خداوند به ایشان مقام و
منزلتی بسیار بلند و بالای عطاء نموده بودند و هر کس با ایشان محبت و علاقه داشت
اما ایشان از مردم و سلاطین هدایا قبول نمیکردند. و هیچگاه نیازی برای کسب و کار
پیدا نمیکردند. اما دل ایشان آکنده از محبت خداوند بود، کسب و کار با دستان خود
را افتخاری برای خودشان میدانستند.
چونبازباشکهصیدیکنیولقمهایدهی
|
|
طفیل خواره
مشو چو کلاغ بیپر و بال
|
باری یکی از خلفای بنیمروان
مبلغ 000/30 درهم بر ایشان فرستادند، ایشان آن مبلغ را نپذیرفته و فرمودند: من
نیازی به دراهم بنیمروان ندارم. ایشان از دسترنج خودشان میخوردند و مشغول به
تجارت و روغنفروشی بودند. باری خودشان فرمودند: که مدت پنجاه سال است که تکبیر
اولی از من فوت نشده است و مدت پنجاه سال است که در نماز کسی را جزء امام ندیدهام،
(چون ایشان همیشه در صف اول بودند) و درباره ایشان گفتهاند که مدت پنجاه سال
ایشان نماز صبح را با وضو نماز عشاء اداء فرمودهاند[1].
خود حضرت سعید/ میفرمودند: که هیچ چیزی برایم بالاتر از
اطاعت خداوند نیست.
إلا رب ذل ساق للنفس عزة
|
|
ویارب نفس بالتذلل عزت
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر