توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۳ فروردین ۱۱, شنبه

مغز ماده‌ای ترشح می‌کند که درد را از بین می‌برد

 

ورودیهای درد

دانشمندان پی برده‌اند که در مغز انسان ماده‌ی مخدری هست که هرگاه درد به حد تحمل‌ناپذیری برسد، مغز آن را ترشح می‌‌کند و احساس درد را از بین می‌برد. این ناشی از رحمت و مهربانی خدای رحمان است. نیز کشف کرده‌اند که در مجرای دستگاه عصبی دروازه‌هایی هست که به روی درد بسته می‌شود و از ورود آن به مغز جلوگیری می‌کند و عوامل روانی در این ورودیها تدثیر بسزایی دارد. به طوری که اگر انسان در جهت خشنودی خدا گام بردارد و از تلاشها و عملکرد خود در این راه خرسند باشد، احساس درد هرگز به مغز نمی‌رسد.

حالتها و موقعیتهای زیادی در تاریخ ذکر شده؛ چگونه یک صحابی دست راستش در جنگ قطع می‌شود پرچم را با دست چپ می‌گیرد، آن را نیز قطع می‌کنند؛ با بازوانش می‌گیرد، مگر درد ندارد؟ این حالت را دانشمندان تازگیها کشف کرده‌اند و اظهار داشته‌اند بر سر راههای نفوذ درد و راه ماده‌ی عصبی که نزدیکتر به نخاع شوکی و جسم زیر عصب بینایی و پرده‌های مغز است، ورودیهایی وجود دارد که درد برای رسیدن به مغز باید از آن بگذرد واین مسیر گاهی بسته می‌شود و مانع رسیدن درد به مغز می‌گردد. در این ورودیها عوامل روانی مانند ایمان راستین به خدا، ایمان به رستگاری دخیل است، و بالاتر ازهمه اگر درد غیر قابل تحمل باشد، مغز ماده‌ی مخدری تزریق می‌کند و احساس درد را به کلی از بین می‌برد.

پس اگر انسان قوی و هدفش بزرگ و مقدس باشد و توان و تلاشش را در راه رسیدن به الله صرف کند، از دردهایی که انسان را بر زمین می‌اندازد، کمترین رنجی نمی‌برد و بی‌گمان ایمان نیرویی بس پرقدرت است.

ابوبکر صدیق خلیفه‌ی مسلمانان، خالدبن ولید، فرمانده‌ی سپاه اسلام را به جنگی در شرق آسیا فرستاد و خالد از او نیروی کمکی خواست، زیرا شمار دشمنان صد و سی هزار و لشکر ایمان‌داران حدود سی هزارنفر بود، و خالد انتظار داشت پنجاه هزار یا دست کم سی هزار نفر نیروی اضافی به او برسد. اما ناگاه تنها یک نفر به نام قعقاع بن عمرو را دید که می‌آید و نامه‌ای با خود دارد. خالد به او گفت : پس نیروی کمکی کجاست؟ قعقاع در پاسخ گفت : منم. گفت : تو؟ و نامه را باز کرد، در آن نوشته بود : (از طرف ابوبکر صدیق به خالد بن ولید، خدا را سپاس می‌گویم، ای خالد هیچ شگفت مدار که یک نفر را برایت فرستاده‌ام، به خداوند یکتا قسم لشکری که قعقاع بن عمرو در آن باشد هرگز شکست نمی‌خورد). و در آن جنگ سخت، کلید پیروزی در دستان قعقاع بن عمرو بود. پس یک نفر با ایمان برابر است با هزار نفر، و هزار نفر بی‌ایمان آهی بیش نیست.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...