پاسخ به اعتراضات ملحدان و مستشرقان [1]
در عصر حاضر آن دسته از نویسندگان مصری، هندوستانی و پاکسانی که مسئله مشاجرات صحابه را موضوع تحقیق خود قرار دادهاند و راجع به این بحث کتابها نوشتهاند، هدف آنها در واقع دفاع و پاسخگویی به جملات مستشرقان و ملحدان است که در این مورد مطرح کردهاند، این پاسخگویی را آنان خدمتی برای اسلام تصور کرده و اختیار نمودهاند.
در این موقعیت که فقدان تعلیم و فرهنگ اسلامی درمیان عموم مسلمانان و رواج یافتن تعلیم ملحدانه جدید، بخش عظیمی از مسلمانان را از اسلام و احکام اسلامی بیگانه و دور ساخته است و ادب و احترام اسلاف در اذهان آنها به منزله یک نقطه بیمفهوم و بیمعنی جلوه کرده است و آن را آزادی نام نهادهاند لذا مستشرقان و ملحدان که همواره از طرق گوناگون به فکر ضربه زدن بر اسلام و گمراه کردن ملت مسلمانان هستند، این فرصت را غنیمت شمرده از این رو به اسلام حملهور شدند که باید درباره صحابه کرام مطالبی را درمیان عوام الناس انتشار داد که به وسیله آن، اعتماد و اعتقاد مسلمانان نسبت به صحابه کرام رضی الله عنه کاهش یابد یا اصلاً سلب شود، وقتی مسلمانان از گروه مقدس صحابه سلب اعتقاد کنند، آنگاه برای هر نوع بیدینی را هموراه خواهد شد برای رسیدن به این مقصود برنامه را تحت عنوان تحقیق و بررسی کتب تواریخ اسلامی آغاز کردند و از کتب تواریخ که مشتمل بر هر گونه روایات اعم از صحیح و سقیم میباشند و علاوه بر آن، روایات روافض و خوارج نیز در آن موجود است، همان حکایات و روایاتی را انتخاب کرده به منظر عام آوردهاند که حیثیت و شخصیت این گروه مقدس بیش از حیثیت و شخصیت رهبران و سردارانی اقتدار پسند جلوه نکند و آن را هم به صورتی بسیار تنفرآمیز جلوه دادند.
نسل تحصیل کرده ما مسلمانان که عمداً از (گنج سرشار و خزانه علمی و سرمایه معلومات اصیل و بینظیر - مترجم) موجود در خانه خودش بیخبر داشته شده است، کتابها و نوشتههای این ملحدان و مستشرقان را با کمال رغبت و اعتناء خواندند و از بدشانسی، همین مباحث سم آلود، آنها را علم و واقعیت تصور کرده به مطالعهاش پرداختند. (حتی در قرون اخیر درمیان جوانان این تصور نادرست احساس میشود که در مباحثی که دو فرقه از مسلمانان با هم اختلاف نظر دارند به جای کتب و مواد اسلامی باید بحث را از نوشتههای نویسندگان اروپایی و غیر مسلم بررسی کنند و تشبیه صححیح این روش فکری غلط، در شعر ذیل خوب بیان شده است:
در پس آئینه طوطی صفتم داشتهاند |
|
هرچه استاد ازل بگو میگویم[2] |
بدین ترتیب، در دام (فریب) مستشرقان و ملحدان گرفتار شدند. با مشاهده چنین وضعی چند نفر از نویسندگان مسلمان در صدد دفاع بر آمدند و این عمل فی الواقع بدون شک خدمت شایستهای بود که از دیر باز در چنین مواقعی، معمول علماء علم کلام و متکلمین اسلام بوده است. اما روشی که در این عمل به کار برده شد اصولاً اشتباه بود که بر اثر آن خود آنها به دام دشمن افتادند و آرزوی ننگینی که این مستشرقان و ملحدان داشتند و خود آنها به یچ عنوان نمیتوانستند بدان دست بیابند، زیرا مسلمانان حقیاق شناس و آگاه در هر صورت آنها را دشمنان اسلام دانسته و به حرفشان اعتماد نمیکردند یعنی آرزوی بدنام کردن صحابه کرام و مجروح ساختن مقام مقدس و پاکبازی آنان، از کتابهای این مصنفان (به نام مدافع) برآورده شد.
علت اساسی این اشتباه این است که برای مجروح قرار دادن هر نوح شخصیتی و برای اثبات اتهام وارده بر او در دین مبین اسلام قواعد و ضوابطی به نام قواعد و ضوابط جرح و تعدیل مقرر گردیده است که هم عقلی است و هم شرعی (یعنی هم با اصول معقول منطبق است و هم با اصول منقول - مترجم) و تا زمانی که اتهام ورده با این معیار سنجش سنجیده نشود، نسبت دادن هرگونه اتهام و عیبی به هر شخصیتی از نظر اسلام جرم و ظلم است. تا جایی که نسبت دادن اتهام خاصی بدون مدرک و بدون تحقیق به شخصیتهایی که به ظلم و ستم شهرت دارند نیز در اسلام حرام قرار داده شده است.
شخصی در محضر یکی از بزرگان امت به حجاج بن یوسف ثقفی که ظلم و ستمش در دنیا معروف و متواتر است، اتهامی وارد ساخت، آن بزرگوار از او پرسید: آیا نزد تو دلیلی شرعی وجود دارد که حجاج بن یوسف این کار را انجام دادهاست؟ هیچگونه دلیلی و مدرکی وجود نداشت، زیرا با توجه به بدنام و معروف بالفسق بودن حجاج، گونیده بر خود لازم ندانسته بود که مدرکی هم مهیا سازد.
آنگاه آن بزرگوار به وی گفت، اگر حجاج چه ظالم است و خداوند متعال انتقام خون هزاران کشته را از وی خواهد گرفت، اما به این امر هم توجه داشته باش که اگر کسی به حجاج هم تهمت بیمورد و نابجایی وارد کند، انتقام آن از وی گرفته خواهد شد.
قانون و ضابطه رب العالمین اجازه نمیدهد که به شخص گناهکار و فاسق حتی به کافر هم هرچه دل بخواهد تهمت وارد شود و هرگاه اسلام نسبت به عموم افراد انسان حتی نسبت به کفار و فجار این مراعات را دارد، پس باید دانست که نسبت به فرد یا گروهی که بعد از ایمان به خدا و رسول و همه چیز خود را در راه رضای خدا و رسولش قربان کرده است و در هر لحظه زندگی و در مواقع تنفسش هم، عمل کردن طبق احکام و فرامین الله و رسول صل الله علیه و آله و سلم را وظیفه زندگی خود قرار داده باشد و کسانی که نسبت به مقام بلند اخلاق و عدل و انصاف آنان، دشمنان نیز گواهی دادهاند، قانون عدالت پسند اسلام چگونه اجازه خواهد داد که برای بدنام کردن و تهمت زدن این شخصیتهای پاک به مردم اذن عام بدهد، و یا روا دارد که با هر نوع روایت و حکایات غلطی بدون تحقیق آنان مجروه قرار داده شوند؟
اگر مستشرقان و ملحدان تعمداً هم این اصول اسلامی و حکیمانه عدل و انصاف را نادیده بگیرند، از آنان بعید نیست، زیرا آنها دشمن اسلام هستند. اما تاسف از کسانی است که بدواً به منظوذر دفاع از آن بزرگواران صحابه در این میدان خونین پیاده شده بودند، اما نهایتاً آنها هم این اصول اسلامی را نادیده گرفته درباره حضرات صحابه رضی الله عنهم روشی را به کار بردند که آن مستشرقان تحت تدابیر مرموز خود عمداً بر علیه اسلام و اسلاف اسلام اخیتار کرده بودند، بدین نحو که صرفاً روایات مخلوط و بیسند تاریخ را مبنای تحقیق و مدار بحث قرار داده، و بر اساس همان روایات و حکایات، شخصیتهای بینظیر حضرات صحابه را مورد جرح و طعن قرار داده اتهاماتی را به آنان نسبت دادند.
درحالیکه این حضرات کسانی هستند که بخش عمدهای از احوال آنها جزء احادیث مقدسه رسول صل الله علیه و آله و سلم میباشد و در کتب علم حدیث با کمال احتیاط و پس از تنقید کامل مدون گردیده است. همچنین بخش عمدهای از آن در قرآن مذکور است. زیرا نزول بسیاری از آیات قرآن مجید در خصوص واقعات بعضی صحابه کرام بوده است علاوه بر آن، هر دستوری که در قرآن آمده اگرچه در مرحله ثانوی برای همه مسلمانان جنبه عمومی داشته ولی گروه صحابه مصداق اوّلی آن بودهاند.
اگر با چنین نحوهای بیندیشیم، خواهیم دید که این چنین حالات و معاملات صحابه را به طور ضمنی دربر گرفتهاند.
صحابه کسانی هستند که برای فهمیدن وضع زندگیشان و پی بردن حالات آنها، در آیات محکمه قرآن کریم و در احادیث رسول الله صل الله علیه و آله و سلم روایات و نصوصی وجود دارد که با کمال احتیاط و نقد و تحقیق مدوّن شده است، و در جهت مقابل آن، حکایاتی تاریخی وجود دارد که نسبت به آنها ائمه تاریخ اتفاق نظر و وحدت کلمه دارند که در اینگونه حکایات و روایات نه اهتمام صحت سند، شده است و نه در مورد بررسی راویان و نقلکنندگان اینگونه حکایات و روایات از روش علمی و محدثانه جرح و تعدیل استفاده گردیده است.
وظیفه دیانت داری یک موّرخ تنها این نیست که هر نوع و به هر مقدار روایاتی که نسبت به یک واقعه به وی رسیده باشد همه را گرد آورده و لو اینکه آن روایات مخالف مذهب و مسلک او باشند[3].
حالا اگر اینگونه روایات صحیح و سقیم تاریخ برخلاف روایت مستند و معتبر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ، علیه یک شخصیت، تأثیری بنماید و بر وی تهمت وارد سازد، کمال بیانصافی خواهد بود که بر شهادت و گواهی قرآن و حدیث، اینگونه روایات بیسند تاریخی را کسی ترجیح داده آن بزرگواران را مخدوش و متهم قرار دهد.
این مطلب تنها بر اساس عقیده و اراده اسلامی و طرفداری از صحابه مبتنی نیست، بلکه مقتضای عقل و انصاف نیز همین است.
سوال از مستشرقان و همفکران آنان
من از مستشرقان غیر مسلمان و از همفکران آنها میپرسیم که اگر در مورد شخصی یا گروهی دو نوع روایات وجود داشته باشد، یک نوع روایاتی باشند که سندش کاملاً محفوظ است و راویان آنان نیز بر میزان صحیح جرح و تعدیل بررسی شدهاند و در نقل الفاظ روایت احتیاط کامل ملحوظ گردیده است.
و نوع دیگر از آن روایاتی باشد که در آن، رطب و یا بس، صحیح و غلط بدون هیچگونه سندی ذکر شده باشد، و اگر احیاناً سندی ذکر شده است در مورد روایاتش هیچ تحقیقی و بررسی به عمل نیامده باشد و نه الفاظ روایت پس از بررسی و تحقیق نقل شده باشند.
در این صورت، از این دو نوع روایات، آنها کدام یک را در تحقیقها و بررسیهای خود ترجیح خواهند داد؟؟ اگر امروز هم چیزی به نام عقل و انصاف در دنیا وجود دارد بررسی کرده بنگریم آن بزرگوارنی که در مشاجرات صحابه و در جنگهای ما بین خویش بیش از همه مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند، یعنی حضرت علی کرم الله وجهه، حضرت معاویه، حضرت طلحه، حضرت زبیر، حضرت عمرو بن عاص وغیره رضی الله عنهم ، مقداری از حالات آنها و مقالاتی که بر علیه یکدیگر از آنها روایت است طبق اصول و قواعد روایت حدیث بررسی شده در کتب حدیث جمعآوی گردیده، امروز موجود است، و برخی دیگر از حالات و مقالات همین بزرگواران در روایات تاریخی نیز ذکر شده است.
شما این هر دو نوع روایات را جداگانه بخوانید و سپس تأثیری را که بر اثر مطالعه این دو نوع روایات برای مغز و قلب شما رخ میدهد نیز جداگانه بررسی کنید و بنگرید روایاتی که در کتتب علم حدیث وارد شده است نسبت به این موضوعات چه تأثر میرسانند؟ و در جهت مقابلش روایات تاریخی چه تأثری از خود به جای میگذارند؟
اگر کمی مقایسه نمایئد بدون شک خواهید دید که اگر از روایات جمع شده حدیث از یک صحابه زیاده روی یا لغزشی فهمیده شود، روی هم رفته، تأثر آن هرگز این نخواهد بود که شخصیت آنها مخدوش و غیر قابل اعتماد است - بالعکس روایات تاریخ را خوانده یک انسان هردو گروه یا لا اقل یک گروه را غلط کار، اقتدار پسند، قدرت طلب و جنگش را به منظور دستیابی به منصب و قدرت، تصور خواهد نمود.
مستشرقان جز اینکه در صفهای فشرده مسلمانان اختلاف و تشتّت به وجود بیاورند، هدفی دیگر نداشتهاند، آنها میخواستند که اگر از عهده بدنام کردن تمام صحابه نمیتوانند برآیند لا اقل بعضی را مخدوش و غیر معتمد قرار دهند. اگر آنها از نصوص و روایات قرآن و سنت، عمداً چشم پوشیده صرفاً بر مبنای روایات تاریخ در مورد حضرات صحابه رضی الله عنه اظهار نظر نمودند چندان بعید نیست. ولی تعجب است از عمل نویسندگان مسلمانی که به محض وارد شدن در این میدان از اصول عادلانه تنقید و از قواعد حکیمانه جرح و تعدیل که در اسلام مقرر شده بود چشم پوشیده همانگونه روایات تاریخ را مدارکار و تحقیق خود قرار دادند.
بزرگوارانی که نصوص قطعیه صریحه قرآن و حدیث با الفاظ پر متانت و با عظمت، آنها را تعدیل کردهاند و معتمد و معتبر بودن آنها را در امر دین تأیید نمودند، و کسانی که نصوص قرآن و سنت در حقّشان این امر را به ثبوت رسانیده است که اگر احیاناً از احدی از ان گروه گناه یا لغزشی سر زده باشد آنها بر آن گناه مصرّ نماندهاند، و آنها عندالله مغفور و مرحوم و مقبول هستند، لذا آنها را فقط بر مبنای روایات تاریخ هدف جرح و اتهام قرار دادن نه تنها عملی مخالف با اسلام است، بلکه با موازین عقل و خرد و عدالت نیز منافات و مخالفت دارد.
آنچه در صفحات گذشته در مورد اجماع اسلاف و اخلاف امت از صحابه و تابعین و علمای امت منقول شد که در مورد مشاجرات صحابه واقعاتی که در مخالفتی که بین آنها رخ داده بود، سکوت و خاموشی شیوه اسلاف است و روایات و حکایاتی که در این مورد در صفحات تاریخ به صورت نقل در آمده استف تذکره و تکرارش هم شایسته نیست، تنها از راه ارادتمندی و خوش اعتقادی یا به عنوان فرار از تحقیق نیست، بلکه فیصله و قضاوت عادلانه و محتاطانهای است که براساس تحقیق صحیح به عمل آمده است.
همانگونه که در صفحات گذشته بیان شده است که در پرتو نصوص قطعیه قرآن و سنت، این گروه همان گروه مقدسی است که خداوند متعال آن را برای رابط و واسطه بودن میان پیامبر گرامی صل الله علیه و آله و سلم و میان امتش منتخب فرموده است و همنیشینی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم در اعتقادات و اعمال و اخلاق و عادات آنها چان انقلابی عظیم برانگیخت که با آنکه معصوم نبودند قدمشان برخلاف شریعت اسلام برداشته نمیشد، خدماتی که آنان در راه نصرت دین اسلام انجام دادهاند چنان حیرتانگیز است که دشمنان اسلام نیز با کمال تحیّر به آن اعتراف کرده از آن تجلیل به عمل آوردهاند.
قسمت عمدهای از بعضی اعمال قابل اعتراضی که به آنها منسوب شده است، قطعاً دروغ و افتراء و ثمره توطئههای بهاییت و خرافات خود تراشیده روافض و خوارج است و پارهای دیگر از آن اعمالی است که به ظاهر خلاف شرع مینماید اما فی الواقع مخالف شرع نیست بلکه کیفیت و روش مخصوص برای عمل به شرع است که وی را بر مبنای اجتهاد شرعی خود تجویر و برای دین لازم دانستد، اگر در این اجتهاد از آنها خطا و اشتباهی هم باشد گناهی نیست، بلکه طبق تصریح حدیث رسول الله صل الله علیه و آله و سلم یک درجه ثواب هم در عوض آن به آنها تعلق خواهد گرفت.
و اگر احیاناً از کسی چنین کاری هم سرزده باشد که خطای اجتهادی نیست، بلکه حقیقتاً و واقعتاً گناه است، اولا چنین کاری در تمام زندگی اسلامی آنان چنان نادر بوده است که در مقابل صدها هزار حسنات و خدمات مهم اسلامی آنان قابل ذکر نیست، ثانیاً با توجه به علم و بصیرت و خوفی که آنها از خداوند متعال داشتند تصور نمیشود که بر آن گناه ثابت مانده باشند، بلکه توبه کردهاند، ثانیاً اگر فرض شود که توبه هم نکردهاند، بار هم به سبب خدمات عظیم الشأن اسلامی و صدها هزار حسنات آنها این گناه و خطایی که به ندرت صادر شده است مورد عفو و آمرزش الهی قرار گرفته تحت عنوان رضاء و رضوان الهی وقوع این عفو و آمرزش در قرآن اعلام و به مردم دنیا ابلاغ شده است.
با توجه به آنچه نوشته شده است، مقتضای عقل و خرد و عدل و انصاف غیر از آن است که اگر روایات تاریخ را از روایات منافقان و مخالفان و از حکایات کاذب خالی و مبرّا هم فرض کنیم، باز هم این روایات در مقابل حدیث و آیات قرآن مجید بیاعتبار واجب الترک و بیاهمیتاند.
مراعات موازین اسلامی در حالات جنگ
گروه صحابه کرام همان گروه مقدس و خدا ترسی است که درباره اعمال جایز حتی طاعات و عبادات خود از خداوند متعال میترسیدند و هرگاه نسبت به خطائی اجتهادی از خود متوجه میشدند با کمال ندامت اعتراف و نسبت به آن استغفار و توبه کردن معمول و روش آنها بود.
حضراتی که در مشاجرات صحابه به نظر اجماع امت بر حق بودند و به منظور حمایت حق بر یکدیگر شمشیر کشیدند و فتح و پیروزی به دست آوردند آنها هم نسبت به فاتح بودن خود نه احساس سرور کردند و نه نسبت به مغلوب شدن طرف مقابل خود، جمله فخرآمیزی از زبانشان بیرون آمد، بلکه گروه مخالف خود را نیز اشخاصی با خدا و نیک نیّت، ولی در خطای اجتهادی مبتلا دانسته نسبت به کشتار و زیانشان اظهار پشیمانی و تأسف فرمودند.
گروه عظیمی از صحابه که از هردو گروه متخاصم جدا و بیتعلق ماند و از هیچ گروهی طرفداری نکرد، همه آنها را معذور قرار دادند و حتی آن حضرت مورد تحسین نیز قرار گرفتند. برای اثبات این مطلب روایات ذیل کافی است.
1- از اتهاماتی که به حضرت عثمان غنی رضی الله عنه وارد شده بود آنهایی که مخالف شرع بودنش برای وی ثابت شده بود از آن علناً اعلام توبه فرمود. [شرح عقیده واسطیه].
2- همچنین حضرت عایشه صدیقهل نسبت به مسافرت خودش به بصره که منجر به پیش آمدن جنگ جمل گردید، اظهار ندامت فرمود، و چون به یاد آن واقعه میافتاد، به حدی گریه میکرد که رو سریاش تر میشد. [شرح عقیده واسطیه].
3- حضرت طلحه رضی الله عنه همیشه نسبت به این کوتاهی اظهار ندامت میکرد که چرا در مورد یاری و کمک حضرت عثمان رضی الله عنه از وی کوتاهی شد. [مرجع بالا].
4- حضرت زبیر رضی الله عنه نسبت به آن مسافرت خود که در آن، جنگ جمل رخ داد اظهار ندامت میکرد. [مرجع بالا].
5- حضرت علی کرم الله وجهه (با آنکه در این قتال بر حق بود) نسبت به بسیاری از وقایع اظهار ندامت نمود. [مرجع بالا]
این واقعه را حضرت اسحق بن راهویه با سند خود نسبت به حضرت علی رضی الله عنه نقل کرده است که در موقع جنگ جمل و صفین از شخصی شنید که درباره گروه مخالف سخنان مبالغهآمیزی بر زنان میراند، حضرتش فرمودند که در حق آنها بغاوت کردهایم و ما معتقد هستیم که آنها علیه ما بغاوت نمودهاند، به همین جهت ما داریم با آنها میجنگیم[4].
همچنین یک بار از حضرت علی رضی الله عنه سوال شد که انجام و عاقبت کشگان جنگ جمل و صفین چه خواهد بود؟
حضرت علی رضی الله عنه درحالیکه بهسوی هردو گروه اشاره میکرد فرمود: «لا يموتن أحد من هؤلاء وقلبه نقي الادخل الجنة».
«هرکدام از اینها درحالی بیمیرد که حالش صاف باشد در بهشت خواهد رفت»[5].
در ایام جنگ صفین بعضی شبها میگفت: بهترین موقف آن بود که عبدالله بن عمر و سعد بن مالک رضی الله عنهم اختیار کردند و از این جنگ کنار رفتند، زیرا اگر کار آنها درست بود در اجر عظیم آنها شکی وجود ندارد و اگر گوشهگیری از این جنگ بالفرض گناهی هم بوده باشد مسئلهاش خیلی سبک است، و به حضرت حسن رضی الله عنه خطاب کرده فرمود:
«يا حسن يا حسن ما ظن أبوك أن الأمر يبلغ إلى هذاودَّ أبوك لو مات قبل هذا بعشرين سند».
«ای حسن، ای حسن، پدرت هیچ وقت خیال نمیکرد که موضوع تا اینجا میکشد، پدرت آرزو دارد که ای کاش بیست سال پیشتر از این جریان مرده بود».
پس از بازگشت از جنگ صفین به مردم میفرمود: که امارت معاویه رضی الله عنه را نیز بد تصور نکنید، زیرا زمانی که وی نباشد، سرها را خواهید دید که از گردنها جدا خواهند شد[6].
در معجم کبیر از طلحه بن مصرف روایت است که چون حضرت طلحه بن عبیدالله دست لشکرایان حضرت علی کرم الله وجهه به درجه شهادت رسید، حضرت علی رضی الله عنه از اسب خود پیاده شد و او را از زمین برداشت و غبار از چهرهاش پاک کرد و به گریه درامد و گفت: ای کاش از این واقعه بیست سال جلوتر میمردم[7].
در سنن بیهقی با سند مذکور است که وقتی از حضرت علی رضی الله عنه درباره کسانی که در جنگ جمل با وی جنگیدند، سوال شد که آیا آنها مشرک هستند؟ حضرت علی رضی الله عنه گفت: از شرک فرار کرده در اسلام داخل شدهاند، سپس سؤال شد، آیا آنها منافق هستند؟
فرمود:
﴿وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ [النساء: 142].
یعنی: «منافقان از خدا یاد نمیکنند مگر به ندرت (و اینها به کثرت خدا را یاد میکنند)».
سپس از وی سوال شد: پس آنها چه هستند؟ فرمود: برادران ما هستند که علیه ما بغاوت کردهاند[8].
در کتاب سنن بیهقی ربیع بن خراش موجود است که حضرت علی کرم الله وجهه فرمود:
«إني لأرجوا أن أكون وطلحة وزبير ممن قال الله جل جلاله : ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ﴾»[9].
«من امیدوارم که در روز قیامت من و طلحه و زبیر از جمله کسانی باشیم که قرآن خدا در مورد آنها گفته است که (در بهشت) کدورتها را از دلهایشان بیرون خواهیم کرد».
6- همچنین از حضرت معاویه رضی الله عنه منقول است که سوگند یاد کرد و گفت:
«علی رضی الله عنه از من بهتر و از من افضل میباشد» و اختلاف من با وی صرفاً در مورد مسئله قصاص از قاتلان عثمان رضی الله عنه است و اگر او از قاتلان عثمان قصاص بگیرد از میان مردم شام (سوریه) کسیکه از همه جلوتر بر دست وی بیعت خواهد کرد من خواهم بود[10].
7- موقعی که خبر شهادت حضرت علی رضی الله عنه به حضرت معاویه داده شد به گریه درآمد، همسرش به وی گفت: در زندگی مرتب با وی جنگ میکردی الان گریه میکنی؟
حضرت معاویه رضی الله عنه گف: تو نمیدانی که با وفات او چه علمی از دنیا برخاست و رفت[11].
8- یک بار حضرت معاویه رضی الله عنه به «ضرار صدائی» گفت: «اوصاف علی را برایم بیان کن» او با جملات بسیار زیبا حضرت علی را تعریف و مدح کرد، حضرت معاویه رضی الله عنه اظهار داشت:
الله بر ابو الحسن (حضرت علی) رحم کند، قسم به خدا! وی همینطور بود. (یعنی لایق این مدح بود)[12].
9- قیصر روم جنگ و اختلافات بین مسلمانان را برای توسعه طلبی خود فرصت خوبی دانسته در صدد بهرهجویی و سوء استفاده برآمد و خواست حمله کند.
وقتی حضرت معاویه رضی الله عنه از اراده وی اطلاع یافت نامهای به این شرح به وی نوشت:
«تو اگر برای اجرای اراده خود تصمیم بگیری به خدا سوگند من با رفیق خود «حضرت علی» صلح خواهم کرد و سپس لشکری که از سوی او «حضرت علی رضی الله عنه » برای مقابله و جنگ با تو فرستاده خواهد شد در مقدمه آن لشکر شامل شده قسطنطنیه را سوخته به خاکستر تبدیل خواهم کرد، ریشههای سلطنت تو را از بیخ و بُن بر کنده نابود خواهم کرد[13].
10- تعداد زیادی از مورخین نقل کردهاند که در مواقع جنگ صفین و غیره، روزها طرفین درگیر به مبارزه علیه یکدیگر به جنگ میپرداختند و شبها افراد و سربازان هردو لشکر با هم رفت و آمد داشتند و در تجهیز و تکفین مقتولان و کشته شدگان، یکدیگر را همکاری و کمک میکردند[14].
حاصل بحث اینکه کلیمه حضرات صحابهای که در این جنگ و اختلافها بنا به وجوه شرعی در صف مقدم قرار داشتند و هر یک خود را محق دانسته با طرف مقابل خود جنگ را وظیفه شرعی میدانست، در عین جنگ هم از حدود شرع تجاوز نکردند و به محض فرو کش کردن فتنه نسبت به یکدیگر روش آنها عوض شد و نسبت به ضرری که به گروه مقابل از دست آنها وارد شده بود، اگرچه بنا بر ضوابط و وجوه شرعی بود، باز هم اظهار ندامت و پشیمانی و تأسف نمودند.
خداوند متعال قبل از پیش آمدن این همه وقایع و جریانات از قلوب و خلوص نیت این گروه مقدس و از نائب بودن و نسبت به تقصیرات صادره اظهار ندامت کردن آنها باخبر بود، به همین جهت قبلاً از رضامندی خود نسبت به همه آنها و از مژده بهشت جاودانی برای همه آنها در قرآن مجید اعلام فرموده بود و این اعلام و اطلاع در واقع اعلام این مطلب است که اگر احیاناً از کسی از آن گروه گناهی هم سر زده است، او بر آن گناه ثابت نمانده، بلکه تائب شده و از نامه اعمالش محو گردیده است.
بسی جای تأسف است که بعضی از کسانی که خود را خدمتگزار اسلام میدانند درباره صحابه از همه این مسائل چشم پوشیدند و بر راه و روش مستشرقان و ملحدان رفتار نمودند و بر ذوات مقدسه و شخصیت عظیم این بزرگواران را با استناد بر روایتهای غلط و بیمورد و مخلوط تاریخ، مخدوش کردند، و کسانی را که خداوند متعال آنها را مورد عفو قرار داد، این آقایان مرود عفو قرار ندادند، و از کسانی که خداوند متعال و رسول پاکش صل الله علیه و آله و سلم در حقّشان اعلام رضامندی و خشنودی کردهاند، آقایان راضی نشدند!!.
وقتی به آنها تذکر داده شد فقط این جواب را به عنوان مدرک کافی دانستند که: ما از کتب تاریخ علماء و محدثان مسند و معتمد، وقایع را نقل کردهایم که در مطمئن و معتمد بودن آنها احدی شک و تردید ندارد. و به این مطلب توجه نداشتند که خود آن علماء و محدثان چرا فن تاریخ را از فن حدیث تفکیک کردند، برای این که کلام آنها در فن حدیث بر چنان معیار تنقید و تحقیق مبتنی است که آن معیار در فن تاریخ وجود ندارد.
در فن تاریخ نه برای تکمیل سند احساس ضرورت میشود و نه برای جرح و تعدیل روات. بدین نحو به عقیده خود آن محدثان و علما، ذخیره روایات تاریخ اصلاً برای این منظور جمع نشده است که از آن، مسئلهای اعتقادی ثابت شود، یا شخصیت کسی را بر اساس آن روایات بدون تحقیق بیاعتبار کنند و مورد نقد قرار دهند.
موضوع صحابه کرام (که خیلی بسیار بالا و شأن آنها بسیار ارفع و اعلی است) به جای خود، حتی نسبت به عموم مسلمانان عادی هم احدی اجازه نمیدهد کسی بر اساس روایات تاریخ آن هم بدون تحیقیق، یکی را بیاعتبار و قابل سزا یا فساق بداند یا چنان عنوان کند و به رشته تحریر در بیاورد که از مطالعه و خواندن آن مطالب، دیگران او را قدرت طلب و در مورد امور جایز و ناجایز در شریعت اسلام بیتفاوت تصور کنند.
این مطلب درل مقدمه کتاب توضیح داده شد که نباید کسی تصور کند که فن تاریخ در هیچ موضوعی قابل اعتماد نیست و یا چیزی است فضول و بیکار. زیرا خدماتی که علمای اسلام برای این فن کردهاند، شاهد قایل بودن اهمیت برای این فن است و تنها مسلمانان در واقع این فن را به صورت یک رشته مستقل درآوردهاند. اما هر فن و رشتهای دارای مقام و حیثیت ویژهای است.
فن تاریخ دارای این حیثیت و مقام نیست که ذوات و شخصیت صحابه کرام را از نصوص قرآن و سنت صرفنظر نموده فقط در آیینه روایات تاریخ مورد بررسی قرار دهد، و بر مبنای همان روایات تاریخ اساس اعتقاد نهاده شود، همانگونه که از کتابهای فن طب، کسی نمیتواند مسائل و احکام حلال یا حرام بودن اشیاء را تسدلال کند اگر چه آن کتابهای طبی از نوشتههای اکابر و ثقهترین علماء و محدثین هم باشند.
[1]- مستشرقان جمع کلمه مستشرق به معنای خاور شناس است. منظور حضرت مؤلف خاور شناسان اروپای و فرنگیان ملحدی هستند که به زبانها و مذاهب خاور نشینان اطلاع و آگاهی حاصل میکنند تا با استفاده از نحه بینش مردم این سرزمینها بتوانند عقائد و نظریات الحادی و افکار پوچ خود را خیلی ماهرانه به آنها تحمیل نموده مسلمانان را از راه راست گمراه کنند - مترجم.
[2]- مترجم.
[3]- لازم به یادآوری است که حضرت استاد، جناب مفتی اعظم/، بنابر شأن عبدیت و فروتنی مخصوص و حسن ظنّ و تأدّب خاصی که به مؤلفیین اسلامی دارد، از عمل قابل ایارد تاریخ نویسانی که خشک و تر همه را بدون بررسی لازم در کتب تاریخ جمعآوری کردهاند، در اینجا دفاع میکند و اشتباه آنها را توجیه میفرماید اما به نظر کوتاه و ناچیز ما اینگونه دفاع و توجیه از اغراق و مبالغه خالی نیست، و ما مستقیماً مسئول تمام نسبتهای ناروا و روایات مجعول و ساختگی که امروز به مقام منیع حضرات اصحاب رسول صل الله علیه و آله و سلم و یاران گرامی پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم از طرف دشمنان منسوب میگردد، کسانی را میدانیم که کتابها و نوشتههایشان منبع و مآخذ اینگونه روایات هستند، به عقیده ما آنها مواظف بودهاند، هیچ روایت و حکایتی را که نسبت به مقام پر ارج و شخصیت با عظمت صحابه که مدار دین بودهاند و محبت با آنها و حفظ حرمتشان عین دین، لطمه و ضربه میزند، بدون بررسی دقیق و تطبیق با معیارهای سنجیش و موازین مقرره از جانب محدثان در باب جرح و تعدیل اصلاً نپذیرند - زیرا در صفحات کذشته این کتاب به تفصیل بحث شده است که موضوع اعتماد بر صحابه و عدالت مبرّا از فسق آنها یک موضوع دینی است که از نصوص قطعیه قرآن و سنت و اجماع امت مسلمه به ثبوت پیوسته است و جزء دین شمرده شده است. بدیهی است که روایت تاریخی هرچه باشد ارزش آن را ندارد که موضوعی را رد کند که از قرآن و حدیث ثابت شده است، و تاریخ و مورخ هر دو خیلی کوچکتر از آن هستند که معرّف هویت صحابه باشند، زیرا معرف هویت آنها خداوند ذوالجلال و رسول رحمت صل الله علیه و آله و سلم هستند، و سند عظمت آنها قرآن و حدیث است، و مستدل ما در این نظری که برخلاف نظر مدافعانه حضرت مؤلف از چنین مورخین اظهار کردیم این حدیث پاک حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم میباشد که میفرماید: «كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِبًا أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ». [صحیح امام مسلم] (مترجم).
[4]- منهاج السنة: ص 61، ج 2.
[5]- مقدمه ابن خلدون: ص 385، فصل 30.
[6]- شرح عقیده واسطیه: 3 458-459.
[7]- جمع الفوائد: ص 214، ج 2.
[8]- سنن بیهقی: ص 172، ج 8، چاپ دائرة المعارف دکن.
[9]- سنن بیهقی: ص 173، ج 8.
[10]- تاریخ ابن کثیر: ص 129، ج 7 و ص 259 ج 7.
[11]- البدایة والنهایة: ص 129، ج 8.
[12]- الاستیعات تحت الاصابة: ص 43-44، ج 3.
[13]- تاج العروس: ص 208 ج 7 ماده اصطفلین.
[14]- البدایة والنهایة: ص 227، ج 7.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر