بعد از این مقدمه که گمان میکنم از خلال آن بعضی از نشانههای وجود حکمت و مسالک آن را از طریق شناخت حقیقت حکمت و بارزترین صفات دعوتگر دریافتید، میخواهم بعضی از این نشانههای حکمت را مفصلتر بیان کنم، و این بسط و تفصیل در ادامه در خلال آشنایی با خُلُق و خوی نفس آدمیان و طبقات و اصناف مدعوین و انتخاب اوقات و غنیمت شمردن مناسبات مطرح میشود، سپس از طریق تأمل در راهها و مسالک دعوت که از آن جملهاند: نیکویی گفتار، پافشاری در استفاده از تلمیح و اشاره در صورتی که ما را از تصریح بینیاز کند. و نیت پوشاندن [عیوب مردم] و نصیحت، دوری ـ در حد امکان ـ از شهرت یافتنی که پیامدش افتضاح و رسوایی است، مدارای مشروع و چشمپوشی از لغزشها تا آنجا که امکان دارد.
برادر گرامی! در ادامه بعضی از این اشارات به تفصیل آورده شده است:
نشانه اول: شناخت خُلُق و خوی مردم و اصناف مدعوین:
خُلُق و خوی مردم متفاوت بوده، احساسات، علم، ذکاوت، مزاج و ادراکشان مختلف و آرزوها و رویکردهایشان گوناگون است ... و همین امر باعث میشود که دعوتگر باید به انتخاب راه [برای برقراری ارتباط و دعوت] بپردازد، و راههای مناسب برای هر یک از این سرشتهای مختلف و عقلای متفاوت برگزیند.
آری، بعضی از مردم زود خشمگین میشوند، و بعضی با نرمشترند، بعضی تحصیلکرده و بعضی بیسواد، بعضی در جامعه با قدر و منزلتاند و برخی دیگر فاقد آن.
و بلکه علی رضی الله عنه در بیانی در توصیف قلوب بصورت کلی میفرماید:
همه قلبها وحشی و رام نشدنیاند و هر کسی با آنها الفت یابد به او استقبال نشان میدهند.
علی رضی الله عنه آنها را به حیواناتی غیر اهلی تشبیه کرده که به صورت سرشتی الفت نمیشناسند و این مسأله در میدان نصیحت و دعوت آشکار میگردد ـ و الله اعلم ـ.
آیا کسی راضی میشود که جهل یا ناآگاهی و یا تصرف ناشایست در کارها را به او نسبت دهیم. انسانی که جاهل خوانده شود به شدت خشمگین میگردد، و لذا میبینیم چنانچه اشتباهی به او گوشزد شود عصبانی میگردد و بعد از اینکه به حقیقت پی برد در صدد مقابله با آن برمیآید از ترس اینکه مبادا جهل [گذشتهاش] آشکار گردد.
در مجال و عرصه دعوت، شخصی که در صدد ایجاد ارتباط و نزدیکی با وی هستیم دوری میگزیند، بلکه شاید به انگیزه دفاع از خود، اذیت و آزار هم برساند، و هر کس که در تربیت دادن غیر اهلیها حکمت و بصیرت به کار برد ـ إن شاء الله ـ در هدایت کردن مردم موفق خواهد بود.
کسی تربیت موفقی دارد که بر جنبه خوب موجود در مردم تأکید کرده، بدون ارتکاب ریا، به خاطر عنایت و اهتمام به تربیت یافتگانش اشتباهات و حماقتهایشان را نادیده بگیرد، تا اینکه به سرچشمه خیر و نیکی در درونشان نفوذ میکند، در این هنگام تخم محبتش در دل تربیت یافتگان کاشته شده و اعتمادشان را جلب کرده است.
مقداری سعۀ صدر و احاطه به سرشت انسانها ضامن تحقق خیر در مردم است به گونهای که تعداد زیادی گمانش را نمیبرند. باید ملاحظه توانمندی های مدعو و مستوای احساساتش را نیز اضافه کرد، چیزی به او گفته نشود که عقلش توانایی هضم آن را ندارد که نتیجه آن یا نفرت و سرگردانی است و یا پریشانی خاطر و اندیشه و افتادن در تاریکی فتنه و آشوب.
ابن مسعود رضی الله عنه در این مورد میفرماید: اگر چیزی را که عقل قومی به آن نرسیده به آنان بگویی حتما برای برخی فتنه خواهد بود.
و علی رضی الله عنه میفرماید: با مردم در سطح معرفتشان سخن بگوئید، [در غیر این صورت] آیا میخواهید خدا و رسولش صل الله علیه و آله و سلم تکذیب شوند؟
نشانه دوم: انتخاب اوقات مناسب و غنیمت شمردن مناسبات:
انتخاب اوقات مناسب یکی از نشانههای بزرگ و تأثیرگذار حکمت و وجود آن است که بیان جامعی از ابن مسعود رضی الله عنه آن را متبلور نموده است: قلب مردمان گاهی متمایل بوده اقبال میکنند. و گاهی هم پشت کرده و بریدهاند، به هنگام تمایل و اقبالشان آنان را دریابید، و به هنگام بریدن و پشت کردن رهایشان سازید.
ابن مسعود رضی الله عنه هر پنجشنبه سخنرانی مینمود. مردی به ایشان گفت: دوست داشتیم هر روز بر ایمان سخنرانی کنی. ایشان فرمودند: «همانا دوست ندارم شما را خسته و کسل گردانم، لذا در موقع مناسب برایتان موعظه میخوانم همچنانکه پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم برای پرهیز از به ستوه آمدن ما در مواقع مناسب بر ایمان موعظه میخواند»[1].
و به هر دلیل که بوده، نزول کتاب پروردگارمان بصورت بخش بخش و جزء جزء، و به مقتضای مناسبات، حوادث، زمانها و مکانها بوده است.
و مسلّم است که اقبال مردم در رمضان با غیر رمضان متفاوت است و نیز در موسم حج بهتر از هر وقت دیگری آماده پذیرش هستند و در مورد سایر مناسبات مختلف و حوادث گوناگون، چه وقایع خوشایند و چه مصائب میتوان همین را گفت. رفتار با مردم با این مبنا و مراعات دگرگونیهای روزگار سرّ بزرگی در تأثیر و اجابت است، برای درک بهتر و توضیح بیشتر در این مورد میتوان در اوقات و احوالی که استحباب دعا تأکید شده، تأمّل کرد که شامل سحرگاهان و هنگام نزول باران رحمت و رویارویی دو سپاه [اسلام و کفر] میشود.
یک مثال واقعی برای این مورد حکمت حضرت یوسف علیه السلام است که به هنگام تعبیر خواب آن دو جوان و ظرف مکانی خاص که زندان بود، فرصت را غنیمت شمرد و آن دو را بهسوی خدای یگانه دعوت داد: ﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٣٩ مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٤٠﴾ [یوسف: 39-40]. «ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده و معبودهای متفرق بهترند یا خدای یگانهء یکتای قهار و مقتدری که هیچ غلبه کنندهای بر وی غالب نمیشود و هیچ معاندی نمیتواند بر وی عناد ورزد؟ این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید چیزی جز اسمهای (بیمسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست. خداوند دلیل و مدرکی برای آن نازل نفرموده، حکومت جز برای خدا نیست، خداوند فرمان داده جز او را نپرستید، این است آیین و دین پابرجا و مستقیم ولی (چه میتوان کرد) بیشتر مردم آگاهی ندارند».
ملحق به همین مراعاتها در دعوت، رعایت عرف و آداب و رسوم جاری و خُلُق و خوی اهل حرفه و صنایع است، و تنوع معجزات انبیاء و مناسبت آن با علوم و معارف رایج در جامعه که اهل علم بدان اشاره نمودهاند به همین دلیل است، مثل عصای حضرت موسی علیه السلام در جامعه پر از سحر، و شفابخشی عیسی علیه السلام در جامعه پزشکی، و کتاب محمد صل الله علیه و آله و سلم در بطن بلاغت عرب.
نشانه سوم: مراعات اهمیت مسائل و ترتیب اولویات:
در مقابل مسائلی که در مورد اصناف و طبقات مدعوین، خُلُق و خویهای متفاوت مردم و ملاحظه وقایع و مناسبتها و ... گفتیم. دقت نظر در مورد آن چیزی که به سویش میخوانیم نیز بسی مهم است و بیشک حکمت مقتضی تأمل در مراتب امور دعوت است تا اینکه به ترتیب اهمیت عرضه شوند، و لذا قضایای عقیده و اصول دین و آئین در درجه اول قرار میگیرد، زیرا اگر این مسائل در بندهای صحیح نباشند، کار نیک و عمل شایسته برایش سودمند نخواهد بود: ﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا١٠٣ ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا١٠٤ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗا١٠٥﴾ [الکهف: 103-105]. «بگو: آیا به شما خبر دهم زیانکارترین مردم کیست؟* کسانی هستند که کوششهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده با این حال گمان میکنند کار نیک انجام میدهند. آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند به خاطر همین کفر به مبدأ و معاد اعمالشان نابود شد، لذا روز قیامت میزانی برای آنان برپا نخواهیم کرد».
که به بهترین وجه کار نیک میکنند* آنان کسانیاند که به آیات پروردگارشان و ملاقات او بیباور و کافرند و در نتیجه اعمالشان باطل و هدر میرود و در روز رستاخیز ارزشی برای ایشان قائل نمیشویم.
در دعوت، هم کلیات هست و هم جزئیات، هم واجبات و هم مستحبات، هم محرمات و هم مکروهات، هم قضایای بزرگ و هم قضایای کوچک ... . هر کدام باید جایگاهش شناخته شده و سرجای خودش قرار داده شود.
گمان میکنم مسأله واضحتر از آن باشد که نیاز به تفصیل سخن باشد و به عنوان سند و مدرک به منهاج معاذ بن جبل رضی الله عنه بنگرید که به عنوان نماینده و فرستاده پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم به یمن رفت و منهجش را پیغمبر با این فرموده خود برایش ترسیم کرد: «به درستی که به میان قومی از اهل کتاب میروی و لذا اولین چیزی که باید آنها را به سویش بخوانی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد صل الله علیه و آله و سلم است. اگر در این مورد اطاعت کردند به آنها یاد بده که خداوند در هر شبانهروز پنج وعده نماز بر آنها فرض کرده است. و اگر در این مورد اطاعت کردند پس به آنها یاد بده که خداوند زکات را بر آنها فرض کرده، از ثروتمندانشان گرفته شده و به فقرایشان داده میشود»[2].
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر