فصل ششم:
وعده قرآنی در سورهی ابراهیم
سورهی ابراهیم مکی است و در همان دورهی تنگنای شدیدی که پیشتر، از آن سخن گفتیم نازل شده است و همان چیزی را هدف و مقصود خود قرار داده و به انجامش میپردازد که سورههای انعام و اعراف و یونس و هود و یوسف هدف خود قرار دادهاند، اما سورهی ابراهیم اهدافش را به شیوهی خاص خودش و برمبنای شخصیت ویژهی خودش تحقق میبخشد!!
موضوع اساسی سوره همان رویارویی میان حق و باطل است، حقی که پیامبران آن را با خود حمل و عرضه کردهاند، و پیروانشان را در ایستادگی برابر باطل و لشکریانش رهبری کردهاند، این سوره برخی از آنچه را که پیامبر ج در مبارزهی با کفار بیان داشتهاند یادآوری میکند، و سنّت ثابت خداوند در انتقامگیری از کفار ستمپیشه را به نمایش میگذارد، به دنبال آن تصاویر و صحنههایی از خواری و پستی ستمکاران را در آخرت به تصویر میکشد.
سوره برای اصالت حق و قدرت و نفوذ آن، و برای ضعف باطل و لاغری و نحیفی آن مثالی میزند، و وعدهی قطعی و مسلّم در خصوص پیروزی حق بر باطل ارائه میدهد، حال در کنار این مجموعه از آیات سوره میایستیم.
آنچه میان پیامبران و دشمنانشان روی داده
1- خداوند میفرماید:
﴿أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُۚ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَرَدُّوٓاْ أَيۡدِيَهُمۡ فِيٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَقَالُوٓاْ إِنَّا كَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖ٩ ۞قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِي ٱللَّهِ شَكّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يَدۡعُوكُمۡ لِيَغۡفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرَكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ١٠ قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١ وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ١٢ وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّكُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاۖ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِكَنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ١٣ وَلَنُسۡكِنَنَّكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ١٤ وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٖ١٥ مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ وَيُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِيدٖ١٦ يَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُۥ وَيَأۡتِيهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِيظٞ١٧﴾ [إبراهيم: 9-17].
«آیا به شما نرسیده است خبر کسانی که پیش از شما بودهاند؟ (از قبیل) قوم نوح و عاد و ثمود و کسان دیگری که پس از ایشان آمدهاند و جز خدا کسی آنان را نمیشناسد. پیغمبرانشان دلایل روشن و معجزات آشکاری برایشان آوردند، ولی آنان دستهایشان را بر دهانهای پیغمبران گذاشتند (و از تبلیغ آنان جلوگیری نمودند و) گفتند: ما ایمان نداریم به چیزی که به همراه آن فرستاده شدهاید و دربارهی چیزی که ما را بدان میخوانید سخت در شکّ و گمانیم، پیغمبرانشان به ایشان گفتند: مگر دربارهی وجود خدا، آفرینندهی آسمانها و زمین، بدون مدل و نمونهی پیشین، شک و تردیدی در میان است؟ او شما را فرا میخواند تا گناهانتان را ببخشاید و تا مدت مشخصی شما را برجای و محفوظ دارد. آنان گفتند: شما جز انسانهایی همچون ما نیستید و شما میخواهید ما را از چیزهایی منصرف و به دور دارید که پدرانمان آنها را میپرستیدهاند، برای ما دلیل روشنی بیاورید. پیغمبرانشان به ایشان گفتند: ما جز انسانهایی همچون شما نیستیم، ولیکن خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت مینهد و ما را نسزد که دلیلی برایتان بیاوریم (و معجزهای به شما بنماییم) مگر با اجازهی خدا، و مؤمنان باید به خدا توکل کنند و بس. آخر چرا نباید به خدا توکل کنیم، و حال آنکه او ما را به راههایمان رهنمود کرده است؟ و حتماً بر اذیت و آزارتان شکیبایی مینماییم، و توکلکنندگان باید بر خدا توکل کنند و بس. کافران به پیغمبران خود گفتند: یا به آئین ما باز میگردید یا اینکه شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم. پس پروردگارشان به آنان پیام فرستاد که حتماً ستمکاران را نابود میکنیم. و ما شما را پس از ایشان در سرزمین (آنان) سکونت میبخشیم. این (پیروزی) از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند. و (پیغمبران از پروردگارشان) طلب پیروزی میکردند و هر قلدر و گردنکش منحرف و باطلگرایی، زیانمند و نامراد گردید. جلو او دوزخ قرار دارد و (در آن) از خونابه نوشانده میشود. آن را جرعه جرعه مینوشد، به هیچ وجهگوارایش نمییابد، و مرگ از هرسو به او روی میآورد و حال اینکه نمیمیرد، و بر سر راه او عذاب بسیار سختی است».
این نُه آیه صحنهی رویارویی میان پیامبران و اقوامشان را عرضه کرده، و گفت و گوی میان طرفین را ثبت نموده، و بخشی از آنچه را میان آنها روی داده یادآوری نموده، و پایان کافرین ستمگر را در دنیا، و اقامتشان در آتش جهنم در آخرت، در حالی که عذاب میبینند را مشخص میکند. همچنین سنّت خداوند در نابود کردن ستمگران و یاری مؤمنین را به نمایش گذاشته، و به مؤمنین وعدهی نویدبخشِ یاری و استقرار داده، و کافرین را سخت تهدید مینماید.
برخی از حقائقی را که آیات بیان میدارند
اینجا جای تفسیر و تحلیل این آیات نیست، به این خاطر اشارهای سریع و گذرا به حقائق دعوت و دعوتگری، و وعده به پیروزی حق که در این آیات وجود دارد، مینماییم.
1. خداوند پیامبران را برای (دعوت) اقوام پیشین برانگیخت، و با نشانههایی روشن که دلالت بر راستی و درستی آن دارد آنان را تأیید و پشتیبانی نمود، پیامبران این نشانهها را برای اقوامشان عرضه داشته، و دعوت را به آنان ابلاغ کردند.
2. موضعگیری اقوام عبارت بود از: کفر و لجاجت، و تکذیب پیامبران، و با صراحت نسبت به پیامبران اعلان کفر کرده، و در دعوتشان شک نمودند.
3. پیامبران شک اقوامشان را اینگونه پاسخ دادند که: دعوتشان روشن و قابل درک و فهم بوده، و عقل و قلب با آن تعامل مینماید، و هیچ صاحب عقل و بصیرتی نسبت به آن شک نمینماید.
4. کفار شبههی دیگری را بر ضد پیامبران مطرح ساختند، و آن این بود که (کفار میگفتند) آنان انسانند، و امکان ندارد که پیامبران از جنس آدمیان باشند، پس اگر در دعوی رسالت صادقاند باید معجزاتی شگفتانگیز برای آنان ارائه دهند! این در حالی بود که پیامبران نشانههای روشنی را برای اقوامشان ارائه میدادند.
5. پیامبران در پاسخ به آن شبهه میگفتند که آنان انسانند، اما (با این تفاوت که) خداوند آنان را برگزیده و به مقام پیامبری رسانیده است و این به انتخاب خود آنان نیست، بلکه دستوری از جانب خدا است.
6. پیامبران در پاسخ درخواست معجزات خارق العاده بیان میکردند که این کار از سوی خدا صورت میگیرد و اینان هیچ توان و قدرتی در عملی نمودن این درخواست ندارند خداوند هر معجزهای را بخواهد بر دستان پیامبران عملی ساخته و هر نشانهای را که بخواهد به آنان ارزانی میدارد.
7. پیامبران در برابر اذیت و آزار اقوامشان صبرپیشه ساخته، بر خدا توکل نموده، صادقانه به خدا پناه برده، بر رویارویی استقامت ورزیده، و در راه تبلیغ دعوت پایداری نمودند.
8. کفار با موضعگیری پیامبران که مبتنی بر صبر و توکل و دعوت بود موافق نبودند، بدین خاطر بر رویارویی، و اذیت و آزار، و فشار بر پیامبران افزودند.
9. کفار دو راه، و نه بیشتر پیش روی پیامبران نهادند، یا اینکه از سرزمینشان بیرون رفته و به سوی سرزمین دیگری عزیمت کنند، و یا اینکه از دعوتشان دست کشیده و به سوی آیین اقوامشان باز میگردند! اما اینکه بر دعوتشان ماندگار بوده و در سرزمینشان ساکن باشند، هرگز چنین چیزی نمیشود!
10. هنگامی که رویارویی میان پیامبران و اقوامشان به بالاترین سطح میرسید، خداوند رویدادهای میان دو دسته را پایان میبخشید، و سنّت ثابتش را اجرا مینمود، خداوند به پیامبرانش وحی مینمود که او با ایشان است و به آنان وعدهی یاری و تأیید میداد، و اینکه خداوند به زودی کفار ستمگر را نابود میگرداند، و مؤمنین نیکوکار را بعد از آنان وارث زمین میگرداند.
11. خداوند وعدهاش را برای پیامبرانش و پیروانشان عملی گردانید بدین سان آنان را نجات داده و یاریشان کرد، و کفار را هلاک کرده و از میان برد، و بدین ترتیب پایان کار هر کافر مستبد لجباز به یأس و ناکامی و خواری در دنیا، و عذاب در آتش جهنم ختم شد.
سنت خداوند در نابود کردن ستمگران و یاری دادن مؤمنین
بهطور قطع خداوند رویارویی میان پیامبران و اقوامشان را به نابود کردن ستمگران، و یاری و نجات دادن مؤمنین به انتها رسانده است.
خداوند به پیامبرانش میفرماید: «حتماً ستمکاران را نابود میکنیم. و ما شما را پس از ایشان در سرزمین (آنان) سکونت میبخشیم. این (پیروزی) از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند». [ابراهیم: 13-14].
این وعدهای از سوی خدا برای پیامبرانش است که دشمنانشان را به هلاکت میرساند، و آنان را استقرار بخشیده، و آنان را بعد از ستمکاران در زمین اسکان میدهد. هنگامی که پیامبران طلب پیروزی بر قوم خود را نمودند، خداوند به وعدهی خود در حق آنان وفا کرد و آنچه را به آنان وعده داده بود به صورت عملی به اجرا گذاشت: «و (پیغمبران از پروردگارشان) طلب پیروزی (بر قوم خود را) کردند (هنگامی که از ایمان آوردنشان مأیوس گشتند. و خداوند آنان را فتح و ظفر بخشید و سود بردند) و هر قلدر و گردنکش منحرف و باطلگرایی، زیانمند و نامراد گردید». [ابراهیم: 15].
خداوند در این آیات ما را از این حقائق دعوت و دعوتگری مطلع میگرداند و ما را نسبت به آن وعدهای که به پیامبران داده و آن را برای آنان عملی و اجرا نموده، آگاه مینماید، تا از اینها پند و عبرت بگیریم، و نسبت به وعدهی خدا نظری نیک داشته باشیم، و به اجرایی شدن و عملی شدن آن در عالم واقع اعتماد و اطمینان نماییم.
سنت خدا تخلفناپذیر است، هنگامی که یاران باطل به همراهان حق میگویند: «یا به آئین ما باز میگردید یا اینکه شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم». بیشک خداوند به همراهان حق وعدهی یاری و پیروزی داده، و به آنان میگوید: «حتماً ستمکاران را نابود میکنیم، و ما شما را پس از ایشان در سرزمین (آنان) سکونت میبخشیم».
خداوند قدرتمند چیره، رویارویی میان همراهان حق و یاران باطل را براساس این سخنش پایان میدهد که میفرماید: «و (پیغمبران از پروردگارشان) طلب پیروزی (و غلبهی بر قوم خود) کردند (هنگامی که از ایمانآوردنشان مأیوس گشتند، و خداوند آنان را فتح و ظفر بخشید) و هرقلدر و گردنکش منحرف و باطلگرایی، زیانمند و نامراد گردید».
بیتردید پایان هر خودکامهی حقستیزی که به قدرتش مغرور گشته و آن را در راه جنگ با اسلام و لشکریانش به کار میگیرد، ناکامی و زیان است، و از این نبرد با این نتیجهی بد خارج میگردد، این وعدهی خدا به مؤمنین است، وعدهایی که در هیچ زمان و مکانی تخلف نمیپذیرد.
این پایان سیاه، منتظر خودکامهگانِ حقستیزِ یهودی و مسیحی، و دیگر کفار در این زمانه است، به زودی اسلامِ عظیم وارث (سرزمین) آنان میگردد و این وعدهی خداوند دانا و حکیم ست!!
تشبیهکردن سخن پاک و سخن ناپاک
2- خداوند میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا كَلِمَةٗ طَيِّبَةٗ كَشَجَرَةٖ طَيِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِي ٱلسَّمَآءِ٢٤ تُؤۡتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٢٥ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٖ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ٢٦ يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ٢٧﴾ [إبراهيم: 24-27].
«بنگر که خدا چگونه مثل میزند: سخن خوب به درخت خوبی میماند که تنهی آن (در زمین) استوار و شاخههایش در فضا (پراکنده) باشد. بنا به اراده و خواست خدا هرزمانی میوهی خود را بدهد (و دائماً به بار نشسته و سرسبز و خرم باشد) خداوند برای مردم مثلها میزند تا متذکر گردند (و پند گیرند). و سخن بد به درخت بدی میماند که از سطح زمین کنده شده باشد (و در برابر وزش طوفانها هر روز به گوشهای پرتاب گردد و ثبات و) قراری نداشته باشد. خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار (و عقیدهی پایدارشان) هم در این جهان و هم در آن جهان ماندگار میدارد، و کافران را (در دنیا و آخرت) گمراه و سرگشته میسازد، و خداوند هرچه بخواهد انجام میدهد».
این آیات سخن پاک را به درخت پاک، و سخن ناپاک را به درخت ناپاک تشبیه کرده است تا مردم در این دو مشابهت بیندیشند. سخن پاک همان اسلام است، و سخن ناپاک همان کفر است.
هدف از این توصیف و مثال آوردن بیان حقیقت قدرت و ثبات اسلام، و ریشهدار بودنش در زمین، و مبارزهطلبیاش با کفار، و استقرارش است تا آنجا که کفار ناتوان از ریشهکن کردن و قلع و قمع نمودن آنند، آنهم به رغم شدّت و قدرتی که به خرج داده و تلاشهایی که پیوسته انجام میدهند. همچنین حقیقت ضعیفی و نحیفی کفر، و ریشهکن شدن و قلع و قمعش را بیان میدارد.
اسلام قوی و قدرتمند است، وضع او همچون وضع درختی قدرتمند و پایدار است که ریشههایش تا اعماق زمین گسترش یافته، و تا ژرفای آن نفوذ نموده، و در آن ثابت و استوار گشته است، و تنهی آن بر روی زمین سفت و محکم است، این درخت دارای شاخه و ترکه و برگهایی است که به سمت بلندای آسمان امتداد یافته است، این درخت مثر ثمر، و دست و دلباز است، در هر دورهای طبق قانونمندی صاحب اختیارش به بار مینشیند، و در هر زمانی میوهاش را تقدیم میکند، مردم از همه چیزش بهره میبرند.
در مقابل کفر ضعیف و نحیف است، وضع او همچون وضع درختی پلید و تکیده است، کوچک و بیارزش، پژمرده و پلاسیده، ریشهای در زمین ندارد، و در بیرون زمین نیز امتدادی نیافته، در روی زمین کنج عزلت برگزیده، هرگاه تندبادی به سمتش بوزد آن را از ریشه کنده، به هوا برده و با خود میبرد، در نتیجه میمیرد و میخشکد، و گویی که اصلاً نبوده است!، این تشبیه کردن اسلام و کفر است به درخت تنومند و درخت ضعیف که بر دو حالت انطباق مییابد: حالت فردی خاص، و حالت جمعی عمومی.
حالت اول: حالت فردی، در سطح خصوصی.
این حالت به تأثیر مثبت و مؤثر اسلام بر شخص مسلمان، و تأثیر منفی کفر بر شخص کافر اشاره میکند. اسلام به درون هستی و طبیعت شخص مسلمان نفوذ میکند، و ریشههای نیرومندش را در قلب و روح و احساسات او میگسترد در نتیجه در اعماق وجودش محکم و استوار میگردد، این اسلام در هستیاش امتداد مییابد و در حواس و دستگاههایش، احساسات و ادراکاتش، تصورات و افکارش نفوذ میکند، و گوش و چشمش، زبان و اندامهایش، عقل و فکرش، و خیالات و آرزوهایش را سوق داده و هدایت میکند. (همچنین) کار و کسبهایش، و عمر و زندگیاش را تنظیم میکند، به اراده و همتاش جان و نیرو میدهد، (اینجاست که) دستآوردها و ثمرهها پاک گشته، کارها عمده و مهم شده، نیکیها فزونی یافته، (تبدیل به) ثمرهها و نتایجی با برکت برای درخت اسلام میشود، نتایجی که در هستی و شخصیت فرد مسلمان محکم و استوار میگردد.
مثال اسلام در هستی فرد مسلمان مثال درختی پاک در زمینی پاک است که این درخت ریشهاش (در زمین) استوار و شاخههایش در فضا (سرکشیده) است و در هر دورهای طبق قانونمندی صاحب اختیارش به بار مینشیند. در مقابل کفر سخنی پلید و ناشایست، و ایده و نظر کشنده و ویرانگر است، به درون هستی و طبیعت شخص کافر وارد نمیشود، مگر اینکه او را فلج میکند، و موهبتها و تواناییهایش را بینتیجه میگرداند، و دستگاهها و حواسش را عاطل و بیکار میگرداند، نه میشنود و نه میبیند، نه درک میکند و نه میفهمد، نه پند میگیرد و نه میاندیشد. مَثَل کفر در هستی کافر، مَثَل درخت پلید ضعیف تکیده است که از زمین کنده شده و قرار ندارد.
برخی از سخنان گذشتگان در مورد «سخن» و «درخت»
سخنان صحابه و تابعین در تفسیر «سخن پاک» و «سخن پلید»، تأثیرگذاری مثبت اسلام و تأثیرگذاری منفی کفر را مورد توجه قرار میداد.
ابن عباس ب میگوید: سخن پاک همان گواهی «لا إله الا الله»، و درخت پاک همان «شخص مؤمن» و اصل ثابت همان لا إله الا الله در سخن مؤمن است، و فرع در آسمان همان عمل مسلمان و بالاکشیدنش به آسمان است. سخن ناپاک همان کفر، و درخت پلید همان کافر است، و کنده شدنش از زمین منظور شرک است، هیچ اصل و برهانی وجود ندارد که کافر بر آن تکیه کند، و خداوند کاری را از او نمیپذیرد.
و در روایتی دیگر از ابن عباس ب نقل شده است که میگوید: منظور از درخت پاک فرد مؤمن است، و منظور از ریشهاش ثابت و شاخهاش در آسمان، فرد مؤمن است، مؤمن بر روی زمین کار میکند و سخن میگوید، اما در حالی که او بر روی زمین است که کار و سخنش به آسمان میرسد، منظور از: در هر دورهای به بار مینشیند، مؤمن است، در هرساعتی از شبانه روز خداوند را یاد میکند. خداوند کافر را به درخت ناپاک و پلید تشبیه میکند، درخت پلید از زمین کنده میشود، همچنین کارهای شخص کافر پذیرفته نمیشود و به سوی خدا بالا نمیرود، ریشه در زمین نداشته و شاخههایی در آسمان ندارد، و هیچ عمل نیکی در دنیا و آخرت ندارد.
عطیه عوفی در تفسیر: ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا كَلِمَةٗ طَيِّبَةٗ كَشَجَرَةٖ طَيِّبَةٍ﴾ میگوید: این مَثَل مؤمن است، پیوسته سخن پاک گفته و کار نیک آن را بالا میبرد و در تفسیر ﴿مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٖ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ﴾ میگوید: این مَثَل کافر است، نه سخنی پاک، و نه کاری نیک از او سر به آسمان نمیکشد.
ضحاک در تفسیر: ﴿تُؤۡتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ﴾ میگوید: میوهاش هرلحظه قابل چیدن است و این مَثَل مؤمن است، او در هرلحظه، و در هرساعتی از روز، و در هر ساعتی از شب، و در زمستان و تابستان مشغول اجرای فرامین الهی است. (همچنین) خداوند کافر را به درخت پلیدی تشبیه کرده است که از زمین کنده شده، و ریشه و شاخه و میوهای ندارد، و در آن سود و منفعتی وجود ندارد، همچنین کافر سخن خیری نگفته، و کار خیری انجام نمیدهد، و خداوند برکت و سودی برای او قرار نداده است! [الدرالمنثور اثر سیوطی: 5/20-21].
حالت دوم: حالت کلی و عمومی اسلام و کفر.
اسلام ثبات محکمی در زمین، و دوام قدرتمندی در زندگی، و تأثیری مثبت در مردم، و گسترش چند جانبه در تاریخ دارد. در مقابل کفر موجودی بیگانه، نامتداول و خارجی است، و در زندگی ضعیف و نحیف است! اسلام در ثبات و قدرت و تأثیرگذاری و استمرارش، شبیه درخت پاک و قوی و مستحکم و ثمردار است، و کفر در ضعف و زوالش شبیه درخت ناپاک و ضعیف است. خداوند این چنین برای مردم مثلها میزند بسا که بیندیشند.
اسلام در زندگی نوع بشر حقیقی و با ثبات است، خداوند آن را در زمین پی نهاده، و آن را قادر و توانمند کرده است، و بدل به درختی تنومند و پایدار گشته، که پیامبران مسئولیت ابلاغش را به گردن گرفته، و پیروانشان از آن نگهداری نمودهاند، و ریشههایش به اعماق تاریخ حرکت کرده، و هرچه بیشتر از عمر نسلهای بشری میگذرد، ریشههای اسلام ماندگارتر و نیرومندتر شده، و بیشتر به زندگی نوع بشر نفوذ میکند. شاخههای درخت اسلام در نقاط مختلف زمین منتشر شده، و سایههایش در همهی مکانها گسترش یافته و مردم از خورشید جاهلیت، و شعلهی سوزانندهی آتش کفر به آن پناه میبرند، و در پناه آن به مهربانی و خوشی، و الفت و اطمینان دست مییابند! درخت اسلام سرسبز، رشد یافته، پایدار و ثمردار است که ثمرهاش را به بشریت عرضه داشته، و میوهاش را به مردم میدهد، این ثمرات و میوهها در نمونههای شاهکار پیشگام اسلامی، از جمله لشکریان و دعوتگران و یاوران اسلام در قالب اندیشمندان و متفکران، و دعوتگران و مصلحان، و مجاهدین صادق آشکار میگردد، اینان کسانیاند که برای این دین ادای شهادت مینمایند و در برابر دشمنان کافرش میایستند.
در مقابل، درخت کفر مهلک و مرگآور است، و مکتبهای فرکی گمراه کننده، از بینبرنده و برباد دهندهاند، استعدادها و نیروهای بشری را از بین میبرند، و قلب و روح را از پای درمیآورند، و چشم و گوش را دچار وقفه میکنند، و چشم بصیرت را کور میگردانند، و شخص کافر از کار افتاده و از رده خارج میگردد، بدون هدفی شریف یا پیامی والا. کفر بیگانه و ساختگی است، هرگاه اسلام مردان و زنان صادقی را بیابد که بار رسالتش را بر دوش گرفته و با آن به جهاد بپردازند، کفر را از اعتبار انداخته و از بین میبرد. همچنان که خداوند ایمان آورندگان به اسلام را در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت میگرداند، همچنان نیز اسلام را در زمین ثابت و استوار و پابرجا میگرداند، و سایهاش را در زمین میگستراند، و مهربانی و رحمتش را بر آن منتشر میکند.
وعدهی خدا به تثبیت اسلام در زندگی آدمیزاد
براستی سخن خداوند که میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا كَلِمَةٗ طَيِّبَةٗ كَشَجَرَةٖ طَيِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِي ٱلسَّمَآءِ٢٤ تُؤۡتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ﴾ [إبراهيم: 24-25].
«بنگر که خدا چگونه مثل میزند: سخن خوب به درخت خوبی میماند که تنهی آن (در زمین) استوار و شاخههایش در فضا (پراکنده) باشد. بنا به اراده و خواست خدا هر زمانی میوهی خود را بدهد».
وعدهی اجرا شدنی از سوی خداست وعدهای در خصوص پیروزی اسلام و تثبیت آن در زمین.
این وعدهی ربانی در سورهی ابراهیم که از سورههای مکی است نازل شده، در حالی که مسلمانان در این دوره مورد هجوم و حمله قرار داشته و مستضعف بودهاند، با این حال آنان نسبت به اجرایی شدن و به ثمر رسیدن این وعده یقین داشتهاند. خداوند نیز به وعدهاش وفا نموده و آنان را بر دشمنانشان پیروز گردانیده است. درخت اسلام تنومند شده، و در زمان پیامبر ج سایهاش بر جزیرة العرب گسترده شد، سپس شاخهها و ترکههایش در همهی دنیای قدیم آن روز منتشر شد، و رحمت و برکتش شام و عراق و مصر، و آسیا و آفریقا و اروپا را فرا گرفت، و میوهاش را هردم، در نسلهای پیوسته از اندیشمندان و دعوتگران و افراد ربانی میدهد.
ناکامی دشمنان در از بین بردن اسلام
درخت تنومند اسلام در برابر تلاشهای دشمنان برای قطع کردن و برکندنش مقاومت کرده و ایستاده است. بیتردید فارسها و رومیان در این راه تلاش نمودند اما ناکام شدند، هندیان و مغولها در این راه سعی کردند، اما شکست خوردند، اسپانیاییها و ایتالیاییها جد و جهد نمودند، اما درمانده شدند، مغولها و صلیبیها در این راه کوشیدند، اما درمانده شدند، انگلیسیها و فرانسویها کوشیدند (اسلام را از بین ببرند) اما شکست خوردند، آلمانیها و روسیها تلاشها نمودند اما ناکام ماندند، در این دوره نیز یهودیان تلاشهای وسیعی را برای ریشهکن کردن یا قطع کردن درخت اسلام به کار میبرند، اما بزودی شکست خواهند خورد، آمریکاییها نیز تمام توان خود را به کار گرفتهاند، اما شکست خواهند خورد. در آینده نیز قدرتهای بعدی کفر تلاش خواهند نمود که درخت اسلام را از بین ببرند، اما آنان نیز ناکام خواهند ماند همچنان که قدرتهای پیشین کفر ناکام ماندند.
بیشک گذشته و حال حاضر تاریخ، شاهدی بر صحت عملی شدن وعدهی قرآنی، و تنومندی و قدرت درخت اسلام در اعماق زمین و لایههای آسمان، و فراوانی محصولات و نتایجش، و تنوع و اصالت آن است. قدرتهای صلیبی و یهودی میکوشند که درخت اسلام را تکان داده و آن را از ریشه درآورند، و چنین میپندارند که موفق شدهاند، و بر سر مسلمین هجوم میآورند، اما در پایان ناکامیشان آشکار میگردد، این تکان دادن درخت گاه تعدادی از برگهای زرد و ضعیفش را فرو میریزد، اما خیلی زود برگهایی سبز و رنگین جای آن را میگیرد، گاه دشمنان شاخهای از شاخههای درخت را گرفته و آن را به سمت خود میکشند به این امید که درخت را به همراه آن از ریشه در آورند، اما بزودی متوجه میشوند که فقط شاخهی جدا شده در دستانشان است حال آنکه درخت ثابت و پابرجا مانده است!، یهودیان و آمریکاییهایی که درخت اسلام را با زور و بیرحمانه تکان میدهند و در این روزگار بعضی از شاخهها را با شدّت به سمت خود میکشند هرگز نمیتوانند درخت اسلام را از ریشه برکَنند، و درخت اسلام در این نبرد آنان با قدرت و صلابت و پایداری و ثبات هرچه بیشتر خارج میگردد، و بزودی یهودیان و آمریکاییها به فهرست شکستخوردگان و زیاندیدگان اضافه میگردند!!
جوانان بیداری اسلامی میوههای درختند
جوانان بیداری اسلامی، میوههای پاک درخت با برکت اسلاماند، جوانانی که با جدیت به اسلام روی آورده و دل بسته، و با صداقت بدان پایبندند، و به واسطهی اسلام به جهاد با صلیبیها و یهودیها میپردازند، جهادی بزرگ و پذیرفته شده، اینان دارای موضعگیریهایی ایمانی، جهادگرانه و عظیماند که به واسطهی آن کفار را خشمگین و عصبانی مینمایند.
خداوند این جوانان را بر (راه و فکر) اسلام ثابتقدم میدارد و آنان را بدل به اسلامی زنده، پویا و سازنده میگرداند، آنهم به رغم تلاشهای دشمنان بسیار برای فریفتن و گمراه کردنشان.
خداوند از کارهای ستمگران بیخبر نیست
3- خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا يَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمۡ لِيَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِيهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٤٢ مُهۡطِعِينَ مُقۡنِعِي رُءُوسِهِمۡ لَا يَرۡتَدُّ إِلَيۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفِۡٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ٤٣ وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ يَوۡمَ يَأۡتِيهِمُ ٱلۡعَذَابُ فَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖ نُّجِبۡ دَعۡوَتَكَ وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَۗ أَوَ لَمۡ تَكُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٖ٤٤ وَسَكَنتُمۡ فِي مَسَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَيَّنَ لَكُمۡ كَيۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ وَضَرَبۡنَا لَكُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ٤٥ وَقَدۡ مَكَرُواْ مَكۡرَهُمۡ وَعِندَ ٱللَّهِ مَكۡرُهُمۡ وَإِن كَانَ مَكۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ٤٦ فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٞ ذُو ٱنتِقَامٖ٤٧﴾ [إبراهيم: 42-47].
«(ای پیغمبر!) گمان مبر که خدا از کارهایی که ستمگران میکنند بیخبر است. (نه، بلکه مجازات) آنان را به زودی حوالت میکند که چشمها در آن (از خوف و هراس چیزهایی که میبیند) باز میماند. (ستمگران از هراس) سرهای خود را بالا گرفته و یک راست (به سوی ندادهنده) میشتابند و چشمانشان (از مشاهدهی این همه عذاب هراسناک) فرو بسته نمیشود و دلهایشان تهی میگردد. و مردمان را بترسان از روزی که عذاب به سراغشان میآید و ستمکاران میگویند: پروردگارا! (ما را به جهان برگردان و اندک) روزگاری به ما مهلت ده تا دعوت تو را پاسخ گفته و از پیغمبرانت پیروی نماییم. (پاسخ میشنوند که) مگر شما قبلاً سوگند نخوردید که شما را زوالی نیست؟! و در سرزمین و دیار مردمان ظالمی (همچون عاد و ثمود) سکونت گزیدید و (عبرت نگرفتید، هرچند که) برایتان روشن بود که در حق آنان چگونه رفتار کردیم (و بر سر ایشان چه آوردیم) و مثلها برایتان زدیم (مبنی بر اینکه گذشتگان چه کردند و در مقابل چه دیدند، اما پند نگرفتید و امروز گرفتار شدید). آنان نیرنگ خود را نمودند و خدا از نیرنگشان آگاه است، و شریعت ثابت و استوار با نیرنگ آنان از جای برکنده نمیشود. گمان مبر که خداوند با پیغمبران خلاف وعده میکند بیگمان خداوند چیره (بر هرکاری بوده و از کافران و بزهکاران) انتقام گیرنده است».
این آیات صحنهای از خواری و رسوایی ستمگران گناهکار را در روز آخرت به نمایش میگذارند، همچنین صحنهای از حسرت و پشیمانیشان را بدان هنگام که در دنیا به عذاب خداوند گرفتار میشوند را به تصویر میکشد، و بیان میدارد که خداوند از آنان بیخبر نیست، و نسبت به وعدهای که به پیامبرانش داده خلاف وعده نمیکند!، هنگامی که ستمگران طغیانگر به عذاب الهی گرفتار میگردند درخواست مهلت و تعویق نموده، و اینکه فرصت دیگری به آنان داده شود: «ستمکاران میگویند: پروردگارا! روزگاری به ما مهلت ده تا دعوت تو را پاسخ گفته و از پیغمبرانت پیروی نماییم».
فرشتگان عذاب برای سرزنش و نکوهششان، و افزایش خواری و حسرت و پشیمانیشان، سؤالی را متوجه آنان میکنند و میپرسند: «مگر شما قبلاً سوگند نخوردید که شما را زوالی نیست؟!، و در سرزمین و دیار مردمان ظالمی (همچون عاد و ثمود) سکونت گزیدید و (عبرت نگرفتید، هرچند که) برایتان روشن بود که در حق آنان چگونه رفتار کردیم (و بر سر ایشان چه آوردیم) و برایتان مَثَلها زدیم».
آیات از نیرنگشان بر ضد مسلمین، و نبردشان با این دین خبر میدهد: «آنان نیرنگ خود را نمودند و خدا از نیرنگشان آگاه است، و شریعت ثابت و استوار با نیرنگ آنان از جای برکنده نمیشود».، اما نتیجهی نیرنگ و نبردشان چه بود؟ بیتردید حیلهگریهای زشت دامن خودشان را گرفت و پایان بد و ناپسند به سوی خودشان برگشت، چون که اسلام پیروز و قدرتمند صحنه را ترک کرده، و آنان را با شکست و خواری و ضرر بازپس گرداند.
خداوند در وعدهای که به دوستانش داده، خلاف وعده نمیکند
برای اینکه مؤمنی که در نبردی تند و خشن بر ضد کفار ستمگر وارد شده دچار شک و تردید نگردد، خداوند او را از پندار نسبت به تخلف خداوند در وعدهاش، و پندار نسبت به بیخبری خداوند از ستمگران نهی فرموده است. ما هرمسلمانی را در این زمانه مورد خطاب قرار میدهیم مسلمانی که خود و اسلامش گرفتار دشمنی و نبرد یهودیان و آمریکاییها گشته است، او را با مطلبی مورد خطاب قرار میدهیم که خداوند به پیامبرش فرمود و آن اینست که: «گمان مبر که خدا از کارهایی که ستمگران میکنند بیخبر است». [ابراهیم: 42].
همچنین با این کلام خداوند با او سخن میگوییم که: «گمان مبر که خداوند با پیغمبران خلاف وعده میکند. بیگمان خداوند چیره (بر هرکاری بوده و از کافران و بزهکاران) انتقامگیرنده است».
خداوند است که هر چیزی را تقدیر میکند، ستمگران یهودی و صلیبی روزگار سختی را نزد خدا خواهند گذراند، خداوند در وعدهای که به ما داده - در خصوص یاری دینش، و خفت و خواری چشاندن به دشمنانش - خلاف وعده نمیکند، بیشک چنین روزی نزدیک است، و ما بدان یقین داریم، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر