فصل اول:
وعدهی قرآنی در سوره بقره
امت میانهرو گواه بر دیگر امتها است
آیات سوره بقره وعدههایی قرآنی را بیان میدارند که این وعدهها تحقق یافتهاند از جملهی این آیات:
1- خداوند میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ﴾ [البقرة: 143].
«و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد».
خداوند در این آیه به مسلمین اطلاع میدهد که آنان را امّت میانهرو قرار داده است، و حکمت از این کار این است که مسلمانان گواه بر مردم بوده و پیامبر ج گواه بر آنان باشد. (میانه بودن) امّت در همه چیز آشکار میشود. میانه بودن مکان و موقعیت جغرافیایی که همان قرار گرفتن در وسط کرهی زمین است، و میانه بودن زمان که همان قرار گرفتن بعد از یهود و نصاری است، و مهمتر از اینها میانهرو بودن در برنامه و رسالت است، اسلام دین میانه است و منظور از میانه بودن اسلام، وجود (تعادل) میان برنامههایش و (اعتدال) در قوانیناش، و (کامل بودن) آموزههایش است، نه افراط و نه تفریطی، نه زیادهروی و نه اهمالی، و نه تندروی و نه کندروی در آن وجود ندارد. میانهرو بودن امّت در برنامه و رسالتش، نقش فرهنگی بزرگی، و مسئولیت خطیر بین المللی پدید آورده است.
خداوند امّت میانه را گواهی بر دیگر امتها گردانده است، و او پناهگاه اصلی دیگر امتها، و داور اختلافات شعلهور شدهی آنهاست، آنچه در این امّت میانه اصل است آن است که گواهیاش را ادا نموده، و به نظارت و مراقبتش جامه عمل پوشانده، و پیشگامی و ریاستش را تحقق بخشد. بیتردید این وعدهی قرآنی در عالم واقعیت به تحقق پیوسته است، هنگامی که امّت به واسطهی اسلامش میزیست، و به همراه قرآنش حرکت مینمود، و بر راه و روشش استقامت میورزید، به جهانیان نور و رهنمونی، و فرهنگ و تمدن، و برنامه و پیشگامی تقدیم کرد.
پایتختهای اسلامی در بغداد و دمشق و قاهره و قرطبه و دیگر شهرها مراکز پرتوافشانی و رهنمونی بودند، و خلیفهی قدرتمند شخصیتی مهیب و سخنی نافذ داشت، و رهبران دنیا خود را به نظام قدرتمند اسلامی نزدیک میکردند.
امت در این دوران به انتهای قافلهی بشریت سقوط نکرد مگر آنگاه که از اسلامش دوری گرفت، و از انحرافات و زشتیهای امتهای دیگر کورکورانه پیروی نمودند.
خواری و خفت و بردگیای که هماکنون امّت میانه در آن به سر میبرد به معنی تخلف وعدهی قرآنی در خصوص میانهروی، استادی، شهادت و پیشگامی این امّت نیست، زیرا آنچه سبب شده تا متحمل زحمت و رنج گردد، قصور و انحراف خود این امّت است، و وعدهی قرآنی پیوسته پابرجا و مهیاست اما فقط زمانی در زندگی مسلمانان کار کرده و تحقق مییابد که مسلمانان به پیمان خویش وفا کرده، شرط را عملی نموده، و واجبی را که بر عهده دارند ادا نمایند!
مؤمنین تا قیامت برتر از کفارند
2- خداوند میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَيَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ ...﴾ [البقرة: 212].
«زندگی دنیا برای کافران آراسته و پیراسته شده است و مؤمنان را مسخره میکنند، و روز رستاخیز پرهیزگاران بالاتر از ایشانند...».
آیه ما را با یکی از حقایق کفار آشنا میکند و آن اینکه آنان به آخرت ایمان ندارند و بدین خاطر دنیا برای آنان آراسته شده، و کفار بدان ایمان داشته و برای آن تلاش میکنند و دنیا هدف و محل تکاپو و مرکز توجهشان است، آنان را میبینی که نسبت به دنیا حریصاند و به لذتها و خوشیها و شهوتهای آن روی آوردهاند.
دیدشان نسبت به مؤمنین مبتنی بر استهزاء و طعنه و ریشخند است، مؤمنان را به خاطر عدم روی آوردن به دنیا و متاع زودگذرش، و به خاطر نگرششان نسبت به آخرت، و تلاششان برای آن، و ترسشان از خدا که آنان را به ترک آنچه خدا حرام کرده وادار مینماید، دوست نمیدارند.
تفاوت میان مؤمنان و کافران از زمین تا آسمان است، این دو گروه باهم یکسان نیستند، نه در دنیا و نه در آخرت. آیه یک حقیقت قاطع قرآنی را بیان داشته، و یک وعدهی انجام شدهی قرآنی را یادآور میشود: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ﴾.
«و روز رستاخیز پرهیزگاران بالاتر از ایشانند».
مؤمنین پرهیزگار برتر از کفارند، و تا قیامت بالاتر و برتر از ایشان میمانند. این چیزی است که خداوند اراده و تقدیر نموده، و کسی نمیتواند دستور و فرمان او را پس زند. مراد از برتری در اینجا برتری روحی روانی است، و نه برتری مادی و مکانی.
این برتری، احساس و ادراک مؤمنین را فرا میگیرد، در نتیجه در همه چیز از کفار متمایز میگردند، در دین و برنامه، در وظیفه و عملکرد و نقش، در افکار و تصورات، در رفتار و سلوک، در توقعات و انتظارات و توجهات، و در دنیا و آخرتشان متمایز میگردند. بدین خاطر مؤمنین یقین دارند که از کفار برترند، و بالاتر و والاترند.
همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٣٩﴾ [آل عمران: 139].
«و سست و زبون نشوید و غمگین و افسرده نگردید، و شما برتر هستید اگر که به راستی مؤمن باشید».
این احساس مؤمنین به اینکه آنان برترند، و آنان تا قیامت والاتر از کفارند به معنی تکبرورزی آنان علیه دیگران نیست، زیرا تکبر در دین خداوند حرام است.
بلکه به این معنی است: بالیدنشان به دین اسلام، و افتخار نمودن به خاطر انتساب به این دین، و سپاسگزاری در برابر خداوند به واسطه آنچه آنان را متمایز گردانیده، و علاقهمندیشان در التزام به آن، و پرداختن به امر واجبِ دعوت کردن به سوی این دین، و تقدیم نور آن به کسانی که در تاریکیهای کفر و جاهلیت سرگردانند.
همچنان که به این معنی است: بینیاز شدنشان به واسطهی اسلام (از دیگر ادیان و مکاتب)، و خرسندیشان از آن، و یقین به اینکه به کسی جز او نیازی ندارند، و به این خاطر چیزی از افکار و آیینها، و قوانین و دستورات، و ارزشها و عادات، و رفتارها و عملکردهای کفار را بر نمیگیرند، زیرا همهی اینها نتیجه و دستاورد کفرشان، و غوطهور شدن در زندگی دنیا و انکار آخرت است.
مؤمنین باید این احساس را داشته باشند که برتر و والاتر از کفارند در نتیجه از آنان نترسند و در برابرشان از خود ضعف و سستی نشان ندهند و خود را خوار نگردانند. بیتردید خداوند وعدهاش را نسبت به مسلمانان تحقق بخشید، و آنان را برتر از کفر قرار داد تا آنجا که مسلمانان را بر کفار پیروز گردانید و آنان را در زمین استقرار بخشید.
شرط برتر بودن مؤمنین نسبت به کفار
اینکه مسلمانان برتر از کفار باشند مشروط است به اینکه مسلمانان صادقانه و با جدیت پایبند به اسلام، و عملی نمودن آن، و حرکت به واسطهی آن باشند، اگر این شرط را رها کنند این صفت (برتری) را از دست داده، و از این مقام و منزلت پایین میآیند، و فقط زمانی به این مقام ارتقاء مییابند که به سوی اسلامشان باز گردند.
مسلمانان در این زمانه برتر از کفار نیستند، آنان در شرایط عمومی پایینتر از کفارند، مسلمانان خود به خویشتن آسیب رسانده و خود مسبب آن چیزی هستند که بر سرشان آمده است، زیرا ارتباط بسیاری از آنان با اسلام قطع شده، و ارتباط بقیه با آن ضعیف شده، و بدین ترتیب به شرط برتری مشروط پایبند نبودند.
ما مطمئن هستیم که مسلمانان بزودی بازگشتی جدی به اسلام خواهند داشت و بدین ترتیب به منزلت والایی که خداوند آنها را در آن قرار داده بود، و آنان را به سویش رفعت بخشیده بود، و آنان را برتر از کفار قرار داده بود، باز میگردند.
ما کاملاً مطمئنیم که این وعده قرآنی در آیندهای نزدیک برای آنان عملی خواهد شد، آنهم وقتی که زشتی و بدی درون خویش را تغییر داده و به خوبی و زیبایی تبدیل نمایند، همچنان که این وعده برای پدران و نیاکان نیکوکارشان عملی شد!
ابتلای مؤمنین به زیانهای مالی و جانی
3- خداوند میفرماید:
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤﴾ [البقرة: 214].
«آیا گمان بردهاید که داخل بهشت میشوید بدون آنکه به شما همان برسد که به کسانی رسیده است که پیش از شما در گذشتهاند؟ زیانهای مالی و جانی به آنان دست داده است و پریشان گشتهاند که پیغمبر و کسانی که با او ایمان آورده بودهاند میگفتهاند: پس یاری خدا کی (و کجا) است؟! بیگمان یاری خدا نزدیک است».
آیه از راه دعوت، و طبیعت ایمان و پایبندی و حرکت در راهی که به بهشت ختم میشود سخن میگوید.
مخاطب آیهی: «آیا گمان بردهاید که داخل بهشت میشوید بدون آنکه به شما همان برسد که به کسانی رسیده است که پیش از شما در گذشتهاند؟»، مسلمانانند، و آیه آنان را با آزمایشها و امتحاناتی که در راهشان به سمت بهشت انتظارشان را میکشد، آشنا میگرداند، راه بهشت با گلها و شکوفهها، و گیاهان خوشبو و معطر فرش نشده است، این راه صاف و هموار نیست، بلکه پر است از موانع و مخاطرات و حوادث غیر منتظره و ناگهانی، و هرکه پای در این راه بگذارد ناگزیر به اذیت و آزار، و درد و رنج مبتلا میگردد.
در این مورد مؤمنین گذشته از پیروان پیامبران پیشین الگو و اسوهی مسلمانان (امروزی)اند، آن مؤمنین با بسیاری از دردها و رنجها و مصائب زیستهاید که خداوند اینگونه از آن خبر میدهد: ﴿مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ﴾، «زیانهای مالی و جانی به آنان دست داده است و پریشان گشتهاند».
«البأساء» همان بلا و سختی است، و منظور از «الضراء» درد و رنج و زیان است، و «الزلزال» هم بر اثر آزار و بلا، و ترساندن و هراساندن، و محاصره و بدبختی رخ داده است. مؤمنین به ناچار باید از این راه بگذرند، و این درد و رنجها و سختیها را بچشند، و این بها را بپردازند. آیات بسیاری این موضوع را مورد تأکید قرار میدهند، از آن جمله خداوند میفرماید:
﴿الٓمٓ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ٣﴾ [العنكبوت: 1-3].
«الف، لام، میم. آیا مردمان گمان بردهاند همین که بگویند ایمان آوردهایم (و به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر اقرار کردهایم) به حال خود رها میشوند و ایشان (با تکالیف و وظایف و رنجها و سختیهایی که باید در راه آئین آسمانی تحمل کرد) آزمایش نمیگردند؟! ما کسانی را که قبل از ایشان بودهاند آزمایش کردهایم، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست میگویند، و چه کسانی دروغ میگویند».
و یا میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ١٥٥﴾ [البقرة: 155].
«و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و کاهش مالی و جانی و کمبود میوهها، آزمایش میکنیم، و مژده بده به شکیبایان».
مقصود از سؤال: «یاری خدا کی فرا میرسد؟» چیست؟
میزان شدّت بلایا و سختیهای مؤمنین پیش از اسلام به درجهای رسیده که پیامبر ج و پیروانش میگفتند: «یاری خدا کی فرا میرسد؟» جوابی قاطع و اطمینانبخش دریافت میداشتند که: زمان تحققش نزدیک است: ﴿أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤﴾، «بیگمان یاری خدا نزدیک است».
سخن پیامبر ج و پیروان مؤمنش: «یاری خدا کی فرا میرسد؟» نشانهی این نیست که آنان شک کردهاند، و (یا) منکر یاری خدا در حق خود شدهاند، و یا دچار ناامیدی، و این گمان شدهاند که خداوند از آنان دست کشیده است، آنان یقین داشتند که خداوند با آنان بوده، و بزودی یاریشان کرده و دشمنانشان را درهم میشکند.
بیشک سؤالشان: «یاری خدا کی فرا میرسد؟» به منظور دست التماس برداشتن و درخواست کردن از خداوند، و بدست آوردن و فراخواندن یاری اوست، و اینکه اعلان نمایند که به مصائب بسیاری گرفتار شده، و شاید بسیاری را تاب آورده، و هزینههای بسیاری پرداختهاند در حالی که صبر پیشه نموده و در پی کسب رضای خدا بودهاند در عین حال خواهان بهرهمند شدن از یاری اویند.
خداوند نسبت به صداقتشان در بذل و بخشش جان و مالشان، و صبوری و درخواستشان آگاه است، لذا به آنان بشارت میدهد که دستیابیشان به یاری خداوند نزدیک است: ﴿ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤﴾ «بیگمان یاری خدا نزدیک است».
بیگمان این حقیقت با چند تأکیدکننده در آیه، مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است از جمله: 1- حرف استفتاح (آغاز کردن): (ألا). 2- حرف تأکید: (إن). 3- جملهی اسمیهی بعد از آن: ﴿نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤﴾. 4- نسبت دادن (نصر) به خداوند که به آن منزلت میدهد. 5- صیغهی مبالغه: ﴿قَرِيبٞ﴾.
این وعدهای مسلّم از سوی خدا است، که چنین ساختاری به آن داده شده، و با این تأکید کنندهها مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است.
پیامبران پیشین و پیروانشان نسبت به یاری خدا مطمئن بودند، و به نزدیک بودن فرا رسیدن و عملی شدن آن یقین داشتند، خداوند نیز وعدهاش را در زمانی که براساس حکمت خود انتخاب کرده بود برای آنان عملی و اجرا نمود در نتیجه آنان را از هلاکت و نابودی نجات داده، و دشمنان کافرشان را از میان برد.
به مفهوم همین آیه است که خداوند میفرماید:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَيَۡٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ كُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَآءُۖ وَلَا يُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١١٠﴾ [يوسف: 110].
«تا آنجا که پیغمبران (از ایمان آوردن کافران و پیروزی خود) ناامید گشته و گمان بردهاند که (از سوی پیروان اندک خویش هم) تکذیب شدهاند (و تنهای تنها ماندهاند). در این هنگام یاری ما به سراغ ایشان آمده است (و لطف و فضل ما آنان را دربر گرفته است) و هرکس را که خواستهایم نجات دادهایم. (بلی! در هیچ زمان و هیچ مکانی) عذاب ما از سر مردمان گناهکار دور و دفع نمیگردد».
این وعدهای از سوی خدا در خصوص یاری بندگان مؤمنش است، بندگانی که صبور و مجاهد و صادقاند، این وعده مقید به زمانی نبوده، و مختص به مکانی نیست، و به پیامبران پیشین و پیروانشان محدود نمیشود، بلکه این یک وعدهی کلی و عمومی و فراگیر برای مؤمنینِ مجاهدِ ثابتقدم است، بدون توجه به زمان و مکان. یاری خدا به پیامبران پیشین و پیروانشان نزدیک بود، و خداوند به وعدهای که به آنان داده بود وفا نمود و یاریش را بر آنان فرو فرستاد، همچنین یاری خدا به پیامبرش محمد مصطفی ج و یاران گرامیاش نزدیک بوده، و خداوند به وعدهای که به آنان داده بود وفا نمود، و یاریش را بر آنان فرو فرستاد.
بیشک یاری خداوند به مؤمنینِ مجاهد این امّت نزدیک است و به زودی خداوند به وعدهای که به آنان داده وفا نموده، و با یاری کردنشان بر آنان لطف و احسان مینماید، آنهم در زمانی که معین کرده و کیفیت و چگونگیای را که خود برمیگزیند. واجب است که به این موضوع یقین داشته باشیم که خداوند یاریش را از بندگانِ مؤمنِ مجاهد و راستگویش پنهان نمیکند، زیرا آن را بر خود واجب کرده است آنجا که میفرماید: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧﴾ [الروم: 47].
«و همواره یاری مؤمنان بر ما واجب بوده است».
اما شکلها و گونههای یاری گوناگون و متنوع است و به برتری مادی و پیروزی نظامی محدود نمیشود. خداوند میفرماید:
﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ٥١﴾ [غافر: 51].
«ما قطعاً پیغمبران خود را و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان بپا میخیزند یاری میدهیم و دستگیری میکنیم».
4- خداوند میفرماید:
﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢١٧﴾ [البقرة: 217].
«(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند، ولی کسی از شما که از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت برباد میرود، و ایشان دوزخیانند و در آن جاویدان میمانند».
گروهی از صحابهی مجاهد مرد مشرکی را - به اشتباه - در ماه حرام کشتند و این آیه برای مداوای آثار این قتل نازل شد، این حادثه در سریهی عبدالله بن جحش س روی داد. کفار قریش از این حادثه بهرهبرداری کرده و جنگ تبلیغاتی پرحجمی را علیه مسلمانان به راه انداختند و آنان را متهم کردند که حرمت ماه حرام را زیر پا نهادهاند، خداوند آیهای را در پاسخ به شبهات و شایعات کفار، و ثبت و بیان جرائم آنان نازل فرمود، و آن را با بیان حقیقت تداوم جنگ و نبردشان با مسلمانان به پایان رساند. خداوند میفرماید:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِيهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِيهِ كَبِيرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَكُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَكۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَكۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ﴾ [البقرة: 217].
«از تو دربارهی جنگ کردن در ماه حرام میپرسند. بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است. ولی جلوگیری از راه خدا (که اسلام است) و بازداشتن مردم از مسجدالحرام و اخراج ساکنانش از آن و کفر ورزیدن نسبت به خدا، در پیشگاه خداوند مهمتر از آن است، و برگرداندن مردم از دین (با ایجاد شبههها در دلهای مسلمانان و شکنجهی ایشان و غیره) بدتر از کشتن است. (مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند».
در اینجا نمیخواهیم در برابر کل آیه درنگ کرده، و معانی آن را بیان کرده، و راهنماییهای آن را بیرون بکشیم، زیرا چنین کاری با موضوع این بحث سازگار نیست، بلکه ما در برابر جزئی از آیه درنگ و تأمل میکنیم که از تداوم و پیوستگی جنگ و رویارویی میان مسلمانان و کفار سخن میگوید.
روی خطاب در این سخن خدا: «(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید». با مسلمانان است، و در مورد کفار سخن میگوید.
آیه از تداوم نبرد کفار با مسلمانان با فعل ﴿لَا يَزَالُونَ﴾ که بر تداوم و پیوستگی، وعدم توقف و قطع شدن دلالت دارد، سخن میگوید. هنگامی که کفار اعلام میکنند که مایل به توقف جنگ، و علاقمندی به برقراری «صلحی عادلانه و فراگیر و دائمیاند!»، دروغ میگویند و میخواهند که مسلمانان را فریب دهند، صلحی را که کفار خواهان آنند صلحی است که مطیع بودن و تحقیر و به بندگی در آمدن مسلمانان را برای آنان تضمین نماید، همچنین صلحی است که بتوانند سرزمینهای مسلمانان را اشغال کنند، و ثروتها و عایدات و درآمدهای آنان را به تاراج برده، و آنان را از اسلام و قرآنشان دور گردانند.
هدف کفار از نبرد با مسلمانان در آیه مشخص شده است: «تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند». آنگاه هدفشان را تحقق بخشند، و مسلمانان را از دینشان دور کنند نبردشان را با مسلمانان به پایان میرسانند.
مسلمانان در دورههای مختلف تاریخشان براساس مصداق این وعدهی قرآنی زیستهاند و به نبرد پیوسته کفار با خود مبتلا گشتهاند. مسلمانان امروزین نیز با مثالی تند و گزنده و آشکار از تداوم نبرد یهودیان و صلیبیان علیه خود به سر میبرند، و این نبرد فقط زمانی پایان میپذیرد که ایمان و جهاد در دل و جان و زندگی مسلمانان زنده گردد، در این هنگام است که خداوند آنان را بر کفار پیروز میگرداند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر