توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

فصل بیستم: خانواده فاروق رضی الله عنه

 

 


فصل بیستم:
خانواده فاروق
رضی الله عنه

خانواده فاروق رضی الله عنه  

عمر رضی الله عنه  فرزند خطاب و حَنْتَمَه[1] و خطاب از خاندان بنی‌عدی و حنتمه از خاندان مخزومی[2] و هر دو از خاندان‌های ده‌گانه قریش بودند ولی خاندان بنی‌عدی از حیث اهمیت و موقعیت اجتماعی به پایه خاندان‌های بنی‌هاشم[3] و بنی امیه و مخزومی نرسیده[4] بودند.

برادران و خواهران فاروق رضی الله عنه  

1ـ زید برادر فاروق  رضی الله عنه : فاروق رضی الله عنه  فقط یک برادر پدری که نامش زید بود[5]، و سنش از فاروق رضی الله عنه  بیشتر و قبل از او مسلمان شده بود دارای قامتی بسیار بلند و رنگش گندمی و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عقد برادری او را با معن بن عدی اعلام کرده بود که هر دو در جنگ یمامه به شهادت رسیدند[6]، زید در غزوه بدر و احد و خندق و کلیه غزوه‌ها در رکاب پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بود و برای غزوه بدر عمر رضی الله عنه  و زید تنها یک زره داشتند که هر یک اصرار می‌کرد دیگری آن را بپوشد[7]، و در زمان خلاف ابوبکر صدیق رضی الله عنه  در جنگ یمامه و در سال دوازده هجری پرچم‌دار سپاه اسلام[8] بود و در شدت جنگ در حالی که شمشیری در دست و مرتد معروف و جمع کثیری از کفار را به قتل رسانیده بود و با شور و حماسه و بی‌باکی هم چنان در قلب سپاه کفار پیش می‌رفت ناگاه با ضربت شمشیر یکی از کفار به نام (ابومریم حنفی[9]) به درجه شهادت نائل گردید فاروق رضی الله عنه  از خبر شهادت زید بسیار متأثر گردید و با حالتی از تالم شدید می‌گفت: «هرگاه نسیمی می‌وزد بوی محبت زید را از آن استشمام می‌کنم و هم چنین زید به وسیله دو امر بسیار مهم بر من برتری پیدا کرد، یکی این که قبل از من به دین اسلام تشرف یافت و دیگر این که قبل از من در راه خدا شهید گردید[10] (و مَتَمّم بن نُوَیره) روزی به نزد فاروق رضی الله عنه  آمد و اشعاری که در مرثیه برادر خودش سروده بود برای فاروق رضی الله عنه  خواند و فاروق رضی الله عنه  که به یاد شهادت زید افتاده بود در یک حالتی از گریه و زاری گفت: «ای کاش من هم می‌دانستم شعر بگویم تا اشعاری در مرثیه برادرم زید می‌گفتم» متمم گفت: «اگر برادر من مثل برادر تو در جنگ یمامه به شهادت می‌رسید هرگز برایش نمی‌گریستم[11]» فاروق رضی الله عنه  از این سخن صبوری یافت و گفت: هیچ حرف و سخنی به اندازه این سخن[12] قلب مرا صبوری و تسکین نداده است. به نظر جمعی، فاروق رضی الله عنه  یک برادر مادری نیز داشته به نام (عثمان بن حکیم) ولی به نظر اکثر مورخین عثمان[13] برادر مادری زید بوده است.

خواهران فاروق رضی الله عنه  

1ـ فاطمه از زنان پیشتاز[14] در قبول دین اسلام و با شوهرش سعید بن زید مسلمان گردید و سبب مسلمان شدن عمر بن خطاب رضی الله عنه  نیز شدند، فاطمه نخستین زن مبلغ دین اسلام در میان زنان قریش بود[15] و جمعی از زنان در اثر تبلیغات او به دین اسلام تشرف پیدا کردند، و به نیکوکاری علاقه عجیبی داشت و از کارهای ناشایسته به شدت متأثر[16] و ناراضی بود.

2ـ صفیه که سفیان بن[17] عبدالاسد با او ازدواج کرد و اسود از او متولد شد و بعد از سفیان با قُدامه بن[18] مَظعون ازدواج نمود.

همسران فاروق رضی الله عنه  قبل از اسلام

1ـ قریبه[19] دختر ابی‌امیه و خواهر ام[20] سَلَمه (ام‌المؤمنین) بود.

2ـ ام کلثوم دختر عمرو، و چون این دو زن[21] مسلمان نشده بودند هنگامی که در حدیبیه[22] این آیه نازل گردید: ﴿وَلَا تُمۡسِكُواْ بِعِصَمِ ٱلۡكَوَافِرِ [الممتحنة: 10] فاروق رضی الله عنه  هر دو را[23] طلاق داد.

3ـ زینب دختر[24] مظعون و این زن با فاروق رضی الله عنه  مسلمان گردید و از زنان مهاجر[25] بود و مادر (عبدالله و حفصه[26] و عبدالرحمن اکبر) بود.

همسران فاروق رضی الله عنه  بعد از تشرّف به اسلام

سبیعه: نخستین زنی که بعد از صلح حدیبیه مسلمان گردید[27]، و وقتی آیه تحقیق و امتحان نازل گردید، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  امتحان و آزمایش از او به عمل آورد و بعد از ثبوت ایمان و اسلام او مهرالمثل را برای شوهرش، که مسلمان نشده بود، فرستاد و فاروق رضی الله عنه  با او ازدواج[28] کرد.

جمیله: دختر ثابت انصاری، جمیله قبل از این که مسلمان شود نامش عاصیه[29] بود و وقتی مسلمان شد و فاروق رضی الله عنه  با او ازدواج کرد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نامش را به (جمیله[30]) تغییر داد، و با فاروق رضی الله عنه  به شدت یکدیگر را دوست می‌داشتند و بارها اتفاق می‌افتاد که وقتی فاروق رضی الله عنه  از منزل بیرون می‌رفت جمیله تا دم دروازه او را بدرقه می‌کرد[31] و پس از آن که فاروق رضی الله عنه  را می‌بوسید[32] به جایگاه خویش برمی‌گشت.

عاتکه: عاتکه دختر زید و عموزاده[33] فاروق رضی الله عنه  بود، عاتکه از زنان مسلمان و مهاجر و علاوه بر این که زن ادیب[34] و سخنور و شاعر بود، از زیبایی نیز تا این اندازه بهره یافته بود که می‌گفتند: «نصف[35] زیبایی تمام زنان به او بخشیده شده است» این عموزاده فاروق رضی الله عنه  با عبدالله پسر ابوبکر صدیق رضی الله عنه  صدیق ازدواج کرد و در حالی که یکدیگر را بسیار دوست می‌داشتند چند سال با هم زندگی کردند و مدتی بعد از وفات[36] عبدالله، فاروق رضی الله عنه  با او ازدواج[37] کرد.

ام حکیم دختر حارث: ام حکیم قبلاً همسر عِکْرِمَه[38] پسر ابوجهل بود و در جنگ احد در جبهه کفار مکه بود[39]، و در روز فتح مکه که عکرمه به سوی یمن فرار کرده بود، ام حکیم به اجازه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای برگرداندن شوهرش به یمن رفت و بعد از برگشتن عکرمه هر دو مسلمان[40] شدند و چند سال بعد همراه شوهرش به جنگ رومیان رفت و عکرمه به درجه شهادت نائل گردید و بعد از مدتی با خالد بن سعید ازدواج کرد و بعد از شهادت خالد در جنگ با رومیان فاروق رضی الله عنه  با ام حکیم ازدواج[41] نمود.

ام کلثوم دختر علی مرتضی رضی الله عنه  از فاطمه رضی الله عنها : فاروق رضی الله عنه  شخصاً ام کلثوم را از علی

مرتضی رضی الله عنه  خواستگاری کرد[42] و علی مرتضی رضی الله عنه  در مورد کمی سن و سال دخترش با او بحث کرد[43] و فاروق رضی الله عنه  گفت: «کمی سن و سال او اشکالی ندارد زیرا آن ارزش و شخصیت و کرامتی که من در او احساس می‌کنم هیچ فرد دیگری آن را احساس[44] نمی‌کند، علی مرتضی رضی الله عنه  گفت: «فَاِنْ رَضیتَها، فَقَدْ زَوَّجْتُكُها» اگر بعد از دیدن و این کمی سن و سال، تو راضی شدی، من با ازدواج او با تو[45] موافقم» فاروق رضی الله عنه  با توافق علی مرتضی رضی الله عنه  با ام کلثوم ازدواج نمود و مهریه او را چهل هزار درهم تعیین[46] کرد و به خاطر احترام خاصی که برای دختر فاطمه رضی الله عنها  و یکی از نواده‌های پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  قائل بود در رفتار خود تغییرات زیادی به وجود آورد و در نهایت احترام و ابراز محبت با او رفتار می‌کرد، و هیچ گونه اثری از آن چه ام کلثوم[47] دختر ابوبکر رضی الله عنه  و ام اَبان دختر عُتبه[48] به هنگام خواستگاری آن‌ها، درباره فاروق رضی الله عنه  گفته بودند که: «با زنان به خشونت رفتار می‌کند و با ترش‌رویی از منزل خارج می‌شود و به منزل می‌آید[49]» از فاروق رضی الله عنه  ظاهر نگردید و بلکه برخلاف عادت خود هرگاه کاری به او داشت نه به صورت امر و فرمان بلکه به صورت خواهش آن کار را به او[50] پیشنهاد می‌کرد و در نزد مهمانان او را ندا می‌کرد و به حضور آن‌ها نهایت احترام و محبت خود را نسبت به او نشان می‌داد و در تاریخ مفصل فاروق رضی الله عنه  روابط محبت‌آمیز او جز نسبت به ام کلثوم دختر علی رضی الله عنه  و فاطمه رضی الله عنها  نسبت به هیچ کدام از زنان دیگرش روایت نشده است و این ازدواج آخرین ازدواج فاروق رضی الله عنه  و موفقیت‌آمیزترین[51] ازدواج‌های او بوده است. ازدواج فاروق رضی الله عنه  با ام کلثوم در سال[52] هفدهم هجری و پنج سال یعنی تا شهادت فاروق رضی الله عنه  ادامه داشت و نتیجه این ازدواج پسری بود که فاروق رضی الله عنه  در جهت ابراز نهایت محبت نسبت به برادر شهیدش، او را[53] (زید اکبر) نامید و نیز دختری بود که او را رقیه نامید ولی هر دو سال‌ها بعد از شهادت[54] فاروق رضی الله عنه  در یک روز وفات یافتند و فاروق رضی الله عنه  اضافه بر زنان مذکور دو جاریه نیز داشته که نام آن‌ها (فکیهه و لَهَیه) بود.

فرزندان فاروق رضی الله عنه  دختران و پسران

1ـ عبدالله بن عمر: مادرش زینب[55] و در سال سوم بعثت متولد و با پدرش مسلمان گردید و با او مهاجرت کرد و در ده سالگی داوطلب شرکت در غزوه بدر گردید، ولی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به دلیل کمی سن و سال مانع شرکت[56] او شد و در پانزده سالگی داوطلب شرکت در غزوه خندق گردید و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به او اجازه داد و از این به بعد در همه غزوه‌ها شرکت کرد[57]، و علاوه بر تقوی و پرهیزگاری به جهاد و تعلیم و تعلم قرآن و احادیث و بقیه معارف اسلامی علاقه عجیبی داشت و بعد از رحلت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نیز در زمان ابوبکر و عمر و عثمان (رضی الله عنهم) در اغلب جبهه‌ها به عنوان فرمانده سپاه حضور می‌یافت و فداکاری‌های زیادی از خود نشان می‌داد، اما بعد از شهادت عثمان رضی الله عنه  و وقوع جنگ‌ها در بین علی مرتضی رضی الله عنه  و معاویه از همه کارها کناره‌گیری[58] نمود، و در شدت جنگ بین علی رضی الله عنه  و معاویه جمع کثیری به او پیشنهاد کردند که خود را کاندیدای خلافت اسلامی بکند تا عموماً با او بیعت کنند[59] ولی با آن‌ها موافقت نکرد و هم چنان منزوی و کناره‌گیر و سرگرم نشر علوم و معارف اسلامی و به ویژه روایت احادیث گردید و یکی از برجسته‌ترین علمای اصحاب به شمار می‌آمد و او را (عالم متبحر)[60] امت اسلام لقب داده بودند و بعدها امام مالک گفت: ابن شِهاب به من گفته که من رأی عبدالله بن عمر را با رأی کسان دیگر برابر نمی‌کنم زیرا او شصت سال بعد از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  زندگی کرده و چیزی از امر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و از امر اصحاب بر او مخفی نگشته است[61].

عبدالله بن عمر همچنان که در جبهه‌ها دارای شجاعت کم‌نظیری بوده است هم چنین در صحنه مبارزه با قدرتمندان منحرف و ستمگر دارای شجاعت کم‌نظیر ادبی و تبلیغاتی بوده است. روزی که حجاج بن یوسف به مکه آمده بود و در میان انبوه بی‌شماری سخنرانی می‌کرد ناگاه طنین[62] فریادی با گفتن این جمله‌ها فضا را به لرزه درآورد: «این دشمن خدا همه مقدسات دین را پایمال و بیت‌المال را تخریب و دوستان[63] خدا را به قتل رسانیده است» حجاج گفت: این کیست؟ گفتند: عبدالله بن عمر است، حجاج گفت: «ای پیر خرف بی‌صدا باش!» و به یکی از مزدوران مخفیانه دستور داد که با یک تیغ[64] زهرآگین او را زخمی کردند و وقتی عبدالله بر اثر این زخم بستری گردید حجاج به قصد عیادت به منزل او رفت و سلام کرد ولی عبدالله جوابش را نداد و با او حرف‌هایی زد عبدالله جوابش نگفت[65] و طولی نکشید که همین زخم موجب شهادت[66] او گردید.

2ـ عبدالرحمن[67] اکبر: مادرش زینب و برادر پدری عبدالله و حفصه و کنیه او ابوعیسی بوده[68] است.

3ـ عبدالرحمن اوسط[69]: مادرش فکیهه (ام ولد)[70] جزء سپاهیان فتح کشور مصر بوده و مرد شجاع و باتقوی و پرهیزگاری بوده و به هنگام مأموریت در مصر شبی همراه یکی از دوستانش مایعی را که نمی‌دانست مشروب است[71] آشامید و فردا خودش پیش عمرو بن عاص رفت که حد[72] شرعی را بر او اجرا کند و بعد از آن که در مصر حد شرعی بر او اجرا گردید، فاروق رضی الله عنه  او را به مدینه خواند و او نیز به عنوان ادب کردن[73] چند تازیانه به او زد و عبدالرحمن با سلامت کامل و بدون هیچ گونه عارضه‌ای یک ماه زنده ماند و بعد از یک ماه ناگاه مریض گردید و وفات کرد و مرگ او هیچ ارتباطی با اجرای حد شرعی یا دو سه تازیانه تأدیبی فاروق رضی الله عنه  نداشت[74] و این مطلب در مبحث رحم و عطوفت فاروق رضی الله عنه  با اسناد و مدارک تاریخی تحقیق گردیده است (مراجعه فرمایید).

4ـ عبدالرحمن[75] اصغر: مادرش ام ولد[76] و کنیه‌ای ابو عبدالرحمن.

5ـ عاصم: مادرش جمیله[77] و در سال ششم هجری[78] متولد شد و هنوز شیرخوار بود که پدر و مادرش، با این که یکدیگر را دوست می‌داشتند، از راه طلاق از هم جدا شدند و عاصم در نزد مادرش بود، و بعد از مدتی روزی فاروق رضی الله عنه  او را در کوچه‌ای دید که با بچه‌ها بازی می‌کرد[79] و ترحم و عاطفه‌اش او را وادار کرد که عاصم را در آغوش گرفت و چند مرتبه او را بوسید و می‌خواست او را به منزل خود بیاورد در این هنگام (شموس[80]) مادر جمیله رسید و اصرار کرد که عاصم را از آغوش او بیرون بیاورد و وقتی فاروق رضی الله عنه  به اصرار او پاسخ نداد شموس برای شکایت از فاروق رضی الله عنه  به نزد ابوبکر رضی الله عنه ، که جانشین پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بود، رفت[81]، و ابوبکر رضی الله عنه ، فاروق رضی الله عنه  را احضار کرد و به او گفت: «در چنین شرایط سنی حق پرورش بچه از آن مادرش می‌باشد، عاصم را به شموس بدهید تا او را برای مادرش ببرد[82]» فاروق رضی الله عنه  حرفی نزد و عاصم را به شموس[83] داد.

عاصم بعد از رشد و نمو کافی به منزل پدرش برگشت و جوان بلندقامت و بسیار زیبا و خوش قیافه و ادیب و باوقاری[84] بود، و یک اتفاق موجب گردید که دختری از خانواده بنی‌هلال به عقد ازدواج او درآید، و عاصم از این راه جد (عمر بن عبدالعزیز[85]) گردد و توضیح این که فاروق رضی الله عنه  طی فرمانی مخلوط کردن شیر فروشی را آب ممنوع اعلام نمود و شبی همراه اسلم در تاریکی شب برای نظارت بر اوضاع به کوچه‌های شهر مدینه رفت و در پشت دیوار خانه کوچکی بگومگوی مادر و دختری نظر او را جلب[86] کرد مادر می‌گفت: «دخترم برخیز مقداری آب با این شیر فروشی مخلوط کن» و دختر می‌گفت: «مادر مگر از منادی نشنیدی که امیرالمؤمنین رضی الله عنه  این عمل را ممنوع کرده است» مادر می‌گفت: «برخیز دخترم این کار[87] را بکن در این شب تاریک، امیرالمؤمنین رضی الله عنه  از کجا می‌داند که ما چنین کاری را کرده‌ایم»، دختر گفت: «مادر اگر امیرالمؤمنین رضی الله عنه  آگاه نباشد خدای او آگاه است به علاوه به هیچ وجه من نمی‌توانم در حال حضور تعهد اطاعت بدهم و در حال غیاب[88] نافرمانی کنم».

فاروق رضی الله عنه  در حالی که از قدرت ایمان و نهایت صداقت این دختر در مسرت و شادی غرق شده بود به اسلم گفت: درِ این خانه کوچک را نشانه کنید و فردا اسلم را برای جستجو از اوضاع این مادر و دختر فرستاد و اسلم پس از تحقیق درباره آن‌ها به فاروق رضی الله عنه  خبر داد که این دختر و مادر هر دو بی‌شوهر هستند[89] و دختر از خانواده بنی‌هلال است فاروق رضی الله عنه  فرزندانش را خواست و به آن‌ها گفت: «شرایط سنی من طوری نیست که بتوانم با این زن نمونه ازدواج کنم ولی هر کدام از شما مایل است با او ازدواج کند». عبدالله و عبدالرحمن گفتند: ما زن داریم[90] و عاصم ابراز تمایل کرد که با این دختر بیوه‌زن ازدواج کند و ثمره این ازدواج پسری بود به نام محمد و دختری بود به نام (ام عاصم) و بعد از بلوغ با عبدالعزیز بن مروان ازدواج کرد و از او (عمر[91] بن عبدالعزیز) متولد گردید.

6ـ عیاض[92]: مادرش عاتکه[93] دختر زید.

7ـ زید اکبر[94]: مادرش ام کلثوم[95] دختر علی مرتضی رضی الله عنه  از فاطمه رضی الله عنها  زید سال‌ها بعد از شهادت فاروق رضی الله عنه  در دوران جوانی در حالی که در تاریکی شب برای خاموش کردن آتش جنگ در بین افراد قبیله بنی‌عدی رفته بود و می‌خواست در بین آن‌ها میانجی شود در همان تاریکی یکی از افراد متخاصمین ندانسته او را زخمی کرد و با همین زخم وفات[96] کرد.

8ـ عبیدالله[97]: مادرش ام کلثوم[98] دختر جرول، در زمان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  متولد گردید و در عصر خلافت فاروق رضی الله عنه  یکی از مجاهدین بسیار شجاع و فداکار سپاه اسلام بود و در میان جوانان قریش به شجاعت و دلاوری و سوارکاری معروف و اشعار هیجان‌انگیز حماسی را نیز می‌سرود[99] و وقتی ابولؤلؤ فاروق رضی الله عنه  را به شهادت رسانید، عبیدالله بنابر قرائنی اعتقاد داشت که ابولؤلؤ اجراکننده و عضو توطئه‌ای بوده که ایرانیان مقیم مدینه عموماً در آن شرکت[100] داشته‌اند به همین جهت بعد از شهادت پدرش خون غیرت عربی در رگ‌هایش جوشیده و هرمزان[101] و جمعی دیگر را به قتل رسانید و عثمان به توصیه عمروعاص از قصاص[102] او صرف‌نظر کرد، اما علی مرتضی رضی الله عنه  همواره[103] او را تهدید می‌نمود به همین جهت هنگامی که علی مرتضی رضی الله عنه  به خلافت رسید، عبیدالله به شام رفت و به سپاه معاویه ملحق گردید[104] و در ربیع‌الاول سال سی و شش هجری در جنگ صفین مقتول گردید[105].

9ـ زید اصغر برادر پدری و مادری عبیدالله.

دختران فاروق رضی الله عنه  

1ـ حفصه (ام المؤمنین): حفصه مادرش زینب[106] و پنج سال قبل از بعثت متولد گردید و بعد از بلوغ با (خُنَیس بن حُذافه) ازدواج کرد و خنیس یکی از مجاهدین غزوه بدر[107] بود و در مدینه وفات کرد و فاروق رضی الله عنه  بر اثر عطوفت خاصی که با فرزندان خود داشت بعد از انقضای عده حفصه درصدد پیدا کردن شوهر بسیار خوبی برای او تلاش کرد نخست این مطلب را با ابوبکر رضی الله عنه  به میان آورد، اما ابوبکر رضی الله عنه  سکوت کرد[108] و چیزی نگفت بعد مطلب را با عثمان رضی الله عنه  به میان آورد عثمان رضی الله عنه  که به تازگی همسرش[109] رقیه دختر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وفات کرده بود در جواب گفت: «در این باره باید[110] بیندیشم و فکر کنم» و پس از چند روز که فاروق رضی الله عنه  را دید به او گفت: «فعلاً تصمیم به ازدواج نگرفته‌ام» فاروق رضی الله عنه  در خدمت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از این بابت از عثمان رضی الله عنه  گله کرد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: حفصه با بهتر از عثمان رضی الله عنه [111] ازدواج خواهد کرد و عثمان رضی الله عنه  نیز با بهتر از حفصه ازدواج می‌نماید» و دیری نپایید که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با حفصه ازدواج کرد و دختر دیگرش را (ام کلثوم) به عقد ازدواج عثمان رضی الله عنه  درآورد، و حفصه در سال سوم هجری در[112] ردیف امهات المؤمنین درآمد و بعد از رحلت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در زمان ابوبکر صدیق رضی الله عنه  که برای اولین بار آیه‌های قرآن به صورت یک کتاب مجلد نوشته شدند و یک نسخه از آن ترتیب داده شده، این نسخه در نزد حفصه به امانت گذاشته شد و بعد از وصول به مقام ام المؤمنین به این افتخار بی‌نظیر هم نائل گردید که در تمام جهان اسلام یک نسخه قرآن وجود داشت که آن نسخه هم در نزد حفصه به امانت گذاشته شده بود.

2ـ رقیه[113]: مادرش ام کلثوم[114] دختر علی مرتضی رضی الله عنه  از فاطمه رضی الله عنها

3ـ فاطمه[115]: مادرش ام حکیم.

4ـ صفیه[116]: که در غزوه خیبر در رکاب[117] پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بود.

5ـ زینب: مادرش فکیهه (ام ولد) و کوچک‌ترین فرزندان فاروق رضی الله عنه .

 




[1]ـ حنتمه دختر هاشم پسر مغیره پسر عبدالله پسر عمر پسر مخزوم، الریاض النضره، ج1، ص188 و ابن سعد، ج1، ص190، به نقل اخبار عمر، ص297.

[2]ـ اخبار عمر، ص11.

[3]ـ همان

[4]ـ همان

[5]ـ الاصابه، ج1، ص565 و 521، به نقل اخبار عمر، ص402 و 403.

[6]ـ همان

[7]ـ همان

[8]ـ الاصابه، ج1، ص565 و 521، به نقل اخبار عمر، ص403 و 404. توجه: در برخی از تواریخ لقب ابومریم قاتل زید (سلولی) نوشته شده از جمله عبقریات، عقاد، ص558 و البیان و التبیین به نقل همان مرجع سابق یعنی اخبار عمر، ص283.

[9]ـ همان

[10]ـ همان

[11]ـ همان

[12]ـ اخبار عمر، ص404.

[13]ـ الاصابه، ج2، ص459، به نقل اخبار عمر، ص405.

[14]ـ همان

[15]ـ الاصابه، ج4، ص381 و الدر المنثور، ص364، به نقل اخبار عمر، ص405.

[16]ـ همان

[17]ـ الاصابه، ج4، ص348.

[18]ـ همان

[19]ـ ابن هشام، ج2، ص235 و الاصابه، ج4، ص390 و تفسیر بغوی، ج8، ص334، به نقل اخبار عمر، ص393.

[20]ـ همان

[21]ـ ابن سعد، ج1، ص190 و تفسیر کشاف، ج4، ص90 و الاصابه، ج4، ص191.

[22]ـ همان

[23]ـ همان

[24]ـ ابن سعد، ج1، ص190، به نقل اخبار عمر، ص393.

[25]ـ همان

[26]ـ همان

[27]ـ اخبار عمر، ص397.

[28]ـ همان

[29]ـ ابن الجوزی، ص206، به نقل اخبار عمر، ص395.

[30]ـ همان

[31]ـ ابن الجوزی، ص206، به نقل اخبار عمر، ص395.

[32]ـ همان

[33]ـ اخبار عمر، ص396.

[34]ـ همان

[35]ـ همان

[36]ـ همان

[37]ـ همان

[38]ـ الاصابه، ج4، ص443، به نقل اخبار عمر، ص395.

[39]ـ همان

[40]ـ الاصابه، ج4، ص443، به نقل اخبار عمر، ص395 و 396.

[41]ـ همان

[42]ـ الاصابه، ج4، ص492 و الدر المنثور، ص62 و ابن سعد، ج1، ص190 و عیون الاخبار، ص71 و تاریخ ابی‌الفداء، ج1، ص171، به نقل اخبار عمر، ص393 و 394.

[43]ـ همان

[44]ـ همان

[45]ـ همان

[46]ـ الاصابه، ج4، ص492 و الدر المنثور، ص62 و ابن سعد، ج1، ص190 و عیون الاخبار، ص71 و تاریخ ابی‌الفداء، ج1، ص171، به نقل اخبار عمر، ص393 و 394.

[47]ـ ابن سعد، ج1، ص190 و ابن اثیر، ج3، ص27 و طبری، ج5، ص17، به نقل اخبار عمر، ص397.

[48]ـ همان

[49]ـ همان

[50]ـ ابن الجوزی، ص73 و عقد الفرید، ص98، به نقل اخبار عمر، ص375.

[51]ـ عبقریه، عمر، محمود عقاد، ص684.

[52]ـ الاصابه، ج4، ص492 و ابن سعد، ج1، ص190، به نقل اخبار عمر، ص394.

[53]ـ الاصابه و ابن سعد به نقل اخبار عمر، ص394.

[54]ـ الاصابه و ابن سعد به نقل اخبار عمر، ص394.

[55]ـ الاصابه، ج4، ص347 و الاعلام للزکلی، ص570 و الریاض النضره، ج2، ص80، به نقل اخبار عبدالله بن عمر، ص473.

[56]ـ همان

[57]ـ تاریخ طبری، ج6، ص233 که همراه مهاجرین و انصار در جنگ نهاوند و جنگ‌های مصر شرکت کرده است.

[58]ـ تذکرة الحفاظ ذهبی، عبدالله بن عمر و اخبار عبدالله بن عمر، طنطاویین، ص475.

[59]ـ تذکرة الحفاظ ذهبی، عبدالله بن عمر و اخبار عبدالله بن عمر، طنطاویین، ص475.

[60]ـ تذکرة الحفاظ ذهبی، عبدالله بن عمر، ص37 تا 40.

[61]ـ همان

[62]ـ همان

[63]ـ تذکرة الحفاظ ذهبی، ص37 تا 40، عبدالله بن عمر.

[64]ـ همان

[65]ـ تذکرة الحفاظ ذهبی، ص37 تا 40، عبدالله بن عمر.

[66]ـ همان

[67]ـ اخبار عمر، ص397.

[68]ـ همان

[69]ـ همان

[70]ـ همان

[71]ـ ابن الجوزی، ص209، به نقل اخبار عمر، ص324 و عبقریات، عقاد، ص494.

[72]ـ همان

[73]ـ همان

[74]ـ ابن الجوزی، ص209، به نقل اخبار عمر، ص324 و عبقریات، عقاد، ص494.

[75]ـ اخبار عمر، ص398.

[76]ـ همان

[77]ـ همان

[78]ـ همان

[79]ـ عبقریات، عقاد، ص685.

[80]ـ همان

[81]ـ همان

[82]ـ عبقریات، عقاد، ص685.

[83]ـ همان

[84]ـ همان

[85]ـ همان

[86]ـ الریاض النضره، ج2، ص48، به نقل اخبار عمر، ص400 و 399.

[87]ـ همان

[88]ـ الریاض النضره، ج2، ص48، به نقل اخبار عمر، ص399 400 401.

[89]ـ الریاض النضره، ج2، ص48، به نقل اخبار عمر، ص399 400 401.

[90]ـ همان

[91]ـ همان

[91]ـ ابن ریاض النضره، ج2، ص48، به نقل اخبار عمر، ص399 400 401.

[92]ـ ابن الجوزی، ص205 و ریاض النضره، ج2، ص81، به نقل اخبار عمر، ص401.

[93]ـ همان

[94]ـ الاصابه، ج4، ص492 و ابن سعد، ج1، ص190 و تاریخ ابی‌الفداء، ج1، ص171.

[95]ـ الاصابه، ج4، ص492 و ابن سعد، ج1، ص190 و تاریخ ابی‌الفداء، ج1، ص171.

[96]ـ الاصابه، ج4، ص492 و ابن سعد، ج1، ص190 و تاریخ ابی‌الفداء، ج1، ص171.

[97]ـ الاصابه، ج3، ص75 و 372.

[98]ـ همان

[99]ـ همان

[100]ـ اخبار عمر، ص454.

[101]ـ همان

[102]ـ همان

[103]ـ الاصابه، ج3، ص75 و 372، به نقل اخبار عمر، ص398.

[104]ـ همان

[105]ـ همان

[106]ـ، ج4، ص273، به نقل اخبار عمر، ص401. توجه: شماره 9 از پسران فاروق رضی الله عنه  در البدایه و النهایه، ج7، ص139 آمده است.

[107]ـ همان

[108]ـ همان

[109]ـ همان

[110]ـ الاصابه، ج4، ص273، به نقل اخبار عمر، ص401.

[111]ـ همان

[112]ـ الاصابه، ج4، ص273، به نقل اخبار عمر، ص401.

[113]ـ الریاض النضره، ج2، ص82، به نقل اخبار عمر، ص401.

[114]ـ همان

[115]ـ همان

[116]ـ الاصابه، ج4، ص350، به نقل اخبار عمر، ص402.

[117]ـ همان

توجه: البدایه و النهایه، ج7، ص140 دختران فاروق رضی الله عنه  را چهار نوشته و از صفیه نام نبرده است و به همین جهت جمع فرزندان فاروق رضی الله عنه  را سیزده نوشته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...