فصل چهاردهم:
نوع حكومت و سیستم اقتصادی فاروق
در فصلهای سابق، اوج مهارت و نبوغ فاروق اعظم را در مسایل نظامی و طرح تاکتیکهای جنگی به خوبی نظاره کردیم و مشاهده نمودیم که این نابغه رادمرد جنگهای رهایی بخش اسلام، در رأس یک سپاه[1] سیهزار نفری از مسلمانان، که کمتر از[2] پادگان یک شهر از شهرهای بیشمار ایران و روم بود و آلات جنگی این سپاه، پیکانهایی بود که بر سر نی فرو میبردند و شمشیرهایی که با کهنه و طناب به کمر میبستند[3] توانست در عرض کمتر از ده سال دو ارتش چند صدهزارنفری ایران و روم راکه با تازهترین اسلحه روز و با نیروهای زرهی و حلقههای فیل جنگی نیز مجهز بودند؛ از پای درآورد و توانست سپاه سی هزار نفری مسلمانان را به یک ارتش سیصدهزار نفری و مسلح به تازهترین اسلحههای زمان، مبدل نماید، و به شکل بزرگترین قدرت روزگار، در جهت ابلاغ فرامین قرآن یک چنین قدرت بزرگی را برفراز بلندترین قله تاریخ به رژه و نمایش درآورد و توانست در برابر پرچمی که بر سینه آسیای صغیر[4] برافراشته بود، پرچمی را بر کرانههای رود جیحون[5] به اهتزاز درآورد و از کرانههای دریای خزر[6] تا کرانهها یاقیانوس هند[7] را زیر پرچم اسلام قرار دهد و بالاخره در عرض و طول جهان بر دو قاره عظیم (آسیا و افریقا) مسلط و جهانی به وسعت قارهها را حوزه اجرای احکام قرآن و پیاده کردن قوانین اسلامی نماید، و در فصلهای آینده نیز اوجه نبوغ و مهارت فاروق را در اداره یک حکومت اسلام و تشکیل شوراهای سه گانه و مدیریت اقتصادی، و تاسیس دبیرخانهها و سازماندهی ادارات گوناگون و گسترش عدالت فردی و اجتماعی، نظاره خواهیم کرد و به خوبی میبینیم که دین آسمانی اسلام، در دو قاره عظیم جهان، چطور آزمایش جهانی بودن خود را بر کرسی ثبوت نشانید، اما قبل از بیان این مسایل،
لازم است به سوالی پاسخ دهیم که در فضای اذهان برخی از نویسندگان ظاهر گشته و متاسفانه پاسخ چندان درستی را نیز نیافته است و سوال این است؛ آیا حکومت عصر فاروق چه نوع حکومی بود و فاروق در این حکومت چه سمتی داشته است؟ آیا حکومت قبیلهای بود، و فاروق شیخالقبیله بود؟ یا حکومت مطلقه و فاروق (نعوذ بالله) دیکتاتور بود؟ یا حکومت مشروطه و فاروق شاه عرب بود؟ یا حکومت جمهوری و فاروق رییس جمهور بوده؟ یا حکومت امپریالیستی و فاروق امپراتور بوده است؟ و البته جواب درست این است که هیچکدام، و تمام این سوالها و جوابها ناشی از این است که بیش از هزار سال است کسی جز همین نوع حکومتها و همین نوع سمتها چیز دیگری را ندیده است و در فرهنگ مکاتب سیاسی نیز جز همین واژهها و همین اصطلاحات چیز دیگر مورد بحث قرار نگرفته است،
نظر جمعی از نویسندگان درباره حکومت فاروق
بنابراین هیچ تعجبی ندارد، که محقق معروفی مانند جُرجی زَیدان میگوید: «حکومت در عصر فاروق هم مشروطه هم جمهوری مستبد[8] بوده است» و از او محققتر و معروفتر (شبلی نعمانی) میگوید: «حکومت در عصر فاروق شبه جمهوری[9] بوده است» و دانشمند معروف دکتر محمد حسین هیکل میگوید:[10] «قسمت اعظم جهان متمدن آن روز در قلمرو امپراتوری وسیع اسلام درآمد» که با این تعبیر حکومت عصر فاروق را امپریالیستی و فاروق را امپراتور معرفی مینماید، و گویی این محققین در تجزیه و تحلیلهای خویش به این نکته توجه نکردهاند که فقط ویژگیهای قانونی خصوصیات یک حکومت را مشخص مینماید مثلاً هرگاه قانونی زایده اندیشههای یک فرد و یک انسان بود، حکومت فردی و مطلقه و فرمانروا و دیکتاور خواهد بود.
و اگر قوانین زایده فکر جمع کثیری از انسانها اما مشروط به تایید یک نفر (شاه، رییس جمهور، نخستوزیر) بود حکومت مشروطه سلطنتی یا جمهوری خواهد بود و حکمران شاه یا رییسجمهور نامیده میشود و در همین حال نیز هرگاه با توسعهطلبی استعمارگرانه توام گردید حکومت امپریالیستی و حکمران امپراتور نایمده میشود، و همه این نوع حکومتها با تمام تفاوتی که با یکدیگر دارند در یک امر متفق هستند که قوانین همه آنها زایده تفکرات بشری است بنابراین حکومت عصر فاروق از نوع هیچ یک از این حکومتها نبوده است زیرا منابع قانون در زمان فاروق برحسب نص قرآن جز سه امر چیزی[11] دیگر نبوده است.
اول آیات صریح قرآن: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ﴾، دوم رفتار و گفتار صریح رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ﴿وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾، سوم استنباط جمعی از اهل نظر و افراد متخصص از قرآن و حدیث: ﴿وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ [12] مِنكُمۡۖ﴾ و چنین جمعی نیز به استناد آیه ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾ ﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ﴾ اعضای شورای مومنین هستند، و در نتیجه آیه ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ﴾ ویژگیهای قانون در صدر اسلام و در زمان فاروق را بخوبی مشخص و آن را از تمام حکومتهای نامبرده جدا مینماید و چون امر سه گانه به فرمان صریح خدا در همین آیه و آیههای دیگر منابع قوانین اسلام شمرده شدهاند، بنابراین حکومت عصر فاروق را میتوان «تئوکراسی- تئو: خدا وکراسی: حاکمیت» یا حکومت قرآن یا حکومت اسلام نامید و چون فاروق امور مومنین را طبق احکام صریح آیهها و احادیث و احکام استنباطی شورای مومنین (یعنی اولوالامر) تنظیم مینماید او را امیرالمومنین مینامند، پس فاروق با عنوان امیرالمومنین دارای دو سمت میباشد یکی تشکیل شوراهای مومنین که سنگ بنای امارت اوست و خود تصریح کرده است که: «لا خَلافَةَ اِلّا عَنْ مَشْوَرَةً[13] یعنی خلافت و امارت اسلامی بدون مشورت امکان ندارد و بعد از تشکیل شوراها او نیز فقط به اندازه عضوی از اعضای آنها در تصویب قوانین دخالت دارد و خودش صریحاً اعلام کرده است: «فَاِنّی كَاحَدِكُمْ وَ لَسْتُ اُریدُ انْ تَتَّبِعُوا هذا الَّذي[14] هَوای» یعنی در این شوراها من هم یک نفر مانند یکایک شماها هستم و هرگز نمیخواهم شما تابع چیزی باشید که دل من آن را آرزو میکند.
و سمت دوم فاروق اجرای دقیق و قاطعانه احکام اسلام است چه آن بخش که آیات و احادیث در آن صراحت دارند و هیچگونه نیازی به مشورت ندارد و چه آن قسمت که شورای مومنین آن را از قرآن و حدیث استنباط مینماید.
فاروق در جهت پیاده کردن دین جهانی اسلام در کشوری به وسعت قارهها به تشکیل سه نوع شورا اقدام مینماید:
الف: شورای استنباط مرکزی، و کار این شورا استنباط احکام از قرآن و احادیث است و اعضای آن فقط اصحاب[15] مهاجرین و همان شخصیتهایی میباشند که از نخستین مصادیق آیههای: ﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ﴾ ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾ بوده و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در طلیبعه جامعهسازی مدینه شخصاً آنها را اعضای شورای مومنین قرار داده است و اضافه بر اینها چون اصحاب مهاجرین در دوران سیزده ساله مکه نیز در خدمت پیامبر بودهاند و شاهد نزول تمام آیههای قرآن نیز بودهاند بیشتر از همه یاران پیامبر (چه انصار و چه غیره) به معنی آیهها آشنا هستند و از احادیث پیامبر نیز بیشتر آگاهی دارند، و اعضای ثابت این شورا عبارتند از: عثمانذیالنورین، علی مرتضی، عبدالرحمنبن عوف، معاذابن جبل، اُبَی بن کعب، و زید بن ثابت[16]، بلال حبشی[17]، زبیربن عوّام، و طلحه[18] و ابن عمر و همچنین خود عمربنخطاب که در عین اینکه تشکیل دهنده و گرداننده این شورا است از حیث تصویب یک استنابط فقط عضوی است مانند یکایک آنها[19] و علاوه بر این ده عضو ثابت بقیه اصحاب مهاجرین نیز هر اندازه در مدینه حضور داشته باشند باید در جلسات این شورا شرکت نمایند و محل این شورا ثابت و همیشه در صحن مسجد[20] پیامبر در مدینه (محل همین شورا در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تشکیل میگردد.
ب: شورای استنباط و تطبیق مرکزی، و اعضای این شورا عبارتند: از اعضای شورای اول[21] به علاوه ده نفر از شخصیتهای منتخب اصحاب انصار (پنج نفر از اوس[22] و پنج نفر از خزرج) و خلاصه برگزیدگان اصحاب مهاجر و اصحاب انصار و این شورا،[23] نیز مرکزی ولی از حیث محل سیار است و مانند شورای اول تنها در مسجد تشکیل نمیگردد و بلکه گاهی در خارج شهر و درمحل (صرار[24] چهار کیلومتری مدینه) تشکیل میگردد، و این شورا در مواردی تشکیل مییابد که مسایل مورد بحث علاوه بر اینکه به فقاهت و اطلاعات وسیع از قرآن و احادیث نیاز دارند همچنین به آیندهنگری و آگاهی از واقعیتهای حال و آینده و تطبیق آنها با روح مسایل اسلامی نیازمند هستند مانند تفسیر مالکیتها و موجبات مالکیت زمین و طرح اصلاحات ارضی و ایجاد دبیرخانهها[25] و تعیین مقرری و جیره و بیمههای زندگی، و ایجاد رسم گُمْرُکات و تعیین و فرض زکات بر گله اسبان تجارتی و ایجاد تاریخ برای اسناد و مدارک و تفسیر دقیق غنائم جنگی و فروختن و تقسیم اشیاء نفیس و نایاب مانند فرش بهارستان و تاج کسری و جواهرات سلطنتی ایران و غیره که در صفحات آینده برخی از آنها را خواهید دید.
ج: شوراهای ایالتی و ولایتی که در مرکز تمام استانها و شهرستانهای جهان وسیع اسلام تشکیل میگردند[26]، و ترکیبی از معتمدین محلی و شخصیتهای آگاه بومی میباشند که در رابطه با مسائل محلی از قبیل نیاز شهرها و استانها و عمران و آبادی منطقه و همچنین انتخاب استانداران و فرمانداران و عزل آنها به بحث و گفتگو مینشینند و نتایج جلسات خود را به فاروق گزارش میددهند و فاروق در چهارچوب مقررات اسلامی به خواستههای آنها رسیدگی میکند، همچنانکه شورای ایالتی کوفه برکناری سعدبن وقاص را از سمت استانداری و فرماندهی سپاه درخواست کرد، و با اینکه سعد فرمانده کل نیروهای جبهه شرقی و فرمانه فاتح جنگ قادسیه و سقوط مداین (پایتخت ایران) بود، فوراً فاروق او را به مدینه احضار و پس از بازجویی او را از مقام استانداری و فرماندهی[27] معزول و در مدینه او را اسکان داد، و همچنانکه شوراهای ولایتی بصره و کوفه و شام به ترتیب درخواست کردند که عثمان بن[28] فَرْقَد و حجاجبن غلاظ[29] و معن بن یزید به استانداری بصره و کوفه و شام منصوب شوند و فاروق طبق تصویب و درخواست شوراها همین شخصیتها را همراه[30] فرمان به محل خدمت اعزام نمود
نبوغ فاروق در ادراه شوراهای مرکزی
البته تشکیل شوراهای سه گانه مخصوصاً شوراهای مرکزی مشکلات حکومت عصر فاروق را از حیث تهیه قوانین و تطبیق آنها حل میکرد، ولی خود اداره کردن شوراهای مرکزی، و گذرانیدن مصوبات آنها، با توجه به اینکه اسلام تا عصر فاروق، در دایره محدود و ساده و بسیط عربستان پیاده شده بود و در زمان فاروق بر اثر گسترش سالام در قارههای عظیم آسیا و افریقا میبایستی در قلب امپراتوری ایران و تمام مستعمرات امپراتوری روم در دایرهای چنان وسیع و فراگیر و منظم و پیچیدهای ترسیم گردد، که بازشناسی آن تنها کار مغزهای بسیار روشنگر و واقعبین میباشد؛ کاری است بس مشکل، اما فاروق در پرتو نبوغ و بصیرتی که دارد، و به همکاری مغزهای بسیار روشنگر و حقبین مانند علی مرتضی و معاذ بن جبل و عبدالرحمنبن عوف و ابَّی بن کعب، و تایید چهرههای بسار محبوبی مانند عثمانذیالنورین و زیدبن ثابت بر این مشکل بزرگ پیروز میگردد و با رعایت نهایت آزادی فکر و آزادی بیان از حیث استنابط و تطبیق، قوانینی را از این دو شورای[31] مرکزی میگذارند، که ابعاد گسترده دین جهانی اسلام را اعم از بعد اقتصادی و بعد مدیریت سیاسی، و بعد مدیریت سازماندهی اداری و بعد فرهنگی و بعد عدالت اجتماعی و غیره در برابر چشمان جهانیان ظاهر گرداند و اینک به قید اختصار یکایک ابعاد گسترده دین جهانی اسلام را در عصر فاروق شرح میدهیم.
قبلاً باید توضیح دهیم که واژه (اقتصاد) همیشه با یکی از این عنوانها مطرح میگردد، یکی بعنوان سیستم (سیستم اقتصادی) که بحث از مشروع بودن مالکیتهای فردی چه محدود، چه آزاد: (اقتصاد کاپیتالیستی) یا مشروع بودن مالکیتهای جمعی نسبت به منابع طبیعی فقط (یا بعلاوه همه ابزار تولید) (اقتصاد سوسیالیستی) و همچنین نبحث از اسباب و موجبات مالکیتها و حقوق شخصی و عمومی در آن مطرح میگردد و دیگری بعنوان علم (علم اقتصاد) که بحث از مطلوبترین روش بهرهبرداری از منابع موجود و ایجاد منابع جدی در جهت تعمیم رفاه و آسایش عموم مردم، و همچنین برابر کردن عرضه و تقاضا در آزمایشگاههای اقتصاد (یعنی بازارها و جامعهها) و جلوگیری از تورم و رکود و غیره در آن مطرح میشود و اقتصاد بعنوان سیستم چون بسیار پیچده و مبهم و درک واقعیت آن از حوزه درک و تفکر انسانها خراج است، قرآن و احادیث کلیات آن را (چه به طور صریح و چه به طور اشاره) بیان نمودهاند و کار شوراهای استنباط و تطبیق، که فاروق آنها را اداره میکند، تنها استخراج و استنباط و تطبیق احکام است و اما اقتصاد به عنوان علم چون بیشتر بر اساس بررسی حقایق خارجی و تحقیق در روابط پدیدهها است و درک اصول و قواعد آن اکثراً از حوزه تفکر و تجربه اندیشمندان خارج نیست، قرآن و حدیث تنها از راه اشاره نو نظرهای سریع و گذرا آن را مطرح نمودهاند بنابراین شکوفایی اقتصاد به معنی پیدا کردن بهترین روش تولید و بهرهبرداری از منابع موجود و ایجاد منابع جدید و برابر کردن عرضهها و تقاضاها و بقیه معظلات مسایل اقتصادی به عهده امیرالمومنین است که به کمک شوراهای مرکزی و شوراهای ایالتی و ولایتی آنها را حل مینماید و البته اقتصاد به عنوان علم برای خود الفبایی دارد که درشتترین حرفهای آن عبارتند از: زمین، آب و منابع زیرزمینی و همچنین پول و تجارت و مالیاتها و غیره که به قید اختصار از آنها بحث میکنیم
تا مشاهده نماییم که فاروق در پرتو آیههای قرآن و احادیث پیامبر و همکاری شوراهای سه گانه چطور این حرفها را در کنار یکدیگر تفسیر و معنی کرده و اقتصاد جهان اسلام را شکوفا نموده است. در الفبای اقتصاد حرف نخستین زمین است حالا ببینیم این حرف در عصر فاروق چطور تفسیر و معنی گردیده است؟
زمینهایی که به تصرف سپاه اسلام درآمدند
بعد از پیروزی سپاه اسلام در جنگ قادسیه و سقوط مداین تمام زمینهای حاصلخیز بینالنهرین، که قبلا ً در تصرف خاندان[32] سلطنتی و حاشیه و حشم کسراها بودند یا به عنوان موقوفه آتشکدهها[33] در اختیار موبدان و مقداری نیز با بهره مالکانه یا اخذ مالیاتها در دست کشاورزان[34] بودند، کلاً به تصرف فرماندهان سپاه اسلام درآمدند و پس از پیروزی سپاه اسلام در شام[35] و فلسطین و مصر[36] و طرد نیروهای امپراتوری روم از حوزههای شرقی و جنوبی دریای مدیرتانه در این کشورها نیز وضعیت مشابه وضعیت کشور عراق در مسئله تحول زمین بوجود آمد، و تمام فرماندها سپاه اسلام از فاروق تقاضا کردند اجاز دهد تمام زمینهای متصرفی را طبق سنت فرماندهان فاتح ایرانی و رومی و طبق قانون تقسیم غنایم جنگی در اسلام، در بین خود تقسیم نمایند، اما فاروق به هیچ وجه با این درخواستها موافقت نمیکند زیرا استنباط اسلامی او در مورد زمین این است که زمینهای جهان مال همه انسانها است ﴿وَٱلۡأَرۡضَ وَضَعَهَا لِلۡأَنَامِ١٠﴾ [الرحمن: 10] و زمین هر کشور و هر منطقهای مال مردم آن کشور و آن منطقه است و توزیع آن باید عادلانه و بر مبنای امر معقولی (مانند احیای آن و کار کردن بر روی آن) تحقق پذیرد ﴿لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩﴾ [النجم: 39] و چون فرماندهان سپاه اسلام از مردم آن کشورها نیستند، و این زمینها را نه احیا کرده و نه بر روی آنها کار کردهاند و بلکه به خاطر رسانیدن پیام اسلام به آن کشورها سفر کردهاند پس به هیچوجه نمیتوانند مالک آن زمینها باشند، و بعلاوه اگر همه این زمینها در بین فرماندهان سپاه اسلام تقسیم شوند، بجای یک عده فئودال و استثمارگر ایران و روم که به تازگی از درها بیرون رفتهاند عدهای فئودال و استثمارگر عرب خجازی از پنجرهها وارد میگردند و این هم فاجعهای است که روح مسایل اسلامی و عدالت اجتماعی یه کلی از آن بیزار است و با وجود اینکه این مسایل در نظر فاروق محقق هستند اما به دلایل زیر نمیتواند به طور ضربتی نظر خود را درباره این سرزمینها بر مردم تحمیل کردند، اول بدلیل اینکه تکروی در اسلام برای هیچکس، و از جمله برای امیرالمونین، جائز نیست دوم به دلیل اینکه دو نفر از اعضای برجسته شورای استنباط مرکزی (عبدالرحمن بن عوف[37] و بلال حبشی) اصرار دارند که فاروق به درخواست فرماندهان سپاه اسلام جواب موافق بدهد زیرا طبق استنباط آنها، همین زمینها نیز جزء غنایم جنگی هستند و باید در بین سپاهیان اسلام تقسیم شوند و بلال در این باره اینقدر اصرار کرد و بر سر فاروق فریاد کشید که فاروق از دست او به امان آمد و فریاد برآورد: «اَللّهُمَّ اكْفِنی بِلالاً»[38] خدایا آزار بلال را از من دور فرما! و سوم اینکه طرف دعوا تمام فرماندهان نظامی و کلیه نیروهای مسلح سپاه اسلام بودند که علاوه بر ضوابط بینالمللی، طبق قوانین اسلام بر حسب استنباط خود و استنباط چند نفر از اعضای شورای مرکزی استنباط خود را تقسیم این زمینها کاملاً محق میدانستند و فاروق را مشتبه و درجهت انحراف از اصول اسلامی میپند اشتند، بنابراین در صورتیکه فاروق با درخواست آنها موافقت نمیکرد، وقوع یک کودتای نظامی قطعی به نظر میرسید، و نیروهای مسلح سپاه اسلام، نه به خاطر دفاع از حق خویش بلکه به خاطر دفاع از اصول و مبانی دین اسلام از زور نیزه و قدرت شمشیر استفاده میکردند و شعلههای آتش یک جنگ داخلی زبانه میکشیدند و فاروق و همه اندوختهها یاو را به کام خویش فرو میبردند و اسلام نیز قبل از آنکه چند سالی واقعیت عدالت اجتماعی خود را نشان دهد، در همان آغاز امر در یک سراشیبی از قئودالیه سرازیر و فرسنگها از واقعیت خویش دور میگردید.
نخستین کنگره اصلاحات ارضی در جهان
اما فاروق، همان مغز پرفروغ مهاجر، که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم او را به عنوان عبقریه بیهمتا و نابغه بینظیر توصیف[39] فرمود، با ایجاد شوراهای مرکزی، راه چاره این نوع معضلات را پیدا کرده[40] است و اینک در طنین اینهمه سر و صداهای مسئله زمین، منادی به فرمان فاروقو با ندای (الصّلوة جامِعَة) تمام اعضای شورای استنباط و تطبیق مرکزی (از برگزیدگان مهاجر و انصار) را به مسجد مدینه دعوت مینماید و تمام اعضای شورا در مسجد حاضر و به صورت حلقه دور هم مینشینند و فاروق نیز حاضر و بعد از ادای دو رکعت[41] نماز به حلقه شورا پیوسته و موضع مورد مشاروره را اعلام، و دلایل خود را در رد یشنهاد فرماندهان نظامی و ضرورت اصلاحات ارضی و توزیع عادلانه زمین بیان میکند و بلافاصله اعضای شورا درباره مسئله زمین، و در و قبول نظر فاروق به بحث و استدلال میپردازند. جناح مخالف که عبدالرحمن[42] بن عوف و بلال حبشی[43] در رأس آن قرار گرفتهاند، به شدت نظر فاروق را در میکنند و بلال، همان سیاهپوست مؤمن و مهاجر و لجوج و یک دنده بر سر امیرالمومنین فریاد میکشد که غنایم جنگی باید تقسیم شود[44] و فاروق با یک حالتی از دلهره و نگرانی به بحث و استدلال بقیه اعضای شورا گوش میدهد، و ناگاه برق شادی بر سیمای فاروق ظاهر میگردد زیرا صدای گیرای علی مرتضی[45] را میشنود که تجزیه و تحلیل آگاهانه او به نظر فاروق متمایل است و سپس صدای عثمان[46] ذیالنورین و طلحه[47] را میشنود که آنها نیز به رای او تمایل پیدا کردهاند و تدریجاً جمع زیادی از مهاجرین و انصار به این سو کشیده و جناح موافق را تشکیل دادهاند اما اکثریت قاطع اعضای شورا هنوز نظر قاطع خود را اظهار نداشتهاند، و تشکیل جلسه به روز بعد موکول میگردد[48] و روز بعد نیز بدون اخذ نتیجه نهایی جلسه تعطیل میشود و در روز سوم که استدلال جناحهای مخالف و موافق قویتر و جر و بحثها داغتر میگردد بار دیگر فاروق سر نخ بحث را به دست میگیرد، و در مقدمه استدلال خود این آیهها را تفسیر میکند: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡۚ﴾ [الحشر: 7]
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا﴾ [الحشر: 8]
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾ [الحشر: 9] ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾ [الحشر: 10][49] و فاروق بعد از تلاوت و تفسیر این آیهها از سوره حشر توضیح داد که:
1 ـ طبق آیه ششم همین سوره ﴿فَمَآ أَوۡجَفۡتُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ خَيۡلٖ وَلَا رِكَابٖ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُۥ عَلَىٰ مَن يَشَآءُۚ﴾ [الحشر: 6] کلیه زمینها در کشورهای آماد شده عراق و شام و فلسطین و مصر از قسم فیئی اسلامی به شمار میایند و به هیچوجه جزء غنایم جنگی نیستند[50] تا قابل تقسیم بر سپاهیان اسلام باشند.
2 ـ و آیههای 7، 8، 9، 10 که تلاوت گردیدند مصرف اموال فیئی اسلامی را دقیقاً مشخص فرمودهاند که اول مصالح کلی و عمومی دین اسلام ﴿فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ﴾ [الحشر: 7] و دوم اصناف مذکور: ذوالقربی، یتیمان، مساکین، ابن السبیل فقراء مهاجرین و اصحاب انصار، و سوم نسلهای آینده مهاجرین و انصار ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾ [الحشر: 10] میباشد.
3 ـ آخر آیه هفتم ﴿كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡۚ﴾ [الحشر: 7] صراحت دارد در اینکه این توزیع عادلانه به خاطر جلوگیری از مالکیتهای عمده (فئودالیه) میباشد و آیه دهم ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾ [الحشر: 10] صراحت دارد در اینکه این زمینها اساساً بعنوان تملیک در اختیار کسی قرار داده نمیشود، زیرادر صورتی که این زمینها بعنوان تملیک در اختیار مهاجرین و انصار بیچیز میشوند هیچگونه محلی نخواهند داشت و بنابراین دلایل موافقت با درخواست فرمانده سپاه مخالف آیههای قرآن و علاوه بر اینکه مالکیتهای[51] عمده را (فئودالیه) احیا میکند و نسل آینده فقرا مهاجرین و انصار را محروم میناید تمام مصالح کلی دین اسلام را، از قبیل حفظ و نگهداری مرزها و سازماندهی ادارات و گسترش معارف دینی و غیره، بدون محل خواهد گذاشت.
این استدلال و همین تجزیه و تحلیل عمیق فاروق چنان تحولی در افکار جناح مخالف بوجود میآورد که اکثریت قاطع اعضای شورا نظر فاروق را تایید مینمایند و پس از بحث و گفتگو درباره زمینهای دیگر، طرح اصلاحات و تقسیم اراضی فاروق به شرح زیر به اتفاق آراء تصویب میگردد:
1 ـ کلیه زمینهایی که برای کشت و زرع در دست کشاورزان بوده است (خواه صاحبان آنها اسلام را قبول کرده باشند، یا بر عقاید سابق خویش باقی مانده باشند) کماکان در دست آنها باقی خواهد ماند[52] اما هر کسی سه سال متوالی، کشت و زرع زمینی را ترک کرد، آن زمین از او گرفته میشود و به دیگری منتقل میگردد[53] و کسانی هم که زمینهای بایری را دایر میکنند از حیث کشت و زرع صاحب آنها خواهند شد، و هیچ کشاورزی در مقابل زمینی که در دست دارد جز مالیاتی که به حکومت اسلام میپردازد هیچ بدهی دیگری بر ذمه او نیست و مالیات حکومت اسلام بعد از متراژ دقیق زمینها بر حسب جریب[54] (هکتار) و درهم[55] معین میگردد و بدهی مالیاتی بر حسب محصول متفاوت خواهد بود (در محصول نیشکر[56] هر هکتار شش درهم و کنجد هشت درهم و پنبه پنج درهم و انگور یا خرما ده درهم و بقولات سه درهم و گندم دو درهم و جو یک[57] درهم است) و همین مالیات بر عایدات را (اخراج) مینامند.
2 ـ کلیه زمینهایی که قبل از پیروزی اسلام در تصرف خاندان سلطنتی و درباریان و یا در دست افراد متمرد و فراری یا وقف آتشکدهها بودهاند کلاً از موقوفههای مسلمین و املاک خالصه[58] دولت اسلام به شمار میآیند و بقید تملیک هیچکسی درنمیآیند و حکومت اسلامی آنها را برای کشت و زرع در اختیار مشتریان (خواه مسلمان و خواه غیرمسلمان) قرار میدهد و بدهی این نوع زمینها عشر است (یکدهم درآمد) در صورتی که آن زمین قبلاًدیمی بوده و باهزینه حکومت اسلام به زمین آبی مبدل[59] شده باشد اما اگر قبل از تسلط حکومت اسلام آبی بوده باشند، و آبیاری آنها از جویها و چاههای قبل از اسلام صورت گرفته باشند به جای عشر (زکاة) خراج به آنها تعلق میگیرد (هرچند دارنده آن مسلمان باشد) و بدهی آنها مانند بدهی زمینهایی است که قبلاً در دست کشاورزان بودهاند که در مقابل هر هکتار (بر حسب تفاوت محصول) چند درهمی پرداخت میگردد.
3 ـ کلیه زمینهایی که در منطقه حجاز و حومه در زمان رسولالله صل الله علیه و آله و سلم و در زمان ابوبکر صدیق رضی الله عنه در دست کشاورزان مسلمان بودهاند، کماکان در دست آنها باقی مانده و کماکان عشر آنها (یکدهم محصول آنها) به عنوان زکات به دولت اسلامی پرداخت میگردد.
4 ـ کلیه زمینهایی که در تمام جهان اسلام عنوان (ارض الحِمی) را داشتند و چراگاه خاص اغنام و احشام سرمایهداران و افراد وابسته به خاندانهای سلطنتی و امپراتوری بودند، عموماًمرتعهای خالصه و حکومتی اعلام گردیدند اما در عین اینکه اغنام و احشام همه مردم در آنجاها چرانیده میگردید حق تقدم همواره برای افراد کم بضاعت محفوظ بود، و فاروق به عنوان نمونه و الگو شخصاً درباره رعایت حق تقدم افراد بیبضاعت به مامور چراگاههای مدینه (هنیی) دستور موکدی داد:
«یا هُنی! وَایای وَ نَعَمَ ابْنِعَفّانَ، وَ ابْنِ عَوْفِ فَأِنَّهُما دِنْ تُهْلَكْ ما شِیتُهُما یرْجِعانِ اِلی[60] ذَرْعٍ وَ نَخْلٍ» ای هنیی امان زینهار مواظب باشید، جرم اجازه دادن اغنام و احشام غثمانبن عفان عبدالرحمن بن عوف به جای اغنام و احشام افراد کم بضاعت را به گردن من نیندازید، زیرا این دو نفر اگر دامهای آنها نابود هم شود از محصولات زراعتی و باغداری میتوانند استفاده کنند، و وقتی هینی گفت[61] مردم چنین تبعیض و تفاوتی را ظلم و ستم به شمار میآورند که در کشور افراد کم بضاعت حق تقدم داشته باشند! فاروق در جواب گفت: اگر به خاطر خدا و در راه خدا نمیبود من اساساً عنوان (ارض حمی) و چراگاههای اختصاصی را لغو میکردم[62] و همه مردم را (اعم از ثروتمندان و افراد کم بضاعت) بالسویه در آنها آزاد مینمودم».
آب نیز بخشی از زمین است و تنها بخشهای کم و کوچکی از آن بوسیله کار و در شکل حفر چاه و قنوات و ایجاد استخر و غیره برای کشبت و زرع در تصاحب افراد قرار میگیرد و امادر شکل کلی و به صورت دریاچهها و رودخانهها و آبهای زیرزمینی از اموال عمومی و متعلق به جامعه (نسل حاضر و نسل آینده) میباشند و دولت اسلام طبق ضوابط متصدی افزایش و بکارگیری توزیع عادلانه آبها است، و فاروق بعد از حل معضل زمین، در جهت پیشبرد اقتصاد در جهان اسلام و در جهت افزایش درآمد دولت و رسانیدن مالیاتها به عشر[63] طرح آبی کردن زمینهای دیمی را در تمام کشورهای آزاد شده عراق و شام و مصر و ایران پیاده میکند و با تاسیس اداره آبیاری در سواحل نیل و فرات و دجله و رودخانههای ایرن، از راه سدسازی و حفر کانالها و جریان جویبارها و انحراف مسیر رودخانهها و همچنین حفر قناتها و ایجاد دهنهها و ساختن استخرهای عظیم و کندن چاهها با هزینه دولتی اثکر زمینهای دیمی را به آبی تبدیل مینماید و اینک نمونههایی از فعالیت ادارههای آبیاری و شعبههای آن در مصر و عراق:
طرح آبی کردن زمینهای دیمی در عصر فاروق
1 ـ در مرکز اداره آبیاری مصر و شعبههای آن، هر روز، یکصد و بیست هزار نفر[64] (دقت فرمایید!) اعم از مهندشین و معماران و کارگران و خدمه در محل کار خویش حاضر میشوند، و ماهانه عموم کارمندان و مزد روزانه تمام کارگران به دستور فاروق از محل بیتالمال پرداخت میگردد[65]، و مرکز همین اداره از طرف فاروق ماموریت مییابد، که فقط در مدت شش ماه[66]، کانالی را به طول شصت و نه میل در بین نیل و دریای سرخ حفر نماید و رودخانه چنان بزرگی را احداث نماید که علاوه بر مشروب کردن تمام زمینهای اطراف، قابلیت کشتیرانی را نیز داشته باشد، و مرکز کشور مصر را به بندر مدینه وصل کند و پس از شش ماه فرمانروای مصر (عمرو بن عاص) موفقیت کامل مرکز اداره آبیاری را در اجرای این فرمان به فاروق گزارش میکند[67]، و در متن گزارش آن را (نهر امیرالمومنین[68]) مینامد و از فاروق نیز درخواست میکند که اجازه دهد مرکز آبیاری مصر با حفر کانالی به طول هفتاد میل در بین نیل و دریای مدیترانه، بندر مدینه را با دریای مدیترانه[69] وصل نماید، اما فاروق با توجه به مسایل استراتژیکی جنگی و حساسیت حوزه دریای مدیترانه و احتمال حملههای امپراتوری روم از راه دریا، عجالتاً با پیشنهاد عمرو عاص موافقت نمیکند[70].
2 ـ یکی از شعبههای مرکز اداره آبیاری دجله، که متصدی آن ابوموسی اشعری است، از طرف فاروق ماموریت مییابد که از دجله رودخانهای را به طول نه میل[71] به سوی شهر بصره روان و علاوه بر مشروب کردن تمام زمینهای اطراف، آب آشامیدنی با به هر کوی و برزن و به هر دری از درهای منازل این شهر جدیدالاحداث برساند و به (نهر ابوموسی[72]) نامگذاری میگردد، و همچنین (معقل بن یسار[73]) به فرمان فاروق، رودخانه دیگری را از دجله در قلب دشتهای دیمی روان میکند و به (نهر معقل) نامگذاری میشود و تاثیر این رودخانه در شکوفایی اقتصاد منطقه به حدی است که این رودخانه در قلب یک مثل عربی جام یگیرد و در مثل است که: «اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ[74] بَطَلَ نَهْرُ مَعْقلٍ» و یکی دیگر از شعبههای همین مرکز، به تصدی (سعدبن عمرو) از هطرف فاروق ماموریت مییابد که با احداث نهری دشتهای وسیع دیمی منطقه انبار را مشروب کند و چون آغاز آن به وسیله سعدبن عمرو صورت گرفت آن را به (نهر سعد) نامگذاری کردند.
فاروق رؤیای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را با پیاده کردن این طرح تعبیر مینماید
بگذار تمام نهرهای امیرالمومنین و نهر ابوموسی و نهر معقل و نهر سعد و دهها نهر دیگر در قلب صحراهای مصر و عراق و ایران روان گردند. و دشتها و بیابانهای خشک و لمیزرع را سربز و خرم نمایند و سطح زندگی تودهها محروم و زحمتکش و ستمدیده را بالا ببرند و غرش امواج این رودخانهها، در قلب صحراهای آسیا و آفریقا، رویای صادق پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم را به یاد مسلمانان بیاورد که در یکی از سحرگاهان پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم به یاران خویش چنین فرمود: «امشب در خواب میدیدم که بر بالای چاهی ایستادهام، و به وسیله دلوی، آب برای مردم بیرون میکشم، ابوبکر آمد و دلو را از من گرفت و دو دلو یا چیزی از آب را با ضعف و ناتوانی بیرون کشید، ناگاه عمربن خطاب رسید، دلو را گرفت و آن دلو که در دست او خیلی بزرگ به نظر میرسید با قدرت و جلادتی چشمگیر بیرون کشیدن آب را آغاز کرد به راستی جانانه و تابغه بود و من همتای او را در این کار ندیده بودم و تا این اندازه با این دلو بزرگ از این چاه آب بیرون کشید که مردمان زیادی توانستند در دور این چاه اقامت نمایند».
«اللّهُمَّ صَلَّ عَلی مُحَمَّدٍ رَسُولِكَ وَارْضَ عَنْ امیرِالمُؤْمِنینَعُمَرَبنِ الخَطابِ»
در عصر فاروق بر اثر تولید و توسعه بازرگانی در جهان گسترش یافته اسلام نیزا به مبالغ زیادی پول احساس میگردید و مسکوکات رایج مناطق آزاد شده علاوه بر اینکه جوابگوی این جهان توسعه یافته[75] نبوئد به علت اینکه تصویر شاهان ایرانی و امپراتوران رومی را نشان میدادند و مردمان زحمتکش و ستمددیه خاطرات تلخ ستم و استثمار و تهدید و ارعاب را از صاحبان این تصاویر داشتند و این مقدار از مسکوکات نیز به علت گم شدن و مخفی گشتن آنها در خزانه سرمایهداران روز به روز کمتر شده[76] بود، بنابراین ضرب سکهها با ایجاد ضرابخانهها یک امر کاملاً ضروری به نظر میرسید و چون ضرب سکه متعلق به عموم مردم جهان اسلام بود و طبق مقررات اسلام بخشیدن امتیاز آن به افرادی از سرمایهداران یا شرکتها امکان نداشت بنابراین فاروق امتیاز ضرب سکه را به بیتالمال اختصاص داد که طلاها و نقرههای مشتریان را در مقابل یک درصد کارمزد به مسکوک رایج مبدل نماید و در سال پانزدهم[77] هجری به دستور فاروق و به تصدی خالدبن ولید نخستین ضرابخانه اسلام در طَبَریه تاسیس[78] و شروع به کار نمود و تدریجاً در تمام استانهای وسیع جهان اسلام ضرابخانههایی تاسیس و ضرب مسکوکات را آغاز نمودند،
کارمندان و کارگران ضرابخانهها مامور وزن کردن و تعیین عیارهای طلا و تهیه قالب بودند و عبارتهای مطلوب اسلامی را وارونه حک کرده و سپس تکهها یمدور طلا را به وزن یک مثقال و تکههای مدور نقره را که ده دانه آن هفت مثال بود بر روی آن تکه پولاد مخلوط میگذاشتند و با چکش آنها را میکوبیدند تا نقش تکه پولاد «که سکه نامیده شده بود» بر طلا و نقر انعکاس مییافت و مسکوکات طلا را دینار و مسکوکات نقره را درهم مینامیدند و این نامها برای مسکوکات طلا و نقره قبلاًهم بودند و چنانکه گفتیم آن تکه پولادی که بعرات مطلوب اسلامی بر آن حک میگردید «سکه» خوانده میشد ولی بعدها خود عمل ضرب را سکه خواندند برای فهم آن دسته از حقوق و حدود اسلامی که در عصر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و در عصر خلفای راشدین که در آنها پول به صورت درهم و دینار بحث شده است و همچنین برای فهم مسایل اقتصادی عصر فاروق ارزیابی و موازنه این دو واحد پول ضروری به نظر میرسد و این ارزیابی به دو صورت ممکن است، یکی از راه بیان جنس و مقدار آنها و دیگری از کالاهایی که در آن عصر در عوض آنها فروخته میشد.
1- دینار از جنس طلا و به وزن یک مثقال بوده است[79] و درهم از جنس نقره و وزن ده درهم هفت مثقال بوده است و نسبت ارزشی آنها به یکدیگر در آن عصر ده درهم با یک دینار معاوضه گردیده است[80] و اُوقِیه چهل درهم[81] بوده (معادل چهار دینار).
2- در بازارهای عصر فاروق قیمت کالاها در مقابل درهم و دینار:
1- بهای یک شتر در بازار مکه چهارصد درهم یا چهل دینار.
2- بهای یک گوسفند در بازار مکه چهل درهم یا چهار دینار.
3- بهای یک بز در بازار مکه بیست و پنجم درهم یا چهار دینار.
4- بهای یک کلنگ که با آن زمین حفر میگردید شش درهم.
5- یک قرص نان در شرایط شبه قحطی یک ششم درهم که همه کس قادر به تهیه آن نبود[82]، ضمناً معاوظه کردن درهم و دینار از هر دینار ده درهم تا هر دینار پانزده درهم در نوسان بوده.
4- تجارت خارجی و تَعْرِفَه گُمْرُکی
از طرف ابوموسی اشعری نامهای به فاروق رسیده است که در خارج بلاد اسلامی حقوق گمرکی به نسبت ده درصد از بازرگانان مسلمانان دریافت میگردد، و مقارن وصول همین نامه اهل منطقه (مَنْبِج[83]) از بلاد غیر اسلامی نامهای به فاروق نوشتند که اجازه دهد برای تجارت به بلاد اسلامی بیاییم و ده درصد حقوق گمرکی را پرداخت نماییم. فاروق باید اتخاذ تصمیم، دستور داد شورای استنباط و تطبیق از برگزیدگان اصحاب و مهاجر و انصار تشکیل جلسه[84] دهند و مراتب زیر در مورد تجارت خارجی و حقوق و گمری به تصویب شورا رسید:
«تجارت خارجی برای عموم آزاد است، و حقوق گمرکی برای مسلمانان دو و نیم درصد و برای غیرمسلمانان که در کشورهای اسلامی حکومت دارند (اهل ذِمَّه) پنج درصد، و برای غیر مسلمانان[85] که در کشورهای غیر اسلامی سکونت دارند ده درصد (عُشر) میباشد و ادارههای گمرک تشکیل گردید و زیاد بن جریر اسدی[86] اولین کسی بود که متصدی نخستین ادارههای گمرک اسلامی گردید.
در عصر فاروق کشتیهای هندی که از سواحل یمن عبور میکردند و مشک و عبیر و کافور و صندل و دارچین را حمل مینمودند به مقدار ده درصد از عین همین اجناس عوارض پرداخت میکردند، و بعدها که اسلام به شرق اروپا گسترش یافت عوارض نامبرده در شهری به نام (طریف[87] = Tarriff) واقع در انتهای اندلس (اسپانیا) پرداخت میگردید و تاکنون هم نام آن شهر بندری طریف است، و بعدها در تلفظ عربها به جای طریف (تَعْرِفه) گفته شد و از این رو نرخ عوارض گمرکی[88] به (تعرفه گمرکی) موسوم گردید.
استخراج معادن از قبیل طلا، نقره، آهن، مس، یاقوت، زمرد، فیروزه، نفت و غیره مخصوص به حکومت نیست و هر کسی در زمین متعلق به خویش این معادن را کشف کرد باید خمس آنها را (یک پنجم) به حکومت اسلام بپردازد.[89]
فاروق از اتباع کشروهای اسلامی دو نوع مالیات میگرفت یکی مالیات بر عایدات و دیگری مالیات بر افراد و اتباع مسلمانان و غیر مسلمانان هر دو مشمول این دو نوع مالیات بودند اما با این تفاوتها:
الف: اتباع غیر مسلمان فقط مشمول مالیات بر عایدات زمین بودند و از اغتنام و احشام و میوهها مالیات نمیدادند و مالیات زمین هم در هر هکتار چند درهم (به تفاوت نوع محصول) و نام آن هم (خراج) بود و هرگز خراج به عشر ارتقا نمییافت مگر در مورادی که با هزینه حکومت اسلامی زمینهای دیمی آنها به زمینهای آبی مبدل[90] میگردید و عشری هم که به این شرایط به آنها تعلق میگرفت قابل تخفیف به نصف[91] عشر و در شرایطی که کم بضاعت تشخیص داده میشدند از تمام عشر هم معاف میشدند، اما مالیات بر عایدات زمین اتباع مسلمان تنها در زمینهای دیمی خالصه دولت خراج[92] بود و در بقیه زمینها عموماً عشر و زکات هم نام داشت و اتباع مسلمان علاوه بر مالیات زمین، مشمول مالیات بر عایدات اغنام و احشام و میوهها نیز بودند که آنها را به علاوه مالیات عروض التجاره به نام زکات به حکومت اسلام پرداخت میکردند.
ب: اتباع مسلمان در هر سال در ماه رمضان برای تمام اعضای خانواده خود، از کوچک و بزرگ و زن و مرد، بیش از دو کیلو گندم مالیات بر افراد میدادند که نام آن زکات فطر بود، و تمام افراد اتباع مسلمان که قادر به امور جنگی بودند، یا در جبهههای جنگ[93] آماده اعزام به جبهههای جنگ بودند و به همین جهت تمام اتباع مسلمان زیر پوشش جیره نقدی بیتالمال (عَطایا) قرار میگرفتند و مالیات بر افراد اتباع غیر مسلمان (به نام جزیه) بیست و پنج درهم[94] بود (قیمت یک راس بز) و زنان و افراد نابالغ و سالخوردگان از پرداخت آن معاف[95] و فقط مردان[96] توانمند مشمول آن بودند و اتباع غیرمسلمان، در مقابل پرداخت این مالیات از خدمات سربازی و حضور در جبهههای جنگی معاف بودند، و سپاه اسلام مسلمان، در مقابل پرداخت این مالیات از خدمات سربازی و حضور درجبهههای جنگی معاف بودند، و سپاه اسلام مسئول تامین امنیت جانی و مالی آنها و دفاع از شهر و روستا و مناطق زندگی آنها بود به همین جهت هرگاه هر یک از اتباع غیرمسلمان به میل خودش مدتی به خدمت سپاه درمیآمد (مثلاً یکسال) در آن مدت مانند مسلمانان از این مالیات معاف[97] میگردید، و همچنین در شرایطی که سپاه اسلام قادر به دفاع از منطقه زندگی آنها نمیبود این مالیات به صاحبان آنها مسترد میگردید و گرفتن همچنین مالیاتی (مالیات بر افراد) قبل از اسلام یک رسم بینالمللی بوده است و همیشه حکومتهای مقتدر و پیروز در جنگها مالیات سالانه را از ملتهای تحت الحمایه خویش میگرفتند و هزار سال قبل از اسلام یعنی در قرن پنجم قبل از میلاد، یونانیهای آتن، در مقابل حمایت از مردم ساحلنشین اناتولی در برابر حملات فینقینها که تحتالحمایه ایران بودند، مالیات سالانه میگرفتند (تاریخ تمدن جرجی زیدان، ج 1، ص 277 و کتاب وضع مالی مسلمین ص 185) و رومیها نیز وقتی کشور مصر را اشغال نمودند از مردم مصر به عنوان ملت تحتالحمایه مالیات سرانه رااز تمام افرادی که سن آنها در بین چهارده سال و شصت سال و بود میگرفتند و جز روحانیون و رومیهای ساکن مصر کسی از این مالیان سرانه معاف نبود (کتاب ملن، ص 121 و 122، به نقل کتاب وضع مالی مسلمین، 1855) و در آن هنگام جمعیت یهودیان مصر که بالغ بر چهل هزار نفر بودند عموماًمشمول مالیات سرانه[98] بودند، و نزدیک به نیم قرن قبل از ظهور اسلام، انوشیروان به اصطلاح عادل!! برخلاف عرف و اصول بینالمللی مالیات سرانه را بر تمام مردم[99] ایران که مردمان اصلی هم بودند و تحت الحمایه به شمار نمیآمدند، تحمیل کرد و به جز درباریان و اشراف و ارتشیان و کارمندان[100] دولت تمام مردم ایران که به سن بیست ساله رسیده و از پنجاه سال هم نگذشته بودند، مشمول مالیات سرانه شدند و این مالیات سرانه که به تفاوت افراد دوازده درهم و هشت درهم و چهارده درهم[101] بود (گِزیت)[102] نامیده گردید و عربها که حرف اول این کلمه را (جیم) تلفظ میکردند آن را (جزیه) تلفظ مینمودند و در سال نهم هجری که حکومت اسلام کار بتپرستان را خاتمه داده بود (برخی کشته شده و برخی ایمان آورده بودند) و برای یکسره کردن کار اهل کتاب و خداپرستان غیر مسلمان آغاز به کار نمود (که آنکس تمایل دارد مسلمان شود و آنکس تمایل ندارد تحتالحمایه حکومت اسلام قرار گیرد) در چنین جوی آیه بیست و نهم سوره توبه که متضمن تشریع جزیه بود نازل گردید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩﴾ [التوبة: 29] «یعنی: با آن دسته از اهل کتاب، که به خدا و بروز آخرت ایمان ندارند و آنچه را که خدا و پیامبرش تحریم کردهاند حرام نمیشمارند و سر تسلیم برای دین حق فرود نمیآورند، بجنگید تا (آنجا که تسلیم حکومت اسلام میشوند و به عنوان ملتهای تحتالحمایه) به اندازه قدرت و توانایی خویش جزیه به حکومت اسلام پرداخت مینمایند و خاضع و تسلیم حکومت اسلام میگردند».
این آیه قانون اوشیروان را مبنی بر اخذ مالیات سرانه از تمام اتباع حکومت مُلْغی نمود[103] و این مالیات را م طابق عرف عادلانه بینالمللی مخصوص اتباع تحتالحمایه و غیر مسلمان کرد، و در جهت رعایت هرچه بیشتر عدالت تنها افرادی را مشمول این مالیات قرار داد که بتوانند در جنگها شرکت ک نند و برای این افراد نیز اندازه توانایی مالی را منظور نمود، و چون آیه جزیه در غزوه تبوک نازل گردید، رسولالله صل الله علیه و آله و سلم در همان غزوه برای اولین بار با (ایلَه، و ادرج و دُوَمةُ الجَنْدل) بر مبنای جزیه قراردادی را منعقد فرمود،[104] و اَیله متعهد شدند بابت هر مرد در سال یک دینار و اهالی ادرج کلا هر سال صد دینار و اهالی (مقنا) نیز هر سال یک چهارم[105] درآمد کشاورزی خود را به عنوان جزیه به حکومت اسلام بپردازند، و چندی بعد رسولالله صل الله علیه و آله و سلم معاذ را به یمن فرستاد و به او دستور داد که هر مرد بالغ مسیحی در سال یک دینار یا معادل آن پارچه[106] (معافره) که برای لباس سپاهیان اسلام مناسب بود، به عنوان جزیه دریافت نماید، و فاروق همراه اعضای شورای استنباط و تطبیق مرکزی، برگزیدگان اصحاب مهاجر و انصار، که بر اثر توجه با این تفاوتهای کمی و کیفی در عملکرد رسولالله صل الله علیه و آله و سلم که کمیت جزیه مربوط به امکانات مالی جزیه دهنده و کیفیت آن (از جنس و نقد) علاوه بر امکانات جزیه دهنده، تابع مصلحت گیرنده (حکومت اسلام) میباشد به همین جهت در عصر فاروق کمیت و کیفیت جزیه به شرح زیر در مناطق و نسبت به افراد متفاوت گردید.[107]
1- در منطقه عراق پول نقرهای (درهم) از افراد ثروتمند چهل و هشت درهم و از قشر پایین دوازده درهم[108]، و بقیه در بین این دو مبلغ جزیه پرداخت میکنند.
2- در منطقه شام و فلسطین پول طلایی (دینار) از افراد ثروتمند چهار دینار[109] جزیه گرفته میشود و از افراد متوسط و قشر پایین به نسبت بضاعت آنها جزیه گرفته میشود.
3- در منطقه مصر هم پول طلایی (دینار) و یا در عوض آن جنس گرفته میشود و افراد ثروتمند مصری به عنوان جزیه چهار دینار بدهی دارند که دو دینار آن نقد و بهای دو دینار دیگر گندم و روغن زیتون و شهد و سرکه، که مورد نیاز سپاه اسلام هستند، پرداخت[110] مینمایند.
رقم کلی درآمد جزیه در منطقهای بر اثر مسلمان شدن اتباع غیر مسلمان تدریجاً رو به کمی[111] میرفت و به زکات اسلامی تبدیل میگردید و مقدار متوسط آن در مناطق زیر از این قرار بود:
1- جزیه منطقه مصر دوازده[112] میلیون دینار
2- جزیه منطقه شام (بخش اردن) یکصد و هشتاد[113] هزار دینار، (بخش دمشق) چهارصد[114] هزار دینار و (بخش حمص و قِنَّسرین و غیره) هشتصد[115] هزار دینار و جزیه فلسطین سیصد و پنجاه هزار دینار.[116]
3- جزیه منطقه عراق دوازده[117] میلیون دینار که جمع کل آن بیست و پنج میلیونن در آن
و هفتصد و سیهزار دینار در سال میشود و اگر جزیه اتباع غیر مسلمان را در غرب افریقا و در ایران بزرگ آن زمان (از ارمنستان و آسیای صغیر در غرب تا کرانههای آمودریا و عمق افغانستان در شرق) همین اندازه حساب کنیم وجمع کل درآمد جزیه در عصر فاروق معادل پنجاه و یک میلیون و چهارصد و شصت هزار دینار خواهد شد و این مبلغ به علاوه یک هشتم زکات اتباع مسلمان، کل بودجه حکومت اسلام در عصر فاروق است.
و چون رقم کلی خراج (مالیات زمین اتباع غیر مسلمان) تقریباً در وضع ثابتی باقی مانده است[118] میتوان از لیست ابن قدامه که خراج مناطق آزاد شده عصر فاروق را در اواخر قرن دوم[119] ثبت کرده است، رقم کلی خراج عصر فاروق را اعم از جنس و نقد در حدود هفده میلیارد و هشتنصد و چهل و چهار میلیون تومان تخمین زد، بنابراین درآمد حکومت اسلام از اتباع غیر مسلمان، اعم از مالیات افارد و مالیات زمین، در عصر فاروق بالغ بر شصت میلیارد و یک میلیون تومان بوده است.
فاروق در جهت جلوگیری از ظلم و اضافه گرفتن جزیه و خراج از اتباع غیرمسلمان طبق آمار و متراژ و صورتجلسههای معتمدین محلی (در هر[120] محل بیست نفر) و سپس تحقیق و سوگند دادن[121] مامورین که اضافه نگرفتهاند جزیه و خراج را تحویل میگرفت و به (بیت المال) میسپرد.
در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بزرگترین رقم درآمد، خراج بحرین بود که بالغ بر هشت لک[122] درهم (هشتصد هزار درهم) بود و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در یک مجلس آن را بر مسلمانان تقسیم نمود، و در زمان خلیفه اول ابوبکر صدیق که درآمد حکومت اسلام تا حدی افزایش یافته بود؛ تا هنگامی که بالسویه میگردید، آن را در اتاقی میگذاشتند و این اتاق در خارج شهر (سُنح) بود و آن را بیتالمال[123] میگفتند و غالباً درش بسته بود و نگهبانی هم نداشت و وقتی به ابوبکر رضی الله عنه گفتند: چرا نگهبانی باری بیتالمال نمیگماری؟ در جواب گفت: لزومی ندارد زیرا من مالی را در بیتالمال معطل نمیکنم تا نیاز به نگهبان داشته باشد[124] و روز که ابوبکر رضی الله عنه وفات کرد و فاروق رضی الله عنه به جای او به خلافت انتخاب گردید، و با حضور عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان از بیتالمال بازدید نمود، جز یک (درهم یا دینار) که در ته کیسهای باقی مانده بود چیز دیگری را ندید[125] و تا گذاشت دو سال از خلافت فاروق باز وضع بر همین منوال بود اما در سال پانزدهم هجری[126] که درآمد حکومت اسلام تا حد زیادی افزایش یافته بود و ابوهریره استاندار بحرین هنگام بازگشت به مدینه مبلغ پانصد[127] هزار درهم خراج (مالیات زمین اتباع غیرمسلمان) را با خود آورده بود، فاروق دستور داد شورای مهاجر و انصار تشکیل جلسه دهند و طرح تاسیس خزانه و ذخیره کردن دارایی در بیتالمال را به شورای مسلمین پیشنهاد نمود، علی مرتضی در رأس جناح مخالف این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «هرچه عاید شود باید سال به سال تقسیم و برای[128] سالهای دیگر چیزی باقی نماند» و عثمان ذیالنورین در رأس جناح موافق، که اکثریت را داشتند، این پیشنهاد فاروق را کاملاً تایید نمود و تاسیس خزانه دولتی و ذخیره کردن دارایی در بیتالمال به تصویب شورای مهاجر و انصار رسید و باری انتخاب شکل تاسیس آن به بحث و گفتگو پرداختند و ولیدبن هشام[129] از شعبات خزانههای امپراتوری روم در منطقه شام بحث کرد،؛ که برای اداره کردن آنها دفترهای ویژه و ساختمان مخصوص را بنا نموده و افراد ویژهای بر آنها گماردند و بر همین مبنا خزانه کل یا خزانه مرکزی با همان نام سابق (بیتالمال)[130] در مدینه تاسیس گردید و حسابدار آن عبدالله بن ارقمْ[131] یکی از صحابههای بزرگوار مهاجر بود که در خواندن و نوشتن و محاسبات نیز مهارت زیادی داشت و دستیاران او دو نفر یکی عبدالرحمن بن عبید قاری و دیگری مُعَیقب بود و هر دو از رجال پرهیزگار و با تقوی و معیقب سابقه مهرداری[132] پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را هم داشت و دیری نپایید که شعبات خزانه مرکزی بنام بیتالمالها در تمام مراکز ایالتها و ولایتهای جهان وسیع اسلام تاسیس گردیدند مثلاً خالدبن حرث در اصفهان[133] و عبدالله بن مسعود در کوفه[134] خزانهدار بودند و فاروق همچنانکه سعی میکرد افراد آگاه و پرهیزگاری را بر این بیتالمالها بگمارد همچنین در وسعت و استحکامات ساختمان آنها و انتخاب محل مناسبی برای آنها کوشش زیادی به عمل میآورد مثلاً به سعدبن وقاص دستور داد که توسط معمار معروف ایرانی (روزبه)[135] ساختمان بیتالمال کوفه را متصل به مسجد بنا نماید تا بر اثر آمد و شد شبانهروزی و دایمی مردم به مسجد، بیتالمال از سرقت و دزدی محفوظ بماند و بعدها نگهبانانی را برای بیت المالها استخدام نمود.
طبق دستور فاروق، همه بیتالمالها در ایالتها و ولایتها درآمدهای متنوع را اعم از مالیات بر زمین و عایدات و مالیات بر افراد و عوارض گمرک و خراج و محصول معادن واجاره[136] مرتعها و غیره که سابقاً بیان گردیند، در بیت المال جمع میکردند و طبق صورت و اسناد و مدارک هزینههای لازم محلی را از آن پرداخت و بقیه را همراه اسناد و مدارک وصول و هزینه را به بیتالمال مدینه (خزانه کل) ارجاع میدادند و یکی از فرمانهای فاروق که در این زمینه به عمرو عاص نوشته است بعین عبارت از کتاب (کنزالمعال[137] نقل میگردد: «فَاِذا حَصَلُ اِلَیكَ وَ جَمَعْتَهُ اخْرَجْتَ عَطاءَ المُسْلِمینَ وَما یحْتاجُ اِلیه مِمّا لابُدَّمنهُ ثُمَّ اُنْظُر فیما بَعْدَ ذلكَ، فاحْمِلْهُ اِلَی» یعنی هرگاه درآمدها را جمع کردی نخست جیره مسلمانان و هزینههای ضروری را از آن پرداخت نمایید آنگاه باقیمانده را برای من بفرستید.
در نتیجه، آن بیتالمال ساده زمان ابوبکر صدیق رضی الله عنه که اتاق کوچکی در خارج مدینه (سنح[138]) بود و نگهبانی نداشت و غالباًدرش بسته بود و در لحظه وفات ابوبکر فقط یک درهم یا یک دینار[139] در آن وجود داشت، در عصر فاروق به ساختمان وسیع و محکمی مبدل گردید که هر سال هزاران میلیون درهم و دینار و هزاران خروار خواربار و پوشاک و غله و خشکبار در انبارهای آن ذخیره میشد و تحت عنوان خزانه کل و بیتالمال مرکزی از راه ارتباط با شاهرگهای حیات اقتصادی ایالتها و ولایتها و تمام بیتالمالها قلب تپندهای بود که حرکتهای چرخ اقتصادی دو قاره عظیم جهان (یعنی آسیا و افریقا) را عادلانه تنظیم و هماهنگ مینمود.
درآمدهای سرشار و کلانی که از دو قاره جهان (آسیا و افریقا) به خزانه کل و به بیتالمال مرکزی سرازیر میگردید، فاروق را بر آن داشت، که درجهت بیمه کردن زندگی اتباع (مسلمان[140] و غیرمسلمان) حکومت اسلامی، و سازمان دادن تشکیلات اداری، و توسعه و عمران و آبادی و شهرسازی، و بسط و توسعه دانش و آگاهی و معارف اسلامی،
و بالاخره ریشه کن کردن فقر مادی و فقر فرهنگی و گسترش عدالت اجتماعی اسلامی، به برنامهریزیهایی اقدام نماید و لازمه اقدام به این کارها هم این بود که از یک طرف ارقام و درآمدها و کم و کیف آنها و در رفتهای ضروری آنها معلوم شود و از طرف دیگر جمعیت اتباع حکومت اسلامی و کیفیت زندگی آنها و موقعیت اجتماعی و سوابق کار و پیشه آنها و همچنین وضعیت جغرافیایی مناطق و نوع نیاز آنها به عمران و آبادی و راهسازی و غیره معلوم گردد، بهمین جهت فاروق موضوع آمارگیری و ایجاد (دیوان[141]) و دبیرخانهها را با شورای مرکزی مهاجر و انصار در میان نهاد و پس از تصویب شورا و نظرخاهی از برخی از فرماندهان سپاه ایران که مسلمان شده بودند (مانند هرمزان[142]) فاروق جمعی از اصحاب را که در علم حساب و آمارگیری دارای مهارت و تخصص بودند مانند (عقیل بن ابی طالب، و مَخْزَمَة بن[143] نَوْفَل و جُبَیربن مُطْعم در حجاز و مانند مُغیرهبن شُعبه در استان بصره و عبدالله بن خَلَف در کوفه) دررأس جمعیتها زایدی مامور آمارگیری همه ایالتها و ولایتها نمود و هرمزان ایرانی در تهیه دفترها و ایجاد دبیرخانهاه و ترتیب دادن (دیوان) آنها را راهنمایی کرد،[144] و بعد از تهیه این مقدمات برنامههای فاروق به شرح زیر آغاز گردیدند.
1- بیمه کردن زندگی مسلمانان و اتباع حکومت اسلامی
در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چیزی به نام جیره معین یا مقرری وجود نداشت و هرگاه درآمدی به دست میآمد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را بالسویه در بین یاران خود تقسیم میکرد،[145] و در زمان ابوبکر، عَطیه (یعنی جیره معین سالیانه) معمول گردید ولی ابوبکر بدون توجه به مراتب نزدیکی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و سوابق بیشتر فدارکاری بالسویه[146] جیرهها را به مسلمانان میداد، و وقتی فاروق به او پیشنهاد کرد که در جهت توجه به مراتب، جرهها را متفاوت نماید درجواب گفت: «در امر زندگی این جهان مساوات بهتر از برتری است و مراتب فداکاری افراد برای جهان دیگر و پاداش آنها بر خداست و این جیره مزد فداکارهای آنها نیست»[147] و در عصر فاروق هم جیره معین و هم مقرری معمول گردیدند و هر دو نسبت به افراد بر حسب مراتب آنها در زندگی با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و سوابق خدمت و فداکاری تفاوتهایی پیدا کردند و فاروق در توجیه این تفاوت گفت: «من به هیچوجه کسانی را که به فرمان پیامبر جنگیدهاند با کسانی که علیه پیامبر جنگیدهاند برابر و مساوی نخواهم کرد»[148]
بیمه کردن زندگی اتباع حکومت اسلام در عصر فاروق به طرق زیر انجام گرفت:
1- در تمام جهان اسلام کلیه خانوادههایی که در سرشماری عمومی فقط شناخته شده بودند (یعنی توانایی کار کردن نداشتن یا محصول کار آنها کفاف زندگی آنا را نمیکرد) چه مسلمان و چه غیرمسلمان[149] مشمول بیمه زندگی بودند و طبق آمار کفاف زندگی آنها از محل زکات پرداخت میگردید.
2 ـکلیه سپاهیان و کلیه کارمندان کشوری اعم از مسلمان و غیرمسلمان توسط حقوق و مقرری (برخی روزانه و برخی ماهانه و برخی سالانه) زندگی آنها بیمه میگردید. «توجه: اتباع غیرمسلمان در صورتی که فقیر نمیبودند و سپاهی و کارمند کشوری نیز نمیبودند، حکومت اسلامی نه به عنوان حقوق و مقرری و نه به عنوان جیره معین چیزی به آنها نمیداد».
3 ـ کلیه اتباع مسلمان اعم از همسران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و خویشان او و اعم از اصحاب مهاجر و انصار و بقیه اصحاب مهاجر و انصار و بقیه اصحاب و تابعین خواه عرب و غیرعرب و همچنین همسران و فرزندان مسلمان در تمام شهرها و روستاها و صحراها عموماً زیر پوشش جیره نقدی و جیره غیرنقدی (درهم و گندم) قرار گرفتند، و کسانی که به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزدیکتر بودند یا در جهت پیشرفت دین اسلام سوابق بیشتری یا درخشانتری داشتند جیره نقدی آنها و همسرانشان بیشتر بود ولی جیره غیرنقدی تمام آنها یکسان و برای یک نفر دوازده جریب گندم در سال بود که برای نان او کفایت[150] میکرد و همچنین جیره نقدی فرزندان همه یکسان و از سال اول تولد صد درهم و سپس سال به سال افزایش[151] مییافت و جیرههای نقدی و غیرنقدی هر سال اول[152] ماه محرم پرداخت میگردید و اینکه لیست جیره نقدی سالیانه اتباع مسلمان بر حسب امتیازهای فوقالذکر:
الف: عباس عمومی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزدیکترین خویشان پیامبر از مردان ([153]25000) درهم و همسران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هر یک ([154]10000) درهم.
ب: کلیه کسانی که در جنگ بدر حضور داشبته بودند، که خود فاروق و علی مرتضی و عثمانذیالنورین و طلحهبن عبیدالله و غیر جزء این طبقه بودند، هر یک (5000)درهم و همسران آنها هر یک ([155]500 درهم).
ج: کلیه کسانی که از جنگ بدر تا حدیبیه در جبههها حضور داشتهاند هر یک ([156]4000) درهم و همسران آنها هر یک (4000[157]) درهم.
د: کلیه کسانی که از حدیبیه تا آخر جنگهای رده در جبههها شرکت نمودهاند هر یک (3000[158])درهم و همسران آنها هر یک (300[159]) درهم.
ه: و کلیه کسانی که از جنگهای رده تا جنگ قادسیه و یرموک درجبههها شرکت نمودهاند هر یک (2000[160]) درهم و همسران آنها نیز ([161]200) درهم.
و: کلیه کسانی که بعداز پیروزی درجنگ قادسیه و یرموک به سپاه اسلام پیوسته بودند (روادف) طبقه اول ([162]1000)درهم و همسرانشان نیز هزار درهم و طبقه دوم هر مرد (500[163]) درهم و همسرش نیز پانصد درهم و طبقه سوم هر مرد ([164]300) درهم و همسرش نیز سیصد درهم و طبقه چهارم هر مرد ([165]250) درهم و همسرش نیز دویست و پنجاه درهم و آخرین طبقه که مردم هجر و عباد آن بودند، هر مرد (200) درهم و همسرش نیز دویست درهم تعیین گردید.
ز: برای مسلمانان غیر عرب بر جحسب خدمات آناه و موقعیت اجتماعی آنها جیره نقدی و غیرنقدی مقرر گردید مثلاً برای هرمزان دو هزار درهم در سال و برای دهقان پسر نهرالملک، و پسر نخیرخان و خالد و جمیل دو فرزند بصبهری، و بسطام پسر نرسی دهقان بابل و خطرنیه و رفیل و جفینه عبادی هر یک هزار درهم[166] مقرر گردید.
ح: بقیه مسلمانان که در یمن و شام و مصر و ایران از عرب و غیر عرب که افراد ذخیره به شمار میآمدند هر نفر جیره نقدی سالیانه سیصد[167] درهم؛ اما هرگاه یک نفر باری حضور در جبههها احضار نمیگردید و ازحکم احضار سرباز میزد او را (ملحق) مینامیدند و فوراً جیره نقدی او قطع میگردید ولی توبیخ دیگری نداشت و شهری که به صورت ذخیره هم آمادگی خود را اعلام نمیکرد (منصرف) و جیره هم نداشت اهل شهر مکه آنهایی که منصرف اعلام نشده بودند (هشتصد درهم) در سال داشتند اخبار عمر، ص (106).
ط: بادیهنشینان و روستاییان در تمام جهان اسلام از جیرههای نقدی و غیرنقدی ذیسهم بودند ولی نسبت به شهرنشینان در درجه دوم قرار میگرفتند، زیرا اندازه مفید بودن گیرنده جیره برای جامع مسلمین وجه ترجیحی به شمار میآمد و ا هل بادیه و روستانشینان در خیر و شر مسلمانان کمتر شرکت داشتند، و به ترتیب مذکور امیرالمومنین فاروق به توزیع عادلانه ثروتها و درآمدها پرداخت و هرکس را به اندازه شایستگی خویش از بیت المال مسلمین بهرهمند نمود و جملهای را که در آغاز تاسیس بیتالمال گفت بود: «لَیسَ اَحَدٌ اِلّا لَهُ في هذا حَقٌ، وما انا فیهِ اِلّا كَاَحَدِكُمْ» هیچ کسی نیست که در این دارایی ذی سهم نباشد و سهم من در آن مانند سهم یک نفر از شما است» در نهایت قدرت و حکمت و بصیرت پیاده کرد و در برتری افراد و بیشتر بودن سهم آنها جز به خدمات آنها نسبت به قرآن و پیامبر و درجه نیاز آنها به هیچ امر دیگر توجه نکرد، و در مقرر کردن حقوق کارمندان اعم از ارتشی و کشوری به اهمیت و ارزش و مشکلات کار آنها توجه میکرد و برای برخی حقوق روزانه مقرر کرده بود مانند عیاض بن غنم استاندار حمص که هر روز یک دینار[168] و یک گوسفند و دو کیلو گندم حقوق[169] او بود و برای بقرخی زا امرا حقوق ماهانه مقرر کرده بود مانند او عماربن یاسر استاندار کوفه و امام جماعت که ماهانه از ششصد[170] درهم و مانند قاضی شریح قاضی کوفه و قاضی سلیمان که ماهانه اولی یکصد[171] درهم و هشتاد کیلوگندم و ماهانه دومی پانصد درهم[172] بود و باری برخی هم حقوق روزانه و هم حقوق سالیانه مقرر کرده بود مانند عثمان بن حنیف نماینده دولت برای متراژ زمینها ک ه حقوق سالیانه او پنج هزار درهم[173] و حقوق روزانه او (به عنوان اضافه کار) پنج درهم و یک چهارم[174] گوسفند بود و برای برخی از استانداران هم حقوق ماهیانه هم حقوق روزانه مقرر کرده بود مانند عبدالله بن مسعود قاضی کوفه که حقوق ماهیانه او یکصد[175] درهم و حقوق روزانه او یک چهارم گوسفند[176] بود و برای برخی از استانداران فقط حقوق سالیانه مقرر کرده بود مانند معاویه که حقوق سالیانه او یک هزار دینار بود.[177]
پسانداز کردن برای نوزادان در بیت المال
فاروق در بیمه کردن زندگی اتباع حکومت اسلام، تنها نسل حاضر و تنها اوضاع کنونی آنها را منظور ننمود، بلکه از دو راه زندگی نسل آینده و اوضاع آینده و نسل حاضر را در نظر گرفت اول زمینها و آبها و مراتع و جنگلها و منابع زیرزمینی و امتیازهای ضرب سکه و غیره را از قید تملک افراد و جمعیتهای نسل حاضر خارج کرد و تمام آنها را حکومتی و متعلق به بیتالمال و متعلق به نسل حاضر و نسلهای آینده اعلام نمود. دوم قانون پسانداز تمام نوزادان را (حتی نوزادان لقیط) که در خرابهها پیدا میشدند و پدر و مادر آنها معلوم نبود) در بیتالمال وضع نمود به اینصورت که برای هر نوزادی، دختر یا پسر و مشروع یا غیرمشروع، که به دنیا میآمد در سال اول برای هر ماه صد درهم[178] جیره نقدی و دو جریب[179] گندم (کفایت نان شصت مرد در یک وعده غذا در حدود سی کیلو) جیره غیرنقدی پرداخت میگردید و در سالهای بعدی به تناسب افزایش هزینه زندگی او هر دو نوع جیره افزایش مییافت[180] و این جیرهها را طوری تنظیم کرده بودند که در تمام سالها هر ماه چهل درهم (قیمت[181] یک گوسفند) از هزینه زندگی نوزادان باقی میماند و با این پول باقیمانده هرماه گوسفندی را خریداری کرده و در مراتع بیتالمال میجرانیدند[182] و گوسفندها را در دفتر بیتالمال به نام آن نوزادان منظور میکردند[183] و به هنگام بلوغ و پیدایش هزینههای سنگین مانند خریدن خانه و هزینه ازدواج و سرایه شغل و کار، رمههای گوسفند را به آنان مسترد میکردند و فاروق با وضع همین قانون پسانداز برای تمام نوزادان جهان اسلام، بزرگترین مشکل اقتصادی نسل آینده را، یعنی این که جوانان ناآگاه با دستهای خالی در مقابل هزینههای کمرشکن زندگی قرار بگیرند، حل مینماید و آن را از لوازم امانتداری واجب میشمرد و ترک آن را خیانت در امانت میداند زیرا در خاتمه توضیحی این قانون از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت میکند که فرموده است: «مَنْ مات غاشاً لِرَعْیتِهِ[184] لَمْ یرِحْ رَیح الجَنَّةِ» کسیکه در حال ستم و خیانت نسبت به زیردستان بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.»
بروژههای عمران و آبادی فاروق شامل قسمتهای زیر است:
1 ـ پیاده کردن طرح آبیاری با ایجاد رودخانههای[185] بزرگ و حفر چاه و قنوات و چشمهها و استخرها و کانالکشیهای عظیم و که در مبحث اقتصاد فاروق بیان گردیدند.
2 ـ ایجاد پایگاههای وسیع نظامی[186] در تمام استانها و شهرستانها و ایجاد پاسگاههای مجهز در تمام سرحدات.
3 ـ ایجاد ساختمانهای کشوری از قبیل استانداری[187] و فرماداری و شهرداری و شهربانی و ساختمانهای بیتالمال و دادگستری در تمام م رکز استانها و در تمام شهرها.
4 ـ بنای چهار هزار مسجد در شهرها؛ جمالالدین محدث در روضةالاحباب به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 172 نوشته است فاروق در عصر خود چهار هزار مسجد بنا نمود و از جمله به ابوموسی اشعری استاندار کوفه دستور داد که در بصره یک مسجد جامع برای ادای نماز جمعه و درهر محلهای نیز مسجدی برای ادای نمازهای جماعت بنا کند و همچنین به عمروبن عاص و سعدبن وقاص و بقیه استانداران عراق و شام و مصر دستور داد که در هر شهری اضافه بر مسجد جامعه در تمام محلات مسجدهایی بنا بنمایند و این مساجد جامعه به (جوامع عمری) معروف و علامه محقق شبلی نعمانی هندی در الفاروق صفحه 171، ج 2 بازدید خود را از جامع عمری بیروت توضیح میدهد.
5 ـ در سال هفدهم هجری[188] و در چهارمین سال خلافت فاروق هنگامی که با پیروزی سپاه اسلام درجبهه شرق، پرچم اسلام بر بام ایوان کسری و درجبهه شمال بر بام مسجدالاقصی به اهتزاز درآمد و در موسم حج و عمره دستههای چندهزار نفری از مسلمانان جدید از عراق و سوریه و لبنان و اردن و فلسطین به خانه خدا در مکه رو آوردند و فضای کم وسعت[189] دور بیتالله گنجایش تراکم این جمعیتهای انبوه را نداشت، فاروق به توسعه محیط بیتالله تصمیم گرفت و با این عبارت تصمیم خود را به مردم ا اعلام نمود: «کعبه[190] خانه خداست و باری هر خانهای ایوان و فضایی لازم است و شما از هر طرف تا این اندازه از حریم کعبه گذشتهاید که در برخی جهات خانههای خود را به آن چسباندهاید[191]» پس از اعلام این تصمیم دستور داد قیمت خانههای اطراف کعبه را معلوم رکده و به صاحبان آنها پرداخت نمودند و کسانی که خیرهسری کردند و از دریافت بهای خانههای خویش استنکاف نمودند،
فاروق مصلحت عمومی را بر مصلحت افراد ترجیح میدهد
فاروق دستور داد بهای خانههای آنها را به نام آنها به بیتالمال سپرده[192] و برای تخلیه خانهها مدت معینی را برای آنها مقرر کنند و در صورتیکه در طول این مدت خانهها را تخلیه نکردند بلافاصله خانهها را تخریب و اگر خیرهسرانی در آنجاها بمانند زیر آوار قرار گیرند ولی وقتی دیدند که صدور این فرمان از طرف فاروق است و فاروق انعطافپذیر نیست عموماً خانهها را تخلیه نموده و بهای آنها را از بیتالمال دریافت کردند، و بعد از تخریب تمام خانههای اطراف و تسطیح محل آنها، بدور آن دیواری به اندازه قامت انسان کشیدند و در شبها چراغهایی را بر روی آن میگذاشتند.
تبدیل و پوشاک کعبه به جنس بهتر
پوشانیدن کعبه با پارچههای نفیس قرنها قبل از اسلام معمول و این پارچه (نَطْع) نام داشت و در یمن بافته میشد، فاروق دستور دادکه کعبه را با پارچه نفیس و زیبایی که (قَباطِی[193]) نام داشت و در مصر بافته میشد بپوشانند و این رسم آن زمان تا حدود سال 1340 هجری شمسی باقی ماند و از این تاریخ به بعد بر اثر اختلاف سیاسی سعودیها با کشور مصر این رسم متروک و سعودیها در داخل حجاز پوشش کعبه را تهیه مینمایند و همچنین به دستور فاروق[194] در تمام طول شبها چراغهایی بر بالای دیوار مسجدالحرام میگذاشتند تا در شبها نیز مردم بتوانند در روشنایی این چراغها کعبه را طواف[195] و نماز و عبادت را انجام دهند.
6- نصب ستونهای سنگی در مرز حرم
حرم کعبه[196] دایره ناموزونی است که کعبه در مرکز آن واقع نشده است و بلکه دوری آن از کعبه در برخی از جاها سه میل (پنج کیلومتر و نیم) و در برخی هفت میل (دوازده کیلومتر و نیم) و در برخی از جاها نه میل (شانزده کیلومتر) است و از آنجایی که حدود حرم متعلق برخی از احکام دین است (حُکم قتل و قصاص و ممنوع بودن شکار و ذبح حیوان و قطع نبات و درختان و غیره) و شناختن مرزهای حرم برای مسلمانان خارج شهر مکه و بویژه مسلمانان نقاط دور دست مشکل بود، فاروق جمعی از اصحاب را که در مرزشناسی تخصص و دقت خاصی داشتند، مانند مَخْزمه بن نَوفل، و ازهر بن عبد عوف و حُوَیطِب ابن عبدالعزی، و سعید بن یربوع، ماموریت دادکه مرزهای حرم را از تمام جهات مشخص و به فواصل معین ستونهای سنگی را در نقاط مرز حرم نصب نمایند و این ستونها را (اَنْصاب حَرَم) مینامیدند و از آن زمان تاکنون این ستونهای سنگی در همان نقطهها منصوب و اگر در خلال قرنها یکی از آنها بر اثر باد و باران کمی خم شده است فوراً آن را در عین محل خویش راست کردهاند و بدیهی است اگر در آن زمان و به اتفاق تمام اصحاب حدود حرم با نصب این ستونها سنگی مشخص نمیگردید در آینده اختلافات عجیبی در مرزهای حرم به وجود میآمد.
7- فاروق مسجد پیامبر را توسعه میدهد
فاروق احساس کرد که مسجد پیامبر گنجایش انبوه مسلمانانی را که بعد از حج یا در اوقات دیگر به مدینه میآیند ندارد و تصمیم گرفت آن را توسعه دهد و تمام خانههای اطراف مسجد را، به استثنای خانههای امهاتالمومنین، به قیمت روز خریداری کرده و به صحن مسجد اضافه نمود و جز عباس عمومی پیامبر کسی از تحویل دادن خانه خویش خودداری نکرد و عباس نیز بعد از ارجاع مسئله به محکمه و صدور حکم قاضی (اُبَی بن کعب) به نفع او، خانه خود را مجاناً و با طیب خاطر به مسجد بخشید و در اختیار فاروق قرار داد.
فاروق در توستعه و تجدید بنای مسجد پیامبر بر طول آن چهل ذراع و بر عرض آن بیست ذراع افزود و در عین اینکه سادگی نخستین او را رعایت کرد و ستونها و تیرهها از چوب و دیوارها از گل و سنگ بود درجهت نظافت آن و رفاه آسایش مسلمانان به اقدامات زیر مبادرت نمود:
1 ـ نور و روشنایی مسجد را در شبها تامین و تمیمداری[197] را مامور روشن کردن چراغها نمود (قبلاً در شبها روشنایی نداشت) و همچنین خوشبو کردن مسجد را در روزهای جمعه مرسوم و به موذن[198] دستور داد روزهای جمعه به خور را در منقلها بسوزانند.
2 ـ درگوشهای از مسجد سکویی ساخت که (صُفُه[199]) نامیده میشد و دستور داد کسانی که خارج از ساعتهیا عبادت و نماز به خاطر مسائل اجتماعی و بحثهای خصوصی در مسجد میمانند (مثلاً برای شعر و قصهها[200] و مسائل شخصی) بر این سکو بنشینند و خشوع نمازگزاران را به هم نزنند.
3 ـ صحن مسجد را با بوریا پوشانید تا هنگام نماز خاک و سنگریزه با دشت و پا و پیشانی نمازگزاران برداشته نشود (قبلاً کف مسجد را سنگریزهها پوشانیده بود).
فاروق در حال پیشروی سپاه اسلام در جنگهای رهایی بخش در پشت جبههها به عمران و آبادی مناطق پرداخته و در نقاط مختلف پروژههای شهرسازی را طراحی و پیاده مینمود، بطوریکه در طول هفت سال (از سال چهاردهم تا بیست و یکم هجری) دشمن گسترش دین اسلام در دو قاره عظیم آسیا و افریقا پنج شهر بزرگ و پرجمعیت بصره، کوفه و موصل و فُسطاط و جیزه را به شرح زیر بنا نهاد:
الف: شهربندری بصره (شهر حسن بصری)
در سال چهاردهم هجری، پس از آزاد شدن سواحل خلیج فارس به فاروق گزارش رسید که ناوگانهای هندوستان و ایران در راه بندر عدن نزدیک (ابله) لنگر انداختهاند، و هر لحظه این ا حتمال وجود دارد که نیروهای دشمن به وسیله همین ناوگانها در لنگرگاه پیاده گشته و پس از تجمع به سپاه اسلام حمله کنند، فاروق فوراً دستور داد در ساحل خلیج فارس در محلی که موقعیت استراتژیکی آن بسیار خوب بود (هرچند محلی بود شنزار و سنگلاخ و عربها همچنین محلی را بصره مینامیدند) یک شهر بنا و مرکز پادگانهای جبهه شرقی قرار گیرد و نقشه شهر را خود تهیه[201] نموده کرده تا یک هیئت هشتاد نفری را از کارشناسان امور شهرسازی به ریاست عتبه که در امر شهرسازی مهارت و تخصص بیشتری داشت جهت ساختن شهری در آن محل و طبق نقشه فاروق به ساحل خلیج فارس اعزام نمود و به ابوموسی[202] اشعری استاندار منطقه دستور داد که با انحراف مسیر دجله نهری را به سوی محل بصره روان کرده تا آب گوارا و کافی در دسترس همگان قرار گیرد و پس از پایان یافتن خانهها مسکونی در همه محلهها و بنای مسجد جامع و مساجد محلهها و بنای ساختمانهای ارتشی و کشوری، عاصمبن دُلَف[203] را مامور توزیع ساختمانها و اسکان قبایل در محلهها نمود و دیری نپایید که بصره از شهرهای آباد و پرجمعیت جهان اسلام به شمار آمد و یک قرن بعد به یکی از مراکز بسیار بزرگ علوم اسلامی مبدل گردید و دانشمندان بزرگی مانند سیبویه و خلیل و حسن بصری و عطا و ابوالحسن اشعری و غیره از این شهر برخاستند، و پایههای فلسفه نوین اسلامی در مقابل فلسفه هند و یونان در این شهر پی ریزی گردید و بحث و جدال مذاهب مهم اعتقادی با نامهای، متکلمین، اشاعره، معتزله، ماتریدی و فلاسفه در فضای این شهر طنینانداز گردید که طنین این بحث و جدلهای تحقیقی تا حال هم خاموش نگشته است.
در حوالی سال هفدهم هجری پس از سقوط مداین و آزاد شدن جلولا و تکریت هیئتهای اعزامی به منظور عرض گزارش به حضور فاروق رسیدند[204] و رد میان آنها وضع جسمی هیئت اعزامی مداین و قادسیه مطلوب و وضع جسمی هیئت اعزامی جلولا و تکریت نامطلوب به نظر رسید[205] و فاروق علت این وضع را از آنها پرسید و در پاسخ گفتند: ناسازگاری آب و هوای محل کار موجب این وضع شده است[206] و در همین اثنا نامهای که از طرف سعد بن وقاص نوشت که در نقاط آزاد شده محل بنای شهری برای اسکان سپاهیان اسلام و اعراب صحرانشین پیدا کند که با طبیعت[207] صحرانشینی آنها سازگار و ضمناً در بین آن محل و در بین مدینه رودخانه عظیمی وجود نداشته باشد و من هروقت خواستم با وسایل سواری بتوانم از آن بازدید کنم. و سعد هیئتی را مامور پیدا کردن چنین محلی کرد و محلی به نام کوفه در نزدیکی حیره و به فاصله سه کیلومتر و نیم از رودخانه فرات که جای خوش آب و هوایی بود و سابقاً مرکز حکمرانی نعمان بن منذر بود و قصر معروف (خَوَرْثَق) و سِدیر در حوالی این محل بنا شده بودند، برای بنای شهر جدید انتخاب گردید و بلافاصله (هَیاج بن مالک ) که از کارشناسان امور شهرسازی به شمار میآمد، همراه نقشه زیر که فاروق شخصاً آن را تهیه کرده بود به آن محل اعزام و با همکاری معماران ایرانی و مهندسین رومی به ساختن شهر کوفه اقدام نمود:
1 ـ تعداد ساختمانهای مسکونی باری شهرنشینان چهل هزار باب و هر ساختمان دارای سه اطاق و از ساختمان دو طبقه و تجملات احتراز شود و این ساختمانها به یکدیگر متصل و فقط خیابانهای اصلی و فرعی و کوچهها آنها را از یکدیگر جدا نماید.
2 ـ عرض خیابانهای اصلی بیست متر و خیابانهای معمولی پانزده متر و خیابانهای فرعی ده متر و عرض کوچهها سه متر و نیم.
3 ـ مسجد جامع شهر که به شکل مربع و با عرض و طول مساوی دارای کرسی بلند و با وسعت و ظرفیت چهل هزار نفر نمازخوان بنا گردید و ایوان جلو مسجد که طول آن یکصد متر بود بر ستونهای مرمر براق که از کاخهای دوران انوشیروان در این منطقه به دست آورده بودند، استوار گردید و فاروق با رعایت نهایت عدالت و رسانیدن حق به صاحبانش دستور داد اهل خبره قیمت این ستونهای مرمر را تعیین نمایند و قیمت آنها را با مجوسیان[208] زحمتکش ایران حساب کنند و به همین اندازه آنها را از پرداخت جزیه معاف نمایند و اضافه بر مسجد جامع در هر محلهای مسجدی برای جماعت نمازگزاران بنا کردند و به فاصله یکصد متر از ایوان مسجد ساختمانهای بیتالمال و دادگستری و استانداری و بقیه ساختمانهای حکومتی بنا گردیدند و همچنین ساختمان یک مهمانخانه بزرگ که در آنجا به طور رایگان ومجانی از مسافران و عُرَبای کم بضاعت پذیرایی میشد و هزینه پذیرایی آنها از بیتالمال پرداخت میگردید و بعد از مدتی به خاطر حفظ و صیانت اموال مسلمین ساختمان بیتالمال را به ایوان مسجد چسبانیده و در استحکام بنای آن اهتمام بیشتری مبذول داشتند و سعدبن وقاص پس از پایان کار ساختمانها، روزبه، معمار معروف ایرانی را همراه بقیه معماران به حضور فاروق اعزام نمود و فاروق از زحمات همه آنها و از هنرمندی روزبه قدردانی نموده و به خاطر تشویق هنرمندان ارج نهادن به هنر معماری برای روزبه حقوق دایمی و سالیانه[209] مقرر نمود.
کوفه در عصر فاروق مانند بصره یک شهر نظامی و محل پادگان بزرگ و وسیع و تهیه اسلحه و ساز و برگ نظامی و پرورش دهها هزار اسب جنگی و اعزام سپاهیان به دورترین نقاط جبهه شرقی بود و از حیث تحرک و جهاد و فعالیت نظامی به جایی رسید که فاروق لقب (رَأْسُ الاسلام[210]) را به آن داده و شهر کوفه در سال 35 هجری مقر خلافت علی مرتضی و مرکز حکومت اسلام گردید، و در محراب مسجد جامع همین شهر علی مرتضی در بیست و یکم رمضان سال چهلم هجری به دست ابن ملجم مرادی شهید گردید و سرشماری سال دویست و شصت و چهار هجری نشان داد که خانههای مسکونی این شهر از آغاز تاسیس دوبرابر گشته و به هشتادهزار باب رسیده و جمعیت شهر در حدود نیم میلیون میباشد و این شهر در قرن دوم هجری مانند بصره یکی از بزرگترین مراکز علوم اسلامی به شمرا آمده و ابوالاسود دُئْلی،[211] بنیانگذار نحو و صرفو امام ابوحنیفه و قاضی ابویوسف[212] و ابراهیم نخعی، و حَمَاد، و امام شعبی و دانشمندان بزرگ دیگر از این شهر برخاستهاند و ابن بطوطه[213] که در قرن هشتم هجری از این شهر بازدید کرده است در سفرنامه خود نوشته است که آثار و پایههای ساخمان سعدبن وقاص هنوز باقی است.
هنگامی که سپاه رهایی بخش اسلام این منطقه را آزاد نمود در محل موصل فقط یک پادگان رومی وجود داشت که در حوالی آن چندین دیر و کلیسای عیسویان بنا شده بود و بعد از ازاد شدن منطقه فاروق به یکی از کارشناسان امور شهرسازی به نام (هرئمهبن عرفجه) دستور دادکه در این منطقه شهری را به نام (موصل) شامل محلهها و میادین و بازارها و مساجد جامع و ساختمانهای حکومتی بنا نهاد و قبایل گوناگون عرب را در آنمحلهها اسکان داد و تدریجاً بر جمعیت و شکوه و زیبایی شهر موصل افزوده گردید تا آنجا که در اوایل قرن هفتم هجری و در آستانه حمله مغول یکی از بزرگترین و باشکوهترین شهرهای شرقی به شمار آمده است و یاقوت حموی مولف معجمالبلدان که از آن شهر بازدید کرده بعد از توصیف شکوه و زیبایی و پرجمعیتی آن میگوید: »به کرات و مرات شنیدهام که بزرگترین شهرهای جهان یکی نیشابور است که دروازه شرق، و دیگری دمشق است که دروازه غرب نامیده شدهاند و دیگری شهر موصل است که غالبا کسی که از این دروازهها وارد شود حتماً از شهر زیبا و باشکوه موصول بازدید خواهد کرد.
در سال بیست و یکم هجری پس از آزاد شدن شهر اسکندریه، زیباترین و باشکوهترین شهر شرقی، عمرو بن عاص از فاروق اجازه خواست که این شهر را ستاد فرماندهی و محل پادگانها و محل استانداری و مرکز ایالتهای مصر قرا ردهد[214]، و ففاروق به دلیل اینکه رودخانه عظیم نیل در بین او و در بین ستاد فراندهی و مرکز ایالتها قرار میگرد و او نمیتواند با اسب از آنجا بازدید کند با درخواست عمرو عاص موافقت نکرد[215] و به او دستور داد در این سوی نیل در محل مناسبی شهری را بنا کرده و آن را ستاد فرماندهی و مرکز ایالتها قرار دهد. عمروبن عاص از اسکندریه حرکت کرد و از رودخانه نیل به وسیله کشتی عبور نمود و در سواحل شرقی نیل و نزدیک خرابههای (ممفیس) پایتخت فرعون زمان موسی علیه السلام و در حوالی فسطاط و خیمهی خویش که یک سال قبل ستاد فرماندهی سپاه اسلام، برای آزاد کردن سواحل نیل، قرار گرفته بود، و او این خیمه را به خاطر ترحم نسبت به جوجههای[216] نوزاد کبوتری که بر بالای آن لانه کرده بود، به جا گذاشته بود؛ بنای شهری را بنام (فُسطاط) آغاز نمود و شخصیتهایی مانند معاویهبن خُدَیج، و شریک ابن سهمی، و عمروبن مخزوم و جبریل ابن ناشره را مامور تقسیم محلهها و توزیع خانهها و ساختمانها نمود و در وسط شهر مسجد جامع شهر به طول بیست و پنج متر[217] و به عرض پانزده بنا گردید و از سه طرف درهای ورودی داشت که یکی از آنها در فاصله سه متر و نیمی مقابل ساختمان استانداری بود و طبق روایت عالمه مَقْریزی در خطط مقریزی هشتاد[218] نفر از اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در تعیین قبله این مسجد شرکت داشتند که از جمله آنها (زبیر، مقداد عباده، ابوالدرداء) بودند؛ عمروبن عاص در داخل مسجد منبر زیبا و بلندی برای خطابههای خود و ساختمان مجلل و مفصلی را نیز برای امیرالمومنین بنا نمود که هرگاه برای بازدید از اوضاع منطقه آمد در این ساختمان از او پذیرایی شود و فاروق از شیندین این دو مطلب برآشفت و طی فرمان عتابآمیزی به عمروبن عاص نوشت: (اولاً منبر خطابه خودت را تخریب کن زیرا تو میخواهی به هنگام سخن گفتن سر و کلهات را بالاتر از همه به مسلمانان نشان دهد ثانیاً امیرالمومنین که از ساکنین مدینه است، کلبهای هم در مدینه برای دفع سرما و گرما دارد. پس ساختمان امیرالمومنین در شهر فسطاط مصر یعنی چه؟ و چه معنایی دارد؟ هرچه زودتر این ساختمان را در بین افراد بیخانه و کم بضاعت تقسیم کن).
دیری نپایید که شهر فسطاط ازحیث جمعیت و شکوه و زیبایی با شهر اسکندریه به رقابت برخاست و چند قرن بعد به حدی پرجمعیت گردید که به قوت معجمالبلدان یاقوت حموی که از قضاعی نقل میکند در شهر فسطاط سی و شش هزار مسجد و هشت هزار خیابان اصلی و فرعی و یک هزار و یکصد و هفتاد حمام وجود داشته است و سالها مقر حکومت سلاطین مصر بوده است، اما امروز فقط خرابههای آن باقی مانده است و در نزدیکی آن شهر قاهره بنا گردیده است.
عمروبن عاص بعداز برگشت از اسکندریه وبنای شهر (فسطاط) گروه زیادی از سپاهیان اسلام را در محلی به نام جیزه در نزدیکیهای فسطاط، محض احتیاط از تهاجم دشمنان مستقر نمود و پس از بنای شهر فسطاط و احساس امنیت کامل به آنها دستور دادکه به شهر فسطاط بیایند ولی آنها استنکاف کردند و عمروبن عاص مراتب را به فاروق گزارش نمود. فاروق دستور داد که آنها را آزاد بگذارید و قلعههای محکمی را در همان محل برای آنها بسازید ولی آنها با ساختن قلعهها هم موافقت نکردند و گفتند: «حُصووننا اسْیافِنا» قلعههای ما شمشیرهای ما است، و به اجازه فاروق خانههایی را برای خود ساختند و تدریجاً افزایش یافت و به صورت بخش و بعدا ًبه صورت شهر جیزه درآمد و دانشمندان بزرگواری از این شهر برخاسته و با سلام و مسلمین خدمات شایان کردهاند.
فاروق اضافه بر پروژههای شهرسازی و ساختن راهها و پلها و تاسیس مهمانخانهها و حفر چاهها و قنوات و ایجاد چشمههای آب در راهها و در تمام مناطق مسلماننشین همچنین برنامههای عمران و آبادی و راهسازی و ساختن پلها و توسعه خیابانها و کوچهها و غیره را در مناطق اتباع غیرمسلمان پیاده کرد اما با این تفاوت که هزینه عمران و آبادی اتباع غیر مسلمان از جزیه خود آنها محسوب و یکی از شرایط قرار داد صلح و آتش بس به شمار میآمد.
[1]- جرجی زیدان، ج 1، ص 171.
[2]- جرجی زیدان، ج 1، ص 56.
[3]- مرجع سابق
[4]- در کتاب اشتراکیه عمر، محمود شبلی، جهان اسلام را در عصر فاروق چنین بیان کرده است شرقاً تا بحر قزوین، غرباً تاالجزایر، جنوباً بلاد نوبه، شمالاً ترکیه. سپس میگوید: یعنی تمام جهان عربی به علاوه ایران و افغانستان به ج 1، ص 173 و 174.
[5]- در کتاب اشتراکیه عمر، محمود شبلی، جهان اسلام را در عصر فاروق چنین بیان کرده است شرقاً تا بحر قزوین، غرباً تاالجزایر، جنوباً بلاد نوبه، شمالاً ترکیه. سپس میگوید: یعنی تمام جهان عربی به علاوه ایران و افغانستان به ج 1، ص 173 و 174.
[6]- مرجع سابق
[7]- مرجع سابق
[8]- جرجی زیدان، ج 1، ص 122.
[9]- الفاروق، شبلی نعمانی، ص 15 و 17 در شرح نظام حکومت.
[10]- حیاة محمد مقدمه مولف، ص 28.
[11]- الخلافه و الملوکیه از طبرانی در اواسط نقل م یکند که علی مرتضی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرسید اگر بعد از تو جریانی پیش آمد که حکم آن در قرآن و در بیانات تو پیدا نگردید چه باید کرد؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «شاوِرُ و الففُقَهاءَ وَالعابِديْنَ وَ لاتمْضوا فيهِ بِرَأْي خاصَّه» و طبری، ج 4، ص 83 نقل کرده که عمر گفت: وَاَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَ ذَوي الرَأْيِ مِنْهْمْ وَ اِنَّما كُنْتُ كَرَجُلٍ مَنْكُمْ، اخبار عمر، ص 80.
[12]- مفسرین قرآن و دانشمندان اسلامی اهل نظر در قدیم و جدید در معنی (اولی الامر) نظریات متفاوتی را ابراز داشتهاند، برخی اولوالامر را به حکمرانان دادگر و برخی به علمای دین اسلام تفسیر کردهاند و اهل تشیع اولوالامر را به امامان دوازدهگانه معصوم تفسیر نمودهاند و مرحوم شیخ محمد عبده در تفسیر المنار، ج 5، ص 181، گفته است: «بعد از تأمل بسیار به این نتیتجه رسیدهام که منظور از اولوالامر اهل حل و عقد مسلمانان است و عبارتند: از امرا و حکمرانان و علما و فرماندهان سپاه و بقیه رؤسا و پیشوایانی که مردم به خاطر مصالح عوممی به آنها مراجعه مینمایند و اطاعت آنها به شرط اینکه خودی باشند (منکم) و به شرط اینکه متحد و متفق باشند واجب است» و آنچه در این کتاب میخوانید نظر خاص نویسنده است و به دو دلیل به این نظر معتقد شدهایم: اول توجه به این واقعیت که در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و در صدر اسلام فقط از قرآن و حدیث و مصوبات شورای مومنین اطاعت شده است. دوم توجه به قانون (استثناس) و وجود کلمه امر در آیههای شورا و در اولوالامر و با یک قیاس ساده منطقی با همین آیهها نظر نویسنده ثابت میگردد. توضیح اینکه: به دلیل (و امر هم شوری بینهم) که (امر) را منسوب به شورای مومنین نموده است در آیه (وشاورهم في الامر) نیز در (الامر) مضافالیه محذوف است یعنی (هم) پس به معنی (في امرهم) است پس در هر دو آیه شورای مومنین صریحاً دارندگان امر و صاحبان امر معرفی شدهاند و بدیهی است که منظور از (اولی الامر) در آیه (اطیعوالله و...) جز دارندگان امر و صاحبان امر چیز دیگر نیست بنابراین منظور از اولی الامر شورای مومنین است.
[13]- کنزالعمال و ابن ابی شیبه، ج 3، ص 139 و الفاورق، شبلی، ج2، ص 12.
[14]- الخراج قاضی ابی یوسف، ص 14 و 15، طبقات ابن سعد، ج 3، ص 134 و الفاروق شبلی نعمانی، ج 2، ص 18.
[15]- کنزالعمال به نقل طبقات ابن سعد، ج3، ص 134، به نقل الفاروق شبلی نعمانی، ج 2، ص 18.
[16]- مرجع سابق
[17]- اخبار عمر، ص 95.
[18]- اخبار عمر، ص 96 و شبلی، ص 20.
[19]- الخراج قاضی ابویوسف، ص 14 و 15.
[20]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص 21 نوشته است «مورخ محقق بلاذری در یک تذکری در رابطه با ویژگیهای این مجلس نوشته است: «كانَ لِلْمُهاجرينَ مَجْلسٌ في المَسْجِدِ فَكانَ عُمَرُ يَجْلِسُ مَعَهُمْ فيهِ وَ يُحَدَّثُهُمْ عَمّا يَنْتَهي اِلَيْهِ مِنَ الاَمِرْ» فقِال، يَوْماً ما اَدْري كَيْفَ اَصْنَعُ بِالمَجُوسِ؟ عبدالرحمن بن عوف از جای خویش بلند شد و گفت: گواهی میدهم پیامبر فرمود: (سَنُّوابِهِمْ سُنَّةَ اَهْلِ الكِتابِ) فتوح البلدان، ص 266.
[21]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 19 و اخبار عمر، ص 96.
[22]- مرجع سابق
[23]- این شورای تطبیق که مرکب از برگزیدگان اصحاب مهاجر و اصحاب انصار بود بزرگترین قدرت تصمیمگیری درجهت حل معظلات جهان اسلام به شمار میآمد و انتخاب خلیفه و امیرالمومنین نیز به وسیله همین شورا صورت میگرفت همچنانکه علی مرتضی در نهجالبلاغه. (نسخ حاشیه شیخ محمد عبده ص 8 جزء ثالث مکتوب ششهم) به این مطلب تصریح کرده است.
[24]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج1، ص 115.
[25]- المناد، ج 5، ص 181
[26]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 21.
[27]- تاریخ طبری، ج 4، ص 235 و ابن عساکر، ج 6،ص 102.
[28]- کتاب الخراج قاضی ابویوسف، ص 64 به نقل الفاروق، ج 2، ص 22.
[29]- مرجع سابق
[30]- مرجع سابق
[31]- برای نشان دادن ویژگیهای این دو شورای مرکزی و شوراهای ایالتی و ولایتی در صدر اسلام، ما نگرشی سریع و گذرا به متمدنترین و پیشرفتهترین امپراتوری همان عصر یعنی شاهنشاهی ایران خواهیم داشت.
در دوره هخامنشیان حکومت مستبده و مطلقه بود و هیچ خبری از هیچ مجلس شورایی نبود و در دروه اشکانیان به دستور مهرداد شاه اشکانی دو مجلس تشکیل میگردید یکی به نام (مجلس شاهی) که افراد مهم خاندان سلطنتی و شاهزادگان بعد از بلوغ به عضویت آن درمیآمدند و دیگر به نام (مجلس بزرگان) که از اشراف و بزرگان و روحانیون قوم پارت تشکیل میگردید و از ترکیب این دو مجلس مجلسی به نام (مهستان) بوجود میآمد و قابل توجه این بود که با وجود اینکه شاه عضو هیچکدام از این مجالس نبود ولی حرف آخر فقط حرف او و نظر او بود! و مجالسی که از این نوع افراد تشکیل میگردید و حرف آخر همان حرف شاه بود، ناگفته پیدا است که در این مجالس چیزی جز توطئههای ستمگری و استثمار بیشتر مردمان محروم و رنجدیده ایران مطرح نگردیده است و شاهزادگان و افراد مهم خاندان سلطنتی و بقیه اشراف و روحانیون بزرگ پارتی با یکدیگر جلساتی را تشکیل دادهاند که از چه راههایی بیشتر مردم ایران را استثمار کنند؟و در دوره ساسانیان این مجالس هم برچیده گردید و به ظاهر هم خبری از مجالس شورایی باقی نماند و تا عصر فاروق و آزاد کردن ایران، حکومت مستبده مطلقه به همچنان بر گرده مردمان ایران باقی ماند و توضیح شوراهای مرکزی و شوراهای ایالتی و ولایتی صدر اسلام را در این کتاب همراه مدارک و مراجع مطالعه میفرمایید و اعضای این شوراها و رابطه امیرالمومنین را با آنها و مصوبات آنها را در جهت استقرار عدالت اجتماعی در جهان اسلام ملاحظه خواهید فرمود.
[32]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج، ص 53.
[33]- مرجع سابق
[34]- طبری، ج و فتوح البلدان، ص 266 و کتبا الخراج ابویوسف، ص 21.
[35]- الخراج ابویوسف، ص 167 و 32.
[36]- مرجع سابق
[37]- اخبار عمر، طنطاویین، ص 94 و 95 و 96 و الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص 50.
[38]- مرجع سابق
[39]- صحیح بخاری، ج4، ص 198 و صحیح مسلم، ج 7، ص 113 به نقل اخبار عمر، ص 426.
[40]- صحیح بخاری، ج7، ص 21 و موطا، ج 4، ص 77 به نقل اخبار عمر، ص 81.
[41]- تاریخ طبری، ج، ص 2574.
[42]- اخبار عمر، طنطاویین، ص 96 و الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2،ص 50.
[43]- مرجع سابق
[44]- اخبار عمر، طنطاویین، ص 96 و الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2،ص 50.
[45]- مرجع سابق
[46]- همان
[47]- همان
[48]- همان
[49]- ترجمه آیه ششم: «(فیئی) آن چیزهایی است که شما برای به دست آوردن آنها اسبان و شتران را در میدانهای جنگی نتاختهاید و بلکه خدا پیامبرش بر هر کس که بخواهد مسلط میکند»
ترجمه آیه هفتم: «آ» چیزهایی که به (فیئی) خدا از اهل آبادیها به پیامبرش میرساند برای خدا و برای پیامبر و برای خویشاوندانش و برای یتیمان و مسکینها و در راه ماندهها است (و این توزیع به خاطر این است) که این املاک در دست معدودی دست به دست نشوند که عموماً توانگر باشند و بقیه بی چیز.
ترجمه آیه هشتم: و اموال فیئی به فقرای مهاجرین داده میشود که از وطن و سرمایههای زندگی خویش اخراج گردیدهاند و از خدا فضل و رضا را میخواهند».
ترجمه آیه نهم: «و اموال فیئی به کسانی نیز داده میشود که قبل از هرت مهاجرین مسکن و وسیله و رشد ایمان را برای آنها آماده کرده بودند.»
ترجمه آیه دهم: «و اموال فیئی به کسانی نیز داده م یشود که نسلهای آینده مهاجرین و انصار هستند».
[50]- تفسیر المنار، ج 10، ص 4.
[51]- اخبار عمر، طنطاویین، ص 96 در یبان فاروق به عوض (مالکیتهای عمده و فئودالیه) علوج گفته شده است و اینک عین عبارت او: «فَكَيْفَ اُقِسَّمُها بَيْنَهُمْ فَيَأْتي مَن بَعْدَهُمْ فَيَجِدُونَ بِعلوجِهاقَدْ اَنْقَمَتْ وَ وُرِثَتْ عنِ لاباء و حُيَّزَتْ؟!»
[52]- طبری، ج، ص 2467 و فتوحالبلدان، ص 266 و کتاب الخراج، ص 21 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2،ص 50.
[53]- الفاروق، ج 2، ص 66.
[54]- کتاب الاویل تحت عنوان «اولین کسی که روش استثمارگرانه ساسانیان را لغو نمود و مالیات و خراج سهل و آسان مقرر نمود» به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2،ص 53 و همین مرجع از قاضی ابییوسف در کتاب الخراج نقل میکند که دو نفر از بزرگان اصحاب (عثمانبن حنیف و حذیفه ابن یمان) مامور متراژ کردن زمینهای عراق شدند به آنچنان دقتی که گویی فرش نفیسی را اندازهگیری میکنند و زمینها بر حسب متراژ آنها (طول 379 × عرض 240) میل گردید.
[55]- مرجع سابق
[56]- مرجع سابق
[57]- مرجع سابق.
[58]- الفاروق، شبلی نعمانی ج 2، ص 53.
[59]- کتاب الخراج قاضی ابی یوسف،ص 35 و 37 به نقل الفاروق، ص 68، ج 2، برخی از زمینهایی که در عصر اسلامی به آبی مبدل نشده بودند و بلکه از جویهای و چاههای آبیاری میشدند که قبل از اسلام وجود داشتند برای کشت و زرع در دست عبدالله بن مسعود و خباب قرار گرفت و به جای عشر (زکات) خراج میدادند و به استنثنای این نوع زمینها به طور کلی هر زمینی که در اختیار مسلمانان قرار میگرفت بدهی آن عشر یعنی زکات بود و هر زمینی در اختیار مسلمانان قرار میگرفت بدهی آن خراج بر حسب هکتار بود (چند درهم در برابر یک هکتار) الفاروق، ج 2، ص 68.
[60]- کتاب الخراج ابی یوسف، ص 125 و فتوح البلدان، ص 22،الریاض النضره و قال اخرجه البخاری به نقل اخبار عمر، طنطاویین، ص 100 و اشتراکیه عمر، محمود شیلی، ص 229، ج 1، معجم البلدان یاقوت حموی در کله (حمی) بعد از آنکه از چند مراتع و چراگاههای اختصاصی در زمان جاهلیت نام میبرد میگوید: «شافعی رحمه الله در تفسیر حدیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که فرموده (لاحِمي اِلا لله وَلِرَسُولِةِ) گفته است در دوره جاهلیت، اشراف عرب وقتی به مراتعی میرسیدند سگی را به زوزه و عو عو میاندازختند و صدای سگ در این مراتع به هر جا میرسید ا زچهار طرف آن را چراگاه اختصاصی غنایم و احشام خود میکردند و در مراتع دیگر هم شریک میبودند و پیامبر این عادات را به کلی لغو کرد و چراگاه اختصاصی را مخصوص اغنام عمومی کرد همچنانکه مرنقیع را به شتران زکات مخصوص کرد.»
[61]- همان
[62]- همان
[63]- کتاب الخراج ابی یوسف، ص 35 و 37 به قبل الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2،ص 68.
[64]- مقریزی، ج، 1، ص 76 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج،2، ص 67، عین عبارت: «یک لک و بیست هزار نفر » لک کلمه هندی به معنی صدهزار است.
[65]- مرجع سابق
[66]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 96.
[67]- حسن المحاضره سیوطی، ص 93، و 94، مقریزی، ج 1، ص 71 و ج 2، ص 139.
[68]- معجم البلدان یاقوت حموی آن را تحت عنوان (خلیج امیرالمومنین) توضیح داده است و از قول کندی حفر این کانال را در سال 23 و مدت حفر آن را شش ماه نوشته است.
[69]- تقویمالبلدان، ابی الفداء، ص 106 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 97.
[70]- همان
[71]- فتوحالبلدان بلاذری، ص 365 و 357 و به جغرافیه به شاری به نقل الفاروق، ج 2، ص 94.
[72]- همان
[73]- معجم البلدان یاقوت حموی (کلمه نهر).
[74]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 95 و در همین مرجع گفته شده که معقل یکی از یاران رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بوده است.
[75]- جرجی زیدان، ج 1، ص 131 و 137.
[76]- همان
[77]- همان
[78]- همان
[79]- همان
[80]- همان
[81]- مغنی ابن قدامه، ج 2،ص 662. در معجم الوسیط اوقیه دوازده درهم.
[82]- این قیمتها برای همین اجناس در کتاب (محمد پیامبری که از تو باید شناخت) بیان گردیده است.
ـ در معجم البدان یاقوت حموی که (منبج) به فتح میم و سکون نون و کسر با و جیم در آخر شهری قدیمی که با فرات سه فرسخ و با حلب ده فرسخ فاصله داشته است طول 63 درجه و عرض 35 درجه.
[83]- خراج ابی یوسف، ص 135 و اخبار عمر، ص 113 که از اموال عبید، ص 532 و الخراج، ص 161 نقل کرده است.
[84]- همان
[85]- همان
[86]- خراج ابی یوسف، ص 135 و اخبار عمر، ص 113 که از اموال عبید، ص 532 و الخراج، ص 161 نقل کرده است.
[87]- تاریخ تمدن جرجی زیدان، ج 1، ص 131. توجه: اخبار عمر، طنطاوبین، حقوق گمرکی مال التجاره را، به نقل از اموال عبید، ص 532 از غیر مسلمانان یک بیستم در صورتی که درکشورهای اسلامی سکونت داشته باشد و در غیر اینصورت یک درهم که با متن کتاب فرقی ندارد.
[88]- همان
[89]- فقه السنه، ج 1؛ص 372 و 373 و 376.
[90]- کتاب الخراج ابییوسف، ص 35 و 37 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 68.
[91]- الاموال عبید به نقل اخبار عمر، طنطاوبین، ص 114.
[92]- کتاب الخراج ابییوسف، ص 35 و 37 به نقل الفاروق، ج 2، ص 68
[93]- تفسیر المنار، ج 10، ص 293 و عین عبارت تفسیر: «فَالْمُسْلِمُ لايَخْلو مِنْ اِحُدي الخُطَّطَيْنِ اِ«ا مُرْنَزِقص وَ هُوَ مَن نَصَبَ لِلْقِتالّ نَفْسَهُ اوْ مُتَطَوّوعٌ وَ هُوَ مَنْ اِذا وَقَعَ النفيرُ عَلُيْهِ اَن يَدْخُلَ الحَرْبَ كَجَميع المُسلِمين».
[94]- کتاب الااموال لعبید، ص 68 به نقل اخبار عمر، ص 110.
[95]- کتاب الااموال لعبید، ص 68 به نقل اخبار عمر، ص 110.
[96]- در کتاب الخراج ابییوسف، ص 122 نوشته شده که همچنین فقراء نابینایان و افراد زمینگیر و افراد بیمکار و کشیشهای منزوی و بیبضاعت از این مالیات (جزیه) معاف بودند.
[97]- اسناد و مدارک این دو مطلب مهم به تفصیل در تفسرالمنار، ج 10، ص 294 و در کتاب الخراج ابییوسف، ص 139 و 142 و د رکتاب وضع مالی مسلمین، ص 189 و 190 و المنال، ج 10، ص 296 بیان گردیده است که از جمله متن عهدنامه خالدبن ولید با صلوبا: «اِنّي عاهَدُنُكُمْ عَلي الجِزْيَةِ وَالمَنْعَة ِوَ مامَنَعْناكُمْ فَلَنا الجِزْيَةَ وَالا فَلا» و وقتی تحولی در شام به وجود آمد که ابوعبیده فرمانده سپاه اسلام نمیتوانست امنیت غیر مسلمانان را تضمین کند جزیههایی را که در آن سال گرفته بود به آنها مسسترد نمود و گفت هرگاه شرایط طوری شد که توانستیم از شما دفاع کنیم مجدداً قرارداد جزیه را مقرر خواهیم کرد، و اسناد و مدارک معاف شدن غیرمسلمانان از جزیه در صورتی که خدمات نظامی را انجام میدادند یکی فرمانی است که فاروق در سال هفدهم هجری به فرماندهان نظامی درجبهه عراق نوشته وطی آن گفته است: «تَسْتَعينوا بِمَنْ اِحْناجُوا اِلَيْهِ مِنَ الأَساوِرَةِ وَ يَرْفَعُ عَنْهُم الجَزاءُ» و همچنین متن عهدنامه یکی از فرماندهان نظامی در غرب ایران که پس از آزاد کردن آذربایجان در عهدنامه خود با اهالی آذربایجان چنین نوشت: «وَ مَنْ حُشِرَ مِنْهُمْ في سَنَةٍ وُضِعَ عَنْهُ جَزاءُ هذهِالسَّنَةِ» تاریخ جریر طبری، ص 2666 و 2262 به نقل تفسیر المناره ج 10، ص 297.
[98]- مقریزی، ج1، ص 291 و جانسون وست، ص 263.
[99]- تفسیر المنار، ج 10،ص 291 و 292 و 293، به نقل از ترایخ طبری و اخبار الطوال، دینوری، و کامل ابن اثیر،ج 2، ص 455 و تاریخ تمدن جرجی زیدان، ج 1، ص 227 و الفاروق، شبلی نعمانی، ح 2، ص 206.
[100]- تفسیر المنار، ج 10،ص 291 و 292 و 293، به نقل از ترایخ طبری و اخبار الطوال، دینوری، و کامل ابن اثیر،ج 2، ص 455 و تاریخ تمدن جرجی زیدان، ج 1، ص 227 و الفاروق، شبلی نعمانی، ح 2، ص 206.
[101]- همان
[102]- همان
[103]- زیرا قانون انوشیروان نه عادلانه بود و نه با عرف بینالمللی آن زمان موافق بود و چنانکه سابقاً بیان کردیم کشورهای مقتدر و متمدن آن زمان مانند روم و یونان فقط از ملتهای تحت الحمایه مالیات سرانه را دریافت میکردند و با توجه به این تحقیقات جای تعجب است که ابن جریر طبری در مبحث جزیه انوشیروانی میگوید: «وَ هذِهِ الوَضايعُ الَّتي افتَدي بِها عُمَرَبنُ الخَطابِ حينَ فَتَحَ بِلاد الفُرْسِ (طبری، ج 1، ص 455) و تعجبآورتر اینکه علامه محقق شبلی نعمانی هندی در الفاروق، ج 2، ص 239 و همچنین دانشمند محقق سید محمدرشید رضا در تفسیر ا لمنار، ج10، ص 292 و همین مطلب را از تاریخ طبری نقل و آن را تایید و تصویب هم مینمایند! در صورتیکه فاروق در اصل قانون جزیه از قرآن پیروی کرده و درک میت و کیفیت آن از احادیث و مصوبات شورای استنباط و تطبیق مرکزی استفاده نموده و ابداً امکان ندارد از انوشیروان در امر جزیه تقلید کرده باشد.»
[104]- اموال عبید، ص 18.
[105]- فتوح البلدان بلاذری، ص 66.
[106]- فقه السنه، ج 2، ص 667.
[107]- به روایت بخاری محدث، از مجاهد پرسیدند چرا جزینه در یمن ین دینار و در شام چهار دینار گردید؟ در جواب گفت تفاوت جزیه مربوط به امکانات مالی جزیه دهنده است (فقه السنه، ج 2، ص 267).
[108]- اموال عبید، ص 39.
[109]- مرجع سابق
[110]- فتوحالبلدان، بلاذری به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، اول ص 216، دوم ص 209.
[111]- الاموال، عبید، ص 48 به نقل اخبار عمر، طنطاوبین، ص 112.
[112]- فتوحالبلدان، بلاذری، ص 217 و 218 و خطط مقریزی، ص 141 و کتاب وضع مالی مسلمین، ص 209.
[113]- فتوحالبلدان، بلاذری، ص 197 و کتاب وضع ملای مسلمین، ص 210.
[114]- مرجع سابق
[115]- مرجع سابق
[116]- مرجع سابق
[117]- وضع مالی مسلمین ص208.
[118]- برخلاف جزیه که بر اثر مسلمان شدن اتباع غیرمسلمان تدریجاً رو به کمی رفته است و تبدیل به زکات اسلامی شده است الخراج، ص122 و 131 و خلافت و ملوکیه ص375.
[119]- کتاب وضع مای و مالیه مسلمین، ص245و 247.
[120]- اموال عبید، ص33 و الخراج ابی یوسف، ص65 عین عبارت: «ان عُمرَ بن الخطاب یُحیی العراقَ ماةَ الفِ الفِ اُوقیه ثمَ یخرجُ الیه عشرةٌ من اهل الکوفة و عشرة من اهل البصرة یشهدون اربع شهاداتٍ بالله انه من طیبٍ ما فیه ظلمُ مسلم و لا معاهد».
[121]- همان.
[122]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص89، لک اصطلاح هندی است و در فرهنگ عمید نوشته لک یعنی صد هزار ماخوذ از هندی.
[123]- طبقات ابن سعد، ج3، قسمت اول، ص151 و کتاب وضع مالی مسلمین، ص170.
[124]- همان.
[125]- کامل ابن اثیر، ج2، ص:29 و طبقات ابن سعد، ج2، ص32 و33.
[126]- همان
[127]- همان
[128]- همان
[129]- فتوح البدان، بلاذری، ص448 تا 661 به نقل الفاروق، ج2، ص:90.
[130]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص91و 92.
[131]- همان
[132]- همان
[133]- همان
[134]- همان
[135]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص91و 92.
[136]- جرجی زیدان، ج1، ص231 و احکام سلطانیه ماوردی، ص174 و وضع مالی مسلمین، ص285 و اموال عبید، ص387.
[137]- زیل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص93.
[138]- طبقات ابن سعد، ج3، ص151 به نقل کتاب وضع مالی مسلمین، ص170.
[139]- کامل ابن اثیر، ج2، ص29 و طبقات ابن سعد، ج2، ص32و33.
[140]- اتباع مسلمان عموماً و اتباع غیرمسلمان در دو صورت، یکی در حال فقر و بی چیزی و دیگری در صورتی که سپاهی یا کارمند میشدند.
[141]- مقدمه ابن خلدون، ج1، ص466 و الفاروق، شبلی نعمانی هندی، ج2، ص178.
توجه: آمارگیری و ایجاد دیوان در سال پانزدهم هجری و بعد از پیروزی سپاه اسلام در جنگ قادسیه و آزاد کردن فلسطین پدید آمد و (دیوان) دفترخانهها ودفاتر آمار و لیست مشخصات و جیره و حقوق جیره بگیران و سپاهیان و کارمندان بوده است و مقدمه ابن خلدون در، ج1، ص466 درباره وجه تسمیه آن نوشته است که انوشیروان وقتی حسابداران را در دفترخانهها دید که بی سر و صدا و غرق در فکر در حال محاسبه هستند گفت اینها (دیوانه) هستند و سپس در نتیجه استعمال زیاد، هاء آخر ساقط گشته و مبدل به (دیوان) شده است» اما بنظر من این توجیه معقول نیست و انوشیروان اینقدر دیوانه نبوده است!
[142]- مقدمه ابن خلدون، ج1، ص466 و الفاروق، شبلی نعمانی هندی، ج2، ص178.
[143]- همان
[144]- مقدمه ابن خلدون، ج1، ص:466.
[145]- ابن سعد، ج1، ص213، طبری، ج4، ص162 و سراج الملوک، ص108 به نقل اخبار عمر، ص102، اشتراکیه عمر، محمود شبلی، ج1، ص238.
[146]- همان
[147]- مرجع سابق
[148]- اخبار عمر، ص102.
[149]- قانون بیمه کردن فقرای غیرمسلمان در عصر ابوبکر صدیق طی عهدنامه خالد با اهل حیره وضع گردید و در کتاب الخراج ابی یوسف، ص85، به نقل الفاروق، ج2، ص193 عین عهدنامه مذکور است و فاروق این قانون را از آیه ﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ﴾ [التوبة: 60] مستنبط میداست و معتقد بود مراد از فقرا بی بضاعتهای مسلما و منظور از مساکین بیبضاعتهای غیرمسلمان است و طبق همین قانون، بی بضاعت مدینه و عیسویان بی بضاعت سر راه شام را مشمول تامین بیمه زندگی کرد، عبقریات عقاد، ص500 و 554.
[150]- الفاروق، ج2، ص250 از فتوح البدان نقل کرده است که همراه گندم ماهانه برای هر روز دو قسط سرکه نانخورش هم جزء جیره غیرنقدی هر نفری اعم از کوچک و بزرگ بود (اني قد فرضت لکل نفس في کل شهر مدیبی حنطه و قسطی خلٍ) فتوح البلدان بلاذری، ص447 یعنی من مقرر کردهام برای هر مسلمان در هر ماه دو (مدی) گندم و دو قسط روغن و دو قسط سرکه (مدی 19 صاع و نزدیک به چهل کیلو و قسط قریب یک کیلو است یعنی نیم صاع، المنجد).
[151]- فتوح البلدان، ص438 در همین صفحه نوشته سال اول هر ماه صد درهم و سال سوم که پا میگرفت دو صد درهم ونوزاد نامشروع در جیره نامشروع در جیره زندگی با نوزاد مشروع تفاوت نداشت و جرم پدرو مادر گناهکار برا و تحمیل نمیشد.
[152]- زیرا محرم اول سال عربی بود.
[153]- و بقولی دوازده درهم طبری ج5 ص1795 و فتوح البلدان، ص437 (15000 درهم) و ابن اثیر، ج2، ص503 مانند طبری نوشته.
[154]- فتوح البلدان، ص437 و ابن اثیر، ج2، ص503و504 و طبری، ج5 ص1795.
[155]- همان
[156]- همان
[157]- همان
[158]- همان
[159]- همان
[160]- همان
[161]- همان
[162]- همان
[163]- فتوح البدان، بلاذری، ص437 و 438 و کامل ابن اثیر، ج2، ص503 و504 و طبری، ج5، ص1795.
توجه: در مراجع فوق چندین موارد استثنایی معقول و منطقی مذکور شدهاند از جمله: 1- جیرهنقدی عباس چند برابر یکنفر اصحاب بدر و خود امیرالمومنین مقرر گردید زیرا عباس نزدیکترین و معتبرترین افراد خانواده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بود ودر شرایط لازم به بقیه افراد خانواده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میبایستی کمک کند. 2- جیره نقدی عایشه رضی الله عنها دو هزار درهم بیشتر از بقیه همسران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تعیین کردید زیرا عایشه رضی الله عنها بیش از همه رعایت دل پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را نموده و توجه او را در اثر خدمت بخود جلب کرده بود، هر چند عایشه فداکاری کرد و از دریافت این حقوق اضافی نیز خودداری نمود.
[164]- فتوح البدان، بلاذری، ص437 و 438 و کامل ابن اثیر، ج2، ص503 و504 و طبری، ج5، ص1795.
[165]- مرجع سابق
[166]- فتوح البلدان، ص438 و ابن اثیر، ج2، ص503 و طبری، ج5، ص1795.
[167]- مرجع سابق
[168]- اشتراکیه عمر، محمود شبلی، ج1، ص235و236 و اخبار عمر، ص144 و 145 و 146 به نقل از سراج الملوک، ص108 حقوق اضافی در مقابل کار اضافی و همچنین برای کارهای فنی (متراژ) و علمی (قضاوت و تعلیم و امامت و غیره) به کارمندان تعلق میگرفت.
[169]- همان
[170]- همان
[171]- همان
[172]- همان
[173]- همان
[174]- همان
[175]- همان.
[176]- همان.
[177]- همان
[178]- فتوح البلدان، بلاذری، ص439 همین مرجع موضوع مقرر کردن جیره نقدی را برای (لقیط) در ص438 و مقدار یک جریب را در ص446 بیان نموده است.
[179]- همان
[180]- همان
[181]- پیامبری که از نو باید شناخت.
[182]- فتوح البلدان بلاذری، ص439 و این عین عبارت باختصار: «اذا خرج عطاءُ احد هولاء الموالید ذکراً کان او انثی و معلوم الابوین او لقیط، ابتاع منه غنما فجعلها سوادهم فاذا خرج عطائه ثانیة ابتاع الراش او راسین فجعله فیها...»
[183]- مرجع سابق
[184]- مرجع سابق
[185]- فتوح البدان، بلاذری، ص351 و معجم البلدان، یاقوت حموی در (نهر) و (خلیج امیرالمومنین).
[186]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص98 به نقل از طبری و بلاذری.
[187]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص98 به نقل از طبری و بلاذری.
[188]- کامل ابن اثیر، ج2، ص537 و معجم البلدان یاقوت حموی (مسجد الحرام) و الاحکام السلطانیه ماوردی، ص154 و فتوح البلدان، ص46 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص172.
[189]- مرجع سابق
[190]- همان
[191]- همان
[192]- همان
[193]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص172.
[194]- الاحکام السلطانیه، ص154 و فتوح البلدان، ص46 به نقل الفاروق شبلی نعمانی،ج2، ص172.
[195]- مرجع سابق
[196]- کامل ابن اثیر، ج2، ص537.
[197]- الفاروق شبلی نعمانی،ج2، ص174.
[198]- الفاروق شبلی نعمانی،ج2، ص174.
[199]- مرجع سابق
[200]- مرجع سابق
[201]- الفاروق شبلی نعمانی،ج2، ص101،102 و103 و انگیزه ساختن شهر بصره را همچون الکساندر مازاس در صفحه 101 شرح داده است.
[202]- همان
[203]- همان
[204]- کامل ابن اثیر، جلد2، ص527 و تاریخ طبری ج5 ص1843 و فاروق شبلی نعمانی ج2، ص103.
[205]- همان
[206]- همان
[207]- همان
[208]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص105.
[209]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص105،106.
[210]- همان
[211]- الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص105.
[212]- همان
[213]- همان
[214]- الفتوحات الاسلامیه، ص83 به نقل از ابن عبدالحکم و القضاعی و معجم البلدان یاقوت حموی و الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص107.
[215]- همان
[216]- همان
[217]- معجم البلدان یاقوت حموی.
[218]- همان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر