توسعه آموزش و پرورش به وسیله فاروق رضی الله عنه
آموزش در عصر فاروق رضی الله عنه شامل سوادآموزی و خواندن و نوشتن و تعلیم و تلاوت صحیح قرآن، و روایت درست احادیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و تعلیم فقه و احکام دینی و آگاهی از ادبیات عرب (اشعار و مثلها) و هم چنین سوارکاری و تیراندازی و شناگری و غیره بود و فاروق رضی الله عنه برای تعمیم و توسعه همه این آموزشها تا آن جا که در امکان داشت سعی خود را مبذول نمود، و اینک نمونههایی از فعالیت فاروق رضی الله عنه در زمینه تعمیم و توسعه این آموزشها که همراه اسناد و مدارک تاریخی تقدیم میگردد.
تعلیم و تعلم قرآن و سوادآموزی اجباری
فاروق رضی الله عنه سوادآموزی و تعلم قرآن را در تمام جهان اسلام، و نه تنها در شهرها بلکه در میان صحرانشینان[1] نیز، اجباری و الزامی نمود و برای هر یک از معلمان که ده شاگرد را درس میدادند در هر ماه پانزده[2] درهم (معادل یک مثقال و نیم طلا) حقوق ماهیانه مقرر نمود، و نخستین باز این کلاسهای سوادآموزی و تعلم قرآن در مرکز (مدینه) دایر گردیدند و ابوعامر سلیم[3] که یکی از راویان حدیث است، از یکی از این کلاسها چنین یاد میکند: «بچه کوچکی بودم که مرا به مدینه آوردند و مرا به کلاس سوادآموزی و تعلم قرآن فرستادند و معلم هنگامی که نوشتن حرف میم را به من یاد میداد میگفت: «گرد و مدور بنویسید مثل[4] چشم گاو!».
فاروق رضی الله عنه به سه نفر از بزرگان اسحاب که در امر قرائت قرآن و تعلیم آن تخصص داشتند (معاذ بن جبل، عُباده بن صامت و ابوالدارداء[5]) دستور داد که به شهرهای شام و فلسطین بروند و در تمام شهرها کلاسهای سوادآموزی و تعلم قرآن را دایر کنند و بر آنها نظارت داشته باشند و در این شهرها به حدی از کار آنها استقبال به عمل آمد که دیری نپایید که تنها کلاسهای شهر دمشق به یک صد و شصت کلاس[6] و یک هزار و ششصد شاگرد رسید و ابوالدرداء که بر این کلاسها نظارت داشت هر ده نفر شاگرد را یک کلاس و زیر تعلیم یک معلم قرار داده بود[7] و برای راهنمائی معلمین به شیوه درست سوادآموزی و شکل صحیح تلفظ کلمات و تلاوت آیهها هموراه در بین کلاسها در حال آمد و شد بود، اما آن طوری که در شهرهای حجاز و شام و فلسطین و عراق و مصر از کلاسها سوادآموزی و تعلم قرآن استقبال به عمل میآمد. در میان صحرانشینان و عشایر و ایلات از این کلاسها استقبال به عمل نمیآمد به همین جهت فاروق رضی الله عنه شخصی را به نام (ابوسفیان)[8] مأمور کرد که به میان صحرانشینان برود و از همه آنها امتحان به عمل آورد و هر کدام از آنها که قسمتی از قرآن را نیاموخته بود با تازیانه و گوشمال او را مجازات[9] کند.
فاروق رضی الله عنه همواره شخصیتهای آگاه و با معلومایت را برای بازرسی کلاسهای قرآن میفرستاد و به آنها نیز توصیه میکرد که «تَعَلَّمُوا اِعْرابَ القُرآنِ كَما تُعَلَّمونَ[10] حِفْظَهُ» و چون تعلم اعراب قرآن بدون آگاهی از نحو و صرف و دستور زبان عربی امکان ندارد مورخین اهل تحقیق معتقدند که علم نحو و صرف در عصر فاروق رضی الله عنه و به راهنمایی او[11] وضع شده است.
فاروق رضی الله عنه هم چنان که در پشت جبهه و در تمام شهرها و روستاها و محل چادرنشینان کلاسهای سواد آموزی و تعلم قرآن را دایر کرد، هم چنین طی بخشنامههایی به همه جبههها و به تمام پادگانها اعلام نمود که ترفیع درجه فرماندهان و سپاهیان، منوط به این[12] است که سورههای طولانی و جامع احکام (بقره، نساء، مائده، حج و نور)[13] را حفظ کنند و فرماندهان و سپاهیانی که بیشتر از این اندازه قرآن را حفظ میکردند به همان نسبت بر حقوق و مزایای سالیانه آنها افزوده میگردید و دیری نپایید که حافظان تمام قرآن در سپاه اسلام به هزارها تن رسیدند[14]، و تنها سعد بن وقاص آن هم مدتی قبل از جنگ نهاوند در پاسخ نامه فاروق رضی الله عنه نوشت: «در سپاه زیر فرمان من سیصد[15] نفر حافظ تمام قرآن وجود دارند».
فاروق رضی الله عنه قبل از خلافت و در عصر ابوبکر رضی الله عنه نیز در راه حفظ و حراست قرآن کریم بزرگترین قدم را برداشت و علیرغم تمام موانع ابوبکر رضی الله عنه را به نوشتن قرآن به صورت یک کتاب مجلد، ناچار کرد، و در عصر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نیز همیشه مواظب بود که تمام اصحاب آیههای قرآن را همان طور حفظ و تلاوت نمایند که شخصاً از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم شنیدهاند و وقتی هشام بن حکیم[16] را دید که آیهای از سوره فرقان را به شیوهای میخواند که فاروق رضی الله عنه آن را به این شیوه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نشنیده بود، با حالتی از قهر و خشونت بازوی او را گرفت و به خدمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برد و تنها هنگامی از او دست برداشت که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود شیوه تلاوت هر دوی شما صحیح است زیرا قرآن با هفت شیوه تلاوت بر من نازل گردیده است[17] و این که در میان یک صد هزار صحابی، اعتراض شدید بر هشام و پیشنهاد جمع و کتابت کردن و مجلد نمودن قرآن فقط از فاروق رضی الله عنه روایت شده است دلیلی است بر این فاروق رضی الله عنه قبل از خلافت خود نیز همواره در فکر حفظ و حراست قرآن کریم بوده است و به همین جهت وقتی قدرت را در دست گرفت سوادآموزی و تعلم قرآن را در تمام شهرها و روستاها اجباری[18] و الزامی نمود و برای حفظ تمام قرآن و تعلم اِعراب و قوانین درست خواندن[19] کلمات قرآن جوایز و حقوق و مزایای زیادی را مقرر نمود[20] و در همان حالی که هزاران کلاس برای سوادآموزی و تعلم قرآن بچهها و نونهالان در حال فعالیت بود، از بزرگسالان نیز هزاران حافظ تمام قرآن و آشنایان به قوانین اعراب کلمات قرآن به وجود آمدند.
توسعه قرآن احادیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
با توجه به این که خداوند متعال صریحاً پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را مُبَین و توضیح دهنده آیههای قرآن معرفی کرده بود، و پیروی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را یک امر واجب و الزامی قرار داده بود، بنابراین آگاهی عموم و مسلمانان از احادیث و سنت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم (یعنی گفتار و کردار و رفتار و تأییدات او) با وسائل اطمینانبخش و غیرمشکوک، یک امر کاملاً ضروری به نظر میرسید و فاروق رضی الله عنه به موازات تلاشها و تعمیم سوادآموزی و تعلم قرآن و آموختن قوانین درست خواندن آیهها و حفظ کردن همه قرآن کوششهای بیوقفه خود را نیز در جهت تعمیم تعلم احادیث و در جهت کسب وسائل اطمینانبخش روایت آنها به طرق زیر به کار انداخت:
1ـ در عصر فاروق رضی الله عنه که اکثریت اصحاب مهاجر رضی الله عنه و انصار رضی الله عنه در مرکز سکونت داشتند انجمن بسیار بزرگ محدثین در مدینه تشکیل یافته بود و به دستور فاروق رضی الله عنه هیأتهایی از راویان احادیث به ریاست یک نفر متخصص از مرکز برای تعمیم تعلم احادیث به همه استانهای جهان اسلام اعزام میگردید و از جمله هیئتی به این منظور و به ریاست عبدالله ابن مسعود به کوفه[21] و هیئتی شامل معقل بن یسار و عبدالله بن مفغل و عمران بن حصین به بصره[22]، و هیئتی به ریاست عباده بن صامت و ابوالدرداء به شهرهای شام اعزام گردیدند[23] و به مقامات نظامی و انتظامی نیز دستور داده شده بود که در عین آماده کردن زمینه این کار، از حکم احادیثی که این هیئتهای اعزامی روایت میکنند، سرپیچی ننمایند.[24]
2ـ با توجه به کاربرد احادیث در تشریع احکام یک دین جاودانه، فاروق رضی الله عنه با همکاری و معاونت انجمن محدثین و بزرگان اصحاب مهاجر رضی الله عنه و انصار رضی الله عنه ، برای قبول روایت یک حدیث، شرایطی را مقرر نمود، که تحقق آنها صحت روایت احادیث را اطمینان بخش مینمود و این شرایط عبارت بودند از:
شروط اطمینانبخش قبول روایت حدیث
1ـ حدیث نباید با صریح آیهای در تضاد باشد و با توجه به همین شرط وقتی فاطمه بنت قیس[25]، زن صحابیه، روایت کرد: «شوهرم مرا طلاق باینه داده بود و در مورد استحقاق نفقه از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم سؤال کردم فرمود: مستحق نفقه نیستی». فاروق رضی الله عنه این حدیث را به علت مخالفت صریح با آیه: ﴿أَسۡكِنُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ سَكَنتُم﴾، قبول نکرد» و گفت: «ما نمیتوانیم به سخنی زنی که شاید مطلب را فراموش کرده باشد از صراحت کتاب خدا صرفنظر کنیم[26]».
2ـ حدیث واحد، تنها زمانی روایت آن قابل قبول است که یک نفر دیگر نیز آن را روایت کرده باشد و طبق همین شرط وقتی ابوموسی حدیث استئذان را نقل کرد: «اِذا اسْتئاذَنَ اَحَدُكُمْ ثَلاثاً فَلَمْ یوذَنْ[27] فَلْیرْجِعْ» فاروق رضی الله عنه به او گفت: «اگر شخص دیگری پیدا نشود که این مطلب را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نشنیده باشد تو را مجازات میکنیم» و هنگامی که ابوموسی در مجلس انصار جوانی را به نام ابوسعید آورد که این حدیث را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیده بود فاروق رضی الله عنه آن را قبول کرد[28]، و وقتی اُبَی بن کعب به فاروق رضی الله عنه گفت: «تو اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را اذیت میدهی[29]» فاروق رضی الله عنه در پاسخ گفت: «وقتی این روایت را شنیدم لازم دانستم از راه خواستن شاهد صحت روایت این[30] حدیث را مسند نمایم» و هم چنین در مورد احکام سقط جنین که آثار حیات[31] در او مشاهده شده باشد فاروق رضی الله عنه با اصحاب به مشورت نشست و وقتی مغیره حدیثی را در همین مورد روایت کرد فاروق رضی الله عنه گفت: «باید بر صحت روایت خود شاهدی را بیاوری»[32] و هنگامی که محمد بن مسلمه روایت این حدیث را تأیید کرد.
فاروق رضی الله عنه آن را قبول[33] نمود و این مرتبه به ابی بن کعب و نه صحابیهای دیگر این شاهد خواستن فاروق رضی الله عنه را بر ایذای اصحاب حمل نکردند و کسی بر او اعتراض نکرد، زیرا فاروق رضی الله عنه قبلاً منظور خود را توضیح داده بود که برای صحت روایت یک حدیث حداقل دو شاهد باید وجود داشته باشد، و منطق قضاوت اسلامی برای پذیرش این شرط در روایت احادیث کاملاً آماده بود زیرا در جایی که به نص صریح قرآن برای اثبات صحت یک سند مالی بعد از نوشتن نیز دو شاهد به خاطر جلوگیری از خطر فراموش کاری لازم باشد: ﴿وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِيدَيۡنِ مِن رِّجَالِكُمۡۖ ...﴾ چطور[34] برای صحت روایت یک حدیث که سند هزارها سند و سبب تشریع حکم کلی در یک دین جاودانه میباشد به دو شاهد نیاز ندارد؟![35]
3ـ روای یک حدیث میبایستی عین عبارت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را، بدون تغییر کلمات و تقدیم و تأخیر آنها و بدون کسر و اضافه کلمات، به یاد داشته و آن را عیناً روایت کند[36]، و فاروق رضی الله عنه قبل از همه اصحاب خود را به این شرط مقید کرد و بلاذُری در انساب الاشراف به یک سند متصل، که ابوحنیفه و محمد بن سعد[37] و عبدالحمید نیز جزو حلقات این سند هستند، نقل میکند که: «کسی مطلبی را از فاروق رضی الله عنه سؤال کرد و فاروق رضی الله عنه او را پاسخ داد» و گفت: «لَوْ لا اَنْ اَكْرَهَ اَنْ اَزیدَ في الحَدیثِ اَوْ اَنْقُصَ لَحَدَّثْیكُمْ» و مقید شدن فاروق رضی الله عنه به شرط نامبرده، موجب گردید که با این که هفده سال تمام در سفر و حضر در خدمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بود و به مناسبت این که دخترش (حفصه) حرم رسولالله صل الله علیه و آله و سلم بود غالباً در منزل شخصی به خدمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میرسید باز احادیثی را که فاروق رضی الله عنه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت کرده است از پانصد وسی و هفت (537)[38] حدیث تجاوز نکرده است.
4ـ روای یک حدیث میبایست علاوه بر نهایت تقوی و عدالت اهل حافظه و درک و فهم و توجه کافی باشد و بتواند توضیح دهد که این حدیث را در چه شرایطی و در چه زمانی و در چه مکانی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیده است و در زمان شنیدن این حدیث خود روای[39] در چه شرایط سنی بوده و در آن وقت مسلمان شده بود یا نه اضافه بر موضوع رد و قبول روایتها موضوع نسخ و تخصیص و تقیید برخی از احادیث با برخی دیگر در جریان تشریع احکام یک دین جاودانه به خوبی حل گردد[40] و فاروق رضی الله عنه با تقریر یان چهار اصل اساس علم الحدیث درایتی را پیریزی[41] نمود که در قرنهای بعدی هزارها کتاب در این علم تألیف و مهمترین معیار تشخیص احادیث صحیح از روایتهای ساختگی از قوانین مفصل این علم در دسترس مسلمانان قرار گرفت و تقریر این چهار اصل در آن عصر بزرگترین خدمتب به دین اسلام محسوب میشد و احادیثی که در عصر فاروق رضی الله عنه و مطابق با این چهار اصل روایت گردیدند به حدی جای اطمینان مسلمانان بودند و از اصالت برخوردار بودند که عثمان ذیالنورین در عصر خود به مسلمانان گفت: «جایز نیست کسی حدیثی را روایت کند که در زمان[42] عمر و ابوبکر رضی الله عنه روایت نشده باشد» و معاویه در دوران حکومت خود طی فرمان شدیداللحنی به تمام مردم اخطار کردک که: «از نقل روایتها خودداری کنید، مگر حدیثی که در زمان عمر رضی الله عنه روایت گردیده است، زیرا عمر مردم را از خدا چنان ترسانیده بود که جز احادیث صحیح و اطمینانبخش، از حیث روایت را روایت[43] نمیکردند».
توسعه تعلیم و تعلم فقه و احکام دین
با این که فاروق رضی الله عنه یکی از چهار نفری بود که در عصر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مفتی[44] احکام دینی بودند (عمر، علی، معاذ، ابوموسی) و با این فاروق رضی الله عنه در عصر خود از پنج نفر مجتهد دیگر اصحاب (علی، عبدالله بن مسعود[45]، ابی بن کعب، ابوموسی، زیدبن ثابت) مقدمتر به شمار میآمد و با این که عمق اطلاعات او از مسائل فقه و احکام دینی بر اثر سؤالهای زیاد از پیامبر ص برای همه معلوم بود و با این تخصص او در فقه در دوره خلافتش به درجهای رسیده بود که در مسائل گوناگون فقه در آن زمان جزوهها و تحریرات مفصلی را مینوشت[46] با همه این احوال طبق روایت مستند علامه بلاذری در کتاب الاشراف، فاروق رضی الله عنه حکم هیچ مسئلهای را که به تازگی پیش میآمد بدون مشورت با اصحاب انصار رضی الله عنه و مهاجر رضی الله عنه و بحث و تحقیق با آنان، اعلام[47] نمیکرد و این مسائل که به تازگی مطرح و فاروق رضی الله عنه با تحقیق و استدلال و مشورت با اصحاب حکم آنها را معلوم و مورد اجماع اصحاب قرار میداد از ده و صد بیشتر و بلکه از یک هزار مسئله هم بیشتر بود که طبق تحقیق شاه ولیالله دهلوی در مصنف ابن شیبه و غیره، همه این مسائل مذکور و اساس فقه وسیع اسلامی را در مذاهب اربعه تشکیل داده است.
فاروق رضی الله عنه در پرتو اطلاعات عمیق خود و با استفاده از مشاوره با اصحاب مهاجر و انصار علاوه بر استنابط و استخراج حکم[48] بیش از هزار مسئلهای که پیش آمده بود اصول و قوانین[49] استنباط حکم مسئله فقه را (که بعدها علم اصول فقه نامیده شد وبرای اجتهاد مجتهدین مذاهب اصلهای دیگری به آنها اضافه گردید) پایهگذاری نمود.
و تخصص فاروق رضی الله عنه در استنباط احکام مسائل فقه و در تقریر اصول و قوانین این استنباط مسلم اصحاب بود و مسند دارمی نقل کرده که حذیفه ابن الیمان گفت: فتوای کسی مسلم ما است که امام باشد و از ناسخ و منسوخ قرآن آگاه باشد، گفتند: چه کسی واجد این شرایط است؟ گفت: عمر بن خطاب رضی الله عنه [50] و هم چنین عبدالله بن مسعود. گفت: اگر علم جزیرة العرب را در یک کفه ترازو و علم عمر رضی الله عنه را در کفه دیگر، کفه علم عمر رضی الله عنه سنگینتر خواهد بود، و علامه ابواسحاق شیرازی از اساتید بزرگوار دانشگاه نظامیه بغداد در کتاب خود در شرح حال فقههای اصحاب و تابعین بعد از بحثهای مفصلی از آگاهی فاروق رضی الله عنه بر اصول فقه و بر احکام فقه میگویند[51]: «اگر از خوف طول کلام نمیبود از فقه فاروق رضی الله عنه و نهایت آگاهی او بر احکام فقه، مسائلی را نقل میکردم که هر دانشمندی از شنیدن آن غرق در تعجب میشد».
پیشرفتهای نظامی در عصر فاروق رضی الله عنه موجب گردید که پرچم اسلام در دو قاره عظیم آسیا و آفریقا به اهتزاز درآید و اضافه بر ملت عرب ملتهای گوناگون دیگر هر یک با ویژگیهای مخصوص به خود در دایره وسیع اسلام جمع شوند و بر اثر این تحول عظیم هزاران[52] مسئله جدید و متنوع و بدون سابقه در صحنه زندگی مسلمانان ظاهر گردیدند، و فاروق رضی الله عنه با عمق اطلاعات[53] و وسعت آگاهیهای خود و با مشاوره همیشگی[54] با اصحاب مهاجر و انصار توانست پاسخگوی تمام این مسائل و بنیانگذار اصول[55] فقه و قوانین استخراج حکم همه مسائل فقه اسلامی گردد و برای توسعه تعلیم و تعلم احکام مسائل و هم چنین اصول و قوانین استخراج حکم مسائل جدید از دو وسیله مهم استفاده میکرد:
اول از طریق نامههایی[56] که به استانداران و فرمانداران مینوشت و هم چنین از طریق خطبهها و خطابههایی که در مدینه یا به هنگام مسافرت به خارج عربستان (شام و فلسطین و عراق) یا مسافرت در داخل آنها را ایراد میکرد که در ضمن همان نامهها و همین خطابهها احکام مسائل و اصول استخراج حکم آنها را شخصاً به مسلمانان تعلیم میداد.
دوم از طریق اعزام هیئتهایی از علمای اصحاب و متخصص در فقه و تعیین حقوق مکفی ماهیانه[57] برای هر یک از آنان و ایجاد امکانات برای تعلیمات فقه و احکام مسائل، هیئتی را به ریاست عبدالرحمن بن معقل[58] و عمران بن حصین به استان بصره، و هیئتی را به ریاست عبدالرحمن[59] بن غنم و عباده بن صامت و معاذ بن جبل[60] به استانهای شام، و هیئتی را به ریاست حبان بن جبه به استانهای مصر اعزام[61] نمود، و با این دو وسیله (یکی نامهها و خطابههای فاروق رضی الله عنه و دیگری اعزام هیئتها به استانها) تعلیم و تعلم فقه و اصول فقه، تمام جهان اسلام را فراگرفت و عصر فاروق رضی الله عنه از طرفی به علت این تحول عظیم و پیدایش هزاران مسئله جدید و از طرف دیگر به علت اهتمام شدید فاروق رضی الله عنه و وجود و بقای بزرگواران اصحاب مهاجر و انصار، شکوفاترین عصر تعلیم و تعلم فقه و توضیح اصول استخراج حکم مسائل گردید و در قرنهای بعد ائمه اربعه (شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی) مذاهب خود را بر مبنای همان مسائل و همان اصول[62] عصر فاروق رضی الله عنه بنا نهادند.
فاروق رضی الله عنه بعد از توسعه سوادآموزی و تعلیم و تعلم قرآن و حدیث و فقه و اصول فقه به توسعه تعلیم و تعلم ادبیات عرب پرداخت. ادبیات عرب سه شاخه اصلی داشت یکی خطابهها و دیگری پند و مثلها و آخر آنها و جذابترین آنها بخش اشعار بود. فاروق رضی الله عنه در توسعه تعلیم و تعلم هر سه شاخه از ادبیات عرب کمال سعی خود را مبذول نمود. با این که فاروق رضی الله عنه فقط در یکی از این شاخهها (یعنی خطابه و سخنوری آن هم به سبک اسلامی و واقعگویی) مهارت زیادی داشت با این حال بیشتر توجه خود را به دو شاخه دیگر (یعنی پند و مثل و اشعار) متوجه نمود و بیشتر از تمام زمامداران عرب به ترویج و توسعه تعلیم و تعلم پند و مثل و اشعار عرب پرداخت و اضافه بر کار تمام زمامداران جهان نیروی حیرتانگیز شاعری را از همه آلودگیها[63] پاکسازی نمود و شاید برای برخی اسباب تعجب باشد که فاروق رضی الله عنه پارسا و زاهد و واقعگرا و صحابی و امیرالمؤمنین و در اوج قدرت و بینیازی، چه کاری به اشعار عرب داشته و چرا مانند دیگران با یک حالتی از بیتفاوتی از کنار آن نگذشت؟
اما کسانی که فاروق رضی الله عنه را شناخته و از نیروشناسی او و از احساس مسئولیت او آگاهی داشته باشند، ابداً تعجبی به دل آنها راه نمییابد، زیرا به خوبی میدانند که فاروق رضی الله عنه با همان درک و فراستی که داشت نیروی حیرتانگیز شعر و شاعری را به درستی درک کرده بود، و به خوبی دریافته بود که: «شاعری موهبتی است که دارای دو قدرت تخریب و سازندگی است و تحولات شگفتانگیزی را در دلها به وجود میآورد و شعر تعبیر و بیان ویژه است که بر اثر اندازهگیری جملات و همقرینه بودن کلمات، و ظاهر ساختن معانی در لباسهای مبدل و هیجانانگیز (مجاز و تشبیه و کنایه و تعریض) همواره گوشها را برای شنیدن جلب میکند
بُعد سازندگی و بعد تخریب شعر و شاعری
و چه بخواهند و چه نخواهند پیامهای خود را با همه تصرفات فنی و هنری به اعماق قلبها میرساند و جذابترین اشعار در عین این که گاهی جرقههایی هستند که در راه رسانیدن مردم به آزادی و جوانمردی و شجاعت و مناعت و انساندوستی و وفا و صداقت و عفت و عدالت و حقجویی و سایر فضائل اخلاقی مشعلهای فروزانی[64] باشند، هم چنین ممکن است جرقههایی باشند که خرمن آزادگی و مناعت و عفت و پاکی و واقعگرایی و ثبات افکار مردم را آتش بزنند و جمع کثیری را به لجنزار بیبند و باری و تمتعجویی و فساد اخلاق و افکار و چندچهرهای و تملق و مدیحهسرایی و هجو و ترور شخصیتهای اخلاقی سوق دهند و فاروق رضی الله عنه که با درک و فراست خاص خود، ویژگیهای شعر و شاعری را به صورت یک تیغ بران دو لبه درک کرده بود و قدرت تخریب و قدرت سازندگی را به خوبی در آن احساس نموده بود، و به عنوان (امیرالمؤمنین) هم در اوج مسئولیت، و شخص اول جهان اسلام به شمار میآمد و بر دو قاره عظیم جهان حکومت میکرد، به هیچ وجه امکان نداشت که با یک حالتی از بیتفاوتی از کنار این نیروی دوجانبه رد بشود و بلکه درک و فراست و احساس مسئولیت فاروق رضی الله عنه ایجاب کرد که در عین این که به توسعه تعلیم و تعلم اشعار و پند و مثلها و ترویج شعر و شاعری پرداخت، جنبه تخریبی شعر و شاعری را به کلی از بین برد و تنها جنبه سازندگی آنها را باقی گذاشت و اینک ارائه اسناد و مدارک تاریخی درباره این دو مطلب:
الف: ترویج اشعار و توسعه تعلم شعر
1ـ فاروق رضی الله عنه شخصاً هنر شاعری را تحسین[65] کرد و گاهی میگفت:
«بهترین هنرهای عرب همین اشعاری است که کسی در حالت نیاز به وسیله آنها تحولی در افکار دیگران[66] ایجاد میکند تا آن جا که در قلب کریمان قدر و منزلتی مییابند و افراد پست[67] را به عطوفت و بشردوستی وادار میکنند» و گاهی اظهار تأسف میکرد که او خودش شاعر نیست و نمیتواند اشعار مفیدی را بسراید[68]. و گاهی میگفت: «شعر، علم و دانش مردمانی بود که قبل از اسلام علم و دانشی صحیحتر و مفیدتر[69] از آن را نداشتند و سرگرمی مسلمانان به جنگهای ایران و روم مدتی مسلمانان را از سرگرمی به این علم و دانش دور کرد و اینک که لهیب آتش این جنگها تا حدی فروکش نموده و مسلمانان بر دشمنان پیروز شدهاند، وقت آن فرا رسیده است که به نقل و روایت اشعار گذشتگان بپردازند[70] ولی متأسفانه چون آن اشعار در کتابی نوشته نشدهاند و بسیاری از عربها درگذشتهاند، اکثر اشعار از بین رفتهاند و مردم جز مقدار کمی از آن اشعار را در حفظ ندارند[71]».
فاروق رضی الله عنه شخصاً اشعار شعرا را حفظ میکرد و در هر مناسبتی یکی از شعرهای آنها را میخواند[72] از جمله روزی تعبیر بسیار جالب یک زن دانشمند اَوسی را برای او نقل کردند که درباره دلانگیزترین منظرهها گفته بود: «کاخهای سفید در میان باغهای سرسبز و خرم» و بلافاصله فاروق رضی الله عنه [73] همین شعر عدی بن زید را خواند: «كَدُمی العاجِ في المَحاریبَ اَوْكالْ ـ بیضِ في الرَوْضِ، زَهْرُهُ مُسْتَنیرُ» و کتابهای تاریخ ادبیات عرب تعداد بیشماری از اشعار را نقل کردهاند که فاروق رضی الله عنه به آنها تمثل نموده و به مناسبتهایی آنها را خوانده است که نقل آنها در این جا لازم نیست وکسانی که مایل به تحقیق بیشتر هستند به اخبار عمر و روضة المحبین و کنزالعمال مراجعه نمایند[74].
عبدالرحمن بن عوف میگوید روزی به منزل فاروق رضی الله عنه رفتم و از پشت در شنیدم که اشعار را به سبک شترسواران عرب میخواند و یکی از آنها همین شعر[75] بود:
وَ
كَیفَ تَوانی بِالمَدینَةِ بَعْدَ ما |
|
قَضی
وَطَراً مِنْها جمیلٌ بنُ مَعْمَرِ |
و وقتی اجازه ورود یافتم پیش او رفتم گفت: آن چه را سرودم شنیدی؟ گفتم: بلی. فاروق رضی الله عنه گفت: «ما هم اگر از کارهای لازم فراغت پیدا کردیم همان چیزی را میگوییم که مردم در خانههای خود میگویند[76]».
فاروق رضی الله عنه تا آن جا در سنجش اشعار عرب مهارت یافته بود که همه از تخصص او در شعر و شاعرشناسی آگاه بودند و عباس[77] بن عبدالمطلب درباره شاعرترین شعرا از او پرسید و فاروق رضی الله عنه امراء القیس را بر دیگران ترجیح داد و گفت «امرء القیس سابِقُهُمْ، خَسَفَ لَهُمْ عَینَ الشِعْرِ، فَافْتَقَرَ عَنْ مَعانٍ[78] عُورٍ اَصَحَّ بَصَرٍ» یعنی: «او چشم شعرشناسی را برای آنها عمل جراحی کرد و از معناهای کور سالمترین چشم را بیرون آورد».
و روز دیگر وقتی غَطَفانیها بخشهایی از اشعار نابغه ذُبیانی را برای او خواندند فاروق رضی الله عنه ظرافت کلمات و لطف بیان نابغه را تحسین کرد و از این حیث او را اَشعر عرب[79] خواند و روزی به هنگام بحث از شعر، فاروق رضی الله عنه به ابن عباس گفت: شعری از شاعر شعرا به یاد[80] داری؟ ابن عباس گفت: کیست، فاروق رضی الله عنه گفت: آن کس که گفته: «وَ لَوْ اَنَّ حَمْداً یخْلِدُ النّاسَ اَخْلَدوا وَ لكِنَّ حَمْدَ النّاسِ لَیس بِمُخْلِدِ» ابن عباس گفت: این شعر از زُهیر بن سلمی است. فاروق رضی الله عنه گفت: «بلی او شاعر شاعران است، زیرا از شعرهای پیچیده و وحشی پرهیز کرده و کسی را جز با آن چه در او هست تعریف نکرده[81] است».
روزی فاروق رضی الله عنه قصیده زهیر بن سلمی را خواند تا به این بیت رسید: «فَإِنَّ الحَقَّ مَقْطَعُهُ ثَلاثٌ - یمینٌ اوْ نِفارٌ اوْ جِلاءٌ» و در حالی که از حقوقدانی او در تعجب فرو رفته بود و میگفت: راست گفته حق از این سه امر[82] خارج نمیشود یا سوگند یا محاکمه یا اقامه حجت و بینه گفت: اگر زهیر در زمان من میبود به علت اطلاعات عمیق او از حقوق، یکی از کارهایی قضائی را به او[83] میدادم.
فاروق رضی الله عنه با تمام شعرای عصر خود مانند حسان بن ثابت، تمیم بن مقبل و نجاشی و زِبرِقان و حُطَیئه و اَغلب، ولبید و عمرو بن معْدیکَرِب و بشر بن ربیعه و خَنْساء و عبدالله بن ربیعه و حمید بن ثور و ابوشجرة و بُقَیلة الاکبر و سُحَیم بن وثیل و ابوذوَّیب هُذَلی و غیره در جلساتی مینشست و به اشعار آنها گوش میداد و آنها را برای سرودن شعر مفید تشویق کرده است و یکایک این جلسات در کتابهای تاریخ[84] مذکور و توضیح آنها در این جا نمیگنجد.
2ـ فاروق رضی الله عنه به پسرش[85] عبدالرحمن توصیه کرد که اشعار مفید عرب را حفظ کند و به او گفت اگر از این کار غفلت کنی
از فرهنگ و دانش قوم خودت عقب[86] میمانی، و فاروق رضی الله عنه طی فرمانی به ابوموسی اشعری استاندار عراق نوشت: «به مردم آن نواحی دستور دهید که شعر بیاموزند[87] زیرا شعر مردم را به اخلاق نیکو و نظرهای صائب و جامعهشناسی راهنمائی میکند[88]» و هم چنین طی فرمانی به همه استانهای شام دستور داد، که اشعار مفید و نیکو را به فرزندان خویش بیاموزند[89].
فاروق رضی الله عنه جنبه تخریبی شعر را از بین میبرد
فاروق رضی الله عنه به موازات ترویج شعر و شاعری و صدور فرمانها در جهت تعلیم و تعلم و حفظ اشعار، برای از بین بردن جنبه تخریبی شعر و شاعری به اقدامات زیر مبادرت میورزد:
1ـ در متن فرمانهای تعلیم و تعلم شعر تأکید نمود که فقط اشعار مفید و نیکو، و عفیفترین اشعار را تعلیم و تعلم نمایید و در فرمانی که به استانهای شام فرستاد طی فرمان نوشت:[90] «وَ رَووَّهُمْ ما حَسُنَ مِنَ الشِّعْرِ» و در فرمانی که برای عراق ارسال کرد، طی فرمان[91] نوشت: «اَرووا مِنَ الشِّعرا عَفّه» و شعر مفید و نیکو را هم این طور[92] تعریف کرد: «وَ مَحاسِنُ الشِّعرِ، تَدَلُّ عَلی مَكارِمِ الاَخلاقِ، وَ تَنْهی عَنْ مَساویها» یعنی: «اشعار خوب و مفید همین خاصیت را دارند که مردم را به فضایل اخلاق راهنمائی کرده و آنها را از فساد اخلاق منع مینمایند».
فاروق رضی الله عنه بعد از آن که طی بیانیههای صریح و مؤکد مردم را به گفتن و شنیدن و حفظ اشعار سودمند و اثربخش اخلاقی تشویق کرد و آنها را از گفتن اشعار زیانآور و فاسدکننده اخلاق برحذر داشت، آن گاه دِرّه و تازیانه خود را بر سر و کله تمام شاعرانی فرود[93] آورد که در شعرهای خویش از میو میگساری یا از تغزل و عشقبازی و توصیف زنان نامحرم بحث میکردند، و تفکر بیبند و باری و هوسرانی را در دل کسانی زنده مینمودند،[94] و هر چه آن نوع شاعران عمل خود را توجیه میکردند و میگفتند: «ما هرگز مینخوردیم و هرگز قصد تجاوز به ناموس دیگران را در سر نداشتهایم، و منظورهای دیگری داشتهایم و ...» به هیچ وجه دِرّه و تازیانه فاروق رضی الله عنه از سر و کله آنها رد نمیشد، و بلکه مرتب آنها را میکوبید[95]. به اسناد و مدارک تاریخی زیر توجه فرمائید:
1ـ مردی از خانواده (مُزَینَه) در حالی که از دروازه یکی از خانههای انصاریان رد میشد و با صدای بلندی که زن زیبای آن خانه بشنود گفت: «هَلاّ عَلِمْتَ وَ ما اسْتَوْدَعْتُ مَكْتومٌ[96] = آیا هیچ میدانی از آتش عشق من نسبت به تو که در اعماق قلبم مخفی گشته است» صاحبخانه این جریان را به فاروق رضی الله عنه خبر داد و فاروق رضی الله عنه فوراً آن شاعر را احضار کرد و در حال بازجویی به او گفت: این شعر عاشقانه را چرا گفتی؟[97] شاعر با یک حالتی از خونسردی در جواب گفت: «شعری بود که بر زبانم آمد و جز یک صنعت ادبی و فن و هنر شعری منظور دیگری را نداشتهام[98]» فاروق رضی الله عنه در حالی که با صدای بلند فریاد میکشید: «مگر شعر و صنعت ادبی مورد دیگری و جای دیگری نداشت؟!» فرمان داد به شدت او را مجازات کنند[99]، و دستور داد هر شاعری در تشبیب[100] و عشقبازی شعر بگوید او را تازیانه[101] بزنند.
2ـ نعمان بن[102] عدی مسلمان سالم و پرهیزگاری بود و به همین جهت فاروق رضی الله عنه او را استاندار منطقه (میسان) نمود اما ناگاه شنید که اشعاری را با این مضمونها سروده است: «آیا کسی هست که به زنان زیبا خبر دهد که عاشق آنها در (میسان) شراب خالص را در پیالههای ظریف بلور[103] سر میکشد، و هر گاه دلم بخواهد دختران بزرگان شهر برایم آواز[104] میخوانند و تارزنان هم برایم تار میزنند و شاید امیرالمؤمنین رضی الله عنه خوشش نیاید که ما در کاخهای باستانی با ندیمان خود این سرگرم عیش و عشرت[105] هستیم». بلافاصله فاروق رضی الله عنه به او نوشت:
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ﴿حمٓ١ تَنزِيلُ ٱلۡكِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ٢ غَافِرِ ٱلذَّنۢبِ وَقَابِلِ ٱلتَّوۡبِ شَدِيدِ ٱلۡعِقَابِ ذِي ٱلطَّوۡلِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ إِلَيۡهِ ٱلۡمَصِيرُ٣﴾ [غافر: 1-3].
اما بعد شعر تو به من رسید که گفته بودی: «شاید امیرالمؤمنین از این وضع خوشش نیاید» آری قسم به خدا از شنیدن این خبر به غایت متأسف گردیدم و هر چه زودتر به مدینه برگردید و از همین لحظه من تو را از کار برکنار کردهام[106]» و وقتی نعمان با حالتی از خوف و هراس خود را به فاروق رضی الله عنه رسانیدف قسم خورد که در طول زندگیم شراب نخوردهام و من که شاعر هستم فقط به عنوان آزمایش قریحه و یک صنعت ادبی و شعری این اشعار را گفتهام[107] فاروق رضی الله عنه گفت من تو را میشناسم و میدانم که راست میگویی اما به جرم این بدآموزی تا ابد هیچ کاری به تو نمیدهم[108] و معلوم است که فاروق رضی الله عنه ، نعمان را سالم و بیآلایش دانسته و الا حد مشروب را هم بر او اجرا میکرد.
3ـ مُنَخّل[109] یشکُری مرد مؤمن و باتقوی و پرهیزگاری بود و به همین جهت فاروق رضی الله عنه او را فرماندار یکی از شهرها قرار داد و روزی به عنوان آزمایش قریحه شاعری چند شعری را به این مضمون سرود:
«من شراب خالص را با پیاله کوچک و بزرگ آشامیدم و در حال مستی خیال میکردم که صاحب[110] کاخهای (خُوَرْنَق و سِدیر) میباشم و وقتی به هوش آمدم دیدم من تنها صاحب گوسفند کوچک و شتری هستم» فاروق رضی الله عنه فوراً او را از کار برکنار کرد[111] هر چند این مرد هرگز شراب نخورده بود، و میتوانست بگوید منظور من تصویر و ترسیم حالتهای غفلت و بیهوشی برخی از انسانها بوده است.
پاکسازی اشعار از مداحی و هجو و عیبتراشی
دو عیب دیگر اشعار عرب یکی مداحی و فضیلتتراشی و دیگری هجو و عیبتراشی بود، که اولی گوینده را پست و حقیر و از مقام رفیع انسانیت به قعر ذلت پائین میآورد و مدحشده را نیز مغرور و گمراه میکرد و دومی تیشه بر ریشه آبرو و حیثیت انسانهای بیگناهی میزد و این دو نوع شعر چون با واقعیت در تضاد بودند و برخلاف فضیلت انسانی و از هر حیث زیانآور بودند فاروق رضی الله عنه اشعار عرب را از آنها نیز پاکسازی کرد و این دو نوع شعر را نیز مانند اشعاری که از میگساری بحث میکردند یا در تشبیب و عشقبازی سروده میشدند ممنوع کمرد و کسانی که تخلف میکردند مجازات مینمود از جمله درباره هجو:
1ـ نجاشی، تمیم بن[112] مقبل را هجو کرد و تمیم شکایت پیش فاروق رضی الله عنه آورد و فاروق رضی الله عنه پس از شنیدن شعرها و ثابت شدن جرم هجو، نجاشی را تازیانه زد و او را هم[113] زندانی کرد.
2ـ زِبْرِقان[114] پیش فاروق رضی الله عنه شکایت کرد که (حُطَیئَه) او را هجو کرده است فاروق رضی الله عنه حسان بن ثابت را برای قضاوت احضار[115] نمود و همان شعر را برای حسان خواندند و حسان تأیید کرد که حطیئه[116] با این شعر: «دَعِ المَكارِمَ لا تَرْحَلْ لِبُغْیتِها[117] ـ فَإِنَّكَ اَنْتَ الطاعِمُ الكاسی» زِبِرقان را شدیداً هجو کرده است، فاروق رضی الله عنه حطیئه را به جرم گفتن شعر هجو زندانی کرد و پس از مدتی به خواهش عبدالرحمن[118] بن عوف او را آزاد نمود و از جمله در مورد منع مداحی:
1ـ روزی پیرمردی سوار بر شتر لاغری[119] به نزد فاروق رضی الله عنه آمد و در مقابل او ایستاد و اشعاری را به این مضمونها خواند:
«ما همه رعیت[120] تو هستیم و تو فرمانروای ما هستی، ای عمر تویی که فریادرس ما هستی با سیمایی که داری برای روز هولناک که خطرش متوجه بدکاران است و هم چنین برای روز خیری که خیرش برای کسانی است که به خیر و نیکویی عادت کردهاند[121]» فاروق رضی الله عنه از این مدح و ستایش بسیار ناراحت گردید و با قهر و عصبانیت بعد از گفتن لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ بر آن پیرمرد فریاد کشید تو کیستی؟[122] پیرمرد گفت: من (عمر بن براقه)[123] هستم. فاروق رضی الله عنه گفت: ای بلا بر تو، این مداحی و تعریف بیمورد چرا؟ برای چه به جای آن این آیه را نمیخواندی[124]: ﴿۞وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١﴾ [الأنفال: 41] و پس از یادآوری این آیه فاروق رضی الله عنه دستور داد آن شتر لاغر را از او بگیرند و شتر چاق و جوانی را با توشه و پوشاک کافی به او بدهند[125].
2ـ در راه مکه پیرمردی[126] ناگاه در جلو فاروق رضی الله عنه ظاهر شد و در مدح فاروق رضی الله عنه این سه مصرع را خواند:
«اما اَنْ رَئَیتُ كَفَتی[127] الخَطّابِ ـ اَبَرَّ بِالدّینِ وَ بَالأَحْسابِ بَعْدَ النَّبِی صاحِبِ الكِتابِ». یعنی: بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که قرآن بر او نازل شده است، کسی را خدمتگزارتر نسبت به دین و ارزشهای انسانی از عمر بن الخطاب ندیدهام».
فاروق رضی الله عنه از این مدح به شدت عصبانی شد و تازیانهای بر پشت شاعر زد و به او گفت: «وَیلَكَ وَ اَینَ الصِّدّیقُ؟[128] ای بلا بر تو!! پس ابوبکر صدیق کجا؟ پیرمرد شاعر گفت: از مقام و موقعیت ابوبکر بیخبر بودم. فاروق رضی الله عنه گفت: «مطمئن باش اگر ابوبکر صدیق را میشناختی و باز از هم چو منی تعریف میکردی پشتت را به درد میآوردم».
و به طور کلی فاروق رضی الله عنه همچنان که حمد را مختص خدا میدانست هم چنین مدح را مخصوص پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم میدانست زیرا علاوه بر آن که رکن اول و دوم شهادتین اسلام فقط خدا و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هستند، چون صفات کمالی و جلالی خدا از حد تصور برتر و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم در اوج فضایل بشری است پس هر چه در حمد خدا یا در مدح خاتمالانبیاء صل الله علیه و آله و سلم گفته شود بیان یک بخش جزئی از واقعیتها است و نه تنها هیچ زیانی نداشتند بلکه در امر خداپرستی و پیروی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فواید و آثار بسیار زیادی نیز داشتند به همین جهت فاروق رضی الله عنه خود این شعر را در مدح[129] پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با علاقه زیاد زمزمه میکرد: «وَ ما حَمَلَتْ مِنْ ناقَةٍ فَوْقَ رَحْلِها ـ اَبَرَّوَا وَفی ذِمَّةً مِنْ مُحَمَّدٍ[130] و هم چنین وقتی این شعر را شنید[131]: «مَتی تَاْتِهِ تَعْشُو اِلی ضَوْءِ نارِهِ تَجِدْ خَیرَ نارٍ عِنْدَها خَیرُ مُوقِدِ» گفت این[132] مدح در مورد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم صدق میکند.
فاروق رضی الله عنه هجو مسلمانان را به کلی ممنوع کرد و حتی آنها را از نقل و روایت اشعاری که در هجو مشرکین سروده شده بودند[133] منع کرد، و با توجه به این که این اشعار در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و برخی از آنها به فرمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سروده شده بودند، و اسناد گویای تاریخی هم به شمار میآمدند، فاروق رضی الله عنه دستور داد کلیه اشعار هجو مشرکین را جمعآوری و به قید کتابت درآورند[134] و در دفاتر (به صورت آرشیو) آنها را نگهداری نمایند.
و قابل توجه این است که جهانگشایان تاریخی و هم چنین قدرتمداران و سلاطین اسلامی غالباً در یک حالتی از بیتفاوتی از کنار شعر و شاعری رد شدهاند و برخی هم تنها از جنبه هنری و ظرافت ادبی یا در جهت پیشرفت مقاصد خویش به آنها توجهی داشتهاند و شاعران مداح خود را کیسههای طلا داده، و شاعرانی را که حاضر به تعریف و توصیف آنها نبودهاند آنها را خوار و بیمقدار و گاهی شکنجه و زندانی کردهاند و طبق اسناد و مدارک مذکور فاروق رضی الله عنه یگانه جهانگشا و قدرتمدار جهان بوده که به شعر و شاعری نهایت توجه را مبذول و به موازات تعلیم و تعلم آنها جنبههای تخریبی و سازندگی آنها را از هم جدا و این نیروی حیرتانگیز را منحصراً در رشد و پرورش فضائل انسانی به کار انداخته است.
فاروق رضی الله عنه طی فرمانی به مردم شام[135] دستور داد که عموماً به فرزندان خود خواندن و نوشتن و شناگری و تیراندازی و اسب سواری تا حد پرش بر اسبها بیاموزند.[136]
در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ابوبکر رضی الله عنه مسابقه تیراندازی و اسب دوانی معمول[137] و فاروق رضی الله عنه جایزه این مسابقه را معمول[138] کرد مشروط به این که فقط از یک طرف یا از طرف شخص سومی[139] جایزه مقرر گردد.
به مردم دستور داد که از رفاه دائمی و زندگی یکنواخت پرهیز کنند و گفت: «اَحْفُوا وَ[140] انْتَعِلُوا = هم پا برهنه و هم کفش در پا زندگی کنید» زیرا اساس آزادگی این است که انسان اسیر یک نوع زندگی نباشد.
فاروق رضی الله عنه در جهت پرورش و رشد هر فضیلتی از فضائل، قبل از معلولها با علتها مبارزه میکرد. مثلاً در جهت پرورش و رشد عفت و جلوگیری از بیعفتی علاوه بر آموزشها و وعظ اندرزهای دینی به شرح زیر عمل نمود:
1ـ از طریق توزیع عادلانه درآمدها هر فرد بالغی را قادر به ازدواج نمود، و مدت مأموریتها[141] و مرخصیها را، در سپاه و غیرسپاه، طوری تنظیم کرد که در چنین مدت کمی احدی به انحراف کشیده نمیشد.
2ـ محیط زندگی را از عوامل تحریکآمیز پاکسازی نمود و از جمله طی یک فرمان اعلام نمود که هر کس شعری را در تشبیب و توصیف زنان بگوید یا بخواند او را تازیانه بزنند[142] و از جمله اعلام کرد که آرایش و تزئین زنها مخصوص منزل آنها است و هر زنی با آرایش[143] و تزئین به بهانه ملاقات از خویشانش از منزل خود بیرون برود او و شوهرش را مجازات کنند و از جمله فاروق رضی الله عنه بعد از نماز عشا شخصاً با تازیانه تمام مردم را به خانههایشان برمیگرداند[144] و نمیگذاشت در تاریکی شب کسی در خارج منزل خود باشد.
3ـ در عقد ازدواجها شناخت و رضایت زن را از مرد شرط اساسی میشمرد به همین جهت وقتی مرد میان سال با رنگ کردن[145] ریش، خود را جوان نشان داده بود و زن ناآگاه جوانی را به عقد ازدواج خود درآورده بود و زن به فاروق رضی الله عنه شکایت کرد، فاروق رضی الله عنه آن مرد را به جرم حقهبازی شدیداً[146] مجازات کرد، و هم چنین زنی بعد از ازدواج در حال طواف از شدت عفونت و بوی بد[147] دهان شوهرش ناله میکرد، فاروق رضی الله عنه آن مرد را حاضر کرد و وقتی دید این زن راست گفته است آن مرد را در بین پانصد درهم و طلاق زنش مختار کرد و مرد درهمها را قبول کرد و زنش را طلاق[148] داد. و در حال رضایت و شناخت و رضایت زن از مرد مسائل حسب و نسب را نادیده میگرفت و به مرد[149] قریشی دستور داد که اگر خواهرت مایل است او را از فلان بنده آزاد شده[150] انکاح کنید، و فاروق رضی الله عنه به موازات منع تزئین و آرایش زنان در خارج منزل به زنان اکیداً دستور میداد که در منزل خود از نهایت[151] تزئین و آرایش استفاده[152] کنند.
4ـ فاروق رضی الله عنه بر اثر پیاده کردن قوانین اقتصادی و اجتماعی اسلام، توانست همه علتهای بروز بیماری بیعفتی را از بین ببرد و چنان جو سالمی را به وجود بیاورد، که هر گاه در فاصله چندین سال در بین دهها هزار نفر افراد سالم، عوارض این بیماری در یک نفر ظاهر میگردید، بلافاصله به وسیله همین جامعه سالم و با یک عمل جراحی این عضو فاسد از بدنه بزرگ جامعه اسلامی جدا میگردید، و فاروق رضی الله عنه هم بعد از اطلاع از ماجرا، این عمل جراحی را کاملاً تأیید میکرد و آن را گامی در راه جلوگیری از سرایت این بیماری خطرناک تلقی مینمود و اینک چند مثالی به عنوان نمونه:
1ـ دو جوان مسلمان که[153] با یکدیگر در نهایت صمیمیت بودند یکی از آنها هنگامی که عازم جبهه جهاد اسلامی بود به دوستش توصیه نمود که در غیاب او از منزلش نگهداری کند و آن جوان مسلمان در یکی از شبهای تاریک که باد هم به شدت میوزید[154] به سوی خانه دوستش روان گردید دید چراغ خانه روشن است و صدای مرد بیگانهای را میشنود و وقتی در لای در نگاه کرد، دید یک جوان یهودی[155] با همسر دوستش اشعاری به این مضمون زمزمه میکند: «بگذار پیشانی اسلام، به وسیله من غبار آلود گردد که من با همسر یکی از مجاهدین اسلام در خلوت هستم، امشب[156] را بر سینه این زن زیبا میگذرانم و از اندامهای عریان او تلذذ میجویم». آن جوان مسلمان به محض مشاهده این حال و شنیدن این جملات وارد منزل شد و آن جوان یهودی را به قتل رساند و لاشه او را به یکی از کوچهها برد و فردا اقوام یهودی در مورد قتل این جوان یهودی شکایت به نزد فاروق رضی الله عنه بردند، فاروق رضی الله عنه به منادی دستور میدهد در شهر ندا کند تا هر کس از این ماجرا باخبر است به فاروق رضی الله عنه گزارش دهد. پس از چند لحظه آن جوان مسلمان آمد و قضیه را با خواندن همان اشعار بازگو کرد و[157] به قتل آن جوان یهودی اعتراف نمود. فاروق رضی الله عنه گفت: «لا یقْطَعَ اللهُ یدَكَ[158] = خدا هرگز دست تو را کوتاه نکند و بر او آفرین کرد و خون آن جوان یهودی را مَهْدور اعلام نمود».
2ـ مردی دختر زیبایی را در جای خلوتی[159] دید و به قصد تجاوز به او حمله کرد و دختر در حال دفاع سنگ نوک تیزی را بر تهیگاه او زد[160] و آن مرد به هلاکت رسید و وقتی شکایت را پیش فاروق رضی الله عنه بردند، فاروق رضی الله عنه گفت: آفرین بر این دختر که در راه خدا این مرد متجاوز را کشته و قصاص ندارد.[161]
[1]ـ الاصابه، ج1، ص83 به نقل اخبار عمر، ص212 و اغانی، ج16، ص58 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص157.
[2]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص157 در صفحه آینده به هنگام بحث از کلاسهای درس قرآن در شام معلوم میشود که در کلاس ده نفر شاگرد داشته است.
[3]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص157.
[4]ـ همان
[5]ـ کنزالعمال، ج1، ص281 و طبقات ابن سعد به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص159.
[6]ـ همان
[7]ـ همان
[8]ـ الاصابه، ج1، ص83، به نقل اخبار عمر، ص212 و الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص157، به نقل از اغانی، ج16، ص58.
[9]ـ همان
[10]ـ ابن الانباری به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص161.
[11]ـ عبقریات، عقاد، ص559 و الجامع الکبر مسند عمر حدیث 613 به نقل اخبار عمر، ص219.
[12]ـ صحیح بخاری، ج6، ص100 و ابن الجوزی، ص106 به نقل اخبار عمر، ص334.
[13]ـ همان
[14]ـ الاصابه، ج1، ص83، به نقل اخبار عمر، ص212 و اغانی ج16، ص58 به نقل الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص157.
[15]ـ الفاروق، ج2، ص157 و 159، به نقل از ابن سعد و کنزالعمال، ج1، ص281.
[16]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص161، به نقل از ابن انباری و عبقریات، عقاد، ص559 و الجامع الکبیر مسند عمر حدیث 613 به نقل از اخبار عمر، ص219.
[17]ـ صحیح بخاری، ج6، ص100 و ابن الجوزی، ص106 به نقل اخبار عمر، ص334.
[18]ـ الاصابة، ج1، ص83، به نقل اخبار عمر، ص212.
[19]ـ الفاروق، ص157 ئ 259.
[20]ـ همان
[21]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص279 به نقل از شاه ولیالله محدث.
[22]ـ همان
[23]ـ همان
[24]ـ همان
[25]ـ این شرط به تفصیل در الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص291 بیان گردیدهاند.
[26]ـ صحیح مسلم هامش ارشاد ساری، ج6، ص297 و شرح نووی بر مسلم همان جلد، ص287.
[27]ـ صحیح بخاری در شرح ارشاد ساری، ج9، ص142.
[28]ـ همان
[29]ـ صحیح مسلم هامش ارشاد ساری، ج8، ص457.
[30]ـ صحیح مسلم هامش ارشاد ساری، ج8، ص457.
[31]ـ فقه السنه، ج1، ص529.
[32]ـ همان
[33]ـ همان
[34]ـ این توضیح و قیاس کردن سند روایت احادیث بر اسناد مالی به قیاس اولی مطلبی است که به ذهن نگارنده خطور کرده و آن را صحیح میدانم و این توضیح و قیاس نه از فاروق نه از کس دیگر روایت نشده است و بلکه آن چه فاروق گفته است: «اِنَّما سَمِعْتُ شَيْئاً وَ اَجْبَتْتُ اَنْ اَتَثَبَّتَ» (مسلم هامش ارشاد ساری، ج8، ص457).
[35]ـ همان
[36]ـ همان
[37]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص291.
[38]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص287، به نقل از انساب الاشرف بلاذری.
[39]ـ ازاله الخلفاء، ج2، ص6 و الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص 280 و 283 و 291.
[40]ـ همان
[41]ـ ازاله الخلفاء، ج2، ص6.
[42]ـ مسند امام احمد، ج1، ص363 و السنه قبل التدوین، ص97 و طبقات ابن سعد، ج2، ص 100 و قبول الاخبار، ص 29.
[43]ـ ارشاد ساری، ج4، ص426، شرح نووی بر صحیح مسلم در هامش ارشاد ساری همین اخطار معاویه را از عبدالله بن عامر یحصبی (یکی از قراء سبعه) نقل کرده است.
[44]ـ تذکره الحفاظ ذهبی، ج1، ص24.
[45]ـ تذکره الحفاظ ذهبی، ج1، ص24 و الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص294، به نقل از کتاب الاثار.
[46]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص298، به نقل از موطاص، ص316.
[47]ـ الفاروق، ج 2، ص 300.
[48]ـ از جمله فاروق کاشف قانون (عول) در فرایض میباشد، الفاروق، شبلی نعمانی، ج 2، ص 387.
[49]ـ الفاروق به نقل از اداله الخلفاء، شاه ولیالله دهلوی، تمام اصلهایی که فاروق آنها را استنباط و تقریر و زیربنای اصول الفقه قرار داده است بیان نموده است.
[50]ـ استیعاب قاضی عبدالبر به نقل ازاله الخفاء، به نقل الفاروق، ج2، ص291.
[51]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص291 و 292.
[52]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص302 به نقل از ازالة الخلفاء، ج2، ص83.
[53]ـ استیعاب قاضی عبدالبر و ازالة الخلفاء، ج2، ص185.
[54]ـ کتاب الاشراف، بلاذری، به نقل از الفاروق، ج2، ص185.
[55]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص302 به نقل از حجهالله البالغه دهلوی.
[56]ـ امام مالک در موطا اغلب این نامه را نقلنموده است و این مطلب به تفصیل درالفاروق، ج2، ص162 و 163 بیان گردیده است.
[57]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج2، ص168 به نقل از ابن الجوزی.
[58]ـ تذکره الحفاظ ذهبی و اسد الغایه در شرح حال این اشخاص توضیح دادهاند که عمر آنها را برای تعلیمات فقه به این نقاط اعزام نموده است.
[59]ـ همان
[60]ـ همان
[61]ـ الفاروق، ج2، ص168 به نقل از شیخ سیوطی در حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره.
[62]ـ الفاروق، ج2، ص302 به نقل از شاه ولیالله محدث دهلوی.
[63]ـ التاج فی اخلاق الملوک به نقل اخبار عمر، ص275 و ابن الجوزی، ص100.
[64]ـ نمونه این اشعار در ادبیات قدیم عرب قصیده (لامیه العرب) است که به روایتی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم درباره آن فرموده: «عَلَّموا اَوْلادَكُمْ لاميَّةَ العَرَبِ فَإِنَّها تُؤَدَّبُ اَخْلاقَهُم» و در ادبیات فارسی اشعار بانوی ایرانی پروین اعتصامی و بوستان سعدی است.
[65]ـ البیان و التبین، ج2، ص256 و 81 و الکامل، ج1، ص46 و الذخامر و الاخلاق، ص166 به نقل اخبار عمر، ص260.
[66]ـ همان
[67]ـ همان
[68]ـ الکامل، ابن اثیر، ج2، ص360 و ابوبکر صدیق رضی الله عنه ، هیکل، ج1، ص192.
[69]ـ طبقات الشعراء، ص17 و العمده لابن دشیق، ج1، ص14 به نقل اخبار عمر، ص260.
[70]ـ همان
[71]ـ همان
[72]ـ البیان و التبین، ج1، ص204 به نقل اخبار عمر، ص261.
[73]ـ الکامل، ج2، ص48 به نقل اخبار عمر، ص261.
[74]ـ الاشقاق لابن درید، ج1، ص33 و الاغانی، ج8، ص144 و منتخب کنز العمال، ج6، ص305 و ابن الجوزی، ص262 و روضة المجبین، ص7، به نقل اخبار عمر، ص261 تا 263.
[75]ـ الکامل، ج1، ص267 به نقل اخبار عمر، ص262.
[76]ـ الکامل، ج1، ص267 به نقل اخبار عمر، ص262.
[77]ـ الفایق، ج1، ص171.
[78]ـ الفایق، ج1، ص171 به نقل اخبار عمر، ص264. توجه: ببینید خود این جملهها چه قدر ادبیانه هستند!!
[79]ـ الاغانی، ج9، ص155 و طبقات الشعراء، ص27 به نقل اخبار عمر، ص269.
[80]ـ الاغانی، ج9، ص139 و طبقات الشعراء، ص29 و معاهد التنصیص، ج1، ص110 به نقل اخبار عمر، ص269.
[81]ـ همان
[82]ـ عیون الاخبار، ج1، ص67 و البیان و التبین، ج1، ص203 و 204 به نقل اخبار عمر، ص270.
[83]ـ همان
[84]ـ اخبار عمر، طنطاویین، از ص264 تا ص279 از تمام جلسات شعرا با فاروق بحث کرده است.
[85]ـ جمهره اشعار العرب، ص18 به نقل اخبار عمر، ص260.
[86]ـ همان
[87]ـ العمده، ج1، ص15 به نقل اخبار عمر، ص261.
[88]ـ همان
[89]ـ الکامل، ج1، ص155 و عیون الاخبار، ج2، ص168 و البیان و التبین، ج3، ص146.
[90]ـ الکامل، ج1، ص155 و عیون الاخبار، ج2، ص168 به نقل اخبار عمر، ص261.
[91]ـ جمهوه الاشعار، ص18 به نقل اخبار عمر، ص261.
[92]ـ همان
[93]ـ طبقات الشعراء، ص51 به نقل اخبار عمر، ص190، التاج فی اخلاق الملوک هامش، ص44 به نقل اخبار عمر، ص275.
[94]ـ همان
[95]ـ همان
[96]ـ طبقات الشعراء، ص51 به نقل اخبار عمر، ص190.
[97]ـ همان
[98]ـ طبقات الشعراء، ص51 به نقل اخبار عمر، ص190.
[99]ـ همان
[100]ـ التاج فی اخلاق الملوک هامش، ص44 به نقل اخبار عمر، ص275.
[101]ـ همان
[102]ـ ابن الجوزی، ص100 و شرح ابن ابی الحدید، ج3، ص971 به نقل از اخبار عمر، ص170.
[103]ـ همان
[104]ـ ابن الجوزی، ص100 و شرح ابن ابی الحدید، ج3، ص98 به نقل اخبار عمر، ص170 و اضافه کرده که در کتاب الف باء، ج2، ص95 آمده است که نعمان خود از سمت استانداری بیزار بوده و عمداً این اشعار را گفته تا فاروق رضی الله عنه او را عزل نماید.
[105]ـ همان
[106]ـ همان
[107]ـ همان
[108]ـ همان
[109]ـ بلوغ الارب، ج1، ص215 به نقل اخبار عمر، ص170.
[110]ـ همان
[111]ـ بلوغ الارب، ج1، ص215 به نقل اخبار عمر، ص170.
[112]ـ الاصابه، ج1، ص188 و خزائه الادب بغدادی، ج1، ص123 و زهر الادب، ج1، ص20، به نقل اخبار عمر، ص265.
[113]ـ همان
[114]ـ نهایه الادب، ج3، ص298 و ابن الجوزی، ص67 به نقل از اخبار عمر، ص267.
[115]ـ همان
[116]ـ نهایه الادب، ج3، ص298 و ابن الجوزی، ص67 به نقل از اخبار عمر، ص267.
[117]ـ ابن الجوزی، ص67 و نهایة الادب، ج3، ص298 به نقل از اخبار عمر، ص265 تا 267.
[118]ـ اخبار عمر، ص418.
[119]ـ همان
[120]ـ همان
[121]ـ همان
[122]ـ همان
[123]ـ همان
[124]ـ الاصابه، ج2، ص237 و الاصابه، ج3، ص113 به نقل اخبار عمر، ص418.
[125]ـ الاصابه، ج2، ص237 و الاصابه، ج3، ص113 به نقل اخبار عمر، ص418.
[126]ـ همان
[127]ـ همان
[128]ـ همان
[129]ـ جمهرهة اشعار العرب، ص25 و الفایق، ج2، ص88 به نقل اخبار عمر، ص203.
[130]ـ همان
[131]ـ البیان و التبتین، ج2، ص22 به نقل اخبار عمر، ص262.
[132]ـ همان
[133]ـ الاغانی، ج4، ص5 به نقل اخبار عمر، ص279.
[134]ـ همان
[135]ـ عیون الاخبار، ج2، ص168 و البیان و التبین، ج3، ص146.
[136]ـ همان
[137]ـ اخبار عمر، ص216.
[138]ـ همان
[139]ـ همان
[140]ـ اشتراکیه عمر، محمود شبلی، ص100.
[141]ـ ابن الجوزی، ص71 و روضه المجهین، ص226 و تحفه العروس، ص12 به نقل از اخبار عمر، ص383.
[142]ـ التاج فی الخلاق الملوک، ص44 به نقل اخبار عمر، ص275.
[143]ـ الغایق،ج1، ص351 به نقل اخبار عمر، ص203.
[144]ـ همان
[145]ـ تحفه العروس، ص58 به نقل اخبار عمر، ص194.
[146]ـ همان
[147]ـ العقد الفرید، ج1، ص289، به نقل اخبار عمر، ص288.
[148]ـ همان
[149]ـ الریاض النضره، ج2، ص58 به نقل اخبار عمر، ص196.
[150]ـ همان
[151]ـ تحفه العروس، ص56 به نقل اخبار عمر، ص202.
[152]ـ همان
[153]ـ عیون الاخبار، ج2، ص116 و روضه المجین، ص 324 به نقل اخبار عمر، ص193.
[154]ـ همان
[155]ـ همان
[156]ـ عیون الاخبار، ج2، ص116 به نقل اخبار عمر، ص194.
[157]ـ عیون الاخبار، ج2، ص116 به نقل اخبار عمر، ص194.
[158]ـ همان
[159]ـ ابن الجوزی، ص68 و روضه المحبین، ص324، اخبار عمر، ص197.
[160]ـ همان
[161]ـ همان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر