فصل هشتم:
نبوغ نظامی فاروق، امیرالمؤمنین رضی الله
عنه
در این فصل انشاءالله یک نگاه گذرا بر نشانههای نبوغ نظامی فاروق رضی الله عنه خواهیم داشت، و برای روشن شدن چشمانداز خویش، قبلاً، توجه خود را به این دو مطلب مهم معطوف میداریم:
1ـ به اتفاق تواریخ جهان، سپاه سی هزار نفری[1] اسلام، به رهبری فاروق رضی الله عنه توانست فقط در مدت ده سال (از سال 13 تا 23 هجری) منظمترین و مجهزترین ارتشهای چند صد هزار نفری[2] شاهنشاهی ایران و امپراتوری روم را، از قلمرو انتشار اسلام تارومار کند، و بر دو قاره عظیم جهان (آسیا و افریقا) استیلای نظامی داشته باشد، و چون نظیر این پیشرفت نظامی در جهانگشاییها و فتوحات جهانی مشاهده نگردیده است، ما آن را (پیشرفت سریع مسلمانان) مینامیم.
پیشرفت سریع مسلمانان و پیشرفت سریع اسلام
2ـ در مدت این ده سال و در اثنای استیلاتی سپاه اسلام فقط چند درصد از مردم این دو قاره دین اسلام را قبول کردهاند و بقیه با قرارداد صلح و قبول حاکمیت عادلانه اسلام و تضمین آزادیها، بر ادیان سابق خویش باقی ماندهاند و سپس تدریجاً و فقط در طی چند دهه (از 23 تا 90 هجری) تمام مردم این قارهها دیانتهای سابق خود را کنار گذارده،و جز درصدی، عموماً دین اسلام را قبول کردهاند، و از آن جایی که نظیر این پیشرفت در تاریخ صدها سال! نتوانستهاند حتی در یک دهم این قارههای انتشار یابند، ما آن را پیشرفت سریع اسلام مینامیم و بر این امر کاملاً تأکید میکنیم که این دو مطلب (پیشرفت مسلمانان و پیشرفت اسلام) چه از حیث زمان و چه از حیث عوامل، به کلی از یکدیگر جدا بودهاند و بر ذمه نویسندگان مسلمان و آگاه است که عوامل تحقق هر کدام از آنها را جداگانه بررسی نمایند، و نویسندگانی که این دو مطلب را با هم قاطی کرده، و عامل تحقق هر دو را یک امر پنداشتهاند، یا مسلمان ناآگاه بودهاند یا آگاهان نامسلمان! اما به هیچ وجه نیز نباید از این نکته غافل ماند، که تحقق هر دو مطلب در نتیجه جنگ و مبارزه و شکست و پیروزی بوده است،
جنگ فکری و پیشرفت سریع اسلام در جهان
اما با این تفاوت کلی که برای پیشرفت اسلام جنگ فکری برپا گردیده است و مغزها و دلها همراه تصورات و اعتقادات و باورهای خویش و در میدان اندیشههای صرف که برخی[3] با برندهترین ابزارهای جنگ فکری یعنی وحی خدا و منطق و برهان و واقعیت و فطرت مجهز بودهاند و اکثریت[4] عظیمی فرسودهترین و بیاثرترین ابزارهای جنگ فکری یعنی روایتهای بیسند و مرموز و نامعقول و زیاناور را در دست داشتهاند، سالها در برابر یکدیگر مصاف دادهاند، و هیچ تعجبی ندارد، که در مدت دهها سال جنگ فکری، افکار چند هزار از پیروان محمد صل الله علیه و آله و سلم بر افکار میلیونها انسان و بر افکار مردمان دو قاره آسیا و افریقا و بخشی از اروپا پیروز گردیده است و چون عوامل این پیشرفت و پیروزی دین اسلام همان حقانیت و عقلپسندی و فطری بودن آن بوده است، اگر در همان دوران، و در دورانهای آینده، تبلیغات زهرآگین استعمارگران خارجی، و استثمارگران داخلی، بر مبنای جعل روایتها، چهره افکار واقعی اسلامی را تغییر نمیداد، یقیناً در مدت کمتر از یک قرن، افکار اسلامی در تمام جهان و در تمام قارههای عالم، بر افکار تمام مردم پیروزی مییافت، و بر روی زمین و در زیر آسمان جز دین اسلام از هیچ دیانت و مکتب دیگری اثری باقی نمیماند، هم چنان که افکار دانشمندانی چون گالیله و ارشمیدس و نیوتن در مورد حرکت زمین و جاذبه زمین که در عین حقانیت و صحیح بودن چون با منافع استعمارگران و استثمارگران هیچ گونه برخوردی نداشت و چهره واقعی این افکار بر اثر تبلیغات ناروا مخدوش نگردید، توانستند در مدت کمتر از چند سال در تمام قارهها بر افکار میلیاردها انسان پیروز گردند، و اثری از افکار مخالفین آنها در روزی زمین و در زیر آسمان باقی نماند، بنابراین پیشرفت سریع اسلام در دو قاره جهان و در مدت دهها سال نظایر بسیار زیادی دارد و هیچ جای تعجب نیست، و آن چه مایه تعجب است و غور و بررسی در جهت یافتن عوامل تحقق آن لازم است همان مطلب دوم و پیشرفت سریع مسلمانان است که برای تحقق آن جنگ ابدان، نه جنگ افکار، برپا گردیده است.
جنگهای بدنی و جسمی و پیشرفت سریع مسلمانان
در صحنه کاملاً جسمی و با همه فعل و انفعالات فیزیکی، از حمله و دفاع و زور بازوان و حرکت نیزهها و امواج برق شمشیرها و خروش کمانها و صفیر تیرها و بالاخره برخورد پولاد و آهن با پوست بدن انسانها و عامل پیروزی در چنین جنگی زور و قدرت، و تجهیزات جنگی و فوت و فن و تاکتیکهای رزمی و بالا بردن آمار افراد نظامی ست و حق بودن یک طرف و باطل بودن طرف دیگر، طبق سنن الهی در فعل و انفعالات فیزیکی این جنگها و آسیبپذیری حق از باطل هیچ گونه تأثیری ندارد. در جنگ احد حمزه سیدالشهداء نمونه یک حق زنده و متحرک بود با این حال حربه آهنین وحشی که نمونه کفر و بطالت بود، او را از پای درآورد و رسول الله صل الله علیه و آله و سلم جوهر خالص حق بود با این حال با سنگاندازی و حربه آهنین عتبه و ابن قمئه که هر دو نمونه کفر و باطل بودند مجروح گردید[5] و خیلی از این مثالها که در جنگ ابدان و فعل و انفعالات فیزیکی آنها مشاهده گردیده است.
بنابراین میبایستی به هیچ وجه امکان نداشته باشد که سپاه اسلام بر ارتشهای ایران و روم پیروز گردد زیرا به اتفاق تمام تواریخ جهان خصوصیات طرفین این جنگ ده ساله به این قرار بوده است:
اول: شبه جزیره عربستان، دارای یک ارتش منظم و تعلیم یافتهای نیست و امیرالمؤمنین فاروق رضی الله عنه سپاهیانی را جمع کرده است که تعداد آنها فقط سی هزار نفر و کمتر از پادگانهای یک شهر از شهرهای بیشمار ایران و روم[6] است، و آلات جنگی آنها پیکانهایی است که بر سر نیزه فرو بردهاند و شمشیرهای که با کهنه طناب به کمر[7] بستهاند و همین سپاه با همین تجهیزات تحت فرمان فاروق رضی الله عنه در یک زمان واحد و در دو جبهه به ارتشهای معظم ایران و روم در خاک خودشان و در میان قلعهها و استحکامات نظامی و در پشت حصارها و برج و باروها حمله میکنند و آنها را تارومار مینمایند!!
دوم: ارتشهای معظم ایران و روم، هنگام مورد تهاجم سپاه اسلام واقع میشوند که دو قدرت بیهمتای روزگار به شمار میآیند و از حیث آمار و ارقام تجهیزات جنگی و تعلیمات نظامی دارای ویژگیهای زیر میباشند:
1- در پادگانهای هر یک از کشورهای شاهنشاهی ایران و امپراتوری روم چند صد هزار سپاهی و افسر و سرکرده، در بالاترین درجه تعلیمات نظامی و انضباط سربازی، همیشه در حال آماده باش به سر میبرند.
2- هر دو ارتش از محکمترین وسایل دفاعی دسته جمعی، مانند حصارهای مرتفع سنگی، و دروازههای آهنین و برج و باروها و وسایل فردی مانند: زره، کلاه خُود، بَکْتَرْ، چهارآینه، چکمههای آسیبناپذیر و دستوانههای چرمی از چرم پلنگ و سپرهای نشکن و غیره در اختیار دارند، و مجهزترین وسایل حملات دسته جمعی مانند قلعههای متحرک، و نیروی زرهی کمانداران بر پشت فیلهای جنگی و سنگاندازهای بزرگ و چند نفری (مَنْجنیق)، و وسایل حمله فردی مانند شمشیرهای تازه، خنجرهای جوهردار، و زوبین، نیزه، ساطور و تیر و کمان[8] و حربههای دیگر را دارند.
3- رقابت این دو قدرت روزگار با یکدیگر موجب شده است که بالاترین رقم درآمد کشور خود را به تجهیزات جنگی و تأمین بالاترین سطح زندگی سپاهیان و اعطای مقرری و جوایز به سربازان و بخشیدن طلا و زیور و زینتآلات طلایی به درجهداران، اختصاص دهند، به طوری که بهشتی را در این جهان در اختیار آنها گذاشتهاند که به خاطر حفظ همین زندگی مجلل و بقای همین اشرافیت، تا ریختن آخرین قطره خون خویش از میهن و از پدر تاجدار!! دفاع میکنند، و به همین جهت این دو ارتش متفق هر یک در درون خویش، و نسبت به اجرای اوامر حکومت مرکزی، به حدی متفق و دارای وحدت نظر هستند که در تمام طول جنگها با یکدیگر یا با مسلمانان هیچ گونه اثری از کودتا و شورش و عصیانگری علیه رژیم در آنها دیده نمیشود. تنها یک مرتبه آن هم در جنگ جلولا در سپاه ایران اختلاف به وجود آمد.
4- وقوع چندین جنگ خونین، در بین این دو قدرت جهانی، این دو ارتش را به حد کافی از تجربیات جنگی، و آزمایش فوت و فن نظامی و کاربرد اسلحههای و تاکتیکهای رزمی و آمادگیهای لازم برخوردار[9] نموده است.
حالا به اصل مطلب برمیگردیم، و میگوییم: «امیرالمؤمنین فاروق رضی الله عنه به وسیله سپاه سی هزار نفری، که کمیت و کیفیت آن را شرح دادیم، به دو ارتش چند صد هزار نفری ایران و روم که کمیت و کیفیت آن را بیان کردیم، در یک زمان واحد و در دو جبهه حمله میکند، و با وجود مقاومتهای شدید و کشته شدند بیش از صد هزار مرد جنگی از این ارتشها و شهادت بیش از ده هزار صحابی و تابعی بالاخره فاروق رضی الله عنه در مدت فقط ده سال این دو ارتش معظم و مجهز ایران و روم را تارومار میکند و در دو قاره جهان (آسیا و افریقا) پرچم اسلام را بر بالای همه پادگانهای دولت شاهنشاهی ایران و امپراتوری روم به اهتزاز در میآورد و بر پیشانی روزگار به طور برجسته علامت یک سؤال را ظاهر میسازد که راستی علت این پیروزی بیسابقه نظامی چه بوده است؟ و همین سؤال در دیدگاههای مختلف پاسخهای متفاوتی را مییابد، و با این که پاسخ گفتن به این سؤال و بررسی عوامل این پیروزی بیسابقه صرفاً از وظایف کارشناسان مسائل جنگی است و متخصصین مسائل رزمی باید به این سؤال جواب بدهند، با این حال، هر کسی قلمی در دست گرفته و تاریخ جنگها و فتوحات اسلامی را نوشته هر چند در تمام عمر خویش یک ماه هم در میدانهای جنگی حاضر نشده باشد، و کتابی یا جزوهای در علوم و فنون جنگی هم مطالعه نکرده باشد، باز به پاسخ این سؤال مهم و تخصصی میپردازد، و تنها کسانی از بیان علت این پیروزی سکوت کردهاند که ترسیدهاند ناخواسته به حقیقت تلخی اعتراف نمایند هر چند در عین سکوت در جهت لوث واقعیت امر، نیشهایی هم زدهاند مثلاً نوشتهاند: «ارتش روم و ایران در زمان خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه از سپاه اسلام شکست خوردند!» که گویی هم چنان که زمان و مکان ظروف اتفاقی برای این پیروزی بودهاند، هم چنین عمر بن خطاب رضی الله عنه نیز اتفاقاً در زمان این جنگها خلیفه مسلمانان بوده است و معلوم نیست که او در این پیروزی هیچ گونه تأثیری داشته باشد!
و برخی از مسلمانان ناآگاه یا آگاهان نامسلمان در بیان علت این پیروزی هر یک به شکلی چهره واقعیت این پیروزی را مخدوش ساختهاند مثلاً برخی از نامسلمانان آگاه! در بیان علت این پیروزی نظامی برای این که پیروزی را ناچیز و بیاهمیت جلوه دهند، و ثابت کنند که نه فاروق رضی الله عنه و نه سپاه اسلام کار قابل تحسینی انجام ندادهاند، تا آن جا که میتوانند، برخلاف واقع ارتشهای ایران و روم را ضعیف و ناتوان و آسیبپذیر قلمداد میکنند و این دو قدرت روزگار (ایران و روم) را طوری در درون خویش پوسیده و متضاد و محکوم به زوال میشمارند[10]، که گویی اگر فاروق رضی الله عنه و سپاه اسلام هم به آنها حمله نمیکردند باز همین دو امپراتوری به خودی خود، در همان تاریخ و در همان سالها به قعر فلاکت و بدبختی فرو میرفتند!
آیا اتفاقات سبب پیروزی سپاه اسلام گردید؟!
و برخی نیز با زبان نظامی و اصطلاحات جنگی به پاسخ این سؤال میپردازند، و روحیهها و مسائل استراتژیکی و سوقالجیشی و اتفاقات سالهای جنگ را در این پیروزی دخالت میدهند ولی با کمی تعمق معلوم میشود که این عوامل یا در بین طرفین جنگ مشترک بودهاند، یا به نفع ارتشهای ایران و روم بودهاند مثلاًَ نوشتهاند:
وزش بادهای شدید و هجوم تودههای عظیم شن به طرف لشکریان ایران و باتلاقی شدن زمینهای کشاورزی و شکستن سدها و پیدایش قحطی و خشکسالی و بروز طاعون در سال 628 میلادی که بیش از صد هزار نفر را از میان برد، اینها عواملی بودند که دو ارتش ایران و روم را در مقابل سپاه فاروق رضی الله عنه دچار شکست کردند، که نویسنده ایرانی ما (شمسالدین سیدان) با آب و تاب زیادی آنها را از (مانوکچی[11] لیمچی) نقل کرده و در کتاب فتح الفتوح نوشته است و معلوم میشود که مانوکچی و سیدان از این نکتهها غافل بودهاند که:
الف: وزش بادهای شدید در حین عملیات جنگی، در مدت ده سال جنگ به گواهی همه تواریخ تنها یک مرتبه آن هم در لحظه پایان جنگ قادسیه و پس از شکست حتمی سپاه ایران و فرار سپاهیان وزیده است و تخت سپاهسالار ایران (رستم) را سرنگون کرده است.[12]
ب: باتلاقی شدن زمینهها (آن هم نه کشاورزی) در حین عملیات جنگی در عرض ده سال جنگ تنها یک مرتبه اتفاق افتاده، آن هم نه در جبهه شرق و در رابطه با ایران بلکه در جبهه غرب و در محیط پادگان (فِحْل) و آن هم به دستور فرمانده سپاه روم و برای جلوگیریر از حمله سپاه اسلام صورت گرفته است و سپاه اسلام با یک عقبنشینی تاکتیکی سپاه روم را به خارج پادگان و پشت به این زمین باتلاقی کشانیده و پس از حمله به سپاه روم و شکست و فرار سپاهیان دهها هزار نفر از سپاه روم در این باتلاق کشته شدهاند[13]،
و فقط یک زمینلرزه آن هم در حمص[14] شام به نفع سپاه اسلام اتفاق افتاده است.
ج: پیدایش قحطی و خشکسالی و بروز طاعون[15]، بعد از پیروزی اسلام در جنگ قادسیه و سقوط مدائن و فتوحات تمام شام و فلسطین و بخش اعظم مصر بودهاند و اتفاقاً تواریخ قحطی و طاعون را در عربستان و عراق و شام در آن هنگام که زیر پرچم سپاه اسلام بودهاند، ثبت کرده است، و تلفات سپاهیان اسلام را در این حادثهها تا دهها هزار نفر نوشتهاند[16] که معلوم میدارد پیدایش این حادثهها قطعاً به زیان سپاه اسلام نه به نفع آنها بوده است، و به فرض این که در عمق خاک ایران و روم همین حادثهها پیدا شده باشند، از قبیل مسائل مشترکی هستند که نمیتواند پیروزی سپاه اسلام را به آنها توجیه کرد.
د: برخی برای توجیه کردن شکست ارتش ایران میگویند: چون تیسفون پایتخت ایران از صحنه جنگها و مرزهای اعراب نزدیک بود، اعراب! توانستند با تصرف پایتخت، رژیم حاکم بر ایران را به سقوط بکشانند و برخی در توجیه کردن شکست ارتش روم، عکس این مطلب را علت میشمارند و میگویند: «چون قسطنطینه پایتخت روم، از صحنه جنگها دور بود و فرمانها و امدادها دیر میرسیدند، ارتش روم در مقابل سپاه اسلام شکست خورد، و برخی میگویند علت شکست ارتش ایران این بود که خسروپرویز با برچیدن بساط دولت مستعمره حیره به دست خود سد محکمی برای دفاع از ایران را از دست داد در حالی که برخی عکس این مطلب را علت شکست ارتش روم میشمارند و میگویند کشورهای مستعمره روم در شام، از جمله غَسّانیها، سدهای[17] پوشالی بودند که ارتش روم به اتکای آنها از سپاه اعراب شکست خورد، و بالاخره مشتی از این ضد و نقیضها و وراونهگوییها که شمردن و شنیدن آنها جز اتلاف وقت چیز دیگری نیست».[18]
هـ: برخی جنگهای صد ساله ایران و روم (از قباد تا خسروپرویز و از 527 تا 628 میلادی) را و برخی اختلاف طبقاتی[19] را علت شکست ارتش ایران و روم از سپاه اسلام به حساب آوردهاند، و از نکته غافل ماندهاند، که وقوع این جنگها در یک زمان طولانی، به حد کافی این دو ارتش معظم را از تجربیات جنگی و فوت و فن نظامی و آمادگیهای رزمی و تاکتیکهای لازم برخوردار نموده است و اختلاف طبقاتی هم به نفع ارتشیان بوده است و هر دو کشور نیروهای نظامی و انتظامی خود را غرق طلا و نقره و زندگی مجلل کردهاند، تا برای دفاع از این وضع موجود از جان خویش هم دریغ نکنند، اینها تجزیه و تحلیلهایی بودند که غالباً خاورشناسان و نویسندگان عیسوی و زردشتی خاورمیانه و به طور کلی آگاهان نامسلمان شکست ارتش ایران و روم را با آنها توجیه و تفسیر نمودهاند، و یک تحلیل دیگر، که به وسیله مسلمانان ناآگاه صورت گرفته است مبنی بر این است که این پیروزی نظامی خارقالعادهای بوده است که بر اثر اعجاز قرآن و عزت اسلام و کرامت عمر بن خطاب رضی الله عنه و اصحاب و تابعین تحقق یافته است.و بخش عظیمی از مردم از این تجزیه و تحلیل کاملاً خشنود هستند زیرا با این تحلیل همین پیروزی نظامی برهان آشکاری بر حقانیت دین اسلام اقامه کرده است و از این نکته غافل ماندهاند که اولاً حقانیت دین اسلام سالها قبل از پیروزی با اعجاز قرآن و معجزات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ثابت گردیده است و این یک نوع تردید و یک نوع بیماری ناباوری است که مطلبی با برهانهای قطعی ثابت شده باشد و باز کسانی حقانیت آن را از مسائل جزئی و مشکوک استنباط نمایند، دوم خارقالعادهها، در صورت وقوع بدون از و تلاش و فعالیت و تنها از راه ارتباطات روحی و احیاناً خواندن اوراد و دعاها تحقق یافتهاند[20] در حالی که این پیروزی شگفتانگیز نظامی در میدانهای جنگی و در صحنههای تحقق یافته است که یک رشته فعل و انفعالات فیزیکی و مکانیکی صرف، مانند حمله و دفاع و فرود آوردن شمشیرها و نیزهها و حرکات بازوان و برخورد آهن و پولاد با پوست بدنها و غیره، بر آنها حاکم بودهاند، بنابراین غلبه و پیروزی در این صحنهها به هیچ وجه خارقالعاده و خارج از قوانین و محاسبات علمی نبوده است، و بلکه از روی یک رشته قانونهای ویژه فنون جنگی نیروی یک طرف را تا صد برابر مضاعف و به همان نسبت نیروی طرف مقابل را تقلیل دادهاند، هم چنان که در فیزیک با استفاده از قانون اهرم و فشار آوردن بر دسته اهرم، انسان میتواند یک جسم هزار منی را از جای خود کنده و به قعر دریا بیندازد، هر کسی که یک دوره جنگهای سپاه اسلام را با ارتش ایران و ارتش روم، به خوبی مطالعه کند، و آن هیجان و شور امیرالمؤمنین فاروق رضی الله عنه را در حال ارتبط دائم با هر دو جبهه، و ارسال پی در پی اعلامیهها، و فرمان حملهها و شکل دفاعها و سفارش نقشههای جنگی و تاکتیکهای رزمی و اعزام نیروهای امدادی و انتقال نیروها از یک جبهه به جبهه دیگری و ... در نظر بگیرد، آشکارا میبینید که دستگاه نابود کننده ارتشهای ایران و روم دستگاه اهرمی بوده است، که (تکیهگاه آن) ایمان به حقانیت آرمان، (و بازوی مقاومش) سپاه قدرتمند و فرمانبر اسلام و (بازوی محرکش) به طول هفده منزل[21]، زیر فشار دستهای نیرومند فاروق رضی الله عنه ، امیرالمؤمنین، در مدینه، قرار گرفته است و فاروق رضی الله عنه بر اثر فشار آوردند بر بازوی محرک این اهرم، آن چنان نیروی فیزیکی جنگی را در بازوی مقاوم ـ سپاه اسلام ـ تولید نموده است که توانستهاند در دو جبهه و در یک زمان واحد این ارتشهای غولپیکر را از میدانهای جنگی برکنده، و به ساحل تسیلم یا قعر دریای نیستی برسانند، و معنی نبوغ نظامی فاروق رضی الله عنه جز این چیز دیگری نیست که بیش از هر عامل دیگری در پیروزی سپاه اسلام بر ارتش ایران و روم تأثیر داشته است، و دلیل قاطع بر این که نبوغ نظامی فاروق رضی الله عنه در پیروزی سپاه اسلام چنین نقشی داشته است دو امر است:
اول این که به اتفاق تمام تواریخ، سپاه اسلام، در تمام دوران جنگهای ده ساله، در جبههای که فاروق رضی الله عنه دستور داده و با نقشهای که او کشیده، و با فرماندهان و آمار سپاهیان و تنظیماتی که او مشخص کرده، و با تاکتیکهایی که آنها معین کرده، جنگیده است و به فرمان او حملهها را آغاز و به فران او نیز مدتی آتش جنگ را خاموش کردهاند، و تنها در جنگ (جِسْر[22]) ابوعبید و در عبور از خلیج فارس عَلاء خَضْرَمی[23]، از فرمانهای نظامی فاروق رضی الله عنه خارج شدند، که این نافرمانی در جنگ جسر مومجب پیروزی سپاه ایران گردید و تلفات بیشماری هم به سپاه اسلام وارد آمد و نافرمانی علاء هم دردسرهایی ایجاد نمود، توجه دقیق به این مسائل با یک موازنه منطقی به خوبی نشان میدهد که بُعْدِ نبوغ نظامی فاروق امیرالمؤمنین رضی الله عنه در پیروزیهای سپاه اسلام و متلاشی کردن ارتشهای ایران و روم چه نقش مهم و چشمگیری را داشت است.
دوم: اظهارنظر شخصیتهای تختصصی رزمی آن زمان، و اظهارنظر کارشناسان مسائل جنگی همان روزگار، که خود در این صحنهها شرکت فعالانهای داشتهاند و عوامل شکستها و پیروزیها را با چشم خویش دیدهاند و با پوست بدن خویش لمس کردهاند.
الف: نظر رستم فرخزاد، وزیر جنگ ایران در آن زمان که مهمترین کارشناس مسائل جنگی است و در اکثر صحنهها حضور نظامی هم داشته است، سپاه اسلام را کم قدرت و ناتوان میشمارد، و به تجهیزات نظامی آنها میخندد و تیرهای آنها را به دوک تشیبیه میکند[24]، اما تا صدا در سینه و گلو دارد از دست عمر رضی الله عنه فریاد میکشد، و از نقشههای جنگی و فرمانهای نظامی او هراسناک است و اینک عین عبارت رستم: «اِنَّهُ عُمَرُ! اَلَّذی یكَلَّمُ الكِلابَ! یعَلَّمُهُمْ العَقْلَ، اَكَلَ كِبَدی عُمَرُ اَحْرَقَ الله قَلْبَهُ»[25] = عامل اصلی شکستهای ما عمر است، که با این (نَعوذُبالله) سگها همیشه در تماس است و با آنها صحبت میکند، و مرتب عقل جنگیدان را به آنها یاد میدهد، فقط عمر است که (نعوذبالله) جگر مرا خورده است، خدا (نعوذبالله) جگر او را بسوزاند». این است قضاوت آگاهترین کارشناسان مسائل نظامی ارتش ایران که خود در بالاترین مقام مسئول در صحنههای گرم همین جنگها شرکت داشته است.
ب: نظر شاهزاده کنستانتین و جَبَلَهُ الأَیهَمْ، شاهزاده کنستانتین و جبله الأیهم از آگاهترین کارشناسان مسائل نظامی روم در آن زمان در یک جلسهای عوامل چند فقره شکست سپاه روم را بررسی میکنند و سرانجام متفقاً رأی میدهند که ارتش روم از سپاه اسلام شکست نخورده ست، و بلکه از دست عمر بن خطاب رضی الله عنه شکست خورده است که با ارسال مدوام نقشههای جنگی و تاکتیکهای نظامی سپاه کوچک و نامجهز اسلام را بر ارتش معظم و مجهز روم پیروز گردانیده است و برای توطئه ترور عمر بن خطاب رضی الله عنه دست به کار میشوند و (واثق[26]) را با مبلغی هنگفتی از درهم و دینار مزدور میکنند و او را با همه امکانات و وسایل مأمور ترور عمر بن خطاب رضی الله عنه مینمایند اما واثق بعد از حضور در محل، در حین آغاز کردن عمل به حدی تحت تأثیر تواضع و خدمتگزاری و سادگی ظاهری و عظمت روحی و شکوه معنوی او، قرار میگیرد،که خود را به پای فاروق رضی الله عنه میاندازد و با یک حالتی از انفعال و پشیمانی به سوءقصد خود اعتراف میکند و در دم مسلمان میشود.
ج: نظر یزدگرد شاهنشاه ایران یزدگرد شاهنشاه جوان و هوشمند ایران در آن زمان، بعد از چند فقره شکست ارتش ایران در جنگهای (کَسْکَرْ) و (بُوَیب) و (قادسیه) و (حُلوان) و یک فقره پیروزی ارتش ایران در جنگ جسر و در اثنای وقوع جنگ نهاوند نظر خود را درباره محرک اصلی این طوفانها و شکست ارتش ایران، در جمع سران نظامی و افسران ارتش ایران با این عبارت اظهار میدارد:
«به عمق فاجعه توجه کنید، محرک اصلی این طوفانهای نابود کننده فقط عمر بن خطاب رضی الله عنه [27] است که با قصد جهانگیر حریم مقدس مرزهای ما را زیر پا گذاشت و شهرهای ما را تصرف کرد و بر سواد عراق و اهواز استیلا یافت و اگر شما علیه این مرد عرب به پا نخیزید،به زودی تمام کشور شاهنشاهی ایران را تصرف خواهد کرد».
اعلامیههای جنگی فاروق رضی الله عنه
در سرلوحه نبوغ نظامی و تدابیر جنگی فوق اعلامیههای او قرار میگیرد که با انتشار این اعلامیهها در خطوط مقدم جبههها به اطلاع تمام اهالی شهرها و قصبات و روستاهای ایران و روم میرساند، که جنگ سپاه اسلام از نوع جنگهای رهاییبخش است، و در جهت آزاد کردن مردمان رنج دیده از یوغ استعمار و استثمار و استعباد کسریها و قیصرها و هرقلها و سزارها برپا گردیده است و سپاه اسلام هر کشور و هر منطقهای و هر شهری را آزاد نمود، اهالی آنها را در انتخاب دین و عقیده خویش و انجام دادن مراسم مذهبی خویش کاملاً آزاد میکند و سالیانه وجهی را به نام (جزیه)، که از مالیات رژیم سابق خیلی کمتر است، از آنها میگیرد، و در مقابل متعهد میشود که علاوه بر تأمین امنیت داخلی و اقدام به عمران و آبادی منطقه آنها در برابر حمله دشمنان[28] از جان و مال و آزادی آنها دفاع کند و هر گاه اتفاقاتی رخ داد، که سپاه اسلام نتوانست از منطقهای دفاع کند، باید مبالغی را که به عنوان جزیه از اهالی آن جا گرفته است به آنها پس بدهد[29] و اگر کسانی به میل خویش دین اسلام را قبول کردند، به جای جزیه مانند سایر مسلمانان به سپاه اسلام زکات بدهند و مختار هستد که بدون استفاده از غنائم جنگی در خانههای خویش بمانند یا تحت فرمان فرمانده سپاه اسلام به جبهه بروند و مانند سایر سپاهیان اسلام از غنائم جنگی بهرهمند شوند.
پخش و انتشار این اعلامیهها در امتداد جبههها نتایج زیر را به بار آورد:
1- ملتهای تحت تصرف دولت ایران و روم، بیدار میشوند، و در جهت نیل به آزادیها و شکوفایی اقتصاد خویش، پیروزی سپاه اسلام را آرزو میکنند و نسبت به رژیمهای خویش حاضر به هیچ گونه همکاری نمیشوند.
2- یهودیان در هر دو کشور (ایران و روم) و عیسویان در کشور ایران که به خاطر انجام دادن مراسم مذهبی خویش شکنجه میشدند[30]، نه تنها پیروزی سپاه اسلام را دقیقهشماری میکردند، بلکه هر دو دسته به صورت ستون پنجم در قلب کشور ایران و روم به نفع سپاه اسلام فعالیت میکردند و هر دو دسته در حساسترین شرایط، اسرار نظام ارتش ایران و روم را به اطلاع فرماندهان سپاه اسلام میساندند[31]، و عیسویان علاوه بر گزارش اسرار نظامی، غالباً اسلحه را به دست گرفته و با حفظ مذهب خویش دوش به دوش سپاه اسلام با ارتش ایران میجنگیدند، و برای کسب آزادی از جان خویش نیز دریغ نمیکردند.
فاروق رضی الله عنه ، با اعلان جنگ رهاییبخش بر مبنای نص: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ﴾ [البقرة: 256] اجبار و اکراه در قبول کردن هیچ دینی امکان ندارد»و نظارت دقیق بر عملکرد صادقانه فرماندهان سپاه در تمام جبههها و با اعلان برچیدن همه اهرمهای جبر و استبداد تحمیل دیانتها بر مبنای: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ﴾ [البقرة: 193] = «و با آنها بجنگید تا هیچ سدی در راه قبول انتخاب هیچ دینی از ادیان باقی نماند» و با تأمین یک زندگی آزاد و مرفه، استقرار عدالت و مساوات و برابری در بین تمام اقشار، نه تنها مردم ایران و روم را از ارتشها و از هیئت حاکمه جدا نمود و آنها را منتظر پیروزی سپاه اسلام گردانید، بلکه هم چنان که گفتیم، از اهل کتاب که در میان مردم اهل نظر بودند و روشنفکران زمان به شمار میآمدند هم از یهودیان و هم از عیسویان ستون پنجمی تشکیل یافته بود که به خاطر کسب آزادی خویش به نفع سپاه اسلام و به زیان کشورهای متبوعه خویش فعالیت نظامی و تبلیغاتی و حتی خبرچینی میکردند[32]، و همین جدا شدن مردم از ارتشها و به ویژه همین فعالیت مخفیانه ستون پنجم، توأم با شوریدگی و جانبازی سپاهیان اسلام، و توأم با نبوغ نظامی فاروق اعظم رضی الله عنه و ارائه نقشههای جنگی و تاکتیکهای رزمی او، اکثراً پیروزیهای سپاه اسلام و شکست ارتشهای ایران و روم را به حدی مرموز و غیرعادی نشان میداد که اشخاص سادهاندیش در آن زمان میگفتند: «جِنّیها همراه سپاه اسلام هستند یا این سپاه از جنیها تشکیل یافته است» اما کارشناسان مسائل نظامی مانند: رستم فرخزاد و میناس، فرمانده فاتح جنگهای ایران و روم، و شخص یزدگرد، شاهنشاه ایران، و شاهزاده کنستانتین، ولیعهد امپراتوری روم، و غیره که در صفحات قبل از آنها بحث کردیم، عموماً سرنخ تمام پیروزیها را در دست فاروق اعظم رضی الله عنه میدیدند و با عباراتی که از آنها نقل کردیم در شکستهای غیرمنتظره خویش فقط از دست فاروق رضی الله عنه فریاد میکردند، و اما مطلبی که از نظر کارشناسان مسائل نظامی آن زمان نیز مخفی گشته و امروز نیز جز اسلامشناسان واقعی از آن خبر ندارند، این است که شخص فاروق رضی الله عنه نیز تنها در این پیروزیها مؤثر نبوده است، و بلکه عامل اساسی این پیروزیها واقعیت دین اسلام بوده است و امتیاز فاروق رضی الله عنه این بوده است که واقعیت دین اسلام را به خوبی فهم کرده است، که اسلام چیست[33]، و برای چه آمده، و با چه کسانی باید بجنگد و تا کی و برای چه بجنگد؟ و با چه وسیلهای و از چه راهی اهرم قدرتها را برچیند؟ و فاروق رضی الله عنه کسی بود که واقعیت اسلام را فهمید و نبوغ اجرای دقیق مقررات اسلام را هم داشت، و با اجرای مقررات واقعی دین اسلام توانست ابوبکر رضی الله عنه یک سپاه چهل هزار نفری فقط در مدت ده سال دو ارتش چند صد هزار نفری ایران و روم را تارومار کند و دو قاره عظیم جهان را آسیا و افریقا، از یوغ استعمار و استثمار حر و آزاد نماید.
بنابر آن چه گفته شد این پیروزی شگفتانگیز از سنن الهی و از چهارچوب قوانین خارج نبوده است و بلکه کاملاًَ قدرتمند بوده است و فاروق رضی الله عنه قوانین این پیروزی را از دین اسلام گرفته است و در هر عصر و زمانی کسی هم چون فاروق رضی الله عنه واقعیت اسلام را به خوبی درک کند و نبوغ و ایمان و اجرای دقیق مقررات اسلام را هم داشته باشد، امثال و نظایر این پیروزی را به دست میآورد و کسانی که در توجیه این پیروزیهای نظامی گفتهاند: «جِنّیها در سپاه اسلام شرکت کردهاند، یا کرامت و خارقالعادههای عمر بن خطاب رضی الله عنه و اصحاب موجب این پیروزیها شده است یا دو سه اتفاقات مانند وزیدن صرصر و باتلاقی شدن زمینها یا نهایت ضعف بنیه نظامی ایران و روم سبب شکست آنها گردیده است، دانسته یا ندانسته خواستهاند این پیروزیهای قانونمند را بیقاعده و مختص به زمان و مکان و شخص معینی نشان دهند، تا مسلمانان در آیندهها به هیچ وجه نتوانند از راه پیروی از آیههای قرآن و سنن تغییرناپذیر الهی خیال هم چنین پیروزیهای نظامی را در سر بپرورانند و این تحلیلگران ناآگاه و یا آگاه و مغرض با این توجیههای نادرست در مقابل جنبشهای رهاییبخش اسلام بزرگترین جنایت و خیانت را مرتکب شدهاند و برای این که ثابت کنیم که این پیروزیها شگفتانگیز نظامی کاملاً قانونمند و در پرتو هدایت آیههای قرآن و طبق سنن تغییرناپذیر الهی تحقق یافتهاند، با یک نگرشی در تاریخ، طومار اعصار و قرنها را باز میکنیم تا به هزار و چهار صد سال قبل برگردیم، و با حضور در همان صحنههای نبرد و میدانهای جنگی قوانین پیروزی سپاه اسلام و عوامل شکست ارتشهای مجهز و نیرومند ایران و روم با چشم خویش مشاهده مینماییم.
سال سیزدهم هجری[34] است و امیرالمؤمنین عمر فاروق رضی الله عنه در شهر مدینه (ستاد کل عملیات جنگ رهاییبخش اسلام) عرض و طول دو قاره عظیم جهان (آسیا و افریقا) را در چشمانداز خویش قرار داده است و شب و روز سرگرم جمعآوری نیروهای نظامی[35] و ساز و برگ جنگی و تهیه نقشههای پیروزی و صدور فرمانهای غربی و با دو ارتش نیرومند و مجهز ایران و روم وارد جنگ شده است و مصمم است نوید اسلام را در جهت آزاد کردن ملتهای به بند کشیده آسیا و افریقا از یوغ استعمار و استثمار و استعباد تحقق بخشد و زمینه انتشار اسلام را در تمام جهان فراهم نماید.
[1]ـ جرجی زیدان، ج1، ص171 و 57.
[2]ـ جرجی زیدان، ج1، ص171 و 57.
[3]ـ منظور جمعیت مسلمانان است.
[4]ـ منظور اکثریت عظیم زرتشتیان و یهودیان است که اساس اعتقادات و افکار آنها پندارها و افسانهها و روایتها و اسطورههای خلاف عقل و منطق و فطرت بود. رجوع شود به (کتاب اظهار الحق) و به کتاب (الاسلام و النصرانیه).
[5]ـ ابن هشام، ج2، ص104 و کامل ابن اثیر، ج1، ص174 و طبری، ج3، ص103.
[6]ـ تاریخ جرجی زیدان، ج1، ص171 و 57.
[7]ـ همان
[8]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ص6 به نقل از اخبار الطوال دینوری نام این اسلحهها را برده که سپاه ایران و روم از آنها استفاده میکردهاند و برخی از اسلحهها را نام برده مانند (چلته، جهلم) که معنی آنها را نیافتیم و از آنها بحث نکردیم.
[9]ـ نویسندگان زردشتی چه در ایران و چه در هند از جمله (مانوکچی لیمچی) دانشمند زردشتی هند به نقل کتاب فتح الفتوح (شـ سیدان) بر اثر تعصب شدید همین سوابق جنگی و تجربیات رزمی ارتش ایران و روم را برخلاف واقع دلیل ضعف و آسیبپذیری آنها شمرده است.
[10]ـ فتح الفتوح، شـ سیدان، ص100 تا 106، به نقل از کتاب گنج دانش، ص251 و به نقل از مانوکچی لیمچی، دانشمند زردشتی اهل هند عوامل شکست سپاه ایران را هجده فقره شمرده که اکثراً ضعف و ناتوانی ارتش و فرسودگی بنیه جنگی آن را میرساند.
[11]ـ فتح الفتوح، ص104 و 105، مؤلف فتح الفتوح در معرفی مانوکچی در پاورقی نوشت است: «مانوکچی متولد 1238 هجری در دهکدهای از هندوستان از کتب تاریخی ایران قدیم و از احوال زردشتیان اطلاع کافی داشته است» و معلوم میشود که در تاریخ اسلام اطلاع کافی نداشته است و به همین جهت قضاوتش واقعبینانه نبوده است.
[12]ـ تاریخ ابن اثیر، ج2، ص269 و 181 و تاریخ طبری، ج5، ص1783 و ج4، ص1586.
[13]ـ همان
[14]ـ پیروزی قادسیه سال چهاردهم و سقوط مدائن سال پانزدهم و فتح بیتالمقدس سال شانزدهم و وبا و قحطی سال هجدهم بوده است.
[15]ـ البدایه و النهایه، ج7، ص52، الکامل، ج2، ص491.
[16]ـ تاریخ کامل ابن اثیر، ج2، ص407، تلفات وبا را در میان مسلمانان بیست و پنج هزار نفر نوشته است.
[17]ـ فتح الفتوح، ص105.
[18]ـ همان
[19]ـ فتح الفتوح، ص105.
[20]ـ خداوند متعال مسببالاسباب است و میتواند هر چیزی را سبب ایجاد یک تحول و پیدایش امر مهمی بنماید و میتواند خواندن یک دعا را سبب قتل عام دشمنان دین خود بداند، اما فرق است بین «میتواند و میکند» و به قول اهل کلام در بین «امکان و بالفعل» و سنت الله و روش آفریدگاری بر این اصل قرار گرفته است که جهان فیزیکی و فعل و انفعالات آن (مانند شکست و پیروزی در جنگها و بیماری و تندرستی ابدان، و پیشرفت در صنعت و اقتصاد و غیره) دارای عوامل خاص فیزیکی هستند و هم چنین جهان معنویت و ارواح و فعل و انفعالات آن (چه از حیث تعالی و اوجگیری و وصول به بالاترین مقام انسانیت و چه از حیث فرود آوردن به پائینترین موضع حیوانیت) عوامل خاص معنوی و روانی را دارد و خدا این دو جهان را از یکدیگر آفریده است و قرآن در عین این که معجزات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را توضیح میدهد باز به پیروان خویش فرمان میدهد که از استفاده از اسباب و وسائل غفلت نکنند.
[21]ـ فاروق اعظم، ج1، ص126 و ص152 و 153.
[22]ـ البدایه و النهایه، ج7، ص38 و الکامل، ج2، ص439 و 440.
[23]ـ الکامل، ابن اثیر، ج2، ص538 و تاریخ طبری، ج5، ص1829.
[24]ـ تاریخ ریر طبری، ج5، ص1696 و 1699 و ابن اثیر، ج2، ص243.
[25]ـ عبقریات، عباس محمود عقاد، ص564.
[26]ـ عمر بن خطاب تألیف الکساندار مازاس، ص57 و 58 و 59.
[27]ـ فاروق اعظم، محمد حسین هیکل، جنگ نهاوند، ص27 و حیاه عمر، شبلی، ص268 و طبری، ج5، ص1941 و البدایه و النهایه، ج7، ص106.
[28]ـ تفسیر المنار، ج10، ص294 و خراج ابو یوسف، ص242 و وضع مالیه و مالی مسلمین، ص189.
[29]ـ خراج ابو یوسف، ص139 و نفسیر المنار، ج10، ص296، و وضع مالی و مالیه مسلمین، ص19.
[30]ـ فاروق اعظم رضی الله عنه ، هیکل، ج1، ص152 و 153 و 126 و بامداد اسلام، عبدالحسین زرینکوب، ج1، ص95 و تاریخ ابن اثیر، ج2، ص385. (ترجمه)
[31]ـ همان
[32]ـ البدایه و النهایه، ج7، ص64 و 65 و الاخبار المطول، ص126 «دیوان آمدند، دیوان آمدند!» این جمله را ایرانیان در اثنای عبور سپاه اسلام از دجله و فتح مد این بر زبان راندند.
[33]ـ هرگاه نوشتههای مسلمانان و نوشتههای مخالفین اسلام را، اعم از یهودی و عیسوی و زرتشتی و مادیگرایان، در مورد تجزیه و تحلیل علل پیروزی سپاه اسلام در قرن اول و در عصر ابوبکر و عمر رضی الله عنهما مقایسه کنید میبینید که نویسندگان مسلمان بسیار کم و خیلی به ندرت به شرح و توضیح علل واقعی این پیروزیها پرداختهاند اما در مقابل نویسندگان غیرمسلمان عموماً و بدون استثنا علل این پیروزیها را، البته به گمان خویش، توضیح دادهاند و با چنان شور و احساس و بسط و تفصیلی این مسئله را تجزیه و تحلیل کردهاند که هر خوانندهای میداند منظور اصلی آنها از نوشتن تاریخ تنها این تجزیه و تحلیلها نبوده و هدف اصلی آنها جز این چیزی نبوده که مردم را از علل واقعی غافل نمایند و افکار مردم را از عوامل پیروزی اسلام منحرف نمایند.
[34]ـ البدایه و النهایه، ج7، ص18 و 26، الکامل، ج2، ص427 و 432.
[35]ـ همان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر