مواضع استقامت بیشمارند و نیاز به تفصیل دارند، ما در این جا مختصرا به بعضی از آن موارد اشاره میکنیم.
اساس دگرگونیهایی که در قلب بوجود میآید فتنه هاست، هنگامی که قلب به فتنههای گوناگون دچار میگردد، فقط آنهایی میتوانند در برابر آن استقامت کنند که قلبهایشان سرشار از ایمان است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿۞وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٧٥ فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ ٧٦﴾ [التوبة: 75 - 76].
«وکسانی از آنها هستند که با خداوند پیمان بستهاند که اگر از فضل خویش به ما (چیزی) بدهد، حتما صدقه میدهیم و از درستکاران خواهیم بود، آنگاه وقتی که خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، در آن بخل ورزیدند و اعراض کنان روی برتافتند».
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَكَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا ٢٨﴾ [الکهف: 28].
«با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها ذات او را میطلبند، هرگز چشمهای خود را، بخاطر زینتهای دنیا، از آنها برمگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن، همانهای که پیروی هوای نفس کردند وکارهایشان افراطی است».
حضرت پیامبر ج درباره زیان دو فتنه سابق میفرمایند: «زیان حرص مال وشرف در دین، به مراتب بیشتر از زیان دو گرگ گرسنهای است که در گلهای رها شوند».
خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ وَأَوۡلَٰدِكُمۡ عَدُوّٗا لَّكُمۡ فَٱحۡذَرُوهُمۡۚ﴾ [التغابن: 14].
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید، بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشید».
حضرت پیامبر ج فرمودند: «الولد مجبنة مبخلة محزنة»[1]. «فرزند سبب کم دلی، بخل واندوه است».
آیه زیر این مطلب را بخوبی بیان نموده است:
﴿قُتِلَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأُخۡدُودِ ٤ ٱلنَّارِ ذَاتِ ٱلۡوَقُودِ ٥ إِذۡ هُمۡ عَلَيۡهَا قُعُودٞ ٦ وَهُمۡ عَلَىٰ مَا يَفۡعَلُونَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ شُهُودٞ ٧ وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ ٨ ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ٩﴾ [البروج: 4 - 9].
«مرگ وعذاب برشکنجه گران صاحب گودال (آتش) باد، گودالهای پر از آتش، هنگامی که در کنار آن نشسته بودند، و آنچه را نسبت به مؤمنان انجام میدادند (باخونسردی) تماشا میکردند، هیچ ایرادی از آنها (مؤمنان) نگرفتند جز اینکه آنان به خداوند عزیز وحمید ایمان آورده بودند، همان خدایی که حکومت آسمانها وزمین از آنِ اوست و بر همه چیز گواه است».
امام بخاری از حضرت خبابس روایت نموده که ایشان فرمودند: حضرت پیامبر ج درسایه کعبه به چادری تکیه داده بودند، ما (ازرنج وعذابی که به ما میرسید) به ایشان شکایت نمودیم، ایشان فرمودند: در ملتهای قبلی افراد مؤمن را میگرفتند و در چالههایی قرار میدادند سپس اره را بر کاسه سر شان میگذاشتند و آنان را به دو نیم تقسیم میکردند و با شانههای آهنین گوشت بدنشان را از استخوان جدا میکردند، اما این امر نیز آنان را از دینشان باز نمیداشت[2].
واین بزرگترین فتنه حیات دنیوی است. حضرت پیامبر ج فرمودند: ای مردم، هیچ فتنهای در روی زمین از زمان پیدایش آدم تا کنون، از فتنه دجال بزرگتر نبوده است، ای بندگان خدا! ای مردم! در آن فتنه استقامت کنید، من دجال را بگونهای (واضح وکامل) برایتان معرفی میکنم که هیچ پیامبری قبل از من او را اینگونه معرفی نکرده است...[3].
حضرت پیامبر ج درباره مراحل ثبات وعدم آن در رویارویی بافتنهها میفرمایند:
فتنهها همانند تارهای حصیر یکی پس از دیگری بر قلبها طاری میگردند، هر قلبی که آن را بپذیرد لکهای سیاه، و قلبی که آن را نپذیرد لکهای سفید بر آن نقش میبندد تا اینکه برخی قلبها همانند کوه صفا سفید میگردند و تا آسمان و زمین برپاست، هیچ فتنهای به آن زیانی نمیرساند و برخی دیگر سیاه و تاریک میگردند و همانند کوزهای سرنگون، نه معروف را معروف میدانند و نه منکر را منکر، مگر آنچه با هوای او سازگار باشد[4].
خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ﴾ [الأنفال: 45].
«ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی (کافر در میدان نبرد) روبرو شدید، ثابت قدم باشید».
فرار از جبهه و میدان جنگ در دین ما یکی از گناهان کبیره محسوب میگردد، حضرت پیامبر ج هنگام حفر خندق خاکها را بر پشت خویش حمل مینمودند وهمراه با مؤمنان اینگونه دعا میفرمودند:
«وثبت الأقدام إن لاقينا».
«هنگام رویارویی با دشمن ما را ثابت قدم نگه دار».
خداوند متعال میفرماید:
﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ٢٣﴾ [الأحزاب: 23].
«درمیان مؤمنان مردانی هستند که بر عهدی که با خدا بستهاند صادقانه ایستادهاند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند (ودر راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند».
به اصول ومبادی خویش بیشتر از ارواحشان ارزش قایلند، وچنان بر آن استوارند که هرگز از آن دست نخواهند کشید.
اهل کفر وفاجران درحساسترین لحظات از استقامت محروم میمانند وهنگام مرگ نمیتوانند که شهادتین را برزبان بیاورند واین یکی از علامات سوء خاتمه است. به مردی که درحال مرگ بود گفتند که بگو: لا اله الا الله اما او سرش را تکان میداد و از گفتن لا اله الا الله امتناع میورزید.
ودیگری هنگام مرگ میگوید: این کالا با ارزش و آن دیگری بیارزش است. وشخصی دیگر مهرههای شطرنج را نام میبرد ودیگری هنگام مرگ آواز وترانه میخواند و دیگری ازمعشوقش یاد میکند.
واین همه بدان خاطر است که در دنیا این امور آنان را از یاد الله غافل کرده است.
وگاهی چهرههای برخی از این افراد هنگام مرگ سیاه وبدنشان بدبو میگردد وهنگام جان دادن رویشان از قبله بر میگردد. لا حول ولا قوة إلا بالله.
اما نیکوکاران به فضل خداوند هنگام مرگ ثابت قدم میمانند وشهادتین را به زبان میآورند وچهرههای برخی شاداب و روشن میگردد و بوی خوشی از آنان استشمام میشود که این خود نوعی مژده محسوب میگردد.
و در آخر نمونهای از افرادی که درهنگام مرگ استوار ماندند، میآوریم، او امام ابوزرعه رازی یکی از ائمه حدیث است.
ابوجعفر بن علی کاتب ابوزرعه میگوید: من و ابوحاتم وابن واره منذر بن شادان ودیگرانی هنگام احتضار ابوزرعه در ماهشهر نزد وی بودیم، حاضران میخواستند او را تلقین کنند اما به خاطر رفعت شأن ابوزرعه به این کار جرأت نمیکردند، سرانجام تصمیم گرفتند تا با هم حدیث تلقین را مذاکره کنند و به اینگونه ابوزرعه را تلقین کنند، ابن واره سخن را آغاز نمود وگفت: حدثنا ابوعاصم حدثنا عبدالحمید بن جعفر عن صالح، اما از هیبت ابوزرعه زبانش بند آمد ونتوانست که حدیث را بخواند پس از او ابو حاتم شروع نمود وگفت: حدثنا بندار حدثنا ابوعاصم، عن عبدالحمید بن جعفر عن صالح، او نیز نتوانست حدیث را بخواند، دیگران ساکت ماندند، ابوزرعه که درحالت احتضار بود چشمهایش را گشود وحدیث را با سند اینگونه بیان نمود: حدثنا بندار حدثنا أبو عاصم حدثنا عبد الحميد عن صالح، ابن أبي عريب عن كثير بن مرة عن معاذ بن جبل قال: قال رسول الله صلی الله عليه وسلم «من كان آخر كلامه لا إله إلا الله دخل الجنة»[5].
«هرکس که آخرین سخنش (دردنیا) لااله الاالله باشد وارد بهشت میگردد».
امام ابوزرعه/ چون این حدیث را خواند روحش به ملأ اعلی پیوست. درباره این چنین افراد خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٣٠﴾ [فصلت: 30].
«کسانی که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنها نازل میشوند که نترسید و غمگین نباشید، و مژده باد شما را به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است».
پروردگارا! ما را نیز از این افراد بگردان، پروردگارا! ما را بر دین اسلام و راه هدایت استقامت نصیب بفرما.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين وصلى الله علی نبينا محمد وعلی آله وصحبه وسلم أجمعين.
محمد صالح المنجد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر