توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ بهمن ۲۰, دوشنبه

دومین توقف: دلایل ناهنجاری‌های به بارآمده ناشی از تلفن

 

دومین توقف:
دلایل ناهنجاری‌های به بارآمده ناشی از تلفن

پیشگیری و درمان

از میان فتواها و پژهوش‌هایی که در مورد بسیاری از دختران و پسران جوان مطرح شده است، ما در اینجا به طور خلاصه به نکات مهم و دلایل ناشی از ناهنجاری‌های تلفنی اشاره می‌کنیم.

1-   عدم تعهدات دینی و ضعف ایمان و این محوری است که اغلب مشکلات اجتماعی پیرامون آن دور می‌زند، و این همان موضوع بحث ماست.

2-   فقدان عشق و احساسات دوران جوانی خواه از جانب دختران و یا پسران باشد.

3-   فراغت، و آن دردی مزمن است که بیشتر مشکلات را به بار می‌آورد، و جوان نیازمند مراقبت شدید از آن است تا بتواند در زندگی جهت سالم‌ماندن خود و جامعه‌اش بیشتر از آن استفاده کند([1]).

4-   وسایل ارتباط جمعی که مخربند تا سازنده امثال روزنامه‌ها و مجلات و فیلم‌های مبتذلی که ارائه‌کننده صحنه‌های مهیج و حرامی است که امیال جوان را به سوی خود سوق داده و او را مشتاق بی‌حجابی و بی‌بند و باری و بی‌حیای می‌کند، و علاج اینگونه بیماری‌ها راهنمائی جوانان به پرکردن مفید اوقات فراغت و متوجه‌کردن آنان به خطرات اینگونه وسایل است.

5-   دوستان ناباب و این از مهم‌ترین عواملی است که منجر به افتادن جوان در تور بیماردلانی تلفنی و دچارشدن به مشکلاتی است که تا پایان حیات باید ننگ آن را چون زنجیری بر دست و پای خود احساس کند، و درمان این بیماری نیازمند توجیه جوان در دوست‌یابی و عدم تعجیل در انتخاب دوست می‌باشد([2]).

6-   عدم تربیتی که براساس قرآن و سنت باشد، و علاج این نیز خواندن کتاب‌های تربیتی مهم و مؤثری چون کتاب شیخ محمد الدرویش می‌باشد.

7-   ضرورت وجود مجازات سخت و کافی برای مرتکبین اینگونه کارهای زشت و پست تا سدی در مقابل اینگونه اعمال باشد.

8-   الگوسازی درست جهت رد اقتداء به منحرفین و متمایل‌شدن به افراد نیک و صالح امثال داعیان و اصلاحگران.

9-   پرده‌برداشتن از دروغ‌هایی که از طریق بیان قصه‌های عشقی و خیالی و تلفنی و غیره که بین دو نفر منجر به ازدواج آن‌ها شده است که هدفی جز اشاعه‌ی فحشاء و فساد ندارد.

10- ضعف زن در مقابل اشتیاق و نیاز مبرم نسبت به ازدواج، زن وقتی که احساس کند که زمان ازدواجش گذشته و از همسن و سالانش عقب مانده است، این احساس او را وادار به رفتن در مسیر اشتباه می‌کند، اما این طرز تفکر و فهم غلط تنها با توجیه و ارشادهای آگاهانه در این زمینه که ازدواج هر انسانی بستگی به تقدیر و سرنوشتی است که خداوند برای او مقرر نموده است، و در خانواده‌ها نیز دختران جوان را باید به دعا و راز و نیاز خالصانه با خدا تشویق نمود و به آن‌ها فهماند که تنها باید از خداوند درخواست نمایند که به آنان همسری صالح و خوب عطا نماید.

11- عدم‌پرداختن رسانه‌های جمعی با شیوه مناسب به اصل موضوع و مداوای این مسئله نمایش‌دادن برنامه و کنفرانس‌های مختلف برای هشداردادن و آگاهی و توضیح خطرات این کارها.

12- خروج زن بدون محرم به بازارها و اماکن عمومی، و این همان چیزی است که خطرات زیادی را برای زن دربر دارد و به راحتی زن را در دام فساد می‌اندازد.

و برای جلوگیری از این کار نیاز به بالابردن سطح آگاهی افراد جامعه نسبت به اینگونه مسائل می‌باشد که همراهی زن با یک محرم به هنگام خروج از خانه به مکان‌های عمومی الزامی است.

13- اگر بین اولیاء فرزندان عاطفی وجود داشته باشد باید آن را برداشت و اولیاء باید مقداری از وقت خود را در اختیار فرزندان بگذارند و از حال آن‌ها بپرسند، کارهای‌شان را زیرنظر گرفته و دوستان و علایق فرزندان‌شان را بشناسند، و هرگاه در مسیر زندگی‌شان احساس خطر کردند آن‌ها را متوجه کرده و به آن‌ها آگاهی بدهند.

14- عدم درک صحیح از عواقب و خیم این انحرافات و دنباله‌روی از شهوات دوران بلوغ و امیال و احساسات بدون تفکر علاج اینگونه مسائل مواضبت دورا دور و مراقبت‌های متعادل از جوان همراه با راهنمایی و ارشادهای سالم و موعضه‌های حسنه و نیک می‌باشد.

15- تقلید کورکورانه به ویژه تقلید از آنچه که در فیلم‌های مبتذل (استالاکیتت) به نمایش گذاشته می‌شود که اعمال خودسرانه بازیگرانش را به عنوان قهرمان و جوانمرد به تصویر می‌کشد و بازیگران زنش را به عنوان فردی آزاد و مشهور نمایش می‌دهد، و با این اعمال ذهن جوان بیننده را تخریب می‌نماید، و راه علاج آن نیز هشدار‌دادن به نسل جوان نسبت به خطرات اینگونه اقدامات و بیان اشتباهاتی است که در پیروی و الگوبرداری از اینگونه افراد وجود دارد.

16- عدم استفاده صحیح از تجارب گذشتگان و انسان‌های صالح و بدون تعمق و فکرکردن گذشتن از سرگذشت بزرگان.

17- تابع احساسات بدون فکر و اندیشه بودن مخصوصاً دخترانی که تازه به دوران بلوع رسیده‌اند.

اگر کمی تابع خود می‌بودند به راحتی می‌فهمید که راهی را که در نظر گرفته‌اند به ترکستان است، و نتیجه‌ای جز هلاکت و گمراهی دربر ندارد.

18- علاقه‌مندبودن به کشف چیزهائی که عواقب آن مشخص نیست و تمایل به انجام کارهای ممنوع از قبیل عشقبازی‌های احمقانه‌ای که گفتگوهای عاشقانه تلفنی نیز جزئی از آن‌ها است.

19- رواج غلط این تفکر که آشنایی قبل از ازدواج به آن روش الزامی است، و این اندیشه متأسفانه در جامعه‌های اسلامی‌مان نیز رسوخ کرده، و دشمنان اسلام این تفکر را صرفاً به منظور ترویج فساد در زمین انتشار داده‌اند.

20- فقدان حساسیت عرف جامعه و ضعف حیا و عفت و آبروداری نزد بیشتر مردم، و این در حالیست که خودکشی نزد عرب بسیار آسان‌تر از پرده‌دری و بی‌آبرویی زن می‌باشد، و چه بسیار جنگ‌هایی که به علت به خطرافتادن آبروی یک زن به پا شده است.

21- کوتاهی‌کردن بسیاری از زن و شوهرها در قبال وظایفی که خداوند برای آنان مقرر نموده از قبیل ابراز محبت نسبت به یکدیگر و تبادل دیدگاها و گفتارهای عاشقانه و صحبت‌های پاک و دلنشین.

و این از جمله دلایلی بود که بنده توان جمع‌کردن آن را داشتیم، و این همان اسبابی است که منجر به ارتباطات حرام از طریق تلفن می‌شود.

دام!!

سخنان پاکش در دل و جان دانش‌آموزان کوچکش چنین تأثیر می‌گذاشت که ساکت غرق در تفکر به جملات زیبای معلم‌شان می‌اندیشیدند، این سخنانی بود که عقل و هوش را در تسخیر خود درمی‌آورد.

ایمان او روز به روز زیادتر می‌شد، و شاگردانش هرروز که می‌گذشت او را بیشتر دوست می‌داشتند.

روزگار به این منوال گذشت تا این که...

روزی برخلاف عادتش تنها برای خرید به بازار رفت...

فکر کرد که امری عادی است، و هرگز چیزی بر او تأثیر نخواهد گذاشت...

با خود گفت: کاری ساده است و نیازمند برآورده‌کردن آن هستم و هیچ نیازی به بردن بزرگتری (محرمی) با خود ندارم.

به سادگی از میان مردمی که در جاجای بازار پراکنده شده بودند می‌گذشت... که ناگهان با حرکت جوانی روبرو شد که به سویش آمد و نامه‌ای را زیر پایش انداخت. ایستاد و به راست و چپ نگاه کرد کسی را ندید، به این کار فکر کرد...

خدایا چه کار کنم؟ آیا نامه را بردارم یا رها کنم و بروم... باید آن را بردارم و پدرم را از این کار آگاه کنم... خم شد و کاغذ را برداشت و راهی منزل شد... کارهایی در خانه داشت که باید آن را انجام می‌داد... چنان به کارهایش مشغول شد که نامه را فراموش کرد... و پدرش را که به او اطمینان کامل داشت از رازنامه باخبر نکرد...

روزها گذشت بدون آن که متوجه نامه شود... روزی بر حسب اتفاق خواست چیزی را از جیب لباس بردارد، دستش به کاغذی برخورد کرد... کار جوان را در بازار به یاد آورد... خواست پدر را باخبر کند، اما مردد شد.. به فکر فرو رفت و با خود در مورد کار جوان فکر می‌کرد و می‌گفت:

چه می‌شود اگر من تلفنی با او صحبت کرده و او را پند و اندرز دهم...

هیچکس نمی‌فهمد شاید خداوند هدایت او را به واسطه‌ی من قرار داده باشد...

این آروزیی است که دوست دارم به دست من محقق شود...

این کار نیکی است که خداوند به آن خشنود است باید او را نصیحت کنم، چرا که دین نصیحت‌کردن است.

گوشی را برداشت و شمارهای را که در نامه نوشته بود گرفت.

ناگهان متوجه سخنان نرم و ملایم جوان مشتاقی شد که با نهایت بی‌صبری منتظر همچنین لحظه‌ای بود... جوان به گونه‌ای با او صحبت کرد که انتظارش را نداشت.. جوان را نصیحت کرد و پند داد، او نیز گوش کرد و به او فهماند که از کارش پشیمان است و تحت تأثیر سخنان او قرار گرفته است.. از او خواست که شماره‌ی تلفنش را به او بدهد تا هرگاه مشکلی یا سوالی در مورد توبه و ایمان داشت از او بپرسد.

دختر جوان در دام افتاد و شماره تلفنش را به او داد.. گمان کرد که او به این سرعت متوجه اشتباهش شده است.. و صادقانه می‌خواهد توبه کند. بعد از آن جوان هرروز با او صحبت می‌کرد و در باره‌ی بعضی از امورات با او مشورت می‌نمود، در خلال صحبت‌های‌شان گاهگاهی حرف‌های عاشقانه و لبخندهایی رد و بدل می‌شد..

روزگار به همین منوال گذشت تا این که باب صحبت‌های‌شان به آرزوها و امیال‌شان کشیده شد.. و کم کم شیوه عوض شد و دختر جوان تسلیم وسوسه‌های شیطانیش شد، و چنان رام شد که فریفته سخنانی که از زبان جوان بیماردل در مورد عشق و دوستی و صداقت خارج می‌شد گردید.

و چنان اوضاع دگرگون شد که دختر جوان راضی شد از خانه برای دیدن جوان پست و سنگدل در جاهای مختلف بیرون رود و قرارهایی در مکان‌های مختلف با وی بگذارد، و بعد از عکس و ضبط سخنان او دختر جوان به واسطه‌ی این مدارک چنان مطیع او شد که کارش به فضاحت و رسوایی کشید.

و این چنین راهش قدم به قدم به سوی هلاکت در دام‌های شیطان قرار گرفت... و این همان آرام آرام‌رفتن به سوی هلاکت است که بیشتر مردم از آن بی‌خبرند.

و این همان ناچیزشمردن گناه و فهم غلط گناه‌کار که در ابتدا کارش به گمان نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر اقدام به آن می‌کند.




[1]- «اضافه مترجم»

إنَّ الشَّبَابَ وَالْفَرَاغَ وَابجِدَّهْ

 

مَفْسَدَةٌ لِلْمَرْءِ أَيَّ مَفْسَدَهْ

      به راستی جوانی و بیکاری و رفاه و آدمی را به تباهی می‌کشاند.

[2]- «اضافه مترجم» دوست بد همچون سگ آغشته به لجن است، هرچه تو را بیشتر دوست داشته باشد تو را آغشته‌تر خواهد کرد. «ضرب المثل انگلیسی».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...