توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ اردیبهشت ۴, یکشنبه

بخش سوم: قواعد و ضوابط

 


قواعد و ضوابط

1- تعریف لغوی و اصطلاحی قاعده و ضابطه:

 قاعده: مؤنث" قاعد" و جمع آن قواعد است به معنی: اصل و اساس هر چیز. قاعدۀ ریاضی: دستور و قانون آن. قاعـدة البيت: اسـاس و زیر بنای خانه ﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ [البقرة: 127].

 قاعدة الهودج: چوبی از چوب‌های هودج. قاعدة البلد: بزرگترین شهر کشور وقاعدة الطائرات به معنی: فرودگاه هواپیما و قاعدة عسكرية: پایگاه نظامی.

 و در اصطلاح خطاطان سرمشق و نمونۀ خط را می‌گویند.[1]

 ضابطه: اسم فاعل مؤنث به معنی: نگهدارنده، حفظ کننده. از مصدر"ضبط" گرفته شده که به محکم کردن، بادقت و خوب انجام دادن، تسلط یافتن، منظم و مرتب کردن و خوب نگهداری کردن اطلاق می‌گردد.[2]

تعریف اصطلاحی:

قاعده در اصطلاح: اصل و قانون و ضابطۀ کلی را می‌گویند که تمام جزئیات یک مورد را شامل شود. " هی قضية كلية منطبقة علی جميع جزئياتها".[3]

ضابطه: نیز به معنی قاعده و دستور بکار رفته است: "حکمی است کلی که منطبق باشد باتمام جزئیات"[4]

2- فرق بین قاعده و ضابطه:

 این دوکلمه از واژه‌های علمی است که برخی از علما هیچ فرقی در میان این هردو قایل نیستند، و از نظر آن‌ها: کلمات مترادفه‌اند که یک مفهوم کلی را افاده می‌کند.[5]

 و جمعی از دانشمندان فرق بین این دو واژه را به گونۀ زیر توضیح داده‌اند:

1-    قاعده را فروعی از ابواب مختلفه است، و ضابطه را جز از یک باب فروعی نباشد.[6]

 طبق این فرق قاعده گسترده‌تر از ضابطه است، و موارد استثنا در قاعده بیشتر از مواردی است که از ضابطه استثنا می‌گردد.[7]

2-    قاعده به شکل عموم امریست مسلم، بحث وگفتگو در جزئیات وتفاصیل آن مى‌باشد، نه در اصل قاعده.

 اما ضابطه چون حیثیت جزئی را نسبت به قاعده دارد؛ بناء اصل خود ضابط مورد بحث و مورد اختلاف علما قرار می‌گیرد.[8]

الف- قواعد

 قاعدۀ اول:

 " القول في تفاصيل المكي والمدني موقوف علی نقل من شاهدوا التنزيل".[9]

توضیح قاعده:

 منظور از این قاعده اینستکه: یگانه راه مطمئن و معتمد در شناخت جزئیات و تفاصیل این موضوع نقل است و طریق اجتهاد یکی از راه‌های شناخت موضوع است، ولی مطمئن نیست و همچنان جزئیات موضوع به طور مفصل از راه اجتهاد دانسته نمی‌شود.

 گرچند در شناخت مکی و مدنی هیچ روایتی از شخص پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نقل نشده است و این فن بدون روایتی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شناخته می‌شود، باوجود آن تنها راه مطمئن برای شناخت جزئیات وتفاصیل این موضوع، اعتماد به روایات و نقل صحیح از محفوظات صحابه است که در مکان نزول وحی شاهد بوده و از نزول آیات دقیقاً باخبر بودند و بسیاری از صحابه تسلط کاملی بربازشناسی آیات مکی و مدنی قرآن داشته‌اند و توانسته‌اند در این رابطه آن جزئیات دقیقی که کتاب‌های تفسیر به مأثور و همچنین کتاب‌های علوم قرآنی مملو از آن‌ها است، بدست آورند.

فراوانی معلومات صحابۀ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را در این موضوع، می‌توانیم از سخن صحابی بزرگ عبدالله ابن مسعود استنباط کنیم که می‌گوید: " و الله الذي لا إله غيره، ما أنزلت سورة من كتاب الله إلا أنا أعلم فيما أنزلت....".[10]

"سوگند به خدائی که جز او خدائی نیست، هیچ آیه‌ای نازل نشده مگر اینکه من می‌دانم: کجا و در بارۀ چه کسی نازل شده است".

قاعدۀ دوم:

 " الأصل في السورة التی ثبت نزولها بمكة تكون جميع آياتها مكية، ولا يقبل القول بمدنية بعض آياتها إلا بدليل صحيح، كما أن السورة التی يثبت نزولها بالمدينة يحكم لجميع آياتها بأنها مدنية، إلاّ ما دلّ الدليل علی استثنائه".[11]

"استثنای آیات مدنی از سوره‌های مکی و آیات مکی از سوره‌های مدنی بستگی به روایات صحیح دارد".

توضیح قاعده:

گاه سوره‌ای بتمامی مکی است مانند سورۀ المدثر، بعضی از سوره‌ها چون سورۀ آل عمران کاملاً مدنی است.

 و هنگامی هم سورۀ مکی شمرده شده، ولی یک و یا چند آیات آن در مدینه بعد از هجرت نازل شده است. و گاه سورۀ مدنی می‌باشد که آیات مکی در آن گنجانیده شده است.

 تعیین دقیق استثنای آیات مکی از سورۀ مدنی و عکس آن بستگی به دلیل قطعی از روایت صحیح دارد، با روایت‌های ضعیف و یا باعقل و اجتهاد نمی‌توان آیه‌ای از سورۀ مکی را مدنی، ویا آیه‌ای از سورۀ مدنی را مکی شمرد.

 ابن الحصار می‌گوید: "هریک از دونوع مکی و مدنی آیاتی دارند که از آن‌ها استثنا شده است، ولی عده‌ای بدون اینکه بر روایتی اعتماد کند، در استثنای آیات اجتهاد می‌نماید".[12]

الف- امثلۀ استثنا بادلیل صحیح:

 سورۀ اسرا به اتفاق علمای این فن مکی است، ولی آیۀ 85 این سوره طبق روایت صحیح که امام بخاری از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه  نقل کرده، در پاسخ پرسش یهودیان مدینه پس از هجرت نازل گردیده است.[13]

 و هچنان سورۀ هود از سوره‌های مکی به شمار می‌رود، ولی آیۀ 114 آن به اساس روایت عبدالله ابن مسعود در صحیح البخاری و صحیح مسلم از این حکم مستثنا و مدنی محسوب می‌گردد.[14]

ب- امثلۀ استثنای مردود:

 سورۀ انفال به اتفاق مدنی است، برخی از علما آیۀ30 این سوره را از این حکم استثنا نموده، مکی شمرده است.[15]

 و این استثنا چون مبنی بر دلیل صحیح نبوده؛ طبق قاعدۀ فوق مردود است.

 همانگونه که مدنی شمردن آیه‌های 14و15سورۀ اعلی: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَكَّىٰ١٤ وَذَكَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ١٥ [الأعلى: 14-15]. به اساس روایت‌های ضعیف از عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس و استثنای این دو آیه از حکم مکی بودن سوره مردود است.[16]

قاعدۀ سوم:

 " المدنی من السور يکون منزّلا في الفهم علی المكی، وكذا المكی بعضه مع بعض، والمدنی بعضه مع بعض علی ترتيبه في التنزيل".[17]

"فهم سوره‌های مدنی بستگی به سوره‌های مکی دارد و همچنان فهم سوره‌های پسین مکی و مدنی- ازلحاظ نزول- بستگی به سوره‌های پیشین دارد".

توضیح این قاعده:

 قرآن کریم نه به صورت مجموعۀ یکدست و یکجا، بلکه به صورت تدریجی در مدت بیست وسه سال بر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نازل گردید و در این مدت کار ترسیم و تبیین گام‌های حکیمانه و تدریجی اسلام را در مسیر قانونگزاری و پیاده کردن مقررات و جایگزین کردن معارف خود برعهده داشت.

 در مکه با مردم سخت معاند و جنگنده مواجه می‌شود که با خدا و رسول او نبرد دارند و از هیچ نوع ظلم، تجاوز، نیرنگ و حتی توطئۀ قتل پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  باکی نداشتند، همانگونه که اسلام در مکه در دورۀ تشریعی ابتدائی خود قرار داشت.

اما در مدینه محیط جدیدی به وجود می‌آید که پذیرائی تفصیلات مقررات آیین اسلام است، مردم در انتظار ساختن یک جامعۀ نوین و پیامبراسلام  صل الله علیه و آله و سلم  در صدد ساختار جامعه ودولت اسلامی است، حال و مقام دورۀ مدنی با دورۀ مکی تفاوت دارد، همانطور که مراحل مختلف (ابتدائی، میانی و پایانی) هردو دورۀ مکی و مدنی از هم متفاوت می‌باشند.

با توجه به مطالب فوق برای فهم دقیق قرآن، شناخت مراحل مختلف دعوت اسلامی و شناخت حال و اوضاع نزول قرآن و ترتیب نزولی آیه‌ها و سوره‌ها و شناخت مراحل مختلف نزول آیه‌های قرآن ضروری است.[18]

قاعدۀ چهارم:

" المدنی ينسخ المدنی الذي قبله، وينسخ المكي أيضا".[19]

"آیات مدنی ناسخ آیات مدنی سابق و هم ناسخ آیات مکی شده می‌تواند".

توضیح قاعده:

 یکی از شرایط ناسخ و منسوخ اینستکه: زمان و تاریخ ناسخ بعد از منسوخ بوده باشد؛ بنابرین آیات مدنی ناسخ آیات مدنی دیگر که قبل از آن نازل شده و هم ناسخ آیه‌هائی که در مکه نازل شده، می‌باشد. مثلاً حکم وصیت در حق پدر و مادر که از آیۀ180سورۀ بقره استفاده می‌شود، به آیۀ میراث (سوره نساء: 11) منسوخ گردیده است. و این هر دو سوره مدنی بوده، و نزول سورۀ بقره قبل از آن است.

 حکم اباحت شراب که در آیۀ67 سورۀ نحل ﴿وَمِن ثَمَرَٰتِ ٱلنَّخِيلِ وَٱلۡأَعۡنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنۡهُ سَكَرٗا وَرِزۡقًا حَسَنًاۚ [النحل: 67] بدان اشاره رفته است، با آیۀ90 سورۀ مایده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ [المائدة: 90].. منسوخ گردیده که سورۀ نحل مکی و سورۀ مایده از سوره‌های مدنی می‌باشد.

***

قاعدۀ پنجم:

"يستمر نزول بعض السور، فتنـزل في أثناء مدة نزولها سور أخری".[20]

توضیح این قاعده:

گاهی نزول برخی از سوره‌های قرآنی مدت طولانی را در بر می‌گیرد که از آغاز نزول تا پایان یافتن آن چند سورۀ دیگر نازل می‌گردد.

از مثال‌های واضح و روشن این قاعده سورۀ بقره است که- طبق نظر صحیح بعد از مطففین- و براساس نظر اکثر علما نخستین سورۀ مدنی است، ولی نزول آن ادامه داشت که آیه‌های 196-203 آن که متعلق به مسایل حج است، درسال‌های 6- 8 هجرت نازل شده و آیۀ281سورۀ بقره ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٢٨١ [البقرة: 281] آخرین آیۀ قرآنی از حیث نزول به شمار می‌رود.

***

ب- ضوابط و خصایص سوره‌های مکی و مدنی

علما و دانشمندان علوم قرآن برای تشخیص سوره‌های مکی از مدنی- علاوه بر طریق روایت، از طریق درایت نیز- خصایص و ویژگی‌های تعیین کرده‌اند و این ویژگی‌ها که بعضی از آن‌ها مربوط به موضوع و بعضی دیگر مربوط به اسلوب بیان‌اند، عبارت از نشانه‌ها، امارات و قراینی‌اند که: "ما را به شناسائی مکی از مدنی رهبری می‌کند و از سوی دیگر همین نوع تفاوت‌های موجود، در کمیت و کیفیت آیه‌ها و سوره‌های مکی و مدنی همۀ اندیشمندان ژرف نگر را به الهی بودن طبیعت مکتب اسلام هدایت می‌نماید؛ زیرا می‌بینند که این مکتب به شیوۀ کاملاً طبیعی در مکه باپی ریزی بخش اصول دین (زیر بنای مکتب) وبرخی از بخش‌های رو بنای دین مانند انجام دادن عبادت‌های فردی و اتصاف به فضایل اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی و در نتیجه انجام یافتن مرحلۀ فرد سازی، و در مدینه بخش‌های دیگر فروع دین (رو بنای مکتب) یعنی روابط اجتماعی و قواعد حقوقی و روابط بین المللی، و در نتیجه جامعه‌سازی تحقق پیدا کرده است"[21]

1- ویژگی‌های سوره‌های مکی:

 دورۀ مکی آغاز یک مبارزۀ مکتبی و فرهنگی بود و ایجاب می‌کرد که بخش زیر بنای دین و اصول اساسی آن مانند: ایمان به توحید، معاد، نبوت، کتب آسمانی وفرشتگان پی‌ریزی شود وبرحقانیت یکایک آن‌ها براهین حسی وعقلی اقامه گردد و از اقسام پنج گانۀ رو بنای مکتب اسلام (اخلاق، عبادت فردی، عبادت جمعی، روابط اجتماعی و مقررات بین المللی) تنها دو قسم آن‌ها (توضیح فضایل اخلاقی... وعبادت‌های فردی و وجوب انجام دادن آن‌ها) را بیان نماید.

 و از سوی دیگر در مقابل برخورد تند و خشونت آمیزگروه سرکش ولجاجت پیشۀ مردم بی‌سواد مکه در برابر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و یارانش فرود آمدن آیه‌های لازم بود که تهدید شدید معانی آن‌ها همراه قرع صداها وتشدید حرف‌ها که از غضب خدای عزیز منتقم حکایت کند و با نزول آیه‌های صبر و استقامت وحکایت سرگذشت پیامبران گذشته، رهروان راه حق را تسلّی ودلداری دهد.

اهل مکه وحومۀ آن به علت شرکت هر ساله در کنگره‌های ادبی "عکاظ"،"مجنه" و"ذی المجاز" در سخن سنجی وفصاحت شناسی وفهم نکته‌های دقیق بلاغت سرآمد تمام قبایل عرب بودند؛ بنا براین حال و مقام مقتضی بود که در مکه اعجاز قرآن در ایجاز آیه‌ها وکوچکی سوره‌ها تبلور یابد.[22]

 وهمچنان جامعۀ مکه ترکیبی بود از اکثریت قاطع کفار واقلیتی از مؤمنان؛ مطابق به مقتضیات چنین حال واوضاع باید سوره‌های مکی ویژگی‌های ذیل راداشته باشند:

الف- ویژگی‌های کلی و قطعی:

1-    هرسورۀ که سجده داشته باشد، مکی است.[23]

 در مکه جهت رد سخیف‌ترین اعتقاد کفار مکه (شرک وبت پرستی) لازم بود علاوه بر فرود آمدن آیه‌های توحید و یکتاپرستی و اقامۀ براهین عقلی، بحکم وجود سجده در اواسط و اواخر برخی از سوره‌ها، عملاً در برابر دیدگان آن‌ها سرتعظیم برای خدا فرود آورده شود.[24]

2-    هرسوره‌ای که در آن لفظ "کلاّ" باشد، مکی است.

 ا ین کلمه فقط در نیمۀ دوم قرآن بکار رفته است.[25]

 دیرنی در"تیسیر في علم التفسیر" گفته است:

ومَا نزلت كَلاّ بيثرب فَاعْلَمَنْ ولم تأت في القرآن في نصفه الأعلى
کلمۀ "کلاّ" در یثرب (مدینه) نازل نشده این را بدان و در نصف اول قرآن این کلمه نیامده است.

 حکمتش اینست که: بیشتر سوره‌های نصف آخر قرآن در مکه نازل شده و بیشتر مردم مکه متکبر و طغیانگر بودند؛ لذا این کلمه بخاطر نکوهش و تهدید آن‌ها تکرار شده است، بر خلاف نیمۀ اول قرآن کریم که بیشتر در بارۀ یهود (در مدینه) نازل شده است و با توجه به خواری و ناتوانی یهودیان در مدینه نیازی به کلمۀ (کلاّ) نبوده است.[26]

3-    هرسوره‌ای که در آ ن ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ بکار رفته باشد و ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ در آن سوره نباشد، مکی است، مگر سورۀ حج که در آیۀ 77 آن می‌خوانیم:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧ [الحج: 77] که در مکی و مدنی بودن آن اختلاف است.[27]

 حاکم در مسندرک، بیهقی در دلایل النبوه و بزار در مسند خود از طریق اعمش از ابراهیم از عبـدالله بن مسـعود روایت کرده‌اند که: هر آیه‌ای کـه با

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْآغاز شده، در مدینه نازل شده وهر آیه‌ای که با﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ. ابتدا گردیده، در مکه فرود آمده است.[28]

 چون ساکنین مکه قبل از هجرت ترکیبی بودند از اکثریت قاطع کفار، واقلیتی از مؤمنان؛ بنابراین حال و مقام مقتضی بود که عبارت ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ مخاطب به حکم آیه‌ها شوند، نه به عبارت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْکه خطاب به جامعۀ ایمانی خالص در مدینه است.[29]

4-    هرسوره‌ای که در آن داستان آدم و ابلیس آمده باشد، مکی است، به استثنای سورۀ بقره.[30]

5-    هرسوره‌ای که در آن داستان پیامبران و امت‌های پیشین باشد، مکی است، مگر سورۀ بقره.[31]

 علت این دو ویژگی اینستکه: بازگوئی قصص انبیا صحنه‌های از واقعیت عینی مقاومت مؤمنان در برابر شکنجه وآزار ستمگران وبالآخره غلبۀ حق و اهل حق بر باطل و باطلگران وغلبۀ اهل ایمان بر فریب خوردگان وسوسۀ شیطان را در طول تاریخ نشان می‌دهد.[32]

6-    هرسوره‌ای که باحروف مقطعۀ رمزی مانند: ﴿۞أَلَمۡ، ﴿الٓرۚ، ﴿صٓۚ، ﴿قٓۚ و....شروع شده باشد، مکی است، مگر زهراوین (بقره و آل عمران).

 و در مورد سورۀ رعد اختلاف است ولی طبق نظریۀ صحیح آن سوره نیز مکی است.[33]

 این ویژگی‌های شش گانه نشانه‌های قطعی و تخلف ناپذیری از سوره‌های مکی و مدنی بدست می‌دهند.

ب- ویژگی‌های غیر قطعی سوره‌های مکی:

 علاوه برگذشته برخی ویژگی‌های دیگر نیز است که حیثیت قراین را دارد وغالباً در سوره‌های مکی وجود دارد و در عین حال کلی وقطعی نیست از آن جمله:

1-    در این دوره آیات وسوره‌های کوتاه است. ایجازی در بیان وحرارتی در تعبیر و هماهنگی خاصی درکلمات دیده می‌شود.

2-    در این زمان مدار دعوت اسلامی بیشتر بر اصول ایمان به خداوند یکتا و روز
 رستاخیز و تصویر بهشت و دوزخ دور می‌زند.

 تمسک به اخلاق نیک و پسندیده و پایداری برنیکی مورد دعوت خاص است. با مشرکان مجادله و مبارزه درگرفته و رؤیاها و احلام آنان به ریشخند گرفته می‌شود به شرک و بت‌پرستی سخت حمله می‌شود، شبهات آنان را پاسخ می‌دهد، با آنان از هرگونه سخنی به میان می‌آورد، دلیل وحجت اقامه می‌کند، محسوس و مشهود را به گواهی می‌گیرد، داستان می‌سراید وضرب المثل می‌گوید، ناتوانی و زبونی معبودان‌شان را به ریشخند می‌کشد، زشتی تقلید وسخافت رأی شان را آشکار می‌سازد وتمسک‌شان را به دین پدری سخت به ریشخند می‌گیرد، عادت زشت زمان جاهلیت که مدار زندگی‌شان بود چون آدمکشی، زنده بگورکردن دختران، مباح شمردن ناموس دیگران، خوردن مال یتیمان، بسختی مورد حمله قرار می‌گیرد و در برابر آن، اصول عالی اخلاقی وحقوق اجتماعی به رساترین وجهی تشریح می‌گردد.

3-    دراین دوران به روش عرب، سوگندها که مقام خاصی در قرآن دارد ذکر می‌شود.

کم کم وقدم بقدم آنان را به اصول نو وتازۀ زندگی آشنا می‌سازد، اول پایۀ عقاید واخلاق وعادات را محکم بنا می‌کند تا بعد به عبادات وروش معاملات برسد.[34]

2- ویژگی‌های سوره‌های مدنی:

 ویژگی‌ها و خصایصی که برای تشخیص سوره‌های مدنی برگزیده‌اند، نیز بر دوگونه است:

الف- ویژگی‌های قطعی و خطوط کلی سوره‌های مدنی:

1-    هرسوره‌ای که در آن مسئلۀ "جهاد" باشد، خواه اِذن جهاد باشد یا در پیرامون جهاد ویابیان احکام و مقررات جهاد باشد، آن سوره مدنی است.

2-    هرسوره‌ای که در آن تفصیلات احکام کیفری و فرائض دینی و حقوقی وقوانین مدنی واجتماعی و بین المللی آمده باشد، آن سوره مدنی است.

3-    هرسوره‌ای که در آن شرحی راجع به منافقان آمده باشد، آن سوره مدنی است، به استثنای سورۀ عنکبوت که با وجود آنکه در10 آیۀ نخستین آن مطالبی در رابطه با منافقان دارد، مکی است.

 البته می‌توان گفت که این سوره هم از قاعدۀ کلی خارج نیست و شرح مربوط به منافقان در10 آیۀ اول سوره آمده است که این10 آیه دارای ویژگی‌های قطعی آیات مدنی هستند.

4-    مجادلۀ با اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان). و دعوت آنان به سوی حذف تجلیل‌های مبالغه‌آمیز از پیامبران و شخصیت‌های برجستۀ مذهبی (غلو در دین).[35]

ب- علایم غالبه:

 نشانه‌های عمومی (امارات غالبه) که ترجیحاً از ویژگی‌های سوره‌های مدنی هستند و در اغلب و بیشتر شامل سوره‌های مدنی می‌باشند، از این قرار است:

1-    طولانی بودن بیشترسوره‌ها و بعضی آیات است و اطناب در تعبیرات و اسلوب آرام و متین قانونگزارانۀ آن‌ها.[36]

برای اثبات حقایق دینی، دلایل و براهین لازمه اقامه می‌گردد.[37]

 این خصایص چه از نظر موضوعی وچه از نظر اسلوبی، خواه قطعی وهمه جانبه باشد، وخواه بربیشتر، اکثر واغلب شامل گردد، روش تدریجی پیشرفت دعوت اسلامی را روشن وآشکار می‌سازد؛ زیرا خطاب به مردم مدینه، نمی‌توان همچون خطاب به مردم مکه باشد، در بنیان گزاری و پی‌ریزی آیین و کیش نو، گسترشی پیش آمده بود وتفصیل بیشتری را در قانونگزاری و بنای اجتماع جدید اقتضا می‌کرد، بخصوص که مردم سخت گیر مشرکان مکه، جای خود را به مردمی داده بودند که در مدینه می‌زیستند و آمادگی بیشتری برای پذیرفتن آیین نو داشتند، اینست که لحن کلام از تندی به آرامی می‌گراید و پس از ایجاز راه اطناب می‌پیماید وآنچه را که مجمل گذارده بود، تفصیل می‌دهد و بهرحال جانب مردم طرف خطاب را از دست نمی‌دهد.

 در مکه مردمی سخت معاند وجنگنده بودند که با خدا و رسول او نبرد می‌کردند و از هیچ فریب ونیرنگ، تجاوز وستم، دزدی وخونریزی باکی نداشتند، زبان درازی می‌کردند و از اسائۀ ادب خود داری نداشتند، تا کار را بدانجا کشاندند که برای کشتن پیامبراسلام صل الله علیه و آله و سلم  گردهم آمدند وتوطئه آراستند، در آنجاست که خدا رسول خود را دل داری می‌دهد واو را به گذشت و بخشش فرا می‌خواند... اما در مدینه سه گروه مردم بودند:

1-    گروندگان پیامبر اسلام  صل الله علیه و آله و سلم  از مهاجر وانصار.

2-    دو رویان منافق که از روی ترس و یا طمع تظاهر به اسلام داشتند ولی درونشان تاریک و سیاه بود.

3-    دستۀ دیگر یهود بود.

 در بارۀ یهود قرآن به آنان مجادله می‌کرد و آنان را به " کلمۀ سواء" و سخن مشترکی می‌خواند.

منافقان را رسوا می‌ساخت و مؤمنان را دل می‌داد، از یکسو راه آیین وکیش نو را هموار می‌ساخت و از دیگر سو، کار زندگی فردی واجتماعی آنان را می‌پرداخت.

مثلاً همین"زكات" را بنگرید، وجوب آن در مکه و میان مردم بی‌چیز بی‌معنی می‌شد، ولی در مدینه پایه و اساس اجتماع تازه قرارگرفت.

و یا در مکه که روش اصلی صلح وسلم ومدارا بود، جهاد وحرب ونماز خوف برقرار نگشت، ودر قرآن مجید، هرجا سخنی از این معنی پیش آید، ناگزیر سوره را مدنی می‌شمردند.

به هرصورت، اسلوب و روش گفتار قرآنی، بستگی و پیوستگی بسیاری با حال شنوندگان دارد ورعایت حکمت بالغه‌ای شده که تربیت یک چنان قومی را در درجۀ اول اهمیت می‌شناخت.[38]

***

مناقشه:

فرق قاعده با ضابطه اینکه: فاعده را فروعی از ابواب مختلفه است، و ضابطه را جزاز یک باب فروعی نباشد.

 یگانه راه مطمئن و معتمد در شناخت جزئیات و تفاصیل موضوع مکی و مدنی نقل است، طریق اجتهاد یکی از راه‌های شناخت موضوع است، ولی مطمئن نیست.

استثنای آیات مدنی از سوره‌های مکی و آیات مکی از سوره‌های مدنی بستگی به روایات صحیح دارد.

 آیات مدنی ناسخ آیات مدنی سابق و هم ناسخ آیات مکی شده می‌تواند.

گاهی نزول برخی از سوره‌های قرآنی مدت طولانی را در برگرفته که از آغاز نزول تا پایان یافتن آن چند سورۀ دیگر نازل گردیده است.

علما و دانشمندان علوم قرآن برای تشخیص سوره‌های مکی از مدنی
 - علاوه بر طریق روایت، از طریق درایت نیز- خصایص و ویژگی‌های تعیین کرده‌اند که: ما را به شناسائی مکی از مدنی رهبری می‌کند، و از سوی دیگر همین نوع تفاوت‌های موجود، در کمیت و کیفبت آیه‌ها و سوره‌های مکی و مدنی همۀ اندیشمندان ژرف نگر را به الهی بودن طبیعت مکتب اسلام هدایت می‌نماید.

***




[1]- نگا:جوهرى، الصحاح ج2ص525، اين منظور، لسان العرب ج11ص236 عبدالنبى قيم، فرهنگ فارسى و عريى ص804.

[2]- لسان العرب ج8ص 16، فرهنگ فارسى وعربى672.

[3]- تعريفات جرجانى ص171.

[4]- على اكبر دهخدا، لغت نامه ج10ص 15125.

[5]- نگا: خالدالسبت، قواعد التفسيرج1ص32.

[6]- قواعد التفسير ج1ص31، لغت نامهء دهخداج1ص15125.

[7]- قواعد التفسير ج1ص31.

[8]- همان مأخذ.

[9]- قواعد التفسير ج1ص77، المكی والمدنی في القرآن الكريم ج1ص 146.

[10]- صحيح البخاری با فتح البارى ج8 ص119.

[11]- زركشى البرهان ج1ص188سيوطى، اتقان ج1ص62- 63، رشيد رضا، تفسير المنار ج7 ص284، خالد السبت، قواعد التفسير ج1 ص 77-78.

[12]- اتقان ج1ص62.

[13]- صحيح البخارى ج 8 ص 401.

[14]- صحيح مسلم ج 4 ص 2115- 2116.

[15]- فتح البارى ج8 ص656-657.

[16]- قواعد التفسيرج1ص79.

[17]- شاطبى، الموافقات ج3ص406، شيخ الاسلام امام ابن تيميه، مجموع الفتاوى ج15ص160.

[18]- همان مآخذ(با اندك تصرف).

[19]- مكى بن أبى طالب، الايضاح ص113،202.

[20]- ابن عاشور، التحرير والتنوير ج 1ص 202.

[21]- ملا احمديان، قرآن شناسى ص51.

[22]- همان منبع ص49.

[23]- اتقان ج1ص72 مباحثى در علوم القرآن ص275.

[24]- قرآن شناسى ص48.

[25]- البرهان ج1ص188، مصاعد النظرج1ص161، اتقان ج1ص72.

[26]- اتقان ج 1 ص72.

[27]- البرهان ج 1ص189، اتقان ج1ص70- 71.

[28]- مسترک حاکم ج3 |ص 18، دلایل النبوه ج7 ص144.

[29]- قرآن شناسى ص49.

[30]- البرهان ج1ص189،اتقان ج1ص72، مصاعد النضرج1ص161.

[31]- همان مآخذ.

[32]- قرآن شناسى ص48(با اختصار و تصرف).

[33]- البرهان ج1ص189، مصاعد النظر ج1ص161، اتقان ج1ص72.

[34]- تاريخ قرآن ص606-607.

[35]- مباحثى در علوم القرآن ص277.

[36]- مباحثى در علوم قرآن ص278، تاريخ قرآن ص 608.

[37]- همان مآخذ.

[38]- اتقان ج1 ص 278.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...