علم ایمان به جان شود طالب |
|
ز آن که بر عاقل این بود واجب |
علم ایمان بگوید آن ز نخست |
|
تا بود حقپرستی از تو درست |
بعد از آن علم بایدت چندان |
|
که نگهداری از خلل ایمان |
زان که امر از تو میشود صادر |
|
که شود جاهل اندر آن کافر |
خویشتن را مطیع فرماندار |
|
خواه بر قول و خواه بر کردار |
گرکسی پرسدتکه ایمان چیست |
|
یا به نزدیک تو مسلمان کیست |
گر تو گویی که من ندانم این |
|
کفر باشد به نزد اهل یقین |
پس بدان کادمی چون بالغ شد |
|
از علامات جهل فارغ شد |
آب اندر دهان و بینی کنی |
|
ترک پندار خوشبینی کن |
پنجمین است مسح جمله سر |
|
مسح گوش است سنتی دیگر |
هفتم آمد خلال انگشتان |
|
ریش را هم خلال سنّت دان |
راست بر چپ همه مقدمدار |
|
همه اندام بشو سه بار |
پیش بعضی دهم موالات است |
|
در پذیر این که اصل طاعات است |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر