در بخش ششم توضیح گردید که روایات وارده در این موضوع خالى از اختلاف نیست، برخى از سورهها از دیدگاه عدهای مکی، ولی براساس روایت یاروایات دیگر مدنی معرفی گردیده است و یا عکس آن.
همانگونه که بسیاری از این آثار از لحاظ نقد حدیثی به درجۀ ثبوت نرسیده، یا ضعیف ویاهم درصورت ثبوت سند تاشخص تابعی مقطوع ودر باب تحدید سورهها مرسل به حساب میرود.
ولی با تحقیق ومطالعۀ کتب تفسیر به مأثور، کتابهای اسباب نزول وسایر کتابهای حدیث در مییابیم که در بارۀ نزول واسباب نزول سورهها وآیات قرآن روایات واحادیث بیشماری نقل است و از این مجموعه احادیثی که از میزان نقد حدیثی به سلامت بدر آمده وبه درجۀ ثبوت رسیده باشد، نیز کم نیست و مطمئنترین راه برای تحدید سورهها وآیات مکی و مدنی قرآن همان روایات صحیح است.
اینک در این بخشى از بحث به نقل روایات واحادیث صحیح وحسن که در تحدید بسیاری از سورهها به شکل جدا گانه به ثبوت رسیده است، پرداخته و از رواباتى که به ثبوت نرسیده، صرف نظر مینمایم؛ زیرا روایات ضعیفه- بخصوص در موضوع مورد بحث ما- هیچگاه قابل استدلال نمیباشد.
در بخش گذشته روایات متعددی از یاران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وعلمای تابعین در مورد ترتیب سورهها که کدام سوره در مکه نازل شده، ونزول کدام یک در مدینه بوده؟ چه سورهای اول، وچه سورههائی به ترتیب بعد آن قرارگرفته است؟ نقل نمودیم، واختلافاتی در میان آنها در تحدید مکی و مدنی بودن بعضی موارد نیز بوده است با توجه به روایات فوق واستناد به محکمترین وقویترین آنها تعداد سورههای که به اتفاق مکیاند (75) سوره است. وترتیب سورههای مکی را از نظر نزول چنین میتوان ثبت کرد.
ترتیب سورههای مکی به اساس قویترین از اقوال:
علق، ن والقلم، ياأيها المزمل، يا أيها المدثر، الفاتحة، تبت يدا أبي لهب، إذا الشمس كورت، ثسبح اسم ربك الأعلى، والليل إذا يغشى، والفجر، والضحى، ألم نشرح، والعصر، والعاديات، إنا أعطيناك الكوثر، ألهاكم التكاثر، أرأيت الذي، قل يا أيها الكافرون، ألم تر كيف، قل أعوذ برب الفلق، قل أعوذ برب الناس، قل هو الله أحد، والنجم، عبس، إنا أنزلناه في ليلة القدر، والشمس وضحاها، والسماء ذات البروج، والتين والزيتون، لإيلاف قريش، القارعة، لا أقسم بيوم القيامة، ويل لكل همزة، والمرسلات، ق والقرآن، لا أقسم بهذا البلد، والسماء والطارق، اقتربت الساعة، ص والقرآن، الأعراف، قل أوحي، يس والقرآن، الفرقان، الملائكة (فاطر).،كهيعص، طه، الواقعة، طسم الشعراء،طس النمل،القصص، بني إسرائيل، يونس، هود، يوسف، الحجر، الأنعام، الصافات، لقمان، سبأ، الزمر، حم المؤمن، حم السجدة، حم عسق، الزخرف، الدخان، الجاثية، الأحقاف، الذاريات، هل أتاك حديث الغاشية، الكهف، النحل، إنا أرسلنا نوحا، سورة إبراهيم، الأنبياء، المؤمنون، حم السجدة، الطور، الملك، الحاقة، سأل سائل، عم يتساءلون، النازعات، إذا السماء انفطرت، إذا السماء انشقت، الروم، والعنكبوت.
سورۀ انعام به اتفاق مفسران مکى است، ابن عبدالبر اجماع علما را در این مورد نقل نموده میگوید: "وقد أجمعوا أن سوره الانعام مكية".[1]
1- محتوای سوره:
هدف اساسی این سوره دعوت به اصول سه گانۀ مهم: توحید، نبوت ومعاد است، ولی بیشتر روی مسألۀ یکتاپرستی ومبارزه با شرک دور میزند، بطوریکه قسمت مهمی از آیات این سوره روی همین موضوع بوده، اعمال، کردار ورسومات شرک آمیز مشرکان به صورت مفصل مورد نکوهش قرار مىگیرد که این همه از ویژگیهای سورههای مکی میباشد.
2- روایات وآثاریکه در بخش تحقیق روایات (بخش ششم) گذشت، همه به مکی بودن سورۀ انعام اتفاق دارند.
3- روایات متعدد از ابن عباس، ابن عمر، ابى بن کعب، ابن مسعود و انس بن مالک حاکی از آنست که سورۀ انعام همه یکجا هنگام شب در مکه بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرود آمد.[2]
گرچند هیچ یک از این روایات خالی از ضعف نیست، ولی به طور مجموع با شواهد به درجۀ حسن لغیره ارتقا یافته، قابل استدلال شده مىتواند. سیوطی بعد از نقل عدهای از این آثار میگوید: " فهذه شواهد يقوى بعضها بعضاً ".[3]
4- حدیث سعد بن ابی وقاص در سبب نزول آیۀ 52 این سوره: "كنا مع النبي صلى الله عليه و سلم ستة نفر فقال المشركون للنبي صلى الله عليه و سلم: اطرد هؤلاء لا يجترؤن علينا. قال: وكنت أنا وابن مسعود و رجل من هذيل وبلال ورجلان لست أسميهما فوقع في نفس رسول الله صلى الله عليه و سلم ما شاء الله أن يقع فحدث نفسه فأنزل الله عز و جل ولا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداة والعشي يريدون وجهه".[4]
"سعد بن ابی وقاص میگوید: ما شش نفر همراه با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودیم که مشرکان گفتند: اینها را از نزد خود دور کن...پس این آیه نازل گردید".
منظور از مشرکِین در این حدیث مشرکان مکه است.
5- حدیث عباده بن صامت باسند صحیح[5]: "من يبايعني على هؤلاء الآيات ثم قرأ: ﴿۞قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ﴾ حتى ختم الآيات الثلاث فمن وفى، فأجره على الله، و من انتقص شيئا أدركه الله بها في الدنيا،كانت عقوبته و من أخر إلى الآخرة كان أمره إلى الله إن شاء عذبه و إن شاء غفر له ".[6]
منظور عباده بن صامت از این بیعت، بیعت عقبه است که در مکه قبل از هجرت بود.
و از این روایت استفاده میشود که آیۀ فوق قبل از بیعت عقبه نازل شده است.
سورۀ اعراف نیز به اتفاق مکى است به دلایل ذیل:
1- آثار وارده در مورد مکى ومدنى سورهها همه به مکى بودن این سوره اتفاق دارند.
2- محتوای سوره:
بحث از مبدأ ومعاد، اثبات توحید ومبارزه با شرک وبت پرستی، داستان آدم با ابلیس برای احیای شخصیت انسان، سرگذشت اقوام و پیامبران پیشین برای نشان دادن پیروزی مؤمنان راستین وشکست مشرکان وطغیانگران و... این همه دلیل بر مکی بودن سوره میباشد.
3- طبق روایت مسلم از ابن عباس آیۀ 31 این سوره در نکوهش مشرکان مکه که زن ومرد به شکل عریان طواف میکردند، نازل گردیده است: " َكانَتِ الْـمَرْأَةُ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ وهِىَ عُرْيَانَةٌ فَتَقُولُ مَنْ يُعِيرُنِى تِطْوافًا تَجْعَلُهُ عَلَى فَرْجِهَا وتَقُولُ الْيَومَ يَبْدُو بَعْضُهُ أَو كُلُّهُ فَمَا بَدَا مِنْهُ فَلاَ أُحِلُّهُ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيةَ (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ".[7]
این سوره نیز به اتفاق مفسران در مکه نازل شده در میان سلف، و مفسران هیچ اختلافی در این مورد نیست.[8]
علاوه بر آثار و روایات گذشته وعلاوه بر اینکه موضوع اساسى این سوره بر محور داستان یوسف علیه السلام دور مىزند و بیان داستان پیامبران از خصایص سورههای مکی است، ازحدیث سعد بن ابی وقاص استفاده میشود که این سوره قبل از سورۀ زمر نازل گردیده، وسورۀ زمر مکى است.
حاکم از سعد بن ابی وقاص در تفسیر آیۀ: ﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ﴾ با سند حسن[9] چنین نقل میکند: "نزل القرآن على رسول الله صلى الله عليه و سلم فتلا عليهم زمانا فقالوا: يا رسول الله لو قصصت علينا فأنزل الله عز و جل:
﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ١﴾ تلا إلى قوله: ﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ﴾ فتلا عليهم زمانا.. فقالوا: يا رسول الله، لو حدثتنا فأنزل الله عز و جل: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا﴾ [الزمر: 23].[10]
"قرآن بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نازل گردید، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را بر مردمان بیان داشت، سپس از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خواستند تا بر ایشان داستان گذشتگان را بیان دارد، خداوند این آیات را نازل فرمود:
﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ١ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٢ نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ﴾ [يوسف: 1-3]
و آن را بر ایشان خواند، سپس خواستار توضیح و بیان گردیدند که خداوند آیۀ: الله نزل احسن ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا﴾ [الزمر: 23] را نازل نمود...".
در این بحث وگفتگو نیست که این سوره به اتفاق تمام مفسران مکی است.[11]
اختلاف در مورد اینست که آیا بعضی از آیات آن از این حکم مستثنا است؟ ابن عباس- طبق یک روایت - وقتاده آیههای 28و29 را مدنی میدانند.
دلایل مکی بودن سوره:
1- محتواى سوره:
در این سوره بحث از مبدأ ومعاد، رسالت، داستان پیامبران گذشته وسرگذشت عبرت انگیز اقوام گذشته است، این مطالب از ویژگیهای سورههای مکی میباشد.
روایت ابن عباس در تفسیرآیۀ: ﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗا﴾ [إبراهيم: 28] میگوید که: این آیه در بارۀ کفار مکه نازل گردیده است.[12] (74: 229).
سورههای: بنی اسرائیل، مریم، طه و انبیاء:
سورۀ اسرا به اتفاق سلف مکی است، دلیل این ادعا روایتهای آتی است:
حدیث متواترکه در مورد اسرا و معراج وارد شده، این همه بیانگرآنست که "اسرا " در مکه بود چنانکه در مورد کیفبت اسرا میخوانیم: " فرج من سقف بيتي وأنا بمکة ".[13]
"من در حالیکه در مکه بودم سقف خانۀ من شگافته شد".
2- روایت بخاری از عبدالله بن مسعود: "بنو إسرائيل والكهف ومريم وطه والأنبياء من العتاق الأول، وهن من تلادي".[14]
"سورههای: بنی اسرائیل، کهف، مریم، طه وانبیا از سورههای پیشین وکهن هستند".
از این روایت مکى بودن این سوره وسورههاى بعدى وترتیب میان این سورهها واسامى سورههاى متذکره استفاده مىشود.
3- روایت بخارى از ابن عباس در بارۀ آیۀ: ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلٗا١١٠﴾ [الإسراء: 110] که این هنگامى نازل شد که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مکه حالت اختفا بسر مىبرد.[15]
4- طبق روایت امام احمد از ابن عباس آیۀ: ﴿وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّآ أَن كَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ﴾ [الإسراء: 59] در پاسخ مطالبۀ معجزه از طرف مشرکان مکه نازل شد.[16]
5- طبق روایت بخارى از خباب بن ارت آیۀ 76 سورۀ مریم در بارۀ عاص بن وایل نازل گردیده است، هنگامیکه خباب بن ارت از آن تقاضاى قرض خود را کرد، و او از پرداخت دین وی ابا ورزید: " جِئْتُ الْعَاصَ بْنَ وائِلٍ السَّهْمِيَّ أَتَقَاضَاهُ حَقًّا لِي عِنْدَهُ فَقَالَ لَا أُعْطِيكَ حَتَّى تَكْفُرَ بِمُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله و سلم فَقُلْتُ لَا حَتَّى تَمُوتَ ثُمَّ تُبْعَثَ قَالَ وإِنِّي لَمَيِّتٌ ثُمَّ مَبْعُوثٌ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِنَّ لِي هُنَاكَ مَالًا وولَدًا فَأَقْضِيكَهُ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيةُ ﴿أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي كَفَرَ بَِٔايَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا٧٧﴾ [مريم: 77].[17]
6- روایت ابن عباس با سند صحیح[18] در سبب نزول آیه ء 98 سورۀ انبیا که این آیه در پاسخ مشرکان نازل گردیده است: "لما نزلت ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾ فقال المشركون: الملائكة و عيسى و عزير يعبدون من دون الله فقال: لو كان هؤلاء الذين يعبدون آلهة ما وردوها قال فنزلت: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾ عيسى و عزيز و الملائكة".[19]
عاص بن وایل از سرد مداران کفار قریش بود، و همچنان منظور از مشرکان در حدیث ابن عباس مشرکان مکه است؛ پس این دو سبب نزول نیز دلیل مکی بودن سورههای مریم وانبیا است.
این سوره به اتفاق جمهور در مکه نازل شده است. ونظر ضحاک که این سوره را مدنی میداند، مبنی برهیچ دلیلی نمیباشد.[20]
بلکه محتوای سوره را که مسایلى چون: مبدأ ومعاد، بیان نبوت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، مبارزه با شرک ومشرکان، انذار از عواقب شوم کفر و بتپرستی و داستان پیامبران گذشته تشکیل میدهد، این همه نظریۀ جمهور را تایید میکند.
افزون برآن در روایت صحیحی از ابن عباس نقل است که در بارۀ آیۀ68:
﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾ [الفرقان: 68] " نزلت هذه الآية بمکة".[21]
در مورد مکى بودن این سوره نیز در میان مفسران اختلافی نیست، البته در مورد استثنای چند آیات آخر آن اختلافی است که در بخش" آیات مدنی در سورههای مکی" خواهد آمد.
لحن آیات این سوره نیز با دیگر سورههای مکی کاملاٌ هماهنگ است که بیشتر روی اصول اعتقادی چون: توحید، معاد ورسالت تکیه کرده وپیرامون همین مسایل دور میزند.
و از لحاظ روایت نیز روایتهای صحیح نزول این سوره را در مکه تایید میکند:
امام بخاری از ابوهریره در مورد نزول آیۀ214چنین نقل کرده است:
"لما أنزلت هذه الآية ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤﴾[22] دعا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم قريشا فاجتمعوا فعم وخص...".[23]
"هنگامیکه این آیه نازل گردید، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تمام قریش را جمع کرد، و بصورت عام وخاص آنها را مورد خطاب قرار داد...".
چون این جریان در مکه رخ داده بود؛ بنا برآن از روایت فوق مکى بودن این سوره با صراحت دانسته میشود.
سورۀ روم به اجماع علمای این فن مکی است، ومحتوای آن نیز محتوای عمومی سورههاى مکى از قبیل تکیه کردن به عقاید اساسی اسلام میباشد.
و در این مورد روایت صحیحی[24] نیز از ابن عباس به ثبوت رسیده که این آیه هنگام پیروزی فارس بر روم ومقابلۀ ابو بکر صدیق با مشرکان مکه نازل گردیده است:
"كان المشركون يحبون أن يظهر أهل فارس على الروم لأنهم وإياهم أهل أوثان وكان المسلمون يحبون أن يظهر الروم على فارس لأنهم أهل كتاب فذكروه لأبي بكر فذكره أبو بكر لرسول الله صلى الله عليه و سلم قال أما إنهم سيغلبون فذكره أبو بكر لهم فقالوا اجعل بيننا وبينك أجلا فإن ظهرنا كان لنا كذا وكذا وإن ظهرتم كان لكم كذا وكذا فجعل أجل خمس سنين فلم يظهروا فذكر ذلك للنبي صلى الله عليه و سلم قال ألا جعلته إلى دون قال أراه العشر قال أبو سعيد والبضع ما دون العشر قال ثم ظهرت الروم بعد قال فذلك قوله تعالى:
﴿غُلِبَتِ ٱلرُّومُ٢﴾ إلى قوله ﴿يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٤﴾ ﴿بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ يَنصُرُ مَن يَشَآءُۖ﴾ [الروم: 1-5]
قال سفيان سمعت أنهم ظهروا عليهم يوم بدر".[25]
این سوره نیز به اجماع علما مکى بوده وویژگیهای کلی سورههای مکی را مانند: توحید شناسی ومبارزه با شرک، اصول اخلاق را در بردارد.
و از حدیث صحیح که امام بخاری از عبدالله بن مسعود روایت نموده نیز مکی بودن آن استفاده میشود؛ زیرا این حدیث دلالت دارد که نزول آیههای این سوره قبل از آیۀ سورۀ انعام بوده وسورۀ انعام- قبلا توضیح گردید که- به اتفاق مکی است.
"لما نزلت ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ﴾ شق ذلك على المسلمين فقالوا يا رسول الله، أينا لا يظلم نفسه ؟ قال (ليس ذلك إنما هو الشرك ألم تسمعوا ما قال لقمان لابنه وهو يعظه) ﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ١٣﴾ ".[26]
این سوره به اتفاق مکی بوده و محتوای آن نیز محتوای عمومی سورههای مکی است که از توحید، معاد، قرآن، انذار و بشارت سخن میگوید.
و همچنان روایت ابن عباس در سبب نزول آیۀ: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٧٧﴾ نیز مکی بودن آن را تایید میکند؛ چون عاص بن وایل از مشرکان مکه بود.
حاکم در مستدرک[27] از ابن عباس با سند صحیح[28] نقل کرده او گفت: " جاء العاص بن وائل إلى رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بعظم حائل ففته فقال: يا محمد أيبعث الله هذا بعد ما أرم؟ قال: نعم يبعث الله هذا يميتك ثم يحييك ثم يدخلك نار جهنم قال فنزلت الآيات:
﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٧٧﴾.
"عاص بن وایل استخوان پوسیدهای را با خود نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آورد وآنرا نرم کرد وگفت: آیا خداوند این استخوان پوسیده را از نو زنده میکند ؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: آری، خداوند این را از نو زنده میکند وتو را میمیراند، سپس زنده میکند، سپس وارد جهنم میسازد، پس این آیه نازل گردید.
این سوره به اتفاق سلف مکی است ومحتوای آن همانند سورههای مکی بحث از مسایل مختلف اعتقادی، حکایت داستان موسی وفرعون، وعدۀ نصرت به مؤمنان وسرکوبی ظالمان وجباران است.
و در این زمینه روایات صحیحی نیز است که از آن به مکی بودن این سوره استدلال میشود،امام بخاری از عروه بن زبیر نقل کرده که او گفت: "قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ: أَخْبِرْنِي بِأَشَدِّ مَا صَنَعَ الْـمُشْرِكُونَ بِرَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم قَالَ بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم يُصَلِّي بِفِنَاءِ الْكَعْبَةِ إِذْ أَقْبَلَ عُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ فَأَخَذَ بِمَنْكِبِ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم ولَوى ثَوبَهُ فِي عُنُقِهِ فَخَنَقَهُ بِهِ خَنْقًا شَدِيدًا فَأَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ فَأَخَذَ بِمَنْكِبِهِ ودَفَعَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم وقَالَ ﴿أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ وَقَدۡ جَآءَكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ مِن رَّبِّكُمۡۖ﴾.[29]
این حدیث واقعه ای را باز گو میکند که در مکه بوقوع پیوسته است ودر آن ما جرا ابوبکرصدیق به آیۀ ﴿أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ﴾[30] استشهاد نمود واین دلیل بر آنست که نزول آیه ء مذکور قبل از آن ماجرا بود.
این سوره نیز به اجماع علما مکی است و ویژگیهای سورههای مکی مانند: تأکید به مسایل اعتقادی، اقامۀ دلایل آفاقی وانفسی، انذار وتهدید مشرکان و.....را در بر دارد.
و همچنان روایت صحیحی که امام بخاری از عبد الله بن مسعود در سبب نزول آیۀ 22 نقل کرده، استفاده میشود که این سوره در بارۀ برخی از اهل مکه وثقیف نازل گردیده است:
"كَانَ رَجُلَانِ مِنْ قُرَيْشٍ وخَتَنٌ لَهُمَا مِنْ ثَقِيفَ أَو رَجُلَانِ مِنْ ثَقِيفَ وخَتَنٌ لَهُمَا مِنْ قُرَيْشٍ فِي بَيْتٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ أَتُرَونَ أَنَّ اللَّهَ يَسْمَعُ حَدِيثَنَا قَالَ بَعْضُهُمْ يَسْمَعُ بَعْضَهُ وقَالَ بَعْضُهُمْ لَئِنْ كَانَ يَسْمَعُ بَعْضَهُ لَقَدْ يَسْمَعُ كُلَّهُ فَأُنْزِلَتْ ﴿وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن يَشۡهَدَ عَلَيۡكُمۡ سَمۡعُكُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُكُمۡ﴾.[31]
این سوره به اتفاق دانشمندان این فن از سورههای مکی محسوب میشود، آیات این سوره نیز برمحور ویژگیهای سورههای مکی همانند: بحث از توحید، معاد، قرآن، رسالت واصول اخلاقی دور میزند.
طبق روایت ابن عباس با سند حسن[32] آیۀ:
﴿قُل لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗ﴾ در بارۀ قریش، هنگامی که پِیامبر صل الله علیه و آله و سلم را تکذیب نمودند، نارل گردیده است: " كان لرسول الله صل الله علیه و آله و سلم قرابة في جميع قريش، فلما كذبوه وأبوا أن يبايعوه قال: "يا قوم إذا أبيتم أن تبايعوني فاحفظوا قرابتي فيكم لا يكن غيركم من العرب أولى بحفظي ونُصرتي منكم".[33]
این سوره نیز به اجماع علما مکی است و ویژگی کلی سورههای مکی مانند: بحث از اصول اعتقاد، توحید با دلایل آفاقی ومبارزه با شرک، اهمیت قرآن، مسألۀ معاد، سرگذشت پیامبران پیشین را دارا میباشد.
و از سبب نزول آیۀ 57 ﴿۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ٥٧﴾ که امام احمد باسند حسن[34] روایت نموده نیز مکی بودن سوره دانسته میشود؛ چون در پاسخ پرسش قریش نازل شده است:
عن ابن عباس: إن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم قال لقُرَيْشٍ: " إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ فِيهِ خَيْرٌ. وقَدْ عَلِمَتْ قُرَيْشٌ أَنَّ النَّصَارَي تَعْبُدُ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ومَا تَقُولُ فِي مُحَمَّدٍ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَلَسْتَ تَزْعُمُ أَنَّ عِيسَى كَانَ نَبِيًّا وعَبْدًا مِنْ عِبَادِ اللَّهِ صَالِحًا فَلَئِنْ كُنْتَ صَادِقًا فَإِنَّ آلِهَتَهُمْ لَكَمَا تَقُولُونَ قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ ﴿۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ٥٧﴾ قَالَ قُلْتُ مَا يَصِدُّونَ قَالَ يَضِجُّونَ ﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ﴾ قَالَ هُو خُرُوجُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلَام قَبْلَ يَومِ الْقِيَامَةِ".[35]
سورۀ دخان مانند سایر حوامیم از سورههای مکی است و از لحاظ محتوی نیز این سوره بیشتر به مسایل اصول اعتقاد از قبیل: توحید، معاد و اهمیت قرآن تکیه دارد.
وروایت هم این درایت را تایید میکند؛ چون بر مبناى روایت امام بخاری از عبدالله ابن مسعود آیۀ: ﴿فَٱرۡتَقِبۡ يَوۡمَ تَأۡتِي ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِينٖ١٠﴾ در بارۀ قریش نازل شده است:
"إِنَّ قُرَيْشًا لَـمَّا غَلَبُوا النَّبِيَّ صل الله علیه و آله و سلم واسْتَعْصَوا عَلَيْهِ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيْهِمْ بِسَبْعٍ كَسَبْعِ يُوسُفَ فَأَخَذَتْهُمْ سَنَةٌ أَكَلُوا فِيهَا الْعِظَامَ والْـمَيْتَةَ مِنْ الْـجَهْدِ حَتَّى جَعَلَ أَحَدُهُمْ يَرَى مَا بَيْنَهُ وبَيْنَ السَّمَاءِ كَهَيْئَةِ الدُّخَانِ مِنْ الْـجُوعِ قَالُوا ﴿رَّبَّنَا ٱكۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ١٢﴾ فَقِيلَ لَهُ إِنْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَادُوا فَدَعَا رَبَّهُ فَكَشَفَ عَنْهُمْ فَعَادُوا فَانْتَقَمَ اللَّهُ مِنْهُمْ يَومَ بَدْرٍ فَذَلِكَ قَولُهُ تَعَالَى ﴿فَٱرۡتَقِبۡ يَوۡمَ تَأۡتِي ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِينٖ١٠﴾ ِلَى قَولِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ ﴿إِنَّا مُنتَقِمُونَ١٦﴾".[36]
سورۀ احقاف به استثنای آیۀ10 آن مکی است. محتوای عمومی سورههای مکی را مانند: توحید ومبارزه باشرک ومشرکان، عظمت قرآن، موضوع معاد وداستان قوم عاد، ترغیب به صبر و استقامت و....را در بردارد.
و از اینکه در آیههای 29- 32 این سوره اشاره به داستان ایمان آوردن طایفهای از جن شده، واین داستان به اساس روایات صحیح[37] از ابن مسعود در مکه بود؛ بنابر این داستان مذکور دلیل بر مکی بودن سوره مىباشد.[38]
این نخستین سورهای است که دارای سجدۀ تلاوت میباشد و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این سوره را در محضر کفار مکه تلاوت کرد.
وجود سجده واینکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم قبل از هجرت به محضر قریش تلاوت نمود، دلیل صریح بر مکی بودن سوره است.
امام بخاری در این مورد از عبدالله بن مسعود چنین نقل کرده است: "أول سوره أنزلت فيها سجده والنجم، قال فسجد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم وسجد من خلفه إلارجلاً رأيته أخذ کفّاًٌ من ترابٍ فسجدعليه، فرأيته بعد ذلك قتل كافراً، وهو أمية بن خلفه".[39]
"نخستین سوره ایکه در آن سجده وجود دارد، سوره النجم است، هنگام تلاوت آن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وسایر مردمان جز امیه بن خلف سجده کردند".
سوره قمر به اتفاق سلف از سورههاى مکى به شمار میرود که هم از لحاظ موضوع مسایلى چون: معاد، جنت و دوزخ، حکایت سرگذشت اقوام پیشین وهم از لحاظ اسلوب آیات کوتاه ولی با تعبیرات تکان دهندهاى خصایص سورههای مکی را دارا است، علاوه بر آن روایات ذیل نیز شاهد این ادعا است:
1- آیات نخست این سوره از حادثۀ شق القمر سخن میگوید واین ماجرا در مکه رخ داده بود: عن انس قال: "سأل أهل مكة أن يريهم آية فأراهم انشقاق القمر".[40]
1- براساس روایت بخارى از عائشه رضی الله عنها برخى از آیات این سوره در مکه نازل شده است: "لقد أنزل على محمد صل الله علیه و آله و سلم بمكة وإني لجارية ألعب: ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦﴾[41] 3- آیات ذیل: ﴿يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ﴾ در مورد خصومت مشرکان قریش راجع به تقدیر نازل شده است:
عن أبي هريرة قال: جاء مشركوا قريش يخاصمون رسول الله في القدر، فنزلت: ﴿يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨ إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾ [42]
علاوه بر آثاریکه قبلاً گذشت، محتوای این سوره هماهنگ باسورههای مکی است که آیات این سوره محور رسالت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وسرزنش منکران رسالت، دعوت به صبر واستقامت و... دور میزند.
طبق تفسیر ابن عباس رضی الله عنهما مصداق آیۀ ﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ١٣﴾ مردی از قریش است[43] و از این تفسیر نیز مکى بودن سوره استفاده میشود.
این سوره از ایمان آوردن جن به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خبر داده است که در لابلای آن توحید، مبارزه باشرک وتوضح عقاید خرافی در میان جن ومسألۀ معاد به شکل واضح مطرح گردیده است. و این همه از خصایص سورههای مکی شمرده میشود.
ودر مورد حدیثى نیز به دست داریم که در بارۀ نزول سورۀ جن در مکه صراحت دارد. امام ترمذی از عبدالله بن عباس با سند صحیح[44] چنین نقل میکند:
"... انصرف أولئك النفر الذين توجهوا إلى نحو تهامة إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم وهو بنخلة عامدا إلى سوق عكاظ وهو يصلي بأصحابه صلاة الفجر فلما سمعوا القرآن استمعوا له فقالوا هذا والله الذي حال بينكم وبين خبر السماء قال فهنالك رجعوا إلى قومهم فقالوا ياقومنا
﴿إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا١ يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ فََٔامَنَّا بِهِۦۖ وَلَن نُّشۡرِكَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا٢﴾
فأنزل الله على نبيه ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ﴾ وإنما أوحي إليه قول الجن... ".[45]
"پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بسوی عکاظ - بازار طایف- میرفت ودر وادی نخله بااصحاب خود مشغول نماز صبح بود ودر آن تلاوت قرآن میکرد که گروهی از جن که در صدد تحقیق علت قطع اخبار آسمانها از خود بودند و بطرف تهامه آمده بودند، قرآن را شنیدند و به او گوش فرا دادند و گفتند: علت قطع اخبار آسمان همین است، و بطرف قوم حود باز گشتند و آنها را به سوی اسلام دعوت کردند، پس خداوند بر پیامبرش سخنان جن را نازل فرمود: ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ﴾ ".
در مبحث "نخستین آیه از لحاظ نزول" با دلیل بیان شد که سورۀ مدثر نخستین سورۀ قرآنی بعد از پنج آیات صدر سوره علق میباشد.
در این سوره مسایلی چون: معاد، بعضی از حوادث قیامت، تهدید وانداز منکران وسرگذشت اقوام پیشین به طور عبرت مطرح گردیده است که این همه از ویژگیهای سورههای مکی میباشد.
سورۀ عبس هم از لحاظ موضوع که محتوای آن به طور عمده عظمت قرآن ومسألۀ مبدأ ومعاد است وهم از لحاظ اسلوب که دارای آیات کوتاه ولی پرمحتوا وکوبنده است، خصایص سورههای مکی را دارد.
این درایت با روایت عایشه رضی الله عنها در مورد نزول آیات نخست سوره تأیید میگردد؛ طبق روایت صحیح[46] از عایشه- رضی الله عنها - پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مصروف دعوت تعدادی از سران کفار به اسلام بود که عبد الله ابن ام مکتوم آمد و از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خواست که او را تعلیم و آموزش بدهد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او اعتنا نکرد، پس آیات نخست این سوره نازل گردید:
"أنزل ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١﴾ في ابن أم مكتوم الأعمى أتى رسول الله صلى الله عليه و سلم فجعل يقول يارسول الله أرشدني وعند رسول الله صلى الله عليه و سلم رجل من عظماء المشركين فجعل رسول يعرض عنه ويقبل على الآخر ويقول أترى بما تقول بأسا فيقال لا ففي هذا أنزل ".[47]
در مبحث نخستین آیه از لحاظ نزول توضیح گردید که این سوره (پنج آیات نخست آن). نخستین وحی نازل شده به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است.
براساس روایتهای صحیح در سبب نزول آن، این سوره از جملۀ نخستین سورههای مکی است، هنگامیکه آیۀ ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤﴾ نازل گردید، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در کوه صفا بالا شد وتمام قریش را جمع کرد، بصورت عام وخاص آنها را مورد خطاب قرار داده آنها را از عذاب خداوند بیم داد و ابو لهب در برابر دعوت وی گفت: مرگ بر تو، آیا بخاطر همین چیز مارا گرد آوردی! پس این سوره نازل شد.
امام بخاری ومسلم از عبدالله بن عباس چنین نقل کردهاند:
"لما نزلت ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤﴾ ورهطك منهم المخلصين خرج رسول الله صلى الله عليه و سلم حتى صعد الصفا فهتف (يا صباحاه).. فقالوا من هذا فاجتمعوا إليه فقال (أرأيتم إن أخبرتكم أن خيلا تخرج من سفح هذا الجبل أكنتم مصدقي).. قالوا ما جربنا عليك كذبا قال: (فإني نذير لكم بين يدي عذاب شديد) قال أبو لهب تبالك ما جمعتنا إلا لهذا ثم قام. فنزلت ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١﴾ وقد تب".[48]
گرچند در مورد مکی و مدنی بودن این سوره - بنا بر اختلاف روایات در سبب نزول آن- اختلاف نظری وجود دارد، ولی روایتی که به درجۀ حسن ثابت شده بیانگر آنست که این سوره در پاسخ مشرکان مکه ومطالبۀ ایشان از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که باید اوصاف پروردگار خود را به آنها بیان بدارد، نازل گردیده است، واین روایت مکی بودن سورۀ مورد بحث را تأیید میکند، و با محتوای سوره نیز هماهنگ است.
امام ترمذی، امام احمد وحاکم از ابی بن کعب در بارۀ سبب نزول این سوره با سند حسن[49]
چنین نقل کردهاند: «إن المشركين قالوا لرسول الله صلى الله عليه و سلم: انسب لنا ربك فأنزل الله ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ٢﴾ فالصمد الذي لم يلد ولم يولد لأنه ليس شيء يولد إلا سيموت ولا شيء يموت إلا سيورث وإن الله عز و جل لا يموت ولا يورث ﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾ قال لم يكن له شبيه ولا عدل وليس كمثله شيء».[50]
طبق روایات و آثاریکه قبلا توضیح گردید و به اساس برخى از روایات وحقایق تاریخى، و بادرنظرداشت خصایص و ویژگىهاى سورهها، سورههاى مکى به سه مرحله: ابتدائى میانى و پایانى تقسیم میگردد.
سورههاى: علق، مدثر، مزمل، فاتحه، تکویر، اعلی و...از نخستین سورههاى نازل شدۀ قرآناند.
وسورههاى: عبس، تین، قارعه، قیامت، مرسلات و... در مرحلۀ میانى دعوت اسلامى در مکه نازل شدهاند.
همانگونه که سورههاى: صافات، زخرف، دخان، ذایاریات، کهف، ابراهیم وسجده مربوط به مرحلۀ پایانى مىشوند.
سورههاى هر مرحله از لحاظ موضوع و اسلوب خصایص ویژهاى دارد که ذیلاً به تفصیل هرکدام آن مىپردازیم:
1- خصایص سورههاى مرحلۀ نخستین مکى:
در تمام سورههاى نازل شده در مرحلۀ ابتدائى مکى سخن از "وحى" و"دین" است؛ و توصیف قدرت خداوند و آثار رحمت او و بیان چگونگی سراى آخرت در مقایسه با زندگى این جهان و تصویر وترسیم تابلوهاى از مناظر قیامت و اخطار به مشرکان که در انتظار عذابى در همین دنیا همانند عذاب تکذیب کننده گان پیامبران پیش از وى، وتصریح به یکسانى اصول عقاید و یگانگى ادیان آسمانى و اشاره به جهانى بودن این دعوت پر برکت و فراگیرى آن نسبت به همۀ افراد بشر.
اینها موضوعات اصلى سورههاى مکى قرآن در مرحلۀ ابتدائى هستند، اگرچند درسورههاى مختلف با اسلوبهاى متفاوتى بیان شدهاند و با تعبیرهای متمایزى تنظیم شدهاند.
و نیز بسادگى مىتوانیم دریابیم که آیات این سورهها همه کوتاهاند. ایجاز فراوانى در آنها بکار رفته است. سوگند به مظاهر آفرینش در آنها بسیار آمده است، امر و نهى واستفهام ودیگر صیغههاى انشائى (غیرخبرى) در لابلاى مقاطع مختلف آنها جاگزین شدهاند وبه این سورهها حرارت دیگری مىبخشند.
کلماتى که در این سورهها بکار رفتهاند، کلمات زباندار وانتخاب شدهاى هستند...
فاصلههاى موزون وقافیه دار آیاتشان با ربتم شگفتى که دارند: گاهی هموار وگاهى مواج، گاهى خشن وخشمگین وگاهى آرام و متین، گاهى توفنده وکوبنده، وگاهى مهربان وپناه دهنده، گاهى فریادگر و گاهى زمزمه آسا.
و همچنین، مجسم کردن معنویات، وتشخیص بخشیدن به جامدات، ونسبت دادن حرکت وحیات وگفتگو به موجودات ییزبان؛ مناظر ترسیم شده در این سورهها را با تابلوهاى هنرى برخوردار از آب و رنگهای زنده و با نشاط تبدیل کردهاند.[51]
2- ویژگىهاى سورههاى مرحلۀ میانی مکى:
برمبناى آثار وروایات سورههاى: عبس، تین، قارعه، قیامت، مرسلات و... از سورههاى میانى مکى به شمار میروند ودر همه سورههاى این مرحله ویژگىهاى موضوعى واسلوب مرحلۀ اول را مشاهده میکنیم و در هریک از سورههاى این مرحله عیناً همین تصویرها، وهمین حال وهوا را درک میکنیم، چیزیکه است یا افزوده شدن بعضى عقاید، یا اضافه شدن بعضى حقایق. بارزترین و جوه تمایز این مرحله از مرحلۀ نخستین از این قرار است:
بعضى مطالب اضافى که در کنار حقایق اصلى در مرحلۀ اول مطرح شده بود، در مرحلۀ دوم به شکل موضوعات نسبتاً مستقلى در آمدهاند وبعضى از رنگها که سورههاى این مرحله (مرحلۀ دوم) زیادتر از سورههاى مرحلۀ اول با آنها آراسته شدهاند، توانستهاند اسلوب اختصاصى وجداگانه اى (در مقایسه باسورههاى مرحلۀ اول) به این سورهها بدهند، گذشته از اصولى که در سورههاى هردو مرحله کاملاً مشخص وبارز مشاهده مىشوند.
همۀ حقایقیکه مرحلۀ اول در رابطه با آفرینش وزندگى انسان مورد بررسى قرار داده بود، در این مرحلۀ دوم نیز مورد بررسى قرار مىگیرند، جز آنکه میدان بیان وسعت گرفته، وجزئیات مطلب به تفصیل کشیده شده و بر نشانههاى مشخص موضوعات مستقیماً پرتو افکنده شده است.[52]
3- ویژگىهاى سورههاى مرحلۀ پایانى مکى:
ویژگىهاى سورههاى این مرحله عبارتاند از:
طولانى بودن سورهها وطولانى بودن آیات.
افتتاح تعدادى از این سورهها با بعضى از حروف مقطعه.
طرف خطاب این سورهها همگى مردم (ناس) هستند؛ نه فقط اهل مکه.
دعوت به احسان و عمل صالح براى نایل شدن به بهشت ورهائى یافتن از دوزخ.
توضیحى در بارۀ امور غیبى مربوط به ذات و صفات خداوندى، ملائکه و حن و انبیا با معجزات.
رجوع دادن هدایت وضلالت به خداوند، در کنار آزادى و اختیارى که انسان در زندگى دارد.
ارائۀ داستانهاى پیامبران و بخصوص پیشوایان معظمشان مانند حضرت ابراهیم.
ترسیم وتبیین عقیدۀ توحید با اسلوب نوین.[53]
***
الف- آیۀ 109: ﴿فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ﴾ ابوعبیده معمر بن المثنى با تمسک به محتوای آیه و دستور عفو وگذشت این آیه را استثنا نموده مىگوید: " وهذا قبل أن يؤمر بالهجرة والقتال، فكل نهى عن مجاهدة الكفار فهو قبل أن يؤمر بالقتال وهومكى".[54]
یعنی این آیه قبل از هجرت و قبل از حکم جهاد نازل گردیده است وهم چنان در هر آیهای که از جنگ با کافران نهی آمده، قبل از فرضیت قتال در مکه نازل گردیده است.
ولى این استثنا هم از لحاظ روند قرآنى وهم از لحاظ روایت مردود است؛ زیرا روند آیه در مورد اهل کتاب میباشد، در آغاز همین آیه میفرماید: ﴿وَدَّ كَثِيرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ﴾..
***
و هم چنان روایت صحیح[55] که در سبب نزول آن ثابت شده، واضح مىسازد که این آیه در مورد کعب بن اشرف یهودی که از اهل کتاب مدینه و شخص شاعری بود وپیامبر صل الله علیه و آله و سلم را در شعرهای خود هجو مینمود، نازل شده است:
عن عبد الله بن كعب بن مالك عن أبيه: أن كعب بن الأشرف اليهودي كان شاعرا، وكان يهجو النبي صل الله علیه و آله و سلم وفيه أنزل الله: ﴿فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ﴾ [56]
فرمان عفو وگذشت با مدنى بودن آیه منافات ندراد؛ زیرا این یک دستور سازنده است که مسلمانان در مدینه بویژه در آغاز دور مدینه که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با یارانش در ساختار یک جامعه ودولت اسلامى بودند، به چنین دستورات نیاز مبرمى داشتند.
ب- آیۀ 272: ﴿۞لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۗ﴾..
امام سیوطى در جملۀ آیههایی که از سورۀ بقره استثنا شده، آیۀ فوق را نیز شمرده است، ولى به متمسک این استثنا، وقایلین آن اشاره نکرده است.[57]
شاید تمسک قایلین این استثنا سبب نزول آیه باشد که مىگوید:
این آیه در مورد برخى از مسلمانان که به اقارب مشرک خود انفاق میکردند، نازل شد، وبرایشان این انفاق اجازه داده شد.[58]
در قاعدۀ دوم مکی و مدنی توضیح گردید که استثنا براساس دلیل قطعى وصحیح میباشد، بادلایل ضعیف ویا احتمالات نمیتوان آیهاى را از سورۀ مکى وعکس آن استثنا نمود.
از ورود لفظ " مشرکین" در سبب نزول این آیه لازم نمىآید که آیۀ فوق مکى باشد؛ زیرا لفظ "مشرکین" مشرکان مکه، اهل مدینه و... را نیز دربر میگیرد؛ لذا استثناى این دوآیه از سورۀ بقره ثابت نبوده و تمام آیههای این سوره براساس قول راجح - چنانکه قاسمى و.. نقل کرده اند- به اتفاق مدنى است.[59]
برمبناى روایت عکرمه از ابن عباس آیۀ 67 این سوره مکى باشد:
"كان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم يحرس، فكان يرسل معه ابوطالب كل يوم رجالاً من بنى هاشم يحرسونه، حتى إذا نزلت عليه هذه الآيه: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ﴾ قال: فأرادعمّه أن يرسل معه من يحرسه، فقال: إن الله قد عصمنى من الجن والإنس".[60]
" ابو طالب تعدادی از مردان بنی هاشم را غرض حراست پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میفرستاد، تا اینکه این آیه:
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ﴾ نازل گردید، پس از نزول آن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند مرا از انسانها وجن در حمایت خود گرفته است".
ولی این روایت ضعیف است؛ یکی از راویان آن نضر بن عبد الرحمن "متروک" است.[61]
هیثمى نیز این روایت را در مجمع الزوائد آورده وسند آن را ضعیف حکم کرده است.
علاوه بر اینکه با روایتهاى صحیح نیز منافات دارد؛ زیرا روایتهاى صحیح مدنى بودن آیه را میرساند.[62]
لذا امام ابن کثیر بعد از نقل روایت فوق مىگوید: "وهذا الحديث غريب، وفيه نكارة؛ فإن هذه الآية مدنية، وهذا الحديث يقتضى انها مكية".[63]
صحیح آنست که تمام آیههاى این سوره مدنى است، ولى عدهاى ازمفسران باتوجه به محتواى آیههاى: 30- 36 که حکایت ازحال واوضاع مکه واهل مکه دارد، با استناد به بعضى آثار در این زمینه هفت آیات را استثنا نمودهاند، اینک به تفصیل نقد روایات مذکور میپردازیم:
1- ابن جریر طبرى ازطریق ابن جریح از مجاهد وعکرمه مکى بودن این آیهها را نقل کرده است وهم چنان مقاتل در تفسیر خود این آیات را مکى مىشمارد.[64]
ابن جریر در تفسیر خود روایت دیگرى نقل کرده که از آن مکى بودن آیۀ30 سوره استفاده میشود، ولى هیچ یک از این روایات از میزان نقد حدیثى صحیح وسالم بدر نمىآید؛ زیرا روایتهای مقاتل، عکرمه ومجاهد مرسل محسوب میشود.
امام ابن کثیر روایت سومى ابن جریر را مورد نقد قرار داده میگوید: " ذكر أبى طالب في هذا غريب جدا، بل منكر! لأن هذه الآية مدنية".[65]
از دلایل مکى بودن این آیهها روایت صحیح البخارى است که مىگوید: آیۀ: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ﴾ در پاسخ این گفتار ابوجهل: ﴿ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِكَ﴾ نازل گردید.[66]
و این روایت مکى بودن آیات مورد بحث را میرساند.
قبلاً اشاره شد که: آیات فوق از حال واوضاع مکه واهل مکه واز واقعاتى که در مکه رخ داده، حکایت دارد، و از آن مکى بودن آیات لازم نمىآید.
امام بغوى به همچو مورد اشاره کرده مىگوید: "والأ صح انها نزلت بالمدينة، وإن كانت الواقعة بمكة"[67]. "صحیح آنست که این آیه مدنی است گرچند حادثه در مکه رخ داده بود".
و هم چنان سیوطى در اتقان آیۀ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٤﴾ را از آیات مکى شمرده است.[68]
دلیل این استشنا حدیثى است که بزار در مسند خود از ابن عباس نقل کرده که آیۀ مذکور هنگام ایمان آوردن عمر بن خطاب نازل گردید:
"لما أسلم عمر، قال المشركون: قد انتصف القوم منا، وأنزل ا الله عزوجل: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٤﴾ [69] این حدیث در معجم طبرانى نیز با اندک تغییر آمده است.[70]
ولى هردو سند خالى از کلام نیست؛ از راویان بزار نضربن عبد الرحمن، ودر روایت طبرانى شخصى بنام اسحاق بن بشیر کاهلى است واین هردو راوى متروک، وروایت شان قابل قبول نمىباشد.[71]
مقاتل بن سلیمان، ابوا القاسم نیشاپورى و ابن عطیه آیههاى: 128-129: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ را مکى میدانند.
شاید مستند شان مفهوم این دو آیه باشد که از حرص پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نسبت به قوم خود و از لطف ومرحمت وى سخن مىگوید.
سیوطى این استشنا را غریب ودور از واقعیت میداند؛ زیرا در روایتهاى صحیح ثابت شده که این آیه از آخرین آیههاى قرآن- طبق نظریۀ صحیح از آخرین آیههاى سورۀ توبه- به حساب مىآید.[72]
بعضىهاى آیۀ: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ١١٣﴾ را استثنا کردهاند؛ زیرا طبق حدیث صحیح این آیه هنگامى نازل شد که پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم اکرم به ابوطالب فرمود: " تا وقتیکه نهى نه شدهام برایت استغفار میکنم".[73]
و این گفتار پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هنگام وفات ابوطالب در مکه بود.
و نیز در شأن نزول همین آیه ترمذى از على رضی الله عنه با سند حسن نقل کرده که این آیه در بارۀ مردى نازل شد که براى پدر ومادر مشرک خود طلب مغفرت مینمود.[74]
در سبب نزول آیۀ فوق روایت سوم نیز ثابت است. حاکم از ابن مسعود نقل کرده که اوگفت: پیامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم روزی به سمت قبرستان رفت، ودرکنار قبری نشست، مناجات کرد وسپس گریست، آنگاه فرمود: قبریکه کنارش نشستم قبر مادرم است، و من از خداوند اذن خواستم برای دعا به او اجازه ام نداد، پس این آیه را بر من نازل کرد: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ١١٣﴾.
زرکشى و سیوطى در میان این روایات جمع کرده مىگویند: این آیات بیش از یکبار نازل شده است.[75]
حافظ ابن حجر این آیه را در زمرۀ آیاتى میشمرد که بیش از یک سبب داشته، ولى آیه بلافاصله بعد از وفات ابوطالب نازل نشده، بلکه بعد از گذشت مدتى، و وقوع سببهاى سه گانه نازل گردیده است.[76]
این سوره به اتفاق اهل علم مدنى است.[77]
ولى طبق روایت عطا ده آیات نخست آن مدنى، وبقیهاش مکى است. وکلبى آیۀ: 9 را استثنا نموده است.[78]
این هردو روایت مرسل و ضعیفاند وبا چنین روایات ضعیف نمیتوان بعضى آیههاى سوره را که مدنى بودن آن قطعى است، استثنا نمود.
در بخش دلایل سورههاى مدنى توضیح گردید که تمام آیات این سوره در مدینه نازل شده جزآیات: 11و12 که سیوطى از قتاده مکى بودن آن را نقل کرده، واین استثنا نیز مبنى برکدام دلیل صحیح نبوده؛ بنابر آن به اتفاق تمام آیات آن مدنى است.[79]
***
با استناد به محکمترین وقویترین روایات تعداد سورههای که به اتفاق مکیاند، (75) سوره است.
براساس برخى از روایات وحقایق تاریخى وبا درنظرداشت خصایص وویژگىهاى سورهها، سورههاى مکى به سه مرحله: ابتدائى میانى وپایانى تقسیم میگردد که سورههاى هر مرحله از لحاظ موضوع و اسلوب خصایص ویژهاى دارد.
استثناى برخی از آیات سورۀ بقره از حکم مدنی بودن بر مبنای روایات ضعیف بوده و تمام آیههای این سوره براساس قول راجح مدنى است.
و همچنان استثنای آیات انفال، توبه، مجادله وتحریم نیز مبنى برکدام دلیل صحیح نبوده؛ بنابرآن تمام آیات این سور به اتفاق مدنى است.
***
اسامى و ترتيب نزول سورههاى مدنى
به اساس قویترین قول که در نتیجۀ بررسی آثار و روایات این باب بدست آمده، ترتیب سورههای مدنی قرار آتی است: مطففين، بقرة، أنفال، آل عمران، ممتحنة، نساء، إذا زلزلت، حديد، محمد، طلاق، لم يكن، حشر، نور، احزاب، حج، منافقون، مجادلة، حجرات، تحريم، جمعة، صف، تغابن، فتح، مائدة، توبة و إذا جاء نصر الله.
دلایل تفصیلی مدنى بودن این سورهها:
در گذشته (بخش ششم این اثر) اشاره شد که تمام روایات وآثار وارده در مورد مکى ومدنى، این سوره را از جملۀ سورههاى مدنى شمرده، وطبق روایت عکرمه اولین سورۀ مدنى مىباشد.[80]
دلیل آن روایت صحیح است که امام بخارى از عایشه
رضی الله عنها نقل کرده:
"وما نزلت
سورة البقرة و النساء إلا وأنا عنده...".[81]
"سورۀ بقره ونساء در زمانى نازل گردید که من نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودم".
ازدواج (زفاف). پیامبر صل الله علیه و آله و سلم باعایشه در ماه شوال سال اول هجرت در مدینه بود.[82]
ابن عطیه، قرطبى و بقاعى اجماع علما را در مورد مدنى بودن آن نقل کردهاند.[83]
در بخش تحقیق روایات خواندیم که تمام آثار وارده در این مورد نیز به مدنى بودن این سوره اتفاق دارند و از هیچ یک از سلف روایتى بر خلاف این قول نقل نیست.
ب- روایتهاى صحیح که در سبب نزول بعضى از آیات این سوره ثابت شده، نیز مدنى بودن سوره را تأکید مىکند:
1- طبق روایت بخاری از انس به تعقیب نزول آیۀ ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ﴾ ابو طلحه (یکتن از انصار). محبوبترین ثروت خود را که باغی نزد مسجد نبوی بود، صدقه کرد.[84]
جملۀ: "وكانت مستقبلة المسجد" در روایت مذکور که منظور از آن مسجد نبوى در مدینه است، وهم چنان جملۀ: "كان أبو طلحة أكثر أنصاری..." و به تعقیب نزول آیۀ متذکره صدقه کردن ابوطلحه، این همه به مدنى بودن آیه دلالت صریح دارد.
2- روایت صحیح دیگر از انس که آیۀ: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾ زمانى نازل شد که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در جنگ احد زخم برداشت و در حق کفار دعای هلاکت مینمود.[85]
ابن حادثه در سال سوم هجرى در مدینه بود.
ج- محتواى سوره نیز بیانگر مدنى بودن آنست؛ زیرا بخش نخست آن به اتفاق علما در مناظرۀ اهل نجران نازل شده که هیئت نجران درسال 9هـ در مدینه آمدند (47: 351).
و قسمت اعظمى دیگر این سوره در مورد داستان جنگ احد و اشارۀ گذراى به جنگ بدر دارد که این مطلب نیز دلیل مدنى بودن آن مىباشد.
ابوجعفر نحاس با استناد به سبب نزول آیۀ: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ که در بارۀ سپردن کلید کعبه به عثمان بن طلحه نازل شده، این سوره را مکى شمرده است.
و این نظریه به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؟ ودلیل بطلان آن بشرح زیر:
1- روایتى که مىگوید: این آیه در مورد کلید مکه نازل شده است، ضعیف است.[86]
2- در صورت صحت این روایت طبق اصطلاح مشهور وتعبیرصحیح از مکى ومدنى، حتى آیۀ مذکور را مکى گفته نمىشود؛ چون موضوع سپردن کلید کعبه پس از هجرت بود.
3- از مکى بودن یک آیه لازم نمیگردد که تمام آیههاى سوره مکى باشد.
4- تشریح احکام خانواده، یتیمان، زنان، احکام میراث، توضبح محرمات، احکام جهاد، بحث از منافقان و گروههاى اهل کتاب ودیگر محتویات این سوره بیانگر مدنى بودن آن میباشد.
5-
از روایتهاى صحیح وصریح زیر نیز بطلان این قول
استفاده مىشود:
الف- حدیث عایشه: "مانزلت سورة البقرة والنساء إلا وأنا عنده".[87]
"سورۀ بقره ونساء در زمانى نازل گردید که من نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودم".
ب- روایتهاى متعدد در اسباب نزول بعضى از آیات این سوره نیز بیانگر مدنى بودن آیات این سوره است مانند: روایت مسلم از ابوسعید خدرى در سبب نزول آیۀ 25 که در بارۀ اسیران جنگ اوطاس است.[88]
و روایت ترمذى از على بن ابی طالب در سبب نزول آیۀ 43 (در مورد نشه شدن شان قبل از تحریم نهائى شراب).[89]
وروایت ابن حبان با سند صــحیح از ابن عباس در سبب نزول آیۀ 50
(که این آیه در بارۀ کعب بن اشرف یکى از سران یهود نازل شده است).[90]
و روایت بخارى از ابن عباس در سبب نزول آیۀ 59 (که در بارۀ عبد الله بن حذافه هنگام فرستادن وى در رأس یک سریه نازل شد) [91]
و روایت مسلم از عروه بن زبیر در سبب نزول آیۀ 65 (که در بارۀ مخاصمه زبیر با یکى از اهل مدینه نازل شده است).[92]
محتواى سورۀ مایده که به طور خلاصه: توضیح قسمتى از غذاهاى حلال وحرام، احکام وضوء وتیمم، احکام سوگندها، احکام حج، تقبیح عملکردهاى یهود، عقاید خرافى نصارى و... است، واین مطالب از وبژگىهاى عمومى سورههاى مدنى میباشد.
احادیث ذیل که در سبب نزول بعضى از آیات این سوره وارد شده، نیزحقیقت فوق را تأیید مینماید:
1- امام بخارى ازخلیفۀ راشد عمربن خطاب در مورد نزول آیۀ: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾ چنین نقل نموده است: " نزلت عشية عرفة يوم الجمعة عام حجة الوداع ".[93]
"د ر سال حجة الوداع روز جمعه بعد از چاشت روز عرفه نازل گردید".
2- طبق روایت عایشه رضی الله عنها آیۀ تیمم (که آیۀ ششم این سوره است) در برگشت از غزوۀ مریسیع نازل گردید.[94] وغزوۀ مریسیع در سال ششم هجرت بود.
3- بر مبناى روایت صحیح از براء بن عازب آیههای: 41-47 ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا يَحۡزُنكَ﴾ این سوره در بارۀ یهود مدینه و قانون گزارى خود سرانۀ آنها نازل گردیده است.[95]
4- روایت ابن ابی شیبه با سند حسن از ابو هریره رضی الله عنه : " كنا إذا نزلنا طلبنا للبني صل الله علیه و آله و سلم أعظم شجرة وأظلها، فتنـزل تحت شجرة فجاء رجل فأخذ سيفه فقال: يا محمد، من يمنعك منى؟ قال: " الله". فأنزل الله: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ﴾ "[96].
"ما هنگامیکه در سفرها غرض راحت توقف میکردیم، درخت بزرگ وپر سایه را بری پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تخصیص میدادیم، تا اینکه مردی آمد، شمشیر او را گرفت وگفت: تو را چه کسی از من حمایت میکند؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: الله. پس این آیه را نازل نمود: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ﴾" کلمۀ "کنا" در این روایت دلیل مدنى بودن آیه بلکه دلیل بر نزول آن بعد از اسلام ابى هریره درسال 7هـ مىباشد.
5- طبق روایت ابن ابى حاتم با سند حسن[97] آیۀ 68 ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ﴾ در بارۀ مالک بن صیف وگروهى از علماى یهود مدینه نازل شده است.[98]
6- براساس روایتهاى متعدد که به درجۀ صحت و ثبوت رسیده است، آیههاى 90،91،92 این سوره آخرین آیات قرآنى در بارۀ خمر است که به طور قطع آن را حرام اعلام نمود.[99]
و این حرمت به سالهاى میانى دور مدینه برمیگردد.
***
براساس روایتهاى گذشته در زمینۀ مکى ومدنى سورهها، این دومین سورۀ مدنى وبنابر روایت عبدالله بن عباس رضی الله عنهما در مورد نزول سورۀ مطففین در مدینه- سورۀ انفال سومین سورۀ مدنى، و به اتفاق نزول آن در مدینه بعد ازسورۀ بقره، پس از پایان یافتن جنگ بدر بوده است.
امام بخارى ازسعید بن جبیر نقل کرده که او مىگوید: "قلت لابن عباس: سورة الأنفال. قال: نزلت في بدر".[100]
"به ابن عباس گفتم: سوره انفال. او گفت: این سورۀ بدر است که در جنگ بدر نازل شده".
و همچنان روایتهاى صحیح که در سبب نزول آیههاى: 1،9،17،65،66،67،و68 این سوره وارد شده[101] با شمول محتواى سوره، این همه مدنى بودن سوره وآیههاى آن را مىرساند.
این سوره از جملۀ آخرین سورههاى است که بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه نازل گردید.
دقت در آیات این سوره نشان میدهد که تاریخچۀ نزول آن به سالهاى بعد از نقض پیمان صلح از طرف مشرکان قریش وفتح مکه برمیگردد، به طور مشخص قسمتى از این سوره قبل از جنگ تبوک، (که درسال 9 هـ بود). وقسمتى به هنگام آمادگى براى جنگ وبخش دیگرى از آن پس از مراجعت از جنگ نازل شده است.
در مورد نزول آیههاى این سوره روایات بیشمارى است که از آن روایات تحدید زمان نزول سوره وآیههاى آن دانسته مىشود، به پارهاى از آن روایات ذیلاً اشاره میگردد:
1- روایت براء بن عازب که مىگوید: " آخرسورة نزلت براءة".[102]
"سورۀ براءت آخرین سورۀ قرآن از حیث نزول است".
2- سبب نزول آیۀ84 و ماجراى مرگ عبدالله بن ابى منافق و نماز جنازه برآن نیز دلیل بر مدنی بودن این سوره است؛ زیرا وفات ابن ابىّ درسال نهم هجرى بود.[103]
3- اشارۀ آیات 25- 26 این سوره به غزوۀ حنین، و احادیثى که در تفسیر آیه، وتفصیل این حادثه به ثبوت رسیده است چون غزوۀ حنین در سال 8 هـ پس از فتح مکه بوقوع پیوست. [104]
سورۀ نور به اتفاق تمام علماى تفسیر مدنى است به دلایل زیر:
1- تشریح حدود: حد زنا، حد قذف ولعان که این همه در مدینه بود و از علایم سورههاى مدنى به شمار میرود.
2- تشریح آداب اجتماعى: حجاب، سلام، آداب مجلس وآداب منزل و... وهم چنان ذکر منافقان از مطالب مهم این سوره است.
3- حدیث عباده بن صامت: "خذوا عنى، خذوا عنى فقد جعل الله لهن سبيلاً...".[105]
این جملۀ حدیث: "فقد جعل الله لهن سبيلاً" اشاره به آیۀ 15 سوره نساء دارد:
﴿أَوۡ يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلٗا١٥﴾ و از این حدیث دانسته میشود که نزول آیۀ دوم این سوره بعد از آیۀ 14 سورۀ نساء بوده و سورۀ نساء- طوریکه بیان شد- مدنى است.
4- حدیثها و روایات متعددى که با اسناد صحیح در سبب نزول آیههاى متعدد این سوره وارد ونقل است مانند: حدیث مرثد بن ابى مرثد[106] با سند حسن در سبب نزول آیۀ سوم این سوره وروایتهاى متعدد در سبب نزول آیهها: 4- 6 (موضوع لعان)[107].
وروایتها بیشمارى در مورد تهمت زدن به عایشه وبراءت آن در سبب نزول آیههاى: 9- 22 این سوره[108] وروایت جابر در سبب نزول آیۀ: 33 (که نزول این آیه در مورد کنیزان عبد الله بن ابی منافق است) [109].
و روایت عایشه رضی الله عنها با سند صحیح درسبب نزول آیۀ 61.[110]
تمام این روایات به طور قطع مدنى بودن این سوره را مىرساند.
بنابر روایت ابن ضریس از ابن عباس این چهارمین سورهاى است که در مدینه نازل گردِیده.
محتواى سوره از قبیل سخن از منافقان، سخن از ظهار واشاره به حکم آن وسخن از پسر خواندهها وذکر داستان غزوۀ احزاب، اشاره به غزوه بنوقریظه واشاره به ایلاى پیامبر صل الله علیه و آله و سلم توضیح بعضى احکام خانواده وآداب اجتماعى، مسألۀ حجاب و... این همه حقایق و واقعاتى است که در دورههاى میانى زندگى پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه رخ داده بود.
افزون برآن دلایل آتى نیز مدنى بودن این سوره را تثبیت وتأکید میکند:
1- روایت بخارى ازعایشه رضی الله عنها که آیۀ: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَمَوَٰلِيكُمۡۚ﴾ در بارۀ بطلان پسر خاندگی سالم از طرف ابوحذیفه و... نازل گردید:
"أَنَّ أَبَا حُذَيْفَةَ تَبَنَّى سَالِمًا وهُو مَولًى لِامْرَأَةٍ مِنْ الْأَنْصَارِ كَمَا تَبَنَّى النَّبِيُّ صل الله علیه و آله و سلم زَيْدًا وكَانَ مَنْ تَبَنَّى رَجُلًا فِي الْـجَاهِلِيَّةِ دَعَاهُ النَّاسُ ابْنَهُ وورِثَ مِنْ مِيرَاثِهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَمَوَٰلِيكُمۡۚ﴾".[111]
2- امام بخارى در تفسیر آیۀ 10 سوره این قول را نقل کرده است: " كان ذ لك يوم الخندق".[112]
" این حالت در روز خندق رخ داده بود"
3- امام مسلم از انس روایت نموده است که آیۀ 22: (من المؤمنين رجال صدقوا....). در مورد انس بن نضر و امثال آن نازل شده است که در غزوۀ احد شهید شده بودند.[113]
4-
طبق روایتهاى صحیح آیۀ:
﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ
أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ﴾
در بارۀ زید بن حارثه و زینب بنت حجش نازل
شده که موضوع طلاق زینب در مدینه بود.[114]
5- براساس حدیث صحیح آیۀ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ﴾ در ارتباط ازدواج پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با زینب، وولیمۀ آن، ودر مورد حجاب نازل گردیده است که این همه در سالهاى پنج یا شش در دوره زند گى پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه برمیگردد.[115]
بزرگترین دلیل مدنى بودن این سوره، مضمون ومحتواى آنست؛ زیرا این سوره از حوادث مربوط به " صلح حدیبیه" ومسألۀ " بيعة الرضوان" سخن مىگوید.
و از کارشکنیهاى منافقان ونمونههاى از عذرهاى واهیشان در مورد عدم شرکت جهاد پرده بر مىدارد. واین امور همه در مدینه بود، و واقعۀ صلح حدیبیه درسال 6هـ برمیگردد.
افزون بر این روایات صحیح نیز تأیید میکند که نزول این سوره بعد از بازگشت از صلح حدیبیه بود.
در حدیث صحیح البخارى مىخوانیم که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در سفر بازگشت از صلح عمر رضی الله عنه را مورد خطاب قرار داده فرمود:
"لقد أنزلت عليّ الليلة سورة لهي أحب إلي مما طلعت عليه الشمس، ثم قرأ: ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا١﴾ [116]
"امشب بر من سورهای نازل گردیده که بهتر است از آنچه که خورشید بر آن میتابد، سپس این سوره را تلاوت نمود".
از این روایت مدنى بودن این سوره واینکه به طور کامل در سال ششم هجرى یکجا نازل گردیده، استفاده میشود.
این سوره از جملۀ سورههائى است که در ارتباط آداب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وجامعۀ اسلامى وبسیارى از مسایل مهم اخلاقى در آن عنوان گردیده است، بحث از آداب اجتماعى به صورت گسترده یکى ازدلایل مدنى بودن آنست.
روایتهاى صحیح که در سبب نزول بعضى از آیات این سوره ثابت شده، نیز این حقیقت را تأیید میکند:
1- برمبنای روایت عبدالله بن زبیر آیات نخست این سوره هنگام ورود هیأتی از قبیلۀ بنو تمیم در مدینه در سال 9هـ نازل گردید.[117]
2- طبق روایت صحیح مسلم آیۀ: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ﴾ در مورد دوگروهى از انصار نازل گردید.[118]
سورۀ مجادله به اتفاق مدنى است واین اجماع با درایت و هم روایت تأیید شده است.
دلیل آن از درایت اینکه: دراین سوره حکم ظهار، آداب مجلس، آداب ملاقات با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم جلسههاى محرمانه ومخفیانه وشرایط آن و حکم ولاء و براء مطرح گردیده است که این همه از خصایص سورههاى مدنى مىباشد.
و روایتهاى وارده در سبب نزول برخى از آیات این سوره نیز این درایت را تأکید میکند:
1- ابن ماجه از عایشه رضی الله عنها با سند صحیح[119] نقل کرده که آیات نخست این سوره در مورد ظهار اوس بن صامت با خوله نازل گردیده است. واین حادثه در مدینه رخ داده بود.[120]
2- طبق روایت صحیح[121] از انس بن مالک آیۀ ﴿وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوۡكَ بِمَا لَمۡ يُحَيِّكَ بِهِ ٱللَّهُ﴾ در بارۀ یهودان مدینه و بىادبى شان در برابر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نازل شده است.[122]
روایت اول از عایشه که ازدواج وى با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه شده بود، وروایت حدیث دوم از طریق انس که صحابى انصارى است و عملا به شکل شاهد عینى نقل میکنند، دلیل براینستکه این حوادث همه در مدینه بوده، ودر مورد آن آیهها فرود آمده است.
این سوره از غزوۀ بنى نضیر و تبعید آنها در مدینه و از برخورد منافقانۀ منافقان مدینه سخن مىگوید که این واقعات همه درسال دوم هجرت در مدینه بود.
و روایات هم این درایت را تأکید میکند؛ امام بخارى ازعبدلله بن عباس نقل کرده که در مورد این سوره میگوید: "نزلت في بني النضير".[123]
به اساس روایت صحیح از عایشه رضی الله عنها غزوۀ بنى نضیر شش ماه بعد از جنگ بدر بود.[124]
محتواى این سوره و روایتهاى صحیح مانند: قصۀ حاطب بن ابى بلتعه که سبب نزول این سوره است، نه تنها مدنى بودن این سوره را میرساند، بلکه مشخص میسازد که آیات این سوره در اثناى مصالحه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با اهل مکه که درسال 6هـ ویا بعد از آن نازل گردیده است.[125]
دلیل بر اینکه این سوره در مدینه نازل شده، ذکر فریضۀ جهاد وتشویق برآن در این سوره، وروایتى که امام ترمذى از عبدالله بن سلام با سند صحیح[126] نقل کرده است:
" قعدنا نفر من أصحاب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فتذاكرنا، فقلنا: لونعلم أى الأعمال أحب إلى الله لعملناه، فأنزل الله تعالى: ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢﴾[127]
"ما تعدادی از یاران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به بحث وگفتگو پرداخته گفتیم: هر عملیکه نزد الله محبوبتر بوده باشد، برآن عمل نماییم، سپس این آیه نازل گردید: ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١﴾
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢﴾ "
از روایت فوق استفاده میشود که نزول این سوره پس از مسلمان شدن عبدالله بن سلام بوده، وعبدالله بن سلام از اهل مدینه ودر مدینه پس از هجرت مشرف به اسلام گردید.
از دلایل مدنى بودن این سوره:
1- روایت ابى هریره است: "كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ ج فَأُنْزِلَتْ عَلَيْهِ سُورَةُ الْـجُمُعَةِ...".[128] (74: 510).
"ما نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم که بر وى سورۀ جمعه نازل شد".
چون ابو هریره در سال 7هـ مشرف به اسلام شد.
2- مباهله با یهود درآیۀ 8 این سوره.
1- آیۀ 9- 12 در مورد فرضیت جمعه که در مدینه بود.
2- طبق روایت بخارى از جابر نزول آیۀ 11سوره در مورد ورود کاروان تجارتی در مدینه بود.[129]
در مورد مدنى بودن این سوره هیچ روایاتى نقل نمىبود، محتواى این سوره - که از آغاز تاپایان در مورد معرفى منافقان، و از عملهاى زشت آنها سخن مىگوید- کفایت مىکرد، و همچنان حدیث صحیح که از طریق زید بن ارقم در سبب نزول این سوره ثابت شده نیز این درایت را تأیید مینماید.[130]
علاوه بر اینکه محتواى سوره تشریح وتوضیح احکام طلاق است که از خصایص سورههاى مدنى شمرده میشود، حدیث عبدالله بن مسعود: "نزلت سورة النساء القصرى بعد الطولى".[131] "سورۀ نسای کوچک بعد از سورۀ نسای بزرگ نازل شده است".
در مدنى بودن این سوره صراحت دارد؛ زیرا منظور از "الطولى" سورۀ بقره است، وسوره بقره - قبلاً توضیح گردید که- به اتفاق مدنى است، ونزول این سوره براساس تعبیر عبدالله بن مسعود پس از بقره بود.
دلیل مدنى بودن این سوره روایتهاى صحیح است که در سبب نزول آیات نخست این سوره وارد شده:
1- طبق روایت بخارى از عایشه این آیات در مورد عسل نوشی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزد زینب و غیرت عایشه و حفصه در برابر وی نازل گردیده است.[132]
2- براساس روایت نسائى از انس باسند صحیح[133] سبب نزول این آیات موضوع کنیز وغیرت عایشه وحفصه در برابر او میباشد.[134] (154: 78، 156: 492) که ازدواج پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با ایشان وهمچنان ماجرای عسل وکنیز در مدینه بود.
این سوره بر مبناى قاعدۀ"تعیین مکى ومدنى بودن سورهها به تبعیت از آغاز سوره میباشد" مدنى است ودلیل آن روایت عکرمه از ابن عباس با سند حسن[135]:
"لما قدم النبى صل الله علیه و آله و سلم المدينة كانومن أخبت الناس كيلاً، فأنزل الله سبحانه: ﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ١﴾ فأحسنوا الكيل بعد ذلك".[136]
"هنگام ورود پیامبر در مدینه، باشندگان مدینه، ازلحاظ وزن و پیمانه کردن از بدترین مردمان بودند، خداوند این آیه: ﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ١﴾. را نازل فرمود، بعد از نزول این آیه پیمانههاى خود را اصلاح نمودند".
از روایت فوق بخوبى استفاده مىشود که نزول مطففین بعد از ورود پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه بود.
براساس روایتهاى صحیح این سوره نه تنها مدنى است، بلکه آخرین سوره از لحاظ ترتیب نزول مىباشد:
عبدالله بن عباس از عبیدالله بن عباس بن عتبه در بارۀ آخرین سورۀ قرآن مپرسد: "تعلم آخرسورة نزلت من القرآن، نزلت جميعاً؟ " عبیدالله گفت: بلى، سوره ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ١﴾ است. عبدالله بن عباس سخنان او را تأیید نموده فرمود: "صدقت".[137]
براساس روایت صحیح از عبدالله بن عباس نزول این سوره اعلام وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است.[138]
یعنى این آخرین سوره است که با نزول آن رسالت تکمیل یافته، ومسؤولیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پایان مىیابد.
2- انواع سورههاى مدنى
سورههاى مدنى نیز از لحاظ نزول به مراحل سه گانه: ابتدائى، میانى وپایانى تقسیم میگردد که مرحلۀ ابتدائى که درسالهاى نخست هجرت تاسال پنجم هجرى که آغاز ساختار یک جامعه سالم انسانى واساس دولت اسلامى بدست پیامر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه و از لحاظ نظامى در مرحلۀ دفاع از جامعه ودولت تو تأسیس بود، نازل گردیده است. از سورههاى این مرحله مطفیفین، بقره، انفال و...است.
پس از شکست چشمگیر قبایل واحزاب در جنگ احزاب (خندق) دور میانى مدینه آغاز میگردد که در این مرحله: پایههاى حکومت اسلامى مستحکمتر شده نه تنها توان دفاع از مرز دولت اسلامى را دارد، بلکه توان تهاجم برطغیانگران را نیز پیدا کرده است.
سورههاى: محمد، طلاق، حشر، نور، منافقون، مجادله وحجرات را میتوان از مرحلۀ تنـزیل این دور شمرد.
فتح مکه صفحۀ جدیدى در تاریخ دعوت اسلامى مىباشد که با این فتح نفوذ واوح گرفتن دولت اسلامى با درهم شکستن آخرین مقاومت مشرکان آغاز میگردد.
سورههاى که پس از فتح مکه نازل گردیده، مرحلۀ سوم یا نهائى نزول وحى در مدینه را تشکیل میدهند که نزول سورههاى: تحریم، جمعه، مایده، توبه، نصر و.. در این مدت بوده است.
ویژگىهاى مشترک سه مرحله: فرمان جهاد، تشریع احکام، سخن از منافقان وکار شکنىهاى آنها، سخن از اهل کتاب وتوضیح عقاید خرافه آمیز واعمال زشت آنها است.
و هرکدام از مراحل سه گانه باتناسب به شرایط، اوضاع ومقام ویژگىهاى مشخصى دارد مانند اینکه:
1- سورههاى مرحلۀ آغازى اشاره به غزوات بدر، احد، بنو نضیر، مریسیع و.. وسورههاى میانى چون: سورۀ فتح به صلح حدیبیه، خیبر وفتح مکه... وسورههاى پایانى ازجنگهاى: حنین، تبوک سخن مىگوید.
2- مرحلۀ آغازى چون سورۀ بقره، آل عمران ونساء بیشتر به تربیۀ خانوادۀ سالم که زیر بناى جامعه است، پرداخته، و از افراد مستضعف مانند: یتیتمان وزنان حمایت نموده، ودستورهاى لازم براى نگهدارى ومراقبت از حقوق آنها صادر نموده است.
مرحلۀ میانى علاوه بر امور خانوادگى، به تشریع قوانین اجتماعى، وقوانینى که در سالم سازى جامعه مؤثر است، نیز مىپردازد.
از آنجا که سورههاى مرحلۀ نهائى در زمانى نازل شده که دولت اسلامى در حال نفوذ وجامعۀ گستردۀ اسلامى تشکیل شده بود و از لوازم این جامعه واین حکومت نیازهاى اقتصادى، روابط بین المللى- صلح، جنگ، جزیه و...- مىباشد؛ بنا براین در سورههاى این مرحله تفصیل مصارف زکات، روابط بین الملل، فرمان جهاد به طور قاطعانه و... مطرح گردیده است.
سیوطى در اتقان آیات مدنى که در سورههاى مکى وارد شده با دلایل آن ذکرکرده است.[139] ولى در بیشتر موارد دلایل این استثنا ضعیف بوده، ذیلاً تنها به مواردیکه بادلایل صحیح ثابت شده اکتفا میکنیم:
سیوطى در بارۀ آیههاى مدنى این سوره مىگوید: ابن الحصار گفته که: نه آیه از آن استثنا شده است، ولى روایت صحیحى در این باره نیست، بخصوص که روایت شده: تمام آیات این سوه یکجا نازل گشته است.[140]
در استثناى آیۀ91 ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ﴾ ابن جریر روایتى باسند حسن از طریق على ابن ابى طلحه از ابن عباس نقل کرده که این آیه در بارۀ یهود نازل شده است.[141]
از لحاظ موضوع نیز محتواى آیه به آیات مدنى میماند، بخصوص این بخش آیه: ﴿تُبۡدُونَهَا وَتُخۡفُونَ كَثِيرٗاۖ﴾ باصراحت میرساند که مورد خطاب در این جمله اهل کتاب است چنانکه از قتاده باسند صحیح نقل شده: "هم اليهود والنصارى".[142]
و مجادله با اهل کتاب ازخصایص آیههاى مدنى مىباشد.
آیۀ 114: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ﴾ مدنى است.
دلیل استشناى آن روایت صحیحى است که از طرق مختلف نقل شده که این آیه در بارۀ ابو الیسر در مدینه نازل گشت.[143]
این سوره مکى است، ولى آیۀ 126 ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ﴾ براساس روایت صحیح[144] از ابی بن کعب هنگام فتح مکه نازل گردید.[145]
آیۀ: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾ از آن استثنا شده است به دلیل حدیث متفق علیه از ابن مسعود که این آیه در پاسخ پرسش یهود در مدینه نازل گردید.[146]
بنابر قول راجح این سوره مکى است، وچند آیات آن از این حکم مستثنااند که تفصیل آن با دلایل در بخش سورههاى مورد اختلاف توضیح خواهد گردید.
طبق روایت صحیح از مجاهد وقتاده آیات 52-54 این سوره در بارۀ مسلمانان اهل کتاب، وبه اساس روایتى از ابن عباس رضی الله عنهما وسعید بن جبیر در بارۀ اصحاب نجاشى که به مدینه آمده بودند، نازل شده است.[147]
آیۀ شانزدهم: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾ بر مبناى روایت صحیح[148] از انس بن مالک مدنی است: "إن هذه الآية نزلت في انتظار هذه الصلاة التي تدعى العتمة".[149]
زیرا راوى حدیث انس بن مالک انصارى است و از انتظار نماز عشا در مدینه حکایت کرده مىگوید که: این آیه در این مورد نازل گشته است.
و این احتمال نیز است که انس رضی الله عنه انتظار براى نماز عشا را از مصداقهاى این آیه بشمارد؛ چون صیغۀ: " نزلت" در سبب نزول صریح نیست.
آیۀ ﴿وَيَرَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ﴾ از این سوره استثنا شده است، به دلیل روایت ترمذی از فروه بن نسیک مرادی با سند صحیح[150] که گفت: "أتيت النبي صل الله علیه و آله و سلم فقلت يا رسول الله ألا أقاتل من أدبر من قومي بمن أقبل منهم ؟ فأذن لي في قتالهم وأمرني فلما خرجت من عنده سأل عني ما فعل الغطيفي ؟ فأخبر أني قد سرت قال فأرسل في أثري فردني فأتيته وهو في نفر من أصحابه فقال ادع القوم فمن أسلم منهم فأقبل منه ومن لم يسلم فلا تعجل حتى أحدث إليك قال وأنزل في سبإ ما أنزل فقال رجل يا رسول الله وما سبأ أرض أو امرأة ؟ قال ليس بأرض ولا امرأة ولكنه رجل...".[151]
"خدمت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم رفتم وعرض داشتم یا رسول الله! آیا با کسانی از افراد قومم که پشت به دشمن میکنند جنگ نکنم؟.....، در این حدیث آمده است: "....در بارۀ سبأ نازل شد آنچه نازل شد، شخصی عرض کرد: یارسول الله سبأ چیست؟....".
این خبر دلالت میکند که این جریان در مدینه رخ داده؛ زیرا که فروه پس از مسلمانان شدن قبیلۀ ثقیف در سال نهم هجرت کرده بود.
براساس روایت صحیح از عمر رضی الله عنه آیۀ: 55 آن مدنى است چنانکه میگوید: "كنا نقول ما لمفتتن توبة، وما الله بقابل منه شيئاً، فلما قدم رسول الله صل الله علیه و آله و سلم المدينه، أنزل فيهم:
﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ﴾[152]
"ما بر این اعتقاد بودیم که توبۀ اشخاص مصر بر گناه پذیرفته نمیشود؛ چون پیامر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه آمد، این آیه در مورد آنها نازل شد: ﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ﴾[153]".
آیۀ دهم این سوره: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَكَفَرۡتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ﴾.
براساس روایت بخاری و مسلم از سعد بن ابی وقاص در مورد عبدالله بن سلام نازل شده است.[154] و اسلام وی پس از هجرت در مدینه بود.
سوره واقعه:
این سوره به استثناى آیههای: 75- 82 از سورههاى مکى است.
دلیل این استثنا حدیث صحیحى است که امام مسلم در سبب نزول این آیات نقل کرده که پس از نزول بارانی پیامر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: برخی از بندگان خدا سپاس گزار بوده ونعمت باران را از جانب خدا میدانند وتعدادی هم در برابر نعمتهای الهی نا سپاسی کرده فرود آمدن باران را نتیجۀ توافق برجها میدانند، سپس این آیات نازل گردید:
"عن ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ مُطِرَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ النَّبِىِّ صل الله علیه و آله و سلم فَقَالَ النَّبِىُّ صل الله علیه و آله و سلم " أَصْبَحَ مِنَ النَّاسِ شَاكِرٌ ومِنْهُمْ كَافِرٌ قَالُوا هَذِهِ رَحْمَةُ اللَّهِ. وقَالَ بَعْضُهُمْ لَقَدْ صَدَقَ نَوءُ كَذَا وكَذَا ". قَالَ: فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: فَلاَ أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ). حَتَّى بَلَغَ (وتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ) ".[155]
سوره ماعون:
براساس روایت ابن جریر از ابن عباس با سند حسن[156] قسمت اخیر این سوره: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلۡمُصَلِّينَ٤﴾ در بارۀ منافقان نازل گردیده است که دلیل بر مدنى بودن این بخش از سوره میباشد.[157]
· به اساس قویترین قول که در نتیجۀ بررسی آثار و روایات این باب بدست آمده، ترتیب سورههای مدنی قرار آتی است: مطففین، بقره، أنفال، آل عمران، ممتحنه، نساء، إذا زلزلت، حدید، محمد، طلاق، لم یکن، حشر، نور، احزاب، حج، منافقون، مجادله، حجرات، تحریم، جمعه، صف، تغابن، فتح، مائده، توبه و إذا جاء نصر الله.
· سورههاى مدنى نیز از لحاظ نزول به مراحل سه گانه: ابتدائى، میانى وپایانى تقسیم میگردد که مرحلۀ ابتدائى که درسالهاى نخست هجرت تاسال پنجم نازل گردیده، پس از شکست چشمگیر قبایل و احزاب در جنگ احزاب (خندق) دور میانى مدینه آغاز میگردد که سورههای میانی در این دوره نازل شده است.
· سورههاى که پس از فتح مکه نازل گردیده، مرحلۀ سوم یا نهائى نزول وحى در مدینه را تشکیل میدهند که نزول سورههاى: تحریم، جمعه، مایده، توبه ونصر در این مدت بوده است.
· سیوطى در اتقان آیات مدنى که در سورههاى مکى وارد شده با دلایل آن ذکرکرده، ولى در بیشتر موارد دلایل این استثنا ضعیف بوده، تنها چند مورد آن با دلایل ثابت است.
تحقیق وبررسی سورههاى مورد اختلاف
براساس محکمترین اقوال و دلایلى که ارائه گردید (75) سورۀ قرآن به اتفاق مکى و (18) سوره به اتفاق مدنى وسورههاى ذیل مورد اختلاف است:
سوره الفاتحه، سوره النساء، سوره يونس، سوره الرعد، سوره الحج، سوره الفرقان، سوره ص، سوره الرحمن، سوره الحديد، سوره الصف، سوره التغابن، سوره الإنسان، سوره المطفيفين، سوره لم يكن، سورة الزلزلة، سوره العاديات، سوره الهاكم، سوره الماعون، سوره الكوثر، سوره الاخلاص و سوره المعوذتان.
در گذشته اشاره شد که هشت روایت از طرق متعدد در مورد تحدید سورههاى مکى ومدنى از ابن شهاب، علی بن ابی طلحه، قتاده، ابن عباس، عکرمه وحسن بن ابی الحسین، نقل گردیده است که برخی از این آثار از لحاظ سند به درجۀ ثبوت نرسیده و از آزمون نقد حدیثى سلامت بدر نیامده است وبرخی دیگر آن از نظر سند بدرجۀ ثبوت رسیده، ولی اثر مقطوعی بوده که در همچو موضوع قابل استدلال نمیباشد.
اینک تحقیق هریک از این سورهها به صورت جداگانه بادلایل مکى ومدنى بودن هرکدام وترجیح درستترین اقوال در روشنى دلایل:
بیشتر صاحبنظران برآنند که مکى است، بلکه نقل شده است که سورۀ حمد نخستین سورۀ نازل شده است وبرصحت این نقل استدلال کردهاند به:
1- آیۀ ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي﴾:
توضیح اینکه پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم (سبع مثانى) را به سوره الحمد تفسیر کرده است، چنانکه در حدیث صحیح این مطلب آمده است واین آیه در سوره الحجر است که به اتفاق مکى است، مىبینیم که در این سوره خداوند بر پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم منت نهاده که سورۀ الحمد را بر او نازل فرموده است، پس لازم است که سورۀ الفاتحه قبلا نازل شده باشد وگرنه برچیزى که هنوز نازل نشده چه منتى؟
2- تردیدى نیست که وجوب نماز درمکه بوده واحدى گفته است که: وقتى در اسلام نبوده که نماز بدون خواندن سورۀ الحمد بوده باشد.[158]
در بخش سورههاى مدنى دلیل نزول این سوره در مدینه بعد از هجرت توضیح گردید.
ابوجعفر نحاس با استناد به سبب نزول آیۀ 58: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ که در بارۀ تسلیم دهی کلید کعبه به عثمان بن ابی طلحه درمکه نازل شده، این سوره را مکى مىداند.[159] ولى این استناد سستى است به دلایل ذیل:
1- از نزول آیه یا آیاتى در مکه لازم نمىآید که او آیه یا سوره را مکى نامیده شود؛ زیرا طبق تعبیر صحیح- که قبلاً بیان شد- زمان نزول مدار اعتبار است نه مکان نزول.
2- در مبحث دوم این بخش توضیح گردید که این قول نه تنها مخالف محتویات این سوره است، بلکه تمام روایات صحیح که در تاریخ و اسباب نزول آیات این سوره وارد شده، جملگى دلیل بر بطلان این ادعا مىباشد.
تحقیق ومراجعۀ مؤلفات نحاس این حقیقت را ثابت مىسازد که ابوجعفر نحاس از این قول خود رجوع کرده است، دلیل رجوع وى اینکه در کتاب "الناسخ والمنسوخ" سورۀ انعام را مکى معرفى کرده وسورههاى قبل آن را مدنى شمرده است: "وما تقدم من السور مدنيات أعنى سورة البقرة وآل عمران والنساء والمائدة...".[160]
سوره یونس:
این سوره به اتفاق سلف مکى است، جز روایت ضعیفى از ابن عباس که ابن مردویه از طریق عثمان بن عطاء از پدرش از ابن عباس نقل کرده که او به مدنى بودنش قابل شده است.
وعطاء خراسانی نزد محدثین "كثيرالارسال والوهم والتدليس" بوده وروایت وی ضعیف میباشد.[161]
این روایت علاوه بر اینکه ضعیف، شاذ و برخلاف محتواى این سوره است، با روایت صحیح که از ابن عباس ثابت شده، منافات دارد؛ زیرا طبق روایت صحیح از ابن عباس این سوره مکى است.
بنابر این علامه آلوسى و همچنان ابن عاشور روایت مکى بودن سوره را از ابن عباس ترجیح داده و آن را مورد اعتماد علماى تفسیر قرار دادهاند: "وهي مكية في قول الجمهور، وهذا المروى عن ابن عباس في الأصح عنه".[162]
این سوره از جملۀ سورههائى است که روایات مختلفى درمورد مکى ومدنى بودن آن وارد شده: مجاهد وابن ابى طلحه از ابن عباس مکى بودن آن را نقل کردهاند.[163]
سعید بن منصور از سعید بن جبیر نیز مکى بودن آن را نقل کرده است.[164]
وبه اساس روایت عوفى وعثمان بن عطاء از ابن عباس وروایت مجاهد از ابن زبیر این سوره از سورههاى مدنى به شمار میرود.[165]
وهم چنان ازحدیث طولانى که طبراتى در معجم الکبیر آورده استفاده میشود که بعضى از آیات این سوره در مدینه نازل گردیده؛ زیرا در این حدیث موضوع ملاقات اربد بن قیس وعامر بن طفیل و گفتگوى شان با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه مطرح گردیده است.
ابن جریر طبرى از مجاهد روایت نموده که آیۀ: ﴿وَيُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُ وَهُمۡ يُجَٰدِلُونَ فِي ٱللَّهِ﴾ در پاسخ پرسش یک شخص یهودى نازل گردیده است.[166]
و طبق روایت دیگر ابن جریر طبرى از مجاهد، آیۀ: ﴿كَذَٰلِكَ أَرۡسَلۡنَٰكَ فِيٓ أُمَّةٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞ﴾ در هنگام صلح حدیبیه، وانکار مشرکان از ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ١﴾ نازل گردید.[167]
امام ترمذى از برادر زادۀ عبدالله بن سلام روایت نموده که آیۀ: ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ٤٣﴾ در بارۀ عبدالله بن سلام نازل شده است.[168]
ترجیح:
دقت در معناى آیات این سوره، بحث و تحقیق در روایات، مکى بودن سوره وتمام آیات آن را میرساند؛ زیرا روایتى که از آن به مکى بودن سوره استدلال میشود، از نظر سند صحیح بوده، و اما آثار و احادثی که دال بر مدنى بودن بعضى از آیات این سوره میباشد، از آزمون نقد حدیثى صحت و سلامت بدر نیامدهاند، و اینک تفصیل روایات:
1- قصۀ عامر بن طفیل واربد بن قیس: این روایت ضعیف است، هیثمى در مجمع الزوائد این روایت را از دو طریق نقل کرده سپس مىافزاید: "وفي إسناد هما عبد العزيز بن عمران، وهو ضعيف".[169]
2- روایت ابن جریر که آیۀ: ﴿وَيُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ﴾ در پاسخ یهودى نازل گردیده، نیز مرسل و ضعیف است؛ زیرا این اثر از مجاهد ازطریق لیث بن ابى سلیم روایت شده که او رواى متروک است وروایتش مدار اعتبار نیست.[170]
و از سوى دیگر مجاهد از علماى تابعین است که روایت او در اسباب النزول حیثیت مرسل را دارد.
3- روایت ترمذى نیز ضعیف و مرسل است؛ یکى از راویان این اثر حسین بن داود مصیصى مشهور به "سنید" است که نزد علماى جرح و تعدیل از راویان ضعیف به شمار میرود.[171]
وهم چنان ابن جریج از راویان مدلس است و با لفظ "عنعنه" روایت نموده؛ بناءً محدث بزرگ علامه البانى این حدیث را ضعیف شمرده است.[172]
4- روایت دیگر ترمذى که آیۀ ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ٤٣﴾ در مورد عبدالله بن سلام نازل شده، این روایت نیز از نظر سند به درجۀ ثبوت نرسیده است. علامه البانى درضعیف سنن ترمذى این روایت را ضعیف قرار داده است".[173]
تفکر در محتواى این سوره و دقت در معانى آن مانند: آغاز سوره با حروف مقطعه، ورود سجده، تأکید بییشتر به توحید و اقامۀ دلایل برآن، حملۀ شدید برشرک، تصویر بهشت ودوزخ و... مکى بودن این سوره را تأکید میکند.
روایتى از طریق مجاهد از ابن عباس میرساند که این سوره به جز آیاتى چند- که استشنا نموده است- مکى مىباشد، ولى در بقیۀ آثار این سوره را مدنى معرفى نموده است. جمهورگفتهاند: که این سوره از مکى ومدنى ترکیب یافته است.[174]
روایات و احادیث صحیح که در اسباب نزول آیات این سوره وارد شده وهم چنان محتواى سوره نظر جمهور را تأیید میکند؛ زیرا به اعتبار مضمون بسیارى از مطالب سوره به سورههاى مکى میماند، ولى اذن قتال در آیههاى: 39، 40، و تشریح برخى از احکام حج در آیات: 26- 38 دلیل برمدنى بودن آیات مذکور مىباشد.
در مورد چهار روایت صحیح ثابت شده که روایت اول دلیل برمکى بودن سوره، و از روایتهاى دیگر مدنى بودن بعضى آیات سوره استفاده میشود:
1- حاکم از عبدالله بن مسعود روایت کرده که او مىگوید: "نخستین سوره که در آن سجده نازل شده، سوره حج است".[175]
2- طبق روایتى از ابن عباس آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ﴾ در بارۀ اشخاص متردد در دین واستفاده جوى که در مدینه به قصد استفاده جوئى اسلام مىآوردند، نازل گردیده است.[176]
3- بر مبناى روایت صحیح از ابو ذر آیۀ: ﴿۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡۖ﴾ در بارۀ حمزه و یاران وى ورقیبانش عتبه و... در روز مبارزۀ بدر نازل گردید.[177]
4- امام ترمذى از ابن عباس با سند صحیح[178] نقل کرده که آیۀ: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ﴾ هنگام بیرون شدن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه وفرضیت جهاد مسلحانه نازل گردید.[179]
از حدیث اول مکى بودن سوره استفاده میشود؛ زیرا آیات سجده ازخصایص سورههاى مکى است؛ بنابرآن (طبق قاعدۀ دوم) مکى بودن سوره را ترجیح داده میشود ودر بارۀ روایات دیگر باید گفت: روایات مذکور دلیل استشناى برخى از آیات ازحکم مکى بودن میباشد، نه تمام آیات.
جمهور برآنند که این سوره مکى است.[180]
از ضحاک مدنى بودن سوره نقل شده، ولى این نقل نه مبنى برکدام دلیل، ونه با محتواى سوره سازگاراست؛ زیرا موضوع و محتویات سوره دلیل برمکى بودن آن مىباشد.[181]
***
جمهور بر مکى بودن این سوره اجماع دارند، دانى درکتاب العد مدنى بودن آن را حکایت نموده واین نظریه را اشتباه خوانده است.
دلیل جمهور حدیثى است که امام ترمذى و حاکم با سند حسن[182] درسبب نزول این سوره نقل نمودهاند که این سوره هنگام مریضى ابو طالب کاکاى پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مکه، وطرح پیشنهاد صلح وسازش با کفار مکه از طرف وى نازل گردید.[183]
از لحاظ محتوا نیز، ورود آیۀ سجده، داستان آدم و ابلیس، داستان پیامبران وتعبیرات کوتاه ولى کوبنده وتهدید آمیز این همه از خصایص سورههاى مکى مىباشد.
جمهور سلف برآنند که این سوره مکى است.[184] ولى از ابن مسعود- وطبق یک روایت- از ابن عباس مدنى بودن سوره نیز نقل شده است.[185]
محتواى سوره خصایص سورههاى مدنى را در بر دارد، وهم چنان روایت ذیل نظر جمهور را تأیید میکند چون قصۀ جن در مکه بود.[186]
ترمذى وحاکم... با سند حسن[187] از جابر نقل کردهاند که گفت: وقتى که رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم سورۀ الرحمن را براى اصحاب خود تلاوت کرد، پس از فراغت از تلاوت آن فرمود: چرا ساکت هستید؟ جنیان از شما بهتر پاسخ میگفتند هیچ مرتبۀ ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ١٦﴾ را بر آنها نخواندم مگر اینکه میگفتند: "و لا بشيء من نعمک ربنا نکذّب فلک الحمد". "پروردگارا هیچ یک از نعمتهاى تو را دروغ نمىشماریم و حمد مخصوص تو است".[188]
سوره حدید:
جمهور برآنند که مدنى است، ولى عدهاى آن را با استناد به روایت بزار که آیات این سوره سبب مسلمان شدن عمر بود، بخصوص آغازش را مکى دانستهاند.[189]
ولى این روایت از نظر سند ثابت نیست. علاوه بر روایتهاى صحیح از ابن عباس- که قبلاً به آن اشاره گردید- محتواى سوره: ترغیب به انفاق در راه خدا، ذکر منافقان و اهل کتاب به ویژه آیۀ 10: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم﴾ دلیل قوى بر مدنى بودن سوره مىباشد.
ولى آیۀ 16: ﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ١٦﴾ به دلیل روایتهاى ذیل مکى است:
حدیث ابن مسعود در صحیح مسلم[190] وحدیث زبیر در سنن ابن ماجه با سند حسن[191] که این آیه چهار سال پس از اسلام آوردن آنها نازل شده: "لم يكن بين اسلامهم وبين أنزلت هذه الآية يعاتبهم الله بها إلا أربع سنين".[192]
زبیر و عبدالله بن مسعود از پیشتازان اسلاماند که در میان ایمان آوردن آنها تا زمان هجرت بیش از چهار سال فاصله داشت؛ بنابرآن آیۀ فوق را باید مکى شمرد.
ابن عباس- طبق یک روایت-، مجاهد وعطا مکى گفتهاند، قول صحیح آنست که مدنى است به دلایل ذیل:
1- روایتى که امام ترمذى و حاکم از عبدالله بن سلام باسند صحیح[193] نقل کردهاند، دلیل این قول میباشد:
عبدالله بن سلام میگوید: " ما چند تن از اصحاب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نشسته – در بارۀ معارف اسلام- مذاکره مىکردیم از جمله گفتیم: اگر میدانستیم کدام عمل در پیشگاه خدواند خوش آیندتر است، آن را انجام میدادیم، پس خداوند متعال این آیت رانازل فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢﴾ پس پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آنها را تا آخر بر ما خواند".[194]
2- بنابر روایت ابن جریر طبرى از ابن عباس با سند حسن[195] آیۀ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢﴾ بعد از فرضیت جهاد نازل گردیده است.[196] و جهاد در مدینه فرض گردید.
جمهور این سوره را مدنى شمردهاند، روایات گذشته- در بخش تحدید سورهها- این قول را تأیید میکند و از ابن عباس وضحاک مکى بودن آن نقل گردیده است.[197]
از عکرمه وحسن مدنى بودن این سوره نقل است، ولى بیشتر صاحب نظران: عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، قتاده و.. ابن سوره را مکى میدانند.[198] و این نظر از لحاظ محتوا نیز قابل ترجیح است.
از ابن زبیر، ابن مسعود وابن عباس مکى بودن سوره نقل شده.[199] وطبق روایت صحیح از ابن عباس – قبلا در بخش سورههای مدنی توضیح گردید- مدنى است.
آیههاى این سوره از لحاظ اسلوب و موضوع به استثناى چند آیات نخست آن به سورههاى مکی شباهت دارد؛ بنابر این باید گفت: آیات نخست سوره چنانکه در روایت صحیح از ابن عباس آمده، در مدینه نازل شده و براساس قاعدۀ که قبلاً بیان شد که در مکى ومدنى شمردن آغاز سوره مدار اعتبار است، مدنى بودن آن ترجیح داده میشود، ولى بعید نیست که بسیارى از آیات سوره در مکه نازل شده باشد.
سورههاى: الفجر، البلد، اللیل والقدر:
در مورد سورههاى فوق نیز اختلاف نظرى وجود دارد، ولى قول مدنى بودن مبنى بر هیچ دلیلى نیست، بلکه محتویات این سورهها و اسلوب تعبیرشان وروایت عایشه رضی الله عنها در مورد سورههاى مفصل نظریۀ مکى بودن را تأکید مىکند.
سوره لم یکن:
براساس روایت کریب از ابن عباس سورۀ (لم یکن) مدنى شمرده شده، وطبق روایت دیگر از ابن عباس: سوره (القدر). وسوره (لم یکن) را مدنى قلمداد نموده است (151: 153).
دلیل مدنى بودن روایت صحیحی است که امام احمد بن حنبل از ابن حبه البدرى نقل کرده که وى گفت: وقتى ﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡبَيِّنَةُ١﴾ نازل شد، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل به من گفت: پروردگارت تو را امر میکند که این سوره را به ابىّ بخوانى....".[200]
ابن کثیر با استناد به این حدیث قول به مدنى بودن این سوره را قطعى دانسته است.[201]
در مورد این سوره نیز دو قول است، بر مبنای آثار گذشته در بخش ششم مکی است، ودلیل مدنی بودنش روایت ابن ابی حاتم و بزار از ابن عباس است که میگوید: " پیامبر صل الله علیه و آله و سلم اسپها وسوارانی را بسوئی فرستاد، چند ماه شد از آنها خبری نشد که این سوره نازل گشت".[202]
در بارۀ این سوره نیز قول به مکى و مدنى بودنش نقل شده، ولى مدنى بودنش به دلیل ذیل قطعى است:
امام بخارى از ابى کعب روایت کرده است که گفت: "كنا نرى هذا " لوأن لابن آدم وادياً من ذهب أحب أن يكون له واديان" من القرآن حتى نزلت: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ١﴾ ".[203] چون ابی بن کعب انصاری و از اهل مدینه بود.
در بارۀ سورۀ "ماعون" نیز دو قول نقل شده، جمهور مکى میدانند، براساس روایت ابن جریر از ابن عباس با سند حسن[204] قسمت اخیر این سوره:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلۡمُصَلِّينَ٤﴾ در بارۀ منافقان نازل گردیده است[205] که دلیل برمدنى بودن این بخش ازسوره مىباشد.
ولى با توجه به آغاز این سوره و قاعدۀ دوم مکی و مدنی، مکى بودن آن ترجیح داده میشود.
در مورد این سوره نیز اقوال متضاد نقل است، ولى روایت صحیح که در بارۀ نزول و سبب نزول آیۀ سوم این سوره ثابت شده است - به طور قطع- مدنى بودن سوره را مىرساند:
1- امام مسلم از انس بن مالک نقل کرده است که گفت: "بَيْنَا رَسُولُ اللَّـهِ صل الله علیه و آله و سلم ذَاتَ يَومٍ بَيْنَ أَظْهُرِنَا إِذْ أَغْفَى إِغْفَاءَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مُتَبَسِّمًا فَقُلْنَا مَا أَضْحَكَكَ يَا رَسُولَ اللَّـهِ قَالَ «أُنْزِلَتْ عَلَىَّ آنِفًا سُورَةٌ ». فَقَرَأَ
﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ١﴾ ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ١ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ٢ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ٣﴾".[206]
از جملۀ: "بَيْنَ أَظْهُرِنَا" مدنى بودن سوره استفاده میشود؛ زیرا انس صحابى انصارى است که پس از هجرت در خدمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم قرار گرفت.
2- بر مبناى روایت ابن حبان از ابن عباس رضی الله عنهما با سند صحیح آیۀ: ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ٣﴾ بعد از جنگ بدر هنگامى به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرود آمد که کعب بن اشرف یهودى بخاطر بر انگیختن مشرکان مکه بر ضد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ومسلمانان به مکه رفته بود.[207]
در مورد نزول این سوره نیز اختلاف اندکى وجود دارد، وانگیزۀ اختلاف ورود سبب نزولهاى مختلف است، ولى پس از تحقیق روشن میگردد که روایاتى که در مورد نزول آیه به اساس مطالبۀ احبار یهود وارد شده، همه ضعیف وقابل استدلال نیست.
برعکس روایت ابى بن کعب باسند حسن[208] ثابت شده که این سوره هنگامی نازل شد که مشرکان مکه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خواستار نسب پروردگارش شدند.
ابی بن کعب میگوید: " إن المشركين قالوا لرسول الله صل الله علیه و آله و سلم انسب لنا ربك، فأنزل الله ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ٢﴾ فالصمد الذي لم يلد ولم يولد لأنه ليس شيء يولد إلا سيموت ولا شيء يموت إلا سيورث وإن الله عز و جل لا يموت ولا يورث ﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾ قال لم يكن له شبيه ولا عدل وليس كمثله شيء".[209]
در بارۀ نزول این دو سوره نیز دوقول است: جابر بن زید، حسن، عطا وعکرمه مکى گفتهاند و از ابن عباس مدنى بودن آن نقل است.
سیوطى مدنى بودن شان را ترجیح داده است؛ به دلیل اینکه به اساس روایت بیهقى در دلایل النبوه این دوسوره در بارۀ سحر شدن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ازجانب لبید بن اعصم یهودى نازل شده است. واین واقعه در مدینه بود.[210]
موضوع سحر شدن پیامبر در صحیح البخارى و دیگر کتابهاى حدیث باسند صحیح ثابت است، ولى در این روایت هیچ اشارهاى نیست که نزول این دو سوره به مناسبت سحر شدن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بوده باشد.
ولی از روایت عقبه بن حارث بن عامر در صحیح مسلم دانسته میشود که این دو سوره در مدینه نازل گردیده است: "عن عقبة بن عامر قال: قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم : "ألم تر آيات أنزلت الليلة لم ير مثلهن قط ؟ قل أعوذ برب الفلق وقل أعوذ برب الناس"[211].
چون عقبه پس از فتح مکه مشرف به اسلام شده و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم او را مورد خطاب قرار داده فرمود: "ألم تر آيات أنزلت الليلة".
و این خطاب دلیل بر اینست که این دو سوره پس از اسلام آوردن وی نازل گردیده است؛ لذا مدنی بودن این دو سوره قطعی میگردد.
با توجه به روایات وارده واستناد به محکمترین و قویترین آنها تعداد سورههای که به اتفاق مکیاند (75) سوره است.
و (18) سوره به اتفاق مدنى وسورههاى ذیل مورد اختلاف است:
سوره فاتحه، سوره نساء، سوره یونس، سوره رعد، سوره حج، سوره فرقان، سوره ص، سوره رحمن، سوره حدید، سوره صف، سوره تغابن، سوره انسان، سوره مطفیفین، سوره
لم یکن، سورۀ زلزله، سوره عادیات، سوره الهاکم، سوره ماعون، سوره کوثر، سوره اخلاص و سوره معوذتان.
بر مبنای دلیل صحیح سورههای فاتحه، یونس، رعد، فرقان، ص، رحمن، انسان، زلزله، عادیات، ماعون و اخلاص مکی وسورههای دیگر مدنی است.
***
الله متعال را سپاسگزارم که به فضل والطاف او این اثر علمی را که کار بسی بزرگ و مهم بود به پایۀ تکمیل رسانیده و در پایان آن آخرین کلمات خود را به عنوان نتایج ثبت مینمایم:
1- علم مکی و مدنی قرآن کریم یکی از مهمترین موضوعات علوم القرآن به شمار میرود؛ چون علم بازشناسی آیات وسورههای مکی و مدنی قرآن از یک سو زمان نزول وحی الهی را بیان میکند و از سوی دیگر آیات را چه از نظر مکان نزول ویا اشخاص مورد نظر ویا از جهت زمان نزول، تقسیمبندی میکند وخود روشن است که این تقسیمبندیها برای تعیین زمان نزول آیات عامل بس مهمی شمرده میشود.
2- علما و دانشمندان فن در اصطلاح مکی و مدنی بودن سورهها و آیات قرآنی، سه ملاک و ضابطه دارند، ولی تعریفی که جامع و مانع بوده شامل تمام آیهها وسورههای قرآنی بوده باشد، همان تعریف مشهور است:
"المكی ما نزل قبل الهجرة، والمدنی ما نزل بعد الهجرة سواء كان بالمدينة أو بغيرها من أی البلاد كان حتی ولوكان بمكة أو عرفة".
3- علم مکی و مدنی مانند سایر علوم قرآنی بامداد خود را در همان عصر پرمیمنت پیامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم طی نمود. سپس اصحاب گرامی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وعلمای تابعین وسایر دانشمندان– اعم از علمای پیشین ومعاصر- با درک اهمیت این موضوع کمرهمت را در رۀ توضیح وتبیین آن بستندو بانظرداشت فرهنگ عصرخود تألیفات ارزشمندی در این موضوع نگاشتهاند.
4- یگانه راه مطمئن ومعتمد در شناخت جزئیات وتفاصیل موضوع مکی و مدنی نقل است، طریق اجتهاد یکی از راههای شناخت موضوع است، ولی مطمئن نیست وهمچنان جزئیات موضوع به طور مفصل از راه اجتهاد دانسته نمیشود.
5- استثنای آیات مدنی از سورههای مکی و آیات مکی از سورههای مدنی بستگی به روایات صحیح دارد.
6- آیات مدنی ناسخ آیات مدنی سابق وهم ناسخ آیات مکی شده میتواند.
7- گاهی نزول برخی از سورههای قرآنی مدت طولانی را در برگرفته که از آغاز نزول تا پایان یافتن آن چند سورۀ دیگر نازل گردیده است.
8- علما و دانشمندان علوم قرآن برای تشخیص سورههای مکی از مدنی- علاوه بر طریق روایت، از طریق درایت نیز- خصایص و ویژگیهای تعیین کردهاند واین ویژگیها عبارت از نشانهها، امارات و قراینیاند که ما را به شناسائی مکی از مدنی رهبری میکند واز سوی دیگر همین نوع تفاوتهای موجود، در کمیت و کیفبت آیهها و سورههای مکی و مدنی همۀ اندیشمندان ژرف نگر را به الهی بودن طبیعت مکتب اسلام هدایت مینماید.
9- آیۀ قرآنى عبارت است از قسمتى از کلمات قرآن مجید که از ما قبل و ما بعد خود منقطع بوده و در ضمن سورهاى آمده باشد. "طائفة ذات مطلع ومقطع مندرجة في سورة من القرآن".
10- تشخیص اینکه: کلام وکلمات یک سوره از کجا تا کجا یک آیه است، این امر کار شارع حکیم است، قیاس و رأى را در این باره مجالى نیست.
11- همچنان ترتیب آیهها وابسته به توقیف نبى اکرم صل الله علیه و آله و سلم و فرود آمده از جانب خداى تعالى است، براى رأى و اجتهاد، در این زمینه مجال و جولانگاهى باقى نمانده است.
12- در بارۀ اینکه نخستین آیۀ نازل شده کدام آیۀ قرآن است، اختلاف نظری وجود دارد که جمهور علماى تفسیر و حدیث این نظریه را که نخستین آیات قرآن - پنج آیات صدر سوره علق است- مورد تأیید قرار داده و آنرا صحیح ودرستترین اقوال میدانند.
13- در تعیین آخرین آیۀ نازل شده نیز دانشمندان اختلاف نظر دارند، براساس دلایل صحیح آیۀ ربا: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ﴾ آخرین آیه از لحاظ نزول است.
14- سوره به زبان قرآن عبارت است از: بخش کم یا بسیاری از آیههای هماهنگ قرآن که شارع حکیم، خود آغاز و انجام آن را معین کرده است. "إنها طائفة مستقلة من آيات القرآن ذات مطلع ومقطع".
15- نظریۀ قابل قبول، مستدل ومستند در ترتیب سورههای قرآن اینست که: ترتیب سورههای قرآن بهمین ترتیبی که امروز در دسترس ما قرار دارد، مانند ترتیب آیات در هرسورۀ قرآن "توقیفی" است ودر زمان حیات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به همین ترتیب مشخص ومعلوم بوده است.
16- سورههای قرآن به اجماع امت یکصدو چهارده سوره است که اولش"فاتحة الکتاب" وآخرش" الناس" میباشد.
17- سورههای قرآن از لحاظ مکی و مدنی به چهاردسته تقسیم میشوند:
الف- گاه سوره بتمامی مکی است وهیچ استثنا ندارد، مانند سوره المدثر.
ب- همۀ آیات سوره مدنی است مانند سورۀ آل عمران.
ج- برخی سورهها مکی شمرده شده، ولی درآن یک ویا چند آیاتی یافته میشود که در مدینه نازل شده باشد، مانند سورۀ هود که استثنای آیۀ 114 آن از این حکم، ونزول آن در مدینه از روایت صحیح ثابت است.
د- سورۀ مدنی که آیات مکی درآن گنجانیده شده است، مانند سورۀ انفال که مدنی است، وآیات 52 تا 55 آن براساس بعضی آثار ضعیف مکی شمرده میشود.
18- در مورد تحدید تمام سورههاى مکى ومدنى هشت روایات از طرق متعدد از ابن شهاب، علی ابن ابی طلحه، قتاده، ابن عباس، عکرمه وحسن بن ابی الحسین، نقل گردیده است که برخی از این آثار از لحاظ سند به درجۀ ثبوت نرسیده و از آرمون نقد حدیثى سلامت بدر نیامده است وبرخی دیگر آن از نظر سند بدرجۀ ثبوت رسیده، ولی اثر مقطوعی بوده که در همچو موضوع قابل استدلال نمیباشد.
ولى مانعى هم وجود ندارد که به آثار تابعین، بخصوص در مواردیکه همه روایتها متفق وروایتهاى ضعیف از صحابه نیز در تأیید آن باشد، استئناس نمود؛ چون مطمئنترین راه شناخت موضوع - پس از روایت صحابه- همین راه است.
19- با توجه به روایات وارده واستناد به محکمترین وقویترین آنها تعداد سورههای که به اتفاق مکیاند (75) سوره است. و (18) سوره به اتفاق مدنى، وسورههاى ذیل مورد اختلاف است:
سوره الفاتحه، سوره النساء، سوره یونس، سوره الرعد، سوره الحج، سوره الفرقان، سوره ص، سوره الرحمن، سوره الحدید، سوره الصف، سوره التغابن، سوره الإنسان، سوره المطفیفین، سوره لم یکن، سورة الزلزلة، سوره العادیات، سوره الهاکم، سوره الماعون، سوره الکوثر، سوره الاخلاص و سوره المعوذتان.
***
از علما و دانشمندان علوم القرآن، امام سیوطی نخستین کسی است که در کتاب خود "الإتقان في علوم القرآن" در علم مکی و مدنی به طور تفصیل و طولانی قرآن سخن گفته، بسیاری از جزئیات این موضوع و همچنان مکی و یا مدنی بودن بیشتر سورههای قرآنی را با دلایل ذکر کرده است.
چون امام سیوطی موضوع را به عنوان یکی از موضوعات علوم القرآن بررسی نموده؛ بنابرآن برخی از جزئیات در کتاب آن به صورت مختصر و مواردی هم بدون دلیل و از بعضی جزئیات دیگری نام نبرده است.
این تحقیق ادامه و تکمیل همان سعی علمی است: مواردی که سیوطی ذکر نکرده ویا به شکل گذرا آورده، آن را تفصیل و توصیح داده، و موضوعاتی را که بدون دلیل آورده، برای آن دلیل اقامه نموده است.
و با به وجود آمدن نهضت علمی جدید تحقیقات در موضوعات علوم القرآن نیز آغاز گردید، موضوع مکی و مدنی نیز از این نهضت علمی بیبهره نماند، علمای معاصر با تأسی از علمای پیشین و با درک اهمیت موضوع، تحقیقاتی درعرصۀ موضوعات علوم قرآنی بویژه علم مکی و مدنی انجام دادهاند که از آن جمله سه کتاب قابل ذکراست:
1- أهم خصائص السور و الآيات المکية و مقاصدها:
این کتاب پایان نامۀ دکتورا است که توسط دکتور احمد عباس بدوی در پوهنتون ام القری مکۀ مکرمه تهیه گردیده است.
2- أهم خصائص السور والآيات المدنية ضوابطها و مقاصدها:
این تحقیق نیز یک تحقیق علمی است که توسط دکترعادل ابی العلا غرض حصول دپلوم ماستری در پوهنتون ام القری تهیه وترتیب گردیده است.
موضوع اساسی این دو اثر- چنانکه از نام آنها پیدا است- خصایص وبیان ویژگیهای سورهها وآیات مکی ومدنی است وسایر جزئیات موضوع مکی و مدنی در این دو اثر به طور ضمنی آمده است.
3- المكی والمدنی في القرآن الكريم:
این کتاب رسالۀ ماستری است که توسط عبد الرزاق حسین احمد در پوهنتون اسلامی مدینۀ منوره تهیه گردیده است.
بدون تردید این کتاب در موضوع مورد بحث ما کتاب جامعی شمرده میشود، ولی ناقص است، تنها سورههای نیم اول قرآن را در بر دارد.
از ویژگیهای این تحقیق: «خصوصیات و فواید شناخت آیات وسورههای مکی و مدنی قرآن» اینست که: جزئیات موضوع را بصورت گسترده مورد بحث قرار داده، آیات کریمه و سورههای شریفۀ قرآن را از نظر مکی و مدنی بودن با دقت بررسی میکند، آثار و روایات را در ارتباط موضوع نقل میکند، بر احادیث و روایات صحیحه که از بوتۀ آزمون ومیزان نقد حدیثی بسلامت بیرون آمده باشد، تکیه نموده و به اساس آن ترجیح میدهد و شامل تمام آیهها و سورههایی است که در مورد آن روایتی به ثبوت رسیده است.
علم بازشناسی آیات وسورههای مکی و مدنی قرآن از یک سو زمان نزول وحی الهی را بیان میکند و از سوی دیگر آیات را چه از نظر مکان نزول، و یا اشخاص مورد نظر، ویا از جهت زمان نزول، تقسیمبندی میکند وفایدۀ بزرگی در شناخت ناسخ و منسوخ قرآن داشته، سیر تدریجی تعالیم قرآن و بیان معارف اسلامی را بازگو میکند؛ پس شناسائی این علم در حقیقت شناسائی تاریخ تشریع وحکمت در چگونگی نزول وکشف مراحل مختلفهای است که دعوت اسلامی گذرانده است.
در تعریف مکی و مدنی سه ملاک وضابطه است، ولی تعریفیکه جامع ومانع بوده شامل تمام آیهها وسورههای قرآنی بوده باشد، همان تعریف مشهور است.
راه مطمئن ومعتمد در شناخت جزئیات وتفاصیل موضوع مکی و مدنی نقل است، وعلما در شناخت این موضوع علاوه بر آن ضوابطی نیز استخراج نمودهاند که در شناخت این موضوع میتوان به آن استیناس نمود، ولی قطعی نیست.
· تحدید آیههای سوره کار شارع حکیم است، قیاس و رأى را در این باره مجالى نیست. همچنان ترتیب آیهها وابسته به توقیف نبى اکرم صل الله علیه و آله و سلم وفرود آمده از جانب خداى تعالى است، براى رأى واجتهاد، در این زمینه مجالی نیست.
در مورد نخستین آیۀ نازل شده اختلاف نظری وجود دارد ولی طبق صحیحترین ودرستترین اقوال پنج آیات صدر سوره علق است.
· در تعیین آخرین آیۀ نازل شده نیز دانشمندان اختلاف نظر دارند، براساس دلایل صحیح آیۀ ربا: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ﴾ آخرین آیه از لحاظ نزول شمرده میشود.
· قول مستدل ومستند در ترتیب سورههای قرآن اینست که: ترتیب سورههای قرآن مانند ترتیب آیات در هرسورۀ قرآن "توقیفی"است، ودر زمان حیات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به همین ترتیب مشخص ومعلوم بوده است.
تعداد سورههای قرآن که114 سوره است، از آن جمله (75) سوره به اتفاق مکیاند و (18) سوره به اتفاق مدنى وسورههاى دیگر مورد اختلاف است.
هر موضوعی از موضوعات این علم به تحقیقات تخصصی، علمی وعصری نیاز دارد؛ لذا به مؤسسات تحصیلی، حوزههای علمی، مراکز تحقیقاتی، پژوهشگران و دانشمندان اسلامی- بویژه- دانشمندان علوم قرآنی امور ذیل پییشنهاد میگردد:
1- برخی از موضوعات علوم قرآنی که هنوز مورد تحقیق دانشمندان ومتخصصان پیشین ومعاصر قرار نگرفته، آن موضوعات را تفکیک نموده، هم از لحاظ درایت برابر با فرهنگ وزبان عصر وهم از لحاظ روایت با در نظر داشت شرایط فن علم روایت در پذیرش وعدم پذیرش روایتها مورد بحث قراردهند.
2- در سالهای اخیر خاورشناسان ومستشرقان به بهانۀ آشنایی به اوضاع و احوال ملل مشرق زمین به بحث و بررسی آثار وعلوم اسلامی پرداختند، تحقیقات و تألیفیاتی در علوم وفنون مختلف از جمله علوم قرآنی داشتند نه بخاطر خدمت علمی، بلکه - بنابر نظرخود آنها - نقطههای ضعف اسلام را کشف نموده، برای دیگران نمایان سازند.
و از طرف دیگر با تحریف مفاهیم نصوص حقیقت را دگرگون جلوه دهند وبا ایراد شبهات وشکوک افراد نافهم وضعیف الایمان، از دین منحرف گشته وکسانیکه تازه به اسلام علاقه میگیرند، از پذیرش آن منصرف شوند.
موضوع مورد بحث ما (علم مکی و مدنی) وسایر موضوعات علوم القرآن نیز از تلاشهای تحریف آمیز ونظرهای مغرضانه وایرادهای حسودانۀ خاورشناسان مثتثنا نبوده است.
برای توضیح حقایق یکی ازمسایل مهم وجدی که دانشمندان علوم قرآنی باید به آن اولویت دهند، پاسخ به شبهات آنها و پاکسازی معارف و علوم قرآنی از لوث تحریف آنها است.
3- چون قرآن معجزۀ جاودان آفریدگار جهان برجهانیان است، باگذشت زمان، و انکشافات علمی جنبههای مختلف اعجاز آن نمایان میگردد و کشف جنبههای اعجاز قرآنی نیاز به تحقیقات علمی بیشتر دارد؛ لذا به وزارتهای ذیربط چون: تحصیلات عالی، معارف، حج ارشاد و اوقاف و پوهنحیهای شرعیات، حوزههای علمی، مراکز تحقیقات اسلامی، دانشمندان مسلمان، داکتران و دانشمندان علوم ساینس و.... پیشنهاد میگردد که با هماهنگی یکدیگر مرکز تحقیق و پژوهشی را به عنوان: "مرکز تحقیقات اعجاز علمی قرآن" ایجاد نموده، با استفاده از وسایل مدرن وعصری به جنبههای علمی این کتاب آسمانی پرداخته و نتیجۀ تحقیقات خود را در خدمت همگان قرار دهند.
سبحانك اللهم وبحمدك أشهد أن لا إله إلا أنت أستغفرك وأتوب إليك.
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کريم.
2- ابن أبی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن الرازی. تفسیر القرآن العظیم مسندا عن الرسول والصحابة والتابعین. ج1، چاپ اول 1417هـ ق، مکتبة نزار الباز، مکه مکرمه.
3- ابن أبی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن الرازی. تفسیر القرآن العظیم مسندا عن الرسول والصحابة والتابعین. ج2، چاپ اول 1417هـ ق، مکتبة نزار الباز، مکه مکرمه.
4- ابن أبی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن الرازی. تفسیر القرآن العظیم مسندا عن الرسول والصحابة والتابعین. ج4، چاپ اول 1417هـ ق، مکتبة نزار الباز، مکه مکرمه.
5- ابن أبی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن الرازی. تفسیر القرآن العظیم مسندا عن الرسول والصحابة والتابعین.ج8، چاپ اول 1417هـ ق مکتبة نزار الباز، مکه مکرمه.
6- ابن أبی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن الرازی. الجرح والتعدیل. ج7، دار المعارف العثمانیة، هند (ب ت).
7- ابن أبی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن الرازی. المراسیل، تحقیق.شکر الله قوجانی، چاپ اول 1397هـ ق.
8- ابن أبی شیبه، ابو بکر محمد بن عبد الله. المصنف في الأحادیث والآثار. ج6، دار المعرفة، بیروت
(ب ت).
9- این أبی شیبة، ابو بکر محمد بن عبد الله. المصنف في الأحادیث والآثار. ج10، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
10- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم. مجموع الفتاوى. ج15، مجمع الملک فهد، مدینه منوره 1995م.
11- ابن جوزى، ابی الفرج عبد الرحمن. زاد المسیر في علم التفسیر. ج1، چاپ اول 1384هـ ق، المکتب الاسلامی، بیروت.
12- ابن جوزى، ابی الفرج عبد الرحمن. زاد المسیر في علم التفسیر. ج3، المکتب الاسلامی.
13- ابن جوزى، ابی الفرج عبد الرحمن. زاد المسیر في علم التفسیر. ج4، المکتب الاسلامی، بیروت چاپ اول 1384هـ ق.
14- ابن حبان، الاحسان في تقریب صحیح ابن حبان ج 2تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
15- ابن حبان، الاحسان في تقریب صحیح ابن حبان. ج4، تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
16- ابن حبان، الاحسان في تقریب صحیح ابن حبان. ج14، تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
17- ابن حبان، الاحسان في تقریب صحیح ابن حبان. ج16، تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
18- ابن حجر، حافظ احمد بن علی. الإصابة في تمییزالصحابة ج4، مکتبة ابن تیمیة، القاهرة (ب ت).
19- ابن حجر، حافظ احمد بن علی. تقریب التهذیب. دار البشائر الإسلامیة، بیروت چاپ اول 1406هـ ق.
20- ابن حجر، حافظ احمد بن علی. فتح البارى شرح صحیح البخاری. ج6 دار المعرفة، بیروت (ب ت).
21- ابن حجر، حافظ احمد بن علی. فتح البارى شرح صحیح البخاری. ج 7، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
22- ابن حجر، حافظ احمد بن علی. فتح البارى شرح صحیح البخاری. ج8، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
23- ابن حجر، حافظ احمد بن علی. هدی السارى. دار المعرفة، بیروت (ب ت).
24- ابن حنبل، احمد بن محمد.المسند.ج1، دار صادر، بیروت (ب ت).
25- ابن حنبل، احمد بن محمد.المسند.ج4، دار صادر، بیروت (ب ت).
26- ابن حنبل، احمد بن محمد.المسند.ج5، دار صادر، بیروت (ب ت).
27- ابن حنبل، احمد بن محمد. المسند. ج5 به تحقیق د.عبد الله ترکی، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم 1420هـ ق.
28- ابن ضریس، ابو عبد الله محمد بن ایوب.فضایل القرآن. تحقیق د. مسفر بن سعید الغامدی، دار حافظ للنشر، چاپ اول 1408هـ ق.
29- ابن عاشور، محمد طاهر. تفسیر التحریر والتنویر. ج1، الدار التونسیة، تونس (ب ت).
30- ابن عاشور، محمد طاهر. تفسیر التحریر والتنویر. ج11، الدار التونسیة، تونس (ب ت).
31- ابن عاشور، محمد طاهر. تفسیر التحریر والتنویر. ج13، الدار التونسیة، تونس (ب ت).
32- ابن عاشور، محمد طاهر. تفسیر التحریر والتنویر. ج18، الدار التونسیة، تونس (ب ت).
33- ابن عاشور، محمد طاهر. تفسیر التحریر والتنویر. ج 27، الدار التونسیة، تونس (ب ت).
34- ابن عاشور، محمد طاهر. تفسیر التحریر والتنویر. ج28، الدار التونسیة، تونس (ب ت).
35- ابن عبدالبر، ابی عمر یوسف بن عبد الله. التمهید لما في الموطأ من المعانی والاسانید. ج1، نشر وزارت او قاف عربستان سعودی 1411هـ ق.
36- ابن عطیه، ابو محمد عبد الحق بن غالب الاندلسی. المحررالوجیز في تفسیر الکتاب العزیز.ج3، دار الکتاب الاسلامی، القاهرة 1395هـ ق.
37- ابن عطیه، ابو محمد عبد الحق بن غالب الاندلسی. المحررالوجیز في تفسیر الکتاب العزیز.ج4، دار الکتاب الاسلامی، القاهرة 1395هـ ق.
38- ابن عطیه، ابو محمد عبد الحق بن غالب الاندلسی. المحررالوجیز في تفسیر الکتاب العزیز.ج5، دار الکتاب الاسلامی، القاهرة 1395هـ ق.
39- ابن عطیه، ابو محمد عبد الحق بن غالب الاندلسی. المحررالوجیز في تفسیر الکتاب العزیز.ج9، دار الکتاب الاسلامی، القاهرة 1395هـ ق.
40- ابن عطیه، ابو محمد عبد الحق بن غالب الاندلسی. المحررالوجیز في تفسیر الکتاب العزیز. ج10، دار الکتاب الاسلامی، القاهرة 1395هـ ق.
41- ابن عقیل، عبد الله بن عبد الرحمن همدانی. شرح ابن عقیل على ألفیة ابن مالك. ج4، به تحیقق: محمد محیی الدین عبد الحمید، دار التراث، القاهرة: چاپ بیستم سال 1400 هـ ق - 1980 م.
42- ابن كثیر، ابو الفداء حافظ عماد الدین اسماعیل.البدایة والنهایة. ج3، دار الکتب العلمیة، بیروت (ب ت).
43- ابن کثیر، ابو الفداء حافظ عماد الدین اسماعیل. تفسیر القرآن العظیم. ج1، دار المعرفة، بیروت چاپ اول 1407هـ ق.
44- ابن کثیر، ابو الفداء حافظ عماد الدین اسماعیل. تفسیر القرآن العظیم.ج2، دار المعرفة، بیروت چاپ اول 1407هـ ق.
45- ابن کثیر، ابو الفداء حافظ عماد الدین اسماعیل. تفسیر القرآن العظیم.ج3، دار المعرفة، بیروت چاپ اول 1407هـ ق.
46- ابن کثیر، ابو الفداء حافظ عماد الدین اسماعیل. تفسیر القرآن العظیم.ج4، دار المعرفة، بیروت چاپ اول 1407هـ ق.
47- ابن كثیر، ابو الفداء حافظ عماد الدین اسماعیل. فضایل القرآن. دار القبلة للثقافة الإسلامیة، جدة 1408هـ ق.
48- ابن ماجه، ابو عبد الله محمد بن یزید القزوینی. السنن.ج1، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقى، دار إحیاء الكتب العلمیة، القاهرة.
49- ابن ماجه، ابو عبد الله محمد بن یزید القزوینی. السنن.ج2، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقى، دار إحیاء الكتب العلمیة، القاهرة.
50- ابن منظور، محمد بن مکرم افریقی.لسان العرب.ج6، دار الکتب العلمیة- بیروت1988م.
51- ابن منظور، محمد بن مکرم افریقی.لسان العرب.ج 8، دار الکتب العلمیة- بیروت، 1988م.
52- ابن منظور، محمد بن مکرم افریقی.لسان العرب. ح11، دار الکتب العلمیة- بیروت1988م.
53- ابن ندیم، محمد بن اسحاق. الفهرست. دار المعر فة، بیروت (ب ت).
54- ابوعبید، قاسم بن سلام. فضایل القرآن. داز ابن کثیر، دمشق چاپ اول 1415هـ ق.
55- ابوعبیده، معمر بن مثنی. مجاز القرآن. مکتبة الخانجى، مصر (ب ت).
56- ابونعیم، احمد بن عبد الله الاصفهانی. حلیة الاولیاء. ج3، دار الکتاب العربی، بیروت 1980م.
57- احمدیان، ملا عبد الله. قرآن شناسی. نشر احسان چاپ دوم 1382هـ ش.
58- البانی، شیخ محمد ناصر الدین. صحیح سنن ابن ماجه.ج2، المکتب الاسلامی، بیروت چاپ سوم 1408هـ ق.
59- البانی، شیخ محمد ناصر الدین. صحیح سنن ترمذی.ج1، المکتب الاسلامی، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
60- البانی، شیخ محمد ناصر الدین. صحیح سنن ترمذی ج2، المکتب الاسلامی، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
61- البانی، شیخ محمد ناصر الدین. صحیح سنن ترمذی.ج3، المکتب الاسلامی، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
62- البانی، شیخ محمد ناصر الدین. صحیح سنن نسائی. ج3، المکتب الاسلامی، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
63- البانی، شیخ محمد ناصر الدین. ضعیف سنن ترمذى. المکتب الاسلامی، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
64- آلوسى، ابی الفضل شهاب الدین السید محمود. ر وح المعانی في تفسیر القرآن العطیم والسبع المثانی. ج1، دار الفکر، بیروت (ب ت).
65- آلوسى، ابی الفضل شهاب الدین السید محمود. ر وح المعانی في تفسیر القرآن العطیم والسبع المثانی. ج13، دار الفکر، بیروت (ب ت).
66- بخارى، محمد بن اسماعیل. الجامع الصحیح با فتح البارى.ج دار المعرفة، بیروت (ب ت).
67- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى.ج1، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
68- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى. ج2، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
69- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى ج6، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
70- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى. ج7، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
71- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى.ج8، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
72- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى.ج9، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
73- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى.ج11، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
74- بخارى، محمد بن اسماعیل.الجامع الصحیح با فتح البارى.ج12، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
75- بزار، ابوبکر احمد بن عمرو. مسند بزار (البحر الزخار..ج6، مؤسسة علوم القرآن، بیروت چاپ اول 1409هـ ق.
76- بغوى، محی السنة ابو محمد الحسین بن مسعود. معالم التنزیل.ج3، تحقیق محمد عبدالله نمروز و...، دار الطیبة، ریاض چاپ اول 1409هـ ق.
77- بقاعى، برهان الدین ابی الحسن ابراهیم بن عمر.مصاعد النظرللإشراف علی مقاصد السورج1، مکتبة المعارف، ریاض چاپ اول 1408هـ ق.
78- بقاعى، برهان الدین ابی الحسن ابراهیم بن عمر.مصاعد النظرللإشراف علی مقاصد السور. ج2، مکتبة المعارف، ریاض چاپ اول 1408هـ ق.
79- البلخی، مقاتل بن سلیمان، التفسیر. تحقیق دکتر عبد الله شحاتة، الهیئة المصریة للكتاب، القاهرة
(ب ت).
80- بیهقى، ابو بکر احمد بن حسین. دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة.ج2، تعلیق عبد المعطى قلعجى، دا ر الکتب العلمیة، چاپ اول 1980م.
81- بیهقى، ابو بکر احمد بن حسین. دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة.ج7، تعلیق عبد المعطى قلعجى، دا ر الکتب العلمیة، چاپ اول 1980م.
82- ترمذی، ابو عیسى محمد بن عیسی.الجامع السنن. ج5، دار الکتب العلمیة، بیروت (ب ت).
83- جرجانى، الشریف علی بن محمد. التعریفات. دار الکتب العلمیة، بیروت 1998م.
84- حزرى، شمس الدین ابی الخیر محمد بن محمد. غایة النهایة في طبقات القراء.ج1، مکتبة الخانجى، مصر 1932م.
85- جوهری، اسماعیل بن حماد. الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة ج2، دار العلم للملایین، بیروت چاپ دوم 1399هـ ق.
86- حسین احمد، عبد الرزاق.المكى والمدنى في القرآن الکزیم.ج1، دار ابن عفان، القاهرة چاپ اول 1420هـ ق.
87- حکمت، بشیر یاسین. موسوعة التفسیر الصحیح. ج1، دار المآثر، مدبنه منوره، چاپ اول 1420هـ ق.
88- حکمت، بشیر یاسین. موسوعة التفسیر الصحیح.ج2، دار المآثر، مدبنه منوره، چاپ اول 1420هـ ق.
89- حکمت، بشیر یاسین. موسوعة التفسیر الصحیح.ج3، دار المآثر، مدینه منوره، چاپ اول 1420هـ ق.
90- حکمت، بشیر یاسین. موسوعة التفسیر الصحیح. ج4، دار المآثر، مدبنه منوره، چاپ اول 1420هـ ق.
91-
دانى، أبو
عمرو عثمان بن سعید الأموی. البیان في عد آی القرآن،
تحقیق. غانم قدورى الحمد، مركز المخطوطات والتراث، كویت: چاپ اول 1994م
92- داودی، شمس الدین محمد بن علی.طبقات المفسرین. ج2، دار الکتب العلمیة، چاپ اول
1403هـ ق.
92- دهخدا، علی اکبر. لغت نامه.ج10، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم 1377.
93- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد. تذکرة الحفاظ.ج2، دار احیاء التراث العربی، بیروت (ب ت).
94- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد. تذکرة الحفاظ،ج3، دار احیاء التراث العربی، بیروت (ب ت).
95- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. سیر اعلام النبلاء. ج11، تحقیق شعیب الارناؤوط، المکتب الاسلامی، بیروت (ب ت).
96- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. سیر اعلام النبلاء.ج14، تحقیق شعیب الارناؤوط، المکتب الاسلامی، بیروت (ب ت).
97- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. سیر اعلام النبلاء.ج15، تحقیق شعیب الارناؤوط، المکتب الاسلامی، بیروت (ب ت).
98- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. سیر اعلام النبلاء.ج16، تحقیق شعیب الارناؤوط، المکتب الاسلامی، بیروت (ب ت).
99- ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. سیر اعلام النبلاء.ج17، تحقیق شعیب الارناؤوط، المکتب الاسلامی، بیروت (ب ت).
100- ذهبى، شمس الدین محمد بن احمد عثمان. الکاشف في معرفة من له الروایة في الكتب الستة.ج2، دار القبلة للثقافة الإسلامیة، جدة، چاپ اول 1413هـ ق.
101- ذهبى، شمس الدین محمد بن احمد عثمان. معرقة القراء الكبار علی الطبقات والاعصار.ج1، مؤسسة الرسالة، چاپ اول 1404هـ ق.
102- ذهبى، شمس الدین محمد بن احمد عثمان. المغنی في الضعفاء.ج2، نشر دار المعارف، حلب: چاپ اول 1391هـ ق.
103- ذهبى، شمس الدین محمد بن احمد عثمان. میزان الاعتدال.ج1، دار الفکر، بیروت (ب ت).
104- رامیار، محمود. تاریخ قرآن. انتشارات امیر کبیر، تهران چاپ پنجم 1380هـ ش.
105- رشید رضا، محمد رشید. تفسیر القرآن الکریم (تفسیر المنار.ج1، دار الفکر، بیروت (ب ت).
106- رشید رضا، محمد رشید. تفسیر القرآن الکریم (تفسیر المنار.ج4، دار الفکر، بیروت (ب ت).
107- رشید رضا، محمد رشید. تفسیر القرآن الکریم (تفسیر المنار). ج7، دار الفکر، بیروت (ب ت).
108- رشید رضا، محمد رشید. تفسیر القرآن الکریم (تفسیر المنار.ج11، دار الفکر، بیروت (ب ت).
109- رشید رضا، محمد رشید. تفسیر القرآن الکریم (تفسیر المنار. ج12، دار الفکر، بیروت (ب ت).
110- زحیلی، وهبة.التفسیر المنیر.ج2، دار الفکر، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
111- زحیلی، وهبة.التفسیر المنیر.ج6، دار الفکر، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
112- زحیلی، وهبة.التفسیر المنیر.ج15، دار الفکر، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
113- زرقانى، محمد عبد العظیم.مناهل العرقان في علوم القرآن.ج 1، دار الفکر، بیروت (ب ت).
114- زركشى، بدر الدین محمد بن عبد الله. البرهان في علوم القرآن.ج1، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، دار المعرفة، بیروت (ب ت).
115- زهری، مجمد بن مسلم بن شهاب. تنـزیل القرآن بمکة والمدینة. تحقِق د. صلاح الدین المنجد، دار الکتاب الجدیید، بیروت چاپ اول 1383هـ ق.
116- السبت، خالد بن عثمان. قواعد التفسیر جمعا ودراسة. ج1، دار ابن عفان، القاهرة، چاپ او ل 1426هـ ق.
117- سجستانی، ابوداود سلیمان بن اشعث.السنن. ج1، تحقیق عزت الدعاس و...، دار الحدیث، بیروت چاپ اول 1388هـ ق.
118- سجستانی، ابوداود سلیمان بن اشعث.السنن.ج5، تحقیق عزت الدعاس و...، دار الحدیث، بیروت چاپ اول 1388هـ ق.
119- سید، قطب. في ظلال القرآن.ج6، ترجمه مصطفی خرم دل، نشر احسان، تهران چاپ دوم 1382.
120- سیوطى، جلال الدین عبد الرحمن. الاتفان في علوم القرآن. ج1، ترجمه.سید مهدی قزوینی، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ سوم 1382ش.
121- سیوطى، جلال الدین عبد الرحمن. الدر المنثور في التفسیر بالمنثور. ج1، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
122- سیوطى، جلال الدین عبد الرحمن. الدر المنثور في التفسیر بالمنثور.ج4، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
123- سیوطى، جلال الدین عبد الرحمن. الدر المنثور في التفسیر بالمنثور.ج6، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1411هـ ق.
124- شاطبی، ابو اسحاق ابراهیم بن موسی. الموافقات في أصول الفقه.ج3، دار المعرفة، بیروت چاپ دوم 1975م.
125- صبحى، دکتر صبحی صالح. مباحثى درعلوم قرآن. ترجمه.دکتر محمد علی لسانی، نشر احسان، چاپ اول 1379هـ ش.
126- صنعانی، عبدالرزاق بن همام. تفسیر القزآن.ج2، تحقیق الدکتور مصطفی مسلم، مکتبة الرشید، ریاض، چاپ اول 1410هـ ق.
127- صنعانی، عبدالرزاق بن همام. تفسیر القزآن.ج3، تحقیق الدکتوز مصطفی مسلم، مکتبة الرشید، ریاض، چاپ اول 1410هـ ق.
128- طبرانی، حافظ أبی القاسم سلیمان بن احمد بن أیوب. المعجم الصغیر. ج1، المكتب الإسلامی، دار عمار - بیروت, چاپ اول 1405هـ ق-1985م.
129- طبرانی، حافظ أبی القاسم سلطمان بن احمد بن أیوب. المعجم الكبیر.ج11، تخقیق حمدی سلفی، نشر وزارت اوقاف عراق 1405هـ ق.
130- طبرانی، حافظ أبی القاسم سلطمان بن احمد بن أیوب. المعجم الكبیر.ج12، تخقیق حمدی سلفی، نشر وزارت اوقاف عراق 1405هـ ق.
131- طبرانی، حافظ أبی القاسم سلطمان بن احمد بن أیوب. المعجم الكبیر.ج22، تخقیق حمدی سلفی، نشر وزارت اوقاف عراق 1405هـ ق.
132- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن.ج5، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
133- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن.ج6، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
134- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن.ج7، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
135- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن.ج10، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
136- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن..ج11، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
137- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن.ج12، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
138- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن. ج17، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
139- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر. جامع البیان في تأویل القرآن.ج19، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1412هـ ق.
140- طحاوی، ابو جعفر محمد بن سلامة. شرح مشکل الآثار.ج3، تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، چاپ اول 1415هـ ق.
141- عبدالنبی، قیم. فرهنگ فارسی وعریی.کتابخانه ملی ایران، تهران، چاپ سوم 1382هـ ش.
142- عزة، د.عزة. فهرس مخطوطات دار الکتب الظاهریة- علوم القرآن، مطبوعات المجمع العلمی العربی، دمشق 1381هـ ق.
143- قاسمى، محمدجمال الدین. محاسن التأویل.ج1، دار إحیاء التراث العربی- بیروت چاپ اول 1405هـ ق.
144- قاسمى، محمدجمال الدین. محاسن التأویل. ج7، دار إحیاء التراث العربی- بیروت چاپ اول 1405هـ ق.
145- قرطبی، أبو عبد الله محمد بن احمد الأنصاری.الجامع لاحکام القرآن.ج4، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
146- قرطبی، أبو عبد الله محمد بن احمد الأنصاری.الجامع لاحکام القرآن.ج9، دار الکتب العلمیة، بیروت چاپ اول 1408هـ ق.
147- قیسی، مكی بن أبی طالب. الایضاح لناسخ القرآن ومنسوخة. تحقیق دکتر احمد حسن فرحات، دار المنارة، جدة چاپ اول 1418هـ ق.
148- محاسبی، حارث بن اسد. فهم القرآن.تحقیق حسین قوتلی، دار الفکر، بیروت چاپ دوم 1398هـ ق.
149- نحاس، ابو جعفر احمد بن محمد بن اسماعیل. معانى القرآن.ج2، مرکز البحث العلمی جامعة أم القرى، مكة، چاپ اول 1409هـ ق.
150- نحاس، ابو جعفر احمد بن محمد بن اسماعیل. الناسخ والمنسوخ. ج2، تحقیق: دکتر سلیمان بن ابراهیم اللاحم، مؤسسة الرسالة، بیروت: چاپ اول 1418هـ ق.
151- نحاس، ابو جعفر احمد بن محمد بن اسماعیل. الناسخ والمنسوخ. ج3، تحقیق: دکتر سلیمان بن ابراهیم اللاحم، مؤسسة الرسالة، بیروت: چاپ اول 1418هـ.
152- نسائی، ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب. التفسیر.ج1، تحقیق صبری عبد الخالق، مؤسسة الكتب الثقافیة، بیروت چاپ اول 1410هـ ق.
153- نسائی، ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب. التفسیر. ج2، تحقیق صبری عبد الخالق، مؤسسة الكتب الثقافیة، بیروت چاپ اول 1410هـ ق.
154- نسائی، ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب. السنن المجتبی. ج7، مصطفی البابی، مصر چاپ اول 1383هـ ق.
155- نیشاپوری، ابو عبد الله الحاکم. المستدرک علی الصحیحین ج1، مکتب المطبوعات الاسلامیة، حلب (ب ت).
156- نیشاپوری، ابو عبد الله الحاکم. المستدرک علی الصحیحین. ج2، مکتب المطبوعات الاسلامیة، حلب (ب ت).
157- نیشاپوری، مسلم بن حجاج قشیری. الصحیح.ج1، دار الحدیث، القاهرة 1991م.
158- نیشاپوری، مسلم بن حجاج قشیری. الصحیح.ج2، دار الحدیث، القاهرة 1991م.
159- نیشاپوری، مسلم بن حجاج قشیری. الصحیح.ج3، دار الحدیث، القاهرة 1991م.
160- نیشاپوری، مسلم بن حجاج قشیری. الصحیح.ج4، دار الحدیث، القاهرة 1991م.
161- نیشاپوری، مسلم بن حجاج قشیری. الصحیح.ج5، دار الحدیث، القاهرة 1991م.
162- واحدی، ابو الحسن علی بن أحمد ا النیسابوری. أسباب نزول الآیات. دار الباز للنشر والتوزیع، مكة المكرمة 1388 هـ ق - 1968 م.
163- هیثمى، نور الدین علی بن أبی بکر. كشف الأستار عن زوائد البزار علی الکتب الستة.ج3، مؤسسة الرسالة، چاپ اول 1399هـ ق.
164- هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر. مجمع الزوائد. ج2، مؤسسة المعا رف، بیروت1406هـ ق.
165- هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر. مجمع الزوائد. ج6، مؤسسة المعا رف، بیروت1406هـ ق.
166- هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر. مجمع الزوائد. ج7، مؤسسة المعا رف، بیروت1406هـ ق
167- هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر. مجمع الزوائد. ج10، مؤسسة المعارف، بیروت1406هـ ق.
***
[1]- ابن عبدالبر، التمهيد ج1ص146.
[2]- ابوعبيد، فضائل القرآن ص340، معجم الکبيرج12ص215، ومعجم الصغير ج1ص81، ابو نعيم، حلية الاولياءج3ص44، بيهقی، شعب الايمان ج2ص470.
[3]- اتقان ج1 ص 120.
[4]- الصحيح ج4 ص1878.
[5]- حكمت بشير، موسوعة التفسير الصحيح ج2 ص282.
[6]- مستدرک حاکم ج2ص318.
[7]- صحیح مسلم ج4ص2320.
[8]- زادالمسيرج4ص17، مصاعد النظرج2ص184.
[9]- موسوعة التفسير الصحيح ج2 ص77.
[10]- المستدرك ج2 ص345.
[11]- آلوسی، روح المعانی ج13ص176، ابن عاشور، التحریر و التنویر ج13ص177.
[12]- صحيح البخاری،ج 8ص 229 .
[13]- مأخذ قبلى ج1ص447.
[14]- مأخذ قبلى ج8 ص654.
[15]- همان مأخذ ج8 ص257.
[16]- مسند احمد بن حنبل ج 1ص 258، نسائى، تفسير قرآن ج 2 ص 263.
[17]- صحيح البخارى ج8ص283، صحيح مسلم ج4 ص2153.
[18]- موسوعة التفسير الصحيح ج3 ص397.
[19]- المستدرک ج2ص384-385، ابوجعفرطحاوی، شرح مشکل الآثار ج3 ص15-16.
[20]- اتقان ج1 ص 56.
[21]- صحيح مسلم ج4 ص2318.
[22]- سوره شعراء: 214.
[23]- صحيح البخارى ج8ص360.
[24]- صحیح سنن ترمذی ج 3 ص 242.
[25]- سنن ترمذى ج5 ص343-345، مسند احمد ج1ص276.
[26]- صحيح البخاری ج8 ص372.
[27]- ج2ص429.
[28]- موسوعة التفسير الصحيح ج4 ص192.
[29]- صحيح البخاری ج 3ص 1400.
[30]- سوره غافر: 28.
[31]- همان مأخذ ج8 ص424.
[32]- موسوعة التفسير الصحيح ج4 ص 289.
[33]- جامع البيان ج 11 ص 142.
[34]- موسوعة التفسيرالصحيح ج4ص 308.
[35]- مسند احمد ج4ص328.
[36]- صحيح البخارى ج8 ص 434-435.
[37]- صحيح سنن الترمذی ج 3 ص 124.
[38]- سنن ترمذى ج5ص382-383 .
[39]- صحيح البخارى ج8ص483-484.
[40]- همان مأخذ ج8ص486.
[41]- همان مأخذ ج8ص486.
[42]- صحيح مسلم ج 4ص2046.
[43]- صحيح البخارى ج8ص53.
[44]- موسوعة التفسيرالصحيح ج4ص 546 .
[45]- سنن ترمذى ج5ص426- 427 و امام ترمذى سند آنرا حسن صحيح گفته است.
[46]- صحیح سنن ترمذی ج3 ص 126.
[47]- سنن ترمذى ج5ص432، مستدرک ج2ص514.
[48]- صحيح البارى ج8ص609-610، صحيح مسلم ج1ص193-194.
[49]- موسوعة التفسير الصحيح ج4ص 681.
[50]- سنن ترمذی ج5ص451-452، مسند احمد ج5ص133، المستدرک ج2ص540 وسند آنرا حافظ ابن حجر حسن گفته است. فتح الباری ج13ص56.
[51]- مباحثى در علوم قرآن ص 295. با تصرف واختصار.
[52]- همان مأخذ ص 314- 315.
[53]- همان مأخذ ص 344.
[54]- مجاز القرآن ج1 ص 50.
[55]- العجاب في بيان الأسباب ج1 ص 225.
[56]- ابن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم ج1 ص331.
[57]- اتقان ج1 ص 62.
[58]- تفسير النسائى ج1 ص 282 باسند صحيح، حكمت بشير، التفسيرالصحيح ج1 ص 381.
[59]- محاسن التأويل ج1 ص 236.
[60]- المعجم الكبير ج11 256-257.
[61]- تقريب التهذيب ص 562 هيثمى نيزاين روايت را در مجمع الزوائد ج7 ص 20 آورده است وسند آنرا ضعيف حكم كرده است.
[62]- صحيح البخارى با فتح البارى ج7 ص490، صحيح مسلم ج4 ص1786.
[63]- تفسیر ابن کثیر ج2 ص 81.
[64]- تفسیر طبری ج 5 ص 230- 231 .
[65]- تفسير ابن کثير ج2 ص 230.
[66]- صحيح البخاری ج8 ص 401.
[67]- تفسير معالم التنزيل ج3 ص 333.
[68]- اتقان ج1 ص 63.
[69]- كشف الأسنار عن زوائد البزار 3 ص172.
[70]- المعجم الكبير ج12 ص60.
[71]- تقريب التهذيب ص 562، المغنی في الضعفاءج2 ص 186.
[72]- اتقان ج1 ص 63.
[73]- صحيح البخاري ج8 ص192.
[74]- مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 99، سنن ترمذى ج 5 ص 281.
[75]- البرهان ج1 ص31، اتقان ج1ص 126.
[76]- فتح البارى ج7 ص225[76]-.
[77]- التحرير والتنوير ج28 ص5.
[78]- همان مأخذ.
[79]- نحاس، ناسخ و منسوخ ج2 ص568، اتقان ج1ص56.
[80]- الدر المنثور ج1 ص 46.
[81]- صحيح البخارى ج4 ص 359.
[82]- الإصابة في تمييز الصحابة ج4 ص 359.
[83]- المحرر الوجيز ج3 ص5، مصاعد النظر 2 ص64.
[84]- صحيح البخارى ج 8ص17.
[85]- صحيح مسلم ج 3 ص 1417.
[86]- فتح الباری ج8 ص 19.
[87]- صحيح البخارى ج4 ص 359.
[88]- صحيح مسلم ج 1ص 1079.
[89]- السنن ج5 ص238 (با سند صحيح).
[90]- الاحسان ج14 ص 534
[91]- صحيح البخارى ج 8 ص 101- 102.
[92]- صحيح مسلم ج4 ص 1829.
[93]- صحيح البخارى ج8 ص 119.
[94]- همان مأخذ ج8 ص 121.
[95]- صحيح مسلم ج3 ص2713.
[96]- ابن حجر در فتح البارى ج 6 ص 98 درجهء اين روايت را حسن گفته است.
[97]- فتح البارى ج 8 ص 269.
[98]- تفسير ابن ابى حاتم ج 4 ص 1174.
[99]- صحيح البخارى ج 8 ص128، صحيح مسلم ج4 ص 1910.
[100]- صحيح البخارى ج8 ص 156.
[101]- نگا: صحيح البخارى ج8 ص 163، صحيح مسلم ج3ص1367،1383،1384، مستدرك ج2 ص329.
[102]- صحيح البخارى ج8 ص 167.
[103]- مأخذ قبلى ج8 ص158.
[104]- صحيح مسلم ج3 ص1398- 1400.
[105]- صحيح مسلم ج3 ص 1316
[106]- اين روايت درسنن ترمذى ج 2 ص221، با سند صحيح نقل است، امام ذهبى وعلامه البانى نيز صحت اين روايت را تأيد نموده اند: صحيح سنن ترمذی ج3 ص 80، مستدرك حاكم ج 2 ص 193.
[107]- صحيح البخارى ج 8 ص 303، صحيح مسلم ج 2 ص 1133، 11330.
[108]- صحيح البخارى ج 8 ص306- 309، صحيح مسلم ج 4 ص 2129.
[109]- صحيح مسلم ج4 ص 2320.
[110]- تفسير ابن ابی حاتم ج8 ص 2648، مجمع الزوائد ج2 ص 118 (باسند صحيح).
[111]- صحيح البخارى ج 7 ص365.
[112]- همان مرجع ج7 ص 461
[113]- صحيح مسلم ج 3 ص 1512
[114]- صحيح البخارى ج 8 ص383، صحيح مسلم ج2 ص1048
[115]- صحيح البخارى ج8 ص 387- 388
[116]- صحيح البخارى ج8 ص 446.
[117]- صحيح البخارى ج8 ص 457.
[118]- صحيح مسلم ج 3 ص 1424.
[119]- صحيح ابن ماجه ج 1 ص352.
[120]- سنن ابن ماجه ج1 ص 666 .
[121]- صحيح سنن ترمذي ج3 ص 114.
[122]- سنن ترمذى ج 5 ص 407 با سند صحيح.
[123]- صحيح البخارى ج8 ص 457.
[124]- صحيح مسلم ج 3 ص 1424.
[125]- صحيح البخاری ج8 ص2وج5 ص323، صحیح مسلم ج 1941.
[126]- فتح الباری ج8 ص 509.
[127]-سنن ترمذی ج5 ص 412-413، مستدرك ج2 ص 493.
[128]- صحيح البخارى ج8 ص510.
[129]- همان مأخذ ج8 ص 511.
[130]- صحيح البخارى ج 8 515، صحيح مسلم ج 4ص 2140.
[131]- صحيح البخارى ج 8 ص 654 .
[132]- صحيح البخارى ج 8 ص 656.
[133]- صحيح سنن نسايي ج3 ص831.
[134]- سنن نسائى ج 7 ص 154، مستدرك ج2 ص 493.
[135]- صحيح ابن ماجه ج 2 ص 19 فتح البارى ج 8 ص 695- 696.
[136]- سنن ابن ماجه ج 2 ص 181.
[137]- صحيح مسلم ج4 ص 2318.
[138]- صحيح البخاری ج4 ص 1901.
[139]- اتقان ج1 ص 62- 70.
[140]- همان مأخذ.
[141]- جامع البيان ج 5 ص 263 دكتورحكمت بشيراين اثر را درموسوعة التفسير الصحيح ج1 ص256 نقل كرده و سند آنرا حسن قرار داده است.
[142]- تفسير ابن ابی حاتم ج4 ص 1342.
[143]- صحيح البخارى ج8 ص206، صحيح مسلم 490 ص2115- 2116.
[144]- صحیح سنن ترمذی ج3 ص67.
[145]- مستدرك ج2 ص358- 359، سنن ترمذی ج 5 ص299.
[146]- صحيح البخاری ج8 ص 401.
[147]- جامع البيان ج 7 ص84-85 ، ابن كثير، تفسير القرآن العظيم ج 4 ص 405.
[148]- صحیح سنن ترمذی ج3ص 79.
[149]- سنن ترمذى ج5 ص346 .
[150]- صحيح سنن ترمذي ج3 ص 96.
[151]- سنن ترمذی ج 5 ص337.
[152]- مستدرك ج2 ص435، سند آنرا ذهبى صحيح گفته، وهيثمى راويان آنرا ثقه گفته است. مجمع الزوائد ج6 ص61.
[153]- مستدرك ج2 ص435، سند آنرا ذهبى صحيح گفته، وهيثمى راويان آنرا ثقه گفته است. مجمع الزوائد ج6 ص61.
[154]- صحيح البخاری ج 7 ص 160، صحيح مسلم ج4 ص 1930.
[156]- موسوعة التفسير الصحيح ج4 ص 673.
[157]- جامع البيان ج19 ص 707.
[158]- اتقان ج1 ص 53-54.
[159]- معانى القرآن ج2 ص7.
[160]- الناسخ والمنسوخ ج2 ص317.
[161]- تقريب التهذيب ص360.
[162]- روح المعانى ج11 ص58، التحرير والتنوير ج11 ص77.
[163]- الناسخ والمنسوخ ج2 ص478، ابن جوزى، زاد المسير ج4 ص 299.
[164]- در المنثور ج4 ص80 .
[165]- اتقان ج1ص55.
[166]- جامع البيان ج 6 ص385.
[167]- همان مأخذ.
[168]- سنن ترمذى ج 5 ص 670.
[169]- مجمع الزوائد ج7 ص45.
[170]- تقريب التهذيب ص 464.
[171]- تقريب التهذيب ص 363.
[172]- ضعيف سنن ترمذى ص 511.
[173]- ضعيف سنن ترمذى ص 414-415.
[174]- اتقان ج1 ص 56.
[175]- مستدرك حاكم ج1 ص220.
[176]- صحيح البخارى ج 8 ص296.
[177]- همان مأخذ ج 8 ص 297.
[178]- صحیح سنن ترمذی ج3 ص 79.
[179]- سنن ترمذى ج 5 ص 325.
[180]- ناسخ ومنسوخ ج2 ص568، اتقان ج1 313-314.
[181]- التحرير والتنوير ج18 ص313- 314.
[182]- صحيح سنن ترمذى ج 3 ص 217.
[183]- سنن ترمذى ج5 ص365- 366، مستدرك ج2 ص 432.
[184]- الناسخ والمنسوخ ج2 ص 20، اتقان ج1 ص57.
[185]- التحرير والتنوير ج27 ص228.
[186]- مستدرك ج1 ص 515.
[187]- صحيح سنن ترمذى ج3 ص 112.
[188]- سنن ترمذى ج5 ص 299.
[189]- اتقان ج1 ص57.
[190]- ج4 ص2319.
[191]- صحيح ابن ماجه ج2 ص 408[191]-.
[192]- سنن ابن ماجه ج2 ص 1402.
[193]- در فتح البارى- ج8 ص 509.
[194]- سنن ترمذى ج5 ص 412- 413، سنن دارمى ج2 ص200.
[195]- موسوعة التفسير الصحيح ج4 ص 481- 482.
[196]- جامع البيان ج10 ص 79.
[197]- الناسخ والمنسوخ ج3 ص 132، اتقان ج1 ص 59.
[198]- همان مآخذ.
[199]- الناسخ والمنسوخ ج3 ص 151، اتقان ج1 ص 58.
[200]- الناسح والمنسوخ ج3 ص153.
[201]- تفسير القرآن العظيم ج4 ص[201]-.
[202]- الدر المنثور ج6 ص 651.
[203]- صحيح البخارى ج11 ص258.
[204]- موسوعة التفسير الصحيح4 ص 672.
[205]- جامع البيان ج 19ص 707.
[206]- صحيح مسلم ج1 ص 300.
[207]- الإحسان ج 14 ص 534.
[208]- فتح الباری ج13ص 356.
[209]- سنن ترمذى ج5 ص 451- 452، مسند احمد ج 5ص133-134، مستدرك حاكم ج2 ص 540.
[210]- اتقان ج1 ص 61 .
[211]- ج 1 ص 558.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر