سپاس و ستایش خداوند بزرگواری را که فریادرس درماندگان، و نجاتبخش گرفتاران، و درهم کوبنده مکر و دسیسه کافران و نیرنگبازان است و آنها را به اهداف شومشان نایل نمیگرداند.
سلام و درود خداوند بر خاتم انبیاء و رسولان خدا؛ محمّد صل الله علیه و آله و سلم و بر آل و اصحاب و پیروان نیک او تا قیامت.
ابلاغ، روشنگری، خیر خواهی، راهنمایی، دعوت به حق و توصیه همدیگر به آن و راهنمایی به سوی آن، استفاده از اسباب دفع آفات از مسلمین و بر حذر داشتن از فتنهها وظیفه و مسئولیتی است که خداوند متعال انجام آن را بر ما مسلمانان واجب گردانیده تا امّت اسلام طبق فرمان خدا؛ امتی متّحد و یکپارچه و نسبت به همدیگر مهربان و دوست باشند و عقیده و باور و گفتار و کردارشان مطابق با اسلام باشد و به کتاب و سنّت تمسّک جویند و هوا پرستی آنها را به دستههای مختلف تقسیم نکند و افکار و اندیشههای مخرّب در آن نفوذ نکند و دشمنان در مورد آنها به اهداف خود نرسند، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ وَفِيكُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن يَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٠١﴾ [آل عمران: 101]
یعنی: و چگونه باید شما کافر شوید و حال آن که آیات خدا بر شما فرو خوانده میشود و پیغمبر او در میان شما است (و نور قرآن راه را تابان و رهنمودهای فرستاده خدا حقیقت را عیان میدارد !) و هرکس به خدا تمسّک جوید ، بیگمان به راه راست و درست (رستگاری) رهنمود شده است.
و میفرماید :
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣﴾ [الأنعام: 153]
یعنی: این راه (که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است؛ از آن پیروی کنید و از راههای پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده میسازد. اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزگار شوید.
مسلمانان همواره بر رهنمود و شریعت بر حق رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بودند، آن دین و شریعت که هماهنگ با منقول صریح و عقل و خرد سالم است، تا زمانی که خلیفهی راشد عثمان بن عفّان رضی الله عنه به شهادت رسید، بعد از آن بلافاصله فتنه و آشوبها سر برآوردند، سپس میان مسلمانان (با دسیسهی سبئیه) جنگ صفین درگرفت، و خوارج علیه علی بن ابی طالب رضی الله عنه شورش بر پاکرده و به مقابله و مبارزه برخاستند، آن خوارج که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در مورد آنها فرمود: «تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عندَ فُرْقَةٍ مِنَ المسلمينَ ، يقتُلُهَا أَولَى الطَّائِفَـتَـيْنِ بالْحَقِّ»[1] فرقهای از میان این امّت سر برآورده و جدا میشوند، و سزاوارترین طائفه به حق با آنها وارد جنگ میشود.
شورش و جدایی خوارج زمانی شروع شد که قضیه حکمیّت (بین علی رضی الله عنهما بوقوع پیوست، و مردم بدون دستیابی به اتفاق نظر متفرّق شدند.
بعد از بوجود آمدن بدعت خوارج، بدعتهای تشیّع پدید آمد[2]، پس از آن پیاپی ظهور فرقهها ادامه یافت، همانگونه که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در احادیث متعدّد به این امر اشاره فرموده است، از جمله روایتی که امام احمد از ابوهریره رضی الله عنه روایت کرده که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «افترقت اليهودُ على إحدى وسبعين فرقة،وافترقت النصارى على إحدى أو اثنتين وسبعين فرقة،وتفترق أُمَّتي على ثلاث وسبعين فرقة»[3] یهودیان به هفتاد و یک فرقه و نصارا هفتاد و دو فرقه شدند، ولی این امّت اسلام به هفتاد و سه دسته متفرّق خواهند شد.
پس از این حوادث؛ تشیّع در کوفه[4] سربرآوردند، لذا در روایات شیعه آمده است: «از میان شهر و دیاری مسلمین جز کوفه کسی دعوتشان را قبول نکرد»[5]. سپس بعد از آن؛ شیعهگری در جاهای دیگر منتشر شد، همانگونه که اعتقاد «إرجاء و مُرجئه» در کوفه ظهور کردند، و اعتقاد «قدریه، معتزله و ایدههای فاسد» از کوفه سر بر بیرون آورد و «جهمیه» در ناحیهی خراسان تشکیل شد.
ظهور و پیدایش این بدعتها بر حسب فاصله گرفتن از عصر نبوی، متفاوت بود، زیرا بدعت و نوآوری در دین جز در سایهی جهل و نادانی، و غائب بودن و ناپدید شدن اهل علم و ایمان رشد و توسعه نمییابند، از این روی ایوّب سختیانی (ت131) رحمه الله فرمود: «از جمله سعادتمندی نسل جدید و مسلمانان غیر عرب این است که خداوند آنها را توفیق داشتن عالم اهل سنّت عنایت فرماید»[6].
علّت توسعه و رشد بدعت در میان مردم؛ و تحت تأثیر قرار گرفتن آنها از عناصر آشوب و بدعت در چنین فضایی به ضعف معرفت و شناخت گمراهی اهل بدعت و عدم تشخیص ننگ و انحراف برمیگردد. بنابراین بهترین راه و روش برای مقاومت بدعتهای اعتقادی، و دفع فرقه گری نشر سنّت در بین مردم ؛ و در میان خوارج گمراه و منحرف جدا شده از مردم بود، بر این اساس؛ ائمه و علمای سنّت در این راستا به پا خاسته و در پاسخ ردّ به «بشر مریسی» و دیگر فرقههای اهل بدعت دادند و در مورد احوال آنها روشنگری کردند.
ما در زمانی زندگی میکنیم که بخشهای مختلف جهان با هم مرتبط شده و درهایشان به روی یکدیگر باز شده، تا جای که در سرزمینهای مسلمین انبوهی از افراد و اشخاص با اندیشهها و ایدههای مختلف درهم آمیخته و با هم در حال آمد و شد هستند، و آمار جمعیت فرقهها و گروهها بالا رفته است، از سوی دیگر ملّتهای دیگر در یک فراخوان همگانی یکدیگر را برای ضربه زدن به مسلمین دعوت میدهند همانگونه که در حدیث ثوبان مولای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمده که فرمود:
«يُوشكُ أنْ تَداعَى عليكم الأُمَمُ من كلِّ أُفُقٍ كما تَدَاعى الأَكَلَةُ على قَصْعَـتِها، قال : قلنا يا رسولَ الله : أَمِنْ قِلَّةٍ بنا يومئذٍ، قال صل الله علیه و آله و سلم : أنتم يومئذٍ كثيرٌ، ولكنْ تكونونَ غُثاءً كغثاء السَّيلِ تُـنْـتَزَعُ المهابةُ من قلوب عدوِّكم، ويُجعلُ في قلوبكم الوَهْنُ، قال : قلنا : وما الوَهْنُ قالَ صل الله علیه و آله و سلم : حُبُّ الحياةِ، وكراهيةُ الموتِ»[7].
یعنی: نزدیک است از هر طرف ملتها یکدیگر را علیه شما فرا خوانند همانگونه که افراد سر سفره غذا یکدیگر را بسوی ظرف غذای روی سفره فرا میخوانند، ثوبان میگوید: عرض کردم: ای پیامبر خدا آیا به علّت اینکه در آن روز تعداد ما اندک است چنین خواهد بود؟فرمود: جمعیّت شما در آن روز زیاد خواهد بود، بلکه به این علّت که ترس و هیبت شما از دل دشمنتان بیرون میآید، و در دلهایتان وَهَن و سُستی قرار میگیرد، راوی گفت: عرض کردیم: «وَهن» و سستی چیست ؟ فرمود : دنیادوستی و ناپسند دانستن مرگ.
در چنین شرایطی؛ نخبگان و شخصیتهای علوم دینی صحنه را ترک کرده و برای روشنگری افکار و اعتقادات امّت اسلام تلاش نمیکنند، و غفلت آنها نسبت به تثبیت اصول اعتقادی اسلام، و عدم تحکیم مسلّمات اعتقادی در دل و ذهن فرزند مسلمانان، و بروز عوامل بازدارنده تحکیم پایههای عقیده سلف، موجب شده این غفلت به برنامههای آموزشی هم سرایت کند، و آنها را چنان به تزلزل درآورد که در هم لولیدهاند. ولی در مجموع این مسأله به دو عامل برمیگردد:
اول: شکستن و از بین بردن مانع (ولاء و براء) بین مسلمان و کافر، و بین سنّی و اهل بدعت، که در اصطلاح جدید آن را (مانع روانی) مینامند، و فاصله ولاء و براء که جداکننده مسلمان و کافر است؛ بوسیله شعارهای آراسته شده و گمراه کنندهای همچون تسامح، مدارا، همدلی، دور انداختن تعصب و افراطگری، انساندوستی و دیگر واژههای فریبنده که در حقیقت توطئههایی هستند برای اینکه مسلمان نسبت به دین اسلام پایبند نباشند.
دوم: تلاش برای شیوع بیسوادی و جهالت نسبت به حقیقت دین اسلام تا امّت اسلامی متفرّق و دسته دسته شود، و مسلمان را مجانی و بدون هزینه شکار کنند و زیر پرچم احزاب آنان قرار گیرد، و به دیگر اهدافشان برسند که از آن جمله (بحران فکر الحادی) که اکنون مسلمین در آن دست و پا میزنند، و توازن و ثبات زندگی ایشان را از هم پاشیده است، و تکیهگاه اجتماعی مسلمان را که (وحدت عقیده) است متزلزل ساخته است، و هر کدام بر حسب اینکه چقدر تحت تأثیر این عوامل و اسباب قرار گرفته باشد معلول شدهاند، و نابسامانی بوجود آمده و راه برای ورود هر باطلی باز شده است، و حق و حقیقت در هاله ای از ابهام قرار گرفته، و بینش و تشخیص درست ضعیف شده است، در این وضعیت آشفته؛ هواپرستان و اهل بدعت زمینه را برای پخش و نشر بدعت خود فراهم میبینند، و در دسترس همه قرار میدهند و بدون دلیل و برهان بدعت وارد همه عبادتها شده و عبادت از دایره توقیفی بودن و موارد نصوص خارج گردیده است.
اهل بدعت اینگونه گردن برافراشتهاند و انحرافات ظهور یافته و آشکار شده است! و بدعت گذران تباهکارانه در زمین فساد را پخش کرده و به لاف و گزاف و تجاوز و تعدّی پرداختهاند، و هواپرستی؛ اقوام و ملتها را یکی پس از دیگری دربر میگیرند! و میشنویم که هزاران تن از مسلمین در سرزمین اسلام به طریقهها و مذاهب و باورهایی اعتقاد دارند که با آمدن اسلام نابود شده بودند، و دیگر بلاها و گرفتاریهایی که مسلمین زیر آتش داغ آن دست و پا میزنند، و طعم تلخ و زهر آگین آن را فرو میبلعند[8].
از این روی تصمیم گرفتم مطالبی را که در رابطه با عقاید شیعیان اثنی عشریه جمع آوری کرده بودم پس از خلاصه کردن بصورت سؤال و جواب چاپ و منتشر کنم، ولی بار دیگر آن مختصر را فشرده کردم، به هدف اینکه نسبت به فرائض دین تذکر دهم، و مسلمین را از آن فتنه و گرفتاریهایی که افرادی بدان گرفتار شدهاند نجات دهم، همه این تلاشها برای دفاع از دین، و حمایت از آن در برابر کسانی است که به دین و اهل آن تجاوز میکنند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله فرمود: «بر علمای اسلام واجب است علم و دانش دینی را برای امّت محفاظت کنند و آن را به دیگران ابلاغ کنند، اگر علما علم دین را به مردم نرسانند، یا از آن محفاظت نکنند بزرگترین ستم و ظلم به مسلمانان شده است، بنابراین خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩﴾ [البقرة: 159].
یعنی : بیگمان کسانی که پنهان میدارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم ، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نمودهایم ، خدا و نفرینکنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین میکنند.
بطور قطع زیان کتمان علم به چهار پایان و غیره هم سرایت میکند، بنابراین همه نفرین کنندگان حتی حیوانات؛ کسانی را نفرین میکنند که حقیقت را کتمان میکنند[9].
همچنین گفت: «پاسخ رد به اهل بدعت جهاد است، و امام یحیی بن یحیی رحمه الله میگفت: دفاع از سنّت برترین جهاد است»[10].
گفت: «به یحیی گفتم: مردی مال خود را انفاق میکند، و خود را خسته میکند، و در راه خدا جهاد میکند، آیا کسی که پاسخ رد به اهل بدعت میدهد از این هم برتر است؟ گفت: آری، خیلی هم برتر است»[11].
و سلف و ائمه رحمهم الله به شدّت با بدعتها مخالفت کرده، و از هر گوشهی دنیا فریاد خود را علیه اهل بدعت بلند میکردند، و مردم را به شدّت از فتنه آنان بر حذر میداشتند، و تا حدود زیادی با آن مخالفت نموده و آن را رد میکردند؛ بطوری که تا آن اندازه با زشتیها و ظلم و تجاوز مخالفت نمیکردند، چون زیان و خطر بدعت برای دین و مخالفت و منافاتش با آن بیشتر از دیگر منکرات است»[12].
و ابوالوفا بن عقیل (متولد 513) رحمه الله تعالی میگوید: «هرگاه خواستی بدانی که اسلام در میان اهل هر عصری چه جایگاهی دارد، به ازدحام آنها بر درب مساجد و به فریاد لبیک آنها در موقف حج نگاه نکن، بلکه نگاه کن که با دشمنان شریعت چقدر مدارا میکنند ... و این موضع سازشکارانه با دشمنان دین نشانه سرد شدن دین در دلهای آنان است.
ابن راوندی و معرّی (لعنت خدا بر آنها باد) مشغول نثر و شعر بودند، ابن راوندی میگفت: حدیث خرافه است، و معرّی میگفت: باطل را تلاوت کرده و مطالب قطعی را رها کردهاند، آن دو گفتند: ما راست میگوییم، ما هم گفتیم: آری .
منظور او از باطل کتاب الله بود. چندین سال زیستند سپس گورشان مورد تعظیم قرار گرفت، و تألیفاتشان خریداری شد، و این دلیل است بر سرد شدن ارزش دین در قلب مردم». و لاحول ولا قوّة إلا بالله العزيز الحکيم.
اینجانب از خداوند متعال میخواهم این رساله را سبب گرداند روش سنّت گذشته جهاد و دفاع از حرمتها و مقدسات در زندگی مسلمین احیاء شود، این کار از حقوق الهی و امری عبادی، و از نوع جهاد امر به معروف و نهی از منکر است، به خصوص وقتی که در این روزگار به شدت به این کار نیاز است، چون فشار هوا پرستی شدت یافته، و راههای آن متعدّد است، زیرا گمراهکنندگان و کسانی که انحرافات به درونشان رخنه کرده و با افکار پوچی از قبیل سکولاریسم و لیبریالیستی ـ یعنی نفاق- تجدد گرایی، روشنفکری، آزادی بیقید و شرط و.... در میان مردم کمین گرفتهاند، و این دعوت زننده و فاسقانه را تحت پوشش: آزادی ادیان، مجمع ادیان، دوستی ادیان جهانی و غیره، و دعوت شکست خورده تقریب اهل سنّت با مذاهب دیگر، انجام میشود، همه این دعوتها میخواهند قاعده و اصل اسلامی «ولاء و براء» را از دلها ریشهکن کنند، ولی خداوند متعال میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩﴾ [المائدة: 49].
یعنی: در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و از آنان برحذر باش که تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند (و احکامی را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند). پس اگر پشت کردند ، بدان که خدا میخواهد به سبب پارهای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد. بیگمان بسیاری از مردم (از احکام شریعت) سرپیچی و تمرّد میکنند.
و یکی از دردناکترین امور هواپرستی نقشه و برنامهریزی کافرانه طرح طعن و انتقاد از سنّت و به باد استهزا و مسخره گرفتن آن است. و این دسیسه از وسیعترین میدانهای باطل است که در آن آشکارا وارد میشوند.
و از بدترین چیزهای این هوا پرستیها این است که افرادی از ما که در امر بیان حقیقت کوتاهی ورزیدهاند، و حق را پنهان میکنند، و از ارائهی علم بُخل میورزند، وقتی برادرانش به یاری و دفاع از سنّت برخیزند پشت آنها را خالی کرده و تنها رهایشان میکنند.
امام ابن قیم رحمه الله میگوید: «کسی که میبیند حرمتهای الهی هتک میشوند، و حدود خداوندی ضایع میگردند، و دینش ترک شده و مردم از سنّت پیامبرش فاصله گرفته و دور میشوند و او خونسرد و ساکت نشسته، چه خیر و چه دیانتی میتواند داشته باشد، چنین انسانی شیطان لال است همانطور کسی که باطل را بیان میکند شیطان سخنور است. و آیا جز این اشخاص چه کسی آفت و بلای دین است، کسانی که وقتی منافع و مقامشان محفوظ و شکمشان پر باشد، توجهی نمیکنند و اهمّت نمیدهند چه بر دین میگذرد، و بهترین آنها کسانی هستند که وقوع توهین به دین محزون و ناراحت میشوند، ولی هر کدام از اینها اگر مقام و جایگاه یا مال و ثروتشان مورد تعرض قرار گیرد، از هیچ کوششی در دفاع از آن دریغ نمیکند، و هر سه مرحلهی انکار منکر(دست و زبان قلب) را به کار میگیرد، اما این افراد با وجود اینکه از چشم خدا افتاده و خوار و پست شدهاند، و خداوند بر آنها خشمگین است، بدون اینکه خود بفهمند در دنیا به بلای بزرگی گرفتار شدهاند که «مرگ دلهاست»، چون هر چند حیات و زنده بودن قلب کاملتر باشد، و به دفاع از خدا و پیامبرش بیشتر در مقابل منکر به خشم میآید و بیشتر دین را یاری میکند، و به دفاع از آن به پا میخیزد[13].
یکی سؤال میکند: این کتاب چه فائدهای دارد شکه جهت کشف وروشنگری در مورد اعتقاد شیعه دوازده امامی نوشته شده حال آنکه بر اثر جهانی شدن و جهان دهکده این کار پیش میرود و نه به عقب برمیگردد، مگر به اذن خدا؟.
پاسخ: قرآن و سنّت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بر این حقیقت دلالت میکنند که همواره در میان این امّت اسلام طائفه و گروهی وجود دارد که متمسّک و پایبند به آن دین حق هستند که محمّد صل الله علیه و آله و سلم بدان مبعوث شده است، همانگونه که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: «لا تَزَالُ مِنْ أُمَّتِي أُمَّةٌ قائمةٌ بأمرِ الله لا يَضُرُّهُم مَنْ خَذلَهُم،ولا مَنْ خَالَفَهُمْ،حتَّى يأتيَهُمْ أمرُ الله وهُم على ذلك»[14]
«همواره در میان این امّت طائفه ای هست که به فرمان خدا پایبند هستند و برای دفاع و حمایت از آن قیام میکنند، و عدم پشتیبانی کسانی که از آنها حمایت و پشتیبانی نمیکنند، و نیز مخالفت مخالفین به آنها زیان نمیرساند، و تا فرمان خدا (قیامت یا مرگ) به سراغ آنها میآید، همچنان به راهشان ادامه میدهند».
همچنین رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود:
«إنَّ الله لا يَجْمَعُ أُمَّتي - أو قال - أُمَّةَ محمّد صل الله علیه و آله و سلم على ضَلالَةٍ،وَيَدُ الله على الجَماعةِ»[15].
یعنی: «همانا خداوند متعال این امّت محمّد را بر گمراهی جمع نمیکند، و دست بر سر جماعت است».
و فرمود:
«مَا مِنْ نبيٍّ بَعَـثَـهُ الله في أُمَّةٍ قبلي إلاَّ كانَ له مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِيُّونَ وأَصحابٌ يَأخذُونَ بسنّتهِ،ويَقتدُونَ بأَمْرِهِ،ثُمَّ إِنَّهَا تَخلُفُ مِن بَعْدهمِ خُلُوفٌ،يقولونَ مَا لا يفعلونَ ويَفعلونَ ما لا يُؤمَرُونَ،فمَنْ جاهَدَهُمْ بيَدهِ فَهُوَ مُؤْمنٌ،ومَنْ جاهَدَهُمْ بلسانهِ فهُوَ مؤمنٌ،ومَنْ جاهدهم بقلبه فهو مؤمنٌ،وليسَ وراءَ ذلكَ مِنَ الإيمانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ»[16].
یعنی: «هر کدام از پیامبران که قبل از من مبعوث شدهاند؛ در میان امّت خود حواریّون و یاورانی داشتهاند که سنّت و راه و روش آنها را ادامه دادهاند، و از دستوران آنها پیروی نمودهاند، سپس بعد از آنها افراد ناخلف آمدند، چیزهایی میگویند که خود انجام نمیدهند، و کارهایی میکنند که به آنها امر نشدهاند، هرکس علیه آنها با دست مبارزه و جهاد کند مؤمن است، و هرکس علیه آنها با زبان جهاد کند مؤمن است، و هرکس علیه آنها با قلب مخالفت ورزد مؤمن است، و در ماورای این به اندازه یک دانه خردل ایمان وجود ندارد».
انکار کردن منکر با قلب بدینصورت است که معتقد به منکر بودن آن باشد، و نسبت به آن ناخشنود باشد، وقتی که چنین احساسی داشته باشد، در قلبش ایمان وجود دارد، ولی قلبی که نه معروف را معروف و پسندیده بداند، و نه منکر را منکر و ناپسند بداند ایمان از آن رخت بربسته. بدون تردید بیان و روشنگری نسبت به حال فرقههای خارج شده از جماعت مسلمین و فاصله گرفته از سنّت و راه و روش رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ضروری است، تا حق و باطل با هم اشتباه نشوند، و حق و راستی برای مردم روشن و واضح باشد، و دین خداوند متعال نشر و توسعه یابد، و بر مخالفین قرآن و سنّت اقامه حجّت شود، و بر کسانی که گمراه میشوند اتمام حجّت شود، و آنان که راه حق را میپذیرند آگاهانه و با دلیل آشکار و روشن پیروی حق باشند، زیرا هرگز حق از کسی پنهان نمیمانند، بلکه آنها پیروان فریب خورده خود را تنها با شُبُهات و توهّم گمراه میکنند، به همین علّت است که پیروان فرقههای مخالف قرآن و سنّت، یا زندیق و حق ستیز هستند، یا جاهل و نادان، بنابراین تعلیم و آموزش انسان بیآگاه لازم و ضروری است، و باید افراد زندیق و حق ستیز کشف شوند، تا شناخته شوند و مردم از آنها برحذر باشند.
بیان حال سران اهل بدعت که مخالف قرآن و سنّت هستند، به اتفاق آراء مسلمانان واجب است، (تاجایی که به امام احمد گفته شد: «آیا کسی که اهل روزه و نماز و اعتکاف باشد نزد تو دوست داشتنیتر است یا کسی که علیه اهل بدعت تبلیغ میکند»؟ فرمود: نماز و روزه و اعتکاف عبادات شخصی هستند، ولی تبلیغ علیه اهل بدعت برای مسلمانان است، این بهتر است».
بنابراین ایشان بیان کرده که نفع تبلیغ و روشنگری افکار عمومی نسبت به اهل بدعت یک نفع عمومی است که سود آن به دین عموم مسلمانان برمیگردد، و از نوع جهاد در راه خداست، زیرا پاکسازی دین و شریعت و راه خدا، و دفع ظلم و طغیان و تجاوزگری اهل بدعت از آن، به اتفاق آرای مسلمین واجب کفایی است، و اگر خداوند جل جلاله کسانی را برای دفع ضرر آنها بر نمیانگیخت؛ دین فاسد و تباه میشد، و این نوع فساد از فساد سیطرهی دشمن مهاجم سهمگینتر است، زیرا وقتی دشمن با جنگ بر مردم چیره شود ؛ بطور مستقیم قلب و درون مردم را فاسد و تباه نمیکنند، ولی اهل بدعت قبل از هر چیز قلبها را فاسد میکنند[17].
همه دشمنان دین با استفاده از اهل بدعت بر دین ضربه میزنند
همه دشمنان، از یهود و نصارا گرفته تا منافقین و تمام فرقههایی که برای به دام انداختن این امّت در کمین نشستهاند، از این فرقههای خارج شده از اسلام برای ایجاد فتنه و ضربه زدن به اسلام استفاده میکنند، و بدون شک تبیین حق در مورد فرقههای اهل بدعت، فرصت گسترش دامنهی اختلاف و دوام آن را از دست دشمن درمیآورد، چرا که رها کردن سران زندیقان و دین ستیزان اهل بدعت که برای گمراه کردن مردم در تلاش و کوشش هستند، و برای افزایش جمعیت و سیاهی لشکر از هیچ کوششی دریغ نمیورزند؛ و پیروان خود را بیشتر فریب میدهند، و ادعا میکنند که دین و کیش آنها اسلام برحق است، که یکی از اسباب و عوامل خروج و انحراف بخش عمدهای از ملحدان از اسلام این است که فرقههای اهل بدعت ادعا میکنند که دین حق همان است که آنها پیروی میکند، و چون آن را مخالف عقل دیدند، به اصل دین کافر شدند[18].
سپس اگر فرض بر این باشد که پیروان مذهب شیعه هرگز از مذهب خود دست برنمیدارند، و جاهلان اهل سنّت هم به گمراهی مذهب شیعه اعتراف نکنند، این مانع ابلاغ رسالت و بیان علم نیست، و اصلاً این واجب بودن تبلیغ را ساقط نمیکند. و نیز وظیفهی واجب امر به معروف و نهی از منکر را (بنابر یکی از روایات بسیاری از اهل علم) ساقط نمیگرداند.
تو را خدا به من بگو؛ وقتی باطل گرایان اهل بدعت هوا پرستی و بدعتهای خود را آشکار کردند، و علمای امّت یا صحنه را ترک میکنند یا یا سکوت را برمیگزیند، پس چگونه حق روشن گردد؟ آری در این شرایط نتیجه این میشود که گفتارهای باطل ظهور و سیطره یافته، و هوا پرستیها بر دین حق غالب میآیند، و شکل دین در سرشت و فطرت مسلمین تغییر مییابد، پس چگونه سکوت در برابر باطل حق است در حالی که خداوند میفرماید:
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨﴾ [الأنبياء: 18].
یعنی: «بلکه حق را به جان باطل میاندازیم، و حق مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود میشود . وای بر شما (ای کافران) به سبب توصیفی که میکنید».
هان برخیزید و بیایید برای رد مخالفان عقیدهی خود و نقض شبهات آنها و پرده برداشتن از فتنههای آنان تیر حق را از تیرکش بیرون آوریم، و این حق خدا بر بندگان و حق مسلمین بر علمایان آنها است که باید در مقابل هر مخالف و هر گمراهی و هر خطا کاری بایستند، و آن را ردّ کنند، تا بدعتها و هواپرستی به فطرت مسلمین سرایت نکند، و وحدت آنها درهم نشکند، و دینشان را به دینی تغییریافته، و شریعتی تحریف شده، و انباشتهای از هواپرستیها تبدیل نکند[19].
بهترین علمایی که در راه مبارزه با بدعت و باطل تلاش کردند
از جمله علمایی که در این راه آزمون خوبی دادهاند، و علمای بعدی همه ریزهخوار سفره آنان هستند؛ میتوان اینها را نام برد: شیخ الاسلام ابن تیمیه و ابن قیم و محمّد بن عبدالوهاب و ائمه دعوت نجدی رحمهم الله و بسیاری دیگر بودند.
و در میان نویسندگان معاصر استاد شهید-ان شاء الله- احسان الهی ظهیر، محمّد مالالله رحمهماالله، ناصر بن عبدالله قفاری – خدا او را موفق گرداند- و غیره از علمایان معاصر در این راه تلاش کردهاند.
بنده در نقل عقاید شیعه به خاطر رعایت کامل انصاف و عدالت از کتابهای معتبر و مورد اعتمادشان استفاده نمودهام، تا حجّت بر آنها اقامه گردد، و اعتقادشان با دلایل و روایات خودشان نقض و باطل گردد، و این امر به امید خدا بزرگترین کمک برای دختران و پسران جوان شیعی است که خداوند هدایت به دین حق و مذهب صحابه (و اهل بیت)را برایشان مقدر نموده است.
و این کتاب چکیده مختصر کتاب پرسش و پاسخ من در مهمترین امور اعتقادی شیعه در پرتو منابع اصلی مذهب شیعه است، خداوند فراهم شدن آن را آسان گرداند و آن را بپذیرد.
جا دارد بعد از خداوند متعال؛ اساتید ارجمندم محمّد بن ابراهیم فوزان، عبدالله بن عبدالرّحمن جبرین، عبدالله بن محمّد غنیمان، شیخ صالح بن فوزان الفوزان، صالح بن محمّد لحیدان، عبدالرّحمن بن ناصر براک، عبدالعزیز بن عبدالله راجحی، و عبدالرّحمن بن حمّاد عمر، عبدالرحمن بن صالح محمود، ناصر بن عبدالله قفازی، محمّد بن ناصر سحیبانی، ابراهیم بن محمّد خرعان، عبدالعزیز بن سالم عمر، عبدالرّحمن بن عبدالله عجلان و عبدالمحسن بن حمد العباد البدر و دیگر کسانی که مرا راهنمایی نمودند و برایم دعا کردهاند تشکر کنم ، خداوند به جای من و به خاطر خدمت به اسلام و مسلمین به آنان پاداش نیک عطاء فرماید، و جایگاه آنان و پدر و مادرهای ما و همسران و فرزندانمان و همه مسلمین را به بهشت درآورد . آمین
و اینک به یاری خداوند یکتا و بیشریک که کارها به حول و قوهی او انجام میگیرد، و او ما را کافی و بهترین یاور است، کتاب را آغاز میکنیم .
مؤلّف: عبدالرّحمن بن سعد شثری
[1]- روایت مسلم از أبی سعید الخدری رضی الله عنه (کتاب الزکاة ح2458 باب ذکر الخوارج وصفاتهم).
[2]- منهاج السنة شیخ الإسلام ابن تیمیة ت728 ج1/218-219 .
[3]- روایت امام أحمد ح5910،و ابن تیمیة فرمود:«حدیثٌ صحیحٌ است و در سنن ومسانید مشهور است. مجموع الفتاوى ج3/345 .
[4]- مجموع الفتاوى ج20/301 .
[5]- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج100/259 محمد باقر مجلسی (ت1111) .
[6]- شرح أصول اعتقاد أهل السنة ج1/60 للالکائی ت 418 ~ .
[8]- هجر المبتدع علامه بکر بن عبد الله ابو زید ص 5 – 6 با اندکی تصرف.
[9]- مجموع الفتاوی 28 / 187 .
[10]- مجموع الفتاوی ج 4 / 13 .
[11]- سیر أعلام النبلاء ج10/518
[12]- مدراج السالکین ج 1 / 372 با اندکی تصرف .
[13]- اعلام الموقعین ج 2/ 121 .
[14]- بخاری 3641 (بابُ سؤالِ المشركينَ أنْ يُريَهُمُ النبيُّ صل الله علیه و آله و سلم آيةً،فأراهُمُ انشقاقَ القَمَر).
[15]- رواه الترمذی ت279 ~ ح2167 (باب ما جاء في لزوم الجماعة )، وصحَّحه الألبانی ~ فی المشکاة ج3/11،وأما لفظ : (لا تجتمع أمتي على ضلالة) فقد ضعَّفه العینی ت855 ~ فی عمدة القاری ج2/52.
[16]- رواه الإمام مسلم ح50.
[17]- مجموعة الرسائل والمسائل ج5/110 .
[18]- ینظر: مقدمة کتاب أصول مذهب الشیعة الاثنى عشریة ج1/5-8 للشیخ ناصر بن عبد الله القفاری.
[19]- الرد علی المخالف من اصول الاسلام، شیخ بکر ابو زید 5 / 11 با اندکی تصرف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر