توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ تیر ۱۹, یکشنبه

مقدمه مؤلف

 

مقدمه مؤلف

سپاس و ستایش خداوند بزرگواری را که فریادرس درماندگان، و نجات­بخش گرفتاران، و درهم کوبنده مکر و دسیسه کافران و نیرنگبازان است و آنها را به اهداف شومشان نایل نمی­گرداند.

سلام و درود خداوند بر خاتم انبیاء و رسولان خدا؛ محمّد صل الله علیه و آله و سلم  و بر آل و اصحاب و پیروان نیک او تا قیامت.

 ابلاغ، روشنگری، خیر خواهی، راهنمایی، دعوت به حق و توصیه همدیگر به آن و راهنمایی به سوی آن، استفاده از اسباب دفع آفات از مسلمین و بر حذر داشتن از فتنه­ها وظیفه­ و مسئولیتی است که خداوند متعال انجام آن را بر ما مسلمانان واجب گردانیده تا امّت اسلام طبق فرمان خدا؛ امتی متّحد و یکپارچه و نسبت به همدیگر مهربان و دوست باشند و عقیده و باور و گفتار و کردارشان مطابق با اسلام باشد و به کتاب و سنّت تمسّک جویند و هوا پرستی آن‌ها را به دستههای مختلف تقسیم نکند و افکار و اندیشههای مخرّب در آن نفوذ نکند و دشمنان در مورد آن‌ها به اهداف خود نرسند، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

 ﴿وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ وَفِيكُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن يَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٠١ [آل عمران: 101]

یعنی: و چگونه باید شما کافر شوید و حال آن که آیات خدا بر شما فرو خوانده می‌شود و پیغمبر او در میان شما است (و نور قرآن راه را تابان و رهنمودهای فرستاده خدا حقیقت را عیان می‌دارد !) و هرکس به خدا تمسّک جوید ، بیگمان به راه راست و درست (رستگاری) رهنمود شده است.

و می‌فرماید :

 ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣ [الأنعام: 153]

 یعنی: این راه (که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است؛ از آن پیروی کنید و از راه‌های پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده می‌سازد. این‌ها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید.

آغاز ظهور خوارج

مسلمانان همواره بر رهنمود و شریعت بر حق رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بودند، آن دین و شریعت که هماهنگ با منقول صریح و عقل و خرد سالم است، تا زمانی که خلیفه­ی راشد عثمان بن عفّان رضی الله عنه  به شهادت رسید، بعد از آن بلافاصله فتنه و آشوبها سر برآوردند، سپس میان مسلمانان (با دسیسه­ی سبئیه) جنگ صفین درگرفت، و خوارج علیه علی بن ابی طالب رضی الله عنه  شورش بر پاکرده و به مقابله و مبارزه برخاستند، آن خوارج که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  در مورد آن‌ها فرمود: «تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عندَ فُرْقَةٍ مِنَ المسلمينَ ، يقتُلُهَا أَولَى الطَّائِفَـتَـيْنِ بالْحَقِّ»[1] فرقه­ای از میان این امّت سر برآورده و جدا می­شوند، و سزاوارترین طائفه به حق با آن‌ها وارد جنگ می­شود.

آغاز ظهور تشیّع

شورش و جدایی خوارج زمانی شروع شد که قضیه حکمیّت (بین علی رضی الله عنهما  بوقوع پیوست، و مردم بدون دستیابی به اتفاق نظر متفرّق شدند.

بعد از بوجود آمدن بدعت خوارج، بدعت‌های تشیّع پدید آمد[2]، پس از آن پیاپی ظهور فرقه­ها ادامه یافت، همانگونه که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  در احادیث متعدّد به این امر اشاره فرموده است، از جمله روایتی که امام احمد از ابوهریره رضی الله عنه  روایت کرده که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «افترقت اليهودُ على إحدى وسبعين فرقة،وافترقت النصارى على إحدى أو اثنتين وسبعين فرقة،وتفترق أُمَّتي على ثلاث وسبعين فرقة»[3] یهودیان به هفتاد و یک فرقه و نصارا هفتاد و دو فرقه شدند، ولی این امّت اسلام به هفتاد و سه دسته متفرّق خواهند شد.

پس از این حوادث؛ تشیّع در کوفه[4] سربرآوردند، لذا در روایات شیعه آمده است: «از میان شهر و دیاری مسلمین جز کوفه کسی دعوتشان را قبول نکرد»[5]. سپس بعد از آن؛ شیعه­گری در جاهای دیگر منتشر شد، همانگونه که اعتقاد «إرجاء و مُرجئه» در کوفه ظهور کردند، و اعتقاد «قدریه، معتزله و ایده­های فاسد» از کوفه سر بر بیرون آورد و «جهمیه» در ناحیه­ی خراسان تشکیل شد.

عوامل پیدایش بدعت‌ها

ظهور و پیدایش این بدعت‌ها بر حسب فاصله گرفتن از عصر نبوی، متفاوت بود، زیرا بدعت و نوآوری در دین جز در سایه­ی جهل و نادانی، و غائب بودن و ناپدید شدن اهل علم و ایمان رشد و توسعه نمی­یابند، از این روی ایوّب سختیانی (ت131) رحمه الله  فرمود: «از جمله سعادتمندی نسل جدید و مسلمانان غیر عرب این است که خداوند آن‌ها را توفیق داشتن عالم اهل سنّت عنایت فرماید»[6].

بهترین راه مبارزه با بدعت

علّت توسعه و رشد بدعت در میان مردم؛ و تحت تأثیر قرار گرفتن آن‌ها از عناصر آشوب و بدعت در چنین فضایی به ضعف معرفت و شناخت گمراهی اهل بدعت و عدم تشخیص ننگ و انحراف برمی­گردد. بنابراین بهترین راه و روش برای مقاومت بدعت‌های اعتقادی، و دفع فرقه­ ­گری نشر سنّت در بین مردم ؛ و در میان خوارج گمراه و منحرف جدا شده از مردم بود، بر این اساس؛ ائمه­ و علمای سنّت در این راستا به پا خاسته و در پاسخ ردّ به «بشر مریسی» و دیگر فرقه­های اهل بدعت دادند و در مورد احوال آن‌ها روشنگری کردند.

ما در زمانی زندگی می­کنیم که بخش‌های مختلف جهان با هم مرتبط شده و درهایشان به روی یکدیگر باز شده، تا جای که در سرزمین‌های مسلمین انبوهی از افراد و اشخاص با اندیشه­ها و ایده­های مختلف درهم آمیخته و با هم در حال آمد و شد هستند، و آمار جمعیت فرقه‌ها و گروه‌ها بالا رفته است، از سوی دیگر ملّت­های دیگر در یک فراخوان همگانی یکدیگر را برای ضربه زدن به مسلمین دعوت می‌دهند همانگونه که در حدیث ثوبان مولای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آمده که فرمود:

 «يُوشكُ أنْ تَداعَى عليكم الأُمَمُ من كلِّ أُفُقٍ كما تَدَاعى الأَكَلَةُ على قَصْعَـتِها، قال : قلنا يا رسولَ الله : أَمِنْ قِلَّةٍ بنا يومئذٍ، قال  صل الله علیه و آله و سلم : أنتم يومئذٍ كثيرٌ، ولكنْ تكونونَ غُثاءً كغثاء السَّيلِ تُـنْـتَزَعُ المهابةُ من قلوب عدوِّكم، ويُجعلُ في قلوبكم الوَهْنُ، قال : قلنا : وما الوَهْنُ قالَ  صل الله علیه و آله و سلم : حُبُّ الحياةِ، وكراهيةُ الموتِ»[7].

یعنی: نزدیک است از هر طرف ملت­ها یکدیگر را علیه شما فرا ­خوانند همانگونه که افراد سر سفره غذا یکدیگر را بسوی ظرف غذای روی سفره فرا می­خوانند، ثوبان می­گوید: عرض کردم: ای پیامبر خدا آیا به علّت اینکه در آن روز تعداد ما اندک است چنین خواهد بود؟فرمود: جمعیّت شما در آن روز زیاد خواهد بود، بلکه به این علّت که ترس و هیبت شما از دل دشمنتان بیرون می­آید، و در دل‌هایتان وَهَن و سُستی قرار می­گیرد، راوی گفت: عرض کردیم: «وَهن» و سستی چیست ؟ فرمود : دنیادوستی و ناپسند دانستن مرگ.

اسباب فراموشی ولاء و براء

در چنین شرایطی؛ نخبگان و شخصیت­های علوم دینی صحنه را ترک کرده و برای روشنگری افکار و اعتقادات امّت اسلام تلاش نمی­کنند، و غفلت آن‌ها نسبت به تثبیت اصول اعتقادی اسلام، و عدم تحکیم مسلّمات اعتقادی در دل و ذهن فرزند مسلمانان، و بروز عوامل بازدارنده تحکیم پایه‌های عقیده سلف، موجب شده این غفلت به برنامه‌های آموزشی هم سرایت کند، و آن‌ها را چنان به تزلزل درآورد که در هم لولیده‌اند. ولی در مجموع این مسأله به دو عامل برمی­گردد:

اول: شکستن و از بین بردن مانع (ولاء و براء) بین مسلمان و کافر، و بین سنّی و اهل بدعت، که در اصطلاح جدید آن را (مانع روانی) می‌نامند، و فاصله ولاء و براء که جداکننده مسلمان و کافر است؛ بوسیله شعارهای آراسته شده و گمراه کننده­ای همچون تسامح، مدارا، همدلی، دور انداختن تعصب و افراط­گری، انسان­دوستی و دیگر واژه­های فریبنده که در حقیقت توطئه‌هایی هستند برای اینکه مسلمان نسبت به دین اسلام پایبند نباشند.

دوم: تلاش برای شیوع بیسوادی و جهالت نسبت به حقیقت دین اسلام تا امّت اسلامی متفرّق و دسته دسته شود، و مسلمان را مجانی و بدون هزینه شکار کنند و زیر پرچم احزاب­ آنان قرار گیرد، و به دیگر اهداف‌شان برسند که از آن جمله (بحران فکر الحادی) که اکنون مسلمین در آن دست و پا می­زنند، و توازن و ثبات زندگی ایشان را از هم پاشیده است، و تکیه­گاه اجتماعی مسلمان را که (وحدت عقیده) است متزلزل ساخته است، و هر کدام بر حسب اینکه چقدر تحت تأثیر این عوامل و اسباب قرار گرفته باشد معلول شده‌اند، و نابسامانی بوجود آمده و راه برای ورود هر باطلی باز شده است، و حق و حقیقت در هاله ای از ابهام قرار گرفته، و بینش و تشخیص درست ضعیف شده است، در این وضعیت آشفته؛ هواپرستان و اهل بدعت زمینه را برای پخش و نشر بدعت خود فراهم می­بینند، و در دسترس همه قرار می­دهند و بدون دلیل و برهان بدعت وارد همه عبادت‌ها شده و عبادت از دایره توقیفی بودن و موارد نصوص خارج گردیده است.

 اهل بدعت اینگونه گردن برافراشته‌اند و انحرافات ظهور یافته و آشکار شده است! و بدعت گذران تباهکارانه در زمین فساد را پخش کرده و به لاف و گزاف و تجاوز و تعدّی پرداخته­اند، و هواپرستی؛ اقوام و ملت­ها را یکی پس از دیگری دربر می­گیرند! و می­شنویم که هزاران تن از مسلمین در سرزمین اسلام به طریقه­ها و مذاهب و باورهایی اعتقاد دارند که با آمدن اسلام نابود شده بودند، و دیگر بلاها و گرفتاری‌هایی که مسلمین زیر آتش داغ آن دست و پا می­زنند، و طعم تلخ و زهر ­آگین آن را فرو می­بلعند[8].

از این روی تصمیم گرفتم مطالبی را که در رابطه با عقاید شیعیان اثنی عشریه جمع آوری کرده بودم پس از خلاصه کردن بصورت سؤال و جواب چاپ و منتشر کنم، ولی بار دیگر آن مختصر را فشرده کردم، به هدف اینکه نسبت به فرائض دین تذکر دهم، و مسلمین را از آن فتنه و گرفتاری‌هایی که افرادی بدان گرفتار شده­اند نجات دهم، همه این تلاش‌ها برای دفاع از دین، و حمایت از آن در برابر کسانی است که به دین و اهل آن تجاوز می­کنند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله  فرمود: «بر علمای اسلام واجب است علم و دانش دینی را برای امّت محفاظت کنند و آن را به دیگران ابلاغ کنند، اگر علما علم دین را به مردم نرسانند، یا از آن محفاظت نکنند بزرگترین ستم و ظلم به مسلمانان شده است، بنابراین خداوند متعال می­فرماید:

 ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩ [البقرة: 159].

یعنی : بی‌گمان کسانی که پنهان می‌دارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستاده‌ایم ، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نموده‌ایم ، خدا و نفرین‌کنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین می‌کنند.

بهترین جهاد

بطور قطع زیان کتمان علم به چهار پایان و غیره هم سرایت می­کند، بنابراین همه نفرین کنندگان حتی حیوانات؛ کسانی را نفرین می­کنند که حقیقت را کتمان می­کنند[9].

همچنین گفت: «پاسخ رد به اهل بدعت جهاد است، و امام یحیی بن یحیی رحمه الله  می‌گفت: دفاع از سنّت برترین جهاد است»[10].

گفت: «به یحیی گفتم: مردی مال خود را انفاق می­کند، و خود را خسته می­کند، و در راه خدا جهاد می­کند، آیا کسی که پاسخ رد به اهل بدعت می­دهد از این هم برتر است؟ گفت: آری، خیلی هم برتر است»[11].

و سلف و ائمه رحمهم الله به شدّت با بدعت‌ها مخالفت کرده، و از هر گوشه­ی دنیا فریاد خود را علیه اهل بدعت بلند می­کردند، و مردم را به شدّت از فتنه آنان بر حذر می­داشتند، و تا حدود زیادی با آن مخالفت نموده و آن را رد می­کردند؛ بطوری که تا آن اندازه با زشتی‌ها و ظلم و تجاوز مخالفت نمی­کردند، چون زیان و خطر بدعت برای دین و مخالفت و منافاتش با آن بیشتر از دیگر منکرات است»[12].

و ابوالوفا بن عقیل (متولد 513) رحمه الله  تعالی می­گوید: «هرگاه خواستی بدانی که اسلام در میان اهل هر عصری چه جایگاهی دارد، به ازدحام آن‌ها بر درب مساجد و به فریاد لبیک آن‌ها در موقف حج نگاه نکن، بلکه نگاه کن که با دشمنان شریعت چقدر مدارا می­کنند ... و این موضع سازشکارانه با دشمنان دین نشانه سرد شدن دین در دلهای آنان است.

ابن راوندی و معرّی (لعنت خدا بر آن‌ها باد) مشغول نثر و شعر بودند، ابن راوندی می­گفت: حدیث خرافه است، و معرّی می­گفت: باطل را تلاوت کرده و مطالب قطعی را رها کرده­اند، آن دو گفتند: ما راست می­گوییم، ما هم گفتیم: آری .

 منظور او از باطل کتاب الله بود. چندین سال زیستند سپس گورشان مورد تعظیم قرار گرفت، و تألیفات‌شان خریداری شد، و این دلیل است بر سرد شدن ارزش دین در قلب مردم». و لاحول ولا قوّة إلا بالله العزيز الحکيم.

اینجانب از خداوند متعال می­خواهم این رساله را سبب گرداند روش سنّت گذشته جهاد و دفاع از حرمت‌ها و مقدسات در زندگی مسلمین احیاء شود، این کار از حقوق الهی و امری عبادی، و از نوع جهاد امر به معروف و نهی از منکر است، به خصوص وقتی که در این روزگار به شدت به این کار نیاز است، چون فشار هوا پرستی شدت یافته، و راه‌های آن متعدّد است، زیرا گمراه­کنندگان و کسانی که انحرافات به درونشان رخنه کرده و با افکار پوچی از قبیل سکولاریسم و لیبریالیستی ـ یعنی نفاق- تجدد گرایی، روشن‌فکری، آزادی بی­قید و شرط و.... در میان مردم کمین گرفته­اند، و این دعوت زننده و فاسقانه را تحت پوشش: آزادی ادیان، مجمع ادیان، دوستی ادیان جهانی و غیره، و دعوت شکست خورده تقریب اهل سنّت با مذاهب دیگر، انجام می­شود، همه این دعوت­ها می­خواهند قاعده و اصل اسلامی «ولاء و براء» را از دل‌ها ریشه­کن کنند، ولی خداوند متعال می­فرماید:

﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ [المائدة: 49].

یعنی: در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و از آنان برحذر باش که تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند (و احکامی را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند). پس اگر پشت کردند ، بدان که خدا می‌خواهد به سبب پاره‌ای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد. بیگمان بسیاری از مردم (از احکام شریعت) سرپیچی و تمرّد می‌کنند.

درد ناکترین بدعت

 و یکی از دردناک‌ترین امور هواپرستی نقشه و برنامه­ریزی کافرانه طرح طعن و انتقاد از سنّت و به باد استهزا و مسخره گرفتن آن است. و این دسیسه از وسیع­ترین میدان­های باطل است که در آن آشکارا وارد می‌شوند.

و از بدترین چیزهای این هوا پرستی­ها این است که افرادی از ما که در امر بیان حقیقت کوتاهی ورزیده‌اند، و حق را پنهان می­کنند، و از ارائه­ی علم بُخل می­ورزند، وقتی برادرانش به یاری و دفاع از سنّت برخیزند پشت آن‌ها را خالی کرده و تنها رهایشان می­کنند.

امام ابن قیم رحمه الله  می­گوید: «کسی که می­بیند حرمت­های الهی هتک می­شوند، و حدود خداوندی ضایع می­گردند، و دینش ترک شده و مردم از سنّت پیامبرش فاصله گرفته و دور می­شوند و او خونسرد و ساکت نشسته، چه خیر و چه دیانتی می­تواند داشته باشد، چنین انسانی شیطان لال است همانطور کسی که باطل را بیان می­کند شیطان سخنور است. و آیا جز این اشخاص چه کسی آفت و بلای دین است، کسانی که وقتی منافع و مقام‌شان محفوظ و شکم‌شان پر باشد، توجهی نمی­کنند و اهمّت نمی­دهند چه بر دین می­گذرد، و بهترین آن‌ها کسانی هستند که وقوع توهین به دین محزون و ناراحت می­شوند، ولی هر کدام از این‌ها اگر مقام و جایگاه یا مال و ثروتشان مورد تعرض قرار گیرد، از هیچ کوششی در دفاع از آن دریغ نمی­کند، و هر سه مرحله­ی انکار منکر(دست و زبان قلب) را به کار می­گیرد، اما این افراد با وجود اینکه از چشم خدا افتاده و خوار و پست شده­اند، و خداوند بر آن‌ها خشمگین است، بدون اینکه خود بفهمند در دنیا به بلای بزرگی گرفتار شده‌اند که «مرگ دل‌هاست»، چون هر چند حیات و زنده بودن قلب کامل‌تر باشد، و به دفاع از خدا و پیامبرش بیشتر در مقابل منکر به خشم می­آید و بیشتر دین را یاری می­کند، و به دفاع از آن به پا می­خیزد[13].

یکی سؤال می­کند: این کتاب چه فائده­ای دارد شکه جهت کشف وروشنگری در مورد اعتقاد شیعه دوازده امامی نوشته شده حال آنکه بر اثر جهانی شدن و جهان دهکده این کار پیش می­رود و نه به عقب برمی­گردد، مگر به اذن خدا؟.

پاسخ: قرآن و سنّت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بر این حقیقت دلالت می­کنند که همواره در میان این امّت اسلام طائفه­ و گروهی وجود دارد که متمسّک و پایبند به آن دین حق هستند که محمّد صل الله علیه و آله و سلم  بدان مبعوث شده است، همانگونه که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  می­فرماید: «لا تَزَالُ مِنْ أُمَّتِي أُمَّةٌ قائمةٌ بأمرِ الله لا يَضُرُّهُم مَنْ خَذلَهُم،ولا مَنْ خَالَفَهُمْ،حتَّى يأتيَهُمْ أمرُ الله وهُم على ذلك»[14]

«همواره در میان این امّت طائفه ای هست که به فرمان خدا پایبند هستند و برای دفاع و حمایت از آن قیام می­کنند، و عدم پشتیبانی کسانی که از آن‌ها حمایت و پشتیبانی نمی‌کنند، و نیز مخالفت مخالفین به آن‌ها زیان نمی‌رساند، و تا فرمان خدا (قیامت یا مرگ) به سراغ آن‌ها می­آید، همچنان به راهشان ادامه می­دهند».

همچنین رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود:

 «إنَّ الله لا يَجْمَعُ أُمَّتي - أو قال - أُمَّةَ محمّد  صل الله علیه و آله و سلم  على ضَلالَةٍ،وَيَدُ الله على الجَماعةِ»[15].

یعنی: «همانا خداوند متعال این امّت محمّد را بر گمراهی جمع نمی­کند، و دست بر سر جماعت است».

و فرمود:

 «مَا مِنْ نبيٍّ بَعَـثَـهُ الله في أُمَّةٍ قبلي إلاَّ كانَ له مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِيُّونَ وأَصحابٌ يَأخذُونَ بسنّتهِ،ويَقتدُونَ بأَمْرِهِ،ثُمَّ إِنَّهَا تَخلُفُ مِن بَعْدهمِ خُلُوفٌ،يقولونَ مَا لا يفعلونَ ويَفعلونَ ما لا يُؤمَرُونَ،فمَنْ جاهَدَهُمْ بيَدهِ فَهُوَ مُؤْمنٌ،ومَنْ جاهَدَهُمْ بلسانهِ فهُوَ مؤمنٌ،ومَنْ جاهدهم بقلبه فهو مؤمنٌ،وليسَ وراءَ ذلكَ مِنَ الإيمانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ»[16].

یعنی: «هر کدام از پیامبران که قبل از من مبعوث شده­اند؛ در میان امّت خود حواریّون و یاورانی داشته‌اند که سنّت و راه و روش آن‌ها را ادامه داده­اند، و از دستوران آن‌ها پیروی نموده‌اند، سپس بعد از آن‌ها افراد ناخلف آمدند، چیزهایی می­گویند که خود انجام نمی‌دهند، و کارهایی می­کنند که به آن‌ها امر نشده­اند، هرکس علیه آن‌ها با دست مبارزه و جهاد کند مؤمن است، و هرکس علیه آن‌ها با زبان جهاد کند مؤمن است، و هرکس علیه آن‌ها با قلب مخالفت ورزد مؤمن است، و در ماورای این به اندازه یک دانه خردل ایمان وجود ندارد».

انکار کردن منکر با قلب بدینصورت است که معتقد به منکر بودن آن باشد، و نسبت به آن ناخشنود باشد، وقتی که چنین احساسی داشته باشد، در قلبش ایمان وجود دارد، ولی قلبی که نه معروف را معروف و پسندیده بداند، و نه منکر را منکر و ناپسند بداند ایمان از آن رخت بربسته. بدون تردید بیان و روشنگری نسبت به حال فرقه­های خارج شده از جماعت مسلمین و فاصله گرفته از سنّت و راه و روش رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ضروری است، تا حق و باطل با هم اشتباه نشوند، و حق و راستی برای مردم روشن و واضح باشد، و دین خداوند متعال نشر و توسعه یابد، و بر مخالفین قرآن و سنّت اقامه حجّت شود، و بر کسانی که گمراه می‌شوند اتمام حجّت شود، و آنان که راه حق را می‌پذیرند آگاهانه و با دلیل آشکار و روشن پیروی حق باشند، زیرا هرگز حق از کسی پنهان نمی‌مانند، بلکه آن‌ها پیروان فریب خورده خود را تنها با شُبُهات و توهّم گمراه می­کنند، به همین علّت است که پیروان فرقه­های مخالف قرآن و سنّت، یا زندیق و ­حق ستیز هستند، یا جاهل و نادان، بنابراین تعلیم و آموزش انسان بی­آگاه لازم و ضروری است، و باید افراد زندیق و حق ستیز کشف شوند، تا شناخته شوند و مردم از آن‌ها برحذر باشند.

بهترین جهاد دفاع از سنّت است

بیان حال سران اهل بدعت که مخالف قرآن و سنّت هستند، به اتفاق آراء مسلمانان واجب است، (تاجایی که به امام احمد گفته شد: «آیا کسی که اهل روزه و نماز و اعتکاف باشد نزد تو دوست داشتنی­تر است یا کسی که علیه اهل بدعت تبلیغ می­کند»؟ فرمود: نماز و روزه و اعتکاف عبادات شخصی هستند، ولی تبلیغ علیه اهل بدعت برای مسلمانان است، این بهتر است».

بنابراین ایشان بیان کرده که نفع تبلیغ و روشنگری افکار عمومی نسبت به اهل بدعت یک نفع عمومی است که سود آن به دین عموم مسلمانان برمی­گردد، و از نوع جهاد در راه خداست، زیرا پاکسازی دین و شریعت و راه خدا، و دفع ظلم و طغیان و تجاوزگری اهل بدعت از آن، به اتفاق آرای مسلمین واجب کفایی است، و اگر خداوند جل جلاله  کسانی را برای دفع ضرر آن‌ها بر نمی­انگیخت؛ دین فاسد و تباه می­شد، و این نوع فساد از فساد سیطره­ی دشمن مهاجم سهمگین­تر است، زیرا وقتی دشمن با جنگ بر مردم چیره شود ؛ بطور مستقیم قلب و درون مردم را فاسد و تباه نمی­کنند، ولی اهل بدعت قبل از هر چیز قلب‌ها را فاسد می­کنند[17].

همه دشمنان دین با استفاده از اهل بدعت بر دین ضربه می­زنند

همه دشمنان، از یهود و نصارا گرفته تا منافقین و تمام فرقه­هایی که برای به دام انداختن این امّت در کمین نشسته‌اند، از این فرقه‌های خارج شده از اسلام برای ایجاد فتنه و ضربه زدن به اسلام استفاده می­کنند، و بدون شک تبیین حق در مورد فرقه‌های اهل بدعت، فرصت گسترش دامنه­ی اختلاف و دوام آن را از دست دشمن درمی­آورد، چرا که رها کردن سران زندیقان و دین ستیزان اهل بدعت که برای گمراه کردن مردم در تلاش و کوشش هستند، و برای افزایش جمعیت و سیاهی لشکر از هیچ کوششی دریغ نمی­ورزند؛ و پیروان خود را بیشتر فریب میدهند، و ادعا می­کنند که دین و کیش آن‌ها اسلام برحق است، که یکی از اسباب و عوامل خروج و انحراف بخش عمده­ای از ملحدان از اسلام این است که فرقه­های اهل بدعت ادعا می­کنند که دین حق همان است که آن‌ها پیروی می­کند، و چون آن را مخالف عقل دیدند، به اصل دین کافر شدند[18].

سپس اگر فرض بر این باشد که پیروان مذهب شیعه هرگز از مذهب خود دست برنمی­دارند، و جاهلان اهل سنّت هم به گمراهی مذهب شیعه اعتراف نکنند، این مانع ابلاغ رسالت و بیان علم نیست، و اصلاً این واجب بودن تبلیغ را ساقط نمی­کند­. و نیز وظیفه­ی واجب امر به معروف و نهی از منکر را (بنابر یکی از روایات بسیاری از اهل علم) ساقط نمی­گرداند.

تو را خدا به من بگو؛ وقتی باطل گرایان اهل بدعت هوا پرستی و بدعت‌های خود را آشکار کردند، و علمای امّت یا صحنه را ترک می­کنند یا یا سکوت را برمی­گزیند، پس چگونه حق روشن گردد؟ آری در این شرایط نتیجه این می­شود که گفتارهای باطل ظهور و سیطره یافته، و هوا پرستی­ها بر دین حق غالب می­آیند، و شکل دین در سرشت و فطرت مسلمین تغییر می­یابد، پس چگونه سکوت در برابر باطل حق است در حالی که خداوند می­فرماید:

 ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨ [الأنبياء: 18].

یعنی: «بلکه حق را به جان باطل می‌اندازیم، و حق مغز سر باطل را از هم می‌پاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود می‌شود . وای بر شما (ای کافران) به سبب توصیفی که می‌کنید».

هان برخیزید و بیایید برای رد مخالفان عقیده­ی خود و نقض شبهات آن‌ها و پرده برداشتن از فتنه­های آنان تیر حق را از تیرکش بیرون آوریم، و این حق خدا بر بندگان و حق مسلمین بر علمایان آن‌ها است که باید در مقابل هر مخالف و هر گمراهی و هر خطا کاری بایستند، و آن را ردّ کنند، تا بدعت­ها و هواپرستی به فطرت مسلمین سرایت نکند، و وحدت آن‌ها درهم نشکند، و دینشان را به دینی تغییریافته، و شریعتی تحریف شده، و انباشته­ای از هواپرستی‌ها تبدیل نکند[19].

 

بهترین علمایی که در راه مبارزه با بدعت و باطل تلاش کردند

 از جمله علمایی که در این راه آزمون خوبی داده­اند، و علمای بعدی همه ریزه­خوار سفره آنان هستند؛ می­توان اینها را نام برد: شیخ الاسلام ابن تیمیه و ابن قیم و محمّد بن عبدالوهاب و ائمه دعوت نجدی رحمهم الله و بسیاری دیگر بودند.

و در میان نویسندگان معاصر استاد شهید-ان شاء الله- احسان الهی ظهیر، محمّد مالالله رحمهماالله، ناصر بن عبدالله قفاری – خدا او را موفق گرداند- و غیره از علمایان معاصر در این راه تلاش کرده­اند.

بنده در نقل عقاید شیعه به خاطر رعایت کامل انصاف و عدالت از کتابهای معتبر و مورد اعتمادشان استفاده نموده­ام، تا حجّت بر آن‌ها اقامه گردد، و اعتقادشان با دلایل و روایات خودشان نقض و باطل گردد، و این امر به امید خدا بزرگترین کمک برای دختران و پسران جوان شیعی است که خداوند هدایت به دین حق و مذهب صحابه (و اهل بیت)را برایشان مقدر نموده است.

و این کتاب چکیده مختصر کتاب پرسش و پاسخ من در مهم‌ترین امور اعتقادی شیعه در پرتو منابع اصلی مذهب شیعه است، خداوند فراهم شدن آن را آسان گرداند و آن را بپذیرد.

جا دارد بعد از خداوند متعال؛ اساتید ارجمندم محمّد بن ابراهیم فوزان، عبدالله بن عبدالرّحمن جبرین، عبدالله بن محمّد غنیمان، شیخ صالح بن فوزان الفوزان، صالح بن محمّد لحیدان، عبدالرّحمن بن ناصر براک، عبدالعزیز بن عبدالله راجحی، و عبدالرّحمن بن حمّاد عمر، عبدالرحمن بن صالح محمود، ناصر بن عبدالله قفازی، محمّد بن ناصر سحیبانی، ابراهیم بن محمّد خرعان، عبدالعزیز بن سالم عمر، عبدالرّحمن بن عبدالله عجلان و عبدالمحسن بن حمد العباد البدر و دیگر کسانی که مرا راهنمایی نمودند و برایم دعا کرده­اند تشکر کنم ، خداوند به جای من و به خاطر خدمت به اسلام و مسلمین به آنان پاداش نیک عطاء فرماید، و جایگاه آنان و پدر و مادرهای ما و همسران و فرزندانمان و همه مسلمین را به بهشت درآورد . آمین

و اینک به یاری خداوند یکتا و بی­شریک که کارها به حول و قوه­ی او انجام می­گیرد، و او ما را کافی و بهترین یاور است، کتاب را آغاز می‌کنیم .

مؤلّف: عبدالرّحمن بن سعد شثری




[1]- روایت مسلم از أبی سعید الخدری رضی الله عنه  (کتاب الزکاة ح2458 باب ذکر الخوارج وصفاتهم).

[2]- منهاج السنة شیخ الإسلام ابن تیمیة ت728 ج1/218-219 .

[3]- روایت امام أحمد ح5910،و ابن تیمیة فرمود:«حدیثٌ صحیحٌ است و در سنن ومسانید مشهور است. مجموع الفتاوى ج3/345 .

[4]- مجموع الفتاوى ج20/301 .

[5]- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج100/259 محمد باقر مجلسی (ت1111) .

[6]- شرح أصول اعتقاد أهل السنة ج1/60 للالکائی ت 418 ~ .

 [7]- امام احمد ش 223397 ج 37 / 82 و غیره ، و آلبانی در صحیح الجامع ش 8183 آنرا صحیح قرار داده است

[8]- هجر المبتدع علامه بکر بن عبد الله ابو زید ص 5 – 6 با اندکی تصرف.

[9]- مجموع الفتاوی 28 / 187 .

[10]- مجموع الفتاوی ج 4 / 13 .

[11]- سیر أعلام النبلاء ج10/518

[12]- مدراج السالکین ج 1 / 372 با اندکی تصرف .

[13]- اعلام الموقعین ج 2/ 121 .

[14]- بخاری 3641  (بابُ سؤالِ المشركينَ أنْ يُريَهُمُ النبيُّ  صل الله علیه و آله و سلم  آيةً،فأراهُمُ انشقاقَ القَمَر).

[15]- رواه الترمذی ت279 ~ ح2167 (باب ما جاء في لزوم الجماعة )، وصحَّحه الألبانی ~ فی المشکاة ج3/11،وأما لفظ : (لا تجتمع أمتي على ضلالة) فقد ضعَّفه العینی ت855 ~ فی عمدة القاری ج2/52.

[16]- رواه الإمام مسلم ح50.

[17]- مجموعة الرسائل والمسائل ج5/110 .

[18]- ینظر: مقدمة کتاب أصول مذهب الشیعة الاثنى عشریة ج1/5-8 للشیخ ناصر بن عبد الله القفاری.

[19]- الرد علی المخالف من اصول الاسلام، شیخ بکر ابو زید 5 / 11 با اندکی تصرف

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...