آنچه مسلم است تمام اصحاب پیامبر به ویژه خلفاء راشدین طبق آیهی ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ مانند برادر با یکدیگر رفتار میکردند، و هرکدام آنچه برای خودش میخواست برای برادر مسلمانش میخواست، چون صحابه کرام این حدیث شریف پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را نصب العین خود قرار داده بودند: «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»([1]).
حضرت علی به حضرت ابوبکر و عمر و عثمان بیعت نموده و پشت سر آنها و مانند آنها نماز خوانده و اقتداء به آنها نموده و آنها را به عنوان اولی الأمر پذیرفته، آنها نیز او را به عنوان مشاور در کلیهی امور مورد توجه قرار دادهاند.
و حضرت علی دخترش (ام کلثوم) را به حضرت عمر داده است.
پس حضرت علی پدر زن و حضرت فاطمه مادر زن حضرت عمر بودهاند، و نتیجهی این ازدواج پسری بنام زید و دختری بنام رقیه بود([2]).
بنابراین، چیزهای که نسبت به حضرت عمر (با این همه ایمان و عدالت) گفته شده، بنا به عقائد مسلمانان اهل سنت بیاساس و جز تفرقه در بین مسلمانان و جریحهدارکردن قلب آنان ثمره دیگری در پی نخواهد داشت.
صحابه پیامبر به ویژه خلفاء راشدین هم و غمشان دین مبین اسلام بوده، ما هم باید با پیروی از این بزرگواران برای اعلا و برافراشتن پرچم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» در کنار هم و مانند برادر باهم رفتار کنیم، و نگذاریم ایادی شرک و کفر به سرکردگی آمریکای جنایتکار در صف ما رخنه کنند و تفرقه ایجاد کنند، و کاری نکنیم و چیزی نگوییم که نسبت به یکدیگر کینه و ناراحتی به وجود بیاید.
(امام علی ابن ابی طالب رضی الله عنه فرمودند: در زمان خلافت حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه در خواب دیدم که پشت سر حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم نماز صبح را خواندم. وقتی که از اقامه نماز فارغ شدیم، از مسجد خارج شدم. زنی را دیدم در جنب در مسجد ایستاده است و یک طبق خرما را در دست دارد، گفت: یا علی! این خرما را بگیر و به خدمت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ببر. خرما را گرفتم و نزد حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم بردم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دست مبارک را در طبق خرما گذاشت و یک عدد خرما را در دهان من نهاد. خرما به حدی با لذت و خوشمزه بود، گفتم: یا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ! خرمای دیگری را به من عطا فرما، قبل از آن که خرما را عطا کند، از خواب بیدار شدم.
برای ادای نماز صبح به مسجد رفتم، نماز به امامت عمر بن خطاب خلیفه مسلمین اقامه شد. پس از پایان نماز از مسجد خارج شدم، زنی را دیدم که بر در مسجد ایستاده بود و یک طبق خرما را در دست داشت، گفت: یا علی! این خرما را نزد خلیفه ببر که بین اهل مسجد تقسیم شود. خرما را گرفتم و نزد حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه بردم. عمر از طبق یک عدد خرما را برداشت و در دهن من گذاشت. خرما با لذت و خوشمزه بود. گفتم: یا عمر! خرمایی دیگر را لطف کن. گفت: اگر پیامبر دو خرما را در دهان تو گذاشته است، تا من هم دو خرما را به تو دهم. حضرت علی در حال تعجب گفت: یا امیرالمؤمنین! آیا این را در خواب دیدی؟ یا از غیب مشاهداتی داشتی؟ گفت: یا علی! نه خواب بود و نه مشاهدات غیبی، اما انسان وقتی که قلبش خالصاً لله باشد، بجایی رسد که نور خدا را ببیند)([3]).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر