توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ تیر ۱۹, یکشنبه

دوازده امام شیعه

 

دوازده امام شیعه

س 3 – به اعتقاد شیعه دوازده امام آن‌ها چه کسانی هستند؟

ج – اولین آن‌ها خلیفه راشد علی بن ابی طالب رضی الله عنه  است که کنیه ­اش ابو الحسن و لقبش مرتضی است و سال 23 قبل از هجرت به دنیا آمد و در سال 40 هجری به شهادت رسید.

2- حسن فرزند علی  رضی الله عنه که کنیه­اش ابو محمّد، و لقبش ذکی است(2 -50 ).

3- فرزند علی حسین رضی الله عنه  که کنیه‌اش ابو عبدالله و لقبش شهید است (3 / 61 ).

4- علی بن حسین بن علی رضی الله عنه  کنیه‌اش را ابو محمّد و لقبش را زین العابدین است (38 95).

5 – محمّد بن علی بن حسین، کنیه‌اش ابو جعفر و ملقّب به باقر است (57 – 114).

6 – جعفر بن محمّد بن علی کنیه‌اش ابو عبدالله و ملقب به صادق است (8 – 148).

7- موسی بن جعفر بن محمّد کنیه­اش ابو ابراهیم و ملقب به کاظم است (128 – 183 هجری).

8 – علی بن موسی بن جعفر، کنیه‌اش ابو الحسن و ملقب به رضا است (148 – 203 هجری).

9 – محمّد بن علی بن موسی، کنیه‌اش ابو جعفر و ملقّب به جواد است (195 – 220 هجری).

10- علی بن محمّد بن علی رضی الله عنه ، کنیه­اش ابو الحسن و هادی لقب اوست (212 – 245 هجری).

11- حسن بن علی بن محمّد، او را ابو محمّد کنیه داده­اند، و به عسکر ملقّب است (232 – 260 هجری).

12- محمّد بن حسن بن علی رضی الله عنه ، کنیه­اش ابو القاسم است و او را مهدی لقب می­دهند (و ادعا می­کنند که در سال 255 یا 256 به دنیا آمده است)[1].

دیدگاه شیعه نسبت به نازل شدن وحی بر علی رضی الله عنه

س 4 – آیا کسی از علمای شیعه گفته جبرئیل در نازل کردن وحی اشتباه کرده است؟

ج – بله، غرابیه که یکی از فرقه‌های مذهب شیعه است می­گویند: محمّد صل الله علیه و آله و سلم  به علی رضی الله عنه  از یک کلاغ با کلاغ دیگر بیشتر شباهت داشت و خداوند جبرئیل را با وحی فرستاد تا بر علی رضی الله عنه  عنه نازل کند، اما جبرئیل اشتباه کرد و وحی را بر محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نازل کرد[2].

توضیح مهم:

آیا این مقوله­ی غرابیه فرق دارد با مقوله­ی بزرگان اثنی عشریه فرق دارد که کلینی روایت می­کند: مردی از ابوجعفر سؤال کرد: «آیا قرآن برای آن‌ها کافی نیست؟ گفت: البته اگر مفسّری داشته باشد.گفت: منظورت تفسیری است که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  از قرآن کرده؟ گفت: بله، تفسیری که تنها برای یک مرد بیان کرده که شأن و جایگاه او همه امّت است و او کسی جز علی علیه السلام  نیست»[3].

بنابراین علمای شیعه قرآن را قرآن ساکت، و امام را قرآن ناطق و گوینده نامیده­اند. علمایشان روایت کرده‌اند که علی رضی الله عنه  (که از این تهمت‌ها مبراست)گفته است: «این کتاب ساکت خداوند است و من کتاب گویا وناطق خدا هستم»[4].

و عالم بزرگ شیعه عیاشی(متوفای320هـ) روایت کرده که در مورد این آیه آیه می‌فرماید:

﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧ [الأعراف: 157].

(ادعا کرده که) ابو جعفر گفت: «منظور از نور در اینجا علی علیه السلام  است»[5].

تعارض:

کلینی از ابی خالد کابلی روایت کرده که گفت: «از ابوجعفر در مورد این آیه سؤال کردم که می­فرماید:

﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٨ [التغابن: 8].

در پاسخ گفت: «ای ابوخالد سوگند به خدا «نور» ائمه آل محمّد صل الله علیه و آله و سلم  هستند که تا قیامت یکی پس از دیگری می­آیند، و به خدا آن‌ها آن نور هستند که خدا نازل فرمود...»[6].

توضیح:

دوازده امامی‌ها بدون اینکه ادعا کنند که جبرئیل اشتباه کرده ادعا کرده‌اند که علی رضی الله عنه  دارای حق رسالت است و ادعا کرده‌اند که وظیفه­ی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فقط معرفی علی بوده است!. و می­گویند وظیفه­ی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  این بوده که قرآن را فقط برای علی بیان کند،حال آنکه خداوند می‌فرماید:

 ﴿بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤ [النحل: 44].

«(پیغمبران را) همراه با دلائل روشن و معجزات آشکار (دالّ بر پیغمبری ایشان)، و همراه با کتاب‌ها فرستاده‌ایم ، و قرآن را بر تو نازل کرده‌ایم تا این که چیزی را برای مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است (که احکام و تعلیمات اسلامی است) و تا این که آنان (قرآن را مطالعه کنند و درباره مطالب آن) بیندیشند».

بقیه را به خواننده واگذار می‌کنیم تا خود در آن تأمّل کند.

دیدگاه شیعه در مورد قرآن

س5 آیا کسی از علمای شیعه گفته است سخن فردی از امامان آن‌ها قرآن را منسوخ یا مطلق آن را مقید یا عام آن راخاص می­کند؟.

ج بله، و آن‌ها زیادند! از این رو آخوند بزرگ شیعه محمّد آل کاشف الغطاء می‌گوید: «حکمت نازل شدن تدریجی قرآن اقتضا می­کرد که بخشی از احکام بیان شوند و بخشی دیگر کتمان و مخفی گردند، اما ایشان رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  آن احکام مخفی شده را نزد أوصیاء خود به ودیعه گذاشت، هرکدام آن را به دیگری سفارش می­کردند تا در وقت مناسب و با در نظرگرفتن حکمت و کاردرستی آن را منتشر کند، از جمله حکم عام تخصیص شده، و مطلق تقیید شده، و مجمل بیان شده و غیره، مثلاً رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  حکم عامی را یادآور می­شد سپس مخصّص آن را بعد از مدت زمانی از حیات او ذکر می­گردد، و گاهی اصلاً چیزی از آن را ذکر نمی­کند، بلکه تا وقت مناسب نزد اوصیاء به ودیعه می­گذاشت[7].

و آن‌ها بنابر عقیده خود که معتقدند امام قیّم و حاکم بر قرآن است و خود قرآن ناطق است چنین می­گویند. روایت کرده‌اند که علی گفت: «این کتاب ساکت خداست و من کتاب ناطق و گویای خدا هستم»[8].

و می‌گویند: ائمه گنجینه­های علم خدا و محفظه وحی هستند»[9].

و در روایتی دیگر آمده که «حافظان راز خدا هستند»[10].

و در روایتی دیگر: «آنچه نزد خداست جز بوسیله­ی ما درک و دریافته نمی­شود)[11].

توضیح: پس بنابراین، مسئله­ی تخصیص کردن عام قرآن، یا تقیید مطلق آن، یا نسخ آن از دیدگاه علمای شیعه با وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  به پایان نرسیده است، چون معتقدند نصوص نبوی و تشریع الهی ادامه دارد!.

پس علمای شیعه معتقدند، همانگونه که مرجع شیعه محمّد مازندرانی (ت1081) گفته: حدیث و گفتار هر کدام از ائمه اطهار گفته­ی خداوند است، و در گفتار آنان اختلافی وجود ندارد همانطور که در کلام خداوند اختلافی نیست»[12].

همچنین مازندرانی گفت: اگر تو بگویی: کسی که حدیثی از ابو عبدالله جعفر صادق شنید جایز است که آن را از پدر یا جدش یا از یکی از اجدادش علیهم السلام  روایت کند، بلکه جایز است بگوید: خدا چنین فرمود؟ من در پاسخ می­گویم: «این حکم دیگری اسـت که از این حدیث استنباط و برداشت نمی­شود، بلکه حکم جواز این امر، حتی با اولوّیت از روایات سابق ابوبصیر و روایت زیبای ابوعبدالله که ذکر شدند استنباط می‌شود»[13].

شیخ شیعه کلینی اینگونه عنوان باب این موضوع را انتخاب کرده: «باب در مورد اینکه امر دین به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و ائمه علیهم السلام  سپرده شده است»[14].

توضیح:

 هرکس در این سخن بیندیشد، و ابعاد آن را تحلیل نماید می­فهمد که منظور از آن تغییر دین اسلام و شریعت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  است؛ و علمای شیعه یا بعضی از آن‌ها یا افرادی از جاهلانشان یا ...یا ... می‌خواهند دین را تغییر دهند. ولی چرا آن‌ها به آنچه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و از ائمه روایت کرده‌اند تمسک نمی­جویند که گفته­اند: «هرگاه از ما حدیثی به شما رسید آن را بر کتاب خدا عرضه کنید؛ اگر با کتاب خدا موافق بود آن را بگیرید و قبول کنید، و آنچه با آن مخالف بود آن را دور بیاندازید، یا به ما برگردانید»[15].

و چرا کلام خدا را به یاد نمی­آورند که می­فرماید:

 ﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨ [الأحزاب: 66-68].

یعنی: «روزی (را خاطر نشان ساز که در آن) چهره‌های ایشان در آتش زیر و رو و دگرگون می‌گردد (و فریادهای حسرت بارشان بلند می‌شود و) می‌گویند: ای کاش! ما از خدا و پیغمبر فرمان می‌بردیم (تا چنین سرنوشت دردناکی نمی‌داشتیم). و می‌گویند: پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پیروی کرده‌ایم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه کرده‌اند. پروردگارا ! آنان را دو چندان عذاب کن ، و ایشان را کاملاً از رحمت خود به دور دار».

دیدگاه شیعه در مورد تأویل قرآن

س 6 اعتقاد علمای شیعه در مورد تفسیر و تاویل قرآن چیست؟

ج اول اینکه علمای شیعه معتقدند قرآن معانی باطنی دارد که با ظاهر آن مخالف است، بنا براین، ابواب زیادی را می‌بینیم که چنین عنوان گذاری شده‌اند : (باب: در مورد اینکه قرآن ظاهر و باطنی دارد)[16].

توضیح:

انگیزه و عاملی که علمای شیعه را بر آن داشته تا این عقیده را داشته باشند این است که قرآن خالی از ذکر دوازده امام است، و با صراحت دشمنان شیعه یعنی اصحاب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  ذکر نشده­اند، و این مسئله خواب را از چشمان علمای شیعه ربوده است، و کارشان را خراب کرده، و با وجود این به صراحت گفتهاند که در قرآن ذکری از ائمه به میان نیامده است. بنابراین روایتی ساخته و پرداختهاند مبنی بر اینکه: «اگر قرآن به همان صورتی که نازل شده خوانده شود شما خواهید دید که ما در آن نام برده شدهایم»[17].

خداوند همه را به راه راست هدایت کند، ابتدا گفتند: هر آیه­ یک معنای ظاهری و یک معنای باطنی دارد!.

سپس قضیه پیشرفت کرد و گفتند: قرآن یک ظاهر دارد و یک باطن، و در باطن و درونش هفت باطن دیگر نهفته است[18]. سپس تخمین و اندازه­گیری­های علمای مذهب شیعه طغیان کرد و بالا رفت و گفتند: «چنانکه از روایت بر می­آید هر آیه­ای هفتاد و هفت باطن دارد»[19].

و علمای شیعه اعتراف کرده‌اند که همه این باطن­ها به خاطر اثبات دو مسئله است: یکی فضیلت و جایگاه سادات و ائمه ....، و اصلاً حقیقت روشن این است که اغلب آیات مربوط به انعام و اکرام و ستایش، و حتی کل آن‌ها در مورد ائمه اطهار و دوستدارنشان نازل شده‌اند. مسئله دوم؛ اثبات قضیه سرزنش و اعتراض و تهدید است که همه در مورد مخالفان ائمه یعنی صحابه و کسانی هستند که بعد از آن‌ها می­آیند، و خداوند جل جلاله  همه باطن­های قرآن را در دعوت به امامت و ولایت قرار داده است، همانطور که ظاهر قرآن در مورد توحید و نبوت و رسالت است»[20].

دوم: اینکه علمای شیعه معتقدند بیشتر قرآن در مورد آنان و دشمنانشان یعنی صحابه نازل شده است.

فیض کاشانی می­گوید: «بخش عمده­ای از قرآن در مورد ائمه و دوستان و دشمنانشان نازل شده است»[21].

و هاشم بن سلیمان بحرانی کتکانی (متوفای1107)ادعا می­کند که فقط علی رضی الله عنه  در قرآن 1154 بار ذکر شده است، و او کتابی تألیف کرده و اسم آن را «اللوامع النورانیة فی اسماء علی و اهل بیته القرانیة» ، نامیده است و که در سال 1394 در چاپخانه حوزه علمیه قم به چاپ رسیده است.

توضیح:

خواننده محترم اگر شما قرآن را بدست بگیرید و ورق بزنید و از همه فرهنگ لغت­های زبان عربی استفاده کنی، حتی اسم یکی از دوازده امام آن‌ها را در قرآن نمی­بینی، سپس قضیه نزد علمای شیعه پیشرفت کرد، چنانکه پیشرفت کردن در دروغ و جعل و روایت عادت همیشگی آنهاست، و گفتند: «از ابو عبدالله روایت است که گفت: قرآن در چهار بخش نازل شده است، یک چهارم آن در مورد حلال و یک چهارم دیگر از حرام سخن می­گوید، و یک چهارم هم در بیان سنّت و احکام است، و یک ربع باقی مانده هم اخبار پیشینیان و حوادثی آنچه بعد از شما پیش می‌آید و داوری میان شما است»[22].

توضیح:

دوازده امام در کجا ذکر شدهاند؟

بعضی از علمای شیعه کوشیده‌اند تا این مسئله را جبران کنند، چون در روایت گذشته از ائمه ایشان نام برده نشده است، بنابراین روایتی را ساخته و ارائه دادهاند و گفته اند: «قرآن در سه بخش نازل شده، یک بخش آن در مورد ما و دشمنان ما نازل شده، و یک بخش آن سنّت­ها و امثال است، و یک بخش دیگر آن فرائض و احکام می‌باشند»[23].

سپس بار دیگر به جبران پرداخته و سهم ائمه را افزایش دادند و گفتهاند: «از ابی‌جعفر روایت است که گفت: قرآن در چهار بخش نازل شده است، یک بخش آن در مورد ما است، و بخشی دیگر در مورد دشمنان ما، و بخشی دیگر از آن سنّت‌ها و امثال و بخشی دیگر فرائض و احکام می­باشند»[24].

 وقتی بعضی از مسلمین ملاحظه کردند که ائمه ویژگی منحصری به فرد ندارند که فقط آن‌ها در قرآن نام برده شوند، برخی از علمای شیعه هم متوجه این امر شدند، بنابراین روایت چهارم را با همان متن سابق ساخته و پرداختند و این قسمت را بدان افزودند: «و خوبیهای قرآن برای ما است». و صاحب تفسیر صافی به این اشاره کرده و می­گوید: «عیاشی به روایت افزوده: خوبیهای مذکور در قرآن متعلق به ما است»[25].

ریشه و اساس تأویل شیعه

س 7 اصل و ریشه این تأویلات شیعی برای قرآن ذکر می­کنند چیست، مثال بیاورید؟

ج اولین کتابی که اینگونه تفسیرها را پایه­گذاری کرد تفسیر شیخ جابر بن یزید بن حارث جعفی کوفی (متوفای 127 هجری) بود، او به تکفیر صحابه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  معروف بود، و از هواداران مؤسّس مذهب شیعه یعنی ابن سبأ یهودی بود ..

توضیح:

عجیب اینجاست که سخن شیعه در مورد موثوق بودن و تضعیف معرفی راوی ضد و نقیض است، برخی روایات میگویند که او (جابر حارث جعفی) از کسانی است که علم اهل بیت به او بر می­گردد و صفات خدایی به او می­دهند و می­گویند او علم غیب می­دانسته و از آنچه را در شکم زنان باردار بود خبر داشت، محمّد بن حسین مظفر می­گوید: «جابر تنها از امام باقر هفتاد هزار حدیث روایت کرده است»[26].

و در روایت دیگری به او طعنه می­زنند و او را دروغگو و فریبکار و شیّاد معرفی می‌کنند. و از زراره روایت کرده­اند که گفت: «از ابا عبدالله در مورد احادیث جابر سؤال کردم؟ گفت: «جز یک دفعه او را نزد پدرم ندیدهام، و هرگز نزد من آمده است»[27].

 این تناقضگویی است در مورد حکم کردن بر راویان شیعه و بزرگان آنها، و از این بابت زیاد دارند!.

نکته­ای مهم این که کتاب­های شیعه اثنا عشری از جابر فوق الذکر روایت کرده­اند که در مورد این آیه که فرموده:

﴿كَمَثَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِذۡ قَالَ لِلۡإِنسَٰنِ ٱكۡفُرۡ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكَ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦ [الحشر: 16].

گفته اند: شیطان عمر بن خطاب رضی الله عنه  است، و نیز گفته‌اند: او بیشتر از شیطان مورد تعذیب قرار می­گیرد.

ولی شیعه اثنا عشری عین این تفسیر را از جابر به ارث برده‌اند و بزرگان‌شان آن‌را در منابع اصلی و مورد اعتماد خود ذکر کرده و آن را از یکدیگر نقل کرده­اند، بلکه کسی را که آیه را اینگونه تفسیر نکند تکفیر کرده‌اند، حال آنکه اصل این تفسیر یهودی است[28].

و بزرگان شیعه گفته­اند: ابوجعفر فرمود: «خداوند هیچ پیامبری را جز به ولایت ما و برائت از دشمنان ما مبعوث نگردانیده است، و این مصداق این آیه است که خداوند جل جلاله  می­فرماید:

 ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ [النحل: 36].

یعنی: «ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده‌ایم که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید. خداوند گروهی از مردمان را هدایت داد ، و گروهی از ایشان گمراهی بر آنان واجب گردید».

و می­گویند: منظور از گروهی از که گمراهی بر آنان واجب گردید تکذیب آل محمّد است».

مراجع قدیم شیعه امثال کلینی ﴿بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ [النساء: 51] را به ابوبکر و عمر رضی الله عنهم  تفسیر کرده است، آنجا که کلینی از ابا جعفر (که از این تهمت‌ها بری است) روایت کرده که گفت: «جبت و طاغوت فلان و فلان هستند»[29].

مرجع عالی شیعه مجلسی می­گوید: «مراد از فلان و فلان ابوبکر و عمر است»[30].

همچنین امیرالمؤمنین عمر بن خطاب را به (ثانی) توصیف می­کنند، و روایت کرده­اند که ائمه در مورد این آیه:

 ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمۡ وَلَا يَضُرُّهُمۡۗ وَكَانَ ٱلۡكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِيرٗا٥٥ [الفرقان: 55].

گفته‌اند: مراد از کافر (ثانی) است که علیه علی رضی الله عنه  بود چون فرموده:﴿عَلَىٰ رَبِّهِۦ.

و در مورد تفسیر این آیه:

﴿۞وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ [النحل: 51] گفته‌اند: «یعنی دو امام را برنگزینید، چون امام فقط یکی است»[31].

و در تفسیر این آیه:

 ﴿وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ وَجِاْيٓءَ بِٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٦٩ [الزمر: 69].

می­گویند: «یعنی زمین با نور(امام) روشن گردید، پس آنگاه مردم به سبب نور و روشنایی امام از نور خورشید و ماه بی نیاز می­شوند»[32].

و در مورد تفسیر این آیه:

 ﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ [القصص: 88] مرجع شیعه قمی و غیره به نام ائمّه (با دروغ و افتراء) این روایت را ساختهاند که گفتهاند: «ما آن (وجه) هستیم که از آن طریق با خدا ارتباط می­یابند»[33].

توضیح:

نمونه­هایی از تفسیر علمای شیعه برای قرآن ارائه می­دهند و بیان گردید، در آن دوازده امام شیعه و مخالفشان ذکر شده­اند، و علمای شیعه هزاران روایت برای اثبات این مطلب آورده­اند و تأویلات باطنی که علمای شیعه آیات خداوند را با آن تفسیر می­کنند با ابی‌عبدالله رضی الله عنه  در میان گذاشته شد و به او گفتنند: «از شما روایت شده است که مراد از شراب و قمار و انصاب و ازلام که در قرآن آمده افرادی هستند؟ گفت: «خداوند بندگانش را با چیزی خطاب نمی­کند که آن را نمی­دانند»[34].

 این گفته ابی عبدالله رضی الله عنه  در معتبر‌ترین کتاب‌های رجال در مذهب شیعه آمده است، و همه آن تحریفاتی را که علمایشان ساخته و پرداخته­اند نابود می­کند، و در حقیقت این تحریفات (الحاد و تحریف) کتاب الله است، و خداوند میفرماید:

 ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٢ [يوسف: 2].

و فرموده: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ [الحجر: 9].

مطالبی کمر شکن برای علمای شیعه

1-       این تأویلات باطنی علمای شیعه که در کتاب‌های معتبر و مورد اتفاق‌شان آمده است، ابو عبدالله رضی الله عنه  در مورد این تأویلات گفته­اند: هرکس این‌ها را گفته است از یهودیان و نصارا و مجوس و مشرکین بدتر است.

 و خود علمای شیعه از او روایت کرده‌اند که در مورد گویندگان این تأویلات گفت: «آن‌ها از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین بدترند، سوگند به خدا که هیچ چیزی همانند آن‌ها عظمت الهی را ناچیز قرار نداده است، سوگند به خدا اگر به آنچه اهل کوفه در مورد من می­گویند اقرار کنم زمین مرا فرو می­بلعد، حال آنکه من بنده­ای بیش نیستم و نمی‌توانم به کسی سود و زیان برسانم»[35].

2-       این تأویلات آراء اجتهادی نیستند که بین علمای شیعه قابل مناقشه و بحث باشند، بلکه از دیدگاه علمای شیعه این تأویلات نصوص مقدس و قطعی همچون وحی هستند، و حتّی از وحی هم بالاترند، چون این‌ها منسوخ نمی­شوند، بلکه وحی قرآنی بوسیله امامشان منسوخ می­شود، چنانکه عقیده آن‌ها در این مورد بیان خواهد­شد. از سفیان سمط روایت کرده­اند که گفت: به ابی عبدالله گفتم: فدایت شوم مردی از شما بسوی ما می­آید که به دروغ گفتن معروف است، آنگاه حدیثی روایت می­کند که آن را زشت و ناپسند می­پنداریم، ابو عبدالله گفت: «اگر او ادعا کرد که من گفته­ام شب روز است و روز شب است او را تکذیب نکن، چون اگر او را تکذیب کنی مرا تکذیب کرده ای»[36].

3-       همانطور که قبلاً گفته شد؛ تفسیر بزرگان شیعه ظاهر و باطن دارد، و هر دو معتبرند!.

 ظاهر تفسیر برای عموم شیعیان گفته شده، و باطن آن فقط برای خواص شیعه که ویژگی تحمل را دارا هستند گفته می­شوند!.

عبدالله بن سنان از ذریح محاربی روایت می‌کند که گفت:به ابی عبدالله گفتم:خداوند در کتابش مرا به امری فرمان داده است دوست دارم آن را انجام دهم، گفت:آن فرمان چیست؟گفتم: فرموده الهی که می­فرماید:

﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ٢٩ [الحج: 29] گفت:﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ  یعنی: دیدار با امام،  ﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ آن مناسک هستند، عبدالله بن سنان می­گوید: آنگاه نزد ابا عبدالله آمدم و عرض کردم: فدایت شوم ﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ یعنی چه؟ فرمود: «یعنی گرفتن موی سبیل و کوتاه کردن ناخن و امثال آن. می­گوید: گفتم: فدایت شوم ذریح محاربی از تو برایم روایت کرده که گفته­ای: یعنی دیدار با امام و آن مناسک، فرمود: ذریح راست گفته و تو هم راست می­گویی، قرآن ظاهر و باطن دارد، و چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را داشته باشد»[37].

توضیح:

در این عبارت و منصوص دیگر تصریح شده که قرآن یک معنی ظاهری دارد که برای عموم شیعه است، و معنایی باطنی دارد که ویژه­ی خواص است که قدرت تحمل آن را دارند گفته می‌شود و آن‌ها افراد اندک و کمی هستند و ممکن است یافت نشوند (چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را دارد)!!!.

سوال اینجاست:

وقتی ائمه­ی شیعه از نشر و بیان این علم باطنی بخل می­ورزند، و از بیان آن برای عموم پرهیز می­کنند مگر کسانی که در سطح ذریح باشند!! پس چرا کتاب‌های شیعه اثنا عشری با شیوه و روش ائمه خود مخالفت کرده­اند، و این علم را برای خاص و عام منتشر نموده­اند، و بلکه برای دشمنان دین‌شان یعنی اهل سنّت نیز پخش کرده­اند؟! ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥ [ص: 5]. «واقعاً این (حرفی که می‌زند) چیز شگفتی است»

ولی جای شگفت نیست، چون شیعه خود را به بی­پروایی و عدم کتمان وصف کرده­اند. مرجع بزرگ شیعه کلینی از علی بن حسین رضی الله عنهما  روایت کرده که گفت: «وَدِدْتُ والله أني افتديتُ خَصلَتين في الشيعةِ لنا ببعضِ لَحْمِ ساعدي : النَّزَقَ،وقلَّةَ الكتمانِ»[38] به خدا سوگند دوست داشتم با گوشت بازویم فدیه­ی دو خصلت و اخلاق شیعه را می­دادم، بی­پروایی و عدم رازداری.

4-       این تأویل و تفسیرهای باطنی که علمای شیعه برای قران ذکر می­کنند و به آن معتقدند و به سوی آن دعوت می­دهند الحاد و تحریف کتاب خدا و آیات قرآن ، و خداوند متعال می­فرماید:

 ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ أَفَمَن يُلۡقَىٰ فِي ٱلنَّارِ خَيۡرٌ أَم مَّن يَأۡتِيٓ ءَامِنٗا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ٤٠ [فصلت: 40] «کسانی که آیات ما را مورد طعن قرار می‌دهند و به تحریف (حقائق و معانی) آن دست می‌یازند، بر ما پوشیده نخواهند بود آیا کسی که به آتش دوزخ انداخته می‌شود بهتر است یا کسی که (در سایه ایمان) در نهایت امن و امان ، روز قیامت (به عرصه محشر) می‌آید ؟ هر کاری که می‌خواهید بکنید ، او می‌بیند هر آنچه را که انجام می‌دهید».

ادعای تحریف قرآن

س 8- اولین کسی از شیعه که گفت قرآن کم و زیاد شده چه کسی بود؟

ج - او شیخ شیعه هشام بن حکم جهمی بود که معتقد به جسم بودن خداوند بود، و ادعا می­کرد که قرآن در زمان خلیفه راشد عثمان بن عفان رضی الله عنه  ساخته و پرداخته شده است، و (به ادعای او) وقتی به گفته او صحابه مرتد شدند قرآن واقعی به آسمان برده شد[39].

نخستین کتاب شیعه که عقاید شیعه در مورد تحریف و کم و زیاد شدن آن نوشته شد کتاب شیخ شیعه سلیم بن قیس هلالی متوفای سال 90 هجری بود، حجاج بن یوسف در صدد قتل او برآمد، ولی او متواری گشت و به أبان بن ابی عیاش پناه برد، و زمانی که مرگش فرارسید کتاب را به أبان داد، بنابراین، آن کتاب را فقط أبان از او روایت کرده است[40]، و اولین کتاب شیعی بود که آشکار و هویدا شد[41].

و شیح شیعه مجلسی در مورد آن می­گوید: «آن کتاب یکی از اصول شیعه، و بزرگترین کتابی است که اهل علم و حافظان حدیث اهل بیت علیهم السلام  روایت کرده‌اند، و نیز از همه کتاب‌ها مقدّم­تر است چون همه مطالب آن از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و از امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه ،...و از ابی عبدالله صادق علیه السلام  روایت شده که گفت:

«من لم يكن عنده من شيعتنا ومُحبِّينا كتاب سليم بن قيس الهلالي فليسَ عنده من أمرنا شيء، ولا يعلم من أسبابنا شيئاً,وهو أبجد الشيعة، وهو سرٌّ من أسرار آل محمّد صلى الله عليه وآله»[42].

یعنی: «هر کس از شیعیان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد چیزی از امور ما و چیزی از اسباب ما را نمی­داند، و این کتاب الف بای شیعه و یکی از اسرار آل محمّد است».

آخوند شیعه کشی یادآور شده که أبان این کتاب را برای حسین بن علی خوانده، حسین علیه السلام  گفت: «سلیم راست گفته، این حدیث برای ما آشنا است»[43].

با اینکه این کتاب حاوی اصل اعتقاد مراجع شیعه­ی سبئی است، یعنی خدا قرار دادن علی بن ابی طالب رضی الله عنه  است، و در آن آمده که علمای شیعه وقتی علی رضی الله عنه  را صدا می­زنند می­گویند: «ای آخر، ای ظاهر، ای باطن و ای کسی که به همه چیز دانا هستی»!!.

 و روایت می­کنند که خورشید به علی گفت: «ای اول، ای آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست»[44].

و در برخی از روایات کتاب سلیم آمده است که علی را با این القاب خوانده اند: «ای اول، ای آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست».

و روایت کرده­اند: «امیرالمؤمنین علیه السلام  بیرون رفت و ابوبکر و عمر و جمعی از مهاجرین و انصار همراه داشت، و تا بقیع پیاده روی کرد و روی زمین نشست، وقتی که خورشید سر برآورد علی علیه السلام  گفت: سلام بر توباد ای خلق جدید و فرمانبردار خدا، بنابراین زمزمه ای را از آسمان شنیدند که جواب داد و گفت: و سلام بر تو باد ای اول،یا آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست. وقتی ابوبکر و عمر و مهاجرون و انصار این کلام خورشید را شنیدند، بیهوش شدند، سپس بعد از مدتی به هوش آمدند، دیدند که علی رضی الله عنه  آن جا را ترک کرده و منصرف شده، سپس همراه همه نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  برگشتند و گفتند: تو می­گویی علی مانند ما انسان است، در حالی که خورشید به نوع خطابی که با خداوند صورت می­گیرد او را مورد خطاب قرار داد»[45].

یک تعارض:

روایت کرده­اند: «سپس بعد از مدتی به هوش آمدند»[46] این اعتقاد را در کتابهای اساسی و مراجع معتمد خود ثبت کرده‌اند.

و نیز روایت کرده­اند: خداوند عزوجل (به دروغ شیعه) در مورد علی فرمود: «ای محمّد: علی اوّل است، و علی آخر است، و علی به همه چیز داناست»، در پاسخ رسول خدا گفت: ای پروردگار آیا چنین کسی با این اوصاف تو نیستی؟ فرمود: ای محمّد علی اوّل، و علی آخر، و علی ظاهر و علی باطن است ...»[47]. آیت بزرگ شیعه عبدالحسین عاملی آشکارا این را بیان کرده و می­گوید:

أبـَا حَـسَـنٍ أنـتَ عـيـنُ الإلــهِ

 

وعـنـوانُ قـدرتـه الـسـامـيـة

وأنتَ المـحـيـطُ بعـلـم الغـيـوبِ

 

فـﻫل عـنــدكَ تـعـزبُ من خافية

وأنتَ مُـدَبِّــرُ رَحَــى الـكائـناتِ

 

وعـلَّـة إيـجـادﻫـا الـبـاقــية

لَكَ الأمرُ إنْ شئـتَ تُنــجي غـــداً

 

وإنْ شـئـتَ تسفعُ بالـنـاصـيـة ([48])

یعنی: «ای اباالحسن تو عین خدایی، و عنوان قدرت والای خدایی.

و تو بر علم غیب احاطه کرده­ای، آیا هیچ چیز پنهانی نزد تو مخفی است.

تو تدبیر کننده آسیاب جهان، و علّت جاویدان بوجود آوردن آن هستی.

فرمان از آن توست، اگر بخواهی فردا نجات می­دهی، و اگر بخواهی موی پیشانی را می‌گیری و کشان کشان به دوزخ می‌بری[49]».

فاجعه‏ای بزرگ برای علمای شیعه

بعضی از علمای شیعه در کتاب سلیم مسئله مهمی را کشف کردند. آن‌ها قبل از آن که این مسئله اساس و پایه­ی شیعه اثناعشری را در هم شکند و نابود کند آن را کشف کردند.خواننده عزیز فکر نکن این مسئله­ خدا خواندن دادن امیر المؤمنین علی رضی الله عنه ، نه قضیه این نیست، چون آن‌ها این را قبول دارند، بلکه خطری که آن‌ها در کتاب مذکور متوجه آن گردیدند این بود که در این کتاب گفته شده بود: امامان سیزده تا هستند !!؟

این بلا و فاجعه بزرگی است که ساختار و بنیان اثنا عشری را به نابودی و سقوط تهدید می­کند.

ابتدای ادعای تحریف قرآن

س 9– علمای شیعه چگونه ابتدا کم و زیاد شدن و تحریف قرآن را مطرح کردند؟

ج- این نظریه از کتاب سلیم بن قیس آغاز شد و فقط دو روایت در این خصوص ذکر کرده بود، این قضیه داشت فراموش می­شد، اما شیخ شیعه علی بن ابراهیم قمی (متوفای 307) در قرن سوم این قضیه را احیا کرد وگفت: «بخشی از قرآن ناسخ، و بعضی منسوخ است، و پاره ای از آن تحریف شده است، و قسمتی حرفی به جای حرف دیگر قرار گرفته، یا بر خلاف آن صورتی که خداوند نازل کرد قرار دارد، مانند:

﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ وَلَوۡ ءَامَنَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۚ مِّنۡهُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ١١٠ [آل عمران: 110] گفتند: ابوعبدالله گفته: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ و گفتند این آیه هم تحریف شده ﴿لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًا١٦٦ [النساء: 166] گفتند: در اصل بعد از ﴿أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ «في عَلِیِّ» است که حذف شده است.

و گفتند: این آیه در اصل چنین بوده:

﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ «فی عَلِیِّ» وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ [المائدة: 67] و نیز گفتند این آیه چنین بود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ «آل محمّد حقّهم» لَمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ طَرِيقًا١٦٨ [النساء: 168].

و گفتند: این آیه هم در اصل چنین بود:

﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ «آل محمّد حقّهم» ﴿فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ [الشعراء: 227][50].

خواننده­ی گرامی ملاحظه کن

بزرگان شیعه با روح و احساس از کتاب خدا بسیار فاصله دارند، بطوری که در نقل آیات قرآن اشتباه می­کنند، یا عمداً بهتان و افتراء را به نام اهل بیت می­سازند، بیندیش چگونه با روش غیبی بخشی از آیه­ی 227 شعراء را در کنار بخشی از آیه 93 انعام قرار داده‌اند.

بعد از قُمی شاگردش محمّد بن یعقوب کلینی رازی (متوفای سال 382هـ) آمد و اعتقاد تحریف قرآن را احیا کرد، چنان که می‌گوید: از ابی عبدالله روایت است که گفت: «قرآنی که جبرئیل بر محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نازل کرده است هفده هزار آیه است»[51].

همچنین از علمای شیعه محمّد بن مسعود بن عیاش سلمی معروف به عیاشی سخن از تحریف قرآن گفت، چنان که می­گوید: «میسر از ابی جعفر روایت کرده که گفت: اگر قرآن کم و زیاد نمی­شد حق ما بر افراد عاقل پوشیده نبود»[52].

و همچنین محمّد بن حسن صفار از ابی جعفر روایت می­کند که گفت: « ... اما کتاب خدا را تحریف کردند و کعبه را منهدم نمودند و عترت را به قتل رسانیدند»[53].

و نیز از علمای شیعه که گفته­اند قرآن تحریف شده است فرات بن ابراهیم کوفی متوفای352هـ را می‌توان ذکر کرد. و علی بن احمد ابو القاسم کوفی در کتابش«الاستغاثه ص25» گفته: قرآن تحریف شده است، و مدعی بود که این آیه حاوی نام علی بود و چنین بوده:

 ﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن يَكۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ «فِی علیٍّ» [البقرة: 90].

یکی دیگر از آن‌ها محمّد بن ابراهیم نعمانی (متوفای380هـ) است، از جمله از اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت: «از علی علیه السلام  شنیدم که می­گفت: گویی عجم را می­بینم که در مسجد کوفه در خیمه­های خود در مسجد قرآن را آنگونه که نازل شده به مردم آموزش می­دهند، گفتم: ای امیرمؤمنان مگر این قرآن آنگونه نیست که نازل شد؟ گفت: خیر، نام هفتاد نفر از قریش با نام خود و پدرانشان در ان ذکر شده بودند، ولی نامشان از آن پاک شده، و نام ابولهب را تنها به منظور تحقیر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  پاک نکردند چون عموی ایشان بود»[54].

و شیخ شیعه محمّد بن محمّد بن نعمان ملقب به مفید (متوفای 413 هجری) در کتابش (اوائل المقالات ص 51) می­گوید: علمای شیعه بر این عقیده اجماع دارند. همچنین در کتاب خود (الارشاد ص 365) آن را نقل کرده است. و از جمله علمای شیعه که می­گوید قرآن تحریف شده است. طبرسی صاحب کتاب (الاحتجاج) است[55].

هاشم بن سلیمان بحرانی کتکانی در مقدمه تفسیرش ص 36 می­گوید: بدان که حقیقتی که بر مبنای روایات متواتر بیان می­شوند گریز ناپذیر است، و آن اینکه: بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  در قرآنی که در دسترس ما قرار دارد تغییراتی پدید آورده شده است، و کسانی که بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آن را جمع­آوری کرده­اند بسیاری از کلمات و آیات را حذف کرده­اند[56].

در اواخر قرن 13 شیعه دچار رسوایی بزرگی شدند

استاد علمای شیعه حسین نوری طبرسی (متوفای 1320هـ) کتاب بزرگی تألیف کرد و در آن اعتقاد و نظر علمای شیعه را بر این باور کفر آمیز جمع­آوری کرد و آن را (فصل الخطاب في اثبات تحريف کتاب ربّ الارباب) نامید و این کتاب برای همیشه لکه ننگی برای شیعیان است.

س 10- خلاصه عقیده علمای شیعه را در مورد تحریف قرآن بیان کنید؟.

ج شیخ شیعه مفید می‌گوید: «می­گویم: روایات متعدّد و مشهور از ائمه هدایت از آل محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نقل شده که قرآن دستخوش تحریف کم و زیاد شدن قرار گرفته».

و همچنین می­گوید: «امامیه براین اتفاق کرده­اند که ائمه­ی گمراهی ـ یعنی بزرگان صحابه ـ در موقع جمع آوری قرآن در موارد زیادی با حقیقت مخالفت کرده و از آنچه مقتضای نزول قرآن و سنّت نبوی بوده تجاوز کرده­اند، و معتزله و خوارج و زیدیه و مرجئه و اهل حدیث در همه این موارد با امامیه مخالف کرده­اند»[57].

عاملی می­گوید: «بعد از بررسی روایات و احادیث به این نتیجه رسیده‌ام که مقوله­ی تحریف قرآن کاملا درست است، طوری که یکی از ضروریات و بدیهیات مذهب شیعه است،و یکی از بزرگترین مفاسد غصب خلافت همین بوده است»[58]. نکته جالب اینکه انکار کننده­ی بدیهیات به نظر شیعه کافر است.

و مجلسی می­گوید: «ولی اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  کاری کردند که قوم موسی کردند آن‌ها از گوساله سامری این امّت یعنی ابوبکر و عمر پیروی کردند، و اینگونه منافقان خلافت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را از جانشین او غصب کردند و به خلیفه خدا یعنی قرآن تجاوز کردند، و آن را تحریف کرده و تغییر دادند و هر چه خواستند با آن کردند»[59].

و عاملی می‌گوید: «در زیارتنامه­های متعدّدی همچون زیارتنامه غدیر و غیره، و دعاهایی همچون دعای دو بُت قریش و غیره عبارات آمده که به تحریف قرآن بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  تصریح شده است»[60].

طبرسی پیرامون روایاتی که در مورد طعن و ایراد به قرآن گفته: « آن روایات رقم بسیار بالایی دارند، تا جایی که سید نعمت الله جزایری در برخی از تألیفات خود (آنگونه که از او نقل کرده‌اند) گفته: روایات دال بر این موضوع بالای دو هزار است»[61]. سپس بیست و یک روایت برای اثبات عقیده­اش در مورد تحریف ذکر کرده است[62].

و طبرسی در مورد روایاتی که به قرآن طعنه می­زنند می­گوید: «این روایات بسیار زیادند، تا جایی که سید نعمت الله جزائری در یکی از کتاب‌هایش می­گوید: روایاتی که به قرآن طعنه می­زنند و بر تحریف آن دلالت می­کنند بیش از دو هزار روایت هستند»[63].

مرجع عالیقدر شیعه نعمت الله جزائری می­گوید: «تسلیم شدن به این مقوله که قرآن متواتر است و همه­ی آن توسط جبرئیل از جانب خدا نازل شده می­شود روایات و احادیث مشهور و متواتری که بر تحریف شدن قرآن دلالت دارند دور انداخته شوند،حال آن که اصحاب ما این روایات را صحیح دانسته و آن را تصدیق کرده‌اند»[64].

و سرپرست حوزه علمیه، ابوالقاسم موسوی خویی می­گوید:«کم و زیاد شدن حروف و یا حرکتهای قرآن امری قطعی است»[65].

اعتقاد به تحریف قرآن نزد شیعه، متواتر است

س 11ـ آیا اعتقاد به تحریف و کم و زیاد شدن قرآن نزد علمای شیعه به حد تواتر رسیده است؟.

ج ـ بله !! علامه شیعه عبدالله شبر می­گوید: «قرآنی که بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نازل شد، از قرآنی که امروزه پیش روی ماست بیشتر بود، و مقدار زیادی از آن حذف شده است، همانگونه که روایات زیادی که تقریباً به حد تواتر رسیده‌اند بر این امر دلالت می‌نمایند، و ما این مطلب را در کتابم (منیة المحصلین في حقیقة المجتهدین» ... توضیح داده ایم»[66].

مطلبی کمر شکن برای علمای شیعه

روایت کرده‌اند که در مورد این آیه که می­فرماید:

﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبِّي عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ١٠ [الشورى: 10]. «در هر چیزی که اختلاف داشته باشید، داوری آن به خدا واگذار می‌گردد. چنین داوری خدا است که پروردگار من است و من بدو پشت می‌بندم به خداوند متعال مراجعه می‌کنم».

علی رضی الله عنه  گفته است: «ارجاع به خداوند یعنی ارجاع و برگردان به کتاب خدا»[67]. علت این است که به اعتقاد علی رضی الله عنه  قرآن از دستبرد و تحریف محفوظ است.

برای بیان کشف آخوندها و بزرگان شیعه همین مقدار کافی است که امیر مؤمنان علی رضی الله عنه  که در دیدگاه خیلی از شیعیان خدای آفریدگار است، و نزد برخی دیگر نبیّ سخنور است، و از دیدگاه سایر شیعیان امام معصوم است، پنج سال و نُه ماه که خلیفه­ی فرمانروا و اطاعت شده بود، در حالی که در اماکن دینی و مساجد قرآن قرائت می­شد، و ایشان هم امام و پیشنماز مردم بود، و همه مصحف­ها در دسترس و زیر نظر او بود، آیا اگر تحریف و تبدیلی در آن‌ها مشاهده می­کرد آنگونه که آخوندهای بزرگ شیعه ادعا می­­کنند آن‌ها را تأیید می‌کرد؟ سپس دوران خلافت پسرش، امام حسن فرا رسید و او هم به روش مانند پدرش ادامه داد.

چگونه این خائنان به خود اجازه می­دهند در مورد کم و زیاد شدن و تحریف قرآن حرف بزنند؟ حال آنکه جهاد و مبارزه با کسانی که قرآن را تحریف و اسلام را تبدیل و دگرگون کنند نزد علی بیشتر از جنگیدن با اهل شام که در یک رأی و دیدگاه با او مخالفت کردند مهم­تر بود، بنابر این دروغ شیعه با برهان و دلیلی روشن شد که در مقابل آن پاسخی ندارند.والحمدُ لله ربِّ العالمین.

نمونه­های تحریف به ادعای شیعه

س 12ـ آیا بزرگان شیعه در این باره با صراحت اعتقاد خود را بیان می­کنند، لطفاً چند نمونه را ذکر کنید؟

ج - بله، و از آن جمله ادعا می‌کنند که در قرآن این سوره در قرآن بوده به نام سوره‌ی ولایت:

«يا أيها الذين آمنوا آمنوا بالنبيِّ والوليِّ اللذَيْنِ بعثناهما يهديانكم إلى صراط مستقيم، نبيٍّ ووليٍّ بعضُهما من بعض وأنا العليمُ الخبيرُ، إنَّ الذين يُوفون بعهد الله لهم جناتُ النعيم والذين إذا تليت عليهم آياتنا كانوا بآياتنا مكذبين، فإنَّ لهم في جهنم مقاماً عظيماً إذا نُودي لهم يوم القيامة أين الظالمون المكذبون للمرسلين ، ما خلفهم المرسلين إلاَّ بالحق وما كان الله ليظهرهم إلى أجل قريب ؟ سبِّح بحمد ربك وعليٌّ من الشاهدين»[68].

چه یاوه گویی و چقدر نادانی !!.

و از آن جمله این که کلینی (آن یگانه مرجع بزرگ شیعه!) از جابر روایت می­کند که گفت: جبرئیل آیه­ی ذیل را اینگونه بر محمّد نازل کرد: ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ [البقرة: 23][69].

همچنین از احمد بن محمّد بن ابی نصر روایت کرده که گفت: «ابوالحسن علیه السلام  مصحفی به من داد و گفت: به آن نگاه نکن، ولی وقتی آن را باز کردم دیدم در سوره «بیّنه» نام هفتاد نفر از قریش و نام پدران‌شان در آن سوره ذکر شده بود. گفت: سپس یکی را دنبال آن مصحف فرستاد و آن را از من باز پس گرفت»[70].

همچنین گفت: «از ابی الحسن علیه السلام  روایت است که گفت: آیه (66نساء) این چنین نازل شده:

﴿وَلَوۡ أَنَّا كَتَبۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَنِ ٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ أَوِ ٱخۡرُجُواْ مِن دِيَٰرِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٞ مِّنۡهُمۡۖ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِۦ (فی علیّ)  لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ وَأَشَدَّ تَثۡبِيتٗا٦٦ [النساء: 66] [71].

و و در مورد 71 سوره احزاب از ابا عبدالله روایت کرده‌اند مع اینچنین نازل شده:

﴿ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ في ولاية علی و ولاية ائمة من بعده فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١ [الأحزاب: 71][72].

و در مورد آیه ١٨ قیامه ﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨[القيامة: 17-18]، به جای ﴿عَلَيۡنَاعلیّاً را قرار داده‌اند.

و کلینی با سند خود از عبدالله بن سنان، و او از ابی عبدالله روایت کرده که در مورد این آیه: ﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥ [طه: 115]. گفت: سوگند به خدا این آیه در اصل اینگونه بر محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نازل شد: «و لقد عهدنا الی آدم کلمات في محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسين و الائمة من ذريتهم ﭫ»[73].

در مورد این آیه که خداوند می‌فرماید:

 ﴿قُلۡ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ءَامَنَّا بِهِۦ وَعَلَيۡهِ تَوَكَّلۡنَاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢٩ [الملك: 29]. از اباعبدالله روایت می‌کنند که (به دروغ شیعه) گفت: در اصل آیه اینگونه نازل شد (يا معشر المکذبين حيث انبأتکم رسالة ربي في ولاية علی و الائمة من بعده من هو في ضلال مبين)[74].

و از ابوالحسن رضی الله عنه  روایت کرده‌اند که گفت: «ولایت علی در همه صحیفه­های پیامبران نوشته شده است، و هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نمی­کند مگر با نبوّت محمّد و وصیت علی رضی الله عنه »[75].

و شیخ شیعه کاشانی می­گوید: «از روایاتی که از طریق اهل بیت رسیده­اند چنین بر می‌آید قرآنی که میان ما است کاملا به صورتی نیست که بر محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نازل شده است، بلکه بعضی از آن بر خلاف صورتی است که خداوند نازل کرده است و بخشی از آن تحریف شده و تغییر یافته است، و چیزهای زیادی از آن حذف شده است، از آن جمله اینکه اسم علی علیه السلام  از بسیاری جاها حذف شده، و کلمه «آل محمّد» بیش از یک بار حذف شده، و همچنین اسامی منافقین و دیگر چیزها هم از آن حذف پاک شده است، و همچنین این قرآن بر آن ترتیبی که خدا و پیامبرش پسندیده­اند قرار ندارد»[76].

توضیح مهم:

در نصوص سابق علمای شیعه شهادت می­دهند که در مورد ائمه و وصیّ بودن علی رضی الله عنه  چیزی در کتاب خدا ذکر نشده است، و این قضیه اساس آن‌ها را از ریشه بیرون می­آورد، بنابراین علمای شیعه چاره ای جز این نداشته­اند که بگویند: قرآن تحریف و کم و زیاد شده است، و عوام خود را ملزم کرده‌اند تا در مورد قرآن چنین معتقد باشند.

بنابراین امام و مرجعشان مجلسی چنان که قبلا بیان شد می­گوید: روایاتی که در مورد تحریف قرآن آمده‌اند از روایات امامت کمتر نیستند، و اگر تحریف قرآن ثابت نشود؛ امامت و دیگر عقاید شیعه اثبات نمی­گردند.

مجلسی درست گفته، در حقیقت نه هیچ تحریفی در قرآن صورت گرفته، و نه مسئله­ی امامت ثابت است، و نیز عقیده رجعت و دیگر عقایدی که علمای مذهب شیعه را منحرف کرده­اند بی­اساس است.

دیدگاه شیعه در مورد تعداد آیات قرآن

س 13ـ پس اعتقاد علمای شیعه در مورد تعداد آیات قرآن چیست، و آیا در این مورد اتفاق نظر دارند؟

ج ـ نه، بلکه اختلاف دارند! شیخ آنان کلینی[77] از هشام بن سالم، و او از ابی عبدالله علیه السلام  روایت می­کند که گفت: «قرآنی که جبرئیل برای محمّد صل الله علیه و آله و سلم  آورد، هفده­هزار آیه بود».

و علمای شیعه این افسانه را صحیح دانسته­اند! مجلسی می­گوید: «این روایت صحیح است»[78].

و شیخ شیعه مازندرانی (متوفای 1081یا 1086هـ) می­گوید: «صاحب کتاب (اکمال الإکمال) شارح مسلم به نقل از طبرسی گفته: آیات قرآن شش هزار و پانصد آیه هستند، پنج هزار آیه در مورد توحید، و بقیه در مورد احکام و قصص است. من می­گویم: اضافه بر این تعداد، آیاتی هستند که بر اثر تحریف از قرآن حذف شده اند»[79].

و علامه­­ی شیعه مجلسی می­گوید: « این روایت و بسیاری دیگر از روایات صحیح به صراحت کم شدن و تغییر یافتن قرآن را بیان می‌دارند»[80].

توضیح:

این افسانه را علمای شیعه با واژه (ده هزار آیه) ذکر کرده‌اند[81].

سپس ارقام و اعداد را بصورت علنی تا (هفده هزار آیه) افزایش دادند[82]. سپس این افزایش به هیجده هزار رسید، همانگونه که در کتاب سلیم بن قیس آمده است[83]. و همچنان تا به امروز پیشرفت در افزایش شمار آیات قرآن ادامه داشته است!!.

موضعگیری امامیه در مورد ادعای تحریف قرآن

س 14 ـ موضع علمای معاصر شیعه در رابطه با اعتقاد به تحریف قرآن چیست؟

ج ـ علمای معاصر شیعه در این مورد به چهار گروه تقسیم شده‌اند.

گروه اول

گروه اول وجود چنین عقیده­ای را در کتاب‌هایشان انکار می­کنند. از جمله عبدالحسین امینی نجفی است (متوفای 1392) در ردّ که گفته شده علمای شیعه می­گویند: قرآن تحریف شده است، می­گوید: «ای کاش این فرد گستاخ به منبع اتهام خود از کتاب معتبر شیعه اشاره می­کرد ...،این فرقه­های شیعه پیش از همه امامیه اتفاق نظر دارند بر این که مجموع آنچه بین دو برگ اوّل و آخر قرآن است آن کتاب آسمانی است که شک و تردیدی در آن نیست»[84].

توضیح:

خداوند نجفی را طوری به سخن آورده که خودش هم نفهمیده، او در همین کتابش[85] آیه ای دروغین ذکر کرده است می­گوید: خداوند می‌فرماید: «اليوم اکملت لکم دينکم بامامته فمن لم يأتم به و ممن کان من ولدی من صلبه الی يوم القيامه فاولئك حبطت اعمالهم و في النار هم خالدون ... ان ابليس اخرج آدم مع کونه صنوة الله بالحسد ، فلا تحسدوا فحبط اعمالکم و تزل اقدامکم ...».

یعنی: «امروز دین شما را با امامت او کامل کردم، پس کسی که از او و دیگر فرزندانم که تا قیامت از پشت و نسل او هستند پیروی نکند، آن‌ها اعمالشان باطل شده و در دوزخ جاویدان هستند،......همانا ابلیس آدم را با حسادت و رشک ورزیدن از بهشت خارج ساخت با وجود اینکه برگزیده خدا بود، پس حسود نباشید تا کردارتان نابود نگردد و نلغزید».  

آیت بزرگ شیعه نجفی می­گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: این آیه در مورد علی نازل شده است[86].

خداوند او را رسوا کند، ببین چگونه فرزند را به خدا نسبت داده، و چیزی گفته که یهود و نصارا هم نگفته‌اند، و بهتان و افترایی را به خداوند متعال بسته : «من ولدی من صلبه الی يوم القيامة» «از فرزندانم که از نسل علی هستند تا روز قیامت. آیا ائمّه اولاد خدا هستند؟ یا همه از پشت علی هستند؟ پناه بر خدا از شرک و اهل شرک».

خداوند متعال فرمود:

 ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِدّٗا٨٩ تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١ وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢ إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤ وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥ [مريم: 88-95].

یعنی: «می‌گویند : خداوند مهربان فرزندی برای خود برگرفته است ! واقعاً چیز بسیار زشت و زننده‌ای را می‌گوئید. نزدیک است آسمان‌ها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد، و زمین بشکافد، و کوه­ها به شدّت درهم فرو ریزد ! از این که به خداوند مهربان ، فرزندی نسبت می‌دهند. برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد. تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، بنده خداوند مهربان (و فرمانبردار یزدان) می‌باشند. ‏ او همه آنان را سرشماری کرده است، و دقیقاً تعدادشان را می‌داند. و همه آنان روز رستاخیز تک و تنها (بدون یار و یاور و اموال و اولاد و محافظ و مراقب) در محضر او حاضر می‌شوند».

گروه دوم

 این گروه به چند دسته تقسیم شده­اند:

گروه دوم به وجود عقیده تحریف قرآن اعتراف کردهاند، اما کوشیده­اند آن را توجیه کنند، بنابراین دسته­ای از آن‌ها می­گویند: روایاتی که در مورد اثبات تحریف آمده‌اند ضعیف و شاذ و اخبار آحادی هستند که مفید علم و عمل نیستند، و باید یا تأویل شوند یا دور انداخته شوند[87].

توضیح:

علمای شیعه چه پاسخی برای گفته­های بزرگان شیعه دارند مبنی بر اینکه «روایات در مورد تحریف و کم کردن و افزودن به قرآن به حد تواتر و استفاضه رسیده است»، کسی هم که روایات تحریف را نقل کند و ایمان و اعتقاد خود را به آن‌ها ابراز کند جایز نیست به او باور کرد و اعتماد نمود.

 دسته­ای دیگر از این طیف می­گویند: روایات ثابت هستند، ولی از اینکه ائمه گفته اند: «اینطور نازل شده است»، منظور تفسیر آن است، یعنی اینطور تفسیر می­شود[88].

توضیح:

این سخن آن‌ها تاکید است بر عقیده تحریف قرآن که در کتاب‌هایشان آمده است، و دفاع از قرآن نیست، چگونه تفسیر صحابه برای قرآن از دیدگاه این افراد تحریف شمرده می‌شود، و آنچه آخوندهایی چون قُمی و کلینی و مجلسی گفته‌اند مبنی بر تحریف قرآن به تفسیر توجیه می‌شود؟!!.

گروه سوم از علمای معاصر شیعه می­گویند: منظور از تحریف که در روایات آمده یا نسخ است، یا آیاتی است[89] که تلاوت‌شان نسخ شده است[90].

رسوایی شیعه:

اما آخوند بزرگ شیعه امروز که او را امام اکبر و آیت عظماء لقب می‌دهند، و سرپرست حوزه علمیه و بزرگترین مرجع است، ابوالقاسم خویی متوفای 1413 معتقد است که ادعای منسوخ بودن تلاوت همان ادعای تحریف است[91].

ولی خیلی واضح است که نسخ و تحریف با هم فرق دارند، تحریف کاری است که انسان انجام می­دهد و خداوند انجام دهنده آن را نکوهش و مذمت کرده است، ولی نسخ از سوی خداوند متعال انجام شده، خداوند متعال می‌فرماید:

 ﴿۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ١٠٦ [البقرة: 106].

 هر آیه‌ای را که رها سازیم (و به دست فراموشی سپاریم) ، و یا این که (اثر معجزه‌ای را از آئینه دل مردمان بزدائیم و) فراموشش گردانیم، بهتر از آن یا همسان آن را می‌آوریم و جایگزینش می‌سازیم . مگر نمی‌دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است‌؟

و نسخ به هیچ وجه مستلزم مفهوم دستبرد شدن در کتاب خدا نیست .

گروه چهارم: از علمای معاصر شیعه می­گویند: قرآنی که اکنون در دست ما است تحریف نشده است، اما ناقص است و آیاتی مختص به ولایت امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  از آن کم شده، ولی بهتر بود عنوان بحث را (ناقص کردن قرآن) قرار می­دادهد، یا اینکه با صراحت نزول وحی دیگری یا عدم آن را اعلام می­کردند، تا کفّار نتوانند انسان‌های سبک مغز و نادان را به ادعای اینکه گروهی از مسلمین به تحریف قرآن اعتراف کرده‌اند فریب ندهند و گمراه نسازند[92].

توضیح:

این گفته نیز چون گفته سابق دفاع نیست، بلکه تاکیدی است بر اینکه آن‌ها معتقد به تحریف قرآن هستند، چون می‌گویند از آن کم شده است.

گروه پنجم می­گویند: ما به این قرآن موجود ایمان داریم، و آن کم و زیاد نشده است، اما ما شیعیان دوازده امامی اقرار می­کنیم قرآنی هست که علی علیه السلام  با دست خود بعد از فازغ شدن از کفن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و اجرای وصیت­هایش آن را نوشته است. و همواره این قرآن همچون هدیه­ای الهی است و اکنون نزد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه نگهداری می‌شود[93].

توضیح:

مدعیان این سخن اعتراف می‌کنند که قرآنی دیگر غیر از این قرآن موجود در دست مسلمانان نزد امام مهدی هست، پناه بر خدا از شرک.

گروه سوم، علمای معاصر شیعه­ هستند

این گروه با روشی حیله گرانه تظاهر می­کنند به اینکه نقص و تحریف قرآن را انکار می­کنند و قبول ندارند. یکی از پلید­ترین کسی که ازاین روش استفاده کرده آیت شیعه خوئی است که سابقاً مرجع شیعیان عراق و برخی نواحی دیگر بود. او در تفسیرش «البیان»گفته: «چیزی که بین علما و محقیقین شیعه در این موضوع مشهور است، و حتی بدان تسلیم شده‌اند تحریف نشدن قرآن است»[94].

توضیح:

اما آقای خوئی خودش قاطعانه مجموعه ای از روایات تحریف قرآن را تصحیح کرده و می­گوید:«بسیاری از روایات موجب این هستند که قاطع باشیم در اینکه از معصومین صادر شده‌اند، و کمتر ازاین نیستند که به آن‌ها اطمینان داشت، و در میان آن‌ها برخی به طریق معتبر روایت شده اند»[95]. و خوئی اعتقاد علمای شیعه به نقص قرآن را انکار می‌کند، اعتقاد خود را به «مصحف فاطمه و علی رضی الله عنهما » اعلام کرد که (به ادعای او)نام در آن دو مصحف نام ائمّه و چیزهای اضافی ذکر شده که کتاب الله نیست، و ادعای می­کند که امّت اسلام و قبل از همه صحابه رضی الله عنهم  قرآن را بر خلاف معنی واقعی آن تفسیر کرده‌اند، ولی تحریفاتی که کلینی و قُمی و عیاشی در مورد تفسیر قرآن کرده‌اند تفسیر واقعی قرآن است[96].

رسوایی بزرگ خوئی:

آقای خوئی خود را رسوا کرده و اعتقاد خود را در مورد تحریف بیان کرد و گفت: «این امّت بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  برخی کلمات را تغییر داده و به جای آن کلمات دیگری قرار داده اند»...تا آنجا که گفته:عیاشی از هشام بن سالم روایت است که گفت: از ابا عبدالله در مورد این فرموده­ی خدا سؤال کردم:  ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَادَمَ وَنُوحٗا وَءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ وَءَالَ عِمۡرَٰنَ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٣ [آل عمران: 33] گفت:در اصل(آل ابراهیم و آل محمّد)بوده که اسمی را به جای اسم دیگری قرار دادند».

 گروه چهارم

گروهی هستند که آشکارا این اندیشه­ی کفرآمیز را بیان می­کنند و از آن استدلال می‌نمایند. و کسی که کفر بزرگ را برعهده گرفت حسین نوری طبرسی (متوفای 1320) بود.او کتاب «فصل الخطاب» را تألیف کرد تا در آن ثابت کند که علمای شیعه به این کفر ایمان دارند، بنا براین او همه اقوال متفرق علمای شیعه و اساتید خود و مواردی از آیاتی را که به اعتقاد آن‌ها تحریف شده‌اند جمع آوری کرد و در قالب یک کتاب به چاپ رسانید، و این کتاب در سال 1298 هجری در ایران به چاپ رسید.

دیدگاه شیعه در مورد بلاغت قرآن

س 15- آیا کسی از علمای شیعه مدعی است که در قرآن آیاتی سخیف و پوچ هست؟

ج بله، از علمای بزرگ شیعه که این سخن را گفته است مرجع آن‌ها طبرسی است که در الوثیقه ص211 می­گوید: « ... و نظم و ترتیب آن متفاوت است،چنان که بعضی از فقره و بندهای آن در نهایت اعجاز قرار دارد و بعضی دیگرسبک و بی‌ارزش است، و در فصاحت هم متفاوت‌اند، بعضی از آیات در نهایت فصاحت و شیوایی قرار دارند، و بعضی از نظر فصاحت در پایین‌ترین رتبه قرار دارند»!.

توضیح:

 علمای شیعه کتاب‌های خود را از اینکه در آن چیز سخیف و بی­معنایی باشد مبرا و پاک دانسته‌اند!![97].ستایش برای خداوند که فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦ [فصلت: 26] «کافران (به همدیگر) می‌گویند : گوش به این قرآن فرا ندهید ، و در آن یاوه‌سرائی و جار و جنجال کنید شما پیروز گردید».

چند نمونه از تفسیر شیعه بر قرآن

س 16 آیا می­توانید چند نمونه از تفسیری شیعه برای قرآن ارائه داده­اند را بیان کنید؟

ج بله،

*- آن‌ها قرآن کریم را به ائمه تفسیر می­کنند!!.

کلینی روایت کرده: «ابوخالد کابلی گفت: از اباجعفر در مورد این آیه سؤال کردم که می­فرماید:

﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٨ [التغابن: 8]

 ابو جعفر گفت: «ای اباخالد سوگند به خدا منظور از نور ائمه آل محمّد است، و سوگند به خدا که آن‌ها نور آسمان‌ها و زمین هستند»[98].

همچنین قُمی در تفسیر آیه: ﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢ [البقرة: 1-2] روایت کرده که ابوبصیر از ابوعبدالله علیه السلام  نقل کرد که گفت: «کتاب علی علیه السلام  است که شکی در مورد او نیست، و متقین و پرهیزگاران شیعیان ما هستند».

*- و نور را به ائمه تفسیر می­کنند. کلینی روایت کرده که ابوعبدالله این آیه را چنین تفسیر کرد:

﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٣٥ [النور: 35]

گفت: ﴿مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ یعنی: فاطمه رضی الله عنها . و منظور از ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ  حسن علیه السلام  است. و ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ یعنی: حسین علیه السلام . و در مورد ﴿ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ گفت: یعنی فاطمه در بین زنان اهل دنیا مانند ستاره فروزان است.و ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ یعنی: ابراهیم علیه السلام . و ﴿لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ یعنی: نه یهودی است و نه نصرانی. و ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ یعنی نزدیک است علم از او جوشش می­کند.و ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یعنی بعد از هر امام یک دیگر امام می­شود. و ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ یعنی خدا هرکس را بخواهد بسوی ائمه هدایت می­­کند»[99].

*- آیاتی را که از شرک نهی می‌کند، به شرک ورزیدن در ولایت علی، یا به کفر ورزیدن به ولایت او تفسیر می‌کنند!!.

از باقر روایت کرده‌اند که او در مورد این آیه که می­فرماید:

﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥ [الزمر: 65] «به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک ورزی کردارت (باطل و بی‌پاداش می‌گردد و) هیچ و نابود می‌شود، و از زیانکاران خواهی بود».

 می­گوید: یعنی اگر همراه با ولایت علی به ولایت کسی دیگر دستور دهی، کردارت باطل می­شود». همچنین حجّت شیعه کلینی در تفسیر همین آیه از جعفر روایت کرده که گفت: یعنی اگر در ولایت علی کسی را شریک قراردهی...

و عیاشی از ابو جعفر روایت کرده که آیه 48 سوره نساء را که ­می­فرماید:

 ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ [النساء: 48].

  چنین تفسیر کرده است: یعنی خداوند کسی را که به ولایت علی کفر بورزد نمی­آمرزد.

﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا٤٨ [النساء: 48]  و گفت: کسانی را مورد عفو قرار می­دهد که ولایت علی را پذیرفته­اند[100].

*- آیاتی را که به پرستش خالصانه و دور از شرک خداوند، و دوری کردن از طاغوت‌ها فرمان می­دهد به ولایت ائمه و بیزاری جستن از دشمنان‌شان تفسیر می­کنند. از ابو جعفر رضی الله عنه  روایت کرده‌اند که گفت: «هیچ پیامبری نیست مگر آن که خداوند او را با پیام ولایت ما و برائت از دشمنان ما فرستاده است، آنجا که فرموده:

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ [النحل: 36].

سپس گفته: ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ یعنی با تکذیب آل محمّد گمراهی او قطعی و محقق شده است»[101].

و از ابو عبدالله روایت می‌کنند که در مورد فرموده آیه 51 سوره نحل که می­فرماید:

﴿۞وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ٥١ [النحل: 51]. گفته: «یعنی دو امام را بر نگزینید، چون امام فقط یکی است»[102].

*- آیاتی را که در مورد کفار و منافقین نازل شده­اند به بزرگان صحابه رضی الله عنهم  تفسیر کرده‌اند، مانند این آیه:

 ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٢٩ [فصلت: 29] یعنی: کافران (در میان دوزخ فریاد برمی‌آورند و) می‌گویند : پروردگارا! کسانی را از دو گروه انس و جنّ به ما نشان بده که ما را گمراه کرده‌اند ، تا ایشان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمالشان گردانیم و بدین وسیله از زمره پست‌ترین مردم (از لحاظ مقام و مکان) شوند.

گفته اند: آن دو نفر یعنی: آن دو شیطان.

 مجلسی می‌گوید: «منظور از آن دو ابوبکر و عمر می‌باشند، و منظور از فلان جن ذکر شده در آیه است، چون او شیطان است، یا به خاطر اینکه عمر زنا زاده است (پناه بر خدا از کفر شیعه)، و یا اینکه چون او در مکر و حیله مثل شیطان است. و احتمال دارد منظور از شیطان ابوبکر باشد»[103]!!.

و در مورد این آیه که می‌فرماید:

﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ [البقرة: 168]. گفته: پا به پا شدن با شیطان را به ولایت اول و دوّم(ابوکر و عمر رضی الله عنهما ) نهی شده است.

و روایت کرده‌اند که ابوعبدالله در مورد فرموده الهی که می‌فرماید: ﴿يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ [النساء: 51] از اباعبدالله روایت کرده‌اند (به دروغ) که گفت : جبت و طاغوت یعنی فلان و فلان[104].

همچنین مرجع درجه اول شیعه گفت: فلان و فلان ابوبکر و عمر( رضی الله عنهما )هستند.

یک رسوایی برای شیعه

*- روایاتی را صادر کرده‌اند که برخی از روزهای هفته را مورد مذمّت و نکوهش قرار می­دهد. از جمله روایتی که از اباعبدالله روایت کرده­اند که گفت: «شنبه برای ما، و یکشنبه برای شیعیان ما، و دوشنبه برای دشمنان ما، و سه شنبه برای بنی امیّه، و چهارشنبه روز آشامیدن دوا است، ...»[105].

یک عامل کمرشکن مراجع شیعه

بزرگان شیعه به حدی پست و فرومایه شده­اند که برخی از حشرات ذکر شده در قرآن را هم به علی بن ابی طالب رضی الله عنه  تفسیر کرده­اند! مثلاً در مورد این آیه: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ [البقرة: 26]، گفته‌اند: بَعُوضَةٗ  «(که بمعنی پشه است) امام علی است (حاشا از او رضی الله عنه )»!.

تفسیر اسماء حُسنی نزد شیعه

س 17 علمای شیعه آیه­ی 180 سوره اعراف را چگونه تفسیر می­کنند؟

ج- در مورد این آیه که می­فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٨٠ [الأعراف: 180] از امام رضا رحمه الله  روایت کرده­اند که گفت: «هرگاه دچار سختی و مشکل شدید با توسل به ما از خدا کمک بگیرد، و خداوند در آنجا که می­فرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ به همین اشاره دارد و گفت: ابو عبدالله می­گوید: سوگند به خدا ما اسماء حُسنای خداوند هستیم، و خداوند از هیچ کسی نمی­پذیرد مگر آنکه ما را بشناسد و ما را بخواند»[106].

جایگاه سخنان دوازده امام نزد شیعه

س 18 اقوال دوازده امام نزد علمای شیعه چه ارزش و جایگاهی دارند؟

 ج اقوال ائمه نزد آن‌ها همچون گفته‌ها و اقوال خداوند و پیامبرش صل الله علیه و آله و سلم  می­باشند، و گفته­اند: «سخن هر یک از ائمه اطهار سخن خداوند جل جلاله  است، و همانطور که در گفتار و کلام الهی اختلافی وجود ندارد، در اقوال ائمه اختلافی وجود ندارد»[107].

بلکه گفته اند: «هرکس حدیثی از ابو عبدالله بشنود جایز است که آن را از پدرش یا از یکی از اجدادش روایت کند، بلکه جایز است بگوید: خداوند جل جلاله  چنین گفته است»! و اصلاً اولویّت را به این می­دهند که بگوید:خدا فرمود!. به دلیل اینکه در حدیث ابو بصیر آمده که گفت: به ابی عبدالله گفتم: از تو حدیثی را می‌شنوم و آن را از پدرت روایت می‌کنم یا آن را از پدرت می‌شنوم و از تو روایت می‌کنم ؟ گفت : فرق نمی‌کند اما اگر از پدرم آن را روایت کنی برایم پسندیده­تر است! و ابوعبدالله به جمیل گفت: آنچه از من شنیدی آن را از پدرم روایت کن»[108].

تعارض:

کلینی خود از اباعبدالله روایت کرده که گفت: «امان از دروغ مفترع». گفتند: دروغ مفترع چیست؟ گفت: «بدین‌صورت که مردی از کسی دیگر سخنی را برایت نقل کند، ولی تو او را ترک کنی و از کسی آن سخن را روایت و نقل کنی که از او نقل کردند»[109].

و گفته اند: (امامت استمرار نبوّت است )[110].

 روح الله موسوی خمینی می­گوید: «تعالیم ائمه همانند تعالیم قرآن است، و اجرا و پیروی از آن واجب است»[111].

و شیخ شیعه محمّد جواد مغنیه می­گوید: گفته و امر معصوم کاملاً مثل قرآن است که از سوی خداوند دانا نازل شده است (و این آیه را که در مورد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  است برای مدعای خود شاهد قرار داده): ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ [النجم: 3-4][112].

توضیح:

به اعتقاد شیعه تا آخرین امام شیعه (امام زمان موهوم) نصوص نبوی ادامه دارد، اما آیا به اعتقاد آن‌ها وجود ائمه پایان پذیر است؟! و روایات سابق به صراحت دروغ گفتن آشکار را تجویز کرده­اند، چنانکه به عنوان مثال چیزی را به امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  نسبت می­دهند که خودش نگفته، بلکه آن را یکی از نوادگانش گفته، و همانگونه که ذکر شد این کار از دیدگاه شیعه اولویّت دارد و بهتر است!؟.

سنّت از دیدگاه شیعه

س 19 پس سنّت نزد علمای شیعه چیست؟

ج سنّت از دیدگاه آن‌ها سنّت معصومین علیهم السلام  است[113]. و می­گویند: «چون آن‌ها از جانب خدا تعیین شده‌اند تا احکام واقعی را به مردم برسانند، پس آنچه آن‌ها حکم می‌کنند احکامی هستند که نزد خداوند نیز به همان صورت حکم شده اند»[114].

بنابراین سنّت نزد شیعه منحصر به سنّت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نیست، و کلام دوازده امام معصوم چه در کودکی گفته باشند، و چه زمانی که به رشد عقلی رسیده‌اند فرق ندارد، و معتقدند که ائمه از وقتی که به دنیا آمده­اند تا روز مرگ و وفات نه عمداً و نه از روی فراموشی، و نه از روی اشتباه به خطا نمی­روند و اشتباهی از آنان سر نمی­زند[115].

آیا رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  همه چیز را ابلاغ کرد؟

س 20 پس آیا از دیدگاه عقیده شیعه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  قبل از وفات همه شریعت ابلاغ کرده یا نه؟

ج از دیدگاه آن‌ها خیر، بلکه بخشی از شریعت را به مردم ابلاغ کرده، و بقیه را نزد علی رضی الله عنه  به ودیعت نهاده است!.

آیت عظمای شیعه شهاب الدین نجفی می­گوید: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرصت تعلیم همه احکام دین را نیافت،... و اشتغال به جنگ و جهاد را بر بیان تفاصیل احکام دین مقدّم داشت، به خصوص که در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  مردم آمادگی نداشتند همه آنچه را که در طول چند قرن مورد نیاز است فراگیرند»![116].

امام و رهبر شیعه خمینی می‌گوید: «ما می­گوییم پیامبران در اجرای اهداف‌شان موفق نشده­اند و خداوند در آخرالزمان شخصی را مبعوث خواهد کرد که برای اجرای مسائل و قضایای پیامبران قیام کند»[117].

موضع شیعه در مورد روایات صحابه رضی الله عنهم

س 21 موضع علمای مذهب شیعه در مورد روایات صحابه چیست؟

ج شیخ شیعه آل کاشف الغطاء می­گوید: «شیعه فقط روایاتی را سنّت و صحیح می‌دانند که اهل بیت از جدشان روایت کرده باشند. اما احادیث کسانی همچون ابوهریره و سمره بن جندب و غیره نزد امامیه به اندازه پشه ای ارزش ندارند»[118].

بنابراین یکی از اصول عقاید شیعه این است که: «هر آنچه از طریق غیر ائمه روایت شده باطل است»[119].

و حسن بن فرحان مالکی (که یکی از خدمت‌گزاران مذهب شیعه است) می­گوید: «فقط روایات آن دسته از صحابه پذیرفته می­شود که قبل از صلح حدیبیه ایمان آورده اند»[120].

مطالب کمر شکن:

علمای شیعه نپذیرفتن روایات صحابه را اینگونه توجیه می‌کنند که چون صحابه امامت یکی از ائمه یعنی علی بن ابی طالب رضی الله عنه  را (به گفته آن‌ها) نپذیرفته و رد کرده‌اند، روایت‌شان مورد قبول نیست.اما سؤال این است که چرا آن‌ها روایات کسانی را می‌پزیرند که امامت بسیاری از ائمه ایشان را نپذیرفته و رد کرده‌اند !!؟.

چرا علمای شیعه چنان که حُر عاملی تاکید می­کند به روایات فرقه­ی فطحیه[121]، امثال عبدالله بن بکیر، و واقفه[122]، امثال سماعه بن مهران، و روایات ناووسیه[123]، و غیره عمل می‌کنند، اما با وجود این علمای شیعه بعضی از راویان این فرقه‌ها را که بسیاری از ائمه را قبول ندارند ثقه و مورد اعتماد قرار داده‌اند.

(کشی شیعه) در مورد بعضی از رجال فرقه فطحیه همچون محمّد بن ولید خزاز و معاویه بن حکیم و مصدّق بن صدقه و محمّد بن سالم بن عبدالحمید می­گوید: «همه این‌ها فطحیه هستند و آن‌ها از جمله علما و فقها بزرگ و عادل می‌باشند»!!.

و مجلسی خبر داده که فرقه­ی شیعه به مرویات آن‌ها عمل می­کنند، آنجا که گفته: «به خاطر آنچه گفتم این طایفه به اخبار و روایات فطحیه مثل عبدالله بن بکیر و غیره، و اخبار واقفه مثل سماعه بن مهران و غیره عمل کرده‌اند»[124].

و نیز کشی و برادرش در مورد بعضی از سران واقفه از علمای شیعه اعتراض کرده­اند، چون امام معصومشان گفته است: «واقف از حق برگشته است و بر معصیّت و گناه قرار دارد، اگر بر آن بمیرد جهنم جایگاه اوست و بد جایگاه و سرنوشتی است».

 و می­گوید: «واقفی­ها حیران و سرگشته زندگی می­کنند،و کافر و زندیق می­میرند».

 و می‌گویند: «آن‌ها کافر مشرک و زندیق هستند»[125].

مطالب کمر شکن برای علمای شیعه:

 علمای شیعه خود از ابی حازم روایت است که گفت: «به ابی عبدالله گفتم مرا از اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  خبر بده که آیا بر محمّد راست گفته‌اند، یا بر او دروغ بسته‌اند؟ گفت: راست گفته‌اند»[126].

الله اکبر ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١ [الإسراء: 81].

حکایات رقاع چیست؟

س 22 حقیقت(حکایات رقاع) و جایگاه آن در مذهب شیعه چیست؟

ج وقتی امام شیعیان حسن عسکری وفات یافت جانشین و فرزندی شناخته شده و آشکار از خود به یادگار نگذاشت، زنان و کنیزانش جهت اطمینان (توسط ماما) مورد بررسی قرار گرفتند و ثابت شد که هیچکدام از آن‌ها حامله نیست، بنابراین ارث به جا مانده از او میان مادر و برادرش جعفر تقسیم گردید، و مادرش وصیت او را اجرا کرد و این را قاضی و پادشاه وقت ثبت کردند[127].

از این رو این واقعه کمر شیعه را شکست.

 بعضی گفتند: امامت به پایان رسیده است[128]. و برخی گفتند: حسن بن علی وفات یافت و فرزندی نداشت و امام بعد از او برادرش جعفر بن علی است[129].

و در پهنای این حیرت و سرگردانی و بی تابی و اضطراب که علمای شیعه در آن به سر می­بردند، مردی به نام عثمان بن سعید عمری برخاست و ادعا کرد که حسن عسکری فرزندی پنج ساله دارد که از مردم پنهان است و به هیچ کس جز او خود را نشان نمی­دهد، و او بعد از پدرش امام است، و این کودک او (یعنی عثمان) را برای دریافت اموال به وکیل گرفته، و او را نایب خود قرار داده تا به مسایل دینی پاسخ دهد[130].

هنگامی که در سال 280 عثمان بن سعید وفات یافت پسرش محمّد بن عثمان همان ادعای پدرش را تکرار کرد.

و چون در سال 305 محمّد وفات یافت؛ حسن بن روح نوبختی به همان ادعا جانشین او گردید، و در سال 326 نوبختی در گذشت؛ و ابوالحسن بن علی بن محمّد بن محمّد سمری (متوفای 329) جانشین اوشد. وی از دیدگاه علمای شیعه آخرین کسی است که ادعای نیابت مهدی را مطرح کرد، و از آنجا که اموال هنگفتی از این طریق بدست می­آید؛ افراد زیادی ادعای نیابت امام زمان را مطرح کردند، علمای شیعه فتوا دادند که نیابت تمام شده، و با وفات سمری غیبت کبری آغاز شد، و این جانشین امام همانطور که اموال افراد ساده­لوح و نادان را از چنگ‌شان در می­آورد و چپاول می­کرد، به سؤالات آنان گوش می‌داد، و (به ادعای خود) از سوی امام مورد انتظار برایشان پاسخ دریافت می­کرد، و آن را (توقیعات) یا سند می­نامیدند که به گفته آن‌ها خط و امضای امام منتظرشان بود .

اما جایگاه و ارزش خرافه (سند و رقعه و توقیعات و امضای امام) در مذهب شیعه بالا گرفت و مانند فرموده­ی خدا و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  است، و حتی علمای شیعه این امضاها و نوشته­ها را در زمان تعارض و مخالفت با روایات صحیح که از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روایت شده ترجیح داده­اند. از جمله (ابن بابویه) مرجع بزرگ شیعه صحیح­ترین احادیث روایت شده نزد شیعه را به خاطر مخالفت با این خرافه ردّ کرده و گفت: «من به این حدیث فتوا نمی­دهم، بلکه به سند با خط حسین بن علی علیه السلام  فتوا می­دهم که نزد من است». حر عاملی در توضیح این سخن گفته: «چون خط معصوم از آنچه توسط واسطه­ها نقل شده قوی­تر و معتبرتر است»[131].

و علمای معاصر شیعه می­گویند این«رقعه­ها» آن سنّت هستند که باطلی بدان راه ندارد[132].

انگیزه تألیف کتاب تهذیب الاحکام توسط طبرسی

س 23 علّت تألیف کتاب تهذیب الاحکام از طرف طبرسی چه بود و تعداد احادیث این کتاب چقدر هستند؟

ج این کتاب از زمانی که تألیف شده تا به امروز یکی از اصول معتبر شیعه به شمار می­رود و حاوی(13590) حدیث است و بعد از کتاب الکافی کلینی دوّمین کتاب معتبر شیعه است. و تعجب اینجاست که مؤلف این کتاب (طوسی) در کتاب دیگرش (عدة الاصول) تصریح کرده که احادیث کتابش (التّهذیب) و روایات آن بیش از پنج هزار حدیث هستند، یعنی از شش هزار بیشتر نیستند! پس این بدین معنا است که در قرن‌های مختلف بیش از نصف این کتاب به آن اضافه شده است؟!.

تردیدی نیست که این روایات را دستی مخفی به نام علمای شیعه و در لباس اسلام بدان افزوده است!.

اما سبب تألیف این کتاب آنگونه که طوسی اعتراف کرده: «وضعیت نابسامان تناقض و تضاد و اختلاف احادیث با یکدیگر بود، تا جایی که هیچ حدیثی نیست مگر اینکه در مقابل آن حدیثی متضاد با آن قرار دارد، و هر حدیثی را حدیثی دیگر رد کرده و با آن مخالفت می­نماید، تا جایی که مخالفان ما این را بزرگترین عیب و طعن علیه مذهب ما به حساب آورده اند»!![133].

ولی بزرگان شیعه بسیاری از تناقضات موجود در روایات‌شان را بدون دلیل با تقیه توجیه کرده­اند، و تنها دلیل تقیه را همسویی با اقوال و نظریه دشمنان، یعنی اهل سنّت ذکر کرده‌اند![134].

جایگاه کتاب الکافی نزد شیعه

س24- کتاب الکافی نزد شیعه از چه جایگاهی برخوردار است؟ و آیا از دستبرد و افزودن محفوظ بود؟ و آیا بر تعداد احادیث و فصل‌های آن اتفاق دارند؟

ج بزرگان شیعه گفته­اند: وقتی کلینی کتاب (الکافی) را تألیف کرد آن را بر امام دوازدهم یا سیزدهم که غایب است عرضه کرد، گفت: «الکافی برای شیعیان ما کافی است»[135].

و شیخ عباس قمی می­گوید: «الکافی بزرگترین کتاب اسلامی و بزرگترین مرجع امامیه است که برای امامیه چنان کتابی نوشته نشده است».

و محمّد امین استر آبادی می­گوید: «از علما و اساتید خود شنیده­ایم که گفته‌اند: در اسلام هیچ کتابی تألیف نشده که با الکافی برابر یا همسطح باشد»[136].

توضیح:

اکنون با من به فصل‌های الکافی، چه رسد به مطالب و عبارات آن دقت کن، سپس بیندیش چقدر بدان افزوده اند:

شیخ خوانساری می­گوید: «در مورد کتاب (الروضة) اختلاف کرده­اند که آیا کلینی آن را تألیف کرده یا بعداً به الکافی اضافه شده است»[137].

ثقه و سرور شیعه حسین بن حیدر کرکی عاملی(متوفای 1076هـ)می­گوید: «کتاب الکافی پنجاه کتاب (فصل) است که هر یک با سند متصل به ائمه بیان شده‌اند»[138].

و از طرفی شیخ الطائفه طوسی(متوفای460هـ) گفته: «کتاب الکافی مشتمل بر سی کتاب است، که اوّلین کتاب العقل و کتاب الروضه آخرین کتاب آن است... و شیخ از همه روایات آن مرا خبر می‌دهد»[139].

از گفته­های سابق چنین بر می­آید که در فاصله قرن پنجم تا قرن یازدهم بیست کتاب به الکافی افزوده شده است، و هر کتابی چندین فصل و باب دارد، یعنی تقربیاً در این مدت (40%) به آن اضافه شده است، علاوه بر تغییر در روایات و کلمات آن، و پاراگراف‌هایی از آن حذف شده و بندهایی به آن اضافه شده است!!.

چه کسی بیست کتاب (فصل بزرگ) به الکافی اضاف کرده است؟ آیا ممکن است آخوندهای عمامه به سر از علمای یهود آن را اضافه کرده باشند، یا فقط کار یک یهودی است، یا در طی قرن‌های متمادی یهودیان زیادی این عمل را انجام داده‌اند؟

یا این که این امر طبیعی است، چون کسی که بر رسولخدا صل الله علیه و آله و سلم  و صحابه و خویشاوندانش دروغ ببندد، به طریق اولی بر اساتید خود دروغ می­بندد!.

و از هر شیعه­ای می­پرسیم آیا هنوز الکافی شما از سوی امام معصومتان که در غار پنهان شده مورد تایید است، و آیا هنوز نظر امام معصوم در مورد کافی این است که برای شیعیان او کافی است؟! از خداوند می­خواهیم که ما و شما را هدایت کند.

منبع دریافت علوم شرعی از دیدگاه شیعه

س 25 علمای معاصر شیعه در مورد منابع دریافت علم شرعی چه می‌گویند؟

ج آن‌ها بر اصول و منابع علمای گذشته خود یعنی کتاب­های چهارگانه (الکافی، التهذیب، الاستبصار و من لا یحضره الفقیه) متکی هستند! چنان که گروهی از علمای معاصرشان همچون آغا بزرگ تهرانی[140] و محسن امین[141] و غیره بر این امر ت تهذیب الاحکام از طرف طبرسی تأکید کرده‌اند، و شیخ و آیت معاصرشیعه عبدالحسین موسوی در مورد کتاب­های چهارگانه شیعه می­گوید: «این کتاب‌ها متواتر هستند، و مضامین آن به طور قطع صحیح است، و الکافی مقدم­ترین و برترین این کتاب‌هاست»[142].

بنابراین علمای معاصر شیعه با علمای گذشته ایشان در این مورد تفاوتی ندارند، و همه به یک سرچشمه مراجعه می­کنند و مرجع همه یکی است، علاوه براین برخی از منابع اسماعیلیه[143] مرجع و منبع علمای معاصر شیعه قرار گرفته است، همچون کتاب دعائم الاسلام اثر قاضی نعمان بن محمّد بن منصور (متوفای 363 هـ) که اسماعیلی بوده و بعد از جعفر صادق امامت همه ائمه شیعه را انکار می­کرد، و از دیدگاه شیعه او کافر بود چون امامت بیش از یک امام را انکار می­کرد[144]. اما با وجود این علمای شیعه در کتاب‌های خود به گفته­های او استناد می­کنند[145].

تقسیم حدیث به صحیح و حسن و ضعیف نزد شیعه

س 26 آیا در مذهب شیعه احادیث به صحیح و حسن و ضعیف تقسیم می‌شوند آنگونه که نزد اهل سنّت معروف است، و این عمل چه وقتی در مذهب شیعه پدید آمد و چرا؟.

ج تقسیم احادیث به صحیح و حسن و ضعیف در مذهب پدیده و جدید است،[146] چون آنگونه که خود اعتراف کرده‌اند: «فایده ذکر سند این است که اعتراض و عیب گرفتن عامه ـ یعنی اهل سنّت ـ که می­گویند احادیث آن‌ها معنعن است و سند ندارند و تنها از اصول قدیمی آن‌ها نقل شده­اند دفع می­گردد» و اصطلاح جدید حدیث نزد شیعه با اعتقاد عامه (اهل سنّت) و اصطلاح آن‌ها موافق است، و اصلاً این مصطلح برگرفته از کتاب‌های اهل سنّت است، همانگونه که از روی بررسی مشخص است)[147]. یعنی شیعه معیاری برای تشخیص حدیث صحیح و ضعیف ندارند، و این معیارها تنها قالب و صورت هستند نه حقیقت، زیرا به هدف دفع انتقاد اهل سنّت مبنی بر اینکه احادیث ایشان بدون سند است و صحیح را از سقیم تشخیص نمی‌دهند؛ این کار را کردند!.

تناقضات شیعه در جرح و تعدیل راوی

س27- آیا در مذهب شیعه در جرح و مخدوش کردن یا گواهی عدالت برای راویان تناقضات و اختلاف هست؟

ج بله کاشانی می‌گوید: «در مورد جرح و تعدیل و شرایط آن اختلافات و تناقضات و اشتباهاتی هست به گونه‌ای که اطمینان از آن حاصل نمی­گردند، همانگونه که برای متخصص این موضوع روشن است»[148]. به عنوان مثال در مورد محدث معروف شیعه زراره بن اعین از شاگردان و یاران هر سه امام شیعه باقر و صادق و کاظم کشی از ابی عبدالله رحمه الله  روایت کرده که گفت: «زراره از یهود و نصارا و از کسی که می­گوید خداوند سومین سه خداست بدتر است»[149].

همچنین کشی روایت کرده که ابا عبدالله علیه السلام  گفت: «ای زراره اسم تو در لیست اسامی اهل بهشت بدون الف ثبت شده است، گفتم: آری فدایت شوم اسم من عبد ربّه است»[150].

از گونه تناقضات بسیار دارند، به عنوان مثال در مورد جابر جعفی و محمّد بن­مسلم و ابو بصیر لیث مرادی و برید عجلی و حمران بن أعین و دیگر راویان چنین تناقضاتی گفته شده است، وقتی که چنین اشخاصی (که بیشتری روایات را نقل کرده‌اند) اینگونه باشند، بر چه اساسی در مورد احادیث و روایات آن‌ها حکم می‌شود؟.

اجماع از دیدگاه شیعه

س 28 آیا اجماع نزد علمای مذهب شیعه حجت است، و از چه زمانی؟

ج اجماع نزد شیعه حجت نیست مگر یکی از ائمه معصوم در آن وجود داشته باشد. شیخ شیعه ابن مطهر حلی می­گوید: «اجماع نزد ما تنها زمانی حجت است که مشتمل بر قول معصوم باشد، پس هر گروهی کم یا زیاد که امام همان سخن آن‌ها را گفته باشد؛ اجماعشان به خاطر قول امام حجت است نه به خاطر اجماع»[151].

توضیح:

 در این صورت اجماع چه ارزشی دارد، وقتی آن‌ها امام خود را معصوم می­دانند، پس قول امام به تنهایی کافی است.

توحید الوهیّت از دیدگاه شیعه امامیه

س 29 عقیده علمای مذهب شیعه در مورد توحید الوهیت چیست؟

ج اعتقادی که درباره امامان‌شان دارند اعتقاد به توحید و ختصاص عبادت به خداوند متعال و یکتاپرستی آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده است.

ج- پاسخ این سؤال در ضمن چند سؤال و پاسخ دیگر روشن می­شود.

یکتا پرستی نزد شیعه

س30- به اعتقاد شیعه مصداق یکتاپرستی چیست؟

ج- علمای شیعه می‌گویند: «اگر ائمه نبودند خداوند متعال پرستش نمی­شد. (خداوند از آنچه آنان می‌گویند ، بسیار به دور و خیلی والاتر و بالاتر است‏) خداوند نمی‌تواند از امامان آن‌ها بی نیاز باشد ). و به دروغ به ابی عبدالله نسبت می­دهند که گفته است: «خداوند ما را آفرید و به ما بهترین سیما و چهره بخشیده، و ما را چشم خود در میان بندگانش قرار داد، و ما را زبان گویای خویش در میان آفریده­ها، و دست گشاده با مهربانی و رحمت به سوی بندگان، و سمت و جهت خویش که باید از آن وارد شد، و دروازه­ی او که به سوی او راهنمایی می­کند قرار داد. و ما را خزانه­دار خویش در آسمان و زمین خود قرار داد، بوسیله ما درختان میوه می­دهند، و میوه­ها می­رسند، و نهرها جاری می­شوند، و به واسطه ما از آسمان باران نازل می­شود، و گیاهان می­رویند، و با پرستش و عبادت ما خدا پرستش می‌شود، و اگر ما نبودیم خدا عبادت نمی­شد»[152].

وحدت وجود از دیدگاه شیعه

س 31- آیا بزرگان شیعه به حلول و وحدت وجود کلّی اعتقاد دارند؟

ج- بله، آن‌ها از مقوله­ی حلول جزئی تجاوز کرده، یا به حلول خاص به علی رضی الله عنه  معتقدند و به دروغ ادعا می‌کنند که ابا عبدالله علیه السلام  گفت: «خداوند با دست راستش بر ما دست کشید و نورش را در ما قرار داد»[153].

و در روایتی دیگر آمده است: «ولی خداوند ما را با خودش در آمیخت»[154].

و نیز روایت می­کنند که گفت: «ما با خدا حالاتی داریم، در آن حالات ما او هستیم و او ما است، مگر اینکه او او است و ما ما هستیم (پناهبر خدا از کفر)»[155].

س32- آیاتی که در قرآن در مورد توحید ذکر شده نزد بزرگان شیعه چه معنایی دارند؟

ج- همه آیات توحید عبادت را به تثبیت و تأیید ولایت علی و أئمّه رضی الله عنهم  تفسیر می­کنند، و قاعده­ی آن‌ها در این مورد این است: «اخبار متعدّد در مورد تأویل(تفسیر) شرک ورزیدن به خدا، و شرک ورزیدن در عبادت به شرک در ولایت ائمه وارد شده، یعنی شرک نزد آن‌ها این است که همراه با ولایت امام کسی دیگر را که امام نیست با او شریک گردانی، و همراه با ولایت آل محمّد صل الله علیه و آله و سلم  ولایت غیر آن‌ها را قبول کنی. مثلاً در مورد آیه 65 سوره زمر که می­فرماید:

 ﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥ [الزمر: 65].

 یعنی: «به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک‌ورزی کردارت (باطل و بی‌پاداش می‌گردد و) هیچ و نابود می‌شود ، و از زیانکاران خواهی بود».

معنی این آیه آنگونه که در صحیح‌ترین کتاب شیعیان آمده این است: «اگر بعد از خودت همراه با ولایت علی به ولایت کسی دیگر فرمان دهی عمل تو محو و نابود می‌گردد»[156].

و از آن جمله اینکه در مورد آیه [غافر:12]:  

﴿ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ [غافر: 12]. می­گویند: یعنی به ولایت علی رضی الله عنه  کفر می­ورزید[157] ﴿وَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْۚ فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ ٱلۡكَبِيرِ١٢ و اگر به کسی که حق ولایت ندارد با او شریک شود ایمان می­آورید. و در روایتی دیگر گفته: وقتی به اهل ولایت کفر ورزیدید...

و در مورد آیه 60 سوره نمل که می‌فرماید: ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ٦٠ [النمل: 60]. می­گویند: ابو عبدالله گفته است: یعنی با امام هدایت امام گمراهی هم هست[158].

مطالب کمر شکن برای شیعه:

ابو عبدالله رحمه الله  در مورد کسی که این تفسیر را ارائه می‌دهد می­گوید: «هرکس چنین سخنی بگوید به خدا شرک ورزیده است، تا سه بار گفت: من از آن‌ها تبری و بیزاری می‌جویم، بلکه منظور ذات الله تعالی است»[159].

شرط قبول عمل از دیدگاه شیعه

س33- شرط قبولی عمل انسان در دیدگاه بزرگان شیعه چیست؟

ج- شیعه معتقدند که اصل و اساس پذیرفته شدن عمل ایمان داشتن به امامت ائمه است[160].

و روایت کرده اند: «هرکس به ولایت امیرالمؤمنین اعتراف نکند عملش باطل است»[161]. چون خداوند جل جلاله  علی رضی الله عنه  را به عنوان پرچمی میان خود و آفریدگانش منصوب کرده است، هر کسی او را بشناسد مؤمن، و هر کسی او را نشناسد کافر است، فریده‌هایش نصب کرده است آاآ او هر کسی نسبت به او جاهل باشد گمراه است و هر کس با او چیزی امام قرار دهد مشرک است، و هر کسی ولایت او را بپذیرد به بهشت می‌رود»[162].

توضیح:

بزرگان شیعه چه پاسخی برای این روایت دارند که از علی بن ابی طالب رضی الله عنه  نقل کرده‌اند گفت: «از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم وقتی این آیه نازل شد:

﴿ذَٰلِكَ ٱلَّذِي يُبَشِّرُ ٱللَّهُ عِبَادَهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِۗ قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗ وَمَن يَقۡتَرِفۡ حَسَنَةٗ نَّزِدۡ لَهُۥ فِيهَا حُسۡنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ شَكُورٌ٢٣ [الشورى: 23] در آن موقع جبرئیل گفت: ای محمّد هر دینی اصل و ارکان و فروع و بنیانی دارد، و قطعاً اصل و اساس این دین گفتن لا اله الاّ الله، و فرع آن محبّت و داشتن و ولایت اهل بیت است در هر آنچه موافق حق است»[163].

همچنین گناه کسانی چیست که در امت‌های پیشین مرده­اند و علی و اهل بیتش را نمی­دانسته‌اند؟!.

س34- آیا بزرگان شیعه معتقد به وجود واسطه بین خدا و خلق هستند، و آن واسطه کیست؟

ج- بله، بزرگان شیعه معتقدند ائمّه واسطه بین خدا و خلق هستند. بنابراین مجلسی بابی با این عنوان آورده است: (باب در مورد اینکه مردم جز بوسیله ائمه هدایت نشوند، و ائمه بین خدا و بندگانش وسیله و واسطه هستند، و هیچ کسی به بهشت نرود مگر کسی که آن‌ها را شناخته باشد).

 و در این باب آمده است: «رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  به علی گفت: سه چیز هست من سوگند یاد می­کنم که حق­اند: تو و اوصیای بعد از تو وسیله شناخت و معرفت هستید، خداوند جز بوسیله شما شناخته نمی­شود، و هیچ کسی به بهشت نرود مگر کسانی که شما را می‌شناسند و شما آن‌ها را می­شناسید، و هیچ کسی به دوزخ نمی­­رود مگر کسانی که شما را نمی­شناسد و شما آن‌ها را نمی­شناسید». و نیز مجلسی گفته: «پس ائمه حجاب (دربان) پروردگار و بین خدا و بندگانش واسطه هستند»[164].

توضیح:

 این عقیده شیعه اعتقاد بت­پرستان را به یاد ما می­اندازد که خداوند درمورد آن‌ها فرموده:

﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ٣ [الزمر: 3].

یعنی: «هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس، کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمی‌گیرند (و بدانان تقرّب و توسّل می‌جویند، می‌گویند:) ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفر پیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمی‌کند».

هدایت انبیاء ازدیدگاه شیعه؟

 س35- به اعتقاد بزرگان شیعه اثنی عشریه چگونه انبیاء علیهم السلام  هدایت یافتند؟

ج- بزرگان شیعه ادعا می‌کنند که ابا عبدالله (که از این بهتان مبراست)گفته است: «سوگند به خدا آدم علیه السلام  سزاوار این نبود که خداوند او را با دست خود بیافریند، و از روح خود در او بدمد مگر با ولایت علی، و خداوند با موسی سخن نگفت مگر به سبب ولایت علی، و خداوند عیسی علیه السلام  بن مریم را به عنوان نشانه­ای برای جهانیان پدید نیاورد مگر به سبب فروتنی و خشوع او در برابر علی رضی الله عنه ، سپس می‌گوید: «خلاصه امر این است که هیچ کسی از بندگان خدا سزاوار عنایت خدا نمی­شود مگر به سبب بندگی کردن برای ما»[165].

راه رسیدن به خدا از دیدگاه شیعه

س36- به اعتقاد شیعه عبادت خدا، و شناخت و توحید و یکتاپرستی چگونه است و راه رسیدن به خدا کدام است؟

ج- ادعا می­کنند که جعفر گفته: «بوسیله ما خدا عبادت شده، و بوسیله ما شناخته شده است و بوسیله ما خداوند تبارک و تعالی یگانه دانسته شده است»[166].

و در روایتی دیگر آمده است: «و ما راهی به سوی خدا هستیم»[167].

 و در روایتی دیگر آمده است: «ما ولی امر خدا و خزانه علم او و ظرف وحی او و اهل دین خدا هستیم، و کتاب خدا بر ما نازل شده است، و بوسیله ما خدا عبادت شده است، و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی­شد، و ما وارث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و عترت و خاندان او هستیم»[168].

توضیح:

 خداوند متعال می­فرماید:

﴿مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِيّٗا مُّرۡشِدٗا١٧ [الكهف: 17].

یعنی: خدا جل جلاله  هر که را راهنمائی کند، راهیاب (واقعی) او است، و هر که را گمراه نماید ، هرگز سرپرست و راهنمائی برای وی نخواهی یافت .

و فرمود:

﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ٥٦ [القصص: 56].

یعنی: (ای پیغمبر!) تو نمی‌توانی کسی را که بخواهی هدایت ارمغان داری ولی این تنها خدا است که هر که را بخواهد هدایت عطاء می‌نماید، و بهتر می‌داند که چه افرادی راهیابند.

به اعتقاد شیعه چگونه دعا پذیرفته می­شود؟

س37- به اعتقاد شیعه دوازده امامی چه زمان دعا نزد خدا پذیرفتنی و مقبول است؟

ج- می‌گویند: «دعا جز با نام ائمه قبول نمی‌شود»[169]. و روایت کرده‌اند: «هر کسی خدا را با توسل به ما به فریاد بخواند، رستگار است، و هر کسی به غیر از ما خدا را به فریاد بخواند هلاک شده و خواستار هلاکت است»[170].

توضیح:

خداوند متعال می­فرماید: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨ [الجن: 18]. «مسجدها مختصّ پرستش خدا است، و (در آن‌ها) کسی را با خدا پرستش نکنید».

و فرمود:

﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦ [يونس: 106].

«به جای خدا کسی و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی می‌رساند و نه زیانی . اگر چنین کنی (و دعا و عبادت خود را به جای آفریدگار متوجّه آفریدگان سازی) از ستمکاران و مشرکان خواهی شد».

س38- به اعتقاد شیعه خداوند متعال چگونه دعای انبیایش را اجابت می­کند؟

ج- به سبب توسل به ائمه و میانجی قرار دادن و طلب شفاعت آن‌ها.

مرجع عالیقدر دربار صفوی در مورد ائمه گفته: «باب در بیان اینکه دعای پیامبران به سبب توسل به ائمه و میانجی قرار دادن آن‌ها اجابت شده است»[171].

و از رضا روایت کرده‌اند که گفت: «وقتی نوح علیه السلام  در حال غرق شدن بود، خدا را به حق ما به فریاد خواند، پس خداوند او را از غرق شدن نجات داد، و وقتی ابراهیم در آتش انداخته شد؛ خدا را به حق ما به فریاد خواند، سپس خداوند آتش را برای او سرد و سلامت کرد، و موسی وقتی وارد دریا شد (تا از آن عبورکند) خدا را به حق ما صدا زد و خداوند دریا را خشک کرد، و وقتی یهودیان خواستند عیسی را به قتل برسانند، عیسی خدا را به حق ما به فریاد خواند، آنگاه از کشته شدن نجات یافت و خداوند او را به سوی آسمان بلند کرد»[172].

همچنین شیعه مهدی خود را به فریاد می­خوانند با ندای «یا ارحم الراحمین»![173].

(ازاین بالاتر) آخوندهای‌شان می­گویند: ائمه دعاها را اجابه می­کنند و ازخدا به خلق نزدیک‌تر هستند»!  ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٩٠ [الأعراف: 190]. «خدا بس بالاتر از آن است که همسان انبازهای ایشان شود».

و علمای شیعه معتقدند که ائمه آن‌ها سریع اجابت می‌کنند. یکی از علمایشان نامه ای به امام سومش ابوالحسن فرستاد و در آن شکایت سر داده بود و گفته بود: انسان آنگونه که دوست دارد با امامش چیزی در میان بگذارد؛ دوست ندارد با پروردگارش در میان بگذارد، در پاسخ آمد که: هرگاه نیاز داشتی لب‌هایت را تکان بده پاسخ به تو می‌رسد»!![174].

توضیح:

خداوند متعال می­فرماید:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٨ [يونس: 18].

یعنی: «اینان غیر از خدا، چیزهائی را می‌پرستند که نه بدیشان زیان می‌رسانند و نه سودی عائدشان می‌سازند، و می‌گویند: این‌ها میانجی‌های ما در نزد خدایند (و در آخرت رستگارمان می‌نمایند!) بگو: آیا خدا را از وجود چیزهائی (به نام انبازهای و شریک‌ها) باخبر می‌سازید که خداوند در آسمان‌ها و زمین سراغی از آن‌ها ندارد. خداوند منزّه (از هرگونه شریک) و فراتر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان می‌دانند».

چگونه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  با اشاره انگشت ماه را دو نصف کرد؟

س39- به اعتقاد سران شیعه چگونه ماه برای رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به دو نصف شکافته شد؟

ج- با طلب میانجی و توسّل به علی بن ابی طالب رضی الله عنه [175].

س40- آیا به اعتقاد بزرگان شیعه می­توان از غیر خداوند متعال طلب فریادرسی کرد؟

ج- علمای شیعه می­گویند: «جز از ائمه درخواست نمی­شود و آن‌ها نجات دهنده و پناهگاه هستند»[176]. و روایت کرده­اند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  (به دروغ شیعه) گفت: «... ابو الحسن از کسی که بر تو ستم کرده انتقام می­گیرد!! و اما علی بن حسین برای نجات از سلاطین و وسوسه‌های شیطان است!! و موسی بن جعفر: بوسیله او از خدا عافیت و تندرستی بخواه!! و بوسیله علی بن موسی در دریاها و خشکی طلب سلامتی کن، و بوسیله محمّد بن علی از خدا روزی بخواه!! و حسن بن علی برای آخرت است !! و صاحب الزمان برای این است که هرگاه شمشیر بر گردنت گذاشته شد از او کمک بخواه بدون شک تو را کمک می‌کند»!![177].

تناقض:

کتاب‌های شیعه روایت کرده‌اند که امام جعفر صادق رحمه الله  در دعایش می­گفت:

«اللّهمَّ اني اصبحت لا املك لنفسي ضراً و لا نفعاً و لا حياة و لا موتاً و لانشورا ، قد ذل مصرعی، و استکان مضجعی و ظهر ضری  و انقطع عذری ... و درست الآمال الا منك و انقطع الرجاء الا من جهتك...»[178].

یعنی: بار خدایا نمی‌توانم به خود کوچک‌ترین سودی برسانم و دفع زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز در اختیار من نیست، ضعیف و ناتوانم و زیان دیده­ام و عذری ندارم، آرزوهایم برآورده نشد و هیچ امیدی جز ندارم جز آنچه از جهت توباشد.. .

خداوند جل جلاله  هم می­فرماید:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦ [الأحقاف: 5-6].

یعنی: «چه کسی گمراه‌تر از کسی است که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که (اگر) تا روز قیامت پاسخش نمی‌گویند؟ (نه تنها پاسخش را نمی‌دهند ، بلکه سخنانش را هم نمی‌شنوند) و اصلاً آنان از پرستش‌گران و به فریاد خواهندگان غافل و بی‌خبرند. و زمانی که مردمان (در قیامت) گرد آورده می‌شوند ، چنین پرستش‌شدگان و به فریاد خواسته‌شدگانی، دشمنان پرستشگران و به فریاد خواهندگان می‌گردند و عبادت ایشان را نفی می‌کنند و نمی‌پذیرند».

و می­فرماید:

 ﴿۞وَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ضُرّٞ دَعَا رَبَّهُۥ مُنِيبًا إِلَيۡهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُۥ نِعۡمَةٗ مِّنۡهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدۡعُوٓاْ إِلَيۡهِ مِن قَبۡلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِۦۚ قُلۡ تَمَتَّعۡ بِكُفۡرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ٨ [الزمر: 8].

«هنگامی که گزندی متوجّه انسان می‌گردد، پروردگار خود را به فریاد می‌خواند و تضرّع کنان رو به درگاه او می‌آورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد خدا را که قبلاً به فریاد می‌خواند فراموش می‌کند (و گزند را از یاد می‌برد و به ترک دعا می‌گوید) و خداگونه‌هائی را برای خدا می‌سازد تا (هم خود را و هم مردمان را بدان) از راه او به در برد و گمراه کند . (ای پیغمبر ! به چنین فردی) بگو : اندک روزگاری از کفر خود بهره‌مند شو (و با آن خوش بگذران ، امّا بدان که) تو از دوزخیانی».

و می­فرماید:

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتَكُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡكُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤٠ بَلۡ إِيَّاهُ تَدۡعُونَ فَيَكۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَيۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِكُونَ٤١ [الأنعام: 40-41].

یعنی: «بگو: به من بگوئید که اگر عذاب خدا شما را فرا گیرد (همان گونه که قبلاً ملّت‌های پیشین را فرا گرفته است) یا این که قیامت شما (با فرا رسیدن مرگتان و یا از هم پاشیدن جهان) فراز آید ، آیا غیر خدا را به یاری می‌طلبید ؟ (و اگر بطلبید سودی به شما می‌رسانند و شما را می‌رهانند ؟ !) اگر شما راستگوئید».

بلکه تنها خدا را به یاری می‌طلبید ، و او اگر خواست آن چیزی را برطرف می‌سازد که وی را برای رفع آن به فریاد می‌خوانید ، و (دیگر آن روز) چیزهائی را که (امروز) شریک خدا می‌سازید فراموش می‌نمائید.

پیامبران اولوالعزم چگونه به چنین جایگاهی رسیدند

س41- به اعتقاد شیعه چگونه پیامبران اولوا العزم علیهم السلام  به چنین جایگاهی دست یافتند؟

ج- با دوستداشتن و محبّت ورزی به ائمّه.

مرجع عالی شیعه مجلسی بابی را تحت عنوان: «تفضيلهم عليهم السلام على الأنبياء وعلى جميع الخلق،وأخذ ميثاقهم عنهم،وعن الملائكة وعن سائر الخلق ، وأن أولي العزم إنما صاروا أولي العزم بحبِّهم صلوات الله عليهم»[179].

یعنی: «باب در مورد برتری ائمه بر انبیای الهی و بر کل خلق، و گرفتن عهد و پیمان خداوند از انبیاء و فرشتگان و از سایر مردم در مورد ائمه، و پیامبران اولوا العزم تنها به علّت دوست داشتن ائمّه به مقام اولوا العزم رسیدند!».

اعتقاد شیعه در مورد حج

س42- آیا به اعتقاد بزرگان شیعه حج خانه‌ی خدا بزرگتر است، یا قصد زیارت و سفر با عتبات و بارگاه ائمه؟

ج- علمای شیعه معتقدند حج و زیارت قبور ائمه و زیارت آن‌ها از ادای رکن پنجم اسلام (حج) مهم تر و بزرگتر است!!.

و روایت کرده­اند که مردی از اعراب بیابانی از یمن به زیارت قبر حسین مشرّف شد؛ وقتی که با جعفر صادق شیعه (چون جعفربن عبدالله از این تهمت­ها مبرّاست) را ملاقات کرد، و جعفر در باره­ی زیارت قبر حسین از مرد بیابانی سؤال کرد، در جواب گفت: آثار خیر و برکت این سفر را در وجود خود و خانواده و اولاد و اموال و برآورده شدن نیازهایم لمس می­کنم. ابوعبدالله می­گوید: ای برادر یمنی آیا فضل دیگری را به فضیلت‌های این زیارت برایت نیفزایم؟ گفت: چرا، برایم بگو ای پسر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  !گفت: زیارت ابا عبدالله برابراست با یک حج مقبول و پاک همراه با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم . مرد بسیار تعجّب کرد، دوباره جعفر گفت: آری به خدا برابر است با دو حج مبرور و مقبول و پاک همراه با رسول خدا، باز هم مرد تعجّب کرد. پی در پی ادامه داد تا رسید به اینکه گفت: برابر است با سی حج مبرور و مقبول و پاک همراه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم [180].

و در وسائل الشیعه[181] روایت کرده‌اند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  (که ایشان از این افتراء مبراست) گفته : «هرکس حسین را بعد از وفات زیارت کند، خدا برایش یک حج می‌نویسد. عائشه با تعجّب پرسید: یک حج تو؟ فرمود: بله، دو حج من، عائشه دوباره پرسید: دو حج تو؟ فرمود: بله سه حج من، و و و، به همان ترتیب ادامه دادند تا رسید به اینکه فرمود بله، هفتاد حج من و هفتاد عمره برایش نوشته شود!.

همچنین روایت کرده‌اند... «هزار حج با مهدی و یک میلیارد عمره با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  به او می­رسد»[182]؟!!

سپس اضافه کرده­اند و گفته­اند: «هرکس قبر حسین را زیارت کند پاداش دو میلیارد عمره که با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  انجام یافته باشند به او می‌رسد»[183].

سپس فراتر رفته و گفته­اند: «از رضا علیه السلام  روایت است که گفت: «هرکس قبر حسین علیه السلام  را در کنار رود فرات زیارت کند، مانند کسی است که خدا را در بالای عرش او زیارت کرده است»[184].

و می‌گویند: از ابو عبدالله علیه السلام  روایت است که گفت: «هرکس قبر حسین بن علی رضی الله عنهما  را در روز عاشورا در حالی که حق او را بداند زیارت کند؛ مانند کسی است که خدا را بر عرش او زیارت کرده باشد»[185]. و آیا این افزودن آمارها متوقف می‌شوند!! امیدواریم.

یک تناقض آشکار

از حنان روایت است که گفت: «به ابی عبدالله علیه السلام  گفتم: در مورد زیارت قبر حسین صلوات الله علیه چه می­گویی، از یکی از شما به ما رسیده که زیارت قبر حسین برابر یک حج و عمره است؟ ابو عبدالله گفت: این حدیث را ضعیف میدانم، معادل چنین پاداشی نیست، ولی او را زیارت کنید و به او جفا نکنید، او سردار جوانان بهشت است»[186].

یک ضربه کمر شکن بر پیکر سران شیعه

کلینی روایت می‌کند که امیر المؤمنین رضی الله عنه  گفت: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  مر ا فرستاد تا قبرهای ساخته شده را منهدم کنم و عکس و تمثال‌ها را بشکنم»[187].

 و در روایت دیگر آمده است که گفت: «مرا فرستاد و گفت هیچ تمثال و عکسی را مگذار مگر آن را نابود کنی، و هیچ قبری را مگذار مگر آن را صاف و با زمین یکسان کنی»[188].

حق تشریع از دیدگاه شیعه برای کیست؟

س43- آیا به اعتقاد بزرگان شیعه جز خداوند متعال کسی حق تشریع و حلال کردن و حرام کردن دارد؟.

ج- بله، علمای شیعه ادعای می­کنند که اباجعفر(که از این افتراء مبراست)گفته: «چون (همه امور شرع) به ما واگذار شده، هر چه ما (ائمه)حلال کنیم حلال است و هر چه را حرام اعلام کنیم حرام است[189]. امام هر چه را بخواهد حرام می­کند و هر چه را بخواهد حلال می‌نماید».

و روایت کرده‌اند که امام رضا گفته است: «مردم از نظر فرمانبری و اطاعت بنده و بردگان ما هستند»[190].

ضربه کمر شکن:

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١ [التوبة: 31].

یعنی: «یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفته‌اند (چرا که علماء و پارسایان، حلال خدا را حرام ، و حرام خدا را حلال می‌کنند ، و خودسرانه قانونگذاری می‌نمایند، و دیگران هم از ایشان فرمان می‌برند و سخنان آنان را دین می‌دانند و کورکورانه به دنبالشان روان می‌گردند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا می‌شمارند.بدیشان جز این دستور داده نشده است که : تنها خدای یگانه را بپرستند و بس . جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرک ورزی و چیزهائی است که ایشان آن‌ها را انباز قرار می‌دهند».

ابو عبدالله رحمه الله  می­گوید: «سوگند به خدا که علماء و دیرنشینان آن‌ها را به عبادت خویشتن فرا نخواندند، و اگر فرا می­خواندند آن‌ها اجابت نمی­کردند، بلکه حرام را برایشان حلال کردند و حلال را برایشان حرام نمودند، و بدون اینکه خود بفهمند به پرستش آن‌ها پرداختند»[191].

خاک قبر حسین علیه السلام

س44- اعتقاد بزرگان شیعه در مورد گل و خاک کربلا چگونه است؟

ج-­ گفته‌اند: «خاک قبر حسین شفای هر دردی است»[192].

و روایت کرده‌اند که: «خداوند متعال خاک قبر حسین را شفای هر بیماری، و امان و پناه از هر ترس و هراسی قرار داده است»[193].

وروایت کرده‌اند که ابو عبدالله گفته: «خاک قبر حسین را به کام فرزندانتان بمالید زیرا امان است»[194].

تناقض:

همچنین روایت کرده­اند که ابا عبدالله گفت: «با آب فرات به کام فرزندانتان بمالید»[195].

و خمینی می­گوید: «خاک هیچ قبری حتی خاک قبر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و ائمه علیهم السلام با خاک قبر حسین قابل مقایسه نیست»[196].

افسون و یاری طلبیدن از نام‌های نامفهوم

س45- آیا بزرگان شیعه استفاده از تعاویذ و طلسم و افسون و طلب فریادرسی از چیزهای مجهول(همچون نام جن) را جایز می‌دانند؟.

ج- بله، بعنوان مثال ادعا می­کنند که دعا و تعویذ امیرمؤمنان برای شخصی جادو شده این است: «بسم الله الرحمن الرحیم. ای کنوش ای کنوش، ارشش، عطنیطنیطح یا مطیطرون فریالسنون، ماو ما، ساما سویا طیطشا لوش خیطوش، مشفقیش، اوصیعینوش لیطفیتکش ...».

سپس شیخ و مرجع شیعیان مجلسی، رموز عجیبی به صورت شکل‌های متداخل کشیده است[197].

و به دروغ به علی رضی الله عنه  نسبت داده‌اند که گفته: «هر کس از شما در سفر راه گم کرد و برای خودش احساس خطر کرد، با فریاد بگوید: «یا صالح اغثنی» چون در میان برادران جن شما جنی به نام صالح هست... »[198].

توضیح:

عرب در زمان جاهلیت وقتی در جایی منزل می­کردند از بیم زیان جن­ها به بزرگ آنجا پناه می­بردند، و خداوند متعال در این باره می­فرماید:

 ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا٦ [الجن: 6].

یعنی: «کسانی از انسان‌ها به کسانی از پری‌ها پناه می‌آوردند، و بدین وسیله بر گمراهی و سرکشی ایشان می‌افزودند».

 قُمی روایت کرده که اباجعفر رحمه الله  روایت کرده: «مردی نزد کاهنی می­رفت که شیطان چیزهایی به او القاء می­کرد و می­گفت: به شیطان (قرین جن) خود بگو: فلانی به تو پناه آورده»[199].

استخاره با تیرهای قرعه

س46- استخاره با پیکان و تیرهای قرعه در مذهب شیعه چه حکمی دارد؟

ج- آن را مشروع می­دانند[200].

روایت کرده‌اند استخاره امیرمؤمنان علی رضی الله عنه  چنین بوده است: «آنچه را می­خواهی نیت کن و این استخاره را بنویس و در چیزی بگذار، و هر دو را در یک ظرف آب بگذار و روی یکی بنویس بکن و در چیزی بگذار، و روی دیگری بنویس نکن، هر کدام روی آب آمد آن را انجام بده و با آن مخالفت نکن»[201].

و بعضی از علمای شیعه گفته­اند محل استخاره باید کنار قبر حسین در سمت سر باشد[202].

توضیح:

این استخاره و امثال آن با آنچه خداوند فرموده مخالف است،آنجا که می­فرماید:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِكُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡيَوۡمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِي مَخۡمَصَةٍ غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣ [المائدة: 3].

یعنی: «(ای مؤمنان!) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار، خون (جاری)، گوشت خوک، حیواناتی که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن‌ها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود، حیواناتی که خفه شده‌اند، حیواناتی که با شکنجه و کتک کشته شده‌اند، آن‌هائی که از بلندی پرت شده و مرده‌اند، آن‌هائی که بر اثر شاخ‌زدن حیوانات دیگر مرده‌اند، حیواناتی که درندگان از بدن آن‌ها چیزی خورده و بدان سبب مرده‌اند ، مگر این که آن‌ها را سر بریده باشید، حیواناتی که برای نزدیکی به بتان قربانی شده‌اند، و بر شما حرام است که با چوبه‌های تیر به پیشگوئی پردازید و از غیب سخن گوئید، همه این‌ها برای شما گناه بزرگ و خروج از فرمان یزدان است. از امروز کافران از دین شما مأیوس گشته‌اند، پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم. امّا کسی که در حال گرسنگی ناچار شود و متمایل به گناه نباشد،چرا که خداوند بخشنده مهربان است».

همچنین با آنچه برخی از ائمه آن‌ها رحمهم الله روایت کرده­اند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  استخاره در همه کارها را به صحابه می­آموخت همانگونه که سوره­ای از قرآن را به آن‌ها آموزش می­داد و می­فرمود: «هرگاه کسی از شما کار با اهمیّتی در پیش داشت، دو رکعت نماز غیر فرض به جا آورد، سپس بگوید: «اللهم إني أستخيركَ بعلمكَ وأستقدركَ بقدرتكَ، وأسألكَ من فضلكَ العظيم، فإنكَ تقدرُ ولا أقدرُ، وتعلمُ ولا أعلمُ، وأنتَ علاَّمُ الغيوب....»[203] «خدایا من از علم و قدرت تو طلب آگاهی و توانایی می­کنم، و از فضل بزرگ تو درخواست می­کنم، که تو همه توانایی و من ناتوان، و تو همه چیز را می­دانی و من نمی‌دانم،تو آگاه به همه پنهانی‌ها هستی...».

بدفالی به برخی جاها و زمان‌ها

س47- حکم بدفالی گرفتن از اماکن و اوقات نزد علمای شیعه چگونه است؟

ج- معتقد به بدفالی برخی مکان‌ها و اوقات هستند، و با افترا و دروغ روایات زیادی را در این زمینه ساخته و پرداخته‌اند به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نسبت داده‌اند که گفته: «از مصر دوری کنید، و در آن جا ماندگار نشوید، چون ماندن در مصر سبب دیوثی می‌گردد»[204].

همچنین این افراء را به نام پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  ساخته‌اند که گفته: «نگویید اهل شام، بلکه بگویید اهل شومی و بدبختی، آن‌ها بر زبان داود لعنت شده­اند، و خداوند از آن‌ها افرادی را به بوزیه و خوک تبدیل کرد»[205].

توضیح:

خداوند متعال پیرامون سرزمین شام می­فرماید:

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١ [الإسراء: 1].

یعنی: «تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است که بنده خود (محمّد  صل الله علیه و آله و سلم ) را در شبی از مسجدالحرام (مکه) به مسجدالاقصی (بیت‌المقدّس) برد، آنجا که اطرافش را پربرکت ساخته‌ایم. تا (در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی) برخی از نشانه‌های خود را بدو بنمایانیم. بی‌گمان خداوند بس شنوا و بینا است».

به فریاد خواندن غیر از خدا

س 48 آیا نزد علمای شیعه به فریاد خواندن غیر خداوند متعال جایز است، و چه وقت جایز است؟

ج بله جایز می­دانند به شرط آن که معتقد نباشد که آن شخص به فریاد خوانده شده یا آن چیز پرورگار است!!.

آیت بزرگ شیعه خمینی می‌گوید: «شرک یعنی طلب حاجت از غیر خداوند با این اعتقاد که او خدا و پروردگار است، اما اگر بدون داشتن این عقیده؛ حاجت خود را از غیر خدا بخواهد شرک نیست، و در این مورد مرده و زنده فرق ندارد، بنابراین اگر حاجت خود را از سنگ و گل بخواهد شرک نیست»[206].

توضیح:

این تعریف که خمینی از شرک داشته عین شرک اهل جاهلیّت است، خداوند متعال می­فرماید:

 ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ٣ [الزمر: 3].

یعنی: «هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمی‌گیرند (و بدانان تقرّب و توسّل می‌جویند، می‌گویند:) ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمی‌کند».

شب معراج

س 49 از دیدگاه علمای شیعه خداوند در شب معراج چگونه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را مورد خطاب قرار داد؟

ج (می­گویند:) خداوند با زبان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب رضی الله عنه  با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  سخن گفت[207].

توضیح:

خداوند متعال در مورد خود فرموده:

﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا يَذۡرَؤُكُمۡ فِيهِۚ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١ [الشورى: 11].

یعنی: «او آفریننده آسمان‌ها و زمین است . او شما را به صورت مرد و زن، و چهارپایان را به شکل نر و ماده درآورده است و بدین وسیله بر آفرینش شما می‌افزاید. هیچ چیزی همانند خدا نیست و او شنوا و بینا است».

س50- آیا علمای شیعه بین خداوند جل جلاله  و بین ائمه فرق می‌گذارند؟

ج خیر، علمای شیعه گفته­اند: «ائمه دارای حالتی روحانی برزخی اوّلی هستند که در آن حالت صفات ربوبیّت و خدایی بر آن‌ها جاری است، و در دعا به همین اشاره شده که گفت: (خدایا) میان تو و آن‌ها (ائمه) فرقی نیست جز اینکه آن‌ها بندگان مخلص تو هستند»![208].

توضیح:

خداوند متعال می­فرماید:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٧٣ فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤ [النحل: 73-74].

یعنی: «و چیزهائی را بجز خدا می‌پرستند که مالک کمترین رزقی در آسمان‌ها و زمین برای آنان نیستند و (در آینده هم) نمی‌توانند. پس برای خدا شبیه و نظیر قرار مدهید (و با قیاس‌های تباه و تشبیهات ناروا، پرستش بتان را توجیه و تعبیر نکنید). بی‌گمان خداوند (اعمال شما را) می‌داند و شما (سرنوشت کردار بدتان را) نمی‌دانید».

همچنین خداوند در توصیف ذات اقدس خود فرمود:

﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا يَذۡرَؤُكُمۡ فِيهِۚ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١ [الشورى: 11].

یعنی: «او آفریننده آسمان‌ها و زمین است. او شما را به صورت مرد و زن، و چهارپایان را به شکل نر و ماده درآورده است و بدین وسیله بر آفرینش شمامی‌افزاید. هیچ چیزی همانند خدا نیست و او شنوا و بینا است».

شرک و برائت از مشرکین به مفهوم شیعه

س51 ازدیدگاه شیعه شرک ورزیدن به خداوند چیست، و برائت از مشرکین چه مفهومی دارد؟

ج ماده و ریشه (شرک) در قرآن ذکر شده، ولی در همه موارد علمای شیعه آن را تأویل می­کنند، یا می­گویند بر کسانی اطلاق می­شود که به امامت امیر مؤمنان و ائمه معتقد نیستند و دیگران را بر آن‌ها برتری می­دهند[209].

بعنوان نمونه روایت کرده­اند که (به افترای آن‌ها) ابو جعفر رحمه الله  در مورد این آیه(65 سوره زمر) که می‌­فرماید:

﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥ [الزمر: 65]. در این آیه شرک را به شرک ورزیدن در ولایت علی رضی الله عنه  تأویل کرده اند[210].

و شیخ شیعه ابوالحسن شریف می­گوید: «اخبار و روایات فراوانی وارد شده که شرک ورزیدن به خدا و شرک در عبادت را به شرک ورزیدن در ولایت و امامت تأویل کرده[211].

و مجلسی سرور شیعیان دوازده امامی می­گوید: «حاصل کلام این که ظاهر آیات مربوط به شرک در مورد بُت و بت پرستی است، و باطن آن درباره خلفای ستمگر است که با ائمه حق شریک قرار داده شدند، و به جای آن‌ها تعیین و منصوب شدند، همان گونه که خداوند متعال می­فرماید:

﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠ [النجم: 19-20].

یعنی: «آیا چنین می‌بینید (و این گونه معتقدید) که لات و عزی. و منات، سومین بت دیگر».

(در ادامه می‌گوید:) در باطن منظور از لات (خلیفه) اوّل، و منظور از عُزّی، دوّم و منظور از مناة سوّم، یعنی کسانی هستند که آن‌ها را امیر المؤمنین و خلیفه رسول خدا و صدیق و فاروق و ذو النورین و امثال آن نامیده‌اند».

همچنین می­گوید: «یکی از ضروریات دین امامیه برائت و بیزاری جستن از ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه می‌باشد»[212].

و انکار کننده­ی ضروریات و بدیهیات دین از دیدگاه مراجع شیعه کافر محسوب می­شود، همانگونه که بحث آن گذشت.

نخستین کسی که از مشرکین- به اعتقاد شیعه یعنی اصحاب رضی الله عنهم  - اظهار برائت کرد عبدالله بن سبأ یهودی بود، و بحث آن گذشت.

برائت از مشرکین در اعتقاد علمای شیعه یعنی اعلام بیزاری اصحاب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ، و آنچه در راهپیمایی­های آیات عظام شیعه در موسم حج و در با فضیلت­ترین و بزرگترین روزها و اشرف­ مکان­ها انجام می­دهند همین است. و حتّی آخوندهای شیعه معتقدند که ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  در موسم حج جلو آن‌ها ظاهر می­شوند، و به هنگام رمی جمرات آن دو بزرگوار را هم سنگ باران می­کنند![213].

تأثیر ستارگان در زندگی بشر در دیدگاه شیعه

س 52– آیا از دیدگاه مراجع شیعه ستارگان در سعادت و شقاوت و در رفتن به بهشت و یا دوزخ تأثیری دارند؟

ج بله، علمای شیعه ادعا کرده­اند که ابا عبدالله گفته: «هر کس زمانی که ماه در برج عقرب باشد به سفر برود یا ازدواج کند خوبی نمی‌بیند»[214]. که منظورش این است بهشت را نمی­بیند.

خداوند متعال در رابطه با اعتقاد به بدفالی مشرکین می­فرماید:

﴿فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةٞ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ١٣١ [الأعراف: 131].

یعنی: «ولی (آنان نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی و خوشی بدیشان دست می‌داد (که اغلب هم چنین بود) می‌گفتند: این به خاطر (استحقاق و امتیازی است که بر سایر مردمان داریم و ناشی از میمنت و مبارکی) ما است. امّا هنگامی که بدی و سختی بدیشان دست می‌داد، می‌گفتند: (این خشکسالی‌ها و بلاها همه ناشی از) نحوست و شومی موسی و پیروان او است! هان! (ای مردمانِ همه اعصار و قرون بدانید) که بدبیاری آنان تنها از جانب خدا (و با تقدیر و تدبیر او نه کس دیگری) بوده است ، ولیکن اکثر آنان (این حقیقت ساده را) نمی‌دانستند».

کلیدهای غیب در دست کیست؟

س53– آیا به اعتقاد علمای شیعه خداوند کسی غیر از خود را به کلیدهای غیب‌ها اختصاص داده است؟

 ج علمای شیعه ادعا می‌کنند که علی بن ابی طالب رضی الله عنه  گفته است: «خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده است مگر آنکه من دَین او را ادا می­کنم و وعده‌هایش را ایفا می‌نمایم و خداوند مرا با علم وپیروزی برگزیده است و دوازده بار پیش پروردگارم رفته ام، و خداوند خود را به من معرفی کرد و کلیدهای غیب را به من بخشید»[215].

 و ادعا کرده‌اند که ابا عبدالله گفته است: «من آنچه در آسمان‌ها و زمین است می‌دانم و آنچه در بهشت است می‌دانم و آنچه را که شده و آنچه را که می‌شود می‌دانم»[216].

توضیح:

 خداوند متعال در مورد ذات اقدس در قرآن می­فرماید:

﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩ [الأنعام: 59].

یعنی: «گنجینه‌های غیب و کلید آن‌ها در دست خدا است و کسی جز او از آن‌ها آگاه نیست. و خداوند از آنچه در خشکی و دریا است آگاه است. و هیچ برگی (از گیاهی و درختی) فرو نمی‌افتد مگر این که از آن خبردار است. و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های (درون) زمین، و هیچ‌چیز تر و یا خشکی نیست که فرو افتد، مگر این که (خدا از آن آگاه، و در علم خدا پیدا است و) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است».

و می‌فرماید:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥ [النمل: 65].

یعنی: «بگو: کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند غیب نمی‌دانند جز خدا، و نمی‌دانند چه وقت برانگیخته می‌شوند (و قیامت فرا می‌رسد)».

توحید ربوبیّت از دیدگاه شیعه

س54 عقیده علمای شیعه در مورد توحید ربوبیّت چیست؟

ج این موضوع ان‌شاء الله در سؤالات بعدی بیان خواهد شد.

س55- آیا بزرگان شیعه به وجود پروردگاری همراه با الله تعالی اعتقاد دارند؟

ج- (شیعه واژه ربّ را به علی تفسیر می­کنند و) ادعا می­کنند که علی رضی الله عنه  گفته: «من یکی از فروع پروردگاری هستم»[217].

سپس این اعتقاد گمراهی پیشرفت کرده تا اینکه به نام علی رضی الله عنه  دروغ بسته‌اند که گفته: «من پروردگاری هستم که زمین بوسیله او آرامش می‌یابد»[218].

همچنین در مورد این آیه: ﴿وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا [الزمر: 69]. «می­گویند: یعنی زمین با نور امام روی زمین روشن است که علی است رضی الله عنه  !»[219].

و در تفسیر این آیه:

 ﴿قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَيُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّكۡرٗا٨٧ [الكهف: 87]. می­گویند: یعنی: سپس بسوی علی برگردانیده می‌شود.

توضیح:

خداوند متعال خطاب به پیامبرش صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: ﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ٢١٣ [الشعراء: 213].

یعنی: «بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مکن، که (اگر چنین کنی) از زمره عذاب شوندگان خواهی بود».

و فرمود:

 ﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٨ [القصص: 88].

 یعنی: «همراه الله معبود دیگری را به فریاد مخوان. جز او هیچ معبود دیگری وجود ندارد. همه چیز جز ذات او فانی و نابود می‌شود. فرماندهی از آن او است و بس، و همگی شما به سوی او برگردانده می‌شوید».

متصرف زمین و آسمان‌ها کیست؟

س56- به اعتقاد بزرگان شیعه چه کسی در دنیا و آخرت تصرّف می‌کند؟

ج- کلینی از ابی عبدالله رحمه الله  روایت کرده که (به دروغ شیعه) گفت: «آیا نمی‌دانی که دنیا و آخرت از آنِ امام است، و هر کجا که آن را بخواهد می‌گذارد و به هرکسی که بخواهد آن‌را می‌دهد»[220].

توضیح :

خداوند متعال در مورد مالکیّت زمین و آسمان‌ها از مشرکین سؤال می‌کند:

﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٨٥ [المؤمنون: 84-85].

یعنی: «بگو: زمین و کسانی که در زمین هستند از آن کیستند، اگر دانا و فرزانه‌اید؟! خواهند گفت: (همه کائنات، و از جمله زمین و ساکنان آن) از آن خدایند».

و به خاطر شرک ورزیدن‌شان به آنان اعتراض نموده و فرمود:

﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ٨٩ بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ٩٠ مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ٩١ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٩٢ [المؤمنون: 84-92].

یعنی: «بگو پس چرا نمی‌اندیشید و یادآور نمی‌گردید. بگو : چه کسی صاحب آسمان‌های هفتگانه و صاحب عرش عظیم است‌؟ خواهند گفت: از آن خدا است. بگو: پس چرا پرهیزگاری پیش نمی‌گیرید. بگو: آیا چه کسی فرماندهی بزرگ همه چیز را در دست دارد و او کسی است که پناه می‌دهد و کسی را (نمی‌توان) از (عذاب) او پناه داد، اگر فهمیده و آگاهید؟!. ‏خواهند گفت: از آن خدا است. بگو: پس چگونه گول می‌خورید و جادو و جنبل می‌شوید؟ بلکه برای ایشان حق را آورده‌ایم (که قرآن است) و آنان قطعاً دروغگویند. خداوند نه فرزندی برای خود برگرفته است و نه خدائی با او (انباز) بوده است، چرا که اگر خدائی با او می‌بود، هر خدائی به آفریدگان خود می‌پرداخت و هر یک از خدایان بر دیگری برتری و چیرگی می‌جست. خدا والاتر و بالاتر از آن چیزها است که ایشان می‌گویند. خدا از پنهان و آشکار آگاه است لذا او پاک و دور از آن چیزهائی است که ایشان شریک (خداوند جهان) می‌گردانند».

پدید آورنده جهان هستی کیست؟

س57- به اعتقاد بزرگان شیعه پدیدآورنده‌ی حوادث جهان هستی کیست؟

ج- علمای شیعه می‌گویند: «حوادث جهان هستی همه کار امام است، از سماعه بن مهران روایت کرده‌اند گفت: نزد ابا عبدالله علیه السلام  بودم که در آسمان رعد و برق زد، ابو عبدالله گفت: «رعد و برقی که می­بینید کار صاحب و آقای شماست.گفتم: صاحب و یار ما کیست ؟ گفت: امیر المؤمنین علیه السلام »[221].

همچنین روایت کرده‌اند که امیرالمؤمنین رضی الله عنه  روی ابری سوار شد و در حالی که بر بالای آن بود گفت: «من نور خدا بر روی زمین هستم، من زبان گویای خدا در میان خلق هستم، من آن نور خدا هستم که خاموش شدنی نیست، من آن درب ورودی خدا هستم که باید از آن وارد شد، و من حجّت خدا بر بندگانش هستم»[222].

توضیح:

 ای مسلمان منصف عاقل شما از این روایات چه برداشت و استنباط می­کنی، آیا علمای شیعه که این روایت را ساخته‌اند، در آن برای علی رضی الله عنه  ادعای خدایی نکرده‌اند، آیا ادعا نکرده‌اند که او در ربوبیّت خداوند شریک است، و حال آنکه خداوند می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ١٢ [الرعد: 12].

یعنی: «او است که آذرخش آسمان را به شما می‌نماید که هم باعث بیم و هم مایه امید شما می‌گردد، و نیز ابرهای سنگین بار را (با تبخیر آب‌های تلخ و شیرین اقیانوس‌ها و دریاها و رودبارها) پدید می‌آورد».

زنده کردن مرده

س58- آیا علمای شیعه معتقدند به اینکه ائمّه آن‌ها می­توانند مرده­ها را زنده کنند؟

ج- بله معتقدند، زیرا این افترا را ساخته­اند که گویا علی رضی الله عنه  جوانی از بنی مخزوم را زنده کرد! بدین‌صورت که با پایش بر قبر آن جوان کوبید، سپس جوان از قبر بیرون آمد در حالی که زبانش واژگون شده بود چون به ادعای آن‌ها بر سنّت ابوبکر و عمر وفات یافته بود[223].

 همچنین (­می­گویند) علی رضی الله عنه  همه مرده­های قبرستان جبانه را زنده کرد، وقتی به وسط آن قبیله رسید جبانه کلمه­ای را بر زبان آوردند، بعد همه دچار اضطراب شدند و قلب‌شان لرزید و بیم و هراس زیادی بر آن‌ها چیره شد؛ بطوری که رنگ‌شان پریده بود...»[224].

 همچنین (روایت کرده‌اند) که علی رضی الله عنه  ضربه­ای بر سنگ زده و بلافاصله صد شتر از آن بیرون آمد، روایت می­گوید: «با چوبدستی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بر سنگ زد و صدایی شبیه ناله­ی شتر ماده در وقت زایمان از سنگ شنیده شد، سپس سنگ شکافت و سر شتری از آن بیرون آمد که افسارش به سنگ بسته بود، به پسرش امام حسن گفت: آن شتر را بگیر، بعد صد رأس شتر از سنگ بیرون آمدند، و هر کدام یک بچه شتر سیاه همراه داشتند»![225].

توضیح:

خداوند متعال فرمود:

 ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٧٧ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِيَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ٧٨ قُلۡ يُحۡيِيهَا ٱلَّذِيٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِكُلِّ خَلۡقٍ عَلِيمٌ٧٩ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلشَّجَرِ ٱلۡأَخۡضَرِ نَارٗا فَإِذَآ أَنتُم مِّنۡهُ تُوقِدُونَ٨٠ أَوَ لَيۡسَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۚ بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ٨١ إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيۡ‍ًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٨٢ فَسُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٣ [يس: 77-83].

یعنی: «آیا انسان (با چشم عقل و دیده بینش ننگریسته است و) ندیده است که ما او را از نطفه ناچیزی آفریده‌ایم و هم اینک او پرخاشگری است که آشکارا به پرخاش برمی‌خیزد؟! برای ما مثالی می‌زند و آفرینش خود را (از خاک) فراموش می‌کند و می‌گوید: چه کسی می‌تواند این استخوان‌هائی را که پوسیده و فرسوده‌اند زنده گرداند؟! بگو: کسی آن‌ها را زنده می‌گرداند که آن‌ها را نخستین بار آفریده است، و او بس آگاه از (احوال و اوضاع و چگونگی و ویژگی) همه آفریدگان است. آن کسی که از درخت سبز، برای شما آتش بیافریده است، و شما با آن، آتش روشن می‌کنید. آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد (انسان‌های خاک شده را دوباره) به گونه خودشان بیافریند؟ آری! (می‌تواند چنین کند) چرا که او آفریدگار بس آگاه و دانا است. هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو ! و آن هم می‌شود. پاکا خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست او است. و شما به سوی او برگردانده می‌شوید».

بالاترین مقام توحید

س59- بالاترین مقام توحید نزد علمای شیعه چیست؟

ج- توحید نزد آن‌ها اعتقاد به وحدت وجود است! یعنی معتقدند ائمه خودشان خداوند متعال هستند، و این اعتقاد را نهایت حد توحید به حساب می­آورند[226]. پاک ومنزه است خداوند از آنچه آن‌ها می‌گویند.

توضیح:

گرایش افراطی تصوّف به داخل مذهب اثنی­عشریه هم نفوذ کرد و در عقل و خرد بزرگان مذهب متأخرین شیعه آشیانه گزید، و افکار صوفیه افراطی و عقاید تندرو شیعه شباهتی با هم دارند.

 س60 عقیده مراجع شیعه در مورد توحید اسماء و صفات خدا جل جلاله  چیست؟

ج اعتقاد علمای شیعه در مورد توحید اسماء و صفات ان‌شاء الله بعداً تبیین خواهد شد.

مقوله جسم بودن خدا جل جلاله

س61- آیا علمای شیعه می‌گویند خداوند جسم است؟

ج- بله، و اولین کسی از علمای شیعه که گفت خداوند جل جلاله  جسم است هشام بن حکم بود که گفت: خداوند جسم است و دارای ابعاد طول و عرض و عمق است، و طول او به اندازه عرض او است و خداوند هفت وجب از وجب‌های خودش می­باشد (نعوذ بالله)[227].

و ابن مرتضی زیدی گفته: «بخش عمده روافض معتقدند که خداوند جسم است، جز کسانی که با معتزله در آمیخته‌اند»[228].

تعارض:

روایت کرده‌اند که یعقوب سراج گفت: به ابی عبدالله علیه السلام  گفتم: بعضی از یاران ما می‌گویند خداوند صورتی همچون صورت انسان دارد، و یکی دیگر گفته: به صورت نوجوانی با موهای مجعد است؟ آنگاه ابو عبدالله به سجده افتاد، سپس سر بلند کرد و گفت: «سبحان الذي ليس کمثله شي و لا تدرکه الأبصار» «پاک است خداوندی که هیچ چیزی مانند او نیست و چشم­ها او را در نمی­یابند، و هیچ علمی او را احاطه نکند»[229].

انکار و تعطیل صفات

س62- اعتقاد بزرگان شیعه در رابطه با انکار و تعطیل صفات خدا چیست؟

ج- بعد از غلو و افراط علمای شیعه در مورد اثبات صفات خداوند، تا جایی در این افراط پیش رفتند که بعضی از (وحدت وجود) سخن گفته­اند. در اواخر قرن سوّم، در مذهب شیعه تغییر و تحوّلی ایجاد شد و علمای ایشان تحت تأثیر عقاید معتزله قرار گرفتند که صفات خداوند را که در قرآن و سنّت ذکر شده­اند انکار کردند، و علاّمه شیعه ابن مطهر به این امر تصریح کرده و می­گوید: «مذهب شیعه در مورد مسأله اسماء و صفات مثل مذهب معتزله است»[230].

توضیح:

 خداوند پیامبرانش را فرستاده و در مورد اثبات صفات خداوند بصورت مفصّل بحث و بیان کردند، اما در مورد صفات منفی خداوند کوتاه و بصورت اجمالی آن‌ها را بیان نمودند، بنابراین در قرآن اثبات صفات به طور مفصل بیان گردیده، و نفی به صورت اجمالی، همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا يَذۡرَؤُكُمۡ فِيهِۚ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١ [الشورى: 11].

می بینیم که نفی به صورت اجمالی ذکر شده است: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ أَنفُسِكُمۡ و اغلب روش قرآن در نفی به همین صورت است. اما در اثبات صفات به تفصیل بحث می­کند، و مثل آنچه در آخر سوره حشر آمده است و شواهد در این مورد زیادند.

مخلوق بودن قرآن

س63- اعتقاد بزرگان شیعه در مورد مخلوق بودن قرآن چگونه است؟

ج- علمای شیعه در قضیه مخلوق بودن قرآن از جهمیه[231]و معتزله پیروی کردند و شیخ بزرگ شیعه مجلسی فصلی را در کتاب خود به نام (باب انّ القرآن مخلوق) عنوان­گذاری کرده و بر مخلوق بودن آن تأکید دارد، همانگونه که آیت شیعه محسن امین با تأکید بر این امر می­گوید: «شیعه و معتزله[232] گفته‌اند قرآن مخلوق است»[233].

مبنای اعتقاد شیعه به مخلوق بودن قرآن بر این است که آن‌ها صفت کلام خدا را انکار می­کنند. خداوند از آنچه آنان می‌گویند بسیار به دور و (از اندیشه ایشان) خیلی والاتر و بالاتر است.

ضربه کمر شکن بر شیعه

امام شیعیان رضا رحمه الله  را در مورد قرآن پرسیدند، در پاسخ گفت: «قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است»[234].

رؤیت خداوند

س64- عقیده علمای شیعه در مورد دیدن مؤمنان پروردگار متعال را در روز قیامت چیست، و چه حکمی دارند در مورد کسی که معتقد باشد مؤمنان در قیامت خدا را می­بینند؟.

ج- علمای شیعه می­گویند: مؤمنان پروردگارشان را در روز قیامت نمی­بینند، و روایت کرده­اند که اسماعیل بن فضل گفت: از ابا عبدالله جعفر صادق پرسیدم: آیا خداوند در معاد و جهان آخرت دیده می­شود؟ گفت: «خداوند پاک و منزّه است، ای ابن الفضل چشم‌ها نمی­توانند چیزی را دریابند و ببینند مگر رنگ و کیفیت داشته باشد، و خداوند خالق رنگ­ها و کیفیت­هاست»[235].

و شیخ شیعه حرّ عاملی نفی رؤیت و دیدن خدا در قیامت را از اصول ائمه آنان برشمرده است[236].

 و شیخ شیعه نجفی حکم به ارتداد هر کسی کرده که برخی صفات را به خدا نسبت دهد، مانند رؤیت و غیره[237].

توضیح:

این اعتقاد شیعه دربرگیرنده نفی وجود خداوند متعال است، زیرا آنچه مطلقاً کیفیتی ندارد وجود هم ندارد، و همچنین این روایات با آنچه شیخ شیعه کلینی از ابی عبدالله روایت کرده تناقض دارد، کلینی روایت کرده که ابو عبدالله گفت: «ولی باید برای خدا کیفیتی اثبات کرد که فقط شایسته و سزاوار اوست، و کسی در آن با او مشارکت ندارد، و احاطه نمی­شود، و کسی جز او آن را نمی­داند»[238].

ضربه کمر شکن بر شیعه

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣ [القيامة: 22-23].

«در آن روز چهره‌هائی شاداب و شادانند.‏ به پروردگار خود می‌نگرند».

و در رابطه با کفّار فرمود:

﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥ [المطففين: 15].

«هرگزا هرگز! قطعاً ایشان در آن روز (به سبب کارهائی که کرده‌اند) از (رحمت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه قرب و منزلت آفریدگارشان) مطرودند».

و از ابو بصیر روایت است که گفت به ابو عبدالله علیه السلام  عرض کرم: «در مورد خداوند مرا خبر بده آیا مؤمنان در روز قیامت او را می‌بینند؟ فرمود: بله»[239].

نزول خداوند به آسمان دنیا

س65- آیا علمای شیعه اعتراف می­کنند به صفت نزول و فرود آمدن خداوند به آسمان دنیا، و آیا بر کسانی که این صفت را برای خدا اثبات می­کنند چه حکمی می­کنند؟

ج- علمای شیعه نزول خداوند را نفی کرده[240] و بر کسانی که این صفت را برای خدا اثبات کنند حکم کفر می­کنند. شیخ معاصر شیعه محمّد بن مظفر می­گوید: «هر کس بگوید خداوند به آسمان دنیا فرود می­آید، و یا خود را به اهل بهشت نشان می­دهد، و امثال این سخنان را بگوید، مانند کسی است که به خدا کافر شده است، و همچنین هر کس بگوید خداوند روز قیامت خود را به بندگانش نشان می­دهد کافر است»[241].

ضربه کمر شکن بر پیکر شیعه

مردی از ابو عبدالله رضی الله عنه  پرسید: «آیا شما می­گویی خداوند به آسمان دنیا فرود می­آید؟ ابو عبدالله گفت: ما این را می­گوییم چون روایات واحادیث صحیح در این مورد آمده است»[242].

و امام رضا که شیعه او را امام خود می‌دانند می‌گوید: «مردم در مورد توحید سه مذهب دارند: نفی، تشبیه و اثبات بدون تشبیه. نفی جایز نیست، و مذهب تشبیه هم جایز نیست، چون خداوند متعال شبیه هیچ چیزی نیست، و راه درست راه سوم است که اثبات صفات برای خدا بدون تشبیه میباشد»[243].

س66- آیا درست است که بزرگان امامیه ائمه را به صفات خداوند توصیف می­کنند و آن‌ها را با نام‌های خدا نامگذاری می­کند؟

ج- بله، این موضوع در صحیح‌ترین کتاب‌های شیعه بیان شده است، شیخ آن‌ها کلینی از ابی عبدالله روایت کرده که خداوند می­فرماید:

 ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ [الأعراف: 180].

گفت: سوگند به خدا که ما اسماء حسنای خداوند هستیم که خدا جز با شناختن ما هیچ عملی را از بندگانش نمی­پذیرد»[244].

 علمایان اثنی­عشریه با شرح و تفصیل بیشتر روایتی را به نام ابی­جعفر ساخته­اند که به ادعای آن‌ها گفت: «ما مثانی هستیم که خداوند به پیغمبرش محمّد صل الله علیه و آله و سلم  بخشیده، و ما چهره خدا هستیم که در میان شما در روی زمین این سو و آن سو می­گردیم، و ما چشم خدا در خلق او، و دست گشوده شده رحمت او بر بندگان هستیم، بعضی ما را شناخته، و برخی نسبت به ما جاهلند»[245].

همچنین بر زبان ابی­عبدالله این افترا را ساخته­اند که گفت: «خداوند ما را آفرید، و سیمای ما را زیبا کرد، و ما را چشم خود در میان بندگانش قرار داد، و ما را زبان سخن گویش در میان آفریدگانش گردانید، و ما را دست گشوده رحمت خود بر بندگان و آن چهره (یا جهت) خدا هستیم که باید از آن آمد، و آن دروازه خداییم که به او راهنمایی می­کند؛ و ما را خزانه داران او در آسمان و زمینش قرار داد، درختان بوسیله ما میوه می‌دهند، و میوه­ها بوسیله ما می­رسند، و بوسیله ما نهرها جاری می­شوند، و از آسمان باران می­بارد، و بوسیله ما گیاهان سبز می­شوند، و با عبادت و پرستش ما خداوند عبادت شده است، و اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمی­شد»[246].

و در روایتی دیگر آمده است که ائمه ایشان گفتهاند: «سپس ما آورده می­شویم و ما بر عرش پروردگار می­نشنیم»[247].

و نیز این افتراء را ساخته و پرداخته‌اند که (پناه بر خدا) خداوند در رابطه با علی گفته: «ای محمّد علی اوّل است، علی آخر است، و او به همه چیز آگاه است، (گویا)رسول خدا گفت: ای پروردگاه این اوصاف تو نیست؟ گفت: ای محمّد علی اوّل و آخر و ظاهر و باطن است ..»[248].

و به دروغ به علی رضی الله عنه  نسبت داده­اند که گفته است: «من چهره خدا هستم، من پهلوی خدایم، من اول و آخر هستم و من ظاهر هستم و من باطن هستم و من وارث زمین، و من راه خدا هستم و... »[249].

توضیح:

ادعای شیعه در موارد فوق در مورد ائمه شبیه سخن فرعون بود که گفت:

﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤ [النازعات: 24]. «و گفت من والاترین پروردگار شما هستم!».

بزرگان شیعه معتقدند که ائمه گفته­اند مراد از (وجه) در آیات ذیل ائمه هستند، مانند: ﴿وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧ [الرحمن: 27]. و می­فرماید:

 ﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٨ [القصص: 88]. گفت: «یعنی ائمه باقی می­مانند، چون آن‌ها به دروغ به امامانشان نسبت داده­اند که آن‌ها گفته‌اند: ما چهره خدا هستیم که از بین نمی­رود».[250]

 بار خدایا از شرک و مشرکین به تو پناه می‌بریم.

ضربه کمر شکن بر شیعه

ابوعبدالله در مورد علمای شیعیان خود می‌گوید: «خداوند پاک و منزه است از آنچه این‌ها او را بدان وصف می­کنند، ما در علم و قدرت خداوند شریک او نیستیم، بلکه هیچ کس جز او غیب نمی­داند، چنان که در کتابش می‌فرماید:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥ [النمل: 65].

یعنی: «بگو کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند غیب نمی‌دانند جز خدا، و نمی‌دانند چه وقت برانگیخته می‌شوند».

گفت: جاهلان و احمقان شیعه و کسانی که دین‌شان از بال پشه سبک­تر است ما را اذیت کرده‌اند، و خداوندی را که هیچ معبود به حقی جز او نیست گواه می­گیرم که من از کسی که بگوید که ما غیب می­دانیم یا در فرمانروایی خداوند شریک هستیم، یا ما را فراتر از جایی قرار می­دهد که خدا برای ما پسندیده است؛ بیزارم و از او به خدا پناه می­برم»[251].

مفهوم ایمان از دیدگاه شیعه

س67- مفهوم ایمان نزد علمای شیعه چیست؟

ج- بزرگان شیعه ایمان به ائمه اثنی­عشر را کل ایمان به حساب می­آورند!!.

ابن مطهّر حلّی می­گوید: «امامت یکی از ارکان ایمان است که سبب جاودانی در بهشت و نجات از خشم خداست»[252].

و امیر محمّد کاظمی قزوینی گفته است: «قطعاً کسی که به ولایت و امامت علی علیه السلام  کفر بورزد، ایمان از حساب او ساقط گردد، و بدین سبب عمل او محو و باطل می‌شود»![253].

شهادت سوّم

س 68 آیا علمای شیعه اضافه بر شهادتین به شهادت سومی معتقدند؟

ج بله، و آن شهادت دادن به این که علی ولی الله است، بنابراین در اذان و بعد از نمازهایشان این شهادت را می­گویند[254]، و آن را به مردگان‌شان تلقین می­کنند.

حجّت و مرجع شیعه کلینی از ابی جعفر (حاشا از او) روایت کرده­اند که گفت: «به مرده­هایتان شهادت لا اله الا الله و ولایت را تلقین کنید»[255].

اعتقاد به ارجاء

س 69 ـ عقیده علمای شیعه در مورد ارجاء و مرجئه­گری چیست؟

 ج ـ ایمان از دیدگاه فرقه مرجئه معرفت و شناخت، و از دیدگاه شیعه ایمان یعنی شناخت امام یا دوست داشتن او!!.

بنابراین افترایی را بر زبان رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  ساخته­اند که گفته: «دوست داشتن علی رضی الله عنه  نیکی (و عبادتی) است که هیچ گناهی همراه آن ضرر ندارد»[256].

و نیز گفته: «اگر همه مردم بر دوست داشتن و محبّت علی جمع می­شدند؛ خداوند آتش دوزخ را خلق نمی­کرد»[257]!.

و به دروغ روایت کرده‌اند که : «از گذشته و آیندگان هیچ کس به بهشت نمی­رود مگر کسی که علی را دوست داشته باشد، و از پیشینیان و پسینیان هیچ کس به دوزخ نمی‌رود مگر کسی که نسبت به او بغض و دشمنی داشته است»[258].

توضیح:

خداوند متعال فرمود:

﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٢٣ [النساء: 123].

یعنی: «هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده می‌شود، و کسی را جز خدا یار و یاور خود نخواهد یافت».

و می‌فرماید:

﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨ [الزلزلة: 7-8].

یعنی: «پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید. و هرکس به اندازه ذرّه غباری کار بد کرده باشد ، آن را خواهد دید (و سزایش را خواهد چشید)».

اما شیعه ایمان آوردن به خدا و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و دیگر عقاید دینی را کنار زده‌اند و در شریعت اسلامی هیچ چیزی را جز محبت امیرمؤمنان نگذاشته‌اند! مردم امت‌های سابق چه گناهی دارند که امام علی را نشناخته‌اند؟! وقتی که هیچ گناهی همراه با محبّت علی رضی الله عنه  ضرر و زیان نداشته باشد، پس نیازی به مهدی معصوم ندارند که «لطف تکلیف است»، زیرا وقتی مهدی وجود نداشته باشد؛ مرتکب گناه و نافرمانی می­شوند، پس وقتی که محبّت و دوست داشتن علی رضی الله عنه  برایشان کافی باشد، وجود امام و عدم او یکسان است، و اگر اینگونه بود که آن‌ها می­پندارند، نه فرستادن پیامبران لازم بود و نه نازل شدن کتاب‌ها، و نه تشریع قوانین الهی.

بدعت در عبادت

س70- آیا علمای شیعه شعایر و اعمالی را در دین ابداع کرده­اند به ادعای اینکه دارای اجر و پاداش باشند بدون اینکه در مورد آن‌ها رهنمودی از خدا ورسولش داشته باشند، لطفا چند نمونه در آن مورد ذکر کنید؟.

ج- بله، بعنوان مثال لعن و نفرین ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و عائشه و حفصه رضی الله عنهنّ را بعد از نمازهای واجب برترین عبادت می­دانند![259].

همچنین بر سر و صورت زدن و پاره کردن یقه لباس و پیراهن را به نام عزاداری برای حسین عبادات بزرگ می­دانند[260].

آل کاشف الغطا را در مورد مراسم عاشوراء و نمایش واقعه کربلا و کشته شدن حسین و آنچه بر سر او و خانواده‌اش آمده و گریه و زاری و فریاد و واویلا و زدن بر سر و سینه و تکرار فریاد یا حسین یا حسین.. پرسیدند؟.

آیت شیعه در پاسخ گفت:

﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢ [الحج: 32].

یعنی: «(مطلب) چنین است (که گفته شد)، و هر کس مراسم و برنامه‌های الهی را بزرگ دارد (و از جمله مناسک حجّ را گرامی‌شمارد )، بی‌گمان بزرگداشت آن‌ها نشانه پرهیزگاری دلها (و خوف و هراس از خدا) است».

 تردیدی نیست که دسته‌های عزاداری و به نمایش گذاشتن آن فاجعه دردناک از بزرگترین شعائر و آیین‌های فرقه جعفریه است[261].

و روایت کرده‌اند که ائمه ایشان رفتن شیعیان‌شان را به بهشت تضمین کرده‌اند، کلینی از ابوبصیر روایت کرده که ابا عبدالله رحمه الله  (حاشا از او) گفت: «هرگاه به کوفه برگشتی مردی نزد تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمّد به تو می­گوید: آنچه تو بر آن قرار داری رها کن، من به جای خدا بهشت را برایت تضمین می­کنم». وقتی آن مرد در بستر مرگ قرار گرفت ابو بصیر را فراخواند و گفت: «ای ابوبصیر دوستت به ما وفادار بود، سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد، وقتی که به حج رفتم نزد اباعبدالله رفتم و اجازه ورود خواستم، وقتی وارد خانه شدم؛ هنوز هر دو پایم را وارد منزلش نکرده­ بودم گفت: ای ابوبصیر به وعده‌ی دوستت وفا کردیم (او را به بهشت فرستادیم)»[262].

همچنین کشی از عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده که گفت: «به ابی الحسن گفتم: علی بن یقطین نامه­ای را برایت فرستاده و از تو درخواست دعا کرده، گفت: در مورد آخرت برایش دعا کنم؟ گفتم: بله. می­گوید: آنگاه دستش را روی سینه­اش گذاشت و گفت: علی بن یقطین را ضمانت کنم که آتش دوزخ به او نرسد»[263].

توضیح:

چگونه به جای خدا قسم یاد می­کنند، گویا گنجینه­های رحمت الهی؛ و کلید همه چیز را در دست آن‌هاست، و آن‌ها سند عفو و محرومیّت را صادر می­کنند، آیا آن‌ها در تدبیر هستی شریک خدا هستند:

﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٧٨ كَلَّاۚ سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا٧٩ وَنَرِثُهُۥ مَا يَقُولُ وَيَأۡتِينَا فَرۡدٗا٨٠ وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١ كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا٨٢ [مريم: 78-82].

یعنی: «آیا او از (اَسرار) غیب آگاه شده است؟ و یا (این که در این زمینه) از پیشگاه خدای مهربان عهد و پیمانی گرفته است‌ ؟ چنین نیست که او می‌گوید. ما آنچه را که می‌گوید (علیه او) می‌نویسیم، و عذاب را بر او مستمرّ و پیاپی خواهیم داشت. و از او به ارث می‌بریم آنچه را که از آن دم می‌زند (که وجود مال و ولد است، و روز قیامت) تک و تنها پیش ما خواهد آمد. نه چنین است (که می‌اندیشند. روز قیامت) معبودهایی را که می‌پرستند، عبادت ایشان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد».

گریه برای حسین چهارده قرن است که اسلام را نگه داشته است

س 71- به ادعای بزرگان شیعه چه چیزی در طول چهارده قرن اسلام را حفاظت و از آن پاسداری کرده است؟

ج امام شیعیان خمینی می­گوید: گریه کردن برای سید الشهدا علیه السلام  و بر پا داشتن مجالس عزاداری حسینی، اسلام را در چهارده قرن حفاظت کرده است[264].

س72- اعتقاد و موضع علمای شیعه در مورد وعید و تهدی‌های خداوند چیست؟

ج شیخ شیعه مفید گفته: امامیه اتفاق نظر دارند بر این که اهل بدعت همه کافرند، و امام در صورت قدرت داشتن باید از آن‌ها بخواهد که توبه کنند، اگر توبه کردند و از بدعت‌های خود باز گشتند و به راه درست روی آوردند که خوب است، و گر نه امام و حاکم باید آن‌ها را به خاطر ارتداد و برگشتن از ایمان به قتل برساند و هر کسی از آن‌ها بر این بدعت بمیرد اهل دوزخ است[265].

بنابراین ابن بابویه شیخ شیعه می‌گوید: در مورد کسی که در چیزی از امور دین با ما مخالفت کند همان عقیده را داریم که در مورد کسی که در همه امور دین با ما مخالفت کرده به آن معتقدیم[266].

بنابراین علمای شیعه می­گویند: وعید خداوند متوجه مخالفان شیعه. و نیز در مورد کسی که معتقد اعتقاد شیعه باشد عقیده ارجاء دارند، بنابراین روایت کرده­اند: روز قیامت حساب شیعیان ما به ما سپرده می­شود، کسی که خداوند بر او حقی داشته باشد ما در مورد او داوری می­کنیم و خداوند خواسته ما را می­پذیرد و هر کسی مردم بر او حقی داشته باشند ما از مردم می­خواهیم که حق خود را به خاطر ما ببخشد و به ما بخشیده می­شود، و اگر مشکلی بین او و ما باشد ما از همه به گذشت و عفو سزاوارتریم[267].

ایمان به فرشتگان

س74 عقیده علمای مذهب شیعه در مورد ایمان داشتن به فرشتگان چیست؟

ج آن‌ها معتقدند که فرشته از نور ائمه آفریده شده­اند، و روایت کرده‌اند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «خداوند از نور چهره علی بن ابی طالب هفتاد هزار فرشته آفرید که برای او و شیعیان و دوستدارانش تا روز قیامت طلب آمُرزش می­کنند»[268].

*- یکی از وظایف فرشتگان گریه کردن در کنار قبر حسین است. از ابی عبدالله روایت کرده­اند که گفت: «خداوند چهار هزار فرشته را که ژولیده و غبار آلود هستند برای قبر حسین مقرر کرده که تا روز قیامت برای او گریه کنند»[269].

آرزوی فرشتههای آسمان

 از ابی عبدالله روایت کرده‌اند که گفت: «چیزی در آسمان‌ها و زمین نیست مگر اینکه آن‌ها از خداوند می‌خواهند به آن‌ها اجازه داده شود قبر حسین را زیارت کنند، بنابراین گروهی فرود می­آیند و گروهی بالا می­روند»[270].

*- به اعتقاد علمای شیعه ملائکه به مسئله ولایت ائمه مکلّف هستند، ولی (در عین حال) می­گویند: از ملائکه جز گروه مقربین و نزدیگان بارگاه الهی کسی ولایت را نپذیرفت، و خداوند هر فردی از ملائکه را که مخالفت کند عذاب می­دهد، حتی یکی از فرشتگان وقتی ولایت امیرالمؤمنین را نپذیرفت مجازات گردید، و بالش شکسته شد، و بهبود نیافت تا زمانی که رفت و خود را به گهواره حسین رضی الله عنه  مالید»[271].

خرافات سرای شیعه از ابا عبدالله(حاشا ازابا عبدالله) روایت کرده گفته: «ولایت امیرالمؤمنین را بر فرشتگان پیشنهاد کرد همه پذیرفتند جز یک فرشته به نام فطرس که از قبول کردن سرپیچی کرد، پس خدا بالش را شکست! وبیچاره بهبود نیافت جز زمانی که گهواره حسین را لمس کرد و در آن غلطید! (به دروغ شیعه)رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  گفت به پرهای آن فرشته نگاه انداختم که خون از آن می­چکید، تا جایی که بال دیگرش هم آغشته به خون شد، و همراه جبرئیل بسوی آسمان صعود کرد و در جای خود قرار گرفت»[272].

*- حیات فرشتگان وابسته به ائمه است، بنابراین: «فرشتگان آب و غذایی ندارند جز درود فرستادن و دعا کردن برای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و دوستدارانش، و طلب آمرزش کردن برای شیعیان گناه کار او، و ملائکه قبل از تسبیح ائمه و تسبیح شیعیان ما و به پاکی یاد کردن ائمه و شیعیان ما تسبیحی را نمی­شناختند»[273].

*- خداوند ملائکه را جز به خاطر این شرافت داده است که ولایت علی را پذیرفته‌اند،[274] پس روایت کرده‌اند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  (حاشا ازاو) گفت: «آیا فرشتگان جز بوسیله­ دوست داشتن علی و پذیرش ولایت آن‌ها شرف و مقام یافته‌اند؟زیرا هرکس دوستدار علی باشد و قلبش از آلودگی غش و دغلی و خیانت و نجاست گناه پاک شده باشد، از بهترین فرشتگان هم برتر است».

*- وقتی فرشتگان با هم درگیر شدند، جبرئیل نزد علی فرود می‌آید تا به آسمان صعود کند و میان فرشتگان صلح برقرار کند»![275].

*- وقتی شیعه­ای با دوست شیعه­اش به خلوت نشیند، فرشتگان حافظ او می­گویند: «دور شویم، آن‌ها راز می­دارند و خداوند آن‌ها را پوشانده است»[276].

تناقض

(ادعای فوق الذکر) در واقع تکذیب این آیات است:

 ﴿إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ١٧ مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨ [ق: 17-18].

و می­فرماید:

﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيۡهِمۡ يَكۡتُبُونَ٨٠ [الزخرف: 80].

«آیا گمان می‌برند که ما اسرار پنهانی و سخنان در گوشی آنان را نمی‌شنویم‌؟ ! آری! (ما آگاه از راز و رمز ایشان و شنوای نجوای آنان بوده و) گذشته از این، فرشتگان مأمور ما در کنارشان حاضر و بر اعمال‌شان ناظرند و (همه کردار و گفتارشان را) می‌نویسند وثبت و ضبط می‌کنند».

*- از دیدگاه شیعه منظور از نام فرشتگانی که در قرآن آمده‌اند دوازده امام است، بنابراین مجلسی شیخ شیعه در کتابش بابی با این عنوان آورده است: «باب در مورد اینکه ائمه صف گرفته و تسبیح گوینده­اند و صاحب مقام معلوم و حاملان عرش هستند و سفیران گرامی و نیک منش آن‌ها هستند»[277] سپس (11) روایت را در آن موضوع ذکر کرده است.

توضیح:

واقعاً گشتاخی و زبان درازی آخوندهای شیعه علیه مقام فرشتگان مقرّب، دروغ پردازی بر ایشان؛ بسیار نزدیک است به انکار آن بزرگواران علیهم السلام ، زیرا انکار کردن وظایف و ویژگی‌ها و فضایل فرشتگان از سوی مراجع شیعه، و تعیین کردن ولایت ائمه به عنوان دین ایشان، سپس انکار وجود آن‌ها با تأویل کردن نام و لقب‌های آن‌ها در قرآن به ائمه و...امّا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧ [الأنبياء: 26-27].

یعنی: «(برخی از کفّار عرب) می­گویند: خداوند رحمان فرزندانی (برای خود، به نام فرشتگان) برگزیده است یزدان سبحان پاک و منزّه (از این گونه نقص‌ها و عیب‌ها) است.بلکه بندگان گرامی و محترمی هستند».

همچنین فرمود:

 ﴿مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ٩٨ [البقرة: 98].

 یعنی: «کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد (خداوند دشمن او است )، چه خداوند دشمن کافران است».

ایمان به کتاب‌های آسمانی

س74- اعتقاد بزرگان شیعه در مورد رکن سوّم ایمان یعنی ایمان به کتاب‌های آسمانی چیست؟

ج در این مورد دو مسئله وجود دارد: مسئله اول این که علمای شیعه بر این باور هستند که خداوند کتاب‌هایی بر ائمه ایشان نازل کرده است، از آن جمله.

1- مصحف علی رضی الله عنه

خویی شیخ و مرجع عالیقدر شیعه می­گوید: آنچه نباید در آن شک کرد این است که قرآن علی، که در آن ترتیب سوره­ها، و داشتن اضافه­هایی که در قرآن نیست؛ وجود دارد[278].

2 - کتاب علی رضی الله عنه

 روایات شیعه کتاب علی را چنین توصیف کرده‌اند: «مثل زانوی مرد پیچیده شده است»[279].

و گفته­اند: «آن کتاب را پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  دیکته کرده و علی با دست خود نوشته است»[280].

3- مصحف فاطمه رضی الله عنها

 روایت کرده­اند که علی بن سعید از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «فاطمه از خود چیزی به جا گذاشت که قرآن نیست، بلکه کلامی است که خدا بر او نازل کرده است، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آن را دیکته کرده و علی نوشته است»[281].

 و در روایتی دیگر آمده است: «مصحف فاطمه سه برابر قرآن شما است، سوگند به خدا یک حرف از قرآن شما در آن نیست، می­گوید: گفتم سوگند به خدا که علم همین است. فرمود : آن علم چندان نیست...»[282].

تناقض

در روایتی متضاد و متناقض با آن آمده است: «در قرآن فاطمه رضی الله عنها  چیزی از کتاب خدا وجود ندارد، بلکه آن چیزی است که به او القا شده»[283].

یک تناقض دیگر

شیخ و مرجع بزرگ شیعه کلینی از ابو بصیر، و حدیثی طولانی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  روایت می‌کند که: «سپس به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  وحی آمد و فرمود:  ﴿سَأَلَ سَآئِلُۢ بِعَذَابٖ وَاقِعٖ١ لِّلۡكَٰفِرِينَ (بولاية علیٍّ) لَيۡسَ لَهُۥ دَافِعٞ٢ مِّنَ ٱللَّهِ ذِي ٱلۡمَعَارِجِ٣ [المعارج: 1-3]. می­گوید: گفتم: فدایت شوم ما این آیه را به این صورت نمی­خوانیم، گفت: سوگند به خدا به همین صورت جبرئیل بر محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نازل کرده است، و سوگند به خدا که در مصحف فاطمه هم همین گونه است»[284].

مصحف فاطمه چگونه نازل شد؟

 اینک روایتی را که شیعه از ائمه خود نقل کرده­اند به خواننده‌ای که خواستار حق است ارائه می­دهیم:

از ابی بصیر روایت است که گفت: «اباجعفر محمّد بن علی را در مورد مصحف فاطمه پرسیدم، در پاسخ گفت: این مصحف بعد از وفات پدرش (پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ) بر او نازل شد، گفتم: آیا چیزی از قرآن در آن هست؟ گفت: خیر، گفتم: آن را برایم توصیف کن، گفت: جلد آن دو یاقوت کبود است که به اندازه طول ورق­های آن است و عرض آن قرمز است. گفتم: فدایت شوم برگ‌های آن چگونه است؟ گفت: ورق آن از مروارید سفید است. به او گفته شد: پدید بیا، پس پدید آمده است. گفتم: فدایت شوم در آن چه هست؟ گفت: در آن همه اخبار گذشته و آنچه تا روز قیامت خواهد شد، و اخبار آسمان­ها، و تعداد فرشتگانی که در آسمان‌ها هستند، و دیگر چیزهایی که در آن قرار دارند و تعداد همه پیامبران وبندگان خدا و اسامی پیامبران و کسانی که پیامبران بسوی آن‌ها فرستاده شده‌اند، و نام کسانی که تکذیب کرده‌اند و کسانی که پذیرفته‌اند در آن نوشته شده است، و اسامی همه مؤمنان و کافرانی که خداوند آفریده، و نیز نام‌های همه شهرها در آن هست، و تعداد همه کافران آن و صفت و حالت کسانی که تکذیب کرده­اند، و حالت قرن‌ها و ملّت­های گذشته و حکایات‌شان، و طاغوت­هایی که به حکومت رسیده‌اند و زمان فرمانروایی و تعدادشان ثبت است، و اسامی ائمه و صفات و چیزهایی که هر کدام از آن‌ها در اختیار دارند، و صفت بزرگان‌شان و همه کسانی که در ادوار زمان آمده­اند نوشته شده است گفتم: فدایت شوم ادوار زمان چقدر؟ گفت: پنجاه هزار سال است که هفت دوره هستند. و در مصحف فاطمه همه چیزهایی که خدا آفریده، و اجل و زمان پایان آن‌ها و صفت اهل بهشت و تعداد کسانی که وارد آن می­شوند و تعداد کسانی که به جهنم می‌روند و اسامی هر دو گروه وجود دارد، و در آن علم قرآن به همان صورتی که نازل شده، و علم تورات به آنگونه که نازل شده، و علم انجیل و زبور به گونه­ای که نازل شده­اند، و تعداد همه درختان در همه شهر در آن ثبت است و ..[285].

شگفتا این مصحف خرافی ممکن است چقدر بزرگ باشد و چند جلد و چند صفحه باشد؟!.

راوی می­گوید: «همانا امام شیعیان گفت: هنوز (آنچه برایت گفتم در مورد صفحه اوّل آن بود) و هنوز یک حرف از صفحه دوّم را برایت بیان نکرده­ام، و حتی یک کلمه از آن را نگفته­ا­م»[286].

4 قبل از وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  کتابی بر او نازل شد

 علمای شیعه از ابی صادق رضی الله عنه  روایت کرده­اند که گفت: «خداوند قبل از وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  بر او کتابی نازل کرد، و گفت: ای محمّد این کتاب وصیّت تو به شخص نجیب شریف از اهل بیت تو است. پیامبرگفت: نجیب و شریف اهل بیت من کیست ای جبرییل؟ گفت: علی بن ابی طالب است، روی کتاب مهرهایی طلایی بود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آن را به علی داد و به او فرمان داد تا یکی از مهرها را باز کند، و به آنچه در آن امر شده عمل کند، آنگاه علی یکی را باز کرد و به آن عمل کرد، سپس آن را به فرزندش حسن داد و او نیز یکی از مهرهای بسته شده را باز کرد، سپس همین طور ادامه داد تا وقتی که مهدی ظهور می­کند»[287].

توضیح:

﴿يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ وَأَيۡدِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ [الحشر: 2]. با دست‌های خود و با دست‌های مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند! در اینجا (آنگونه که ذکر شد) شیعه ادعا می­کنند پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  می­پرسد: نجیب و شریف کیست؟ بنابراین او تا نزدیک وفات آن وصیّ را نشناخته است! پس این نکته همانگونه که در روایتشان آمده به معنای آن است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  به مردم اعلام نکرد که نجیب و وصی از اهل بیت او کیست، بلکه تا زمان وفاتش این را نمی­دانست. ﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٢ [الحشر: 2]. «ای خردمندان ! درس عبرت بگیرید».

5- لوح فاطمه رضی الله عنها

به اعتقاد شیعه لوح فاطمه کتابی است که قبل از وفات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  از سوی خداوند بر او نازل ش؛ او نیز آن را به دخترش فاطمه هدیه کرده، بنابراین از ابی بصیر روایت کرده‌اند که ابا عبدالله از جابر بن عبدالله در مورد لوح فاطمه پرسید؟ جابر گفت: «سوگند به خدا که در حیات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  وارد خانه مادرت فاطمه شدم و او را به تولد حسین تبریک گفتم، در دست او لوح سبزی دیدم، فکر کردم از زمرد است، و در آن نوشته ای سفید دیدم که شبیه رنگ خورشید بود...، و در آن نوشته شده بود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم، این کتابی است از جانب خداوند عزیز و حکیم نازل شده بر محمّد نبی و نور و سفیر و و دروازه­بان و راهنمای او، جبرئیل امین آن را از جانب پروردگار جهانیان فرود آورد... من هیچ پیامبری را نفرستاده‌ام که روزگار او را تمام نموده­ام و مدت او به پایان رسیده مگر اینکه برایش یک وصیّ مقرر کرده­ام، و تو را بر پیامبران برتری داده­ام، و وصی تو را بر اوصیاء دیگر فضیلت و برتری داده­ام، و تو را با نوادگان و بچه‌هایت حسن و حسین گرامی داشته­ام، حسن را بعد از به پایان رسیدن زمان پدرش منبع و سرچشمه علم و حسن را خزانه­دار وحی خود قرار داده­ام».

 و در آخر آن چنین آمده است: «ابو بصیر می­گوید: اگر در تمام عمرت فقط همین یک حدیث را می­شنیدی برایت کافی بود، بنابراین آن را پنهان و محفوظ بدار مگر از اهل آن»[288].

رسوایی کمر شکن

در موضوع کتاب موهوم روایتی نقل کرده‌اند که بنیان و پایه­هایشان را از بیخ در آورده و سقف ساختمان تشیّع را روی خودشان ویران می­کند، زیرا بر طبق این روایت علی رضی الله عنه  وصی نیست، چون در روایت‌شان آمده است: از ابی جعفر علیه السلام  و او هم ازجابر بن عبدالله انصاری روایت کرده‌اند که گفت: «نزد فاطمه رضی الله عنها  وارد شدم در حالی که جلو او لوحه ای بود حاوی اسامی اوصیاء از فرزندان او، دوازده نفر از آن‌ها را برشمردم که آخرین‌شان امام قائم بود، سه نفر از آن‌ها محمّد بودند و سه نفر علی نام بودند»[289].

6- صحیفه فاطمه رضی الله عنها

 یکی از صفات مصحف فاطمه به اعتقاد علمای شیعه چنان که از ابی عبدالله بن جابر روایت کرده‌اند این است، او می­گوید: «وارد خانه بانویم فاطمه بنت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم  شدم تا تولد حسن را به او تبریک بگویم، ناگهان دیدم صحیفه­ای سفید از مروارید در دست دارد، گفتم: ای سیده و بانوی زنان این صحیفه چیست؟ گفت: در این صحیفه نام آن فرزندانم نوشته شده که به امامت می­رسند، ذکر شده است، گفتم: آن را به من بده تا نگاه کنم، گفت: ای جابر اگر از این کار نهی نشده بودم نشانت می‌دادم، ولی از دست زدن به این صحیفه نهی شده و کسی حق ندارد به آن دست بزند مگر پیامبر یا وصی پیامبری باشد، یا از اهل بیت پیامبری باشد»[290].

7- دوازده صحیفه

علمای شیعه از استادشان ابن بابویه قمی روایت کرده­اند که (به افترای شیعه) پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «خداوند دوازده خاتم و مُهر و دوازده صحیفه بر من نازل کرده است، اسم هر امامی روی انگشتر و مهرش نوشته شده، و صفت و ویژگی‌های او در صحیفه‌اش بیان شده است»[291].

8 صحیفه‌های علی رضی الله عنه

 یکی از آن‌ها صحیفه­ای است که در آن نوزده صحیفه است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آن‌ها را به ائمه هدیه داده یا نزد آن‌ها پنهان کرده است[292].

9- صحیفه دسته شمشیر

از ابا عبدالله روایت کرده‌اند گفت: «در داخل دسته شمشیر علی رضی الله عنه  صحیفه­ای کوچک قرار داشت، ایشان پسر خود حسن را فراخواند و صحیفه­اش را همراه با چاقویی تحویل او داد و گفت: آن را باز کن، ولی نتوانست باز کند تا این که خودش برایش باز کرد، سپس گفت: آن را بخوان، حسن شروع کرد به خواندن الف و باء و سین و لام؛ یکی پس از دیگری، سپس آن را جمع کرد و به پسرش حسین داد، او هم توانست باز کند تا اینکه خود برایش باز کرد، بعد گفت: بخوان پسر عزیزم، او هم مانند حسن شروع به خواندن کرد، سپس آن را در هم پیچید و به محمّد بن حنفیه داد، ولی او نیز نتوانست آن را بگشاید، تا اینکه برایش گشود و گفت: بخوان، ولی نتوانست چیزی از آن را بخواند، بعد صحیفه را جمع کرد و به دسته شمشیرش آویخت.راوی گفت: به ابوعبدالله گفتم: در آن صحیفه چه چیزی بود؟ گفت: حروفی بودند که از هر کدام هزار حرف دیگر گشوده می‌شد، ابوبصیر گفت: تا قیام رستاخیز جز دو حرف از آن باز نمی­شود»[293]!.

روایت کرده‌اند که ابو جعفر گفت: نزد من صحیفه­ای است که در آن نوزده صحیفه است و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آن را به من هدیه کرده است[294].

9 صحیفه دسته شمشیر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم

 از ابو بصیر روایت است که گفت: «ابو عبدالله گفت : در دسته شمشیر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  صحیفه کوچکی بود در آن حرف­هایی هست که از هر حرفی هزار باب باز می‌گردد». ابو‌بصیر می­گوید: ابو عبدالله گفت: تا کنون فقط دو حرف از آن بیرون آمده است[295].

10 جفر سفید و جفر قرمز

حجّت شیعه از حسین بن ابی العلاء روایت کرده که گفت: از ابا عبدالله شنیدم که گفت: «جفر سفید پیش من است. می­گوید: گفتم: در آن چه هست؟ گفت زبور داود و تورات موسی و انجیل عیسی و صحیفه­های ابراهیم، و حلال و حرام در آن بیان شده‌اند. و نیز مصحف فاطمه در آن است...».

تا آنجا که گفت: «جفر سرخ نزد من است، می­گوید: گفتم: در آن چه هست؟ گفت: سلاح (جنگی)، و فقط صاحبش آن را برای خون و کشتن باز می­کند، آنگاه عبدالله بن ابی یعفور به او گفت: خداوند تو را اصلاح کند آیا فرزندان حسن این را می­دانند؟ گفت: بله سوگند به خدا آنان این را می­دانند همانطور که شب را می­شناسند، و روز را می­دانند که روز است، اما حسادت و دنیا طلبی آنان را به انکار وامی­دارد و اگر آن‌ها حق را بوسیله حق می­جستند برایشان بهتر بود»[296].

11- صحیفه ناموس

از امام رضای خود (حاشا از امام رضای واقعی) روایت کرده­اند که گفته: اسم شیعیان ما و اسامی پدرانشان نوشته شده است، خدا از ما و از آن‌ها عهد و پیمان محکم گرفته، هر جا ما وارد شویم آن‌ها هم وارد می­شوند، و جز ما و آن‌ها کسی بر دین اسلام قرار ندارد»[297].

12- صحیفه عبیطه

از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب روایت کرده­اند (حاشا از علی رضی الله عنه ) که گفت: «سوگند به خدا وسعت و اجازه داشتم برایتان بگویم تا سال دو باره برگردد یک حرف را تمام نکنم، و سوگند به خدا صحیفه­های زیادی پیش من هست، و در میان آن‌ها صحیفه­ای است که به آن عبیطه گفته می­شود، و هیچ چیزی سخت­تر از آن بر عرب وارد نشده، و در آن آمده­ که شصت قبیله از عرب‌ها فقط به ظاهر فریب می­دهند و در دین خدا بهره ندارند»[298].

13- الجامعه

حجّت و مرجع شیعه کلینی از ابوبصیر و او از اباعبدالله رحمه الله  روایت کرده­اند که گفت: «الجامعه نزد ماست، و آن‌ها چه می­دانند که الجامعه چیست! می­گوید گفتم: فدایت شوم الجامعه چیست؟ گفت: صحیفه­ای است که طول آن هفتاد ذراع با ذراعها پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  است، و آن را با زبان و دهان خود دیکته کرده و علی رضی الله عنه  با دست خود آن را نوشته است، در آن همه حلال و حرام‌ها و همه آنچه که در مورد دیه زخم‌ها و غیره مردم به آن نیاز دارند بیان شده است»[299].

توضیح:

و عجیب­تر و زشت­تر از همه این است که می­گویند همه این کتاب­ها را خدا نازل کرده است و امیرمؤنان علی و ائمه بعد از او اختصاص دارد، اما همواره از امّت پنهان می­مانند و از شما شیعه­ها هم پنهانند و شما فقط به قرآن اهل سنّت دسترسی دارید، قرآنی که علمای شما معتقدند تحریف شده و ناقص است، پس چرا ائمه شما این گنج‌های آسمانی را از شما پنهان کرده­اند؟ و این کتاب‌ها بیش از هزار و دویست سال است نزد مهدی شما[300] انبار شده­اند چرا؟ چرا؟.

آیا حقیقت این نیست که دست‌های پلید یهودی سبئی این روایات را در کتاب‌هایتان جای داده و بر ائمه شیعه دروغ بسته است، ما همه می­دانیم که مسلمین فقط یک کتاب دارند و آن قرآن است، اما تعدد کتاب­های آسمانی از ویژگی­های یهود و نصاراست! آیا علمای شما از اختیار مشابهت با یهودیان و نصارا باز نمی­آیند، این صحیفه­ها و کتاب‌های مقدس هم اکنون کجا هستند، آیا علمای معاصر شیعه آن را از بین برده‌اند؟.

مسأله­ی دوّم: همه بزرگان شیعه معتقدند که همه کتاب‌های آسمانی نزد ائمه وجود دارد و در بین مردم بدان حکم می­کنند»!.

کلینی روایت کرده که امامشان ابوالحسن نزد یک یهودی به نام بریه انجیل را قرائت کرد. بریه گفت: «من حدود پنجاه سال است که دنبال کسی چون تو هستم بنابراین بریه ایمان آورد و ایمانش خوب بود».

از امام سؤال کرد: «تورات و انجیل و کتاب‌های آسمانی را از کجا می­آورید؟ گفت: این کتاب‌ها را ما به ارث گرفته­ایم، و ما هم مانند ایشان آن‌ها را می­خوانیم و آنچه آن‌ها می­گفتند می­گوییم، خداوند حجّتی را در زمین قرار نمی­دهد که مردم از او سؤال کنند ولی در جواب بگوید نمی­دانم».

 از روایات فوق چنین برداشت می­شود که بزرگان شیعه بدین‌منظور خواندن تورات و انجیل و دیگر کتاب‌ها را برای ائمه قرار داده­اند تا جواب همه سؤالات مردم را بدانند و بیابند، ولی این امر خروج از اسلام و دعوت و فراخوانی به (وحدت ادیان) است، امّا خداوند متعال می­فرماید:

﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥ [آل عمران: 85].

یعنی: «و کسی که غیر از( آئین و شریعت) اسلام، آئینی برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود، و او در آخرت از زمره زیانکاران خواهد بود».

و نیز می­فرماید:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن لِّيَبۡلُوَكُمۡ فِي مَآ ءَاتَىٰكُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُكُمۡ جَمِيعٗا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨ وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ [المائدة: 48-49].

یعنی: «و بر تو (ای پیغمبر) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که (در همه احکام و اخبار خود) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتاب‌های پیشین (آسمانی)، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آن‌ها است . پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. (ای مردم !) برای هر ملّتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامه‌ای (جهت بیان احکام) قرار داده‌ایم. اگر خدا می‌خواست همه شما (مردمان) را ملّت واحدی می‌کرد (و بر یک روال و یک سرشت می‌سرشت ، و لذا راه و برنامه ارشادی آنان در همه امکنه و ازمنه یکی می‌شد) و امّا (خدا چنین نکرد) تا شما را در آنچه (از شرائع) به شما داده است بیازماید (و فرمانبردار یزدان و سرکش از فرمان منّان جدا و معلوم شود). پس (فرصت را دریابید و) به سوی نیکی‌ها بشتابید (و به جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید و بدانید که) جملگی بازگشت‌تان به سوی خدا خواهد بود، و از آنچه در آن اختلاف می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد کرد».

و (به تو ای پیغمبر فرمان می‌دهیم به این که) در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و از آنان برحذر باش که (با کذب و حق‌پوشی و خیانت و غرض ورزی) تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند (و احکامی را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند). پس اگر (از حکم خدا رویگردان شدند و به قانون خدا) پشت کردند، بدان که خدا می‌خواهد به سبب پاره‌ای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد (و به عذاب دنیوی، پیش از عذاب اخروی گرفتار کند). بیگمان بسیاری از مردم (از احکام شریعت) سرپیچی و تمرّد می‌کنند.

پیامبران برتراند یا ائمه؟

س75- از دیدگاه بزرگان شیعه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و انبیاء برتر و افضل هستند یا ائمه آنها؟

ج امامانشان را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و پیامبران برتر می­دانند! و مرجع و شیخ شیعه علباء بن ذراع دوسی یا اسدی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را مذمت می­کند و ادعا میکند که او مبعوث شده بود تا برای علی رضی الله عنه  دعوت کند، اما او مردم را به سوی خودش فراخواند[301].

رسوایی کمر شکن شیعه

با وجود این(که ذکر شد) می­بینیم بزرگان شیخ و سرور خود (علباء بن ذراع) را مورد تعظیم قرار داده و روایت او از ابوعبدالله را نقل کرده­اند مبنی بر اینکه به شیخ علباء گفته: «بهشت را به جای خدا برایت ضمانت کردهایم»!![302].

ومجلسی بابی با این عنوان آورده است: «باب در بیان اینکه ائمه از پیامبران و از همه مردم برترند و از پیامبران و ملائکه و سائر خلق برای آن‌ها پیمان گرفته شده است. و پیامبران الوالعزم به خاطر این الوالعزم شده‌اند که ائمه را دوست می‌داشتند». و در این مورد (88) حدیث آورده و می­گوید: «روایات بیشماری در این مورد آمده است و ما فقط تعداد اندکی را در این باب ذکر کردیم»[303]!!.

فقط همین نه، بلکه (ادعا می­کنند) انبیای الهی جایگاه نبوّت را تنها به سبب ائمه­ی رافضه بدست آوردند، همانگونه که این بهتان را به نام ابی عبدالله ساخته­اند که گفت: «به خدا سوگند آدم مستحق چنین جایگاهی نبود که خدا او را با دست خود بیافریند و از روح خود در او دمید مگر با ولایت علی علیه السلام ، و خدا عیسی بن مریم را نشانه­ای برای جهانیان قرار نداد مگر به سبب تواضع و فروتنی برای علی علیه السلام ، سپس گفت: خلاصه مطلب اینکه هیچکدام ازخلق خدا اهلیّت نگاه خدا بسوی آن‌ها را نداشته­اند جز به سبب بندگی ما»!![304].

و در روایتی دیگر گفت: «...یونس پیامبر از پذیرش ولایت ائمه خودداری کرد، پس خداوند او را در شکم ماهی حبس کرد تا اینکه بدان اعتراف نمود»[305].

و امام بزرگشان خمینی می‌گوید: «همانا امام دارای مقامی ستوده‌ و درجه­ای والا و خلافت تکوینی است که تمام ذرّات این جهان هستی در برابر سیطره­ی آن متواضع هستند، و یکی از ضروریات و بدیهیّات مذهب ما این است که ائمّه دارای آنچنان مقام و جایگاهی هستند که نه فرشته­ی مقرّب و نه نبی مرسل بدان دسترسی ندارد»[306]!!.

رسوایی کمر شکن شیعه

از ابی عبدالله صادق علیه السلام  روایت کرده­اند گفت: «یکی از علمای یهود نزد امیرالمؤمنین علیه السلام  آمد و گفت:...ای امیرمؤمنان آیا تو پیامبری؟علی رضی الله عنه  فرمود: وای بر تو! من یکی از برده‌های محمّد صل الله علیه و آله و سلم  هستم»[307].

همچنین با روایت متواتر از علی رضی الله عنه  روایت شده که فرمود: «خيرُ هذه الأمة بعد نبيِّها أبو بكر وعمر»[308] «بهترین و برترین افراد این امّت بعد از پیامبرش صل الله علیه و آله و سلم  ابوبکر سپس عمر است».

همچنین فرمود: «هر کسی را نزد من بیاورند (به اتمام این که) مرا بر ابوبکر و عمر رضی الله عنهم  تفضیل و برتری داده، بر او حد تهمت اجرا خواهم کرد»[309].

اقامه حجّت با امام

س 76- آیا به اعتقاد علمای شیعه حجت خداوند بر بندگانش بوسیله پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  اتمام می‌شود یا بوسیله امام؟

ج- حجت خدا جز با امام اقامه نمی‌گردد!.

 ثقه شیعه کلینی می­گوید: «باب در بیان اینکه حجت خدا بر بندگانش جز بوسیله امام اقامه نمی­گردد». و چهار حدیث در این مورد از اباعبدالله ذکر کرده است، یکی از آن‌ها این است: «اگر ما نبودیم خدا عبادت نمی­شد»[310].

 و نیز به نام او این افتراء را بسته‌اند که: «اگر آن‌ها نبودند خداوند جل جلاله  شناخته نمی‌شد»[311].

و مجلسی اضافه کرده است: «و کسی نمی‌دانست خدا را چگونه بپرستد»[312].

یک رسوایی کمر شکن برای بزرگان شیعه

خداوند متعال فرمود:

﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٦٥ [النساء: 165].

یعنی: «ما پیغمبران را فرستادیم تا (مؤمنان را به ثواب) مژده‌رسان، و (کافران را به عقاب) بیم دهنده باشند، و بعد از آمدن پیغمبران حجّت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند، و خدا چیره حکیم است».

وفرمود:

﴿وَمِنۡ حَيۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيۡكُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِي وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِي عَلَيۡكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٠ كَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِيكُمۡ رَسُولٗا مِّنكُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِنَا وَيُزَكِّيكُمۡ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمۡ تَكُونُواْ تَعۡلَمُونَ١٥١ [البقرة: 150-151].

یعنی: «تا مردم بر شما حجّتی نداشته باشند  مگر کسانی که از ایشان ستم نمایند. پس از آنان مترسید و از من بترسید (که اگر مخالف وحی رفتار کنید جانب حق را رها ساخته‌اید و پادافره خود را خواهید دید. پس گوش به فرمان خدا باشید) تا نعمت خویش را بر شما تکمیل کنم و شاید رهنمود شوید».

و همچنین پیغمبری را از خودتان در میان‌تان برانگیختم که آیات (قرآن) ما را بر شما فرو می‌خواند (و نشانه‌های وحدانیت و عظمت خدا را در گستره جهان به شما می‌نمایاند) و شما را پاکیزه می‌دارد و به شما کتاب (قرآن) و حکم ترا می‌آموزد. و به شما چیزی یاد می‌دهد که نمی‌توانستید آن را بیاموزید.

نازل شدن وحی بر ائمه

س 77- آیا علمای شیعه به نازل شدن وحی بر امامان‌شان معتقدند؟

ج- قاعده و اصل آن‌ها این است که ائمه جز وحی چیزی نمی­گویند[313].

و از امام‌شان ابی عبدالله روایت کرده‌اند که گفت: «در گوش بعضی از ما (وحی) گفته می­شود، و بعضی در خواب برایش می­آید، و بعضی از ما صدای زنجیری را می‌شنود که به طشت و ظرف برخورد کند، و نزد بعضی از ما صورت و سیمایی بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل نمایان می­شود»[314].

و در روایتی دیگر آورده‌اند که گفت: «فرشته در سفرهایمان بر ما نازل می­شوند و بر بسترها و رخت‌خواب‌هایمان می­غلطند، و در سفرهای ما حاضر می­شوند، و در وقت نماز نزد ما می­آیند تا نماز را با ما بخوانند، و هیچ روزی بر ما نگذرد مگر آنکه اخبار روی زمین و آنچه در آن می­گذرد به ما می­رسند»[315].

و خمینی می­گوید: «یکی از ضروریات مذهب ما این است که ائمه  ما دارای مقامی هستند که هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبری به آن نمی­رسد»[316]؟؟.

و نزد شیعه همانطور که قبلا چند بار گفته شد کسی که منکر ضرورت دین باشد کافرست .

و همچنین خمینی می­گوید: «امام دارای مقامی پسندیده و رتبه و درجه‌ای والا و خلافتی تکوینی است که ذرات جهان هستی در برابر ولایت و سیطره آن سر تسلیم و فروتنی فرود می­آورند»[317]. و می­گوید: «فقیه شیعه به منزله موسی و هارون علیهما السلام است»[318].

بنابراین جواد مغنیه اشاره کرده است به اینکه خمینی از موسی برتر است (پناه بر خدا)[319].

یک رسوایی دیگر

خداوند متعال خطاب به پیامبرش محمّد  صل الله علیه و آله و سلم  می­فرماید:

﴿۞إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَيۡمَٰنَۚ وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣ وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَۚ وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا١٦٤ رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٦٥ لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًا١٦٦ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ قَدۡ ضَلُّواْ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا١٦٧ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ طَرِيقًا١٦٨ إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا١٦٩ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُمُ ٱلرَّسُولُ بِٱلۡحَقِّ مِن رَّبِّكُمۡ فَ‍َٔامِنُواْ خَيۡرٗا لَّكُمۡۚ وَإِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا١٧٠ [النساء: 163-170].

یعنی: «ما به تو وحی کردیم، همان گونه که پیش از تو به نوح و پیغمبران بعد از او وحی کردیم، و (همان گونه که) به ابراهیم، اسحاق، یعقوب، نوادگان، عیسی، ایوب، یونس، هارون، و سلیمان وحی کردیم، و به داود زبور دادیم. و ما پیغمبران زیادی را روانه کرده‌ایم که سرگذشت آنان را قبلاً برای تو بیان کرده‌ایم، و پیغمبران (دیگر) زیادی را که سرگذشت آنان را برای تو بیان نکرده‌ایم خداوند حقیقتاً با موسی سخن گفت . ما پیغمبران را فرستادیم تا (مؤمنان را به ثواب) مژده‌رسان، و بیم‌دهنده باشند، و بعد از آمدن پیغمبران حجّت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند. و خدا چیره حکیم است. لیکن خداوند بر آنچه (از قرآن) بر تو نازل شده است گواهی می‌دهد. این خدا است که آن را به (مقتضای) دانش (خاصّ) خویش نازل کرده است. و فرشتگان (نیز بدان) گواهی می‌دهند و (صحّت نبوّت تو را تصدیق می‌کنند. گرچه) کافی است که خدا گواه باشد. لیکن خداوند بر آنچه (از قرآن) بر تو نازل شده است گواهی می‌دهد. این خدا است که آن را به (مقتضای) دانش (خاصّ) خویش نازل کرده است. و فرشتگان (نیز بدان) گواهی می‌دهند و کافی است که خدا گواه باشد. بیگمان کسانی که راه کفر را در پیش گرفته‌اند و از راه خدا بازداشته‌اند بسیار گمراه شده‌اند. بیگمان کسانی که راه کفر را در پیش گرفته‌اند و ستم ورزیده‌اند، خداوند ایشان را نمی‌بخشد و آنان را به راهی هدایت نخواهد کرد. مگر راه دوزخ! که در آنجا برای همیشه جاودانه می‌مانند، و این کار برای خدا آسان است. ای مردم ! پیغمبر (محمّد نام) از جانب خدا به سویتان آمده است و دین حق را برایتان آورده است، پس ایمان بیاورید به سود شما است. و اگر کافر شوید. چرا که آنچه در آسمان‌ها و زمین است متعلّق به خدا است. و خدا آگاه (از آفریدگان خود و) حکیم (در کار خویش) است».

معاد

س 78 عقیده علمای شیعه درباره ایمان به رکن پنجم ایمان، یعنی ایمان به روز قیامت چیست؟

ج-آن‌ها آیاتی را که در مورد قیامت آمده‌اند به رجعت (بازگشت مردگان به این دنیا) تأویل کرده­اند چنان که توضیح آن خواهد آمد، و روایت کرده­اند: «آخرت از آنِ امام است هر جا که آن را بخواهد قرار می­دهد، و به هرکس که بخواهد آن را می‌دهد»[320].

حضور ائمه در بستر مرگ مؤمنان و کافران

س79– به اعتقاد علمای شیعه چه کسی مرگ را برای مؤمنان آسان و راحت و برای کافران سخت و دشوار می­گرداند؟

ج -  مجلسی شیخ شیعه می­گوید: «باید به حضور پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و دوازده امام به هنگام مردن نیکوکاران و فاسقان و مؤمنان و کافران اقرار کرد، آن‌ها با شفاعت برای مؤمنان به آن‌ها سود می­رسانند، و مرگ مؤمنان آسان می­شود، و مرگ را برای منافقان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام  سخت و دشوار می­کنند، و فکر کردن در مورد کیفیت این کار جایز نیست، آن‌ها در اجساد اصلی خود یا اجساد مثالی یا غیره حاضر می­شوند»[321].

س 80- به اعتقاد بزرگان شیعه چه چیز مرده را از عذاب قبر در امان نگه­می­دارد؟

خاک مزار حسین امان­نامه است!

ج- (به اعتقاد آن‌ها) آنچه مرده را در قبر امان می­دهد این است که مقداری از خاک قبر حسین برداشته شود و همراه عطر و مواد خوشبو کننده در کفن مرده قرار داده شوند»[322].

تناقض­گویی     

جز کسانی که اهل توحید و یکتاپرستی هستند از عذاب خدا در امان نیستند، همانگونه که خداوند متعال فرمود:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢ [الأنعام: 82]. «کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک (پرستش چیزی با خدا) نیامیخته باشند، امن و امان ایشان را سزا است، و آنان راه یافتگان (راه حق و حقیقت) هستند».

اوّلین سؤال فرشته از مرده

س 81- وقتی مرده در قبر گذاشته شود طبق عقیده علمای شیعه اولین چیزی که از او پرسیده می‌شود چیست؟

ج- اولین سؤال محبّت ورزی دوست داشتن ائمه شیعه است.

روایت کرده‌اند: «اوّلین چیزی که از بنده پرسیده می­شود محبّت و دوست داشتن ما اهل بیت است»[323].

 دو فرشته از او می­پرسند که در مورد هر یک از ائمه چه اعتقادی داشته است، اگر در مورد یکی از آن‌ها جواب درست ندهد، او را با عمودی از آتش می­زنند و قبر او تا روز قیامت پر از آتش گردد»[324].

تناقضگویی شیعه:

(شیعه) روایت کرده‌اند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ای علی همانا اوّلین سؤالی که که بعد از مرگ از بنده می‌شود شهادت به لاإله إلاّ الله و محمّد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم  است...»[325].

رستاخیز دیگر قبل از قیامت

س82– آیا به اعتقاد علمای شیعه بعد از مرگ و قبل از روز قیامت رستاخیزی وجود دارد؟

ج- بله، روایت کرده‌اند: «در زمان ظهور مهدی یا اندکی قبل از آن، خداوند گروهی از مؤمنان را حشر می­کند تا با دیدن ائمه و حکومت آن‌ها خوشحال شوند، و گروهی از کافران و منافقان را حشر می­کند تا در این دنیا انتقام عاجل بگیرد»[326].

اهالی قُم از عبور بر پل در قیامت از همه چیز معاف هستند

س 83- در عقیده علمای شیعه چه کسی از ماندن طولانی در میدان حشر و از عبور بر پل صراط مستثنی می‌باشد؟

ج-اهالی شهر قم ایران که (قبلاً) مرکز دولت صفوی بوده مستثنی هستند، و از آن‌ها در قبرهایشان حساب گرفته می­شود و از قبرها به بهشت می­روند»[327].

 و همین علّت آخوندهای شیعه بزرگترین دلاّل فروش زمین­های قم هستند!.

درهای بهشت

س 84– عقیده علمای شیعه در مورد تعداد دروازه­های بهشت چگونه است و از دیدگاه آن‌ها به چه کسانی تعلق دارند؟

ج- از ابی حسن رضا رضی الله عنه  روایت کرده­اند که گفت: «بهشت هشت دروازه دارد، یکی از آن‌ها برای اهل قم است، آنان از میان مردم سایر شهرهای شیعیان برگزیده ما هستند؛ خداوند خمیر مایه ولایت ما را در خاک آن‌ها قرار داده است»[328].

توضیح:

یکی از علمای معاصرشان که از تاجران املاک و زمین است به تعداد درهای گشوده شده بهشت برای اهل قم اضافه کرده و از امام رضا روایت کرده که گفت: «بهشت هشت دروازه دارد؛ سه تای آن از آن اهل قم است، خوشا به حال آن‌ها، خوشا به حال آن‌ها»[329] .

پس ای شیعیان عرب چرا منتظرید! درهای سه گانه­ی بهشت خود را دریابید قبل از آن که به روی شما بسته شوند.

در قیامت حساب در دست کیست؟

س 85- به عقیده علمای شیعه چه کسی روز قیامت از مردم حساب می­گیرد؟

ج- ائمه شیعه. از ابی عبدالله رحمه الله  روایت کرده­اند که (حاشا از او) گفت: «پل صراط و ترازو و حساب شیعیان ما مربوط به ماست»[330].

سپس سهم خود را افزوده­اند و حُر عاملی شیخ و مرجع شیعه می­گوید: «... همانا روز قیامت حساب همه مردم با ائمه است»[331].

توضیح:

ابو عبدالله می­گوید: «صراط به دست ماست و ترازو به ما بر می­گردد و حساب گرفتن از شیعیان ما با ماست»[332] .امّا خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ إِلَيۡنَآ إِيَابَهُمۡ٢٥ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا حِسَابَهُم٢٦ [الغاشية: 25-26]. «مسلّماً بازگشت آنان (پس از مرگ و رستاخیز) به سوی ما خواهد بود. آن گاه حساب (و کتاب و سروکار) ایشان با ما خواهد بود».

عبور از صراط

س86– به اعتقاد علمای شیعه انسان روز قیامت چگونه از صراط می­گذرد؟

ج- از ابی جعفر روایت کرده‌اند گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ای علی وقتی قیامت برپا شود من و تو و جبرئیل روی صراط می­نشینیم وهیچ کس از آن عبور  نکند مگر نامه و کتابی همراه باشد که در آن به سبب ولایت تو برائت او ثبت شده است»[333].

رفتن به بهشت و دوزخ در دست کیست؟

س 87 بر حسب عقیده علمای شیعه چه کسی با خواست و اراده خود مردم را به بهشتت یا دوزخ می­برد؟

ج- چنین کسی به اعتقاد شیعه علی رضی الله عنه  است، پناه بر خدا از گمراهی.

کلینی شیعه روایت کرده که علی گفت: «من تقسیم کننده مردم به بهشت و دوزخ هستم، کسی جز با تقسیم من وارد نمی­گردد»[334].

و علمای شیعه این مسأله را به جایی رسانده‌اند که ادعا کرده­اند علی گفته: «من جزا و پاداش دهنده­ی مردم در روز قیامت هستم، و تقسیم کننده بین بهشت و دوزخ هستم که جز بر اساس تقسیم من وارد آنجا نمی­گردند، و من جداکننده بزرگ هستم و همه پیامبران و فرشتگان و ارواح به خاطر آفرینش ما آفریده شده­اند...»[335].

همچنین این افتراء را به نام اباعبدالله رحمه الله  ساخته‌اند که گفته: «در روز قیامت منبری گذاشته شود که همه خلایق آن را  ببینند، مردی بالای آن می­رود که در سمت راست او یک فرشته و در سمت چپش یک فرشته می­ایستد، فرشته­ی سمت راست فریاد سر می­دهد: ای جمع خلایق! این علی بن ابی طالب است، هرکس را خود بخواهد وارد آتش می­کند»[336].

بلکه وقتی حلقه‌های دروازه‌های بهشت حرکت می­کنند صدایی از آن‌ها شنیده می‌شود که می­گوید: ای علی!. این افتراء را هم به زبان رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  ساخته و پرداخته‌اند که (حاشا از او) گفته: «حلقه­ی درب بهشت از یاقوت سرخ است که بر روی صفحه‌های طلا قرار گرفته‌اند، وقتی حلقه به صفحه­ی طلایی برخورد کند صدای یا علی از آن طنین انداز می­شود»![337].

کسانی که قبل از همه وارد بهشت می‌شوند

س 88 اعتقاد علمای شیعه در مورد آن دسته از بندگان خدا که وارد بهشت می‌شوند چیست؟

ج- علمای شیعه گفته‌اند: «شیعیان هشتاد سال قبل از سایر مردم وارد بهشت می‌شوند». سپس در صدد برآمدند که بهشت را به خود اختصاص دهند، لذا این روایت را ساختند: «بهشت برای اهل بیت و دوزخ برای دشمنان اهل بیت آفریده شده است»[338].

توضیح:

 شیعه در مسأله­ی فوق با یهودیان شباهت کامل دارند، چون آن‌ها هم گفتند:

﴿وَقَالُواْ لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡكَ أَمَانِيُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١١١ [البقرة: 111]. یعنی: «گفتند: جز کسی که یهودی یا مسیحی باشد هرگز (کس دیگری) به بهشت در نمی‌آید. این آرزو و دلخوشی‌های ایشان است (و جز مشتی یاوه و سخنان ناروا نمی‌باشد) بگو: اگر راست می‌گوئید دلیل خویش را بیاورید».

ایمان به قضا و قدر

س 89 عقیده علمای شیعه در مورد ایمان به قضا و تقدیر الهی چیست؟

ج شیخ مفید مرجع و سرور شیعه می­گوید: «در روایت صحیح از آل محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نقل شده که افعال و کردار بندگان را خدا نیافریده است، و از ابی الحسن روایت است که او را در مورد افعال و کارهای بندگان پرسیدند که آیا آن‌ها را خدا آفریده است یا نه؟ او گفت: اگر خداوند خالق افعال و کارهای بندگان بود؛ از آن اظهار بیزاری نمی­کرد و حال آنکه خداوند می­فرماید:

 ﴿أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُۥ [التوبة: 3]. «خدا و پیغمبرش از مشرکان بیزارند».

ولی نص و دلیلی وارد نشده که خدا از شخص آن‌ها اظهار برائت کند، بلکه از شرک و زشتیهای آنان اظهار بیزاری کرده است»[339].

همچنین علمای شیعه در مورد ایمان به قضا و تقدیر تصریح نکردند که به مذهب معتزله معتقدند تا اینکه شیخ آن‌ها حر عاملی با صراحت گفت: «باب 47: خداوند متعال خالق همه چیز است جز افعال بندگان». و نیز گفت: «مذهب امامیه و معتزله بر این است که کارهایی که بندگان انجام می­دهند از خودشان صادر شده و خودشان آفریننده آن هستند»[340].

توضیح:

کلینی از ابی جعفر و ابی عبدالله روایت کرده که گفته­اند: «خداوند برای بندگانش مهربان­تر از آن است که آن‌ها را به ارتکاب گناه مجبور کند، سپس آنان را به خاطر آن عذاب دهد، و خداوند قوی‌تر از آن است که چیزی را بخواهد ولی انجام نپذیرد، می‌گوید: سپس از آن دو پرسیدند که آیا میان جبر و قضا و قدر مقام سوّم وجود دارد؟ گفتند: بله و وسیع­تر از فاصله آسمان و زمین است»[341].

ضربه کمر شکن بر شیعه

از ابی­عبدالله رضی الله عنه  روایت کرده­اند که گفت: «وای بر این فرقه­ی قدریه!  آیا این آیه را نمی­خوانند که می­فرماید:

﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٥٧ [النمل: 57]. «ما لوط و خاندان او را (از عذاب قریب‌الوقوع) نجات دادیم، بجز همسرش را که خواستیم جزو باقیماندگان (در شهر و از زمره نابود شوندگان) باشد».

 وای بر آن فرقه! چه کسی جز خداوند متعال آن را مقدر کرده است»[342].

این روایت بیانگر مذهب و دیدگاه ائمّه در مورد اثبات تقدیر الهی است، و به دیدگاه علمای قدیم شیعه اشاره دارد، ولی شیعیان متأخّرشان بدون دلیل از این روایات رویگردان شده و دنباله­رو معتزله شدند، و تعارض اعتقاد معتزله با چندین روایت خود در اعتقاد به تقدیر را نادیده گرفتند و مراجع شیعه تا جایی در تقلید از شیعه پیش رفتند که دقیق مانند اعتقاد معتزله عدالت را یکی از اصول دین قرار دادند که به مفهوم آن‌ها این مقوله بمعنی انکار و عدم پذیرش قضا و قدر الهی است.

شیخ شیعه هاشم معروف می­گوید: «عدل از دیدگاه امامیه از ارکان دین و بلکه از اصول اسلام است»[343].

ضربه­ای دیگر

تعدادی از بزرگان شیعه مانند اهل سنّت به ایمان به تقدیر الهی اعتراف کرده اند[344].

اختراع وصیّت

س 90- مقوله­ی اوصیاء از را چه کسی ابداع کرد و بر حسب عقیده علمای شیعه تعداد اوصیا چقدر است و آخرین آن‌ها کیست؟.

ج- اوّلین کسی که این گفته را مطرح کرد عبدالله بن سبأ یهودی بود همانگونه که گذشت. ابن بابویه قمی در بیان عقاید شیعه می­گوید: «آن‌ها معتقدند که هر کدام از پیامبران دارای وصی بوده که به فرمان خدا او را توصیه کرده است».

 و می­گوید: «تعداد اوصیاء یکصد و بیست و چهار هزار نفر هستند»[345].

توضیح:

مجلسی مرجع شیعه می­گوید: علی رضی الله عنه  آخرین وصی است، و روایت کرده که حسن بن علی بعد از وفات پدرش سخنرانی کرد و از امیرالمؤمنین یاد کرد و گفت: «خاتم الوصیین و وصی خاتم الأنبیاء، و امیر صدیّقان و شهداء و صالحان»[346].

بنابراین بعد از امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  وصی وجود ندارد، و امامت بعد از او باطل است، چون کسی دیگر وصی نیست، و این مطلب مذهب اثنی عشریه را از اساس درهم می‌شکند، چگونه بزرگان شیعه متوجه این نکته نشده‌اند؟!، خداوند متعال راست فرمود:

 ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢ [النساء: 82].

«آیا (این منافقان) درباره قرآن نمی‌اندیشند و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند».

امامت

س 91 جایگاه امامت نزد علمای شیعه چیست ؟

ج- 1- امامت از دیدگاه آنان مثل نبوت است، و گفته اند: «امامت همچون نبوت مقامی الهی است»[347].

بنابراین بحرانی به دروغ به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب نسبت داده که گفت: هر کسی به ولایت من اقرار نکند؛ اقرار او به نبوّت محمّد صل الله علیه و آله و سلم   فایده­ای به او نمی‌رساند»[348].

2-  به غلو و زیاده گویی افزودند و فراتر رفته‌اند و گفتند: «امامت از نبوّت بالاتر و مهم تر است».

شیخ و علاّمه شیعه جزایری می­گوید: «امامت عام و کلی که جایگاه آن از نبوت و رسالت فراتر قرار دارد»[349].

و در احادیث کلینی در الکافی آمده است که امامت از مقام نبوت برتر و بالاتر است[350].

3- سپس از این هم فراتر رفته و گفتند امامت بزرگترین چیزی است که خداوند پیامبرش را با آن مبعوث کرده است. آخوند بزرگ هادی تهرانی می­گوید: «بزرگترین مسئله از دین که خداوند پیامبرش را با آن مبعوث کرده است مسئله امامت است»[351].

4- هیچ دری ازدرهای غلو و زیاده­گویی را در موضوع امامت باقی نگذاشتند مگر اینکه وارد آن شدند، تا جایی که گفتند: «امامت رکنی از ارکان اسلام است».

همچنین کلینی از ابو جعفر روایت می‌کند که گفت: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است، نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و به هیچ چیزی مانند ولایت فرمان داده نشده است»[352].

5- سپس غلو و افراط شیعه پیشرفت کرد و گفتند: «امامت بزرگترین ارکان اسلام است».

و کلینی از ابی جعفر روایت می­کند که گفت: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت، زراره می­گوید: گفتم از این ارکان کدام برتر است؟ گفت: ولایت برترین است»[353].

ولی آل کاشف الغطاء آن‌ها را رسوا کرده و گفته است: «شیعه رکنی دیگر به ارکان اسلام اضافه کردند که امامت است»[354].

ابداع کردن اعیاد به دین

س91- آیا بزرگان شیعه عیدهایی را در دین ابداع کرده­اند؟

ج- مشهورترین عیدهایی که شیعه ابداع کرده‌اند عید غدیر است. شیخ شیعه عبدالله علایلی می­گوید: «عید غدیر بخشی از اسلام است، هر کسی آن را انکار کند، ذات اسلام را انکار کرده است»[355].

و شیخ محمّد جواد مغنیه گفت: «مراسم برگزاری جشن با این روز (غدیر) مراسم قرآن کریم و سنّت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و برگزاری آن برگزاری مراسم اسلام و روز اسلام است و نهی از روز غدیر تعبیر دوّم است برای جلوگیری از عمل کردن به قرآن و سنّت و آموزه­ها و اصول اسلام»[356].

و روایت کرده که امام شیعه ابوعبدالله (حاشا از او) روز غدیر را تعیین و مشخّص کرده و گفته: «روز غدیرخم بزرگترین عید است که روز هیجدهم ماه ذی الحجّه است»[357].

همچنین یکی از اعیاد شیعه روز قتل عمر بن خطاب رضی الله عنه  به دست ابولؤلؤ مجوسی ایرانی است. شیخ جزایری یک فصل را به این نام عنوان کرده :«نور آسمانی پاداش عید روز قتل عمر بن خطاب را کشف و آشکار می­کند». و با سند خود نقل می­کند که روز قتل عمر رضی الله عنه  نُهم ربیع الأوّل است، و نیز امام‌شان ابوالحسن عسکری پیرامون برگزاری جشن به مناسبت روز قتل عمر می­گوید: «چه روزی به لحاظ احترام و خوشحال کنندگی نزد اهل بیت بزرگتر بود؟».

همچنین به نام رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بهتان و افتراء ساخته که در مورد جشن روز قتل عمر خطاب به حسن و حسین گفت: «...آن روزی است که خدا جان دشمن خود و دشمن جد شما را گرفت...آن روزی است که خدا شوکت دشمن جدتان و یاری کننده دشمن شما را در هم شکست...قطعاً آن روزی است که فرعون اهل بیت من و هامان و ظالم و غاصب حق آن‌ها از بین می­رود...و بار رسوایی را بر دوش حمل می­کند، و مردم را نسبت به راه خدا گمراه می‌کند، و کتاب خدا را تحریف و سنّت رسولش را تغییر می‌داد،... بنابراین خداوند جل جلاله  به من وحی فرستاد و گفت: ای محمّد...به فرشتگان کاتب فرمان داده­ام به خاطر این روز سه روز قلم را از ثبت گناه مردم بردارند و گناهانشان را ننویسند، ای محمّد...من این روز را جشن قرار داده‌ام و به عزّت و جلال و بلند بودنش در جای خودم قسم یاد کرده‌ام که هر کس در آن روز برای خانواده و خویشاوندانش بیشتر خرج کند ثروت و عمرش را افزایش دهم و او را از آتش جهنّم حفظ کنم و تلاش آن‌ها را اجر و پاداش دهم و گناهانش را بخشوده شده و اعمال‌شان پذیرفته است...»[358].

و ابو لؤلؤ را به نام (بابا شجاع) می­­خوانند[359]. همچنین مانند آتش پرستان روز نوروز را تعظیم می‌کنند[360].

توضیح:

روایات شیعه اعتراف کرده‌اند که نوروز از اعیاد ایرانیان (مجوس)است[361].

تعداد ائمه

س 93- آیا امامت نزد علمای شیعه منحصر به تعدادی معین است؟

ج- استاد اساتید شیعیان نخستین عبدالله بن سبأ یهودی امر وصیّت را منحصر به علی رضی الله عنه  می‌دانست[362] ولی بعد از او افرادی آمدند و امامت را به مجموعه­ای از فرزندان علی تعمیم دادند. در رجال کشی آمده است که «مؤمن طاق» یا شیطان طاق  منحصر بودن امامت را در افرادی از اهل بیت اشاعه کرد!!.

و هنگامی که امام زید بن علی علیه السلام  از این امر آگاه شد او را خواند و به او گفت: به من خبر رسیده که تو ادعا می­کنی در میان آل محمّد صل الله علیه و آله و سلم  امام واجب الاطاعه وجود دارد؟ مؤمن طاق گفت: بله و یکی از آن‌ها پدرت علی بن حسین بود، زید بن علی گفت: «آیا پدرم لقمه گرم غذا را با برایم سرد می­کرد  بعد در دهانم میگذاشت که مبادا دهانم بسوزد ولی به نظر تو نسبت به گرفتار شدنم به گرمای و آتش جهنّم برایم دلسوزی نمی­کرد؟

مؤمن طاق گفت: گفتم پدرت نخواسته تو را از آن خبر کند چون دوست نداشته به آن کفر بورزی؟ چون اگر به آن کافر می­شدی او نمی­توانست برای تو شفاعت کند»[363].

توضیح:

شیطان طاق بدینصورت دروغ امامت را اختراع کرد و به یکی از اصول دین شیعه تبدیل شد، همچنین امام علی زین العابدین بن حسین را متهم کرد که اساس دینشان را حتی از پسر خود که برگزیده آل محمّد بود مخفی و کتمان نموده همانگونه که امام زید را متّهم کرد به اینکه به مقام حقیرترین پیروان آخوندهای شیعه هم نرسیده که لیاقت داشته باشد به امامت ایمان بیاورد،....علمای شیعه خودشان این روایت را در معتبرترین منابع شیعه نقل و روایت می­کنند، و اعلام می­کنند که شیطان طاق با بی­شرمی و گستاخی هرچه تمامتر ادعا کرده که او در مورد زین العابدین به اندازه­ای شناخت داشته که پسرش زید بن علی به نداشت، و حتّی در مسائل اصول دین هم پسرش را به اندازه شیطان طاق آگاه نکرده!.

س 94- آیا علمای شیعه در مورد تعداد ائمه اختلاف دارند؟

ج- بله!!

کلینی از ابی جعفر رحمه الله  روایت کرده  که (حاشا ازاو) گفت: «خداوند پنهانی و به صورت سرّی ولایت را به جبرئیل در میان گذاشت، جبرئیل هم آن را با محمّد صل الله علیه و آله و سلم  در میان گذشت، او هم آن را با علی در میان گذاشت، و علی با هر کس که بخواهد پنهانی در میان می­گذارد»[364].

مازندرانی شارح الکافی می­گوید: «به هر کس از معصومین و مؤمنان رازدار که بخواهد نیز در میان می­گذارد»[365].

پس این روایت نه تعداد ائمه را مشخص کرده و نه اشخاص آنان تعیین کرده است، چون در آن زمان که این حدیث ساخته شده قضیه هنوز استقرار نیافته بود؟

سپس این مسأله نزد علمای شیعه پیشرفت کرد و روایاتی به میدان آمد که ائمه را هفت تن اعلام کرد و می­گفتند: «امام هفتم قائم ماست»[366]. و اسماعیلیه بر هفت امام مستقر شدند.

اما وقتی تعداد ائمه نزد فرقه­های موسویه یا قطعیه، و نیز نزد فرقه­ی موسوم به اثناعشریه افزایش یافتند؛ این روایت  فوق در عقیده پیروان این گروه تردید ایجاد کرد، لذا بنیانگذاران و مؤسسان مذهب شیعه کوشیدند جهت برون­رفت از این چالش و رفع شک و تردید از پیروان خود این روایت را جعل کردند:

از داود رقی روایت است که گفت: «به ابا الحسن رضا عرض کردم: فدایت شوم در مورد تو هیچ شکی ندارم جز حدیثی که از ذریح شنیده‌ام که از ابی جعفر روایت می‌کند. گفت: آن حدیث کدام است؟ عرض کردم: ذریح می­گوید: از ابوجعفر شنیدم که می­گفت: ان شاءالله امام هفتم قائم ما است. فرمود: راست می­گویی، و ذریح هم راست گفته، ابو جعفر هم راست گفته است، آنگاه شک و تردید من بیشتر شد، سپس گفت: ای داود بن ابی خالد! سوگند به خدا اگر موسی به رفیقش نمی­گفت انشاء الله مرا بردبار خواهی یافت چیزی از او نمی­پرسید، و همچنین اگر ابو جعفر نمی­گفت: ان شاءالله (اگر خدا بخواهد) همانطور می­بود که او گفته بود. می­گوید: آنگاه بر آن یقین کردم[367]».

و علمایشان این را از باب بداء و تغییر خواست خداوند قرار داده­اند چنان که مفصلاً ان شاءالله بیان خواهد شد.

سپس قضیه نزد علمای شیعه متحول گردید و روایاتی در الکافی یافته شد که می‌گویند: «ائمه سیزده تا هستند»!!

 کلینی[368] از ابی جعفر رضی الله عنه  روایت می­کند که گفت: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: من و دوازه تن از فرزندانم و تو ای علی میخها و کوههای زمین هستیم که خداوند بوسیله ما زمین را ثابت نگه داشته که ساکنانش در آن فرو نروند، و وقتی دوازده تن از فرزندانم تمام شوند، و از دنیا بروند، زمین ساکنان خود را فرو می­برد و به آن‌ها مهلت داده نمیشود».

این روایت بیانگر این است که ائمه ایشان علاوه بر علی رضی الله عنه  دوازده تن هستند، و با علی سیزده نفر می­شوند، و سوگند به خدا که این مطلب همه ساختار شیعه را نابود و منهدم می­کند!.

و کلینی از ابی جعفر و او از جابر روایت کرده که گفت: «نزد فاطمه رفتم در حالی که لوحه­ای در دست داشت که اسامی آن دسته از فرزندانش که وصی هستند در آن نوشته شده بود، من دوازده تا را شمارش کردم که آخرین آن‌ها امام قائم بود»[369].

و برای تبیین و روشنگری بیشتر گمراهی شیعه، کافی است که بحث را با روایت ذیل به پایان برسانم.

شیخ شیعه فرات کوفی با سند خود از امام زید بن علی بن حسین رضی الله عنهما  روایت کرده که گفت: «معصومین ما پنج نفر هستند، نه سوگند به خدا آن‌ها شخص ششم ندارند»[370].

ضربه کمر شکن

ای پیروان مذهب شیعه! آیا می­دانید که علمای شما به وجود چند مهدی معتقدند؟

 یکی از باورهای عجیب علمای شیعه این است می­گویند: «بعد از قائم شما دوازده مهدی دیگر هست»!!.

از جعفر روایت کرده­اند که او از پدرانش و آن‌ها از علی رضی الله عنه  روایت کرده­اند که گفت: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  در شب وفات گفت: ای ابا الحسن کاغذ و دواتی بیاور، آنگاه پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  وصیت خود را دیکته کرد و در آن آمده است که فرمود: ای علی بعد از من دوازده امام خواهند بود، و بعد از آن‌ها دوازده مهدی می­آید، تو اولین امام از دوازده امام هستی، ... و حدیث را ادامه داد تا اینکه گفت: حسن ـ  یعنی امام عسکری ـ باید امامت را به پسرش محمّد بسپارد که نیروی ذخیره آل محمّد صل الله علیه و آله و سلم  است، تعداد این‌ها دوازده امام می­شوند، سپس بعد از او دوازده مهدی می­آیند و هنگامی که وفات محمّد بن حسن عسکری فرا رسید، باید امامت را به پسرش واگذار کند که اولین مهدی است، و او سه اسم دارد: یک از نامهایش نام من است، و یکی نام پدرم است که عبدالله است، و اسم سوم او مهدی است، و او اولین مؤمنان است»[371].

تعارض:

طوسی روایت کرده که تعداد ائمّه یازده نفر هستند، چنان که ابی حمزه از جعفر نقل کرده که گفت: «ای ابا حمزه بعد از قائم یازده مهدی می­آید»[372].

یک دلیل آتش افروز

شیعه روایت کرده اد که علی رضی الله عنه  خاتم الوصیین است، بنابراین بعد از او کسی وصی نیست، و این روایت شالوده آنان را از اساس ویران کرده است و سقف (خانه‌ها) از بالای سرشان بر سرشان فرو ریخته است.

روایتشان می­گوید: علی صل الله علیه و آله و سلم  (حاشا از او) گفت: «من امین و خزانه دار و رازدار و دروازه­بان و چهره و راه و ترازوی خدا هستم، و من مردم را نزد خدا حشر و جمع می‌کنم، من آن کلمه خدا هستم که متفرق‌ها را با آن جمع کرده و جمع‌ها را با آن متفرّق می‌سازد، من اسماء حسنای خدا و امثال عُلیا و نشانههای بزرگ خدا هستم...و ازدواج اهل بهشت و عذاب اهل دوزخ و بازگرداندن همه مردم به من واگذار شده. من امیرمؤمنان و سردسته مؤمنان و نشانه سابقین پیشین و زبان گویندگان و خاتم وصیین و وارث پیامبران و جانشین پروردگار عالمیان و راه راست و حجّت خدا بر اهل آسمانها و زمینها هستم. من کسی هستم که خداوند در ابتدای آفرینش با او بر شما حجّت اقامه کرده و من شاهد روز جزا هستم و من آن کسی هستم که از مرگ و بلاها با خبر است، من سخن فیصله دهنده و جدا کننده نسب‌ها هستم،...ابرها و رعد و برق و تاریکی و نور و بادها و کوهها و دریاها و ستارگان و ماه برای من رام و مسخّر شدند...من هدایت دهنده‌ام و همه چیز را شمارش کردم، من کسی هستم که خدا نام و کلمه و حکمت و علم و فهم خود را به من ارزان بخشید...»[373].

آخوندهای شیعه برای خدا کدام اوصاف و ویژگیهای اختصاصی باقی گذاشته­اند؟!

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٧ [الزمر: 67].

یعنی: «آنان آن گونه که شایسته است خدا را نشناخته‌اند در روز قیامت سراسر کره زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمان‌ها با دست راست او در هم پیچیده می‌شود. خدا پاک و منزّه از شرک آنان است».

اختلاف بر سر تعداد ائمه تا حد تکفیر

 س 95- آیا علمای شیعه به علّت اختلافی که در مورد تعداد ائمه دارند یگدیگر را تکفیر کرده‌اند؟

ج بله، خیلی زیاد، (از خداوند عافیّت و سلامتی را خواستاریم) به عنوان مثال در سال (199) شانزده نفر مرد در اطراف دروازه منزل ابوالحسن دوّم علی رضا علیه السلام  گردآمدند و یکی از آن‌ها به نام جعفر بن عیسی خطاب به او گفت: «سرورم! از آنچه ما از دست یاران خود از آن رنج می‌بریم نزد خدا و نزد تو شکایت می­کنیم، رضا گفت: شما چه مشکلی دارید؟ جعفر گفت: سوگند به خدا آن‌ها ما را کافر و زندیق می­شمارند، و از ما تبری می­جویند، آنگاه گفت: یاران علی بن حسین و محمّد بن علی و یاران جعفر و موسی صلوات الله علیهم اینگونه بودند، و اصحاب زراره دیگران را کافر می‌دانستند، و دیگران هم آن‌ها را کافر محسوب می­کردند، و یونس گفت: فدایت شوم آن‌ها ما را زندیق می‌پندارند»[374].

وضعیت نسل و گروه اول آن‌ها اینگونه بوده است، چه رسد به وضعیت علمای معاصر شیعه که چندید قرن بعد از آنان آمده­اند، و خداوند بسی راست و درست فرموده است:

 ﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّينَ٦٩ فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ يُهۡرَعُونَ٧٠ [الصافات: 69-70] «آن‌ها واقعاً پدران خود را در گمراهی یافته‌اند (چنان دل و دین به تقلید نیاکان داده‌اند که انگار) آنان را به دنبال نیاکانشان به شتاب می‌رانند».

ولایت فقیه

س 96- بزرگان شیعه جهت برون­رفت از چالش در مورد تعیین تعداد ائمه به عوام و پیروان خود چه گفته‌اند؟

ج- مسئله نیابت مجتهد از امام و ولایت فقیه را مطرح کردند. و با وجود این در مورد تعیین نائب و نیابت اقوال مختلفی دارند[375] و در نهایت در عصر حاضر علمای شیعه مجبور شده­اند از این اصل که اساس و شالوده دین شیعه است خارج شوند، بنابراین ریاست دولت ایران از طریق انتخابات تعیین می‌شود[376].

س 97- به اعتقاد علمای شیعه حکم کسی امامت فردی از ائمه را انکار کند چیست؟

ج- شیخ مفید می­گوید: «امامیه اتفاق کرده‌اند که هرکس امامت یکی از ائمه را انکار کند، و اطاعت امام را که خدا فرض نموده انکار کند گمراه است، و مستحق جاودانه ماندن در دوزخ است»[377].

توضیح:

قبلاً ذکر شد که شیعه روایات کسانی را می‌پذیرند که بسیاری از ائمه آن‌ها را انکار کرده و نپذیرفته‌اند! روایاتی همچون روایات فطحیه، همچون عبدالله بن بکیر، و روایات افرادی همچون سماعه بن مهران از فرقه واقفیه را می‌پذیرند، و نیز روایات ناووسیه و ....را قبول می­کنند، و با وجود این علمای شیعه برخی از راویان این فرقه‌هایی که امامت بسیاری از ائمه را قبول ندارند را ثقه و مورد اعتماد به حساب آورده‌اند[378].

موضع ائمه نسبت به اصحاب

س 98- موضع پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و ائمه در برابر صحابه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  آنطور که در کتاب‌های شیعه آمده چه بوده است؟

ج- (در مراجع شیعه ذکر شده که) پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بار خدایا انصار و فرزندان انصار و فرزند فرزندان‌شان را بیامرز، ای گروه انصار آیا شما راضی نمی­شوید که دیگران با بز و گوسفند برگردند و شما در حالی برگردید که پیامبر خدا سهم شما باشد، گفتند: بله راضی هستیم، آنگاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: انصار جایگاه و کیف دستی من هستند، اگر مردم به دره­ای بروند و انصار به دره ای دیگر بروند، من راهی دره انصار می­شوم، بار خدایا انصار را بیامُرز»[379].

و امیرمؤمنان علی رضی الله عنه  گفت: «پیشی گیرندگان کامیاب شدند، و مهاجران اوّل با اجر فراوان و بزرگ رفتند»[380].

همچنین فرمود: «یاران و اصحاب محمّد صل الله علیه و آله و سلم  را دیده­ام، هیچ کسی از شما را نمی‌بینم که با آن‌ها شباهتی داشته باشد، آن‌ها ژولیده­مو و غبار آلود صبح می­کردند، و شب را با نماز و سجده سپری می­کردند، و روی پیشانی و صورت استراحت می­کردند، از یاد معاد و رستاخیز چنان بیمناک بودند گویی روی اخگر و زغال برافروخته داشتند (با گریه می‌جوشیدند)، میان چشم‌هایشان همچون زانوی بُز چروکیده و کوفته بود، وقتی ذکر خدا به میان می­آمد اشک از چشمان‌شان سرازیر می­شد تا آنکه گریبانشان خیس می­گردید و چون درخت در روز طوفانی از ترس عذاب و امید پاداش به خود می­لرزیدند»[381].

و گفت: «شما را در مورد اصحاب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  توصیه می‌کنم، به آن‌ها ناسزا نگویید، آنان یاران و یاوران و اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  شما هستند، آن‌ها در دین هیچ بدعتی بوجود نیاوردند، بله: او در مورد این‌ها مرا وصیت کرد»[382].

و (علی رضی الله عنه ) در مورد انصار گفت: «وقتی آنان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را پناه دادند، و خدا و دینش را یاری کردند، همه عرب­ها آنان را هدف گرفته بودند، و علیه آنان با یهودیان همپیمان شدند، همه قبایل یکی پس از دیگری با آن‌ها جنگیدند، و آن‌ها به خاطر دین از همه چیز بریدند و روابط خود را با عرب­ها قطع کردند، و دین را برپاداشتند، و زیر تازیانه جلادان بردباری و شکیبایی کردند، تا آنکه عرب سر تسلیم را در برابر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم   فرود آوردند و قبل از وفات در مورد آن‌ها چشمانش روشن شد (به هدف خود دست یافت)»[383].

و زین العابدین در نمازهایش برای اصحاب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  دعا می­کرد و می­گفت: «بار خدایا! به خصوص اصحاب محمّد صل الله علیه و آله و سلم  را، آنان که به خوبی وظیفه همراهی و صحابه بودن را ادا کردند، و در راه یاری کردن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  بهترین امتحان را پس دادند ...بار خدایا رحمت خویش را به تابعین برسان، آنان که می­گویند: پروردگارا  ما و برادرانمان را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دل‌هایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی... آنان زنان و فرزندانشان را در راه اظهار پیروزی کلمه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  خدا ترک کردند و با پدران و فرزندان خود برای تثبیت نبوّت او جنگیدند...»[384].

و یکی دیگر از ائمه (جعفر) گفت: «اصحاب پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  دوازده هزار نفر بودند، هشت هزار نفر اهل مدینه، دو هزار اهل مکه، و دو هزار نفر برده آزاد شده، در میان آن‌ها هیچ کسی از فرقه قدریه یا مرجئه  و خوارج و معتزله و اهل رأی دیده نشده، شب و روز گریه می­کردند و می­گفتند: ارواح ما را بگیر قبل از آن که نان ورآمده بخوریم»[385].

و از امام رضا را در مورد این حدیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  سؤال شد که فرمود: «اصحاب من همچون ستارگان هستند به هر کدام اقتدا کنید راهیاب می‌شوید»، و اینکه می­فرماید: «اصحابم را برایم بگذارید»؟ در پاسخ گفت: «این حدیث صحیح است منظورش کسانی است که بعد از او تغییر نکردند و دگرگون نشدند»[386] .

و حسن عسکری گفت: «موسی کلیم خدا از پروردگارش پرسید: آیا در میان اصحاب پیامبران اصحاب کسی از اصحاب من نزد شما گرامی­تر هستند؟ خداوند فرمود: ای موسی آیا نمی­دانی که فضیلت اصحاب محمّد صل الله علیه و آله و سلم  بر همه اصحاب پیامبران همچون فضیلت محمّد صل الله علیه و آله و سلم  بر همه پیامبران است»[387].

همچنین روایت کرده که خداوند متعال به آدم علیه السلام  فرمود: «هرکس که با محمّد صل الله علیه و آله و سلم  و اصحاب برگزیده او دشمنی ورزد، یا نسبت به یکی از آن‌ها دشمنی و نفرت داشته باشد، خداوند به او چنان عذابی می­دهد که اگر بر همه آفریده­ها و خلق خداوند تقسیم شود همه را نابود می­کند»[388].

موضع شیعه نسبت به روایاتی که در مدح و ستایش اصحاب روایت کرده­اند

س 98- آیا علمای شیعه چه توجیهی برای این روایات دارند؟ آیا به آن عمل می‌کنند؟

ج- آن‌ها را با تقیه توجیه می‌کنند! چون این روایات نسبت به روایات متعدّدی  که اصحاب را لعن و تکفیر می­کنند، ناچیز هستند، بنا براین به آن‌ها عمل نمی­کنند، همانگونه که شیخ مفید شیعه گفته: «روایاتی که به منظور تقیه گفته­اند، به اندازه­ی روایاتی که به آن‌ها عمل شده زیاد نیستند»[389].

از این روی علمای شیعه با مطرح کردن تقیه در دین خود اعتقادشان را به بازیچه گرفتند و طبق  خواست و امیال خود آن را جهت دادند تا اینکه دیگر آن مذهب دیدگاه اهل بیت محسوب نمی­شد، بلکه تنها مذهب و دیدگاه کلینی و مجلسی و امثال آن‌ها شد، همانگونه که بیان خواهد شد.

 س100- آیا علمای شیعه در مورد صحابه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  از ائمه خود پیروی کرده‌اند، لطفاً به اختصار بگوئید؟

ج- خیر!! و این مطلب ضمن دو مسأله ذیل ان شاءالله بیان خواهد شد:

مسأله اوّل:

علمای شیعه معتقدند که بعد از وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  همه مسلمین مرتد شده‌اند؟!

محمّد رضا مظفر شیخ شیعه می­گوید: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  وفات یافت، اکنون نمی­دانم، ولی باید همه مسلمین بعد از او مرتد شده باشند»[390].

و بلکه گفته‌اند: «جز یک نفر کسی به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  ایمان نیاورد او هم از سرزمین خود بیرون آمده بود و به دنبال حقیقت می‌گشت که سلمان فارسی رضی الله عنه  بود»[391].

توضیح:

ببینید چگونه علمای شیعه در مورد همه مسلمین، از صحابه و خویشاوندان و اهل بیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  حکم  ارتداد و از دین برگشتن صادر مرده‌اند. خدایا از شرک و مشرکین به تو پناه می‌بریم.

 استاد و مرجع  شیعه تستری در مورد صحابه می­گوید: «محمّد صل الله علیه و آله و سلم  آمد و تعداد زیادی از مردم را هدایت داد، اما بعد از وفات او مرتد شده و به عقب باز گشتند»[392].

کلینی بر زبان ابو جعفر علیه السلام  دروغ پردازی کرده که گفت: «بعد از وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم   همه مردم مرتد شدند جز سه نفر، گفتم: آن سه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی»[393].

تناقض

فضیل بن یسار از ابی جعفر رضی الله عنه  روایت می­کند که گفت: «وقتی پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  وفات یافت مردم همه به جاهلیت برگشتند جز چهار نفر: علی و مقداد و سلمان و ابوذر، می‌گوید: گفتم: پس عمار چه؟ گفت: تو اگر از کسانی سؤال می­کنی که هیچ خللی وارد درون آن‌ها نگردیده همین سه نفر هستند»[394].

ضربه کمر شکن بر علمای شیعه

این روایت نامیمون و بدیُمن برای علمای شیعه از واقعیّت تشیّع ساختگی پرده برداشته و نشان می­دهد که آن‌ها دشمن اهل بیت هستند، همانگونه که دشمن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و صحابه هستند، ولی آنقدر ابله و نادان هستند نفهمیده­اند که با جعل آن روایت حسن، حسین، فاطمه، خدیجه، آل جعفر، آل عباس و آل علی رضی الله عنهم  را همه به اهل جاهلیّت و از دین برگشته معرفی کرده‌اند و(پناه بر خدا).

خواننده محترم آیا این روایات دلیل نیستند بر اینکه تشیع پوششی است برای اجرای اهداف پلید ضد اسلام و مسلمین؟ و آیا دلیلی نیستند بر این که دشمنان صحابه و اهل بیت آن را جعل کرده‌اند؟.

مسئله دوم:

علمای شیعه معتقدند که اغلب صحابه در زمان حیات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  منافق بوده‌اند؟

تستری شیعه می­گوید: «آن‌ها مسلمان نشدند، بلکه بسیاری به امید رسیدن به مقام پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  تظاهر به اسلام کردند... آن‌ها به نفاق و تفرقه­افکنی عادت کرده­ بودند»[395].

و کاشانی می­گوید: «بیشتر آن‌ها نفاق خود را پنهان می­کردند و علیه خدا گستاخ بودند، و به پیامبر خدا تهمت می­زدند و بر او دروغ می­بستند تا او را اذیت کنند»[396].

و امام خمینی شیعه می‌گوید: «صحابه کسانی هستند که منافق نامیده می‌شوند»[397].

ضربه کمر شکن

 خودشان رویت کرده‌اند که ائمه آن‌ها گفته اند: «اصحاب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  دوازده هزار نفر بودند که در میان آن‌ها کسانی دارای اعتقاد فرقه‌های مرجئی، خوارج،  معتزلی و اهل رأی و بدعت نبود، شب و روز (از ترس عذاب خدا) گریه می­کردند...»[398].

اعتقاد ائمه در مورد ابوبکرصدیق رضی الله عنه

س 101 لطفا به اختصار عقیده ائمه اهل بیت را در مورد ابوبکر صدیّق رضی الله عنه  بیان کنید؟

ج *- علی رضی الله عنه  نمازهای پنجگانه را پشت سر ابوبکر صدیق رضی الله عنه  خواند و به امامت او راضی بود[399].

شیخ سلیم بن قیس گفته: «علی بن ابی طالب علیه السلام  گفت: خالد بن ولید در حالی که شمشیر به گردن آویخته بود در کنار من به امامت ابوبکر به نماز ایستادیم...»[400].

طبرسی مرجع شیعه گفت: «سپس به برخاست و آماده نماز شد و در مسجد حاضر شد و پشت سر ابوبکر به نماز ایستاد و خالد بن ولید در کنارش نماز می­خواند...»[401].

طوسی شیخ شیعه می­گوید: «این مسلّم است چون ظاهر و آشکار است»[402].

*- به تواتر از علی رضی الله عنه  روایت  شده که گفت: «بهترین فرد این امت بعد از پیامبرش ابوبکر و عمر هستند»[403]. 

و نیز فرمود: «هر کسی پیش من آورده شود که مرا بر ابوبکر و عمر برتری داده  باشد او را به جرم افترا شلاق می‌زنم»[404].

*- و وقتی علی رضی الله عنه  را در مورد علت بیعت خود با ابوبکر پرسیدند گفت: «اگر ما ابوبکر را اهل خلافت نمی­دیدیم او را انتخاب نمی­­کردیم»[405].

*- وقتی به علی رضی الله عنه  گفته شد: آیا برای تعیین جانشین وصیت نمی­کنی؟ گفت: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  جانشین تعیین نکرد که من تعیین کنم، ولی اگر خداوند نسبت به مردم اراده نیک داشته باشد آن‌ها را بر بهترینشان متفق و متحد می­نماید همانگونه که بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آن‌ها را بر بهترین شخص متفق کرد»[406].

*- همچنین علی رضی الله عنه  در خطبه­اش گفت: «با آنچه آن‌ها را اصلاح کردی ما را اصلاح کن... به او گفته شد: آن‌ها کیستند؟ گفت: «ابوبکر و عمر دو امام هدایت، هرکس به آن‌ها اقتدا کند مصون می‌ماند، و هرکس از آثار و روش ایشان پیروی نماید به راه راست هدایت می­شود»[407].

و گروهی از عراق نزد علی بن حسین آمدند و در مورد ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم  سخنان ناشایستی گفتند، وقتی سخنان‌شان تمام شد علی بن حسین رضی الله عنه  گفت: به من بگویید آیا شما از مهاجران اول هستید که خداوند در مورد آن‌ها فرموده است:

﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨ [الحشر: 8].

«مهاجرینی که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شده‌اند. آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را می‌خواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری می‌دهند. اینان راستانند».

 گفتند: نه.

 گفت: آیا شما کسانی هستید که خداوند در مورد آن‌ها فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ [الحشر: 9].

 یعنی: «آنانی که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه (آئین اسلام) را آماده کردند و ایمان را (در دل خود استوار داشتند) کسانی را دوست می‌دارند که به پیش ایشان مهاجرت کرده‌اند، و در درون احساس و رغبت نیازی نمی‌کنند به چیزهائی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح می‌دهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند .، گفتند: نه!».

گفت: شما گفتید که از این دو گروه نیستید، و من گواهی می‌دهم که شما از کسانی نیستید که خداوند در مورد آنان فرمود:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠ [الحشر: 10].

یعنی: «کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا می‌آیند، می‌گویند: پروردگارا ! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز. و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دل‌هایمان جای مده، پروردگارا ! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».

(سپس گفت:) از نزد من بیرون بروید، خداوند با شما کارش را بکند»[408].

و ابو عبدالله یادآور شده: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  ابوبکر رضی الله عنه  را صدّیق نامید»[409].

و ابو جعفر باقر را در مورد آراستن شمشیر پرسیدند، گفت: اشکالی ندارد چون ابوبکر صدیق صل الله علیه و آله و سلم  شمشیرش را آراسته است.

راوی می‌گوید: گفتم: تو می­گویی صدّیق، گفت: «بله صدیق! بله صدیق! بله صدیق! و هر کسی او را صدیق نگوید خداوند گفته او را در دنیا و آخرت راست نگرداند و تصدیق نکند»[410].

و گروهی از رؤسا و اشراف کوفه که با زید بیعت کرده بودند نزد او حضور یافتند و به او گفتند: رحمت خداوند بر شما، در مورد ابوبکر و عمر چه می­گویی؟ زید رضی الله عنه  گفت: در مورد آن‌ها جز خیر و نیکی چیزی نمی­گویم، همانگونه که از اهل بیتم در مورد آنان جز خیر چیزی نشنیده­ام، آن دو نه به ما ستم نکردند و به غیر ما ستم نکرده­اند، و به کتاب خدا و سنّت پیامبرش صل الله علیه و آله و سلم  عمل کردند.

وقتی اهل کوفه این سخنان را از او شنیدند او را ترک کردند و به برادرش باقر روی آوردند، بنابراین زید رضی الله عنه  گفت: «رفضونا الیوم» «امروز ما را ترک کردند».

از این روی این گروه رافضه نامیده شدند[411].

و شیخ شیعه نشوان حمیری از او روایت کرده است که وقتی آن‌ها به او گفتند: از آن دو (ابوبکر و عمر) اظهار بیزاری کن و گر نه ما تو را ترک می­کنیم، گفت: «الله اکبر، پدرم به من گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  خطاب به علی رضی الله عنه  فرمود: به زودی قومی خواهند آمد که ادعای محبت ما را ­می­کنند، آن‌ها علامتی دارند که با آن شناخته می­شوند هرگاه آنان را یافتید ایشان را بکشید زیرا مشرک هستند. بروید شما رافضه هستید!![412]».

موضع شیعه نسبت به ابوبکر صدّیق رضی الله عنه

س 102 آیا علمای شیعه درباره ابوبکر صدیق رضی الله عنه  از ائمه خود پیروی کرده­اند؟

ج- خیر!.

بلکه علمای شیعه آشکارا ابوبکر را کافر و فاسق می­دانند و او را لعنت و ... کرده‌اند و در این مورد از امامانشان پیروی نکرده‌اند، علمای شیعه  در مورد ابوبکر معتقدند که بخش عمده عمر خود را در کفر گذرانده و خادم[413] بت­ها بوده، و بت­ها را پرستش[414] کرده، و ایمان آوردن او همچون ایمان آوردن یهودیان و نصارا است[415].

و مرجع شیعه جزایری گفته: «در روایات ویژه آمده که ابوبکر در حالی که پشت سر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  به نماز ایستاده بود بُتی را به گردنش آویخته و برای آن بُت سجده می­کرد»[416].

بزرگان شیعه ابوبکر رضی الله عنه  را به خاطر اینکه با مرتدین و از دین برگشتگان وارد جنگ شد تکفیر کرده­اند، چون فرمود: «اگر پرداخت یک رسیمان یا یک رأس بزغاله را از من منع کنند از آنچه به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  می­پرداختند، با آن‌ها وارد جنگ می­شوم و علیه آن‌ها جهاد می­­کنم، (می‌گویند:) این کار ایشان زشت و ستم بزرگ و تجاوزی آشکار است!...و کسی که درک و شعور داشته باشد می­دانند که گوینده این گفته از دین خدا و دین محمّد صل الله علیه و آله و سلم  خارج است، و اگر بگویند او ظالم است، این سخن برای حقارت و کفر و نادانی او کافی است»[417].

و می­گویند: ابوبکر رضی الله عنه  یک بُت داشته که در زمان جاهلیت او را پرستش می­کرده و در اسلام هم آن را پنهانی می­پرستیده و برایش سجده می­کرد و همین کار را ادامه داده تا اینکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  وفات یافت، آنگاه او آنچه را که در دل پنهان می­کرد آشکار نمود[418].

و شیخ شیعه مجلسی به طور قطع می­گوید: او (ابوبکر رضی الله عنه ) ایمان نیاورده است[419] و علمای شیعه از دل و درون او اطلاع یافته­اند و برایشان روشن شده که او کافر است[420].

و می‌گویند: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  از ترس اینکه مبادا ابوبکر رضی الله عنه  مشرکین را خبر کند و جای پیامبر را به آن‌ها نشان دهد او را در سفر هجرت با خودش به غار برد[421].

عالم شیعه ابن طاوس گفت: «یکی از رویات جالب در مورد اینکه رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از بیم اینکه ابوبکر رضی الله عنه  محل اختفایش را به کفار نشان دهد او را همراه خود به غار بُرد...این است که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  به علی رضی الله عنه  دستور داد در بستر او بخوابد، ولی چون از ابوبکر بیمناک بود او را با خود به غار برد»[422].

همچنین گفته‌اند: «ابوبکر آیات ارث را افزوده است»[423].

اعتقاد ائمه در مورد عمر رضی الله عنه

س 103– عقیده ائمه در مورد  عمر بن خطاب رضی الله عنه  چیست با اختصار بفرمایید؟

ج- علی بن ابی طالب رضی الله عنه  می­گوید: «و وليهم والٍ فأقامَ واستقامَ  حتَّى ضرَبَ الدين بجرانه» یعنی: «کسی فرمانروای آنان شد و امور را به پا داشت تا اینکه پایه‌های دین استقرار یافت»[424].

 شارحان نهج البلاغه از جمله میثم بحرانی و دنبلی گفته اند: آن فرمانروا عمر بن خطاب است، و جمله «و ضرَبَ الدين بجرانه» کنایه از استوار کردن دین مانند شتری که روی زمین خوابیده[425].

بیعت علی با عمر رضی الله عنهما

علی رضی الله عنه  می­گوید: «وقتی زمان مرگ او (ابوبکر) فرارسید دنبال عمر فرستاد و او را خلیفه قرار داد و ما شنیدیم و اطاعت کردیم و خیر خواهی و دلسوزی نمودیم، عمر رفتار و سیره‌ای پسندیده و خوب داشت»[426].

علی رضی الله عنه  دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر رضی الله عنه  در آورد

 این مطالب را بزگترین مورخ شیعه احمد بن یعقوب در تاریخ خود بیان کرده است و گفته: «در این سال عمر بن خطاب رضی الله عنه  امّ کلثوم را از علی رضی الله عنه  خواستگاری کرد که دختر علی و فاطمه دختر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  است، علی رضی الله عنه  گفت: او کوچک است، عمر رضی الله عنه  گفت: منظور من آن نیست که فکر کرده ای...بنابراین او را به ازدواج عمر در آورد و ده هزار دینار را مهریه او قرار داد»[427].

نگرانی علی رضی الله عنه  برای عمر رضی الله عنه  از رفتن به جنگ روم

علی بن ابی طالب رضی الله عنه  نگران شرکت کردن عمر رضی الله عنه  در جنگ روم بود، از اینکه آسیبی به او برسانند، چون عمر پایگاه مسلمین و مرجع و پایه عرب بود.

وقتی عمر رضی الله عنه  خواست شخصاً در جنگ علیه روم شرکت کند با علی رضی الله عنه  مشورت کرد، علی گفت: «وقتی تو خود به جنگ دشمن بروی و با آن‌ها روبه رو شوی و برایت اتفاقی بیفتد، مسلمین پناهگاهی جز دورترین سرزمین‌شان نخواهند داشت، و بعد از تو مرجعی نیست که به سوی آن باز گردند، بنابراین مردی جنگجو را به سوی آن‌ها بفرست و افراد آزموده و خیرخواه را برای همراهی او آماده کن اگر خداوند او را پیروز گرداند این چیزی است که تو دوست می­داری، و اگر نتیجه غیر از این باشد تو پناهگاه و مرجع مسلمین خواهی بود».

و در روایتی دیگر آمده است که علی رضی الله عنه  گفت: «اگر عجم فردا به تو نگاه کنند می‌گویند: این پایه و ریشه عرب است اگر آن را قطع کنید راحت می­شوید..»[428].

آرزو کردن علی رضی الله عنه  برای داشتن عملکرد عمر رضی الله عنه  

علی رضی الله عنه  آرزو می­کرد که با اعمالی همچون عملکرد عمر رضی الله عنه  به دیدار خداوند متعال بشتابد. وقتی که عمر بن خطاب رضی الله عنه  توسط ابولؤلؤ مجوسی مورد اصابت خنجر قرار گرفت؛ دو پسر عموی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نزد او حاضر شدند، ابن عباس رضی الله عنهما  گفت: «ما صدای ام­کلثوم دختر علی بن ابی طالب را شنیدیم که گفت: وای عمر!... و زنانی همراه او گریه می­کردند و صدای گریه در خانه بلند شد، و ابن عباس گفت: سوگند به خدا که اسلام آوردنت عزت و قدرتی بود، و به حکومت رسیدنت فتح و پیروزی بود، و تو دنیا را سرشار از عدالت کردی، آنگاه عمر رضی الله عنه  گفت: ای ابن عباس تو به این چیزها برای من گواهی می­دهی، می‌گوید: گویا ابن عباس گواهی دادن را نپسندید و توقف کرد، آنگاه علی رضی الله عنه  به او گفت: بگو بله، و من هم با تو گواهی می­دهم، ابن عباس گفت: بله.

و در روایتی دیگر آمده است که علی رضی الله عنه  برشانه­ی ابن عباس زد و گفت: گواهی بده[429].

 وقتی عمر را غسل دادند و کفن کردند، علی رضی الله عنه  وارد شد و گفت: «هیچ کس روی زمین نیست که من دوست داشته باشم با اعمال صالح نامه­ی کردار او به ملاقات خدا برگردم جز این مرد که (جنازه­اش) در میان شما پوشانده شده است»[430].

و مجلسی را در مورد این فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  که فرمود: «بار خدایا اسلام را بوسیله عمر قدرت و عزت بده: پرسیدند؟

گفت: حدیث صحیح است و از محمّد باقر علیه السلام  روایت شده است[431].

تکریم و احترام عمر رضی الله عنه  نسبت به اهل بیت

عمر رضی الله عنه  اهل بیت را مورد تکریم و احترام قرار می­داده بطوری که او حسین رضی الله عنه  را بر فرزند خود عبدالله رضی الله عنه  برتری می­داد و عمر رضی الله عنه  سخن معروفش را در مورد حسین رضی الله عنه  گفت: «مگر مو بر سر غیر از شما روییده است (تحسین زیبایی موی او کرد)»[432].

موضع شیعه نسبت به عمر رضی الله عنه

س 104 آیا علمای شیعه در عقیده­ای که در مورد عمر بن خطاب رضی الله عنه  دارند از ائمه خود پیروی کرده­اند؟

ج- خیر! بلکه علمای شیعه او را کافر و فاسق دانسته و آشکارا او را نفرین می­کنند،

و مرجع بزرگ شیعه جزایری در مورد عمر رضی الله عنه  گفته: «او مخنّث بوده،... و یک بیماری داشته (پناه بر خدا از کفر)که دوای آن آب مردان بوده» ... (و دیگر غلط‌های فاحشی که تنها شایسته زبان ناپاک اوست)[433].

و علمای شیعه ادعا می­کنند: «به ازدواج در آوردن ام کلثوم دختر علی رضی الله عنه  با عمر رضی الله عنه  بزرگترین دلیل است بر اینکه در صورت مجبوری می­توان زن مسلمان را به ازدواج کافر درآورد»![434].

و ادعا می­کنند که عمر رضی الله عنه  کافر بوده و کفر خود را پنهان می­کرد و به اسلام تظاهر می‌نموده. و نیز ادعا می­کنند که کفر عمر رضی الله عنه  اگر از کفر شیاطین بیشتر نباشد با آن برابر است[435].

و شیخ و عالم دربار حکومت صفوی می­گوید: «هیچ عاقلی نمی­تواند در کافر بودن عمر شک کند، پس لعنت خدا و پیامبرش بر او و بر کسانی باد که او را مسلمان میشمارند و لعنت خدا بر کسی باد که از لعنت فرستادن بر او امتناع می‌ورزد»![436].

و علمای شیعه روز شهادت عمر رضی الله عنه  را جشن می­گیرند، و این دروغ را به نام امام حسن عسکری علیه السلام  ساخته­اند که روز شهادت عمر را جشن گرفته، و نیز گفته‌اند: کُمیت شاعر در حضور امام باقر علیه السلام  گفت: «آن دو نفر که بر گناه خود اصرار ورزیدند و فتنه را در قلب خود پنهان کردند و پیمان بیعت را از گردن در آوردند، و گناهان را بر پشت خویش حمل کردند، مانند جبت و طاغوت بودند و نفرین خدا بر روح آن‌ها، سپس امام باقر خندید»[437]!.

همچنین ابولولوء را شجاع الدین لقب می­دهند، و دعا می­کنند که خداوند آنان را با او حشر کند(ان‌شاءالله)[438].

و بالاخره مجلسی آخوند دربار صفویه گفته: «علمای ما بر کافر بودن عمر بعد از اظهار ایمان اجماع شده است»[439].

س105– عقیده علمای شیعه در مورد ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  چیست؟

ج- علمای شیعه بر این اجماع کرده­اند که لعنت فرستادن بر شیخین و اظهار برائت از آن دو بزرگوار واجب است، و بلکه این را از ضروریات دین امامیه برشمرده اند[440].

قبلاً هم گفتیم که منکر یکی از ضروریات دین از دیدگاه آن‌ها کافر است، و می‌گویند: هر کس ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  را در شامگاه لعنت کند، تا صبح هیچ گناهی برای او نوشته نمی‌شود[441].

 و مجلسی می­گوید: «ابوبکر و عمر کافر بوده­اند، و هرکس هم آن دو را دوست بدارد کافر است»[442].

و آیت معاصر شیعه عبدالحسین مرشتی گفته: «قطعاً ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  عامل و سبب گمراهی این امّت تا قیامت هستند»[443].

و نیز از ابوعبدالله علیه السلام  روایت کرده‌اند که در مورد این دو آیه که می­فرماید:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٢٩ [فصلت: 29].

یعنی: «کافران (در میان دوزخ فریاد برمی‌آورند و) می‌گویند : پروردگارا ! کسانی را از دو گروه انس و جنّ به ما نشان بده که ما را گمراه کرده‌اند، تا ایشان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمال‌شان گردانیم و بدین وسیله از زمره پست‌ترین مردم (از لحاظ مقام و مکان) شوند».

روایت کرده‌اند که﴿ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا  آن دو بزرگوار هستند، سپس گفت: فلانی شیطان است»

مجلسی در شرح حدیث گفته: «آن دو نفر، یعنی ابوبکر و عمر، و منظور از «فلان» عمر است»[444].

شیخ بزرگ شیعه کلینی در کتاب مقدس الکافی خود در مورد کسی که در مورد اینکه ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  سهمی از اسلام دارند یا نه دو روایت نقل کرده است. (به دروغ) روایت کرده که ابوعبدالله گفت: «خداوند با سه گروه در قیامت سخن نمی­گوید و آن‌ها را از گناه پاک نمی­کند و عذاب دردناک دارند: هر کس که معتقد به امامت کسی باشد که اهلیّت آن را ندارد، هرکس که امامت امامی را انکار کند که از جانب خدا تعیین شده، و هر کس معتقد باشد آن دو (شیخین) سهمی از اسلام دارند»[445].

 و در کتاب (المصباح ص552) کفعمی (چاپ دوّم 1349دار الکتب العلمیه نجف اشرف) دعای معروف بزرگان شیعه علیه ابوبکر و عمر و دو دختر بزرگوارشان عائشه و حفصه رضی الله عنهم  ذکر شده که بعنوان اذکار صبح و شام شیعیان مطرح است که بدین صورت است: «اللهم صلِّي على محمدٍ وعلى آل محمدٍ، والعن صَنَمَيْ قريشٍ وجبتيها وطاغوتيها، وإفكيها، وابنتيهما، اللذين خالفا أمرك، وأنكرا وحيك، وجَحَدا إنعامك، وعصيا رسولك، وقَلَبا دينك، وحرَّفا كتابك، وأحبَّا أعدائك .. وألْحَدَا في آياتك .. فقد أخربا بيت النبوة ... وقتلا أطفاله،وأخليا منبره من وصيِّه، ووارثِ علمه, وجَحَدا إمامته، وأشركَا بربِّهما، فعظِّم ذنبهما، وخلِّدهما في سَقَر، وما أدراكَ ما سقرُ،لا تُبقي ولا تذرُ، اللهم العنهم بكلِّ مُنكرٍ أتوه، وحقٍّ أخفوه .. ونفاقٍ أسرُّوه ....»[446].

یعنی: «خدایا درود خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست، و لعنت خودت را بر دو بُت و طاغوت قریش و دخترانشان بفرست که با فرمان تو مخالفت ورزیدند، و وحی تو را منکر شدند، و پیامبرت را نافرمانی کردند و دین تو را دگرگون ساختند و نعمت‌هایت را نادیده گرفتند و کتابت را تحریف کردند، و دشمنانت را دوست داشتند، و آیات تو را به انحراف کشانیدند... و خانه نبوّت را تخریب کردند و کودکانش را کشتند و منبرش را از وصی و وارث علم او خالی کردند و امامتش را منکر شدند و به پروردگار شرک ورزیدند، پس گناه‌شان را بزرگ محسوب کن و آن‌ها را در دوزخ جاویدان کن، خدایا بر هر منکری که مرتکب شدند و هر حقی که نادیده گرفتند، و هر نفاقی که پنهان کردند.....بر آن‌ها نفرین بفرست...».

همچنین آن در بزگوار (شیخین) را فرعون و هامان می­خوانند و روایت کرده‌اند که مفضّل از ابوعبدالله پرسید: «سرورم فرعون و هامان کیستند؟ گفت: ابوبکر و عمر رضی الله عنهما »[447].

همچنین آن دو را به بُت­ها نامیده‌اند:

عیاشی روایت کرده که ابو حمزه از ابو جعفر سؤال کرد: «دشمنان خدا چه کسانی هستند؟ گفت: آن چهار بُت، گفت: آن‌ها کیستند؟ گفت: ابوالفصیل و نعثل و معاویه و هر کس که بر آیین آن‌ها هستند، پس هرکس با آن‌ها دشمنی کند با دشمنان خدا دشمنی کرده است»[448].

و همچنین شیخین را لات و عزّی می‌خوانند و...

 همچنین معتقدند هر گناهی که از زمان آدم علیه السلام  تا آخر الزمان از هر کس سر زده کار ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  است! زیرا آنگونه که روایت آن‌ها از اباعبدالله (به دروغ شیعه) حاکی است آن دو (شیخین) هابیل پسر آدم علیه السلام  را کشتند، و هیزم را برای آتش ابراهیم صل الله علیه و آله و سلم  جمع کردند، و یوسف را در چاه انداختند، و یونس علیه السلام  را در شکم ماهی حبس کردند، و حضرت یحیی را کشتند و عیسی علیه السلام  را به صلیب زدند، و جرجیس و دانیال را تعذیب کردند و سلمان فارسی را کتک زدند، و بر دروازه امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین رضی الله عنهم  آتش افروختند تا آن‌ها را بسوزانند، و با تازیانه به دست فاطمه زهراء زدند، و با لگد به شکم او زد و جنین او به نام محسن سقط شد، و حسن علیه السلام  را مسموم کردند، و حسین علیه السلام  را کشتند و کودکان و پسر عموها و یارانش را سر بریدند و فرزندان رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  را به بردگی گرفتند، و خون آل محمّد را ریختند، و هر خونی که در اسلام ریخته شود، و هر ثروتی که از راه حرام به دستآید، و هر زنا و فاحشه­ و کار زشتی که صورت گیرد، گناهش به گردن ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  است، و ظلم و ستم و جور و عشّی که از آدم تا قیام قیامت بر آن‌ها محسوب شده و باید آن را برعهده گیرند، سپس به آن‌ها اعتراف می­کنند و در آن موقع قصاص ظلم حاضران از آن‌ها گرفته می­شود، سپس آن‌ها را روی درختی به صلیب می­زنند، و فرمان صادر می­کند در زیر آن‌ها آتش روشن کنند تا با درخت بسوزند، بعد امام قائم دستور می­دهد باد شروع به وزیدن کند تا خاکسترشان را به دریا بپاشند. مفضل گفت: سرورم این آخرین عذاب آن‌هاست؟ گفت: این بعید است ای مفضّل، خدا آن‌ها را برمی­گردانند... و در هر شبانه روز هزار بار آن‌ها را بر تمام کارهایشان قصاص می­کنند و می­کشد، تا زمانی که خدا بخواهد»[449].

توضیح:

آیا کسی که به اندازه ای از عقل بشری بهره داشته باشد این خرافات را باور می‌کند؟

چند دلیل کمرشکن برای شیعه

کلینی روایت کرده: «زنی در مورد ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  سؤال کرد که آیا ولایت و محبّت آن‌ها را داشته باشد یا خیر؟ امام صادق گفت: بله، ولایت و دوستی آن‌ها را داشته باش. آن زن گفت: وقتی به ملاقات پروردگار رسیدم بگویم که تو به ولایت آن‌ها فرمان دادی؟ امام گفت: آری»[450].

بالا تر از این هم اینکه زید بن علی بن حسین بن ابوطالب رضی الله عنهما  به یاران خود خبر داد که از هیچکدام از اجداد خویش نشنیده که از ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  اظهار برائت کرده باشند»[451].

و او  رحمه الله  گفت: «هر کسی از آن دو اظهار بیزاری کند، من از او بیزارم و برائت جستن از ابوبکر و عمر برائت جستن از علی است، آنگاه به او گفتند: پس ما تو را ترک می‌کنیم»[452].

مواضع علی نسبت به عثمان رضی الله عنه

س106– آیا می­توانید به اختصار برخی از مواضع علی رضی الله عنه  را در مورد حضرت عثمان رضی الله عنه  توضیح دهید؟

ج- بله، از جمله آن مواضع برخی از این قرارند:

الف: عثمان رضی الله عنه  مهریه فاطمه را به علی رضی الله عنه  داد[453].

ب- بیعت علی با عثمان رضی الله عنهما .

علی رضی الله عنه  گفت: «وقتی عمر رضی الله عنه  زخمی شد مرا یکی از هیئت شش نفر قرار داد، و من وارد جایی شدم که او مرا وارد آن کرده بود، دوست نداشتم جماعت مسلمین را متفرق کنم، پس وقتی شما با عثمان بیعت کردید من هم با او بیعت نمودم»[454].

ضربه کمر شکن بر علمای شیعه

این رفتار و بیعت علی رضی الله عنه  با امیر المؤمنین عثمان بود، ولی حکم علمای شیعه در مورد کسی که با عثمان رضی الله عنه  بیعت کرده چیست؟

علمای شیعه چنین فردی را کافر میدانند[455]!! پناه به خدا.

ج- علی رضی الله عنه  پسران خود؛ حسین و حسن را به خاطر یاری نکردن عثمان سرزش کرد و زد.

مسعودی مورخ شیعیان می­گوید: «..علی رضی الله عنه  افسرده و غمگین وارد منزل شد و به دو پسرش گفت: چگونه امیرالمؤمنین کشته شد در حالی که شما دم درِ خانه او بودید؟! سپس یک سیلی به حسن و ضربهای به سینه حسین زد، و محمّد بن طلحه را ناسزا گفت و عبدالله بن زبیر را نفرین کرد»[456].

موضع و دیدگاه شیعه نسبت به عثمان رضی الله عنه

س 106- آیا علمای شیعه در عقیدهای که در مورد عثمان رضی الله عنه  دارند از امامانشان پیروی کرده­اند؟

ج- خیر. بلکه علمای شیعه آشکارا حضرت عثمان بن عفان رضی الله عنه  را کافر و فاسق معرفی می­کنند، و او را به کفتار تشبیه کرده‌اند، چون (گفتهاند:) کفتار وقتی حیوانی را شکار می­کند ابتدا به آن نزدیک می­شود، سپس او را می­خورد. (گفتهاند:) زن زناکاری را نزد او آوردند، ابتدا با او نزدیکی کرد سپس او را رجم کرد(پناه بر خدا)...

کلبی در کتاب المثالب گفته: «عثمان از جمله افرادی بود که با او بازی می­شد و او مخنث و نر و ماده بود، و دف می­زد»[457].

و مرجع دربار صفوی مجلسی می­گوید: «عثمان سه چیز را از قرآن حذف کرد: مناقب و فضائل امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  و اهل بیت، مذمت قریش و خلفای ثلاثه، به عنوان مثال این آیه (يا لَيتَنيِ لَم أتَّخِذ أبابَکر خَليلاً) را حذف کرد... »[458].

و نیز درمورد عثمان رضی الله عنه  گفت: «عبدالله بن مسعود را کتک کاری کرد تا قرآنش را از دست او بگیرد، و آن را تغییر دهد همانطور که قرآن خود را تغییر داد، تا اینکه اینگونه هیچ قرآن صحیحی باقی نماند»[459].

شیخ جزایری گفته: «(مردم) بر ارتداد و برگشت عثمان از اسلام گواهی می‌دادند»[460]. و نیز گفت: «عثمان در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  از کسانی بود که به اسلام تظاهر می­کرد و کفر را در درونش پنهان می­نمود»[461].

و معتقدند که هر کس در دلش با عثمان دشمنی نداشته باشد و ریختن آبروی او را حلال نداند و به کافر بودنش معتقد نباشد؛ دشمن خدا و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و به آنچه خدا نازل فرموده کافر است[462].

و در تفسیر این آیه که خداوند می‌فرماید:

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ١١ [التحريم: 11].

یعنی: «و خدا از میان مؤمنان، زن فرعون را مثل زده است. وقتی (از اوقات) گفت: پروردگارا ! برای من در بهشت، نزد خودت خانه‌ای بنا کن، و مرا از فرعون و کارهایش رهائی‌بخش، و از این مردمان ستمکاره نجات بده».

در مورد این آیه گفته‌اند: این مثال را خداوند برای رقیه دختر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  زده است که همسر عثمان بن عفان بود؛ زده است.

و در مورد  ﴿وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ گفته‌اند: یعنی مرا از سومی یعنی عثمان نجات بده[463].

و آیه: ﴿أَيَحۡسَبُ أَن لَّن يَقۡدِرَ عَلَيۡهِ أَحَدٞ٥ [البلد: 5].، را اینگونه تفسیر کرده‌اند که عثمان دختر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم [464] را کشت، و گفته­اند مقتول رقیه[465] دختر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  است.

همچنین آیت شیعه قمی در مورد تفسیر آیه فوق (به دروغ) از ابی جعفر روایت کرده که در مورد آیه فوق گفته: «یعنی آیا او گمان نمی­کند که به قصاص دختر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  کشته می­شود»؟!.

و در مورد این آیه که فرمود: ﴿يَقُولُ أَهۡلَكۡتُ مَالٗا لُّبَدًا٦ [البلد: 6]. «می‌گوید: من دارائی فراوانی را نابود و تباه کردم».

گفته­اند: منظور آن ثروتی است که عثمان به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  داد تا لشکر را برای جنگ عسره با آن آماده کند.

و در ادامه گفته‌اند: ﴿أَيَحۡسَبُ أَن لَّمۡ يَرَهُۥٓ أَحَدٌ٧ [البلد: 7].   منظور آن نیت و هدف فاسدی بود در نفس عثمان نهفته بود.

و باز فراموش کرده­اند و گفته­اند: مقتول ام کلثوم است[466]. (گفته­اند) منظور آن منظور آن نیت و هدف فاسدی بود در نفس عثمان بود.

و در تفسیر این آیه ﴿أَلَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ عَيۡنَيۡنِ٨ [البلد: 8].  دو چشم را به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  تفسیر کرده­اند، و در ادامه زبان را به امیر مؤمنان علی رضی الله عنه  و ﴿وَلِسَانٗا وَشَفَتَيۡنِ٩ [البلد: 9]. را به حسن و حسین تفسیر کرده­اند.

علمای شیعه گفته­اند آن زن کشته شده (به ادعای آن‌ها) رقیه بود[467].

توضیح:

چون عاقبت دروغ همیشه رسوایی است؛ در روایت دیگری گفته­اند: زن کشته شده توسط عثمان أم کلثوم بود.

شیخ جزایری گفته: «عثمان بعد از رقیه با أم­کلثوم خواهر رقیه ازدواج کرد، سپس او را چنان کتک­ زد که وفات یافت»[468].

و به دروغ روایت کرده‌اند که عثمان پهلوهای او را شکسته[469]، و او را چنان زد که او وفات یافت[470].

سه خلیفه راشده رضی الله عنهم

 س 108– لطفاً عقیده علمای شیعه را در مورد خلفای ثلاثه رضی الله عنهم  به اختصار بیان کنید.

ج- علمای شیعه معتقدند که از جمله ضروریات و بدیهیّات دین امامیه برائت و بیزاری از ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه است رضی الله عنهم [471].

و بارها گفته شده که منکر ضروریات دین نزد شیعه کافر است.

*- و گفته­اند: جای آن سه خلیفه در جهنّم در صندوقی قفل شده و درون چاهی است و روی چاه سنگ بزرگی قرار دارد، هرگاه خداوند متعال اراده کند جهنّم را بر افروزد آن سنگ را از روی چاه برمی­دارد، بنابراین جهنّم از  شعله­های آن چاه (به خدا) پناه می­برد»[472].

*- و می‌گویند: «هرکس از ابوبکر و عمر و عثمان اظهار بیزاری نکند، دشمن محسوب می­شود گر چه علی را دوست داشته باشد»[473].

*- و می­گویند: «لعنت فرستادن بعد از هر نمازی بر آن سه خلیفه واجب است»[474].

*- و می­گویند: «و هر کسی در شب از آن‌ها بیزاری بجوید و در آن شب بمیرد به بهشت می­رود»[475].

و مجلسی گفته: «اعتقاد ما در مورد تبرّاء جستن این است که ما از آن چهار بُت؛ ابوبکر و عمر و عثمان ...و از مجموع پیروان و طرفدارانشان اظهار برائت می­کنیم و آن‌ها را بدترین خلق خدا در زمین می­دانیم...»[476].

*- علمای شیعه معتقدند که: «شریف­ترین وقت و مکان و زمان را برای لعنت فرستادن بر خلفای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  را موقع قضای حاجت و هنگام دفع ادرار و...می­دانند، و با خاطر آسوده پیوسته می­گویند: خدایا عمر را لعن کن (پناهبر خدا از کفر)، سپس ابوبکر و عمر، سپس عمر و عثمان، سپس عثمان و عمر، سپس معاویه و عمر، سپس یزید و عمر، سپس ابن زیاد و عمر، سپس ابن سعد و عمر، سپس شمر و عمر، سپس لشکریانشان و عمر...»[477].

*- معتقدند مراد از توبه کردن برگشتن از ولایت آن سه خلیفه و بنی امیه به ولایت علی است.

آیت شیعه قُمی از ابی جعفر روایت کرده در مورد تفسیر این آیه:

﴿فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ [غافر: 7]. گفته: «یعنی کسانی که از ولایت فلان و فلان و بنی امیّه برگشته­اند بسوی ﴿وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ ولایت علی ولی الله»[478].

همسران پاک رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  از دیدگاه شیعه

س109– علمای شیعه در مورد دو همسر پاک پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  عایشه و حفصه رضی الله عنهما  چه عقیده­ای دارند؟

ج *- علمای شیعه معتقدند که عایشه و حفصه رضی الله عنهما  کافرند[479].

به دروغ به نام جعفر صادق افتراء بسته­اند منبی بر اینکه آیه 3 سوره تحریم که ­فرماید: ﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِيُّ إِلَىٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِيثٗا فَلَمَّا نَبَّأَتۡ بِهِۦ وَأَظۡهَرَهُ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ عَرَّفَ بَعۡضَهُۥ وَأَعۡرَضَ عَنۢ بَعۡضٖۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِۦ قَالَتۡ مَنۡ أَنۢبَأَكَ هَٰذَاۖ قَالَ نَبَّأَنِيَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡخَبِيرُ٣ [التحريم: 3].

یعنی: «خاطرنشان ساز وقتی را که پیغمبر با یکی از همسرانش رازی را در میان نهاد، و او آن راز را (به عایشه) خبر داد، و خداوند پیغمبرش را از این آگاه ساخت. پیغمبر برخی از آن (رازگوئی) را بازگو کرد و از برخی دیگر خودداری کرد. هنگامی که همسرش را از آن (رازگوئی) مطّلع کرد، او گفت: چه کسی تو را از این (موضوع) آگاه کرده است‌؟ پیغمبر گفت : خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر کرده است».

 گفته آن زن که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  با او رازی در میان گذاشت حفصه بود، سپس گفته­اند: حفصه با گفتن ﴿ مَنۡ أَنۢبَأَكَ هَٰذَاۖ   کافر شد، و لذا خدا در مورد او و خواهرش این آیه را نازل کرد ﴿إِن تَتُوبَآ إِلَى ٱللَّهِ فَقَدۡ صَغَتۡ قُلُوبُكُمَاۖ [التحريم: 4].

این قسمت را نیز چنین تفسیر کرده: «صَغَت بمعنی زیغ و انحراف است که همان کفر است»[480].

آقای محمّد حسین محمود طباطبایی عراقی متوفای 1402قمری در تفسیر خود گفته: «از ابوعبدالله علیه السلام  روایت شده که در مورد آیه 10 سوره تحریم که می­فرماید: ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ [التحريم: 10].

گفته‌اند: «این مثلی است برای خداوند برای عائشه و حفصه که با رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  مبارزه کردند و رازش را فاش کردند»[481].

*- معتقدند که عایشه و حفصه و پدرانشان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را کشتند.

شیخ و عالم شیعی عیاشی از ابوعبدالله (به دروغ) روایت کرده که گفت: «آیا می‌دانید که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  مرده است یا کشته شده؟ خداوند متعال فرموده: ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ [آل عمران: 144].

(گفت:) بنابراین قبل از وفات به پیامبر سم دادند، و آن دو او را مسموم کردند و ما گفتیم : آن دو و پدرانشان بدترین افراد روی زمین هستند»[482].

مجلسی می­گوید: عیاشی با سند معتبر از صادق روایت کرده که گفت: «عایشه و حفصه رضی الله عنهما  لعنت خدا بر .... او را مسموم کرده و کشتند»[483].

*- و علمای شیعه معتقدند که عایشه و حفصه رضی الله عنهما (پناه بر خدا از این کفر) مرتکب فاحشه شده­اند!! آیت شیعه قُمی بر این قضیه قسم می­خورد و می­گوید: سوگند به خدا منظور از ﴿ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ [التحريم: 10]. (که در رابطه با زنان نوح و لوط نازل شده، که در آن خداوند به کافر بودن زن آن دو پیامبر اشاره نموده) منظوری جز زنا و فاحشه نیست»[484].

عایشه رضی الله عنها

س110 عقیده علمای شیعه در مورد ام المؤمنین عایشه دختر ابوبکر رضی الله عنهما  چیست؟

ج- علمای شیعه معتقدند یکی از درهای هفتگانه جهنّم مختص عایشه رضی الله عنها است!.

*- در تفسیر فرموده الهی که در سوره حجر آیه 44 فرموده: ﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤ [الحجر: 44]. یعنی: «دوزخ دارای هفت در است».

روایت کرده‌اند که «جهنم آورده می­شود و هفت دروازه دارد و دروازه ششم برای عسکر است (هرکس را بخواهد در آن می­اندازد)»[485].

*- بزرگان شیعه معتقدند که عائشه (مادر مؤمنان و همسر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  در دنیا و آخرت) (پناه بر خدا) زنا کار بوده!!.

مرجع(گمراهی) شیعه رجب بُرسی گفته: «ایشان سیاه لیست سبز رنگی را بیرون آورد که آنچه را از خیانت جمع آوری کرده بود در آن بود که چهل دینار بود و نمی­دانست چقدر وزن دارد، او آن پول را در بین دشمنان علی در میان قبیله تیم و عدی توزیع کرد»[486]. (نعوذ بالله) ﴿سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ١٦ [النور: 16].

و مجلسی می­گوید: وقتی مهدی ظهور کند عایشه رضی الله عنها  را زنده خواهد کرد و حد را بر او اجرا می­نماید[487].

*- مفسرین شیعه اجماع رأی دارند بر اینکه خداوند با آیات اوایل سوره نور به هیچ وجه عائشه رضی الله عنها  را از فاحشه تبرئه نکرده، بلکه این آیات تنها برای منزّه و پاک معرفی کردن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  از زنا نازل شد، نه برای تبرئه عائشه»![488].

*- معتقدند که مهدی منتظر شیعه بر عائشه رضی الله عنها حد شرعی اجرا خواهد کرد، همانگونه که مرجع عالیقدر شیعه مجلسی گفته: «إذا ظهرَ المهديُّ فإنه سيُحيي عائشة ويُقيمُ عليها الحدَّ»[489] «وقتی مهدی ظهور کرد عائشه را زنده خواهد کرد و بر او حد اجرا خواهد کرد»!.

و از ابوجعفر روایت کرده که گفت: «اگر قائم ما قیام کند حمیراء(عائشه) زنده خواهد شد تا او را تازیانه حد بزند»![490].

*- همچنین معتقدند که ایمان عائشه نقض و باطل شده، همانگونه که مرجع بزرگ عیاشی از عبدالرّحمن بن سالم أشل روایت کرده که این آیه در مورد نقض ایمان ایشان نازل شده که می­فرماید:

﴿كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنكَٰثٗا [النحل: 92]. «همانند آن زنی نباشید که (به سبب دیوانگی، پشم‌های) رشته خود را بعد از تابیدن، از هم وا می‌کرد».

پناه بر خدا از این گمراهی.

س111- آخرین مطلبی که در مورد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و مادرمان عایشه رضی الله عنها  استقرار یافته چیست؟

ج- سید شیعه علی غروی یکی از بزرگترین علمای حوزه می­گوید: «شرمگاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  باید وارد دوزخ شود چون با بعضی از زنان مشرک آمیزش کرده است»![491].

ضربه کمر شکن بر علمای شیعه

بحث متعلق به اعتقاد علمای شیعه در مورد ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها  و کافر قرار دادن و لعنت فرستادن بر اوست را با این روایت که تمام ساختار شیعه را در هم می‌شکند به پایان می‌رسانیم!.

اهل بیت نام ابوبکر و عمر را برای فرزندانشان انتخاب می­کردند

عالم شیعه ابو علی محمّد بن محمّد اشعت کوفی از حسین بن علی رضی الله عنهما  روایت کرد که ابوذر به او خبر داد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  قبل از وفاتش مسواک خواست و او را نزد عایشه رضی الله عنها  فرستاد و گفت: آن را با آب دهانت برایم خیس کن، و عایشه رضی الله عنها  چنین کرد، سپس مسواک را آوردند و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  با آن مسواک کرد و می­گفت: آب دهان من بر آب دهان تو است ای حمیراء، سپس لب‌هایش را تکانی داد و وفات یافت[492].

و به هر حال، نقل گفته‌های زهر آگین شیعه بسی تلخ بود، و عمل و کردار اصحاب محمّد صل الله علیه و آله و سلم  و همسرانش قطع گردید اما خواست خداوند چنین بود که پاداش آن‌ها قطع نگردد؟ خداوند متعال می­فرماید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا٢٩ [الفتح: 29].

یعنی: «محمد فرستاده خدا است، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. ایشان را در حال رکوع و سجود می‌بینی. آنان همواره فضل خدای را می‌جویند و رضای او را می‌طلبند. نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانی‌هایشان نمایان است. این، توصیف آنان در تورات است، و اما توصیف ایشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانه‌های (خوشه‌های) خود را بیرون زده، و آن‌ها را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقه‌های خویش راست ایستاده باشد، بگونه‌ای که برزگران را به شگفت می‌آورد . تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند. خداوند به کسانی از ایشان که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده می‌دهد».

 و خود علمای شیعه گفته‌اند که علی رضی الله عنه  اسم بعضی از فرزندانش را به نام آن سه خلیفه نام‌گذاری کرده: یکی از آن‌ها ابوبکر بود که مادرش لیلا دختر مسعود حنظلیه بود، دیگری عمر بود که مادرش امّ حبیبه صهباء دختر ربیعه بکریه نام داشت. یکی دیگر از آن‌ها را عثمان نام نهاد که مادرش ام بنین بود، و عثمان اصغر مادرش اسماء دختر عمیس خثعمیه بود[493].  و حسن رضی الله عنه  نیز همین کار را کرد.

یعقوبی(تاریخ نگار شیعه) گفته: امام حسن هشت پسر داشت با نام‌های: عمر، قاسم، ابوبکر و عبدالرّحمن که از چند مادر مختلف متولّد شده بودند،[494]. و حسین رضی الله عنه  هم یکی از پسرانش را ابوبکر نامگذاری کرد.

حقیقت زمین فدک

س112– حقیقت زمین فدک چنان که کتاب‌های شیعه گفته‌اند چیست؟

ج- فدک قریه‌ای بود در خیبر، و گفته‌اند در اطراف حجاز که دارای چشمه­ها و درختان خرما بود و خداوند آن را به عنوان غنیمت به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  بخشیده بود و بعد از وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فاطمه رضی الله عنها  کسی را نزد ابوبکر صدیق فرستاد و ارث خود را در زمین فدک از ایشان درخواست کرد.

ابن میثم در شرح نهج البلاغه می­گوید[495] ابوبکر به او گفت: «سهمیه تو از فدک همان سهمیه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  است، ایشان مخارج شما را از آن می­گرفت، و بقیه را تقسیم می‌کرد، و در راه خدا می­بخشید، تو با آن چه کار می­کنی؟ فاطمه گفت: همان کاری را با آن می­کنم که پدرم می­کرد. ابوبکر گفت: پس تو را به خدا به من اجازه بده تا در مورد آن همان کاری را انجام دهم که پدرت با آن می­کرد، فاطمه گفت: تو را سوگند به خدا همان کار را می­کنی؟ گفت: سوگند به خدا همان کار را می­کنم، فاطمه گفت: بار خدایا گواه باش، و ابوبکر محصولات آن را می­گرفت و به اندازه­ای که آنان را کفایت می­کرد به آنان می­داد و بقیه را تقسیم می­کرد، عمر نیز چنین می­کرد، سپس عثمان رضی الله عنه  به همین روش ادامه داد، و بعد از او علی نیز چنین می­کرد»[496].

زید بن علی بن حسین رضی الله عنه  گفت: «سوگند به خدا اگر کار به من برگردانده شود همان قضاوت ابوبکر را در مورد آن می­کنم»[497].

ضربه کمر شکن

از جمله تناقض­گویی­های آن‌ها این که در کتاب علی روایت کرده­اند: «... وقتی مرد وفات یابد زنان از زمین و اموال غیر منقول او ارث نمی­گیرند».

همچنین کلینی از ابی جعفر روایت کرده که گفت: «سوگند به خدا این را علی با دست خودش نوشته و پیامبر خدا املاء کرده است»[498].

رفتار فاطمه با علی از دیدگاه شیعه

س 113 آیا کتاب‌های شیعه گفته­اند که فاطمه رضی الله عنها  بر علی رضی الله عنه  خشمگین شده است؟

ج بله، صدوق شیعه روایت کرده است که فاطمه رضی الله عنها  و پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که علی خواست با دختر ابوجهل ازدواج کند؛ بر علی خشمگین شدند ... تا جایی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  علی را نصیحت کرد و خطاب به او فرمود: «ای علی آیا نمی­دانی که فاطمه پاره تن من است، و من از او هستم، پس هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است، و هرکس مرا آزار دهد او را آزار داده است، و کسی که در دوران حیاتم او را اذیّت کند چون کسی است که بعد از وفاتم او را اذیّت کند»[499].

و نیز روایت کرده‌اند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «فاطمه پاره تن من است و آن روح است که در کالبد من قرار دارد، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می­کند، و آنچه او را شاد گرداند مرا شاد می­نماید»[500].

همچنین باری دیگر علی رضی الله عنه  فاطمه را ناراحت و خشمگین کرد، و آن زمانی بود که فاطمه سر علی رضی الله عنه  را در آغوش کنیزش دید، سپس گفت: ای ابا الحسن چنین کاری کرده‌ای؟ علی گفت: نه به خدا، ای دختر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  کاری نکرده‌ام، چه می‌خواهی؟ فاطمه گفت: «اجازه می­دهی به منزل پدرم بروم؟ گفت: آری، لذا فاطمه چادرش را به خود پیچید و به خانه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  رفت و پرسید: پدرم کجاست ....ای کاش قبلاً مرده بودم و حالا زنده نبودم، من به پدرم شکایت می‌کنم و از پروردگارم دادخواهی می‌نمایم[501].

عصمت

س114– معنی عصمت امام چیست، آیا علمای شیعه بر این مسئله اجماع دارند؟

ج- شیخ شیعه مجلسی می­گوید: «بدان که امامیه بر معصوم بودن ائمه از گناهان صغیره و کبیره اتفاق کرده‌اند، بنابراین اصلاً از آن‌ها گناه سر نمی­زند، نه از روی عمد، و نه از روی فراموشی، و در تأویل هم خطا نمی­کنند، و خداوند سبحان آن‌ها را دچار سهو و اشتباه نمی­کند»[502].

توضیح

سیمایی که مجلسی از عصمت  ترسیم کردهو اعلام کرده که علمای شیعه بر آن اتفاق کرده­اند، حتی برای پیامبران خدا علیهم السّلام هم تحقق نیافته است، همانگونه که صریح قرآن و سنّت و اجماع امّت بر آن دلالت دارند.

و مسلمین معتقدند که امّت بوسیله کتاب خدا و سنّت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  معصوم می­ماند، ولی علمای شیعه معتقدند که امّت بوسیله امام غائب آن‌ها که از ترس خود را پنهان کرده، از گمراهی معصوم و مصون است، چون او مانند پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  است! بلکه معتقدند که از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم   هم بزرگتر است، چنانکه قبلاً بیان شد. و نیز آن‌ها معتقدند که امامت ادامه نبوّت است[503].

س 115- آیا علمای شیعه معتقدند که امامان آن‌ها دچار اشتباه و فراموشی نمی‌شوند؟

ج- بله، و این امر یکی از ضروریات مذهب شیعه است[504]. و عالم معاصر شیعه محمّد رضا مظفر آن را از عقاید ثابت شیعه می­شمارد و می­گوید: شیعه کوچک‌ترین اختلافی در این امر ندارند[505] و همچنین آیت معاصر آن‌ها محمّد مغنیه می­گوید: این مذهب همه شیعیان است[506].

و شیخ معاصرشان محمّد آصف حسینی گفته: شیعه بر این اجماع کرده‌اند[507].

و مجلسی گفت: «یاران ما بر عصمت انبیاء و أئمّه علیهم السلام  از گناه صغیره و کبیره، عمداً و از روی خطا یا فراموشی، قبل از نبوّت و امامت و از وقت ولادت تا وقتی که به دیدار خداوند باز می­گردند؛ اجماع رأی دارند، و کسی در این مورد مخالفت نکرده جز محمّد بن بابویه و استادش ابن الولید قدّس الله روحهما، که جایز دانسته‌اند از جانب خدا دچار سهو و اشتباه شوند، نه آن سهو و خطایی که از شیطان است، و چه بسا خروج آن دو نفر از اجماع اشکالی وارد نکند؛ چون نسب آن‌ها معروف و شناخته شده است[508].

و حتّی امام خمینی تصوّر سهو را در مورد أئمّه نفی کرده است[509].

و این عقیده از اسباب پدید آمدن عقیده (بداء و تقیه) بود، - همانگونه که بحث آن ذکر خواهد شد - و هرگاه در اقوال ائمه تناقض و اختلافی به چشم بخورد علمایشان می‌گویند: این بداء یا تقیه است، چنان که امامشان سلیمان بن جریر که مذهب امامیه را رها کرد و گروهی از شیعیانشان از او پیروی کردند؛ به این قضیه اعتراف کرده است.

توضیح:

به امام رضا رحمه الله  گفتند: گروهی در کوفه هستند که ادعا می­کنند پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  در نماز دچار سهو و فراموشی نشده است، گفت: «دروغ گفته­اند، لعنت خدا بر آن‌ها که گفتند، کسی که فراموش ندارد خداوند جل جلاله  است که هیچ معبود به حقی جز او نیست»[510].

رسوایی

علمای قدیم شیعه برائت خود را از این عقیده اعلام کرده و اصلاً آنان هر کس را که چنین معتقد باشد کافر شمرده­اند، و گفته­اند: رد کردن و نپذیرفتن روایاتی که در آن سهو برای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  اثبات گردیده منجر به ابطال دین و شریعت می­شود. ابن بابویه مرجع شیعه گفته: «واقعاً افراطی­ها و اهل تفویض- لعنت خدا بر آن‌ها- سهو و اشتباه کردن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  را انکار کرده‌اند...و اگر جایز باشد اینگونه روایات رد شوند، جایز است همه اخبار و احادیث مردود اعلام شوند که در نهایت موجب باطل کردن همه دین و شریعت است»[511].

و از طرفی می‌بینیم که متاخرین شیعه اعتقاد به عدم اشتباه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  را از ضروریات دین می­شمارند، و منکر ضرورت دین نزد آن‌ها کافر است؟

پس علمای متقدمین آن‌ها علمای متأخر را تکفیر، و متأخرین متقدمین را تکفیر می‌نمایند!.

مراحل تغییر مفهوم عصمت

س116- لطفاً به اختصار تغییراتی را که علمای شیعه در اعتقاد به عصمت ائمه بوجود آورده­اند بیان کنید؟

ج- قبلاً بیان شد که اولین استاد آن‌ها عبدالله بن سبأ یهودی می­گفت: علی خدا است، ولی نقل نشده که او مقوله عصمت را بر حسب نظر علمای شیعه مطرح کرده باشد (و به همه ائمه تعمیم داده باشد).

*- سپس هشام بن حکم عقیده عصمت را تغییر داد و گفت: امام گناه نمی­کند[512].

توضیح:

اینکه می­گویند: امام گناه نمی­کند، با عقیده ایشان در مورد قضا و قدر مبنی بر اینکه انسان آزاد است و انتخاب با اوست، و بنده خالق اعمال خویش می­باشد؛ تعارض و تناقض دارد، و این خواننده محترم را متوجه این می­نماید که مفهوم عصمت قبل از مذهب آن‌ها در مورد تقدیر شکل گرفته است، چون آن‌ها عقیده خود را در مورد تقدیر الهی در قرن سوم از معتزله فرا گرفته‌اند!!.

*- سپس شیخ مفید (متوفای 413 هجری) مفهوم عصمت را تغییر داد و گفت: «عصمت لطفی است که خداوند در حق بنده مکلف می­نماید، و او را از ارتکاب گناه و ترک اطاعت باز می­دارد با اینکه او توان انجام گناه را دارد»[513].

*- سپس شیخ شیعه ابن بابویه قمی(381 هجری) بار دیگر مفهوم عصمت را تغییر داد و گفت: اعتقاد ما در مورد ائمه این است که آن‌ها معصومند و از هر گناه و آلودگی پاک هستند، و مرتکب هیچ گناه صغیره و کبیره­ای نمی­شوند، و در آنچه خدا به آن فرمان داده سرپیچی نمی­کنند، و هر کس بگوید: آن‌ها در بعضی حالات معصوم نیستند، آن‌ها را نشناخته است، و هرکس آنان را نشناخته باشد کافر است، و ما درباره آن‌ها معتقدیم که معصومند و در همه کارهای‌شان از اول تا آخر موصوف به کمال و تمام و علم هستند، و در هیچ یک از حالات‌شان به نقص و گناه و عدم علم توصیف نمی‌شوند[514].

توضیح :

خواننده محترم و منصف ملاحظه می­کنید که مفهوم عصمت با برخی از افکار معتزله همچون فکر و اندیشه لطف الهی، و اندیشه اختیار انسان، آمیخته شده است، بنابراین عصمت بدین معنی نیست که خداوند امامانشان را بر گناه نکردن مجبور می‌نماید، بلکه خداوند لطف­هایی در حق امام عنایت می­کند که با اختیار خود گناه را ترک کند.

*- سپس مجلسی(م 1111 هجری) مفهوم عصمت را بار دیگر دگرگون ساخت و گفت: «اصحاب امامیه ما اجماع کرده­اند که ائمه از ارتکاب گناهان صغیره و کبیره معصومند، و نه از روی عمد، و نه از روی فراموشی و خطا مرتکب گناه نمی­شوند، و از زمان تولد تا وقتی که به دیدار خداوند می­شتابند معصومند»[515].

یک رسوایی:

مجلسی می­گوید: «به علت روایات متعدّدی که حاکی از آن هستند سهو و فراموشی از ائمه سر زده و نیز اصحاب ما گفته­اند: دچار فراموشی می­شوند، جز افرادی شاذ و خارج از قاعده که گفته­اند سر زدن فراموشی از آن‌ها جایز نیست ... در مجموع مسئله خیلی مشکل است...»[516].

توضیح:

امام‌شان مجلسی اعتراف می­کند که اجماع علمای شیعه بر عصمت ائمه با روایات‌شان تضاد دارد، و این نکته آن‌ها را بر آن داشته است که با فشار زیاد، و بدون میل و رغبت بگویند: علمای شیعه آنان بر گمراهی اجماع کرده‌اند!!.

ائمه را تا مقام خدا بالا بردهاند

س 117- آیا ممکن است برخی از فضائل ائمه را که علمای شیعه ادعا می­کنند یادآوری کنید؟

ج- بله، علمای مذهب شیعه روایات مختلف زیادی نقل کرده­اند که حاکی از فضیلت ائمه است و گاهی آن‌ها را به مقام الوهیت می‌رسانند، بنابراین علمای شیعه در کتاب‌های معتبر مذهب شیعه ابواب متعددی برای این موضوع تعیین شده است که برخی از آن به شرح ذیل است:

1-    «باب در مورد اینکه ائمه از پیامبران آگاه تر و عالم ترند» و در این باب (13) حدیث ذکر شده است از جمله این روایت:

به افتراء از ابو عبدالله نقل کرده‌اند که گفت: «قسم به پروردگار این کعبه ـ تا سه بار ـ اگر من در میان موسی و خضر می‌بودم به آن‌ها خبر می‌دادم که من از آن‌ها داناتر و عالم تر هستم و آن‌ها را به چیزهایی خبر می­دادم که بدان دسترسی نداشتند»[517].

2-    باب در مورد اینکه: «ائمه علیهم السلام از پیامبران و از همه انسان‌ها و مخلوقات برترند، و از پیامبران و ملائکه و از سائر مخلوقات برای ائمه پیمان گرفته شده است، و پیامبران اولوالعزم به سبب محبت ائمه به مقام اولوالعزم رسیده­اند»[518]، در این مورد هم هشتاد و هشت رواید دارند که گویا حاشا از او ابی عبدالله گفت: سوگند به خدا که آدم سزاوار این نگردید که خداوند او را با دست خود بیافریند و از روح خویش در او بدمد مگر به ولایت علی علیه السلام  و خداوند با موسی سخن نگفت مگر به سبب ولایت علی علیه السلام ، و خداوند عیسی ابن مریم را به عنوان نشانه­ای برای جهانیان قرار نداد مگر با فروتنی برای علی علیه السلام ، سپس گفت: «خلاصه اینکه هیچ کس سزاوار نگاه خداوند نشده مگر با عبودیت و بندگی ما»[519].

و در روایتی دیگر آمده است: «... ولایت را یونس انکار کرد، آنگاه خداوند او را در شکم ماهی زندانی کرد تا اینکه به آن اعتراف نمود»[520].

و خمینی می­گوید: «از ضروریات مذهب ما این است که ائمه ما مقامی دارند هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبری به آن نمی‌رسد».

و می­گوید: «ائمه مقامی والا و پسندیده و خلافت تکوینی دارند که تمام ذرات جهان هستی در برابر سیطره آن سر تسلیم فرود می­آوردند»[521].

3-    باب در مورد اینکه دعای پیامبران با توسل و میانجی قرار دادن ائمه پذیرفته شده است[522].

از جمله این روایات: از رضا علیه السلام  روایت است که گفت: «وقتی نوح در حال غرق شدن قرار گرفت با توسل به حق ما پیش خدا دعا کرد که او را نجات دهد، خداوند او را از غرق شدن نجات داد، وقتی هم که ابراهیم را در آتش انداختند پیش خدا دعا کرد که به حق ما او را نجات دهد، خداوند آتش را برایش سرد و سلامت کرد، و وقتی موسی خواست وارد دریا شود؛ در پیشگاه خدا به حق ما در دعا توسّل کرد، آنگاه خداوند دریا را خشک کرد، و چون یهودیان خواستند عیسی را به قتل برسانند به حق ما دعا کرد و نجات یافت، و خداوند او را به آسمان بلند کرد»[523].

توضیح:

این ادعای جاهلانه و احمقانه است، زیرا أئمّه در زمان حیات پیامبران وجود نداشته­اند، و این دعوت و تبلیغات برای شرک ورزیدن به خداوند جل جلاله  است، چون آن‌ها ذکر نام أئمه را کلید اجابت خداوند و اساس قبول دعا قرار داده­اند، و انبیاء علیهم السلام  تنها با توسّل به نام‌های نیک خداوند و به وحدانیّت و یگانکی او دع می­کردند و خدا را می‌خواندند، همانگونه که در مورد یونس علیه السلام  فرمود:

﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٧ [الأنبياء: 87].

یعنی: «(یاد کن داستان یونس ملقب به) ذوالنون را در آن هنگام که خشمناک بیرون رفت و گمان برد که (با زندانی کردن و دیگر چیزها) بر او سخت و تنگ نمی‌گیریم فریاد برآورد که (کریما و رحیما!) پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزّهی (از هرگونه کم و کاستی، و فراتر از هر آن چیزی هستی که نسبت به تو بر دلمان می‌گذرد و تصوّر می‌کنیم. خداوندا بر اثر مبادرت به کوچ بدون اجازه حضرت باری) من از جمله ستمکاران شده‌ام (مرا دریاب !)».

4-    «ائمه آنچه را که در آسمان­ها و آنچه را که در زمین است و آنچه را بوقوع پیوسته و آنچه واقع خواهد شد، و آنچه در شب و روز و در هر لحظه اتفاق می‌افتد را می­دانند، و علم پیامبران و بیشتر از آن نزد آن‌هاست»[524].

5-    باب در مورد اینکه: «ائمّه مؤمنان واقعی و منافقان را می­دانند، و نزد آن‌ها کتابی است که در آن اسامی اهل بهشت، و اسامی دوزخیان و دشمنان‌شان نوشته شده است، و خبر دادن هیچ کسی آن‌ها را از آنچه می­دانند به اشتباه نمی­اندازد»[525].

6-    «باب در مورد اینکه ائمه هرگاه بخواهند بدانند می­دانند، و در این مورد هم سه حدیث آورده اند»[526].

و دل‌هایشان محل قرار گرفتن اراده خداوند است، هرگاه خدا چیزی بخواهد آن‌ها هم آن را می­خواهند. و در این مورد سه حدیث آمده است[527].

7-    «باب در مورد اینکه ائمه علیهم السلام  می­دانند کی می­میرند، و آن‌ها جز با اختیار خودشان نمی­میرند» و در این مورد هشت حدیث روایت کرده­اند[528].

8-    «باب در مورد احوال شیعیان از آن‌ها مخفی نیست، و تمام علومی را که بدان نیاز دارند می­دانند، و خبر دارند به چه بلایی گرفتار می­شوند و بر آن صبر و بردباری می­کنند، و اگر از خدا بخوانند آن بلاها را دفع کند قطعاً آن‌ها را اجابت می­کند، و نیز أئمّه آنچه را که در قلب­ها نهفته است را می­دانند، و به مصیبت­ و بلاها آگاهند و علم فصل الخطاب و تولدها را دارند»[529].

9-    «باب در بیان اینکه اگر امیرالمؤمنین علیه السلام  نمی­بود جبرئیل پروردگارش را نمی‌شناخت و اسم خودش را نمی­دانست»[530].

10-  «باب در مورد اینکه ائمه در رحم مادرشان سخن می­گویند، و قرآن می­خوانند و پروردگار را عبادت می­کنند، و وقتی شیرخوار هستند فرشتگان از آن‌ها فرمانبرداری می‌کنند، و صبح و شام بر آنان فرود می­آیند»[531].

11-   (باب) أئمّه فرزندان خدا و از کمر علی می­باشند[532]!!.

آیت بزرگ شیعه عبدالحسین نجفی آیه­ای را به شرح ذیل ساخته است: «اليومَ أكملتُ لكم دينكم بإمامته فمَنْ لَم يأتمَّ به وبمن كان من ولدي من صلبه إلى يوم القيامة فأولئكَ حَبطت أعمالهم وفي النار هم خالدون»[533].

یعنی: «امروز دین شما را به امامت او برای شما کامل کردم، پس هر کس از او و کسانی که فرزندان من هستند که از پشت و کمر او هستند پیروی نکند اهل دوزخ هستند و در آن برای همیشه ماندگارند».

پناه بر خدا از شرک.

12- ( باب) أئمّه ارکان و پایه­های زمین هستند.

 و علی علیه السلام  گفت: «ویژگی‌هایی به من داده شده که قبل از من به کسی داده نشده‌اند، و بلاها و مصائب را می­دانم ... پس چیزی که قبل از من بوده از من پوشیده نیست و آنچه دور از من و در غیاب من اتفاق می­افتد از من­پنهان نمی‌ماند»[534].

13- (باب) در مورد اینکه خداوند جل جلاله  به هیچ پیامبری علمی را نیاموخته مگر آنکه به او فرمان داده که آن را به علی بیاموزد و علی شریک او در علم است[535].

توضیح:

این ادعاهای علمای شیعه در مورد أئمّه بی­نهایت شگفت­انگیز و کفرآمیز است، آن‌ها با این ادعاها امامان‌شان را از مقام امامت فراتر برده، گاهی آن‌ها را در مقام نبّوت و گاهی از آن هم فراتر رفته و در مقام الوهیت و خداوندی قرار می­دهند. پناه به خدا از شیطان.

هیچ کس در این اختلاف ندارد که این کفر صریح است، بلکه از پیشینیان و پسینیان کسی ادعای چنین کفر و گمراهی را نکرده است.

س 118- آیا علمای شیعه به باقی ماندن معجزات ائمه بعد از وفاتشان معتقدند، این دیدگاه چه تاثیری در زندگی روزمره آن‌ها دارد؟.

ج- بله، معتقدند اصلاً همواره در حال تولید و تجدید است، و مصداق آن در دو ناحیه قابل مشاهد است:

اول: معجزاتی که علمای شیعه به امام غائب خود نسبت می­دهند.

دوم: معجزات و امور خارق العادتی که علمای شیعه ادعا می­کنند در کنار قبرهای ائمه اتفاق می­افتد، مانند داستان­های افسانه­ای شفا یافتن بیماران صعب العلاج بوسیله قبرها. مثلاً می­گویند: شخص نابینایی به محض رسیدن به ضریح و بارگاه فلان امام بینایی­خود را باز یافت!! یا گفته اند: حیوانات به خصوص الاغ‌ها در طلب شفا به ضریح و قبور ائمه می­روند!!.

و داستان­ امانت­هایی که به ضریح قبر ائمه سپرده می­شود و توسط ائمه محفاظت و نگهداری می­شود. خادمان ضریح از این طریق بیشتر اموال مردم (ساده­لوح) را به دام می­اندازند![536].

زیارت قبر ائمه

س 119- حکم زیارت قبر و ضریح‌های ائمه و اولیاء از دیدگاه علمای شیعه چیست؟

ج- زیارت قبور ائمه و اولیاء در مذهب شیعه فرض است و ترک کننده آن کافر می‌شود[537].

و می‌گویند: هارون بن خارجه از ابو عبدالله در مورد کسی سؤال کرد که بدون دلیل به زیارت قبر حسین نمی­رود، امام (حاشا از او) گفت: «او اهل دوزخ است»[538].

آداب و عبادت قبر ائمه

س 120   چه آدابی را برای زیارت مزارها علمای شیعه واجب کرده­اند؟

ج- آداب زیارت زیادند، از جمله:

*- غُسل کردن قبل از ورود به زیارتگاه، ایستادن و اجازه خواستن با خواندن دعای مأثور، و اگر وضویش بشکند غسل را تکرار کند[539].

*- رفتن با فروتنی و تواضع و با لباس تمیز و پاک و نو[540].

*- ایستادن در کنار ضریح و بوسیدن آن.

 آیت عظمای شیعه محمّد شیرازی می­گوید: «ما ضریح ائمه را می­بوسیم همانطور که حجرالاسود را می­بوسیم»[541].

و مجلسی گفته: «نص صریح در مورد تکیه کردن بر قبر و بوسیدن آن وجود دارد[542].

*- گذاشتن گونه و صورت بر روی ضریح، و گفته‌اند: بوسیدن ضریح و قبر مکروه نیست، و حتّی گفته ­اند: «به اعتقاد ما سنّت است، و اگر نیازی به تقیه کردن باشد بهتر است بوسیدن ترک شود»[543].

*- طواف کردن قبرها، همانگونه که روایت کرده­اند: «جز اینکه پیرامون قبرهایتان طواف کنیم»[544].

تناقض:

مراجع شیعه خود روایاتی را نقل کرده‌اند که از این کارها نهی کرده است، از آن جمله این روایت: «هیچ قبری را طواف نکن»[545].

علامه مجلسی این حدیث را ردّ کرده و گفته: احتمال دارد منظور از طوافی که در اینجا از آن نهی شده به و مدفوع و قضای حاجت روی قبر باشد[546]!!.

*- رو به سوی قبر و پشت به قبله باشد:

مجلسی می‌گوید: «رو به قبله نمودن امری لازم است، گرچه بر خلاف جهت قبله باشد...، و رو به قبر کردن زائر به منزله رو به قبله نمودن است، و جهت چهره خداست»[547].

*- و در کنار قبر باید نشست و دعای ماثور خواند:

 و از آن جمله اینکه می‌گویند: «وقتی به دروازه رسیدی بیرون از گنبد بایست و چشم به سوی قبر دوخته بگوید: ای مولایم! ای ابا عبدالله! ای پسر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ؛  بنده و پسر بنده‌ات و پسر کنیزت، خوار و ذلیل در برابرت ایستاده، اگر چه در بالا بردن جایگاه تو کوتاهی ورزیده؛ به حق تو اعتراف می­کند، آمده و به تو پناه می­برد و آهنگ حرم تو را کرده است و متوجه مقام تو است..».

 سپس خود را روی قبر بینداز و بگو: «ای مولایم! با ترس و هراس نزد تو آمده­ام، مرا امان بده و به تو پناه برده‌ام مرا پناه بده،و در حالی که فقیرم نزد تو آمده­ام، مرا بی‌نیاز کن، ای سید و سرورم! تو ولی و کارساز و مولای من هستی ..[548].

*- قبر را قبله قرار دادن و پشت کردن به قبله و خواندن دو رکعت نماز رو به سوی قبر واجب است:

روایت کرده‌اند که امام غائب از سرداب (زیر زمینی) خود پیامی را برای شیعیان فرشتاد که در آن آمده بود: «امّا نماز باید پشت سر او خوانده شود و قبر در سمت جلو قرار گیرد، در سمت راست و در سمت چپ نباید نماز خواند، چون امام  صل الله علیه و آله و سلم ! نه کسی جلو او قرار می­گیرد و نه یکسان با او»[549].

چون بزرگان شیعه معتقدند که أئمّه قبله هستند!!! از این روی روایتی را از ابوعبدالله صادر کرده‌اند که گویا گفته:

«نحنُ الصلاة في كتاب الله عزَّ وجل، و نحن الزكاة، و نحن الصيام، و نحنُ الحج، و نحن الشهر الحرام، و نحن البلد الحرام، و نحن كعبة الله، و نحن قبلة الله، و نحنُ وجه الله ...»[550].

یعنی: «ما در کتاب خدا نماز هستیم، ما روزه هستیم، ما زکات هستیم، ما حج هستیم، ما ماه حرام هستیم، ما سرزمین حرم هستیم، ما کعبه هستیم، ما قبله هستیم، ما روی خدا هستیم». خداوند فرموده: ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ [البقرة: 115]. «پس به هر سو رو کنید، خدا آنجا است».

و نیز معتقدند که أئمّه همان مساجد هستند، بنابراین روایتی را به نام ابوعبدالله صادر کرده‌اند مبنی بر این که منظور از مسجد در آیه ذیل أئمّه هستند: ﴿قُلۡ أَمَرَ رَبِّي بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ [الأعراف: 29].

همچنین معتقدند که سجده‌های وارده در قرآن بمعنی ولایت أئمّه است، برای همین است که مرجع شیعه قُمی سجود ذکر شده در آیه زیر را به ولایت أئمّه در دنیا تفسیر کرده:

﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ٤٣ [القلم: 43]. پیش از این نیز (در دنیا) بدان گاه که سالم و تندرست بودند به سجده بردن و کرنش کردن خوانده می‌شدند.

همچنین روایت کرده‌اند که: «اقامه دو رکعت نماز زیارت در کنار قبر ضروری است»[551].

از دیدگاه بزرگان شیعه این کارهای شرک آلود را بهترین تقرّب و نزدیک شدن به خداست... و به پیروانشان چنین وانمود می­کنند که این کارهای شرکی موجب عفو و بخشش گناهان و وارد شدن به بهشت و پناه از دوزخ و رفع درجات و اجابه دعاست»[552].

(همچنین ادعا می­کنند) که زیارت قبر برابر با حج و عمره و جهاد و آزاد کردن برده است[553].

تناقض‏گویی

از ابو عبدالله و او هم از پدرش روایت کرده‌اند که گفت: «رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  از نماز خواندن بسوی قبر، نشستن روی آن، تکیه زدن بر آن و بناسازی روی آن نهی کرده است»[554].

سپس آیا این روایاتی ساخته و پرداخته و دروغ پردازی به نام أئمّه دعوت و تبلیغ برای شرک ورزیدن به خداوند متعال، و تغییر شریعت و دین خدا نیست؟.

آیا این کار ترجیح و برتری کیش و آیین مشرکین بر دین مسلمین، و تبدیل کردن اسلام پاک و حنیف به بُت پرستی نیست؟.

آری، به خدایی سوگند که هیچ معبود به حقی جز او، و هیچ پروردگاری غیر از او وجود ندارد!.

این دین که پیروانش را به پشت کردن به کعبه مشرّف، و رو کردن به قب دستور می‌دهد چه باید نامید؟.

آخوندهای دروغگوی شیعه این خانه­های شرک را آباد و پر رونق کرده­اند که آن‌ها را بارگاه و مشهد می­نامند؛ و خانه­های توحید (مساجد) را تعطیل کرده­اند که واقعیّت موجود شاهد این مدعاست؛ این دین را چه نام می­برند؟.

خداوند متعال چقدر دروست فرمود:

﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢١ [الشورى: 21].

یعنی: «شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند که برای ایشان دینی را پدید آورده‌اند که خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بی‌خبر است؟) اگر این سخنِ قاطعانه و داورانه (خدا، مبنی بر مهلت کافران و تأخیر قیامت تا وقت معین آن) نبود، میانشان (با اهلاک کافران و ابقاء مؤمنان) داوری می‌گردید (و دستور عذاب دنیوی یا اخروی صادر می‌گشت و مجالی به کافران نمی‌داد . در عین حال آنان نباید این حقیقت را فراموش کنند که) قطعاً ستمگران عذاب دردناکی دارند».

ضربه‌ای کمر شکن بر شیعه

شیعیان خود از ابوجعفر محمّد باقر روایت کرده­اند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «لا تتخذوا قبري قبلةً ولا مسجداً، فإنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ لَعَنَ الذينَ اتخذوا قُبورَ أنبيائهم مساجد»[555].

 یعنی: «قبر مرا قبله و مسجد قرار ندهید، زیرا خداوند بر کسانی که قبر انبیاء را مساجد قرار داده‌اند نفرین و لعنت فرستاده است».

فضل شهرهای نجف و کربلا و قم

س 121- آیا شهرهای نجف و کربلا و قم و کوفه نزد علمای مذهب شیعه فضیلت و برتری دارند؟

ج- بله، روایت کرده‌اند که ابو عبدالله گفت: «....خداوند به کعبه وحی کرد: اگر خاک کربلا نبود تو را برتری نمی­دادم، و اگر آن شخص که خاک کربلا او را به آغوش گرفته نبود تو را نمی­آفریدم، و آن خانه (کعبه) را که تو به آن افتخار می­کنی نمی‌آفریدم، پس ساکت و آرام باش و فروتنانه و خوار و ذلیل دنباله رو آن باش...»[556].

و به زبان کربلا روایت کرده‌اند که گفت: «من سرزمین مقدّس خدا هستم، آب و خاک من شفاست، و این فخر نیست»[557].

و آیت شیعه کاشف الغطا در مورد کربلا می­گوید: «یکی از ضروریات دین این است که کربلا شریف‌ترین قطعه زمین است»!![558].

 و چنان که بارها قبلا گفته شد منکر ضرورت دین نزد آن‌ها کافر است.

و آیت بزرگ شیعه میرزا حسین حائری گفته: «اینگونه این سرزمین مبارک بعد از آن که امام در آن دفن گردید زیارتگاه مسلمین، و کعبه موحدین شد! و مسجدی برای نماز گذاران !! و محلی برای طواف پادشاهان و سلاطین گردید[559].

توضیح:

به اعتقاد شیعه کربلاء این فضایل را به خاطر وجود جسد حسین در آن کسب کرده است، پس چرا مدینه منوّره برخی از این فضایل را بر اثر وجود مبارک رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  کسب نکرد؟ یا اینکه به اعتقاد ایشان امام حسین رضی الله عنه  از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بزگوارتر است؟!

ولی مرجع بزرگ آل کاشف الغطاء این نکته را بیان کرده و می­گوید: «آیا حق محض و محض حق نیست که پاکترین محل مقدّس روی زمین مرقد و قبر گرامی­ترین شخص طول تاریخ باشد؟»[560].

و در برخی از نصوص مقدس علمای شیعه آمده است که حجرالاسود به زودی از جایی خود از کعبه مشرفه بیرون آورده خواهد شد و در حرم آن‌ها در کوفه گذاشته می‌شود[561].

توضیح:

و به خاطر این بود فرقه قرامطه که برادران شیعه جنایت معروف و مشهور خود را در بیت الحرام انجام دادند، و در سال 317 هجری[562] حجرالاسود را از کعبه مشرفه بیرون آوردند و با خود بردند، اما آن را در حرم خود در کوفه کار نگذاشتند، چرا؟!!.

آیا منابع و مراجع دین علمای شیعه منشأ کارهایی مثل عملیات قرامطه نیستند؟

چرا آن‌ها فقط روی کوفه تاکید می­کنند؟.

آیا به خاطر این نیست که از میان شهرهای مسلمین فقط اهل کوفه دین عبدالله بن سبأ یهودی را پذیرفتند! آری شهرهای مسلمین چون به علم و ایمان نزدیک بودند، دین ابن سبأ یهودی (تشیع) را نپذیرفتند، و تنها کوفه بود که به این بلا گرفتار شد و عبدالله بن سبأ در بین شهرها در کشت و گذار بود، کسی دعوتش را نپذیرفت جز اهل کوفه که در آن روزها از علم و ایمان بیشتر فاصله داشتند و تحت تاثیر او قرار گرفتند و دینش را پذیرفتند. بنابراین تشیع از کوفه سر برآورد؛ همانطور که فرقه مرجئی از کوفه ظاهر شد، و قدریه و معتزله از بصره بوجود آمدند، و جهمیه از طرف خراسان ظهور یافتند، و ظهور این بدعت‌ها به سبب فاصله از شهر پیامبر و منبع وحی بود، چون علت ظهور بدعت‌ها در هر امتی پنهان شدن سنّت­های پیامبران در میان آن‌ها، و دوری از علم وایمان است، و اینگونه آن‌ها دچار هلاکت می­گردند.

و این پاسخ را با این آیه به پایان می­رسانیم که خداوند می­فرماید:

﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِينَ٩٦ فِيهِ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِيمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ كَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٧ [آل عمران: 96-97].

«نخستین خانه‌ای برای مردم بنیانگذاری گشته است، خانه‌ای است که در مکه قرار دارد (و کعبه نام و از لحاظ ظاهر و باطن) پربرکت و نعمت است و (از آنجا که قبله‌گاه نماز مسلمانان و مکان حجّ آنان یعنی کنگره بزرگ سالانه ایشان است، مایه) هدایت جهانیان است. در آن نشانه‌های روشنی است، مقام ابراهیم (یعنی مکان نماز و عبادت او از جمله آن‌ها است) . و هرکس داخل آن (حرم) شود در امان است . و حجّ این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانائی (مالی و بدنی) برای رفتن بدانجا را دارند . و هرکس (حجّ خانه خدا را به جای نیاورد، یا اصلاً حجّ را نپذیرد، و بدین وسیله) کفر ورزد (به خود زیان رسانده نه به خدا) چه خداوند از همه جهانیان بی‌نیاز است».

هر نماز در کنار قبر ائمه برابر با چند حج است؟

س122– اعتقاد علمای شیعه در مورد نماز خواندن و دعا و توسل به قبرها و آهنگ حج قبور ائمه چیست؟.

ج- با افتراء و دروغ به ابوعبدالله نسبت داده­اند که گویا در مورد نماز خواندن در کنار قبر موهوم حسین گفته: «لكَ بكلِّ ركعةٍ تركعها عنده كثوابِ مَن حجَّ ألفَ حجة،واعتمرَ ألفَ عمرة, وأعتقَ ألفَ رقبة،وكأنما وقفَ في سبيل الله ألف ألف مرَّة مع نبيٍّ مُرْسَل».

یعنی: «تو با هر رکعت نماز که نزد قبر حسین به جای آوری پاداش کسی را داری که هزار حج و هزار عمره به جا آورده و هزار برده را در راه خدا آزاد کرده باشد، و گویی هزار هزار(یک ملیون) دفعه همراه پیامبر مرسل به جهاد رفته باشد»[563].

روایت کرده‌اند که مردی نزد ابی عبدالله آمد و گفت: «من نوزده بار حج خانه خدا به جا آورده­ام؛ دعا کن خداوند حج بیستم را نصیبم گرداند، امام گفت: آیا قبر حسین را زیارت کرده­ای؟ گفت: نه، فرمود: زیارت آن از بیست حج بیشتر است»[564].

تعارض و تناقضگویی

کلینی خود از ابوعبدالله رحمه الله  روایت کرده(حاشا از او): «اگر قبر حسین را زیارت؛ خداوند بیست و پنج حج را برایت می­نویسد»[565].

تعارضی دیگر

همچنین کلینی ازابی عبدالله روایت کرده: «زيارةُ قبر الحسين علیه السلام  تعدلُ عشرين حَجَّةً وأفضلُ،ومن عشرين عمرةً وحجَّةً»[566].

یعنی: «واقعاً زیارت قبرحسین معادل بیست حج است، و از بیست حج و عمره هم بهتر است».

تعارضی دیگر

همچنین کلینی روایت کرده که: «أيما مؤمن أتى قبر الحسين علیه السلام  عارفاً بحقه في غير يوم عيدٍ كَتَبَ اللهُ له عشرين حجَّةً،وعشرين عمرةً مبروراتٍ مقبولاتٍ،وعشرين حجَّةً وعمرةً مع نبيٍّ مُرسلٍ،أو إمام عدلٍ، ومَن أتاه في يوم عيدٍ كَتَبَ اللهُ له مائةَ حجَّةٍ،ومائةَ عمرةٍ، ومائةَ عزوةٍ مع نبيٍّ مُرسلٍ، أو إمامٍ عدلٍ».

یعنی: «هر مؤمنی در روز غیر عید، به زیارت قبر حسین برود، و حق او را بشناسد و بدان اعتراف کند، خدا بیست حج و بیست عمره­ی مبرور را برایش می­نویسد، و هرکس در روز عید به زیارت قبرحسین برود و حقش را بشناسد، خدا صد حج و صد عمره را برایش می­نویسد. و هرکس در روز عرفه به زیارتش برود و حقش را بشناسد، خدا برایش هزار حج و هزار عمره مبرور و مقبول، و هزار غزوه و جهاد همراه نبی مرسل، یا امام عادل را برایش می­نویسد، و هر کس در روز عید به زیارتش برود، صد حج و صد عمره و صد مرتبه جهاد همراه با امام عادل را برایش می­نویسد».

راوی گفت: عرض کردم: چگونه نزد قبر بایستم؟.

گفت: سپس امام به حالتی شبیه خشمگین به من نگریست و گفت: «يا بشيرُ إنَّ المؤمن إذا أتى قبر الحسين عليه السلام يومَ عرفةَ،واغتسلَ من الفرات،ثمَّ توجَّه إليه كَتَبَ اللهُ له بكلِّ خُطوةٍ حَجَّةً بمناسكها،ولا أعلمه إلاَّ قال: وغزوةً [567]».

یعنی: «ای بشیر هر مؤمنی در آب فرات غسل کند، سپس نزد قبر حسین رفته و حق او را  بشناسد، خدا با هر قدمی که برمی­دارد و بر زمین می­گذارد، صد حج مقبول، و صد عمره­ی مبرور، و صد غزوه و جهاد همراه پیامبر مرسل یا امام عادل را برایش می­نویسد».

امّا در مورد اعتقاد شیعه پیرامون فضل حج بسوی قبر حسین رضی الله عنه  گفته­اند: «سوگند به خدا اگر فضیلت زیارت او و قبرش را برایتان بگویم شما حج را کاملاً ترک می‌کنید و هیچ کسی از شما به حج نمی‌رود»[568].

و در مورد زیارت و حج قبر حسین رضی الله عنه  در روز عرفه معتقدند که امام صادق علیه السلام  (حاشا از او) گفته : خداوند متعال در شامگاه عرفه قبل از آن که به حجّاج صحرای عرفه بنگرد؛ به کسانی می­نگرد که به زیارت قبر حسین رضی الله عنه  رفته­اند. به او گفتند: قبل از نگاه کردن به اهل عرفه به زایران حسین نگاه می­کند! چگونه؟ گفت: چون در میان کسانی که در عرفه جمع شده­اند افراد حرام زاده وجود دارد، ولی در میان زائران قبر حسین زنا ­زاده نیست[569].

و از زید شحام روایت است که گفت: به ابی­عبدالله گفتم: پاداش کسی که قبر حسین علیه السلام  را زیارت کند چیست؟ گفت: «آن زائر مانند کس است که خدا را در عرش زیارت کرده است»[570]!.

فضل زیارت هرکدام از مراجع شیعه

س123- آیا علمای شیعه این فضایل را فقط منحصر به زیارت قبور ائمه خود می‌دانند؟

ج- خیر، بلکه از این هم تجاوز کرده و این فضایل دروغین را برای زیارت قبور طرفداران و مراجع و خویشاوندان و دوستانشان نیز قایل شدند!!.

همانگونه که روایت کرده­اند حسن عسکری گفت: «کسی قبر عبدالعظیم را زیارت کند مانند کسی است که قبر حسین را زیارت نماید»[571].

و از ابن الرضا علیه السلام  روایت کرده که گفت: «هر کس قبر عمه­ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است»[572].

و از ابوالحسن موسی علیه السلام  روایت کرده­اند که گفت: «هرکس قبر فرزندم علی را زیارت کند؛ نزد خدا ثواب هفتاد حج مقبول دارد. می­گوید: گفتم : هفتاد حج؟ گفت: بله و هفتصد حج. گفت: عرض کردم: هفتصد حج؟! فرمود: «هفتاد هزار حج... هرکس او را زیارت کند و شب را نزد او بگذراند مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است»[573]. الله اکبر!

پیوسته او امامش را خشمگین کرده و امام هم آمار را بالا برده است!!.

توضیح:

با وجود این فضایل که برای زیارت این قبرها ذکر شده؛ چرا مردم شیعه و حتّی علمایانشان به حج و عمره و به زیارت مکه و مدینه می­روند؟

زیارت قبر امیرمؤمنان

س 124- لطفا به اختصار بعضی از فضایلی که برای زیارت قبر امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  ادعا می­کنند را بیان کنید؟

ج- از آن جمله فضائلی که ادعا می­کنند اینکه می­گویند: «هر کس قبر امیرمؤمنان علی رضی الله عنه  را زیارت کند؛ خداوند برای هر قدمی که برمی­دارد یک حج و یک عمره مقبول می­نویسد، سوگند به خدا ای (ابن مارد) خداوند پای کسانی را که در راه زیارت امیر مؤمنان غبار آلود شود با آتش دوزخ نمی­سوزاند، چه با پای پیاده رفته باشد، چه با سواری، ای ابن مارد این حدیث را با آب طلا بنویس»[574].

و در روایتی دیگر آمده است: «هرکس قبر امیر مؤمنان را زیارت کند در حالی که حق او را بداند و مغرور و متکبر نباشد، خداوند برای او پاداش صد هزار شهید را می‌‌ویسد و گناهان گذشته و آینده او را می­آمرزد، و همراه با کسانی که از عذاب خدا در امان هستند برانگیخته شود، و حساب بر او آسان شود، و فرشتگان به استقبالش می­شتابند، و چون زائر به خانه­اش برگردد او را بدرقه کنند، اگر بیمار گردد او را عیادت کنند، و اگر بمیرد با دعای استغفار تا قبر او را همراهی می­کنند»[575].

و بالاخره:

کلینی روایت کرده که اباعبدالله رحمه الله  (حاشا از او) به کسانی که نزد او آمدند و قبر علی رضی الله عنه  را زیارت نکردند گفت: «آیا قبر کسی را زیارت نمی­کنید که خداوند به همراه ملائکه او را زیارت می­کنند، و پیامبران و مؤمنان و ....آن را زیارت می‌کنند»[576].

فضایل زیارت قبر حسین رضی الله عنه

س 125- لطفا بعضی از فضایلی که برای زیارت قبر حسین رضی الله عنه  ادعا می­کنند را به اختصار بیان کنید؟

ج- علمای شیعه روایات زیادی در این مورد ساخته­اند، از آن جمله به ابوجعفر نسبت داده­اند که گفت: «اگر مردم می­دانستند زیارت حسین رضی الله عنه  چه فضیلتی دارد از شوق و علاقه به آن جان می­دادند، و از آه‌ و ناله‌ها وافسوس برای آن از بین می‌رفتند...»[577].

و از ابی الحسن رضا روایت کرده‌اند (که به افترای آن‌ها) گفت: «هرکس قبر حسین علیه السلام  را زیارت کند و با حق او آشنا باشد؛ از جمله کسانی است که با خدا در بالای عرض سخن گفته باشد»[578]!.

ضربه کمر شکن

علمای شیعه چه پاسخی برای این روایت دارند که از حنّان بن سدیر نقل کرده­اند که گفت: به اباعبدالله گفتم: در مورد زیارت قبر حسین علیه السلام  چه می­گویی، از شما به ما ابلاغ شده که گفته­اید: زیارت قبر او برابر با یک حج و یک عمره است؟ می­گوید: فرمود: «چقدر این روایت ضعیف است!، با این عبادتها برابری نمی­کند، ولی او را زیارت کنید و بر او جفا نکنید، زیرا او سردار جوانان اهل بهشت است»[579].

جایگاه مجتهد شیعه

س126- علمای شیعه در مورد مجتهد شیعه چه اعتقادی دارند، و حکم کسی که با رأی او مخالفت کند چیست؟

ج- عالم شیعه محمّد رضا مظفر می­گوید: «به اعتقاد ما مجتهد نایب امام در زمان غیبت و حاکم و رئیس مطلق است... و کسی که رأی امام را ردّ کند، با خدا مخالفت کرده است و این کار در حد شرک ورزیدن به خداست»[580].

و امام شیعه خمینی می­گوید: «بیشتر فقهای ما در این زمان خصوصیاتی دارند که به آنان شایستگی نیابت از امام معموم را می­دهد».

 همچنین می­گوید: «فقیه و وصی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  است و در دوران غیبت؛ امام و رهبر مسلمین است»[581].

توضیح:

بدین‌صورت علمای شیعه از اهل بیت فاصله گرفتند و خود استقلال یافتند و با چسبیدن به این معدوم؛ خود را به نام امام معدوم به جایی یکی از ائمّه اهل بیت قرار دادند، و هر کدام از آخوندهایشان (آیت الله) و(امام) و (حاکم مطلق) و (دریافت کننده اموال خمس) شدند، و هیچکدام از ائمه اهل بیت با آن‌ها قابل مقایسه نبود.

محمّد جواد مغنیه در این مورد بحثی طولانی دارد که خلاصه­اش چنین است که می‌گوید: «چگونه خمینی ادعا می­کند نایب مطلق امام غایب است حال آنکه امام غایب نزد ما به جای پیامبر یا خداوند است»[582].

 بر مردم شیعه واجب کرده­اند که حتماً از مجتهدی زنده و مشخص تقلید کنند، و گرنه همه عبادات‌شان باطل است و پذیرفته شده نیست، اگر چه نماز بخواند و روزه بگیرد، مگر آنکه عمل او مطابق با نظر و رأی کسی باشد که از وی تقلید می­کند[583].

توضیح:

 این جایگاه والای مجتهدین شیعه ما را به یاد مقام و جایگاه پاپ وکشیش­های مسیحیان می­اندازد! بلکه مقام مجتهدین شیعه از آن هم بزرگتر است.

تقیه و جایگاه آن در دین شیعه

س 127- تقیه چیست و جایگاه آن نزد علمای شیعه چیست؟

ج- مرجع و استاد شیعه شیخ مفید گفته: «تقیه یعنی کتمان و پنهان کردن حق و مخفی نگاه داشتن عقیده حق و پنهان کردن آن از مخالفین و عدم ابراز مخالفت با آن‌ها در آنچه سبب ایجاد زیان در دین یا دنیا می­شود»[584].

محمّد جواد مغنیه می­گوید: «تقیه یعنی اینکه کاری انجام دهی، یا سخنی بگویی که به آن معتقد نباشی تا اینگونه ضرر و زیانی را از خود یا از اموال و دارایی خود دور کنی، یا بتوانی کرامت خود را حفظ کنی»[585].

بنابراین تقیه یعنی پنهان کردن مذهب شیعی و تظاهر به مذهب اهل سنّت!.

 و روایت کرده‌اند که علی رضی الله عنه  (حاشا از او) گفته: «تقیه از برترین کارهای مؤمن است»[586].

و نیز گفته­اند حسین بن علی رضی الله عنه  (حاشا از او) گفته: «اگر تقیه نبود؛ دوست و دشمن ما از هم تشخیص داده نمی­شد»[587].

و روایت کرده‌اند که ابو عبدالله گفته است: «سوگند به خدا با هیچ چیزی خدا عبادت نشده پسندیده­تر از خبأ باشد، گفتم : خبأ چیست؟ گفت: تقیه[588].

و گفته (حاشا از او): «هرکس تقیه نکند ایمان ندارد»[589].

و ابو جعفر رحمه الله  می­گوید: «تقیه دین من و دین پدران من است، هر کس تقیه نکند ایمان ندارد»[590].

و خمینی می­گوید: «خداوند پیامبران را فقط به خاطر اینکه با مردم تقیه می­کردند بر مردم برتری داده است»[591]!!.

توضیح:

روایات گذشته را علمای شیعه به امام علی رضی الله عنه  (شهید سال40هـ) و فرزندش حسین رضی الله عنه  (شهید 61هـ) و ابی جعفر (در سال 57 متولد و متوفای 114) و ابی عبدالله (متولد80 و متوفای سال 148) نسبت می­دهند، این ائمه در دوران اوج قدرت اسلام و مسلمین زیسته‌اند، پس آن‌ها چه نیازی به تقیه کردن داشته­اند، مگر آن دینی که پنهان کرده­اند و با آن تقیه می­کرده غیر از اسلام بوده باشد؟ خدایا از شرک به تو پناه می‌بریم .

حکم کسی که تقیه نکند

س 128- حکم تقیه نکردن نزد علمای مذهب شیعه چیست؟

ج *- علمای شیعه معتقدند کسی که تقیه نکند، مانند کسی است که نماز نمی‌خواند. از صادق علیه السلام  روایت کرده‌اند: «اگر بگویم ترک کننده تقیه مانند ترک کننده نماز است درست گفته‌ام»[592].

*- سپس به غلو و اغراقگویی پرداخته و گفته­اند: واقعاً ترک تقیه از گناهان هلاک کننده است که انسان را به قعر دوزخ می­اندازد، و ترک تقیه برابر با انکار نبوّت و کفر ورزیدن به خداوند است»[593].

*- سپس از این غلو هم فراتر رفته و گفتند: «نُه دهم دین تقیه است، و کسی که تقیه نکند دین ندارد»[594].

*-سپس به این غلو هم افزودند و گفتند: «ترک تقیه گناهی است که نابخشودنی»[595]، و روایت کرده­اند که علی بن حسین علیه السلام  گفت: «خداوند همه گناهان مؤمن را می­آمرزد و او را در دنیا و آخرت پاک می­کند جز از دو گناه: ترک تقیه و ضایع کردن حقوق برادران»[596].

و کلینی روایت کرده که ابا عبدالله گفت: «ای سلیمان شما بر دینی هستید که هر کس آن را پنهان کند خداوند به او عزّت می­دهد، و هرکس آن را فاش کند و پنهان نکند خداوند او را خوار می­گرداند»[597].

*- و در نهایت می­گویند: «ترک کننده تقیه کافر است»[598].

توضیح:

از سفیان سمط روایت است که گفت: «به ابا عبدالله علیه السلام  گفتم: فدایت شوم مردی از جانب شما می­آید و حدیثی را از شما نفل می­کند که برای ما نفرت برانگیزاست! ابوعبدالله گفت: «اگر موقع شب گفت روز است، و موقع روز گفت شب است نگویید دروغ گفت، چون اگر آن را به من نسبت دهد تو در واقع مرا تکذیب کرده­ای»[599].

این نصوص و بسیاری دیگر دلالت می­کنند بر اینکه در میان شیعه کسانی بودند که از برخی روایات بزرگان شیعه نفرت داشته­اند، ولی کورکورانه ملزم به ایمان داشتن به آن بوده­اند.

و از جابر روایت کرده­اند که گفت: «ابوجعفر گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: حدیث آل محمّد سخت است و مشکل و دشوار دیده می­شود و جز فرشته مقرّب، یا نبی فرستاده شده، یا بنده­ای که خداوند قلبش را با ایمان بیازماید به آن ایمان نمی­آورد، پس هر حدیثی از آل محمّد بر شما وارد شد و قلب شما بدان متمایل شد و آن را معروف و شناخته شده تلقی کردید؛ آن را قبول کنید، و آنچه قلب شما از آن گرفته و بیزار گردید و آن را منکَر و ناشناخته تلقی کردید؛ آن را به خدا و پیامبر و عالم آل محمّد برگردانید، انسان گمراه و هلاک شده کسی است که حدیثی را برایش بخوانند که آن را تحمّل نکند می­گوید: به خدا سوگند چنین نیست، چنین نیست، که انکار کردن آن همان کفر است»[600].

چه زمانی نباید تقیه کرد؟

س129- نزد علمای شیعه چه وقت نباید تقیه کرد؟

ج- به اعتقاد علمای شیعه مدامی که شیعه در سرزمین مسلمین است باید تقیه کند، بنابراین علمای شیعه دارالاسلام را دارالتقیه می­نامند؟ و روایت کرده­اند: «تقیه کردن در دارالتّقیه واجب است»[601].

 همچنین دارالاسلام را دولت باطل می­­نامند. روایت کرده اند: «هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در دولت باطل جز با تقیه سخن نگوید»[602].

و همچنین دارالاسلام را دولت ظالمان می­نامند. و روایت کرده اند: «تقیه در دولت ظالمان فریضه­ای واجب بر ما است، و هر کس آن را ترک کند قطعاً با دین امامیه مخالفت نموده و از آن جدا شده است»[603]. و واجب کرده­اند که با تقیه با اهل سنّت رفتار کنند، همانگونه که شیخ عاملی یک باب را در کتابش به عنوان قرار دادده: «باب واجب بودن معاشرت با تقیه با اهل سنّت»[604].

تناقض:

 روایت کرده اند: «هرکس قبل از ظهور قائم ما تقیه را ترک کند از ما نیست»[605]، چرا؟

شیخ معاصر شیعه محمّد باقر صدر (متوفای 1400) به این پرسش اینگونه پاسخ می‌دهد: «از آنجا که ترک تقیه سبب می­شود تا فرایند بوجود آمدن تعداد کافی از افراد مخلص و ناب (که یکی از شرایط ظهور امام است) به کندی پیش رود»[606].

س 130- چرا بعضی از شیعیان را می­بینیم که پشت سر ائمه مسجدالحرام و مسجد النبی نماز می­خوانند؟

ج- علمای شیعه این روایت را صادر کرده­اند که: «هر کس در صف اول با آن‌ها (اهل سنّت) نماز بخواند گویا با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  در صف اول نماز خوانده است»[607].

خمینی در توضیح آن نوشته: «تردیدی نیست که نماز با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  صحیح و دارای فضیلت است، همچنین نماز پشت سر اهل سنّت در حالت تقیه چنین است»[608].

و روایت کرده­اند: «هر کس پشت سر منافقین از روی تقیه نماز بخواند؛ مانند کسی است که پشت سر ائمه نماز خوانده است»[609].

س 131- آیا هنوز تقیه نقش خطرناک خود را در مذهب شیعه ایفا می­کند؟

ج- بله هنوز هم تقیه در جوانب متعدد نقش خطرناک خود را بازی می­کند، از آن جمله:

اوّل: دعوت‌گران و شیعه­های زندیق برای تفرقه­افکنی و دامن زدن به اختلاف میان امّت اسلامی از عقیده تقیه سوء استفاده می­کنند، چون تعدادی  احادیث و روایات صحیح ائمه را رد می­کنند به بهانه اینکه با هدف و آرمان آن‌ها موافق و سازگار نیست؛ و ادعا می­کنند چون این روایات مطابق با عقیده و روایات اهل سنّت است، پس ائمه بعنوان تقیه چنین گفته‌اند؟

به عنوان مثال در مورد احادیثی که در ستایش صحابه رضی الله عنهم  از ائمه نقل شده­اند می‌گویند: این‌ها را از روی  تقیه گفته‌اند! و می­گویند پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  به خاطر تقیه دو دخترش را به ازدواج عثمان بن عفان و ابی العاص بن الربیع در آورد است، و علی رضی الله عنه  تقیه کرد و دخترش را به عقد عمر بن خطاب رضی الله عنه  در آورد[610].

دوّم: علمایشان اعتقاد به تقیه را وسیله­ای برای برون رفت از چالش و معضل اختلافات و تناقضاتی قرار داده­اند که در روایات و احادیث‌شان وجود دارد، زیرا پدیده تناقض روایات و احادیث آن‌ها بزرگ‌ترین دلیل است بر اینکه این روایات از منبع وحی نیامده‌اند، زیرا : ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢ [النساء: 82].

«اگر (قرآن) از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند».

 عالم و شیخ شیعه هاشم بحرانی از حیرت و اضطراب موجود در روایات ائمه پرده برداشته که شیعه از آن رنج می­برد و سرگشته و حیرانند که کدام روایت را قبول کنند، یا توقف نمایند، یا به پیروان‌شان مخیّر کنند، و با این روایات متناقض و متضاد چه کار کنند، پس تقیه را راه حل تناقض و حیرت قرار داده است، همانگونه که هاشم بحرانی می­گوید: «احکام از شائبه شک و تردید خالی نیستند، چون دلایل و نشانه‌ها متعارض و متضاد می‌باشند»[611].

ضربه کمر شکن

اختلاف فراوان موجود در روایات علمای شیعه سبب شده بسیاری از شیعیان مذهب تشیع را ترک کنند، تا جایی که بعضی از علمایشان مذهب شیعه را ترک گفته است، چنان که شیخ آنان طوسی در زمان خویش به این اعتراف کرده است، پس در زمان ما چگونه خواهد بود؟!.

طوسی از اختلاف و تباین و تضادی موجود در احادیث شیعه اظهار تأسّف کرده، که هیچ حدیثی نیست که حدیثی دیگر متضاد با آن نباشد، و می­گوید: «هیچ حدیثی نیست مگر آنکه در مقابل آن حدیثی دیگر آن را نفی می‌کند، تا جایی که مخالفان ما این نکته را به عنوان بزرگترین عیب و ننگ به رخ ما می­کشند»[612].

و همچنین شیخ و عالم آن‌ها فیض کاشانی از اختلاف فرقه­­ی خود شکایت سرداده گفته: «می­بینی که آن‌ها در یک مسئله بیست یا سی و بیشتر از این رأی مختلف دارند، بلکه می­توانم بگویم هیچ مسئله­ای فرعی نیست که در آن یا در بعضی از متعلقات آن اختلاف نداشته باشند»[613].

سوم: اینکه علمای شیعه چنانکه گذشت گفته­اند ائمه معصوم هستند و نه از روی فراموشی و نه از روی اشتباه خطا نمی­کنند، امّا در کتاب­هایشان چیزهایی بر خلاف این عقیده ذکر شده است، بنابراین در چنین موقعیتی به منظور اینکه عصمت ائمه زیر سؤال نرود، زیرا اگر عصمت از بین برود تمام مذهب شیعه سقوط می­کند و نابود می‌شود، گفته­اند ائمه تقیه کرده­اند.

چهارم: یکی از نتایج و فرایندهای اعتقاد به تقیه این اصل است که مخالفت با اهل سنّت واجب است، و هدایت و راه درست در مخالفت با آنان است، و آنچه از امامان‌شان موافق با اهل سنّت روایت شده از روی تقیه گفته شده است.

از ابو عبدالله علیه السلام  روایت کرده­اند که گفت: «وقتی دو حدیث مختلف و متضاد برایتان روایت شد همان را بگیرید و قبول کنید که مخالف با آن قوم (اهل سنّت) است»[614].

در روایتی دیگر آمده است: «همان را بگیرید که از قول عامه ـ یعنی اهل سنّت ـ دورتر است» [615].

پس علامت رسیدن به حق نزد شیعه مخالفت با اهل سنّت است؛ حتی اگر رأی و دیدگاه اهل سنّت مطابق با قرآن و کلام پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  هم باشد، چنان که این مطلب در اعتقاد علمای مذهب شیعه واضح است.

اعتقاد به رجعت

س 132- رجعت چیست، و برای چه کسانی است و عقیده علمای شیعه در این مورد چیست؟

ج- رجعت یعنی بازگشت بسیاری از مرده­ها به دنیا قبل از روز قیامت، به همان صورت که قبلا بوده‌اند[616].

به اعتقاد علمای شیعه  پیامبر خاتم صل الله علیه و آله و سلم  و سایر پیامبران، ائمه معصومین، مسلمان خالص و کافران خالص جز کافران دوران جاهلیت که مستضعفین گفته می­شوند قبل از رستاخیز به دنیا باز می­گردند[617].

در مورد اعتقاد شیعه به رجعت شیخ مفید گفته: «امامیه اتفاق کرده­اند که بازگشت بسیاری از مرده­ها به دنیا قطعی است»[618].

و این روایت را ساخته‌اند: «کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد از ما نیست»[619].

و شیخ شیعه مجلسی می­گوید: «برای تو بیان کردم که در همه قرن­ها شیعه بر اعتقاد رجعت اجماع کرده­اند»[620].

طبرسی و حرّ عاملی و ابن المظفّر و غیره گفته­اند: «اعتقاد به رجعت محل اجماع همه شیعیان است»[621] و «بلکه از ضروریات مذهب‌شان است»[622].

و علمای شیعه حکم کرده­اند که مُنکر ضروریات نزد آن‌ها کافر است!![623].

توضیح:

خداوند جل جلاله  عقیده رجعت مردگان به دنیا را باطل اعلام کرده و می­فرماید:

  ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٠٠ [المؤمنون: 99-100].

یعنی: «و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا می‌رسد، می‌گوید : پروردگارا ! مرا (به دنیا) باز گردانید».

و می­فرماید:

﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَيۡهِمۡ لَا يَرۡجِعُونَ٣١ [يس: 31].

یعنی: «مگر نمی‌دانند که در روزگاران پیش از ایشان چه ملّت‌های فراوانی را (به گناهان‌شان گرفته‌ایم و) نابودشان نموده‌ایم، که هرگز به سویشان باز نمی‌گردند (و دیگر به دنیا گام نمی‌گذارند؟!)».

هدف از رجعت چیست؟

س133– چرا به عقیده علمای مذهب شیعه همه پیامبران به دنیا باز گردانده می‌شوند؟

ج- همه آن‌ها برگردانده می­شوند تا زیر پرچم علی رضی الله عنه  به عنوان سرباز و جنگجو بجنگد!.

 روایت کرده‌اند: «همه پیامبرانی که خداوند آنان را مبعوث کرده به دنیا باز گردانده می­شوند تا همراه علی بن ابی طالب علیه السلام  بجنگد»[624].

 حساب مردم در قیامت در دست کیست؟

س134- به اعتقاد شیعه چه زمانی در روز قیامت از مردم حساب گرفته می­شود، و به عقیده آن‌ها حسابرسی در دست کیست؟

ج- قبل از روز قیامت از مردم حساب گرفته می­شود چون روایت کرده­اند که  ابوعبدالله(حاشا از او) گفته: «کسی که قبل از روز قیامت از مردم حساب می­گیرد حسین بن علی رضی الله عنه  است، اما در روز قیامت مردم به سوی بهشت یا جهنم حشر می‌شوند»[625].

تناقض

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣ [الشعراء: 113]. حساب (اعمال و جزای کار) ایشان جز بر عهده پروردگارم نیست، اگر شما فهمیده و باشعور باشید.

و فرموده: ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا حِسَابَهُم٢٦ [الغاشية: 26].

س135– چه کسی اولین بار از رجعت سخن گفت و چگونه این مقوله وارد مذهب شیعه شد؟

ج- او مؤسس و بنیانگذار مذهب شیعه یعنی عبدالله بن سبأیهودی بود، همانگونه که کتاب‌هایشان خاطرنشان ساخته­اند که عبدالله بن سبأ یهودی گفت: «پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم  بعد از مرگ دوباره باز می­گردد، سپس شخصی خبر وفات امیرمؤمنان علی رضی الله عنه  را نزد او اعلام کرد، ولی ابن سبأ خطاب او گفت: «دروغ می­گویی، حتی اگر سر او را در هفتاد کیسه برایم بیاوری و هفتاد شاهد عادل همراه خود بیاوری ما می­دانیم که او نه مرده نه کشته شده است، و تا وقتی که صاحب تمام زمین می­شود نمی­میرد...»[626].

سپس قضیه پیشرفت کرد و بخش عمده فرقه‌های مذهب شیعه که بیش از سیصد فرقه بوند مدعی رجعت امام خود شدند، به عنوان مثال فرقه­ای از کیسانیه منتظر بازگشت محمّد بن حنفیه رضی الله عنه  هستند و ادعا می­کنند که او زنده است و تا وقتی که به او اجازه خروج داده شود در کوه رضوی محبوس است!.

و همچنین فرقه محمّدیه منتظر بازگشت امام‌شان محمّد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم  هستند، و کشته شدن و مردن او را تأیید نمی­کنند[627].

بداء

س 136- بداء چیست و علمای شیعه در مورد بداء چه اعتقادی دارند، و اولین کسی که مقوله بداء را مطرح کرد چه کسی بود؟

ج- بداء در لغت نزد شیخ شیعه مجلسی دو معنی دارد: اول ظهور و روشن شدن، دوم پدید آمدن نظریه و دیدگاه جدید[628].

بداء در اصل عقیده­ای انحرافی و یهودی است،  با این وجود یهودیان منکر نسخ هستند، چون به اعتقاد آن‌ها نسخ مستلزم بداء است![629].

اعتقاد به بداء از یهودیان به فرقه­های سبئی شیعه منتقل گردید و همه آنان به بداء اعتقاد دارند و می­گویند: چیزهایی برای خدا ظاهر و روشن می­شود[630]. پاک و منزه است خداوند.

عقیده بداء از اصول عقاید شیعه است

از ابی عبدالله روایت کرده­اند که گفت: «خداوند با هیچ عبادتی چون بداء پرستش نشده است»[631].

و به نام او تهمت می­زنند که گفته: «اگر مردم می­دانستند عقیده بداء چه پاداشی دارد در گفتن آن کوتاهی نمی­کردند»[632].

بداء مورد اتفاق همه علمای شیعه است

و اتفاق کرده‌اند که خداوند را به بداء (متوجه شدن ناگهانی) توصیف کنند[633].

و به امام ابی الحسن نسبت داده­اند که گفته است: «در مورد ابی جعفر برای خداوند چیزی آشکار گردید که آن را نمی­دانست»!![634].

توضیح:

ای علمای شیعه!

﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا١٣ وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا١٤ أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا١٦ وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا١٧ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَيُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا١٨ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا١٩ لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا٢٠ [نوح: 13-20].

یعنی: «شما را چه می‌شود که برای خدا عظمت و شکوهی قائل نیستید؟ در حالی که خدا شما را در مراحل مختلف خلقت به گونه‌های گوناگونی آفریده است، مگر نمی‌بینید که خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگر آفریده است‌ ؟ و ماه را در میان آن‌ها تابان، و خورشید را چراغ (درخشان) کرده است‌ ؟ خدا است که شما را از زمین به گونه شگفتی آفریده است . سپس شما را به همان زمین بر می‌گرداند، و بعد شما را به گونه شگفتی (زنده می‌گرداند و) از زمین بیرون می‌آورد . خداوند زمین را برای شما گسترده و فراخ کرده است . تا از جاده‌های وسیع آن بگذرید».

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٧ [الزمر: 67].

یعنی: «آنان آن گونه که شایسته است خدا را نشناخته‌اند (این است که تو را به شرک می‌خوانند. خدا آن کسی است که) در روز قیامت سراسر کره زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمان‌ها با دست راست او در هم پیچیده می‌شود . خدا پاک و منزّه از شرک آنان (و دورِ دور از انبازهای ایشان و فراتر از اندیشه انسان) است».

این عقیده شما که می­گویید: با هیچ عبادتی همچون بداء پرستش نشده ...مستلزم آن است که خداوند را به جهالت و نادانی (پناه بر خدا از کفر) توصیف می­کنید، و شما علمای شیعه در مورد ائمه به دروغ روایت ساخته‌اید که ابا عبدالله گفته: امام هرگاه بخواهد چیزی را بداند می­داند[635]!!.

ضربه کمر شکن

ابن بابویه از منصور بن حازم روایت کرده که گفت: از ابا عبدالله پرسیدم: آیا امروز چیزی می­شود که دیروز در علم خدا نبوده باشد؟ گفت: نه، هر کس این را بگوید خدا او را خوار و ذلیل گرداند. گفتم: آیا حوادث گذشته و آینده در علم خداوندی نیست و خداوند آنرا ندانسته؟ گفت: بله، او قبل از آن که آفریده‌ها را بیافریند همه چیز را ­دانسته است[636].

همین ننگ و عار برای علمای شیعه کافی است که نسبت به خداوند جل جلاله  معتقد به بداء هستند، و در حالی که علمای خود را از صفت جهل و بی­خبری پاک و منزه میدانند. از خداوند متعال خواهانیم از این افکار ما را محفوظ نگه دارد.

چرا معتقد به بداء هستند؟

س 137- با وجود اینکه عقیده بداء مخالف قرآن و سنّت و اقوال ائمه است چرا آن‌ها به آن معتقدند؟

ج- شیخ و عالم شیعه سلیمان بن جریر می­گوید: « ائمه رافضه برای شیعیان خود دو مقوله را ابداع کردند که با وجود آن دو؛ مردم هرگز گفته­هایی را که به نام ائمه میگفتند تکذیب نمی­کردند و آن دو مقوله عبارتند از بداء و اجازه دادن به تقیه کردن، بنابراین امامانشان وقتی خود را در میان شیعیان در مقام پیامبران قرار داده­اند و ادعا کرده­اند که همه اتفاقات گذشته و آینده را می­دانند، وقتی به شیعیان خود گفته­اند: فردا یا در آینده چنین و چنان می­شود؛ اگر حرفشان درست از آب در می­آمد به شیعیان می­گفتند: آیا به شما نگفتیم که این چنین خواهد بود، پس ما از سوی خدا به همان چیزهایی که پیامبران آگاه بوده­اند آگاه هستیم. ولی اگر حرفشان بر خلاف واقع از آب درمی­آمد برای شیعیان خود عذر می­آورند به اینکه برای خدا در این مورد بداء شده است[637].

به عنوان مثال علمای شیعه ادعا کرده­اند که امامانشان اجل و تاریخ وفات­، روزی و بلایا و بیماری­ها و همه حوادث آینده را می­دانند، اما در این مورد شرط بداء را در نظر می­گرفتند[638].

بنابراین بداء حیله­ای است برای توجیه و روپوش گذاشتن بر ادعاهای دروغ علمای شیعه.

علمای شیعه به پیروانشان دستور داده­اند که به مقتضای این عقیده در برابر تناقضگویی و اختلاف و دروغ­های آن‌ها تسلیم شوند، و روایت کرده‌اند که هرگاه امامشان بر خلاف واقع خبر می­داد می­گفت: «هرگاه شما را به چیزی خبر دادیم و مطابق با گفته­ی ما اتفاق افتاد بگویید: خدا و پیامبرش راست گفتند، و اگر بر خلاف آنچه گفته بودیم اتفاق افتاد بگویید: خدا و پیامبرش راست گفتند، و اینگونه دوبار شما پاداش دریافت می­کنید ...»[639].

غیبت امام

س 138- عقیده علمای شیعه در مورد غیبت چیست و چه کسی برای اوّلین بار این عقیده را ابداع کرد؟

ج- شیخ و عالم شیعه عبدالله فیاض می­گوید: «غیبت نزد امامیه از عقاید اساسی است»[640].

از این روی علمای شیعه معتقدند: «زمین حتی برای یک لحظه هم از وجود امام خالی نمی­شود»!.

کلینی از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «اگر زمین بدون امام باقی بماند فرو می­رود»[641].

و از ابی جعفر روایت کرده‌اند که گفت: «اگر یک لحظه امام از زمین برداشته شود، زمین به تکان در می­آید، و همچون دریا طوفانی می­شود»[642].

چون آن‌ها معتقدند که (امام حجت خدا برای اهل زمین است»[643]، و از دیدگاه آن‌ها حجتی غیر از امام وجود ندارد، و حتی از دیدگاه آنان کتاب خدا (قرآن) بدون امام حجت نیست، «چون قرآن بدون قیّم حجت نیست»[644].

قیّم (از دیدگاه آنها) یکی از دوازده امام شیعه است، همانگونه که در روایات ایشان توضیح داده شده است، و چنانکه علمای شیعه خودشان اعتراف کرده­اند؛ اولین کسی که عقیده غیبت امام را ابداع کرد، رهبر اوّل آن‌ها یعنی عبدالله بن سبأ یهودی بود، که مقوله توقف بر علی رضی الله عنه  و غیبت او را مطرح ساخت[645].

امام شیعان امروز کجاست؟

س 139 ما حق داریم از علمای شیعه سؤال کنیم: امام شما امروز کجاست؟

ج امام یازدهم شیعه حسن عسکری در سال 260 هجری بدون اینکه فرزندی داشته باشد وفات یافت[646]. کتاب­های شیعه هم اعتراف کرده­اند که: او فرزندی از او آشکار نبود، بنابراین میراث او بین برادرش جعفر و مادرش تقسیم شد[647].

و بعد از وفات حسن بدون آنکه فرزندی داشته باشد، علمای شیعه در مورد این که چه کسی جانشین او شود حیرت­زده و سرگردان دچار تفرقه گردیدند، تا اینکه در مورد جانشین او به چهارده فرقه تقسیم شدند، چنان که نوبختی[648] و شیخ مفید[649] گفته‌اند، و یا چنان که قمی می­گوید به پانزده فرقه تقسیم شدند،[650] و یا چنانکه مسعودی می­گوید به بیست گروه تقسیم شدند[651].

حتی برخی از علمایشان گفتند که امامت پایان یافت[652].

بعضی گفتند: امامت بعد از حسن باطل گردید[653]، و نزدیک بود وفات حسن بدون فرزند برای جانشینی؛ منجر به پایان یافتن مذهب شیعه و شیعیان و شیعه­گری شود، چون اساس تشیّع که همان امام است فرو ریخت.

اما (اندیشه غیبت امام) پایه و اساسی بود که وجود و ساختار شیعه بعد از فروپاشی بر آن بنا گردید، و از نابودی اساس و ساختارشان جلوگیری کرد، بنابراین ایمان داشتن به غیبت فرزند حسن عسکری محوری است که عقاید ایشان بر آن می­چرخد، و بسیاری از شیعیان بعد از سرگردانی و حیرت بدان روی آوردند، و علمای شیعه پناهگاهی جز این مبدأ اعتقادی یعنی غیبت امام نداشتند، و بوسیله­ آن دسیسه و توطئه شیعه­گری را از فروپاشی و نابودی محافظت گردید.

وقتی استاد اساتید شیعیان نخستین؛ ابن سبا یهودی که عقیده منصوص بودن امامت علی رضی الله عنه  را وضع و ابداع کرد که اساس و شالوده­ی مذهب شیعه­ است،

اینجا ابن سبأ دیگری آمد و بعد از مرگ امام حسن عقیم و بدون فرزند که اندیشه امامت سقوط کرد؛ جایگزینی و معادلی برای آن ساخته و پرداخته کرد. یا اینکه این ابن سبأ دوّم یکی از مجموعه سازندگان این اندیشه است، اما به هر حال او چهره بر جسته این ادعا است، و این مرد کسی جز «ابو عمر عثمان بن سعید عمری اسدی عسکری متوفای سال 280 هجری» نیست،[654] که ادعا کرد امام حسن فرزندی داشته که از نگاه مردم پنهان است و هنوز چهار سال بیش ندارد[655].

و شیخ شیعه مجلسی می­گوید: «اکثر روایات حاکی از آن است که سن او چند ماه از پنج سال هم کمتر بود، یا عمرش یک سال و چند ماه از پنج سالگی کمتر بود»[656]!.

با وجود آن که این فرزند چنان که کتاب‌های شیعه گفته­اند در زمان حیات پدرش حسن دیده نشده است، و بعد از وفاتش عموم مردم او را نشناخته و ندیدهاند[657]، اما این مرد (یعنی عثمان) ادعا می­کند که او را می­شناسد و در گرفتن اموال شیعه و پاسخ دادن به پرسش‌های آنان وکیل اوست.

توضیح:

نکته بسیار عجیب و شگفت انگیز این است که شیعه ادعا می­کنند جز سخن امام معصوم را قبول نمی­کنند، و حتی آن‌ها اجماع را بدون وجود معصوم قبول ندارند، امّا در اینجا در رابطه با یکی از مهم­ترین عقاید شیعی خود ادعای شخص غیر معصوم را قبول می­کنند، حال آنکه افراد دیگری نیز همان ادعای او را مطرح کردند و هر کدام ادعا می‌کرد که دروازه­ای است به سوی امام غائب، و کشمکش و اختلاف بین کسانی که از این راه شکم خود را سیر می­کردند شدید بود، هر یک از آن‌ها امضا و خطی نشان می­داد و ادعا می­کرد که از سوی امام غایب صادر شده است، و در آن نوشته و سندها دیگران لعنت و تکذیب می­شدند. طوسی بعضی از اینها را در بحثی تحت عنوان:

«ذکر مذمت شدگانی که ادعای (باب) بودن و نمایندگی کردند، لعنت خدا بر آن‌ها باد»[658].

عثمان و همراهانش در آغاز از آشکار کردن اسم این فرزند خیالی، و ذکر محل اختفای او خودداری می­کردند. از ابی عبدالله صالحی روایت است که گفت: «بعد از وفات ابو محمّد علیه السلام  یاران ما از من درخواست کردند از نام محل امام سؤال کنم، پاسخ آمد: «اگر اسم را بگویید آن را فاش می­کنند، و اگر جای او را بدانند آن را به دیگران نشان می‌دهند»[659].

و کلینی روایت کرده است که: «صاحب این امر را جز انسان کافر با نام خودش او را نمی­خواند». وقتی گفتند: چگونه او را یاد کنیم؟ گفت: «بگویید: حجت آل محمّد صلوات الله علیه و سلامه»[660].

رسوایی

به نظر می­رسد که پنهان کردن اسم و محل پسر حسن عسکری چیزی جز تلاش برای روپوش گذاشتن بر این دروغ نبوده­اند، زیرا چگونه علمایشان به پنهان کردن اسم و جای او دستور می­دهند در حالی که خودشان می­گویند: «هرکس از ما اهل بیت امام را نشناسد؛ او غیر خدا کسی دیگر را شناخته و عبادت کرده است»[661].

و همانطور که عثمان ندای عقیده غیبت را سر داد، بعد از او پسرش ابو جعفر محمّد بن عثمان (متوفای 304 هجری یا 305 هجری) از آن سخن گفت، و شیعه به چند گروه تقسیم شدند، و به علت طمع ورزی و چشم دوختن به جمع آوری اعمال یکدیگر را لعنت کردند، و از یکدیگر بیزاری جستند[662]، سپس محمّد بن عثمان ابو القاسم حسین بن روح نوبختی را بعد از خویش به عنوان نایب امام تعیین کرد، و این منصوب کردن کشمکش و اختلاف بزرگی در میان آنان که از این راه کسب در­آمد و روزی می­کردند ایجاد کرد، بنابراین از یکدیگر جدا شده و به لعنت کردن همدیگر پرداختند[663].

و بالاخره برای رفع نزاع و کشمکش؛ ابن روح مقام بابیّت و نیابت را بعد از خود به علی بن محمّد سمری واگذار کرد[664].

و سمری تا سه سال در این پُست باقی ماند؛ سپس احساس ناکامی­کرد و فهمید که مقام او به عنوان وکیل مورد اعتماد امام غایب مقامی ناچیز و حقیر است و هنگامی که در بستر مرگ قرار گرفت از او پرسیدند: چه کسی بعد از تو جانشین تو است؟ گفت: خداوند فرمان خود را می­رساند[665].

غیبت صُغری

 دوران نیابت این چهار نفر برای مهدی؛ غیبت صغری نامیده میشود. و علمای شیعه عقیده غیبت را تغییر دادند و به جای این که نیابت در دست یکی از علمای شیعه باشد و مستقیم از امام غایب فرمان بگیرد؛ اعلام کردند ارتباط مستقیم با مهدی قطع شده است، و تشکیلات اثنا عشریه سندی را با امضا و خط امام موهوم صادر کردند مبنی بر اینکه: «هر مجتهد شیعه نایب امام است»... و از جمله در آن سند آمده بود: «برای سؤال در مورد حوادث به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آن‌ها حجت من بر شما و من حجت خدا هستم»[666].

امّا چرا آن‌ها را به قرآن و سنّت ارجاع ندادند، و چرا این کار را کردند و آن به باب سمری نسبت دادند؟

جنگ بر سر نیابت همچون سگهای لاش­خور

یکی از نائبان مهدی که شیخ شیعه ابو جعفر محمّد بن علی شلمغانی است می­گوید: «ما می­دانیم چرا با ابوالقاسم حسین بن روح در این قضیه وارد شدیم، ما بر سر این مسأله با هم به کشمکش و دعوا پرداختیم همانگونه که سگهای لاش­خور بر سر خوردن به جنگ و درگیری می­پردازند»[667].

آری، مسئله غیبت امام یکی از ارکان مهم مذهب شیعه، و از مسائلی است که بسیاری از علمای شیعه را سرگشته و حیران کرده است، چون آن‌ها در مورد غیبت و طولانی بودن غیبت امام، و قطع شدن اخبار او مشکوک شدند، که واقعاً حق هم داشتند.

حیرت شیعیان

شیخ شیعه ابن بابویه قُمی گفت: «به نیشابور برگشتم و در آن اقامت گزیدم، دیدم که بیشتر شیعیانی که نزد من می­آیند از مسئله غیبت امام حیران و سرگشته بودند، و در مورد امام قائم علیه السلام  دچار شبهه شده بودند...»[668].

خواننده دانا و منصف:

شیعه در زمان شیخ و عالم خود ابن بابویه (متوفای 381 هجری) در مورد امامی که در انتظارش هستند شک و تردید داشتند، آیا اکنون بعد از گذشت قرنهای متمادی در مورد آن شک ایجاد نمی­شود؟.

چرا مهدی غایب شد

س 140– علمای شیعه علّت غیبت مهدی را چه می­دانند؟

ج– می­گویند: علت غیبت این است که می­ترسد کشته شود[669].

و از زراره روایت است که گفت: «قایم قبل از ظهورش غایب می­شود، گفتم: چرا؟ گفت: می‌ترسد که کشته شود»[670].

توضیح:

چگونه این ادعای دروغ و بهتان را ساخته و پرداخته­اند در حالی که آن‌ها مردم عوام خود را ملزم می­کنند معتقد باشند که امامان می­دانند چه وقت می­میرند، و اصلاً می‌دانند چگونه می­میرند و جز با اختیار خودشان نمی­میرند[671].

و اگر امامی که شما در انتظارش هستید از ترس کشته شدن پنهان شده؛ پس چرا این امام پنهان شده در غار در زمانی که آل­بویه شیعه بر بغداد مسلط شدند و خلفای بنی عباس را مجبور به اطاعت از خود کردند، و توسط شمشیرهای یأجوج و مأجوج دولت اسلام را نابود و متلاشی کردند ظاهر نشد و از زیر زمینی بیرون نیامد؟ آیا این فرصت مناسب نبود که خداوند فرج او را تعجیل نماید؟.

چرا وقتی شاه اسماعیل صفوی به قدرت رسید و از اهل سنّت جویبار خون به راه انداخت؛ امام غایب خود را نشان نداد و بیرون نیامد؟.

و چرا در زمان کریم خان زند- که از بزرگترین پادشاهان ایران بود- که به نام «امام زمان» سکه ضرب کرد و خود را وکیل او به حساب می­آورد امام غایب ظهور نکرد؟.

چرا امروز که خمینی دولت تشکیل داده و ادعا می­کند نائب کل امام معصوم است ظهور نکرده؟!.

چرا تا امروز هم ظهور نکرده که ادعا می­کنند جمعیّت شیعیان به بیش از دویست ملیون[672] نفر رسیده و بخش عمده آن‌ها در انتظار ظهور او هستند؟!.

چگونه امام غایب این مدّت طولانی زندگی کرده و تا کنون هم نمرده، در حالی که مردی به امام رضا گفت: فدایت شوم قومی امامت را در پدرت متوقّف کرده و گمان می­برند که پدت هنوز هم نمرده. امام رضا گفت: «دروغ می­گویند، و آن‌ها کافر هستند به آنچه خداوند متعال بر محمّد صل الله علیه و آله و سلم  نازل فرموده، اگر خداوند متعال به خاطر نیاز مردم به کسی عمر او را طولانی می­کرد؛ قطعاً زمان وفات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  را به تأخیر می‌انداخت»[673].

س 141- علمای شیعه مذهب در مورد کسی که منکر ظهور قائم باشد چه حکمی می­کنند؟

ج- روایت کرده­اند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  (به دروغ آنها) گفته: «هرکس امام قائم را که از فرزندان من است انکار کند، مرا انکار کرده است»[674].

و شیخ شیعه ابن بابویه قمی می­گوید: «کسی که وجود قائم را در زمان غیبت انکار کند؛ مثل شیطان است که از سجده کردن برای آدم امتناع ورزید»[675].

و لطف الله صافی می­گوید: «روایات زیاد و متعدّد در فضیلت انتظار وارد شده است»[676].

انتظار ظهور، یکی از اصول دین شیعه است

 کلینی روایت کرده که ابو جعفر گفت: «سوگند به خدا دین خودم و دین پدارانم را که با آن خدا را بندگی می­کنیم به تو ارائه می­دهم، شهادت لا اله الا الله و محمّد رسول الله و اقرار به آنچه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  از سوی خدا آورده، و ولایت و دوست داشتن دوست ما، و بیزاری جستن از دشمن ما و تسلیم شدن برای فرمان ما و انتظار قائم ما و اجتهاد و پرهیزگاری است»[677].

س 142 علمای شیعه از اختراع عقیده غیبت چه استفاده­ای کسب کرده­اند؟

ج بزرگترین سودی که عاید ایشان شده ارتداد و برگشتن بیشتر شیعیان از دینشان است.

خواننده محترم! از این سخن تعجب نکن، چون این مطلب در جفر مقدس شیعه بیان شده است! چنان که یکی از یاران جعفر صادق می­گوید: در مورد امام قائم ما و غیبت او و به تأخیر افتادن ظهور او و عمر طولانی ایشان و گرفتاری مؤمنان در این زمان بعد از او، و مشکوک شدن شیعه به خاطر طولانی بودن غیبت و مرتد شدن و برگشتن بیشترشان از دینشان ... تأمّل کردم»[678].

نماز جمعه تا ظهور مهدی واجب نیست

س143 به اعتقاد علمای شیعه چه زمانی نماز جمعه واجب است؟

ج می­گویند: نماز جمعه واجب نیست مگر زمانی که مهددی از غار خود بیرون آید و با آن‌ها نماز بخواند[679].

و یکی از علمایشان به این اعتراف کرده و گفته: «شیعه از زمان ائمه نماز جمعه را ترک کردهاند»[680].

تا ظهور مهدی جهاد در راه خدا جایز نیست

س 144 آیا به اعتقاد شیعه قبل از خروج مهدی جهاد جایز است؟

ج روایت کردهاند: «جنگیدن جز همراه با امام واجب الاطاعه مانند حیوان خود مرده و خون و گوشت خوک حرام است»[681].

و آیت بزرگ شیعه خمینی گفته: «در زمان غیبت ولی امر و سلطان عصر-عجّل الله فرجه الشّریف- نمایندگان او که مجتهدین جامع شرایط فتوا و قضا هستند؛ به جای او در مقام اجرای سیاستها و سایر وظایف امام عمل می­کنند جز آغاز جهاد و مبارزه»[682].

تعارض:

وقتی که امام خمینی حکومت تشکیل داد؛ در قانون اساسی تصویب کردند که: «ارتش جمهوری اسلامی علاوه بر مسئولیّت حفظ و حراست از مرزها؛ وظیفه حمل رسالت اعتقادی جهاد در راه خدا و مبارزه برای توسعه حاکمیّت قانون الهی بر همه جای جهان را بر عهده دارد»[683].

فرجام کسانی که در طول تاریخ اسلام قبل از ظهور کشته شده­اند

س 145 پس حکم مجاهدینی که در طول تاریخ سرزمین کفّار را فتح کرده­اند چیست؟

ج امامشان گفته است: «وای شتاب می­ورزند! در دنیا کشته می­شوند و در آخرت هم کشته می­شوند، سوگند به خدا که هیچ کسی جز شیعیان ما شهید نیست، و شیعیان ما شهیدند حتی اگر روی رختخواب بمیرند[684].

طرح و برنامههای مهدی بعد از ظهور

س 145 به اعتقاد علمای شیعه امام دوازدهم بعد از قیام و ظهور چه اقداماتی خواهد کرد؟

ج- شیعه معتقدند که وقتی او ظهور کند:

1- انتقام از ابوبکر و عمر و عایشه رضی الله عنهم

 علمای شیعه به صراحت گفته­اند آن مهدی که در انتظارش هستند ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  را زنده خواهد کرد، سپس آن‌ها را بر تنه درخت خرمایی به دار آویخته و هر روز هزار بار آن‌ها را می­کُشد[685]. سپس فرمان می­دهد زیر آن درخت آتش بیفروزند و آن دو را همراه با درخت می­سوزاند، سپس خاکسترشان را در دریا می­اندازد. مفضّل(راوی حدیث دروغ) گفت: سرورم، آیا این آخرین عذاب آنهاست؟ گفت: «هیهات یا مفضّل».

  علمای شیعه دعاهایی را ساخته‌اند که با آن‌ها هر روز قایم موهوم و خیالی خود را به فریاد می­خوانند تا ظهور کند، و از ابوبکر و عمر رضی الله عنهما  انتقام بگیرد[686].

و مجلسی گفته: «وقتی مهدی ظهور کند؛ عایشه رضی الله عنها  را زنده خواهد کرد و بر او حدّ اجرا خواهد کرد»[687].

2 همه عرب از دم تیغ می­گذراند

 نعمانی از ابی عبدالله علیه السلام  روایت می­کند که گفت: «بین ما و عرب چیزی جز ذبح و سربریدن باقی نمانده است»[688].

توضیح:

چنانکه ملاحظه می­شود این نسل­کشی بدون فرق بین شیعه و سنّی همه عرب را شامل شده، باوجود اینکه جمع زیادی از شیعه عرب هستند.

به همین علّت است که آخونهای فارسی زبان از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «از عرب بپرهیز که خبر بدی در انتظار آنهاست، هیچ کس از آن‌ها با قایم همراه نمی­شود»[689].

توضیح:

ای عربهای شیعه! آیا وقت آن فرا نرسیده که بدانید مخترع و بنیانگذار دین شما ابن سبأ یهودی و برادران مجوسی او هستند؟ نگاه کنید چگونه شما را به ظهور مهدی تهدید می­کنند که هرگاه ظهور کند همه شما را به قتل می­رساند؟.

ببینید علمای شما در مورد اصول دینی واقعی خویش که مجوسیت و یهودیّت است چه روایتهایی ساخته­ و پرداخته­اند؟!.

 آخوندهای شما روایت کرده­اند که امیرمؤمنان علی رضی الله عنه  پادشاه دین شما، یعنی کسرا را زنده کرد و به جمجمه سر او گفت: «تو را به خدا قسم به من بگو من کیستم و تو کیستی؟ جمجمه با زبان روان گفت: تو امیر مؤمنان، و سرور وصی­ها و پیشوای پرهیزگاران هستی، امّا من بنده خدا و پسر بنده خدا کسری پسر انوشیروان ....هستم، ولی با وجود اینکه کافر بودم خدا مرا از آتش دوزخ نجات داد... و دوزخ بر من حرام است»[690].

و چرا مهدیتان شما را از دم تیغ میگذراند؟ آیا به خاطر اینکه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و امیر المؤمنین و همه امامانتان عرب هستند؟ آیا مهدی خیالی شما عرب نیست ... !! یا اینکه از علمای یهود اصفهان است !!؟.

و نیز روایت کردهاند: «این امر(ظهور قائم) اتفاق نخواهد افتاد تا نُه دهم مردم از بین نرود»[691].

تعارض

از ابوعبدالله روایت کرده‌اند که گفت: «این امر(ظهور مهدی) واقع نشود تا دو سوّم مردم از بین نرود»[692].

3- قتل عام حجّاج  بیت الله بین صفا و مروه

روایت کرده‌اند که «(ابوعبدالله گفت:) گویی حمران بن أعین و میسر بن عبدالعزیز را می­بینم که با شمشیرهای خویش مردم را بین صفا و مروه بر زمین می­زنند»[693].

خمینی و همفکرانش که معتقدند فقیه شیعه نایب امام غایب است؛ برای اجرای این رؤیای مجوسی در حرم امن الهی در حج سال (1407هـ ش) تلاش کردند، ولی خداوند جل جلاله  آرزویشان را ناکام ساخت، ولی پیروان خمینی دو سال بعد حادثه بمب­گذاری راه انداختند و تعدادی از حجّاج بیت الله در سرزمین امن خدا قربانی این جنایت شدند.خداوند حجاج و عامرین و حرم مکّه را حفظ گرداند.

4 انهدم مسجد الحرام و مسجد نبوی و حجره نبوی

 شیخ شیعه مجلسی از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «قائم ما مسجد الحرام و مسجد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را تخریب می­کند، و آن‌ها را به اساس اصلی آن برمی­گرداند»[694].

چون مهدیشان در خروج از مخفیگاه خود تأخیر کرد؛ قرامطه در سال(317هـ) وارد عمل شده و به جنگ مکه رفتند و حجرالأسود را بیرون کشیدند، ولی آن را به شهر قُم نبردند، بلکه به بحرین بردند و بیست و دو سال در تصرف آن‌ها باقی ماند!!.

امّا در مورد اینکه چرا حجر الأسود را ربودند، و قبله مسلمانان کجا خواهد بود شیخ و عالم شیعه فیض کاشانی روایت کرده که امیر مؤمنان در مسجد کوفه سخنرانی کرد و گفت: «ای اهل کوفه! خداوند جل جلاله  چنان لطف و فضلی به شما نموده که به هیچ کس آن را نداده است، مصلای شما خانه آدم و خانه نوح و خانه ادریس و مصلای ابراهیم است ... و شب‌ها و روزها پایان نخواهند یافت تا وقتی که حجرالأسود در آن نصب شود»[695].

و مدعی­ هستند که مهدی گفته: به یثرب می­آیم و حُجره (رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ) را منهدم می­کنم ...[696].

شیخ و آیت معاصرشان حسین خراسانی گفته: «گروه‌های شیعه برای فرا رسیدن روزی  لحظه شماری می­کنند که نزدیک است و بار دیگر این سرزمین­های مقدس فتح شوند؛ تا آن‌ها با اطمینان و آرامش خاطر وارد آن شوند و خانه پروردگارشان را طواف کنند و مناسک‌شان را ادا کنند و قبر سادات و بزرگان‌شان را زیارت نمایند ... و آنجا پادشاه ستمگری نخواهد بود که علیه آنان تجاوزگری کند و حیثیّت آنان و حرمت اسلام‌شان را هتک کند، و خون‌های مصون آنان را بریزد و اموال محترم آنان را از روی تجاوز و ستمگری چپاول کند، خداوند آرزوهای ما را تحقق ببخشد»[697].

و در تاریخ 17 / 3 / 1979 میلادی در یک سیمینار رسمی که در آبادان برگزار شد و انبوه زیادی از مردم برای بزرگداشت پیروزی انقلاب خمینی در آن شرکت کرده بودند؛ یکی از علمای شیعه به نام دکتر محمّد مهدی صادقی سخنرانی کرد و گفت: «ای برادران مسلمان شرق و غرب با صراحت به شما می­گویم که مکّه و مدینه را گروهی از یهودیان اشغال کرده‌اند»[698]. و به آن‌ها وعده داد که مکه و مدینه فتح خواهند شد.

و رسانه­ها و مطبوعات دولت خمینی تصاویر زیادی را نشان می­دهند که بیانگر این اعتقاد و باور است، از آن جمله تصویری که کعبه و مسجد قدس را در کنار هم کشیده­اند و در وسط هر دو دستی با اسلحه بیرون آمده، و زیر این عکس  نوشته‌اند: «هر دو قبله را آزاد می­کنیم»[699].

5 اقامه حکم آل داود[700]

مرجع و عالم آن‌ها کلینی فصلی را نوشته تحت عنوان: «باب در بیان اینکه وقتی ائمه به قدرت برسند بر اساس حکم داود و آل داود حکمرانی می­کنند و از کسی شاهد نمی‌خواهند».

 و علی بن حسین رضی الله عنه  را پرسیدند: «با کدام قانون حکم می­کنید؟ گفت: با حکم آل داود، اگر چیزی برای ما مشکل باشد روح القُدُس آن را به ما می­آموزد»[701].

تناقض:

از ابو جعفر روایت است که گفت: «قائم در میان شیعیانش گاهی بر اساس حکم آدم و گاهی بر اساس حکم داود و گاهی بر مبنای قضاوت ابراهیم حکم می­کند، و در همه این موارد برخی از یارانشان با او مخالفت می­کنند، پس او گردشان را می­زند، سپس در مرحله چهارم بر اساس حکم محمّد صل الله علیه و آله و سلم  حکم می­کند آنگاه هیچ کس به او اعتراض نمی­کند»[702].

توضیح:

همچنین روایت کرده‌اند: «وقتی قائم اهل بیت قیام کند؛ بطور مساوی تقسیم می‌کند، و درمیان رعیّت با عدالت رفتار می­نماید، پس هر کس از او اطاعت کند؛ از خداوند اطاعت کرده است، و هر کس او را نافرمانی کند؛ خدا را نافرمانی کرده است. و علّت نامگذاری او به مهدی این است که مردم را به مسأله­ای مخفی و پنهان راهنمایی می­کند، و تورات و سایر کتاب‌های الهی را از غاری در انطاکیه (اندلس) استخراج می‌کند، و در میان اهل تورات با تورات و در بین اهل انجیل با انجیل، و در بین اهل زبور با زبور، و بین اهل قرآن با قرآن حکم می­کند»[703].

یعنی: برای همه ادیان دعوت کرده و شعار ماسیونی را سر می­دهد!!.

و از ابو عبدالله روایت کرده­اند که گفته: سوگند به خدا سوگند، گویی او را می­بینم که بین رکن کعبه و مقام ابراهیم ایستاده و از مردم بر کتاب جدیدی بیعت می­گیرد، و بر عرب‌ها سرسخت است[704].

توضیح:

شیعه­های عرب بیچاره، با وجود این؛ روایات شما حاکی از آن است که قائم و مهدی شیعه شما کتابی می­آورد غیر از این قرآن که اینک پیش روی مردم است!.

و با مردم بر خلاف رفتار رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و علی و حسن و حسین رضی الله عنهم  رفتار خواهد کرد. در بحارالانوار آمده است: «خداوند پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را برای جهانیان به عنوان رحمت و مهربانی فرستاده شده بود و قائم بلایی برای جهانیان است»[705].

و زراره از ابوجعفر در مورد قائم سؤال کرد: آیا قائم مطابق سیره و رفتار محمّد عمل می­کند؟ گفت: «بعید است بعید، ای زراره با سیره و روش رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  عمل نمی­کند، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  با مهربانی و نرمی با امت خویش رفتار کرده است، ولی سیره قائم ما قتل و کشتار است»[706].

پس به اقتضای این روایات؛ قائم مطابق سیره رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و علی و حسن و حسین رضی الله عنهم  رفتار نمی­کند؟، آیا قائمی که شما منتظرش هستید دولت یهودیان (اسرائیل) یا (مسیح دجال) نیست؟.

چرا قائم با آئین داود حکم می­کند؟

 آیا این اشاره نیست به اینکه ریشه­های تشیع به یهودیت برمی­گردند؟ بنابراین  دولت اسرائیل لابُد بر اساس آئین داود حکم می­کند و اوّلین اقدامات عملی آن کشتار مسلمانان به خصوص عرب­هاست، و رؤیای دولت اسرائیل انهدام و تخریب مسجدالحرام و مسجد النبی صل الله علیه و آله و سلم  است، و آن‌ها می­خواهند به جای قرآن کتاب دیگری بیاورند، و ادعای مؤسسان و بنیانگذاران مذهب شیعه در مورد تعداد ائمه به تعداد اسباط بنی اسرائیل اشاره دارد که دوازده نفر بودند، همچنین آن‌ها جبرئیل را دوست ندارند، همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٩٧ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ٩٨ [البقرة: 97-98].

یعنی: «بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خدا است) زیرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است (نه این که خودسرانه دست به چنین امری زده باشد). قرآنی که کتاب‌های آسمانی پیشین را تصدیق می‌کند، و هدایت و بشارت برای مؤمنان است».

6- تغییر در ارث

از امام صادق روایت کرده‌اند: «إنَّ اللهَ آخى بين الأرواح في الأظلَّة قبلَ أن يَخلقَ الأبدان بألفي عام،فلو قد قامَ قائمُنا أهل البيت أَوْرَثَ الأخ الذي آخى بينهما في الأظلَّة،ولم يُورث الأخ من الولادة»[707].

یعنی: «خداوند هزار سال قبل از آفرینش کالبد و بدن انسان‌ها در بین ارواح آن‌ها پیوند برادری برقرار کرد، اگر قائم ما قیام کند برادر از کسی ارث می‌گیرد که در بین ارواحشان عقد برادری بسته شده، و برادر ولادتی (پدری و مادری) از او ارث نمی­برد».

زمان ظهور مهدی

س 147 آیا علمای شیعه زمان خروج قائم‌شان را تعیین کرده­اند؟

ج بله، در اصول کافی روایت شده که علی رضی الله عنه  را پرسیدند: دوران حیرت و غیبت چقدر خواهد بود؟ گفت: «شش روز، یا شش سال». گفتم: پس زود می­آید، گفت: «بله همانگونه که سریع آفریده شد».

اما چون قائم بیرون نیامد علمای شیعه گفتند: مدت غیبت هفتاد سال است! ولی هفتاد سال هم گذشت و ظهور نکرد؟ باز علمای شیعه زمان را به دو برابر تغییر دادند و گفتند: یکصد و چهل سال دیگر ظهور می­کند.

سپس علمایشان اعلام کردند که زمان ظهور او وقت مشخصی ندارد!!.

و این زمانی بود که انتظارشان طولانی شد و به شدّت حیرت زده شدند!!.

کلینی از ابی بصیر روایت کرده که گفت: «ابو عبدالله را در مورد قائم پرسیدم، گفت: آنان که وقت خروج او را مشخص می­کنند دروغ گفته­اند، ما اهل بیت وقت تعیین نمی‌کنیم»[708].

طرح ولایت فقیه راه برون رفت از معضل بزرگ

س 148- علمای شیعه برای برون رفت از این معضل عقیده انتظار مهدی خود چه راهی برای قانع کردن پیروان‌شان انتخاب کرده­اند؟

ج- مقوله ولایت فقیه را مطرح کردند، و به دروغ به ابی جعفر نسبت داده­اند که گفته: «هر پرچمی که قبل از پرچم قایم برافراشته شود صاحب آن طاغوت است» و مازندرانی بدان افزود: «گر چه برای حق دعوت کند»[709].  

و همچنین سند و امضایی جعل کرده­اند که برخی از صلاحیت‌های مهدی را به آن‌ها واگذار می­کند: «در مورد حوادثی که پیش می­آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، آن‌ها حجت من برشما هستند و من حجت خدا می­باشم»[710].

پس نظر علمای‌شان بر این ثابت گردید که ولایت فقها فقط در مسائل افتا و امثال آن است، اما ولایت عام و کلی که شامل دولت و حکومت است، از دیدگاه آنان از صلاحیت­های منحصر به فرد امام غایب است چون وقتی برگردد حکمرانی می­کند! و بر همین اعتقاد باقی ماندند تا اینکه خمینی از طولانی شدن انتظار به ستوه آمد، چون می‌دانست همه این‌ها خرافه­ای بیش نیست گفت: «از غیبت کبرای امام ما مهدی هزار سال گذشته است و ممکن است هزاران سال دیگر به طول بینجامد...»[711].

و خمینی در مورد خود و دوستانش می­گوید که آن‌ها بر مردم حجت هستند، همانطور که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  بر مردم حجت بود، و هرکس از اطاعت آنان سرپیچی نماید، خداوند او را مواخذه می­کند و از او حساب می­گیرد[712].

و می­گوید: «به هر حال همه آنچه که به پیامبران واگذار شده به آنان (یعنی فقهای شیعه) نیز سپرده شده است، و به آنچه پیامبران در آن امین قرار داده شده­اند آنان نیز امین قرار داده شده­اند»[713].

ضربه کمر شکن بر شیعه

این گواهی و اعتراف مهم و خطیر یکی آیات و حجّت‌های شیعه یعنی خمینی بر فاسد بودن اساس مذهب شیعه است، او شهادت می­دهد که اجماع فرقه­ی او، شیعه اثنی عشریه در قرون گذشته بر گمراهی بوده است، و اعتقاد به منصوص بودن امام مشخص و تعیین شده باطل بوده است، و تاریخ و واقعیت با وضوح کامل فساد و باطل بودنش را ثابت کرد، و اینک بعد از گذشت سال‌های متمادی؛ از قیام امام صاحب زمان که بتواند بر همه صلاحیت‌های خود استیلاء یابد نومید گشتند، و مجبور شدند با طرح عقیده­ای جدید به نام ولایت فقیه علیه اجماع و عقیده گذشته خود شورش برپا کنند! لذا خمینی مزایای مربوط به امام زمان را به خود و یاورانش که فقهای شیعه هستند اختصاص داد و گفت: علی رغم اینکه نام کسی در دوران غیبت امام به عنوان نائب او منصوص نیست؛ جز اینکه ویژگی‌های حاکم شرعی در بخش عمده فقهای این عصر موجود است»[714].

هدف شیعه از انتساب به اهل بیت

س 149 چرا علمای شیعه خود را به اهل بیت منتسب می­کنند؟

ج- امیر مؤمنان علی رضی الله عنه  گفت: «اگر شیعیانم را مورد بررسی قرار دهم آن‌ها را جز افرادی ستایشگر نخواهم یافت، و اگر آنان را بیازمایم آنان را جز افرادی مرتد نخواهم یافت، و اگر آنان را پالایش و تصفیه کنم از هزار نفر یکی خالص نخواهند شد، و اگر آنان را غربال کنم چیزی از آن‌ها باقی نمی­ماند مگر کسی که از من بوده باشد، آن‌ها از دیر باز است که بر تخت و بالش تکیه زده‌اند و گفتند: ما شیعیان علی هستیم...»[715]. 

همچنین فرمود: «ای شبه مردان نامرد، عقل‌هایتان کودکانه و خردتان زنانه است، ای کاش شما را نمی­دیدم و نمی‌شناختم، شناختی که باعث پشیمانی گردید، و نکوهش به دنبال داشت، خداوند شما را نابود کند! دلم را آکنده از چرک کردید، و سینه‌ام را سرشار از خشم نموده­اید...»[716].

و حسین رضی الله عنه  دست‌هایش را به سوی آسمان برافراشت و علیه شیعیان خود دعا کرد و گفت: «بار خدایا اگر آنان را تا مدتی برای بهره مندی از دنیا باقی گذاشتی آنان را متفرق گردان، و چنان کن که حاکمان هیچگاه از آنان راضی نباشند، آن‌ها ما را فراخواندند تا یاریمان کنند، سپس برای قتل و کشتار ما به پا خاستند»[717].

وقتی هم که ایشان رضی الله عنه  مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد گفت: سوگند به خدا به نظرم معاویه برای من از این‌ها بهتر است، این‌ها ادعا می­کنند که شیعه و طرفدار من هستند، اما برای کشتنم تلاش می­کنند، و مالم را ربودند، سوگند به خدا اگر از معاویه پیمان بگیرم که خون من ریخته نشود و در میان خانواده‌ام با امنیت زندگی کنم بهتر از این است که این‌ها مرا بکشند و آنگاه خانواده‌ام از دست برود....[718].

و وقتی زین العابدین زنان کوفه را دید که گریبان‌شان را پاره کرده و همراه مردان گریه می­کنند با صدایی ضعیف (که به علت بیماری ضعیف شده بود)[719] گفت: «این‌ها ما را کشتند که برای ما گریه می­کنند»[720].

و زینب بنت علی رضی الله عنهم  گفت: ای اهل کوفه، اهل عهد شکنی و خیانت ... آگاه باشید که  کار زشتی کرده­اید و خداوند بر شما خشمگین است و در عذاب جاویدان می­مانید، آیا برای برادرم گریه می­کنید؟ آری، سوگند به خدا گریه کنید، شما به گریه کردن سزاوارترید، پس زیاد گریه کنید و کم بخندید، ننگ بر شما است و با خشم خدا برگشته اید و ذلت و خواری برای شما ثبت گردیده است ...»[721].

باقر گفت :«اگر همه مردم شیعه ما باشند، سه چهارم آنان به ما شک دارند، و یک چهارم دیگرشان احمق‌اند ...»[722].

و باقر رحمه الله  گفت: «اگر مردم همه شیعه ما بودند؛ سه چهارم آن‌ها مشکوک و بقیه احمق می­بودند...»[723].

و وقتی رهبران شیعه نزد ابی عبدالله رفتند و گفتند: «ما را لقب توهین آمیزی داده‌اند که کمر ما را شکسته و دل‌های ما به سبب آن مرده است، و به سبب آن حاکمان ریختن خون ما را حلال شمرده­اند. ابو عبدالله گفت: منظورات لقب رافضه است؟ گفتند: آری، گفت: نه سوگند به خدا آن‌ها شما را رافضه ننامیده­اند، بلکه خدا شما را رافضه نامیده است»[724].

و مجلسی بابی را تحت این عنوان آورده است که: «فضیلت رافضه و ستایش نام‌گذاری با آن» و چهار حدیث در این مورد ذکر کرده است[725].

ضربه کمر شکن

علی بن یزید شامی از ابوالحسن روایت کرد که ابو عبدالله علیه السلام  گفت: «خداوند هیچ آیه­ای در مورد منافقین نازل نکرده مگر اینکه در مورد کسانی نازل کرد که به مذهب تشیع در آمده‌اند»[726].

طعنه و ناسزاگویی اهل بیت از سوی شیعه

س 150– آیا اهل بیت از ناسزاگویی و طعنه زدن علمای شیعه در امان مانده‌اند، لطفا مثال بیاورید؟

ج- خیر، بلکه علمای شیعه همه اهل بیت را جز علی بن ابی طالب رضی الله عنه  مرتد شمرده‌اند!! از ابی جعفر رضی الله عنه  روایت کرده­اند که گفته است: «وقتی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  وفات یافت همه مردم به جاهلیت برگشتند جز علی و مقداد و سلمان و ابوذر ...»[727].

و گفتند: علی رضی الله عنه  در مورد پذیرفتن اسلام تردید داشت و از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  درخواست مهلت کرد و گفته: «این دین مخالف دین پدرم است، در مورد آن می‌اندیشم»[728].

و در بعضی از کتاب‌هایشان[729] آمده است که سفیان بن لیلی حسن بن علی رضی الله عنه  را مذل المؤمنین نامید، چون حسن خلافت را به معاویه واگذار کرده بود.

و شیعیان حسین علیه او شوریدند و خیمه و کالاهای او را چپاول کردند، و ابن بشیر اسدی به پهلوی او خنجر زد!! و او را در حالی که زخمی بود به مداین آوردند[730].

و در مورد جعفر بن علی گفته­اند: «جعفر فاسق آشکار و شراب‌خوار است، و فرومایه‌ترین مردی است که او را دیده‌ام، حرمت و ارزش خویش را حفظ نکرده، و خود را حفظ نمی­کند و سبک و بی ارزش و....است»[731].

و محدث معروف شیعه زرارة – خداوند رسوایش کند- به ریش ابوعبدالله می‌گوزید!![732]، و گفت در مورد تشهّد سؤال کردم، گفت: «أشهدُ أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له،وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله» گفتم: التحیات والصلوات. گفت: التحیات و الصّلوات. وقتی بیرون رفتم گفتم: فرداد اگر با او دیدادر کردم ازاو سؤال می­کنم. فردا از او در مورد تشهّد سؤال کردم، دوباره همان پاسخ قبلی را داد، گفتم: التحیات والصلوات. گفت: التحیات و الصّلوات. به خود گفتم: فردا دوباره از او سؤال می­کنم، بعد سؤال کردم. در روز سوّم به ریشش گوریدم، و گفتم: هرگز رستگار نمی­شود![733].

ای بزرگان شیعه ایا این معقول و پذیرفتنی است، آیا شرم و حیا نمی­کنید؟!

و در مورد این آیه گفته‌اند در مورد عبّاس عموی رسول صل الله علیه و آله و سلم  نازل شده که می‌فرماید:

﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ١٢ [الحج: 12][734].

یعنی: «آنان جز خدا چیزهائی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که نه زیانی می‌توانند بدیشان برسانند و نه سودی را. این، سرگشتگی فراوان، و گمراهی بسیار دور (از حق و حقیقت) است».

و کلینی حکم کفر را در مورد عبدالله بن عباس رضی الله عنهما  صادر کرده است[735].

و رهبران شیعه در مورد پسر امامشان رضا علیه السلام  شک کرده­اند که آیا پسر او است یا نه، و زنش را به زنا متهم کرده‌اند، و تا قیافه شناسان را نیاوردند و در مورد حلال زاده بودنش حکم نکردند قانع نشده­اند، بعد از آن امامشان رضا را تصدیق کرده‌اند![736].

و کلینی در کتاب فروع روایت کرده که فاطمه راضی به ازدواج با علی رضی الله عنه  نبود و گفت: سوگند به خدا به شدّت محزونم، و فقر و مستمندی­ام شدّت یافت و بیماری­ام طولانی گردیده است[737].

تعداد دختران رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  به ادعای شیعه

س 151 نزد علمای شیعه تعداد دختران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  چقدر بوده است؟

علمایشان گفته‌اند: «بعد از  پژوهش در نصوص تاریخی دلیلی نیافته­ایم که ثابت کند جز فاطمه زهرا پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  دختر دیگری داشته باشد، بلکه ظاهر امر این است که دختران دیگر، دختر خدیجه از شوهر اول او بوده اند»[738].

بلکه عالم شیعه علی کوفی گفته: «رقیه و زینب همسران عثمان رضی الله عنه  نه دختر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بودند و نه دختر خدیجه!»[739].

طینت (ماده آفرینش انسان‌ها)

س152 عقیده علمای شیعه در مورد خاک و ماده آفرینش چیست؟

ج- آن‌ها معتقدند که شیعه از ماده خاک ویژه­ای آفریده شده، و سنّی از خاک دیگری خلق شده و این دو خاک به صورت مشخصی با هم آمیخته شده­اند، بنابراین همه گناه و جنایت­هایی که از شیعه سر می­زند به خاطر تحث تأثیر قرار گرفتن او از ماده و خاک سنّی است، و درستکاری و امانتداری که در سنّی وجود دارد به خاطر تأثیر خاک وماده شیعی در اوست، و روز قیامت گناهان شیعه روی اهل سنّت قرار گرفته و نیکی­های اهل سنّت به شیعیان داده می‌شوند[740].

و جزائری می­گوید: «اصحاب ما این احادیث را با سندهای زیادی در اصول و غیره روایت کرده‌اند، بنابراین جایی برای شک و انکار آن باقی نمانده است، بلکه این‌ها روایات متواتر و مشهوری هستند»[741].

توضیح:

این مانند ادعای ابلیس بود که گفت:

﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ٧٦ [ص: 76].

«من بهتر از او هستم. تو مرا از آتش آفریده‌ای و وی را از گِل».

نکته­های خنده‌دار

*- ازابی عبدالله رضی الله عنه  روایت است که گفت: «خاک قبر حسین شفای هر بیماری است و  بزرگترین دواست»[742].

*- و روایت کرده‌اند امام: «سجده بر خاک قبر حسین رضی الله عنه  تا زمین هفتم روشنایی می‌بخشد»[743].

*- و...«بهترین چیز که با آن افطار شود خاک قبرحسین رضی الله عنه  است»[744].

*- و... «کام نوزادان خود را با خاک قبر حسین رضی الله عنه  شیرین کنید، زیرا خاک قبر حسین سبب امان است»[745].

دیدگاه شیعه نسبت به اهل سنّت

س 153 - عقیده علمای شیعه درمورد اهل سنّت که آن‌ها را ناصبی وعامه               می‌نامند چیست؟

ج1- گفته­اند: فقط در ظاهر احکام اسلام بر آن‌ها اجرا می­شود، وعلمای شیعه اجماع کرده­اند که آن‌ها اهل دوزخ هستند.

 زین العابدین بن علی عاملی که نزد شیعه ملقّب به شهید ثانی است می­گوید: «کسانی که می­گویند مخالفان ما (اهل سنّت) مسلمان هستند؛ می­خواهند اجرای بخش عمده احکام مسلمین در ظاهر بر آن‌ها درست باشد نه اینکه آن‌ها را در واقع مسلمان بدانند، بنابراین نقل کرده­اند که به اجماع آن‌ها به جهنم می­روند[746].

و مجلس در مورد اهل سنّت گفته: «از بعضی روایات، بلکه از روایات متعدد چنین بر می­آید که آن‌ها در دنیا هم در حکم کفار هستند، امّا از آنجا که خداوند می­دانست حکّام ستمگر و پیروان‌شان بر شیعیان مسلّط می­شوند، و به معاشرت و همزیستی با ایشان مبتلا شده و برایشان ممکن نیست از آن‌ها پرهیز کنند، و معاشرت و همزیستی و ازدواج با آن‌ها را ترک کنند، جهت آسان کاری حکم اسلام را در دنیا بر آن‌ها جاری کرده، ولی وقتی قائم علیه السلام  ظهور کند؛ مانند سایر کفّار در همه موارد حکم صادر می‌کند، و در آخرت هم به جهنّم می­روند، و با کفّار برای همیشه در دوزخ می­مانند، و با این نظریه بین روایات متضاد تلفیق می­شود، چنان که مفید و شهید ثانی به آن اشاره کرده‌اند»[747].

2- می­گویند: به اجماع رأی، اهل سنّت کافر و پلید هستند، جزائری گفته: «آن‌ها به اجماع علمای شیعه امامیه؛ کافر و نجس هستند، و از یهود و نصارا بدترند»[748].

3- نمازخواندن بر آن‌ها جایز نیست و حیوانی که آن‌ها ذبح کنند حلال نیست. خمینی می­گوید: ­«بنا به صحیح­ترین قول نماز خواندن بر هر مسلمانی واجب است، حتی بر مخالفان حق، و بر کافر با همه اقسام آن جایز نیست، و نیز جایز نیست بر کسانی که به کفر آن‌ها حکم شده همچون نواصب (اهل سنّت)»[749].

و نیز گفته: «ذبیحه همه فرقه‌های اسلامی حلال است، جز ناصبی؛ گرچه به اسلام تظاهر کند»[750].

  4- می­­گویند: اهل سنّت  اولاد زنا هستند.

شیخ و امام علمای شیعه کلینی از ابی جعفر روایت کرده که (به افترای آن‌ها) گفته: سوگند به خدا که همه مردم جز شیعیان ما زنازاده هستند[751].

و عیاشی از از جعفر بن محمّد علیه السلام  روایت کرده که گفت: «هر نوزادی وقتی که به دنیا می­آید حتماً شیطانی نزد او حاضر می­شود، اگر فهمید که از شیعیان ماست، شیطان او را از آن ابلیس حفظ می­کند، و اگر از شیعیان ما نبود؛ شیطان انگشتی را آنقدر در کون(عقب) پسر بچه نگه می­دارد تا مأبون و زن­صفت شود، و اگر دختر بچه بود انگشتش را در جلو او قرار می­دهد تا فاحشه شود[752].

5- می­گویند: آن‌ها بوزینه و خوک هستند[753].

6- می­گویند کشتن و ترور کردن  اهل سنّت  واجب است: «به ابی عبدالله گفتم: در مورد کشتن ناصبی چه می‌گویی؟ گفت: خونش مباح است، ولی نگران خودت هستم، اگر توانستی بر او مسلّط شوی دیواری روی او منهدم کن، یا او را در آب غرق کن تا به قتل او علیه تو گواهی داده نشود، گفتند: در مورد خوردن مالش چه می‌گویی؟ گفت: اگر میتوانی مالش را بخور»[754].

و در روایتی دیگر آمده است: «بر شما لازم است آن‌ها را ترور کنید»[755].

7- واجب بودن سرقت اموال اهل سنّت:

روایت کرده­اند: «هرجا مال ناصبی را یافتی بردار امّا یک پنجم آن را بپرداز»[756].

و روایت کرده­اند: «مال ناصبی و همه متملکات او حلال است»[757].

8- مخالفت با آن‌ها واجب است:

 صدوق شیعه از علی ابن اسباط روایت کرده که گفت: «به رضا گفتم: مسئله­ای پیش می­آید و من حکم آن را نمی­دانم و در آن شهر که من هستم کسی از هواداران تو نیست که در باره­اش از او فتوا بخواهم، چکار کنم؟ گفت: نزد فقیه(سنّی) آن شهر برو و سؤال کن، او به تو هر فتوایی داد بر خلاف آن عمل کن چون حق در مخالفت با آن است»[758].

و از امام صادق روایت کرده‌اند که در مورد دو حدیث که با یکدیگر متضاد هستند گفت: «هر دو حدیث را بر روایات عامه عرضه کنید، حدیثی را که با روایات آن‌ها موافق بود ترک کنید، و آنچه را با روایات آن‌ها مخالف بود بگیرید»[759].

9- لعن و نفرین اهل سنّت را بزرگترین عبادت به حساب آورده­اند:

شیخ محّد حسن نجفی گفت: «بلکه هجو و ناسزاگویی آن‌ها در ملأ عام از بهرترین عبادت‌ها است مگر این که تقیه کردن مانع باشد، و بهتر از همه غیبت کردن آن‌ها است به روشی که همه شیعیان در همه عصرها و سرزمین‌ها بدان روش عمل کرده­اند، بطوری که همه کاغذها را از آن پر کرده‌اند، و اصلاً این غیبت نزد آن‌ها برترین طاعت و کامل­ترین تقرّب است. پس جای تعجّب نیست که ادعا شود در این مورد اجماع حاصل شده، همانگونه که برخی گفته­اند، و حتّی می­توان این نکته را از ضروریات و بدیهّات دین برشمرد، چه رسد به اینکه قطعی و حتمی است»[760].

بارها هم گفته شده که منکر ضروریات دین نزد آن‌ها کافر است.

چرا شیعه گاهی بر جنازه سنّی نماز میّت می­خوانند؟

جای دارد کسی سؤال کند: پس چرا مشاهده می­کنیم برخی از شیعیان اثنی عشری در مسجد الحرام و مسجد نبوی بر جنازه اهل سنّت نماز میّت می­خوانند؟

جواب این است: تا علیه آن‌ها دعا کنند![761].

مرجع شیعه ابن بابویه قُمی گفت: «اگر مردم از مخالفان ما بود؛ بعد را تکبیر چهارم بگو: خدایا این بنده­ات را خوار و رسوا کن، و او را به آتش انداز، و عذاب شدید و مجازات سخت خود را به او بچشان، خدایا عذاب را برایش تخفیف نده، و او را وارد آتش کن، و درونش را مملو از آتش گردان، و قبرش را تنگ کن، چون او علیه اولیای تو تجاوز کرده، و ولایت دشمنانت را داشت، خدایا عذابش را تخفیف نده و عذاب را روی او بریز. وقتی جنازه برداشته شد بگو: خدایا او را رفعت وبلندی نده، و از گناهش پاک نکن»[762].

و شیخ مفید گفته: «برای هیچ کس از اهل ایمان (شیعه) جایز نیست که مخالفین حق در ولایت را غسل دهد، و بر او نماز بخواند مگر از جهت تقیه ضرورتی در کار باشد، در آن صورت با روش غسل اهل خلاف او را غسل دهد، و چیزی از پوستش را از او باقی نگذارد، و اگر بر او نماز خواند بر او لعنت بفرستد و برایش دعای خیر نکند»[763].

امّا چرا بزرگان شیعه با اهل سنّت چنین رفتار می­کنند؟

شیخ طوسی پاسخ داده: «چون مخالف اهل حق کافرند، پس واجب است با حکم کافر با او رفتار کرد»[764].

نکاح موقّت از دیدگاه شیعه

س 154 - آیا علمای شیعه در مورد فضیلت ازدواج موقت روایاتی دارند، و حکم کسی که آن را انکار کند چیست؟

ج - با دروغ و افتراء به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نسبت داده‌اند که گویا گفته: «هرکس با زن مؤمنی صیغه (ازدواج موقت) کند مثل این است که هفتاد بار کعبه را زیارت کرده باشد»[765].

و نیز به ایشان نسبت داده‌اند: «وقتی به معراج برده شدم؛ جبرئیل به من ملحق شد و گفت: ای محمّد خدا فرموده: از تمام کسانی از امّت تو گذشتم که با زنان متعه کنند»[766].

 و سیّد و سرور شیعه  فتح الله کاشانی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  (به دروغ) روایت کرده که گفت: «هرکس یک بار صیغه کند؛ درجه و مقام او همچون درجه و مقام حسین رضی الله عنه  خواهد بود، هر کس دو بار صیغه کند مقامش همچون مقام و رتبه حسن خواهد بود، و هرکس سه بار صیغه کند مقام و درجه او به مقام علی ابن ابی طالب می­رسد، و هرکس چهار بارصیغه کند؛ مقام او به مقام من می­رسد»[767].

و ایمان انسان مؤمن کامل نمی­شود تا متعه نکند! روایت کرده­اند: «إنَّ المؤمنَ لا يَكملُ حتى يتمتَّع»[768].

و در مورد کسی که ازدواج موقت را قبول نکند حکم کرده‌اند که او کافراست! شیخ شیعه عاملی می­گوید: «چون مباح بودن ازدواج موقت از ضروریات مذهب امامیه است»[769].

 و چنانچه پیشتر گفته شده به اعتقاد آن‌ها مُنکر ضرورت کافر است.

تناقض:

روایت کرده‌اند که امیرمؤمنان علی بن ابی طالب رضی الله عنه  گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم   در روز خیبر گوشت الاغ‌های اهلی و ازدواج موقت را حرام کرد[770].

و ابو عبدالله رضی الله عنه  را درباره ازدواج موقت پرسیدند، در پاسخ گفت: «خودت را با آن آلوده نکن»[771].

صیغه با دختر بچه شیرخوار و...

س 155– آیا نزد علمای شیعه صیغه با دختر شیر خوار و زن زناکار و با زن و دخترش جایز است؟

ج بله، امام خمینی می­گوید: «سایر لذت جویی­هایی همچون لمس کردن با شهوت و به آغوش گرفتن، و چسپاندن ران، حتی با کودک شیر خوار اشکالی ندارد»[772].

و شیخ طوسی گفته: «در مورد اجازه داشتن متعه با زن فاحشه روایت نقل شده، مگر اینکه روسپی­گری او مانع باشد»[773].

و در مورد ازدواج موقت با زن زناکار و روسپی می­گوید: «صیغه کردن زن روسپی با کراهت جایز است ... و اگر زن روسپی را صیغه کرد باید او را از زنا و فاحشه بازدارد»[774].

و بارها زنی را همراه با مادرش، یا دو خواهر، یا با عمه و خاله در صیغه جمع جمع کرده­اند بدون اینکه از آن خبر داشته باشند، حتّی آخوندهای بزرگشان چنین کاری کرده‌اند بطوری که با زنی صیغه کرده و از او دختری به دنیا آمده، و بعد از چند سالی دختر بزرگ شده (بدون اینکه دختر و پدر همدیگر را بشناسند) آقا با دختر هم نکاح عقد موقّت بسته[775].

خُمس

س 156 خُمس چیست و علمای شیعه در مورد آن چه دیدگاهی دارند؟

ج- خمس مالیات و خراجی است که علمای شیعه ادعا می­کنند متعلق به ائمه آنهاست، و روایتی ساخته‌اند که می­گوید: «خُمس دادن به ما فرض است»[776].

و از جمله اسباب و انگیزه­های  ابداع و اختراع خُمس از جانب علمای این بود که (با تطمیع) علما و طلاب علوم دینی را فریب دهند و به شیعه بگروند»[777].

و از ابو بصیر روایت است که گفت: «در مورد ساده‌ترین چیزی که انسان را به دوزخ می­برد سؤال کردم؟ امام گفت: خوردن یک درهم از مال یتیم، و ما یتیم هستیم»[778].

و در روایتی آمده: «پراختن خمس کلید روزی شما است»[779].

توضیح:

ضریس کنانی از ابو عبدالله روایت کرده که گفت: «آیا می­دانی چگونه زنا در میان مردم شایع شد؟ گفتم: فدایت شوم نمی­دانم، گفت: از طریق خمس ما اهل بیت، زیرا خمس فقط برای پاکترین شیعیان ما است، و آنان را حلال زاده می­کند»[780].

و علمای شیعه در کتاب‌های معتبرشان ثابت کرده­اند که ائمه­ایشان شیعیان خود را از پرداخت خُمس معاف کرده­اند[781].

ولی علمایشان در آن وقت آن را به زمان غیبت مقید کرده و گفته­اند تا وقتی که مهدی از مخفیگاهش بیرون بیاید شیعیان از دادن خمس معاف هستند، ولی مهدی موهوم هرگز نمی­آید».

شیخ یحیی حلّی گفته: «برای هیچ کس جایز نیست در خمس بدون اجازه امام در حضور او تصرّف کند، امّا در حال غیبت امام برای شیعیان آن‌ها تصرّف در همه حقوق‌شان، از خمس و ازدواج و تجارت و مسکن و غیره جایز است. و امام صادق گفته: «هر زمینی که در تصرف شیعیان ماست تا زمان قیام قائم ما برایشان حلال است، و این کرم و فضل ایشان است»[782].

مراحل تحوّل در خُمس

س157– لطفاً به طور خلاصه تحولات و تغییرات را که علمای تاجر مذهب شیعه در خمس بوجود آورده­اند را بیان کنید؟

ج *- تغییر اوّل: بعد از قطع سلسله امامت دروغین و غبیت مهدی موهوم گفتند: خمس فقط حق امام غایب است؟! آنگاه بیش از بیست دزد به پا خاستند و ادعا کردند که امام موهوم مخفی آن‌ها را جانشین خود کرده تا خُمس را از مردم بگیرند، و  به زیر زمین محل اختفای او برسانند!!.

*-مرحله دوّم: نائبان امام به خاطر دزدی و چپاول خود با همدیگر حسادت ورزیدند و گفتند: پرداخت خُمس واجب است اما نه به نائب­های امام، بلکه خمس باید جدا شود و در زیر زمین دفن گردد! تا وقتی که امام مخفی از مخفیگاه  بیرون می­آید و آن را برمی‌دارد.

*- سپس برای بار سوّم مسئله تغییر کرد و گفتند: پرداخت خمس واجب است، امّا نباید در زمین دفن شود، بلکه باید آن را نزد مرد امانتداری گذاشت، و امانتداری کامل جز در میان فقهای شیعه یافت نمی­شود، و فقیه شیعه خمس را به مهدی غایب خواهند رساند[783].

*- باز برای بار چهارم آن را تغییر دادند و گفتند: پرداخت خمس به فقهای مذهب شیعه واجب است، نه برای این که آن را نگهداری کنند، بلکه باید آن را به فقرای اهل بیت که مستحق هستند بدهند![784].

*- سپس در مرحله پنجم خُمس را به فقها تحویل می­دادند تا در هر جا که مناسب می­دانند خرج کنند، مثلا برای نشر کتاب‌های شیعه، و ابتدا بیشترین سهم را خود برمی‌داشتند![785]. خصوصاً که همه فقهای شیعه ادعا می­کنند از اهل بیت  هستند!!.

و هنگامی که برخی از پیروان‌شان از سپردن و واریز کردن این مبالغ به حساب فقها سرباز زدند، روایتی دیگر ساختند مبنی بر اینکه: «هرکس یک درهم یا کمتر از یک درهم خمس را پرداخت نکند؛ اسم او در لیست کسانی درج می­شود که به اهل بیت ظلم کرده­اند، و حقوقشان را غصب نمودند، و هر کسی عدم پرداخت خمس را حلال بداند کافر است»[786].

رقابت شدید بین علمای شیعه بر سر چگونگی بدست آوردن مبالغ بیشتر از خُمس پدید آمد، و آشکارا اعلام کردند که هرکس خمس را پرداخت کند تخفیف زیادی برایش قائل خواهیم شد!!.  

و این رقابت‌های شرافتمندانه تجاری بین علمایشان تا جایی افزایش یافت که این فقیه و عالم پنجاه درصد تخفیف می­داد و آن یکی بیشتر و ... و همین طور[787].

آخرین وضعیت خُمس در سال‌های اخیر (و در زمان) این است که فتوا داده­اند که هرکس می­خواهد عازم سفر حج یا عمره باشد؛ باید همه دارایی خود را قیمت­گذاری کند سپس خمس آن را به فقهای شیعه بدهد، در غیر این صورت حج او باطل است!![788].

ضربه کمر شکن

از عبدالله بن سنان روایت کرده‌اند که گفت: از ابو عبدالله شنیدم گفت: «خُمس فقط در مال غنیمت واجب است»[789].

وسخن آخر در مورد دیدگاه علمای شیعه در رابطه با خُمس این است که آن‌ها این مسأله را از علمای مسیحی قرون وسطای اروپا برگرفته­اند که پیروان کلیسا را ملزم کرده بودند یک دهم باج و مالیات خود را به کشیش­ها بپردازند.   

(ویلز مسیحی) می­گوید: «کلیسا پیروان و رعیت را به پرداخت یک­دهم سرمایه مجبور کرده بود، و این مبلغ را به عنوان حق خود طلب می­کرد نه به عنوان کمک و همکاری»[790].

بیعت با امام از دیدگاه شیعه

س158- عقیده علمای مذهب  شیعه در مورد بیعت چیست؟

ج شیعه از ابو جعفر روایت کرده­اند که گفت: «هر پرچمی که قبل از پرچم قایم برافراشته شود؛ صاحب آن طاغوت است»[791].

و در رابطه با کسی که به دادگاه‌ها و حکّام اهل سنّت جهت داوری و دادخواهی مراجعه کند گفته­اند: «هرکس برای گرفتن حق یا باطلی به دادگاه­های اهل سنّت مراجعه کند؛ در حقیقت پیش طاغوت رفته است، و آنچه برای او حکم شود، گر چه حق ثابت او باشد؛ بر او حرام است، چون آن را بر اساس حکم و قضاوت طاغوت گرفته است»[792].

آیت شیعه خمینی در توضیح این روایت گفت: «امام خود از مراجعه به پادشاهان وقاضیان آن‌ها نهی کرده، و مراجعه به آن‌ها را مراجعه به طاغوت به حساب آورده است»[793].

و علمای شیعه فتوا داده­اند که کار کردن در حکومت‌های اهل سنّت جایز نیست به شرط این که توطئه­ای علیه حکومت و اهل سنّت برنامه ریزی کند و به آن‌ها زیان برساند، و منافعی عاید شیعه گردد، و گر نه کار کردن پیش آن‌ها برابر با کفر ورزیدن به خداوند بزرگ است؟!!.

بنابراین روایتی ساخته و پرداخته­اند مبنی بر اینکه: «وارد شدن به نظام و حکومت ایشان و کمک کردن به آن‌ها و تلاش برای رفع نیازهای آنان برابر با کفر است، و نگاه کردن عمدی به آن‌ها از جمله گناهان کبیره­ای است که سزاوار دوزخ است»[794].

س159– آیا برای شیعه جایز است که قبل از ظهور قائم موهوم با یکی از حکام بیعت کنند؟

ج نصوصی که علمای شیعه از امامان‌شان روایت می­کنند بیش از یازده قرن است که هر شیعه­ای را فرامی­خوانند با هیچیک از خلفای مسلمین بیعت نکنند مگر از روی تقیه، و می­گویند: بر شیعه­ها واجب است که هر صبح با قائم بیعت تازه کنند.

یکی از دعاهای علمای شیعه دعای عهد است که در آن آمده است: «بار خدایا در این صبح و تا وقتی که زنده هستم عهد و پیمان و بیعت خود را با او(امام) تجدید می‌کنم، و عهد او در گردن من است، هرگز آن را از گردنم در نمی­آورم..»[795].

 علت چیست؟

 شیخ معاصر شیعه محمّد جواد مغنیه پاسخ داده و می­گوید: «تشیع در هر حال به مبارزه با حکامی می­پردازند که فاقد نص و حکمت و اولویّت و ... باشد، بنابراین آن‌ها از نظر دین و ایمان همواره حزب مخالف بوده‌اند»[796].

فعالیت شیعه در حکومت مسلمانان

س160– چه وقت برای شیعه جایز است نزد خلفای مسلمین کار کند؟

ج خمینی می­گوید: «اگر هدف از کار کردن در دستگاه‌های ستمگران انتقام گرفتن از حکام ستمگر، یا انقلاب و شورش علیه آن‌ها باشد طبیعی است که اسلام به آن اجازه می­دهد، بلکه کار کردن و وارد شدن به آن نظام‌ها گاهی واجب است، و ما در این مورد اختلاف نداریم»[797].

و می­گوید: «از جمله تقیه جایز این است که همراهی شیعه با کاروان شاه و حکومت و وارد شدن ظاهری او کمکی برای اسلام و مسلمین باشد، مثل وارد شدن نصیر الدین طوسی(به حکومت اهل سنّت)»[798].

و شیخ معاصر شیعه عبدالهادی فضلی می­گوید: «زمینه­سازی برای ظهور امام مهدی با فعالیّت سیاسی از طریق ایجاد آگاهی، و افزایش بینش سیاسی، و انقلاب مسلحانه انجام می­گیرد»[799].

بارزترین فتوحات شیعه در تاریخ

س 161 لطفا مهم­ترین فتوحات اسلامی را که در طول تاریخ شیعه انجام داده­اند نام ببرید؟

ج شیعه حتّی یک وجب از خاک سرزمین کفر را فتح نکرده، بلکه تا جایی که توانسته­اند سرزمین‌های مسلمین و راز و اسرارشان را در اختیار کفار- از هر دینی که بوده ­باشند- قرار داده­اند، و تاریخ گواه این قضیه است، از آن جمله اینکه : یکی از علمایان شیعه در مورد آنچه استاد او ابو طاهر قرمطی علیه بیت الله الحرام و کعبه مشرفه و حجاج بیت الله در سال 317 هجری کرده است را چنین ذکر می­کند: «حجاج بیت الله الحرام سالم به مکه رسیدند و آنان که از راه‌های دور و درازی آمده بودند ناگهان دیدند که در روز هشتم ذی الحجه ابو طاهر قرمطی به آن‌ها حمله­ور شد، و اموال آنان را به غارت کرد و تعداد زیادی از حجاج را در مکه و دره­های آن و در مسجدالحرام و در داخل حرم کعبه به قتل رساند، و قرمطی بر درب کعبه نشست و حجاج در اطراف او در خون خود می‌غلتیدند و از دم تیغ گذرانیده می­شدند و او می­گفت:

انا لله وبالله انا يخلق

 

الخلق واُفينهم أنا

«سوگند به خدا که من مردم را می­آفرینم، و من آن‌ها را فنا و نابود می­کنم».

سپس قرمطی دستور داد کشته شدگان را در چاه زمزم دفن شوند و تعداد زیادی از آن‌ها در محل کشته شدن‌شان در حرم و در مسجدالحرام دفن گردیدند، همچنین قبه زمزم را منهدم کرد و دستور داد کعبه را از جای برکنند و پوشش آن را در آورد و آن را تکه تکه کرد و بین همراهانش تقسیم نمود، و به مردی دستور داد تا بالای کعبه رفته و میزاب آن را در آورد، وقتی بالای کعبه رفت از آن به سر به زمین افتاد و بلا فاصله به هلاکت رسید، در این وقت قرمطی از بیرون آوردن میزاب خود داری کرد. سپس دستور داد که حجر الاسود از جا در آورده شود، آنگاه یکی از سربازانش با ابزار سنگینی که در دست داشت بر حجرالاسود کوبید و گفت: کجا هستند پرندگان ابابیل، کجا هستند سنگ گل­ها، سپس حجرالاسود را بیرون آورد، و آن را با خودشان بردند و بیست و دو سال حجرالاسود نزد آن‌ها باقی ماند. در آن سال کسی حج نکرد چون مردم از وقوف به عرفه منع شدند[800].

و همچنین کاری که شیخ شیعه ابن علقمی وزیر خلیفه مستعصم عباسی کرد، و نیز فعالیت‌ها و تلاش‌هایی که نصیرالدین طوسی برای براندازی و از هم پاشیدن لشکر اسلام تلاش کردند و بسیاری از افراد لشکر اسلام مستقر در بغداد را طرد کردند و آمار نیروها را کاهش دادند، بطوری که تعداد افراد لشکر را به ده هزار نفر تقلیل دادند، سپس با تاتارها نامه­نگاری کردند و ضعف کشور و اسرار نظامی را براشان توضیح دادند، و آن‌ها را به اشغال و سقوط بغداد امیدوار کردند، و وقتی که لشکر تاتار هجوم آورد ابن علقمی خلیفه مسلمین را از جنگیدن با آن‌ها بازداشت و گفت: آمدن تاتار به مصلحت ماست، و خلیفه را قانع کرد تا به همراه افراد خواص خود و همراه او برای صلح به استقبال تاتار برود، و از سوی دیگر ابن علقمی و برادرش طوسی به تاتار اشاره کردند که صلح نکنید، بلکه خلیفه و همراهانش را به قتل برسانید. بنابراین خلیفه و همراهانش کشته شدند، سپس تاتار به بغداد هجوم آورد  و زنان و مردان بغداد را قتل عام کردند، و کسی جز کافران ذمی از یهودی و مسیحی در میان مردم بغداد نجات نیافتند؟!!.

 تاتارهای مغولی حدود یک میلیون مسلمان را در بغداد به خاک و خون کشیدند و در تاریخ اسلام هیچ فاجعه­ای همچون فاجعه هجوم تُرک‌های کافر موسوم به تاتار سهمگین نبوده است، آن‌ها هاشمی‌ها را کشتند و زنان عباسی وغیر عباسی را به اسارت در آوردند[801]!.

امّا با این وجود؛ علمای شیعه استاد خود ابن علقمی و دوستش طوسی را گرامی می‌دارند، و کاری را که علیه مسلمین کردند شاهکاری بزرگ به حساب می­آورند. مجلسی استاد خود نصیر الدین طوسی را اینگونه تحسین کرده است: «و شیخ اعظم نصیر الدین طوسی محمّد بن حسن طوسی وزیر سلطان هولاکو بود»[802].

و خمینی می­گوید: «مردم با نبود خواجه نصیر الدین طوسی و افرادی چون او که خدمات بزرگی به اسلام کرده­اند احساس کمبود می­کنند»!![803].

 پیش از او استادش خوانساری در بیان شرح حال نصیر طوسی از خدمات او پرده برداشته و گفته است: از جمله امور مشهور و معروف این است که او بدیدار سلطان محتشم هولاکوخان رفت و از او درخواست کرد با آمادگی کامل به بغداد حمله­ور شود و با نابود کردن پادشاه عباسی و قتل عام پیروان آنان و توده مردم، بندگان را راهنمایی کند و شهر‌ها را اصلاح و آباد نماید، تا اینکه خون پلیدشان را چون نهر جاری کرد و خونشان را در دجله ریخت و از آنجا راهی سرای هلاکت و آتش جهنم گردید»[804].

و شیخ و مرجع دیگر شیعه ابن یقطین وزیر خلیفه هارون الرشید در یک شب پانصد نفر از مسلمین را به قتل رسانید.

عالم شیعه الجزائری می­گوید: «در روایات آمده که علی بن یقطین؛ وزیر هارون الرشید؛ گروهی از مخالفان را در زندانش گردآورد و به سربازانش دستور داد سقف زندان را روی زندانیان تخریب و منهدم کنند که در نتیجه همه آن‌ها مردند که تقریبا پانصد نفر بودند»[805].

و این سلطان اعظم شیعه شاه عباس اوّل بود که وقتی بغداد را فتح کرد؛ دستور داد قبر ابوحنیفه رحمه الله  را به محل قضای حاجت تبدیل کنند، و دو قاطر را وقف کرد و دستور داد آن‌ها را در چهار راه بازار ببندند تا هر کس نیاز به دستشویی داشت سوار بر یکی از آن قاطرها برای قضای حاجت (و تخلیه شکم) خویش بر قبر آن عالم بزرگوار رفته و قضای حاجت کند. تا اینکه روزی از خادم قبرستان پرسید اینجا خدمت چه می­کنی در حالی که ابوحنیفه اکنون در پایین‌ترین نقطه دوزخ قرار دارد؟ او هم گفت: در این قبر پدر بزرگ تو مرحوم شاه اسماعیل وقتی بغدا را فتح کرد سگ سیاهی را دفن کرده، چون استخوانهای ابوحنیفه را بیرون آورد، و در جای او سگ سیاهی را دفن کرد، پس من در خدمت آن سگ هستم».

سپس شیخ شیعه جزایری در توضیح آن گفته: «او در سخنش راستگو بود، چون مرحوم شاه عباس چنین کاری کرد»[806].

آیا شیعه با ما مشترکات دینی دارند؟

س  162 و در پایان، آیا خدا و پیامبر و امام ما و علمای شیعه یکی است؟

ج- امام شیعه نعمت الله جزائری این سؤال را اینگونه پاسخ داده است: «خدا و پیامبر و امام ما با خدا و پیامبر و امام آن‌ها یعنی (اهل سنّت) یکی نیست، خدای آن‌ها کسی است که محمّد پیامبرش بوده و جانشین پیامبرش ابوبکر است، ما نه آن پروردگار را قبول داریم و نه آن پیامبر، بلکه می­گوییم: خدایی که جانشین پیامبرش ابوبکر است؛ خدای ما نیست و آن پیامبر هم پیامبر ما نیست»[807].




[1]- اصول الکافی ج 1 / 452 .

[2]- المنیه و الامل ابن مرتضی ص 30 و ابو الحسین ملطی در التنبیه و الرد ص 158 .

[3]- أصول الکافی ج1/179 (کتاب الحجة حدیث شماره 6 باب شأن : إنا أنزلناه في ليلة القدر وتفسيرها).

[4]- الفصول المهمه  حر عاملی ص 235 و وسائل الشیعه  حر عاملی ج 27 / 34 .

[5]- تفسیر العیاشی أبی النصر محمد بن مسعود بن عیاش سلمی سمرقندی معروف به لعیاشی ج2/35.

[6]- أصول الکافی ج1/139 (کتاب الحجة ح1 باب أن الأئمة علیه السلام  نور الله عز وجل) .

[7]- أصل الشیعة ص233-234 محمد حسین آل کاشف الغطاء .

[8]- الفصول المهمه فی اصول الائمه  حر عاملی ص 235 و وسائل الشیعه ج 27 / 34 .

[9]- الکافی ج 1 / 192 .

[10]- مستدرک الوسائل نوری ج 10 / 416 و البلد الامین کعخمی ص 297 .

[11]- اعلام الوری با علام الهدی  فضل بن حسین طبرسی ص 270 .

[12]- شرح الجامع علی الکافی محمد صالح بن احمد مازندرانی متوفای 1081 هجری ، ج 2 / 272 .

[13]- قبلی ج 2 / 272

[14]- اصول کافی ، ج 1 / 265 .

[15]- الاستبصار فیما اختلف فیه من الأخبار أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی ت460 وملقَّب به شیخ الطائفة ج1/144-145 (کتاب الطهارة ح9 باب الخمر یصیب الثوب والنبیذ المسکر)، وسائل الشیعة ج20/463 ح4 (باب أن من تزوج امرأة حرمت عليه أمها وجدتها وإن لم يدخل بها).

[16]- بحار الانوار ج 92 / 78 106.

[17]- تفسیر عیاشی ج 1 / 13 و تفسیر البرهان ص 22 از هاشم بن سلیمان بحرانی.

[18]- تفسیر الصافی  فیض کاشانی ج 1 / 31 ، و عوالی اللالی ابن ابی جمهور احسائی ج 4 / 107.

[19]- مراة الانوار و مشکاة الاسرار ص 4 / 19 که آنرا مقدمه البرهان می‌نامند ابوالحسن بن محمد عاملی متونی متوفای 1140.

[20]- مرآة الانوار ص 4 19 .

[21]- تفسیر صافی ج 1 / 24 .

[22]- اصول الکافی ج 2 / 627 .

[23]- اصول کافی ج 2 / 627 و تفسیر البرهان 1 / 21 و تفسیر الصافی 1 / 24 و اللوامع النورانیه بحرانی ص 6.

[24]- اصول الکافی 2 / 627 .

[25]- تفسیر عیاشی ج 1 / 9 ، و تفسیر فرات ص 43 و بحار الانوار مجلسی ج 24 / 305 ، و کنز الفوائد کراجکی ص 2 ، و تفسیر البرهان ج 1/ 21 و اللوامع النورانیه بحرانی ص 7.

[26]- الامام الصادق محمد حسین مظفر ص 143 .

[27]- مستدرک الوسائل ج 12 / 299 و بحار الانوار 260 / 70 ، و الغیبة ص 164 واکمال الدین ابن بابویه قمی ج2/349 .

[28]- ن ک کتاب کلینی که در حاشیه مراة العقول فی شرح اخبار الرسول مجلسی ج 4 / 416 چاپ شده است ، و تفسیر عیاشی ج 2 / 223 تفسیر صافی ج 3 / 84 ، و البرهان ج 2 / 309 و بحار الانوار ج 3 / 378 .

[29]- أصول الکافی ج1/324-325 (کتاب الحجة ح83 باب فیه نکت ونتف من التنزیل فی الولایة )

[30]- بحار الأنوار ج23/306 ح2 (باب أنهم أنوار الله ، وتأويل آيات النور فيهم علیه السلام ).

[31]- تفسیر البرهان ج 2 / 373 و تفسیر صافی کاشانی ج 3 / 134 و تفسیر نور الثقلین حویری ج 3 / 60

[32]- تفسیر قمی ج 2 / 253 و تفسیر البرهان ج 4 / 87 و تفسیر صافی ج 4 / 331 .

[33]- تفسیر القمی ج2/147 (سورة القصص) ج2/345 (سورة الرحمن )،کنز الفوائد ص219 ابی الفتح محمد بن علی کراجکی ت449، مناقب آل أبی طالب ج3/343 ابی جعفر رشید الدین بن شهر آشوب مازندرانی متوفای سال 588، تفسیر الصافی ج5/110 (سورة الرحمن )، بحار الأنوار ج24/192 ح7 (باب أنهم  علیه السلام  جنب الله ووجه الله ويد الله وأمثالها )، تفسیر القرآن الکریم ص378 عبد الله بن محمد بن رضا شُبَّر متوفای سال 1242 (سورة القصص).

[34]- وسائل الشیعه  حر عاملی ج 17 / 167 و رجال کشی ، ص 291

[35]- رجال کشی ج4/252 شماره 126 ح30 (ما روی في محمد بن أبي زينب،اسمه مقلاص،أبو الخطاب البراد الأجدع الأسدی )، بحار الأنوار ج25/294-295 ح53 (باب نفي الغلو في النبي والأئمة صلوات الله عليه وعليهم، و بيان معاني التفويض، و ما لا ينبغي أن يُنسب إليهم منها وما ينبغي أن ينسب). بحار الانوار ج 25 / 294 و رجال کشی ص 300 .

[36] - بحار الانوار مجلسی ج 2 / 211 – 212 و اللوامع النورانیه بحرانی ص 549 550 .

[37]- الفروع الکافی ج 4 / 549 ، من لا یحضره الفقیه ج 2 / 190 – 191 و تفسیر صافی ج 3 / 367 و نور الثقلین ج 2 / 492 و تفسیر البرهان ج 3 / 88 – 89 و وسائل الشیعه ج 10 / 253 و مفتاح الکتب الاربعه موسوی ج 5 / 228

[38] -أصول الکافی ج2/575 (کتاب الإیمان والکفر حدیث رقم1 باب الکتمان )،وسائل الشیعة ج16/235 ح2 (باب وجوب کتم الدین عن غیر أهله مع التقیة )،بحار الأنوار ج68/416 ح40 (باب الحلم، والعفو، وكظم الغيظ).

[39]- التنبیه و الرد ، ص 25 ابی الحسین ملطی .

[40]- رجال الحلی ، ص 82 – 83 و رجال کشی ، ص 167 ، و الرجال برقی ، ص 3 – 4 ، الفهرست ابن ندیم ، ص 219 .

[41]- الذریعه آقا بزرگ تهرانی ، ج 2 / 152 ، و الفهرست ابن ندیم ص 219 .

[42]- الذریعة إلى تصانیف الشیعة ج2/152 رقم 590 .

[43]- بحار الانوار ج 1 / 156 – 158 .

[44]- کتاب سلیم ص 38 و بحار الانوار ج 41 / 179 و 181 ، و الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی ص 69 .

[45] - کتاب سلیم بن قیس ص453-454 (أمیرُ المؤمنین  علیه السلام  یکلِّمُ الشمسَ بأمر النبی صلى الله علیه وآله.

[46] - الفضائل ص69 لشاذان بن جبرئیل القمی ت660 تقریباً (خبر کلام الشمس معه علیه السلام ) .

[47] - بصائر الدرجات الکبرى ص534 ح36 (باب النوادر فی الأئمة  علیهم السلام  وأعاجیبهم ).

([48]) دیوان شعراء الحسین الجزء الأول من القسم الثانی الخاص بالأدب العربی ص48 نشره : محمد باقر الأروانی، وینظر : مقتبس الأثر ومجدد ما دثر ج1/153 لمحمد الحائری، أعیان الشیعة ج5/219 لمحسن بن الأمین العاملی متوفای سال 1372 .

[49]- دیوان شعراء الحسین الجزء الأول من القسم الثانی الخاص بالأدب العربی ص48 نشره : محمد باقر الأروانی، وینظر : مقتبس الأثر و مجدد ما دثر ج1/153 لمحمد الحائری، أعیان الشیعة ج5/219 لمحسن بن الأمین العاملی متوفای سال 1372 .

[50]- تفسیر قمی ج 1/ 5 و 9 10 و علمای شیعه در مورد این تفسیر گفته اند: اصل و اساس تفاسیر است. مقدمه تفسیر قمی ص 10 .

[51]- الکافی ج 2 / 634 .

[52]- ن ک ج 1 / 13 / 168 – 169 و 206 و همچنین تفسیر فرات ص 18 و 85 و مقدمه تفسیر البرهان ص 37 و بحار الانوار ج 29 / 30 و ج 89 / 55 و تفسیر ابن مسعود معروف به عیاشی ج 1 / 13

[53]- بصائر الدرجات الکبری ص 413 .

[54]- الغیبة ص318 ح5 (باب 21 : ما جاء فی ذکر أحوال الشیعة عند خروج القائم علیه السلام  وقبله وبعده.

[55]- ن ک الکافی ج 2 / 634 .

[56]- تفسیر مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار ص36 .

[57]- اوائل المقالات ص 13 ، 46 ، 54 ، 80 .

[58]  ابوالحسن عاملی مراة الانوار و مشکاة الاسرار ص 36 ، مقدمه البرهان ص 46 فصل چهارم .

[59]- حیاة القلوب مجلسی ج 2 / 541 .

[60]- مرآة الأنوار،المقدمة ص36-39 .

[61]- فصل الخطاب ص125 لحسین النوری الطبرسی

[62]- البرهان المقدمه ص 36 39 .

[63]- فصل الخطاب ص 125 حسین نوری طبرسی .

[64]- الانوار النعمانیة الجزایری ج 2/357 .

[65]- البیان فی تفسیر القرآن ج 1/136.

[66]- مصابیح الانوار فی حل مشکلات الاحبار ، عبدالله شبر ص 295 .

[67]- نهج البلاغة سید الشریف الرضی أبی الحسن محمد بن الحسین الموسوی ت406،تحقیق : فارس الحسون،خطبة ش 213 .

 [68]- تذکرة الأئمة ص9-10محمد باقر مجلسی،فصل الخِطاب ص180 نوری .

[69]- أصول الکافی ج1/315 (کتاب الحجة ح26 بابٌ فيه نكتٌ ونتفٌ من التنزيل في الولاية)

[70]- أصول الکافی ج2/824 (کتاب فضل القرآن ح17 باب النوادر).

[71]- أصول الکافی ج1/320 (کتاب الحجة ح60 بابٌ فيه نكتٌ ونتفٌ من التنزيل في الولاية)

[72]- أصول الکافی ج1/312 (کتاب الحجة ح8 بابٌ فيه نكتٌ ونتفٌ من التنزيل في الولاية).

[73]- الکافی 1/16 .

[74]- الکافی ج 1/421.

[75]- الکافی ج 1 / 437.

[76]- تفسیر الصافی، مقدمه ششم .

[77]- الکافی ج 2 / 134 و 242.

[78]- مراة العقول مجلسی ج 2 / 536 .

[79]- شرح جامع علی الکافی 11 / 76.

[80]- مراة العقول فی شرح اخبار الرسول مجلسی ج 2 /536.

[81]- الوافی جلد دوم 1 / 274 .

[82]- الکافی 2/1034 .

[83]- مازندرانی شرح جامع ج 11/ 76 .

[84]- الغدیر ج 3 / 94 و 95 ، از جمله اموری که خنده آور و گریه آور است این است که نجفی جلد هفتم کتابش را با تقریظ و ستایش بولس سلامه مسیحی شروع می‌کند، و هر مسیحی می‌گوید: «به من افتخار دادید که نوشته مرا در مقدمه کتابتان قرار دادید ، من این کتاب گرانبها را مطالعه کردم و فکر می‌کنم مرواریدهای دریاها در حوض و غدیر شما جمع آوری شده‌اند به خصوص آنچه در مورد خلیفه دوم گفته بودید توجه مرا به خود جلب کرد آفرین بر شما چقدر دلیل و حجت شما قوی است ، الغدیر ج 7 / 7 و این شیعه غافل از ستایش این مسیحی شادمان گردید و در مقابل او را می­ستاید و در مورد تقریظ او می‌گوید: این نوشته از سوی پژوهشگر مسیحیان و قاضی آزاد و شاعر آگاه استاد بولس سلامه به دست ما رسیده است کاملا از او متشکریم) الغدیر ج 7 ص 7 .

[85]- ج 1 / 214 – 216 .

[86]- منبع سابق

[87]- اصل الشیعه محمد ال کاشف الغطاء ص 63 64 .

[88]- المیزان حسن طباطبایی ج 12 / 108 .

[89]- یعنی تعداد بیشتری که ذکر می‌کنند .

[90]- کاشانی الوافی مجلد دوم ج 1 / 274 .

[91]- البیان خوئی ص 210 .

[92]- الذریعه الی تصانیف الشیعه ج 3 / 313 – 314 اثر آغا بزرگ تهرانی .

[93]- الاسلام علی ضوء التشیع حسین خراسانی ص 204 .

[94]- البیان فی تفسیر القرآن ص201

[95]- البیان فی تفسیر القرآن ص201 .

[96]- منبع سابق ص229

[97]- ن ک شرح نهج البلاغه ج 20 / 187 ابن ابی الحدید معتزلی

[98]- الکافی ج 1 / 194 و تاویل الایات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ص 671 شرف الدین استر آبادی متوفای 940 هجری.

[99]- الکافی ج 1 / 695 .

[100]- تفسیر صافی 1 / 156، 361 ، و تفسیر نور الیقین حویری 1 / 151 و 488 ، ج 3 / 317 – 318 ج 40 / 498 و تفسیر عیاشی ج 1 / 72 و 245 – 246 ج 2 / 353 و البرهان ج 1/ 172 و 375 ج 2 / 497 و بحارالانوار 81 / 249 .

[101]- تفسیر عیاشی ج 2 / 258 – 261، و البرهان ج 2 / 368 – 273 ، الصافی ج 1 / 923 و تفسیر نور الثقلین ج 3 / 53 – 60 .

[102]- تفسیر عیاشی ج 2 / 258 و ج 2 / 261 ، البرهان ج 2 / 368 ج 2 / 373 ، الصافی 1 / 923 ، نور الثقلین ج 3 / 53 – 60 .

[103] - فروع الکافی حاشیه مراةالعقول ج 4 / 416.

[104] - تفسیر عیاشی ج 1 / 102 و 264 ، و البرهان ج 1 / 208 و 377 ، و تفسیر صافی ج 1 / 208 ، و بحار الانوار ج 3 / 378 ، الوافی کاشانی 1 / 314 ، بشارة المصطفی طبری ص 193 ، بصائر الدرجات ص 3- 4.

[105]- وسائل الشیعة ج7/380-381 ح18 (باب وجوب تعظيم يوم الجمعة والتبرك به واتخاذه عيداً واجتناب جميع المحرمات فيه).

[106]- تفسیر عیاشی ج 2 / 42 و الصافی ج 1 / 626 و البرهان ج 2 / 51 مستدرک الوسائل ج 5 / 228 و لاختصاص ص 252.

[107]- شرح جامع ج 2 / 272 .

[108]- اصول الکافی مع شرح جامع مازندرانی ج 2 / 259 .

[109]- أصول الکافی ج1/41 (کتاب فضل العلم ح12 بابُ : روايةِ الكتب والحديثِ وفضلِ الكتابةِ).

[110]- عقاید الامامیه مظفر ص 66 .

[111]- حکومت اسلامی ص 13.

[112]- الخمینی و الدولة الاسلامیة ص 59 .

[113]- قانون اسلامی جمهوری ایران، ص 20، نشر وزارت ارشاد ایران .

[114]- اصول الفقه المقارن مظفر ج 3 / 51 .

[115]- عقاید الامامیه مظفر ص 66 .

[116]- شهاب الدین نجفی و تعلیقات او بر احقاق الحق تستری، ج 2 / 288 289 .

[117]- مسائل المهدی مع مسالة اخری، ص 22 .

[118]- اصل الشیعه و اصولها ص 79 .

[119]- اصول الکافی کلینی ج 1 / 399 .

[120]- الصحابه بین الصحبه اللغویه و صحبة الشرعیه، ص 25 .

[121]- آن‌ها پیروان عبدالله بن جعفر بن محمد صادق هستند و آن‌ها را به خاطر این فطحیه می‌گویند که عبد الله سرش پهن بود. و نوبختی می‌گوید : بیشتر علما و فقهای شیعه به این فرقه گرایش دارند ، و عبدالله فقط هفتاد روز زنده ماند آنگاه آن‌ها از اعتقاد به امامت او برگشتند . (ن ک مسائل الامامة عبدالله الناشی الاکبر ص 46، و فرق الشیعه نوبختی، ص 77 78، الحور العین نشوان حمیری ، ص 163 164.

[122]- واقفه کسانی هستند که برای امام هفتم موسی بن جعفر توقف کرده‌اند و بعد از او به امامت کسی قائل نشده‌اند چون آن‌ها ادعا  می‌کنند که موسی بن جعفر وفات نیافته و زنده است و منتظر ظهور و خروج او هستند (ن ک المقالات و الفرق قمی ، ص 93 و مسائل الامامة ، ص 47)

[123]- آن‌ها پیروان فردی به نام ناووس هستند آن‌ها می‌گفتند : که امام ششم جعفر بن محمد نمرده است و زنده است و ظهور می‌کند و حکومت را به دست می‌گیرد. (ن ک المقالات و الفرق ، ص 80 ، و فرق الشیعه ، ص 67 و الزینة رازی ص 286 و الحور العین ، ص 162) .

[124]- بحار الأنوار ج2/253 ح72 (باب علل اختلاف الأخبار....

[125]- رجال کشی ص 456 ، 567 ، 616 محمد بن عمر کشی متوفای 350 هجری .

[126]- اصول الکافی ج 1 / 65 .

[127]- المقالات و الفرق، ص 102.

[128]- بحار الانوار مجلسی ج 51 / 212، و الغیبة طوسی 224.

[129]- المقالات و الفرق سعد قمی ص 108 – 110.

[130] - حصائل الفکر فی احوال الامام المنتظر، محمد بحرانی ص 36 – 37.

[131] - من لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی، ج 4 / 151، وسائل الشیعه ج 20 / 108، و علمای شیعه به توقیعات و نوشته‌ها اهمیت داده و آن را تدوین کرده‌اند چون از دیدگاه آنان این‌ها وحی است که باطل از هیچ سویی به آن راه ندارد ! ، اصول الکافی 1/ 517 و اکمال الدین ابن بابویه ص 450، الغیبة طوسی، ص 172، الاحتجاج، ج 2 / 277، بحارالانوار 53 / 150 – 246، قرب الاسناد حمیری، و الذریعه 4 / 500 .

[132]- الدعوة الاسلامیه خنیزی ، ج 2 / 112 .

[133]- تهذیب الأحکام ج1/9

[134]- تهذیب الاحکام مقدمه 2 – 3 ، ج 1 / 2 و مستدر الوسائل، ج 3 / 719، و الذریعه ج 4 / 504 .

[135]- مقدمه کافی، ص 25 .

[136]- الکنی و الالقاب قمی ج 3 / 98 .

[137]- الکنی و الالقاب ج 3 / 98 .

[138]- الکنی و الالقاب ج 6 / 114 .

[139]- الفهرست طوسی ، ص 161 .

[140]- الفهرست طوسی، ص 161 .

[141]- اعیان الشیعه، ج 1 / 28 .

[142]- المراجعات ص 311 (مراجعة ش 110 )

[143]- اسماعیلیه کسانی هستند که می‌گویند امام بعد از جعفر اسماعیل بن جعفر است ، و سپس بعد از او محمد بن اسماعیل بن جعفر را امام می‌دانند و امامت سایر فرزندان جعفر را انکار کرده‌اند و قرامطه و حشاشون و فاطمی‌ها و دروز و غیره از اسماعیلیه سرچشمه گرفته و از آن جدا شده‌اند، اسماعیلیه فرقه‌های متعددی دارند و القاب فراوانی دارند که بر حسب مناطق فرق می‌کند و مذهب‌شان در ظاهر رفض است و در باطن کفر محض است، آن‌ها صفات خدا را انکار می‌کنند و نبوت و عبادات را باطل می‌دانند و منکر قیامت هستند اما این مطالب را فقط برای کسانی اظهار می‌دارند که به آخرین رتبه در مذهبشان رسیده باشد (ن ک الزینه رازی اسماعیلی ص 287 الفهرست بن ندیم، ص 267 268، و ملطی در التبنیه والر ص 218) .

[144]- معالم العلما محمد بن علی بن شهر آشوب، ص 139 .

[145]- حکومت اسلامی ، 67 .

[146]- الوافی مقدمه دوم ، ج 1 / 11 فیض کاشانی .

[147]- وسائل الشیعه ، ج 20 / 100 .

[148]- الوافی ، مقدمه دوم ، ج 1 / 11 12 .

[149]- تهذیب الوصول الی علم الاصول، حسن بن یوسف مطهر حلی ، ص 70 و اوائل المقالات مفید، ص 153 .

[150]- رجال کشی، ص 133 136 .

[151]- الفهرست طوسی، ص 161 .

[152]- اصول الکافی، ج 1 / 144 .

[153]- اصول الکافی، ج 1 / 440 .

[154]- اصول الکافی، ج 1 / 435 .

[155]- شرح الزیارة الجامعه الکبیره، ص 107 .

[156]- اصول الکافی کلینی، ج 1 / 427 ش 76 .

[157]- کنز جامع الفواید، ص 277، و بحار الانوار، ج 23 / 364، و تفسیر قمی، ج 2 / 256 و اصول الکافی، ج 1 / 421 .

[158]- بحار الانوار، ج 23 / 391، و کنز الفوائد، ص 207 محمد بن علی کراجکی متوفای سال 449 هجری .

[159]- البرهان، بحرانی، ج 4/ 78 .

[160]- بحار الانوار، ج 27 / 166 202 .

[161]- بحار الأنوار ج27/166 (باب أنه لا تُقبل الأعمال إلاَّ بالولاية) .

[162]- أصول الکافی ج1/331-332 (کتاب الحجة ح7 باب فيه نتف وجوامع من الرواية في الولاية) .

[163]- تفسیر فرات ص397 ح528، بحار الأنوار ج23/247 ح19

[164]- بحار الانوار ، مجلسی ج 23 / 97 99 .

[165]- الاختصاص مفید، ص 250، و بحار الانوار، ج 26 / 294.

[166]- الکافی، ج 1 / 145.

[167]- إرشاد القلوب ج2/414 حسن بن محمد دیلمی

[168]- بصائر الدرجات الکبری، صفار ، ص 61.

[169]- وسائل الشیعه، ج 4 / 1139 .

[170]- بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، عماد الدین طبری شیعه، ص 117 119، و بحار الانوار، ج 23 / 103 .

[171]- بحار الانوار ، ج 23 / 279 .

[172]- بحار الانوار ، ج 26 / 325 ، و وسائل الشیعه حر عاملی ، ج 4 / 143 .

[173]- وسائل الشیعه ، ج 8 / 184 ، و بحار الانوار ، ج 51 / 304 ، و جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع ، ص 280 ، علی بن موسی بن جعفر طاوس متوفای سال 664 هجری ، و دلائل الامامه ص 304 ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری مازندرانی ، و فرج الهموم فی تاریخ علماء النجوم ابن طاوس ، ص 246 و مصابح الکفعمی ، ص 176 ابراهیم علی عاملی و کتاب مکارم الاخلاق ، ص 330 رضی الدین حسن بن فضل طبرسی متوفای 547 هجری .

[174]- بحار الانوار ، ج 94 / 22 .

[175]- صحیفة الأبرار ص2 میرزا محمد تقی (ذکر معجزة لرسول الله صل الله علیه و آله و سلم ).

[176]- بحار الانوار ، ج 94 / 37 .

[177]- بحار الانوار ، ج 94 / 33 ، و البلد الامین ، ص 385 .

[178]- بحار الانوار ، 86 / 318 ، و منهج الدعوات و منهج العبادات ، ص 216 رضی الدین علی بن موسی بن طاووس متوفای 664 هجری .

[179]- فی بحار الأنوار ج26/267

[180]- ، ثواب الاعمال ابن بابویة ص52، وسائل الشیعة حرعاملی 10/351-352.

[181]- ج10/351-352 ح14 (باب استحباب اختیار زیارة الحسین).

[182]ـ وسایل الشیعه ج 10 /350 ـ 351 .

[183]ـ تهذیب الاحکام طوسی ج 6 /49 و رسایل الشیعه ج 14 /460 و مستدرک الوسایل نوری 10/250 و بحار الانوار ج 98 /88 .

[184]ـ بحار الانوار ج 98 / 69 و ثواب الاعمال ابن بابویه قمی ص 85

[185]ـ مستدرک الوسایل ج 10 / 291 و بحار الانوار ج 98 / 105 و الاقبال ص 567 علی بن موسی بن جعفر معروف به ابن طاووس. و کتاب المزار مفید ص 51 و مصباح الهدی طوسی ص 771

[186]ـ بحار الانوار ج 101 /35 و قرب الاسناد ص 48 از عبدالله بن جعفر حمیری از علمای قرن سوم شیعه .

[187]- فروع الکافی ج2 / 226 .

[188]- فروع الکافی کلینی ج 2 / 227 وسایل الشیعه حر عاملی ج 2 /869.

[189]- الاختصاص ص330 للمفید، بحار الأنوار ج25/334 ح12 (فصلٌ فی بیان التفویض ومعانیه).

[190]- الامالی مفید ص 48 و بحار الانوار ج 25 / 279.

[191]- اصول کافی ج 1 / 53 .

[192]- بحا رالانوار ج 101 / 118 ـ 140 که حدود 83 روایت در مورد خاک قبر حسین و فضیلت و آداب خوردن آن و احکام آن بیان کرده است !!.

[193]- امالی طوسی ج 1 / 326 .

[194]- بحار الانوار ج 101 /124 ، و کامل الزیارات 278 اثر ابن قولویه قمی .

[195]- کامل الزیارات ص112 ح17

[196]- تحریر الوسیله ج 2 / 164 .

[197]- بحار الانوار ج 91 / 193 .

[198]-الحضال ج 2 / 618 ابن بابویه قمی ملقب به صدوق ، و وسایل الشیعه حر عاملی ج 8/ 325 .

[199] - تفسیر قمی ج2/389 (سورة الجن ).

[200] - فروع الکافی ج3/311 (کتاب الصلاة ح3 باب صفة الاستخارة) .

[201] ـ بحار الانوار ج 91 / 238 و وسایل الشیعه ج 8 / 27 .

[202] ـ وسایل الشیعه ج 5 / 220 .

[203]- بحار الانوار، ج 91 / 265، مکارم الاخلاق طبرسی، ص 372 و ن ک مستدرک الوسائل، ج 6 / 236 ، فتح الابواب ابن طاوس، ص 149 .

[204]- بحارالانوار، ج 60 / 211 .

[205]- تفسیر قمی، ص 596، ص 30 .

[206] ـ کشف الاسرار خمینی، ص 30 .

[207] ـ شرح الزیارة الجامعه الکبیره ، ج 2 / 178 .

[208] ـ مصابیح الانوار فی کل مشکلات الاخبار، ج 2 حدیث 222 عبدالله الشبر .

[209] ـ بحار الانوار ، ج 23 / 390.

[210] ـ تفسیر فرات ، ص 370 .

[211] ـ مراة الانوار و مشکاة الاسرار ابو الحسن بن محمد تباطی عاملی فروی ، ص 202 .

[212] ـ الاعتقادات ، ص 90 91 مجلسی .

[213] ـ تفسیر فرات ، ص 67 .

[214] ـ الروضه از کافی کلینی ، ج 8 / 275 .

[215] ـ وسایل الشیعه ج 5 / 220 .

[216] ـ بحارالانوار، ج 26 / 1 .

[217] - شرح الزیارة الجامعة الکبیرة ج1/70

[218] ـ مرآة الانوار، ص 59 عاملی.

[219] ـ تفسیر قمی، ج 2 / 253 و علمای شیعه در مورد این تفسیر گفته‌اند اصل تفاسیر است، ن ک مقدمه تفسیر قمی، ص 10 و تفسیر البرهان، ج 4 / 87 .

[220] ـ اصول کافی، ج 1 / 409 باب ان الارض کلها للامام .

[221]- الاختصاص المفید، ص 327، بحارالانوار، ج 27 / 33، و بصائر الدرجات صفار، ص 408، تفسیر البرهان، ج 2 / 482

[222] ـ بحارالانوار، ج 27 / 34 .

[223]- ینظر : أصول الکافی ج1/347 (کتاب الحجة ح7 باب مولد أمیر المؤمنین صلوات الله علیه )

[224]- بحار الأنوار ج41/194 ح 5.

[225]- همان منبع.

[226] ـ ن ک جامع العادات، ص 132 133 مهدی أبی ذر نراقی.

[227] ـ تفسیر البرهان، ص 41، بحار الانوار، ج 3 / 288، و التنبیه و الرد ملطی، ص 24، و اصول الکافی، ج 1/ 103.

[228] ـ المنیه و الامل زیدی احمد بن مرتضی، ص 19، و الحور العین نشوان حمیری، ص 148 149.

[229] ـ التوحید ابن بابویه قمی، ص 103 104.

[230]ـ نهج المسترشدین، ص 32 ابن مطهر حلی، عقائد الامامیه الاثنی عشریه آیت الله ابراهیم موسوی زنجانی، ص 28 .

[231]ـ پیروان جهم بن صفوان هستند، او صفات را انکار می‌کرد و به بدعت‌های دیگر همچون ارجاء و جبر و فنا شدن بهشت و جهنم معتقد بود، التبنیه و الرد ملطی، ص 218 .

[232]ـ عبدالجبار معتزلی در شرح اصول خمسه می‌گوید و مذهب در مورد قرآن این است که قرآن کلام و وحی خداوند است و مخلوق است، شرح الاصول الخمسه، ص 528 .

[233]ـ اعیان الشیعه، ج 1 / 461 .

[234]ـ تفسیر عیاشی، ج 1 / 8 .

[235]ـ بحارالانوار، ج 4 / 31 .

[236]ـ الفصول المهمة فی اصول الائمه حر عاملی، ص 12 .

[237]ـ کشف الغطاء ص 417، اعیان الشیعه، ج 1 / 443 و عقائد الامامیه مظفر، ص 59 .

[238]ـ اصول کافی، ج 1/ 85 .

5 التوحید ابن بابویه قمی، ص 117، بحار الانوار 4 / 44 .

[239]ـ بحارالانوار، ج 4 / 31 .

[240]ـ در مورد انکار نزول الهی به برخی از روایات‌شان در اصول کافی، ج 1 / 125 127، و بحارالانوار، ج 3 / 311 314 مراجعه کنید .

[241]ـ عقاید الامامیه مظفر، ص 59 60 .

[242]ـ بحار الانوار، ج 3 / 331 .

[243]ـ بحارالانوار، ج 3/ 263 .

[244]ـ اصول کافی، ج 1 / 143 - 144 .

[245]ـ اصول کافی، ج 1 / 143 .

[246] ـ اصول کافی، ج 1 / 144 .

[247] ـ تفسیر عیاشی، ج 2 / 312، بحارالانوار، ج 3 / 320 و تفسیر البرهان بحرانی، ج 2 / 439 .

[248]- بصائر الدرجات الکبرى ص534 ح36 (باب النوادر فی الأئمة علیهم السلام  وأعاجیبهم)، بحار الأنوار ج91/180 ح7 (باب أدعیة الشهادات والعقاید).

[249] ـ رجال کشی، ص 211، بحار الانوار، ج 94 180، و مناقب آل ابی طالب، ج 2 / 385 و بصائر الدرجات ص 151.

[250]ـ التوحید بن بابویه قمی، ص 150، بحار الانوار، ج 24 / 201، تفسیر صافی، ج 4 / 108، البرهان، ج 3 / 241 .

[251]- بحار الانوار، ج 25 / 32 و 267 و 316، الاحتجاج طبرسی، ج 2 / 473، رجال کشی، ص 323 325 و 518

[252]- منهاج الکرامة فی إثبات الإمامة ص1 ابن مطهر حلی ت726 .

[253] - الشیعة فی عقائدهم وأحکامهم ص24 أمیر محمد کاظمی قزوینی.

[254] ـ وسائل الشیعه حرعاملی، ج 4 / 103 .

[255] ـ فروع کافی، ج 1/ 34، و تهذیب الاحکام، ج 1 / 28 287، وسائل الشیعه حر عاملی ج 2 / 665.

[256] ـ الفضائل شاذان بن جبرئیل ص 96 .

[257]- منبع سابق.

[258] ـ علل الشرائع ص 162.

[259]- فروع الکافی ج3/224 (کتاب الصلاة ح10 باب التعقیب بعد الصلاة والدعاء )، وسائل الشیعة ج6/462 ح1 (باب استحباب لعن أعداء الدین عقیب الصلاة بأسمائهم)

[260] ـ عقائد الامامیه مبحث الکواکب الحسینیه، ج 1 / 298 و دایرة المعرف الاسلامیه الشیعه حسین امین ، ج 21 / 202.

[261] ـ الآیات البینات ، ص 5 غطا.

[262] - أصول الکافی ج1/361-362 ح5 (کتاب الحجة ح5 باب مولد أبی عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام ).

[263] ـ رجال کشی، ص 431 432 و ص 447 448 و 484، ن ک الکافی، ج 1 / 474 475.

[264] ـ روزنامه اطلاعات ایران (ش 1590 ، 16 / 8 / 1399 هجری ).

[265] ـ اوائل المقالات، ص 16.

[266] ـ الاعتقادات، ص 116، ن ک الاعتقادات مجلسی، ص 100 .

[267] ـ بحار الانوار مجلسی، ج 68 99، عیون اخبار الرضا ابن بابویه قمی ملقب به صدوق، ج 2 / 68 .

[268] ـ کنز جامع الفواید، ص 334 کراجکی، بحار الانوار ، ج 23 / 320، ارشاد القلوب دیلمی، ج 2 / 294 و تاویل الایات استر آبادی، ص 643 و کشف الغمه فی معرفة الائمه اربلی، ج 1 / 103، مائه منقبه، ص 42 شاذان قمی .

[269] ـ وسائل الشیعه، ج 10 / 318 .

[270] ـ تهذیب الاحکام، ج 2 / 16 .

[271] ـ بحارالانوار، ج 26 / 341، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص 20 .

[272] -بصائر الدرجات الکبرى ص88 ح7 (باب ما خصَّ الله به الأئمة).

[273] ـ بحارالانوار، ج 26 / 344 349، جامع الاخبار ابن بابویه ، ص 9 .

[274] ـ تفسیر حسن عسکری، ص 153 .

[275]- وسائل الشیعة ج12/229 ح2 (باب تحریم حجب الشیعة) .

[276] ـ وسائل الشیعه ، ج 8 / 563 564 .

[277] ـ بحار الانوار 26 / 51 .

[278] ـ البیان فی تفسیر القرآن خویی، ص 223 .

[279] ـ بحارالانوار، ج 26 / 51 .

[280] ـ بصائر الدرجات الکبری صفار، ص 45 .

[281] ـ بحارالانوار 26 / 42، بصائر الدرجات، ص 42 .

[282] ـ اصول کافی 1/ 239 .

[283] ـ بحارالانوار، ج 26 / 48 و بصائر الدرجات، ص 43.

[284] ـ الکافی 8 / 57 .

[285] ـ دلائل الامامة ابی جعفر محمد بن رستم طبرسی شیعه، ص 27 28 .

[286] ـ دلائل الامامة 27 / 28 .

[287] ـ اصول کافی کلینی 1 / 280 .

[288] ـ الکافی کلینی 1 / 527 528 .

[289] ـ الکافی 1 / 532 .

[290] ـ بحارالانوار 36 / 193، الاحتجاج طبرسی 2 / 373، و عیون اخبار الرضا 24 / 25، و اکمال الدین، ص 178.

[291] ـ اکمال الدین ابن بابویه، ص 263، و الصراط المستقیم بیاضی 2 / 154 .

[292] ـ بحارالانوار 26 / 24، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص 36 .

[293] - بصائر الدرجات الکبرى ص327 ح1 (باب فيه الحروف التي علَّم رسول الله علياً صلوات الله عليه )، بحار الأنوار ج26/56 ح115 (باب جهات علومهم ع وما عندهم من الكتب وأنه ينقر في آذانهم وينكت في قلوبهم ).

[294] ـ بحارالانوار 26 / 4 ، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص 144.

[295] - بحار الانوار 26 / 56، بصائر الدرجات، ص 89.

[296] - اصول کافی 1 / 24 / 240 .

[297] - بحار الانوار 26 / 123، بصائر الدرجات، ص 47 .

[298] - بحارالانوار 26 / 37 .

[299]- اصول کافی 1 / 239 .

[300]- صراط الحق 3 / 347 محمد آصف محسنی، اعیان الشیعه 1 / 154 184 محسن الامین .

[301]- رجال کشی، ص 571، بحارالانوار 25 / 305 .

[302]- رجال الکشی ج3/175 رقم 77 ح2 (في علباء بن درَّاع الأسدي وأبي بصير)

[303]- بحار الانوار 26 / 267 268 319 .

[304] - بحار الأنوار ج26/294 ح56 .

[305] - بصائر الدرجات الکبرى ص95-96 ح1 و, بحار الأنوار ج26/282 ح34،و

[306] - الحکومة الإسلامیة (ص52 )

[307] - بحار الأنوار ج3/283 ح1.

[308] - الصوارم المهرقة في جواب الصواعق المحرقة ص323 رقم 111 للقاضی نور الله التستری ت1019

[309] - العیون والمحاسن ج2/122-123لمجلسی .

[310] - أصول الکافی ج1/138 (کتاب الحجة ح6 باب أن الأئمة علیهم السلام  ولاة أمر...

[311] - اصول کافی 1 / 177 193 .

[312] - بحار الانوار 35 / 28 .

[313] - بحار الانوار 17 / 155، 54 / 237 .

[314] - بحار الانوار 26 / 358 .

[315] - الخرائج و الجرائح راوندی 2 / 852 .

[316] - حکومت اسلامی، ص 52 .

[317] - حکومت اسلامی، ص 52 .

[318] - حکومت اسلامی، ص 95 .

[319] - الخمینی و الدولة الاسلامیة، ص 107 .

[320] - اصول کافی 1 / 409 .

[321] - الاعتقادات مجلسی، ص 93 94 .

[322] - وسائل الشیعه 2 / 742، تهذیب الاحکام 2 / 27، الاحتجاج طبرسی، ص 274، المصباح کفعمی، ص 511 .

[323] - بحار الانوار 27 / 79، عیون اخبار الرضا ابن بابویه قمی، ص 222 .

[324] - الاعتقادات مجلسی، ص 95 .

[325] - عیون أخبار الرضا ج1/137 ح8

[326] - الاعتقادات مجلسی، ص 98 .

[327] - بحار الانوار مجلسی 60 / 218، الکنی و الالقاب 3 / 7 .

[328] - بحار الانوار 8 / 289 و 57 / 215- 216، سفینة البحار 1 / 446، الکنی و الالقاب، 3 / 7 .

[329] - احسن الودیعه، محمد مهدی کاظمی اصفهانی، ص 313 - 314، بحار الانوار 75 / 228 .

[330] - رجال الکشی ج4/283 رقم 155 ح2.

[331] - الفصول المهمة فی اصول الائمه، عاملی، ص 171 .

[332] - رجال کشی، ص 337 .

[333] - الاعتقادات ابن بابویه، ص 95 .

[334] - أصول الکافی ج1/142 (کتاب الحجة ح3 باب أن الأئمة هم أرکان الأرض) .

[335] - بصائر الدرجات الکبرى ص435 ح4.

[336] - بصائر الدرجات الکبرى ص434-435 ح1 (باب فی أمیر المؤمنین علیه السلام  أنه قسیم الجنة والنار)، علل الشرائع ج1/164 ح4 (باب العلة التي من أجلها صار علي بن أبى طالب علیه السلام  قسيم الله بين الجنة والنار).

[337] - علل الشرائع ج1/164 ح5.

[338] - المعالم الزلفی، ص 251 .

[339] - شرح عقائد الصدوق، ص 12 13 ضمیمه کتاب اوائل المقالات .

[340] - الفصول المهمة فی اصول الائمه محمد بن حسن حر عاملی، ص 80 81 .

[341] - اصول کافی 1 / 159.

[342] - بحار الانوار 5 / 56 116.

[343] - الشیعه بین الاشاعرة و المعتزله، ص 24 هاشم، و عقیدة المؤمن عبدالامیر قبلان، ص 43 .

[344] - عقائد الإمامیة الاثنی عشریة زنجانی ج3/175-176، عقائد الإمامیة ص67-68 محمد مظفر

[345] - عقائد الصدوق، ص 106.

[346] - بحار الانوار 39 / 342 .

[347] - اصل الشیعه و اصولها، ص 58 .

[348] - مقدمه تفسیر البرهان بحرانی، ص 24 و بحار الانوار مجلسی 26 / 3 .

[349] - زهر الربیع، ص 12 نعمت الله عبدالله حسینی الجزائری .

[350] - کافی 1 / 175 .

[351] - ودایع النبوة هادی تهرانی، ص 115 .

[352] - اصول الکافی 2 / 18 و عالم معاصر شیعه عبد الهادی فضلی استاد یکی از دانشگاه‌های کشور در کتابش التربیة الدینیه، ص 63 می‌گوید : امامت رکنی از ارکان دین است!.

[353] - اصول کافی 2 / 18 .

[354] - اصل الشیعه، ص 58 .

[355] - الشیعه فی المیزان جواد مغنیه رئیس محکمه جعفریه بیروت، ص 258 .

[356] - الشیعة فی المیزان ص258 محمد جواد مغنیة .

[357] - وسائل الشیعة ج7/380-381 ح18 (باب وجوب تعظيم يوم الجمعة والتبرك به واتخاذه عيداً واجتناب جميع المحرمات فيه )، وینظر: تحریر الوسیلة ج1/302 (القول في أقسام الصوم : المندوب منه).

[358] - الأنوار النعمانیة ج1/108-111

[359] - الکنى والألقاب ج2/62 (بابا شجاع الدین) .

[360] - وسائل الشیعة ج8/172 (باب استحباب صلاة يوم النيروز  و الغسل فيه والصوم ولبس أنظف الثياب والطيب وتعظيمه وصب الماء فيه)، بحار الأنوار ج98/419 (باب عمل یوم النیروز )، مقتبس الأثر ج29/202-203 أعلمی .

[361] - بحار الأنوار ج48/108 ح9.

[362] - ن ک بحارالانوار 36 / 342 .

[363] - رجال کشی، ص 186، اصول کافی 1 / 174 .

[364] - أصول الکافی ج2/577 (کتاب الإیمان والکفر ح10 باب الکتمان) .

[365] - شرح جامع مازندرانی 9 / 123 .

[366] - رجال کشی، ص 373، بحار الانوار 48 / 260 .

[367] - رجال کشی، ص 373 374 ابی عمرو محمد بن عمر کشی متوفای 350 هجری .

[368] - الکافی 1 / 534 .

[369] - اصول کافی 1 / 532 .

[370] - تفسیر فرات از فرات بن ابراهیم بن فرا ت کوفی، ص 123 .

[371] - بحار الانوار 13 / 137.

[372] - الغیبه للحجه، ص 258 ابی جعفر طوسی معروف به شیخ الطائفه متوفای 460 هجری .

[373] - کتاب الرجعة ص205 أحمد الأحسائی .

[374] - رجال کشی، ص 498 499 .

[375] - الخمینی و حکومت اسلامی معنیه، ص 68 .

[376] - حکومت اسلامی، ص 48 .

[377] - اوائل المقالات، ص 44 .

[378] - ن ک سوال 19 .

[379] - تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین فتح الله کاشانی 4 / 340، و الارشاد مفید 1 / 145، و اعلام الوری طبرسی، ص 118، تفسیر قمی 2 / 177 .

[380] - نهج البلاغة ص602, شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ت656 ج15/117 بحار الأنوار ج33/105 ح407 (باب كتبه علیه السلام  إلى معاوية واحتجاجاته عليه ومراسلاته إليه وإلى أصحابه).

[381] - نهج البلاغه، ص 143 شریف مرتضی .

[382] - حیاة القلوب مجلسی 2 / 621 .

[383] - الغارات ابراهیم بن محمد ثقفی متوفای 283 هجری، 2 / 330، و الامالی طوسی، ص 173، و شرح نهج البلاغه 2 / 88 .

[384] - صحیفه کامله زین العابدین، ص 13 / 42 .

[385] - الخصال صدوق 640 .

[386] - بحار الأنوار ج28/18-19 ح26, الأنوار النعمانیة ج1/100 (نور مرتضوى ).

[387] - تفسیر حسن عسکری، ص 65، بحار الانوار 13 /340، و تفسیر البرهان بحرانی 3 / 228 .

[388] - تفسیر حسن عسکری، ص 196 .

[389] - تصحیح اعتقادات الإمامیة مفید ص147-148 (فصل فی الأحادیث المختلفة).

[390] - السقیفه، ص 19 .

[391] - کتاب الشیعه و السنه فی المیزان، ص 20 21 .

[392] - احقاق الحق تستری، ص 316 .

[393] - رجال کشی، ص 6، الکافی کتاب الروضه 12 / 312 322 .

[394] - تفسیر عیاشی 1 / 199، البرهان 1 / 319، تفسیر صافی کاشانی 1 / 305، بحار الانوار 22 / 333.

[395] - احقاق الحق، ص 3 قاضی علا نور الله شوشتری تستری متوفای 1019 .

[396] - تفسیر صافی 1 / 4 .

[397] - الحکومة الاسلامیة ص 69، ن ک علی و مناوئوه دکتر رافض نوری جعفر، ص 12 .

[398] - کتاب الخصال ص639-640 ح15.

[399] - الاحتجاج، ص 53 طبرسی، السقیفه، ص 203 معروف به کتاب سلیم بن قیس و مراة العقول مجلسی، ص 388

[400]- کتاب سلیم بن قیس ص228.

[401] - الاحتجاج طبرسی ج1/126، و  مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ص388 مجلسی .

[402] - تلخیص الشافی، ص 354 طوسی، که مجموعه دو کتاب از کتاب‌های معتبر چهار گانه شیعه است، التهذیب و الاستبصار در آن جمع شده‌اند .

[403] - الصوارم المهرقه، ص 25 شوشتری تستری .

[404] - العیون و المحاسن مجلسی 2 / 122 123 .

[405] - شرح نهج البلاغه 1 / 130 و 2 / 45 و 6 / 40 و ن ک الاحتجاج طبرسی، ص 50 .

[406] - الشافی فی الامامة علم الهدی، مرتضی علی بن حسین، ص 171 .

[407] -  تلخیص الشافی طوسی 2 / 428 چاپ نجف و الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم 3 / 149.

[408] - کشف الغمه فی معرفة الائمه 2 / 78 اربلی متوفای 693 هجری، و الصوارم المهرقه، ص 249 قاضی نورالله شوشتری متوفای 1019.

[409] - تفسیر البرهان بحرانی ج 2 / 125.

[410] - الصوارم المهرقه، ص 235.

[411] - ناسخ التواریخ 2 / 590، تحت عنوان احوال الامام زین العابدین، میرزا تقی خان سپهر .

[412] - الحور العین حمیری، ص 185 .

[413] - بیاضی در الصراط المستقیم 3 / 155، کاشانی فی علم الیقین 2 / 707 .

[414] - بحار الانوار 25 / 172 .

[415] - الکشکول آملی، ص 104 .

[416] - الأنوار النعمانیة ج1/53 (نور مرتضوى) .

[417] - الاستغاثة فی بدع الثلاثة ج1/7 أبی القاسم علی بن أحمد الکوفی الشیعی العلوی ت352 .

[418] - الانوار النعمانیه الجزائری 2 / 111 .

[419] - مراة العقول مجلسی 3 / 429 430 .

[420] - الاستغاثه فی بدع الثلاثه، ابوالقاسم علی بن احمد کوفی شیعی م 352 هجری .

[421] - الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ص 401 ابن طاووس حسینی م 664 هجری .

[422] - الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف ص410 ابن طاوس علی بن طاوس الحسینی ت664

[423] - کشف الأسرار ص126 خمینی .

[424] - نهج البلاغه ت / الصالح، ص 507، ت / عبده 4 / 107، و خصائص الائمه، ص 124 ابوالحسن محمد بن حسین موسوی بغدادی متوفای سال 406 هجری .

[425] - شرح نهج البلاغه ابن میثم 5 / 463، الدرة النجفیه دنبلی، ص 394 و این کتاب شرح نهج البلاغه می‌باشد .

[426] - الغارات ابراهیم ثقفی م 283 هجری 1 307 .

[427] - تاریخ یعقوبی 2 / 149 150، و فروع کافی 5 / 346، و تهذیب الاحکام 8 / 16 طوسی، مناقب آل أبی طالب ج3/162،الشافی ص116 نوشته علم الهدى.

[428] - نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 193 و 203 204 .

[429] - شرح النهج 3 / 146 .

[430] - کتاب الشافی علم الهدی، ص 171، و معانی الاخبار صدوق، ص 117 .

[431] - بحار الانوار، ج 4 کتاب السماء و العالم .

[432] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 3 / 110 .

[433] - الانوار النعمانیه 1 / 63 .

[434] - الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج3/129، و إحقاق الحق ص284 تستری،عقائد الإمامیة ج3/27 زنجانی

[435] - تفسیر عیاشی 2 / 223 224 و البرهان 2 / 310، البحار 8 / 220 .

[436] - جلاء العیون مجلسی، ص 45 .

[437] - الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج3/29

[438] - الکنی و الالقاب عباس قمی 1 / 147 و بحار الانوار مجلسی 95 / 198 .

[439] - العیون و المجالس 1 / 9 .

[440] - الاعتقادات مجلسی، ص 90 91 .

[441] - ضیاء الصالحین محمد صالح جواهری، ص 513 .

[442] - حق الیقین مجلسی، ص 522، و کشف الاسرار خمینی، ص 112 .

[443] - کشف الاشتباه ص98 عبد الحسین بن عیسى رَّشتی متوفای سال 1373 .

[444] - فروع الکافی  پاورقی  مرآة العقول ج4/416 .

[445] - أصول الکافی ج1/279-280 (کتاب الحجة ح4 وح12 باب مَن ادَّعى الإمامة ولیس لها بأهل.....

[446] - و از جمله آخوندهای مرجع که این دعا را بطور  کامل ذکر کرده‌اند عبارتند از : کفعمی در بلد الأمین ص511-514، کاشانی در علم الیقین ج2/701-703، أسد الله تهرانی حائری در مفتاح الجنان ص113-114، منظور حسین در تحفة عوام مقبول ص423-424، عباس قمی در مفاتیح الجنان ص114، وغیره.

[447] - مختصر بصائر الدرجات ص192-193 حسن بن سلیمان حلی معروف به شهید أول ت786،و قرة العیون ص432-433 کاشانی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب ج2/266 علی حائری.

[448] - تفسیر العیاشی ج2/122 ح155، بحار الأنوار ج27/58 ح16 (باب وجوب موالاة أوليائهم ومعاداة أعدائهم).

[449] - مختصر بصائر الدرجات ص187-188 حسن بن سلیمان الحلی .

[450] - الروضة من الکافی ج8/1995 (کتاب الروضة ح71 حدیث أبی بصیر مع المرأة) و ج8/2079(کتاب الروضة ح319 حدیث علی بن الحسین علیه السلام  مع یزید...).

[451] - الانتفاضات الشیعیة ص497 هاشم حسینی .

[452] - مروج الذهب 3 / 220 مسعودی شیعه م 436، و روضات الجنات فی احوال العلماء السادات محمد باقر خوانساری 1 / 324، و الصوارم المهرقه، ص 242 آمده است : (ما تو را ترک می‌کنیم گفت : بروید شما رافضه (ترک کنندگان) هستید .

[453] - مناقب آل ابی طالب ابی جعفر رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی متوفای 588 هجری، ص 252 253، و کشف الغمه فی معرفة الائمه اربلی 1 / 358 359 و بحار الانوار 43 / 130 .

[454] - الامالی طوسی 2 / جز 18 / 121، و شرح نهج البلاغه 12 / 192 .

[455] - حق الیقین مجلسی، ص 270 .

[456] - مروج الذهب علی بن حسین بن علی مسعودی شیعه متوفای 436 هجری، ج 2 / 344 .

[457] - الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، بیاضی، ج 3 / 30 .

[458] - تذکرة الجواهر، ص 347 محمد باقر مجلسی، ص 9.

[459] - بحر الجواهر،ص 347 میرزا محمد باقر موسوی .

[460] - الأنوار النعمانیة ج1/64 (نور مرتضوى) .

[461] - منبع سابق ج1/81.

[462] - نفخات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت، ق 57 علی بن هلال کرکی متوفای سال 984 هجری.

[463] - بحرانی از شرف الدین نجفی و او از ابی عبدالله نقل کرده است، تفسیر البرهان 4 / 358 .

[464] - حق الیقین مجلسی، ص 270 .

[465] - مروج الذهب علی بن حسین بن علی مسعودی شیعه متوفای سال 436 هجری، ج 2 / 344 .

[466] - الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم بیاضی 3 / 30 .

[467] - حق الیقین ج2/83 عبد الله شُبَّر ت 1242 .

[468] - الأنوار النعمانیة ج1/367

[469] - سیرة الائمه الاثنی عشر هاشم حسینی 1 / 67 .

[470] - کما فی الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم بیاضی 3 / 34 .

[471] - الاعتقادات ص17 مجلسی .

[472] - الاحتجاج طبرسی ج1/112

[473] - وسائل الشیعه 5 / 389 .

[474] - ن ک فروع الکافی 1 / 95، تهذیب الاحکام 1 / 227، وسائل الشیعه 4 / 137، مستدرک الوسائل 1 / 342 .

[475] - اصول کافی 2 / 389 .

[476] - حق الیقین ص519 .

[477] - لنالیء الأخبار ج4/93 محمد تورسیرکانی ,چاپ قم ایران.

[478] - تفسیر قمی ج2/255 (سوره غافر )،تفسیر الصافی ج4/335.

[479] - الصراط المستقیم بیاضی 3 / 168، و فصل الخطاب نوری، ص 313، بحارالانوار 22 / 246 .

[480] - الصراط المستقیم ج3/168 (فصل في أختها حفصة) بحار الأنوار ج22/246 ح17 (باب أحوال عائشة وحفصة) فصل الخطاب ص313، محاسن الاعتقاد ص157.

[481] - المیزان فی تفسیر القرآن ج19/346 .

[482] - تفسیر عیاشی 1 / 200 .

[483] - حیاة القلوب مجلسی 2 / 700 .

[484] - تفسیر قمی 2 / 377 .

[485] - تفسیر عیاشی 2 / 243 و منظور از عسکر عایشه رضی الله عنها  است، بحار الانوار 4 / 378، 8 / 220 .

[486] - مشارف أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين رجب بن محمد بن رجب الحلي البُرسي،كان حيَّاً سنة 813 ص86 (الفصل الرابع )، و الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج3/165

[487] - حق الیقین مجلسی، ص 347 .

[488] - الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج3/165

[489] - حق الیقین ص347 مجلسی،و تفسیر قمی ج2/377 (سوره تحریم) .

[490] - علل الشرائع ج2/580 ح10 (باب نوادر العلل )، بحار الأنوار ج52/314 ح9 (باب سیره وأخلاقه، وعدد أصحابه،وخصائص زمانه...).

[491] - کشف الاسرار موسوی، ص 24 .

[492] - الاشعثیات اشعت کوفی، ص 212، مستدرک الوسائل نوری 16 / 434 .

[493] - اعلام الوری طبرسی، ص 203، الارشاد المفید، 186، و تاریخ یعقوبی 2 / 213، مقاتل الطالبین ف ص 84 .

[494] - تاریخ یعقوبی ج2/228، و مقاتل الطالبین ص78،إعلام الورى بأعلام الهدى ج1/476 (الشهداء مع الحسین ع)، منتهى الآمال ج1/240 عباس قمی .

[495] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 4 / 82، الصوارم المهرقه شوشتری، ص 243 .

[496]- شرح نهج البلاغة ج5/107 ابن میثم بحرانی،و مثل همین را دنبلی فی شرح خود «الدرة النجفیة» ص331.

[497] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 4 / 82، الصوارم المهرقه شوشتری، ص 243 .

[498] - بحار الانوار 26 / 51، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص 45 .

[499] - علل الشرائع ابن بابویه، ص 185- 186 .

[500] - بحار الانوار مجلسی 27 / 62 .

[501] - علل الشرائع، ص 163، حق الیقین مجلسی، ص 203 204 .

[502] - بحار الانوار 25 / 211، ن ک مراة العقول 4 / 352، و اوائل المقالات، ص 276 .

[503] - عقاید الامامیه محمد رضا مظفر، ص 66 .

[504] - تصحیح اعتقادات الإمامیة مفید ص135 (فصل فی الغلو والتفویض )، تنقیح المقال فی علم الرجال ج3/240 عبد الله مامقانی

[505] - عقائد الامامیه مظفر، ص 66 .

[506] - الشیعه فی المیزان، ص 272 273 .

[507] - صراط الحق آصف محسنی 3 / 121 .

[509] - حکومت اسلامی ص91 .

[510] - بحار الانوار مجلسی 25 / 350، عیون اخبار الرضا ابن بابویه، ص 326 .

[511] - ن ک من لایحضره الفقیه ابن بابویه 1 / 234، بحار الانوار مجلسی 17 / 111 .

[512] - بحار الانوار 25 / 192- 193 .

[513]- النکت الاعتقادیه مفید 33- 34 .

[514] - الاعتقادات ابن بابویه، ص 108- 109 .

[515] - بحار الانوار 25 / 351 .

[516] - بحار الانوار مجلسی 25 / 351 .

[517] - الکافی 1 / 260 261، بحار الانوار مجلسی 26 / 194 .

[518] - بحار الانوار مجلسی 26 / 26 .

[519] - بحار الانوار 26 / 294 .

[520] - بحارالانوار مجلسی 14 / 391 و 26 / 282، بصائر الدرجات الکبری، صفار، ص 75 .

[521] - حکومت اسلامی، ص 52 .

[522] - بحارالانوار 26 / 319 .

[523] - بحارالانوار 11 / 69، و وسائل الشیعه عاملی 7 / 103، القصص راوندی، ص 105 .

[524] - ینابیع المعاجز و اصول الدلائل هاشم بحرانی، باب پنجم، ص 35 42 .

[525] - بحارالانوار 26 / 117 و چهل حدیث در این مورد آمده است .

[526] - أصول الکافی ج1/186 (کتاب الحجة) .

[527] - الکافی 1 / 285 .

[528] - الکافی کلینی 1 / 258 260 .

[529] - بحارالانوار 26 / 137 و 153 و در این مورد چهل و سه حدیث آورده است .

[530] - شرح الزیارة الجامعة الکبیره خویی 2 / 371 .

[531] - اکمال الدین و تمام النعمة صدوق 2 / 394 .

[532] - الغدیر 1 / 214 216 عبدالحسین امینی نجفی .

[533] - الغدیر ج1/214-216 نجفی .

[534] - اصول کافی 1 / 197 198 .

[535] - اصول کافی 1 / 263 .

[536] - بحار الانوار 42 / 312 318 .

[537] - ن ک تهذیب الاحکام 2 / 14 و کامل الزیارات، ص 194، و وسائل الشیعه 10 / 233 / 337 .

[538] - کامل الزیارات ابن قولویه، ص 193، و وسایل الشیعه 10 / 336 337 .

[539] - بحار الانوار 97 / 134 و 101 / 369 .

[540] - بحار الانوار 97 / 134 .

[541] - مقالة الشیعه محمد شیرازی، ص 31 .

[542] - بحار الأنوار ج100/134 (کتاب المزار ....).

[543] - عمدة الزائر حیدر حسینی، ص 31 .

[544] - بحار الانوار 100 / 126، مستدرک الوسائل نوری 10 / 366 .

[545] - علل الشرائع قمی، ص 283، بحارالانوار 100 / 226، ن ک الکافی 6 / 534، وسائل الشیعه 1 / 340.

[546] - بحار الانوار 100 / 127 .

[547] - بحار الانوار 100 / 369 .

[548] - بحار الانوار 101 / 257 261 .

[549] - الاحتجاج للطبرسی ج2/312 (احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدي صاحب الزمان صلوات الله عليه وعلى آبائه الطاهرين) بحار الأنوار ج100/128 (کتاب المزار ح8 باب آداب الزیارة.

( [550]) بحار الأنوار ج24/303 ح14 (باب أنهم الصلاة والزكاة والحج والصيام وسائر الطاعات، وأعداؤهم الفواحش والمعاصي في بطن القرآن، وفيه بعض الغرائب وتأويلها).

[551] - بحار الأنوار ج100/134 (کتاب المزار ح24 باب آداب الزيارة ...

[552] - این از عناوین بحار الأنوار ج101/21-28، است  که( 37) روایت را در این معنی نقل کرده است.

[553] - این از عناوین بحار الأنوار ج101/28-44، و (84) روایت را در این معنی نقل کرده‌اند.

[554] - تهذیب الأحکام ج3/693 (کتاب الصلاة ح16 باب الزیادات )، الاستبصار ج1/352 (کتاب الصلاة ح4 باب الصلاة على المدفون )، وسائل الشیعة ج2جلد 1/795 ح6 (باب جواز الصلاة على المیت بعد الدفن ...)

[555] - مَن لا یحضره الفقیه ج1/87 (کتاب الطهارة ح31 باب التعزية والجزع عند المصيبة وزيارة القبور والنوح والمآتم)، علل الشرائع ج2/358 ح1 (باب العلة التي من أجلها لا تتخذ القبور قبلة)، بحار الأنوار ج100/128 (کتاب المزار ح7 باب آداب الزيارة،وأحكام الروضات،وبعض النوادر).

[556] - وسائل الشیعه 14 / 514 .

[557] - کامل الزیارات ص455 ح17 (الباب 88).

[558] - الارض و التربة الحسینیه آل کاشف الغطاء، ص 55- 56 .

[559] - احکام الشیعه حائری 1 / 32 .

[560] - الأرض والتربة الحسینیة ص55-56 آل کاشف الغطاء .

[561] - کتاب الوافی جلد دوم، 8 / 215 .

[562] - ن ک کتاب مسائل العکبریه، ص 84 102 محمد بن نعمان ملقب به مفید .

[563] - الوافی ج8/234 للکاشانی،تهذیب الأحکام ج6/1341-1342 (کتاب المزار ح9 باب حد حرم الحسین).

[564] - الوافی کاشانی 8 / 219، الکافی 4 / 581، وسائل الشیعه 14 / 447، ثواب الاعمال صدوق، ص 94.

[565] - فروع الکافی ج4/764 (کتاب الحج ح4 باب فضل زیارة أبی عبد الله الحسین علیه السلام ).

[566]  - منبع سابق.

[567]- فروع الکافی ج4/763 (کتاب الحج ح1 باب فضل زیارة أبی عبد الله الحسین علیه السلام ) .

[568] - بحار الانوار 98 / 33 و 101 / 33 و کامل الزیارات، ص 266 .

[569] - تهذیب الاحکام 6 / 50، مستدرک الوسائل 10 / 282 .

[570] - کامل الزیارات، ص 147 و 174، بحار الانوار 98 / 76، مستدرک الوسائل 2 / 190 .

[571] - بحارالانوار 102 / 268، و کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص 324 .

[572] - وسائل الشیعه 14 / 576 .

[573] - تهذیب الاحکام 6 / 84  .

[574] - تهذیب الاحکام 6 / 21، وسائل الشیعه 14 / 376، ارشاد القلوب الی الصواب حسن دیلمی 2 / 442.

[575] - وسائل الشیعه 14 / 75 .

[576] - بحار الانوار 100 / 258.

[577] - کامل الزیارات ابن قولویه، ص 143، وسائل الشیعه عاملی 1 / 353.

[578] - کامل الزیارات ص268 ح19 (باب 54).

[579] - بحار الانوار 101 / 35، قرب الاسناد، ص 48 عبدالله حمیری از علمای قرن سوم شیعه.

[580] - عقائد الامامیه مظفر، ص 34.

[581] - حکومت اسلامی، ص 67 / 113.

[582] - منبع سابق ص 59 .

[583] - عقائد الامامیه مظفر، ص 55 .

[584] - شرح عقائد الصدوق، ص 261، ضمیمه کتاب اوائل المقالات.

[585] - الشیعه فی المیزان محمد جواد مغنیه، ص 48، دار الشروق بیروت  .

[586] - تفسیر حسن عسکری، ص 162 .

[587] - تفسیر حسن عسکری .         

[588] - معانی الاخبار ابن بابویه، ص 162، وسائل الشیعه 11 / 462 .

[589] - اصول کافی 2 / 219 .

[590] - کافی 1 / 174 و 218 219، تفسیر عیاشی 1 / 214 و 2 / 351، البرهان 1 / 309 .

[591] - المکاسب المحرمة خمینی 2 / 163 .

[592] - من لایحضره الفقیه 2 / 80، جامع الاخبار، ص 110، ابن بابویه قمی، وسائل الشیعه 7 / 94، السرائر ابن ادریس حلی، ص 479، بحار الانوار 75- 412- 414 .

[593] - المکاسب المحرمة خمینی 2 / 162 .

[594] - اصول کافی 2 / 217، وسائل الشیعه حر عاملی 11 / 460، بحارالانوار 75 / 423 .

[595] - ن ک تفسیر حسن عسکری، ص 130، وسائل الشیعه 11 / 474، بحارالانوار 75 / 415 .

[596]- تفسیر الحسن العسکری ص321 ح166 (في وجوب الاهتمام بالتقية وقضاء حقوق المؤمنين) وسائل الشیعة ج16/223 ح6 (باب وجوب الإعتناء والاهتمام بالتقية وقضاء حقوق الإخوان المؤمنين)

[597] - اصول کافی 1/ 222 و 2 / 222، وسائل الشیعه 1 / 235، بحار الانوار 72 / 72، المحاسن 1 / 275 .

[598] - الاعتقادات ابن بابویه، ص 114 115، ن ک اصول کافی 2 / 220 .

[599] - اللوامع النورانیة ص549-550، بحار الأنوار ج2/211-212 ح14.

[600] - بصائر الدرجات الکبرى ص41 ح1 أصول الکافی ج1/302 واللفظ له (كتاب الحجة ح1 باب ما جاء في أن حديثهم صعب مستصعب)، الخرائج والجرائح ج2/792 ح1 (الباب السادس عشر : في نوادر المعجزات)، بحار الأنوار ج2/189 ح21.

[601] - جامع الاخبار، ص 210، بحارالانوار 75 / 411 .

[602] - جامع الاخبار، ص 210، بحارالانوار 75 / 412 .

[603] - بحارالانوار 75 / 412 .

[604] - وسائل الشیعه 11 / 470 .

[605] - اعلام الوری طبرسی، ص 408، اکمال الدین، ص 210، وسائل الشیعه 11 / 465، ن ک اصول کافی 1 / 217 .

[606] - تاریخ الغیبة الکبری محمد باقر صدر، ص 353 .

[607] - بحار الانوار 75 / 421 .

[608] - رسائل فی التقیه، ص 108 .

[609] - جامع الاخبار، ص 210، و از طرفی می‌گویند بستن دست‌ها در نماز از مبطلات نماز است مگر آنکه از روی تقیه باشد (تحریر الوسیله 1 / 280 خمینی) .

[610] - فروع الکافی در حاشیه مرآة العقول 2 / 10 .

[611] - دره النجفیه بحرانی، ص 61.

[612] - تهذیب الاحکام طوسی، المقدمه 2/ 3 / - 1 / 2، مستدرک الوسائل نوری 3 / 719، الذریعه 4 / 504.

[613] - الوافی المقدمه، ص 9.

[614] - عامه یعنی اهل سنت، ن ک بحارالانوار 2 / 233، وسائل الشیعه 27 / 118 .

[615] - جوابات اهل الموصل مفید، ص 14 .

[616] - اوائل المقالات مفید، ص 51 و 95 .

[617] - دائرة المعارف العلویه جواد تاراج 1 / 253 .

[618] - اوائل المقالات، ص 51 .

[619] - من لایحضره الفقیه 3 / 291، وسائل الشیعه 7 / 438 و تفسیر الصافی 1 / 347، عقائد الاثنی عشریه، ص 240 .

[620] - بحارالانوار 53 / 92 .

[621] - مجمع البیان فی علوم القرآن ج5/252 أبی علی فضل بن حسن طبرسی ت548، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة ص33، بحار الأنوار ج53/123 (باب الرجعة)، تفسیر نور الثقلین ج4/101 رقم 114 ,

[622] - عقاید الاثنی عشریه زنجانی، ص 229، الایقاظ من الهجعه، ص 60 .

[623] - ن ک الاعتقادات مجلسی، ص 90، مهذب الاحکام سبزواری 1 / 388 393، الشیعه فی المیزان، 14 .

[624] - بحار الانوار 53 / 41 .

[625] - بحار الانوار 53 / 43 .

[626] - المقالات و الفرق سعد قمی، ص 21، نوبختی فی فرق الشیعه، ص 2 .

[627] - اوائل المقالات قمی، ص 27 34 .

[628] - بحارالانوار 4 / 114 122 .

[629] - ن ک سفر التکوین فصل ششم بند 5 و سفر الخروج فصل 32 پاراگراف 12 14 و سفر قضاة فصل دوازده پاراگراف 18، ن ک مسائل الامامیه عبدالله الناشی الاکبر، ص 75 .

[630] - التنبیه و الرد ملطی، ص 19 .

[631] - اصول کافی : کتاب التوحید، باب البداء، شانزده حدیث در این مورد ذکر کرده و به ائمه نسبت داده است  1 / 144، بحار الانوار 4 / 107، کتاب التوحید : باب البداء، و هفتاد حدیث در این مورد ذکر کرده است، التوحید ابن بابویه قمی باب البداء، ص 332 .

[632] - کافی 1 / 148، بحار الانوار 4 / 108 .

[633] - اوائل المقالات مفید، ص46 و 51  .

[634] - اوائل المقالات مفید، ص 46 و 51 .

[635] - اصول کافی کتاب الحجة 1 / 258 .

[636] - اصول کافی 1 / 148 ش 10 .

[637] - المقالات و الفرق سعد قمی، ص 78، و فرق الشیعه نوبختی، ص 65 .

[638] - تفسیر قمی 2 / 290، بحارالانوار 4 / 101.

[639] - تفسیر قمی 1 / 310 311، بحار الانوار 4 / 99.

[640] - تاریخ الامامیه، ص 165.

[641] - الکافی 1 / 179.

[642] - بحار الانوار 23 / 34.

[643] - الکافی، ج 1 / 188، والخرائج و الجرائح راوندی، ج 1 / 115، و الفضائل شاذان، ص 73 و قرب الاسناد حمیری، ص 132.

[644] - الکافی، ج 1 / 168، 188 و وسائل الشیعه، ج 27 / 176، و بحارالانوار، ج 23 / 17، و علل الشرائع قمی، ج 1 / 192.

[645] - المقالات و الفرق قمی، ص 19 / 20، و فرق الشیعه نوبختی، ص 22.

[646] - کتاب الغیبه، طوسی، ص 258 .

[647] - المقالات و الفرق قمی، ص 102، و فرق الشیعه نوبختی، ص 96 .

[648] - فرق الشیعه، ص 96 .

[649] - الفصول المختارة مفید، ص 258 .

[650] - المقالات و الفرق، ص 102 .

[651] - مروج الذهب، ج 4 / 190 .

[652] - المقالات و الفرق قمی، ص 108، الغیبه طوسی، ص 135 .

[653] - بحارالانوار، ج 37 / 21، و الفصول المختارة ص 320  .

[654] - الغیبة طوسی، ص 214 .

[655] - کتاب الغیبه، طوسی، ص 258.

[656] - بحارالانوار، ج 25 / 103 و 123 .

[657] - الارشاد مفید، ص  345 .

[658] - کتاب الغیبه، طوسی، ص 244 .

[659] - اصول کافی، ج 1 / 181 .

[660] - اصول کافی، ج 1 / 333 .

[661] - اصول کافی، ج 1 333 .

[662] - کتاب الغیبه، طوسی، ص 245.

[663] - کتاب الغیبه، طوسی، ص 241.

[664] - بحارالانوار، ج 51 / 107 و108 و 343 و 347 و 348 و 352 و 362 و ج 74 / 197، و الغیبه، طوسی، ص 244 .

[665] - الغیبه، طوسی، ص 242 .

[666] - مراة العقول مجلسی، ج 4 / 55، و وسائل الشیعه عاملی، ج 18 / 101.

[667] - بحارالانوار مجلسی، ج 51 / 267 368 و کتاب الغیبة طوسی، ص 213 241 و 391 - 392 .

[668] - اکمال الدین و تمام النعمة ابن بابویه قمی، ص 2، و بحارالانوار مجلسی، ج 1 / 73 .

[669] - اصول کافی، ج 1 / 337 338 .

[670] - بحار الانوار، ج 52 / 97، و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11 / 109، و کتاب الغیبه طوسی، ص 329 اصول کافی، ج 1 / 337 338 .

[671] - ن ک اصول کافی، ج1 / 258 .

[672] - حکومت اسلامی خمینی ص132.

[673] - رجال الکشی ج6/383 رقم 288 ح8 (فی الواقفة )، بحار الأنوار ج48/265 ح25.

[674] - بحار الانوار 51 / 73 .

[675] - اکمال الدین، ص 13 .

[676] - منتخب الاثر 499  .

[677] - کافی 2 / 21 22 .

[678] - الغیبة طوسی، ص 105 106.

[679] - مفتاح الکرامة، کتاب الصلوة 2 / 69 و تحریر الوسیلة خمینی 1 / 131 .

[680] - خالصی در کتابش الجمعه، ص 131 این را نقل کرده است .

[681] - فروع الکافی کلینی 1 / 344، تهذیب الاحکام طوسی 2 / 45، وسائل الشیعه عاملی 11 / 32 .

[682] - تحریر الوسیلة ج1/482.

[683] -قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چاپ جدید ص 10.

[684] - تهذیب الاحکام طوسی 2 / 42 .

[685] - ایقاظ من الهجعه عاملی، ص 287 .

[686] - الصراط المستقیم 2 / 252، مختصر الدرجات، ص 191، الشیعه و الرجعة، ص 139 طبیسی، البرهان 3 / 220 .

[687] - حق الیقین مجلسی، ص 347 .

[688] - بحارالانوار 52 / 349، الغیبة نعمانی، ص 155 .

[689] - بحارالانوار 52 / 333، الغیبة طوسی، ص 284 .

[690] - بحار الانوار مجلسی 41 / 4 .

[691] - بحار الأنوار ج52/244 ح120 (باب علامات ظهوره...).

[692] - کتاب الغیبة طوسی ص339 ح286.

[693] - بحار الأنوار ج53/40 ح7 (باب الرجعة).

[694] - بحار الانوار 52 / 338، و کتاب الغیبة طوسی، ص 282 و 472  .

[695] - الوافی فیض کاشانی 1 / 215، من لا یحضره الفقیه ابن بابویه 1 / 231 232، وسائل الشیعه 5 / 257 .

[696] - بحارالانوار 53 / 104 105 .

[697] - الاسلام علی ضوء التشیع خراسانی، ص 132 133 .

[698] - این سخنرانی در ساعت 12 ظهر روز 17 / 3 / 1979 میلادی از  صدای انقلاب اسلامی آبادان پخش گردید .

[699] - مجله شهید ایران (که توسط آخوندهای قم منتشر می­شود) ش 46 / 10 / 14 .

[700] - یعنی آن‌ها دین اسلام را منسوخ می‌کنند و به دین یهودیان برمی‌گرداند!! .

[701] - اصول کافی 1 / 389 .

[702] - بحار الانوار 52 / 389 .

[703] - بحار الأنوار ج52/351 ح103  الغیبة نعمانی ص237 ح26 (باب 13.

[704] - بحار الانوار 52 / 135، الغیبة نعمانی و الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم 2 / 260 .

[705] - ج 52 / 314 .

[706] - مجله شهید ایران ترجمان علمای شیعه قم ش 46 / 10 / 14 .

[707]- الاعتقادات لابن بابویه ص83 (باب الاعتقاد في النفوس والأرواح).

[708] - اصول کافی 1 / 368 .

[709] - کافی با شرح مازندرانی 12 / 371 .

[710] - مراة العقول 4 / 55، وسائل الشیعه 18 / 101، الاحتجاج 2 / 469، الخرائج و الجرائح 3 / 111، الغیبة 177 .

[711] - الحکومة الاسلامیة، ص 26 .

[712] -حکومت اسلامی، ص 80 .

[713] - حکومت اسلامی، ص 80 .

[714] -منبع سابق ص 48-49

[715] - الروضة کافی ج8/2073 (کتاب الروضة ح290 حدیث یأجوج ومأجوج) .

[716] - کافی 5 / 5 6 .

[717] - الارشاد مفید، ص 241، و مثیر الاحزان، ص 74، ابن نما حلی، و اعلام الوری طبرسی، ص 241.

[718] - الاحتجاج طبرسی 2 / 10، 290 .

[719] - الاحتجاج 2 / 29، 303 304 .

[720] - الاحتجاج طبرسی 2 / 29، 303 304 .

[721] - بحارالانوار 45 / 162 .

[722] - اصول کافی 1 / 496 .

[723] - بحار الأنوار ج46/252 ح45.

[724] - کافی 5 / 34 .

[725] - البحار 68 86، 97 .

[726] - رجال کشی، 253 254 .

[727] - تفسیر عیاشی 1 / 199، البرهان 1 / 319، تفسیر صافی 1 / 305، بحار الانوار 22 / 333 .

[728] - سعد السعود ابن طاوس علی بن طاوس حسینی ت664 ص216.

[729] - الاختصاص مفید، ص 82، بحار الانوار 10 / 105 و 70 / 286 .

[730] - رجال کشی، ص 113 .

[731] - اصول کافی 1 / 504 .

[732] - رجال کشی، ص 142 .

[733] - رجال الکشی ج2/144 رقم 63 ح58 (زرارة بن أعین) .

[734] - رجال کشی، 52 53 .

[735] - اصول کافی 1 / 247 .

[736] - اصول کافی 1 / 322 .

[737] - کشف النعمة فی معرفة الائمه اربلی 1 / 149 150 .

[738] - دائرة المعارف الاسلامیه شیعی حسین امین 1 / 27، کشف الغطاء جعفر نجفی، ص 5 .

[739] - الاستغاثة فی بدع الثلاثة ج1/64

[740] - علل الشرائع قمی، ص 490 491، بحارالانوار 5 / 247 248، ن ک به بابی که کینی آورده است : باب طینة المؤمن و الکافر، و در آن باب هفت حدیث ذکر کرده است (اصول کافی 2 / 2- 6) و همواره به این احادیث هفت گانه اضافه می‌شوند  تولید مثل می‌کنند !! تا اینکه در زمان مجلسی به 67 حدیث رسیده‌اند 5 / 225- 276 و هنوز در عصر ما در حال افزایش هستند؟!!.

[741] - اصول کافی 1 / 322 .

[742] - المزار مفید، ص 125، 143، و من لا یحضره الفقیه ج 2/ 599 و تهذیب الاحکام ج 6/74، ووسائل الشیعه ج 14/ 524 و روضة الواعظین نیشابوری، ج 2/411، و کامل الزیارات ص 275 و مکارم الاخلاق طبرسی ص 167.

[743] - وسائل الشیعه حرعاملی ج 5/365، ومن لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی ج 1 / 268.

[744] - بحارالانوارج 88/132 .

[745] - المزارالمفید ص 144 .

[746] - بحارالانوارج 8/368.

[747] - بحارالانوار ج 8/368، 370 .

[748] - الانوارالنعمانیه ج 2/206 -207 .

[749] - تحریر الوسیله ج 1/79 ج 2/146 .

[750] - تحریر الوسیلة ج2/174 (القول في الذباحة والكلام في الذابح وآلة الذبح....).

[751] - الروضه کافی کلینی ص 135 .

[752] - تفسیر العیاشی ج2/234 ح73 (سورة الرعد )،تفسیر البرهان ج2/139

[753] - بحارالانوارج 27/ 29 -30 .

[754] - المحاسن النفسانیه حسین ال عصفور بحرانی ص 166، و وسایل الشیعه ج 18/463،376/231

[755] - منابع پیشین و در روزنامه الشرق الاوسط شماره 6865 یکشنبه 13/5/1418 هـ این خبرآمده بود که : پسته‌هایی که از ایران وارد دولت امارات می‌گردد با ماده (افلانوکسین) که ماده‌ای سرطان زاست آلوده هستند.

[756] - تهذیب الأحکام ج4/849 (کتاب الزکاة ح7 باب الخمس والغنائم )،السرائر ص484 لابن إدریس الحلی, وسائل الشیعة ج17/298-299 (ح1 باب حكم مال الناصب وامرأته ودمه)، الأنوار النعمانیة ج2/308 (ظلمة حالكة في بيان أحوال الصوفية والنواصب).

[757] - تهذیب الأحکام ج6/1540 (کتاب المکاسب ح275 باب المکاسب)، وسائل الشیعة ج17/299 ح2 (باب حكم مال الناصب وامرأته ودمه).

[758] - تهذیب الاحکام ج 6/294، و وسائل الشیعه ج 27/115، و علل الشرائع ج 2/531، و رسالة التعادل والترجیع ص 82.

[759] - علل الشرائع قمی ص 531، و وسائل الشیعه ج 27/118 .

[760] - جواهر الکلام ج22/62 لشیخهم النجفی.

[761] - فروع الکافی ج3/122 (كتاب الجنائز، باب الصلاة على الناصب).

[762] - فقه الرضا لابن بابویه ص178 (باب الصلاة على المیت).

[763] -المقنعة ص85 شیخ مفید، تهذیب الأحکام ج1/225 (کتاب الطهارة ح149 باب تلقین المحتضرین...).

[764] - تهذیب الأحکام ج1/225 (کتاب الطهارة ح149 باب تلقین المحتضرین ... )، و مصباح التهجد ص252 طوسی، الکافی ص157 أبی صلاح حلبی ت447, غنیة النزوع ص104 ابن زهرة حلبی ت585، الجامع للشرایع یحیى بن سعید حلی ت690 ص121 (باب صلاة الجنازة )، کفایة الأحکام ص22 سبزواری ت1090، غنائم الأیام ج3/479-480 میرزای قمی ت1221،وسائل الشیعة ج2/769-771 (باب كيفية الصلاة على المخالف وكراهة الفرار من جنازته إذا كان يُظهر الإسلام)

[765] - کشف الاسرار موسوی ص 35.

[766] - من لا یحضره الفقیه ج3/722 (کتاب النکاح ح19 باب المتعة) .

[767] - منهج القاصدین کاشانی، ص 356 .

[768] - من لا یحضره الفقیه ج3/723 (کتاب نکاح ح31 باب متعة) .

[769] - وسائل الشیعه 7 / 441 .

[770] - تهذیب الاحکام 2 / 184، وسائل الشیعه 7 / 441 .

[771] - بحارالانوار 110 / 318، مستدرک الوسائل 14 / 455، و النوادر اشعری، ص 87 .

[772] -تحریر الوسیلة ج2/292 المسألة : 18.

[773] - تهذیب الأحکام ج7/1705-1706 (کتاب النکاح ح14 باب تفصیل أحکام النکاح).

[774] - تحریر الوسیله خمینی 2 / 241 و 292 .

[775] - عالم شیعی موسوی در کشف الاسرار و تبرئه ائمه الاطهار این را گفته است، ص 46 .

[776] - وسائل الشیعه حرعاملی 4 / 337، من لایحضره الفقیه 1 / 13، الخصال ابن بابویه قمی 1 / 139 و تفسیر عیاشی 7 / 39، البرهان بحرانی 2 / 88 .

[777] - ن ک اصول کافی کلینی 2 / 244 .

[778] - وسائل الشیعه 4 / 374، و من لایحضره الفقیه 1 / 13، مفتاح الکتب الاربعه محمود موسوی 11 259 .

[779] - تهذیب الاحکام 1 / 389، الاستبصار 2 / 59، وسائل الشیعه 4 / 375، الکافی 1 / 547، مفتاح الکتب الاربعه 1 / 257 .

[780] - کافی 2/502 .

[781] - اصول کافی ج 2/268 و202 .

[782] - الجامع للشرائع یحیى حلی ص151 (باب الخمس والأنفال وقسمتهما )، و شرائع الإسلام في مسائل الحلال والحرام، اثر نجم الدین حلی ت676 ص182-183 (کتاب الخمس).

[783] - المهذب سبزواری 8 / 180 .

[784] - الوسیله ابن حمزه، ص 682 .

[785] - العروة الوثقی محسن حکیم 9 / 584  .

[786] - العروة الوثقی 2 / 266 .

[787] - کشف الاسرار موسوی، ص 74 .

[788] - مناسک الحج اثر استاد عمای شیعه در این عصر وکسی که او را به امام اکبر لقب می‌دهند یعنی موسوئی خوئی ص22.

[789] - من لا یحضره الفقیه ج/13،وتهذیب الاحکام ج 1/384 والاستبصار ج 2/56، و وسائل الشیعه ج 4/338 .

[790] - معالم تاریخ الانسانیه ج 3/895 .

[791] - الکافی با شرح مازندرانی ج 12/371 وسائل الشیعه حرعاملی ج15/92، الغیبه نعمانی ص29، بحارالانوار مجلسی ج 25/913، ومستدرک الوسائل نوری ج 11/34، و شارح کافی می‌گوید: گرچه بلند کننده پرچم به حق دعوت دهد.

[792] - الکافی ج 1/67 وتهذیب الاحکام طوسی ج 6/301 .

[793] - الحکومة الاسلامیة ص 33 34 و74 .

[794] - تفسیر عیاشی 1 / 238 .

[795] - مفتاح الجنان عباس قمی ص 538- 539 .

[796] - الشیعه والحاکمون محمد مغنیه ص 24 .

[797] - ولایة الفقیه خمینی، ص 142 143 .

[798] - حکومت اسلامی خمینی، ص 142 .

[799] - فی انتظار الامام فضلی، ص 70 .

[800] - ن ک کتاب المسائل العکبریه مفید ص84- 102 .

[801] - مختصراخبارالخلفاء136-137 ابن ساعی شیعه واعیان الشیعه محسن الامین ج 1/305 .

[802] - بحار الانوار مجلسی، ص 106 12، ن ک کشف الیقین، ص 80 حسین بن یوسف بن علی مطهر حلی .

[803] - حکومت اسلامی، ص 128  .

[804] - روضات الجنات فی احوال العلماء السادات، محمد باقر خوانساری متوفای 1125 هجری 6 / 300، 31، ن ک وسائل الشیعه حر عاملی 3 / 483، الکنی و الالقاب عباس قمی 1 / 356 .

[805] - الانوار النعمانیه الجزائری ج 2 / 308 .

[806] - الأنوار النعمانیة ج2/324.

[807] - الانوار النعمانیه ج 2 / 278 279 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...