برادر مسلمانم: بعد از این بررسی کوتاه که در راستای شناخت عقیده شیعه امامیه انجام شده؛ بدان که در میان ما و فرقههای مخالف قرآن و سنّت ملاقات و دیدار جز بر اساس اصول و قواعد شرعی جایز نیست که در این آیه منصوص است؛ آنجا که خداوند متعال فرموده:
﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٦٤﴾ [آل عمران: 64].
یعنی: «بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است (و همه آن را بر زبان میرانیم، بیائید بدان عمل کنیم، و آن این) که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه، به خدائی نپذیرد. پس هرگاه (از این دعوت) سر بر تابند، بگوئید: گواه باشید که ما منقاد (اوامر و نواهی خدا) هستیم».
و این اصول عبارتند از: پایبندی به توحید و پرهیز از شرک ورزیدن به خدا و اطاعت از خداوند متعال در حکم و تشریع، و پیروی از خاتم پیامبران محمّد صل الله علیه و آله و سلم .
بنابراین باید این آیه شعار هر مجادله و گفتگویی باشد که بین مسلمین و اهل کتاب، و بین اهل سنّت و دیگر فرقههای منتسب به اسلام انجام میشود، و هر تلاشی جهت محقق کردن غیر از این اصول صورت گیرد باطل است ... باطل است ... باطل است[1].
شیعیان امروز ادعا میکنند با مسلمانان اختلافی ندارند و از مسلمین میخواهند که به کتابهای آنها مراجعه کنند. چگونه مسلمین میتوانند به کتابهای شیعه اعتماد کنند و از آنها استفاده نمایند، حال آنکه در این کتابها روایات متعدّدی وجود دارد که کتاب خدا را ناقص و تحریف قلمداد میکنند، و به آن طعنه میزنند و میگویند: «کتاب خدا ناقص و تحریف شده است!. چگونه ما و شیعه میتوانیم بر محور کتاب خدا جمع شویم در حالی که آنها تفسیرهای انحرافی و باطنی از قرآن ارائه میدهند، و سپس چگونه مسلمین میتوانند ادعاهای شیعه را باور کنند که میگویند: بعد از قرآن کتابهای آسمانی و الهی بر ائمه ایشان نازل شده است. چگونه ما میتوانیم با شیعه بر محور سنّت جمع شویم که آنها ادعا میکنند گفتههای ائمه ایشان همچون کلام خدا و پیامبرش میباشد، و میگویند: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بخشی از شریعت را پنهان کرده و آن را به ائمه سپرده است، و به حکایات سند و امضاء و رقعهها ایمان دارند و دینشان را بر اساس آن بنا میکنند، و روایات دروغگویان و فریبکاران را میپذیرند، و به بهترین و برگزیدهترین انسانها بعد از پیامبران طعنه میزنند، و همسر بزرگوار رسول ربّ العالمین را به زنا متهم کرده و بر ایشان طعنه میزنند.
چگونه ما وشیعه به هم نزدیک میشویم در حالی که آنها اجماع را قبول ندارند و عمداً با مسلمین مخالفت میورزند، چون معتقدند که مخالفت با مسلمین راه درست و هدایت است. چگونه ما و شیعه میتوانیم متحد شویم و حال آنکه آنها همه مسلمین و در رأس آنان صحابه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم خصوصاً سه خلفهی راشد و همسران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را کافر میدانند[2].
چگونه میتوانیم به شیعه نزدیک شویم و با آنها متحد شویم، حال آنکه میگویند: «خدا و پیامبر و امام ما با خدا و پیامبر و امام اهل سنّت یکی نیست، و میگویند: خدای اهل سنّت کسی است که محمّد پیامبر او میباشد، و ابوبکر خلیفه پیامبرش است، و ما چنین خدا و پیامبری را قبول نداریم، بلکه میگوییم: «خدایی که خلیفهی پیامبرش ابوبکر است؛ خدای ما نیست، و آن پیامبر هم پیامبر ما نیست»[3].
بدانید که این امّت هرگز بر گمراهی اتفاق نخواهد کرد[4].
الحمدلله همواره در میان این امّت اسلام گروهی برحق خواهند بود تا وقتی که قیامت بر پا میشود، گروهی از اهل علم و قرآن و هدایت و بیان و روشنگری که تحریف افراطیها و ادعای ناروای جعلکنندگان آثار و تأویل جاهلان را از آن میزدایند، بنابراین تعلیم و روشنگری و خیرخواهی و نصیحت و راهنمایی و جلوگیری از تجاوز متجاوزان به دین اسلام وظیفه و مسئولیت همه ما مسلمانها است. و هرکس که بر حذر داشت به راستی که بشارت داده است[5].
«و خداوند هر کسی را که بخواهد خوشبخت کند او را توفیق عنایت میکند که از آنچه دیگران بدان آن مبتلا شدهاند عبرت بگیرد، و راه کسانی را در پیش میگیرد که خداوند آنان را یاری کرده است و از راه کسی که خداوند او را خوار و ذلیل کرده پرهیز مینماید..»[6].
بار خدایا از ارتداد و از مبتلا شدن به فتنه به تو پناه میبریم[7].
رئیس کمیته دائم افتا در کشور عربستان سعودی شیخ عبدالله بن باز و نائب او شیخ عبدالرزاق عفیفی رحمهما الله و اعضای آن؛ شیخ عبدالله غدیان - وفقهم الله- در فتوای شماره 7808 میگویند: «فرقههای دروز، نصیریه، اسماعیلیه و دیگر کسانی که در راه آنها پیمودهاند؛ همچون بابیه و بهائیها نصوص قرآن و سنّت را بازیچه خویش قرار دادهاند، و آئین و دستوراتی برای خود ساختهاند که خداوند به آن فرمان نداده است، و در تحریف و تغییر راه یهود ونصارا را در پیش گرفتهاند و از هوای نفس خود پیروی کرده و از رهبر فتنه اول عبدالله بن سبأ حمیری که در رأس بدعتگذاری وگمراه کردن و ایجاد فتنه بین مسلمین قرار داشت؛ تقلید نمودهاند، شر وبلای ابن سبأ گروههای زیادی را در برگرفت، و بعد از پذیرفتن اسلام کافرشدند و به علت آن بین مسلمین تفرقه ایجاد شد، بنابراین دعوت تقریب بین این گروهها و بین مسلمین راستین و واقعی؛ دعوتی بیفایده است، و تلاش برای نزدیک کردن این فرقهها با مسلمین تلاشی شکست خورده میباشد، چون این فرقهها در انحراف و الحاد و کفر و گمراهی و دشمنی با مسلمین و توطئه علیه آنان همچون یهودیان هستند گرچه اهداف و امیال آنان و قضایایی که با آن درگیر هستند متفاوت است، بنابراین همچون یهود و نصارا هستند.
بعد از جنگ جهانی دوم؛ گروهی از علمای دانشگاه ازهر مصر با آخوندهای شیعه قم ایران برای تقریب تلاش کردند، و تعداد اندکی از علمای بزرگ و صادق و پاکدل فریب این ادعا را خوردند، و مجلهای صادر کردند و آن را تقریب نامیدند، امّا دیری نگذشت که قضیه برای فریب خوردگان روشن شد، و کار گروه تقریب به شکست انجامید، جای تعجب هم نیست، چون قلبها از هم فاصله زیاد دارند و افکار متضادند، و عقایدشان با همدیگر متناقضاند و هرگز دو چیز ضد و نقیض جمع نمیشوند[8]. و شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز رحمه الله را پرسیدند:
س 7 - با توجه به شناختی که جنابعالی از تاریخ رافضه دارید موضع شما در مورد تقریب بین اهل سنّت و آنها چیست؟
ج - تقریب بین اهل سنّت و رافضه ممکن نیست، چون عقیدهها با هم فرق دارند، اهل سنّت به توحید خداوند و خاص کردن عبادت برای الله تعالی، و به اینکه هیچ فرشته و پیامبر همراه خدا به فریاد خوانده نمیشود، و فقط خداوند غیب میداند معتقدند، و همچنین اهل سنّت صحابه را دوست دارند، و ایمان دارند که اصحاب بعد از پیامبر بهترین افراد این امّت هستند، و برترین آنها ابوبکر، سپس عمر و سپس عثمان و سپس علی رضی الله عنهم میباشد، و عقیده رافضه برعکس عقیده اهل سنّت است، بنابراین جمع کردن میان آن دو امکان ندارد، و همانطور که نمیتوان یهود و نصارا و بت پرستان را با اهل سنّت جمع کرد، تقریب بین رافضه و اهل سنّت هم ممکن نیست.
س 8 : آیا میتوان برای ضربه زدن به دشمن خارجی همچون کمونیسم وغیره ت با آنها عامل و همراهی کرد؟
ج 8 – به نظر من این کار ممکن نیست، بلکه اهل سنّت متحد شود و رافضه را به آنچه قرآن و سنّت بر آن دلالت دارد دعوت دهند، و وقتی رافضه به آن پایبند شدند برادر ما هستند، و بر ما همکاری کردن با آنها واجب میشود، اما وقتی که بر عقاید خود همچون دشمنی با صحابه و ناسزا گفتن به آنها، و دشنام دادن به صدیق و عمر و عموم اهل بیت همچون علی رضی الله عنه و فاطمه و حسن و حسین رضی الله عنهم اصرار میورزند، و معتقدند که دوازده امام معصومند و غیب میدانند، همه این چیزها باطلترین باطل هستند، و مخالف با عقیده اهل سنّت و جماعت میباشند[9].
از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت است که گفت: «پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم در میان ما ایستاده سخنرانی کرد و فرمود: هان آگاه باشید ترس از مردم فردی را از گفتن حقی که میداند باز ندارد، میگوید: آنگاه ابو سعید گریست و گفت: سوگند به خدا چیزهایی دیدیم و ترسیدیم»[10].
و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر قومی بدعتی را پدید آورند، خداوند در مقابل سنّتی را از قلب آنها در میآورد»[11].
و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «سنّت من و سنّت خلفای راشدین هدایت یافته را لازم بگیرید؛ و به آن تمسک جوئید، و با دندان به آن چنگ بزنید و از بدعتها دوری کنید، که هر چیز تازه ایجاد شدهای در دین بدعت است، و هر بدعتی گمراهی است»[12].
و شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله : گفت: «برحذر داشتن مسلمین از بدعتها و از کسانی که به بدعتها معتقدند به اتفاق مسلمین واجب است»[13].
و کتابم را با حدیث حذیفه بن یمان رضی الله عنه پایان میدهم که فرمود: مردم در مورد نیکی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میپرسیدند، و من او را از شر میپرسیدم از بیم اینکه مبادا مرا بگیرد، بنابراین عرض کردم: ای رسول الله ما در جاهلیت و شرارت به سر میبردیم، آنگاه خداوند این خیر را برای ما آورد، آیا بعد از این خیر شری هست؟.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: بله! گفتم: آیا بعد از آن شر خیری هست؟ فرمود: بله، و در آن دود و غباری هست؟ گفتم: دود و غبار آن چیست؟ فرمود: قومی میآیند که به غیر از سنّت من عمل میکنند، و به غیر از رهنمود من راهنمایی میکنند، بعضی کارهایشان درست است و بعضی نادرست! گفتم: آیا بعد از این خیر شری هست؟ فرمود: بله، دعوتگرانی بر درهای جهنم خواهند بود، هر کسی دعوت آنان را بپذیرد او را به جهنم میبرند! گفتم: ای رسول خدا آنها را برای ما توصیف کن؟ فرمود: قومی هستند از ما و به زبان ما سخن میگویند! گفتم: ای رسول خدا به نظر شما اگر این زمان مرا فرا گرفت چه کار کنم؟ فرمود: همراه جماعت مسلمین و امامشان باش! گفتم: اگر مسلمین جماعت و امامی نداشتند؟ گفت: از همه این فرقهها کنارهگیری کن حتی اگر بر ریشه درختی چنگ زده باشی تا اینکه مرگ تو فرا رسد و تو بر آن حالت باشی[14].
ابو العالیه میگوید: اسلام را یاد بگیرید، وقتی آن را یاد گرفتید؛ از آن روی گردانی نکنید، و بر شما لازم است صراط مستقیم را انتخاب کنید که اسلام است، و از آن به چپ و راست منحرف نشوید، و بر شما لازم است که از سنّت پیامبرتان صل الله علیه و آله و سلم پیروی کنید، و از این هوا پرستیها بپرهیزید.
در کلام ابی العالیه تأمل کنید، چه سخن بزرگ و مهمی است و چقدر او زمانش را شناخته است که از هواپرستی بر حذر میدارد؛ که هرکس از آن پیروی کند از اسلام رویگردان شده است، و اسلام را به سنّت تفسیر میکند، و از این میترسد که تابعین و علمایشان از قرآن و سنّت فاصله بگیرند، وقتی در سخن او تأمل کنید معنی آیات الهی را میفهمی که میفرماید:
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٣١﴾ [البقرة: 131].
یعنی: «آنگاه که پروردگارش بدو گفت: اخلاص داشته باش گفت: خالصانه تسلیم پروردگار جهانیان گشتم».
و میفرماید:
﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٣٢﴾ [البقرة: 132].
یعنی: «و ابراهیم فرزندان خود را به این آئین سفارش کرد، و یعقوب طفت: ای فرزندان من! خداوند، آئین (توحیدی اسلام) را برای شما برگزیده است. و نمیرید جز این که مسلمان باشید».
و فرمود:
﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ﴾ [البقرة: 130].
یعنی: «چه کسی از آئین ابراهیم رویگردان خواهد شد مگر آن (نادانی) که خود را خوار و کوچک داشته».
این اصول مهم و امثال آن که اصل اصول هستند؛ ولی مردم از آن غافلاند و باشناخت این اصول؛ معنی احادیثی که در این مورد هستند روشن میگردد، اما فردی که این آیات و احادیث را میخواند مطمئن است که شامل او نمیشوند و فکر میکند که در مورد قومی گفته شدهاند که از بین رفته! : ﴿أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩٩﴾ [الأعراف: 99].
یعنی: «آیا آنان از چاره نهانی و مجازات ناگهانی خدا ایمن و غافل شدهاند؟ در حالی از چاره نهانی و مجازات ناگهانی خدا جز زیانکاران (و از دست دهندگان عقل و انسانیت) ایمن و غافل نمیگردند[15]».
بار خدایا در این مورد هر مسلمانی را که قدر خویش را میداند و به الله جل جلاله به عنوان پروردگار بر حق و به اسلام به عنوان یگانه دین حق و به محمّد صل الله علیه و آله و سلم به عنوان پیامبر ایمان دارد نصیحت میکنم بار خدایا گواه باشد[16].
از اساتید و برادران طلبهام خواهش میکنم که در بر حذر داشتن از بدعتها بخصوص بدعت تقریب بین ادیان وتقریب بین فرقههای منتسب به اسلام بکوشند از خداوند متعال خواستارم مسلمانان گمراه را هدایت کند و عذاب را از ما و آنها دور نماید، و ما و آنان را از توطئه دشمنان و از فتنهها و زشتیهای پنهان و آشکار نجات دهد، و همه ما را بر اسلام ثابت قدم و استوار بدارد.
و خاضعانه در پیشگاهش تمنّا دارم که اخلاص در گفتار و کردار را به این بنده عنایت فرماید و نیّتم را درست و فرزندانم را اصلاح نماید و خاتمهام را نیک بگرداند، و مرا و پدر و مادر و خانوادهام و همه مسلمین را بیامرزد، بدون تردید او شنوای دعا است.
يارب لك الحمد کما ينبغی لجلال وجهك و عظيم سلطانك و الحمد لله رب العالمين
و صلی الله و سلم علی عبده و رسوله محمّد و علی آله و صحبه اجمعين.
مؤلف: عبدالرحمن بن شثری،
خداوند او و والدین و اولاد و اساتید او همه مسلمین را بیامرزد. آمین.
1- ن ک الابطال للنظریه الخلد بین دین الاسلام و غیره من الادیان عتر شیخ بکر ابوزید شفا الله تعالی، ص 29 .
[2] - مسألة التقریب بین اهل سنت و الشیعه ناصر قفاری ج 1 / 375 – 390 با اندکی تصرف .
[3] - الانوار النعمانیه ج 2 / 278 – 279 .
[4] - حدیث ابن عمر روایت ترمذی ج 2167 وآلبانی آن را المشک ج 3/11 صحیح قرار داده است .
[5] - الابطال للنظریه الخلط بین دین الاسلام وغیره من الادیان شیخ بکرابو زید شفاه الله تعالی .
[6] - اثنین مجموع الفتاوی 35/388.
[7] - از دعای ابن ابی ملیکه رحمه الله (بخاری ج 6641 باب ما جاء في قول الله تعالی: لا واتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منکم خاصة). و ما کان النبی صل الله علیه و آله و سلم يخدر من الفتن و مسلم 2293 باراثبات حوض نبینا صل الله علیه و آله و سلم وصفاته.
[8] - فتاوی اللجنة الدائم ج 2/133-134.
[9] - مجموع فتاوی ابن باز ج 5/130-131.
[10] - احمد ج 11516 ابن ماجه، ج 4007 ، ترمذی 2191، آلبانی در الصحیحه، ش 168 آنرا صحیح دانسته است .
[11] - روایت امام أحمد ح16970 حافظ ابن حجر اسنادش را جیّد توصیف کرده، ت852 فتح الباری ج13/267 .
[12] - ابوداود، ج 4607 و ابن ماجه، ج 42 و ترمذی ک العلم، ج 2676 و گفته است این حدیث حسن صحیح است و حاکم در مستدرک سند آن را صحیح قرار داده است 1 / 95 – 96 و آلبانی آنرا صحیح دانسته است (ابن ماجه 42) .
[13] - مجموع فتاوی،ج 28 / 231 .
[14] - بخاری ج 3411، مسلم ج 1847 .
[15] - فضل الاسلام، شیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 28- 29 .
[16] - کتاب الابطال بکر ابو زید با اندکی تصرف .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر