توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

رد بر باوراماميه در مورد امام زمان

 

رد بر باوراماميه در مورد امام زمان

این باور امامیه در مورد امام زمان از چند جهت باطل وبى اساس می‌باشد.

أولا: عدم ثبوت ولادت ايين امام زمان 

حکمت الهى بر این رفته است که امام حسن عسکرى وفات کند واز او فرزندى نماند، واین رسوایى بزرگى براى جاعلان امامت وبافندگان آن بود، چرا که امام مرده وکسى نیست که امام بعد از او گردد، چون بنا به باور آن‌ها چنانکه صدوق مدعى است  بعد از حسن وحسین نباید امامت به برادران منتقل شود!![1] .

وعدم ولادت این مهدى مزعوم حتى در کتب خود امامیه نیز ثابت است، ولهذا در کتب خود روایت می‌کنند که حسن عسکرى بدون اینکه فرزندى بگذارد فوت نمود وخلیفه‌ی عباسى بشدت به این موضوع اهمیت داده قاضیان بزرگ وهمراهان ثقات آن‌ها را مسئول این پیگیرى نمود، که بعد از وفات حسن وتفتیش منازل ثابت شد که هیچ فرزندى نداشته ولهذا ارثش را بین مادر وبرادر او تقسیم نمودند،

کافى این موضوع را در روایتى طولانى از احمد بن عبیدالله بن خاقان آورده که می‌گوید: (...وقتیکه حسن عسکرى-مریض شد براى پدرم قاصدى فرستاده شد که ابن الرضا مریض شده است فورا سوار شده وبسوى دارالخلافه رفت، سپس با عجله همراه با پنج نفر از کارمندان امیرالمؤمنین باز گشت که همه از ثقات وخواص او بودند که نحریر-خادم- هم درمیان این‌ها بود، به آن‌ها دستور داد که که در منزل حسن مانده ومراقب صحت واخبار او باشند، وبه چند نفر طبیب نیز دستور داده شد که صبح وشب به خانه‌ی او بیایند، بعد از دو سه روز از آن خبر آمد که -حسن-ضعیف شده، به پزشکان دستور داده شد که در خانه‌ی او بمانند و قاضی القضات نیز به مجلس آورده شد ،وبه او دستور داده شد که ده نفررا که از تدین وامانت دارى وپرهیزکارى آن‌ها اطمینان دارد نیز به همراهى خود انتخاب کند، آن‌ها را حاضر نموده وبه خانه‌ی حسن فرستاده ودستور داد که شبانه روز آنجا باشند، همچنان آنجا بودند تا اینکه حسن علیه السلام  فوت نمود ووسرمن رأى-سامرا-یکسره ضجه شد، وسلطان افرادى را به خانه‌اش فرستاد واتاق اتاق آنجارا بررسى وتفتیش کردند[2] وهرآنچه آنجا بود مهر وموم کرده وبدنبال آثارفرزندو حاملگى شدند، ودایه هایى آوردند که آثار حاملگى را شناخته وبسوى جاریه ها رفته وبررسى می‌کردند، بعضى ها گفتند که جاریه‌ای وجود دارد که که حامله است اورا در اتاقى قرار داده ونحریر-خادم-وهمراهان او وزنانى راکه همراه او بودند بر آن زن گماشتند، تا اینکه-جسد حسن-را آماده کنند... وبعد از دفن او، سلطان ومردم در صدد بچه شده ودر منازل و اتاق‌ها بفراوانى تفتیش نموده واز تقسیم میراث توقف نمودند، وآنهایى که مواظب ومراقب جاریه‌ای بوند که گمان حاملگى او میرفت همچنان ملازم او بودند تا اینکه عدم حاملگى آن زن ثابت گشت، وهنگامى که حاملگى او باطل شد میراثش را بین مادر وبرادرش جعفر تقسیم نمودند)[3]

این روایت از کتابى که مدعى هستند که به امام زمان نشان داده شده وگفته است که براى شیعیان ما کافى است[4] ثابت می‌کند تولد این مهدى مزعوم از ریشه واساس باطل است ، ومذهب تراشان فرقه باز نمیتوانند این روایت را انکار کنند ویا از آن خرده بگیرند، چون درچندین منابع موثق ومورد اعتماد آن‌ها وارد شده  وبسیارى از بزرگان آن‌ها در حدیث وتفسیر وتاریخ آنرا روایت کرده‌اند که بعضى از آن‌ها نه بعنوان حصر عبارتند از:

1)    کافى کلینى همین روایتى که نقل شد  کتاب الحجة ج1ص126

2)    مفید در کتاب الارشادص338-339

3)    طبرسى در اعلام الورىص 358-359

4)    أربلى در کشف الغمة ج2ص408-409

5)    مجلسى در جلاء العیون  زیر عنوان :ذکر المهدى وعباس قمى در منتهى الآمال نیز زیر همین عنوان آنرا آورده‌اند،

وأما نوبختى ازعلماء بزرگ امامیه در قرن سوم؟؟؟ که خود در میان این اقول مضطرب ومتعارض ومتناقض گیج است می‌گویدکه بعضى‌ها گفتند: پدرش-حسن- فوت کرد وهیچ اثرى از او نمانده وفرزند ظاهرى از او شناخته نشده،[5] ودیگرانى مدعى شدند که این موهوم دو سال قبل ازوفات حسن یعنى در  بیست سوم رمضان سال 250 هـ  متولد شده![6] ، وبعضى ها مدعى شدند که  هشت ماه بعد از وفات حسن این مزعوم متولد شده[7]، ودیگرانى مدعى شده‌اند که این موهوم در سال 258هـ متولد شده است وبعضى ها سال  را مدعى گشته‌اند256 ،[8]ومدعیان دیگرى ادعاء نموده‌اند که در نصف شعبان سال 255 یعنى پنج سال قبل از وفات حسن متولد شده است،[9] که این ادعاء امروزه به کام رهبران نظام امام زمانى  ایران جور آمده وهرساله بدین مناسبت جشن گرفته وشهرها چراغانى ومزین نموده وملیون‌ها مصرف نموده تا از مقلدین عوام بیشتر سوارى بگیرند،

وحتى در اسم جاریه‌اى که این ولادت را براو بسته‌اند نیز چنان اختلاف کرده‌اند که دروغ بودن او واضح وآشکار است ، بعضی‌ها مدعى شده‌اند که اسمش نرگس است،[10]  وبعضى‌ها مدعى شده‌اند که اسم آن صقیل یا صیقل است،[11] ومدعیان دیگرى ادعاء نموده‌اند که نامش حکیمه است[12] واقوال دیگى نیز بافته شده است،

 آیا حجت عصر وصاحب زمان که همه‌ی دین باو مرتبط است وهمه‌ی احکام اصلى دین مثل جهاد وحکومت وحتى نماز جمعه را بخاطرش ترک نموده‌اند چنین کسى است که حتى مادرش هم مورد اتفاق نباشد، وبقول بعضی‌ها بنا به گفته‌ی امام ابن حزم امام اندلس که می‌گوید بعضى از آن‌ها مدعى هستند که اسم مادرش سوسن است که مدعیند حکیمه بنت محمد شاهد ولادتش بوده که در هنگام خروج از شکم مادرش قرآن می‌خوانده  که همه‌ی این‌ها هوس می‌باشد وحسن مذکرو اصلا فرزندى نداشته واین اولین حماقت آن‌ها وکلید همه‌ی شروراتشان می‌باشد که خود مهلکه‌اى عظیم می‌باشد،[13]

دانشمند زبردست و شیرمرد پاکستان امام احسان الهى ظهير که اطلاعات رژیم تروریستى وفرقه‌گراى ایران چون از جواب‌دادن به او وتألیفاتش عاجز مانده بود، بوسیله‌ی مزدورانش در حال سخنرانى در پاکستان اورا ترور کرد، در اینمورد می‌گوید: افسانه‌هایى که براى ولادت این مولودى که هرگز متولد نشده وچگونگى ناپدید شدن او از چشم‌هاى خاص وعام ودور ونزدیک وعدم علم اهل بیت واهل منزل وعدم شناخت چنین چیزى بافته‌اند واینکه چگونه به امامت رسیده وچگونه به همه‌ی علوم که از لوازم امامت در نزد قوم است دست یافته همه‌ی این‌ها باعث شده که افسانه ها بافته وبراى اثبات مدعاى خود که ثابت نشده ونشدنى است دروغ‌ها مبالغه انگیز ساخته‌اند که شایسته است نام خرافات بى اساس وبیهوده بر آن‌ها گذاشت که این اکاذیب خود شواهدى است برعلیه خودش ، وسپس نمونه هایى از این روایات بیهوده را بعنوان مثال ذکر کرده است،[14] میپرسد که چطور چنین تولدى از چشم بنى هاشم واز خانواده‌ی علوى مخصوصا از نقیب آن‌ها احمدبن عبدالصمد که به ابن الطومار شهرت داشت ودفترى داشت که ولادت علوى هارا در آن ضبط مینمود مخفى ماند!

ولهذا وقتى که یک خبر یک مدعى امام زمانى! در سال 302 هـ که بدروغ ادعاء نمود که او محمد بن حسن عسکرى است به خلیفه‌ی عباسى المقتدر رسید دستور داد که بزرگان وشیوخ آل ابیطالب را جمع نموده تا موضوع روشن شود، که همگى آن‌ها شهادت دادند که او کذاب است و حسن عسکرى فرزندى نداشته است، واین مدعى تقیه‌ی پیشه‌ی امام زمانى زندانى وتا یکماه در میان مردم شلاق میخورد،[15] واختلاف مدعیان تشیع خودش دلیلى است برعدم ولادت چنین موهومى ولهذا اکثر آن‌ها بعد از یأس از فرزندى براى حسن عسکرى بعد ازاو به امامت دیگران رفته وآراء متعددى بافته‌اند.

دوم: بيهودگى غيبت اين مهدى مزعوم 

فرضا که ولادت این مزعوم را بپذیریم، چه معنایى در این اختفاء وپنهان شدن درچاه سرداب وجود دارد وچرا براى مردم ظهور نمی‌کند، واگر از امام زمانى‌هاى سرمست بپرسیم همان جوابى را می‌شنویم که از روحانیان وعلمایشان شنیده شده است که از قدیم در تعلیل آن گفته‌اند، صدوق ازروایت زراره از ابی عبدالله علیه السلام  جعل می‌کند که: قائم قبل ازقیام خود غیبتى دارد پرسیدم چرا؟ گفت که از ذبح می‌ترسد"،[16] وطوسى شیخ طائفة در تعلیل همین موضوع می‌گوید: "جز ترس از کشتن چیزى مانع ظهور او نیست..."[17] وشکى نیست که این موضوع تعبدى نیست که فقط تسلیم شویم وایمان بیاوریم واین تعلیل ها همانطور که شیخ احسان الهى ظهیر گفت همدیگررا تکذیب می‌کند، وترس از قتل چنان واهى است که حتى خود بافته هاى امام زمانى‌هاى دو آتشه آنرا رد می‌کند:

1)    چون در کتب خودشان آمده که این مزعوم مورد نصرت وتأیید خداوند است ودنیارا پر از عدل وداد خواهد کرد، آیا از یک ترسو مخفى شده این امکان دارد؟ از ابوجعفر نقل کرده‌اند که: قائم منصور به رعب وترس است وبا نصر و پیروزى مؤید می‌باشد، وزمین بایش پیچیده شده وسلطانش به شرق وغرب می‌رسد و....[18] واخبارزیادى در این معنى نقل کرده‌اند، اگر این مزعوم به اخبار وارده از آباء واجدادش اعتقاد دارد یا نه ؟ پس چرا از ذبح وقتل می‌ترسد؟ وانگهى هر عاقلى میتواند بپرسد که چرا ترس از مرگ وقائم شدن در چاه سرداب مادامى که ملائکه پشتیبان او هستند همچنانکه مجلسى مدعى آنست.[19]

2)    این گفته‌ی شما که  از کشتن خودش می‌ترسد لازمه‌اش سقوط امامت اوست براى اینکه شما در چندین روایات گفته‌اید که از شروط امامت این است که او از شجاعترین مردم باشد[20] وکسى که از قتل بترسد که اشجع نیست بلکه اجبن است.

3)    بنابر این تعلیل شما این مزعوم هرگز نباید ظهور کند تا اینکه دول ظلم وجوراز بین برود وخطر قتل در میان نباشد وآنوقت دیگر نیازى به خروج او نخواهد بود!

4)    درتاریخ دولت هاى متعددى بنام این خرافات بنا شده که مثل همین رژیم کنونى ایران بنام امام زمان مقلدان شان را فریفته‌اند واین دولت خرافى خودش نمونه‌ی بارز و زنده‌ای از این  قماش می‌باشد که پابوس امام زمان هستند وحتى آقاى خامنئى براى مکر بیشتر پنجشنبه ها به مسجد چمکران قم رفته که امام زمانش را زیارت کند خوب الان که زمینه این همه مهیا است ومخلصانش  چشم براه جمال او هستند چرا ظهور نمی‌کند دیگر که نه خطر بحى اسن ونه قتلى بلکه چاقوى نائب او بر گردن عاقلانى است که به این چرندیات گردن نمى‌نهند.

5)    کسى که از خودش نتواند دفاع کند واز قتل می‌ترسد این آقا چگونه از دیگران دفاع نموده و چگونه از دشمنان شما انتقام می‌گیرد الان بگذریم از اینکه دنیارا را چنین وچنان کند آیا بهتر نیست از اینکه خود را مسخره‌ی عالم کنید، کمى بخود آیید وقرآن را سرمنشأ معتقدات خود نمائید تا از این غل وزنجیرها راحت شوید.

سوم: هيچ منفعتى از وراء اين موهوم صورت نگرفته است 

از ادله‌ی بطلان این فرضیه-همچنانکه دکتر مسعود به حق نامیده است-همین است که این امام زمانى که دست وپابوسانش اینهمه برایش سینه چاک می‌کنند هیچ مصلحت دنیوى ویا دینى از این آقا سرنزده است ونه معتقدانش ونه منکرانش هیچ نفعى ازاو ندیده‌اند جزاینکه ضرر فراوان که دین اسلام از اسم این موهوم خورده است.

شيخ الاسلام ابن تيميه می‌گوید: این معصومی که مدعى او هستند، کوچکترین نفعى که ازیک امیر ویا از یک کارمند عادى ویا عالم ویا قاضى سر می‌زند از او سرنزده است ، پس چه فایده‌اى از او اگرتازه موجود هم باشد چطور که او موهومى بیش نیست، وچه لطف ومنفعتى براى دین ویا دنیاى مومنانش دارد ...واین شخصى که رافضیان مدعى او هستند یا کسى است که پیش آن‌ها مفقود و در نزد عقلاء معدوم می‌باشد، وبه هر دو تقدیر هیچ منفعتتى براى کسى نه در دین ونه در دنیا داشته است"[21].

اما غائب شدن این موهوم در این مدت طولانى نه اینکه براى کسى مصلحت دینى ودنیوى درستى نداشته بلکه بهانه‌ای شده است براى شیادان دین فروشى که بسیارى از مهمترین احکام دین را بنام او تعطیل نموده‌اند، براى امامت از اصول دین امام زمانى‌ها بوده وآنرا از ارکان اسلام شمرده‌اند وایمان شخص بنا بزعم آن‌ها جز بامعرفت امام وولایت او درست نیست وپنهان شدن این دوازدهمین مجعول به تعطیل شدن بسیارى از مصالح دینى ودنیوى بقول خودشان گشته است وحتى خمینى امام زمانى نیز بدین اعتراف می‌کند که:"شاید غیبت ازمنه‌ی طولانی بیانجامد..والان احکام اسلامى وقوانین شریعت آیا باید تا زمان ظهور معطل بماند، تا مردم در این مدت طولانى بدون تکلیف مانده ودر شهوت‌هایشان آزاد باشند[22] ومعنى این سخن اینست که شریعت اسلامى براى مدت محدودى بوده است، یعنى فقط براى دوقرن که این از رسواترین نسخ درشریعت است که نه ما ونه هیچ مسلمانى هرگز آنرا نمی‌گوید"[23].

 این سخن آقاى خمینى است اگرچه بعد از آن به تأیل هاى فاسد وکاسد مى‌پردازد، واین خود اعترافى روشن است از او به اینکه نتیجه‌ی غیبت مهدى تعطیل شدن بسیارى از قوانین دین بلکه به رسواترین نسخ انجامیده است، این سخن حقى است که به قول شیخ عبدالله الجمیلى[24] خداوند از دهان این امام زمانى بیرون آورده است تا اینکه حجت را برایشان تمام کند.

چهارم: چرا روحانيت اماميه اين دروغ خطرناک را ساخته و ولادت اين معدوم را جعل كردند؟

امام زمانى‌ها چرا ناچار شده‌اند که این معدوم را موجود جلوه داده واین موهوم را ببافند؟ به خاطر فرار از سؤال‌هاى بى جوابى که جوابى منطقى برایش ندارند،  وبه خاطر خروج از تنگنایى است که علت آن قواعد واصول ولوازمى است که براى اوصاف واحوال وشرائط امام  بافته‌اند،[25] براى اینکه مدعى هستند که امام نمى میرد مگر اینکه وصیت کند وبرایش جانشین وخلفى باشد[26] وشخص بعد از خودش را بداند، و بعد از حسنین جز در اعقاب هم نمی‌تواند باشدوجز در فرزند بزرگتر هم نمی‌تواند باشد، و جسد امام را جز امام هم غسل نمیدهد، وبه اندازه زره‌ی رسول خدا میگردد، وسلاح رسول پیش او میگردد، وامام اعلم واشجع می‌باشد وبافته هاى متعدد دیگر[27] مثل اینکه امام محتلم وجنب نمى شود!!،[28] واینکه امام عالم وآگاه به گذشته وآینده می‌باشد وهیچ چیز بر او مخفى نیست وهمه‌ی کتاب‌هایى که از طرف خداوند نازل شده پیش او بوده  به همه‌ی آن‌ها با زبان‌هاى متفاوت آگاهى وعلم دارد،[29] واینکه امام ختنه شده متولد می‌شود وطاهر ومطهر است واز پشت مثل جلو می‌بیند! وسایه ندارد! وهنگامیکه از شکم مادر برزمین میافتد بر گونه‌هایش برزمین افتاده و باصداى بلند شهادتین می‌گوید! واحتلام نشده وچشمش خوابیده وقلبش نمی‌خوابد وملهم ومحدث می‌باشد و ادرار ومدفوعش دیده نمی‌شود چون زمین موکل است که آنرا ببلعد!! وبویش خوشبوتر از مسک می‌باشد- وبقیه‌ی اوصافی که لازم است انسان عقلش را بکنار گذاشته ودیوانه ویا سفیه تا به آن‌ها معتقد باشد ویا مکار ودجال باشد تا دیگران را استغفال نموده وسوارى بگیرد،- از جمله‌ی این صفات اینکه داراى صحیفه‌ای است که نام شیعیانش تا قیامت در آن بوده وصحیفه‌ی دیگرى که اسماء دشمنانش در آن می‌باشد و وکتب دیگرى بنام جفر بزرگ - سرخ وجفر کوچک که از پوست بز وبره می‌باشد! که همه‌ی علوم در آن می‌باشد! ومصحف فاطمه نیز همراه اوست، -خوب دیگر چه می‌خواهید  کتبى دیگر هم که دارد وعبرى هم صحبت می‌کند وباز به بهائیان میگویند که چرا دعوى نبوت جدید می‌کنید وبه ختم نبوت قائل نیستید!!- ودر روایت دیگرى می‌گویند که امام-یعنى حتى همینى که در ته چاه سرداب قائم شده- مؤید به روح القدس-یعنى جبریل-می‌باشد وبین او وخداوند ستون نورى وجود دارد که اعمال بندگان را از خلال آن می‌بیند وهر وقت که نیاز به دلیل ویا دلالتى داشته باشد به آن نگاه می‌کند[30] ودر روایت دیگرى مدعى هستند همانطور که کافى مدعى است که اگر زمین بدون امام بماند ذوب می‌شود واگر دونفر در زمین نماند یکى از آن‌ها حجت است![31]  

این‌ها اصول وباورهاى اساسى است که بناء امامت کسانى را که مدعى امامتشان گشته‌اند را بر آن بافته وجعل کرده‌اند، ووقتى کع دیده‌اند اکثر کسانى که معتقد به امامتشان هستند این صفات وشروط بر آن‌ها منطبق نمی‌گردد، چون بعضى از آن‌ها مثل موسى الکاظم وحسن عسکرى بزرگترین فرزند پدرش نبوده ویا بعضى دیگررا مثل على بن موسى بن جعفر امامى غسل تکفین نکرده است چراکه فرزندش محمد الجواد در آنوقت بیشتر از هشت سال نداشت، وهمینطور موسى بن جعفر که فرزندش اورا غسل نداد چون در وقت وفاتش غائب بود، وقابل ذکر است که محمد بن الرضا-امام هشتم آن‌ها-در وقت وفاتش در مدینه بود[32] وهمچنان ثابت نشده است که حسین بن على را فرزندش على زین العابدین غسل داده باشد چون در بستر بیمارى بوده ونیز سربازان ابن زیاد از این کار اورا باز داشته‌اند، و بعضعى‌ها زره‌ی رسول خدا بر آن‌ها نیامده چون کوچک بودند مثل محمدبن علىالرضا که در وقت وفات پدرش بیشتر از هشت سال نداشت وهمچنین فرزندش على بن محمد که در وقت وفات او کوچک بود، وبعضى دیگر سلاح رسول خدا در پیش آن‌ها نبوده والا برادرش زید با او مخالفت نمی‌کرد ویا مثل موسى بن جعفر که عبدالله افطح به مخالفت او برخاست[33]  وکسانى دیگر بودند که اعلم نبودند وچطور کودکى اعلم از دیگران می‌شود؟! ولهذا از خود قوم روایاتى نقل شده که کسانى را که به گمان آن‌ها امام بوده‌اند سرپرستى آن‌ها را کسانى دیگر بعهده گرفته‌اند تا اینکه بالغ وراشد گردند، وحتى بزرگان شیعه واکابرشان در علم  جعفر بن باقر تردید نموده‌اند، این زراره بن اعین که از اکابر رواة شیعه است که خود جعفر در باره‌اش براساس روایات قوم گفته است: اگر زراره وامثالش نمی‌بودند احادیث پدرم از بین می‌رفت"[34] این زراره درباره‌ی جعفر وپدرش می‌گوید: خدا پدر جعفر را بیامزد در دلم راجع به او چیزى هست، ودر باره او می‌افزاید که "در باره‌ی سخنان رجال بصیرت ندارد".[35]

ودر باره‌ی علم فرزندش موسى نیز چنین قضاوت نموده‌اند، ابوبصیر مرادیکه که از ارکان اربعه در روایت شیعى است  وبنا به ادعایشان  حضرت جعفربن محمد به او وعده‌ی جنت داده است[36] کشی از ابوبصیر روایت می‌کند که گفته است به گمان من حکم ودر روایتى علم صاحب ما-اشاره به موسى الکاظم می‌باشد- هنوز کامل نیست.[37]

واما شجاعت که از شروط امامت شمرده‌اند- آنچنانکه شهید احسان[38] می‌گوید بعد از حسین بن على  بر حسب روایات شیعه هیچکدام از آن‌ها بدین صفت مشهور نبوده‌اند، بلکه همه‌ی روایاتشان عکس این را می‌گوید چه اینکه هیچکدام آن‌ها برعلیه حکام وسلاطین قیام نکردند بلکه بعضى از آن‌ها به پیروى وولاء به آن‌ها اعتراف نموده وبعضى از آن‌ها از نصرت ویارى عموزاده هایشان که بر علیه امراء وحکام قیام می‌کردند کوتاهى نموده وکنج سلامت را ترجیح میدادند، وبعضى‌ها با احتیاط رفتار کرده ومردم را به طاعت وولاء حکام دعوت می‌کردند، تمام این گفته ها برحسب روایات خود قوم ، وآنچه را که امام  حسن انجام داد ودرباره او گفته‌اند مشهور ومعروف است مه اورا مذل المؤمنین لقب دادند، وبعضى از آن‌ها هم که نص برجنب و احتلام شدنشان وارد شده مثل على وحسن وحسین وفاطمه[39] واما اگر علم بما کان وبما یکون-گذشته وآینده- درست می‌بود  جواب‌هایشان براى شیعیان مخلصشان متفاوت نمی‌بود همچنانکه نوبختى می‌گوید[40] تازه اگر غیب می‌دانستند برحسب ادعاها و روایات خود قوم کشته ویا مسموم نمی‌شدند چون مدعى هستند که" هیچ امامى نبوده مگر اینکه کشته ویا مسموم شده است"[41] واما سخن گفتن به همه‌ی زبان‌ها افسانه‌اى است که براى خندیدن به ریش وعقل مردم آنرا ساخته‌اند!

 این باورهاى افسانه‌ای ضد قرآنى آقایان امام زمانى‌ها را سخت در تنگنا قرار داده است که هیچ امکان خارج شدن درست آن ممکن نیست مگر به دور انداختن آن‌ها وقبول به حکمیت قرآن که خالى از این خرافات است.

 هنگامى كه براى حسن عسكرى فرزندى نيامد اين‌ها ديدند كه همه‌ی قواعد واصول وبافته هايشان پنبه شد واز بين رفت ومجالى هم براى تاويل وتحريفى كه سابقا انجام ميدادند نماند، اينجا بود كه هيچ راه وچاره‌ای برايشان جز ايجاد معدومى نماند تا در آينده از همه‌ی سؤال‌هايى كه در مورد عدم تطابق آن اوصاف وشروط طويل وعريضى كه براى امامت وعلامت امام درست كرده وبافته بودند، پيش خواهد آمد راحت شوند، وعلاوه براين امامت خود عسكرى هم زير سؤال ميرفت چون علامت‌هاى زيادى بر او صدق نمی‌كرد، بعد از خودش فرزند و جانشينى  نگذاشت، وبعد از خودش به كسى وصيت نكرد، وامامى نيز اورا غسل وتكفين ننمود، وبعد از او زره رسسول بركسى نيامد،  چگونه بر كسى كه وجود نداشته ومعدوم است صفت عالم وشجاع ميتوان داد؟ واخيرا زمين برطبق مواصفات من در آوردى آن‌ها از حجت خالى شد-وبدون امام ماند ليكن ذوب نگرديد!!

اینجا بود که پریشان وسرگردان شدند وراه وچاهى هم پیدا نکردند چون عدم وجود فرزند براى حسن عسکرى نه اینکه فقط امامت مزعوم اورا پنبه می‌کرد بلکه کل امامت را زیر سؤوال برده وهمه بافته هاى قوم را در معرض خطر قرار میداد، در حالیکه آن‌ها سال‌ها براى این باورها زحمت کشیده واین اصول بى اصول را در میان پیروانشان ریشه دار کرده بودند، اگرچه این اصول وقواعد جعلى آن‌ها در مورد بسیارى از مدعیان امامتشان نادرست در آمده بود لیکن این وضعیت جدید همه‌ی اغالیط و پیشگویى‌هاى آن‌ها راکه آن‌ها ملهم ومحدث  ومعصوم هستند در زیر سؤال برد، ولهذا نوبختى اگرچه شیعه‌ی متعصب ومشهورى است واز اکابر طائفه واز متکلمان وفیلسوفان آن‌ها[42] هم می‌باشد باعبارت صیح وبدون پرده پوشى می‌گوید که شیعیان بعد از موت حسن-عسکرى-متحیر شده وبه آراء گوناگون رفته وبه فرقه‌ها وگروه‌هاى متعددى تقسیم گشته‌اند:

فرقه‌اى بر این رفته‌اند که حسن-عسکرى-نمرده وزنده است لیکن غیبت کرده است وقائم اوست، وعلت این بافته‌ی خلاف واقع اینست که به زعم آن‌ها جایز نیست که بمیرد وفرزند ظاهرى نداشته باشد براى اینکه زمین خالى از حجت نمی‌شود[43]

وفرقه‌ای گفته‌اند که حسن بن على مرده لیکن بعد از آن زنده شده... اگر واقعا فرزندى می‌داشت مرگش صحیح بود ورجعتى! درکار نمى بود،  براى اینکه امامت در خلف او ثابت میشد ولیکن براى کسى وصیت نکرده است،

وفرقه‌ای گفتند که امام ، جعفر است نه حسن چرا که او بدون اینکه فرزندى داشته باشد فوت کرد، وامام نمى‌میرد مگر اینکه وصیت نموده وداراى جانشینى باشد!

واقاویل متعدد ومضحک دیگرى که سرد آن به درازا میانجامد

چنین وقتى بود که به ناچار براى حسن عسکرى فرزندى ساختند، چگونه  امامى که امامتش ووصیتش ثابت شده وامورش بر همین منوال رفته وپیش همگى اینطور مشهور شده است چگونه می‌میرد وجانشینى ندارد؟!

فرقه‌ای از شیعیان در رد بر آن‌ها گفتند که:

حسن اصلا فرزندى نداشته وما این را آزمودیم وهمه جا گشتیم فرزندى نیافتیم اگر جایز باشد که درباره‌ی حسن که بدون فرزند مرده است بگوییم داراى فرزندى است مخفى این ادعء در مورد هر میتى که بدون فرزند فوت کند صدق می‌کند وحتى میتوان در مورد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نیز ادعاء نمود که فرزندى بجا گذاشته ویا اینکه ابوالحسن رضا علیه السلام  غیر او ابوجعفر سه فرزند بجا گذاشته که یکى از آن‌ها امام است براى اینکه وارد شدن خبر بوفات حسن بدون فرزند مثل این خبر است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  مردى از صلب خودش را جانشین نگذاشته است ونه عبدالله بن جعفر پسرى بجا گذاشته است ونه رضا چهار پسر داشته است، پس وجود فرزند بطور کلى باطل شده است،-و بعد از آن این پندار را بافته‌اند لیکن حاملگى بین او وکنیزش وجود دارد که آن کنیز هروقت که وضع حمل کند فرزندى خواهد آورد که امام  خواهد بود، چون روا نیست که که امام برود و خلف وجانشینى نداشته باشد، چرا که در اینصورت امامت باطل شده وزمین از حجت خالى می‌گردد!!

فرقه‌اى از آن‌ها بر این طایفه ایراد گرفته که مدعیان فرزند بر این‌ها اشکال گرفته‌اند که :شما در موضوعى بر ما منکر گشتید که شبیه آنرا خود گفتید وحتى به این هم قانع نشده تا اینکه چیزى به آن اضافه کردید که عقل منکر آنست، کفتید که حملى وجود دارد اگر شما در طلب فرزند وبحث از او سعى فراروان کردید وآنرا نیافتید ولهذا آنرا انکار نمودید ما بیشتر از آن در شناخت حاملگى سعى وکوشش و اجتهاد نمودیم وآنرا نیافتیم وبحث ما در باره‌ی حاملگى ونیافتن آن راست تر است تا بحث شما چون عقلا وعرفا وعادتا  ممکن است  انسان فرزندى مخفى داشته باشد که ظاهرا شناخته نباشد، لیکن بعدها شناخته شده ونسبش هم درست باشد[44] وموضوعى که شما مدعى آن هستید چنان زشت وشنیع است که عقل هر عاقلى منکر آن می‌باشد وعرف وعادت هم بر خلاف آنست، مخصوصا اینکه روایات زیادى از ائمه صادقین دمده است که حاملگى بیشتر از نه ماه نمی‌تواند باشد واین حاملگى که شما مدعى آن هستید سال‌ها از آن گذشته است وشما همچنان بدون دلیل وبرهانى بر قول خود هستید.

وفرقه‌اى ادعا نمودند که: حسن عسکرى بعد از هشت ماه از وفاتش دارای فرزندى شد، وى نهایى که مدعى فرزند در حیاتش شدند دروغگو می‌باشند وادعایشان باطل است، براى اینکه اگر چنین چیزى رخ می‌داد مخفى نمى ماند لیکن او رفت وفرزند ظاهرى از او شناخته نشد، وحاملگى در گذشته در نزد سلطان ودر نزد مرد ثابت بوده ولهذا از تقسیم میراث اوامتناع نمودند تا اینکه حاملگى بعد از آن درنزد سلطان باطل شده وموضوع حاملگى  برایش مخفى ماند، وبعد از هشت ماه از وفات حسن برایش فرزندى متولد شد ودستور این بود که محمد نامیده شود، وبه او وصیت کرده بود و او از انظار مخفى است ودیده نمی‌شود.

واخیرا فرقه‌ی اثناعشريه که امامیه نامیده میشوند گفتند که: گفته‌ی همه‌ی این‌ها درست نیست چرا که خداوند عزوجل حجتى دارد که فرزند حسن بن على می‌باشد، وامامت بعد از حسن وحسین در میان دو برادر نمی‌گردد، واگر این جایز می‌بود گفته‌ی اصحاب اسماعیل بن جعفر-یعنى اسماعیلیه- ومذهبشان درست می‌بود، وامامت محمدبن جعفر ثابت می‌شد، ونیز جایز نیست که زمین خالى از حجت باشد واگر نه هم زمین وهم آنچه بر آنست ذوب می‌شد.

بنابر این ما معتقد به وفات حسن هستیم و اعتراف می‌کنیم که او فرزندى از صلب خودش دارد که مخفى است ومردم حق ندارند که به آثار کسى بروند که مخفى شده است، ونه ذکر اسمش جایز است ونه سوال از مکان او، بحث از او اصلا جایز نیست وحرام است.[45]

این است حقیقت روشنى که نیاز به ضرورت ایجاد فرزندى براى حسن عسکرى را تقاضا نموده است!! که نیاز به تفسیر وتعلیق ندارد، آیا الان بعد از همه‌ی این ادله ووقایع وقت این نرسیده که امام زمانى‌ها اندکى بخود آمده وقاید وباورهاى خود را بجاى اینکه از داستان‌هاى قهوه‌خانه‌ها ویا روضه‌خوان‌هاى شیاد بگیرند به قرآن مراجعه نموده وهرآنچه را که با آن مخالف است دور بیاندازند؟



[1]- كمال الدين وتمام النعمة: صدوق ص414

[2]- چرا بحث وبررسى وتفتیش منازل مادامی که فرزند حسن چنانکه در جاى دیگر مدعى هستند که از بزگ شده وچرا میراث امام حسن عسکرى بین ورثه‌ی او تقسیم شد بدون اینکه فرزندى در میان باشد

[3]- کافى کلینى 1/505

[4]- البته بعضى از عقلایشان به این دروغ‌ها آگاهى دارند لیکن از ترس روحانیت از یکطرف واز عوام کالأنعام از طرف دیگر سکوت می‌کنند که سربازان مجهول امام زمان ترورشان نکنند، همچنانکه بعضى از استاده هاى دانشگاه الهیات تهران چند سال پیش به اینجانب یواشکى گفتند.

[5]- فرق الشیعة نوبختى ص 118-119

[6]- منتهى الآمال :عباس قمى ، نسخه‌ی فارسى ص1198

[7]- فرق الشیعة نوبختى ص126

[8]- منتهى الآمال قمى ص ص 198

[9]- الارشاد مفید ص 346 اعلام الورى طبرسى ص 419

[10]- الارشاد مفید ص 346

[11]- کشف الغمة ج3ص227

[12]- همان منبع

[13]- افصل امام ابن حزم ج4ص 181

[14]- الشیعة والتشیع احسان الهى ظهیر ص 273-274

[15]- تاریخ الطبری ج 13 ص 26-27 حوادث سال 302هـ

[16]- کمال الدین وتمام النعمة ص 481

[17]- الغیبة طوسى ص 199

[18]- بحار مجلسى 52/191

[19]- جلاء العیون مجلسى ص 772 منتهى الآمال قمى ص 1206 روضة الواعظین ج2 ص 259 اعلام الورى طبرسى ص 420 والشيعة والتشيع احسان الهى ظهير ص 279

[20]- الانوار النعمانية نعمة الله الجزائرى 1/34

[21]- منهاج السنة 8/261-262

[22]- الان شخصى که با دختر چهار ساله مقلد احمقش متعه میکند از شهوت‌هاى مردم می‌نالد، آیا این متعه‌اى که شما بنام دین جعل کردید آزادى شهوت‌ها نیست که کسى با زنا بخدا تقرب جوید کدام دین در دنیا با زناى مذهبى به خدا تقرب جسته است جز مذهب شما ومذهب یهود راجع به رسوایى متعه ایشان با دختر چهار ساله نگاه شود به کتاب لله ثم للتاریخ= بخاطر خدا وتاریخ ص 37 که آقاى سید حسین موسوى شاگردم ودوست ومقلد سابق خمینى فضایح جانگدازى را ذکر کرده است که مخصوص ایشان نیست بلکه به همه‌ی روحانیت خصوصا وبه محیط‌هاى دینى امامیه ومذهب عموما باز میگردد، که اگر خدا فرصت دهد بزودى این کتاب را ترجمه کرده ودر اختیار حق جویان هموطنم قرار خواهم داد.

[23]- الحكومة الاسلامية ص 41و 42

[24]- بذل المجهود في اثبات مشابهة الرافضة لليهود عبدالله الجميلى ص274 که این کتاب همچنانکه در آغاز اشاره کردم منبع و اصول افکار این مقاله می‌باشد.

[25]- اصول افکار این بند از مقاله از کتاب الشيعة والتشيع از احسان الهى ظهیر ص 283-295 گرفته شده است

[26]- فرق الشیعة از نوبختى ص 123

[27]- اصول کافى كتاب الحجة ج1ص و284و277و308 و286و384و379 و389 وعيون اخبار الرضاج 1 ص231

[28]- همچنانکه طوسى در کتاب الخصال می‌گوید ج2ص528 وعيون اخبار الرضا ج1ص231

[29]- بدون تردید که این‌ها صفات خداوند است وهدف از این غلوهاى کفرآمیز نه دوستى ائمه بلکه هدم اندیشه‌ی وعقیده‌ی اسلامى بنام اسلام بوده است وائمه‌ی اهل بیت از اولین کسانى بودند که این کفرها را انکار نموده بلکه حضرت على کسانى مثل انصار ابن سبا را که بدین اقوال تصریح می‌نمودند می‌سوزاند، الان چنین امرى از ضروریات مذهبى گشته است که بناحق مدعى است مذهب آل بیت می‌باشد براى آگاهى از این غلوهاى ضد اسلامى مراجعه شود به کافى کلینى که مملو از آراء ابن سبأ می‌باشد كتاب الحجة ج1ص227و260 والفصول المهمة از الحر العاملى ص155

[30]- کتاب الخصال او قمى ص527-528 آیا این روایت ها وآراء واندیشه‌هاى خرافى ضد قرآنى نیست که عاقلان را از دین رمانده وبکلى بیدین می‌گرداند اگرچه عقل اینست که انسان خرافات را از دین تمییز داده وسره را از ناسره زحق را از باطل تشخیص دهد، نه اینکه علاج بددینى بیدینى باشد که نتیجه‌ی آن پشت پازدن به همه‌ی حقایق دینى باشد که این خود پناه بردن از باران به ناودان است

[31]- اصول کافى باب ان الارض لاتخلو من حجة ج1ص179

[32]- منبع سابق

[33]- الشيعة والتشيع شهيد احسان الهى ظهير ص 288 وفرقه‌ی فطحیه منسوب به شخص می‌باشد

[34]- رجال الکشی ص124

[35]- رجال الکشی ص 133 و133 در شرح حال زرارة بن اعین

[36]- رجال الکشی ص152

[37]- ایضا ص154

[38]- الشيعة والتشيع شهيد احسان الهى ظهير ص289-291

[39]- عيون اخبارالرضاج2ص60

[40]- فرق الشیعة نوبختى ص80-81 وکلینى هم مثل آنرا روایت کرده است اصول کافى ج1ص65

[41]- اصول کافى ج1ص375 وعیون اخبارالرضاج1ص214

[42]- مجالس المؤمنین تسترى(شوشترى)ص177

[43]- اما اگر هدایت را در قرآن جویا می‌شدند می‌دانستند که حجت الهى کلام اوسست که درمیان مردم است نه معدوم ویا مرده‌اى که اجل او را از میان مردم برده است لیکن همانطور که حضرت على فرموده است هرکسى که هدایت را از غیر قرآن بجوید به گمراهى خواهد رفت.

[44]- بر خواننده مخفى نیست که همه‌ی این‌ها سفسطه وبازى با الفاظ می‌باشد.

[45]- این خلاصه‌ی چیزى است که نوبختى در کتاب خودش –فرق الشیعة-ص119 وبعد از آن ذکر کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...