الا ای عاقل دانای هوشیار |
|
نصیحت بشنو و یک لحظه هشدار |
به زیر گنبد فیروزه گلشن |
|
چو احوالِ تو بر تو نیست روشن |
تو آن گه بندهی خاصِ خدایی |
|
که دانی ابتدا را کز کجایی |
کجا بودی تو این جا در رسیدی |
|
ز بهر چه درین جا آرمیدی |
و ین جا بر کجایت رفت باید |
|
درین رفتن چه منزل پیشت آید |
چه خواهی دید سختیها درین راه |
|
چه خواهی دید از شیطان بدخواه |
پساز راه رفتن و منزل بریدن |
|
دگر باره کجا خواهی رسیدن |
دو جا میعاد باشد نیک هشدار |
|
یکی زان جنّت و دیگر یکی نار |
نخواهی ماند بیشک در میانه |
|
ترا باشد یکی زان هر دو خانه |
خداوندا ز تو فردوس خواهم |
|
ز دوزخ ما به عفوت میپناهم |
بهشت از فضل خود ما را عطا کن |
|
امید ما به عفوت خود روا کن |
ز مبدأ تا معادت شرح احوال |
|
بخواهم گفت از من بشنو این حال |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر