بر خود لازم دانستیم که یقینی بودن احادیث آحاد را با دلایلی محکم و استوار ثابت کنیم و غبار تردید و ابهام را از چهرهی آن بزداییم. در این بخش، از کتاب ارزشمند «الصواعق الـمرسلة» نوشتهی ابنالقیم بیست و یک دلیل برگرفتهایم:
وقتی «یک نفر مسلمانان» گروهی از مسلمانان را که هنگام ادای نماز صبح در مسجد قبا بودند، از ماجرای تغییر جهت قبله با خبر کرد، آن مسلمانان خبرش را تایید و جهت قبله را به سوی مسجدالحرام تغییر دادند. این کار مسلمانان، نه تنها مورد نکوهش پیامبر ص قرار نگرفت بلکه از آنان تقدیر و تشکر به عمل آورد؛ حال آنکه آنان پیشتر بر نماز خواندن به سوی قبلهی نخست مطمئن بودند. بنابراین اگر خبر رسیده از یک نفر قابل پذیرش، قبله را بهخاطر آن تغییر نمیدادند.
حداکثر توجیهی که میتوان در اینباره ارائه داد، این است که آن خبر قرینه و نشانهای داشت که از سوی آن عده پذیرفته شد و اگر قرینهای نمیداشت، فاقد حجیت میبود. البته برخی از صاحبنظران معتقدند: حدیث آحاد به هیچ وجه قابل یقین نیست، قرینه باشد یا نباشد. این دیدگاه در اوج لجاجت است و گرنه چه نشانهای ارزشمندتر و معتبرتر از پذیرش مسلمانان در طی قرون و اعصار پیاپی میباشد؟!.
الله U میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾ [الحجرات: 6].
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبر مهمی را به شما رساند، در بارهی آن تحقیق کنید».
در قرائتی دیگر به جای جمله [فتبینوا]، [فتثبتوا] آمده است. این آیه دال بر این است که خبر یک نفر، یقینآور است و گرنه الله Y برای اطمینان از آن، به تحقیق و تفحص امر نمیفرمود. پیشینیان پیوسته میگفتند: رسولالله ص چنین و چنان فرمود و دستور داد.
در صحیح بخاری از زبان بسیاری از صحابه y جملهی: [قال رسولالله ص] آمده است؛ اما آن صحابی آن حدیث را از خود پیامبر ص نشنیده بود بلکه از یک صحابی دیگر شنیده بود؛ اما آنقدر به آن صحابی اعتماد داشت، که مطمئن بود آن حدیث از پیامبر ص است و میگفت: «قال رسول الله ص». اگر خبر واحد یقینی و درست نباشد، این اطمینان و جملهی صحابه y ناآگاهانه بوده است.
محدثین همواره میگویند: «صح عن رسول الله ص: از رسول الله ص به اثبات رسید...»؛ این گفتار اقرار به صدور آن حدیث از طرف پیامبر ص به شمار میرود و بیگمان منظور آنان از صحت آن حدیث، تنها صحت سند نبود؛ بلکه منظورشان اعتراف و اعتقاد به صدور اوامر و نواهی از سوی پیامبر ص بوده است و گرنه در صورت تردید، از تعابیری همچون: «یذکر عن رسول الله ص»، «یروی عنه» و امثال آن استفاده میکردند.
کسی که از دانش پویای حدیث آگاه باشد، مفهوم عبارت «هذا الحدیث صحیح: این حدیث صحیح است» و «اسناده صحیح: سندش صحیح است»، را خوب میداند. تعبیر نخست به معنای صحت انتساب حدیث به پیامبر ص و تعبیر دوم نیز گواهی بر صحت سند است. اگر در آن علت یا شذوذی باشد، تنها به صحت سند حکم میکنند نه صحت حدیث.
الله Y بر لزوم آگاهی گروهی از دین و ابلاغ آن به دیگران، میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾ [التوبة: 112].
«نباید همهی مؤمنان یکجا رهسپار جهاد شوند. چرا از هر گروهی، تعدادی خروج نمیکنند تا –آنانکه به جهاد نرفتهاند- در دینشان دانش بیاموزند و قومشان را آنگاه که نزدشان بازگشتند، بیم دهند تا -از مخالفت با فرمان الهی- بترسند».
واژهی «طائفه» بر یک نفر و بیشتر اطلاق میگردد. پس میشود ترساندن و از سوی یک نفر هم صورت پذیرد. عبارت «لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ» مانند آیاتی دیگر از این قبیل است که میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [النحل: 44 و الحشر: 21] و یا ﴿لَعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ﴾ [الأنبیاء: 31، المؤمنون: 49 و السجدة: 3]، الله U اینگونه آیات را در غالب یقین میفرماید نه امور ظنی و غیرمطمئن.
الله U در مورد پیروی نکردن از امور غیریقینی میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ﴾ [الإسراء: 36].
«از آنچه که بدان علم نداری، پیروی مکن».
یعنی از مسائل غیریقینی پیروی نکرده و به آنها عمل مکن. حال آنکه مسلمانان گذشته، از دوران صحابه y تا کنون، از احادیث آحاد پیروی و بدانها عمل و صفات الله U را از طریق آنها اثبات میکردند. بنابراین اگر حدیث واحد موجب علم و یقین نباشد، همهی صحابه، تابعین، اتباع ایشان و بزرگان دین پیرو امور غیرمطمئن و مشکوک بودهاند!!.
اللهY میفرماید:
﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [النحل: 43].
«پس، از آگاهان بپرسید اگر نمیدانید».
الله Y در این آیه به افراد ناآگاه دستور میدهد که دربارهی امور دینی از دانشمندان و آگاهان به کتاب و سنت پرسوجو کنند. از اینرو اگر اخبار ایشان یقینی نمیبود، هرگز چنین فرمانی صادر نمیشد. نکتهی قابل توجه اینکه، الله Y نفرمود: «از جمع کثیری که به حد تواتر رسیده باشند بپرسید». بلکه همگی دانشمندان و آگاهان دین را آورد. یعنی اگر یک نفر هم باشد، هدف تحقق یافته و پرده از حقایق برداشته میشود.
الله Y پیرامون ابلاغ دین از سوی پیامبر ص میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥ﴾ [المائدة: 67].
«ای محمد! هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شد، برسان و اگر چنین نکنی، رسالت الله را نرساندهای».
و نیز میفرماید:
﴿وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ﴾ [النور: 54].
«بر پیغمبر چیزی جز ابلاغ روشن و آشکار نیست».
رسولالله ص نیز در این زمینه میفرماید:
«بَلِّغُوا عَنِّی» «دین را از طرف من برسانید».
رسولالله ص در حجة الوداع فرمود:
«أَنتُم مَسؤُلُونَ عَنِّی فَمُاذَا أَنتُم قَائِلُونَ». «وقتی دربارهی من از شما سؤال شد، چه پاسخ میدهید؟» همهی مسلمانان با صدای بلند پاسخ دادند: گواهی میدهیم که دین الله U را به نحو احسن و در نهایت دلسوزی به مردم رساندی.
این امر بیانگر آن است که ابلاغ دین از سوی پیامبر رحمت ص، زمینهی اقامهی حجت را فراهم ساخت. پس اگر خبر «یک نفر» موجب یقین نباشد، ابلاغِ زمینهساز اقامهی حجت الله بر بندگان صورت نمیگیرد و دین همچنان ناقص میماند.
رسولالله ص برای رساندن پیام الهی به مردم مناطق گوناگون، یک نفر از یارانش را میفرستاد. ابلاغ دین و اتمام حجت الله U بر ما نیز از طرف افرادی مطمئن و مورد اعتماد صورت گرفته است. بنابراین اگر اخبار این افراد درست و یقینی نبود، تاکنون اتمام حجتی صورت نمیگرفت. نادرستی این نتیجه، پرواضح است.
خلاصه اینکه: کسی که میگوید اخبار آحاد یقینی نیست، یا باید معتقد باشد که رسولالله ص جز قرآن و احادیث متواتر چیز دیگری را ابلاغ نکرده و اتمام حجت تنها از ایندو صورت گرفته است، و یا باید بگوبد: پیامرسانی و اتمام حجت با اخباری صورت گرفته است که نه مفید علماند و نه موجب عملی. که در این صورت بطلان هر دو امر بر هیچ کسی پوشیده نخواهد بود. درنتیجه پوچی اعتقاد به ظنی بودن احادیث آحاد مورد پذیرش امت نیز روشن میگردد.
الله U دربارهی میانهروی امت اسلامی چنین میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾ [البقرة: 143].
«و اینچنین شما را امتی برگزیده -و میانهرو- قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه باشد».
و نیز میفرماید:
﴿وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ [الحج: 78].
«و در این قرآن شما را «مسلمان» نامیده است تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید».
این آیه بیانگر آنست که امت اسلامی دادگر و برتر است تا بر مردمان گذشته، حال و آینده گواه باشد که پیامبرشان پیام پروردگار را به آنان رسانیده است. پس ایشان حجت الله Y بر کسانی هستند که میپندارند پیام و دلیل روشنی از سوی الله U نیامده است. تک تک افراد امت، این گواهی را بر عهده دارند تا حجت الله U بر سایر مردم تمام شده و بهانهای نداشته باشند. بنابراین اگر احادیث رسولالله ص یقینی نباشد، گواهی مسلمانان تحقق نیافته و اتمام حجتی صورت نمیپذیرد.
الله U دربارهی نفی شفاعت از معبود مشرکان میفرماید:
﴿وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٨٦﴾ [الزخرف: 86].
«معبودانی که مشرکان به جز الله به فریاد میخوانند و میپرستند، توانایی هیچگونه شفاعتی را ندارند؛ مگر کسانی که آگاهانه گواهی داده باشند».
اخبار و احادیثی که راویان معتبر و متعهد از رسولالله ص نقل کردهاند، از سه حال خارج نیست: حق، باطل و مشکوک. اگر باطل یا مشکوک باشد، باید کنار گذاشته شود و چنین چیزی به فروگذاشتن اسلام میانجامد. و اگر هم حق و صحیح باشند، باید به صدور آنها از پیامبراکرم ص گواهی داد و تردید به دل راه نداد.
رسولاللهص پیرامون گواهی بر درستی دین به خورشید اشاره کرد و فرمود:
«عَلَی مِثلِهَا فَاشهَدُوا»[1]. «بهسان روشنی خورشید گواهی دهید».
از اینرو، صحابه y ، تابعین و پیشوایان حدیث، بر صدور امور دین از رسولالله ص اعتقاد داشته و میگفتند: رسولالله ص چنین فرمود و یا فلان چیز را حرام یا حلال کرد. ایشان میدانستند که چیزی که بر آن گواهی دادهاند، همچون خورشید واضح و درخشان است.
بیگمان هر کس به سنت رسولالله ص اهتمام ورزد و آن را سرلوحهی زندگیش قرار دهد، اطمینان مییابد که مؤمنان در آخرت الله U را خواهند دید، گروهی از موحدان وارد دوزخ گشته و سپس با شفاعت رسولالله ص از آن بیرون میآیند، صراط یا همان پل روی جهنم و گفتگوی الله Y با مؤمنان در قیامت و سایر مسائل دینی واقعیت دارد. اینها و همهی احادیث مورد تایید محدثان را پذیرفته و خود را از دام تردید میرهاند.
کسانی که منکر یقینی بودن احادیث آحاد هستند، گفتههای پیشوایان و بزرگان مذاهبشان را تایید و بدانها اعتقاد و یقین دارند. پس اگر کسی صحت گفتههای آنان را مورد تردید قرار دهد، وی را به باد انتقاد گرفته و از جهل و بیخبریش شگفتزده خواهند شد؛ حال آنکه دیدگاههای این پیشوایان و بزرگان، از طریق افراد اندکی گزارش شده و به درجهی تواتر نرسیده است.
از اینرو، جای پرسش است که چطور ممکن است دربارهی دیدگاه پیشوایان مذاهب مطمئن بود، ولی به اخبار و احادیث ابوبکر صدیق، عمربنخطاب و سایر صحابه y از پیامبر ص که میان تابعین مشهور و از طرق متعددی روایت و ثبت شده است، اعتقاد و یقین نداشت؟! این جای بسی شگفتی دارد.
بنابراین، این گروه بر یک سه راهی قرار گرفتهاند و باید یکی را به دلخواه خویش بپیمایند: یا باید بگویند: احادیث رسولالله ص مانند دیدگاههای ائمه یقینی هستند، یا معتقد باشند که اینچنین نیست و یا ادعا کنند که دیدگاههای ائمه معتبر و موجب هستند ولی احادیث پیامبر ص ظنی است. پوچی و بیاساسی گزینهی آخر بسیار روشن و برای هر شخص منصفی آشکار است.
الله Y در مورد پیروی از فرامین الهی میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡ﴾ [الأنفال: 24].
«ای مؤمنان! هنگامی که الله و پیامبرش شما را به چیزی فراخواندند که حیاتبخش شماست، بپذیرید».
چنانکه میبینیم، این آیه مسلمانان را به پیروی از دعوت پیامبر ص تا روز رستاخیز، فرمان میدهد. دعوت ایشان نیز دو گونه است: دعوتی رودررو و مستقیم و دعوتی غیرمستقیم و از طریق نمایندگان. پیروان حق باید هر دو گونه دعوت را لبیک گویند. پس چطور امکان دارد الله U مؤمنان را به اموری غیر یقینی دستور داده و زندگی بخشد و در صورت نپذیرفتن، آنان را تهدید و سرزنش کند؟!.
قرآن برای هشدار درمورد مخالفت فرامین الهی میفرماید:
﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ [النور: 63].
«آنان که بر خلاف فرمان پیامبر رفتار میکنند، از اینکه بلا و یا عذاب دردناکی به آنان برسد، بترسند».
این تهدید، همهی مخالفان را تا روز رستاخیز در بر میگیرد. اگر این پیام اسلام درست و یقینی نمیبود، چنان عذاب و تهدیدی گریبانگیرشان نمیشد. بنابراین، تنها پس از اتمام حجت قطعی است که بهانهای برای سرکشان باقی نمانده و گرفتار چنان سرنوشت وخیم و دردناکی خواهند شد.
الله U میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ [النساء: 59].
«ای مومنان! از الله اطاعت کنید و از پیامبر و صاحبان امرتان فرمانبرداری نمایید و هرگاه در چیزی اختلاف داشتید، آنرا به الله و پیامبر بازگردانید، اگر به الله و روز رستاخیز ایمان دارید».
از این آیه چنین برداشت میشود که مسلمانان باید به هنگام اختلاف و درگیری، به کتابالله و سنت پیامبراکرم ص مراجعه نمایند. بنابراین اگر ایندو مرجع درست و یقینی نباشد، چگونه الله U مؤمنان را به ایندو فرمان میدهد؟ چطور ممکن است چیزی مرجع قرار گیرد که حق و باطل بودنش مبهم باشد؟!.
البته باید دانست که این آیه دلیلی بسیار واضح و محکم است. طرفداران ظنی بودن احادیث معتقدند: باید هنگام وقوع نزاع و درگیری خرد و اندیشهی انسانی را مرجع دانست و قضایای مورد اختلاف را از این طریق حل کرد.
الله U در مورد لزوم پیروی از احکام آسمانی و پرهیز از قوانین زمینی چنین میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ ٤٩﴾ [المائدة: 49-50].
«و دستور دادیم در میانشان مطابق آنچه الله نازل نموده، حکم نما و از خواستههای نفسانی آنان پیروی نکن و نسبت به آنان بههوش باش که مبادا تو را از پارهای از آنچه الله نازل نموده، منحرف نمایند. پس اگر -از داوری تو- روی بگردانند، بدان که الله میخواهد آنان را به سبب پارهای از گناهانشان مجازات کند. و به راستی بسیاری از مردم فاسق و بدکارند. آیا خواهان حُکم جاهلیتند؟ و برای کسانی که یقین دارند، چه حکمی بهتر از حکم الله است؟».
آیه دال بر آن است که هر چه پیامبر ص بدان حکم کرد، از طرف الله U فرود آمده و الله U خودش مسؤلیت نگهداری آنرا را بر عهده گرفته است. اگر در صورت احتمال دروغ، اشتباه و فراموشی راویان، هیچ دلیلی بر آن وجود نداشته باشد، حمایت الله U بیاعتبار خواهد شد که چنین نتیجهای نیز بسیار باطل و بیاساس است.
البته ما بر این باور نیستیم که راویان معصوم از اشتباه و فراموشی هستند؛ بلکه معتقدیم باید در صورت وجود دروغ، اشتباه و فراموشی، دلیلی بر آن در دست باشد تا اتمام حجت تحقق یابد و غبار ابهام از چهرهی درخشان حقایق زدوده شود. و گرنه تشخیص سره از ناسره دشوار و زمینهی انحراف و سرگردانی مردم فراهم میگردد. اما برخی معتقد به تجویز دروغآمیز بودن همهی احادیث و اخبار رسیده از رسولالله ص هستند؛ نتیجهی چنین اعتقادی پیوستن به زمرهی کسانی است که قرآن دربارهی ایشان میگوید:
﴿إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَيۡقِنِينَ﴾ [الجاثية: 32].
«ما گمان میکنیم و اصلاً یقین نداریم».
امام شافعی از این دلیل بهره میبرد. سفیان از عبدالملکبنعمیر و او از پدرش عبداللهبنمسعود t نقل میکند که رسولاللهص فرمود:
«ضَّرَ اللَّهُ عَبْدًا سَمِعَ مَقَالَتِي فَحَفِظَها وَوَعَاهَا وَبَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لا فِقْهَ لَهُ وَرُبُّ حَامِلِ فِقْهٍ ، إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ ، ثَلاثٌ لا يَغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ مُؤْمِنٍ : إِخْلاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَالنَّصِيحَةُ لأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ ، وَلُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ»[2]. «الله Y چهرهی آن بنده را شاداب کند که سخنان مرا پس از به خاطر سپردن، فهمید و به دیگران رسانید؛ زیرا بسیاری از افراد آگاه معلوماتشان را به فردی پایینتر یا بالاتر از خود میرسانند. مسلمان در سه چیز خیانت نمیکند: اخلاص برای الله U، دلسوزی برای مسلمانان و همراهی با گروه آنان».
امام شافعی در تحلیل و نتیجهگیری از این حدیث میگوید: «اینکه رسولالله r به تک تک مسلمانان فرمان میدهد که پیام دین را فراگرفته و به نسلهای آینده برسانند، نشانهی آن است که هیچکس را جز برای تحقق اتمام حجت، چنین دستوری نمیدهد؛ زیرا چکیدهی پیام ایشان در استفاده از حلال، پرهیز از حرام، بیان حدود، پرداخت و توزیع زکات و دلسوزی دینی و دنیایی برای مسلمانان، تجلی پیدا میکند. همچنین بیانگر این امر است که گاهی یک نفر مسائلی را بدون فهم و درک، به خاطر سپرده و به دیگران میرساند. از دستور ایشان به لزوم پیروی از مسلمانان، چنین برداشت میشود که اجماع آنان معتبر است و باید اجرا شود.»
خلاصه اینکه: اگر خبر یک نفر دادگر، موجب یقین نمیشود، رسولالله ص اینگونه فرمان میداد: جز در صورت تحقق تواتر، احادیث ایشان پذیرفته نشوند. از سوی دیگر، برای راوی دعا نمیکرد؛ زیرا در آن صورت کاری که شایستهی دعا باشد انجام نداده است! حال آنکه چنین چیزی خلاف مفهوم و پیام حدیث مورد نظر است و رسولالله ص نیز به منظور تحقق اتمام حجت بر مردم، مسلمانان را بر فراگیری و رساندن دین تشویق نموده است.
ابورافع t از رسولالله ص نقل میکند که:
«لا أُلْفِيَنَّ أَحَدَكُمْ مُتَّكِئًا عَلَى أَرِيكَتِهِ يَأْتِيهِ الأَمْرُ مِن أَمرِی یَقُولُ: لا نَدرِی مَا هذَا، بَینَنَا وَ بَینَکُم القُرآنُ، أَلا وَ إِنِّی أُوتِیتُ الکِتابَ وَ مِثلَهَ مَعَهُ». «نبینم که یکی از شما بههنگام اطلاع از دستورات من بر بستر خویش تکیه زده و بگوید: ما این را نمیدانیم، بلکه تنها قرآن معیار کار است. آگاه باشید، قرآن و آموزههایی همچون آن در اختیار من قرار داده شده است».
از این حدیث چنین برداشت میشود که نباید تنها قرآن پذیرفته شود و با حدیث صحیح مخالفت گردد؛ بلکه لازم است احادیث پیامبر ص نیز مد نظر قرار گیرد؛ زیرا احادیث هم از طریق وحی الهی در اختیار ایشان قرار گرفته است. بنابراین اگر احادیث، یقینی نبودند، سر باززدن از پذیرش و عمل بدانها کار آسانی بود؛ حال آنکه پیامبر ص میدانست کسانی چنین دیدگاهی خواهند داشت، پیروانش را از این دیدگاه بر حذر داشته و هشدار داد. لذا چنانچه میبینیم، پیشبینی ایشان درست است و کسانی آمدهاند که بر خلاف پیشینیان، که قرآن را چراغ راه خویش قرار داده بودند، معتقدند: باید به جای قرآن دلایل عقلی را معیار قرار داد. و بلکه به طور صریح میگویند: عقل و قیاس را بر احادیث آحاد و متواتر ترجیح میدهیم.
مالک از اسحاقبنعبد اللهبنأبیطلحه و او از أنسبنمالک t روایت کرد که:
«کُنتُ أَسقِی أَبَا عُبَیدَةِبنِالجَرَّاحِ وَ أَبَا طَلحَةِ الأَنصَارِی وَ آُبَیِّبنِکَعبِ شَرَاباً مِن فَضِیخ، فَجائَهُم آتٍ فَقَالَ: إِنَّ الخَمرَ قَد حُرِّمَت. فَقَالَ اَبُوطَلحَةِ: قُم یَا اَنَسُ إِلَی هذِه الجَرَارِ فَأکسِرهَا. فَقُمتُ إِلَی مِهرَاسٍ لَنَا فَضَرَبتُهَا بِاَسفَلِهَا حَتَّی کَسَّرتُهَا». «عصارهی انگور را برای ابوعبیدهبنجراح، ابوطلحه انصاری و ابیّبنکعب آوردم که ناگاه شخصی آمد و گفت: شراب حرام شد. ابوطلحه گفت: ای انس! بلند شو و این کوزه را بشکن. من هم با یک هاون بر پایین کوزه زدم و آنرا شکستم».
دیدیم ابوطلحه و اطرافیانش خبر تحریم شراب از سوی رسولالله ص را بدون تردید پذیرفتند و به محض آگاهی از آن، شراب را ریختند. بنابراین اگر خبر واحد موجب یقین نمیبود، اموال حلال خویش را از بین نمیبردند. در حالیکه میتوانستند تا زمان دیدن پیامبر ص و شنیدن خبر تحریم از زبان خود ایشان، آن شراب را نریزند.
اگر حدیث واحد درست و یقینی نبود، صحابه y احکام مختلف را از آنها استخراج نکرده و آنها را دین و قوانین لازمالاجرا به شمار نمیآوردند؛ حال آنکه واقعیت چیزی غیر از این است؛ زیرا:
الف- ابوبکر صدیق t بر اساس خبر محمدبنمسلمه و مغیرهبنشعبه سهم الارث مادربزرگ را به سهمهای وارده در قرآن افزود و تصمیم ایشان بنا به تایید صحابه y و مسلمانان، جزو قوانین ثابت و تغییرناپذیر مؤمنان قرار گرفت.
ب- عمربنخطاب t براساس حدیث حملبنمالک t، دیهی جنین، حدیث ضحاکبنسفیانکلبی t ارث زن از دیهی شوهر و حدیث عبدالرحمنبنعوف t قانونی عام را در حق زرتشتیان وضع کرد که تا روز رستاخیز معتبر و لازم الاجرا است.
ج- عثمانبنعفان t بنا بر حدیث فریعهبنتمالک قانونی را دربارهی مسکن زن بیوه قرار داد.
البته نمونههای زیادی در این زمینه وجود دارد که به این مقدار بسنده میکنیم. شاید گفته شود این موارد دال بر عمل به احادیث آحاد در موارد ظنی است که ما نیز بدان معتقدیم؛ ولی این توجیه درست نیست؛ زیرا چنان چه روشن شد، صحابهy بر پذیرش و عمل بدانها اجماع داشتند. حال اگر امکان دروغ یا اشتباه در آنها وجود داشته باشد، باید معتقد بود که امت اسلامی بر پذیرش اشتباه اتفاق نظر داشته است و چنین چیزی نیز به لطمه خوردن امت میانجامد.
پیامبران الهی اخبار آحاد را پذیرفته و به مضمونش عمل میکردند. در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
الف- شخصی به موسیبنعمرانu گفت:
﴿إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ﴾ [القصص: 20].
«درباریان و بزرگان قوم برای کشتن تو توطئه کردند».
موسی u پذیرفت و از شهر گریخت.
و همچنین خبر دختر شعیب u را پذیرفت که گفت:
﴿إِنَّ أَبِي يَدۡعُوكَ لِيَجۡزِيَكَ أَجۡرَ مَا سَقَيۡتَ لَنَا﴾ [القصص: 25].
«پدرم از تو دعوت میکند تا پاداش این که ما را آب دادی، به تو بدهد».
ب- یوسفu خبر نمایندهی پادشاه را پذیرفت و گفت:
﴿ٱرۡجِعۡ إِلَىٰ رَبِّكَ فَسَۡٔلۡهُ مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ ٱلَّٰتِي قَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّ﴾ [يوسف: 50].
«به نزد سرورت بازگرد و از او بپرس: ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند، چه بود؟».
ج- پیامبر اسلام ص نیز خبر نقض پیماننامه از سوی مشرکان را پذیرفت و لشکری را برای مبارزه با آنان تجهیز کرد. این ماجرا به مباح نمودن جان و مال و اسیر کردن فرزندانشان انجامید.
خلاصه اینکه: پیامآوران الله U اگر احتمال دروغ و اشتباه را در نظر میگرفتند، هرگز چنان کارهایی نمیکردند. امت اسلامی نیز اگر احتمال دروغ و اشتباه را در احادیث رسولالله ص میدهد، قوانین عام را تصویب و اسماء، صفات و افعال الله را اثبات نمیکردند.
اگر خبر یک نفر عادل و مورد اعتماد، درست و یقینی نباشد، نمیتوان بر احکام و آموزههای الله U و رسولالله ص گواهی داد. حال آنکه مسلمانان از دوران صحابه y اکنون، مضمون اینگونه اخبار را در گفتار و نوشتارشان تایید و بدان اعتراف و اعتقاد داشتهاند. بنابراین از تعابیری همچون: «دین الله چنان است»، «از رسولالله ص چنین روایت شدهاست»، استفاده میکنند. پس اگر به مضمون آنها علم و یقین نداشته باشند، گواهی دادن و نسبت دادن آن آموزهها به الله U و پیامبر ص در دایرهی گواهی دروغ و افترا بستن بر ایشان جای میگیرد؛ اما آنان بس بزرگوارتر و والاتر از اینگونه اتهامات هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر