هرگاه کسی وارد مسجد شود، واجب است قبل از آنکه بنشیند دو رکعت نماز بخواند. از ابوقتاده روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إذا دخل أحدکم المسجد فلایجلس حتی یصلی رکعتین)[1] «هرگاه یکی از شما وارد مسجد شد، تا دو رکعت نماز نخواند، بنشیند».
و دلیل گفتهمان بر وجوب تحیه المسجد اینست که ظاهر امر برای وجوب میباشد و دلیلی که حکم آنرا از ظاهر آن (وجوب) تغییر دهد وجود ندارد، بجز حدیث طلحه بن عبیدالله که میگوید: یک نفر اعرابی (بادیهنشین) با سری ژولیده نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و گفت ای رسول خدا، خداوند چه نمازهایی را بر من فرض کرده است؟ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (الصلوات الخمس إلا أن تطوع شیئا...)[2] «نمازهای پنجگانه، مگر اینکه خودت چیزی اضافه بخوانی».
به نظر من استدلال به این حدیث بر عدم وجوب تحیه المسجد جای بحث دارد؛ چراکه درست نیست آنچه را که در مقام تعلیم و در مراحل اولیة دین آمده، دست آویزی قرار دهیم برای رد کردن مسائلی که پس از آن بوده است، وگرنه لازم میآید که تمام واجبات شرعی را در نمازهای پنجگانهای مذکور خلاصه کنیم، که این خرق اجماع و ابطال تمام شریعت است. پس حق این است که دلیل صحیحی که متأخر است پذیرفته شده و به مقتضای آن اعم از وجوب، سنت و غیره، عمل شود. در این مورد بین علما اختلاف نظر وجود دارد و آنچه گفتیم ارجح است.[3]
همچنین امر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به تحیه المسجد در حالت خواندن خطبة جمعه وجوب را تأکید میکند:
اگرچه امام در حال خطبه باشد تحیه المسجد باید خوانده شود
از جابر بن عبدالله روایت است: (جاء رجل و النبی صل الله علیه و آله و سلم یخطب الناس یوم الجمعة، فقال: أصلیت یا فلان؟ قال: لا، قال: قم فارکع)[4] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روز جمعه در حال خطبه بود که مردی وارد مسجد شد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: فلانی آیا نماز خواندی، گفت: خیر، فرمود: پس بلند شو و (دو رکعت) نماز بخوان».
هرگاه نماز فرض برپا شد، غیر از آن نمازی نیست
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إذا أقیمت الصلاة فلاصلاة إلا المکتوبة)[5] «هرگاه نماز فرض اقامه شد نمازی غیر از آن نیست».
از مالک بن بحینه روایت است: در حالی که نماز اقامه شده بود پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مردی را دید که دو رکعت نماز میخواند، وقتی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سلام داد، مردم دور او جمع شدند و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او فرمود: (آلصبح أربعا؟ آلصبح أربعا؟!)[6] «آیا نماز صبح چهار رکعت است؟! آیا نماز صبح چهار رکعت است؟!».
فضیلت رسیدن به تکبیره الإحرام امام
از انس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من صلی لله أربعین یوما فی جماعة یدرک التکبیرة الأولی کتب له براءتان: براءة من النار، و براءة من النفاق)[7] «هرکس چهل روز نمازش را در جماعت با تکبیره الإحرام بخواند، برایش دو برائت نوشته میشود: برائت (نجات) از آتش جهنم و برائت از نفاق».
کسی در حالی به مسجد وارد شود که امام از نماز فارغ شده است
از سعید بن مسیب روایت است: مردی از انصار در حال احتضار (دم مرگ) بود، گفت: حدیثی را صرفاً به خاطر طلب ثواب از خدا برایتان بازگو میکنم. از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: (إذا توضأ أحدکم فأحسن الوضوء ثم خرج إلی الصلاة، لم یرفع قدمه الیمنی إلا کتب الله عزوجل له حسنة، ولم یضع قدمه الیسری إلا حط الله عزوجل عنه سیئة، فلیقرب أحدکم أو لیبعد، فإن أتی المسجد فصلی فی جماعة غفرله، و إن أتی المسجد و قد صلوا بعضا و بقی بعض صلی ما أدرک، و أتم مابقی، کان کذلک، فإن أتی المسجد و قد صلوا فأتم الصلاة کان کذلک)[8] «هرگاه یکی از شما به نحو احسن وضو بگیرد و سپس برای نماز بیرون شود با هر گامی که با پای راستش برمیدارد، خداوند عزوجل برای او حسنهای مینویسد، و با هر قدمی که با پای چپش روی زمین میگذارد، خداوند عزوجل گناهی را از او کم میکند؛ پس هر کدام از شما دوست دارد فاصلهی بین قدمهایش را کم یا زیاد کند و چون به مسجد بیاید و نمازش را با جماعت بخواند گناهان او بخشوده میشود و اگر به مسجد آمد و دید که مردم قسمتی از نماز راخوانده بودند، باقیماندهی نماز را با جماعت بخواند، و بقیه را خودش تکمیل کند، این مانند کسی است که تمام نماز را به جماعت خوانده است؛ و هرگاه به مسجد آمد و دید که نماز جماعت تمام شده، نمازش را بخواند در این صورت هم مانند کسی است که به نماز جماعت رسیده است».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (من توضأ فأحسن وضوءه ثم راح فوجود الناس قد صلوا أعطاء الله عزوجل مثل أجر من صلاها و حضرها لاینقص ذلک من أجور هم شیئا)[9] «هرکس به نحو احسن وضو گیرد و سپس به مسجد برود و ببیند که مردم نماز را خواندهاند، خداوند عزوجل به او مانند اجر کسی که نماز را با جماعت خوانده، میدهد، بدون اینکه از اجر آنان چیزی کم کند».
امام در هر حالتی که بود باید مقتدی به او اقتداء کند
از علی بن ابیطالب و معاذبن جبل روایت است که گفتند: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إذا أتی أحدکم الصلاة والإمام علی حال فلیصنع کما یصنع الإمام)[10] «هرگاه یکی از شما برای نماز (به مسجد) آمد، امام را در هر حالتی دید، به او اقتدا کند».
چه وقت یک رکعت به حساب میآید؟
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إذا جئتم إلی الصلاة و نحن سجود فاسجدوا، ولاتعدوها شیئا و من أدرک الرکعة فقد أدرک الصلاة)[11] «هرگاه برای نماز آمدید و ما در حال سجده بودیم شما هم به سجده بروید و آنرا (رکعتی) به حساب نیاورید وکسی که رکوع را در یابد، رکعت را دریافته است».
کسی که قبل از رسیدن به صف، رکوع برد
از ابوبکره روایت است: (أنة انتهی إلی النبی صل الله علیه و آله و سلم و هو راکع، فرکع قبل أن یصل إلی الصف، فذکر ذلک للنبی صل الله علیه و آله و سلم فقال: زادک الله حرصا و لاتعد)[12] «او در حالی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به رکوع رفته بود به مسجد وارد شد و قبل از اینکه به صف برسد رکوع برد، جریان را برای پیابمر صل الله علیه و آله و سلم بازگو کرد. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند حرص تو را زیاد کند اما تکرار نکن».
از عطاء روایت است که ابن زبیر روی منبر میگفت: (إذا دخل أحدکم المسجد و الناس رکوع، فلیرکع، حتی یدخل، ثم یدب راکعا حتی یدخل فی الصف، فإن ذلک السنه)[13] «هرگاه یکی از شما در حالی داخل مسجد شد که مردم در حال رکوع بودند، به رکوع برود تا داخل نماز شود سپس در همان حال رکوع، داخل صف شود چون این کار سنت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است».
از زید بن وهب روایت است: (خرجت مع عبدالله – یعنی ابن مسعود – من داره إلی المسجد، فلما توسطنا المسجد رکع الإمام فکبر عبدالله و رکع و رکعت معه، ثم مشینا حتی انتهینا إلی الصف حین رفع القوم رؤوسهم فلما قضی الإمام الصلاة قمت و أنا أری أنی لم أرک. فأخذ عبدالله بیدی و أجلسنی ثم قال: إنک قد أدرکت)[14] «باعبدالله بن مسعود از خانهاش به طرف مسجد خارج شدیم وقتی به وسط مسجد رسیدیم امام به رکوع رفت، عبدالله، الله أکبر گفت و به رکوع رفت و من هم با او به رکوع رفتم، سپس (در همان حال) حرکت کردیم، وقتی مردم سرشان را بلند کردد، به صف رسیدیم. وقتی امام نمازش را تمام کرد، بلند شدم چون گمان میکردم که به یک رکعت نرسیدهام، عبدالله دستم را گرفت و مرا نشاند و گفت: به رکعت رسیدی».
امام به تخفیف نماز امر شده است
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إذا صلی أحدکم للناس فلیخفف فإن فیهم الضعیف و السقیم و الکبیر فإذا صلی لنفسه فلیطول ما شاء)[15] «هرگاه یکی از شما برای مردم امامت کرد نمازش را سبک بخواند چون در میان آنها ضعیف، بیمار و مسن وجود دارد و اگر خودش به تنهایی نماز خواند هر اندازه که میخواند نمازش را طولانی کند».
طولانی کردن رکعت اول توسط امام
از ابوسعید روایت است: (لقد کانت صلاة الظهر تقام فیذهب الذاهب إلی البقیع فیقضی حاجته ثم یتوضا ثم یأتی و رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فی الرکعة الأولی مما یطولها)[16] «نماز ظهر برپا میشد، بطوریکه اگر کسی به بقیع میرفت و قضای حاجت میکرد سپس وضو میگرفت و بر میگشت، هنوز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در رکعت اول بود. چون رکعت اولش را طولانی میکرد».
وجوب تبعیت از امام و تحریم پیشی گرفتن از او
از انس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إنما جعل الإمام لیؤتم به فإذا کبر فکبروا و إذا سجد فاسجدوا، و إذا رفع فارفعوا ...)[17] «همانا امام برای این قرار داده شده، که به او اقتدا شود؛ لذا هرگاه تکبیر گفت: تکبیر بگویید و هرگاه سجده برد، سجده کنید، و هرگاه بلند شد، بلند شوید...».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (أما یخشی أحدکم إذا رفع رأسه قبل الإمام أن یجعل الله رأسه رأس حمار، أو یجعل الله صورته صورة حمار)[18] «آیا یکی از شما نمیترسد از اینکه چون سرش را قبل از امام بلند کند، خداوند سر و صورتش را به شکل سر و صورت خر درآورد».
چه کسی شایستهتر به امامت است؟
از ابومسعود انصاری روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (یؤم القوم أقروهم لکتاب الله، فإن کانوا فی القراءة سواء فأعلمهم بالسنة، فإن کانوا فی السنة سواء فأقدمهم هجرة، فإن کانوا فی الهجرة سواء فأقدمهم سلما و لایؤمن الرجل الرجل فی سلطانه، ولایقعد فی بیته علی تکرمته إلا بإذنه)[19] «مردم را قاریترینشان به کتاب خدا امامت کند، اگر در قرائت مساوی بودند آگاهترین آنها به سنت، اگر درسنت مساوی بودند کسی که در هجرت مقدم است، اگر در هجرت مساوی بودند کسی که زودتر اسلام آورده است، و هیچ کس به جای صاحب خانه (یا امام مسجد) امامت نکند و در جای مخصوص او ننشیند مگر به اجازهی او».
این حدیث دلالت میکند بر اینکه صاحب خانه و امام دائم و مانند اینها از دیگران به امامت شایستهتراند، مگر اینکه خودشان (صاحب خانه و امام دائم) اجازه دهند به دلیل فرموده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : (ولایؤمن الرجل الرجل فی سلطانه...).
از عمرو بن سلمه روایت است: (لما کانت وقعة أهل الفتح بادر کل یوم بإسلامهم، و بدر أبی قومی بإسلامهم فلما قدم قال: جئتکم و الله من عند النبی صل الله علیه و آله و سلم حقاً، فقال: صلوا صلاة کذا فی حین کذا، و صلوا صلاة کذا فی حین کذا، فإذا حضرت الصلاة فلیؤذن أحدکم و لیؤمکم أکثرکم قرآنا، فنظروا فلم یکن أحد أکثر قرآنا منی، لما کنت أتلقی من الرکبان، فقدمونی بین أیدیهم و أنا ابن ست أو سبع سنین)[20] «وقتی واقعه فتح مکه روی داد هر قومی در مسلمان شدن عجله میکرد، پدرم قبل از قومش اسلام آورد، وقتی برگشت گفت: به خدا قسم از نزد کسی آمدهام که حقیقتاً پیامبر است و گفته است: فلان نماز را در فلان وقت و فلان نماز را در فلان وقت بخوانید و هرگاه وقت نماز فرا رسید یکی از شما اذان بگوید و کسی که بیشتر قرآن میداند برای شما امامت کند، نگاه کردند کسی غیر از من را نیافتند که بیشتر قرآن بداند؛ چون قرآن را از کاروانیان یاد گرفته بودم؛ پس مرا امام خودشان قرار دادند در حالیکه در آن هنگام شش یا هفت سال سن داشتم».
کسی که نماز فرض میخواند میتواند به کسی که نماز نفل میخواند اقتدا کند و برعکس
از جابر روایت است: (أن معاذ بن جبل کان یصلی مع النبی صل الله علیه و آله و سلم ثم یرع فیؤم قومه)[21] «معاذ بن جبل با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نماز میخواند؛ سپس برمیگشت و همان نماز را برای قومش امامت میکرد».
از یزید بن اسود روایت است: (أنه صلی مع رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و هو غلام شاب، فلما صلی إذا رجلان لم یصلیا فی ناحیة المسجد، فدعا بهما، فجیء بهما ترعد فرائصهما، فقال: ما منعکما أن تصلیا معنا؟ قالا: قد صلینا فی رحالنا فقال: لاتفعلوا، إذا صلی أحدم فی رحله ثم أدرک الإمام و لم یصل فلیصل معه فإنها له نافلة)[22] «زمانیکه نوجوانی بودم، با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نماز خواندم، وقتی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نمازش را تمام کرد، دو مرد را در گوشة مسجد دید که با آنها نماز نخواندند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آندو را طلبید، آنها را پیش پیامبرآوردند در حالیکه بدنشان میلرزید، فرمود: چرا با ما نماز نخواندید؟ گفتند: در منزلمان نماز خوانده بودیم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: این کار را نکنید، هرگاه یکی از شما نمازش را در منزل خوانده بود سپس به مسجد آمد و دید که امام نماز نخوانده است، وقتی که امام شروع به نماز کرد، با او نماز بخواند زیرا آن برای او نفل به حساب میآید».
از ابن عمر روایت است: (صلی عمر بأهل مکة الظهر فسلم فی رکعتین ثم قال: أتموا صلاتکم یا أهل مکة فإنا قوم سفر)[23] «عمر برای اهل مکه نماز ظهر را به امامت کرد بعداز دو رکعت سلام داد و گفت: ای اهل مکه نمازتان را تمام کنید، ما مسافریم».
هرگاه مسافر به مقیم اقتدا کند، نمازش را کامل بخواند
از موسی بن سلمه هذلی روایت است: (سألت ابن عباس کیف أصلی إذا کنت بمکة إذا لم أصل مع الإمام؟ فقال: رکعتین: سنة أبی القاسم صل الله علیه و آله و سلم )[24] «از ابن عباس پرسیدم هرگاه در مکه (مسافر) باشم و نمازم را با امام نخوانم، چگونه بخوانم؟ گفت: دو رکعت، سنت ابوالقاسم صل الله علیه و آله و سلم است».
از ابومجلز روایت است که گفت: به ابن عمر گفتم: (المسافر یدرک رکعتین من صلاة القوم – یعنی المقیمین – أتجزیه الرکعتان أو یصلی بصلاتهم؟ فضحک و قال: یصلی بصلاتهم)[25] «مسافر به دو رکعت نماز مقیم میرسد آیا این دو رکعت برایش کافی است، یا همانند آنان کامل بخواند؟ (ابن عمر) خندید و گفت: همانند آنان کامل بخواند».
کسی که توانایی قیام دارد اگر به امامی نشسته (به دلیل ناتوانی یا بیماری) اقتدا کند با او بنشیند
از عایشه روایت است: (صلی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فی بیته و هو شاک، فصلی جالسا و صلی وراءه قوم قیاما، فأشار إلیهم أن اجلسوا، فلما انصرف قال: إنما جعل الإمام لیؤتم به فإذا رکع فارکعوا، و إذا رفع فارفعوا و إذا صلی جالسا فصلوا جلوسا)[26] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مریض بود و به حالت نشسته در خانه نماز خواند، گروهی به او (ایستاده) اقتدا کردند. (پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ) به آنان اشاره کرد که بنشینند، وقتی سلام داد فرمود: امام برای این است که به او اقتدا شود؛ پس هرگاه به رکوع رفت به رکوع بروید، و هرگاه بلند شد، بلند شوید، و هرگاه نشسته نماز خواند شما نیز نشسته نماز بخوانید».
از انس روایت است: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از اسب افتاد و طرف راست بدنش زخمی شد، برای عیادت او به خانهاش رفتیم که وقت نماز فرا رسید (پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ) نشسته برای ما امامت کرد، ما هم نشسته پشت سر او نماز خواندیم. وقتی نماز تمام شد فرمود: (إنما جعل الإمام لیؤتم به، فإذا کبر، فکبروا، و إذا سد فاسجدوا، و إذا رفع، فارفعوا و إذا قال سمع الله لمن حمده فقولوا ربنا و لک الحمد و إذا صلی قاعدا فصلوا قعودا أجمعون)[27] «امام برای این است که به او اقتداء شود، پس هرگاه الله أکبر گفت، الله أکبر بگویید، و هرگاه به سجده رفت سجده کنید، و اگر بلند شد، بلند شوید، و وقتی گفت سمع الله لمن حمده، بگویید ربنا و لک الحمد و اگر نشسته نماز خواند، شما همگی نشسته نماز بخوانید».
اگر مقتدی یک نفر باشد، باید در سمت راست امام و شانه به شانه او بایستد
از ابن عباس(رض) روایت است: (بت فی بیت خالتی میمونة فصلی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم العشاء، ثم جاء فصلی أربع رکعات، ثم نام، ثم قام فجئت فقمت عن یساره فعلنی عن یمینه)[28] «شبی در خانه خالهام میمونه ماندم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بعد از خواندن نماز عشاء (به خانه) آمد و چهار رکعت نماز خواند؛ و خوابید سپس نیمه شب بلند شد و به نماز ایستاد، من آمدم و سمت چپش ایستادم، پیامبر مرا در سمت راست خود قرار داد».
دو نفر و بیشتر پشت سر امام صف ببندند
از جابر روایت است: (قام رسول الله صل الله علیه و آله و سلم لیصلی فجئت، فقمت عن یساره فأخذ بیدی فأدرانی حتی أقامنی عن یمینه، ثم جاء جبار بن صخر فقام عن یسار رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فأخذ بأیدینا جمیعاً فدفعنا حتی أقامنا خلفه)[29] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بلند شد که نماز بخواند من هم بلند شدم و در سمت چپش ایستادم. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دستم را گرفت و مرا چرخانید تا اینکه در سمت راست خود قرار داد. سپس جبار بن صخر آمد و در سمت چپ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ایستاد. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دست هر دوی ما را گرفت و هول داد تا اینکه ما را پشت سر خود قرار داد».
اگر مقتدی یک زن باشد، پشت سر امام بایستد
از انس بن مالک روایت است: (أن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم صلی به وبأمه أو خالته، قال: فأقامنی عن یمینه، و أقام المرأة خلفنا)[30] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای او و مادر یا خالهاش امامت کرد، او را در سمت راست خود و زن را پشت سر ما قرار داد».
بر امام واجب است تا صفهای نماز را راست نکرده، شروع به نماز نکند و نمازگزاران را به راست کردن صفها امر کند، خودش این کار را بر عهده بگیرد یا شخصی دیگر را مأمور کند:
از انس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (سووا صفوفکم فإن تسویة الصف من تمام الصلاة)[31] «صفهایتان را راست کنید؛ چون راست کردن صفوف از کمال نماز است».
از ابومسعود روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم قبل از نماز به شانههایشان دست میکشید و میفرمود: (استووا ولاتختلفوا فتختلف قلوبکم...)[32] «صفهایتان را راست کنید و اختلاف نکنید که (با اختلاف) قلبهایتان از هم دور میشود».
از نعمان بن بشیر روایت است: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنان صفهای ما را راست میکرد که گویا تیر (قداح)[33] را راست میکند تا اینکه یقین کرد که (راست کردن صفها را) یادگرفتیم، سپس روزی به مسجد آمد، نزدیک بود تکبیره الإحرام بگوید، مردی را دید که سینهاش از صف بیرون آمده بود، فرمود: (عبادالله، لتسون صفوفکم أو لیخالفن الله بین وجوهکم)[34] «ای بندگان خدا، صفهایتان را راست کنید و گرنه خداوند بین شما اختلاف و تفرقه میاندازد».
از ابن عمر روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (أقیموا الصفوف، و حاذوا بین المناکب و سدوا الخلل ولینوا بأیدی إخوانکم و لاتذروا فرجات للشیطان و من وصل صفا وصله الله، ومن قطع صفا، قطعه الله)[35] «صفهایتان را راست کنید و شانههایتان را کنار هم قرار دهید و فاصلههای خالی را ببندید (در راست کردن صفها) به نرمی از برادرانتان اطاعت کنید و برای شیطان جاهای خالی نگذارید و کسی که صفی را وصل کند خداوند او را وصل میکند و کسی که بین صفی قطع کند خداوند او را قطع میکند».
از انس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (رصوا صفوفکم، و قاربوا بینها، و حاذوا بالأعناق فوالذی نفسی بیده، إنی لأری الشیطان یدخل من خلل الصف کأنها الحذف)[36] «صفهایتان را فشرده کنید و فاصلهها را پر کنید و گردنهایتان را در یک راستا قرار دهید. قسم به کسی که جانم در دست اوست شیطان را میبینم که مانند گوسفند کوچک از جاهای خالی صف داخل میشود».
از انس روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (أقیموا صفوفکم، فإنی أراکم من وراء ظهری) «صفهایتان را راست کنید زیرا من شما را از پشت سرم میبینم» و انس میگوید: (وکان أحدنا یلزق منکبه بمنکب صاحبه و قدمه بقدمه)[37] «و هر یک از ما شانهها و پاهایش را به شانهها و پاهای بغل دستی خویش میچسباند».
نعمان بن بشیر گوید: (رأیت الرجل منا یلزق کعبه بکعب صاحبه)[38] «هریک از ما قوزک پایش را به قوزک پای فرد مجاور خود میچسباند».
از ابوهریره روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (خیر صفوف الرجال أولها، و شرها آخرها و خیر صفوف النساء آخرها و شرها أولها)[39] «بهترین (با فضیلتترین) صفوف مردان صف أول و بدترین (کم فضیلتترین) صفوف آنها صف آخر است، و بهترین صفوف زنان صف آخر و بدترین صفوف آنها صف اول است».
فضیلت صفوف أول و صفوف سمت راست
از براء بن عازب روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (إن الله و ملائکته یصلون علی الصفوف الأول)[40] «خدا و ملائکهی او بر صفهای او نماز، صلوات میفرستند».
همچنین از براء رضی الله عنه روایت است: وقتی که پشت سر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نماز میخواندیم، دوست داشتیم در سمت راست او بایستیم؛ چون بعد از سلام رو به ما میکرد، (براء) گوید: ازاو شنیدم که میفرمود: (رب قنی عذابک یوم تبعث عبادک)[41] «پروردگارا، روزی که بندگانت را زنده میکنی مرا از عذابت محفوظ بفرما».
از ابومسعود انصاری روایت است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: (لیلینی منکم أولوا الأحلام والنهی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم)[42] «کسانی از شما پشت سر من بایستند، که دارای عقل و خرد (بیشتری) هستند».
از معاویه بن قره از پدرش روایت است: (کنا ننهی أن نصف بین السواری علی عهد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و نطرد عنها طردا)[43] «زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از تشکیل صف بین ستونها نهی میشدیم و وقتی که بین ستونها (برای نماز) میایستادیم ما را از این کار باز میداشتند».
این حکم مربوط به نماز جماعت است، اما اگر کسی نمازش را تنها بخواند به شرطی که ستره بگذارد اشکالی ندارد که نمازش را بین دو ستون بخواند:
از ابن عمر روایت است: (دخل النبی صل الله علیه و آله و سلم البیت و أسامة بن زید و عثمان بن طلحة و بلال فأطال ثم خرج، کنت أول الناس دخل علی أثره، فسألت بلالا، أین صلی؟ قال: بین العمودین المقدمین)[44] «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با اسامه بن زید و عثمان بن طلحه و بلال داخل کعبه شد و مدت زیادی در آنجا ماند، سپس بیرون آمد، من اولین کسی بودم که به دنبال او وارد شدم، از بلال سؤال کردم (پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ) کجا نماز خواند؟ گفت بین دو ستون جلویی».
[1]) تخریج در ص (84).
[2]) تخریج در ص (71).
[3]) نیل الاوطار (364/1).
[4]) متفق علیه : خ (930/407/2)، م (875/596/2)، د (1102/464/4)، ت (508/10/2)، جه (1112/353/1)، نس (107/3).
[5]) صحیح : [مختصر م 263]، م (710/493/1)، د (1252/142 و 143/4)، ت (419/264/1)، جه (1151/364/1)، نس (116/2).
[6]) متفق علیه : خ (663/148/2)، این لفظ مسلم است، م (711/493/1).
[7]) حسن : [صو ت 200]، ت (241/152/1).
[8]) صحیح : [ص. د 527]، د (559/270/2).
[9]) صحیح : [ص. د 528]، د (560/272/2)، نس (111/2).
[10]) صحیح : [ص. ت 484]، [ص. ج 261]، ت (588/51/2).
[11]) صحیح : [ص. ج 468]، د (875/145/3).
[12]) صحیح : [ص. ج 3565]، خ (783/267/2)، د (67069/378/2)، نس (118/2).
[13]) صحیح : [الصحیحه 229].
[14]) صحیح : [الصحیحه 2152]، هق (90/2).
[15]) متفق علیه : خ (703/199/2)، این لفظ بخاری است، م (467/341/1)، د (780/11/3)، ت (236/150/1)، نس (94/2).
[16]) صحیح : [ص. نس 930]، م (454/335/1)، نس (164/2).
[17]) متفق علیه : م (411/308/1)، خ (689/173/2)، د (587/310/2)، ت (358/225/1)، نس (98/3)، جه (1238/392/1).
[18]) متفق علیه : خ (691/182/2)، م (427/320/1)، د (609/330/2)، ت (579/48/2)، نس (96/2)، جه (961/308/1).
[19]) صحیح : [مختصر م 316]، م (673/465/1)، ت (235/149/1)، د (578/289/2)، نس (76/2)، جه (980/313/1) و در روایت آنها آمده : «فإن کانوا فی الهجرة سواء فأکثرهم سنا» اگر در هجرت مساوی بودند مسنترین آنها امامت کند. و این روایت مسلم است.
[20]) صحیح : [ص نس 761]، خ (4302/22/8)، د (581/293/2)، نس (80/2).
[21]) صحیح : [مختصر خ 387]، خ (700/192/2)، م (465/339/1)، د (776/4/3)، نس (102/2).
[22]) صحیح : [ص. د 538]، د (571/283/2)، ت (219/140/1)، نس (112/2).
[23]) صحیح : [الارناؤط فی تحقیق جامع الأصول 5/708]، مصنف عبدالرزاق (4369).
[24]) صحیح : [الإرواء 571)، م (688/479/1)، نس (119/3).
[25]) سند آن صحیح است : [الإرواء 22]، هق (157/3).
[26]) متفق علیه : خ (688/173/2)، م (412/309/1)، د (591/315/2).
[27]) تخریج در ص (175).
[28]) صحیح : [الإرواء 540]، [ص جه 792]، خ (697/190/2)، این لفظ بخاری است، م (763/525/1)، د (569/318/2)، ت (232/147/1)، نس (104/2)، جه (973/312/1).
[29]) صحیح : [الإرواء 540]، م (660 – 269 – 458/1)، د (595/318/2)، جه (975/312/1).
[30]) متفق علیه : خ (700/192/2)، م (465/339/1)، د (776/4/3)، نس (102/2).
[31]) متفق علیه : م (433/324/1)، این لفظ مسلم است، خ (723/209/2)، د (654/367/2)، جه (993/317/1).
[32]) صحیح : [صو ج 3972]، م (436 – 128/324/1)، د (649/363/2)، ت (237/143/1)، نس (89/2)، جه (994/318/1).
[33]) القداح : با کسر قاف، چوب ساییده شده تیر است، و واحد آن قدح با کسر قاف است. یعنی صفهای نماز را به حدی راست و صاف میکرد که انگار با آنها تیر راست میکرد. (صحیح مسلم با شرح نووی 4/207 ط قرطبة).
[34]) صحیح : [ص. ج 961]، م (432/323/1).
[35]) صحیح : [ص. د 620]، د (652/365/2).
[36]) صحیح : [ص. د 621]، د (653/366/2)، نس (92/2) الحذف : بمعنی گوسفندان کوچک و سیاه است.
[37]) صحیح : [مختصر خ 393]، خ (725/211/2).
[38]) صحیح : [مختصر خ 124 ص 184]، خ (211/2) بخاری این حدیث را بصورت معلق روایت کرده است.
[39]) صحیح : [ص. ج 3310]، م (440/326/1)، د (664/374/2)، ت (224/143/1)، نس (93/2)، جه (1000/319/1).
[40]) صحیح : (ص. د 618)، د (650/364/2)، نس (90/2)، در روایت نسائی بجای عبارت «الصفوف الأول» عبارت «الصفوف المتقدمة» ذکر شده است.
[41]) صحیح : [الترغیب 500]، م (709/492 و 493/1).
[42]) صحیح : [ص. د 626]، م (432/323/1)، د (660/371/2)، جه (976/312/1)، نس (90/2).
[43]) صحیح : [ص. جه 821]، جه (1002/320/1)، کم (218/، هق (104/3).
[44]) صحیح : [مختصر خ 139]، خ (504/578/1).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر