إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آل عمران: 102].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، آنچنان که شایسته است از خدا بترسید و جز در مسلمانی نمیرید».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾ [النساء: 1].
«ای مردم، از پروردگارتان بترسید، همان پروردگاری که شما را از یک انسان آفرید و همسرش را از او خلق کرد و از آن دو، مردان وزنان زیادی منتشر ساخت. و از خدایی بترسید که همدیگر را به او سوگند میدهید و درباره خویشاوندان بترسید، همانا خداوند مراقب شماست و شما را زیر نظر دارد».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾ [الأحزاب: 70-71].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و سخن حق و درست بگویید، در نتیجه، خداوند اعمال شما را اصلاح میکند و گناهانتان را میبخشد و هر کس از خدا و رسولش پیروی نماید بطور قطع به پیروزی بزرگی دست یافته است».
اما بعد:
وحدت و یکپارچگی مسلمانان یکی از بزرگترین اهدافی است که اسلام برای تحقق آن بسیار تلاش نموده است. خداوند در اینباره میفرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٠٣﴾ [آل عمران: 103]. «همگی به ریسمان خدا (قرآن) چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود بیاد آورید آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید پس خداوند میان دلهایتان الفت و دوستی بر قرار کرد در نتیجه شما به سبب نعمت خداوند با یکدیگر برادر شدید و ـ همچنین ـ شما بر کنارهی گودال آتش بودید و خداوند شما را از آن نجات داد. خداوند این چنین برای شما آیات خویش را بیان میکند تا اینکه شما هدایت و راهنمایی شوید».
در آیهی بالا همانطوریکه مشاهده میکنید خداوند به وحدت و یکپارچگی دعوت مینماید و از هر گونه شقاق و نفاق و اختلاف منع میکند و اخوت اسلامی را به عنوان یک نعمت یاد آوری میکند و جامعهی آن روز را مقداری به عقب بر میگرداند و میگوید: گذشتهی خویش را به خاطر بیاورید که چگونه با یکدیگر دشمن بودید و مشغول جنگهای طولانی بودید بویژه اوس و خزرج که سالها در جنگ و خونریزی به سر میبردند اما خداوند با نعمت اسلام و قرآن میان دلهایشان الفت و دوستی بر قرار و آنها را از شرک و کفر وبت پرستی نجات داد.
رسول اکرم ج هم از همان روزهای نخستین دعوت اسلامی بر اخوت و برادری تاکید کرده و همه تلاش آنحضرت ج این بود تا عوامل تفرقه و اختلاف را از میان بردارد، در مدینه منوره بعد از تشکیل اولین حکومت اسلامی، میان مسلمانان بویژه مهاجرین و انصار اخوت برقرار کرد و با وحدت و یکپارچگی توانست بر مشکلات فائق آید و هنگامی که در یکی از غزوات میان یک مهاجر و یک انصاری اختلافی بروز کرد و بدنبال آن مرد انصاری صدا کرد: ای انصار، به داد من برسید و مهاجر فریاد زد: ای مهاجرین، به فریاد من برسید و رسول اکرم ج این سخنان را شنید، فرمود: این دعوت به جاهلیت چیست؟ گفتند: مردی از مهاجرین یک انصاری را زده است. رسول الله ج فرمود: «این سخنان را بگذارید زیرا بدبو هستند».
اینگونه در زمان رسول الله ج بر وحدت امت اسلامی تاکید گردید و در این راستا آیات و احادیث زیادی وجود دارد اما بخاطر اینکه مطلب طولانی نشود از ذکر آنها خود داری میکنم خلاصه اینکه رسول اکرم ج و یاران با وفایش با وحدت و یکپارچگی بردشمنان فائق آمدند، قدرت بزرگ قریش شکست خورد، مکه فتح گردید و مردم گروه گروه مشرف به اسلام شدند و در این زمان چون شخص رسول اکرم ج حضور داشت هیچگونه اختلافی بروز نکرد و اگر هم میخواست بروز کند در نطفه خفه میشد چنانچه یک مورد را متذکر شدیم. بعد از اینکه رسول الله ج دار فانی را وداع گفت، عدهی بسیار زیادی مرتد شدند و تعدادی هم منکر زکات شدند اما حضرت ابوبکرس در برابر این جریان ایستاد و با آنها جهاد و مبارزه کرد و فرمود: «أينقص الدين وأنا حي» آیا من زندهام و دین ناقص میشود؟ و بدینگونه نه تنها اینکه نگذاشت اختلافی در دین ایجاد شود بلکه به دامنهی فتوحات اسلامی افزود و به مرزهای ایران و روم، دو ابر قدرت آنزمان لشکرکشی کرد و هنگامیکه در جنگ یمامه تعداد زیادی از حافظان قرآن به شهادت رسیدند به پیشنهاد عمر بن خطابس قرآن را جمع آوری نمود تا مبادا نقصی در قرآن ایجاد شود. بعد از اینکه این خلیفه راشد رسول الله ج بعد از دو سال واندی خلافت به دیدار پروردگار شتافت، حضرت عمر بن خطابس به خلافت بر گزیده شد، وی طبق وصیت رسول اکرم ج یهود و نصاری را از شبه جزیره عربستان بیرون راند، دو ابر قدرت بزرگ آنروز یعنی روم و ایران را شکست داد، در قلب ایران پیشروی کرد، مصر، شام، عراق، و فلسطین را به قلمرو اسلامی افزود، بیت المقدس را آزاد کرد. همه و همه این فتوحات بزرگ پیشرفتهای برق آسا، انتشار دعوت اسلامی و گسترش قلمرو اسلام در سایه ایمان راسخ آنان و وحدت و یکپارچگی تحقق پیدا کرد. دشمنان اسلام اعم از مشرکین، یهود، مجوس، نصاری و منافقین که از زمان رسول اکرم ج تاکنون در همهی نبردهای نظامیشکست خورده بودند و دیگر امیدی به پیروزی نداشتند. اینباره راه مکر و حیله و ترور را در پیش گرفتند و در یک توطئه مثلث یهودی، مجوس و نصاری خلیفه دوم رسول خدا، حضرت عمر بن خطابس را به شهادت رساندند. بعد از وی حضرت عثمان بن عفانس روی کار آمد، دوران نخستین خلافت حضرت عثمان بن عفانس در واقع دوران امتداد فتح و پیروزیهای خلیفه دوم بود اما در اواخر دوران خلافت ذوالنورین اختلافاتی بروز کرد که زمینه اختلاف و پراکندگی امت اسلامی را فراهم کرد.
این اختلافات هم توسط عبدالله بن سبأ یهودی که به ظاهر مسلمان شده بود در میان بعضی از مسلمانان بویژه تازه مسلمانها که هنوز اسلام را خوب نفهمیده بودند رواج پیدا کرد. عبدالله بن سبأ ابتدا به شام و عراق رفت و مردم را علیه خلافت شوراند اما چون موفقیتی کسب نکرد به مصر رفت و آنجا توانست مردم را اطراف خود جمع کند و آنها را علیه خلیفه بشوراند و سرانجام شورشی که عبدالله بن سبأ آن را آغاز کرده بود باعث شهادت حضرت عثمان بن عفان گردید برای تفصیل این مطلب میتوانید به کتب تاریخ مراجعه کنید بعد از آن، اختلاف بطور رسمی میان مسلمانان ظاهر شد و این اختلافات باعث ظهور فرقهها و بدعتهای مختلفی گردید که از آن جمله میتوان به روافض، خوارج معتزله، مرجئه، قدریه و غیره اشاره کرد. دشمنان اسلام بویژه یهود در واقع توانستند بعد از اینکه این امت، امت واحده بود آن را تقسیم کنند وجنگهای داخلی جمل، صفین و نهروان را ایجاد کنند و زمینه اختلاف را فراهم کنند که تا امروز هنوز امت طعم تلخ این اختلافات را احساس میکند.
یکی از این فرقههای گمراه که توانست بیشترین ضربه را به اسلام و مسلمین بزند و با عواطف و احساسات جوامع اسلامی بازی کند و به نام محبت اهل بیت توانست طرفدارانی بدست بیاورد، فرقهی روافض یا همان شیعه اثنا عشری است. چون کتاب حاضر پاسخی به یاوههای این فرقه بشمار میرود، قبل از اینکه خواننده محترم وارد مطالب اصلی کتاب شود مختصری از تاریخچه این گروه، چگونگی و شرایط پیدایش آنها را تقدیم خواننده گرامی میکنم.
برای اولین بار این اندیشه توسط فردی یهودی بنام عبدالله بن سبأ یهودی از اهل یمن مطرح گردید. وی در زمان خلافت حضرت عثمان بن عفانس بظاهر مسلمان شد، و به قصد منحرف ساختن مردم به حجاز، بصره، کوفه و شام سفر کرد اما هیچگونه موفقیتی کسب نکرد. سرانجام از شام اخراج شد. بعد از آن، به مصر رفت و آنجا محیط مناسبی برای نشر افکار خود مهیا دید از جمله مسایلی که برای اولین بار مطرح کرد یکی مسئله رجعت بود و دیگری وصیت محمد ج برای حضرت علیس بود. او میگفت: چگونه عیسی بر میگردد ولی محمد بر نمیگردد؟ بلکه محمد ج به طریق اولی بر میگردد. و هزار پیامبر در تاریخ گذشته است که همگی وصی داشتهاند و وصی محمد ج حضرت علیس است.
بعد از آن مدعی شد که وصیت رسول الله ج اجرا نشده است خلافت غضب شده است وعثمان یکی از آن غاصبان است. باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و اینگونه طعن در صحابه و حضرت عثمانس اجمعین را آغاز کرد([1]).
با این سخنان برای اولین بار اندیشه رافضه اظهار وجود کرد تا اینکه زمان خلافت حضرت علیس فرا رسید آنها ابوبکر و عمر را بد و بیراه میگفتند و برای حضرت علی ادعای الوهیت کردند. حضرت علیس بسیاری از آنها از آنجمله ابن سبأ را سوزاند البته بعضی از مورخین میگویند: ابن سبأ را به مدائن تبعید کرد([2]).
علامه ابن تیمیه/ میگوید: بدعتهای شیعی که در زمان حضرت علیس ایجاد گردید، حضرت علیس با آنها مبارزه کرد، آنها در واقع سه گروهی بودند:
1- گروهی افراطی بودند که حضرت علی آنها را با آتش سوزاند و فرمود:
لما رأیت الأمر
أمراً منكراً |
|
أججت ناري
ودعوت قنبراً |
(هنگامیکه امری منکر دیدم، آتشم را بر افروختم و قنبر را صدا کردم).
2- گروهی حضرت ابوبکر و عمر را سب و شتم میکردند وقتیکه خبر به حضرت علیس رسید آنها را تعقیب کرد ولی آنها به قرقیزستان فرار کردند.
3- گروه سوم مفضله بودند یعنی حضرت علیس را از ابوبکر و عمر بهتر میدانستند. حضرت علیس فرمود: هر کس چنین سخنی بگوید افترا بسته است و باید شلاق زده شود. چنانچه از بیشتر از هشتاد طریق روایت شده است که حضرت علیس میگفت: «خير هذه الأمة بعد نبيها أبو بكر وعمر... » (بهترین این امت بعد از پیامبر ابوبکر و عمر هستند... »([3]).
بهر حال هر چند فکر روافض در زمان حضرت علیس به نحوی آشکار گردید اما در چند نفری محدود ماند ولی به شکل گروه و جماعت و فرقهای آشکار نشد تا زمانیکه حضرت حسینس به شهادت رسید و بطور مشخص اسم رافضه مطرح نشد مگر زمانیکه زید بن علی علیه هشام ابن عبدالملک قیام کرد. وی روزی در میان سخنانش ذکر خیر ابوبکر و عمر را به میان آورد، گروهی این مطلب را نپذیرفتند وزید بن علی را رها کردند از آنجا این گروه بنام رافضه معروف گردید([4]).
بطور کلی میتوان گفت پیدایش روافض چهار مرحله اساسی را طی کرد تا بصورت یک فرقه میان امت آشکار گردید.
مرحله اول: دعوت عبدالله بن سبأ به عقیده رجعت، وصیت پیامبر به علی و سب و شتم خلفا قبل از حضرت علیس.
دو عامل در واقع ابن سبأ را در پخش افکارش کمک کرد: یکی اینکه وی افکارش را در جوامع نوپای اسلامی که هنوز اسلام بخوبی در آنها رسوخ پیدا نکرده بود، مطرح کرد مثل شام و مصر و عراق. دوم اینکه دعوت او سری و بطور پوشیده انجام میگرفت. وی هر کس را به افکارش دعوت نمیکرد بلکه کسانی را دعوت میکرد که از اسلام ضربه خورده بودند و ریاست و پادشاهی آنها گرفته شده بود فقط به ظاهر مسلمان شده بودند.
مرحله دوم: اظهار این اعتقاد. بعد از اینکه حضرت عثمانس به شهادت رسید. وی از شرایط وضعیت پیش آمده استفاده کرد وسموم خود را میان مسلمانان پخش کرد.
مرحله سوم: آنها بعد از شهادت حضرت حسینس تحت یک قیادت و رهبری اجتماع نمودند تا انتقام خود حسین را بگیرند. هر چند خودشان حسین را دعوت کردند و بعد پیمان شکنی کردند و حسین را تنها گذاشتند تا اینکه به شهادت رسید.
مرحله چهارم: جدا شدن روافض از سایر گروههای طرفدار اهل بیت و نامگذاری آنها. این مرحله چنانچه متذکر شدیم در زمان قیام زید بن علی علیه هشام بن عبدالملک عملی شد آنها زید را بخاطر اینکه از ابوبکر و عمرب دفاع میکرد، رها کردند([5]).
آنچه خواندید مختصری از تاریخ پیدایش شیعه بود. هم اکنون به بعضی از اعتقادات بسیار خطرناک آنها که مخالف با قرآن و سنت است بطور مجمل اشاره میکنیم:
1- تحریف قرآن کریم: این مطلب در صدها روایت از روایات شیعه آمده است و چندین نفر از علمای شیعه به این مطلب تصریح کردهاند که شرح آن در همین کتاب خواهد آمد.
2- دو ازده امام بعد از رسول الله ج معصوم هستند و حتی به بعضی وحی میشود و آنها هم حق تشریع و قانونگذاری دارند همانطور که پیامبر اکرم ج این حق را دارد.
3- ائمه از علم غیب برخوردار و ماکان و مایکون را میدانند.
4- صحابه بجز سه یا هفت تن همگی کافر هستند، حق علی بن ابی طالب را غصب کردند و به اهل بیت ظلم کردند.
5- تقیه یکی از اعتقادات اساسی آنها ست یعنی دروغ گفتن و فریب دادن جزو اصول آنها است.
6- عقیده رجعت یعنی اینکه بسیاری از ائمه ومجرمان در آخر زمان بعد از اینکه مردهاند به دنیا بر میگردند وائمه هم زنده میشوند و مجرمان را مجازات میکنند.
7- بدعت و شرک بر قبور و مزارهای بزرگان و دهها اعتقاد فاسد دیگر که بسیاری از این اعتقادات انسان را به کفر میکشاند. شما در این کتاب با بسیاری از این مطالب آشنا خواهید شد.
روافض از همان آغاز نشات، مشکلات زیادی برای مسلمانان ایجاد کرد، ما متذکر شدیم که عبدالله بن سبأ یهودی بنیانگذار این اندیشه چگونه مردم را علیه خلیفه سوم شوراند و بدنبال آن خلیفه سوم به شهادت رسید و بعد از آنچه جنگهای داخلی که میان مسلمانان ایجاد نشد. آنها در صفوف حضرت علی بن ابی طالب خود را جای داند و جنگ جمل و صفین را به راه انداختند و نسبت به حضرت علیس هم وفا دار نماندند بطوریکه حضرت علیس همیشه از آنها شکایت داشت و میگفت: من حاضرم ده نفر از شما را به معاویه بدهم و یک نفر از طرفداران معاویه را بگیرم. این طرفداران دروغین اهل بیت به حضرت حسن بن علیب نیز خیانت کردند هنگامیکه حضرت حسنس خود را برای جنگ با معاویه آماده کرد در وسط راه به وی حمله کردند بطوریکه گلیم زیر پایش را هم ربودند و پای حضرت حسنس را مجروح کردند و بعد از آن، به حضرت حسین نامه نوشتند و وی را به کوفه دعوت کردند اما قبل از اینکه حضرت حسین به کوفه برسد نمایندهاش را کشتند و پیمان شکنی کردند که سرانجام جریان، به شهادت حضرت حسینس در میدان کربلا انجامید. این تاریخ مختصر آنها با اهل بیت است البته قابل یاد آوری است که همه اهل بیت از دست این گروه مینالیدند و این مطلب با دلایل و وثائق تاریخی در همین کتاب خواهد آمد.
علاوه بر این، آنها هرگاه در تاریخ فرصتی پیدا کردهاند برای نابود کردن مسلمانان از هیچ تلاش و کوششی فرو گذار نکردند. بعنوان نمونه به فاجعه سقوط بغداد بدست هولاکوخان و لشکریانش و نقش شیعه در آن اشاره میکنم: در سال 656 هجری قمری خلیفه وقت مستعصم بالله بود و فردی شیعه مذهب بنام ابن العلقمیتوانسته بود در دارالخلافه نفوذ کند و به وزارت برسد و اعتماد خلیفه را جلب نماید. بعد از اینکه مشکلی میان شیعه و اهل سنت پیش آمده حقد و کینه ابن علقمی نسبت به اهل سنت افزایش یافت و اینجا بود که تصمیم گرفت زمینه را برای ورود هولاکو به بغداد فراهم کند. بعد از اینکه در بغداد صد هزار نظامی وجود داشت، ابن علقمی هر روز تعداد آنها را کم میکرد تا اینکه تعداد آنها را به ده هزار نفر کاهش داد سپس نامهای به تاتار نوشت و به آنها چراغ سبز داد و اینگونه هولاکوخان با همکاری ابن علقمی شیعه مذهب به بغداد حمله کرد در حالی که خواجه نصیرالدین طوسی شیعی هم وزیر ومستشار او بود. سپاه هولاکو وارد بغداد شد، آنها به زنان، کودکان، پیر مردان و ضعفا بر هیچ کس رحم نکردند بلکه به هرکه دست یافتند همگی را از دم تیغ گذراندند، مردم داخل خانهها میرفتند و درها را میبستند اما آنها درها را میشکستند و یا به آتش میکشیدند و همه را قتل عام میکردند. بسیاری از مردم به چاهها و قبرها پناه آوردند اما هیچ کس نتوانست جان سالم بدر برد مگر یهود و نصارایی که اهل ذمه بودند و یا کسانی که به خانهی همکار آنان، ابن علقمی شیعی و تعدادی از تجار پناه برده بودند، بغداد بعد از اینکه عروس شهرها بود تبدیل به خرابهای شد، آنها چهل روز بغداد را مباح شمردند و در این چهل روز هرچه دلشان خواست انجام دادند و در عین حال که خلیفه، مستعصم بالله به قتل رسید طبق بعضی از روایات تاریخی حدود دو میلیون مسلمان کشته شد. «إنا لله وإنا إليه راجعون».
بعد از چهل روز هنگامی که عفو عمومی اعلام کردند مردمی که داخل قبور و چاهها پنهان شده بودند، بیرون آمدند در حالی که چهرههایشان تغییر کرده بود ویکدیگر را نمیشناختند. میگویند تعداد کشته شدگان به حدی زیاد بود که بیماریهای واگیر مختلفی میان باقیمانده مردم رواج پیدا کرد بطوری که بسیاری بر اثر این بیماریها فوت کردند و همچنین بر اثر بادهایی که بر این اجساد میورزید در شام بسیاری از مردم دچار و با بیماری شدند([6]).
و در ایران هنگامی که شاهان صفوی روی کار آمدند از سرهای علمای اهل سنت مناره ساختند و بعد از اینکه اهل سنت اکثریت بودند و در بسیاری از شهرهای مرکزی مثل طهران، ری، شیراز، اصفهان، کرمان و غیره ساکن بودند تحت فشار حکومت صفوی یا شیعه شدند و یا به مناطق مرزی گریختند وهم اکنون اگر نگاهی به جغرافیای ایران بیاندازیم چهار طرف نوارهای مرزی ایران اهل سنت هستند.
از مدتها است که شعار تقریب بین مذاهب که به ظاهر شعاری بسیار با زرق و برق است، مطرح میشود: اختلافات را کنار بگذاریم، در برابر دشمنان خارجی یکی باشیم، باید در برابر امریکا و امپریالیسم جهانی ایستاد ووو.. .. خواننده گرامی همانطوریک مشاهده میکنید در نگاه اولیه این شعارها، شعارهایی بسیار خوب است اما آیا در عمل، شیعه این چیز را میخواهد یا صرفاً میخواهد از انزوای دینی در میان انبوه اهل سنت و سواد اعظم بیرون بیاید و در عین حال هر کجا فرصت یافت، ضربهاش را بزند و این شعارها همگی نفاق وتقیه است. بلکه آنها به کمتر از شیعه شدن راضی نمیشوند.
بیاییم با هم سری به ایران بزنیم و نگاهی به برادران اهل سنت مان در ایران بیاندازیم و ببینیم که بعد از پیروزی انقلاب در ایران بر آنها چه گذشت وچه میگذرد؟ البته ناگفته نماند که ایران این روزها پرچمدار وحدت!! میان شیعه و سنی است.
اگر خواسته باشم همه مشکلات و آلام اهل سنت ایران را شرح دهم مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد و این مختصر گنجایش آن را ندارد. اما بطور مختصر میگویم:
اولاً: اهل سنت در ایران، محرومترین طبقات اقتصادی ملت ایران را تشکیل میدهند بدلیل اینکه فرصتهای مساوی برای فعالیتهای اقتصادی میان شیعه و اهل سنت وجود ندارد. از سر و صورت شهرها و روستاهای اهل سنت نشین فقر و بدبختی میبارد این تبعیض را شما در مناطقی که روستاهای سنی و شیعه نشین کنار یکدیگر و نزدیک به هم قرار دارند مثل استان خراسان، کردستان و بسیاری از مناطق دیگر بخوبی لمس میکنید.
از نظر تحصیلات دانشگاهی هم اهل سنت وضعیت بهتری ندارند بلکه طی سالهای گذشته صدها نفر از جوانان اهل سنت گزینش شده و از ادامه تحصیل محروم شدهاند و اگر کسانی هم توانستهاند از سوراخهای صعب العبور گزینش بگذرند و نگهبانان متوجه سنی بودن آنها نشدهاند بعد از فارغ التحصیل شدن باید در کوچه و خیابانها پرسه بزنند زیرا بجرم وهابیت از رفتن به کارهای حکومتی محروم میشوند در نتیجه بسیاری از جوانان اهل سنت از همان اول ترجیح میدهند دنبال علم و تحصیل نروند.
از نظر سیاسی مسئله خیلی واضح و آشکار تر است. اهل سنت در ایران از هیچ پست و منصب کلیدی در کشوری که بیست و پنج تا سی درصد جمعیت آن را تشکیل میدهند، برخوردار نیستند.
و بالاتر از همه اینها، ظلم و ستمی که از نظر دینی به اهل سنت میشود همه ظلمها را تحت پوشش قرار میدهد زیرا در ایران همه امکانات چاپ و نشر، وسایل دعوت و تبلیغ و رسانههای گروهی اعم از رادیو، تلویزیون، سینما، مجله و روزنامه در اختیار آنان است و از همه این تریبونها برای نشر اعتقادات و اندیشههای خویش استفاده میکنند این در حالی است که اهل سنت هیچیک از این فرصتها را ندارند. تشیع نه تنها اینکه به نشر اندیشههای خود میپردازد بلکه سب و شتم، فحاشی و اهانت به مقدسات اهل سنت در راس برنامههای آنها قرار دارد بزرگترین گواه این مطلب، کتابی است که هم اکنون پاسخ آن را به خوانندگان گرامی تقدیم میکنیم.
اما اگر یکی از اهل سنت خواسته باشد بگوید به اهل سنت فحش ندهید به مقدسات آنها اهانت نکنید آن زبان باید بریده شود و آن شخص باید به زندان انفرادی برود و با تهمتهایی که از زبان آوردن آنها انسان خجالت میکشد، اعدام شود و یا اینکه جسد قطعه قطعه شدهاش در خیابانی دیده شود. بله، سربازان گمنام امام زمان به حسابش رسیدهاند و اگر کسی توانست بعد از تهدید شدن، جان سالم بدر برد و به یکی از کشورهای همسایه مثل پاکستان و افغانستان هجرت نماید، وی هم از دست سربازان گمنام امام زمان نجات پیدا نخواهد کرد بلکه طرفداران وحدت!!! و تقریب!!! او را گلوله باران خواهند کرد.
بله، خواننده گرامی! شاید شما باور نکنید اما اینها واقعیتهایی است که در کشوری که طرفدار وحدت و تقریب است اتفاق میافتد و اینک چند نفری از شهدای اهل سنت را بعنوان نمونه ذکر میکنیم تا سخنان ما با دلیل و برهان باشد:
علامه احمد مفتی زاده در اوایل انقلاب هنگامی که صحبت از حقوق دینی و سیاسی اهل سنت نمود به زندان افتاد و بعد از چند سال جنازه نیمه جانش را تحویل وارثان وی دادند که آن هم بعد از مدت کو تاهی در گذشت.
دکتر احمد میرین معروف به دکتر سیاد، فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی مدینه منوره که در یکی از مناطق بسیار محروم بلوچستان یک باب مدرسه دینی کوچک و متواضع برای آموزش فرزندان منطقه باز کرده بود، بعد از بازگشت از امارات متحده عربی در فرودگاه بندرعباس دستگیر شد و بعد از چند روزی جنازهاش در فلکه میناب با آثار خفگی و تزریق آمپول مشاهده گردید، شخص مظلومی که به جز از قرآن و سنت به چیزی دیگر نمیاندیشید. البته ناگفته نماند که وی قبل از این، پنج سال را به جرم وهابیت در زندان به سر برده بود و سرانجام اینچنین مظلومانه به شهادت رسید.
دکتر مظفریان که به اهل سنت گرایش پیدا کرده بود و امام جمعه اهل سنت شیراز به حساب میآمد دستگیر شده و مدتی را در زندان میگذراند و بعد از آن با اعلان جرمهایی که بنده از به قلم آوردن آنها شرم دارم، اعدام گردید.
ملا محمد ربیعی از علمای بنام و صاحب چندین تالیف و ترجمه به زبانهای فارسی و کردی بعد از اینکه از قسمتهایی از فیلم امام علی که در آن به اهل سنت اهانت شده بود، انتقاد میکند، ربوده شده و بعد از چند روز جنازهاش در یکی از خیابانها دیده میشود.
مولوی عبدالملک ملا زاده فرزند مرحوم مولوی عبدالعزیز رهبر دینی بلوچستان در وقت خودش هنگامیکه از حقوق دینی و سیاسی اهل سنت دفاع میکند و تحت فشار حکومت قرار میگیرد به پاکستان هجرت میکند اما بعد از مدتی در پاکستان توسط مزدوران اطلاعات ایران در خیابانهای کراچی بارگبار گلوله همراه یکی دیگر از دوستانش، مولوی عبدالناصر جمشید زهی فارغ التحصیل دانشگاه دمشق به شهادت میرسد.
شیخ محمد صالح ضیائی از اولین فارغ التحصیلان دانشگاه اسلامی مدینه منوره، مدیر مدرسه دینی و امام جمعه بندرعباس بعد از اینکه چندین بار بطور پی در پی برای باز جویی برده میشود از آخرین بازجویی بر نمیگردد، خانواده وی چند روز در انتظار میمانند اما بعد از چند روز با جنازه قطعه قطعه شده او در یکی از جادهها مواجه میشوند. بله، شیخ بعد از اینکه بشدت شکنجه شده بود، با چاقو قطعه قطعه شده و در پایان هم مقداری اسید بر جسدش پاشیده شده بود تا آثار جنایت محو گردد.
علامه ناصر سبحانی از علمای بر جسته کردستان، بعد از اینکه حدود یک سال را در زندان به سر میبرد، در همان زندان اعدام میشود و خانوادهاش حتی از جنازهاش هم محروم میشوند و تا امروز کسی نمیداند که با جنازهاش چه کردهاند.
مولوی قدرت الله جعفری از علمای خراسان بعد از برگشتن از پاکستان و اتمام دوران تحصیل به محض اینکه به ایران میآید دستگیر میشود و حدود یکسال در زندان به سر میبرد و هنگامیکه برای آخرین بار پدر پیرمردش به ملاقاتش میرود جنازهاش را به او تحویل میدهند.
و چندین نفر دیگر، این دیوان تمام شدنی نیست اما تو خودت حدیث مفصل بخوان.
علاوه بر این، دهها تن از علمای اهل سنت برای نجات جان، دین و عقیده شان به کشورهای پاکستان، افغانستان و بعضی از دول خلیج هجرت کردهاند و در بدترین شرایط، زندگی میکنند. إنا لله وإنا إليه راجعون.
و از زندان، شکنجه و اذیت و ازار هرچه میخواهی بگو. بله، مساجد تنها جایی است که اهل سنت در چهارچوبی بسیار محدود میتوانند مردم را راهنمایی کنند اما مساجد هم از تعدی و تجاوز سالم نماندهاند. بلکه اولاً برای ساختن مسجد، مشکلات زیادی ایجاد میکنند و براحتی پروانه کار برای بنای مساجد نمیدهند به طوریکه در شهرهای بزرگ و مرکزی اصلاً اجازه نمیدهند تا مسجدی ساخته شود به عنوان نمونه همه تلاشهای اهل سنت برای ساختن یک مسجد در تهران از اول انقلاب تا کنون ناکام مانده است و بالاتر از این، مسجد تاریخی شیخ فیض در شهر مشهد تخریب شد و تبدیل به پارک گردید و هنگامیکه مردم اهل سنت در زاهدان در مسجد مکی تجمع نمودند تا اعتراض خودشان را به گوش حکومت و مسئولین نظام برسانند، داخل مسجد گلوله باران شدند به طوریکه چندین نفر به شهادت رسید و صدها نفر مجروح گردید و تعداد زیادی هم روانه زندانها شدند. آیا باز هم آنها خواهان وحدت و تقریب!!! بین مذاهب هستند یا واقعاً به مذهبشان که تقیه است عمل میکنند؟!
مدارس دینی اهل سنت که با کمکهای مردمی اداره میشود و مراکزی برای آموزش اولیه احکام اسلامی به مردم اهل سنت است هم بدون گلایه نمانده است، در طول سالهای انقلاب به شکلهای مختلف تحت فشار بودهاند و هستند و آنها چندین مدرسه را در خراسان و بلوچستان تعطیل کردهاند. بله، باید وحدت!!! رعایت شود.
و در پایان باید بگویم خطرناک ترین کاری که انجام میشود خیانت در گزارش تاریخ است، آنها با تمام امکاناتی که در دست دارند تاریخ را وارونه جلوه میدهند، حق را باطل، و باطل را حق جلوه میدهند، همه اعتقادات اهل سنت را زیر سوال میبرند، پیرامون آنها شک وشبهه ایجاد میکنند، صحابه رسول الله ج را که به اتفاق امت اسلامی بهترین انسانها بعد از پیامبران هستند، عدهای خائن، غاصب و مرتد معرفی میکنند و اینگونه ریشه دین را به تیشه میزنند، از فیلمهای سینمایی گرفته تا سریالهای تلویزیونی، صفحات روزنامهها و مجلات، برنامههای درسی دانش آموزان و دانشجویان، شعارهای در ودیوار، چاپ و نشر، همه وهمه در خدمت همین اهداف حرکت میکنند. اما بیچارهء اهل سنت نه تنها اینکه از همه این امکانات محروم است اگر از یکی از اهل سنت درباره اعتقادات اهل سنت پرسیده شود و او پاسخ دهد و یا خواسته باشد در برابر این موج تبلیغات اهانت آمیز، مردم اهل سنت را راهنمایی کند، خلاف وحدت!!! گام برداشته است و باید با زندان، مرگ، اعدام و ترور مواجه گردد.
در همین راستای وحدت و تقریب!!! کتابهای زیادی نوشته شده است که در آنها به مقدسات اهل سنت بویژه صحابه و یاران آنحضرت ج اهانت شده است، همان کسانی که رسول اکرم ج بیست وسه سال تمام زحمت کشید، آنها را تربیت کرد و در حالی از دنیا رفت که از آنها راضی بود.
یکی از این کتابها که مولفش در آن بسیار بیادبی و زبان درازی کرده است و اندیشههای اهل سنت را به باد انتقاد گرفته است کتاب «ثم اهتدیت» محمد تیجانی سماوی است. مولف این کتاب، آقای تیجانی میگوید: وی اهل سنت بوده و با تحقیق و بررسی عمیق، هدایت!! شده است وخاطراتش را در این کتاب برشته تحریر در آورده است تا دیگران از این هدایت!! وی بهرهمند گردند. بنده هم پیشاپیش هدایت!!! را به او تبریک میگویم.
و این کتاب با نام «آنگاه هدایت شدم» و چندین کتاب دیگر از همین مولف توسط شخصی بنام سید محمد جواد مهری به زبان فارسی ترجمه شده است تا با بد و بیراه گفتن صحابه رسول الله ج، بویژه خلفای سه گانه وعشره مبشره البته به استثناء علی بن ابی طالبس و همچنین اهانت و زبان درازی نسبت به ام المومنین حضرت عایشهل دین خود را نسبت به میلیونها اهل سنت فارسی زبان ایران وجهان ادا کند و پایههای وحدت و تقریب بین مذاهب!!! را بیش از پیش استحکام بخشد. بنیاد معارف اسلامی قم برای این کتاب وکتابهای دیگر مولف، سرمایه گذاری زیادی کرده است. البته اگر چه چنین به نظر میرسد که این سری کتابها در بنیاد فوق الذکر نوشته شده است وبنام این هدایت یافته!!! منتشر شده است. چنانچه آقای مهری در مقدمهی کتاب مذکور میگوید: «اکنون بنیاد معارف اسلامی با تعداد زیادی از محققین و علما، مشغول خدمت در زمینههای مختلف و آماده سازی برای طرح مهم تاریخ نگاری میباشد. تاکنون کارهای ارزشمند و شایان تقدیری به اتمام رسیده.. . » شاید این کار، یکی از آن کارهای ارزشمند باشد. بهر حال این مطلب بسیار مهم نیست، مهم مطالب و محتویات کتاب است.
قابل یادآوری است که آنها برای پخش و نشر این کتاب از همه امکانات خویش استفاده کردند زیرا این کتاب به گفته آقای تیجانی: داستان یک کشف نوین، نه اکتشاف در جهان اختراعها و ابتکارات تکنیکی وفیزیولوژی، بلکه در جهان عقائد و در میان سیلی از مکتبهای مذهبی و فلسفههای دینی.. . »([7]) به شمار میرود.
و به همین خاطر اقشار مختلف ملت ومسئولین را بسیج کردند تا این اختراع و کشف نوین را به بشریت عرضه کنند و اقای مهری با این کلمات در مقدمه چاپ هشتم کتاب از آنها تشکر و قدردانی میکند: «بهر حال در این زمینه دوستان زیادی چه از مسئولین محترم و چه از ائمه جمعه و چه از روحانیون، فرهنگیان، کسبه، کارمندان و عامه مردم که احساس مسئولیت نموده.. . و بیشترین فعالیت را انجام دادهاند و با نامهها و پیغامها و تلفنهای مشوقانه زیادی به اینجانب و به بنیاد معارف اسلامی ما را سرافراز نمودهاند... ».
به طور کلی با نقل این جملات خواستم به اهمیت این کتاب نزد تشیع اشاره کنم و فکر میکنم با نقل جملات فوق به اهمیت آن پی بردهاید البته کسانی که داخل ایران زندگی میکنند خودشان اهمیت این کتاب را به خوبی میدانند.
سر و صدا و غوغایی که این کتاب میان عموم مردم ایجاد کرد و اهمیتی که آنها به این کتاب میدادند، بنده را به این فکر واداشت کهای کاش میتوانستم به سخنان عوام فریبانه این کتاب در یک کتاب مفصل پاسخ دهم اما به دو دلیل نتوانستم این آرزویم را عملی کنم: یکی اینکه چنین کاری نیاز به این داشت که بنده کتب مراجع شیعه و سنی را در اختیار داشته باشم که متاسفانه این کتابها در دسترس نبودند.
دوم اینکه چنین عملی وقت زیادی میخواست که باز هم بدلیل مشغولیتهای زیاد ومشکلات جنبی زندگی، وقتم به من چنین اجازهای نمیداد. تا اینکه روزی یکی از دوستان کتاب حاضر را به من اهدا نمود، بعد از اینکه کتاب به دستم رسید و بسرعت آن را از نظر گذراندم، متوجه شدم که تقریباً بطور مفصل به یاوههای تیجانی در کتاب «ثم اهتدیت» پاسخ داده است آرزوی خود را بر آورده وراه را بسیار کوتاه یافتم خدا را سپاس گفتم و همان لحظه تصمیم گرفتم کتاب را ترجمه نمایم. دیری نگذشت که ترجمه کتاب را بطور کامل پیش رویم حاضر دیدم البته هر چند کتاب نیاز به بعضی از تعلیقات توضیحی داشت اما متاسفانه از مراجع و منابع به اندازه کافی برخوردار نبودم تا تعلیقات لازم را بر کتاب بیفزایم. اما بهر حال فکر میکنم این کتاب، نیاز خواننده را براورده میکند.
اسم کتاب را که به عربی «بل ضللت» بود به فارسی ترجمه کردم و همین نام «بلکه گمراه شدی» را برای کتاب، مناسب دیدم.
هدفم هم از ترجمهی این کتاب دفاع از صحابه و یاران رسول خدا ج است همان کسانی که حب آنها را ایمان و بغض آنها را کفر و نفاق میدانم، همان کسانی که دفاع از آنها در واقع دفاع از رسول الله ج و دین رسول الله ج است زیرا قرآن و سنت از طریق و به واسطه صحابه به مسلمانان رسیده است اگر آنها (العیاذ بالله) تعدادی مرتد و فاسق و فاجر بودند چنانچه کتاب تیجانی میگوید، دیگر دینی باقی نمیماند، همچنین هدفم از ترجمه این کتاب دفاع از مادرم، حضرت عائشه صدیقهل است که در کتاب تیجانی نسبت به وی بیادبی و زبان درازی زیادی شده است زیرا قرآن همسران پیامبر ج را مادران مومنان معرفی کرده است چنانچه میفرماید: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ﴾ [الأحزاب: 6]. «پیغمبر خدا ج از خود مومنان نسبت به آنان اولی تر است و همسران آنحضرت ج مادران مومنان به حساب میآیند». و دفاع از مادری که توسط فردی از خدا بیخبر و غیر مومن مورد هجوم وبی ادبی قرار گرفته است، فرض و واجب است.
امیدوارم همانطوریکه آقای مهری در پایان مقدمه چاپ هشتم کتابش با اشاره به اهل سنت میگوید: «پس بهتر است این آقایان مردم را در انتخاب راه آزاد بگذارند که خداوند آنها را آزاد گذارده است ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ٢٥٦﴾ [البقرة: 256]. «در (قبول) دین هیچ اجباری نیست، به راستی که راه راست (و هدایت) از راه انحراف (و گمراهی) روشن شده است. پس هر کس به طاغوت (شیطان و بت و انسانهای گمراه و طغیانگر) کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، پس به راستی که به دستگیره محکمی چنگ زده است، که آن را گسستن نیست، و خدا شنوای داناست».
من هم امیدوارم که آقای مهری و سایر مسئولینی که کتابهای تیجانی را ترجمه و چاپ و نشر کردند مردم را در انتخاب راه آزاد بگذارند، مساجد اهل سنت را تخریب نکنند، علمای اهل سنت را نکشند و به زندان نفرستند وبگذارند که چنین کتابهایی را مردم بخوانند زیرا اگر مهری تنها به قاضی رود مطمئناً خوشحال بر میگردد. پس بگذارید مردم این کتابها را هم بخوانند، امیدوارم به این کتاب اجازه چاپ و نشر بدهند و بگذارند مردم خودشان، راهشان را آزادانه انتخاب نمایند.
نکتهای که در پایان قابل یاد آوری است، اینست که در وهله اول از همه خوانندگان گرامی و فارسی زبانان عزیز به خاطر ترجمه شکسته و نه چندان خوب و روان کتاب و شاید هم فارسی بسیار قدیمی معذرت خواهی میکنم. زیرا بیشتر از پانزده سال است که با محیط فارسی فاصله دارم و امیدوارم که از خطاها و اشتباهاتم به بزرگواری خویش عفو و گذشت نمایید. در ثانی قابل یاد آوری است که هنگام ترجمه کتاب «بل ضللت» ترجمه فارسی کتاب تیجانی در دسترس نبود تا عبارات فارسی را از کتاب فارسی تیجانی نقل کنم به همین خاطر بنده همان متن عربی را ترجمه کردم اما هنگامی که کتاب «بلکه گمراه شدی» حروف چینی شد و تقریباً آمادهی چاپ گردید: کتاب «آنگاه هدایت شدم» به دستم رسید. و تغییر همه این عبارتهای ترجمه شده و نقل آنها از ترجمه آقای مهری کاری وقتگیر و هزینه آور بود به همین خاطر ترجیح دادم که عبارتهای کتاب عربی تیجانی را با همان ترجمه خودم بگذارم ولی حواله و صفحات ترجمه مهری را ذکر کنم تا خواننده فارسی زبان بتواند هنگام ضرورت بدان مراجعه کند به همین خاطر شما در پاورقی، صفحات چاپ کتاب عربی و فارسی را در کنار هم میبینید. باید گفت که هر چند الفاظ و تعبیر ترجمه بنده با ترجمه آقای مهری متفاوت است ولی در صورت مراجعه، شما ملاحظه خواهید کرد که مطالب، تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد.
در پایان هم یک چیز مهم و اساسی مانده است و آن اینکه از خداوند مسئلت نمایم که این خدمت ناچیز را از من بپذیرد و روز قیامت مرا با کسانی که دوست دارم یعنی صحابه واهل بیت رسول الله ج حشر نماید و از شما خوانندگان گرامی هم تقاضای دعای خیر دارم زیرا نیازمند دعای شما هستم.
اسد الله موسوی
پاکستان ـ پشاور
[1]- تاریخ طبری حوادث سال 35 هجری.
[2]- به فتح الباری ـ کتاب استتابة المرتد والمرتدة)) و ((الفصل)) ابن حزم و ((ملل و نحل)) شهرستانی مراجعه کنید.
[3]- نگاه کنید به مجموع الفتاوى ابن تیمیة ( 35/184-185).
[4]- مأخذ سابق (28/490).
[5]- برای تفصیل این مطالب میتوانیید به تاریخ طبری و بدایه و نهایه مراجعه کنید.
[6]- به بدایه و نهایه ابن کثیر ـ حوادث سال 656 هجری مراجعه کنید.
[7]- آنگاه هدایت شدم ص (13).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر