توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ اسفند ۲۶, سه‌شنبه

باب (32) آنچه از اذکار و ادعیه که بایستی تهجّد گزار به هنگام شب زنده‌داری و نماز تهجّد، بگوید

 


فصل اول

1211 - [1] (مُتَّفق عَلَیهِ)

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ج إِذَا قَامَ مِنَ اللَّيْلِ يَتَهَجَّدُ قَالَ: «اللَّهُمَّ لَكَ الْـحَمْدُ أَنْتَ قَيِّمُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ وَلَكَ الْـحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ وَلَكَ الْـحَمْدُ أَنْتَ مَلِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ وَلَكَ الْـحَمْدُ أَنْتَ الْـحَقُّ وَوَعْدُكَ الْـحَقُّ وَلِقَاؤُكَ حَقٌّ وَقَوْلُكَ حَقٌّ وَالْـجَنَّةُ حَقٌّ وَالنَّارُ حَقٌّ وَالنَّبِيُّونَ حَقٌّ وَمُحَمَّدٌ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ حَقٌّ اللَّهُمَّ لَكَ أَسْلَمْتُ وَبِكَ آمَنْتُ وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْكَ أَنَبْتُ وَبِكَ خَاصَمْتُ وَإِلَيْكَ حَاكَمْتُ فَاغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي أَنْتَ الْـمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْـمُؤَخِّرُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَلَا إِلَهَ غَيْرك»([1]).

1211- (1) عبدالله بن عباس س گوید: هرگاه رسول خدا ج برای نماز شب برمی‌خاستند و نماز تهجّد می‌گزاردند، این دعا را می‌خواندند:

«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ قَيِّمُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ وَلَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ وَلَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ مَلِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ وَلَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ الْحَقُّ وَوَعْدُكَ الْحَقُّ وَلِقَاؤُكَ حَقٌّ وَقَوْلُكَ حَقٌّ وَالْجَنَّةُ حَقٌّ وَالنَّارُ حَقٌّ وَالنَّبِيُّونَ حَقٌّ وَمُحَمَّدٌ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ حَقٌّ اللَّهُمَّ لَكَ أَسْلَمْتُ وَبِكَ آمَنْتُ وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْكَ أَنَبْتُ وَبِكَ خَاصَمْتُ وَإِلَيْكَ حَاكَمْتُ فَاغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَلَا إِلَهَ غَيْرك»

«بار خدایا! تمام تعریف‌ها و ستایش‌ها از آنِ توست؛ محافظ و نگهدارنده‌ی آسمان‌ها و زمین و هر آنچه در آن‌ها است، تویی؛ سپاس و ستایش تنها شایسته‌ی توست؛ تو روشنی‌بخش آسمان‌ها و زمین و هر آنچه در آن‌ها است می‌باشی؛ و سپاس و ستایش، خاصّ تو است؛ تو حاکم آسمان‌‌ها و زمین و آنچه در آن‌ها است، می‌باشی؛ و ستایش فقط لایق مقام تو می‌باشد. تو بر حقّی؛ وعده‌ات حق است؛ ملاقات با تو حق است؛ گفته‌ات حق است؛ بهشت حق است؛ دوزخ حق است؛ پیامبران برحق‌اند؛ محمد ج بر حق است و قیامت نیز حق است.

بار خدایا! در مقابل (اوامر و فرامین و تعالیم و آموزه‌ها و احکام و دستورات) تو تسلیم و فرمانبردار هستم؛ سر تعظیم و فرمان‌برداری را فرود می‌آورم؛ به تو ایمان آورده‌ام و همه‌ی امور خویش را به تو واگذار کرده‌ام؛ به سوی تو برمی‌گردم؛ به کمک قدرت و دلایل و براهین تو، با دشمنان می‌جنگم و بر آنان، غالب و چیره می‌شوم؛ تنها تو را حاکم بین خود و دیگران - به هنگام اختلاف - قرار می‌دهم و تنها به حکم تو راضی می‌باشم.

بار خدایا! گناهان اول و آخر مرا و آنچه به صورت پنهان و آشکار انجام داده‌ام، ببخشای؛ و بیامرز آنچه را که تو نسبت بدان از من داناتری.

بار خدایا! تقدیم و تأخیر به دست توست؛ زیرا که تو «مُقدّم» و «مؤخّر» هستی؛ معبود بر حقّی جز تو نیست و غیر از تو، خدایی وجود ندارد».

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «قیم»: نگهدار جهان و گردانننده‌ی امور آن.

به هر حال، «قیم»، از ماده‌ی «قیام» است؛ به همین دلیل به وجودی گفته می‌شود که قیام او به ذات اوست و قیام همه‌ی موجودات به او می‌باشد؛ و علاوه بر این، قائم به تدبیر امور مخلوقات نیز می‌باشد.

پرواضح است که «قیام» به معنای «ایستادن» است و در گفتگوهای روزمره به هیئت مخصوصی گفته می‌شود که به عنوان مثال: انسان را به حالت عمودی بر زمین نشان می‌دهد؛ و از آنجا که این معنی درباره‌ی خداوند - که از جسم و صفات جسمانی منزّه است - مفهومی ندارد، به معنای انجام کار آفرینش و تدبیر و نگهداری جهان است؛ زیرا هنگامی که انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد، برمی‌خیرد؛ آری، او است که همه‌ی موجودات جهان هستی را آفریده و تدبیر و نگاهداری و تربیت و پرورش آن‌ها را به عهده گرفته است و به طور دائم و بدون هیچ‌گونه وقفه، قیام به این امور دارد.

از این رو، واضح و روشن شد که «قیم» در واقع، ریشه و اساس تمام صفات فعل الهی است؛ و منظور از صفات فعل، صفاتی است که رابطه‌ی خدا را با موجودات جهان بیان می‌کند؛ مانند: آفریدگار، روزی‌دهنده، زنده‌کننده، هدایت کننده و مانند این‌ها. اوست که روزی می‌دهد، زنده می‌کند، می‌میراند و هدایت می‌کند؛ بنابراین صفات «خالق»، «رازق»، «هادی»، «مُحیی» و «مُمیت»، همه در وصف «قیم» جمع هستند.

«نور السموات»: خدا نور آسمان‌ها و زمین و روشنی و روشنی‌بخش همه‌ی آن‌ها است.

با مطالعه و بررسی، روشن می‌شود که «نور» دارای خواصّ و ویژگی‌های زیر است:

نور، زیباترین و لطیف‌ترین موجودات در جهان مادّه است و سرچشمه‌ی همه‌ی زیبایی‌ها و لطافت‌ها است.

نور، بالاترین سرعت را - طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است - در جهان ماده دارد؛ به طوری که نور، با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه، می‌تواند کره‌ی زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه)، هفت بار دور بزند؛ به همین دلیل، مسافت‌های فوق‌العاده عظیم و سرسام‌آور نجومی را فقط با سرعت سیر نور می‌سنجند و واحد سنجش در آن‌ها، سال نوری است؛ یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سرسام‌آورش، می‌پیماید.

نور، وسیله‌ی تبیین اجسام و مشاهده‌ی موجودات مختلف این جهان است و بدون آن، چیزی را نمی‌توان دید؛ بنابراین، هم «ظاهر» است و هم «مُظهر» (ظاهر کننده‌ی غیر).

نور آفتاب که مهمترین نور در دنیای ما است، پرورش‌دهنده‌ی گل‌ها و گیاهان، بلکه رمز بقای همه‌ی موجودات زنده است و ممکن نیست که موجودی بدون استفاده از نور (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) زنده بماند.

امروز ثابت شده است که تمام رنگ‌هایی را که می‌بینیم، نتیجه‌ی تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه آن است وگرنه موجودات در تاریکی مطلق، رنگی ندارد.

تمام انرژی‌های موجود در محیط ما (به جز انرژی اتمی)، همه از نور آفتاب سرچشمه می‌گیرد؛ حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیل‌ها و آبشارها و خلاصه حرکت تمام موجودات زنده - با کمی دقت - به نور آفتاب منتهی می‌شود.

سرچشمه‌ی گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می‌دارد، همان نور آفتاب است؛ حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا زغال سنگ و یا نفت و مشتقّات آن به دست می‌آید، نیز از گرمی آفتاب است؛ چرا که همه‌ی این‌ها طبق تحقیقات علمی، به گیاهان و حیواناتی بازمی‌گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده‌اند؛ از این رو، این حرکت موتورها نیز از برکت آن است.

نور آفتاب، نابودکننده‌ی انواع میکروب‌ها و موجودات موذی است و اگر تابش اشعه‌ی این نور پربرکت نبود، کره‌ی زمین، تبدیل به بیمارستان بزرگی می‌شد که همه‌ی ساکنانش با مرگ، دست به گریبان بودند.

خلاصه، هر چه در این پدیده‌ی عجیب و شگرف عالم خلقت (نور) بیشتر می‌نگریم، و دقیق‌تر بدان می‌پردازیم، آثار گران‌بها و برکت‌های سترگ آن آشکارتر می‌شود.

این از یک سو؛ و از سوی دیگر، در قرآن مجید و روایات اسلامی، از چند چیز به عنوان «نور» یاد شده است:

قرآن کریم؛ خداوند می‌فرماید: ﴿...قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ [المائدة: 15]؛ «از سوی خداوند نور و کتاب آشکاری برای شما آمد».

و نیز می‌فرماید: ﴿...وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ [الأعراف: 157]؛ «کسانی که پیروی از نور می‌کنند که با پیامبر ج نازل شده است؛ آن‌ها رستگارانند».

ایمان: خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:‌ ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ [البقرة: 257]؛ «خداوند دوست و ولی کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آن‌ها را از ظلمت‌های (شرک و کفر) به سوی نور (ایمان) رهنمون می‌کند».

هدایت الهی و روشن‌بینی: خداوند می‌فرماید:‌ ﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُۥ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ لَيۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَا [الأنعام: 122]؛ «آیا کسی که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتی برای او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در تاریکی باشد و هرگز از آن خارج نگردد»؟!

آیین اسلام: خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:﴿وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ [التوبة: 32]؛ «خداوند ابا دارد جز از این که نور (اسلام) را کامل کند هر چند کافران نخواهند».

شخص پیامبر ج: خداوند می‌فرماید: ﴿وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا٤٦ [الأحزاب: 46]؛ «ما تو را دعوت‌کننده به سوی خدا به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغی نوربخش».

علم و دانش: پیامبر ج در حدیثی مشهور می‌فرمایند: «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء»؛ «علم و دانش، نوری است که خدا در قلب هرکس که بخواهد می‌افکند».

حال با در نظر گرفتن این دو مقدمه، اگر بخواهیم برای ذات پاک خدا، تشبیه و تمثیلی از موجودات حسّی این جهان انتخاب کنیم (اگر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است،) آیا جز از واژه‌ی «نور» می‌توان استفاده کرد؟ همان خدایی که پدیدآورنده‌ی تمام جهان هستی است؛ روشنی‌بخش عالم آفرینش است؛ همه‌ی موجوداتِ زنده به برکت فرمان او زنده‌اند و همه‌ی مخلوقات، بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه‌ای چشم لطف خود را از آن‌ها بازگیرد، همگی در ظلمت و تاریکی فنا و نیستی فرومی‌روند.

و جالب این که، هر موجودی به هر نسبت با خدا ارتباط دارد، به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب می‌کند. قرآن، نور است؛ چون کلام خداست. آیین اسلام، نور است؛ چون آیین خداست. پیامبران، نور هستند؛ زیرا فرستادگان و حافظان و پاسداران آیین او هستند. ایمان، نور است؛ چون رمز پیوند با او است. علم، نور است؛ چون سبب آشنایی با او است.

از این رو، اگر نور را به معنای وسیع کلمه (هر چیزی که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهرکننده‌ی غیر باشد) به کار ببریم، در آن صورت به کار بردن واژه‌ی «نور» در ذات پاک او، جنبه‌ی تشبیه هم نخواهد داشت؛ چرا که چیزی در عالم خلقت، از او آشکارتر نیست و تمام آنچه غیر اوست، از برکات وجود او آشکار است.

1212 - [2] (صَحِیح)

وَعَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ ج إِذَا قَامَ مِنَ اللَّيْلِ افْتَتَحَ صَلَاتَهُ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ رَبَّ جِبْرِيلَ وَمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الْـحَقِّ بِإِذْنِكَ إِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ». رَوَاهُ مُسلم([2]).

1212- (2) عایشهلگوید: هرگاه رسول خدا ج برای قیام و نماز شب از خواب برمی‌خاستند، نماز خویش را این چنین آغاز می‌کردند:

«اللَّهُمَّ رَبَّ جِبْرِيلَ وَمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِكَ إِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ».

«بار خدایا! ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل؛‌ای پروردگار آسمان و زمین؛‌ای داننده‌ی نهان و آشکار؛ تو بین بندگان خود در آنچه اختلاف می‌ورزند، حکم و قضاوت می‌کنی؛ مرا بدانچه که از حق در آن اختلاف شده است، به فضل و کرم خویش، راهنمایی و ارشاد کن؛ چرا که تو هر کسی را که بخواهی، به راه راست رهنمون می‌شوی».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: شیوه‌ی آن حضرت ج در شروع شب زنده‌داری، با تلاوت قرآن و دعاهای مأثور:

1)   امام مسلم از ابن عباس نقل می‌کند که: «آن حضرت ج تا نصف شب می‌خوابید. سپس اندکی قبل از نیمه شب یا بعد از آن، از خواب بیدار می‌شد و آثار خواب را با دستان مبارک از چهره اش می‌زدود وده آیه‌ی آخر سوره‌ی آل عمران را تلاوت می‌کرد»([3]) شیوه‌ی آن حضرت ج چنین بود که در اثنای قیام و قبل از آن خیلی دعا می‌کردند.

2)   امام بخاری از ابن عباس س روایت می‌کند: «آن حضرت ج هرگاه جهت نماز شب از خواب بیدار می‌شد چنین دعا می‌فرمود: «اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ اَنْتَ قَيُّومُ السَّمواتِ والأرضِ ومَنْ فِيْهِنَّ، ولَكَ الْحَمْدُ، لَكَ مُلْكُ السَّمواتِ والأرْضِ، ولَكَ الْحَمدُ اَنْتَ مَلكُ السَّمواتِ والأرضِ، ولَكَ الْحَمْدُ اَنتَ الْحَقُّ ووعْدُكَ الْحقُّ ولِقاؤُكَ حَقٌّ وقَولُكَ حَقٌّ والْجَنَّةُ حقُّ والنّارُ حَقُّ والنَّبيُّونَ حَقُّ ومُحَمَّدٌ ج حَقُّ والسَّاعَةُ حَقٌّ اللّهُمَّ لَكَ اَسْلَمتُ وبِكَ آمنْتُ وعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ واِلَيْكَ أنَبْتُ وبِكَ خاصَمْتُ واِلَيكَ حاكَمْتُ، فَاغْفرلي ما قَدَّمتُ وما اَخَّرْتُ وما اَسْرَرْتُ وما اَعْلَنْتُ اَنْتَ المُقَدِّمُ واَنتَ الْمُوخِّرُ لا اِله اِلّا اَنْتَ ولا اِله غَيْرُكَ ولا حَول ولا قَوَّةَ اِلا بِالله»([4]).

«بار الها! ستایش و تعریف، زیبنده و ویژه‌ی ذات مقدس توست؛ تو مالک و دارنده‌ی آسمانها و زمین و هر آنچه در آنهاست می‌باشی. ستایش و تعریف ویژه‌ی ذات توست، نور آسمانها و زمین تویی. حمد و ستایش مخصوص توست و تو پادشاه آسمانها و زمینی؛ حمد و ستایش ویژه‌ی توست. تو حقی و وعده‌ی تو بر حق است و دیدار تو بر حق است و گفتار و کلام تو بر حق است و بهشت حق است و جهنم حق است. پیامبران هم بر حق‌اند و محمد ج بر حق است و قیامت حق است. خدایا! تسلیم فرمان تو شدم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکل کردم و به سوی تو بازگشتم و آینده، پنهان و آشکارم را بیامرز. تو مقدم و مؤخر هستی. جز ذات تو اله دیگری وجود ندارد و غیر از تو معبودی [راستین] نیست و هیچ نیرو و توانی جز نیرو و توان تو وجود ندارد».

3)   سنّت است نماز را با دعایی که حضرت عایشه ل روایت کرده است، آغاز کنید. ایشان می‌فرماید: «هرگاه رسول الله ج برای قیام و نماز شب از خواب برمی خاست نماز خویش را این چنین آغاز می‌کرد: «اللّهُمَّ رَبَّ جِبْرائيلَ وميكائيل واِسْرافيل، فاطِرَ السَّمواتِ والْأرْضِ، عالِمَ الْغَيْبِ والشَّهادَةِ اَنتَ تَحكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فيما كانُوا فيه يَخْتَلِفونَ اِهْدني لِما أُخْتُلِفَ فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِاّذْنكَ إنَّكَ تَهْدي مَنْ تَشَآءُ اِلي صِراطٍ مُستقيمٍ»([5])؛ «بار الها!‌ای پروردگار جبرئیل و مکائیل و اسرافیل،‌ای آفریدگار آسمانها و زمین!‌ای داننده‌ی نهان و آشکار! تو بین بیندگان خود، در آنچه اختلاف می‌ورزند حکم و قضاوت می‌کنی، مرا به آنچه که از حق در آن اختلاف شده است، به فضل خویش راهنمایی کن؛ چرا که تو هر کسی را که بخواهی به راه راست رهنمون می‌شوی».

4)   همچنین سنت است که در اثنای قیام این دعا را بخوانید.

      «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لي فِي قَلْبي نُوراً وفِي سَمعي نوراً وفي بَصَري نُوراً ومِنْ فَوقي نُوراً ومِنْ تَحْتي نُوْراً وعنْ يَميني نُوراً وعَنْ شِمالي نُوراً ومِنْ بَيْنِ يَديّ نوراً ومِنْ خَلْفي نُوراً واجْعَلْ في نفسي نُوراً واَعظم لي نُوراً».

«پروردگارا! نور را در قلب وگوش و چشم و بالا و پایین و راست و چپ و مقابل و پشت و درون من قرار ده و نور را برای من عظیم کن»!

5)مستحب است که هرگاه نمازگزار با آیه‌ای مواجه شد که در آن تسبیح است، تسبیح گوید و اگر تقاضا باشد، طلب کند. اگر یاری طلبی و استعانت باشد، کمک و استعانت بطلبد و اگر تعوذ و پناه جویی باشد، از خدا پناه بجوید. امام مسلم از حذیفه نقل می‌کند که: «شبی با رسول الله ج به نماز ایستادم؛ تلاوت سوره‌ی بقره را آغاز کردم؛ تصور کردم که در آیه‌ی صدم رکوع می‌کند، ولی ادامه داد؛ فکر کردم که آن را در یک رکعت می‌خواند. سپس سوره‌ی نساء را آغاز کرد، آن را هم به اتمام رساند. بعد از آن آل عمران را آغاز نمود و آهسته آهسته تلاوت می‌نمود و هرگاه به آیه‌ای که در آن تسبیح بود می‌رسید، تسبیح می‌گفت و اگر درخوستی بود درخواستی می‌کرد، و اگر جایگاه پناه خواستن بود از خدا پناه می‌خواست»([6]).

6)   همچنین نقل شده است که در نماز شب به هنگام رکوع ﴿إِنِّي وَجَّهۡتُ وَجۡهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِيفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٧٩ [الأنعام: 79]([7]) را می‌خواند.

دعاهای دیگری نیز هست که خواندن آنها در همه‌ی نمازهای درست و بایسته است و به قیام شب اختصاص ندارد:

1-  امام مسلم از حضرت علی بن ابی طالب س روایت می‌کند: «هرگاه آن حضرت برای نماز برمی خاست چنین دعا می‌خواند: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣ [الأنعام: 162-163]([8]) (و بعد از آن دعایی را خواند که ترجمه‌اش در ذیل می‌آید):

«رو به سوی کسی می‌کنم که آسمانها و زمین را آفریده است و من [از هر راهی جز راه او] دورم و از زمره‌ی مشرکان نیستم... نماز و عبادت و زندگی و مرگ من از آن خداست که پروردگار جهانیان است. خدا هیچ شریکی ندارد و به همین دستور داده شده ام و من اولین مسلمانم [در میان امت خود، و برای خدا مخلص‌ترین فرد در میان همه‌ی انسانها]. پروردگارا! تو فرمانروا و حاکم همه چیزی، هیچ اله و معبودی [راستین] جز تو نیست. تو پروردگار منی و من بنده‌ی ناچیز تو هستم. بر خود ستم کردم و [اکنون در پیشگاه تو] به گناهان خود اعتراف می‌کنم. پس تمامی گناهانم را بیامرز! چون کسی غیر از تو نمی‌تواند این کار را بکند. مرا به اخلاق نیک و پسندیده راهنمایی کن، چون احدی جز تو نمی‌تواند چنین کند و اخلاق زشت و ناپسند را از من دور گردان، زیرا کسی جز تو یارای چنین کاری را ندارد. مشتاقانه گوش به فرمان توام. همه خیر و خوبیها در دست توست، ولی شر و بدی را به تو راهی نیست. من بنده‌ی تو هستم و پیش تو برمی گردم، پاک و بزرگوار و بلند مرتبه‌ای، از تو تقاضای آمرزش گناهانم را دارم و به سوی تو بازمی گردم و توبه می‌کنم».

2-  و چون به رکوع می‌رفت می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ لَكَ رَكَعتُ وبِكَ آمَنتُ ولكَ أسْلَمْتُ، خَشَعَ لَكَ سَمْعي وبَصري ومُخّي وعَظمي وعَصَبي».

«پروردگارا! برای تو رکوع کردم، به تو ایمان دارم و با تمام وجود تسلیم اوامر تو شدم، گوش و چشم و مخ و استخوان و تمام رگهایم در برابر تو خاشع و فرمانبردارند.»

3-  و هرگاه از رکوع برمی خاست می‌خواند: «اَللِّهُمَّ رَبَّنا ولَكَ الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمواتِ ومِلْءَ ألاَرض ومِلْءَ ما بَيْنَهُما ومِلءَ ما شِئْتَ مِن شيءٍ بَعْدُ».

«پروردگارا! به اندازه‌ی پری آسمانها و زمین و پری هر آنچه میان آنهاست، و هر آنچه جز اینها می‌خواهی، سپاس و ستایش باد تو را»!

4-  و هرگاه به سجده می‌رفت این چنین می‌خواند: «اَللِّهُمَّ لَكَ سَجَدتُ وبِكَ آمَنتُ ولَكَ اَسْلَمتُ، سَجَدَ وجهي لّلذي خَلقَهُ وصَوَّرَهُ وشَقَّ سَمْعَهُ وبَصَرَهُ، تَبارَكَ اللهُ أحْسَنُ الْخالّقين».

«پروردگارا! برای تو سجده کردم، به تو ایمان دارم و در برابر اوامر تو تسلیم و فرمانبردارم. چهره ام در برابر کسی به سجده افتاده که آن را خلق کرده، مصور کرده و گوش و چشم را در آن پدید آورده است. خداوند، آن بهترین آفریدگار، با برکت است».

5-  سپس در پایان، بین تشهد و سلام این دعا را می‌خواند:

«اَللِّهُمَّ اغْفِرلي ما قَدَّمتُ وما اَخَّرتُ وما اَسَررْتُ وما اَعلَنْتُ ومَا اَسْرَفتُ وما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّي أنت المُقَدِّمُ واَنْتَ المُوخِّرُ لا اِلهَ اِلّا أَنتَ».

«پروردگارا! گناهان گذشته و آینده و آنچه در نهان و آشکار کرده ام و تمام زیاده روی‌ها و آنچه را که تو بهتر از خود من به آنها علم داری بیامرز، چرا که تو مقدم و مؤخری و هیچ اله و معبودی [راستین] جز تو نیست».

این مجموعه‌ای از دعاهای عمومی و مختلف است که شخص مسلمان می‌تواند هر کدام از آنها را که می‌خواهد بخواند. البته مجبور به خواندن تمام آنها نیست و نیز هر دعای دیگری را که می‌پسندد و مناسب حال خود می‌داند، بخواند؛ اما بهتر آن است که از دعاهای مأثور باشد. این دعاها هم مخصوص و منحصر به قیام و نماز شب نیستند.

حضرت رسول اکرم ج درباره‌ی دعا کردن، تشویق و ترغیب فراوان کرده و چنین بیان فرموده است که در هر شب لحظه‌ای است که در آن دعا مقبول و مستجاب می‌شود. همچنین فرموده است: «در شب لحظه‌ای است که اگر انسان مسلمان آن را دریابد و در آن از خدا خیر دنیا و آخرت را بطلبد، بدون شک خدا خواسته اش را برآورده می‌کند. و این فضل در هر شب وجود دارد»([9]). همچنین فرموده است: «پروردگار ما در ثلث آخر هر شب به آسمان فرودین نازل می‌شود و اعلام می‌کند که کیست بخواند مرا تا اجابتش کنم، و کیست از من چیزی بخواهد تا به او ببخشم و کیست که از من آمرزش بخواهد، تا او را بیامرزم»([10])؟

مسلمانان! اینها هدایا و موهبتهای بی‌شمار و بزرگی است که از سوی پروردگار - که صاحب و مالک آنهاست - به سوی انسان سرازیر است. این نعمت بزرگ را هرکس از دست بدهد، بدون شک بهره‌ی بزرگی را از دست داده و خود را از نعمت‌های فراوانی محروم کرده است.

به سبب عظمت و بزرگی این موهبت الهی است که برخی از نیکان در مورد آن چنین فرموده‌اند: لحظات شب بی‌نهایت گرانبها است، مواظب باشید آن را به غفلت و به بهای ارزان از دست ندهید.

حقیقتاً آن انسان غافل و ضعیف الایمان است که می‌داند، این نعمت‌ها و موهبت‌ها در شب، از جانب پروردگاری که هرگز نعمت‌های او تمام شدنی نیست، توزیع می‌شوند، ولی باز غفلت می‌کند و تا صبح در بستر می‌آرامد.

1213 - [3] (صَحِیح)

وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ تَعَارَّ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْـمُلْكُ وَلَهُ الْـحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَسُبْحَانَ الـلّٰهِ وَالْـحَمْدُ لِـلّٰهِ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ثُمَّ قَالَ: رَبِّ اغْفِرْ لِي أَوْ قَالَ: ثمَّ دَعَا استيجيب لَهُ فَإِنْ تَوَضَّأَ وَصَلَّى قُبِلَتْ صَلَاتُهُ» رَوَاهُ البُخَارِي([11]).

1213- (3) عبادة بن صامت س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هر کس که در شب بیدار شود و این دعا را بخواند:

«لا اله الّا الله وحده لا شريك له، له المُلك وله الحمد وهو علي کلّ شيء قدير، وسبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر ولا حول ولا قوة الّا بالله»؛ «هیچ معبود بر حقی جز خدا نیست؛ یکتای بی‌همتا و یگانه‌ی بی‌انباز است؛ پادشاهی و ستایش، تنها از آن اوست؛ و او بر هر چیزی توانا است. خدای را به پاکی یاد می‌کنیم؛ حمد و ستایش‌ها از آنِ اوست؛ هیچ معبود برحقّی جز او نیست؛ از همه چیز و همه کس، بزرگتر و برتر است؛ و هیچ قدرتی غیر از قدرت خدا که بتواند توفیق کار نیک دهد و از معصیت دور نماید، وجود ندارد».

و پس از آن، بگوید: «ربّ اغفرلي»؛ «خدایا! مرا بیامرز». یا دعای دیگری نماید، دعایش مورد اجابت و پذیرش قرار می‌گیرد؛ و اگر چنانچه (بلند شود و) وضو بگیرد و نماز بگزارد، این نماز، (بیشتر) به درگاه خداوند، پذیرفته می‌شود».

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«تعارّ»: کسی که از خواب بیدار شود؛ کسی که خویشتن را از رختخواب دور کند.


فصل دوم

1214 - [4] (ضَعِیفٌ)

وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج إِذَا اسْتَيْقَظَ مِنَ اللَّيْلِ قَالَ: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ أَسْتَغْفِرُكَ لِذَنْبِي وَأَسْأَلُكَ رَحْمَتَكَ اللَّهُمَّ زِدْنِي عِلْمًا وَلَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي وَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ([12]).

1214- (4) عایشهلگوید: هرگاه پیامبر ج در شب (برای نماز تهّجد) بیدار می‌شدند، با خود این کلمات را زمزمه می‌کردند:

«لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ أَسْتَغْفِرُكَ لِذَنْبِي وَأَسْأَلُكَ رَحْمَتَكَ اللَّهُمَّ زِدْنِي عِلْمًا وَلَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي وَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».

«پروردگارا! هیچ معبود برحقّی جز تو نیست. بار خدایا! تو از ناتوانی‌ها و ناشایستی‌ها، پاک و منزّهی و به حمد و ستایش تو مشغولیم؛ و از تو می‌خواهم تا گناهان مرا بیامرزی؛ و از تو رحمت تو را خواهانم. پروردگارا! بر دانشم بیافزا (و از قرآن و ابعاد مختلف آن، آگاه‌ترم فرما) و دل مرا (از راه حق) منحرف مگردان بعد از آن که مرا (حلاوت هدایت چشانده و به سوی حقیقت) رهنمود نموده‌ای؛ و از جانب خود، رحمتی به من عطا کن؛ بی‌گمان؛ بخشایشگر راستین تویی تو».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

1215 - [5] (صَحِیح)

وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَبِيتُ عَلَى ذِكْرٍ طَاهِرًا فَيَتَعَارَّ مِنَ اللَّيْل فَيسْأَل اللهُ خَيْرًا إِلَّا أَعْطَاهُ اللهُ إِيَّاهُ». رَوَاهُ أَحْمد وَأَبُو دَاوُد([13]).

1215- (5) معاذ بن جبل س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «هیچ بنده‌ی مسلمان و حقگرایی نیست که در حالت طهارت و پاکی، بر ذکری از اذکار، شب را بگذارند و بخوابد و آن‌گاه در پاره‌ای از شب بیدار شود و از خداوند نعمت و موهبتی را بخواهد، مگر آن که خداوند بدو آن نعمت و خیر را ارزانی می‌کند».

[این حدیث را احمد بن حنبل و ابوداود روایت کرده‌اند].

شرح: «یبیتُ»: در شب بخوابد.

«علی ذکره»: بر ذکری از اذکار که خواندن آن به هنگام خواب، مستحب می‌باشد.

«طاهراً»: این واژه را سه گونه می‌توان ترجمه و تفسیر کرد:

از بی‌وضویی و جنابت، پاک باشد؛ یعنی به هنگام خواب، وضو یا غسل و یا تیمّم کرده باشد.

قلبش به هنگام خواب، از کینه، حسد، بغض، اغراض شخصی، امراض درونی، گناه و معصیت پاک باشد.

قلبش از محبّت غیر خدا، پاک باشد.

«فیتعارّ»: پس، از خواب بیدار شود.

1216 - [6] (ضَعِیف)

وَعَنْ شَرِيقٍ الْـهَوْزَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلْتُهَا: بِمَ كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج يَفْتَتِحُ إِذَا هَبَّ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَتْ: سَأَلْتَنِي عَنْ شَيْءٍ مَا سَأَلَنِي عَنْهُ أَحَدٌ قَبْلَكَ كَانَ إِذَا هَبَّ مِنَ اللَّيْلِ كَبَّرَ عَشْرًا وَحَمِدَ اللهَ عَشْرًا وَقَالَ: «سُبْحَانَ الـلّٰهِ وَبِحَمْدِهِ عَشْرًا» وَقَالَ: «سُبْحَانَ الْـمَلِكِ الْقُدُّوسِ» عشرا واستغفر عشرا وَهَلل عَشْرًا ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ضِيقِ الدُّنْيَا وَضِيقِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ» عَشْرًا ثمَّ يفْتَتح الصَّلَاة. رَوَاهُ أَبُو دَاوُد([14]).

1216- (6) شریق هَوزنی س گوید: به نزد عایشهلرفتم و از او پرسیدم: هرگاه رسول خدا ج در شب از خواب بیدار می‌شدند، نخست به چه کاری می‌پرداختند؟ عایشهلدر پاسخ گفت: به راستی تو چیزی را از من پرسیدی که هیچ‌کس آن را پیش از تو، از من نپرسیده بود. (آن‌گاه در پاسخ سؤالم گفت:) هرگاه آن حضرت ج از خواب بیدار می‌شدند، ده بار «الله اکبر» و ده بار «الحمدلله» می‌گفتند؛ آن‌گاه ده بار «سبحان الله وبحمده» و ده بار «سبحان الـملك القدّوس» می‌گفتند؛ پس از آن، ده بار «استغفرالله» و ده بار «لا اله الّا الله» می‌گفتند؛ و پس از آن‌ها، ده بار چنین دعا می‌کردند:

«اللهم انّي اعوذ بك من ضيق الدنيا وضيق يوم القيامة»؛ «بار خدایا! از تنگی و سختی دنیا و روز رستاخیز به تو پناه می‌برم».

آن‌گاه نماز (تهجّد) را شروع کردند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «بِمَ»: بای شیء: با چه چیزی...

«هَبَّ»: از خواب بیدار شد؛ شب بلند شد؛ از خواب حرکت کرد و جنبید.

«القدّوس»: پاک و منزّه از ناتوانی‌ها و ناشایستی‌ها.

«ضیق»: تنگی؛ سختی؛ دشواری؛ ناهمواری؛ ناملایمات؛ چالش‌ها؛ دغدغه‌ها.

گاه می‌شود که درهای زندگی به روی انسان به طور کلّی بسته می‌شود و دست به هر کاری میزند ولی با درهای بسته روبه‌رو می‌گرد؛ و گاهی به عکس، به هر جا روی می‌آورد، خود را در برابر درهای گشوده می‌بیند و مقدّمات هر کار برایش فراهم و مهیا است و بن‌بست و گرهی در برابر او نیست؛ از این حال، به «وسعت و فراخی زندگی» و از حالت اول، به «ضیق و تنگی معیشت» تعبیر می‌شود.

گاهی تنگی زندگی، به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد؛ و چه بسا پول و درآمدش هنگفت و سرسام‌آور است ولی بخل و تنگ‌چشمی و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ می‌کند و نه تنها میل ندارد در خانه‌اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند، بلکه گویی نمی‌خواهد آن را به روی خویش بگشاید؛ و به قول معروف: «همچون فقیران زندگی می‌کند و همانند ثروتمندان، حساب پس می‌دهد». به راستی، چرا انسان گرفتار این تنگناها و دغدغه‌ها و چالش‌ها و نابسامانی‌ها می‌شود؛ قرآن کریم و روایات اسلامی می‌گویند: عامل اصلی این حالت، اِعراض و رویگردانی از یاد خداست.

یاد خدا مایه‌ی آرامش جان و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او، مایه‌ی اضطراب و ترس و نگرانی است.

هنگامی که انسان، مسئولیت‌هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد و غرق در شهوت‌ها و حرص و طمع می‌گرد، پیداست که نصیب او، زندگی تنگ و سخت خواهد بود؛ نه قناعتی که جان او را پر کند و نه توجه به معنویت که به او غنای روحی دهد و نه اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوت، بازدارد.

و در واقع، تنگی زندگی، بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است؛ به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود و وابستگی بیش از حدّ، به جهان مادّه است؛ و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه‌ی این نگرانی‌ها و چالش‌ها و دغدغه‌ها و نابسامانی‌های روحی و روانی، در امان است.

و در حقیقت، جوامعی که علی‌رغم پیشرفت شگفت‌انگیز صنعت و فراهم بودن همه‌ی وسایل زندگی، باز هم در اضطراب و نگرانی شدید به سر می‌برند و در تنگنای عجیبی گرفتارند و خود را محبوس و زندانی می‌بینند.

در چنین جوامعی، همه از هم می‌ترسند و هیچ‌کس به دیگری اعتماد نمی‌کند و رابطه‌ها و پیوندها، همه بر محور منافع شخصی است و بار تسلیحات سنگین به خاطر ترس از جنگ، بیشترین امکانات اقتصادی آن‌ها را در کام خود فرو برده و پشت‌هایشان زیر این بار سنگین خم شده است. در چنین جوامعی، زندان‌ها، مملو از جنایتکاران است و در هر ساعت و دقیقه - طبق آمار رسمی‌شان - قتل‌ها و جنایت‌های هولناک و وحشتناکی رخ می‌دهد و آلودگی به مواد مخدّر و فحشاء، آن‌ها را برده و اسیر خود ساخته است و در محیط خانواده‌هایشان، نه نور محبتی است و نه پیوند عاطفی نشاط‌بخشی که روح و روان آن‌ها را تسکین بخشد؛ آری این است زندگی سخت و تنگ آن‌ها. و به راستی، آن کس که الگوی خود را از زندگی پیامبر خدا ج بگیرد- همان ابرمردی که تمام دنیا در نظرش، از یک برگ درخت، کم‌ارزشتر بود - و آن چنان به خدا دل ببندد که جهان در نظرش کوچک گردد، در آن صورت، زندگی گشاد و خوب، توأم با آرامش و معنویت خواهد داشت.


فصل سوم

1217 - [7] (صَحِیح)

عَن أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج إِذَا قَامَ مِنَ اللَّيْلِ كَبَّرَ ثُمَّ يَقُولُ: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ وَتَبَارَكَ اسْمُكَ وَتَعَالَى جَدُّكَ وَلَا إِلَهَ غَيْرُكَ» ثُمَّ يَقُولُ: «اللهُ أَكْبَرُ كَبِيرًا» ثُمَّ يَقُولُ: «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ مِنْ هَمْزِهِ وَنَفْخِهِ وَنَفْثِهِ». رَوَاهُ التِّرْمِذِيُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِيُّ وَزَادٌ أَبُو دَاوُدَ بَعْدَ قَوْلِهِ: «غَيْرُكَ» ثُمَّ يَقُولُ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ» ثَلَاثًا وَفِي آخر الحَدِيث: ثمَّ يقْرَأ([15]).

1217- (7) ابوسعید خدری س گوید: هرگاه رسول خدا ج در شب از خواب بیدار می‌شدند، تکبیر (الله اکبر) می‌گفتند و سپس این دعا را می‌خواندند: «سبحانک اللهم وبحمدک وتبارک اسمک وتعالي جّدک ولا اله غيرک»؛ «پروردگارا! تو را از ناتوانی‌ها و ناشایستی‌ها، پاک و منزّه می‌دانم و ستایش و سپاس تو را بیان می‌دارم و نام تو، بزرگ و بابرکت است و عظمت و بزرگی تو، والا و ارجمند است و هیچ معبود بر حقّی جز ذات تو نیست».

آن‌گاه می‌گفتند: «الله اکبر کبیراً»؛ «خدا از همه چیز و همه کس، بسیار بزرگتر و برتر است». و پس از آن می‌گفتند: «اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم من هَمْزه ونفْخه ونفْثه»؛ «پناه می‌برم به خداوند شنوای دانا، از شرّ شیطان رانده شده، از وسوسه، کبر و سحر او».

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند؛ و ابوداود پس از عبارت «و لا اله غیرک»، این عبارت را نیز افزوده است:]

آن‌گاه پیامبر ج سه بار می‌فرمودند: «لا اله الا الله»؛ «هيچ معبود برحقّي، جز خدا نيست»؛ و در آخر حدیث این را نیز افزوده است: «ثمّ يقرأ»؛ «آن‌گاه رسول خدا ج (پس از استعاذه)، به خواندن فاتحه (یا قرائت) می‌پرداختند و نماز را شروع می‌کردند».

شرح: «همزه»: وسوسه‌ی شیطان؛ یا گمراه کردن شیطان؛ یا سحر شیطان؛ یا جنون شیطان.

«نفخه»: کبر شیطان.

«نفثه»: سحر یا شعر شیطان. در حقیقت، هر لحظه امکان انحراف برای انسان وجود دارد و با این که پیامبراکرم ج - به لطف الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویش به خدا - از هرگونه انحراف بیمه شده بود، ولی با این حال، باز هم این دعاها را می‌خواند و به خدا، از شرّ شیطان و وسوسه‌های او پناه می‌برد؛ با این حال، تکلیف دیگران روشن است.

البته منظور از پناه بردن به خدا، این نیست که انسان تنها با زبان، این جمله‌ها و کلمه‌ها را بگوید، بلکه باید با فکر و عقیده و اعتقاد و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد و از راه‌های شیطانی، برنامه‌های اهریمنی، افکار و تبلیغات نامشروع و مجالس و محافل شیطانی، خویشتن را کنار بکشد و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی جای دهد؛ وگرنه انسانی که خود را عملاً در معرض طوفان سهمگین راه‌ها و برنامه‌ها و تبلیغات و وسوسه‌های شیطانی قرار می‌دهد، تنها با خواندن این دعاها و گفتن این الفاظ، به جایی نمی‌رسد.

1218 - [8] (صَحِیح)

وَعَن ربيعَة بن كَعْب الْأَسْلَمِيّ قَالَ: كُنْتُ أَبِيتُ عِنْدَ حُجْرَةِ النَّبِيِّ ج فَكُنْتُ أَسْمَعُهُ إِذَا قَامَ من اللَّيْل يَقُول: «سُبْحَانَ رب الْعَالمين» الْـهَوِي ثُمَّ يَقُولُ: «سُبْحَانَ الـلّٰهِ وَبِحَمْدِهِ» الْـهَوِيِّ. رَوَاهُ النَّسَائِيُّ وَلِلتِّرْمِذِيِّ نَحْوُهُ وَقَالَ: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيح([16]).

1218- (8) ربیعة بن کعب اسلمی س گوید: من شب‌ها به نزدیکی حجره‌ی پیامبر ج بیتوته می‌کردم و شب را در آنجا می‌ماندم و هرگاه آن حضرت ج برای نماز شب برمی‌خاستند و نماز تهجّد می‌گزاردند، از ایشان می‌شنیدم که می‌فرمودند: «سبحان ربّ العالمين»؛ «پروردگار جهانیان، از ناتوانی‌ها و ناشایستی‌ها، پاک و منزّه است».

و تا مدّت زمان زیادی، این کلمات را تکرار می‌کردند؛ آن‌گاه می‌فرمودند: «سبحان الله وبحمده»؛ «خداوند از ناتوانی‌ها و ناشایستی‌ها، پاک و منّزه است و حمد و ستایش او را بیان می‌دارم». و این جملات را نیز تا مدت زمان زیادی، تکرار می‌نمودند.

[این حدیث را نسایی روایت کرده است. و ترمذی نیز به سان آن را در معنا - نه در لفظ - روایت کرده و گفته است: این، حدیثی حسن و صحیح است].

«اَبیتُ»: شب را می‌ماندم؛ بیتوته می‌کردم.

«اَلْهَوِی»: پاسی از شب؛ زمانی دراز؛ مدت زمانی زیاد.




[1]- بخاری 3/3 ح 1120؛ و مسلم 1/532 ح (199-769).

[2]- مسلم 1/534 ح (201-771).

[3]- به روایت مسلم، باب صلاة النبی ج و دعائه، 6/45-46.

[4]- به روایت بخاری؛ باب التهجد باللیل 6/3، ح 1120؛ نیز مسلم؛ باب صلاة النبی و دعائه 6/54-55.

[5]- به روایت مسلم؛ باب صلاة النبی ج و دعائه، 6/56 - 57.

[6]- به روایت مسلم، باب استحباب تطویل القراءة فی صلاة الیلل، 6/61-62.

[7]- بخشی از انعام / 79.

[8]- بخشی از انعام / 162-163.

[9]- به روایت مسلم، 6/36.

[10]-      همان.

[11]- بخاری 3/29 ح 1154؛ ابوداود 5/306 ح 5060؛ ترمذی 5/477 ح 3414؛ و ابن ماجه 2/1376 ح 3878.

[12]- ابوداود 5/306 ح 5061.

[13]- ابوداود 5/296 ح 5042؛ ابن ماجه 2/1277 ح 3881؛ و مسند احمد 5/244.

[14]- ابوداود 5/322 ح 5085؛ و نسایی 5/284 ح 5535.

[15]- ابوداود 1/490 ح 775؛ ترمذی 2/9 ح 242؛ ابن ماجه 1/264 ح 804؛ دارمی 1/310؛ و مسند احمد 3/50.

[16]- ترمذی 5/448 ح 3416؛ نسایی 3/208 ح 1618؛ و مسند احمد 4/58.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...