توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ فروردین ۱۰, یکشنبه

مهم‌ترين صفات و فضايل ابوبكر صديقt


ابوبكرصديقt شخصيت برجسته و متمايزي دارد كه در قالب صفاتي بزرگ و خدايي نمودار شده است. برخي از اين صفات را به طور اجمالي و بعضي را هم به تفصيل بررسي مي‌كنيم. صفات و ويژگي‌هاي مهمي از قبيل: اعتقاد پاك و راستين به باورهاي ديني، برخورداري وافر از دانش شرعي، اطمينان و اعتماد به خداي متعال، برخورداري از صفات والا و نيك، صدق و اخلاص، لياقت و شايستگي در تمام جنبه‌هاي زندگي و ديني، شجاعت و رادمردي، زهد و تقوا، جان‌فشاني و قرباني در راه خدا، گزينش درست و مناسب همكاران و مشاوران و كارگزاران حكومتي، صبر و شكيبايي، بلند همتي و اراده‌ي قوي و آهنين، توانمندي در رويارويي با مشكلات و حل آنان، توانايي در انتقال داشته‌هاي علمي و ديني به ديگران و پرورش شخصيت‌هاي برجسته و ايجاد زمينه‌ي مناسب براي رشد و بالندگي نخبگاني كه به وقتش زمام امور را به دست گيرند و بسياري از صفات برجسته‌ي ديگر، بخشي از خصوصيات ابوبكرt مي‌باشد كه در دوران مكي و در هم‌صحبتي و همراهي با رسول‌خداص و در جامعه‌ي مدني از طريق همياري با آن حضرتص و حضور در ميادين جنگ به دست آورده بود. البته بسياري از ويژگي‌ها و توانمندي‌هاي ابوبكرt در دوره‌ي خلافتش نمودارگشت و او توانست با توفيق الهي و توانايي‌هايي كه خداي متعال به او ارزاني داشته بود، پايه‌هاي حكومت اسلامي را در شرايط بحراني زمان خودش قوت بخشد و ضمن رويارويي با مرتدان، به فضل و توفيق خداوند گام‌هاي استواري در راهبري امت بردارد. در اين پهنه برخي از صفات بارز ابوبكرt را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:
باور و ايمان ابوبكرt به خداوند متعال، بس بزرگ و محكم بود. او، حقيقت ايمان را شناخت وكلمه‌ي توحيد، به گونه‌اي سراسر قلب و وجودش را دربرگرفت كه نشانه‌هايش، در عملكرد وي، پديدار گشت و تمام زندگيش را آكنده از نشانه‌ها و فرآيندهاي عمق ايمان و ژرفاي توحيدش نمود. اخلاق ابوبكرt بس والا و رفيع بود و ذره‌اي از كُنش پست و فرومايه در او يافت نمي‌شد. ابوبكرt همواره به دين خدا و رهنمودهاي پيامبرص تمسك مي‌ورزيد و در حقيقت، ايمانش سبب حركت و خيزش، همت و اراده، تلاش و تكاپو، نشاط و بالندگي، جهاد و مجاهده و عزت و سرفرازي بود. او، از يقين وايمان بي‌مانندي برخوردار بود كه هيچ يك از صحابهy را نمي‌توان در ايمان و يقين در حد و پايه‌ي او دانست. ابوبكر بن عياش مي‌گويد: «ابوبكرt به كثرت نماز و روزه از صحابهy پيش نيفتاد و بلكه او به خاطر ايمان و يقيني بر صحابه سبقت گرفت كه در قلبش رسوخ كرده بود.»[1] به همين خاطر گفته‌اند: «اگر ايمان ابوبكرt در مقابل ايمان تمام مؤمنان مورد سنجش و ارزيابي قرار گيرد، ايمان ابوبكرt برتري مي‌يابد.» باري رسول‌خداص از صحابهy پرسيدند: «آيا كسي از شما خوابي ديده است؟» شخصي گفت: «من خواب ديدم ترازويي از آسمان فرو آمد و شما وابوبكرt در آن ترازو وزن شديد و كفه‌ي شما برتر از ابوبكرt گرديد؛ سپس ابوبكر و عمر رضي الله عنهما سنجيده شدند و ابوبكرt سنگين‌تر شد؛ بعد از آن عمر و عثمان رضي الله عنهما وزن شدند و كفه‌ي عمرt سنگين‌تر شد و سپس ترازو به آسمان رفت.» رسول‌خداص اين خواب را بدين‌گونه تعبير فرمودند: «(اين خواب، نشانه‌ي) خلافت نبوت است (كه نوع حكومت پس از پيامبر، خلافتي بر منهج او مي‌باشد) و سپس خداوند، ملك و پادشاهي را به هر كس كه بخواهد، مي‌دهد.»[2]
ابوهريرهt مي‌گويد: يك بار رسول‌خداص پس از نماز صبح رو به مردم كرده و فرمودند: (بينما رجل يسوق بقرة له، قد حمل عليها التفتت إليه البقرة فقالت: إنّي لم أخلق لهذا، إنّما خلقت للحرث.) يعني:«شخصي بر پشت گاوش بار نهاده بود و او را به جلو مي‌راند؛ گاو رو به صاحبش كرد و گفت: من، براي اين خلق نشده‌ام؛ بلكه براي شخم‌زدن آفريده شده‌ام. » مردم از روي شگفت و تعجب گفتند: سبحان‌الله! آيا مي‌شود گاوي سخن بگويد؟ رسول‌خداص فرمودند: (فإنّي اؤمن به و أبوبكر و عمر و بينا راعٍ في غنمه عدا عليه الذئبُ فأخذ منها شاةً فطالبه الراعي حتّي استنقذها منه، فالتفت إليه الذئبُ فقال له: من لها يوم السبعِ، يوم ليس لها راعٍ غيري؟) يعني: «اين، براي من و ابوبكر و عمر قابل باور است.» و باز فرمودند: «چوپاني درميان گوسفندانش بود كه گرگي به ميان گوسفندان جست و گوسفندي گرفت؛ چوپان در پي گرگ رفت و گوسفند را (از چنگالش) رهانيد. گرگ، به چوپان گفت: چه كسي روز سبع[3] را در پيش دارد؟ همان روزي كه چوپاني جز من نيست.» مردم گفتند: «سبحان‌الله! گرگي سخن بگويد؟!»رسول‌خداص فرمودند: (فإنّي اؤمن به و أبوبكر و عمر. و ما هما ثمَّ) يعني: «من و ابوبكر و عمر به اين باور داريم.در حاليكه در آنجا حضور نداشتند»[4]
رسول‌خداص ابوبكرt را خيلي دوست داشتند؛ چراكه ابوبكرt ايمان محكمي داشت و با صدق و اخلاص پايبند اسلام و شريعت خدا بود. محبت رسول‌خداص با ابوبكرt بيش از محبت آن حضرت با ياران ديگرش بود. عمرو بن عاصt مي گويد: رسول‌خداص مرا در جنگ ذات‌السلاسل امير تعيين فرمودند؛ به نزد آن حضرتص رفتم و از ايشان پرسيدم: چه كسي در نزد شما از همه محبوب‌تر و دوست‌داشني‌تر است؟ فرمودند: «عايشه». عرض كردم: از مردها چه كسي را بيش‌تر دوست داريد؟ فرمودند: «پدر عايشه را» گفتم: سپس چه كسي را؟ فرمودند: «عمر بن خطاب را» و همين طور عده‌اي را نام بردند.[5] ابوبكر صديقt به خاطر همين اخلاص و پايبندي به دين خدا و كوششي كه براي نصرت اسلام به‌كار بست، از جانب رسول‌خداص به بهشت بشارت داده شدكه تمام دروازه‌هاي بهشت، او را به سوي خود فرامي‌خوانند. ابوموسي اشعريt مي‌گويد: روزي در خانه وضو گرفتم و با خود گفتم: امروز را در ملازمت و همراهي رسول‌خداص سپري مي‌كنم. به مسجد رفتم و سراغ آن حضرت را گرفتم. به من گفتند كه به فلان طرف رفته‌اند. به دنبال آن حضرتص به راه افتادم و خودم را در محلي به نام چاه اريس به ايشان رساندم. صبركردم تا آن حضرت قضاي حاجت نمايند و وضو بگيرند. سپس به نزد ايشان رفتم. آن حضرتص در دهانه‌ي چاه نشسته و پاهايشان را در حالي از چاه آويزان كرده بودند كه شلوارشان را بالا كشيده بودند و ساق‌هاي ايشان نمايان شده بود. به ايشان سلام كردم و به سمت در باغ به راه افتادم و با خود قصد كردم كه آن روز دربان رسول‌خداص باشم. شخصي در زد؛ پرسيدم: كيستي؟ گفت: ابوبكر هستم. گفتم: اندكي صبر كن و سپس به رسول‌خداص عرض كردم: ابوبكرt اجازه‌ي حضور مي‌خواهد. فرمودند: (إئذن له و بشره بالجنةِ) «به او اجازه‌ بده وارد شود و او را به بهشت، خوش‌خبري و بشارت بده.» در را باز كردم و به ابوبكرt گفتم: بيا داخل كه رسول‌خداص تو را به بهشت بشارت مي‌دهند. ابوبكرt وارد شد و سمت راست رسول‌خداص نشست و مانند آن حضرت شلوارش را بالا زد و پايش را از چاه آويزان كرد.[6]
ابوهريرهt مي‌گويد: رسول‌خداص فرمودند: (من أنفق زوجين مِن شيءٍ مِن الأشياء في سبيل الله دُعي مِن أبواب الجنة يا عبدالله هذا خير، فمن كان مِن أهل الصلاة دعي مِن باب الصلاةِ و مَن كان مِن أهل الجهاد دعي مِنْ باب الجهادِ و من كان مِنْ أهل الصيامِ دعي مِن باب الريانِ و مَن‌كان مِن أهل الصدقةِ دعي مِن باب الصدقةِ) يعني: «كسي كه دو چيز[7] در راه خدا انفاق كند، از دروازه‌هاي بهشت فراخوانده مي‌شود كه اي بنده‌ي خدا! اين، خجسته و نيكو است. (از اين در وارد شو)؛ كسي كه اهل نماز باشد، از در نماز به بهشت فراخوانده مي‌شود و هر كس اهل جهاد باشد، از در جهاد. هر كس اهل روزه باشد، از دروازه‌ي ريان به بهشت فراخوانده مي‌شود و هر كه اهل صدقه باشد، از در صدقه.» ابوبكرt عرض كرد: « آيا كسي هست كه از تمام دروازه‌هاي بهشت به بهشت فراخوانده شود؟» رسول‌خداص فرمودند: (نعم و أرجو أن تكون منهم يا أبابكرٍ)[8] يعني: «بله و من اميدوارم تو اي ابوبكر، يكي از آنان باشي (كه از تمام درهاي بهشت به بهشت فراخوانده مي‌شوند.)»
ابوبكرt از عالم‌ترين و داناترين مردم نسبت به دين خدا و بلكه ترساترين آن‌ها بود و بيش از همه از خدا مي‌ترسيد.[9] اهل سنت بر اين اتفاق نظر و بلكه اجماع دارند كه ابوبكرt عالم‌ترين شخص امت است. دليل اين امر، اين است كه ابوبكرt همواره ملازم و همراه رسول‌خداص بوده است. او، بيش از ديگران در سفر و حضر، شب و روزش را با رسول‌خداص مي‌گذراند و شبانگاهان و پس از نماز عشاء با آن حضرتص مجلس مي‌كرد و با ايشان به قدري درباره‌ي مسايل مسلمانان سخن مي‌گفت كه كم‌تر كسي به اين افتخار مشرف مي‌شد. خود رسول‌خداص نيز هرگاه مي‌خواستند با صحابه در مورد مسأله‌اي مشورت و رايزني كنند، ابتدا با ابوبكرt مشورت ورايزني مي‌فرمودند؛ گاهي به مشورت با ابوبكرt بسنده مي‌كردند و مشورت او را به اجرا مي‌گذاشتند و گاهي پس از مشورت با ابوبكرt با ياران ديگرشان نيز مشورت مي‌نمودند و معمولاً در صورت وجود اختلاف نظر در مشورت ابوبكرt و ديگران، به مشورت ابوبكر عمل مي‌كردند.[10] رسول‌خداص ابوبكرt را به سرپرستي نخستين حج گماشتند و به او مسايل حج را كه حاوي باريك‌ترين و حساس‌ترين احكام مي‌باشد، آموزش دادند؛ قطعاً اگر ابوبكرt از علم وافر و گسترده‌اي برخوردار نبود، به سرپرستي آن حج حساس ومهم گماشته نمي‌شد. ابوبكرt به جاي رسول‌خداص نيز در محراب نماز قرار گرفته كه همين، بيان‌گر جايگاه علمي ابوبكرt مي‌باشد؛ چراكه تنها ابوبكرt در حيات رسول‌خداص به چنين افتخاري نايل شده است. در باب احكام زكات نيز فقها به احكامي در اين مورد اعتماد كرده‌اند كه انسt از ابوبكرt فرا گرفته است. چراكه ابوبكر بيش ازديگران به آموزه‌هاي پيامبرص و ناسخ و منسوخ در اين باب تسلط و آگاهي داشته و همين، طريق فراگيري انسt از ابوبكرt را در مورد مسايل زكات قوت بخشيده است.[11] دانش ابوبكرt در نهايت پختگي و وسعت بوده است؛ زيرا نمي‌توان از ابوبكرt حتي يك اشتباه هم در مورد مسايل شرعي سراغ گرفت و يك گفته‌اش را مخالف نصوص و تصريحات شرعي يافت. اين، در حالي است كه ديگران در اين پهنه دچار لغزش و خطا شده‌اند.[12] ابوبكرt در حضور رسول‌خداص فتوا مي‌داد و قضاوت مي‌نمود كه عمدتاً مورد تأييد رسول‌خداص نيز قرار مي‌گرفت. ابوبكرt تنها كسي است كه در حضور پيامبرص حكم و فتوا صادر مي‌كرد. در صفحات پيشين به اظهار نظر يا حكم ابوبكرt درباره‌ي غنيمت جنگي ابوقتادهt در جنگ حنين و در حضور رسول‌خداص اشاره كرديم. پختگي علمي و دانش وافر ابوبكرt پس از وفات رسول‌خداص نيز پديدار و هويدا گشت؛ امت در دوران خلافت ابوبكرt در هر مسأله‌اي كه دچار اختلاف شد، با حل و فصل خليفه‌ي مسلمانان پس از تبيين و تشريح مسأله‌ي مورد اختلاف بر مبناي كتاب و سنت به هماهنگي و يكنواختي رسيد. اين رويكرد ابوبكرt در تبيين و توضيح مسايل مورد اختلاف، نشانه‌ي كمال علمي وي و شناختش به دلايلي است كه نزاع و قيل و قال را برطرف مي‌سازد. مردم نيز در پي دلايل ابوبكرt قانع مي شدند؛ چراكه او را درست‌كار و راست‌گفتار مي‌شناختند. ابوبكرt در زمان بحراني رحلت رسول‌خداص با موضعي استوار صحابهy را به درك اين حقيقت دردناك قانع نمود و ايمانشان را در آن غم جان‌سوز از آفت بي‌صبري مصون داشت. علاوه بر اين جاي دفن رسول‌خداص را بر اساس آن‌چه از خود آن حضرت شنيده بود، مشخص كرد و بر مبناي آموخته‌هايش از رسول‌خداص و به تأييد تعداد زيادي از صحابه، حكم مشخصي درباره‌ي ميراث آن حضرتص صادر نمود. او با وجود برخي مخالفت‌ها، بي‌درنگ با مرتدان و مانعان زكات جنگيد و بر اعزام لشكر اسامهt تأكيد كرد. ابوبكرt بر اساس فرموده‌ي رسول‌خداص براي صجابه تبيين نمودكه خليفه بايد از قريشيان باشد. زماني كه رسول‌خداص به بنده‌اي از بندگان خدا اشاره كردند كه در مورد دنيا و آخرت به او اختيار انتخاب داده شده، ابوبكرt دانست كه منظور پيامبرص از آن بنده‌ي خدا، خودشان مي‌باشد. در صفحات بعد به اين موضوع خواهيم پرداخت.
رسول‌خداص در مورد ابوبكرt خوابي ديدند كه از آن به علم ابوبكر تعبير شد؛ از عبدالله بن عمر رضي الله عنهما روايت شده كه رسول‌خداص فرمودند: (رأيت كأنّي أعطيت عسًّا، فشربت منه حتّي تملأت فرأيتها تجري في عروقي بين الجلد و اللحم، ففضلت منها فضلة فأعطيتها أبابكرٍ) يعني:«(در خواب) ديدم كه كاسه‌اي پر از شير به من داده شد و از آن به‌گونه‌اي سير نوشيدم كه گويا آن را مي‌ديدم كه در رگ‌هايم و درميان پوست و گوشتم جريان يافته است؛ مقداري از آن شير زياد آمد؛ آن مقدار اضافه را به ابوبكرt دادم.» صحابه عرض كردند: «اي رسول‌خدا! اين، همان علمي است كه خداي متعال به شما داده و شما از آن سرشار گشته‌ و مقداري را نيز به ابوبكرt داده‌ايد.» رسول‌خداص فرمودند: «درست تعبير كرديد.»[13]
ابوبكر صديق چنين باور داشت كه خواب، حق است و در تعبير خواب نيز توانمند بود. او معمولاً پس از نماز صبح از مردم مي‌خواست تا هر كس خواب خوبي ديده، تعريف كند؛ او همواره مي‌گفت: «خواب خوب مسلماني كه با وضو خوابيده، در نزد من از خيلي چيزها بهتر است.»[14] ابن‌عباس رضي الله عنهما مي‌گويد: شخصي نزد رسول‌خداص آمد و گفت: «شب در خواب، سايباني را ديدم كه از آن روغن و عسل برمي‌دارند؛ برخي مقدار زيادي از روغن و عسل جمع مي كردند و برخي هم مقدار كمي؛ در اين ميان ريسماني ديدم كه از آسمان به زمين آويخته بود؛ شما را ديدم كه از آن بالا رفتيد؛ سپس شخص ديگري ريسمان را گرفت و از آن بالا رفت؛ آنگاه شخص ديگري آن را گرفت و بالا رفت. سرانجام شخص ديگري ريسمان را گرفت تا بالا برود، اما ريسمان پاره شد؛ پس از آن دوباره ريسمان به حالت اولش درآمد. ابوبكرt گفت: «اي رسول‌خدا! پدرم فدايت شود؛ شما را به خدا بگذاريد تا من اين خواب را تعبير كنم.» رسول‌خداص به ابوبكرt اجازه دادند تا آن خواب را تعبير كند. ابوبكرt گفت: «آن سايبان، اسلام است و روغن و عسلي كه از آن چكيده، به معنای قرآن مي‌باشد كه برخي (با تلاوت قرآن)از شيريني و حلاوت آن زياد بهره مي‌برند و برخي هم كم و اندك. اما ريسمان آويخته از آسمان به زمين، همان حق و حقيقتي است كه شما بر آن هستيد و به وسيله‌ي آن خدا، شما را بالا مي‌برد و سپس شخصي پس از شما نيز آن ريسمان (دين حق و آموزه‌هاي كتاب و سنت) را مي‌گيرد و بالا مي‌رود. سپس شخص ديگري به همين منوال و وسيله بالا مي‌رود. سپس شخص دیگری آن را مي‌گيرد، اما ریسمان پاره مي‌شود و دوباره وصل مي‌گردد و او هم به وسيله آن بالا مي‌رود». ابوبكرt پس از تعبير خواب به رسول‌خداص گفت: «پدرم فداي شما اي رسول‌خدا، بفرماييد كه آيا درست تعبير كردم يا اشتباه؟» رسول‌خداص فرمودند: «قسمتي را درست گفتي و مقداري هم اشتباه كردي.» ابوبكرt گفت: «به خدا سوگند به من بگوييد كجا اشتباه گفتم.» رسول‌خداص فرمودند: «سوگند نخور».[15]
يك بار عايشه رضي الله عنها در خواب ديد كه سه ماه تابان در خانه‌اش قرار گرفتند. خوابش را براي ابوبكرt تعريف كرد. ابوبكرt خواب عايشه رضي الله عنها را چنين تعبير فرمود: «اگر خوابت به حقيقت بپيوندد، در خانه‌ات سه نفر از بهترين بندگان خدا دفن خواهند شد.» پس از آن‌كه رسول‌خداص رحلت فرمودند، ابوبكرt به عايشه رضي الله عنها فرمود: «اي عايشه! اين بهترين ماه تاباني است كه در خانه‌ات قرار گرفت.»[16] ابوبكرt پس از رسول‌خداص در تعبير خواب، علم و دانش بيش‌تري از ديگران داشت.[17] البته ابوبكرt با وجودي كه درميان صحابه از همه عالم‌تر بود، در عين حال بيهوده سعي نمي‌كرد درباره‌ي چيزي كه نمي‌داند، اظهار نظر كند. روايت شده كه يك بار ابوبكرt آيه‌ي 31 سوره‌ي عبس وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (31) » را خواند؛آن‌جا اين سؤال مطرح شد كه منظور از «أب» در اين آيه چيست؟ هر كس به‌گونه‌اي اظهار نظر كرد. ابوبكرt فرمود: «اين، تكلف و اظهار نظر نابجا است كه ندانسته چيزي گفته شود؛ كدامين زمين مرا در خود جاي مي‌دهد و كدامين آسمان مرا در زير سقفش مي‌گنجاند كه درباره‌ي كتاب خدا چيزي بگويم كه مي‌دانم؟»[18]
دعا و زاري ابوبكرt به پيشگاه الهي
دعا، دروازه‌ي بزرگي است رو به غفران و رحمت الهي كه هرگاه بر بنده‌اي گشوده شود، خير و بركت زيادي به سوي آن بنده سرازير مي‌گردد. هم‌چنين دعا، يكي از بزرگ‌ترين و قوي‌ترين عوامل پيروزي بر دشمن است. ابوبكرt پيوند و رابطه‌ي خوبي با خدا داشت و به كثرت دست به پيشگاه الهي دراز مي كرد.
خداوند متعال مي‌فرمايد: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (60) (غافر:60)
يعني: «پروردگارشما مي‌گويد: مرا (براي رفع نيازها و مشكلاتتان) به فرياد بخوانيد تا (خواسته‌تان را) بپذيرم (و نيازتان را برآورده سازم). همانا كساني كه از عبادت (دعاي)من سرباز مي‌زنند (و خود را از كمك من بي‌نياز مي‌پندارند)، با خفت و خواري در جهنم داخل خواهند شد.»
هم‌چين خداوند متعال مي‌فرمايد: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (186) (بقره:186)
يعني: «و هنگامي كه بندگانم از تو درباره‌ي من بپرسند (كه من دورم يا نزديك، بگو:) من نزديكم و دعاي دعاكنننده را هرگاه كه مرا بخواند، اجابت مي‌كنم. پس آنان هم بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا هدايت يابند.»
ابوبكرt پيوسته همراه رسول‌خداص بود و مي‌ديد كه آن حضرت چگونه خداوند را به فريادرسي و كمك مي‌طلبد و از او درخواست ياري مي‌كند. ابوبكرt كيفيت دعا و عبادت را از رسول‌خداص فرا گرفت و همواره مي‌كوشيد تا دعا و تسبيحش به همان شكل و ساختاري باشد كه آن حضرت به او آموزش مي‌دادند. همين‌جا اين نكته را يادآوري مي‌كنيم كه سزاوار نيست هيچ مسلماني صرفاً به خاطر جمله‌بندي‌هاي زيبا، دعاها و اذكار وارد شده در سنت صحيح را ترك كند يا به سليقه‌ي خود صيغه و ساختاري در ذكر خدا يا درود بر پيامبرص بكار گيرد كه در سنت نيامده است؛ چراكه رسول‌خداص معلم و آموزگار خوبي‌ها است و با آموزش خوبي‌ها به ديگران، راه درست و مستقيم را تبيين فرموده است و از همگان، بيش‌تر مي‌دانسته كه چه بهتر و كامل‌تر مي‌باشد.[19]
در صحيحين آمده است: ابوبكرt به رسول‌خداص عرض كرد: «به من دعايي آموزش دهيد كه در نمازم با آن دعا كنم.» رسول‌خداص فرمودند: «بگو: اللهم إنّي ظَلَمتُ نَفسي ظُلمًا كثيرًا و لا يغفِرُ الذنوبَ إلا أنتَ فاغفِرْ لي مغفرةً مِن عندكَ و ارحَمني إنّك أنتَ الغفورُ الرحيمُ»[20] يعني: «خداوندا! من به خودم ظلم زيادي كردم و كسي جز تو گناهان را نمي‌بخشد؛ پس مرا به آمرزشي از نزد خود بيامرز و مرا مورد رحمتت قرار بده كه تو آمرزنده و مهربان هستي.»
در اين دعا بنده با اظهار گنهكاري خويش و اذعان به قدرت خداوند براي آمرزش و بخشايش و هم‌چنين اعتراف به اين‌كه مغفرت گناهان فقط در قدرت خدا است، به درگاهش عرض نياز و تقاضاي آمرزش و مغفرت مي‌كند و صريح و بي‌واسطه خواسته‌اش را مطرح مي‌نمايد تا پذيرفته گردد. ثنا و ستايش خداوند به وقت دعا، از كامل‌ترين انواع طلب و عرض نياز به درگاه الهي است[21] و در اين دعا خداوند نيز به صفاتي چون آمرزندگي و بخشندگي ستوده مي‌گردد.
در روايتي آمده است كه ابوبكر صديقt به رسول‌خداص عرض كرد: «اي رسول‌خدا! به من دعايي ياد بدهيد كه صبح و شام آن را پيشه‌ي خود سازم.» رسول‌خداص فرمودند: «بگو: (اللهمَّ فاطرَ السمواتِ و الأرضِ عالمَ الغيبِ و الشهادة ربَّ‌ كلِّ‌ شيءٍ‏ و مليكهُ أشهد أن لا إله إلا أنت أعوذُ بكَ مِن شرِّ‌ نفسي و مِن شرِّ‌ الشيطانِ و شركِه و أن أقترفَ علَي نفسي سوءًا أو أجرَّهُ إلي مسلمٍ) اين را هنگام صبح و شام و وقتي كه (خواستي بخوابي و) پهلو بر بستر نهادي، بگو.»[22] معني دعا چنين است: «اي آفريننده‌ي آسمان‌ها و زمين! اي داناي هر نهان و آشكار! اي پروردگار و اي مالك همه چيز! گواهي مي‌دهم كه خداي برحقي جز تو نيست و به تو پناه مي‌برم از شر نفس خود و از شر شيطان و از دامش و به تو پناه مي‌جويم از اين‌كه در حق خود بدي نمايم و گناه كنم يا آن را به مسلمان ديگري روا دارم».
ابوبكرt از رسول‌خداص ياد گرفت كه هيچكس نبايد خودش را از توبه و انابت به خداوند متعال و از استغفار و طلب آمرزش بي‌نياز بپندارد؛ بلكه هر شخصي هميشه به توبه و استغفار نياز دارد. خداوند متعال، مي فرمايد: إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً
73لِیُعَذِّبَ اللّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ وَ یَتُوبَ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً
(أحزاب:72، 73)
يعني: «ما، امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه كرديم و اين‌ها از پذيرش امانت خودداري كردند و از آن ترسيدند و انسان، اين امانت را به دوش گرفت (و مقامي بس بزرگ يافت؛ اما برخي از) انسان‌ها (قدر اين مقام رانمي‌دانند و) واقعاً ستم‌گر و نادانند. خداوند (اين امانت را بر دوش انسان نهاد تا افراد بشر را بيازمايد و) با اين هدف كه مردان و زنان منافق و مشرك را عذاب دهد و بر مردان و زنان مؤمن ببخشايد و خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
اگر انسان، ارزش و مقامش را نشناسد، جهالت كرده و نسبت به خود ستم نموده است. البته فرجام مؤمنان، بخشش و رضاي الهي است. خداوند متعال، در قرآن مجيد تصريح مي‌فرمايد كه توبه‌ي بندگان نيكش را مي‌پذيرد و آنان را مورد رحمت خويش قرار مي‌دهد. در صحيحين حديثي روايت شده كه رسول‌خداص فرموده اند: (لن يدخلَ الجنّةَ أحدٌ بعملِهِ) يعني: «هرگز كسي در قبال عملش به بهشت نمي‌رود و (فقط به رحمت الهي بهشتي مي‌گردد.)» صحابه عرض كردند: شما هم اي رسول‌خدا؟ آن حضرت فرمودند: (و لا أنا إلاّ أن يتغمدني اللهُ برحمتِهِ) «و من هم (به ازاي عملم به بهشت نمي‌روم و) تنها به فضل خدا كه مرا در برگيرد، وارد بهشت مي‌شوم.»[23] در اين حديث به اين نكته تصريح شده كه دخول به بهشت در ازاي اعمال نيك بنده نيست و تنها به فضل و رحمت خدا است كه بنده‌اي در بهشت داخل مي‌شود. اين حديث، هيچ تعارضي با آيه‌ي 24 سوره‌ي حاقه ندارد كه خداي متعال در آن سبب بهره‌مندي بهشتيان را از بهشت، اعمال نيكي بيان مي‌فرمايد كه بهشتيان، در دنيا كرده‌اند؛ خداوند متعال، در اين آيه مي‌فرمايد: كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ «24» يعني: «به سبب كارهاي نيكي كه در ايام گذشته(دنيا) انجام داده‌ايد، گوارا بخوريد و بياشاميد.» ميان حديث رسول‌خداص و اين آيه، هيچ تعارضي نيست؛ چراكه در حديث، ميزان اعمال نيك در قياس با نعمت‌هاي بهشت ناچيز تلقي گرديده و بيان شده كه هيچكس در مقابل عمل يا هم‌سان كرده‌ي نيكش وارد بهشت نمي‌شود و اصلاً نيكي‌هايش در آن حد و جايگاه نيست كه با نعمت دخول در بهشت برابري كند و تنها فضل و رحمت خداست كه بنده را دستگيري مي‌نمايد و به بهشت مي‌برد؛ آيه‌ي 24 سوره‌ي حاقه كه سبب بهره‌مندي بهشتيان از نعمت‌هاي بهشت را اعمال نيك گذشته بيان مي‌كند، مفسران قرآن و شارحان حديث را بر آن داشته تا بدين نكته تصريح كنند كه هرگاه خداوند متعال، بنده‌اي را دوست بدارد، به او توفيق توبه و استغفار مي‌دهد و اصرار و تداوم بر گناه را از او سلب مي‌فرمايد. قطعاً اين پندار كه تداوم و اصرار بر گناه به گنهكار ضرري نمي‌رساند، پنداري است خام و بلكه منحرف و مخالف با كتاب و سنت و اجماع سلف و ائمه؛ زيرا هر كس، ذره‌اي نيكي داشته باشد، نتيجه‌اش را مي‌بيند و هر كس، ذره‌اي بدي داشته باشد، سزايش را مي‌چشد.[24]
ابوبكرt همواره در ياد خدا و توجه به سوي او بود و بسيار تضرع و زاري مي‌نمود و اوقاتش را در دعا و راز و نياز با خداوند متعال سپري مي‌كرد. اين‌جا به پاره‌اي از دعاهايي كه از ابوبكرt روايت شده، اشاره مي‌كنيم:
الف) أَسأَلُكَ تَمَامَ النِّعمةِ في الأشْياءِ كُلِّها وَ الشُّكْرَ لَكَ عَلَيْها حَتَّي تَرضَي وَ بَعْدَ الرِّضا وَ الخيرةَ فَي جَميعِ ما تكونُ إليهِ الخيَرةُ بجميعِ ميسورِ الأمورِ كُلِّها لا بِمَعسورِها يا كريمُ[25]
يعني: «خداوندا! من از تو مي‌خواهم كه نعمتت را در همه چيز بر من تكميل بفرمايي و توفيقم دهي كه براين نعمت‌ها شكرگزارت باشم تا راضي شوي، و پس از آن‌كه راضي و خرسند شدي نيز به من توفيق سپاس‌گزاري عنايت كن؛ اي خداي كريم! از تو مي‌خواهم كه به من توفيق انتخاب و انجام برگزيده‌ترين و بهترين اعمال عنايت فرمايي تا بتوانم راه‌ها و كارهاي ممكن و آسان را در انجام نيكي‌ها در پيش بگيرم، نه آن‌كه راه‌هاي سخت و مشكل فرارويم قرار گيرد.»
ب) اللهمَّ إنّي أَسأَلُكَ الَّذي هو خَيْرٌ لِي فِي عاقِبَةِ الْخَيْرِ؛ اللهمَّ اجْعَلْ آخِرَ ما تُعْطيني مِنَ الْخيرِ رِضوانَكَ وَ الدَرَجاتِ الْعُلي مِنْ جَنّاتِ النَّعيمِ[26]
يعني: «خداوندا! من از تو همان چيزي را مي‌خواهم كه در عاقبت و فرجام نيك، برايم خير و نيكي باشد؛ خداوندا! از تو مي‌خواهم كه آخرين نعمت و داده‌ي نيكت را به من، رضوان و رضايتت و درجات والا در بهشت‌هاي پرنعمت قرار دهي.»
ج) اللّهم اجْعَلْ خَيْرَ عُمري آخِرَه و خيرَ عملي خواتمَه و خيرَ أيامي يومَ ألقاكَ[27]
يعني: «خداوندا! بهترين دوران زندگانيم را واپسين لحظات آن قرار بده و بهترين كرده‌ام را پاياني‌ترين عملم بِنِه؛ و بهترين روزم را آن روزي مقرر بفرما كه تو را در آن روز ملاقات مي‌كنم.»
د) ابوبكرt هرگاه مي‌ديد يا مي‌شنيد كه ديگران، از او تعريف مي‌كنند، چنين دعايي بر زبان مي‌آورد: اللّهم أنتَ أعلمُ بي مِنّي و أنا أعلمُ بنفسي مِنهم؛ اللهم اجْعلْني خيرًا ممّا يَظُنّونَ و اغْفِرْ لي ما لا يعلمونَ و لا تؤاخِذْني بما يقولونَ[28]
يعني: « بارخدايا! تو نسبت به من از خودم آگاه‌تري و من نيز نسبت به خود از اين‌ها، بيش‌تر خبر دارم؛ خداوندا! مرا بهتر از گمان نيكشان نسبت به من قرار بده و گناهانم را كه آنان از آن بي‌خبرند، بيامرز و مرا به آن‌چه ايشان درباره‌ام مي‌گويند (و مرا نيك مي‌پندارند)، بازخواست نفرما.»
گذري كوتاه و مختصر بر پاره‌اي از صفات و فضايل ابوبكرt نموديم؛ در صفحات بعد به بررسي آثار و پيامدهاي تربيت نبوي بر ابوبكرt خواهيم پرداخت كه چگونه به فضل و توفيق الهي، توانست مقام و جايگاهي بي‌نظير بيابد و بتواند بر مبناي ايمان راسخ، پختگي علمي و شاگردي در مكتب پيامبرص سربازي نمونه در خدمت آن حضرت گردد و مراحل و درجات مختلف آن سربازي مقدس را در ركاب رهبرش سپری كند و پس از آن‌كه در مقام خليفه و جانشين پيامبرص قرار بگيرد، به خوبي از عهده‌ي راهبري امت برآيد و به‌رغم طوفان‌هاي شديد و امواج متلاطم، كشتي اسلام را به پيش ببرد و آن را از فتنه‌هاي مواج و تارِ دوره‌ي بحراني پس از وفات رسول‌خداص برهاند و به كرانه‌هاي امن و سلامت برساند.




فصل دوم
وفات رسول اكرمص، سقيفه‌ي بني‌ساعده و اعزام لشكر اسامهt

1ـ وفات رسول اكرمص و ماجراي سقيفه‌ي بني‌ساعده
2ـ بيعت عمومي با ابوبكرt و اداره‌ي امور داخلي جامعه‌ي اسلامي

 




[1]- فضائل الصحابة از امام احمد (1/173)
[2]- ابوداود، شماره‌ي 4634؛ ترمذي، شماره‌ي2288
[3]- اهل لغت و شارحان حديث در مورد كلمه‌ي سبع نظرات متفاوتي داده‌اند. برخي گفته‌اند: سبع، به معناي رستاخيز و روز قيامت است؛ البته بكاربردن اين معنا در اين حديث صحيح به نظر نمي‌رسد؛ چراكه در روز قيامت گرگي وجود ندارد. البته سبع به روزي اطلاق مي‌گردد كه ترس و هراس شديدي در آن وجود دارد؛ اما به هر حال هر يك از اين معاني در مورد اين حديث دور از ذهن و نادرست به نظر مي‌رسد و بهتر آن است كه گفتار آن عده از شارحان حديث را ترجيح دهيم كه گفته‌اند: سبع، يكي از اعياد دوره‌ي جاهلي است كه مردم در آن به جشن و شادي، سرگرم مي‌شدند و از گوسفندانشان غافل مي‌گشتند و به همين خاطر نيز گوسفندانشان طعمه‌ي گرگ مي‌شد. شرح اين حديث را در صحيح مسلم بشرح النووي ج8 ص132 چاپ دار الفكر به سال 1415 هجري بنگريد.(مترجم)
[4]- روايت مسلم، شماره‌ي2388
[5]- بخاري، شماره‌ي3662
[6]- بخاري، شماره‌ي3674
[7]- در روايت ديگري تصريح شده كه منظور از دو چيز (زوجين)، دو اسب يا دو ناقه يا آزاد كردن دو غلام مي‌باشد.(مترجم)
[8]- بخاري، شماره‌ي3666
[9]- تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص58
[10]- ابوبكر الصديق، از محمد مال الله، ص334 و 335
[11]- نگاه كنيد به: صحيح بخاري، شماره‌ي1448
[12]- ابوبكر الصديق أفضل الصحابة و أحقهم بالخلافة، ص60
[13]- الإحسان في تقريب صحيح ابن‌حبان (15/269)
[14]- خطب ابي‌بكر ص 155
[15]- بخاري، كتاب التعبير، شماره‌ي7046
[16]- تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص129
[17]- مرجع سابق، ص130
[18]- فتح الباري (13/258)؛ در سند روايت، ميان ابراهيم نخعي و ابوبكر صديق، انقطاع وجود دارد.
[19]- ابوبكر صديق، نوشته‌ي علي طنطاوي، ص207
[20]- مسلم، شماره‌ي 2705؛ بخاري، شماره‌ي 843
[21]- الفتاوي (9/146)
[22]- روايت ابوداود در الأدب، شماره‌ي 5067؛ ترمذي در الدعوات، شماره‌ي 3529
[23]- بخاري، شماره‌ي 6463
[24]- الفتاوي (11/142)
[25]- الشكر از ابن‌ابي‌الدنيا، شماره‌ي109 ؛ نگاه كنيد به خطب ابي‌بكر، ص39
[26]- خطب ابي‌بكر، ص139
[27]- كنزالعمال، شماره‌ي5030
[28]- أسد الغابة (3/324)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...