مقدمهي مؤلف
إنّ الحمدَ للهِ نحمَدُهُ و نستعينُهُ و نستهديهِ و نستغفرُهُ و نعوذ باللهِ مِنْ شرور أنفسِنا و مِن سيئاتِ أعمالِنا مَن يهدِهِ اللهُ فلاَ مُضِلَّ لَهُ وَ مَن يُضْلِلْ فلا هاديَ لَهُ و أشهدُ أن لا إله إلاّ اللهُ وحده لا شريكَ لهُ وأشهدُ أنَّ محمّداً عبدُهُ و رسولُهُ
خداوند متعال ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿١٠٢﴾ (آل عمران:102)
ترجمه: «اي اهل ايمان! آنچنان كه بايد و شايد، از خدا بترسيد و شما (همواره سعي كنيد، غفلت نكنيد تا اگر مرگتان بناگاه فرارسد،) نميريد مگر كه مسلمان باشيد.»
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا(نساء:1)
ترجمه: «اي مردم! از(خشم و عذاب) پروردگارتان بترسيد؛ پروردگاري كه شما را از يك انسان آفريد و همسرش را از نوع او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان زيادي (برروي زمين) منتشر ساخت. و از (خشم و عذاب) خدايي بترسيد كه همديگر را به او سوگند ميدهيد و بپرهيزيد از اينكه پيوند خويشاوندي را ناديده بگيريد. همانا خداوند، مراقب شما است.»
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیداً
یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً(احزاب:70و71)
يعني: «اي مؤمنان! از خدا بترسيد و سخن حق و درست بگوييد(كه در نتيجه) خداوند، اعمالتان را شايسته ميگرداند و گناهانتان را ميآمرزد و هر كس كه از خدا و پيامبرش، اطاعت كند، قطعاً به كاميابي بزرگي ميرسد.»
فَيَا رَبِّ لكَ الحَمْدُ كَمَا يَنْبَغِي لِجَلاَلِ وَجهِكَ وَ عَظِيمِ سُلطَانِكَ، لَكَ الحَمْدُ حَتّي تَرْضَي وَ لَكَ الحمد إذَا رَضِيتَ.
از دوران كودكي، اشتياق وافري به سيرت ابوبكر صديق tداشتم؛ بهگونهاي كه شيفته و دلباختهي مطالعه يا شنيدن سيرت آن بزرگوار بودم. روزها گذشت و سالها سپري شد و خداي متعال، به من توفيق تحصيل در دانشگاه اسلامي مدينهي منوره را عنايت فرمود. يكي از مواد درسي تاريخ اسلامي در دانشگاه، تاريخ خلفاي راشدين بود. استاد اين درس، به كتاب تاريخ اسلامي شيخ محمود شاكر، بسنده نكرد واز ما خواست كه البدايه و النهايه از ابنكثير و همچنين الكامل از ابناثير را نيز مطالعه كنيم و در آموزههاي درس تاريخ بهكار گيريم. اين رهنمود استاد و توفيق الهي، ما را بيش از پيش با شخصيت و دوران ابوبكر صديقt، آشنا كرد. همينطور، هنگامي كه پاياننامه دكتراي خود را در دانشگاه اسلامي امدرمان تحت عنوان «فقه التمكين في القرآن الكريم و أثره في تاريخ الامة» ارائه كردم وبا توجه به اينكه اين بحث، در سه بخش قرآن، سيرت نبوي وسيرت خلفا، بيش از 1200 صفحه شده بود، استاد راهنما پيشنهاد كرد كه به همان بخش نخست، يعني «فقه التمكين في القرآن الكريم» بسنده كنم. اين پيشنهاد و برنامهبندي استاد ناظر به تأييد شوراي دانشكده و كميتهي بررسي رسيد و قرار بر آن شد كه پس از بررسي كميته، دو بخش ديگر را نيزدر بحث (فقه التمكين في السيرة النبوية و فقه التمكين عند الخلفاء الراشدين) آغاز كنم و به انجام برسانم.
نگارش كتاب پيش روي شما، به توفيق الهي و با عنايت و توجه استاد ناظر بر پاياننامهي دكتراي بنده و همچنين تشويق و راهنمايي عدهاي از عالمان، دعوتگران و انديشمندان، به انجام رسيده است كه مايهي دلگرمي و قوت قلب اينجانب بودهاند. به گفتهي يكي از همين بزرگواران، شكاف و فاصلهي زيادي ميان مسلمانان امروزي و آن دوران شكوفا ايجاد شده و كار به جايي رسيده كه اولويتبندي درستي در اين زمينه صورت نگرفته و همين، موجب آميختگي برنامهريزي و رديفبندي علمي و اصولي در پهنهي سيرهنگاري و سيرتپژوهي شده است. نمونهي بارز آن، اينكه بسياري از جوانان، بيش از آنكه به مطالعه و بررسي زندگي و سيرت خلفاي راشدين، بپردازند، به سيرت دعوتگران، علما و اصلاحگران روي آوردهاند. اين، در حالي است كه سيرت خلفا، از غنا و پرباري قابل توجهي در زمينههاي سياسي، اخلاقي، اقتصادي، فكري، جهادي و فقهي برخوردار است و ما نيز در حال حاضر، نياز شديدي به بررسي نظري و كاربردي زمينههاي مذكور داريم و بايد همسو با حركت رو به جلوي زمان، در پي ايجاد مؤسساتي اسلامي در راستاي ساماندهي امور قضايي، مالي و اقتصادي، حكومتي و نظامي و لشكري خود بر مبنا و الگوي نظام عصر خلفا باشيم كه در آن زمان توانست روياروي دو تمدن روم و ايران بايستد و حركت فتوحات اسلامي را به پيش ببرد.
آغاز كار و قلمفرسايي در اين زمينه، فقط يك فكر و اراده بود كه به خواست و توفيق خداوند، تحقق يافت؛ خداي متعال، كمكم كرد و سختيهاي فرارويم را آسان نمود كه توانستم بهراحتي، به مراجع و منابع مورد نياز دست يابم. انجام اين كار كه همواره فكر و حواس مرا به خود مشغول نموده و بر حواس و احساسات من غالب شده بود، مرا بر آن داشت كه اين كار مهم را در رأس كارها و اهداف خويش قرار دهم و در همين راستا نيز، بيپروا از سختيها و گرفتاريها، شببيداري كشيدم و خدا را سپاسگزارم كه به من، توفيقي اينچنيني عنايت فرمود.
تاريخ خلفاي راشدين، مملو و آكنده از درسها، پندها و آموزههاي گرانبهايي است كه در كتابهاي مختلف و منابع و مراجع تاريخ، حديث، فقه، ادبيات و تفسير، پخش و پراكنده ميباشد. اين پراكندگي آموزههاي تاريخ خلفا، نيازي شديد و كاري جدي، فراروي ما قرار ميدهد كه براي جمعآوري، ترتيب و نظمبخشي به آن و تحليل و بررسي درست و اصولي سيرت خلفا، دست بهكار شويم. چراكه عرضهي درست و اصولي تاريخ خلافت، مايهي تغذيهي دروني انسان و تهذيب روح و روان است و انديشهها را روشن و ارادهها را قوي ميگرداند و آن را بهگونهاي پخته و پربار ميكند كه ميتوان در ايجاد و پرورش نسلهاي مسلمان بر مبناي روش و منهج پيامبر اكرمص از آن بهره جست. مطالعه و وارسي تاريخ خلافت، ما را در شناخت زندگاني و دوران صحابه كمك ميكند. خداي متعال دربارهي اصحاب چنين فرموده است: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبه:100)
ترجمه: «خداوند، از سبقتگيرندگان و پيشگامان مهاجران و انصار (كه در ايمان، مهاجرت و نصرت، بر ديگران پيشي گرفتند) و از كساني كه بهنيكي، روش آنها را پيمودند، خشنود است و ايشان نيز از خدا خشنودند؛ و خداوند براي آنان، بهشت را آماده ساخته كه در زير (كاخها و درختان) آن، رودخانهها جاري است و (آنان) جاودانه در آنجا ميمانند: اين است رستگاري بزرگ.»
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا(فتح:29)
ترجمه: «محمد، فرستادهي خداست و كساني كه با او هستند، در برابر كافران، شديد و سرسخت و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوز ميباشند و تو، ايشان را (همواره) در ركوع و سجود ميبيني…»
رسولخداص دربارهي صحابه فرموده است: (خير أمتي القرن الذي بعثت فيهم…)[1] يعني: «بهترين امت من، كساني هستند كه درميان آنان مبعوث و برانگيخته شدم.»
عبدالله بن مسعودt ميگويد: هر كه ميخواهد از شخص ديگري الگو پذيرد و به او اقتدا كند، پس راه و روش كساني را در پيش بگيرد كه درگذشتهاند؛ چراكه شخص زنده، همواره ممكن است به فتنه مبتلا گردد. پيشينياني كه درگذشتهاند و بايد به آنان اقتدا نمود، ياران محمد مصطفيص هستند كه برترين افراد اين امت ميباشند. آنان، نيكترين قلبها را دارند و دانش آنها از همه بيشتر است؛ آنان، كساني هستند كه خداوند، آنها را براي همراهي و همصحبتي با پيامبرش و برپاداشتن دينش برگزيد؛ پس فضل و برتري آنان را بشناسيد و راه آنان را دنبال كنيد و تا ميتوانيد خود را به اخلاق و دين آنها، آراسته سازيد كه آنان بر هدايت و راه درست و مستقيم بودند.»[2] صحابهy، ضمن بهكارگيري احكام اسلام، آن را در دنيا گستراندند. دوران صحابه، بهترين دوران امت است؛آنان، قرآن و سنت را به امت رساندند. آري، تاريخ صحابهy گنجينهي گرانبهايي است كه ذخيرهها و اندوختههاي فكري، علمي، فرهنگي، جهادي و خيزش و حركت فتوحات اسلامي و تعامل و پيوند با ديگر اقوام و ملتها را در خود جاي داده است. نسلها و اقشار مختلف امت، ميتوانند در اين تاريخ باشكوه، نشانهها و نمونههايي بيابند كه آنان را در دستيابي به يك زندگاني پربار بر اساس روشهاي درست و رهنمودهاي استوار و هدفمند، ياري ميرساند و در بازشناسي رسالت امت و نقش آن در جهان، به قشرهاي مختلف امت اسلامي، كمك ميكند. دشمنان اسلام اعم از يهوديان، مسحيان، مادهباوران و… به تأثير عميق و وافر تاريخ اسلامي در ايجاد و پرورش شخصيتهاي قوي فكري و عملي و همچنين خيزش و فوران نيروهاي دروني امت، پي برده و از اينرو همواره كوشيدهاند تا با ايجاد تغيير و دگرگوني در تاريخ اسلام و زشت جلوه دادن گذشتهي پرافتخار امت، در آن، شك وشبهه ايجاد كنند؛ دستهاي ناپاك دشمنان گذشتهي امت و همچنين دستهاي خاورشناسان عصر حاضر، در پسِ اين تلاش شوم، هويدا است. دشمنان اسلام، همواره كوشيدهاند تا تاريخ اسلام را به سمت و سويي بكشند كه بتوانند آن را تحريف كرده و از آن، سيمايي زشت نشان دهند. دشمنان اسلام كه چارهي شكست اسلام و مسلمانان را در تحريف تاريخ پرافتخار امت ديدند، همواره سعي كردند تا بر ضد مسلمانان، براي نابودي اسلام و فروپاشي حكومت اسلامي و پايههاي عقيدتي و ديني مسلمانان و پراكندگي و تفرقهي آنان، دسيسه بچينند و براي رسيدن به اين هدف شوم، اخبار و داستانهايي دروغين سر هم كردند. از جمله دسيسهگريهاي دشمن، ميتوان به شايعهپراكني و توطئهچيني بر ضد خليفهي سوم عثمان بن عفانt اشاره كرد؛ در آتشافروزي اين فتنهي بزرگ كه به شهادت حضرت عثمانt منجر شد، عبدالله ابن سباي يهودي و پيروانش، نقشي فعال و اساسي داشتهاند. تاريخ، دست پنهان اين دشمنان را در برافروختن آتش فتنه در جنگ جمل (پس از گفتگوي صلح درميان دو طرف)، برملا ساخته است. از اينرو دست دسيسهگر و توطئهچين اين گروه، در تمام جريانهايي كه به قصد نابودي اسلام و مسلمانان شكل گرفت، مشهود ميباشد. از ديگر سو، روايات ضعيف و موضوعي كه در برخي گزارشهاي تاريخي آمده، سيماي صحابه را بد وانمود كرده است. مانند ماجراي حكميت كه با دروغپردازي و متهم نمودن برخي از صحابه به فريبكاري و يا جاهطلبي، چهرهاي زشت از آنان ترسيم ميكند. قطعاً جريان شكلگيري چنين رواياتي، سمت و سويي توطئهآميز دارد كه ميخواهد، غيرمستقيم، اسلام را بدنام و زشت بنمايد. اين جريان هدفمند از آن جهت شكل گرفته كه اگر در مقام والاي صحابه، شك و ترديدي ايجاد شود، اسلام نيز زير سؤال ميرود؛ چراكه كسي جز آنان، اسلام را به نسلهاي بعدي نرسانده است و ايجاد شك و شبهه در عدالت صحابه و عدم اعتماد به آنان، يعني ايجاد ترديد و شبهه دربارهي صحت و سلامت اسلام.
خاورشناسان و دنبالهروان كور آنها، همواره به بزرگنمايي روايات ساختگي و دروغين پرداخته و با محور قرار دادن چنين مباحثي، گستراندن روايات دروغين را غنيمت دانستهاند تا از آن به عنوان ابزاري در جهت نكوهش و بد نماياندن اسلام و ريختن آبرو و حرمت صحابهي كرام، بهره گيرند.
دشمنان، همواره كوشيدهاند تا شكل و ساختار تاريخ اسلام را مطابق اهداف شوم خود، ترسيم نمايند و متأسفانه، برخي از مورخان و تاريخنگاران مسلمان نيز از روشها و برنامههاي هدفمند و جهتدار دشمنان اسلام، اثر پذيرفتهاند و بدين ترتيب نوشتارهاي آنان در موضوع تاريخ در دهههاي گذشته، برگرداني ازنوشتههاي دشمنان اسلام شده است. شايد دليل اين غفلت و اشتباه بزرگ، اين باشد كه تاريخنگاران ما از حقيقت، روح و سرشت اسلام، تصور درستي ندارند. چراكه تاريخنگاري اسلامي نيازمند شناخت حقيقت انديشهي اسلامي و درك نگرش دين بر زندگي، رخدادها و راستانديشي باورهاي اسلامي دربارهي ارزشها و پايههاي فكري و اخلاقي انسانها ميباشد؛ بنابراين تاريخنگار بايد از تأثير انديشهي اسلامي بر روان و فكر آدمي آگاه باشد و بداند كه چگونه حقيقت اسلام، شخصيت و هويت دروني و بروني انسانها را شكل ميدهد. البته وارسي و مطالعهي شخصيتهاي اسلامي، پختگي ودانش زيادي ميطلبد تا بر مبناي دادهها و باورهاي اسلامي، بتوان از آنان رفع اتهام نمودكه اين مسأله در شكلگيري و جهتگيري منشها درزندگي و برخورد با رويدادهاي متفاوت،از جايگاه ويژهاي برخوردار است: در پهنهي شناسايي خميره وسرشت باورهاي اسلامي و زدودن اتهامات واردشده برشخصيتها و الگوهاي چهره و نمونهي ديني، تنها نويسندهاي موفق است كه با تمام وجود، باورهاي اسلامي را پذيرفته و بر اساس داشتههاي دروني و باورهاي ژرف و باطني خويش، در تاريخ و شخصيتهاي اسلامي، سير و پژوهش نمايد نه بر پايهي آنچه با ذهن سرد و خالي خويش، از بيرون دريافت كرده است.[3] البته به علت نبود اين اسلوب درست، بسياري ازنويسندگان، اديبان و تاريخنگاران معاصر، به زشتنمايي سيماي سلف اين امت مبتلا گشته و صحابه را افرادي دنياپرست و چپاولگر معرفي نمودهاند كه براي دستيابي به خواستهها و اهدافشان و چيرگي بر دشمنان، از هيچ كاري و از جمله كشت و كشتار و خونريزي، كوتاهي نكردهاند. آري كساني كه به چنين باورها و نمايههاي زشتي دربارهي صحابه رسيدهاند، از فهم و شناخت حقيقت آن نسل تربيتيافته در مدرسهي محمد مصطفيص دور بوده و رنگ و روي اسلامي، عقيدهي اسلامي و اصول اسلامي نداشتهاند. چنين نوشتارهايي، زمينهي پيدايش نسلي بوده كه از تاريخ گذشتهاش، چيزي جز جنگ، خونريزي و فريب و حيلهگري، نميشناسد و سيماي عموم صحابه را زشت و كريه، نشان ميدهد. متأسفانه برخي از مسلمانان نيز بدون آنكه حقيقت چنين دروغهايي را بدانند، اين دروغها و اراجيف را تكرار ميكنند؛ در صورتي كه اين دروغها، بيآنكه از صحت تاريخي برخوردار باشد، فقط در برخي از كتابها آمده و جاي تأمل و بررسي دارد.[4]
بازنگري تاريخ اسلامي به روشي درست و اصولي، براي امت اسلامي يك ضرورت گريزناپذير است. از آنجا كه خداوند، حامي و پشتيبان دين اسلام است، چنين خواسته تا برخي از پژوهشگران و نويسندگان، در جهت ريشهيابي مسايل تاريخي، دست به قلم ببرند و در پهنهي تاريخ صحابه، به تحقيق و بررسي رخدادها و تصحيح اخبار و روايات تاريخي، همت گمارند و ساختهها و پرداختههاي دروغين اراجيفپردازان و دروغگويان را برملا سازند. آري، اين، از فضل خداي متعال است كه امامان فقه و حديث، بهكثرت در نوشتارهاي خود، به روايتهاي صحيح پرداخته و دروغها و تهمتهاي ساختگي دروغپردازان را نقد و نفي نمودهاند.[5] بنده در نگارش اين كتاب، شيوهي آن بزرگان را در پيش گرفته و به همهي منابع و مراجع قديمي و جديد در موضوع تاريخ، سركشيدهام؛ البته تلاش من بر اين بوده كه در بررسي دوران خلفاي راشدين، صرفاً به كتابهاي مشهور تاريخ و از جمله طبري، ابناثير و ذهبي بسنده نكنم و كوشيدهام به كتابهاي تفسير، حديث و شروح آن و همچنين به كتابهايي كه دربارهي بررسي اوضاع و احوال راويان، به نگارش درآمده، مراجعه كنم؛ بنده با بررسي و مطالعهي اين كتابها، موارد تاريخي ارزشمند و پرباري يافتم كه دسترسي به آن، در كتابهاي مشهور و متداول تاريخي مشكل ميباشد. دليل اينكه سيرت نگاري خلفا را از ابوبكر صديقt آغاز كردم، اين است كه او، سرور و بزرگ خلفا است. رسول اكرمص ما را به پيروي روش و سنت خلفا و رهيابي به وسيلهي رهنمودهاي آنان دستور داده و فرمودهاند: (عليكم بِسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدينَ المهديين من بعدي)[6] «بر شما باد (كه از) سنت من و سنت خلفاي راشدين پس از من (اطاعت و پيروي كنيد.)» ابوبكرt پس از پيامبران، در والاترين و برترين مقام صدق و نيكي قرار دارد؛ وي، برترين صحابي رسولخداص و عالمترين و داناترين آنها ميباشد. رسولخداص دربارهي ابوبكرt فرمودهاند: (لو كنت متخدًا خليلاً لاتخذت أبابكر و لكن أخي و صاحبي)[7] «اگر كسي را به عنوان دوست صميمي انتخاب ميكردم، قطعاً ابوبكر را به دوستي ميگرفتم و اما او، برادر و يار من است.» همچنين فرمودهاند: (اقتدوا بالَّذَيْنِ من بعدي: أبوبكر و عمر.)[8] «به دو نفري كه پس از من هستند، اقتدا كنيد: ابوبكر و عمر» عمر بن خطابt دربارهي ابوبكر صديقt چنين گواهي داده است كه: «تو، آقا و بهترين ما هستي و از همه در نزد رسولخداص محبوبتر و دوستداشتنيتري»[9] باري محمد بن حنيفه از علي بن ابيطالبt پرسيد: «بهترين مردم، پس از رسولخداص چه كسي است؟» عليt فرمود: «ابوبكرt»[10]
زندگاني ابوبكرt، صفحهي درخشاني از تاريخ اسلامي است كه پرتو آن، سراسر تاريخ را در برگرفته و همه را خيره و مبهوت نموده است. آن دوران بينظيري كه تاريخ جوامع، هرگز چنان شوكت، عظمت، اخلاص، جهاد و دعوتي را به خود نديده كه تا اين حد، بر پايههاي ارزشمند فكري و عقيدتي استوار باشد. بنده در نگارش روايات واردشده دربارهي ابوبكر و زندگاني و عصر وي، مراجع و منابع مختلف را مورد بررسي قرار دادم و مطالبي را كه پيرامون عصر و شخصيت صديقt در كتابها آمده بود، تخريج كرده و پس از مرتب نمودن مطالب، به تحليل و بررسي آن پرداختم تا آنچه پيش رو داريد، براي دعوتگران، سخنوران، علما، سياستمداران، روشنفكران و دانشپژوهان و دولتمردان، مفيد واقع شود و آنان بتوانند در زندگي و كارهايخويش، از نمونهها و دادههاي ارزشمند اين دوران، بهخوبي الگوبرداري نمايند و بر همين اساس، راهي را در پيش بگيرند كه مايهي موفقيت و رستگاري دنيا و آخرتشان ميباشد.
در اين كتاب، به بررسي ويژگيها و فضايل ابوبكر صديقt پرداختهام و ضمن اشاره به همراهي ابوبكرt با رسولخداص و حضور وي در ميادين جهاد، زندگاني آن بزرگوار را در جامعهي مدني و همچنين مواضع و نظرات روشن و استوارش را در جريان وفات رسولخداص كه منجر به ثبات امت شد، به قلم كشيده و جريان سقيفهي بنيساعده و رايزني و گفتگوي مهاجرين و انصار را در آنجا، بررسي كردهام و شبهات و دروغهايي را كه به صورتي جهتدار دربارهي سقيفهي بنيساعده، ساخته و پرداخته شده، روشن و برملا نمودهام. در اين كتاب، نظر روشن و قاطع ابوبكرt دربارهي ارسال لشكر اسامهt و درسهايي كه در اين موضع مشخص از قبيل شورا، دعوت، ساماندهي امور، پيروي بيچون و چرا از رسولخداص، بازگشت به كتاب و سنت درمواقع اختلاف نظر و همچنين آداب جهاد و ديگرآموزههايي كه در فرستادن لشكر اسامه، وجود دارد، بيان شده است. ماجراي ارتداد و اسباب شكلگيري آن و گونههاي مختلف ارتداد و آغاز پيدايش آن در روزهاي پاياني حيات پيامبرص، از ديگر مطالب اين كتاب است كه به بيان موضع صديقt در برابر مرتدين و شيوههاي آن بزرگوار براي رويارويي با مرتدها و سركوب فتنهي آنان ميپردازد. در اين مبحث شايستگيهاي ابوبكرt كه به توفيق الهي جريان ارتداد را نابود كرد، بيان شده است. در كتاب پيش رويتان، دوران ابوبكر صديقt و شاخصهاي حكومت اسلامي و همچنين ويژگيهاي نسلي كه به قيادت و پيشوايي ابوبكر، خلافت و حكومت اسلامي را شكل دادند، پردازش ميشود و سياست صديقt در جريان رويارويي با دخالت بيگانگان در قلمرو خلافت اسلامي، مورد بررسي قرار ميگيرد. البته بنده در اين كتاب به مهمترين پيامدهاي جريان ارتداد و برتري و تمايز اسلام بر ديگر باورها و منشها پرداختهام؛ در اين مبحث، ضرورت وجود مركزيت و پايگاهي استوار در قالب رهبري و قيادت جنبشها و حركتهاي فاتحانه و نيز ضرورت برخورداري پيشوا از دانشي عميق و كاربردي، بيان شده است تا اين سنت الهي كه «حيلهگري، دامنگير حيلهگران ميشود»، روشن گردد. استقرار نظامي سازمانيافته به عنوان دستاورد ابوبكر صديقt پس از يك دوره آشفتگي، نشاندهندهي شايستگيهاي او است. بنده، ضمن پرداختن به همهي اين موارد، از فتوحات ابوبكر و برنامهها و اقدامات بزرگش در فتح عراق نوشته و قلم خود را با فرماندهي بزرگ لشكر اسلام خالد بن وليدt همراه كردهام كه شمال و جنوب عراق را در مجموعهاي از نبردها و جبههها، به سرزمين اسلام ضميمه كرد. همان نبردهايي كه در آن، قهرمانيهاي كمنظير مثني بن حارثه، قعقاع بن عمرو و خالد بن وليد و ديگر لشكريان پيروزمند، پديدار گشت و نخستين گام براي تداوم فتوحات پس از ابوبكر صديقt (در دوران خلافت عمرt و ديگر خلفا)، قرار گرفت تا تاريخ اين امت را در پيام ارزنده و والايش براي نشر دين خدا و جهاد در راه او، درخشنده و افتخارآميز بگرداند. در اين كتاب، نامههاي رد و بدلشده درميان ابوبكر، خالد بن وليد و عياض بن غنمy را دربارهي جنگها و فتوحات عراق، آورده و به اقدامات ابوبكر صديقt در جريان فتوحات شام پرداختهام كه چگونه (با عزم و ارادهاي استوار، مشورت و رايزني با بزرگان صحابه و فراخوان اهل يمن براي همراهي با لشكر اسلام به قصد فتح شام و رويارويي با روم)، دست بهكار شد؛ رهنمودهاي ابوبكرt به لشكريان و فرماندهان، بدرقهي آنان بههنگام حركت لشكر و گسيل قواي پشتيباني و نيروهاي انساني به ميادين نبرد و كمكرساني به مجاهدان از طريق ارسال جنگافزار و خواربار و مواد غذايي مورد نياز رزمندگان، انتقال خالد بن وليدt از عراق به شام و جنگهاي اجنادين و يرموك، از ديگر مسايل مورد بحث ما، در اين كتاب ميباشد. بنده از خلال پرداختن به فتوحات اسلامي دوران ابوبكر صديقt، برخي از سياستهاي خارجي وي را مورد بررسي قرار دادهام كه از آن جمله ميتوان اشاره كرد به: ارائهي نمايي باشكوه و قدرتمند از اسلام به ساير ملتها و تداوم جهادي كه رسولخداص به آن فرمان دادهاند، عدالتگستري و مهرورزي درميان مردم مناطق فتحشده، برداشتن فشارها و تمام گونههاي زور و اجبار از مردم، برچيدن عوامل فاصلهانداز درميان دعوتگران و عموم مردم تا با رفع چنين عواملي،پيوند و رابطهاي محكم و استوار درميان تمام اقشار جامعه، برقرار گردد. در اين كتاب، پارهاي از برنامهها و شيوههاي جنگي و جهادي ابوبكرصديقt را به نگارش درآوردهام؛ از جمله: پرهيز از شتابزدگي در ورود به قلمرو دشمن، توان بالاي ابوبكر در فراخوان و بسيج نيروهاي رزمنده، عملات منظم و پيوستهي كمكرساني به مجاهدان، هدفمند نمودن جنگها و افضل دانستن و برتر معرفي كردن حضور در صحنهي جنگ و جهاد، عزل و نصب اميران و فرماندهان، ايجاد تحول و دگرگوني در شيوهها و استراتژيهاي جنگي، و توجه وافر به اينكه ارتباط او با فرماندهان لشكرها همواره برقرار و در عين حال سالم و بدور از نفوذ جاسوسهاي دشمن باشد. بنده از خلال وصايا و سفارشهاي ابوبكر صديقt به فرماندهان لشكرها به تبيين حقوق الهي پرداخته و از آخرين روزهاي زندگي آن بزرگوار سخن گفتهام كه چه اقداماتي براي تعيين خليفهي پس از خود انجام داد و آخرين دعا و گفتهي ابوبكر را آوردهام كه در واپسين لحظات حياتش فرمود: » يعني: «مرا در حال مسلماني بميران و به صالحان و نيكوكاران ملحق فرما.»
در اين كتاب كوشيدهام، چگونگي شناخت صديق اكبرt نسبت به اسلام را تبيين كنم و از كيفيت زندگي او در دنيا و چگونگي اثرگذاري وي بر جريانهاي دورانش، بنگارم. در اين كتاب جنبههاي مختلف شخصيت ابوبكر صديقt را در زمينههاي سياسي، نظامي و اداري بررسي كرده و از زندگيش در جامعهي اسلامي به عنوان يكي از افراد آن و پس از آنكه خليفهي رسولخداص شد، نوشتهام و بر نقش ابوبكرt به عنوان دولتمرد بينظيري در دستگاه حكومت اسلامي تأكيد كردهام.. در اين كتاب به مباحثي از قيبل سياستهاي داخلي، خارجي و شيوههاي اداري ابوبكرt در ادارهي خلافت اسلامي و تشكيل دستگاههاي قضايي در دوران او اشاره شده تا بهخوبي بتوانيم از تحولات و پيشرفتهاي دوران خلافت راشده و تاريخ اسلامي، بهره ببريم.
اين كتاب، عظمت و جايگاه والاي ابوبكرصديقt را روشن ميسازد و براي خواننده، ثابت ميكند كه او، در ايمان، علم، انديشه، بيان، خلقوخوي و همينطور آثار و نتايجي كه به بار آورده، بزرگ و بينظير است و گويا تمام خوبيها را در خود جمع كرده و با فهم و شناخت عميقش از اسلام و پيوند با آن و رابطهي بزرگش با خداي متعال و پيروي بيچون و چرا از رسول اكرمص، شخصيت بزرگ و والايي از خود ايجاد نموده است.
ابوبكرt از آن دسته پيشواياني است كه سيرت و راه آنان به نگارش در ميآيد تا مردم، به اقوال و كردههايشان در زندگي دنيا درآميزند و آن را پيشهي خود سازند. چراكه سيرت ابوبكرt، از قويترين مصادر ايماني است كه عاطفه و احساس درست اسلامي به همراه فهم و شناخت صحيح از دين را به ارمغان ميآورد. همين نكته، مرا بر آن داشت تا بهقدر توان و گسترهي دانش خود، پيرامون شخصيت و دوران ابوبكرصديقt قلم فرسايم كه قطعاً در اين پهنه، بينقص و بدون خطا و لغزش نخواهم بود. اين عمل را به قصد رضاي خدا و بدون هيچ چشمداشت ديگري انجام دادهام و اميد آن دارم كه مشمول ثواب و بخشش خداوند قرار گيرم. از الله متعال ميخواهم كه مرا در اين مهم ياري رساند و اين اثر را، مفيد گرداند. خداوند، بهترين اسمها را دارد و شنواي نيازهاي ما است. ترتيب و بخشبندي كتاب حاضر به صورت زير است:
[1]– روايت مسلم (4/1964و1964)
[2]– شرحالسنة از بغوي (1/214و215)
[3]– نگاه كنيد به: مقدمهي استاد سيد قطب رحمه الله بر كتاب خالد بن وليد، نوشتهي شيخ صادق عرجون، ص5
[4]– نگاه كنيد به: ابوبكر الصديق، نوشتهي محمد مالالله، ص15
[5]– المنهج الإسلامي لكتابة التاريخ، دكتر محمد محزون، ص4
[6]– سنن ابيداود (4/201)؛ ترمذي (5/44)
[7]– بخاري، شمارهي3656
[8]– صحيح سنن الترمذي از آلباني رحمه الله (3/200)
[9]– روايت بخاري، شمارهي3668
[10]– بخاري، شمارهي3671
إنّ الحمدَ للهِ نحمَدُهُ و نستعينُهُ و نستهديهِ و نستغفرُهُ و نعوذ باللهِ مِنْ شرور أنفسِنا و مِن سيئاتِ أعمالِنا مَن يهدِهِ اللهُ فلاَ مُضِلَّ لَهُ وَ مَن يُضْلِلْ فلا هاديَ لَهُ و أشهدُ أن لا إله إلاّ اللهُ وحده لا شريكَ لهُ وأشهدُ أنَّ محمّداً عبدُهُ و رسولُهُ
خداوند متعال ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿١٠٢﴾ (آل عمران:102)
ترجمه: «اي اهل ايمان! آنچنان كه بايد و شايد، از خدا بترسيد و شما (همواره سعي كنيد، غفلت نكنيد تا اگر مرگتان بناگاه فرارسد،) نميريد مگر كه مسلمان باشيد.»
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا(نساء:1)
ترجمه: «اي مردم! از(خشم و عذاب) پروردگارتان بترسيد؛ پروردگاري كه شما را از يك انسان آفريد و همسرش را از نوع او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان زيادي (برروي زمين) منتشر ساخت. و از (خشم و عذاب) خدايي بترسيد كه همديگر را به او سوگند ميدهيد و بپرهيزيد از اينكه پيوند خويشاوندي را ناديده بگيريد. همانا خداوند، مراقب شما است.»
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیداً
یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً(احزاب:70و71)
يعني: «اي مؤمنان! از خدا بترسيد و سخن حق و درست بگوييد(كه در نتيجه) خداوند، اعمالتان را شايسته ميگرداند و گناهانتان را ميآمرزد و هر كس كه از خدا و پيامبرش، اطاعت كند، قطعاً به كاميابي بزرگي ميرسد.»
فَيَا رَبِّ لكَ الحَمْدُ كَمَا يَنْبَغِي لِجَلاَلِ وَجهِكَ وَ عَظِيمِ سُلطَانِكَ، لَكَ الحَمْدُ حَتّي تَرْضَي وَ لَكَ الحمد إذَا رَضِيتَ.
از دوران كودكي، اشتياق وافري به سيرت ابوبكر صديق tداشتم؛ بهگونهاي كه شيفته و دلباختهي مطالعه يا شنيدن سيرت آن بزرگوار بودم. روزها گذشت و سالها سپري شد و خداي متعال، به من توفيق تحصيل در دانشگاه اسلامي مدينهي منوره را عنايت فرمود. يكي از مواد درسي تاريخ اسلامي در دانشگاه، تاريخ خلفاي راشدين بود. استاد اين درس، به كتاب تاريخ اسلامي شيخ محمود شاكر، بسنده نكرد واز ما خواست كه البدايه و النهايه از ابنكثير و همچنين الكامل از ابناثير را نيز مطالعه كنيم و در آموزههاي درس تاريخ بهكار گيريم. اين رهنمود استاد و توفيق الهي، ما را بيش از پيش با شخصيت و دوران ابوبكر صديقt، آشنا كرد. همينطور، هنگامي كه پاياننامه دكتراي خود را در دانشگاه اسلامي امدرمان تحت عنوان «فقه التمكين في القرآن الكريم و أثره في تاريخ الامة» ارائه كردم وبا توجه به اينكه اين بحث، در سه بخش قرآن، سيرت نبوي وسيرت خلفا، بيش از 1200 صفحه شده بود، استاد راهنما پيشنهاد كرد كه به همان بخش نخست، يعني «فقه التمكين في القرآن الكريم» بسنده كنم. اين پيشنهاد و برنامهبندي استاد ناظر به تأييد شوراي دانشكده و كميتهي بررسي رسيد و قرار بر آن شد كه پس از بررسي كميته، دو بخش ديگر را نيزدر بحث (فقه التمكين في السيرة النبوية و فقه التمكين عند الخلفاء الراشدين) آغاز كنم و به انجام برسانم.
نگارش كتاب پيش روي شما، به توفيق الهي و با عنايت و توجه استاد ناظر بر پاياننامهي دكتراي بنده و همچنين تشويق و راهنمايي عدهاي از عالمان، دعوتگران و انديشمندان، به انجام رسيده است كه مايهي دلگرمي و قوت قلب اينجانب بودهاند. به گفتهي يكي از همين بزرگواران، شكاف و فاصلهي زيادي ميان مسلمانان امروزي و آن دوران شكوفا ايجاد شده و كار به جايي رسيده كه اولويتبندي درستي در اين زمينه صورت نگرفته و همين، موجب آميختگي برنامهريزي و رديفبندي علمي و اصولي در پهنهي سيرهنگاري و سيرتپژوهي شده است. نمونهي بارز آن، اينكه بسياري از جوانان، بيش از آنكه به مطالعه و بررسي زندگي و سيرت خلفاي راشدين، بپردازند، به سيرت دعوتگران، علما و اصلاحگران روي آوردهاند. اين، در حالي است كه سيرت خلفا، از غنا و پرباري قابل توجهي در زمينههاي سياسي، اخلاقي، اقتصادي، فكري، جهادي و فقهي برخوردار است و ما نيز در حال حاضر، نياز شديدي به بررسي نظري و كاربردي زمينههاي مذكور داريم و بايد همسو با حركت رو به جلوي زمان، در پي ايجاد مؤسساتي اسلامي در راستاي ساماندهي امور قضايي، مالي و اقتصادي، حكومتي و نظامي و لشكري خود بر مبنا و الگوي نظام عصر خلفا باشيم كه در آن زمان توانست روياروي دو تمدن روم و ايران بايستد و حركت فتوحات اسلامي را به پيش ببرد.
آغاز كار و قلمفرسايي در اين زمينه، فقط يك فكر و اراده بود كه به خواست و توفيق خداوند، تحقق يافت؛ خداي متعال، كمكم كرد و سختيهاي فرارويم را آسان نمود كه توانستم بهراحتي، به مراجع و منابع مورد نياز دست يابم. انجام اين كار كه همواره فكر و حواس مرا به خود مشغول نموده و بر حواس و احساسات من غالب شده بود، مرا بر آن داشت كه اين كار مهم را در رأس كارها و اهداف خويش قرار دهم و در همين راستا نيز، بيپروا از سختيها و گرفتاريها، شببيداري كشيدم و خدا را سپاسگزارم كه به من، توفيقي اينچنيني عنايت فرمود.
تاريخ خلفاي راشدين، مملو و آكنده از درسها، پندها و آموزههاي گرانبهايي است كه در كتابهاي مختلف و منابع و مراجع تاريخ، حديث، فقه، ادبيات و تفسير، پخش و پراكنده ميباشد. اين پراكندگي آموزههاي تاريخ خلفا، نيازي شديد و كاري جدي، فراروي ما قرار ميدهد كه براي جمعآوري، ترتيب و نظمبخشي به آن و تحليل و بررسي درست و اصولي سيرت خلفا، دست بهكار شويم. چراكه عرضهي درست و اصولي تاريخ خلافت، مايهي تغذيهي دروني انسان و تهذيب روح و روان است و انديشهها را روشن و ارادهها را قوي ميگرداند و آن را بهگونهاي پخته و پربار ميكند كه ميتوان در ايجاد و پرورش نسلهاي مسلمان بر مبناي روش و منهج پيامبر اكرمص از آن بهره جست. مطالعه و وارسي تاريخ خلافت، ما را در شناخت زندگاني و دوران صحابه كمك ميكند. خداي متعال دربارهي اصحاب چنين فرموده است: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبه:100)
ترجمه: «خداوند، از سبقتگيرندگان و پيشگامان مهاجران و انصار (كه در ايمان، مهاجرت و نصرت، بر ديگران پيشي گرفتند) و از كساني كه بهنيكي، روش آنها را پيمودند، خشنود است و ايشان نيز از خدا خشنودند؛ و خداوند براي آنان، بهشت را آماده ساخته كه در زير (كاخها و درختان) آن، رودخانهها جاري است و (آنان) جاودانه در آنجا ميمانند: اين است رستگاري بزرگ.»
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا(فتح:29)
ترجمه: «محمد، فرستادهي خداست و كساني كه با او هستند، در برابر كافران، شديد و سرسخت و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوز ميباشند و تو، ايشان را (همواره) در ركوع و سجود ميبيني…»
رسولخداص دربارهي صحابه فرموده است: (خير أمتي القرن الذي بعثت فيهم…)[1] يعني: «بهترين امت من، كساني هستند كه درميان آنان مبعوث و برانگيخته شدم.»
عبدالله بن مسعودt ميگويد: هر كه ميخواهد از شخص ديگري الگو پذيرد و به او اقتدا كند، پس راه و روش كساني را در پيش بگيرد كه درگذشتهاند؛ چراكه شخص زنده، همواره ممكن است به فتنه مبتلا گردد. پيشينياني كه درگذشتهاند و بايد به آنان اقتدا نمود، ياران محمد مصطفيص هستند كه برترين افراد اين امت ميباشند. آنان، نيكترين قلبها را دارند و دانش آنها از همه بيشتر است؛ آنان، كساني هستند كه خداوند، آنها را براي همراهي و همصحبتي با پيامبرش و برپاداشتن دينش برگزيد؛ پس فضل و برتري آنان را بشناسيد و راه آنان را دنبال كنيد و تا ميتوانيد خود را به اخلاق و دين آنها، آراسته سازيد كه آنان بر هدايت و راه درست و مستقيم بودند.»[2] صحابهy، ضمن بهكارگيري احكام اسلام، آن را در دنيا گستراندند. دوران صحابه، بهترين دوران امت است؛آنان، قرآن و سنت را به امت رساندند. آري، تاريخ صحابهy گنجينهي گرانبهايي است كه ذخيرهها و اندوختههاي فكري، علمي، فرهنگي، جهادي و خيزش و حركت فتوحات اسلامي و تعامل و پيوند با ديگر اقوام و ملتها را در خود جاي داده است. نسلها و اقشار مختلف امت، ميتوانند در اين تاريخ باشكوه، نشانهها و نمونههايي بيابند كه آنان را در دستيابي به يك زندگاني پربار بر اساس روشهاي درست و رهنمودهاي استوار و هدفمند، ياري ميرساند و در بازشناسي رسالت امت و نقش آن در جهان، به قشرهاي مختلف امت اسلامي، كمك ميكند. دشمنان اسلام اعم از يهوديان، مسحيان، مادهباوران و… به تأثير عميق و وافر تاريخ اسلامي در ايجاد و پرورش شخصيتهاي قوي فكري و عملي و همچنين خيزش و فوران نيروهاي دروني امت، پي برده و از اينرو همواره كوشيدهاند تا با ايجاد تغيير و دگرگوني در تاريخ اسلام و زشت جلوه دادن گذشتهي پرافتخار امت، در آن، شك وشبهه ايجاد كنند؛ دستهاي ناپاك دشمنان گذشتهي امت و همچنين دستهاي خاورشناسان عصر حاضر، در پسِ اين تلاش شوم، هويدا است. دشمنان اسلام، همواره كوشيدهاند تا تاريخ اسلام را به سمت و سويي بكشند كه بتوانند آن را تحريف كرده و از آن، سيمايي زشت نشان دهند. دشمنان اسلام كه چارهي شكست اسلام و مسلمانان را در تحريف تاريخ پرافتخار امت ديدند، همواره سعي كردند تا بر ضد مسلمانان، براي نابودي اسلام و فروپاشي حكومت اسلامي و پايههاي عقيدتي و ديني مسلمانان و پراكندگي و تفرقهي آنان، دسيسه بچينند و براي رسيدن به اين هدف شوم، اخبار و داستانهايي دروغين سر هم كردند. از جمله دسيسهگريهاي دشمن، ميتوان به شايعهپراكني و توطئهچيني بر ضد خليفهي سوم عثمان بن عفانt اشاره كرد؛ در آتشافروزي اين فتنهي بزرگ كه به شهادت حضرت عثمانt منجر شد، عبدالله ابن سباي يهودي و پيروانش، نقشي فعال و اساسي داشتهاند. تاريخ، دست پنهان اين دشمنان را در برافروختن آتش فتنه در جنگ جمل (پس از گفتگوي صلح درميان دو طرف)، برملا ساخته است. از اينرو دست دسيسهگر و توطئهچين اين گروه، در تمام جريانهايي كه به قصد نابودي اسلام و مسلمانان شكل گرفت، مشهود ميباشد. از ديگر سو، روايات ضعيف و موضوعي كه در برخي گزارشهاي تاريخي آمده، سيماي صحابه را بد وانمود كرده است. مانند ماجراي حكميت كه با دروغپردازي و متهم نمودن برخي از صحابه به فريبكاري و يا جاهطلبي، چهرهاي زشت از آنان ترسيم ميكند. قطعاً جريان شكلگيري چنين رواياتي، سمت و سويي توطئهآميز دارد كه ميخواهد، غيرمستقيم، اسلام را بدنام و زشت بنمايد. اين جريان هدفمند از آن جهت شكل گرفته كه اگر در مقام والاي صحابه، شك و ترديدي ايجاد شود، اسلام نيز زير سؤال ميرود؛ چراكه كسي جز آنان، اسلام را به نسلهاي بعدي نرسانده است و ايجاد شك و شبهه در عدالت صحابه و عدم اعتماد به آنان، يعني ايجاد ترديد و شبهه دربارهي صحت و سلامت اسلام.
خاورشناسان و دنبالهروان كور آنها، همواره به بزرگنمايي روايات ساختگي و دروغين پرداخته و با محور قرار دادن چنين مباحثي، گستراندن روايات دروغين را غنيمت دانستهاند تا از آن به عنوان ابزاري در جهت نكوهش و بد نماياندن اسلام و ريختن آبرو و حرمت صحابهي كرام، بهره گيرند.
دشمنان، همواره كوشيدهاند تا شكل و ساختار تاريخ اسلام را مطابق اهداف شوم خود، ترسيم نمايند و متأسفانه، برخي از مورخان و تاريخنگاران مسلمان نيز از روشها و برنامههاي هدفمند و جهتدار دشمنان اسلام، اثر پذيرفتهاند و بدين ترتيب نوشتارهاي آنان در موضوع تاريخ در دهههاي گذشته، برگرداني ازنوشتههاي دشمنان اسلام شده است. شايد دليل اين غفلت و اشتباه بزرگ، اين باشد كه تاريخنگاران ما از حقيقت، روح و سرشت اسلام، تصور درستي ندارند. چراكه تاريخنگاري اسلامي نيازمند شناخت حقيقت انديشهي اسلامي و درك نگرش دين بر زندگي، رخدادها و راستانديشي باورهاي اسلامي دربارهي ارزشها و پايههاي فكري و اخلاقي انسانها ميباشد؛ بنابراين تاريخنگار بايد از تأثير انديشهي اسلامي بر روان و فكر آدمي آگاه باشد و بداند كه چگونه حقيقت اسلام، شخصيت و هويت دروني و بروني انسانها را شكل ميدهد. البته وارسي و مطالعهي شخصيتهاي اسلامي، پختگي ودانش زيادي ميطلبد تا بر مبناي دادهها و باورهاي اسلامي، بتوان از آنان رفع اتهام نمودكه اين مسأله در شكلگيري و جهتگيري منشها درزندگي و برخورد با رويدادهاي متفاوت،از جايگاه ويژهاي برخوردار است: در پهنهي شناسايي خميره وسرشت باورهاي اسلامي و زدودن اتهامات واردشده برشخصيتها و الگوهاي چهره و نمونهي ديني، تنها نويسندهاي موفق است كه با تمام وجود، باورهاي اسلامي را پذيرفته و بر اساس داشتههاي دروني و باورهاي ژرف و باطني خويش، در تاريخ و شخصيتهاي اسلامي، سير و پژوهش نمايد نه بر پايهي آنچه با ذهن سرد و خالي خويش، از بيرون دريافت كرده است.[3] البته به علت نبود اين اسلوب درست، بسياري ازنويسندگان، اديبان و تاريخنگاران معاصر، به زشتنمايي سيماي سلف اين امت مبتلا گشته و صحابه را افرادي دنياپرست و چپاولگر معرفي نمودهاند كه براي دستيابي به خواستهها و اهدافشان و چيرگي بر دشمنان، از هيچ كاري و از جمله كشت و كشتار و خونريزي، كوتاهي نكردهاند. آري كساني كه به چنين باورها و نمايههاي زشتي دربارهي صحابه رسيدهاند، از فهم و شناخت حقيقت آن نسل تربيتيافته در مدرسهي محمد مصطفيص دور بوده و رنگ و روي اسلامي، عقيدهي اسلامي و اصول اسلامي نداشتهاند. چنين نوشتارهايي، زمينهي پيدايش نسلي بوده كه از تاريخ گذشتهاش، چيزي جز جنگ، خونريزي و فريب و حيلهگري، نميشناسد و سيماي عموم صحابه را زشت و كريه، نشان ميدهد. متأسفانه برخي از مسلمانان نيز بدون آنكه حقيقت چنين دروغهايي را بدانند، اين دروغها و اراجيف را تكرار ميكنند؛ در صورتي كه اين دروغها، بيآنكه از صحت تاريخي برخوردار باشد، فقط در برخي از كتابها آمده و جاي تأمل و بررسي دارد.[4]
بازنگري تاريخ اسلامي به روشي درست و اصولي، براي امت اسلامي يك ضرورت گريزناپذير است. از آنجا كه خداوند، حامي و پشتيبان دين اسلام است، چنين خواسته تا برخي از پژوهشگران و نويسندگان، در جهت ريشهيابي مسايل تاريخي، دست به قلم ببرند و در پهنهي تاريخ صحابه، به تحقيق و بررسي رخدادها و تصحيح اخبار و روايات تاريخي، همت گمارند و ساختهها و پرداختههاي دروغين اراجيفپردازان و دروغگويان را برملا سازند. آري، اين، از فضل خداي متعال است كه امامان فقه و حديث، بهكثرت در نوشتارهاي خود، به روايتهاي صحيح پرداخته و دروغها و تهمتهاي ساختگي دروغپردازان را نقد و نفي نمودهاند.[5] بنده در نگارش اين كتاب، شيوهي آن بزرگان را در پيش گرفته و به همهي منابع و مراجع قديمي و جديد در موضوع تاريخ، سركشيدهام؛ البته تلاش من بر اين بوده كه در بررسي دوران خلفاي راشدين، صرفاً به كتابهاي مشهور تاريخ و از جمله طبري، ابناثير و ذهبي بسنده نكنم و كوشيدهام به كتابهاي تفسير، حديث و شروح آن و همچنين به كتابهايي كه دربارهي بررسي اوضاع و احوال راويان، به نگارش درآمده، مراجعه كنم؛ بنده با بررسي و مطالعهي اين كتابها، موارد تاريخي ارزشمند و پرباري يافتم كه دسترسي به آن، در كتابهاي مشهور و متداول تاريخي مشكل ميباشد. دليل اينكه سيرت نگاري خلفا را از ابوبكر صديقt آغاز كردم، اين است كه او، سرور و بزرگ خلفا است. رسول اكرمص ما را به پيروي روش و سنت خلفا و رهيابي به وسيلهي رهنمودهاي آنان دستور داده و فرمودهاند: (عليكم بِسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدينَ المهديين من بعدي)[6] «بر شما باد (كه از) سنت من و سنت خلفاي راشدين پس از من (اطاعت و پيروي كنيد.)» ابوبكرt پس از پيامبران، در والاترين و برترين مقام صدق و نيكي قرار دارد؛ وي، برترين صحابي رسولخداص و عالمترين و داناترين آنها ميباشد. رسولخداص دربارهي ابوبكرt فرمودهاند: (لو كنت متخدًا خليلاً لاتخذت أبابكر و لكن أخي و صاحبي)[7] «اگر كسي را به عنوان دوست صميمي انتخاب ميكردم، قطعاً ابوبكر را به دوستي ميگرفتم و اما او، برادر و يار من است.» همچنين فرمودهاند: (اقتدوا بالَّذَيْنِ من بعدي: أبوبكر و عمر.)[8] «به دو نفري كه پس از من هستند، اقتدا كنيد: ابوبكر و عمر» عمر بن خطابt دربارهي ابوبكر صديقt چنين گواهي داده است كه: «تو، آقا و بهترين ما هستي و از همه در نزد رسولخداص محبوبتر و دوستداشتنيتري»[9] باري محمد بن حنيفه از علي بن ابيطالبt پرسيد: «بهترين مردم، پس از رسولخداص چه كسي است؟» عليt فرمود: «ابوبكرt»[10]
زندگاني ابوبكرt، صفحهي درخشاني از تاريخ اسلامي است كه پرتو آن، سراسر تاريخ را در برگرفته و همه را خيره و مبهوت نموده است. آن دوران بينظيري كه تاريخ جوامع، هرگز چنان شوكت، عظمت، اخلاص، جهاد و دعوتي را به خود نديده كه تا اين حد، بر پايههاي ارزشمند فكري و عقيدتي استوار باشد. بنده در نگارش روايات واردشده دربارهي ابوبكر و زندگاني و عصر وي، مراجع و منابع مختلف را مورد بررسي قرار دادم و مطالبي را كه پيرامون عصر و شخصيت صديقt در كتابها آمده بود، تخريج كرده و پس از مرتب نمودن مطالب، به تحليل و بررسي آن پرداختم تا آنچه پيش رو داريد، براي دعوتگران، سخنوران، علما، سياستمداران، روشنفكران و دانشپژوهان و دولتمردان، مفيد واقع شود و آنان بتوانند در زندگي و كارهايخويش، از نمونهها و دادههاي ارزشمند اين دوران، بهخوبي الگوبرداري نمايند و بر همين اساس، راهي را در پيش بگيرند كه مايهي موفقيت و رستگاري دنيا و آخرتشان ميباشد.
در اين كتاب، به بررسي ويژگيها و فضايل ابوبكر صديقt پرداختهام و ضمن اشاره به همراهي ابوبكرt با رسولخداص و حضور وي در ميادين جهاد، زندگاني آن بزرگوار را در جامعهي مدني و همچنين مواضع و نظرات روشن و استوارش را در جريان وفات رسولخداص كه منجر به ثبات امت شد، به قلم كشيده و جريان سقيفهي بنيساعده و رايزني و گفتگوي مهاجرين و انصار را در آنجا، بررسي كردهام و شبهات و دروغهايي را كه به صورتي جهتدار دربارهي سقيفهي بنيساعده، ساخته و پرداخته شده، روشن و برملا نمودهام. در اين كتاب، نظر روشن و قاطع ابوبكرt دربارهي ارسال لشكر اسامهt و درسهايي كه در اين موضع مشخص از قبيل شورا، دعوت، ساماندهي امور، پيروي بيچون و چرا از رسولخداص، بازگشت به كتاب و سنت درمواقع اختلاف نظر و همچنين آداب جهاد و ديگرآموزههايي كه در فرستادن لشكر اسامه، وجود دارد، بيان شده است. ماجراي ارتداد و اسباب شكلگيري آن و گونههاي مختلف ارتداد و آغاز پيدايش آن در روزهاي پاياني حيات پيامبرص، از ديگر مطالب اين كتاب است كه به بيان موضع صديقt در برابر مرتدين و شيوههاي آن بزرگوار براي رويارويي با مرتدها و سركوب فتنهي آنان ميپردازد. در اين مبحث شايستگيهاي ابوبكرt كه به توفيق الهي جريان ارتداد را نابود كرد، بيان شده است. در كتاب پيش رويتان، دوران ابوبكر صديقt و شاخصهاي حكومت اسلامي و همچنين ويژگيهاي نسلي كه به قيادت و پيشوايي ابوبكر، خلافت و حكومت اسلامي را شكل دادند، پردازش ميشود و سياست صديقt در جريان رويارويي با دخالت بيگانگان در قلمرو خلافت اسلامي، مورد بررسي قرار ميگيرد. البته بنده در اين كتاب به مهمترين پيامدهاي جريان ارتداد و برتري و تمايز اسلام بر ديگر باورها و منشها پرداختهام؛ در اين مبحث، ضرورت وجود مركزيت و پايگاهي استوار در قالب رهبري و قيادت جنبشها و حركتهاي فاتحانه و نيز ضرورت برخورداري پيشوا از دانشي عميق و كاربردي، بيان شده است تا اين سنت الهي كه «حيلهگري، دامنگير حيلهگران ميشود»، روشن گردد. استقرار نظامي سازمانيافته به عنوان دستاورد ابوبكر صديقt پس از يك دوره آشفتگي، نشاندهندهي شايستگيهاي او است. بنده، ضمن پرداختن به همهي اين موارد، از فتوحات ابوبكر و برنامهها و اقدامات بزرگش در فتح عراق نوشته و قلم خود را با فرماندهي بزرگ لشكر اسلام خالد بن وليدt همراه كردهام كه شمال و جنوب عراق را در مجموعهاي از نبردها و جبههها، به سرزمين اسلام ضميمه كرد. همان نبردهايي كه در آن، قهرمانيهاي كمنظير مثني بن حارثه، قعقاع بن عمرو و خالد بن وليد و ديگر لشكريان پيروزمند، پديدار گشت و نخستين گام براي تداوم فتوحات پس از ابوبكر صديقt (در دوران خلافت عمرt و ديگر خلفا)، قرار گرفت تا تاريخ اين امت را در پيام ارزنده و والايش براي نشر دين خدا و جهاد در راه او، درخشنده و افتخارآميز بگرداند. در اين كتاب، نامههاي رد و بدلشده درميان ابوبكر، خالد بن وليد و عياض بن غنمy را دربارهي جنگها و فتوحات عراق، آورده و به اقدامات ابوبكر صديقt در جريان فتوحات شام پرداختهام كه چگونه (با عزم و ارادهاي استوار، مشورت و رايزني با بزرگان صحابه و فراخوان اهل يمن براي همراهي با لشكر اسلام به قصد فتح شام و رويارويي با روم)، دست بهكار شد؛ رهنمودهاي ابوبكرt به لشكريان و فرماندهان، بدرقهي آنان بههنگام حركت لشكر و گسيل قواي پشتيباني و نيروهاي انساني به ميادين نبرد و كمكرساني به مجاهدان از طريق ارسال جنگافزار و خواربار و مواد غذايي مورد نياز رزمندگان، انتقال خالد بن وليدt از عراق به شام و جنگهاي اجنادين و يرموك، از ديگر مسايل مورد بحث ما، در اين كتاب ميباشد. بنده از خلال پرداختن به فتوحات اسلامي دوران ابوبكر صديقt، برخي از سياستهاي خارجي وي را مورد بررسي قرار دادهام كه از آن جمله ميتوان اشاره كرد به: ارائهي نمايي باشكوه و قدرتمند از اسلام به ساير ملتها و تداوم جهادي كه رسولخداص به آن فرمان دادهاند، عدالتگستري و مهرورزي درميان مردم مناطق فتحشده، برداشتن فشارها و تمام گونههاي زور و اجبار از مردم، برچيدن عوامل فاصلهانداز درميان دعوتگران و عموم مردم تا با رفع چنين عواملي،پيوند و رابطهاي محكم و استوار درميان تمام اقشار جامعه، برقرار گردد. در اين كتاب، پارهاي از برنامهها و شيوههاي جنگي و جهادي ابوبكرصديقt را به نگارش درآوردهام؛ از جمله: پرهيز از شتابزدگي در ورود به قلمرو دشمن، توان بالاي ابوبكر در فراخوان و بسيج نيروهاي رزمنده، عملات منظم و پيوستهي كمكرساني به مجاهدان، هدفمند نمودن جنگها و افضل دانستن و برتر معرفي كردن حضور در صحنهي جنگ و جهاد، عزل و نصب اميران و فرماندهان، ايجاد تحول و دگرگوني در شيوهها و استراتژيهاي جنگي، و توجه وافر به اينكه ارتباط او با فرماندهان لشكرها همواره برقرار و در عين حال سالم و بدور از نفوذ جاسوسهاي دشمن باشد. بنده از خلال وصايا و سفارشهاي ابوبكر صديقt به فرماندهان لشكرها به تبيين حقوق الهي پرداخته و از آخرين روزهاي زندگي آن بزرگوار سخن گفتهام كه چه اقداماتي براي تعيين خليفهي پس از خود انجام داد و آخرين دعا و گفتهي ابوبكر را آوردهام كه در واپسين لحظات حياتش فرمود: » يعني: «مرا در حال مسلماني بميران و به صالحان و نيكوكاران ملحق فرما.»
در اين كتاب كوشيدهام، چگونگي شناخت صديق اكبرt نسبت به اسلام را تبيين كنم و از كيفيت زندگي او در دنيا و چگونگي اثرگذاري وي بر جريانهاي دورانش، بنگارم. در اين كتاب جنبههاي مختلف شخصيت ابوبكر صديقt را در زمينههاي سياسي، نظامي و اداري بررسي كرده و از زندگيش در جامعهي اسلامي به عنوان يكي از افراد آن و پس از آنكه خليفهي رسولخداص شد، نوشتهام و بر نقش ابوبكرt به عنوان دولتمرد بينظيري در دستگاه حكومت اسلامي تأكيد كردهام.. در اين كتاب به مباحثي از قيبل سياستهاي داخلي، خارجي و شيوههاي اداري ابوبكرt در ادارهي خلافت اسلامي و تشكيل دستگاههاي قضايي در دوران او اشاره شده تا بهخوبي بتوانيم از تحولات و پيشرفتهاي دوران خلافت راشده و تاريخ اسلامي، بهره ببريم.
اين كتاب، عظمت و جايگاه والاي ابوبكرصديقt را روشن ميسازد و براي خواننده، ثابت ميكند كه او، در ايمان، علم، انديشه، بيان، خلقوخوي و همينطور آثار و نتايجي كه به بار آورده، بزرگ و بينظير است و گويا تمام خوبيها را در خود جمع كرده و با فهم و شناخت عميقش از اسلام و پيوند با آن و رابطهي بزرگش با خداي متعال و پيروي بيچون و چرا از رسول اكرمص، شخصيت بزرگ و والايي از خود ايجاد نموده است.
ابوبكرt از آن دسته پيشواياني است كه سيرت و راه آنان به نگارش در ميآيد تا مردم، به اقوال و كردههايشان در زندگي دنيا درآميزند و آن را پيشهي خود سازند. چراكه سيرت ابوبكرt، از قويترين مصادر ايماني است كه عاطفه و احساس درست اسلامي به همراه فهم و شناخت صحيح از دين را به ارمغان ميآورد. همين نكته، مرا بر آن داشت تا بهقدر توان و گسترهي دانش خود، پيرامون شخصيت و دوران ابوبكرصديقt قلم فرسايم كه قطعاً در اين پهنه، بينقص و بدون خطا و لغزش نخواهم بود. اين عمل را به قصد رضاي خدا و بدون هيچ چشمداشت ديگري انجام دادهام و اميد آن دارم كه مشمول ثواب و بخشش خداوند قرار گيرم. از الله متعال ميخواهم كه مرا در اين مهم ياري رساند و اين اثر را، مفيد گرداند. خداوند، بهترين اسمها را دارد و شنواي نيازهاي ما است. ترتيب و بخشبندي كتاب حاضر به صورت زير است:
[1]– روايت مسلم (4/1964و1964)
[2]– شرحالسنة از بغوي (1/214و215)
[3]– نگاه كنيد به: مقدمهي استاد سيد قطب رحمه الله بر كتاب خالد بن وليد، نوشتهي شيخ صادق عرجون، ص5
[4]– نگاه كنيد به: ابوبكر الصديق، نوشتهي محمد مالالله، ص15
[5]– المنهج الإسلامي لكتابة التاريخ، دكتر محمد محزون، ص4
[6]– سنن ابيداود (4/201)؛ ترمذي (5/44)
[7]– بخاري، شمارهي3656
[8]– صحيح سنن الترمذي از آلباني رحمه الله (3/200)
[9]– روايت بخاري، شمارهي3668
[10]– بخاري، شمارهي3671
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر