توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ فروردین ۱۱, دوشنبه

مباحثي پيرامون خلافت اسلامي و خليفه


خلافت اسلامي، شيوه‌اي است كه امت اسلامي آن را براي زمام‌داري امور مسلمانان برگزيده و بر آن اجماع نموده تا از طريق آن، امور جامعه‌ي اسلامي را سامان بخشد و مصالح امت را تأمين نمايد. پيدايش و شكل‌گيري خلافت اسلامي، ضرورت گريزناپذير و ناگسستني امت اسلامي است؛ همين نياز شديد امت به تشكيل خلافت، دليل شتاب صحابه براي تعيين جانشين رسول‌خداص بود. امام ابوالحسن ماوردي مي‌گويد: «خداوند، قدرتش را نمايان كرد و براي امت، كسي را به رياست رسانيد و جانشين پيامبرص نمود كه امت را گرد آورد و راهبري آن‌ها را عهده‌دار شد تا مصالح جامعه، توسط آموزه‌ها و قوانين ديني تأمين گردد و يك‌پارچگي و وحدت كلمه بر اساس پيروي از خليفه حفظ شود. بنابراين خلافت اسلامي شكل گرفت تا با پي‌ريزي پايه‌هاي حكومت اسلامي، مصالح عمومي مسلمانان سامان‌دهي شود و حقوق و خواسته‌هاي آحاد جامعه تحقق يابد و زمام‌داران و واليان مناطق مختلف قلمرو حكومت اسلامي، از سوي خيلفه مشخص شوند.»[1]
امت اسلامي، پس از وفات رسول‌خداص با مشكلات زيادي روبرو شد؛ وضعيت آن برهه‌ي زماني چنين ايجاب مي‌كرد تا مسلمانان، زود و حكيمانه براي سامان‌دهي امور خويش اقدام كنند و هيچ عرصه و زمينه‌اي نگذارند كه امت، دچار پراكندگي شود؛ چراكه با وفات رسول اكرمص بيم آن مي‌رفت كه سستي و دودلي در برخي رخنه كند و گستره‌ي آن، به اركان و پايه‌هايي كه رسول‌خداص بنا نمودند، آسيب برساند.[2]
شالوده‌ي قوانين خلافت كه نماد نظام حكومت اسلامي است، قرآن كريم و سنت پيامبر اكرمص مي‌باشد. فقها، پايه‌هاي حكومت اسلامي را شورا و بيعت دانسته‌اند كه در قرآن كريم نيز به اين دو اصل مهم اشاره شده است.[3] گاهي عناويني چون امامت و امارت، مترادف خلافت بكار مي‌رود. مسلمانان بر اين اجماع دارند كه تشكيل خلافت، واجب است تا با تعيين خليفه به امور مسلمانان رسيدگي شود، حدود و قوانين شرعي اجرا گردد و خليفه، توانمندي‌هاي حكومت و مردم را براي گسترش دعوت اسلامي بكار بندد؛ براي حمايت دين و امت، جهاد را بپا دارد؛ حقوق مردم را تأمين كند و با عدالت و دادگستري، بيداد و ستم را ريشه‌كن كند و نيازهاي ضروري آحاد جامعه را به خوبي برآورده سازد.. تشكيل خلافت به عنوان يك وظيفه و فريضه‌ي ديني، از قرآن، سنت و اجماع ثابت مي‌شود.[4]
خداوند متعال مي‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء:59)
يعني: «اي اهل ايمان! از خدا و پيامبر اطاعت كنيد و از از كارداران و فرمانروايان مسلمان خود فرمان‌برداري نماييد.»
همچنین مي‌فرماید: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ (ص:26)
يعني: «(خداوند به داوود، فرمود) اي داوود! ما تو را در زمين خليفه‌ي خود ساختيم؛ پس درميان مردم به حق داوري كن و از هواي نفس پيروي نكن كه تو را از راه حق منحرف مي‌سازد. كساني كه از راه حق منحرف مي‌شوند، به خاطر آن‌كه روز حساب (قيامت) را فراموش مي‌كنند، عذاب سختي (در پيش) دارند.»
رسول اكرمص فرموده‌اند: (مَنْ خلع يدًا مِن طاعةٍ لقي اللّهَ يوم القيامةِ‌ لا حجۀَ له و مَن مات و ليسَ في عنقِهِ بيعة مات ميتة الجاهليةِ)[5] يعني: «كسي كه دست از اطاعت (حاكم عدل‌گستري كه شرايع ديني را اجرا مي‌كند) بكشد، روز قيامت هيچ دليل (و عذر موجهي) ندارد و هر كس در حالي بميرد كه در گردن (و بر عهده‌اش) بيعتي نيست، بر مرگ جاهلي مرده است.»[6]
در مورد اجماع صحابه بر خلافت ابوبكرt اين نكته در خور توجه است كه صحابهy پيش از خاك‌سپاري رسول‌خداص گرد آمدند تا به اتفاق هم خليفه‌اي تعيين كنند؛ ابوبكرt نيز دليل پذيرش مسؤوليت خلافت را ترس از بروز فتنه به سبب عدم تعيين خليفه بيان نمود.[7]
شهرستاني در اين‌باره مي‌گويد: «نه در قلب ابوبكرt و نه در قلب هيچكس ديگري، اين نيامد كه نبودِ حاكم براي مسلمانان درست باشد. همه‌ي دلايل، حاكي از آن است كه صحابه‌ي كرام به عنوان مسلمانان صدر اسلام و كساني كه ايمان و باورهاي دينيشان دست‌خوش دگرگوني نشده بود، بر ضرورت وجود خليفه اتفاق نظر داشتند و بر پايه‌ي همين ضرورت، بر تعيين خليفه اجماع كردند كه خود، دليل قاطعي بر وجوب تعيين خليفه مي‌باشد.»[8] بررسي دقيق و منصفانه‌ي جريان تعيين خليفه، نادرستي اين مسأله را روشن مي‌سازد كه شتاب صحابه براي تعيين خليفه بلافاصله پس از وفات رسول‌خداص به خاطر جاه‌طلبي بوده است![9]
ابن‌خلدون، خلافت را اين چنين تعريف كرده است: «خلافت، عبارت است از زمام‌داري اموري كه به خليفه ارجاع مي‌شود تا با نظرداشت مصالح دنيوي و اخروي همگان و بر مبناي ديدگاه‌ها و داده‌هاي شرعي به انجام رسد؛ با توجه به اين‌كه از ديد شارع، اعتبار و حيثيت مسايل دنيوي بر اساس مصالح اخروي است، لذا خلافت، در حقيقت عبارت است از نمايندگي شارع براي حراست و پاسداري از دين و كاربرد راهبردهاي دنيوي در اين جهت.»[10]
علامه ابوالحسن ندوي رحمه الله شرايط خلافت و مواردي را كه در پس اين منصب لازم است، بررسي نموده و با كنكاش دوره‌ي خلافت ابوبكر صديقt بر پايه‌ي دلايل و شواهد موجود در آن برهه از تاريخ اسلام، ثابت كرده كه تمام شرايط خلافت در شخصيت ابوبكر و دوران وي تحقق يافته است. با وجودي كه برخي از اين شرايط در كتاب پيش روي شما به صورت پراكنده بيان شده، براي جمع‌بندي كلي اين شرايط به طور مختصر شرايط خلافت را از نگاه ندوي بازگو مي‌كنيم:
الف) يكي از مواردي كه ابوبكرt را ممتاز و برجسته مي‌نمايد، اين است كه ابوبكرt پس از پذيرش اسلام در تمام مدت زندگانيش، مورد اعتماد رسول‌خداص بود و بارها خود آن حضرتص بدين نكته گواهي دادند و ابوبكرt را به نيابت خود در اركان اساسي دين گماشتند و در موارد زيادي در حيات خود بسياري از امور مهم را به ابوبكرt واگذار كردند؛ ابوبكرt آن‌چنان مورد اعتماد رسول‌خداص بود كه به مناسبت‌هاي مختلف و بلكه در برهه‌هاي حساس زندگاني پيامبر اكرمص با ايشان همراه گشت و در مواردي از سوي رسول‌خداص به افتخار همراهي با ايشان مفتخر گشت كه تنها از افراد قابل اعتماد و مورد اطمينان درخواست همراهي مي‌شود.
ب) دليل ديگر تمايز و برجستگي ابوبكرt اين است كه او در مقابل جريان‌ها و طوفان‌هاي شديدي كه به قصد نابودي و ريشه‌كني دين و از ميان‌بردن زحمت‌ها و ثمرات دعوت رسول‌خداص شكل گرفت، چون كوهي استوار، پايداري ورزيد؛ ابوبكرt در شرايطي روياروي اين جريان‌ها ايستاد كه قلوب بسياري از مؤمنان راستين لرزيد؛ ابوبكرt در آن وضع آشفته و بحراني، با صداقت و پايداري بي‌نظيرش، از عهده‌ي مسؤوليتش برآمد، پرده از چشم‌ها كنار زد و غبار از گوهر دين و عقيده‌ي صحيح زدود.
ج) چهرگي و تمايز ابوبكرt را مي‌توان در فهم و شناخت درستش از اسلام جستجو كرد؛ آري مي‌توان ابوبكرt را در دوره‌ي زندگاني پيامبر اكرمص برتر و برجسته‌تر از همه يافت كه در حالات و موارد مختلف از ديگران متمايز مي‌گردد.
د) يكي ديگر از ويژگي‌هاي ممتازابوبكرt اين بود كه بر حفظ و ماندگاري اصالت دين به همان شكل و ساختار زمان رسول‌خداص به گونه‌اي غيرت مي‌ورزيد كه هيچ كسي بر آبرو، همسر، مادر و فرزندانش چنان غيرتي ندارد؛ ابوبكرt به اندازه‌اي براي حفظ و ماندگاري دين، همت و غيرت نشان مي‌داد كه هيچ چيزي او را از اين مسير باز نمي‌داشت و بي‌‌آن‌كه از چيزي بترسد يا در چيزي طمع ورزد، تمام تلاشش را براي بقاي دين به كار مي‌برد و اگر ياران و نزديكانش بنا به دلايلي كه براي خود داشتند، او را همراهي نمي‌كردند، باز هم از هيچ تلاشي براي صيانت از آيين محمدي دريغ نمي‌كرد.
هـ) ابوبكر صديقt خيلي باريك‌بين بود تا خواسته‌ها و سفارش‌هاي رسول‌خداص را اجرا كند؛ وي براي انجام خواسته‌هاي رسول اكرمص به اندازه‌ي مويي منحرف نشد و در اين مسير چانه‌زني هيچ كسي را نپذيرفت و از هيچ سرزنشي نيز نهراسيد.
و) امتياز ديگر ابوبكرt اين است كه او نسبت به دنيا به قدري بي‌رغبت بود كه تنها رسول‌خداص را مي‌توان در بي‌رغبتي به دنيا، برتر و والاتر از او دانست و بس؛ چه دليلي در مورد زهد ابوبكرt بالاتر از اين‌كه وي، هرگز نخواست سلسله‌ي زمام‌داري امت را همانند حكومت‌هاي فارس و روم در خانواده‌اش موروثي كند و شالوده‌ي حكومت را در قالب خانواده‌اي سلطنتي بنا نمايد.[11]
تمام اين ويژگي‌ها و شرايط در ابوبكرt وجود داشت و در شخصيت وي چه در زمان رسول‌خداص و چه پس از آن‌كه به خلافت رسيد، به‌گونه‌اي پديدار گشت كه ترديدناپذير و غيرقابل انكار مي‌باشد.[12] علاوه بر اين بايد دانست كه بزرگان و سرآمدان صحابه در سقيفه‌ي بني‌ساعده با ابوبكرt بيعت كردند و روز بعد او را به عنوان خليفه معرفي نمودند و بدين‌سان تمام امت، به طور عمومي با ابوبكرt بيعت كردند.[13] آن‌چه در سقيفه گذشت، مجموعه‌اي از مبادي و قواعد حكومت ديني را تبيين نمود كه مي‌توان از آن دست، به اين موارد اشاره كرد:
1ـ تعيين خليفه و كاردار از طريق انتخاب صورت مي‌گيرد.
2ـ بيعت، يكي از پايه‌ها و شيوه‌هاي انتخاب است كه به حكومت، مشروعيت مي‌بخشد.
3ـ بايد كسي را به عنوان خليفه برگزيد كه ديانت و كفايتش در اداره‌ي امور، بيش از ديگران باشد؛ لذا سنجه‌ي صلاحيت در گزينش خليفه، بر اساس ارزش‌هاي اسلامي، فردي و اخلاقي مي‌باشد.
4ـ خلافت، نبايد موروثي باشد. به عبارت ديگر نبايد مبناي انتخاب خليفه را وراثت نسبي يا قبيله‌اي قرار داد.
5 ـ آن‌چه در سقيفه‌ي بني‌ساعده در مورد شرافت قريش به ميان آمد، مبتني بر واقع‌نگري و دلايلي بود كه بايد به آن توجه مي‌شد و اصلاً در انتخاب خليفه هر شرافت و مسأله‌اي كه با اصول اسلام تعارضي نداشته باشد، معتبر است و مورد توجه قرار مي‌گيرد.[14]
6 ـ فضاي حاكم بر گفتمان سقيفه، بدور از هرج و مرج، دروغ، عهدشكني و دسيسه‌گري بود و چنان سلامت و امنيتي در خود داشت كه مي‌توان آن را فرايند گردن نهادن صحابه در برابر نصوص شرعي دانست؛ چراكه نصوص شرعي، به عنوان اصول مذاكره بر گفتمان سقيفه حاكم شده بود.
دكتر توفيق شاوي ضمن بررسي شوراي صحابه در دوران خلفاي راشدين، گفتمان سقيفه را مورد كنكاش قرار داده و چنين نتيجه‌گيري نموده كه:
الف) نشست سقيفه، نشان داد كه مشورت آزادانه و رايزني در فضاي باز به عنوان يكي از آموزه‌هاي صريح قرآن، مبنا و پايه‌ي تشكيل حكومت مي‌باشد. پايبندي صحابهy به آموزه‌هاي دين، آنان را به اجماع و اتفاق نظر در مورد تعيين خليفه رسانيد؛ به عبارت ديگر محور اصلي اجماع صحابه در سقيفه، آياتي از قرآن بود كه به اصل شورا و مشورت دستور مي‌دهد. اجماع صحابه در سقيفه، بيان‌گر و مؤكد اين است كه شورا، اصل و پايه‌ي تشكيل دولت اسلامي مي‌باشد و نخستين اصل قانون اساسيِ مورد اجماع در حاكميت ديني است كه برگرفته از نصوص كتاب و سنت مي‌باشد.
ب) سقيفه‌ي بني‌ساعده، نشان مي‌دهد كه انتخاب رييس دولت يا حكومت اسلامي و تعيين اختياراتش، بر اساس شورا و بيعت است؛ انتخاب و بيعت آزادانه و يا به تعبير امروزي قانون اساسي، در قبال اختياراتي كه به رييس حكومت مي‌دهد، شرايط و وظايفي نيز پيش رويش مي‌نهد و مي‌توان تفويض اختيارات و شرح وظايف حاكم اسلامي را اصل ديگري از قانون اساسي حكومت اسلامي دانست كه در سقيفه مورد اجماع صحابه واقع شد.
ج) در سقيفه‌ي بني‌ساعده بر مبناي دو اصل پيشين، ابوبكرt به اجماع صحابه به جانشيني رسول‌خداص انتخاب شد تا به عنوان نخستين خليفه‌ي دولت اسلامي، انجام وظيفه نمايد.[15] البته انتخاب ابوبكرt در سقيفه‌ي بني‌ساعده، جنبه‌ي معرفي داشت و تفويض نهايي خلافت به وي در روز بعد و پس از بيعت عمومي مردم با او در مسجدالنبيص تحقق يافت.[16] در صفحات بعد، به بررسي بيعت عمومي مردم با ابوبكرt خواهيم پرداخت.




[1]- الأحكام السلطانية، ص3
[2]- عصر الخلفاء الراشدين، نوشته‌ي دكتر فتحيه نبراوي، ص22
[3]- مرجع سابق، ص23
[4]- الخلافة و الخلفاء الراشدون، ص58
[5]- مسلم (3/1478)
[6]- منظور از مرگ جاهلي، اين است كه مرگش بر صفت و ويژگي دوره‌ي پرهرج و مرج جاهليت و بر ضلالت و گمراهي است.(مترجم)
[7]- الخلفاء و الخلفاء الراشدون، ص59
[8]- الملل و النحل (7/83)؛ نگاه كنيد به: نظام الحكم از محمود خالدي، ص 237 تا 248
[9]- الخلافة و الخلفاء الراشدون، ص49
[10]- المقدمة، ص191
[11]- المرتضي، سيرة أبي‌الحسن علي بن أبي‌طالب، ص65
[12]- سيرة أبي‌الحسن علي بن أبي‌طالب، ص67
[13]- الخلافة و الخلفاء الراشدون، ص66
[14]- دراسات في عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص256
[15]- فقه الشوري و الإستشارة از دكتر توفيق شاوي، ص140
[16]- مرجع سابق، ص142

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...