خطای اجتهادی معاویه رضی الله عنه
معاویه رضی الله عنه در دوران حکومت خویش چندین بار با لغزش های اجتهادی مواجه شده است که همین موارد سبب شده اند تا حکومتش با خلافت راشده تفاوت داشته باشد و دوران حکومتش را ((ملوکیت)) بنامند.
اما آیا او به خاطر این خطا و لغزش ها گناهکار می باشد؟
علامه تقی عثمانی میفرماید: در احادیث صحیحه مذکور است که مجتهد اگر به حق (و حقیقت) برسد، برایش مزد و پاداش دو برابر خواهد بود و اگر اشتباه کند (باز هم) یک اجر خواهد برد و شکی نیست که معاویه رضی الله عنه مجتهد بوده، بنابراین اگر اشتباهی هم کرده باشد، نزد خداوند اجر و ثواب دارد. و این امر برایش قابل اعتراض و ملامت نیست([1]).
((اما این امر را (لغزش اجتهادی) در مورد افراد بعدی (یزید) نمی توان بکار برد. زیرا آنها اصلاً اهل اجتهاد نبوده اند، بلکه از آنها فاسق وگناهکار علنی بودند و از هیچ نظر آنها را نمی توان جزء خلفاء به شمارآورد. و آنها صرفاً در لیست ملوک داخل اند.))([2])
یکی از این لغزش های بزرگ، انتخاب نمودن پسرش یزید، به عنوان جانشین خویش بود. این پیشنهاد از طرف اصحاب گرانقدر رسول و تابعین به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و اکثر بزرگان اصحاب و حضرتام المؤمنین عایشه صدیقه رضی الله عنها آن را رد کردند.
توضیح بیشتر در مورد این جریان را از مفتی شیخ عثمانی رحمه الله نقل می کنیم:([3])
بعد از شهادت حضرت عثمان غنی رضی الله عنه ، سلسله فتنه های غیر منقطع، آغاز گردید. بعلت سازش منافقین، شمشیرهای مسلمانانی که خیر الخلائق بعد الانبیاء بودند، بر علیه یکدیگر بکار رفتند. چون سلسله خلافت به امیر معاویه رضی الله عنه میرسد، حالت حکومت اسلامی تغییر کرده و روش خلافت راشده باقی نمی ماند، بدین خاطر به امیر معاویه رضی الله عنه مشوره داده می شود که اکنون زمان فتنه است لذا شما چنان رویه ای اختیار نمایید که بعد از شما، شمشیرهای مسلمانان علیه یکدیگر کشیده نشود، و حکومت اسلامی تکه پاره نشود و این مشوره با پیش بینی و در نظر گرفتن حالات، حرفی نامعقول و غیر شرعی نبود.
با وجود آن باز هم اسم ((یزید)) جهت خلافت برده می شود، حتی چهل نفر از اهالی کوفه خدمت امیرمعاویه رضی الله عنه آمده (یا فرستاده می شوند) و به ایشان پیشنهاد می دهند که شایسته است شما یزید را بعد از خود به عنوان خلیفه انتخاب نمایید. زیرا به نظر ما، شخصی پسندیده تر و نسبت به سیاست و امور مملکتی ماهرتر از او، وجود ندارد، لذا هم اکنون از مردم برای او، بیعت خلافت گرفته شود. حضرت امیر معاویه رضی الله عنه کمی تأمل نموده و در این مورد از افراد بخصوصی مشورت می نمآید. بعضی از آنها رای توافق می دهند، و فسق و فجور یزید هم تا آنوقت ظاهر و آشکار نبود، بهر حال سرانجام، جهت بیعت خلافت یزید تصمیم گیری می شود.
معلوم نیست چه کسانی در شام و عراق حرف بیعت یزید را پخش کردند و این حرف، بین مردم شایع گردید که اهل شام، عراق، کوفه و بصره به بیعت با یزید اتفاق کرده اند.
از طرف حضرت امیر معاویه رضی الله عنه ، امیر مکه و مدینه مأمور شدند تا ازمردم برای خلافت یزید، بیعت بگیرند، حاکم مدینه، مروان به مردم گفت: امیرالمؤمنین حضرت امیر معاویه رضی الله عنه می خواهد مطابق با سنت حضرت ابوبکر و عمر رضی الله عنهما بعد از خود، یزید را به عنوان خلیفه انتخاب نموده و در این موارد از مردم بیعت گیرد. آنوقت حضرت عبدالرحمن بن ابی بکر رضی الله عنهما از جای برخاست و گفت: حرف شما واقعیتی ندارد، این سنت حضرت ابوبکر و عمر رضی الله عنهما نیست، بلکه سنت ایران و روم است، حضرت ابوبکر و عمر رضی الله عنه نه خلافت را به پسران خود دادند و نه به خویشاوندان خود.
مردم حجاز چشم به اهل بیت دوخته بودند، خصوصاً به حضرت حسین بن علی -رضی الله عنهما- که او را بعد از امیر معاویه رضی الله عنه مستحق خلافت می فهمیدند و در این مورد منتظر رأی حضرت حسین، حضرت عبدالله بن عمر، حضرت عبدالله بن ابی بکر، حضرت عبدالله بن زبیر و حضرت عبدالله بن عباس (رضوان الله علیهم اجمعین) بودند.
حضرات فوق بر آن بودند که خلافت اسلامیه، خلافت نبوت است و وراثت در این، هیچگونه ربطی ندارد، که بعد از پدر، خلافت به پسر برسد، بلکه لازم است که خلیفه با رأی آزادانه مسلمین مشخص گردد.
دوم اینکه حالات ظاهری یزید نیز این اجازه را نمی داد، که خلیفه تمام مملکت اسلامی قرار گیرد؛ بدین خاطر ایشان به این تجویز وی مخالفت نموده و اکثر آنها تا آخرین دم نسبت به مخالفت خود استقامت نمودند، بر اثر همین حق گویی، مکه و مدینه محفوظ مانده و کوفه و کربلا قتل عام شدند.
حضرت امیر معاویه رضی الله عنه در مدینه
حضرت امیر معاویه رضی الله عنه شخصاً خودش در سال 51 هـ .ق بطرف حجاز مسافرت کرد و در مدینه منوره در این مورد با نرمی صحبت نمود، اما همه علناً مخالفت نمودند.
شکایت به حضرت عایشه رضی الله عنهما و نصیحت او
چون مردم از این دستور امیر معاویه رضی الله عنه که فرمود: با یزید بیعت کنید مخالفت خود را اعلان نمودند، پیش حضرت عایشه رضی الله عنهما رفته و از مردم شکوه نمود، که ایشان به حرف من توجهی نکرده و مخالفت می کنند. حضرت عایشه رضی الله عنهما او را نصیحت نموده و فرمود: به من خبر رسیده که شما آنها را جهت این امر، اجبار نموده و تهدید به قتل می کنید، نبآید شما با آنها چنین رفتار نمایید.
حضرت امیر معاویه رضی الله عنه فرمود: این حرف اشتباهاً به شما رسیده، مردم نزد من واجب الاحترامند، بلکه حقیقت این است که اهالی شام و عراق و شهرهای دیگر مملکت اسلامی همه با بیعت یزید متفق شده و فقط این چند نفر مخالفت می نمایند، اکنون بفرمایید آیا بعد ار اینکه تمام مردم با یکنفر بیعت نموده و بیعت هم کامل شده، شایسته است که این بیعت را نقض نمایم؟!
حضرت عایشه صدیقه رضی الله عنها فرمود: این رأی شماست، شما بدانید با کارتان، البته من می گویم جهت پذیرش این امر، بر آنها سختی نکنید، بلکه با نرمی و احترام با آنها پیش بروید. حضرت امیر معاویه رضی الله عنه قول داد که همانطور عمل نمآید.
حضرت حسین و عبدالله بن زبیر رضی الله عنهما از قیام امیر معاویه رضی الله عنه در مدینه، احساس نمودند که ما جهت بیعت اجبارکرده می شویم، بدین خاطر با اهل و عیال خود عازم مکه شدند و حضرت عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر (رضوان الله علیهم اجمعین) هم جهت زیارت بیت الله راه مکه را پیش گرفتند.
حضرت امیر معاویه رضی الله عنه در مکه
امیر معاویه رضی الله عنه از مدینه منوره جهت حج، راهی مکه مکرمه شد و آنجا نخست حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنهما را احضار نموده و با او اینگونه سخن گفت:
ای عمو زاده! قبلاً به من می گفتی من حاضر نیستم حتی شبی را هم صبح کنم که امیری نداشته باشم، اکنون من، جهت خلافت یزید، از مردم بیعت گرفته ام و تمام مسلمانان هم بر این متفق شده اند، از شما تعجب می کنم که چطور با این امر مخالفت دارید؟ به شما هشدار می دهم که در این اتفاق مسلمانان، اختلاف نیندازید و باعث فساد نگردید.
حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنهما بعد از حمد و ثنا فرمود:
قبل از شما خلفاء راشدین بودند و آنها هم پسر داشتند و پسر شما از پسر آنها هیچگونه برتری ندارد، با وجود آن، باز هم آنها پسران خود را بعنوان خلیفه انتخاب ننمودند، بلکه در این مورد، مفاد اجتماعی مسلمانان را در نظر گرفتند.
آیا شما مرا به اینکه در اتفاق مسلمانان اختلاف می اندازم، متهم می سازید؟
آگاه باش و بدان! من هرگز در وحدت مسلمانان اختلاف نخواهم انداخت، بلکه من فردی از شما هستم، هر تصمیمی آنها بگیرند، من هم با آنها همراه خواهم بود([4]).
سپس امیر معاویه رضی الله عنه با عبدالرحمن بن ابی بکر رضی الله عنهما در این مورد گفتگو کرد، وی به سختی فرمایش او را رد کرد و فرمود: من هرگز این را نمی پذیرم. بعداً با عبدالله بن زبیر رضی الله عنهما صحبت نمود، او نیز جواب منفی داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر