توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ خرداد ۲۹, شنبه

فصل اول: روش قرآن در عرضه‌ی اصول دین و اثبات آن

 

فصل اول:
روش قرآن در عرضه‌ی اصول دین و اثبات آن

از لابه‌لای بررسی قرآن مشخص می‌شود که خداوند متعال در کتابش اصول دین را با نصوص صریح و قطعی ثابت کرده است. نصوصی که احتیاج به تفسیر ندارند تا آن‌ها را توضیح دهد و همچنین احتیاج به روایتی ندارد که آن‌ها را تقویت کند و یا رأی و نظری که دلالت آن‌ها را تقویت کند و به عنوان مستند آن‌ها قرار گیرد.

قرآن از ذکر هیچ مسئله‌ای از مسئله‌های اساسی و ضروری غفلت نکرده است. مسایلی که تسامح و اختلاف در آن‌ها به خاطر به وجود آمدن فساد در دین و دنیا، صحیح نیست. بلکه به شیوه‌ای فراگیر همه را بدون استثناء در برگرفته است، چنانچه می‌فرماید:

﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ [النحل: 89].

«و این کتاب را به عنوان روشنگری برای هر چیز بر تو نازل کردیم».

بدون تردید منظور از این کلیت یا تعمیم اصول اساسی است، زیرا - همان طور که قبلاً بیان داشتیم- اغلب فروعات در آن به تفصیل بیان نشده است.

این مسایل اساسی به دو قسم، تقسیم می‌شوند: قسمی داخل در باب ایمان و عقیده است و قسم دیگر داخل در باب اعمال و شریعت می‌باشد، و همین اقتضا می‌کند که همه‌ی بحث‌های روش قرآن در این دو قسم را به اندازه‌ی کافی توضیح دهم:

مبحث اول: روش قرآن در اثبات اصول عقیده

ارکان ایمان که اسلام پیرامون آن‌ها تشکیل می‌شود، شش تا هستند که می‌توانیم آن‌ها را در سه رکن جمع کنیم که اصل و مایه‌ی اساسی این ارکان هستند: وحدانیت خداوند، پیامبری محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  و روز رستاخیز. چرا که قضا و قدر در باب ایمان به خداوند داخل است و ایمان به کتاب‌های آسمانی و ملائکه در زیر نبوت قرار دارند.

این اصول سه‌گانه محور مبارزه‌ی فکری اسلام و دشمنانش بوده است و دعوت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  نیز بر مبنای آن شکل گرفته و همچنین آیات قرآن کریم خصوصاً آیات مکی پیرامون این اصول هستند. سؤال اینجاست که چگونه قرآن بر صحت این اصول، دلایل قطعی را می‌آورد؟

از خلال یک بررسی کلی برای شناخت روش قرآنی در اثبات عقیده روشن می‌شود که قرآن کریم روش‌های زیر را پی‌گیری می‌کند:

1. إخبار و اطلاع:

هنگامی که قرآن کریم این اصول را ذکر می‌کند، با نصوص قطعی و با صراحت درباره‌ی آن‌ها خبر می‌دهد که جز الله معبود برحقی نیست، محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  رسول خداست و قیامت حتمی است و در آمدن آن شک و شبهه‌یی وجود ندارد. بقیه‌ی اصول نیز همین طورند.

خبردادن به دو دسته تقسیم می‌شوند: الف) امر به ایمان. ب) نهی از کفران (صرف نظر از صیغه‌ی امر و نهی).

2. اثبات:

قرآن تنها به گفتن حقیقت و صرف خبر دادن از آن، اکتفا نمی‌کند بلکه اضافه بر آن، دلایل عقلی را بر صحت خبر، اقامه می‌نماید. لذا نصوصی که در این باب (اصول سه‌گانه) وارد آمده‌اند تنها خبر دادن نیستند، بلکه خداوند عزوجل  بر صدق آن‌ها، با دلیل عقلی استدلال کرده است.

3. تکرار:

آیات در بین اثبات و اخبار تکرار می‌شوند و پیوسته‌ ذکر می‌شوند تا آنجا که‌ به‌ صدها دلیل می‌رسد، زیرا قرآن در پایه‌گزاری اصول به یک یا دو آیه اکتفا نمی‌کند یا به نصف آیه‌ای از اینجا و یک چهارم از آنجا. - چنانچه در دلایل فِرَق منحرف این امر مشهود است-. بلکه قرآن صدها آیه‌ ‌را که همگی یک هدف واحد را پیگیری می‌کنند، به طور عمومی بیان کرده است و آن هدف واحد، همانا پایه‌گذاری اصل اعتقادی و اثبات صریح آن است.

4- قطع و وضوح:

آیات اصول دین قطعی الدلاله هستند طوری که تأویل و تبدیل آن به معنای دیگری ممکن نیست. و این به دلیل وضوح الفاظ و صراحتشان است، دوم این‌که‌ به خاطر کثرت آیات و همیاری آن‌ها با هم در ادای معنی یا اصل مقصود، امکان تأویل آن‌ها نیست.

ادله‌ی تفصیلیه بر پایه‌ی این چهار حقیقت هستند

1- وحدانیت خدای متعال: خبر دادن در مورد وحدانیت الله در آیات بسیاری آمده که شمردن آن‌ها مشکل است؛ از جمله:

﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ [البقرة: 255].

«خداست که هیچ معبودی جز او نیست و اوست زنده‌ی پاینده».

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ٢٥ [الأنبياء: 25].

«و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این‌که‌ به سوی او وحی کنیم که هیچ معبودی جز من نیست پس مرا بپرستید».

﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [محمد: 19].

«پس بدان که معبودی جز الله نیست.»

﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ [آل عمران: 18].

«خداوند گواهی می‌دهد که معبودی جز او نیست».

﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ١ [الإخلاص: 1].

«بگو، خدا یکی است».

و نهی از کفرِ به وحدانیت خدا نیز در آیات فراوانی آمده است:

﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ١٠٦ [النحل: 106].

«و هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد، مگر آن کس که مجبور شده و قلبش به ایمان اطمینان دارد، لیکن هر که سینه‌اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود».

﴿فَحَشَرَ فَنَادَى٢٣ فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى٢٤ فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى٢٥ [النازعات: 23-25].

«گروهی را فراهم آورد و ندا در داد و گفت: پروردگار بزرگتر شما منم و خدا او را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار کرد».

﴿أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا٣٧ [الكهف: 37].

«آیا به کسی که تو را از خاک، سپس از نطفه‌ای آفرید، آن‌گاه تو را مردی در آورد، کافر شدی؟».

﴿أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ٦٠ [هود: 60].

«آگاه باشید که عادیان به پروردگارشان کفر ورزیدند. هان، مرگ بر عادیان قوم هود».

﴿وَأُولَئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ [الرعد: 5].

«همان کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده‌اند و در گردن‌هایشان زنجیر هاست».

اثبات این وحدانیت با دلایل عقلی در بسیاری از آیات آمده؛ از آن جمله:

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ [البقرة: 21].

«ای مردم، پروردگارتان‌ را بپرستید، کسی که شما را آفرید».

﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ٣٥ [الطور: 35].

«آیا از هیچ خلق شده‌اند؟ یا این‌که‌ خودشان خالق هستند».

﴿هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ [فاطر: 3].

«آیا آفریدگاری جز خدا وجود دارد؟».

﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا [الأنبياء: 22].

«اگر در آن دو (آسمان و زمین) چند خدای بود، قطعاً به فساد کشیده می‌شدند».

این آیات قطعی الدلاله بر اثبات وحدانیت خداست. بدین ترتیب دو شرط دیگر نیز – تکراری و قطعی بودن - متحقق می‌شود.

2- نبوت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم :

در آیات بی‌شماری از نبوت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  خبر داده شده است؛ از آن جمله:

﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ [الفتح: 29].

«محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  فرستاه‌ی خداست».

﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ [آل عمران: 144].

«محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  جز فرستاده‌ای بیش نیست».

﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ٣ [يس: 3].

«به راستی که تو از پیامبران هستی».

آیات بسیاری عدم ایمان به‌ او‌ را مردود شمرده و از آن بر حذر داشته است؛ از جمله:

﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ [النساء: 42].

«آن روز کسانی که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر نافرمانی کرده‌اند، آرزو می‌کنند ای کاش با خاک یکسان می‌شدند».

﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ٥١ [القلم: 51].

«و آنان که کافر شدند، چون قرآن ‌را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند و می‌گفتند: او واقعاً دیوانه است».

﴿وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا٤١ [الفرقان: 41].

«و چون تو را ببینند تو را به ریشخند گیرند (و گویند:) آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است».

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ٣٣ [محمد:33].

«ای مؤمنان ! از خدا و پیغمبر اطاعت کنید، و کارهای خود را (با انجام معاصی) باطل مگردانید‏».

در آیات متعددی با دلایل عقلی اثبات نبوت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  آمده؛ از جمله:

﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ٢٣ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ٢٤ [البقرة: 23-24].

«و اگر در آنچه بر بنده‌یمان نازل کردیم شک دارید سوره‌ی‌ای همانند آن را بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا فرا خوانید. پس اگر نتوانستید و هرگز نخواهید توانست، از آتشی که سوختش، مردمان و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده، بپرهیزید».

﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ٤٤ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ٤٦ [الحاقة: 44-46].

«و اگر پاره‌ای گفته‌ها بر ما بسته بود دست راستش را سخت می‌گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می‌کردیم».

﴿قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ [الأحقاف: 9].

«بگو: من نوبرِ پیامبران و نخستین فرد ایشان نیستم».

﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ١٠٣ [النحل: 103].

«و ما می‌دانیم که آن‌ها می‌گویند: این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد، در حالی که زبان کسی که این‌ها را به او نسبت می‌دهند عجمی است؛ ولی این زبان عربی آشکار است».

این چنین آیات بی‌شماری به صورت قطعی الدلاله بر نبوت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  به دنبال هم می‌آیند. لذا دو شرط دیگر یعنی تکرار و قطعیت درباره‌ی وجود پیامبری که اسمش محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  است، متحقق می‌شود و بر جهانیان لازم است که بدون کمترین شک و شبهه‌ای بدان ایمان داشته باشند.

3- ایمان به روز آخرت:

اثبات آن در آیات بسیاری آمده است؛ از جمله:

﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ٤ [الفاتحة: 4].

«مالک روز جزاست».

﴿وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ٤ [البقرة: 4].

«و به روز آخرت یقین دارند».

﴿إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا١٧ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا١٨[النبأ:17-18].

«بى گمان روز داورى به هنگامى معین است * روزى که در صور دمیده شود آن گاه گروه گروه مى‏آیید».

﴿كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ٢٨ [البقرة: 28].

«چگونه به خدا کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان بودید و او شما را زنده کرد، سپس شما را می‌میراند و بار دیگر شما را زنده می‌کند، سپس به سوی او باز گردانده می‌شوید».

نهی و تحذیر از کفر به روز آخرت در آیات متعددی آمده است؛ از آن جمله:

﴿وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ١٠ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ١١ وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ١٢ [المطففين: 10-12].

«وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! همان‌هایی که روز جزاء را انکار می‌کنند، تنها کسی آن را انکار می‌کند که متجاوز و گنه‌کار است».

﴿وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ٢٠ [السجدة: 20].

«و بدیشان گفته می‌شود: بچشید عذاب آتشی را که آن را دروغ می‌پنداشتید!».

﴿وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ١٦ [الروم: 16].

«و امّا کسانی که کافر بوده‌اند و آیات ما را تکذیب کرده‌اند و به فرا رسیدن قیامت ایمان نداشته‌اند، آنان به عذاب دوزخ گرفتار می‌گردند».

اثبات آن با دلایل عقلی نیز در آیات فراوانی ذکر شده است؛ از آن جمله:

﴿قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ٧٨ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ٧٩ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ٨٠ أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ٨١ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ٨٢ [يس: 78-82].

«چه کسی این استخوان‌ها را زنده می‌کند در حالی که پوسیده است؟! بگو: همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست، همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله‌ی آن، آتش می‌افروزید، آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، نمی‌تواند همانند آن‌ها را بیافریند؟ آری، و او آفریدگار داناست، فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند تنها به آن می‌گوید: موجود باش آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود».

﴿أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى٤٠ [القيامة: 40].

«... آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان ‌را زنده کند؟»

﴿وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ١٩ [الروم: 19].

«زمین را پس از مردنش حیات می‌بخشد و به همین گونه روز قیامت بیرون آورده می‌شوید».

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ٥ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ٦ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ٧ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ٨ [الحج: 5-8].

«ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه و بعد، از خون بسته شده، سپس از مضغه که برخی دارای شکل و خلقت است و برخی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم و جنین‌هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم قرار می‌دهیم، بعد شما را به صورت طفل بیرون می‌آوریم، سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ خویش برسید در این میان برخی از شما می‌میرند و بعضی آن قدر عمر می‌کنند که به بدترین مرحله‌ی زندگی می‌رسند، آن چنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی‌دانند. زمین را خشک و مرده می‌بینی اما هنگامی که آب باران بر آن فرو فرستادیم به حرکت در می‌آید و می‌روید و از هر نوع گیاهان زیبا می‌رویاند. این به خاطر آن است که خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده می‌کند و بر هر چیزی تواناست و این‌که‌ رستاخیز آمدنی است و شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند زنده می‌کند، و گروهی از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنی بخشی، درباره‌ی خدا مجادله می‌کنند».

و بالاخره به‌ همین‌سان ده‌ها و صدها آیه‌ی صریح و واضح همراه با تکرار و قطعیت بر وقوع قیامت دلالت می‌کنند.

 

 

مبحث دوم: روش قرآن در اثبات اصول شریعت

از خلال بررسی‌های قرآن معلوم می‌شود که اصول اعمال و مبانی آن‌ها در شریعت– علاوه بر تکرار - با دو امر دیگر اثبات می‌شوند. و آن دو هم عبارتند از:

1)     خبر دادن.

2)     قطعیت در دلالت بر معنا.

یعنی اصول شریعت به وسیله‌ی خبر قرآنی قطعی الدلاله به ثبوت می‌رسند. گفتنی است که‌ خبر دادن به دو قسم تقسیم می‌شود: امر و نهی.

اما در خصوص برهان عقلی باید گفت که‌ در اینجا نیازی بدان نداریم، زیرا اعمال در رابطه‌ با مسلمانی هستند که در ابتدا به صحت آنچه در قرآن آمده، ایمان آورده است. لذا این شخص بیشتر از اطلاعی که‌ نسبت به‌ تکلیف الهی پیدا کرده‌، برای عمل بدان نیاز به‌ چیز دیگری ندارد.

خبری که ایجادکننده یک اصل عملی است باید قطعی الدلاله باشد؛ زیرا این اصول، اموری ضروری هستند که اختلاف‌پذیر نمی‌باشند، چرا که در غیر این صورت فساد به وجود می‌آید.

مهمترین ارکان عملی اسلام چهار تا هستند: نماز، زکات، روزه و حج. اینک بنگر که اصول این اعمال در شریعت ما چگونه از قرآن به ثبوت می‌رسند[1]:

نماز:

امر به آن به شیوه‌ی ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ «نماز را به پا دار» در 5 جای قرآن وارد شده است.

و به شیوه‌ی ﴿أَقِيمُوا الصَّلَاةَ «نماز را به پا دارید» در 9 جای قرآن آمده است. اما بقیه‌ی اشتقاقات (أقام) به ده‌ها آیه می‌رسد.

نهی از ترک آن:

﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ٤ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ٥ [الماعون: 4-5].

«وای بر نماز گزارانی که از نمازشان غافلند».

﴿وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ٢٤ تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ٢٥ كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ٢٦ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ٢٧ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ٢٨ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ٢٩ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ٣٠ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى٣١ وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى٣٢ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى٣٣ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى٣٤ ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى٣٥ [القيامة: 24-35].

«و در آن روز، چهره‌هائی در هم کشیده و عَبوسند. چرا که آنان می‌دانند که به بلا و عذاب کمرشکنی گرفتار می‌آیند. چنین نیست که گمان می‌برند. هنگامی که جان به گلوگاه برسد. (از طرف حاضران و اطرافیان سراسیمه و دستپاچه او، عاجزانه و مأیوسانه) گفته می‌شود: آیا کسی هست که (برای نجات او) افسون و تعویذی بنویسد؟! و (محتضر) یقین پیدا می‌کند که زمان فراق فرا رسیده است. ساق پائی به ساق پائی می‌پیچد و پاها جفت یکدیگر می‌گردد. در آن روز، سوق (همگان) به سوی پروردگارت خواهد بود. (انسانِ منکر معاد) هرگز نه زکاتی داده است و نه نمازی خوانده است. بلکه راه تکذیب (حق و حقیقت) را در پیش گرفته است و (به فرمان خدا) پشت کرده است. گذشته از این، مغرورانه و متکبّرانه (از کفر و عناد خود) نزد خانواده و کسانش برگشته است. مرگ بر تو! مرگ! ‏باز هم، مرگ بر تو! مرگ!».

﴿وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى [التوبة: 54].

«و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن انفاق‌های آنان نشد جز این‌که‌ به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و جز با کسالت نماز بجا نمی‌آوردند».

﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا٥٩ [مريم: 59].

« بعد از آنان، فرزندان ناخلَفی (روی کار آمدند و در زمین) جایگزین شدند که نماز را (ترک کردند و بهره‌مندی از آن را) هدر دادند و به دنبال (لذائذ و) شهوات راه افتادند، و (مجازات) گمراهی (خود را در دنیا و آخرت) خواهند دید».

﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ٣١ [الروم: 31].

«و نماز را چنان که باید بگزارید، و از زمره مشرکان نگردید».

﴿فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ [التوبة: 5].

«پس اگر توبه کردند، و نماز بر پا داشتند و زکات دادند راه را بر ایشان گشاده گردانید».

زکات:

امر به زکات به صورت: ﴿وَآتَوُا الزَّكَاةَ «و زکات را بپردازید» در 12 جای قرآن آمده، علاوه بر این که در ده‌ها جای دیگر به صیغه‌ی‌های دیگری وارد شده است، مانند:

﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ٤ [المؤمنون: 4].

«و کسانی که پرداخت‌کننده زکات هستند».

نهی از ترک زکات:

﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ [التوبة: 5].

«مشرکان‌ را هر کجا یافتید بکشید و آنان‌ را دستگیر کنید و به محاصره در آورید و در هر کمین گاهی به کمین آن‌ها بنشیند پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات دادند راه را برایشان گشاده گردانید».

﴿وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ٦ الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ [فصلت: 6-7].

«وای بر مشرکان! کسانی که زکات نمی‌دهند».

اصل روزه و حج و جهاد و دیگر ضروریات دین اسلام بدین گونه اثبات می‌شوند.

اما اصول محرمات مانند: قتل و زنا، دلالت‌های آیات بر حرمت آن‌ها بسیار مشهورتر از آن است که ذکر شوند، اینک به عنوان مثال زنا را می‌آوریم:

﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا٣٢ [الإسراء: 32].

«به زنا نزدیک نشوید، زیرا آن همواره زشت و بد راهی است».

﴿وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا٦٨ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا٦٩ [الفرقان: 68-69].

«و زنا نمی‌کنند هر کس این‌ها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد. برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می‌شوند».

و دیگر آیات قرآنی قطعی الدلاله در تحریم زنا[2].




[1]- اما شاخه‌ها و فروعات این اصول برخی در قرآن و برخی در سنت آمده است.

[2]- به تفصیل این موضوع که برای مؤمنی که آگاهی و شناخت از اصول دینش به طور یقینی و جزمی می‌خواهد، لازم است، به رساله «القواعد السدیدة في حمایة العقیدة» اثر نگارنده مراجعه شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...