توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

حدیث در دوران حکومت بنی‌امیه

 

حدیث در دوران حکومت بنی‌امیه

در زمان نخستین حاکم بنی‌امیه «معاویه بن ابی‌سفیان» نیز مجموعۀ معینی از احادیث که واجد شرایط عصر فاروق بودند، به وسیله محدثین اصحاب روایت می‌شدند، و مسلمانان از آن‌ها آگاهی داشتند، ولی در کنار این مجموعه از احادیث، سیل روایت‌های اهل کتاب همه‌جا را فراگرفته بود، و معاویه که همان اخلاق و راه و روش و ژرف‌بینی عمر فاروق و علی مرتضی را نداشت از روایت‌های اهل کتاب جلوگیری به عمل نیاورد[1]، اما از روایت هر مطلبی بنام حدیث پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به جز احادیثی که در عصر فاروق صحت آن‌ها تأیید شده بود، و محدثین معروف آن‌ها را روایت می‌کردند به شدت ممانعت نمود، و در این مورد از روش صریح عثمان و از روش صمنی علی مرتضی مبنی بر تأیید احادیث عصر فاروق[2] پیروی نمود، و طی فرمان شدیداللّحنی به مردم چنین اخطار کرد: «ایّاکم والاحادیث الاّ حدیثاً کان في عهد عمر، فان عمر کان یخیف الناس في الله عزوجل »[3] یعنی: من به شما اخطار می‌کنم که هیچ مطلبی را به عنوان حدیث نقل نکنید، مگر مطلبی که در زمان عمر به عنوان حدیث نقل شده است، زیرا عمر دربارۀ خدای عزوجل  مردم را می‌ترساند و این فرمان تهدید آمیز همان‌گونه که به طور صریح بر تأیید احادیث عصر عمر دلالت دارد، همچنین به طور ضمنی از آغاز شدن مرحلۀ خطرناکی از جعل احادیث خبر می‌دهد و نظر تاریخ‌نویسان[4] احادیث را تأیید می‌نماید که گفته‌اند از سال‌های چهل و یک به بعد به سبب ایجاد گروه‌ها و پدیدۀ تشکلات گروهی، و نیاز به تبلیغات به وسیلۀ احادیث، برخی از افراد گروه‌ها به جعل احادیث پرداختند، و این امر در حکومت بنی‌امیه شدت پیدا کرد و موجب سر دادن این فغان‌ و فریادها گردید و در دورۀ عباسیان شدیدتر شد و موجب اعدام چند نفر از جاعلان احادیث[5] گردید، و در آغاز حکومت بنی‌امیه، رعب و هراس مردم از جعل احادیث به آنجاها رسیده بود که گاهی نسبت به صحت یک حدیث صحیح و واجد شرایط نیز دچار شک و تردید می‌شدند، هر چند محدثین بزرگوار اصحاب هر حدیثی را صحیح و واجد شرایط صحت می‌دانستند، رو در روی مقتدرترین حکمران روزگار و علیه منافع و آراء او «یعنی معاویه» نقل و روایت می‌کردند و به مخالفت او هیچ‌گونه اهمیتی نمی‌دادند، به مثال زیر توجه نمایید که ابواشعث[6] می‌گوید: «در یکی از جنگ‌ها که معاویه شخصاً فرمانده سپاه بود، و به غنایم زیادی دست یافتیم، و جامی از طلای خالص نیز در میان غنایم بود، معاویه دستور داد که برای پرداخت سهمیۀ سپاهیان فروخته شود، و وقتی این خبر به عباده‌بن صامت رسید با نقل و روایت حدیث: «الذّهب بالذّهب.. . » این معامله را یک عمل حرام و خلاف دین اسلام اعلان نمود، و سپاهیان نیز به محض شنیدن حدیث از عباده‌بن صامت هر یک آنچه را که از فروش این جام طلا به آن‌ها رسیده بود به صاحبش پس دادند، و وقتی این خبر به معاویه رسید با حالتی از خشم و خروش، بر منبر رفت، و در حالی که تلویحاً عباده را تهدید می‌کرد، بر مردم فریاد کشید که این چه وضعی است کسانی حدیثی را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نقل می‌کنند که ما با وجود اینکه مدت‌ها در خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و از یاران او بودیم این حدیث را نشنیده‌ایم، عباده از جای خود برخاست، و با صراحت و قاطعیت بار دیگر حدیث نامبرده را روایت کرد، و بر معاویه[7] فریاد کشید که ما محدثین هر مطلبی را از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  شنیده باشیم با کمال بی‌باکی آن را روایت خواهیم کرد، معاویه می‌خواهد[8] ناراحت باشد و می‌خواهد غبار نگرانی و اندوه بر چهره‌اش بنشیند، و به این مطلب توجه نمی‌کنیم که حتی تنها یک شب تاریک در سپاه رسول‌الله  صلی الله علیه و آله و سلم  حضور پیدا کرده باشیم».

 

پیدایش جرح و تعدیل و علم الرّجال

در دوران پنجاه و نه سال حکومت امویان یعنی از آغاز تا عصر خلافت عمروبن عبدالعزیز مانند دوره‌های سابق نسبت به تدوین احادیث و مکتوب کردن آن‌ها اقدامی به عمل نیامد، اما به علت انقراض عصر اکثر اصحاب که عدالت آنان مورد اتفاق بود و غالباً روایت آنان از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  بدون واسطه تحقق می‌یافت و فرارسیدن عصر تابعین که عدالت آنان نیاز به تحقیق داشت و گاهی به واسطۀ غیر اصحاب روایتی تحقق پیدا می‌کرد کارشناسان امور احادیث، لازم شمردند که برای اثبات صحت حدیثی، اضافه بر رعایت اصل‌های سابق «شاهد و متابع و عدم تضاد، هوش و حافظه و روایت به عین عبارت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم » اصل دیگری نیز بنام «عدالت راوی» رعایت شود، و برای تحقق این اصل قوانین جرح و تعدیل[9] را وضع نمودند و در بین سال‌های (90) و (96) هجری در دوران حکمرانان شعبۀ دوم بنی‌امیه به وسیله دو شخصیت بزرگوار اصحاب انس‌بن مالک[10] (م ـ 93) و عبدالله بن عباس[11] (م ـ 96) مطالب مربوط به «جرح و تعدیل راوی» طرح و پی‌ریزی گردید، و چند سال بعد به وسیلۀ شعبی[12] (م ـ 104) و ابن سیرین (م ـ 110) از شخصیت‌های تابعین و در اواخر دورۀ تابعین به وسیلۀ اعمش[13] (م ـ 148) و شعبه (م ـ 160) و مالک (م ـ 179) مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی یعنی صفات و ویژگی‌هایی که کسی را شایسته می‌کرد که روایت او را رد (جرح) یا قبول (تعدیل) نمایند تکمیل گردید، و در اواخر قرن دوم به وسیله ابن مبارک[14] (م ـ 181) و ابن عیینه[15] (م ـ 197) و عبدالرحمن بن مهدی (م ـ 198) کامل‌تر گردید و در اوایل قرن سوم توضیح و شرح مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی به وسیلۀ یحیی‌بن[16] معین (م ـ 233) و احمدبن[17] حنبل (م ـ 141) به اوج خود رسید.

و به موازات طرح مسایل جرح و تعدیل راوی و آگاهی از خصوصیات و ویژگی‌های راویان «علم الرجال»[18] نیز وضع گردید، همان‌گونه که سفیان ثوری (م ـ 161) سبب سرگرمی خود را به (علم الرجال) اینگونه بیان می‌کند: «لما استعمل الرواة الکذب[19] استعملنا لهم التاریخ» یعنی: هنگامی که برخی از راویان دروغ را به کار می‌گرفتند ما هم برای اثبات دروغگویی آن‌ها تاریخ (و علم الرجال) را به کار گرفتیم و «علم الرجال» که به معنی آگاهی کامل از شرح حال راویان و آگاهی از عقاید و اخلاق و اعمال و زمان و مکان تولد و وفات و مسافرت‌های آنان بود هیچ راهی را برای دروغگویی در روایت احادیث باقی نگذاشته بود به عنوان مثال عفیربن معدان گفته است: «هنگامی که عمربن موسی[20] به «حمص» آمد و در مسجد با ما نشست و روایت احادیث را با این عبارت «استاد شایسته و واجد صلاحیت خودتان برایم روایت کرده که.. . » آغاز کرد، به او گفتم آن استاد شایستۀ ما کیست؟ او را نام ببرید تا او را بشناسیم. گفت:

خالدبن[21] معدان است، گفتم تو در چه او را ملاقات کرده‌ای و این احادیث را از او استماع نموده‌ای؟ گفت در سال یکصد و هشت گفتم در کجا؟ گفت در جمع سپاهیانی که به ارمنستان اعزام شده بودند، به او گفتم: «ای شیخ از خدا بترس و دروغگویی را ترک کن. خالدبن معدان سال یکصدو چهار متوفی شده و طبق این ادعایت باید تو خالدبن معدن را چهار سال بعد از مرگش ملاقات کرده[22] باشی و علاوه بر این خالدبن معدان هرگز در جمع سپاهیان اعزامی به ارمنستان نبوده است بلکه در جمع سپاهیان[23] اعزامی به روم بوده است.

بعد از وضع قواعد علم الرجال و آگاهی از زمان و مکان تولد و وفات راویان احادیث و امکان یا عدم امکان ملاقات آنان با یکدیگر، برای وضع مصطلحات زیر، راه باز گردید:

1-   «مُرسَل» خبری که به وسیلۀ غیر صحابی[24] به پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  وصل شود.

2-   «مُسنَد» خبری که به وسیله صحابی به پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم [25] وصل شود.

3-   «مُعلّق» سقوط راوی[26] این سر سلسلۀ راویان.

4-   «مُعضل» سقوط دو راوی یا بیشتر در وسط زنجیره و به طور متوالی.

5-   «مُنقطِع» سقوط دو راوی غیر متوالی در وسط زنجیره و در دو موضع صورت گیرد.

6-   «مجهول‌العین» کسی که فقط یک نفر از او حدیثی روایت کرده است.

7-   «مجهول‌الحال» کسی که جمعی از او روایت کرده‌اند، اما دربارۀ وثوق به او اطمینان از او سکوت کرده‌اند.

8-   «مُوضح» روشن‌کنندۀ نام و نشان راوی.

9-   «مُبهمات»[27] راویانی که به عنوان مبهمی مثلاً «مردی یا شخصی» از آنان روایت کرده‌اند.




[1]- شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد الساری، ج 4، ص 426.

[2]- همان.

[3]- همان.

[4]- علوم الحدیث، صبحی صالح، ص.

[5]- الباعث الحثیث، شرح علوم‌الحدیث ابن کثیر، ص 84.

[6]- شرح نووی بر مسلم ارشاد الساری، ج 7، ص 81.

[7]- همان.

[8]- شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد الساری، ج 7، ص 81.

[9]- معرفة علوم الحدیث، حاکم، ص 52 و کفایه، خطیب، ص 81 تا 101، عدالت و جرح و احکام آن‌ها.

[10]- علوم الحدیث، صبحی صالح، ص 108.

[11]- همان.

[12]- همان.

[13]- همان.

[14]- همان.

[15]- همان.

[16]- همان.

[17]- همان.

[18]- و آن علمی است که راویان احادیث از حیث روایت حدیث به وسیله آن علم شناخته می‌شوند علوم الحدیث، صبحی صالح، ص 109، به نقل از منهل الحدیث زرقانی، ص 10 و الرسالة المستطرفة، ص 96 و 100.

[19]- الکفایة، خطیب، ص 119، به نقل از صبحی صالح، 66.

[20]- صبحی، ص 65 به نقل از کفایة، ص 119.

[21]- همان.

[22]- صبحی صالح، ص 65 به نقل از کفایه خطیب، ص 119.

[23]- همان.

[24]- قواعد الحدیث، جمال‌الدین قاسمی، ص 114، به نقل از صبحی صالح، ص 168.

[25]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 44 و شرح جمع الجوامع، جلال محلّی، ج 1، ص 176 و شرح نخبه، عسقلانی، ص 105 و التدریب، سبوحی، ص 73، به نقل از صبحی صالح، ص 172.

[26]- همان.

[27]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 226. تقیید العلم، خطیب بغدادی، ص 103 و جامع بیان العلم، ابن عبدالله اندلسی، ص 72 از ج 1.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...