توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

انواع علوم الحدیث

 

انواع علوم الحدیث

همان‌گونه که در صفحات پیشین بیان کردیم نوع اول از مرحلۀ ششم سیر تکاملی ضبط و ثبت احادیث را به وسیلۀ تألیف کتب مستقل و غیر مستقل نشان می‌داد، و نوع دوم از مرحلۀ ششم سیر تکاملی که جداسازی احادیث صحیح را از روایات غیر صحیح به وسیله تدوین «علوم الحدیث» یادآور می‌گردد اینکه به شرح زیر بیان می‌گردد:

علوم‌ الحدیث، آگاهی و معرفت‌هایی است که در پرتو آن‌ها، وضعیت احادیث از حیث صحت و ضعف متن و سند آن‌ها و در نتیجه رد و قبول آن احادیث بررسی می‌گردد، و از دورۀ تابعین به بعد همواره علوم الحدیث به شکلی مورد استفاده قرار گرفته است، به عنوان مثال در دورۀ تابعین محدثین تصمیم گرفتند که بدون اطمینان از صحت اسناد روایت‌ها، هیچ حدیثی را از کسی نپذیرند[1]، و در دورۀ تابع تابعین نیز «فقه الحدیث» به معنای توجه به متن حدیث و پی بردن به مقاصد آن عمیقاً مورد توجه قرار گرفت، و سپس به موازات تعلیم و تعلم «علم الحدیث روایتی» که عبارت بود از روایت قول[2] و فعل و تأییدات و صفات پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  «علم الحدیث درایتی» نیز که عبارت بود از اصول و قواعدی، که چگونگی راوی و مروی (و متن و سند)[3] را از حیث رد و قبول نشان می‌داد متداول و تدریجاً به درجه‌ای از تکمیل رسید که حاکم نیشابوری (م ـ 405) در کتابش «معرفة علوم الحدیث» از پنجاه و دوم علم از این علوم نام برده است و این علوم را «اصول الحدیث»[4] نیز گفته‌اند.

در همین «علوم الحدیث یا علم الحدیث درایتی یا اصول الحدیث» اصطلاحات بسیاری وضع و متداول گردیده که به «مصطلحات الحدیث» معروف گشته‌اند مانند: «صحیح، حسن، ضعیف، مسند، متصل، مرفوع، موقوف، مقطوع، مرسل، منقطع، معضل، مدلّس، شاذ، منکر، افراد، معلّل، مضطرب، مدرج، موضوع، مقلوب، عالی، نازل، مشهور، عزیز، غریز، مؤتلف و مختلف، متفق و مفترق و مسلسل و ده‌ها اصطلاح دیگر» و در کتاب‌های علم الحدیث درایتی به تفصیل از آن‌ها بحث گردیده است و تحقیقات نشان داده که نخستین شخصیتی که برای اولین بار اصطلاحات حدیث را مانند (خبر واحد، حجیت خبر واحد، عدالت راوی، عدم اعتبار خبر مرسل و خبر منقطع و.. . ) در رسایل اصولی و فقهی خود آورد، محمدبن ادریس معروف[5] به امام شافعی (204) بوده است، و در اوایل قرن سوم علی‌بن عبدالله مدینی (م ـ 234) دو کتاب را به نام‌های «اصول السنه» و «مذاهب المحدثین» و در انتهای همین قرن نیز ابوبکر احمدبن هارون کتاب‌هایی را به نام «معرفة المتصل من الحدیث المرسل والمقطوع وبیان الطرق الصحیحة» و کتاب «معرفة اصول الحدیث» تألیف نموده‌اند، اما اثری از آن کتاب‌ها باقی نمانده است و تنها نقل محدثین بعدی از آن کتاب‌ها امثال خطیب بغدادی از وجود آن‌ها خبر می‌دهد، و در قرن چهارم آثار بسیاری در زمینۀ علوم الحدیث به رشتۀ تحریر کشیده شده است که قبل از همه قاضی ابومحمد حسن‌بن عبدالرحمن رامهرزی (م ـ 360) کتاب «المحدث الفاضل بین الراوی والواعی» را تألیف نمود که ابن حجر گفته این کتاب نخستین تألیف[6] در این علم به شمار می‌آید، سپس ابوالفضل صالح‌بن محمد تمیمی (م ـ 384) کتاب «سنن الحدیث» را تألیف نمود، و در انتهای این قرن حاکم نیشابوری (م ـ 405) کتاب «معرفة علوم الحدیث» را تألیف نمود، و در آن کتاب به تفصیل از علوم گوناگون حدیث بحث شده است و در سال‌های اخیر به چاپ رسیده و مورد توجه محققان قرار گرفته است در اوایل قرن پنجم ابونعیم اصفهانی مطالب مهم و مفید را بر کتاب نیشابوری افزود، آنگاه خطیب بغداد (م ـ 463) با تألیف کتاب‌های «الکفایة في معرفة[7] الراویة» و «الجامع لاخلاق الراوی وآداب السامع» و «وشرف اصحاب الحدیث»[8] و «الرحلة في طلب الحدیث» و «تقیید العلم» و.. . بحث‌های مربوط به مصطلح الحدیث را از عمق و وسعت بیشتری برخوردار نمود، و ابوبکر بن لقطه دربارۀ خدمات ارزندۀ خطیب بغدادی به علم الحدیث درایتی گفته است: «کسانی که اهل انصاف هستند می‌دانند که محدثین بعد از خطیب بغدادی ریزه‌خوار خوان علم و معرفت و کتاب‌های او هستند».

قاضی عیاض (م ـ 544) نیز در همین زمینه کتابی را بنام «الالماع الی معرفة الصول الروایة وتقیید[9] السماع» تألیف نمود سپس ابوحفص عمربن عبدالمجید (م ـ 580) کتاب «ما لایسع[10] المحدث جهله» را تألیف کرد. آنگاه نوبت به تقی‌الدین عمروبن عثمان‌بن صلاح معروف به ابن الصلاح کُرد شهرزوری رسید، که در قرون هفتم مهمترین کتاب مصطلح الحدیث را بنام «مقدمه[11] ابن الصلاح» تألیف نمود، ابن الصلاح، در آن هنگام که به عنوان نخستین استاد و رئیس «دارالحدیث اشرفیه» در دمشق انتخاب گردید، کتاب‌های حاکم نیشابوری و خطیب بغدادی را پایۀ تدریس و محور بحث خود قرار داد، و از جمع‌آوری مطالب آن‌ها و نقل بسیاری از آراء متقدمان و تحقیقاتی که خود کرده بود کتاب «مقدمه ابن الصلاح» را تألیف نمود که مشتمل بر شصت و پنج نوع از علوم حدیث است، و آنچه بر اهمیت این کتاب افزود این بود که پایه و اساس تألیفات بعد از خودش قرار گرفت و جمعی از برجسته‌ترین رجال علم مانند شرف‌الدین نووی (م ـ 676) و قاضی بدرالدین جماعه (م ـ 733) و عمربن رسلان بلقینی (م ـ 805) به تلخیص آن مبادرت ورزیده‌اند و جمعی مانند زین‌الدین عراقی (م ـ 806) و بدرالدین زرکشی (م ـ 794) و ابن حجر عسقلانی (م ـ 854) افاداتی و توضیحاتی بر مقدمه ابن الصلاح نوشته‌اند و جمع دیگری مانند زین‌الدین عراقی (م ـ 806) و جلال‌الدین سیوطی آن را به نظم کشیده‌اند که به «الفیه حدیث» مشهور شده است.

کتاب دیگری که در شرح و توضیح مصطلح الحدیث مورد توجه دانشمندان واقع شده کتاب «نخبه الفکر في مصطلح اهل الاثر» تألیف احمدبن حجر عسقلانی (م ـ 852) است، مؤلف خود شرحی هم بر آن نوشته و آن را «نزهه النظر فی توضیح نخبه الفکر» نامیده است و برخی از دانشمندان حواشی بر این متن و شرح نوشته‌اند.

مورخان حدیث، اوایل قرن دهم را تا اوایل قرن حاضر دوران رکود و جمود تألیفات علم الحدیث به شمار می‌آورند و اوایل قرن حاضر را زمان حرکت مجدد قلم‌ها جهت تألیف کتاب‌های این علم می‌دانند و در این عصر کتب جامع و مفیدی در این علم تألیف شده‌اند که از جملۀ آن‌ها: «قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث» تألیف جمال‌الدین قاسمی و کتاب «علوم الحدیث و مصطلحه» تألیف صبحی صالح و کتاب «قواعد اصول الحدیث» تألیف احمد عمر هاشم، و کتاب: «قواعد فی علم الحدیث تألیف حبیب احمد کبرانوی، و کتاب: «اصول الحدیث، علومه ومصطلحه» تألیف محمد عجاج خطیب، و کتاب «نشأة علوم الحدیث ومصطلحه» نیز از همین دانشمند، و کتاب «الوسیط فی علوم ومصطلح الحدیث» تألیف محمد ابوشهبه، و کتاب «مباحث فی علوم الحدیث» تألیف مناع القطان، و کتاب «منهج النقد فی علوم الحدیث» تألیف نورین عتر و.. . .

علوم متعددی، در سیر تکاملی جداسازی احادیث صحیح از روایات غیر صحیح زیربنای «علم الحدیث درایتی یا اصول الحدیث» هستند که اینک مهم‌ترین آن‌ها را بیان بنماییم.

1- علم علل الحدیث

علل جمع علت است و علت در اصطلاح محدثین عیبی است مخفی و پوشیده که از حیث سند[12] یا متن یا هر دو بر حدیث[13] عارض شده که فقط کارشناسان بسیار دقیق و ماهر از آن آگاه خواهند بود، چنین حدیثی را حدیث «معلّل» می‌نامند که در واقع یکی از اقسام حدیث ضعیف است. هر چند در ابتدای امر به علت پوشیده بودن عیبش یک حدیث صحیح به نظر می‌رسد و کارشناسان بسیار ماهر و دقیق از راه نشان دادن آن عیب ضعف آن حدیث را معلوم می‌نمایند.

علم علل الحدیث، از قدیمی‌ترین شعبه‌های علم الحدیث درایتی است و محدثین معروف و ماهری در تحقیق آن علم کتاب‌هایی را تحت عنوان «العلل» یا «علل الحدیث» تألیف نموده‌اند، که برخی بر حسب ابواب فقهی و پاره‌ای بر حسب مساند آن‌ها را تنظیم کرده‌اند و در هر دو شکل حدیثی را نقل کرده و به ذکر علت یا علل آن پرداخته‌اند.

سابقۀ این علم به قرن دوم هجری برمی‌گردد، و قدیمی‌ترین آثاری که در زمینۀ بیان علل باقی مانده‌اند عبارتند از: «التاریخ والعلل» تألیف یحیی‌بن‌معین (م ـ 223) و کتاب «علل الحدیث» تألیف امام احمدبن حنبل (م ـ 241) و کتاب المسند المعلل تألیف یعقوب بن شیبه سدوسی (م ـ 262) و کتاب‌های علل از محمدبن عیسی ترمذی (م ـ 279) و علی‌بن مدینی[14] (م ـ 234) مسلم‌بن الحجاج (م ـ 261)[15] وابن ابی‌حاتم (م ـ 327)[16] و علی‌بن عمر دارقطنی (م ـ 375)[17] و حاکم نیشابوری (م ـ 405)[18].

کتاب دارقطنی موسوم به «العلل الواردة في الاحادیث النبویة» که جامع‌ترین کتاب در این مورد به شمار می‌آید به صورت مساند تنظیم و بالغ بر دوازده جلد است.

متأخرین نیز این کتاب‌ها را در علل تألیف کرده‌اند:

1-   «العلل الـمتناهیة[19] في الاحادیث الواهیة» تألیف عبدالرحمن بن جوزی (م ـ 597) و کتاب «الزهر المطلول[20] في الخبر المعلول» تألیف ابن حجر عسقلانی، (م ـ 852) و همچنین برخی از متأخرین در کتاب‌های حدیث نه به صورت مستقیم بلکه به صورت جنبی علت یا علل برخی از احادیث را بیان نموده‌اند مانند زیلعی در کتاب «نصب الرایه» و ابن حجر در «فتح الباری» و شوکانی در «نیل الاوطار» و ابن حزم در «المحلی» و ابن قیم در «تهذیب سنن ابی‌داود».

 

2- علم مختلف الحدیث

شعبۀ دیگری از شعبه‌های علم الحدیث درایتی «علم مختلف الحدیث» است و آن عبارتست از قواعدی مانند قاعدۀ تقیید مطلق و تخصیص عام و تعدد حادثه و.. . که به وسیلۀ آن‌ها تضاد و تعارض ظاهری که در بین دو حدیث مشاهده می‌گردد به حالت توافق و تعاضد در می‌آید، و چون به وسیله قواعد علم مختلف الحدیث غبار تعارض از چهرۀ نورانی احادیث دور می‌گردد آگاهی از این علم بر هر عالم دانشمندی واجب است.

شیخ سیوطی در تدریب الراوی[21] نوشته است نخستین کسی که در زمینه مختلف الحدیث به بحث پرداخت محمدبن ادریس شافعی (م ـ 204) بود، که وی علاوه بر اینکه در خلال مباحث فقهی خود در کتاب «اُمّ» اصولی را جهت جمع کردن روایات اختلافی وضع نمود، کتابی را نیز با عنوان «اختلاف الحدیث» تألیف[22] کرد، که در آن کتاب به تفصیل جمع بین روایات اختلافی را مورد بحث قرار داد، و این کتاب اخیراً در جلد هشتم اُمّ از صفحۀ 586 تا 678 در 92 صفحه به چاپ رسیده است. این علم را «علم تلفیق الحدیث»* نیز نامیده‌اند. و بعد از امام شافعی ابن قتیبۀ دینوری (م ـ 276) در این علم کتابی را با عنوان: «تأویل مختلف الحدیث» تألیف نمود و از دیگر کسانی که در قرن سوم و چهارم در این علم به تألیف کتاب‌های توفیق یافته‌اند می‌توان از ابن جریر طبری (م ـ 310) و ابویحیی زکریای بن یحیی الساجی (م ـ 370) و ابوجعفر طحاوی (م ـ 321) نام برد، و نام کتاب ابوجعفر طحاوی «مشکل الآثار» است که در هند به چاپ رسیده است و در اوایل قرن پنجم ابوبکر محمدبن حسن بن فورک (م ـ 409) کتاب «مشکل الحدیث و بیانه» را تألیف کرده که در هند به طبع رسیده است و در اواخر قرن ششم ابن جوزی (م ـ 597) با تألیف کتاب مفید و مهم «التحقیق فی احادیث الاختلاف» گام بلندی را در راه جمع و توافق بین روایات اختلافی برداشت.

صبحی صالح بعد از بحث[23] از این علم و برخی از مؤلفین آن، مثالی نیز برای رفع تعارض بین دو حدیث را، اینگونه بیان کرده است: «مثال مانند فرمودۀ پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  (لاعدوی) یعنی: بیماری از کسی به دیگری منتقل نمی‌شود و فرمودۀ دیگر پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم : «فرّ من الـمجذوم کما تفرّ من الاسد» یعنی همان‌گونه که از شیر درنده می‌گریزی از مبتلا به بیماری جذامی بگریز. که هر دو حدیث صحیح هستند و اولی انتقال بیماری‌ها را نفی و دومی سرایت بیماری‌ها را اثبات می‌نماید و ظاهراً با هم تعارض دارند، و صبحی صالح تعارض ظاهری این دو حدیث را (به نقل از التدریب، ص 198 و شرح نخبه (ص 15) اینگونه رفع کرده. «انّ هذه الامراض لاتعدی بطبعها، لکن الله جعل مخالطة الـمریض للصحیح سبباً لاعدائه مرضه وقد یتخلّف ذلك عن سببه کما في غیره من الاسباب» یعنی: منظور حدیث اول این است که این امراض به اقتضای طبیعت خود از کسی[24] به دیگری سرایت نمی‌کند، اما خداوند متعال اختلاط و آمیختن افراد سالم را با افراد بیمار سبب سرایت بیماری از بیمار به شخص سالم قرار داده است و گاهی این امر از سبب خود تخلف می‌کند مانند موارد دیگری از اسباب»[25].

اما به نظر نگارنده توجیه و تأویل فوق نه با علوم تجربی می‌سازد و نه با تفکر جاهلیت قبل از اسلام سازگاری دارد، و به اعتقاد من بهترین توجیه و تأویل برای برطرف کردن تعارض بین آن دو حدیث این است که بگوییم اولاً سرایت بیماری‌‌هایی میکروبی یک امر قطعی است و باید از سرایت آن‌ها با وسایل ممکن جلوگیری کرد، همان‌گونه که در دوران خلافت[26] امام عمر رضی الله عنه  بیماری واگیر و مسری «وبا و طاعون» در نهرهای شام بروز نمود و برای جلوگیری از سرای آن طبق فرمودۀ پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم : «در هر جایی و با بروز کرد از آنجا خارج نشوند و به آنجا هم وارد نشوند» عمل نمودند[27].

ثانیاً در دوران جاهلیت قبل از اسلام در میان عرب‌ها و حتی بعد از اسلام نیز در میان برخی از روستاییان دور از محافل علما و دانشمندان. بعضی معتقد بودند که با گفتن کلماتی یا انجام دادن حرکات و اعمالی امکان دارد بیماری را از کسی به کس دیگر اینگونه منتقل کرد که در یک زمان شخص سالم، بیمار گردد و بیمار، سالم شود، درست مانند منتقل کردن اجسام از جایی به جای دیگر که محل اولی خالی می‌ماند و این عبارت را گاهی بر زبان می‌آوردند «بیماری خودم را به تو دادم، بیماری من از آن تو باشد» و پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  با حدیث «فرّ من الـمجذوم...» به مطلب اول و با حدیث «لاعدوی» به نفی مطلب دوم اشاره فرموده است که هر دو امر کاملاًَ درست و مطابق علوم تجربی و تفکر دوران جاهلیت قبل از اسلام هستند.

3- علم ناسخ و منسوخ

شعبۀ دیگری از علم الحدیث درایتی علم ناسخ و منسوخ است، که دربارۀ احادیثی بحث می‌کند که با هم به گونه‌‌ای متعارض هستند که توافق بین آن‌ها نه با قوانین (علم مختلف الحدیث) و نه از راه دیگر امکان ندارد، و تنها یک قاعده تعارض بین اینگونه احادیث را حل می‌کند و آن قاعده این است که هر کدام از آن دو حدیث تقدمش ثابت شد منسوخ به شمار می‌آید و آنچه تأخرش ثابت گردید ناسخ شمرده می‌شود[28] و حکم ناسخ باقی و حکم منسوخ سپری شده است و تقدم و تأخر یکی از دو حدیث گاهی از راه بیان پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  معلوم می‌گردد و مانند این حدیث: «کنت نهیتکم عن زیارة القبول فزوروها» قبلاً شما را از دیدار مزارها منع کرده‌ام، حالا از آن مزارها دیدار به عمل بیاورید و مانند این حدیث: «وکنت[29] نهیتکم عن لحوم الاضاحی فوق ثلاث، فکلوا منها ما بدالکم» یعنی: قبلاً بیش از سه شبانه‌روز شما را از تناول گوشت قربانی‌ها منع کرده‌‌ام حالا هر زمانی به دست شما رسید تناول کنید». و گاه تقدم و تأخر یکی از دو حدیث و در نتیجه ناسخ بودن یکی و منسوخ بودن دیگری از راه تارخی و سیره‌شناسی ثابت می‌گردد مانند این حدیث: «افطر الحاجم والـمحجوم»[30] یعنی: حجامت‌کننده و حجامت شده هر دو روزه‌شان باطل می‌شود». و این حدیث: «احتجم وهو صائم محرم»[31] یعنی: پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  حجامت کرد در حالی که روزه بود و در حال احرام هم بود و چون طبق تاریخ و سیره‌شناسی حدیث اول در رابطه با جعفر‌بن ابیطالب و قبل از فتح مکه بوده وحدیث دوم راوی آن ابن عباس است که به هنگام فتح مکه با پدرش مسلمان شده‌است پس‌حدیث اول مقدم و منسوخ و حدیث دوم مؤخر و ناسخ است.

این شعبه از علم الحدیث درایتی از قدیمی‌ترین شعبه‌ها است و نخستین کسی که کتابی را در این زمینه نوشته است قتاده بن دعایه سدوسی (م ـ 118) می‌باشد که فعلاً اثری از آن[32] نمانده است و نووی گفته امام شافعی در زمینه[33] این علم بسیار توانمند و از سابقین به شمار می‌آید. در قرن سوم و چهارم عده‌ای از محدثین در مورد ناسخ و منسوخ تألیفاتی نگاشته‌اند از جمله امام احمدبن حنبل (م ـ 241) و ابوداود سجستانی (م ـ 275) و ابوبکر احمدبن محمد اثرم (م ـ 261) و احمدبن اسحاق دیناری (م ـ 318) و محمدبن بحر اصفهانی (م ـ 322) و احمدبن محمد نماس (م ـ 338) و ابومحمد قاسم بن اصبغ (م ـ 340) و ابوحفص عمر احمد بغدادی معروف به ابن شاهین (م ـ 385)[34] و هبۀ بن سلامه (م ـ 410) اما اکثر این کتاب‌ها به دست متأخرین نرسیده و تنها کتاب ابن شاهین باقی مانده و پس از تحقیق به وسیلۀ چند کارشناس احادیث در بیروت هم به چاپ رسیده است و کتاب ابن اثرم نیز باقی مانده ولی به صورت نامنظم و هنوز به چاپ نرسیده است و در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هشتم دو کتاب بسیار مهم به شرح زیر در این شعبه از علم الحدیث درایتی تألیف شده‌اند:

1-    کتاب «الاعتبار، في الناسخ[35] والمنسوخ من الآثار» تألیف ابوبکر محمدبن موسی حازمی[36] (م ـ 584) است و کتاب بسیار جامع و پرمحتواست و بر مبنای ابواب فقهی مرتب شده و در هر باب روایایتی که تعارضی در بین آن‌ها به نظر رسیده آورده شده است و پس از نقل آرای دانشمندان دربارۀ رفع تعارض آن روایت‌ها، خود نیز نظر خود را اظهار نموده است.

2-    کتاب «رسوخ الاخبار في منسوخ الاخبار» تألیف ابواسحاق برهان‌الدین ابراهیم بن عمر جعبری (م ـ 732).

4- علم غریب الحدیث

یکی دیگر از شعبه‌های علم الحدیث درایتی «علم غریب الحدیث» است و آن آگاهی از شرح و تفسیر کلمات و جملاتی از احادی است که به علت دوری از زمان پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و اصحاب و عدم احاطه به زبان اصیل عربی آن کلمات و جملات، غریب[37] به نظر می‌رسند و نیازمند[38] شرح و تفسیر هستند، و به اعتقاد حاکم نیشابوری نخستین کسی که کتابی را در شرح و تفسیر کلمات و جملات غریب احادیث نوشته نضربن شمیل مازنی[39] (م ـ 204) بود ولی قبل از او ابوعبیده معمربن مثنی بصری (م ـ 210) کتاب مختصری را در این زمینه تألیف[40] نموده بود و در همین قرن قاسم ‌بن سلام (م ـ 223) و ابن قتیبه[41] دینوری (م ـ 276) و ابراهیم حربی (م ـ 285)، کتاب‌هایی را در غریب الحدیث تألیف نموده‌اند و در اواخر قرن چهارم ابوسلیمان صمد الخطایی (م ـ 378) و در اوایل قرن پنجم احمدبن محمد هروی (م ـ 401) در این زمینه کتاب‌هایی تألیف کرده‌اند، در کتاب هروی علاوه بر غرایب احادیث تعابیر مشکل آیه‌های قرآن نیز شرح و تفسیر شده بود، و در قرن ششم، ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی (م ـ 514) و زمخشری(م ـ 538) و ابوموسی محمدبن ابی‌بکر مدینی (م ـ 581) کتاب‌هایی در زمینه علم غریب الحدیث تألیف کرده‌اند، و کتاب زمخشری نامش «الفایق في غریب[42] الحدیث» است و در اوایل قرن هفتم، ابوالسعادات مبارک بن محمدن معروف به ابن اثیر (م ـ 604) با مبنا قرار دادن کتاب‌های هروی و ابوموسی مدینی و به استفادۀ مستقیم از کتاب‌های احادیث اعم از صحاح و سنن و جوامع، کتاب معروف «النهایة[43] في غریب الحدیث والاثر» تألیف نمود، که به گفته شیخ سیوطی این کتاب بهترین و جامع‌ترین کتابی است که در علم غریب الحدیث تألیف گردیده است و شیخ سیوطی آن را مختصر کرده و «الدر النشیر، تلخیص نهایة ابن الاثیر» نامیده است و کتاب نهایۀ ابن اثیر مکرر چاپ شده و در دسترس عموم قرار گرفته است.

5- علم رجال الحدیث

یکی دیگر از شعبه‌های علم الحدیث درایتی، علم رجال الحدیث است و آن علمی است که از روایت‌کنندگان بحث می‌کند از جهت روایت‌ آنها[44] و رد و قبول آن روایت‌ها، بر خلاف «علم تراجم» که در آن شخصیت‌ها نه فقط از حیث روایتشان، بلکه از جنبه‌های مختلف و گوناگون مانند محل تولد و وفات و نژاد و موطن و آثار و غیره از آنان بحث می‌شود، خلاصه علم رجال الحدیث از تحقق شرایط راوی یعنی (اسلام و عدالت و عقل و حافظه) در یکایک راویان حدیث بحث می‌کند.

رجال در ترکیب «علم رجال» به دو بخش تقسیم می‌شود، اول طبقه اصحاب جمع صاحب و صحابی کسی است که در حالی که مسلمان بوده به خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  رسیده و به محضر او شرفیاب شده باشد، خواه مصاحبتش طولانی یا کوتاه و در خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به جهاد رفته باشد یا به جهاد نرفته باشد و اصحاب عموماً عادل به شمار می‌آیند و مانند طبقات دیگر پذیرای جرح و تعدیل نیستند و در شرح احوال طبقه اصحاب کتاب‌های مهم و مفصلی نوشته شده است که از مهمترین آن‌ها:

1-   «استیعاب، في معرفة[45] الاصحاب» تألیف عبدالبر اندلسی (م ـ 462).

2-   «اُسد الغابة في معرفة الصحابة» تألیف عزالدین معروف به ابن اثیر (م ـ 630) این کتاب بسیار مفصل و مشتمل بر چند کتابی است که در این مورد نوشته شده‌اند و از جمله مشتمل بر استیعاب است و هر چند بسیار مهذب و تحقیقی است، اما به اعتقاد برخی از اهل تحقیق در چندین مورد، غیر صحابی‌ها را صحابی شمرده است و ذهبی در کتاب مختصری به نام «التحریر» آنان را مشخص کرده و این نقص را هم برطرف نموده است.

3-   «الاصابة في معرفة الصحابة»[46] تألیف ابن حجر عسقلانی (م ـ 852) این کتاب جامع کتاب‌های استیعاب و اسدالغابة و عاری از اشکالات اسد الغابة و مشتمل بر اضافاتی است که ابن حجر از کتاب‌های دیگر استفاده کرده است، و این کتاب سودمندترین کتابی است که در صحابی‌شناسی تألیف گردیده و شیخ سیوطی که شاگرد مؤلف بوده آن را تلخیص نموده و «عین[47] الاصابة» نامیده است.

برخی از رجالیون با ترکیب طبقات و ترکیب علم رجال و علم تراجم شرح حال جمع بی‌شماری از حافظان و راویان احادیث را به گونه‌ای مفصل بیان نموده‌اند مانند شمس‌الدین محمد ذهبی (م ـ 748) که کتاب مفصل چند جلدی (تذکرة الحفاظ)[48] را به این شیوه تألیف نموده است.

دوم طبقه غیر اصحاب که پذیرای جرح و تعدیل می‌باشند و به صورت‌های گوناگون از آنان بحث شده است.

1-    عده‌ای در تألیفات خود فقط «ضعفاء» و افراد بدنام را شناسایی کرده‌اند، تا مردم از قبول احادیث روایت شدۀ آنان پرهیز کنند، مانند یحیی‌بن معین (م ـ 223) و علی‌بن مدینی (م ـ 234) و محمدبن اسماعیل[49] بخاری (م ـ 256) در کتاب «الضعفاء الکبیر» و نسائی (م ـ 303)[50] در کتاب «الکامل في ضعفاء الرجال».

2-   عده‌ای در تألیفات خود فقط به شناسایی افراد مورد وثوق پرداخته‌اند و تحت عنوان «الثقات» کتاب‌هایی را تألیف نموده‌اند، تا مردم با اطمینان خاطر، احادیث روایت شدۀ آنان را قبول کنند مانند ابوالحسن احمدبن عبدالله عجلی (م ـ 261) و ابوالعرب محمدبن احمد تمیمی (م ـ 333) و احمدبن حبان[51] بستی (م ـ 354) در کتاب‌های «الثقات» و «مشاهیر علماء الامصار» و عمربن احمدبن[52] شاهین (م ـ 385) و در قرن نهم زین‌الدین قاسم[53] حنفی (م ـ 876) کتاب‌هایی در بیان «ثقات» نوشتند.

3-    برخی از رجالیون تنها به بررسی رجال برخی از کتب حدیث پرداخته‌اند و در این زمینه بررسی رجال راوی صحیح بخاری و صحیح مسلم از رجال بقیۀ کتب چشمگیرتر است، از جمله کتاب: «التعدیل والتجریح لمن روی[54] عنه البخاری في الصحیح» تألیف سلیمان‌بن خلف ماجی (م ـ 474) و کتاب «رجال صحیح مسلم» تألیف احمد بن علی (م ـ 428) و کتاب «رجال البخاری ومسلم» تألیف دارقطنی (م ـ 385) و کتاب الجمع بین رجال الصحیحین» تألیف ابونصر کلاباذی (م ـ 398) و کتاب دیگر باز به نام «الجمع بین رجال الصحیحین» تألیف محمدبن طاهر مقدسی (م ـ 507) و همچنین حاکم نیشابوری (م ـ 404) و هبه‌الله بن حسن لالکالی، هر یک کتابی را در بررسی رجال بخاری و مسلم نوشته‌اند.

در بررسی رجال کتاب‌های حدیث دیگر نیز کتاب‌های نوشته شده‌اند از جمله کتاب «التعریف برجال الموطا» تألیف محمدبن یحیی (م ـ 416) و کتاب «تسمیه شیوخ ابی‌داود» تألیف حسین‌بن محمد (م ـ 498) و کتاب «الکمال[55] في معرفة الرجال» تألیف عبدالغنی مقدسی (م ـ 600) که مشتمل بر رجال صحاح سته است و در اوایل قرن هشتم یوسف زکی مزی (م ـ 746) با تألیف کتاب «تهذیب[56] الکمال» به تکمیل آن کتاب اقدام نمود، سپس هر یک از ذهبی (م ـ 748) و ابن حجر عسقلانی (م ـ 852) در کتاب‌های تحت عنوان «تهذیب التهذیب» به تلخیص و ویرایش کتاب مزی پرداختند.

6- علم جرح و تعدیل

یکی دیگر از شعبه‌های علم الحدیث درایتی علم جرح و تعدیل است، و آن علمی است که از روایان احادیث بحث می‌کند از حیث عیبی که دارند و سبب رد روایت آنان می‌شود و از حیث حسنی که دارند و واجد شرایط قبول[57] روایت‌ها می‌باشند و تعبیرات و الفاظی که برای نشان دادن عیب راوی یا حسن راوی به کار گرفته می‌شود ماند: «ثقه، مُتقِن، صدوقٌ، ثقه حافظٌ لابأس به و.. .» برای نشان دادن تعدیل و مانند: «متهم بالکذب، متروك الحدیث، واهی الحدیث، کذّابٌ، وضّاعٌ» برای نشان دادن جرح.

این علم از عصر اصحاب به بعد، مورد استفاده قرار گرفته است از صحابی‌ها ابن عباس[58] (م ـ 96) و انس‌بن مالک (م ـ 93) و از تابعین شعبی (م ـ 104) و ابن سیرین (م ـ 110) و در اواخر عصر تابعین اعمش (م ـ 148) و شعبه (م ـ 160) و مالک (م ـ 179) و از اتباع تابعین ابن مبارک (م ـ 180) و ابن عیینه (م ـ 197) و عبدالرحمن بن مهدی (م ـ 148) عموماً این علم را در جهت رد و قبول روایت‌ها به کار گرفته‌اند، و یحیی بن معین (م ـ 233) و امام احمد بن حنبل (م ـ 241) در تألیفات خود قلۀ رفیع این علم را نشان داده‌اند، و از کتاب‌های بسیار مفصل و جامع جرح و تعدیل «طبقات ابن سعد»[59] زهری بصری (م ـ 230) می‌باشد که پانزده جلد است و به چاپ هم رسیده است.

این کتاب بعد از چند قرن توسط شیخ[60] سیوطی تلخیص گردیده و به نام: «إنجاز الوعد[61] المنتقی من طبقات ابن سعد» نامگذاری گردیده است و علی‌بن المدینی (م ـ 234) در تاریخش که ده جلد است و همچنین بخاری (م ـ 256) در تاریخ‌های سه‌گانۀ خود، و ابوحاتم رازی (م ـ 327) در کتاب «جرح و تعدیل و ابن حبان[62] (م ـ 354) در کتاب اوهام اصحاب التواریخ که ده جلد است، مفصل از جرح و تعدیل راویان بحث کرده‌اند، و ذهبی (م ـ 747) نیز کتاب «میزان الاعتدال» را در جرح و تعدیل راویان تألیف نمود، و ابن حجر عسقلانی (م ـ 852) با تألیف کتاب «لسان المیزان»[63] آن کتاب را مرتب و مهذب ساخته است.

در این لحظه که زبان بیان خامه، به پایان بحث نامه رسیده است، بعد از گفتن «الحمدالله، و الصلوة علی محمد رسولالله  صلی الله علیه و آله و سلم ، و السلام علی الصالحین من عباد الله» خامه، شکرگویان و وداع‌کنان تا زمینه و زمان دیگر، دم از بیان فرومی‌بندد.

مهاباد ـ بیست و نهم فروردین سال یک هزار و سیصد و هشتاد و دو شمسی مطابق با پانزدهم صفر یک هزار و چهارصد و بیست و چهار قمری ـ عبدالله احمدیان



[1]- صحیح مسلم، ج 1، ص 39 به نقل تاریخ عمومی حدیث.

[2]- علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 105 به نقل از المنهل الحدیث، ص 35، محمد عبدالعظیم زرقانی.

[3]- تدریب الراوی، سیوطی، ص 3 و 4، به نقل صبحی، ص 106 و کفایة، خطیب بغدادی، ص 81 و 101، به نقل صبحی، ص 107.

[4]- المختصر فی علم رجال الاثر، عبدالوهاب، ص 8، به نقل صبحی صالح، ص 106.

[5]- امام شافعی مؤلف الرساله و اولین تألیف در مطالب مربوط به اصول الفقه و مصطلحات حدیث است به تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، ص 105 تألیف نگارنده مراجعه شود.

[6]- تدریب الراوی، ج 1، ص 32 و شرح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی صفحات اولیه.

[7]- کشف الظنون، ج 2، ص 1499 و 44.

[8]- همان.

[9]- کشف الظنون، ج 1، ص 158 کتاب را چنین نام برده است «الالماع في ضبط الراویة والسماع».

[10]- کشف الظنون، ج 2، ص 1575.

[11]- در کشف الظنون، ج 2، ص 1161 بنام «علوم الحدیث» و به احسن تصنیف از آن بحث شده و در دو صفحه از دانشمندانی بحث کرده که آن را اختصار یا شرح کرده‌اند.

[12]- اصول الحدیث علومه ومصطلحه، مجد عجاج خطیب، ص 291.

[13]- همان.

[14]- کشف الظنون، ج 2، ص 1160 و علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 111.

[15]- همان.

[16]- همان.

[17]- همان.

[18]- همان.

[19]- کشف الظنون، ج 2، ص 1160.

[20]- کشف الظنون، ج 2، ص 961.

[21]- تدریب الراوی، سیوطی، ج 2، ص 177، (کشف الظنون، ج 1، ص 335).

[22]- همان.

*- منهل الحدیث، زرقانی، ص 11 و توضیح الافکار، صنعانی، ص 423.

[23]- علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 110، به نقل از تدریب، سیوطی، ص 198 و شرح نخبه، ابن حجر، ص 15.

[24]- همان.

[25]- همان.

[26]- کامل، ابن اثیر، ج 2، ص 559 و 560، توجه: «فرّ من المجذوم» به معنی «فرّ من الجدام» است و ممکن است در اصل چنین بوده و راوی به عین لفظ روایت نکرده یا از باب استعمال اسم مفعول در مصدر باشد زیرا فرار از علت و بیماری لازم است نه از معلول و بیمار بیچاره.

[27]- همان.

[28]- منهل الحدیث، عبدالعظیم، زرقانی، ص 11 و الرسالة المستطرفة، کتانی، ص 60 به نقل صبحی صالح، ص 112.

[29]- شرح نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر، ابن حجر ص 16.

[30]- همان.

[31]- همان.

[32]- اصول الحدیث علومه ومصطلحه، مجد عجاج، ص 289.

[33]- تدریب الراوی، ج 2، ص 17.

[34]- هدیة العارفین، اسماعیل باشا، ج 5، ص 781.

[35]- تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 4، ص 1363 و 1364.

[36]- همان.

[37]- الرسالة المستطرفه، کتانی، ص 115 و توضیح الافکار، صنعانی، ج 2، ص 412 به نقل صبحی، ص 111.

[38]- الحدیث و المحدثون، محمد ابوزهو، ص 474.

[39]- علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 111 و کشف الظنون، ج 2، ص 1217 «الفایق».

[40]- همان.

[41]- همان.

[42]- همان.

[43]- کشف الظنون، ج 2، ص 1989 درباره کتاب‌های متنوع مختلف الحدیث به «الرسالة المستطرفة، کتانی، ص 115 و تدریب الراوی، سیوطی، ج 2، ص 166و 167» مراجعت شود.

[44]- منهل الحدیث، زرقانی ص 10 و الرسالة المستطرفة، کتانی، ص 96 و 100 (فصل رجال)، به نقل صبحی، ص 109.

[45]- کشف الظنون، ج 1، ص 81 و 82.

[46]- کشف الظنون، ج 1، ص 109، توجه اخیراً (الاصابة) در چهار جلد قطور که (استیعاب) نیز در هامش آن قرارداد چاپ شده است و مورد استفاده نگارنده است.

[47]- همان.

[48]- کشف الظنون، ج 2، ص 1087 از تعداد بسیاری نام برده است.

[49]- همان.

[50]- همان.

[51]- کشف الظنون، ج 1، ص 521 و 522 علاوه بر شخصیت‌های نامبرده شخصیت‌های دیگری را نیز به عنوان مؤلفین «ثقات و ضعاف» نامبرده است و همچنین کشف الظنون، ج 1، ص 843، در مورد علم رجال احادیث و کتاب‌هایی که در این زمینه تألیف شده‌اند به تفصیل بحث کرده است.

[52]- همان.

[53]- همان.

[54]- کشف الظنون، ج 2، ص 1509.

[55]- همان.

[56]- کشف الظنون، ج 2، ص 1509 نوشته: «کتاب بزرگی است که نظیر آن نوشته نشده و به گمانم کسی نمی‌تواند همتایش را بنویسد آنگاه در همین جا درباره تهذیب التهذیب ابن حجر در شش جلد و تهذیب التهذیب ذهبی بحث می‌کند».

[57]- همان.

[58]- علوم الحدیث، مصطلحة، صبحی صالح، ص 108.

[59]- همان.

[60]- علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 108.

[61]- همان.

[62]- تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 3، ص 920 تا 924.

[63]- کشف الظنون، ج 2، ص 1917 و 1918. توجه: علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 108. این کتاب‌ها را در زمینه جرح و تعدیل یادآور شده است: «تاریخ‌های سه‌گانه بخاری ده جلد واوهام اصحاب تواریخ ابن حبان ده جلد و کتاب التکمیل فی معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهل عمادبن کثیر ولی کتاب ابن حبان و عمادبن کثیر در کشف الظنون و ذیل آن پیدا نشدند و در تذکرة الحفاظ هم دیده نشدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...