﴿حُسۡبَانٖ﴾ «حساب منظم، نظم ونظام».
﴿أَنَامِ﴾ «مردمان».
﴿ذُو ٱلۡعَصۡفِ﴾ «دارای قشروپوسته، دارندهی برگ».
﴿ٱلرَّيۡحَانُ﴾ «گیاهان خوشبو، ریحان».
﴿ءَالَآءِ﴾ «نعمتها».
﴿ٱلۡفَخَّارِ﴾ «سفال».
﴿يَلۡتَقِيَانِ﴾ «بایکدیگربرخورد میکنند، بهم رسنده».
﴿بَرۡزَخٞ﴾ «حایل، مانع».
﴿لَّا يَبۡغِيَانِ﴾ «بریکدیگرغلبه نمیکند، باهم دیگرآمیخته نمیگردد».
﴿ٱللُّؤۡلُؤُ﴾ «مروارید».
﴿ٱلۡمُنشََٔاتُ﴾ «کشتیها».
﴿ذُو ٱلۡجَلَٰلِ﴾ «دارای عظمت».
﴿شَأۡنٖ﴾ «کاری».
﴿نَفۡرُغُ﴾ «به(حساب شما)میپردازیم، رسیدگی میکنیم».
﴿ٱلثَّقَلَانِ﴾ «دوگرانمایگان، دوگروه انس وجن»
.﴿تَنفُذُواْ﴾ «بگذرید».
﴿أَقۡطَارِ﴾ «جمع قطر، کنارهها، نواحی».
﴿سُلۡطَٰنٖ﴾ «نیرو، غلبه، قدرت».
﴿شُوَاظٞ﴾ «شعله، آتش بیدود».
﴿نُحَاسٞ﴾ «دود».
﴿وَرۡدَةٗ﴾ «گل سرخ، سرخ گون».
﴿دِهَانِ﴾ «چرم، روغن مذاب».
﴿نَوَٰصِي﴾ «جمع ناصیه، پیشانی، موی جلوسر».
﴿أَقۡدَامِ﴾ «جمع قدم، پاها».
﴿حَمِيمٍ﴾ «آب جوشان».
﴿ءَان﴾ «بسیارداغ، سوزان».
﴿ذَوَاتَآ أَفۡنَانٖ﴾ «دوباغ دارای درختان وشاخسارها».
﴿بَطَآئِنُ﴾ «جمع بطانه، آسترها».
﴿إِسۡتَبۡرَقٖۚ﴾ «دیبای ضخیم».
﴿جَنَى﴾ «میوهی رسیده».
﴿دَانٖ﴾ «نزدیک، دردسترس».
﴿طمث﴾ «آمیختن، مقاربت کردن، تماس».
﴿مُدۡهَآمَّتَانِ﴾ «دوبهشت سبز، سبزمتمایل به سیاهی».
﴿نَضَّاخَتَانِ﴾ «جوشان، فوران کنان».
﴿رُمَّانٞ﴾ «انار».
﴿خَيۡرَٰتٌ حِسَانٞ﴾ «نیکوزنان زیبا، زنان نیک سیرت و صورت».
﴿رَفۡرَفٍ﴾ «بالشها».
﴿خُضۡرٖ﴾ «سبز».
﴿عَبۡقَرِيٍّ﴾ «فرشهای بینظیر».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر