1- در ازدواج نبايد زن مال و مقام و زيبايى را معيار قرار دهد بلكه كسى را به شوهرى انتخاب كند كه ديندار باشد، زيرا پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، إلا تفعلوا تكن فتنة في الأرض وفساد كبير»([1]) هرگاه كسى براى خواستگارى دخترتان آمد كه شما او را از نظر اخلاقى و دينى مىپسنديديد دختر خود را به ازدواج او در بياوريد و اگز چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى زمين را فرا خواهد گرفت.
2- شوهر ديندار اگر زن را دوست داشته باشد او را در امور دنيا و آخرت كمك خواهد كرد.
3- شوهر اگر ديندار باشد گرچه ممكن است زنش را دوست نداشته باشد اما لااقل او را ناپسند نمىداند و بر او ظلم نمىكند و او را تحقير نمىنمايد زيرا شوهر ديندار به گفتههاى پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل مىكند كه فرموده است: «لا يفرك مؤمن مؤمنة، أن كره منها خلقا رضي منها آخر»([2]) هيچ مرد مؤمنى از زن مؤمنش متنفر نمىشود، زيرا اگر در بعضى موارد اخلاقش را نمىپسندد در جايى ديگر مورد پسندش مىباشد.
4- شوهر ديندار زن را در امور تربيت درست و اسلامى به فرزندان كمك مىنمايد.
5- خواهرم! اگر شوهرت ديندار باشد اسلام سرنوشتساز زندگى شما خواهد بود و سعادت دنيا و آخرت را برايتان تضمين خواهد كرد.
6- خواهرم! اگر اشتباهى از تو سر زند، شوهر متدين تو را نصيحت خواهد نمود و راه درست را به تو نشان مىدهد، بنابر اين براى ازدواج مردى را انتخاب كن كه ديندار باشد.
7- مرد مسلمان بايد زن نيكو و متدين و با حجاب را براى همسرى انتخاب نمايد زيرا چنين زنى خانه و خانوادهاش را از فساد حفاظت مىنمايد، و چنين زنى حق شوهر را بجاى مىآورد، زيرا او از گفتههاى پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بياد آور كه فرموده است: «تنكح المرأة لأربع: لمالها ولحسبها ولجمالها ولدينها، فاظفر بذات الدين تربت يداك»([3]) بر اساس چهار ويژگى مردم با زن ازدواج مىنمايند: يا بخاطر مالش و يا به خاطر نسب و نژاد و يا به خاطر زيبايى و يا به خاطر ديندارى، با انتخاب زن ديندار به موفقيت دست يابيد.
شخصيت و اخلاق و درون ارزش دارد نه قيافه و صورت ظاهرى، آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودهاند: «إن اللّه لا ينظر إلى صوركم وأجسامكم ولكن ينظر إلى قلوبكم وأعمالكم»([4]) «خداوند به قيافه و چشم و شما نگاه نمىكند بلكه به دلها و اعمالتان نظر دارد».
اسلام زن را مورد اكرام قرار داده است و حق زن در انتخاب شوهر را محفوظ داشته و به نظر و خواست زن در انتخاب شوهر كه حساسترين مرحله در زندگى است احترام گذاشته است، زيرا آينده زن به انتخاب شوهر بستگى دارد و اسلام اينگونه به زن در انتخاب شوهر آزادى داده است:
اجازه گرفتن از دوشيزه در ازدواج: دختر باكره حق انتخاب شوهر و اظهار نظر در موضوع ازدواج را دارد، حضرت عايشه رضی الله عنها مىگويد: من از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد دخترى كه خانوادهاش او را در نكاح كسى در مىآورند پرسيدم كه آيا از او اجازه گرفته شود يا نه؟ پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت عايشه رضی الله عنها گفت: بله از دخترها اجازه گرفته مىشود. حضرت عايشه رضی الله عنها گفت من به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتم دختر از شرم و حيا چيزى نمىتواند بگويد. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود اگر ساكت بنشيند به معنى اين است كه رضايت دارد([5]). دختر كم سن و سال: پدر مىتواند دختر كم سن خود را بدون اجازه به عقد كسى در بياورد، حافظ ابن حجر مىگويد: زيرا اجازه گرفتن از كسى كه چنان كم سن و سال است كه نمىداند اجازه خواستن يعنى چه، معنى ندارد و سكوت و ناراضى چنين فردى يكسان و برابر است([6]). و نيز در قرآن آمده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ﴾ [النور: 32]. ايم در زبان عربى يعنى زنى كه شوهر ندارد فرقى نمىكند كوچك باشد، يا بزرگ. پس اين آيه دليلى است بر اينكه پدر مىتواند دختر كوچكش را بدون اجازه به عقد كسى در بياورد، در حديث نيز آمده است: كه ابوبكر رضی الله عنه عايشه رضی الله عنها را به عقد پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آورد در حالى كه عايشه دخترى شش ساله بود و در سن نه سالگى به خانه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم برده شد([7]).
زن بالغ و بيوه: زنى است كه يك بار ازدواج كرده اما از شوهرش جدا شده و طلاق گرفته است، جايز نيست كه چنين زنى را بدون اجازه و رضايتش به عقد كسى در آورد.
و بايد رضايت خود را با زبانش بگويد، زيرا پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لا تنكح الأيّم؛ حتى تستأمر»([8]) حافظ ابن حجر مىگويد ظاهر حديث اين مفهوم را مىرساند كه «ايم» زن بيوهاى است كه شوهرش فوت كرده و يا از شوهرش طلاق گرفته است. و نكاح چنين زنى جايز نيست تا زمانى كه از او اجازه گرفته شود([9]).
اگر ولى و سرپرست چنين زنى او را بدون اجازهاش به عقد كسى در بياورد نكاح صحيح نيست. از خنساء بن خدام انصارى رضىاللّهعنها روايت شده است: «إن أباها زوجها وهي ثيب، فكرهت ذلك، فأتت رسول اللّه فردّ نكاحها»([10]) پدرش او را با اينكه بيوه بود به ازدواج كسى در آورد و او نمىپسنديد بنابراين نزد پيامبر آمد و آنحضرت نكاحش را فسخ كرد.
3- دختر دوشيزهاى كه به سن بلوغ رسيده است: براى ولى و سرپرست او جايز نيست كه او را به نكاح كسى در بياورد تا زمانى كه راى و نظر دختر را نپرسيده است، زيرا پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لا تنكح الكبر حتى تستأذن والثيب حتى تستأمر فقيل له؛ إن البكر تستحي فقال أذنها صماتها وفي رواية البكر يستأذنها أبوها»([11]) دختر باكره بدون اينكه از او اجازه گرفته شود و زن بيوه تا وقتى از او مشوره گرفته نشده به نكاح كسى در آورده نشود گفته شد دختر باكره از خجالت نمىتواند اظهار نظر كند. فرمود: سكوت دختر باكره به معنى اجازه است و در روايتى امده از دختر باكره پدرش اجازه مىگيرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر