توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ مرداد ۳۰, پنجشنبه

بحث در مورد عيسى÷

بحث در مورد عيسى÷

س: عیسى÷ کجاست؟

ج: چون یهودیان قصد کردند که عیسى÷ را بکشند، الله تعالى او را به آسمان برآورد.

س: آیا این اعتقاد، ادعای مسیحیان را، که عیسى÷ پسرِ خداست، تصدیق نمى‌کند؟

ج: خیر، زیرا در آسمان به غیر از عیسى÷ هزاران فرشته وجود دارد. اگر زنده و در آسمان‌بودن معناى خدایى ‌داشت، نه تنها عیسى÷ بلکه فرشتگان نیز خدا یا فرزندانِ خدا بودند. اما خداوند متعال تنها بوده و احتیاج به هیچ شریک و فرزندى ندارد.

س: نظر شما درباره‌ی آنچه که پیرامون این موضوع در کتاب‌هاى مسیحیان آمده است چیست؟

ج: مسیحیان، عیسى÷ را پسر خدا می‌دانند. برخی یهودیان چنین جایگاهی را برای «عُذَیر» قائلند. بت‌پرستان نیز فرشتگان را دختران خدا می‌دانند، و هر سه این گروه‌ها همدیگر را تکذیب مى‌کنند. قرآن کریم هم همگی آنها را به یکباره تکذیب مى‌نماید. از این جهت، هیچ تفاوتی میان ادعاى مسیحیان و یهودیان و بت‌پرستان نیست.

س: شما می‌گویید که محمد ص از عیسى÷ برتر است. چگونه او می‌تواند برتر باشد در حالیکه او درگذشته، ولی عیسی زنده است؟

ج: اگر فضلیت در طولانی یا کوتاه بودنِ عُمر بود، الله تعالى هرگز فرعون و شیطان را چنین حیات طولانى‌ای نمى‌داد. دیگر اینکه وفات محمد ص باعث گمراه‌شدن امت او نشد، ولی زنده و در آسمان‌بودنِ عیسى÷ سبب گمراهى پیروانش شده است. از همین رو، زنده‌بودن عیسى÷ برای او نسبت به محمد ص هیچ فضیلتى نمى‌آورد؛ وفات محمدص نیز هیچ چیزى از فضیلت‌های بیشمارِ او کم نمى‌کند. الله -سبحانه و تعالى- زنده بودن عیسى÷ را براى کسانى که ایمان خالص نیاورند، به صورت فتنه‌ای درآورده و ایشان به آن فتنه گرفتار شده و عیسى÷ را خدا می‌دانند. اما به فضل و کرم الهی، امت محمد ص از این فتنه محفوظ مانده است.

س: فضیلت عیسى÷ در معجزه هایش، که مرده را زنده مى‌کرد نیز ظاهر است؛ ولى محمد ص چنین معجزه‌ای نشان نداده است؛ چرا؟

ج: مرده را نه عیسى÷ و نه محمدص بلکه الله تعالى زنده مى‌کند. اما روی دادنِ این امر به دست عیسى÷ حکمتى دارد: عیسى÷ آخرین پیامبر از پیامبران بنى‌اسرائیل است و چنانکه معلوم است، بنى‌اسرائیل - یعنى یهودیان- بیش از همه اقوام، متمرد وسرکش بوده‌اند و در برابرِ هیچ معجزه‌ای سرِ تسلیم فرو نیاورده‌اند. از سوی دیگر، خداوند متعال به پیامبرش معجزاتی مى‌دهد که باعث پذیرش و اطاعتِ قومش گردد. از آنجا که یهودیان سرکش، به غیر از زنده‌کردنِ مرده، چیز دیگرى را قبول نمى‌کردند، الله تعالى به عیسى÷ فرمود تا دعا کند و خداوند مرده را زنده کرد. اما برای قوم محمدص که به اندازه‌ی یهودیان سرکش نبودند، انجامِ چنین کاری ضروری نبود. کسانى این حقیقت را به درستی درک نکرده‌اند، بی‌شک به فتنه می‌افتند. لذا دلیل آنکه محمدص چنین معجزه‌ای نشان نداد، شاید به خاطر آن باشد که خداوند نخواست مسلمانان مثل مسیحیان گمراه شوند و او را خدا یا پسر خدا بنامند.

بنابراین نداشتنِ چنان معجزه‌ای، دلیل بر پایین‌بودنِ مقامش نبوده است، بلکه به خاطر حکمتى است، که همانا دوربودن از شرکی است که امت عیسى÷ بدان مبتلا شده است. دیگر این که مار‌ شدنِ عصاى موسى÷ از زنده‌کردن مرده هم بزرگتر است. اگر اهمیت و بزرگی معجزه، دلیلی برای فرزند بودنِ خداوند بود، بی‌گمان موسى÷ به آن لایق‌تر بود؛ در حالی که او هرگز چنین ادعایی نکرد. نیز چنانکه معلوم است «دجال» ادعای خدایى کرده و مرده را زنده خواهد کرد؛ اما آیا هیچ عاقلى باور مى‌کند که او خدا یا پسر خدا باشد؟ شیطان با توسل به این باور غلط توانست مسیحیان را از توحید دور کند و به تثلیث، یعنى سه خدایى، برساند، که این شرک، همچون آفتاب روشن است.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...