فصل شانزدهم: قرآن از سينهها و كتابها برداشته شود
قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: «وَلَيُنْتَزَعَنَّ الْقُرْآنُ مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِكُمْ»، قَالُوا: يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أَلَسْنَا نَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَقَدْ أَثْبَتْنَاهُ فِي مَصَاحِفِنَا؟ قَالَ: «يُسْرَى عَلَى الْقُرْآنِ لَيْلًا فَيُذْهَبُ بِهِ مِنْ أَجْوَافِ الرِّجَالِ فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مِنْهُ شَيْءٌ»([1]). ابن مسعود گفت: «قرآن از بین شما برداشته شود». گفتند: ای ابو عبدالرحمن! مگر ما قرآن نمیخوانیم و آن را در مصاحف ننوشتهایم؟ ابن مسعود گفت: «شبى مىگذرد و پس از آن قرآن از سینههاى مردم [یعنی ذهن و حافظهی مردم] برداشته مىشود و اثری از آن روی زمین باقی نمیماند».
[1]- طبرانی در المعجم الکبیر و عبدالرزاق در المصنف آن را روایت کردهاند؛ حافظ ابن حجر نیز آن را در الفتح ذکر کرده و آن را به صورت موقوف صحیح دانسته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر