[خلافت عثمان س و داعیان شر و فتنه]
پس از آن عثمان را بر دیگران مُقَدّم داشت و به او رأی داد. چون او هرگز خلاف وعده نکرده، و پیمانی را نشکسته بود. او هرگز به مکروه نزدیک نشده، و سنتی از سنتهای رسول ج را زیر پای نگذاشته بود[1].
[1]- آری چگونه میتوان به عثمان حسن ظن نداشت، حال آنکه در مورد پاکی سیرت و حسن خاتمهاش، رسول خدا ج گواهی و شهادت داده بود. همان رسولی که هرگز از روی هوی و هوس سخن نگفته، و فقط به وحی سخن میگفت.
حافظ ابن حجر در ترجمه عثمان س از کتاب الأصابه میگوید: از وجوه متواتری روایت شده است که رسول خدا ج عثمان را به بهشت بشارت داده و به شهادت او گواهی داده است. و کسی نمیتواند حدیث متواتری که از رسول خدا ج نقل میشود را زیر پای گذاشته و آن را رد کند، مگر اینکه دوست داشته باشد از اهل جهنم و آتش باشد. و ترمذی از طریق حارث بن عبدالرحمن از طلحه که یکی از ده نفری است که به بهشت بشارت داده شدهاند، روایت میکند که میگوید: رسول خدا ج فرمودند: «برای هر نبی رفیقی است، و رفیق من در بهشت عثمان است». و حافظ ابن عبدالبر در ترجمه عثمان از کتاب الاستیعاب میگوید: از نبی ج به ثبت رسیده است که فرمودند: «از پروردگارU خواستم تا کسی که داماد من شده است، و یا من داماد او شدهام، به آتش وارد نسازد. (^)» و گواهی دیگر را امام مسلم در کتاب فضائل الصحابة در صحیحش از عایشه نقل میکند که: رسول خدا ج در مورد عثمان فرمودند: «آیا از کسی حیا نکنم که ملائکه از او حیا میکنند؟» و نیز در صحیح بخاری از نافع، از عبدالله بن عمربن الخطاب روایت میشود که گفت: در زمان نبی ج کسی را با ابوبکر، و سپس با عمر، و سپس با عثمان برابر نمیدانستیم، و در مورد اصحاب نبی ج سخنی نگفته و کسی از آنان را بر دیگری برتری نمیدادیم. و از مهلب ابن ابی صفره پرسیدند: چرا به عثمان ذوالنورین (صاحب دو نور) میگفتند؟ و او جواب داد: هیچکس دیگری را نمیشناسم که با دو دختر پیغمبری ازدواج کرده باشد. و در کتاب فضائل الصحابه، خیثمه از نزال ابن سبره العامری (یکی از کسانی که از ابوبکر، عثمان و علی نقل میکننند) آمده است که میگوید: از علی خواستیم تا در مورد عثمان سخن بگوید. و علی جواب داد: او کسی است که در ملاء اعلی (در میان ملائکه) به ذی النورین معروف است. و ابن مسعود در هنگام بیعت با عثمان میگوید: با بهترینمان بیعت کردیم، و در این بیعت هرگز متردد نشدیم. و علیبن ابیطالب پس از کشته شدن عثمان او را اینگونه توصیف میکند که: عثمان بیشتر از همه ما به صله رحم خود میرسید، او از کسانی بود که ایمان آوردند، و سپس تقوا پیشه کردند، و سپس احسان ورزیدند، و خداوند محسنان را دوست دارد. و همچنین سالم ابن عبدالله ابن عمرابن الخطاب از پدرش روایت میکند که گفت: عثمان را بر اموری سرزنش کردند، که اگر آن امور را عمر انجام داده بود، بخاطرش او را سرزنش نمیکردند. و عبدالله بن عمر، شاهد ابتدا و انتهای خلافت عثمان بود، و از کسانی بود که به سنت رسول خدا ج تمسک و التزامی سخت داشت. و با این همه او به نفع عثمان اینگونه شهادت و گواهی میدهد که: اگر کارهایی را که عثمان انجام داد و در مورد آن سرزنش شد، عمر انجام میداد، - در حالی که عمر پدر او بود – هرگز مورد سرزنش واقع نمیشد. و مبارک ابن فضاله که از موالی زید ابن الخطاب بود میگوید: شنید که عثمان خطبه میکرد و میگفت: ای مردم، چگونه به من طعن زده و از من عیب میگیرید، حال آنکه روزی نیست که در آن نعمت و خیری را در میان خود تقسیم نمیکند. و حسن البصری میگوید: جارچی عثمان را دیدم که اینگونه ندا میداد: «ای مردم بسوی عطایان خود بشتابید». و مردم بیشماری را دریافت میداشتند. و باز فریاد میزد: «ای مردم بسوی دریافت رزق خود بشتابید». و مردم میرفتند و ارزاق بیشماری برمیگرفتند. و بخدا سوگند که با گوشهای خود شنیدم که منادی او فریاد میزد: «برای دریافت لباس بشتابید». و میرفتند و طلا و جواهر میگرفتند. و فریاد میزد: «برای دریافت روغن و عسل بشتابید». و حسن بصری ادامه میدهد: ارزاق بیشمار بود و خیر بسیار زیاد، و رابطه میان مسلمانان بسیار خوب. بر روی زمین هیچ مؤمنی از مؤمن دیگر نمیترسید و حرص و هر مؤمنی بر این بود که به یاری برادرش بشتابد و با او الفت ورزد. و اگر یاران کمی صبر میکردند، آن رزق و عطاء همهشان را کفایت میکرد. اما بیصبری کردند و همراه با شمشیرکشان، شمشیر کشیدند. پس شمشیرها را میدیدی که در مقابل کافران خاموش است و از خون مسلمانان رنگین.
و نیز ابن سیرین که او نیز از معاصران عثمان بود میگوید: «اموال در زمان عثمان آنقدر افزون شد که کنیزی را به وزنش میفروختند، و اسبی را به صد هزار درهم، و نخلی را به هزار درهم». و از عبدالله ابن عمر ابن الخطاب در مورد علی و عثمان پرسیدند، و او به شخص سؤالکننده جواب داد: «خداوند تو را زشت سازد، درباره دو مردی از من سؤال میکنی که هر دوی آنان از من بهتر بودند؟ آیا میخواهی که بر یکی طعن زده و منزلت دیگری را بالا ببرم»؟ (خ)
(^)- امام حاکم این حدیث را از طریق عمار بن سیف صحیح دانسته است و امام ذهبی نیز در این مورد با او موافق است، اما در صحت آن جای تردید است. چونکه حافظ عمار بن سیف را ضعیف دانسته است. (الأحادیث الضعیفة) (م)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر