توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ خرداد ۱۴, جمعه

بزرگداشت مقام زن در اسلام‏

 

بزرگداشت مقام زن در اسلام‏

 اسلام، زن را نه همچون دوران جاهليت موجودى زشت و بى‏ارزش مى‏داند بلكه گامهاى موثرى براى رفع تبعيض و بالا بردن مقام زن برداشته است، اسلام همه آن حقوق انسانى و اجتماعى را كه مرد از آن برخوردار است براى زن نيز مقرر كرده و همچنين بر اساس فطرت و ساختمان جسمانى و روحى و آنچه مناسب حال اوست وظايفى را براى زن در نظر گرفته است. از آنجايى كه مرد داراى نيروى جسمانى و عقلى كاملتر است و به دليل كنترل احساسات عاطفى و توانايى و مقاومت در برابر مشكلات و صبر بر سختي‌ها اسلام مرد را مسئول امور زن قرار داده تا از زن دفاع كند و از دسترنج خود بر او انفاق و خرج نمايد.

 در مورد مسئوليت پذيرى و انجام مسئوليت زن، با مرد برابر است و از ديدگاه اسلام زن مى‏تواند به صورت مستقيم خريد و فروش و حق تملك و انجام ديگر معاملات را داشته و در سرنوشت اجتماعى خود مشاركت داشته باشد كه اين نيز يكى از مظاهر تجليل زن در اسلام است.

 خداوند در قرآن فرموده است كه انسان‌ها را از زن و مرد آفريده است و همه با هم برابرند و معيار برترى نزد خداوند، عمل صالح و تقوا است چنانكه فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ ١٣ [الحجرات: 13].

«اى مردمان! ما شما را از مرد و زنى آفريده‏ايم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموده‏ايم تا همديگر را بشناسيد بيگمان گرامى‏ترين شما نزد خداوند متقى‏ترين شما است. خداوند مسلما دانا و با خبر است».

و نيز از ديگر نشانه‏هاى بزرگداشت مقام زن در اسلام اين است كه آموختن علم و دانش را به زنان با اهميت دانسته است. از ابى سعيد خدرى روايت شده: كه زنان به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  گفتند: «كه مردان از ما بيشتر از محضر مبارك شما استفاده مى‏كنند، يك روز را براى ما معين كنيد كه در آن روز به ما آموزش دهيد». چنانكه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  روزى را مشخص نمود زنان در آن روز جمع مى‏شدند و پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  براى آنان سخنرانى مى‏كرد و به آن‌ها دستورات لازم را مى‏داد يكى از مطالبى كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به آن‌ها مى‏گفت اين بود كه فرمود: «هر زنى از شما سه كودك خود را از دست بدهد براى او حجابى خواهند بود كه او را از آتش جهنم نجات مى‏دهند» زنى گفت: «اگر كسى دو فرزند خود را از دست داده باشد» پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر دو تا باشند نيز چنين است» خداوند در {بخاري (101) باب هل يجعل للنساء يوم على حدة في العلم} قرآن مجيد از زنان در كنار مردان اينگونه تعريف نموده است:

﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا ٣٥ [الأحزاب: 35].

«مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان فرمانبردار فرمان خدا و زنان فرمانبردار خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شكيبا و زنان شكيبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان بخشايشگر و زنان بخشايشگر، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار خدا را ياد مى‏كنند و زنانى كه بسيار خدا را ياد مى‏كنند خداوند براى همه آن‌ها آمرزش و پاداش بزرگى فراهم ساخته است».

سوره نساء

 خداوند در قرآن كريم سوره‏اى بنام سوره «نساء» يعنى سوره زنان نازل فرموده است در صورتى كه سوره‏اى را بنام مردان (رجال) نامگذارى نكرده است و اين دليل روشن اين امر است كه زن در اسلام از اهميت ويژه‏اى برخوردار مى‏باشد خداوند در سوره نساء به بيان امور مهمى پرداخته است كه به زن و خانواده و حكومت و جامعه مربوط است و بيشترين بخش سوره نساء درباره حقوق زنان سخن مى‏گويد، بدينجهت اين سوره بنام سوره نساء ناميده شده است، اگر در مفهوم اين سوره فكر كنيم، مى‏بينيم كه خداوند زن را بسيار اكرام نموده است.

1-   خداوند نخستين زن را از پهلوى نخستين مرد آفريد و از آميزش زن و مرد، زنان و مردان بسيارى آفريد و در دنيا منتشر كرد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ [النساء: 1].

«اى مردمان از (نافرمانى) پروردگارتان بپرهيزيد پروردگارى كه شما را از ايك انسان بيافريد و همسرش را از نوع او آفريد و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت».

اين آيه قسمتى از خطبه حاجت است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  سخنراني‌هاى خود را با آن آغاز مى‏نمود و خطبه حاجت بسيار مهم است به ويژه براى دعوت گران دينى و سخنرانان (كه در آن چگونگى خلق انسان از فرد واحد را بيان مى‏كند).

2-   حقوق دختران يتيم در اسلام:

﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ [النساء: 3].

و اگر ترسيديد كه درباره يتيمان نتوانيد دادگرى كنيد، با زنان ديگرى كه براى شما حلالند و دوست داريد با دو يا سه يا چهار تا ازدواج كنيد. اگر هم مى‏ترسيد كه نتوانيد ميان زنان دادگرى را مراعات داريد به يك زن اكتفاء كنيد يا با كنيزان خود ازدواج نماييد اين سبب مى‏شود كه كمتر دچار كجروى و ستم شويد.

عروة بن زبير روايت كرده كه از حضرت عايشه رضی الله عنها  در مورد «وإن خفتم إلا تقسطوا في اليتامى» سوال نمودم عايشه گفت: خواهر زاده‏ام اين آيه در مورد دختر يتيمى است كه تحت پرورش و تكفل ولى (نامحرم) خود است، و مال و زيبايى دختر يتيم مورد پسند ولى‏اش واقع مى‏گردد، بنابراين او مى‏خواهد كه با او ازدواج كند بدون اينكه در دادن مهريه انصاف را پيشه نمايد بلكه مى‏خواهد او را با مهريه‏اى ارزان به نكاح خود در بياورد، بنابراين خداوند در اين آيه اولياى يتيمان را نهى نموده از اينكه آن‌ها را اجبارا نكاح كنند و بر آن‌ها ظلم نمايند و دستور داده كه در تعيين و پرداختن مهريه دختران يتيم، انصاف را پيشه كنند و نيز در اين آيه دستور داده شده كه آن‌ها غير از دختران يتيم هر زنانى را كه مى‏پسندند بروند و با آن‌ها نكاح كنند.

عروة مى‏گويد كه عايشه فرمود: مردم بعد از نزول اين آيه، در مورد دختران يتيم از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بيشتر سؤال كردند، آنگاه خداوند اين آيه را نازل كرد: ﴿وَيَسۡتَفۡتُونَكَ فِي ٱلنِّسَآءِۖ. عايشه آيه: ﴿وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ را نيز چنين تفسير نموده است:

«كه شما وقتى كه با دختر يتيمى كه ثروت و زيبائى ندارد حاضر به ازدواج نيستيد، همچنان نبايد با دختر يتيمى به خاطر مال و زيبايى‏اش ازدواج كنيد مگر اينكه بطور كامل انصاف را رعايت نموده و ظلمى بر يتيم روا نداريد.»

{بخارى} مطلب ديگرى را كه خداوند متعال در سوره نساء براى حفظ حقوق زنان ذكر نموده اين است كه اگر فكر مى‏كنيد نمى‏توانيد ميان دو همسر برابرى و مساوات و عدالت برقرار نماييد با بيشتر از يك زن ازدواج نكنيد. چنانكه خداوند فرموده است:

﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۚ [النساء: 3].

يعنى اگر شما ترس از آن داشتيد كه نمى‏توانيد ميان چند همسر مساوات برقرار كنيد پس با زندگى با يك همسر اكتفا كنيد.

3-   زنان در اسلام از ارث سهميه مى‏برند:

خداوند فرموده است:

﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ كَثُرَۚ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧ [النساء: 7].

براى مردان و براى زنان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود بجاى مى‏گذارند سهمى است. خواه آن تركه كم باشد خواه زياد. سهم هر يك را خداوند مشخص و واجب گردانيده است.

 در ايام جاهليت قبل از اسلام فقط مردان ارث مى‏بردند و زنان از ارث محروم بودند. اسلام به اين قانون جاهلى خاتمه داده و براى زن نيز سهمى در ارث مقرر نمود.

{متأسفانه امروز نيز در بعضى مناطق همان قانون جاهلى قريش در مورد ارث زنان اعمال مى‏شود، يعنى فقط مردان و فرزندان پسر از ميراث پدر بهره‏مند و زنان و دختران محروم مى‏شوند. (مترجم)} تفاوت ميان سهم ميراث مرد و سهم ميراث زن:

﴿يُوصِيكُمُ ٱللَّهُ فِيٓ أَوۡلَٰدِكُمۡۖ لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۚ [النساء: 11].

«خداوند در باره فرزندانتان به شما فرمان مى‏دهد و بر شما واجب مى‏گرداند كه بهره يك مرد به اندازه بهره دو زن مى‏باشد».

از آنجايى كه مرد عهده دار تامين نفقه فرزندانش مى‏باشد و نيز در هنگام ازدواج بايد مهريه زن را بپردازد، خداوند سهم مرد از ميراث را دوبرابر سهميه زن قرار داده است.

از ابن عباس روايت شده است كه: «(در دوران جاهليت يا قبل از نزول سوره نساء) مال از آن فرزند بود و وصيت نامه به والدين تعلق مى‏گرفت خداوند از اين احكام چيزى را نسخ نموده و سهميه مرد را دو برابر زن قرار داده و براى هر يك از پدر و مادر يك ششم و يك سوم مقرر نموده و سهميه زن را از مال همسرش يك هشتم و يك چهارم قرار داد و براى شوهر نصف يك چهارم را معين كرد.» (بخارى)

4-   تعهد پرداخت مهريه زن توسط مرد:

مهريه را بايد شوهر به زن بپردازد. خداوند متعال فرموده:

﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَيۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَكُلُوهُ هَنِيٓ‍ٔٗا مَّرِيٓ‍ٔٗا ٤ [النساء: 4].

و مهريه زنان را به عنوان هديه‏اى خالصانه و فريضه‏اى خدايانه بپردازيد، پس اگر با رضايت خاطر چيزى از مهريه خود بشما بخشيدند آن را حلال و گوارا مصرف كنيد.

 ابن عباس مى‏گويد: نحله يعنى مهريه‏

 خداوند به شوهران دستور داده تا با زن‌هاى خود به خوبى زندگى كنند و فرموده است ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ [النساء: 19].

يعنى گفتار و كردارتان را بر حسب توان خود با زنان تان نيكو كنيد همچنانكه شما انتظار داريد كه همسرانتان با شما به نيكى رفتار كنند آنگونه كه خداوند فرموده است:

﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ [البقرة: 228].

و براى همسران (حقوق و واجباتى) است (كه بايد شوهران ادا بكنند) بگونه‏اى شايسته همانگونه كه حق شوهران بر آنان واجب است.

و پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «بهترين شما بهترين‏تان با همسرش است و من از همه شما با همسرانم بهتر رفتار مى‏كنم» شيخ آلبانى اين حديث را صحيح ‏{ترمذى} دانسته است.

شوهر موظف است با زنش به نيكى رفتار كند گرچه او مورد پسندش واقع نشود. خداوند متعال فرموده است:

﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩ [النساء: 19].

و اگر هم از آن‌ها كراهت داشتيد چه بسا كه از چيزى بدتان بيايد و خداوند در آن خير و خوبى فراوانى قرار بدهد.

يعنى اميد است كه اگر شما با وجود نپسنديدن همسرانتان با آن‌ها نيكى كنيد خداوند آن زن را مايه خير و بركت زيادى براى شما در دنيا و آخرت قرار دهد. و پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «لا يفرك مؤمن مومنة ان كره منها خلقا رضي منها آخر»

گرفتن مهريه از زن بعد از جدايى جايز نيست:

خداوند متعال فرموده:

﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّكَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا ٢٠ [النساء: 20].

و اگر خواستيد همسرى را بجاى همسرى برگزينيد. هرچند مال فراونى هم مهر يكى از آنان كرده باشيد براى شما درست نيست كه چيزى از آن مال را دريافت داريد آيا با بهتان و گناه آشكار، آن را پس مى‏گيريد؟

 يعنى اگر كسى از شما قصد جدايى از همسرش را داشت و مى‏خواست همسرش را طلاق بدهدو با زنى ديگر ازدواج نمايد نبايد مهريه‏اى را كه به زنش داده از او پس بگيرد گرچه مال هنگفتى هم باشد.

﴿وَكَيۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٢١ [النساء: 21].

چگونه آن را بازپس مى‏گيريد و حال آنكه با يكديگر آميزش داشته‏ايد و هر يك بر عورت ديگرى اطلاع پيدا كرده است و زنان از شما پيمان محكمى گرفته‏اند.

 ابن عباس مى‏گويد منظور از اين، عقد ميان زن و شوهر است.

 اگر زنى را مى‏پسنديد و مى‏خواهيد با او ادامه زندگى بدهيد به تعبير قرآن با «أمساك بمعروف» او را نگهداريد و اگر او را نمى‏پسنديد پس «تصريح به احسان كنيد، يعنى با پرداخت حق و حقوقى به خوبى او را از خود جدا كنيد.

پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در خطبه حجة الوداع فرموده: «استوصوا بالنساء خيرا، فإنكم أخذتموهن بأمانة اللّه وأستحللتم فروجهن لكلمة اللّه» {رواه مسلم} و نيز از مظاهر بزرگداشت و تجليل مقام زن در اسلام، حرام بودن نكاح محارم نسبى و رضاعى است:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٢٣ [النساء: 23].

«خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان، دخترانتان، خواهرانتان، عمه هايتان، خاله هايتان، برادرزادگانتان، خواهرزادگانتان، مادرانى كه به شما شير داده‏اند، خواهران رضاعيتان، مادران همسرانتان، دختران همسرانتان (از مردان ديگر كه تحت كفالت و رعايت شما پرورش يافته و با مادرانشان همبستر شده‏ايد، ولى اگر با مادرانشان همبستر نشده‏ايد گناهى بر شما نيست)، همسران پسران صلبى شما، و اينكه دو خواهر را جمع آوريد، مگر آنچه گذشته است، بيگمان خداوند بسى بخشنده و آمرزنده است».

 حرام قرار دادن نكاح اين افراد حكمت‏هاى بزرگ و اهداف بلندى كه فطرت سالم آن را اقتضاء مى‏كند در بر دارد، مثلا فلسفه حرمت نكاح دو خواهر اين است كه اگر آندو همسر يك مرد باشند در ميان خود دشمنى و رقابت مى‏ورزند و با يكديگر كينه مى‏ورزند و نهايتا به صله رحم لطمه وارد مى‏شود.

 سرپرستى مرد براى تنظيم خانواده است نه براى استبداد

پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «تمام فرزندان آدم نگهبان و سرور هستند، مرد آقا و سرور خانواده‏اش مى‏باشد و زن بانو و سرپرست خانه‏اش است.» [آلبانى اين حديث را در صحيح جامع آورده است].

 سرپرستى مرد بر زن طبق قاعده منظمى است كه بافت جامعه آن را اقتضا مى‏كند و نيز براى استقرار و آرامش در اوضاع خانوادگى و اجتماعى ضرورى مى‏باشد سرپرستى مرد بر زن چون سرپرستى رؤساى حكومت و مسئولين امر است كه سرپرستى حكام از اين جهت ضرورى است كه جامعه اسلامى و بشرى آن را لازم دانسته و مسلمانان در صورت خروج و شورش عليه حاكم مسلمان گناهكار مى‏شوند. گرچه در ميان آن‌ها كسانى باشند كه از نظر علم و ديانت از حاكم برتر باشند. طبيعت مرد به گونه‏اى است كه براى سرپرستى و قيم بودن شايسته‏تر است، زيرا مرد از نظر جسمى و روحى براى وارد شدن در معركه زندگى و پذيرفتن مسئوليت از زن قوى‏تر است به همين سبب سازمانهاى بزرگ اجتماعى را مردان اداره مى‏كنند.

 جنگ‌ها را مردان فرماندهى مى‏كنند و نيز رياست حكومت را مرد بر دوش مى‏گيرد. و نيز مى‏بينيم كه در كارهاى مهم و طاقت فرسا اغلب مردان موفق‏تر از زنانند و بندرت زنى يافته مى‏شود كه در كارهاى دشوار كاملا موفق باشد، مگر اينكه از پشتيبانى مردى برخوردار باشد. سرپرستى مرد در امور خانواده هيچگونه آسيبى به حيثيت و جايگاه و وجود زن وارد نمى‏كند، و اينجاست كه خداوند چنين تعبير دقيقى براى بيان سرپرستى مرد انتخاب نموده كه: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ و نفرموده كه «الرجال سادة النساء» مردان سردار زنانند، تا فهميده شود كه مسئوليت مرد تهيه نفقه و خرج زنان و دفاع از كيان زن است نه استبداد و سلطه گرى.

 به كتاب «المرأة بين تكريم الإسلام وإهانة الجاهلية» (صفحه 3) مراجعه شود.

 چرا مردان سرپرست زنان قرار داده شده‏اند؟

 خداوند متعال فرموده است:

﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤ [النساء: 34].

مردان بر زنان سرپرستند بدان خاطر كه خداوند بعضى را بر بعضى فضيلت داده است، و نيز بدان خاطر كه از اموال خود خرج مى‏كنند پس زنان صالحه آنانى هستند كه فرمانبردار بوده و اسرار را نگه دارند؛ چرا كه خداوند به حفظ (آن‌ها) دستور داده است و زنانى را كه از سركشى و سرپيچى ايشان بيم داريد پند و اندرزشان دهيد و از همبسترى با آنان خوددارى كنيد و بستر خويش را جدا كنيد، آنان را بزنيد پس اگر از شما اطاعت كردند راهى براى ايشان بجوييد كه بيگمان خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.

 ابن كثير در تفسير اين آيه گفته است: مرد رئيس، بزرگ و حاكم است و در صورت انحراف زن، مرد وى را ادب مى‏كند چون مردان در بسيارى زمينه‏ها از زنان برتر هستند بنابراين است كه خداوند نبوت و پيامبرى را ويژه مردان قرار داده است:

 پادشاهى نيز ويژه مردان است و پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «لن يفلح قوم ولّوا أمرهم امرأة» قومى كه كارشان را به زنى سپردند كه رهبر آن‌ها شود {بخارى} هرگز موفق نخواهند شد.

همچنين پست قضاوت و غيره ويژه مردان است.

{زيرا اين مسئوليت‌ها با فطرت زن و كار اساسى‏اى كه او بر عهده دارد يعنى زاد و ولد و خانه دارى و تربيت فرزندان و ساختن نسل مسلمانى كه از دين و وطنش دفاع كند متضاد مى‏باشند.} و نيز خداوند متعال فرموده است: ﴿وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ.

يعنى از آنجا كه مردان مهريه و مخارج زنان را مى‏پردازند و ديگر مسئوليت‌هاى كه خداوند در قرآن و سنت پيامبرش براى مردان معين نموده تا براى زنان انجام دهند مى‏پردازند، حق سرپرستى با آن‌هاست. و چون مردان در بسيارى از زمينه‏ها برتراند، شايسته است كه سرپرست و قيم باشند، آن گونه كه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞ [البقرة: 228]. «مردان را بر زنان (در برخى از موارد) برترى است».

 

 سر به راه كردن زنى كه از شوهرش سرپيچى مى‏كند

خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ [النساء: 34]. يعنى زنانى كه شما مى‏ترسيد كه از شوهر خود سرپيچى كنند.

 ناشزه و سركش زنى است: كه خود را از شوهر بالاتر مى‏داند، يا دستورش را نمى‏پذيرد و از شوهر روى گردان و متنفر باشد هرگاه يكى از اين حالت‏ها كه نشانه نشوز و سركشى زن هستند از او سرزند شوهر بايد نخست به پند و اندرز متوسل شود و او را از عذاب الهى بترساند، زيرا خداوند حق شوهر و اطاعت از شوهر را براى زن واجب گردانيده و نافرمانى از شوهر را حرام قرار داده است. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «لو كنت أمرا أن يسجدوا لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها» اگر كسى را دستور مى‏دادم تا براى ديگرى {بروايت ترمذى}سجده كند زن را دستور مى‏دادم تا شوهرش را سجده كند.

و نيز پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «إذا دعا الرجل امرأته إلى فراشة فأبت عليه، لعنتها الملائكة حتى تصبح» {بخارى} و در حديثى ديگر فرموده: «إذا باتت المرأة هاجرة فراش زوجها» نافرمانى زن از شوهر بويژه هنگامى كه شوهر از زن بخواهد كه با زنش نزديكى كند و با او همخوابى كند اين خطر را در پى خواهد داشت كه شوهر به زنا مبتلا شود يا اينكه اين عمل باعث شود كه زن را طلاق دهد و با زنى ديگر ازدواج كند. «لعنتها الملائكة حتى تصبح» هرگاه زنى شب را جدا از بستر شوهرش سپرى {مسلم} كند فرشتگان تا صبح او را لعنت مى‏كنند.

همچنين خداوند در مورد مرحله بعدى تأديب مى‏فرمايد: ﴿وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ (بخاطر تأديب آن‌ها را در بسترهاى خواب تنها بگذاريد.)

 ابن عباس مى‏گويد منظور از هجرت و ترك اين است كه با زنش نزديكى نكند اما در بسترش با او بخوابد پشت به او كرده و در مورد آميزش، با همسرش چيزى نگويد.

 در مرحله سوم خداوند در مورد تأديب زن ناشزه فرموده است: ﴿وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ يعنى اگر زنان با موعظه و ترك همخوابى اصلاح نشدند شما مردان مى‏توانيد آن‌ها را تنبيه بدنى نماييد البته تنبيهى كه چنان موثر نباشد كه باعث نقض عضوى بشود و از زدن به سر و صورتش نيز بپرهيزد. زيرا پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «وإذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه، فإن اللّه خلق آدم على صورته» «شيخ آلبانى؛ اين حديث را صحيح دانسته و در «الصحيحة» آن را ذكر كرده است.»

«إذا قاتل أحدكم أخاه فليجتنب الوجه» هرگاه كسى از شما با برادر{مسلم} مسلمانش درگير شد از زدن به چهره‏اش پرهيز نمايد.

«إذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه، ولا تقل فلج اللّه وجهك، ووجهه من أشبه وجهك فإن اللّه خلق آدم على صورته» هرگاه كسى از شما كسى‏{حسن رواه احمد} را زد، از زدن بر چهره‏اش بپرهيزد و نگويد خداوند چهره ات را زشت نمايد و چهره كسى را كه چون توست زشت كند زيرا خداوند آدم را بر صورتش آفريده است.

خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ

 يعنى اگر زن از شوهرش اطاعت كند شوهر حق تنبيه بدنى يا ترك گفتن زن را ندارد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤ «همانا خداوند بسيار بلند و بزرگ است».

{اين آيه نيز دليلى ديگر بر اين است كه خداوند بالاى عرش خودش است همچنان آيات و احاديث صحيح ديگر نيز بر همين دلالت دارد.} اين آيه تهديدى است براى مردان كه اگر بدون دليل بر زنان تعدى و ظلم كنند خداوند بالا و بزرگ است و انتقام آن‌ها را از هر كسى كه بر آن‌ها ظلم كند خواهد گرفت.

تحكيم آشتى يا جدايى: خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥ [النساء: 35].

خداوند در آيات فوق مرحله بعدى اصلاح زن را بيان داشته است كه اگر زن و شوهر از يكديگر تنفر و بيزارى پيدا كردند در آنصورت افراد معتمد از خويشاوندان زن و از معتمدان خويشاوندان شوهر براى داورى جمع بشوند و در مورد اختلاف زن و شوهر چاره‏اى بيانديشند.

 يا آن‌ها را با يكديگر آشتى بدهند  يا آن‌ها را از هم جدا كنند، هر چه را كه آن‌ها مصلحت زن و شوهر تشخيص مى‏دهند، طلاق يا توافق، همان كار را بكنند ﴿إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ

هر دو داور نگاه كنند اگر مقصر شوهر است زنش را از او بگيرند و نفقه زن را بر گردنش لازم كنند و اگر بدى و كوتاهى از طرف زن است او را نزد شوهرش باز بگردانند. (نگاه كنيد تفسير ابن كثير)

 آنچه بيان گرديد از نشانه‏هاى تجليل مقام زن بود كه در سوره نساء بيان شده است.

 تجليل اسلام از مقام مادر

 خداوند متعال فرموده است: ﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا [النساء: 36]. تنها خدا را عبادت كنيد و هيچ چيزى را شريك او مكنيد و با پدر و مادر خود نيكى كنيد.

يعنى با پدر و مادر به نيكى و نرمى بايد رفتار كرد، و در پاسخ گفتن به آن‌ها نبايد درشتى نمود نبايد نگاه را به سوى آن‌ها تيز كرد، نبايد سر آن‌ها داد كشيد بلكه چنان در مقابل آن‌ها خود را پايين بگيريد كه غلام و نوكر در برابر مولايش خود را ضعيف و ناتوان نشان مى‏دهد.

همچنين خداوند متعال فرموده است:

﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤ [الإسراء: 23 - 24].

پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه يكى از آن دو و يا هر دوى ايشان نزد تو به سن پيرى برسند اُف به آنان مگو و بر ايشان داد مزن و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو و بال تواضع و مهربانى را بر ايشان فرود آور و بگو: پروردگارا ايشان را مرحمت بفرما همانگونه كه آنان در كوچكى مرا بزرگ نمودند.

خداوند در اين دو آيه بندگان خود را به عبادت و يگانه پرستى خود فرا خوانده است، و همراه با امر به عبادت خود نيكى به پدر و مادر را ذكر كرده است، كه اين خود بيانگر اهميت اكرام به پدر و مادر است. همچنين فرزند مجاز نيست سخن زجرآورى مانند كلمه «اف» كه كمترين مراتب سخن زشت را دارد به پدر و مادر خود بگويد و نبايد فرزندان بر پدر و مادر خويش پرخاش كنند و سخن زشتى نسبت به پدر و ماد خود به زبان بياورند، بلكه والدين و به ويژه مادر خود را با نرمى و مهربانى و سخن‌هاى نيكو مورد خطاب قرار دهند.

مردى نزد پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: «يا رسول اللّه! من أحق بحسن صحابتي؟ قال أمك: قال: ثم من؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: أبوك». چه كسى به خوشرفتارى من سزاوار است؟ فرمود: مادرت، گفت: {متفق عليه} پس از او چه كسى؟ گفت: مادرت، گفت: باز كدام؟ گفت: مادرت، و پس از آن فرمود پدرت.

مى‏بينيم كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  سه بار سفارش كرد كه با مادر نيكى كنيد و اين تجليل و احترامى است كه مادر، در اسلام مستحق آن گرديده است.

حق زن و شوهر نسبت به يكديگر

اسلام حقوقى را براى زن در نظر گرفته است و شوهر نيز حقوقى بر گردن زن دارد. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در ميدان عرفات در بزرگ‏ترين اجتماع مسلمانان در حجة الوداع هنگامى كه براى مردم سخنرانى مى‏كرد حقوق زن و شوهر را بيان نمود و فرمود:

فاتقوا اللّه في النساء فإنكم أخذتموهن بأمان اللّه، وأستحللتم فروجهن بكلمة اللّه ولكم عليهن إلا يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه فإن ظن ذلك فأضربوهن غير مبرج (شديد) وعليكم رزقهن وكسوتهن بالمعروف.

وقد تركت فيكم ما -لن تضلوا بعده- إن أعتصتم به كتاب اللّه وأنتم تسألون عنّي فقال بأصبعه السبابة يرفعها في السماء وينكتها (يميلها) إلى الناس: اللهم أشهد (ثلاث مرات).

{مسلم بروايت از جابر} «در مورد زنان از خدا بترسيد شما آنان را به امان خدا گرفته‏ايد و شرمگاه ايشان با كلمه خدا برايتان حلال شده است و حق شما بر آن‌ها اين است كه بر گليم شما كسى را كه از او بدتان مى‏آيد ننشانند، اگر چنين كردند آن‌ها را بزنيد اما نه زدن سختى. وحق آن‌ها بر شما اين است كه لباس و خوراكشان را به خوبى تهيه نماييد.

 و در ميانتان چيزى گذارده‏ام كه اگر بدان چنگ بزنيد هرگز گمراه نخواهيد شد و آن كتاب خداوند است و شما از من مى‏پرسيد سپس در حالى كه انگشتانش را بطرف آسمان بالا و سپس پايين مى‏آورد فرمود: بار خدايا گواه باش (تا سه مرتبه).»

از فوائد خطبه بزرگ‏ (نكات برجسته خطبه حجة الوداع)

1-   در اين خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  مردم را به رعايت حقوق زنان تشويق نمود و در مورد زنان و خوبى با آن‌ها در زندگى سفارش كرد، از آنحضرت احاديث زيادى نقل شده است كه: و مرد را از كوتاهى نسبت به حقوق زن برحذر داشته است.

2-   زن با ازدواج شرعى حلال مى‏شود همانگونه كه خداوند فرموده است:

﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ [النساء: 13].

«دو يا سه يا چهار زن از آن‌هائى كه مى‏پسنديد نكاح كنيد».

3-   براى زن جايز نيست كسى را در خانه راه بدهد كه شوهرش از آمدن او ناراحت مى‏شود، چه آن شخص مرد نامحرمى باشد يا زنى باشد يا يكى از افراد محرم زن باشد (نووى)

4-   شوهر مى‏تواند تأديبا زنش را تنبيه نمايد ولى نه با شدت و از زدن به چهره و يا زشت كردن چهره پرهيز نمايد زيرا چهره بدست خداوند آفريده شده است و نيز ممكن است چشم و گوش آسيب ببينند.

5-   همچنين از اين خطبه (چنين) مستفاد مى‏شود كه همه حاضران به رسالت پيامبر و اتمام تبليغ آن گواهى دادند.

6-   و اشاره پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  با انگشتش بطرف آسمان جهت گواه گرفتن خداوند بر تبليغ رسالت، دليل روشنى است بر علو و بالا بودن خداوند بر عرش.

 آيات و احاديث زيادى است كه به صراحت ثابت مى‏نمايند كه خداوند بر بالاى عرش مى‏باشد كه بر اساس آن ائمه چهارگانه (ابوحنيفه، شافعى، احمد بن حنبل، مالك) و ديگر علماى سلف نيز چنين نظر و عقيده‏اى دارند. اشتباه بزرگى است كه بعضى از مردم مى‏گويند خداوند در همه جا است چون بعضى جاها آلوده و كثيف هستند امكان ندارد كه حضور ذاتى خداوند را در همه جا تصور نمود.

 اما اينكه بگوييم خداوند با علم خودش در هر كجا با ماست و در هر جا ما را مى‏بيند و سخنان ما را مى‏شنود، درست است چون خداوند به موسى و هارون فرمود: ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦ [طه: 46]. «من با شما هستم مى‏بينم و مى‏شنوم».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...