توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ مرداد ۲۴, جمعه

مبحث دوم: مراحل تغيير و تحول احمد کاتب

مبحث دوم:
مراحل تغيير و تحول احمد کاتب

وقتی به زندگی فرهنگی احمد کاتب می‌نگریم در می‌یابیم که او از دو مرحله اساسی عبور کرده است[1]:

مرحله اول: مرحله پیروی از عقیده امامیه تا سال 1988م

مهمترین ویژگی‌های این مرحله:

1- پیروی از اعتقاد امامیه

در این دوره احمد کاتب رشد یافت و بر عقیده امامیه بزرگ شد. در کربلا بزرگ شد در حالی که آرزو می‌کرد که یکی از سربازان مهدی منتظر باشد. سپس تبدیل به یک دعوتگر برای مذهب شد. شاید تألیف کتاب «عشرة ناقص واحد یساوي صفر» حوزه باور وی را با تکیه بر این عقیده در ایمان آشکار کند. و احمد کاتب به من گفته است که او در مورد این مرحله معتقد است که آن جزئی از ایمان است که با انتفای آن دین نیز نفی می‌شود[2].

 

 

2- وارد شدن وی در کار سازمان حزبی و انقلابی:

احمد کاتب به جرگه سازمان عمل اسلامی[3] پیوست که از طرفی جزء مدرسه شیرازی به شمار می‌رفت که در اجرای اصول آن زیاده روی می‌کرد. و کاتب در این امر پیشرفت می‌کرد تا جایی که به عضوی از رهبری این جنبش تبدیل شد.

در نتیجه احمد کاتب در سال 1370ه‍ عراق را ترک کرد و در بین خلیج و ایران و سایر جاها در نقل مکان بود. وقتی انقلاب در ایران برپا شد کاتب کویت را ترک گفت و به تهران آمد، و در آنجا در افتتاح بخش عربی رادیو تهران سهیم گرديد، و نقش مهمی در این امر ایفا کرد. و در آن رادیو بر نظام و حکومت عراق حمله می‌برد و ملت عراق را به قیام تحریک می‌کرد[4].

3- دعوت به مذهب امامیه در سودان:

در آغاز دهه هشتاد اختلافی میان رهبر سازمان عمل اسلامی و رهبر انقلاب در ایران واقع شد و از سازمان خواسته شد که او را از ایران خارج کند پس رهبر آن سازمان از ایران خارج شد و احمد کاتب نيز از فعالیت در رادیو متوقف شد. و بعد از آن در سال 1986م به سودان منتقل شد و شروع به دعوت به تشیع امامیه کرد، و احمد کاتب در دعوت خود به نتایجی رسید، چون گروهی را در سودان شیعه کرده بود که بعد از آن نمایندگان دعوت به تشیع شدند.

این مهمترین نکات در دوران اولیه زندگی کاتب بودند.

مرحله دوم: مرحله بازگشت از سال 1988-1996م

در سال 1988م و در طول مدتی که احمد کاتب در «مدرسه قائم» در تهران و در «مرحله خارج»[5] درس می‌خواند. کاتب اجرای نظریه ولایت فقیه در ایران را که اندیشه آن را در سر داشت و آن را در عراق اجرا کرده بود، دنبال می‌کرد. و در این ایام اشکالی پیش آمد که اثرات زیادی در خود کاتب داشت به گونه‌ای که بحث و مجادله میان شورای نگهبان و مجلس بر سر قانون کار پیش آمد. قانونی که مجلس آن را هشت سال متوالى به شوراى نگهبان عرضه مى‌كرد، و شورا آنرا رد مى‌كرد. سپس خمینی با اعتماد به قانون، دستور داد به وزیر کار تا آن را اجرا نمايد و به موافقت شورای نگهبان وقعی ننهاد. و رئیس حکومت به خامنه‌ای اعتراض کرد.

آنچه که خمینی را خشمگین کرده بود و از صلاحیت مطلق ولی فقیه سخن می‌گفت واضح بود که ولی فقیه می‌تواند وقتی اتفاق شرعی با امت بسته می‌شد، آن را نقض کند، وقتی که آن را مخالف اسلام ببیند، ولی فقیه می‌تواند با قدرتی که دارد مناسک دینی مثل حج را متوقف کند، یا بخاطر مصلحتی مسجدی را از بین ببرد.

خطاب خمینی سوالات بسیاری را در دوران احمد کاتب برانگیخت. در مورد شرعی بودن این صلاحیت مطلقی که شخص واحدی در مورد سرنوشت امت حکم می‌کند، به گونه‌ای که هر اتفاق و قانونی را که بخواهد، می‌تواند نقض یا ملغی کند و هر قانونی را متوقف کند... .

بنابراین کاتب تصمیم به بررسی صلاحیت‌های ولایت فقیه گرفت و سید صادق شیرازی در این کار وی را یاری کرد. و مطالعه و بررسی خود را به جانب این سؤال هدایت کرد که: آیا شرعی‌بودن ولایت فقیه از طرف مهدی می‌آید یا به وسیله انتخاب امت می‌باشد؟

کاتب برای جواب‌دادن به این سؤال خودش را ناگزیر به نشان دادن مقدمه‌ای تاریخی برای نظریه ولایت فقیه کرد. و این همان نظریه‌ای بود که او تصور می‌کرد از زمان غیبت مهدی جریان دارد. جز اینکه آگاهی و شناخت وی از کتب فقهی و تاریخی بر حسب تسلسل تاریخی او را به حقیقتی می‌رساند که علماى متقدم شیعه  بعد از غیبت، ولایت فقیه را انکار کرده‌اند. و این تفکر تقیه و انتظار و تحریم جهاد و منع هر گونه امارت و دولت رایج شده است.

همچنین خود کاتب از پیشرفت شیعه امامی تا پیدایش نظریه ولایت فقیه آگاه بوده است. و بزرگترین آسیبی که کاتب در خلال بررسی تحقیق خود دیده است اطلاع وی از سرگردانی و جدایی بزرگی که شیعیان هنگام مرگ عسکری - امام یازدهم - با آن مواجهه شدند، بود که ظاهراً این امام فرزندی نداشت و این چیزی است که کاتب به آن اعتراف کرده است که محققان شیعه آن را از هواداران این مذهب مخفی می‌کنند. بنابراین تصمیم گرفت که این باب را وارد مذهب کند و اخیراً منتهی به تحقق نفی ولادت محمد بن حسن المهدی شده است که از اینجا نظریه اثنی عشری در اصل باطل می‌شود.

و کاتب - همچنان که خود در مورد خودش گفته است - خیلی ترسیده و وحشت زده شده بود، بخاطر اهمیت نتایجی که در چنین روزی انتظار رسیدن به آن وجود داشت. و تصمیم گرفت که نتایج تحقیقش را با اعلام و بزرگان مذهب در میان بگذرد. و تحقیقش را برای گروهی از محققان و علما فرستاد، ولی جوابی را از آن‌ها ندید. بلکه مشاهده کرد که آن‌ها را از جواب دادن به وی می‌گریختند. همچنان که او در مقابل بعضی از آن‌ها به رافضی متهم شد. و کاتب برای تحقیقی که نزد گروهی از علما فرستاده بود پنج سال منتظر شد ولی همچنان که می‌گوید: «بسیاری از آن‌ها را یافتم که از خواندن تحقیق خودداری می‌کردند و از بررسی صرف آن می‌رنجیدند، گویی که سعی می‌کند که او را از خواب زیبا بیدار ‌کند»[6]. بنابراین تصمیم گرفت که تحقیقش را بعد از آن انتشار بدهد.

بدین ترتیب کاتب از یک امامی متعصب به یک شیعه جعفری تبدیل شد. و اینکه او را به امامی یا اثنا عشری توصیف کنند، انکار می‌کرد چون او به نص و عصمتی که نماد حقیقت قول امامت هستند باور نداشت.

همچنین با قوت تمام به مبادی و اصولی که در خلال تألیف و نوشتن در شبکه‌های اینترنتی و از طریق کانال‌های ماهواره‌ای بنیاد نهاد.




([1]) نوشتن این فصل در حالی است که احمد کاتب هنوز در قید حیات است و حال نزدیک پنجاه و یک سال از عمر وی می‌گذرد و از خداوند متعال می‌خواهیم که عمرما و ايشان را طولانی بگرداند. و طاعت و هدایت و رضایت خویش طولانی بگرداند و ما را بر راه حق ثابت قدم بگرداند. که او بهترین مسؤول است.

([2]) منبع: یک نامه خصوصی از کاتب.

([3]) یک سازمان شیعی عراقی است که اندکی قبل از دهه هفتم تحت نظر آیت الله محمد شیرازی تأسیس شد و از اسم حزب دوری کرد تا احزاب را از طرف مؤسسان آن تحریم کرده باشد. و به رهبری مرجعیت مطلق= =ایمان داشته باشد. بنابراین این سازمان طرح نظریه ولایت فقیه را قبل از خمینی بنا نهاد. و این‌ها کسانی بودند که به نظریه مرحلیت معتقد نبودند- همچنان که حزب دعوت اینگونه بود- بلکه معتقد به چیزی بودند که خود آن را سوختن مراحل نام نهاده بودند. علاوه بر این در این زمان که نیازی به نظر آن‌ها نبود از تقیه استفاده نمی‌کردند. از برجسته‌ترین نیروهای این سازمان: هادی مدرسی (رهبر اوضاع حرکت در بحرین)، سید محمد تقی مدرسی (مدیر اوضاع عربستان و کویت)، محسن حسینی (مسؤول امور عراق) و بعد از پیروزی انقلاب در ایران هر کدام از این رشته‌ها در سازمان اسم دیگری پیدا کردند. در عراق اسم (سازمان انقلاب اسلامی) و در بحرین (جبهه اسلامی) با رهبری هادی مدرسی باقی ماند. و در عربستان (سازمان انقلاب اسلامی) با رهبری پیشین حسن صفار باقی ماند. و تقی مدرسی علاوه بر کار خود در کویت مرجع تمام این حرکت‌ها بود. با وجود این سازمان از بسیاری از اعضایش جدا شد و بعضی از آن‌ها با اجتهادهای بزرگی مستقل شدند به گونه‌ای که بعضی از آن‌ها در گفتگو با سران کشورشان شرکت می‌کردند بدون آنکه موافقت مرجع بالاتر (محمد تقی مدرسی) وجود داشته باشد. بدین ترتیب از مرجعیت جدا شد، نگا: کتاب عراق بلا قیادة، عادل رئوف، 303-231.

([4]) اجتماع الجزیرة (برنامه‌های بدون مرز) یکشنبه 22/10/1422هـ مطابق 6/1/2002م. اجتماع‌های مستقل (پیشرفت‌های احمد کاتب) اول محرم 1424هـ (قسمت اول).

([5]) آخرین مرحله تحصیل در مدارس حوزوی.

([6]) تطور الفکر السیاسی، 21، برای تفصیل این مرحله نگاه کنید به: حلقه اول مصاحبه یک کانال مستقل با کاتب (برنامه گفتگوی صریح) 1/1/1424ه‍.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...