توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ بهمن ۷, سه‌شنبه

15- اندیشیدن به نعمت‌های بهشت وعذاب جهنم و یادآوری مرگ:

 

15- اندیشیدن به نعمت‌های بهشت وعذاب جهنم و یادآوری مرگ:

بهشت سرزمین خوشی‌ها و راحتی‌ها و رهایی از غم و اندوه، و منزلگاه مؤمنان است، طبیعت نفس، باراحت طلبی و عدم کار و تلاش سرشته شده است مگر درجایی که به پاداشی بزرگ چشم دوخته باشد که در این صورت تحمل مشکلات و مشقت‌ها برایش آسان می‌گردد.

کسی که پاداشی درنظرش مجسم باشد مشقت کار برایش آسان می‌گردد، او در حین تلاش وزحمت می‌داند که اگر در این راه استقامت نورزد، بهشتی را از دست خواهد داد که پهنایش همچون پهنای آسمان وزمین است. نفس نیاز به چه چیزی دارد که او را از زمین خاکی بلند نموده وبه عالم علوی برساند.

حضرت پیامبر ج برای تثبیت اصحابش بهشت را یاد آوری  می‌نمود در حدیث صحیح آمده که: حضرت پیامبر ج بر یاسر وعمار وسمیه گذشت و آنان را در عذاب و شکنجه دید، رو به آنان نمود وفرمود:

«صبراً آل ياسر، صبرا آل ياسر، فإن موعدكم الجنة»[1].

«ای آل یاسر! (بر رنج و عذاب دنیا) شکیبا باشید میعادگاه شما بهشت است».

همچنین حضرت پیامبر ج به انصار فرمودند:

«إنكم ستلقون بعدي أثرة، فاصبروا حتى تلقوني على الحوض» (متفق علیه).

«پس از من شاهد تبعیضاتی خواهید بود، در آن صورت صبر را پیشه کنید تا اینکه برحوض کوثر با من ملاقات می‌کنید».

همچنین اندیشیدن در احوال هردو گروه (نیکوکار و بدکار) در قبر، حشر، حساب، میزان، صراط ودیگر منازل قیامت نیز بر صبر واستقامت می‌افزاید.

یاد مرگ نیز مسلمان را از سقوط حفظ می‌کند و او را از تعدی بر حدود الهی باز می‌دارد، زیرا اگر او بداند که مرگ از تسمه کفش او به وی نزدیک است وشاید قیامت او بعد از لحظاتی برپا شود[2]. چگونه نفس می‌تواند او را فریب دهد؟ وچگونه او می‌تواند بر انحراف خویش تمادی واصرار ورزد؟ بدین سبب است که حضرت پیامبر ج پیروانش را اینگونه توصیه فرمودند:

«أكثروا من ذكر هادم اللذات»[3].

«نابود کننده لذات (مرگ) را بسیار به یاد آورید».




[1]- حاكم 3/383، این حدیث حسن وصحیح است، نگا: فقه السیرة تخریج آلبانی ص 103.

[2]- اشاره‌ای است به حدیث من مات قامت قیامته «هركس بمیرد قیامتش بلا فاصله برپا می شود». (مترجم).

[3]- ترمذی، 2/50 وارواءالغلیل 3/145.

14- توصیه مردان صالح:

 

14- توصیه مردان صالح:

هنگامی که خداوند، مسلمانی را در مصیبتی گرفتار می‌کند واو را می‌آزماید تا بدین وسیله او را از گناهان پاک سازد، همنشین صالحی که او را به صبر واستقامت توصیه کند، یکی از عوامل مهم ثبات واستقامت به شمار می‌آید، مردی صالح که با یادآوری الله ولقاء وی و بهشت و جهنم و گفتاری مفید، موجبات صبر و استقامت وی را فراهم نماید.

اکنون گوشه‌ای از سرگذشت امام احمد/ را مرور می‌کنیم، مردی که به محنت و بلا در آمد و سرانجام همچون طلایی ناب از آن بیرون آمد.

(امام را درحالی که به زنجیر بسته بودند بسوی مأمون بردند، و مأمون قبلا امام را سخت وعید داده بود حتی یکی از خادمان به امام گفت: (ای ابوعبدالله، من بسیار نگرانم، زیرا مأمون شمشیرش را از نیام برکشیده وبه قرابتی که با پیامبر ج دارد، سوگند خورده که اگر به مخلوق بودن قرآن اقرار نکنی تو را با شمشیرش خواهد کشت)[1].

در آن لحظات حساس مردانی زیرک فرصت را غنیمت شمرده و از امام دلجویی نمودند و او را به صبر و استقامت تشویق کردند، در کتاب «سير أعلام النبلاء» علامه ذهبی، ازابوجعفر انباری نقل شده که می‌گوید: هنگامی که امام را نزد مأمون می‌بردند به من خبر رسید، در پی آنان از فرات گذشتم در کاروانسرایی به آن‌ها رسیدم، دیدم امام نشسته بود، نزدش رفتم و سلام گفتم، اما پس از جواب سلام گفت: ای ابوجعفر، درتنگنا افتاده‌ام.

گفتم: ای مرد، تو امروز در رأس قرار داری ومردم از تو پیروی میکنند، به خدا سوگند اگر تو مخلوق بودن قرآن را بپذیری بسیار از مردم نیز به آن قایل خواهند شد و اگر تو آن را نپذیری مردم نیز از پذیرفتن آن امتناع می‌ورزند، از این گذشته اگر مأمون تو را نکشد، مرگ حتمی است و لابد روزی خواهی مرد پس از خدا بترس وعقیده خلق قرآن را نپذیر.

امام احمد می‌گریست و می‌گفت: هرچه خداوند بخواهد، سپس گفت: ای ابوجعفر، آنچه گفتی دوباره برایم بازگوی، ومن نیز دوباره سخنم را تکرار کردم و او می‌گفت: هرچه خداوند بخواهد.

امام احمد/ می‌فرماید:

«درتاریکی شب از (رحبه) حرکت کردیم، در راه به مردی برخوردیم که از ما پرسید: احمد بن حنبل کیست؟

مردم به من اشاره کردند، او به ساربان گفت که اندکی صبر کن و خطاب به من گفت: ای مرد! اگر در آنجا بخاطر این مسأله کشته شوی وارد بهشت خواهی شد.

سپس از ما خداحافظی نمود و رفت، پرسیدم آن شخص کی بود، گفتند: مردی است نیکوکار و بادیه‌نشین از قبیله ربیعه که پشم می‌فروشد، اسمش جابر بن عامر است[2].

در کتاب «البدایة والنهایة» آمده که: مردی بادیه‌نشین به امام گفت: «ای مرد! تو نماینده مردم هستی، پس برای آنان نماینده شومی مباش، تو امروز در رأس قرار داری مبادا به آنچه از تو می‌خواهند تن دردهی، آنگاه مردم نیز پیرو آنان خواهند شد و در آن صورت در روز قیامت بارِ گناه آنان را نیز بدوش خواهی کشید واگر خدا را دوست داری، در محنت وبلایی که به آن گرفتار آمدی صبر را پیشه کن، در میان تو وبهشت مانعی جز کشته شدنت، نیست».

امام احمد می‌گوید: گفتار این شخص عزم و اراده ام را برای امتناع از پذیرفتن خلق قرآن محکم‌تر و قوی‌تر ساخت[3].

در روایتی دیگر آمده که امام احمد فرمود: از هنگامی که در این مصیبت افتادم، گفتاری قوی‌تر از گفتار بادیه نشینی که در (رحبه)[4] بامن سخن گفت، نشنیده‌ام، او به من گفت: «ای احمد! اگر در راه حق کشته شوی به مقام شهادت می‌رسی واگر زنده بمانی باعزت زندگی می‌کنی». این گفتار، ‌قلبم را تقویت نمود.

امام احمد درباره محمد بن نوح، جوانی نو عمر که او نیز در این فتنه به همراهی امام استقامت کرده بود، می‌گوید: جوانی (کم عمر و با علم اندکش) شکیباتر و استوارتر بر دین، ازمحمد بن نوح ندیده‌ام، امیدوارم که خاتمه‌اش به خیر شده باشد، او روزی به من گفت: ای ابو عبدالله! ازخدا بترس، تو همانند من نیستی، تو مردی هستی که مردم به تو اقتدا می‌کنند، مردم به تو چشم دوخته‌اند که چه می‌کنی، پس از خدا بترس و بر این امر استقامت کن.

آن جوان درگذشت و بر او نماز خواندم ودفنش کردم[5].

حتی زندانیانی که امام احمد با دست وپای به زنجیر کشیده، آنان را نماز می‌داد او را به صبر واستقامت توصیه می‌کردند.

امام احمد روزی در زندان گفت: «من به زندان پروایی ندارم، خانه من وزندان باهم تفاوتی ندارند، و از کشته شدن با شمشیر نیز هراسی ندارم، اما از ضربه‌های شلاق بیم دارم، یکی از زندانیان گفت: از آن نیز بیم نداشته باش، پس از دو ضربه شلاق (بدنت بی‌حس می‌شود) و نمی‌دانی که ضربه‌های دیگر به کجا اصابت می‌کند.

با این گفتار غم واندوه امام برطرف شد[6].

پس برادر عزیز، در طلب نصیحت وتوصیه از صالحان، بکوش و به توصیه آنان با جان ودل گوش فرا ده قبل از سفری که اتفاقاتی که در آن، برایت می‌افتد، بیم داری و در هنگام ابتلا به مصیبت وقبل از مصیبتی مترقبه، از صالحان طلب توصیه ونصیحت کن وهمچنین هنگامی که به منصب ومقامی برگزیده شدی و یا با مال و ثروتی دست یافتی توصیه نیکان را فراموش مکن، وخود و دیگران را در این راه ثابت و استوار نگاه دار و خداوند یار و مددکار مؤمنان است.



[1]- البدایة والنهایة 1/332.

[2]- سیر أعلام النبلاء 11/241.

[3]- البدایة والنهایة 1/332.

[4]- شهری است میان رقه و بغداد كناره فرات. سیر أعلام النبلاء 11/241.

[5]- سیر أعلام النبلاء 11/242.

[6]- سیر أعلام النبلاء 11/240

13- اتصاف به صفات وادار كننده به استقامت:

 

13- اتصاف به صفات وادار كننده به استقامت:

در رأس این صفات صبر قرار دارد، در حدیثی که صحیحین آن را روایت کرده‌اند آمده که: «به هیچ احدی عطایی بهتر و کامل‌تر از صبر عنایت نشده است»[1]. و دشوارترین صبر هنگام صدمه اول و ابتدای مصیبت است و هرگاه انسان به مصیبتی غیر منتظره گرفتار شود، اگر صبر نداشته باشد پریشان و مضطرب می‌گردد و استقامت و ثبات خویش را از دست می‌دهد.

* در این واقعه که علامه ابن جوزی/ ذکر نموده تأمل کن، می‌گوید: مردی رادیدم که تقریبا 80 سال عمر داشت و بر نماز با جماعت پایبند بود، روزی نوه‌اش مرد او (که نوه‌اش را از دست داده بود بی‌صبرانه و با آه وفغان چنین) می‌گفت: هیچ کس نباید به درگاه خداوند دعا کند زیرا خداوند دعاها را اجابت نمی‌کند وسپس افزود: خدا با ما ضد کرده است وفرزندان ما رازنده نگه نمی‌دارد[2]. (خداوند از این گفتار، پاک ومنزه است).

·        هنگامی که مسلمانان درجنگ احد شکست خوردند، آنان هرگز توقع چنین مصیبتی را نداشتند زیرا خداوند آنان را به پیروزی وعده داده بود، خداوند آنان را به وسیله خون‌های شهیدان درس مهمی داد: ﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَيۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِكُمۡۗ [آل عمران: 165].

«آیا هنگامی که (در میدان جنگ احد) مصیبتی به شما رسید در حالیکه دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر، بر دشمن) وارد ساخته بودید گفتید این مصیبت از کجاست؟ بگو از ناحیه خود شماست».

مگر از جانب آنان چه اشتباهی صورت گرفته بود؟ آنان سست شده بودند واختلاف نموده و پس از آنکه اموال غنیمت را مشاهده کردند با رهنمودهای اکید پیامبر مخالفت ورزیدند، وبرخی از آنان امید دنیا را داشتند.



[1]- بخاری كتاب الزكاة، باب الاستعفاف عن المسألة ومسلم كتاب الزكاة، باب فضل التعفف والصبر.

[2]- الثبات عندالممات، ابن الجوزی، ص 34.

12- شناخت ماهیت باطل:

 

12- شناخت ماهیت باطل:

خداوند متعال برای دلجویی وتثبیت مؤمنان می‌فرماید:

﴿لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي ٱلۡبِلَٰدِ ١٩٦ [آل عمران: 196].

«آمد ورفت کافران در شهرها تو را نفریبد».

و آیه ﴿فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ [الرعد: 17].[1] درسی است برای عاقلان، که نباید از باطل بترسند وتسلیم آن شوند.

* یکی از روش‌های قرآن رسوا نمودن اهل باطل و بر ملا ساختن اهداف ونقشه‌های آن است، تا مسلمانان بدانند که دشمن از کجا وارد می‌شود ومبادا که مسلمانان غافلگیر شوند. ﴿وَكَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ وَلِتَسۡتَبِينَ سَبِيلُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٥٥ [الأنعام: 55].

«واین چنین آیات را به روشنی بیان می‌کنیم تا راه مجرمان آشکار گردد».

·     وچه بسیار شنیده ودیده‌ایم که حرکاتی از هم پاشیده ودعوتگرانی ازپای در آمده واستقامت خویش را ازدست داده‌اند، زیرا بر اثر عدم شناخت دشمنان، دشمنان آنان را غافلگیر نموده و از جایی وارد عمل شده‌اند که آنان هرگز نمی‌پنداشته‌اند.



[1]- «اما كف آب بیرون پرتاب می شود واز میان می رود».

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...