3- مطالعه و تدبر داستانهای پیامبران:
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَۚ وَجَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ ١٢٠﴾ [هود:120].
«و یکایک از اخبار رسولان بر تو میخوانیم، اخباری که با آن دلت را استوار میداریم و در این (قرآن) حق و پندی و یاد کردی برای مؤمنان، برایت آمده است».
این آیات برای سرگرمی بر حضرت پیامبر ج نازل نشده بلکه برای هدفی عظیم که همان تثبیت قلب حضرت پیامبر ج ومؤمنان میباشد، نازل شده است.
خداوند در داستان حضرت ابراهیم÷ میفرماید: ﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ ٦٨ قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩ وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ ٧٠﴾ [الأنبیاء: 68 - 70].
«گفتند: او را بسوزانید وخدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است، گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد وسلامت باش، آنها میخواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند، ولی ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم».
حضرت عبدالله بن عباسب میفرماید: آخرین سخن حضرت ابراهیم÷ هنگامی که در آتش انداخته شد، «حسبي الله ونعم الوكيل» بود[1].
آیا هنگامی که با تدبر در این آیات میاندیشی و با تأمل این داستان را مطالعه میکنی، معانی ثبات و استقامت در برابر طغیان وشکنجه وعذاب را احساس نمیکنی؟
در آیات زیر که صحنهای از داستان حضرت موسی÷ را بیان میکند، تدبر کن. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ ٦١ قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ ٦٢﴾ [الشعراء: 61 - 62].
«هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند یاران موسی گفتند: بیگمان (آنان) به ما رسیدند (موسی) گفت: چنین نیست، البته پروردگارم با من است، به زودی مرا راه خواهد نمود».
آیا با تدبر در این داستان و در نظر داشتن موقعیت حساس حضرت موسی÷ در لحظه رسیدن ظالمان و در میان فریادهای ناامید کننده قوم بنی اسرائیل، برترین معانی و صورتهای استقامت و ایستادگی، در ذهن تداعی نمیشود؟
آبا با بررسی داستان ساحران فرعون، نمونهای شگفت از گروهی که پس از شناخت حق برآن استوار ماندند، صورتی عظیم از استقامت و ایستادگی در برابر تهدیدات فرعون ظالم در قلب بوجود نمیآید، آنگاه که او میگوید: ﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡۖ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ ٧١﴾ [طه: 71].
«آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته، به یقین دست و پاهای شما را برخلاف همدیگر قطع میکنم و بر فراز شاخههای نخل به دار میآویزم و خواهید دانست کدامیک از ما مجازاتش دردناکتر و پایدارتر است».
آری، به استقامت و ایستادگی گروهی از مؤمنانی پی میبریم که اندک تردیدی به دل راه ندادند، آنگاه که همه یک صدا بانگ برآوردند: ﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلَّذِي فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ ٧٢﴾ [طه: 72].
«تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده است و (بر) کسی که ما را آفریده است مقدم نخواهیم داشت، هر حکمی که میخواهی بکن تو تنها میتوانی در این زندگی دنیا داوری کنی».
همچنین شاید بزرگترین درسی که از داستان مؤمن در سوره یس ومؤمن آل فرعون و اصحاب الاخدود و غیره میگیریم، استقامت و ایستادگی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر