مــا بــرای اختلاف آمـاده ایـم |
|
نـــی بـــرای اتحاد آمــاده ایــــم |
مـا بـرای فصل کـردن آمـدیـم |
|
نــی بـــرای وصـل کــردن آمـدیم |
مـا درون را ننگریـم و حــال
را |
|
مــا بــــرون را بنگــــریم و
قال را |
هر که هر چیزی که در تاریخ گفت |
|
مورد تایید مـا شد حرف مفت |
چون خوارج، دید ما گنجشکی است |
|
فکرهای ما سیاه و زشت و پـست |
مـا ابـوجهلیم در باطن چه سود؟ |
|
نـام عـــلامـه نقـاب جهـــل
بــود |
شد ابوجهل از شماها رو سفیــد |
|
در جهالت بی گمان: هل من مزیـد |
زشتی خود را فرامش کرده ایـم |
|
سـر بـه تـاریـخ عربها بـرده
ایـم |
جاهلیت بـا تعصـب در عجـم! |
|
شـــرم دارم از کتــــاب و از
قلــم |
شد عرب از جاهلیت چون رهـا |
|
فـارس آمـــد انــدریـن وادی
چـرا؟ |
دشمـن زنـده رهـا کردیم مـا |
|
سر بــه امـوات کسـان بـردیـم
مـا |
ظلم اکنون را فرامش کرده ایم |
|
سـر بـه تـاریـخ عربها بـرده
ایـم |
روی مشتی قصـه و افسانه مـا |
|
خلق را کـــردیــم هـی دیـوانه
ما |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر