آمـدنـد و بـه مـا ز دیـن گفـتـنـد |
|
صبح تا شب، از آن و این گفتند |
جـای تبلیـغ عشـق یــا ایثــــار |
|
قصه هایی ز خشم و کیـن گفتند |
دشمـن زنـده را رهــا کـردنــد |
|
لعن و نفـرین بـه مومنیـن گفتند |
جـای فکـری بــرای آینـــــده |
|
از گذشتــه بـه سوز دیـن گفتند |
جـای فکـری بــرای ایـن دنیــا |
|
از جهـان هـای واپسـیـن گفتنـد |
دشمـن زنــده را رهــا کــردند |
|
لعـن و نفـریـن بـه مومنین گفتند |
صبح تا شب ز مرگ دین خواندند |
|
خودشان، ترک علم و دیـن گفتند |
خـودشـان، رهـزنان دیـن بـودند |
|
غـرب را دزد در کمیـن گفـتنـد |
چـارده قـرن، صـد فـرقه شدند! |
|
دیگران را چــرا لعیــن گفتنــد؟ |
خنـده دار اسـت دشمنـان دیــن |
|
سخنـانـی چــه آتشیــن گـفتنـد |
ایـن خـوارج، بـه اسـم حـزب الله |
|
نــام خـود بـا خـدا قرین گفتند |
فکـر اینهـا شبیــه شیطـان اسـت |
|
چهـرههـا نیـز اینچنیـن گفتنــد |
گـوش خــرهــا به پای منبرهــا |
|
مفـت دیـدنـد و یــاسیـن گفتند |
نــام علامــه را عَلَـم کــردنـــد |
|
پـوشـش جهـل را چنیــن گفتند |
جــای پــرداختـن به اصل دین |
|
چـارده قـرن، فـرع دیـن گفتند |
مغـز اسـلام را تهــی کـردنــد |
|
آن فقیهـان کــه اینچنین گفتنـد |
بـــر شمـا در ستیـــز بـا اسلام |
|
کـافران نیــز آفــریــن گفتنــد |
ره بـه بیراهه می برند ایـن قـوم |
|
گـرچـه از رب العـالمیـن گفتنـد |
وه چه شیطانی است این افکــار |
|
گـرچـه بـا نـالـه ای حزین گفتند |
فکـرشان، تیـره بـود و بیهـوده |
|
ذکـرشان را بـه قصد کیـن گفتند |
جاهلنـد و بــه نـام اهـل البیت |
|
سخنـانـی بـه کفـر، عجین گفتند |
سخـن عقـل را کفـن کـردنـد |
|
حرف احســاس را یقیــن گفتنـد |
دوست چیـن و شوروی گشتند |
|
تـَـرک اسـلام و مسلمیـن گفتنـد |
هر چه دولت که کافر و گبر است |
|
بـا شمـا یــار و همنشیــن گفتنـد |
پشـت پـرده چـه کارها کردند |
|
آمـدنـد و بــه مـا ز دیــن گفتند |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر