توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

دارم درون سینه ز اندوه آهها

 

دارم درون سینه ز اندوه آهها

دارم درون سینـــه ز انـــدوه، آههـا

 

جـانـم فــدای قافله بی پنــاهـهــا

از سرزمین جهل، گـذشتـم به نور علم

 

رفتـم هزار مــرتبه از کــوره راههـــا

با رند و مست و عاشق و دیـوانـه و گدا

 

راحت ترم ز مجمع ظاهـر صلاحهـــا

زین زندگی مسخره این شبهـه مـردها

 

با این صـوابهای خنک، این گناههـا

از کشوری که پر شده است از خرافه‌ها

 

از مذهبی که پر شده است از الاهها

از ملتـی کـه یخ زده و بـی تفاوت است

 

غمگیـن نشستـه در کفنی از سیاهها

از مـردمـی که در پی افسانه ها شـدند

 

با اعتقــادهـــای سبکتر ز کـاههـــا

خورشید، روشنی ندهد شخص کـور را

 

بیهـوده است جهد مـن و شاهراهها

حتی گریخت  عیسـی از جمـع احمقان

 

اینان که می روند به سوی تباههـا

خاموش باش، مرگ تو را حکم می کنند

 

فریسیان احمق سطحی نگـاههــا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...