توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مهر ۲۸, چهارشنبه

طهارت «پاکی و پاکیزگی»

 

طهارت «پاکی و پاکیزگی»

تعریف طهارت: طهارت در لغت به معنی نظافت و پاکیزگی است، می‌گوئی: طَهَّرتُ الثَّوبَ یعنی آن را نظافت و پاکیزه کردم، و در اصطلاح شرع و فقه به معنی رفع حدث[1] و ازاله نجس و ناپاکی است.

مُطّهر و پاک کننده از نظر شرع اسلام چهار چیزند: آب، خاک، دباغت و سرکه شدن، که آب برای طهارت و پاکی از حدث و نداشتن وضو و رفع جنابت و آلودگی است، و خاک برای تیمم و آلودگی سگ و خوک است، و دباغت برای پاکی و زدودگی پوست مردار، و سرکه شدن برای پاکسازی می‌و شراب است.

آب‌هائی که تطهیر و پاکسازی با آن‌ها جایز است

آب‌هائی که برای طهارت و پاکیزگی به کار می‌روند و پاکسازی بدانها جایز است هفت نوع هستند:

1-    آب آسمان، چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَيُنَزِّلُ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ [الأنفال: 11].

«(خداوند) از آسمان آبی برای شما فرو می‌فرستد تا با آن شما را پاک سازد».

2-    آب دریا: چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که درباره آب دریا از وی سوال شد گفت:

«هُوَ الطَّهُورُ مَاؤُهُ، الـْحِلُّ مَيْتَتُهُ». (رواه الشيخان والترمذی وابن حبان).

«آب دریا پاک و پاک کننده، و مردار آن حلال است».

(شیخین و ترمذی و ابن حبان آن را روایت کرده‌اند).

3-    آب چاه: چون در حدیث سهل آمده است: گفتند: ای رسول الله! آیا شما به آب چاه «بضاعه» وضو می‌گیری در حالیکه آبِ استعمال شده مردم و زنان قاعده و کسانی که جنابت دارند در آن است؟! پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«الـْمَاءُ طَهُورٌ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ». (أخرجه الترمذی وصحّحه وأحمد).

«آب پاکیزه و پاک کننده است چیزی آن را آلوده نمی‌کند».

(ترمذی و احمد آن را تخریج کرده، و احمد به صحّت آن رأی داده است).

4-    و 5- آب رودخانه و چشمه و همچنین آب برف و تگرگ، چون به روایت از ابوهریره  رضی الله عنه  آمده است: هر وقت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در نماز تکبیرة الإحرام را می‌گفت پیش از قرائت فاتحه اندکی سکوت می‌کرد، گفتم: ای رسول الله در مدت سکوت بین تکبیر و قرائت فاتحه چه می‌گوئی؟ گفت:

«أَقُولُ: اللَّهُمَّ بَاعِدْ بَيْنِيْ وَبَيْنَ خَطَايَايَ كَمَا بَاعَدْتَّ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، اللَّهُمَّ نَقِّنِيْ مِنْ خَطَايَايَ كَمَا يُنَقَّى الثَّوْبُ الأَبْيَضُ مِنَ الدَّنَسِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْنِيْ مِنْ خَطَايَايَ بِالثَّلْجِ وَالْـمـَاِء وَالْبَرَدِ». (رواه الشيخان).

می‌گویم: «خداوندا به اندازه فاصله بین مشرق و مغرب مرا از گناهانم دور ساز، خداوندا آن چنان که لباس سفید از چرک و آلودگی شسته و پاکیزه می‌شود، مرا از گناهانم پاکیزه گردان. خداوندا مرا از گناهانم بشوی با آب برف و باران و تگرگ». (شخین آن را روایت کرده‌اند).

اقسام آب‌ها

آب‌ها به پنج قسم تقسیم می‌شوند:

1-    آب مطلق: آبی است که ذاتا پاک است و پاک کننده نیز می‌باشد و برطرف کننده حدث[2] و زداینده آلودگی و نجاست است، و استعمال آن مکروه و ناپسند نیست، و آن را به آن جهت مطلق نامیده‌اند چون هرگاه به طور مطلق و بدون قید آب گفته شود مراد آب خالص است.

2-    آب آفتاب زده: پاک و پاک کننده چیزهای دیگر است و برطرف کننده حدث و زداینده نجاست و آلودگی است، لیکن استعمال و به کار بردن آن ناپسند است چون طبق روایت شافعی از عمر بن خطاب رضی الله عنه  استعمال این نوع آب احتمال پدید آوردن یک نوع بیماری پوستی موسوم به «برص» دارد. (دار قطنی آن را با اسناد صحيح از وی روایت کرده). و به دو شرط استعمال آن را ناپسند دانسته است:

الف- این آب در ظروف ساخته شده از مس و آهن و سرب آفتاب زده شده باشد، چون هرگاه حرارت آفتاب در این نوع فلزات تاثیر بگذارد از آن‌ها بوی بدی پدید می‌آید و چربشی بر روی آب قرار می‌گیرد که احتمال تولید پیسی از آن می‌رود.

ب- این آفتاب زدگی در مناطق حارّه و گرمای شدید صورت می‌گیرد.

3-    آب مستعمل: آبی که برای رفع حدث یا شستن نجاست به کار رفته و تغییر نکرده و وزن آن زیاد نشده باشد. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«خَلَقَ اللهُ الماءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ  إِلَّا مَا غَيَّرَ طَعْمَهُ أَوْ رِيحَهُ». (رواه ابن ماجه).

«خداوند آب را پاک و پاک کننده آفرید هیچ چیزی آن را آلوده نمی‌کند مگر چیزی که مزه یا بوی آن را تغییر دهد».

و در روایت ابن ماجه آمده است: «أَو لَونَهُ» «مگر چیزی که رنگ آن را تغییر دهد و دگرگون کند».

این آب پاک است اما در اینکه پاک کننده نیز می‌باشد، اختلاف وجود دارد. مذهب شافعی بر آنست که این نوع آب پاک کننده نیست چون یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم   با این که بسیار به دین اعتنا کرده و اهمیت داده‌اند آن را جمع نمی‌کردند تا به وسیله آن وضو بگیرند، و اگر این کار روا بود حتما آن را انجام می‌دادند.

برخی از علما گفته‌اند: حقیقت اینست که تنها استعمال و به کار بردن، آب را از پاک کنندگی خارج نمی‌سازد مگر این که در اثر این استعمال بو، رنگ یا مزه آن تغییر یافته باشد. و دیده شده است که یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نزدیک بود با هم به نزاع و جنگ برخیزند بر سر آبی که از وضوی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌چکید، گاه آن را می‌گرفتند و به آن تبرک می‌جستند و این تبرک را با شستن برخی از اندام‌های وضو با آن آب انجام می‌دادند، و گاهی به غیر آن. بنابر این آب مستعمل و به کار رفته هم پاک و هم پاک کننده است برابر عمل به اصل که طهارت است، و برابر دلایل بر این که آب پاک و پاک کننده است.

4-    آبی که چیزهای پاک با آن مخلوط شده و تغییر کرده باشد: این نوع آب خود پاک است، و اگر تغییر آن به گونه‌ای باشد که مانع اطلاق اسم آب بر آن گردد و از چیزی که با آن مخلوط شده نیز بی‌نیاز باشد پاک کننده نیست.

ولی اگر تغییر یا مخلوط شدن با چیزی باشد که آب از آن بی‌نیاز نیست مانند گِل و لای و خزه و واجبی و زرنیخ و امثال آن‌ها که در سرچشمه آب و یا محل مرور آن قرار گرفته و با آن مخلوط می‌شود، و همچنین آبی که به سبب راکد شدن تغییر کرده باشد در موقع عسر و حرج و به دلیل ماندن اسم آب بر آن پاک و پاک کننده است. مقصود از تغییر کردن، دگرگونی حسّی یا معنوی است، مانند تغییر به سبب چیزی که در صفات موافق آب باشد، مثل گُلابی که بوی آن تمام شده باشد و ما آن را آب بودار فرض می‌کنیم.

اگر آب با نمک تغییر یافته باشد چنانکه نمک معدنی باشد از آن سلب طهوریت و پاک کنندگی می‌کند، و اگر نمک معدنی نباشد چون اصل آن آب است از آن سلب پاک کنندگی نمی‌کند و همچنان پاک کننده است.

5-    آبی که نجاست و آلودگی در آن حّل شده است، که به دو قسم تقسیم می‌گردد: آب اندک و آب فراوان.

آب اندک با تماس و برخورد با نجاست نجس و آلوده می‌گردد خواه تغییر کرده یا تغییر نکرده باشد به دلیل مفهوم سخن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم :

«إذَا بَلَغَ الـْمَاءُ قُلَّتَيْنِ لَمْ يَحْمِلْ الْـخَبَثَ». (رواه أحمد وابن حبان فی صحيحه والدار قطنی والبيهقی والحاکم).

«هرگاه آب به مقدار قلّتین[3] رسید نجس نمی‌شود و آلودگی را در خود نگه نمی‌دارد».

مفهوم این حدیث بر این دلالت دارد اگر آب کمتر از دو قلّه باشد با برخورد با نجاست و آلودگی، آلوده و نجس می‌شود. و اما آب فراوان که دو قلّه یا بیشتر است با تماس و برخورد با نجاست و آلودگی نجس نمی‌شود مگر این که در اثر تماس با نجاست تغییر کرده باشد چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «خَلَقَ اللهُ الماءَ طَهُوراً ».

«خداوند آب را پاک و پاک کننده آفریده است».

مقصود از دو قلّه، دو قلّه مرسوم و معمول در «هجر» است، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «إِذا بَلَغَ الماءُ قُلَتَّينِ بِقِلالِ هَجَرٍ لَم يُنَجِّسهُ شَيْءٌ».

«هرگاه آب به مقدار دو قلّه «هجر» رسید هیچ چیزی آن را نجس و آلوده نمی‌کند».

امام شافعی مقدار دو قلّه هجر را به صورت تقریبی پنج مشک تخمین زده است.

جماعتی از جمله: رویانی و غزالی و بیضاوی این رأی را انتخاب کرده‌اند که آب اندک هم مانند آب فراوان مادام که تغییر نکرده باشد، با تماس با نجاست نجس نمی‌شود، و این قول و نظر از حیث دلیل قوی است چون حدیثِ «خداوند آب را پاک و پاک کننده آفریده» از نظر منطوق بر مطلق آب اندک و بسیار دلالت دارد، و این نوع دلالت بردلالت مفهوم برتری دارد.

در تغییر یافتن آب بین تغییر اندک و بسیار فرقی نیست، خواه تغییر مزه یا رنگ یا بوی باشد، و خواه نجاستی که با آب برخورده و تماس یافته با آن مخلوط شده یا مجاور آن باشد، و خواه آب از نجاست بی‌نیاز باشد یا نباشد چون تغییری که بوسیله نجاست حاصل شده باشد دشوار و سخت است، به خلاف تغییر با چیزهای پاک که بین این حالتها فرق است. و اگر در آب فراوان چیزی افتد که نجس و در صفات با آب موافق باشد، مانند ادراری که بوی آن رفته است همان گونه که قبلا نیز به آن اشاره شد پاک و پاک کننده است.

و اما مایعات غیر از آب هرگاه با نجس و آلوده تماس یافت نجس می‌شود خواه اندک یا بسیار باشد، و تغییر یافته یا نیافته باشد، و فرق بین آب و دیگر مایعات این است که حفظ مایعات دیگر از تماس با چیزهای نجس و آلوده سخت و دشوار نیست، به خلاف آب که حفظ آن سخت است.

حکم پس مانده و نیم خورده: (سور)

سور عبارت است از نیم خورده و پس مانده نوشیدن حیوان در ظروف که چند نوع است:

1-    پس مانده نوشیدن آدمی که پاک است چون خداوندمی فرماید:

﴿۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ [الإسراء: 70].

«بتحقیق ما انسان و بنی آدم را گرامی داشتیم».

و از جمله گرامی بودنش آنست که زنده و مرده‌اش پاک است. و اما اینکه خداوند می‌گوید:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ [التوبة: 28].

«بی‌گمان مشرکان نجسند».

مراد از نجاست آن‌ها نجاست وآلودگی اعتقاد و باورشان است، چون درون و دلشان آلوده و نجس می‌باشد، نه نجاست ظاهری و حسی چرا که مشرکان با مسلمانان آمیزش و اختلاط داشتند و فرستادگان و نمایندگانشان بر رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  وارد می‌شدند و به مسجد النبی درمی آمدند، اما پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دستور نداده است جائی را که بدنشان با آن تماس پیدا کرده بود بشویند.

2-    پس مانده نوشیدن حیوان که پاک است، چون حیوان در حال حیات و زندگی پاک است خواه گوشتش خوردنی و حلال باشد یا نباشد، مگر سگ و خوک، چون جابر  رضی الله عنه  روایت کرده است که از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال شد: آیا می‌توانیم با آب پس مانده و نیم خورده خران وضو گیریم؟ گفت: «آری و به پس مانده درندگان نیز». (شافعی و دارقطنی و بیهقی این روایت را تخریج کرده‌اند).

و به روایت از یحیی بن سعید آمده است: عمر بن خطاب  رضی الله عنه  با کاروانی که عمرو بن عاص نیز با آن‌ها بود بیرون رفتند تا این که بر حوضی فرود آمدند، عمرو بن عاص از صاحب حوض پرسید: حیوانات وحشی و درندگان نیز بر این حوض وارد می‌شدند؟ عمربن خطاب گفت: به ما جواب نده، زیرا حیوانات ودرندگان بر ما وارد می‌شوند و ما نیز در آن‌ها وارد می‌شویم. (مالک آن را روایت کرده است).

و چون از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  درباره گربه که از ظروف می‌نوشد سوال شد، گفت:

«إِنَّهَا لَيْسَتْ بِنَجَسٍ، آن‌ها مِنَ الطَّوَّافِينَ عَلَيْكُمْ وَالطَّوَّافَاتِ». (رواه الخمسة وقال الترمذی: حسن صحيح، و صححّهُ البخاری و غيره).

«گربه نجس نیست زیرا گربه‌ها فراوان به منازل شما رفت و آمد می‌کنند».

واما پس مانده و نیم خورده سگ نجس و آلوده است و اجتناب و پرهیز از آن واجب می‌باشد، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«طُهُورُ إِنَاءِ أَحَدِكُمْ إِذَا وَلَغَ فِيهِ الْكَلْبُ أَنْ يَغْسِلَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ، أُولاهُنَّ بِالتُّرَابِ».

«وقتی که سگ به ظروف یکی از شما دهن زد یا لیسید باید آن‌ها را هفت بار با آب بشوید که بار اول باید با خاک باشد». احمد و مسلم آن را روایت کرده‌اند.

و اما پس مانده و نیم خورده خوک نیز ناپاک است، چون حال خوک بدتر از سگ است. و ماوردی در رابطه با ناپاکی گوشت خوک به این فرموده خداوند متعال استدلال کرده است که می‌فرماید:

﴿أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ [الأنعام: 145].

«یا گوشت خوک که به حقیقت ناپاک است».

رجس در آیه به معنی نجس و ناپاک است.

پوست‌های مردار

پوست حیوانات مردار با دباغی کردن پاک می‌شود خواه مردار حلال گوشت باشد یا نباشد. چون در حدیث میمونه  رضی الله عنها  همسر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  درباره گوسفند مردارش آمده است که به وی گفت:

«لَوْ أَخَذْتُمْ إِهَابَهَا؟ قَالُوا: آن‌ها مَيْتَةٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّـهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: يُطَهِّرُهَا الْمَاءُ وَالْقَرَظُ». (رواه أبوداود والنّسائی وإسناده حسن).

«چرا از پوست آن استفاده نکردید و آن را بر نداشتید؟ گفتند: آن گوسفند مردار شده است. فرمود: آب و برگ درخت سَلَم آن را پاک می‌کند.

(ابوداود و نسائی آن را روایت کرده‌اند، و اسناد آن حسن است).

 و به روایت ابن عباس  رضی الله عنهما  پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم   گفت: «إِذا دُبِغَ الإِهابُ فَقَد طَهُرَ». (رواه الشيخان).

«هر وقت پوست دباغی شده باشد بی‌گمان پاک شده است».

(شیخین آن را روایت کرده‌اند).

کلمه «اهاب» در حدیث به معنی پوست است. به وسیله زاج سفید و صمغ درخت اقاقیا و پوست انار و مازو و بلوط مازو و نمک و امثال آن دباغت صورت می‌گیرد، و با کندن و دور انداختن زایده‌های پوست و خوشبو کردن آن به گونه‌ای که اگر در آب انداخته شود فساد و تباهی و گندیدگی و بوی گند بدان برنگردد، دباغت تحقق می‌پذیرد. چنانچه با مواد نجس و ناپاک دباغت صورت گرفته باشد شستشوی آن بعد از دباغت واجب می‌باشد، و بنابر قول اصّح اگر با مواد پاک هم دباغت صورت گرفته باشد باز شستن پوست بعد از دباغت واجب است. و اما پوست سگ و خوک و چیزی که از آن‌ها یا از سگ یا خوک بر عکس بوجود می‌آید با دباغت پاک نمی‌شود، چون آن‌ها در حال حیات نیز ناپاکند و دباغت چیزی را پاک می‌سازد که با مردار شدن ناپاک شده باشد نه اینکه ذاتا ناپاک باشد، و هرگاه حیات و زندگی بدانها پاکی نداده باشد به طریق اولی دباغت نمی‌تواند پاکی را به آن‌ها بدهد.

استخوان و موی حیوان مردار

مردار حیوانی است که بدون ذبح شرعی مرده باشد، و حیوانی که حلال گوشت نیست اگر ذبح شود باز حکم مردار را دارد، و همچنین اگر در ذبح شرعی حیوان حلال گوشت شرایط ذبح شرعی موجود نباشد آن حیوان مردار است. حکم شرعی حیوان مردار آنست که تمام اندام‌های آن از قبیل گوشت و پوست و استخوان و موی آن ناپاک ونجس است. چون خداوند می‌فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ [المائدة: 3] «مردار بر شما حرام شده است».

و حرام کردن چیزی که حرام نیست و در  خوردنش ضرری وجود ندارد بر ناپاکی آن دلالت می‌کند. و چون خداوند می‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ [الأنعام: 145].

«بگو در آنچه به من وحی شده هیچ خوراک حرامی را برای هیچکس نمی‌یابم مگر این که مردار یا خونی باشد که از بدن حیوانات ریخته یا گوشت خوک که این‌ها همه پلید و ناپاکند».

رجس در آیه به معنی نجس و ناپاک است و ضمیر «إنّه» به مذکور در آیه از جمله (ميتة) بر می‌گردد. بدون شک استخوان و موی از اجزاء مردار می‌باشند. پشم گوسفند و پشم شتر و پر نیز حکم موی دارد. برخی گفته‌اند: موی با مردار شدن حیوان ناپاک ونجس نمی‌شود چون حیات و زندگی آن را حلال نمی‌کند، به دلیل این که اگر از حیوان بریده شود نه احساس می‌کند و نه دردش می‌گیرد و چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لاَ بَأْسَ بِمَسْكِ الْـمَيْتَةِ إِذَا دُبِغَ وَلاَ بَأْسَ بِصُوفِهَا وَشَعْرِهَا وَقُرُونِهَا إِذَا غُسِلَ بِالْـمَاءِ». (رواه الدارقطنی).

«نگهداری پوست مردار هر وقت دباغی شود و پشم و مویش و شاخهایش هرگاه شسته شود اشکالی ندارد». (دار قطنی آن را روایت کرده است).

حکم آنچه از حیوان زنده بریده می‌شود

جزء جدا شده از حیوان زنده حکم مردار آن حیوان زنده را دارد که اگر مردار آن حیوان پاک باشد آن جزء جدا شده نیز پاک است، و اگر ناپاک باشد، آن هم ناپاک است. چون در حدیث است:

«مَا قُطِعَ مِنْ حَيٍّ فَهُوَ مَيِّتٌ». (رواه الحاکم وصححه علی شرط الشيخين).

«آنچه از حیوان زنده بریده شود حکم مردار آن را دارد».

(حاکم آن را روایت کرده و به شرط شیخین صحيح دانسته است).

 پس جزء جدا شده انسان و ماهی و ملخ پاک است، و جزء جدا شده از دیگر حیوانات زنده هر چه باشد ناپاک است.

و اما موی و پشم شتر و کرک و پر حیوانات حلال گوشت به اجماع پاک است. خداوندمی فرماید:

﴿وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِينٖ ٨٠ [النحل: 80].

«و از پشم و کرک و موی آن‌ها اثاث و متاع و وسایل مختلف زندگی تا زمان معینی (برایتان قرار داد)».

و این محمول بر این است که این پشم و کرک و موی بعد از ذبح شرعی یا در حال زنده بودن آن‌ها گرفته شود همانطوریکه معمول این است که در حال زنده بودن از آن‌ها چیده می‌شود. اگر شک کنیم که این پشم و کرک و موی از حیوان پاک جدا شده یا ناپاک، حکم به پاکی آن می‌کنیم چون اصل بر پاکی آنهاست و در ناپاکی آن‌ها شک کرده‌ایم و اصل عدم آنست.

و اما موی آدمی پاک است خواه در حین حیات یا بعد از مرگ از او جدا شده باشد، چون خداوند می‌فرماید: ﴿۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ [الإسراء: 70].

«و به درستی بنی آدم را مکرم و گرامی ساختیم».

و کرامت و گرامی بودن آن مقتضی اینست که بناپاکی وی بعد از مرگ حکم نکنیم، و در این باره مسلمان و غیر مسلمان فرقی ندارد. و اما این که خداوند گفته است:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ [التوبة: 28].

«بی‌گمان مشرکان ناپاکند». 

مراد ناپاکی عقیده آن‌ها است نه ناپاکی اندام و بدنشان.

استعمال ظروف طلا و نقره

برای زن و مرد حرام است که به منظور خوردن و آشامیدن از ظروف طلا و نقره استفاده کنند چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«إِنَّ الَّذِي يَشْرَبُ فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ إِنَّمَا يُجَرْجِرُ فِي بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ». (رواه مسلم)

«کسی که در ظروف طلا ونقره بنوشد به راستی آتش دوزخ در شکم او فریاد می‌کشد، و به جای جرعه‌های نوشیدنی در اندرون خود آتشی خواهد یافت که صدا می‌کند».

کلمه «نار» در متن حدیث با «رفع » و «نصب» هر دو خوانده می‌شود، و بر تقدیر اول یعنی آتش در درون و شکم آن شخص صدا می‌دهد، و بر تقدیر دوم که شیواتر است به وسیله جرعه‌هایی که پی در پی از گلویش پایین می‌رود، در حقیقت آتش جهنم وشعله‌های آن را به داخل شکم خود فرو می‌برد. خداوند ما را از آن برحذر دارد و از هر کرداری که ما را بدان نزدیک سازد نیز دور نماید. همان گونه که طلا و نقره برای استعمال خوردن و نوشیدن حرام است، برای دیگر استعمالات نیز چنین است. نووی در شرح مسلم گفته است:

 «یاران می‌گویند: بر تحریم خوردن و نوشیدن در ظروف طلا و نقره و دیگر استعمالات آن‌ها اجماع منعقد شده است. وی همچنین می‌گوید: در این تحریم زن و مرد فرقی ندارند و برای هر دو حرام است و در این مساله خلافی نیست، و تنها در استعمال طلا و نقره برای زینت و آرایش بین مردان و زنان فرقی وجود دارد که زنان می‌توانند به قصد زینت و آرایش برای شوهر و سرور خود از آن‌ها استفاده کنند».

همچنین تزیین و آذین بندی دکان و مغازه‌ها و مجالس نیز با طلا ونقره جات حرام است، و ساختن این ظروف بدون استعمال نیز بنابر قول صحيح حرام است. چون چیزی که استعمالش حرام است ساختن و نگه داریش نیز حرام است، مانند آلات و ابزار لهو و لعب، و چون هرچیزی که اصلش حرام باشد نگاه بدان هم حرام است. و برای صنعتگر هم ساختن این ظروف حرام است، و در ساختن آن‌ها استحقاق اجرت و مزد ندارد چون این عمل معصیت است، پس اگر کسی این ظروف را شکست بر وی تاوانی نیست و برای کسی حلال نیست که تاوان را مطالبه کند و شکایت را در این باره نزد حکام ببرد.

ظروفی که به قصد زینت با نقره روپوش می‌شوند و روکش نقره دارند استعمال و نگه داری آن‌ها حرام است، خواه این روپوش یا ترصیع بزرگ یا کوچک باشد. و اما اگر روپوش نقره‌ای و نقره کاری اندک و به قدر نیاز و حاجت باشد چون مقدار آن اندک است حرام نیست. و به جهت حاجت و نیاز مکروه و ناپسند نیست، چون بخاری از عاصم احول روایت کرده که گفت: من پیاله پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را نزد انس بن مالک  رضی الله عنه  دیدم که شکافی برداشته بود که آن را با رشته ای نقره ای درست کرده و محکم نموده بود. انس گفت: به حقیقت بارها در این پیاله به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آب داده‌ام. پس ظروف روپوش شده با طلا یا میخکوب طلائی مطلقا حلال نیست.

سواک (مسواک از چوب مخصوص اراک)

سواک یعنی استعمال چوب درخت اراک یا امثال آن به منظور نظافت دندان و اطراف آن و همچنین به منظور برطرف کردن تغییر بوی دهان و دندان و این قبیل چیزها. این نوع مسواک کردن به طور مطلق سنّت است. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«السِّوَاكُ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِّ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ». (رواه ابن خزيمة وابن حبان والبيهقي والنسائی بإسناد صحيح).

«مسواک کردن پاکی دهان و رضای پروردگار را سبب می‌شود».

(ابن خزیمه و ابن حبان و بیهقی و نسائی با اسناد صحيح آن را روایت کرده‌اند).

 و در هر حال و احوالی استعمال مسواک مستحب و پسندیده است، ولی در مواضع و موارد زیر این استحباب و پسندیده بودن بیشتر است:

1-    به وقت تغییر بوی دهان بر اثر بوی ناپسند و ناخوش سیر و پیاز و دیگر چیزهای بودار.

2-    به وقت برخاستن از خواب چون در صحيحین (صحيح بخاری و مسلم) آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  هرگاه از خواب بیدار می‌شد با مسواک اراک دهان خود را مالش می‌داد و مسواک می‌کرد. و در روایت دیگری نیز نظیر همین مطلب آمده است.

3-    به وقت برخاستن برای نماز خواندن و ادای نماز. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لَولَا أَن أَشُقَّ عَلی أُمَّتِی لَأَمرْتُهُمْ بَالسِّواکِ عِندَ کُلِّ صَلاةٍ». (رواه الشيخان).

«اگر خوف مشقت و در رنج انداختن امّتم در میان نبود به آنان امر می‌کردم که همیشه به هنگام نماز خواندن مسواک استعمال کنند».                            (شیخین آن را روایت کرده‌اند).

و به روایت از عایشه  رضی الله عنها  پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«رَکعَتانِ بِالسِّواکِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَکعةً بِلا سِواکٍ». (رواه أبونعيم بإسناد رجاله ثقات).

«دو رکعت نماز خواندن با مسواک زدن بهتر و نیکوتر است از هفتاد رکعت بدون مسواک کردن».

(ابونعیم آن را با اسنادی روایت کرده است که راویانش مورد وثوق هستند).

4-    به هنگام وضو گرفتن، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

 «لَولَا أَن أَشُقَّ عَلی أُمَّتِی لَأَمرْتُهُم بَالسِّواکِ عِنْدَ کُلِّ وُضُوءٍ». (رواه النسائی وابن ماجه).

«اگر خوف به رنج انداختن امت نبود به آنان امر می‌کردم که در مواقع وضو گرفتن مسواک کنند».

(نسائی و ابن ماجه آن را روایت کرده‌اند).

5-    برای قرائت قرآن. چون هرگاه برای خواندن نماز که مشتمل بر مقداری از قرائت قرآن است در پی پاکیزگی و نظافت دهانش باشد به طریق اولی برای قرائت خالص قرآن نیز این عمل مطلوب است. مسواک کردن با هرچیز خشنی که برطرف کننده تغییر بوی دهان و نظافت دهان و دندان باشد حاصل می‌شود، ولی چوب درخت اراک بهتر است، چون استعمال این چوب موجب تحکیم لثه و مانع بیماری دندان‌ها می‌شود و به هضم غذا کمک می‌کند و موجب سهولت و روانی ادرار و نظافت دهان و رضای پروردگار و کندی پیری و صفای اخلاق و بشاشت وجه و تیزی هوش و دو برابر شدن ثواب و پاداش و سهولت جان دادن به وقت مرگ و یادآوری شهادت گفتن به وقت مرگ می‌گردد.

مستحب است که مسواک پیش از استعمال و بعد از استعمال شسته شود و با دست راست این عمل صورت گیرد، و از جانب راست دهان شروع کند، و آن را بر سقف حلق بر کناره دندان‌های آسیاب بکشد و مرور دهد، و طول آن به اندازه یک وجب باشد. چون این کیفیت در سنّت آمده و به اثبات رسیده است، و کسی که دندان ندارد با انگشتش می‌تواند مسواک کند، چون در حدیث عایشه همسر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمده است که گفت:

«قُلتُ: يا رَسُولَ اللهِ اَلرَّجُلُ يَذْهَبُ فُوهُ (أَسنَانُه) أَيَستاکُ؟ قالَ: نَعَم، قُلتُ: کَيفَ يَصْنَعُ؟ قالَ: يُدْخِلُ أُصبُعَهُ فِی فِيهِ». (رواه الطبرانی).

«گفتم: ای رسول الله! آیا مردی که دندان‌هایش افتاده است مسواک کند؟ گفت:آری، گفتم: چگونه مسواک کند؟ گفت: انگشتش را در داخل دهان بگرداند».

(طبرانی آن را روایت کرده است).




[1]- حدث یعنی دانستن حالتی که مانع نماز خواندن و چیزهائی می‌شود که بعدا مطرح خواهد شد و با خروج چیزی و بادی از پیش و پس و جنابت و چیزهائی که در نواقض وضو مطرح می‌شود حادث می‌گردد. مترجم

[2]- حدث بمعنی بی‌وضوئی است که حدث اکبر جنابت است. مترجم

[3]- معادل 384 کیلوگرم و مکعبی که هر طرف آن 75 سانتی متر باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...