توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مهر ۲۸, چهارشنبه

حیض و نفاس و استحاضه (قاعدگی و زایمان و دائم الحیض بودن)

 

حیض و نفاس و استحاضه
(قاعدگی و زایمان و دائم الحیض بودن)

حیض: حیض و قاعدگی عبارت است از خونی که بعد از بلوغ زن از آخرین نقطه رحم[1] وی بیرون می‌آید بدون داشتن علت و بیماری بلکه به مقتضای طبیعت سالم و عادت ماهیانه این خون ریزی صورت می‌گیرد. بنابراین خون حیض غیر خون استحاضه است.

چون استحاضه خون بیماری است. حیض را نفاس نیز نامیده‌اند، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به عایشه  رضی الله عنها  گفت: «آیا در نفاس افتاده‌ای؟». و بدیهی است که حضرت عایشه  رضی الله عنها  بچه ای به دنیا نیاورده است پس مقصود از نفاس حیض است. و دلیل بر حیض آنست که خداوند گفت:

﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِ [البقرة: 222].

«(ای محمد) درباره حیض از تو می‌پرسند».

کلمه محیض در آیه به معنی حیض است، و در حدیث نیز آمده است:

«هذَا شَیْئٌ کَتَبَهُ اللهُ عَلی بَناتِ آدَمَ».

«این حیض چیزی است که خداوند بر دختران آدم فرض کرده است».

رنگ خون حیض

خون حیض دارای اوصاف زیر است:

1-    دارای رنگ سیاه و تیره است، چون در حدیث فاطمه دختر ابوحبیش که دائم الحیض بود آمده است که: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به وی گفت: «إِذَا كَانَ دَمُ الـْحَيْضَةِ فَإِنَّهُ أَسْوَدُ يُعْرَفُ». (رواه أبو داود والنسائی وابن حبان).

«هرگاه موعد حیضت فرا رسد رنگ خون حیض سیاه است و دارای بوی مخصوص...».

(به روایت ابوداود و نسائی و ابن حبان و دارقطنی گفته است که: همه راویان آن موثوق به می‌باشند).

2-    گاهی رنگ خون حیض قرمز است چون رنگ اصلی خون چنین است.

3-    گاهی به صورت زرد آب و خونابه است که اندکی زردی روی آن را فرا می‌گیرد.

4-    کدر و تیره که رنگ آن بین سفیدی و سیاهی است مانند آب کدر و تیره.

و اما آنچه که راجع به (قصه سفید) آمده است حیض شمرده نمی‌شود، چون مرجانه مولای عایشه رضی الله عنها  گفت: (زنان کاسه ای را پیش عایشه می‌فرستادند که در آن پنبه ای بود و اندکی رنگ آن زرد بود، و عایشه می‌گفت: شتاب نکنید تا قصه بیضاء را ببینید). قصه عبارت بود از یک تکه پارچه و پنبه که آن را استعمال می‌کردند تا ببینند که اثر خون حیض مانده است یا خیر که سفید بیرون می‌آمد و این علامت پاک شده از خون حیض بود.

ایام حیض و مدت آن

حداقل مدت حیض یک شبانه روز است به جهت استقراء و تحقیق از زنان متعددی که صورت گرفته است. این حداقل از امام علی ابن ابی طالب  رضی الله عنه  و شافعی روایت شده است که شافعی در بیشتر کتاب‌هایش بدان تصریح کرده است، و مدت غالب حیض شش یا هفت شبانه روز است، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  خطاب به حمنة دختر جحش گفت:

«تَحِیضینَ سِتَّةَ أَيَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فِي عِلْمِ اللَّهِ ثُمَّ اغْتَسِلِي حَتَّى إِذَا رَأَيْتِ أَنَّكِ قَدْ طَهُرْتِ وَاسْتَيْقَنْتِ وَاسْتَنْقَأْتِ فَصَلِّي أَرْبَعًا وَعِشْرِينَ لَيْلَةً أَوْ ثَلاَثاً وَعِشْرِينَ لَيْلَةً وَأَيَّامَهَا وَصُومِي فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِئُكِ وَكَذَلِكَ فَافْعَلِي فِي كُلِّ شَهْرٍٍ» (رواه أبوداود والترمذی).

«پس شش روز یا هفت روز را برای قاعدگی بگذار خدا می‌داند سپس غسل کن تا این که خیال می‌کنی که تو پاک شده ای و پاکیزه گشته‌ای، آن وقت تا مدت 24 شبانه روز یا مدت 23 شبانه روز نمازت را بخوان و روزه‌ات را بگیر، بی‌گمان این برای تو کافی است و به همین ترتیب در هر ماه رفتار کن».

یعنی ملازم حیض باش و احکام آن را انجام بده. در آنچه که خداوند از عادت زنان به تو یاد داده است از شش یا هفت روز که مراد عادت غالب زنان است، چون ممکن نیست که عادت همه زنان یکی و متفق باشد. و حداکثر مدت و ایام حیض و قاعدگی پانزده شبانه روز است، چون به تحقیق ثابت شده است. و از علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  نیز روایت شده است. امام شافعی گفته است که: من زنانی را دیده ام که برایم اثبات رسانده‌اند که آنان همواره مدت دوران قاعدگی شان پانزده شبانه روز طول می‌کشیده است.

نفاس (دوران خون زایمان)

نفاس عبارت است از خونی که پس از زایمان و ولادت از زن بیرون می‌آید خواه بچه زنده به دنیا آید یا مرده. آن را بدان جهت نفاس نامیده‌اند چون پس از نفس کشیدن و راحت شدن از درد زائیدن بیرون می‌آید.

مدت خون نفاس

حداقل مدت جاری شدن خون نفاس ممکن است یک لحظه باشد، و با استقراء ثابت شده که حداکثر ایام خون نفاس شصت شبانه روز است. اوزاعی گفته است: زنی نزد ما است که دو ماه خون زایمان در خود می‌بیند. ربیعه استاد امام مالک گفت: من مردمانی دیده ام که می‌گفتند: حداکثر مدت خون نفاس شصت روز است. و دوران غالب و معمولی خون نفاس چهل روز است، چون ازعایشه  رضی الله عنها  روایت شده است که گفت:

«کانَتِ النُّفَسَّآءُ عَلی عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ تَقْعُدُ بَعْدَ نِفاسِها أَرْبَعِینَ یَوْماً». (رواه أبوداود والترمذی وصححه الحاکم).

«زنان در زمان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  مدت چهل روز برای سپری کردن دوران بعد از زایمان و نفاس می‌نشستند».

و بعضی بدین حدیث استدلال کرده‌اند که حداکثر مدت نفاس چهل روز است، ولی آنچه مختار مذهب امام شافعی است آنست که حداکثر مدت نفاس شصت روز باشد، چون از طریق استقراء ثابت شده است. و در حدیث عایشه  رضی الله عنها  زیادت بر چهل روز نفی نشده است بلکه حمل بر غالب شده است، آن وقت بین استقراء و آن حدیث تعارضی پیش نمی‌آید.

حداقل مدت طهر و پاکی بین دو حیض

حداقل مدت طهر و پاکی بین دو دوره قاعدگی پانزده روز است، و حجت و دلیل آن استقراء و همه پرسی است. چون اگر حداکثر مدت حیض پانزده روز باشد لازم می‌آید که حداقل طهر و پاکی نیز چنین باشد، چون غالبا زنان در یک ماه یک بار پاکی و یک بار حیض خواهند داشت، و برای حداکثر پاکی مدتی تعیین نشده است چون هستند زنانی که اصلا قاعده نمی‌شوند. اما طهر و پاکی بین حیض و نفاس بنابر آنکه زن حامله به قول اصح ممکن است قاعده بشود گاهی کمتر از آن خواهد بود.

استحاضه

استحاضه عبارت است از خون ریزی مداوم از آلت تناسلی زن در غیر ایام حیض و نفاس.

پس هرگاه زنی بعد از حداکثر ایام حیض و نفاس خون ریزی وی قطع نشد مستحاضه (زن همیشه در حیض) نامیده می‌شود.

احوال مستحاضه:

اول: زنی که ایام حیضش شروع شده و دوران خون ریزی حیضش از غیر حیضش مشخص است و با هم فرق دارند، به گونه‌ای که در بعضی روزها خون ریزی فراوان دارد و در بعضی روزها خون ریزی اندک که این خون ریزی اندک به حساب استحاضه محسوب می‌شود، و روزهای خون ریزی فراوان خون حیض محسوب می‌گردد، مشروط بر آنکه دوران خونریزی فراوان از مدت حداقل ایام حیض کمتر و از حداکثر ایام حیض بیشتر نباشد.

دوم: زنی که ایام قاعدگیش بدون تمییز و فرق شروع می‌شود و در تمام دوران خون ریزیی که حالت و صفت دارد که در این صورت حداقل حیض (یک شبانه روز) برای وی مدت حیض در ماه محسوب شده و باقیمانده روزهای ماه (29روز) روزهای پاکی ماهانه‌اش به حساب می‌آید.

سوم: زنی که قبل از استحاضه شدن مدت و دوران قاعدگی مشخص و معین داشت، بدین معنی که قبلا دوران حیض و پاکیش مشخص بوده است و وقت و مقدار آن را بر طبق عادت می‌دانست و بین خون قاعدگی و غیر آن فرق می‌گذاشت، پس بدان عمل می‌کند و بر طبق آن عادت قبلی رفتار می‌نماید، و این عادت با یک بار هم ثابت می‌شود، (حتی اگر یک بار این حال را به خود دیده سپس مستحاضه شده است، بر طبق آن عمل می‌کند).

چهارم: زنی که خون ریزی همیشگی دارد و عادت به حیض دارد، ولی بین خون حیض و غیر حیض فرق نمی‌گذارد و خون را به یک صفت می‌بیند، ولی عادت ماهانه‌اش معلوم است، او باید برابر عادت ماهیانه قبلی خود رفتار نماید. چون ام سلمه  رضی الله عنها  همسر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روایت کرده است که زنی در زمان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عادت به خون ریزی همیشگی داشت که من برای وی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم   استفتاء کردم، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لِتَنْظُرْ عِدَّةَ اللَّيَالِيَ وَالأَيَّامِ الَّتِي كَانَتْ تَحِيضُهُنَّ مِنَ الشَّهْرِ قَبْلَ أَنْ يُصِيبَهَا الَّذِي أَصَابَهَا، فَلْتَتْرُكِ الصَّلاةَ قَدْرَ ذَلِكَ مِنَ الشَّهْرِ» (أخرجه مالک والنّسائی وأبوداود والبيهقي وحسنه الترمذی).

«باید به تعداد همان ایام که پیش از مستحاضه شدن در ماه خون ریزی حیض داشت هر ماه ایام حیض حساب کند و از نماز خواندن خودداری کند آنگاه غسل کند و نماز بخواند به شرط مستحاضه[2].

حداقل سن حیض برای زن

حداقل سنی که زن در آن قاعده می‌شود، نه سال است و دلیل بر آن تحقیق استقرائی است که به عمل آمده است. چون چیزی که در شرع و لغت و زبان ضابطه نداشته باشد درباره آن به واقعیت موجود عمل می‌شود و بدان مراجعه می‌گردد، و شافعی آن را چنین یافته است که گفت: زنانی که شنیده بودم پیش از دیگر زنان (عربستان) به سن حیض می‌رسند و قاعده می‌شوند زنان منطقه (تهامه) بود، که در 9 سالگی قاعده می‌شوند. دراین باره بیهقی حدیثی را از عایشه  رضی الله عنها  نقل کرده است. حداکثر سنی که زنان پس از آن قاعده شوند معلوم و معین نیست، زیرا گاهی پیش می‌آید که بعضی از زنان هیچگاه خون ریزی قاعدگی نخواهند داشت.

حداقل مدت بارداری و حاملگی و حداکثر آن

حداقل مدت بارداری و حاملگی شش ماه و دو لحظه است، یک لحظه برای عمل جماع و یک لحظه برای وضع حمل و زایمان. چون زنی را پیش عثمان بن عفان  رضی الله عنه  آوردند که شش ماه پس از شوهر کردن وضع حمل کرد. درباره رجم او با مردم مشورت کرد ابن عباس  رضی الله عنهما  گفت: خداوند می‌فرماید:

﴿وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًا [الأحقاف: 15].

«مدت بارداری و شیرخوارگی رویهم سی ماه است».

و در جای دیگر می‌فرماید:

﴿وَفِصَٰلُهُۥ فِي عَامَيۡنِ [لقمان: 14].

«(مدت شیرخوارگی بچه که بعد از آن) از شیر گرفته می‌شود دو سال است».

پس دو سال برای شیرخوارگی و شش ماه برای حمل می‌ماند و همه بدین سخن ابن عباس  رضی الله عنهما  مراجعه کردند و به صورت اجماع در آمد.

آنچه که با حیض و نفاس بر زنان حرام می‌شود

برای زنان در حال قاعدگی و خون ریزی بعد از زایمان هشت چیز  حرام است:

1-    نماز خواندن و سجده تلاوت قرآن و سجده شکر، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید:

«إِذا أَقْبَلَتِ الحَیْضَةُ فَدَعِی الصَّلاةَ..».

«چون دوران قاعدگی به تو روی آورد نماز خواندن را ترک کن».

لازم نیست زن نمازهایی را که در مدت حیض نخوانده است قضا کند چون عاشه  رضی الله عنها  گفت:

«كُنَّا نَحِيْضُ عِنْدَ رَسُولِ اللّـَهِ  صل الله علیه و آله و سلم ، ثُمَّ نَطْهُرُ، فَيَأْمُرُنَا بِقَضَاءِ الصِّيَامِ، وَلا يَأْمُرُنَا بِقَضَاءِ الصَّلاةِ». (رواه الشيخان وانعقد الإجماع علی ذلک).

«ما زنان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  قاعده می‌شدیم سپس که پاک می‌شدیم به ما دستور قضای روزه خورده شده در ایام حیض و قاعدگی داده می‌شد ولی دستور قضای نمازهای فوت شده به ما داده نمی‌شد».

2-    روزه گرفتن به علت مفهوم همان حدیث که گذشت: به ما دستور داده می‌شد که روزه را قضا کنیم، یعنی روزه‌هایی که در ایام حیض خورده بودیم. و چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید:

«أَلَیْسَ إِذا حاضَتْ لَم تُصَلِّ وَلَم تَصُمْ». (رواه الشيخان).

«...مگر نه اینست که زن چون قاعده شد و دوره حیض او فرا رسد نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد».

چون نماز فراوان می‌شود و قضای آن در هر ماه مشقت دارد به خلاف روزه که سالی یک ماه است. و خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ [الحج: 78].

«(خداوند) در دین خود بر شما حرج و رنج و مشقت ننهاده است (و برایتان زحمت قرار نداده است)».

3-    قرائت قرآن کریم اگرچه پاره‌ای از یک آیه باشد، چون به تعظیم آن خلل می‌رساند. و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لَا یَقْرَأُ الْجُنُبُ وَلاَ الحائِضُ شَیْئاً مِنَ القُرْآنِ». (رواه أبوداود والترمذی).

«نباید جنب و کسی که در حیض است چیزی از قرآن بخواند».

اما اذکار و اوراد قرآنی و غیرقرآنی مانند مواعظ و اخبار و احکام اگر به قصد قرآن خواندن نباشد اشکالی ندارد، مثل اینکه به هنگام سوار شدن بگوید:

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِينَ ١٣ [الزخرف: 13].

«پاک و منزه است خدائی که این را برایمان مسخر ساخت وإلا ما خود طاقت و توان آن را نداشتیم». و یا به هنگام مصیبت بگوید: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾.

«به حقیقت ما از آن خدائیم و به سوی او بر می‌گردیم». اگر قصد قرائت قرآن یا قصد قرائت و ذکر هر دو کند حرام است. ونووی آن را در دقایق خود یاد آوری کرده است، و برای چیزهایی که نظم آن در غیر قرآن نیز جاری است مانند «بسم الله والحمد لله» همان حکم جاری است که اگر به قصد قرآن باشد حرام است.

4-    دست زدن به مصحف شریف و برداشتن آن چون خداوند می‌فرماید:

﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ ٧٩ [الواقعة: 79].

«نباید قرآن را مس کند و دست بزند مگر پاکان».

وپیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نیز گفته است:

«لا یَمَسُّ القُرآنَ إِلَّا طاهِرٌ». (رواه الدار قطنی).

«نباید قرآن را مس کند و دست بزند مگر کسی که پاک است».

هرگاه دست زدن به قرآن حرام باشد برداشتن آن به طریق اولی در این احوال حرام است، مگر اینکه قرآن در میان کالائی باشد و حمل قرآن به تنهائی مقصود نباشد که در آن صورت جایز است.

5-    ورود به مسجد و نشستن یا  توقف نمودن در آن، چون این کار برای جنب حرام است و حال حایض و نفساء شدیدتر از آن است، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لَا أُحِلُّ المَسْجِدَ لِحائِضٍ وَلَا جُنُبٍ». (رواه أبوداود).

«من مسجد را برای حایض و جنب حلال نمی‌دانم».

و اگر به صورت راهگذر وارد مسجد شود جایز است همانگونه که برای جنب هم جایز است، چون خداوند می‌فرماید:

﴿إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ [النساء: 43] «مگر اینکه راهگذر باشد».

و اینکه به صورت راهگذر می‌تواند وارد مسجد شود وقتی است که اطمینان داشته باشد مسجد را آلوده و ناپاک نمی‌کند، و اگر خوف آلوده شدن مسجد را داشته باشد این نیز بر وی حرام است. کسی که ادرار را نگه نمی‌دارد (سلسل البول است) یا جراحتی دارد که از زخمش خون می‌چکد اگر خوف آلوده نمودن مسجد را داشته باشد حکم حایض را دارد و عبور از مسجد بر او حرام است.

6-    طواف بیت الله، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به عایشه  رضی الله عنها  در حالیکه به سفر حج قاعده شده بود گفت:

«افعَلِی ما یَفْعَلُ الحاجُّ غَیرَ أَن لَا تَطُوْفِیْ بِالبَیْتِ حَتّی تَطْهُرِی». (رواه الشيخان).

«هرکاری که حاجیان می‌کنند تو نیز بکن جز آنکه تا پاک نشوی طواف خانه کعبه نکنی».

7-    لذت و بهره بردن از مابین ناف و زانو. ابن مسعود  رضی الله عنه  گفت: از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال کردم: وقتی که زنم در دوره حیض و قاعدگی است چه چیزی از وی برایم حلال است؟

گفت: «لَکَ مافَوقَ الإِزارِ» (رواه أبوداود).

«شما می‌توانید از روی لباس خواب از زن بهره گیرید».

و به روایت از عایشه  رضی الله عنها آمده است که گفت:

«کانَ یَأمُرُ إِحدانا إِذا کانَتْ حائِضاً أَن تَأتَزِرَ وَیُباشِرُها فَوقَ الأِزارِ».

«هرگاه یکی از ما قاعده می‌شد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دستور می‌داد که ازار و زیر جامه بپوشد و از روی ازار و زیر جامه به معاشرت و مباشرت با وی می‌پرداخت».

و مسلم مثل آن را از میمونه  رضی الله عنها  همسر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روایت کرده است، و مقصود آنست که حریم شرمگاه برای مرد حرام است، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«مَنْ يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكْ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ».

«هرکس پیرامون قرق شدن بگردد نزدیک است که در آن بچراند».

و در قول قدیم شافعی آمده است که تنها جماع در فرج حرام است. و دلیل او روایت انس  رضی الله عنه  است که گفت: یهودیان چون زن قاعده می‌شد با او غذا نمی‌خوردند و در خانه و منزل با او جمع نمی‌شدند، یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در این باره از او سوال کردند: خداوند این آیه را نازل فرمود: «در حال حیض از زنان کناره بگیرید..». و پیامر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«اصنَعُوا کُلَّ شَیْئٍ إِلاَّ النِّکاحَ» (رواه مسلم).

«هرکاری که خواستید بکنید به غیر از نکاح یعنی جماع».

نووی آن را برگزیده و اختیار کرده. و در «التحقیق» و «شرح التنبیه» و «الوسیط» نیز آن را برگزیده است. اگر شخص با علم به حرام بودن مرتکب جماع شود، گناه کبیره مرتکب شده است، و بر او واجب است که توبه کند و مستحب است برای ارتکاب جماع در اول حیض یک دینار و در آخر حیض نیم دینار صدقه کند، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«إِذا واقَعَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ وَهِیَ حائِضٌ إِنْ کانَ دَماً أَحمَرَ فَلیَتَصَدَّقْ بِدیْنارٍ وَإِنْ کانَ أَصْفَرَ فَلْیَتَصَدَّقْ بِنِصْفِ دینارٍ» (رواه أبوداود والحاکم وصححه).

«هرگاه کسی در حیض با همسر خود مرتکب جماع شد اگر خون حیض سرخ (تازه و اول حیض) باشد یک دینار صدقه کند و اگر خون حیض زرد (کم رنگ) باشد نیم دینار صدقه دهد».

و دوران نفاس به تمامی بر حیض قیاس می‌شود، بدین جهت صدقه دادن مستحب است و واجب نشده است. چون این نوع جماع به علت اذیت و آزاری که بر آن مترتب است حرام شده است و بر آن کفاره ای واجب نمی‌شود.

آنچه که بر جنب حرام است

پنج چیز بر جنب حرام است:

1-    نماز خواندن به اجماع همه علما.

2-    قرائت قرآن حتی اگر یک آیه یا یک حرف باشد خواه به طور سری یا آشکار، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: کسی که در حیض است یا جنب می‌باشد، نباید هیچ چیزی از قرآن بخواند و قبلا یادآوری شد.

«لَم یَکُنْ یَحْجُبُ النَّبِیَّ  صل الله علیه و آله و سلم  عَنِ القُرآنِ شَیئٌ سِوَی الجِنابَةِ».

«هیچ چیزی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را از خواندن قرآن دور نمی‌کرد مگر جنابت».

چنانچه شخص جنب در آغاز خوردن و نوشیدن اذکار قرآنی مانند بسم الله و در انتهای آن‌ها الحمدلله و به هنگام سوار شدن ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِينَ ١٣ [الزخرف: 13]. و امثال آن را بر زبان آورد، اگر تنها قصد ذکر داشته باشد حرام نیست، و اگر به قصد قرآن و یا به قصد قرآن و ذکر بخواند حرام است و اگر اصلا قصدی نداشته باشد حرام نیست.

3-    دست زدن و برداشتن و حمل مصحف به همان دلیل که در حیض گذشت.

4-    طواف خانه خدا چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«الطَّوافُ بِالبَیْتِ صَلاةٌ». (رواه الحاکم). «طواف خانه خدا – به منزله – نماز است».

و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«اَلطَّوَافُ بِمَنْزِلَة الصَّلَاةِ إِلَّا أَنَّ اللهَ تَعالی أَحَلَّ فیهِ النُّطْقَ فَمَنْ نَطَقَ فَلا یَنْطِق إِلاَّ بِخَیرٍ».

«طواف خانه خدا به منزله نماز است جز آنکه خدای تعالی حرف زدن در آن را حلال کرده است پس هیچ کس در حال طواف جز خیر حرفی نگوید».

5-    توقف و ماندن در مسجد چون خدا می‌فرماید:

﴿وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ [النساء: 43].

«(وقتی که جنب هستید (وارد مسجد نشوید) مگر آنکه رهگذر باشید و عبور کنید».

یعنی وقتی که جنب هستید به مواضع نماز نزدیک نشوید (تا چه رسد به نماز خواندن). و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: من مسجد را برای کسی که در حیض یا جنب است حلال نمی‌دانم. این وقتی است که عذری نباشد. ولی اگر عذری باشد مثل اینکه در داخل مسجد محتلم گردد و نتواند بیرون رود. نووی گفته است: در آن حال بر وی واجب است که تیمم کند. و رافعی گفته است: در آن حال تیمم مستحب است. ولی عبور از مسجد برای جنب حرام نیست به علت همان آیه که ذکر شد، بلکه حتی مکروه هم نیست اگر غرض و هدف صحيحی داشته باشد.

آنچه که بر محدث و بی‌وضو حرام است

کسی که حدث اصغر (بی‌وضوئی) داشته باشد سه چیز بر وی حرام است:

1-    نماز به اجماع، و سجده شکر و تلاوت قرآن و نماز میت. در حدیث آمده است:

«لَا یَقْبَلُ اللهُ صَلاةً بِغیرِ طَهُورٍ وَلَا صَدَقَةً مِنْ غُلُوْلٍ». «خداوند نماز بدون وضو را و صدقه و احسان از غنیمت به سرقت رفته را نمی‌پذیرد».

(ترمذی گفت: این صحيحترین چیز است). در این باب. کلمه (غلول) بضم غین به معنی مطلق حرام است یا به معنی مال غنیمت است.

2-    طواف خانه کعبه، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «طواف به منزله نماز است».

3-      دست زدن و حمل مصحف، چون خداوند می‌فرماید: «نباید قرآن را مس کند و بدان دست بزند مگر پاکان». اینکه گفته شده که: مقصود از آن قرآن نیست بلکه لوح محفوظ است، از ذهن به دور است چون لوح محفوظ نازل نشده است و آنچه نازل شده قرآن است. پس مراد از کتاب در آیه قرآن است نه لوح محفوظ، و چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نامه‌ای به اهل یمن نوشت که در آن آمده بود: «لا یمس القرآن إلا طاهر». «نباید به قرآن دست بزند مگر کسی که پاک باشد» (به روایت ابن حبان در صحيح خود. و حاکم گفته است: اسناد آن شرط صحيح دارد). و اینکه گفته‌اند: مراد از «مطهرین» در آیه ملائکه و فرشتگان می‌باشند باز از ذهن به دور است، چون در آیه نفی و اثبات هر دو هست، ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ ٧٩ [الواقعة: 79]. و در آسمان تنها پاکان و مطهران هستند نه غیر آن. پس معلوم می‌شود که خداوند انسان‌ها را اراده کرده است، زیرا آن‌ها هستند که مطهر و غیر مطهر دارند و درباره فرشتگان مطهر و غیرمطهر گفته نمی‌شود.

و حرام است دست زدن بدانچه که برای تدریس قرآن نوشته شده و اگر چه بعضی از آیه‌ای باشد، مانند آنچه بر تخته نوشته می‌شود. چون در آن تخته و الواح، قرآن به منظور تدریس نوشته شده پس شبیه به مصحف می‌باشد، واما آیات و بعضی از آیات که برای درس دادن نوشته نشده است، مانند آنچه که روی سکه‌ها نوشته شده یا در خطابه‌ها آمده است دست زدن به آن‌ها حرام نیست، و همچنین بر داشتن و حمل آن‌ها، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نامه‌ای به (هر قل) نوشت و در آن آمده بود: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ [آل عمران: 64]. و به نامه رسان دستور نداده بود که تو بایستی همواره پاک باشی و طهارت داشته باشی. برای کسی که وضو ندارد حلال است که به وسیله چوبی یا مثل آن قرآن را ورق بزند چون در این حال او نه قرآن را دست می‌زند و نه آن را حمل می‌کند، و نوشتن قرآن روی دیوار مکروه است اگر برای مسجد هم باشد، و همچنین نوشتن قرآن روی لباس و پارچه و مواد خوراکی و امثال آن مکروه است. خوردن چیزی که قرآن روی آن نوشته شده باشد جایز است، ولی بلعیدن آن جایز نیست چون در حال خوردن و جویدن مکتوب وارد معده می‌گردد. نوشتن آیاتی از قرآن در ظرفی تا آب آن برای شفاء و درمان نوشیده می‌شود مکروه نیست، و سوزاندن چیزی که در آن قرآن باشد به قصد حفظ و صیانت آن جایز است. چون عثمان بن عفان  رضی الله عنه  به غیر از مصحف خود تمامی مصحف‌ها را سوزاند به خاطر حفظ آن‌ها. اگر کسی وضو نداشته باشد و نگران آلوده شدن یا تلف شدن قرآن باشد می‌تواند مصحف را به جهت حفظ و صیانت آن، بردارد و حمل کند. اگر مسافر نگران آن باشد که مصحف به دست کافران بیفتد بر وی حرام است که مصحف را با خود به سرزمین کافران ببرد.

و حرام است که مصحف را زیر سر بگذارد اگر چه خوف دزدیدن آن را داشته باشد، ولی اگر خوف آن را داشته باشد که مصحف باغرق شدن یا آلوده شدن یا افتادن به دست کافران تلف گردد میتواند آن را زیر سر بگذارد بلکه این کار واجب است. حمل مصحف در ضمن کالای دیگر جایز است، و دست زدن به تفاسیر قرآن بدون وضو و حمل آن جایز است اگر تفسیر بیش از قرآن باشد.

کودکی که به حد تمییز رسیده باشد بدین جهت که وضو ندارد از دست زدن به مصحف و حمل آن برای یاد گرفتن منع نمی‌شود، چون نیاز به تعلیم آن دارد و ادامه وضو برای وی مشقت دارد، بلکه مندوب و پسندیده است که به وی امکان داده شود. ولی نباید به کودک غیر تمییز امکان داده شود که به مصحف دست بزند یا آن را بردارد چون موجب هتک حرمت آن می‌شود، و همچنین برای معلمی که وضو ندارد جایز است به مصحف دست بزند یا آن را حمل کند، چون برای تعلیم بدان کار نیاز دارد و استمرار و ادامه وضو برایش دشوار است و خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ [الحج: 78].

«و خداوند در دین بر شما سخت نگرفته و حرجی بر شما قرار نداده است».




[1]- رحم یا زاهدان پوست و کیسه چرمی کوچکی است در درون آلت تناسلی زن که دهانه آن تنگ و داخل آن گشاد است و دهانه آن روی به سوی مدخل آلت تناسلی زن دارد که آب منی مرد داخل آن می‌شود سپس دهان‌اش بسته می‌گردد و بعد از آن دیگر منی نمی پذیرد. و حکمت خدا بدان جاری شده است که یک بچه از آب منی دو مرد آفریده نشود.

[2]- تفصیل احوال مستحاضه را در ترجمه فقه السنة ج 1/132-136 بخوانید. مترجم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...