توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مهر ۲۸, چهارشنبه

روزه

 

روزه

روزه (صوم)، در زبان عربی به معنی خویشتن داری و امساک از چیزی است، خدای تعالی می‌گوید: ﴿إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا [مریم: 26].

«به راستی من برای خدای رحمن نذر کرده‌ام (که با کسی سخن نگویم)».

«صوم» در این آیه به معنی خویشتن داری از سخن گفتن است. و در اصطلاح شرع و فقه اسلامی امساک و خویشتن داری از شهوت‌های نفسانی و تمایلات شکم است از طلوع فجر صادق تا غروب قرص خورشید با نیت تقرب و امساک که در شب این نیت را کرده باشد.

حکم روزه

روزه و صوم یکی از فرایض اسلام است که فرضیت و واجب بودن آن با قرآن کریم و سنت نبوی و اجماع امت اسلامی به ثبوت رسیده است. خدای تعالی می‌گوید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ

[البقرة: 183].

«روزه (ماه رمضان) بر شما فرض شده است همان گونه که فرضیت آن بر امتهای پیش از شما نیز نوشته شده بود».

و ﴿فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡيَصُمۡهُ [البقرة: 185].

«پس هرکس از شما شاهد ماه (رمضان باشد و در ماه رمضان حاضر باشد) روزه آن ماه را باید بگیرد».

و در حدیث صحیح آمده است: «بُنِیَ الإِسلامُ عَلی خَمسٍ...» «بنای اسلام بر پنج چیز است...» که یکی از این پایه‌های پنجگانه روزه ماه رمضان است. مردی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال کرد: روزه ای را که خدای تعالی فرض کرده است به من خبر ده؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «روزه ماه رمضان». و اجماع امت بر وجوب روزه ماه رمضان منعقد است. روزه ماه رمضان بر مسلمان بالغ عاقل قادر بر روزه گرفتن واجب است. پس بر کافر اصلی -نه مرتد- واجب نیست. چون او لیاقت و اهلیت عبادت را ندارد، و بر کودک نیز واجب نیست لیکن باید بدان عادت داده شود. و بر دیوانه نیز واجب نیست، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«رُفِعَ القَلَمُ عَن ثَلاثَةٍ: عَنِ النّائِمِ حَتّی یَستَیقِظَ وَعَنِ الصَّبِیّ حَتّی یَحتَلِمَ وَعَنِ المَجْنُونِ حَتّی یَعْقِلَ» (أخرجه أبوداود).

«قلم تکلیف از سه کس برداشته شده است: از کسی که در خواب است تا این که بیدار شود و از کسی که کودک است تا این که محتلم و بالغ گردد، و از دیوانه تا این که عقلش را بازیابد».

و اما کسی که اصلا بر گرفتن روزه قدرت و توان نداشته باشد، یا اگر روزه بگیرد برایش زیان آور باشد و زیانش به علت پیری یا بیماری که امید بهبودیش نیست غیر قابل تحمل باشد روزه بر چنین کسی واجب نیست، لیکن برای هر روزی باید یک «مد»[1] طعام اگر فراخ دست باشد بدهد، و اگر تنگدست باشد سپس فراخ دست شود بر وی لازم است آنگه کفارت را بپردازد.

فرایض روزه

روزه پنج فریضه دارد:

اول: نیت و قصد که محل آن دل است و برای هر شب لازم است که نیت روزه فردای آن را بنماید، چون روزه هر روزی عبادت مستقلی است، و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَنْ لَمْ يُجْـمِعِ الصَّـومَ قَبْلَ الفَجْرِ فَلَا صِيامَ لَهُ» (رواه أحمد وأصحاب السنن).

«هرکس پیش از طلوع فجر صادق نیت روزه نکند روزه او صحیح نیست و او روزه ای ندارد». کلمه «یجمع» که در حدیث آمده است یعنی، به شب نیت آورد.

دوم و سوم: خودداری از خوردن و آشامیدن و آنچه که در معنی آن‌ها باشد اگرچه اندک هم باشد. این خودداری باید از هنگام طلوع فجر صادق تا غروب کامل قرص خورشید طول بکشد، پس هر چیزی از ظاهر به باطن انسان از منفذ باز بدن با قصد و عمد داخل شود روزه را باطل می‌کند. پس نباید دراین مدت زمان هیچ چیز داخل بدن شود.

چهارم: خودداری از جماع و مقاربت جنسی و استمناء و غیر آن، و دلیل آن قول خدا است:

﴿فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِ [البقرة: 187].

«اکنون که (آفتاب غروب کرده است و همخوابگی با زنانتان آزاد شده) با آنان آمیزش کنید و چیزی را بخواهید که خداوند برایتان لازم دانسته (همچون بقای نسل و حفظ دین و آبرو و پاداش اخروی) و بخورید و بیاشامید تا آنگاه که رشته سپیده بامداد از رشته سیاه برایتان از هم جدا و آشکار گردد سپس روزه را تا شب ادامه دهید».

پس هر وقت از روی سهو و نسیان چیزی خورد یا آشامید یا جماع کرد روزه‌اش باطل نمی‌شود چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن نَسِیَ وَهُوَ صائِمٌ فَأَکَلَ أَوشَرِبَ فَلیُتِمَّ صَوْمَهُ فَإِنّـَما أَطعَمَهُ اللهُ وَسَقاهُ» (رواه الجماعة).

«هرکس در حال روزه بودن از روی فراموشی چیزی خورد یا نوشید روزه‌اش باطل نمی‌شود او روزه خود را ادامه دهد، به راستی خدا او را طعام کرده و به او آب داده است».

و باز هم گفته است:

«إِنَّ اللَّـهَ وَضَعَ عَن أُمَّـتی الخَطَأَ وَالنِّـسیانَ وَمَا استُکِرهُوا عَلَیهِ» (رواه ابن ماجه والطبرانی والحاکم).

«به حقیقت خداوند خطا و اشتباه و فراموشی و چیزی که از روی اجبار و اکراه تحمیل می‌گردد را از امت من برداشته است، یعنی در این احوال مکلف نیستند».

پنجم: خودداری از قی کردن عمدی. چنانچه استفراغ و قی بر وی غلبه کرد و از اختیارش بیرون بود روزه‌اش باطل نمی‌شود، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن ذَرَعَهُ الْقَیئُ (غَلَبَهُ) وَهُوَ صائِمُ فَلَیسَ عَلَیهِ قَضاءٌ وَمَنِ استَقاءَ فَلیَقْضِ» (رواه أصحاب السنن).

«هر کس قی بر وی غلبه کرد و او روزه بود اشکالی ندارد و چیزی بر وی واجب نیست و قضای آن لازم نیست، و هرکس به عمد و از روی قصد قی کرد او باید روزه‌اش را قضا کند».

چیزهایی که روزه را باطل می‌کند

چند چیز روزه را باطل می‌کند:

اول: داخل کردن چیزی از ظاهر به باطن از روی قصد و عمد، خواه طعام باشد یا نباشد و از جمله دود سیگا. و شرط باطن آن است که شکم باشد، خواه دواء و درمان یا غذا را تغییر دهد که شامل باطن و داخل سر و گوش نیز می‌شود، چون ابن عباس  رضی الله عنهما  گفت: «به راستی روزه به چیزی باطل می‌شود که داخل شود نه بیرون آید». پس این که به طور مطلق از داخل شدن در بدن سخن گفته شده بر آن دلالت دارد هر چیزی که داخل بدن شود روزه را باطل می‌کند خواه طعام و خوراکی باشد یا غیر خوراکی.

باید دانست که اگر شخص در هنگام وضو گرفتن در مضمضه و استنشاق مبالغه کند و چیزی از آب داخل شکمش شود روزه‌اش باطل می‌گردد، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«بالِغْ فِي المَضْمَضَةِ وَالْاِسْتِنْشاقِ إِلَّا أَن تَکُونَ صائِمـاً».

«در مضمضه و استنشاق مبالغه کن مگر این که روزه باشی».

چنانچه مبالغه در آن‌ها موجب ابطال روزه نمی‌شد از آن نهی نمی‌کرد، اما اگر نادانسته در مضمضمه و استنشاق آب به داخل شکمش رفت بدون اینکه قصد آن را کرده یا مبالغه نموده باشد روزه‌اش باطل نمی‌شود، چون از جمله خطایا و اشتباهات مورد عفو است. لیکن اگر آب را در دهان یا بینی نگه داشت نه برای مضمضمه و استنشاق و به داخل شکمش رفت روزه‌اش باطل می‌شود، چون او خود از حد متعارف تجاوز کرده و نیازی به آن نیست و بدون نیاز مرتکب این عمل شده است. چنانچه زن درحال استنجاء انگشت خود را در داخل آلت تناسلی خویش فرو برد روزه‌اش باطل می‌شود، به دلیل همان حدیث ابن عباس  رضی الله عنهما  و برای این که تنها شستن قسمت ظاهری آن بر وی واجب است نه داخل آن.

دوم از مبطلات روزه:

فرو بردن و داخل کردن چیزی از مجرای پیش و پس انسان است به دلیل همان حدیث ابن عباس  رضی الله عنهما  که گفت: به حقیقت هر چیزی که داخل بدن شود روزه راباطل میکند.

و از این حالت مستثنی است داخل شدن مگس بناگاه به گلوی انسان و داخل شدن گرد و غبار، مانند گرد آرد در حال غربال کردن یا دود بخار و گرد و غبار راه و امثال آن. ابن عباس  رضی الله عنهما  گفت: هر چیزی که خارج شود روزه را باطل نمی‌کند باستثنای بیرون آمدن خون حیض و زایمان و زادن بچه، و به عمد قی کردن، و استمناء و خروج آب منی در اثر آن، با استفاده از این حدیث. پس در قسم اول چون قصدی برای دخول آن‌ها نیست برای روزه زیانی ندارند، و قسم دوم که بیرون می‌آیند همگی موجب ابطال روزه هستند، چون به صراحت در احادیث بدانها اشاره شده و از آن‌ها نام برده شده، و اما فرو بردن چیزی در جلو و عقب یعنی مجاری معتاد، مبطل است.

و اما گر تزریق در رگ و عضله باشد در آن اختلاف است، برخی گفته‌اند: روزه با این گونه تزریق باطل نمی‌شود. و برخی گفته‌اند: این گونه تزریق مبطل روزه است. و کسانی که آن را مبطل دانسته‌اند به ظاهر حدیث فوق استدلال کرده‌اند که هر چه داخل بدن شود مفطر است.

«الفِطرُ مِمّا دَخَلَ وَلَیسَ مِمَّا خَرَجَ».

«روزه به چیزی باطل می‌شود که داخل گردد نه به چیزی که بیرون آید».

سوم از مبطلات روزه: قی عمدی است که دلیل آن گذشت.

چهارم: جماع عمدی و مقاربت جنسی است که دلیل آن می‌آید.

پنجم: انزال آب منی با مباشرت و از روی اختیار، مانند انزال منی به دست خودش یا دست زنش یا دست کنیزش... چون مقصود اصلی از جماع همان انزال است پس هرگاه جماع حرام و بدون انزال مبطل روزه باشد پس انزال به هر صورت باشد مبطل روزه است، لیکن اگر در اثر احتلام یا تفکر انزال صورت گیرد مبطل روزه نیست.

ششم وهفتم: قاعدگی و زایمان می‌باشد، چون صحت روزه گرفتم متوقف است بر نبودن آن‌ها پس اگر یکی از آن‌ها در طی مدت روزه حادث باشد و ظاهر گردید روزه باطل میشود، چون عایشه  رضی الله عنها  گفت: «در زمان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  هرگاه قاعده می‌شدیم سپس از قاعدگی پاک می‌گشتیم به ما دستور داده می‌شد که روزه خود را قضا کنیم و به قضای نماز دستور داده نمی‌شدیم» چنانچه با وجود حیض روزه درست می‌بود به قضای آن دستور داده نمی‌شد. و اما به آن جهت به قضای نماز امر نکرد چون قضای نماز هر ماه مشقت دارد لذا به آن امر نکرد و تخفیف به حال آنان قایل شد.

هشتم: دیوانه شدن، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است: «از دیوانه قلم تکلیف برداشته شده است».

نهم: مرتد شدن و از دین اسلام برگشتن است، یعنی قطع پیوند اسلام با سخن فتن یا به وسیله کار و فعلی یا به وسیله پیدا کردن عقیده ای چون خداوند فرموده است:

﴿وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ [البقرة: 217].

«هرکس از شما از دین (اسلام) برگردد (و پیوند دینی را بگسلد) و به کافری بمیرد تمام اعمال و کردارش در دنیا و آخرت باطل می‌شود».

و همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ [الزمر: 65].

«اگر به خداوند شرک بورزی تمام اعمالت باطل می‌گردد».

و همه انواع کفر یکی هستند و دارای یک حکمند.

دهم: بیهوش شدن که اگر درتمام روز ادامه داشته باشد و یک لحظه به هوش نیاید روزه‌اش باطل می‌شود، و اگر تمام روز بیهوشی ادامه نداشته باشد روزه‌اش صحیح است، برخلاف به خواب رفتن که اگر در تمام روز این به خواب رفتگی ادامه داشته باشد روزه صحیح است، چون اهلیت و شایستگی تکلیف دارد ولی در بیهوشی اهلیت و شایستگی تکلیف باقی نیست.

آنچه که در روزه مستحب و پسندیده است

برای روزه دار سه چیز مستحب و پسندیده است:

اول: شتاب کردن در افطار بعد از تحقق غروب، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«لایَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما عَجَّلُوا الفِطرَ» (رواه الشیخان).

«تا زمانی که مردم بعد از غروب در افطار کردن شتاب کنند همواره در خیرند».

ابن حبان در صحیح خود روایت کرده است:

«کانَ رَسُولُ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  إِذا کانَ صائِمـاً لَم یُصَلِّ حَتّی نأتِیَه بِرُطَـبٍ أَو مَاءٍ فَیَأکُلَ أَو یَشْرِبَ، وَإِذا کانَ فِی الشِّتاءِ لَم یُصَلِّ حَتّی نَأتیهِ بِتَمْرٍ أَو مَاءٍ».

«هرگاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روزه بود نماز مغرب را نمی‌خواند تا این که خرمای رطب یا آب برایش می‌آوردیم که می‌خورد یا می‌نوشید، و هرگاه در زمستان روزه می‌گرفت نماز مغرب را نمی‌خواند تا این که خرما یا آب برایش می‌آوردیم.

 مستحب است که زمستان با خرما یا آب افطار کرد و تابستان با خرمای رطب یا آب افطار کرد، به دلیل همان حدیث. چون شیرینی تقویت می‌کند و آب پاک می‌گرداند. و رویانی گفته است: اگر خرما را نیافت با شیرینی دیگری افطار کند، چون روزه قدرت دید چشم را کاهش می‌دهد و خرما و شیرینی موجب جبران و ترمیم آن می‌شود.

دوم: به تاخیر انداختن سحری خوردن چون در حدیث آمده است:

«إِنَّ تَأخیرَ السُّحُـوْرِ مِن سُنَنِ الْـمُرْسَلِینَ» (رواه ابن ماجه فی صحیحه).

«به تاخیر انداختن سحری خوردن از سنت و روش پیامبران مرسلین است».

و باز هم در حدیث آمده است:

«لا تَزالُ أُمَّتی بِخَیرٍ مَا عَجَّـلُوا الفِطرَ وَأَخَّـرُوا السُّحُورَ» (رواه أحمد فی مسنده).

«تا زمانی که امت من در افطار تعجیل کنندو سحری را به تاخیر اندازند در خیر هستند».

چون به تاخیر انداختن سحری موجب تقویت بدن و تقویت عبادت خواهد شد. با اندکی غذا خوردن یا اندکی آب نوشیدن سحری تحقق می‌پذیرد، چون در صحیح ابن حبان آمده است:

«تَسَحَّـرُوا وَلَوْ بِجُرْعَةِ مآءٍ». «سحری بخورید حتی اگر یک جرعه آب باشد». وقت سحری از نصف شب به بعد شروع میشود که رافعی در آخر کتاب ایمان چنین آورده است.

سوم: ترک سخن زشت و قبیح، چنانچه سخن زشت موجب گناه گردد حرام است و ترک آن واجب است نه مستحب، مانند غیبت و نمامی و سخن چینی و دروغگویی و غیر آن از چیزهای حرام که در صحیح بخاری آمده است:

«مَن لَم یَدَعْ قَوْلَ الزُّوْرِ وَالعَمَلَ بِهِ فَلَیْسَ لِلّهِ حاجَةُ أَنْ یَدَعَ طَعامَهُ وَشَرَابَهُ».

«هرکس نتواند در رمضان سخن دروغ و حرام را ترک کند، خداوند نیازی ندارد به اینکه او خوراک و آشامیدنی خورد را ترک کند».

و یکی از اهداف روزه پرهیز از محرمات وتهذیب نفس است. باز هم در حدیث است:

«رُبَّ صائِمٍ لَیسَ لَهُ مِن صِیامِهِ إِلَّا الْـجُوْعُ وَرُبَّ قائِمٍ لَیسَ لَهُ مِن قِیامِهِ إِلَّا السَّهرُ» (رواه الحاکم).

«بسیاری از روزه داران هستند که از روزه جز گرسنگی چیزی نصیبشان نمی‌شود و بسیاری از شب زنده داران هستند که از عبادت شب جز شب بیداری و بیخوابی چیزی نصیبشان نمی‌شود».

به این جهت باید از سخن زشت پرهیز نمود که ثواب و پاداش روزه را باطل می‌کند.

روزهائی که روزه گرفتن در آن‌ها حرام است

روزه روز عید فطر و عید قربان حرام است. در صحیحین آمده است:

«نَهی رَسُولُ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  عَن صِیامِ یَـوْمَینِ، یَومِ الفِطرِ وَیَومِ الأَضْحی».

«پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از روزه دو روز نهی کرده است، روز عید فطر و روز عید قربان».

فرق نمی‌کند روزه سنت و تطوع باشد یا روزه قضای واجب یا روزه نذری به هر جهت حرام است. و همچنین روزه ایام التشریق، یعنی سه روز از عید قربان (11 و 12 و 13 ذیحجه) نیز حرام است، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از آن‌ها نهی فرموده است. (ابوداود آن را با اسناد صحیح روایت کرده است). (در صحیح مسلم آمده است):

«إِنَّـها أَیّامُ أَکلٍ وَشُرْبٍ وَذِکْرِ اللهِ تَعالی».

«سه روز ایام التشریق روزهای خوردن وآشامیدن و ذکر خدای تعالی است».

برخی گفته اندک کسی که (متمتع به عمره) است و حیوان قربانی و هدیه خانه خدای تعالی همراه ندارد می‌تواند در ایام التشریق روزه بگیرد، که در آیه زیر به آن اشاره شده است:

﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِۚ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡ [البقرة: 196].

«هرکس تمتع به عمره بندد تا ایام حج، آنچه از قربانی برایش میسر است (با خود ببرد)، و هرکس نتواند قربانی کند سه روز در ایام حج روزه بگیرد و هفت روز چون به محل خویش برگشت روزه بگیرد تا ده روز کامل شود».

در بخاری از عایشه  رضی الله عنها  و ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت شده که ایشان گفته‌اند:

«لَمْ يُرَخَّصْ فِي أَيَّامِ التَّشْرِيقِ أَنْ يُصَمْنَ إلَّا لِمَنْ لَمْ يَجِدْ الْـهَدْيَ».

«کس رخصت ندارد که در ایام التشریق روزه بگیرد مگر کسی که قربانی و هدی همراه ندارد».

نووی این قول را اختیار کرده و ابن الصلاح پیش از او آن را صحیح دانسته است.

روزه روز شک

روزه روزی که در آن شک است و معلوم نیست رمضان است یا خیر، حرام است. (روزه یوم الشک) برای کسی که به صورت داوطلبانه و تطوع و بدون سبب یا به جای روزه رمضان آن را روزه بگیرد. چون عمار بن یاسر  رضی الله عنه  گفت:

«مَن صامَ یَومَ الشَّکِّ فَقَد عَصی أَباَ القاسِمِ». (صححه الترمذی وابن حبان والحاکم ورواه البخاری تعلیقاً).

«هرکسی در روز شک روزه بگیرد از ابوالقاسم  صل الله علیه و آله و سلم  نافرمانی کرده است».

اگر نذر کند که در روز شک روزه بگیرد نذرش صحیح نیست. اما اگر به صورت عادی روز سنت می‌گرفت و با روز شک تصادف کرد مانند این که عادت دارد که روزهای دوشنبه یا پنجشنبه را روزه بگیرد یا یک روز در میان به صورت عادت روزه بگیرد و تصادفا آن روز روز شک بود روزه‌اش حرام نیست، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«لا تُقَـدِّمُوا رَمَضانَ بِصَوْمِ یَومٍ ولا یَوْمَینِ إِلَّا رَجُلٌ کانَ یَصُوْمُ صَوْماً فَلیَصُمْهُ» (رواه الشیخان).

«روزه ماه رمضان را با یک روز یا دو روز جلو نیندازید مگر کسی که به صورت عادتی روزه می‌گیرد که اشکال ندارد، او روز عادت خودش را ادامه دهد».

و اگر روزه روزشک را هم به روزهای قبلش وصل کند حرام نیست، چون او قصد اختصاصی رمضان را ندارد بلکه روزه‌اش را وصل می‌کند. روزه شک سه نوع است:

1-    هر گاه مردم از دیدن ماه سخن می‌گفتند بدون این که شخصی را معین کنند که آن را دیده باشد.

2-    گروهی ادعای رویت هلال ماه رمضان کنند که شهادتشان رد می‌شود، مانند زنان و کودکان و فاسقان و بردگان و آن روز هم روز سی ام شعبان باشد.

3-    اگر عقیده داشته باشد که مدعی رویت هلال ماه رمضان است می‌گوید، بر او واجب است که روزه‌اش را بگیرد، و اگر او را تصدیق کند جایز است که روزه بگیرد و اما اگر در صدق او شک داشته باشد روزه‌اش حرام است.

حکم جماع در روز رمضان

هرکس در روز رمضان مرتکب جماع شود کفاره بزرگ (آزادی برده ای مؤمن) بر او واجب می‌شود. اگر برده ای نیافت باید دو ماه پشت سر هم و بدون فاصله و پی در پی روزه بگیرد، واگر نتوانست دو ماه پی در پی روزه بگیرد باید شصت نفر بینوا و مسکین را اطعام کند. پس این کفاره به ترتیب فوق بر کسی واجب است که روزه‌اش را در ماه رمضان از روی قصد و عمد به علت جماع فاسد گرداند، طبیعتا چنین کسی با انجام مقاربت جنسی گناهنکار است. پس اگر کسی از روی سهو این کار را مرتکب بشود بر او کفاره واجب نیست و گناهکار نیز محسوب نمی‌شود.

چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است: «از امت من خطا و نسیان برداشته شده و مکلف نیستند در آن حال» این کفاره بر زن نیز واجب نیست، چون به مجرد دخول قسمتی از سر آلت مرد (حشفه) در آلت او روزه‌اش باطل می‌شود. و بر مسافر هم اگر به نیت رخصت جماع کند چون افطار برایش مباح است کفاره واجب نیست بنابر قول صحیح، چون مسافر بودنش ایجاد شبهه می‌کند و کفاره را دفع می‌نماید، و اگر کسی گمان نمود که هنوز شب باقی است و به جماع اقدام کرد و بعد معلوم شد که روز است نیز بر او کفاره واجب نیست، چون به وسیله آن گناهکار نمی‌شود. بنابراین وقتی کفاره بزرگ واجب می‌شود که تمام این قیود موجود باشد.

و دلیل آن روایتی است از شیخین: «گویند: مردی به حضور پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: هلاک شدم. گفت: چه چیز تو را هلاک کرد؟ گفت: در ماه رمضان با زن خود جماع کرده‌ام. گفت: آیا آن قدر داری که با آن برده ای آزاد کنی؟ گفت: نخیر. پس گفت: آیا میتوانی دو ماه پی در پی روزه بگیری؟ گفت: نخیر. پس گفت: آیا آن قدر داری که شصت نفر مسکین را طعام کنی؟ گفت: نخیر. سپس نشست که در آن وقت کیسه ای را خدمت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آوردند و در آن خرما بود. پس گفت: این خرما را جهت کفاره آن صدقه بده. گفت: آیا کسی هست که از ما فقیرتر باشد تا به وی بدهم؟ کسی را سراغ ندارم که از ما به آن نیازمندتر باشد. پس پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن قدر خندید که دندانهایش پدیدار شد سپس گفت: «برو آن را به خانواده‌ات بده». و در روایت بخاری آمده است: «پس بنده ای آزاد کرد» و در روایت ابی داود آمده است: «پس کیسه ای پیش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آوردند که مقدار پانزده صاع خرما در آن بود».

مراعات ترتیب در کفاره جماع روز رمضان همان گونه که در حدیث گذشت واجب است که اول آزادی برده باشد، اگر ممکن نشد روزه دو ماه، اگر ممکن نشد اطعام شصت نفر مسکین است، چنانچه آن هم ممکن نشد کفاره در ذمه‌اش می‌ماند تا زمانی که به یکی از آن‌ها قادر گردد.

از ظاهر حدیث پیدا است فقیری که کفاره بر وی لازم و واجب شده است، می‌تواند آن را به خانواده محتاج خود بدهد، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «برو آن را به خانواده‌ات بده که بخورند». ولی صحیح آن است که این هم مانند زکات و دیگر کفارات جایز نباشد و در ارتباط با ظاهر حدیث هم از چند جهت پاسخ گفته‌اند:

1-    در حدیث چیزی نیست که دلالت بر تملیک فقیر داشته باشد، چون او هیچ چیز نداشت بلکه می‌خواست که چیزی به ملکیت وی درآید تا کفاره‌اش را بدهد، اما چون از تنگدستی خود خبر داد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن خرما را به عنوان صدقه و احسان به وی داد و کفاره در ذمه‌اش مستقر گردید تا زمانی که فراخ دست شود.

2-    احتمال دارد که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آن را به ملکیت وی درآورده باشد و به وی دستور داد که آن را برای کفاره‌اش صدقه بدهد، اما چون آن شخص از حال خود خبر داد به وی اجازه داد تا آن را به خانواده‌اش بخوراند چون کفارت وقتی است که انسان کفایت پرداخت آن را داشته باشد و خود محتاج به آن نباشد و حال آن که او محتاج بود.

3-    احتمال دارد که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  کفاره‌اش را داده باشد و به وی اجازه داده باشد که آن را برای خانواده‌اش خرج و صرف کند، وفایده خبر آن است که غیر شخص هم می‌تواند با اجازه او کفاره‌اش را بپذیرد و بپردازد، و کسی که محتاج است با اجازه بخشنده کفاره می‌تواند آن را برای خانواده‌اش صرف کند. و این جوابها را امام شافعی در «الأم» ذکر کرده است.

 

کسی که مرده است و روزه قضا دارد

کسی که نتوانسته است روزه ماه رمضان را بگیرد و پیش از قضای آن بمیرد، به این معنی که هنوز عذرش از بین نرفته و مرگش فرا رسد نه بر وی قضای روزه است نه فدیه آن و نه گناهکار می‌گردد، و اگر بعد از آن امکان قضای آن را داشت مرگ فرا رسد بر وی واجب است که گذشته را جبران کند، یعنی باید از میراث او برای هر روز یک مد (در حدود 700 گرم ) طعام و خوراکی داده شود. حضرت عایشه و عبدالله بن عباس  رضی الله عنهم  به آن فتوی داده‌اند. و در حدیث آمده است:

«مَن ماتَ وَعَلَیهِ صِیامُ شَهرٍ فَلیُطِعم عَنهُ وَلِیُّـهُ مَکانَ کُلِّ یَومٍ مِسْکِیناً».

«هرکس مرد و بر وی روزه قضا واجب بود باید ولی و وارث او برای او و به جای هر روزه یک نفر مسکین را اطعام کند».

و در قول دیگر آمده است لازم نیست که وارث و ولی میت حتما به جای روزه فوت شده وی طعام و خوراکی بدهد بلکه می‌تواند به جای وی روزه هم قضا کند، و مستحب است که چنین کند، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«مَن ماتَ وَعَلَیهِ صِیامٌ صامَ عَنهُ وَلِیُّـهُ» (رواه الشیخان وغیرهما).

«هرکس مرد و بر وی روزه قضا بود ولی او به جای او روزه‌اش را قضا کند».

و در روایت دیگری آمده است: «اگر خواست روزه‌اش را قضا کند». و در بین دو روایت: «هرکس مرد و بر وی روزه قضا بود ولی او روزه‌اش را قضا کند» و روایت: «ولی او به جای هر روز قضای یک نفر مسکین را اطعام کند» مخالفتی نیست، چون می‌شود که هر یک از این دو امر کفایت کند یعنی می‌تواند به جای او روزه بگیرد یا اطعام مساکین کند.

پیرمرد ناتوان و کسی که در حکم او است

پیرمرد ناتوانی که طاقت و توان روزه گرفتن را ندارد یا در اثر روزه دچار رنج و مشتق شدید می‌شود و همچنین پیرزن و بیماری که امید بهبودیش نمی‌رود بر آنان روزه واجب نیست بلکه واجب است برای فدیه روزه هر روز، یک نفر مسکین را طعام کند، چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖ [البقرة: 184].

«برکسانی که (روزه) تمام توان و طاقتشان را فرا می‌گیرد و (از گرفتن روزه عاجزند واجب است که) فدیه هر روز را طعام یک نفر مسکین بدهند».

ابن عباس  رضی الله عنهما  گفت: این آیه منسوخ نیست بلکه مراد از آن پیرمردان و زنان ناتوانند که نمی‌توانند روزه بگیرند و باید به جای روزه یک نفر مسکین را اطعام کنند. و معنی «یُطِیقُونَهُ» یعنی با گرفتن روزه در مشقت می‌افتند و به زحمت می‌توانند روزه بگیرند. و در قرائتی «یُطَوّقُونَهُ» آمده که به معنی از آن در رنج و مشقت می‌افتند می‌باشد.

زن آبستنی و نی که بچه را شیر می‌دهد

هرگاه زن آبستن و باردار و زن شیرده نگران زیان آشکار روزه برای نفس خویش باشند، مانند زیانی که بیمار از بیماری می‌بیند در آن صورت می‌توانند روزه را بخورند و بعدا آن را قضا کنند درست مانند بیمار، و اگر نگران کودکان خود باشند به این معنی که زن باردار نگران سقط جنین و زن شیرده نگران کم شدن شیرش برای بچه باشد می‌توانند روزه را بخورند لیکن برآنان واجب است که روزه را قضا کنند، چون در روز رمضان افطار کرده و برای هر روز فدیه بدهند یعنی اطعام یک نفر مسکین برای هر روزی چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖ [البقرة: 184].

«بر آنان که روزه به مشقتشان می‌اندازه (واجب است برای هر روز) طعام یک مسکین فدیه بدهند».

و در حدیث است:

«إِنَّ اللهَ وَضَعَ عَنِ المسافِرِ الصَّـوْمَ وَشَطْـرَ الصَّلاةِ وَعَنِ الْـحُبْلی وَالمـُرْضِعِ الصَّومَ» (أخرجه أحمد وأهل السنن وحسّنه الترمذی).

«خداوند از مسافر، روزه و نیمه نماز را برداشته و از زن باردار و شیرده روزه را برداشته است».

بیمار و مسافر

برای بیمار و مسافر مباح است که روزه ماه رمضان را بخورند چون خداوند می‌فرماید:

﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ [البقرة: 184].

«پس هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد (می تواند روزه رمضان را بخورد) و بعدا به جای آن چند روز دیگر به تعداد آن‌ها روزه بگیرد».

یعنی در رمضان افطار کند و بعد روزهای دیگری از غیر رمضان به جای آن روزه بگیرد. برای بیمار شرط است که احساس درد شدید کند اگر روزه باشد، یا نگران باشد که دیر بهبودی حاصل کند. سپس اگر بیماری ادامه داشته و فراگیر باشد می‌تواند که شب نیت روزه بودن را ترک کند، و اگر بیماری گاه و بیگاه باشد و پیوسته نباشد مانند کسی که گاهی تب می‌کند و گاهی تب نمی‌کند چنانچه شب تب کند که می‌تواند شب نیت روزه فردا را ترک کند وإلا اگر شب نداشت باید نیت روزه فردا را بکند، و این وقتی است که خوف و نگرانی هلاکت را نداشته باشد، و اگر نگرانی هلاکت داشته باشد افطار و روزه خواری بر وی واجب می‌شود. باید دانست که غلبه گرسنگی شدید و تشنگی شدید نیز چون بیماری مجوز روزه خواری در آن حالت می‌شود. و اما برای مسافر شرط مباح بودن روزه خواری آن است که سفرش طولانی و مباح باشد پس سفر کوتاه و سفر معصیت مجوز روزه خواری نیست، چون رخصت و اجازه شرعی به کارهای گناه آلود تعلق نمی‌گیرد. برای مسافر بهتر است که اگر بتواند روزه باشد چنانچه ازآن متضرر نشود، و اگر روزه برایش ضرر و زیان داشته باشد خوردن روزه بهتر است.

روزه تطوع (داوطلبانه و سنت)

پسندیده است که روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه گرفت چون ابوهریره  رضی الله عنه  روایت کرده است:

«إِنَّ النَّبِیَّ  صل الله علیه و آله و سلم  کانَ أَکْثَرَ ما یَصُومُ الإِثْـنَینِ وَالْـخَمِیسَ».

«پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بیشتر اوقاتی که روزه می‌گرفت روزهای دوشنبه و پنجشنبه بود».

به روایت احمد با سند صحیح. و روزه گرفتن روزهای مشهور به «أیام البیض» روزهای 13 و 14 و 15 هر ماه که شب‌هایش تا صبح مهتاب است نیز مستحب است. چون ابوذر  رضی الله عنه  گفت:

«أَمَرَنا رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  أن نصُومَ من الشهرِ ثلاثةَ أيام البيض: ثَلاثَ عشرةَ، وأربع عشرةَ، وخمسَ عشرةَ. وَقالَ: هِیَ کَصَومِ الدَّهرِ» (رواه النسائی وصححه ابن حبان).

«پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به ما دستور داد که از هر ماه سه روز را که شب‌هایش مهتابی است تا صبح روزه بگیریم، یعنی 13 و 14و 15 هر ماه و گفت: مانند آن است که تمام سال روزه باشی».

و روزه گرفتن شش روز از ماه شوال نیز مستحب است چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن صامَ رَمَضانَ ثُمَّ أَتْـبَعَهُ بِسِتٍّ مِّنْ شَـوّالٍ فَکَأَنّـَما صامَ الدَّهر». (رواه الجماعة إلا البخاری والنسائی).

«هرکس روزه ماه رمضان را گرفت سپس شش روز شوال نیز به دنبال آن گرفت تو گویی که تمام سال روزه بوده است»[2].

بهتر است که شش روز روزه ماه شوال را پیوسته به هم و متصل به عید بگیرد بلا فاصله بعد از عید. چون بهترین نیکی‌ها آن است که زودتر انجام بگیرد و به تاخیر نیفتد. و همچنین روزه روزهای نهم (تاسوعاء) و دهم (عاشورا) محرم مستحب و پسندیده است.

به روایت از ابن عباس  رضی الله عنهما آمده است: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به مدینه نزول فرمود و یهودیان را دید که روزه روز عاشورا می‌گیرند گفت: این چیست؟ گفتند: روزی است نیکو و شایسته که خداوند موسی و بنی اسرائیل را از شر دشمنانشان نجات داد که حضرت موسی به شکرانه آن، آن روز را روزه گرفت.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: من به موسی مستحق تر و نزدیکتر از نبی اسرائیلم پس روز عاشوراء را روزه گرفت و به روزه آن دستور داد. (متفق علیه اصحاب صحاح است). و همچنین از ابن عباس  رضی الله عنهما  روایت است که گفت: «چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روز عاشوراء را روزه گرفت و به روزه آن دستور داد، گفتند: ای رسول الله روز عاشوراء روزی است که یهودیان ونصاری آن را بزرگ میدارند، گفت: چنانچه سال آینده فرا رسد اگر خدا بخواهد روز نهم را هم روزه می‌گیریم. ابن عباس گفت: پیش از آن که سال آینده محرم فرار رسد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از دنیا رفت. (به روایت مسلم وابوداود). و روزه روز عرفه نیز برای غیر حاجیان مستحب است چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«صَوْمُ یَومِ عَرَفَةَ یُکَفِّرُ سَنَتینِ: ماضیَةً وَمُستَقْبِلَةً وَصومُ یَومِ عاشُوراءَ یُکَفِّرُ سَنَةً ماضِیَةً».

«روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال گذشته و آینده است، و روزه روزه عاشوراء کفاره گناهان سال گذشته است».

به روایت مسلم در صحیح خود. و اما برای حاجیان روزه آن مستحب نیست و نباید روزه روز عرفه را بگیرند، چون دعا می‌کنند و اعمال حج را به جای می‌آورند. و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از روزه روز عرفه در عرفات نهی کرده است.

و روزه نه روز ذی الحجة مستحب است (چون ابوداود روایت کرده است):

«کانَ یَصُومُ تِسْعَ ذِی الْـحَجَّةِ وَیَومَ عاشوُرا وَثَلاثَـةَ أَیّامٍ مِن کُلِّ شَهرٍ وَأَوَّلَ إِثنَینِ مِنَ الشَّهرِ وَالْـخَمِیسِ».

«پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  همواره نه روز ذی الحجه و روز عاشوراء و سه روز از هر ماه را و روزهای دوشنبه اول هر ماه و روزهای پنجشنبه را روزه می‌گرفت».

 

روزه‌های مکروه و ناپسند

روزه طول سال مکروه است چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لا صامَ مَنْ صامَ الْأَبَـدَ».

«هرکس بطور دائم و همیشه روزه بگیرد، روزه او کامل نیست».

(به روایت شیخین و دیگران). و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  ابن عمر  رضی الله عنهما  را از این گونه روزه که می‌خواست بگیرد نهی کرد و گفت: «چنین نکن». به روایت شیخین و دیگران. و چون وقتی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  خبر کسانی را شنید که در عبادت تکلف می‌کردند و خود را به رنج می‌انداختند و از نحوه و کیفیت عبادت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال کردند و آن را اندک شمردند که یکی گفت: من روزه می‌گیرم و افطار نمی‌کنم، و دیگری گفت: من تمام شب بیدار می‌مانم و عبادت می‌کنم، و سومی گفت: من هرگز با زنان نکاح نمی‌ کنم و زن نمی‌گیرم. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در جوابشان گفت:

«أَمَّا أَنَا فَأَصُومُ وَأَفْطِـرُ وَأَقُوْمُ وَأَنامُ وَآتِی النِّساءَ فَمَنْ رَغِبَ عَن سُنَتِّیِ فَلَیسَ مِنّی». (رواه الشیخان وغیرهما).

«اما من روزه می‌گیرم و افطار می‌کنم و شب بیدار می‌شوم و نماز می‌خوانم و بعد از آن می‌خوابم و با زنان خود نیز نزدیکی می‌کنم پس هرکس از سنت و راه من روی برگرداند و اعراض کند بر دین من نیست و از من نیست».

مکروه است روزهای جمعه را به روزه گرفتن به عنوان تطوع و روزه سنت اختصاص دهی چون در صحیحین از حدیث ابوهریره  رضی الله عنه  آمده است:

«لا تَصُومُوا الجُمُعَـةَ إِلَّا وَقَبْلَهُ یَومٌ أَو بَعدَهُ یَوْمٌ».

«تنها روز جمعه را به روزه سنت اختصاص ندهید مگر اینکه روز پیش و پس از آن را نیز بگیرید».

و تنها روزهای شنبه را به روزه داری (سنت) اختصاص دادن مکروه است. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لا تَصُوْمُوْا یَومَ السَّبْتِ إِلَّا فیماَ افتَرَضَ عَلَیکُم».

«در روزهای شنبه به خصوص روزه مگیرید مگر اینکه روزه فرض باشد».

به روایت ابوداود و ترمذی و ابن ماجه و بیهقی که آن را صحیح دانسته است، چون یهودیان روز شنبه را بزرگ میدارند. همچنین اختصاص روز یکشنبه نیز به روزه سنت مکروه است. چون نصاری آن را بزرگ می‌دارند و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دوست داشت که با اهل کتاب مخالفت کند.

 

روزه سنت و داوطلبانه زن

چنانچه شوهر در خانه باشد بر زن حرام است که جز با اجازه او روزه سنت بگیرد. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لا تَصُومُ المرأَةُ یَوماً واحِداً وَزَوجُها شاهِدٌ إِلَّا بِإِذنِهِ إِلَّا رَمَضانَ» (رواه أحمد والشیخان).

«زن حق ندارد یک روز روزه بگیرد در حالیکه شوهرش حاضر و در خانه است و مسافر نیست مگر با اجازه او، بجز روزه رمضان که اجازه او را نمی‌خواهد».

اما چنانچه شوهر در سفر و غایب باشد می‌تواند بدون اجازه او روزه بگیرد.

زکات فطر (سر فطره یا فطریه)

به آن جهت آن را زکات فطر نام نهاده‌اند که بوسیله فطر واجب می‌شود و زکات بدن است چون نفس انسان را از چرک بدگوئی و بخل پاک و مهذب می‌نماید و عمل خیرش را رشد و فزونی می‌بخشد.

دلیل وجوب آن روایت شیخین از ابن عمر  رضی الله عنهما  است که گفت:

«فَرَضَ رَسُولُ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  زَکاةَ الفِطرِ مِن رَمَضانَ عَلَی النَّاسِ صاعاً مِن تَمْـرٍ أَو صَاعاً مِن شَعِیرٍ عَلی کُلِّ حُرٍّ أَو عَبْدٍ ذَکَرٍ أَو أُنْثی صَغِیرٍ أَو کَبِیْـرٍ مِنَ الْـمُسْلِمینَ».

«پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  زکات فطر را در رمضان بر مردم واجب کرد و آن را یک صاع (2176 گرم) از خرما یا گندم یا جو برای هر نفر از انسان مسلمان خواه آزاد یا عبد، مذکر یا مونث، بزرگ یا کوچک تعیین نمود».

برای وجوب زکات فطر شرایط زیر لازم است:

اول: مسلمان بودن چون پیامبر گفت: «..... از مسلمانان» پس زکات فطر برکافر واجب نیست.

دوم: غروب خورشید شب عید (اول شب شوال) چون وقت فطر رمضان از آن موقع آغاز می‌شود. برخی گفته‌اند: با طلوع فجر اولین روز شوال روز عید واجب می‌شود چون زکات فطر عبادت و تقرّبی است متعلق به عید پس مقدم بر آن نمی‌شود، مانند قربانی که مقدم بر عید اضحی نمی‌شود.

سوم: فراخ دستی به اندازه‌ای که زاید بر قوت روزانه خود و کسانی باشد که نفقه آن‌ها بر عهده او است یا هزینه حیواناتی که به عهده او است، پس بر معسر و تنگدست واجب نیست. و معسر کسی است که چنین قدرتی نداشته باشد. یعنی باید مقداری که برای زکات فطر می‌پردازد زاید بر هزینه شب و روز عید باشد.

هر کس باید زکات فطریه خود و کسانی را که نفقه شان بر عهده او است و مسلمانند بپردازد، مانند زن و فرزند کوچک و فرزندان بزرگ عاجز از کسب و پدر و مادر فقیر و خادم و خدمتگزاری که در برابر هزینه زندگی خدمتش می‌کند. اما خدمتگزاری که در برابر مزد خدمت می‌کند زکاتش بر اربابش لازم نیست.

و باید به جای بنده‌اش نیز زکات فطریه بپردازد. چون در حدیث ابن عمر  رضی الله عنهما  آمده است: «پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  دستور داد که هر کس زکات فطریه کوچک و بزرگ و آزاد و عبد از جمله کسانی که نفقه شان بر عهده اوست را بپردازد».

به روایت مسلم و دیگران. اما کافری که نفقه‌اش بر فرد واجب است مانند خویشاوند و همسر و بنده و کنیز نفقه شان واجب است، ولی پرداخت زکات فطریه شان واجب نیست. آنچه که در زکات فطریه واجب است یک صاع (2176 گرم) از غالب قوت بلد و منطقه است برای هر نفر.

به دلیل همان حدیث ابن عمر که گذشت. هر چیزی که در زکات آن عشر  واجب شود از محصولات زراعی و میوه‌ها می‌توان به عنوان زکات فطریه به مستحقان داد و پنیر هم کفایت می‌کند. چون درباره آن حدیث آمده است، البته برای کسی که پنیر قوت او باشد و گرنه کفایت نمیکند. چیزی که به عنوان زکات فطریه داده می‌شود نباید عیبی داشته باشد و باید دانه و حبوبات باشد که در نص از آن سخن رفته است و پرداخت قیمت حبوبات و اجناس فوق کفایت نمی‌کند و باید از غالب قوت بلد باشد چون فقیران هر منطقه مشتاق غالب قوت بلدند، و یک صاع یا پیمانه مصری یک چهارم پیمانه است پس یک کیل مصری برای چهار نفر کفایت می‌کند (8704 گرم). برخی گفته‌اند: پرداخت قیمت اجناس زکات نیز اگر برای فقیر سودمند باشد کفایت می‌کند، چون معاذبن جبل  رضی الله عنه  به اهل یمن گفت: می‌توانید به جای زکات لباس تازه یا کهنه برایم بیاورید که به جای جو و ذرت می‌پذیرم،، چون آن برای شما آسانتر است و برای یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نیز بهتر است، و برای فقرای مدینه نیز نیکوتر است. این که گفته است: به جای جو و ذرت، دلیل است بر این که پرداخت قیمت جایز است چنانچه سودمندتر باشد.

درست نیست که شخص زکات فطریه را به پدران و مادران یا فرزندان خود بدهد چون اینان اگر فقیر باشند نفقه شان بر زکات دهنده واجب است، و هرکس که نفقه‌اش بر او واجب باشد جایز نیست زکات فطریه خود را به او بدهد لیکن به قول مالک پرداخت زکات فطریه به جد و نوه که محتاج باشند جایز است، و پرداخت زکات فطریه برادران و عموها و دایی‌ها و فرزندانشان از ذوی الأرحام به نام فقراء و مساکین جایز است. انتقال زکات فطریه به جای دیگر جایز نیست. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«تُؤخَذُ مِن أَغْنِیائِهِم وَتُصْرَفُ إلی فُقَرائِـهِم». (حدیث نبوی).

«از بی‌نیازانشان گرفته و برای نیازمندانشان صرف می‌شود».

برخی گفته‌اند: این انتقال درست است چون معاذ  رضی الله عنه  به مردم یمن گفت: «این برای شما آسان تر و برای یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و ساکنین مدینه بهتر است». که در فصل مصارف زکات از آن سخن رفت. هرگاه فقیری بدهی داشت و طلبکار به وی گفت: آن را به تو بخشیدم به جای زکات فطریه‌ام، بنا به قول صحیح کفایت نمی‌کند مگر اینکه آن را قبض کند و بعد به وی دهد. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«أغنُوهُمْ عَنِ السُّؤالِ فِی هَذَا الیَومِ» (حدیث نبوی).

«فقیران را در این روز عید از گدائی و سوال بی‌نیاز کنید».

لیکن اگر دین و بدهی به صورت ودیعه باشد اشکال ندارد.

موقع پرداخت زکات

به تاخیر انداختن فطریه از روز عید حرام است مگر این که عذری در میان باشد، مانند این که فرد مستحق یافت نشود یا مستحق را یافته و برای وصول به وی مانع پیش آمده باشد یا امثال آن، و بهترین وقت برای پرداخت آن بعد از فجر روز عید و پیش از خروج مردم برای نماز عید است، چون ابن عمر رضی الله عنهما  گفت: بهترین وقت ثواب و پاداش آن پیش از خروج مردم برای نماز است. این روایت مورد اتفاق اصحاب صحاح است. و همگی اتفاق دارند بر این که یک روز یا دو روز پیش از عید نیز جایز است. و ابوحنیفه گفته است: پیش از رمضان هم جایز است. و امام شافعی گفته است که: از اول رمضان جایز است هر روز پرداخت کند.

بهتر است آن را به خویشاوندان فقیر خود که نفقه شان بر وی واجب نیست بپردازد، مانند برادران و خواهران و عموها و عمه‌ها و دایی‌ها و خاله‌ها و فرزندانشان و به ترتیب نزدیکی هر چه نزدیکتر باشد بهتر است.

فلسفه و حکمت پرداخت زکات فطریه

فلسفه و حکمت زکات فطریه آن است که خداوند آن را فرض کرده است تا روزه دار از سخنان پوچ و یاوه و زشت و دشنامی که در طی روزهای روزه داری از او سر زده است پاک و پاکیزه گردد. چون ابن عباس  رضی الله عنهما  گفت:

«فَرَضَ رَسُولُ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  زَکاةَ الفِطْرِ طُهْرَةً لِلصّائِمِ مِنَ اللَّغوِ وَالرَّفَثِ» (رواه أبوداود).

«پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  زکات فطریه را به آن جهت فرض نمود تا روزه دار از گناه سخنان یاوه و ناشایست پاک و پاکیزه شود».

و برای این که در این روز مبارک فقیران و مساکین از ذلت و خواری گدائی و تکدی بی‌نیاز گرداند. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«أَغْنُوهُم عَنِ الطَّوافِ فی هذا الیَومِ» (أخرجه الحاکم).

«آنان را (فقیران) در این روز مبارک عید از گردش و طواف برای گدایی بی‌نیاز کنید».

فضیلت روزه

درباره فضیلت روزه احادیث فراوان وارد شده است، از جمله: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«الصِّيَامُ وَالْقُرْآنُ يَشْفَعَانِ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَقُولُ الصِّيَامُ: أَىْ رَبِّ مَنَعْتُهُ الطَّعَامَ وَالشَّهَوَاتِ بِالنَّهَارِ فَشَفِّعْنِى فِيهِ. وَيَقُولُ الْقُرْآنُ: مَنَعْتُهُ النَّوْمَ بِاللَّيْلِ فَشَفِّعْنِى فِيهِ. قَالَ: فَيُشَفَّعَانِ».

«روزه و قرآن برای بنده خدا (برای کسی که در روزها و شب‌های رمضان آن را قرائت کند) در روز قیامت شفاعت می‌کنند، روزه می‌گوید: پروردگارا من در روزها او را از خوراکی‌ها و شهوات منع کردم مرا شفیع وی قرار ده و شفاعتم را برای او بپذیر، و قرآن می‌گوید: من در شب‌های رمضان او را از خواب بازداشتم پس شفاعت مرا درباره او قبول کن پس هر دو شفیع قرار داده می‌شوند». (احمد آن را با سند صحیح روایت کرده است).

و از جمله: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لا یَصُومُ عَبدٌ یَوماً فِی سَبیلِ اللهِ إِلَّا باعَدَ اللهُ بِذلِکَ الیَومِ النّارَ عَن وَجهِهِ سَبعینَ خَرِیْفاً». (حدیث نبوی).

«هرکس یک روز در راه خدا و برای رضای خدا روزه باشد خداوند چهره او را به اندازه فاصله هفتاد پاییز (سال) از آتش دوزخ دور می‌سازد».

تهدید کسانی که روزه خواری می‌کنند

کسانی که بدون عذر شرعی در ماه رمضان روزه خواری می‌کنند مورد تهدید شدید خداوند واقع شده‌اند. از جمله: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن أفْطَرَ یَوماً مِن رَمَضانَ فی غَیرِ رُخصَةِ اللهِ لَم یَقْضِ عَنهُ صِیامُ الدَّهْرِ کُـلَّهِ وَإِن صامَهُ»

«هرکس بدون رخصت الهی و بدون مجوز شرعی در یکی از روزهای رمضان روزه خواری کند اگر تمام ایام روزه باشد نمی‌تواند آن را قضا کند». (به روایت ابو داود و ابن ماجه و ترمذی).

دعاهای ایام روزه

ترمذی با سند حسن روایت کرده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«ثَلاثَـةٌ لاتُـرَدُّ دَعوَتُـهُمْ: الصّائِمُ حَتِّی یَفْطِرَ وَالإِمامُ العادِلُ وَالمظلُومُ».

«دعای سه کس رد نمی‌شود (قبول است) روزه دار تا وقتی که افطار کند و پیشوا و امام عادل و شخص ستمدیده».

و: «إِنَّ للِصّائِـمِ عِندَ فِطْرِهِ دَعْوَةً ما تُرَدُّ» (رواه ابن ماجه). «دعای روزه دار به هنگام افطار هرگز رد نمی‌شود (پذیرفته می‌شود)».

ماه مبارک رمضان

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در آخرین روز شعبان خطبه‌ای ایراد کرد و گفت:

«أَیّـُها النّاسُ أَظَـلَّکُم شَهرُ عَظیمُ مُبارَکُ. شَهْرٌ فیهِ لَیلَةُ القدَرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، شَهرٌ جَعَلَ اللهُ صِیامَ نهَارِهِ فَریضَةً وَقِیامَ لَیلَتِهِ تَطَوُّعاً مَن تَقَرَّبَ فیهِ بِخَصلَةٍ مِنَ الخیرِ کانَ کَمَن أَدّی فَریضَةً فیما سِواهُ، وَمَن أدّی فیهِ فَریضَةً کانَ کَمَن أدّی سَبعینَ فَریضَةً فیماسِواهُ، وَهُوَ شَهرُ الصَّبرِ والصبَّرُ ثَوابُهُ الْـجَنـَّةُ وَشَهرُ المواساةِ وَشَهرُ یَزدادُ فیهِ رِزقُ المُؤمِنِ مَن فَطِّرَ فیه ِصائِمـاً کانَ مَغْفِرَةً لِذُنُوبِهِ وَعِتْقاً لِرَقَبَتِهِ مِنَ الناّرِ وَکانَ لَهُ مِثلَ أجرِهِ مِن غیرِ أن یَنقُصَ مِن أَجرِ الصّائِمِ شَییءٌ قالوُا یا رَسوُلَ اللهِ: لَیسَ کُـلُّنا یَجِدُ ما یُفَطِّرُ الصّائِمَ؟ فَقالَ صَلَّی الله علیه و سلم: یُعطی اللهُ هذاَ الثَّوابَ مَن فَطَّرَ صائِماً عَلی تَمْـرَةٍ أَو شَربَةِ ماءٍ أَو مَذقَةِ لَبَنٍ (مزیجه أو خلیطه) وَهُوَ شَهرٌ أَوَّلُـهُ رَحمـةٌ وَأَوسَطُهُ مَغفِرَةٌ وَآخِرُهُ عِتقٌ مِنَ الناّرِ، وَاستَکثِروا فیهِ مِن أَربَعَ خِصالٍ: خَصلَتَینِ تَرضَوْنَ بِهِما رَبَّکُم، وَخَصْلَتَینِ لَا غنِاءَ بِکُم عَنهُما. فَأمّا الخِصْلتانِ اللَّتانِ ترَضَوْنَ بِهِما رَبّکُمُ: فَشَهادَةُ أَن لاَّ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَتَسْتَغفِروُنَهُ، وَأَمَّا اللَّتانِ لَا غِناءَ بِکُم عَنْهُما فَتَسأَلوُْنَ اللهَ وَتَعُوْذوُنَ بِهِ مِنَ النَّارِ، وَمَنْ سَقَی صائِماً سَقَاهُ اللهُ مِنْ حَوْضِیْ شَرْبَـةً لَا یَظْمَأُ بَعْدَها حَتّی یَدْخُلَ الْـجَنَّـةَ». (رواه ابن خزیمه والبیهقی وابن حبان).

«ای مردم به راستی ماه بزرگ و مبارکی شما را سایه انداخته است، ماهی که در آن «لیلة القدر» شب قدر و احترام است که ثواب عبادت در آن از ثواب عبادت یک هزار ماه بیشتر و بهتر است، ماهی که خداوند روزه روزش را فریضه ساخته و عبادت شب‌هایش را داوطلبانه قرار داده و سنت گردانده است. هر کس در آن ماه با یک عمل خیر به خدا تقرب جوید ثواب یک فریضه را در ماه‌های دیگر دارد و چنان می‌نماید که یک عمل واجب را در غیر آن به ادا رسانده باشد، و هر کس فریضه‌ای را در این ماه انجام دهد ثواب ادای هفتاد فریضه درغیر آن را دارد.

این ماه ماه صبر و شکیبایی است، و ثواب و پاداش صبر بهشت است، و این ماه ماه یاری دادن مردم است و ماهی است که رزق و روزی مؤمن در آن افزایش می‌یابد. هر کس کسی را برای افطار دعوت کند و روزه کسی را بگشاید این عمل موجب آمرزش گناهانش و آزادی گردنش از دوزخ است و به اندازه ثواب روزه او ثواب دارد بدون اینکه از ثواب او کم شود، یعنی ثواب روزه دار هم به جای خویش محفوظ است. گفتند: ای رسول الله ما توانایی نداریم که کسی را به افطار بخوانیم و روزه‌اش را بگشاییم. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: خداوند این ثواب و پاداش را به کسی خواهد داد که با یک دانه خرما یا یک جرعه آب یا شیر او را به افطار بخواند و روزه‌اش را بگشاید. این ماه ماهی است که اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش و آخرش آزادی و رهایی از آتش دوزخ است، تلاش کنید که چهار خصلت و عمل را در آن فراوان انجام دهید که با دو تای آن پروردگارتان را راضی کنید، و از آن دوتای دیگرش بی‌نیاز نیستید. آن دو خصلت که خداوند را راضی می‌کنند گواهی: أشهَدُ أن لَا إِله إلَّا الله. و طلب استغفار از اوست. و اما آن دو تا که از آن‌ها بی‌نیاز نیستید: ازخدا بهشت بخواهید و از آتش دوزخ به وی پناه ببرید .

و هر کس روزه داری را سیراب کند (در وقت افطار) خداوندا او را از حوض من (حوض کوثر) سیراب می‌کند و بدو چنان شربتی می‌دهد که دیگر هرگز تشنه نمی‌گردد تا این که داخل بهشت شود».

اعتکاف

اعتکاف در لغت به معنی اقامت و ماندگاری بر چیزی است خواه نیکو باشد یا نیکو نباشد، مانند این که خداوند می‌فرماید:

﴿مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ ٥٢ [الأنبیاء: 52].

«این چه صورتها و مجسمه‌ها و پیکره‌هایی هستند که بر پرستش آن‌ها مداومت و ایستادگی می‌کنید؟».

و در اصطلاح شرع ماندگاری و اقامت مخصوصی است به کیفیت مخصوص. اعتکاف در همه اوقات مستحب است بویژه در دهه آخر ماه رمضان. این استحباب تأکید بیشتری دارد چون اقتدا و پیروی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌باشد. و چون جستجو و پیگیری دریافت فضیلت شب قدر «لیلة القدر» در دهه آخر رمضان است و بهترین شب‌های سال می‌باشد. و دلیل مستحب و پسندیده بودن اعتکاف، قرآن و سنت نبوی و اجماع امت اسلامی است. خدای تعالی می‌فرماید:

﴿أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ ١٢٥ [البقرة: 125].

«.... خانه مرا پاک و پاکیزه کنید برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان در رکوع و سجود برندگان (نمازگزاران)».

﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ [البقرة: 187].

«و زمانی که در مساجد به اعتکاف مشغولید و در مساجد اقامت گزیده اید (برای عبادت)، با زنانتان مباشرت و نزدیکی نکنید».

و ثابت شده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در هر ماه رمضان ده روز آخر را در مسجد اعتکاف می‌کرد و درهمان سال که وفات یافت بیست روز در مسجد اعتکاف و اقامت گزید. به روایت ابوداود و بخاری و ابن ماجه. و یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و زنانش نیز با او و بعد از او در مسجد اعتکاف کرده‌اند و امت اسلامی بر این مطلب اجماع دارد.

ارکان اعتکاف: ارکان اعتکاف چهار چیز است:

اول: نیت کردن، چون اعتکاف عبادت است و مانند دیگر عبادات نیاز به نیت دارد.

دوم: ماندن در مسجد و به اندازه یک طمانینه در مسجد ماندن کفایت نمی‌کند بلکه باید بیشتر از آن در مسجد بماند که بتوان بر آن عرفا اسم اعتکاف و اقامت اطلاق کرد. اما شافعی مستحب می‌داند که برای خروج از خلاف علما حداقل یک روز اعتکاف کند. اما این که در مسجد بماند برای این است که منقول از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و یارانش و همسران او چنین است. و برای این که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «لَا اِعتِکافَ إِلاَّ فِی مَسْجِدِ جَماعَةٍ». (أخرجه ابن أبی شیبة وسعید بن منصور من حدیث حذیفه).

«اعتکاف نیست مگر در مسجدی که در آن نماز جماعت برگزار می‌گردد».

سوم: خود معتکف و اعتکاف کننده است که باید مسلمان و عاقل و پاک از حیض و نفاس و جنابت باشد.

چهارم: جای اعتکاف است که شرط است مسجد باشد. به دلیل حدیثی که گفته شد، و مسجد جامع بهتر است از دیگر مساجد تا مجبور نباشد برای نماز جمعه برون رود، و چون جماعت در آن بیشتر است و مردمان بیشتر بدانجا رفت و آمد می‌کنند. و زهری آن را شرط دانسته. و شافعی نیز در قول قدیم به آن اشاره کرده است.

اعتکاف نذری

اعتکاف تقرب به خدا است پس هر کس بر خود اعتکاف نذر کند صحیح است و واجب است که به نذرش وفا کند. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَنْ نَذَرَ أَن یُطِیعَ اللهَ فَلیُطِعْـهُ وَمَنْ نَذَرَ أَن یَعْصِیَهُ فَلَا یَعْصِهِ».

«هرکس نذر کند که خدای را اطاعت کند باید به آن وفا کند و اطاعت را انجام دهد و هرکس نذر کند که خدای را عصیان و نافرمانی کند به آن وفا نکند و آن را انجام ندهد». (به روایت احمد در مسند و به روایت بخاری).

و چون ثابت شده است که عمر بن خطاب  رضی الله عنه  از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال نمود و گفت: «من در زمان جاهلیت نذر کرده بودم که شبی در مسجد الحرام اعتکاف کنم» پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «به نذرت وفا کن» (متفق علیه اصحاب صحاح است). پس اگر کسی نذر کرد که ده روز اعتکاف کند باید به آن وفا کند خواه نذر کرده باشد که پیوسته یا گسسته اعتکاف کند و حق ندارد از مسجد بیرون رود مگر به عذری و این عذر چند نوع دارد:

1-    بیرون رفتن برای قضای حاجت، یعنی برای ادرار و مدفوع و غسل به علت محتلم شدن که قطعا ضرر ندارد.

2-    برای رفع گرسنگی که بیرون رفتن برای غذا خوردن جایز است. چنانچه تشنه شد و در مسجد آب بود حق ندارد بیرون رود، و فرق بین آب خوردن و غذا خوردن آن است که انسان اصولا از غذا خوردن در مسجد شرم دارد به خلاف آب نوشیدن. بیرون رفتن برای عیادت مریض و بیمار جایز نیست، و همچنین برای نماز میت. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم :

«کانَ یَمُـرُّ بِالمریضِ وَهُوَ مُعْتَـکِفٌ فَیَمُرُّ کَما هَوَ وَلَا یَعْرُجُ یَسْأَلُ عَنهُ» (رواه أبوداود).

«در حال اعتکاف از کنار بیمار می‌گذشت و به طرف او متمایل نمی‌شد که از او عیادت کند».

و او از عایشه  رضی الله عنها  نیز نقل کرده است که گفت: «سنت برای معتکف آن است که از بیمار عیادت نکند و در تشییع جنازه حاضر نشود، و با زن تماس نگیرد، و با وی نزدیکی و مباشرت نکند، و جز برای نیازهای ضروری و ناچاری از مسجد بیرون نیاید».

3-    هرگاه زن قاعده شد بر وی لازم است که از مسجد بیرون آید. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«لا أُحِلُّ المَسجِدَ لِحائِـضٍ وَلا جُنُبٍ».

«من مسجد را برای کسی که در حیض باشد یا جنابت داشته باشد حلال نمی‌دانم».

4-    بیماری که با اقامت در مسجد مشقت ایجاد کند، چون نیاز به رختخواب و رفت و آمد طبیب دارد، پس برای وی مباح است که از مسجد بیرون رود و پیوستگی اعتکافش گسسته نمی‌شود. ولی اگر برای نماز جمعه بیرون رفت اعتکافش باطل می‌شود، چون می‌توانست در مسجد جامع اعتکاف کند و همچنین اگر خوف فوت شدن حج را داشته باشد اعتکافش باطل می‌شود، و چنانچه جماع و نزدیکی کند اعتکافش باطل می‌شود چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ [البقرة: 187].

«در حال اعتکاف در مساجد با زنانتان مباشرت و خلوت نکنید».

چنانچه با دست زدن مباشرت کرد یا از روی شهوت بوسید و انزال منی شد اعتکافش باطل می‌شود.




[1]- مد: پیمانه ای است قدیمی که مورد اختلاف فقها واقع شده علمای شافعی آن را با نیم قدح مصری برابر دانسته و مالکیه آن را برابر با یک رطل و یک سوم رطل اهل حجاز و دو رطل عراقی می دانند. المعجم الوسیط. دهخدا گوید: پیمانه یک منی که در آن اختلاف است: 602 / 386 گرام و 897 / 390 گرام و 563 /412 گرام و 858 /416 گرام و 562 /618 گرام و به نزد شیعه 202 مثقال 883 / 694 گرام و به نزد حنبلی 204 و سه ربع مثقال 883/694 گرام و رطل را از 90 مثقال تا 91 مثقال گرفته‌اند.

[2]- چون احسان حداقلش یک به ده است پس ماه رمضان خود به جای ده ماه و شش روز شوال به جای دوماه است که یک سال می شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...