توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مهر ۲۴, شنبه

کتاب نماز

 


كِتَابُ الصَّلاةِ

يُشتَرَطُ لِفَرضِيَّتِهَا ثَلَاثَةُ أَشيَاءَ: اَلإِسلَامُ وَالبُلُوغُ وَالعَقلُ.

وَ تُؤمَرُ بِهَا الأَولَادُ لِسَبعِ سِنِينَ وَ تُضرَبُ عَلَيهَا لِعَشرٍ بِيَدٍ لَا بِخَشَبَةٍ.

وَ أَسبَابُهَا: أَوقَاتُهَا؛ وَ تَجِبُ بِأَوَّلِ الوَقتِ وُجُوبًا مُوَسِّعًا.

وَالأَوقَاتُ خَمسَةٌ: وَقتُ الصُّبحِ: مِن طُلُوعِ الفَجرِ الصَّادِقِ اِلَی قُبَيلِ طُلُوعِ الشَّمسِ؛ وَ وَقتُ الظُّهرِ: مِن زَوَالِ الشَّمسِ اِلَی أَن يَّصِيرَ ظِلُّ كُلِّ شَيءٍ مِثلَيهِ أَو مِثلَه سِوَی ظِلِّ الاِستِوَاءِ؛ وَاختَارَ الثَّانِيَ، الطَّحَاوِيُّ وَ هُوَ قَولُ الصَّاحِبَينِ. وَ وَقتُ العَصرِ: مِن اِبتِدَاءِ الزِّيَادَة عَلَی المِثلِ أَوِ المِثلَينِ اِلَی غُرُوبِ الشَّمسِ؛ وَ المَغرِبُ: مِنهُ اِلَی غُرُوبِ الشَّفَقِ الاَحمَرِ عَلَی المُفتَی بِه؛ وَالعِشَاءُ وَالوِترُ: مِنهُ اِلَی الصُّبحِ. وَ لَا يُقَدَّمُ الوِترَ عَلَی العِشَاءِ لِلتَّرتِيبِ اللّازِمِ. وَ مَن لَم يَجِد وَقتُهُمَا، لَم يَجِبَا عَلَيهِ؛ وَ لَا يَجمَعُ بَينَ فَرضَينِ فِي وَقتٍ بِعُذرٍ إِلَّا فِي عَرَفَةَ لِلحَاجِّ بِشَرطِ الإِمَامِ الأَعظَمِ وَ الإِحرَامِ، فَيَجمَعُ بَينَ الظُّهرِ وَ العَصرِ جَمعَ تَقدِيمٍ وَ يَجمَعُ بَينَ المَغرِبِ وَالعِشَاءَ بِمُزدَلِفَةَ؛ وَ لَم تَجُزِ المَغرِبُ فِي طَرِيقِ مُزدَلِفَةَ.

وَ يَستَحِبُّ الإِسفَارُ بِالفَجرِ لِلرِّجَالِ وَالإِبرَادُ بِالظُّهرِ فِي الصَّيفِ وَ تَعجِيلُهُ فِي الشِّتَاءِ إِلَّا فِي يَومِ غَيمٍ، فَيُؤَخِّرُ فِيهِ؛ وَ تَأخِيرُ العَصرِ مَا لَم تَتَغَيَّرِ الشَّمسُ وَ تَعجِيلُهُ فِي يَومِ الغَيمِ وَ تَعجِيلُ المَغرِبِ إِلَّا فِي يَومٍ غَيمٍ فَتُؤَخَّر فِيهِ؛ وَ تَأخِيرُ العِشَاءِ اِلَی ثُلُثِ اللَّيلِ وَ تَعجِيلُه فِي الغَيمِ؛ وَ تَأخِيرُ الوِترِ اِلَی آخِرِ اللَّيلِ لِمَن يَثِقُ بِالاِنتِبَاهِ.


کتاب نماز

 [واژه‌ی «صلاة» در زبان عربی، به معنای «دعای خیر» است؛ چون خداوند می‌فرماید: ﴿وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ [التوبة: 103] «ای محمد! برای آنان دعای خیر کن».

و در اصطلاح شرع، واژه‌ی «صلاة» عبارت است از: مجموعه‌ای از گفتارها و کردارها که با «الله اکبر» شروع و با سلام دادن، خاتمه می‌یابد.

و دلیل واجب بودن نماز، قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت است؛ پس هر کس، واجب بودن نماز را منکر گردد و یا بدان استهزاء و تمسخر نماید، کافر و مرتد می‌باشد.

خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ [البقرة: 110] «نماز را برپای دارید».

و احادیث نبوی نیز مانند آیات قرآن، درباره‌ی وجوب نماز خیلی زیادند؛ از جمله: انس بن مالک رضی الله عنه  گوید: «فُرِضَتْ عَلَي النَّبِيِِّ  صل الله علیه و آله و سلم  لَيْلَةَ اُسْرِيَ بِهِ خَمْسِيْنَ؛ ثُمَّ نُقِصَتْ حَتّٰي جُعِلَتْ خَمْساً؛ ثُمَّ نُوْدِيَ يٰا مُحَمَّدُ! اِنَّهُ لٰايُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ اِنَّ لَكَ بِهٰذِهِ الْخَمْسِ خَمْسِيْنَ» (بخاری و مسلم)؛ «در شب اسراء، پنجاه نماز بر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرض شد؛ سپس از آن کم شد تا به پنج نماز رسید؛ آنگاه ندا آمد که ای محمد! دیگر گفته‌ی من تغییر داده نمی‌شود و با این پنج نماز، برای تو اجر پنجاه نماز هست».

از طلحة بن عبید الله رضی الله عنه  روایت است: یک نفر بادیه‌نشین با موی ژولیده نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: ای پیامبر خدا! به من بگو: خداوند چه نمازهایی را بر من فرض کرده است. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اَلصَّلَوٰاتُ الْخَمْسُ اِلّٰا اَنْ تَطَوَّعَ شَيْئاً» ؛ «نمازهای پنج‌گانه بر تو واجب است؛ جز آن، می‌توانی نفل بخوانی». (بخاری و مسلم).

و عبدالله بن عمر رضی الله عنهما  گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بُني الْاِسْلٰامُ عَليٰ خَمْسٍ: شَهٰادَةِ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا الله وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَّسُوْلُ اللهِ، وَ اِقٰامِ الصَّلٰاةِ وَ اِيْتٰاءِ الزَّ کٰاةِ وَ حَجِّ الْبَيْتِ وَ صَوْمِ رَمَضٰانَ» (بخاری و مسلم)؛ «اسلام، بر پنج پایه بنا شده است؛ شهادتین (گواهی دادن به این که معبود بر حقی جز الله نیست و محمد  صل الله علیه و آله و سلم  فرستاده‌ی اوست)؛ اقامه‌ی نماز؛ دادن زکات، حج خانه‌ی خدا و روزه‌ی ماه رمضان».

و مسلمانان نیز اجماع دارند بر این که اگر کسی، فرضیت نماز را انکار کند، کافر شده و از دایره‌ی اسلام خارج می‌شود؛ امّا درباره‌ی کسی که با وجود اعتقاد به وجوب نماز، آن را ترک کند، اختلا‌ف‌ نظر دارند، و سبب اختلاف هم، احادیثی است که از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  ثابت شده و در آن‌ها تارک نماز، کافر نامیده شده بدون این که بین کسی که نماز را از روی انکار ترک کرده و کسی که از روی سهل انگاری، نماز را ترک نموده، تفاوت قائل شده باشد.

جابر رضی الله عنه  گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «اِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَ بَيْنَ الشِّرْكِ وَ الْکُفْرِ تَرْكُ الصَّلٰاةِ» (مسلم، ترمذی و ابن ماجه)؛ «به راستی، مشخّصه‌ی بین ما و کفّار و مشرکان، نماز است؛ هر کس آن را ترک کند، کافر می‌شود».

و قول راجح این است که منظور از کفری که در این احادیث آمده است، کفر صغری است که انسان را از دایره‌ی اسلام خارج نمی‌کند؛ و این ترجیح، به دلیل جمع بین این احادیث و احادیث دیگر است؛ و همین قول امام ابوحنیفه می‌باشد.

امام ابوحنیفه رحمه الله  گوید: فردی که از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی، نماز را ترک می‌کند، فاسق است و واجب است که او را تأدیب و تعزیر کرد؛ و باید او را به حدّی زد تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز نپردازد؛ در زندان باقی بماند؛ و حکم تارک روزه نیز به همین منوال است.

ولی اگر نماز نخواندن وی به خاطر انکار وجوب آن، یا سبک و خوار شمردن آن، یا به مسخره گرفتن حرمت ترک آن باشد، چنین کسی به اجماع مسلمانان، کافرِ مرتد است.]

[شرط‌های فرضیت نماز:]

برای فرضیت نماز، سه چیز شرط می‌باشد که عبارتند از:

* اسلام [مسلمان بودن؛ پس بر کسی که کافر اصلی است - نه مرتد - نماز خواندن مطالبه نمی‌شود؛ چون در حال کفر، نماز خواندن صحیح نیست؛ زیرا نماز، عبادت و تقرّب به خدا است و او اهل آن نیست، و در همه‌ی فروع شریعت چنین است؛ و امّا مرتد، بدون خلاف، وجوب نماز متوجه او می‌شود؛ چون با مسلمان شدن، این وجوب بر او لازم خواهد شد و با مرتد شدن، از او ساقط نمی‌شود؛ همان‌گونه که اگر کسی به مالی اقرار کرد که بر ذمّه‌ی او می‌باشد؛ سپس مرتد شد؛ این اقرار از او ساقط نمی‌شود.]

* به حدّ بلوغ رسیدن.

* عقل داشتن. [پس نماز بر کودک و کسی که عقلش زایل شده باشد، فرض نیست؛ زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلٰاثٍ؛ عَنِ النّٰائِمِ حَتّٰي يَسْتَيْقِظَ وَ عَنِ الصَّبِيِّ حَتّٰي يَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُوِن حَتّٰي يَعْقِلَ» (ابوداود و ترمذی)؛ «از سه فرد، قلم تکلیف برداشته شده است: کسی که به خواب رفته است تا آن که بیدار گردد؛ و از کودک تا آنگاه که به سنّ بلوغ و احتلام برسد؛ و از دیوانه تا عاقل گردد و عقلش برگردد».

ناگفته نماند که پاک بودن از حیض و نفاس نیز از زمره‌ی شرط‌های فرضیت نماز می‌باشد؛ از این رو، نماز بر زن حائض و نفساء در حال حیض و نفاس، فرض نیست؛ بلکه حرام است؛ زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید:

«اِذٰا اَقْبَلَتِ الْحِيْضَةُ فَدَعِيْ اَلصَّلٰاةَ...» (مسلم)؛ «هرگاه حالت حیض به تو روی آورد، پس - تا هنگام پاک شدن - نماز را ترک کن...». و نفاس هم، حکم حیض را دارد.]

و فرزندان [مسلمان]، در هفت سالگی، به گزاردن نماز فرمان داده می‌شوند و در ده سالگی [اگر چنان‌چه فرمان پدر و مادر را در خواندن نماز اطاعت نکردند،] به خاطر ترک نماز، با دست - نه با چوب - زده می‌شوند [تا آن که بر ادای نمازها در اوقات آن‌ها - پیش از آن که بر آن‌ها فرض گردد - عادت کنند.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «مُرُوْا اَوْلٰادَکُمْ بِالصَّلٰاةِ وَ هُمْ اَبْنٰاءُ سَبْعَ سِنِيْنَ، وَ اضْرِبُوْهُمْ عَلَيْهٰا وَ هُمْ اَبْنٰاءُ عَشْرَ سِنِيْنَ؛ وَ فَرِّقُوْا بَيْنَهُمْ فِي الْمَضٰاجِعِ» (ابوداود)؛ «در هفت سالگی، فرزندانتان را به نماز خواندن فرمان دهید؛ و در ده سالگی، اگر چنان‌چه فرمان شما را در خواندن نماز اطاعت نکردند، آنان را بزنید و در ده سالگی، جای خوابشان را از هم جدا کنید».

و بر پدر و مادر، لازم و ضروری است که پیوسته فرزندان خویش را به گزاردن نماز، فرمان دهند؛ زیرا خداوند در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَاۖ [طه: 132] «خانواده‌ی خود را به گزاردن نماز دستور بده (چرا که نماز مایه‌ی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است) و خود نیز بر اقامه‌ی آن ثابت و ماندگار باش».]

[اسباب نماز:]

اسباب نماز، همان اوقات نماز است؛ و نماز در اوّلِ وقتِ [هر نماز]، واجب می‌گردد؛ البته وجوبی گسترده و وسیع شده؛ [یعنی تا آخر وقت نیز می‌تواند نماز همان وقت خویش را ادا نماید.]

[اوقات نمازهای پنج‌گانه:]

شناختن اوقات نماز، مهمترین کار است برای نماز؛ چون با فرارسیدن وقت نماز است که نماز واجب می‌گردد و با گذشتن وقت نماز است که نماز فوت می‌شود؛ و دلیل تعیین اوقات نمازهای پنج‌گانه، قرآن کریم و سنّت شریف نبوی و اجماع اُمّت اسلامی است؛ خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣ [النساء: 103] «بی‌گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است».

و در مورد تعیین اوقات و تعداد نمازهای فرض می‌فرماید: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِينَ تُمۡسُونَ وَحِينَ تُصۡبِحُونَ١٧ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِيّٗا وَحِينَ تُظۡهِرُونَ١٨ [الروم: 17-18] «پس به تنزیه خدا (از هر عیب و نقصی و چیزهایی که لایق جلال و کمال او نیست) سحرگاهان و شامگاهان (و همه‌ی اوقات و اَوان) بپردازید. و در آسمان‌ها و زمین (و در همه‌ی اوقات به ویژه) عصرگاهان و زمانی که به دم ظهر رسیده‌اید، خدای را حمد و ستایش کنید».

ابن عباس رضی الله عنهما  گوید: در آیه‌ی فوق، مراد از «حِيْنَ تُمْسُوْنَ»: نماز مغرب و عشاء؛ و از «حِيْنَ تُصْبِحُوْنَ»: نماز صبح؛ و از «عشاء»: نماز عصر؛ و از «حِيْنَ تُظْهِرُوْنَ»: نماز ظهر می‌باشد.

و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نیز فرمودند:

«اَمَّنِيْ جِبْرِئِيْلُ عِنْدَ الْبَيْتِ مَرَّتَيْنِ، فَصَلّٰي بِيَ الظُّهْرَ حِيْنَ زٰالَتِ الشَّمْسُ وَ کٰانَ الْفَيْيءُ قَدْرَ شِرٰاكِ النَّعْلِ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْعَصْرَ حِيْنَ کٰانَ ظِلُّهُ مِثْلُهُ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْمَغْرِبَ حِيْنَ اَفْطَرَ الصّٰائِمُ وَ صَلّٰي بِيَ الْعِشٰاءَ حِيْنَ غٰابَ الشَّفَقُ الْاَحْمَرُ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْفَجْرَ حِيْنَ حَرُمَ الطَّعٰامُ وَ الشَّرٰابُ لِلصّٰائِمِ. فَلَمّٰا کٰانَ الْغَدُ صَلّٰي بِيَ الظُّهْرَ حِيْنَ کٰانَ ظِلُّهُ مِثْلُهُ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْعَصْرَ حِيْنَ کٰانَ ظِلُّهُ مِثْلُهُ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْمَغْرِبَ حِيْنَ اَفْطَرَ الصّٰائِمُ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْعِشٰاءَ اِليٰ ثُلثِ اللَّيْلِ الْاَوَّلِ؛ وَ صَلّٰي بِيَ الْفَجْرَ بِاِسْفٰارٍ. ثُمَّ الْتَفَتَ اِلَيَّ وَ قٰالَ: يٰا مُحَمَّدُ! هٰذا وَقْتُ الْاَنْبِيٰاءِ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْوَقْتُ مٰا بَيْنَ هٰذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ» (ابوداود و ترمذی).

«جبرئیل علیه السلام  دو بار نزد خانه‌ی کعبه به امامت من ایستاد و پشت سر او نماز را خواندم؛ نماز ظهر را وقتی برایم خواند که خورشید از خطّ استوا زوال کرده و سایه به اندازه‌ی بندکفش بود؛ و وقتی نماز عصر را برایم خواند که سایه‌ی هر چیزی به اندازه‌ی خودش بود؛ و نماز مغرب را وقتی برایم خواند که روزه‌دار افطار می‌کند و روزه‌اش را می‌گشاید؛ و وقتی نماز عشاء را برایم خواند که شَفَق اَحْمر و سرخی کناره‌ی آسمان، ناپدید شده بود؛ و نماز بامداد را وقتی برایم خواند که خوردن و نوشیدن بر روزه‌دار حرام می‌شود؛ و چون فردا آمد، نماز ظهر را وقتی برایم خواند که سایه‌ی هر چیزی به اندازه‌ی خودش بود؛ و نماز عصر را وقتی برایم خواند که سایه‌ی هر چیزی به اندازه‌ی دو برابر خودش بود؛ و نماز مغرب را وقتی برایم خواند که روزه‌دار افطار می‌کند؛ و نماز عشاء را وقتی برایم خواند که یک سوم اوّل شب گذشته بود؛ و هنگامی نماز صبح را برایم خواند که هوا به خوبی روشن شده بود؛ سپس به من نگریست و گفت: ای محمد  صل الله علیه و آله و سلم ! این است وقت نیایش و نماز پیامبران پیش از تو و اوقات نماز تو بین اوقات این دو روز قرار دارد که برایت نماز خواندم».]

وقت‌های [نمازهای فرض]، پنج وقت است که عبارتند از:

* وقت نماز صبح: اول وقت نماز صبح، از هنگام طلوع صبح صادق [فجر ثانی] شروع می‌شود و تا پیش از طلوع آفتاب ادامه می‌یابد.

* وقت نماز ظهر: اول وقت نماز ظهر، پس از زوال خورشید [مایل شدن خورشید از میانه‌ی آسمان به سمت مغرب] است؛ تا آنگاه که سایه‌ی هر چیز، دو برابر خودش و یا به اندازه‌ی خودش شود؛ البته بدون در نظر گرفتن سایه‌ی زوال. و علامه طحاوی رحمه الله ، قول دوم را اختیار کرده که نظریه‌ی امام ابویوسف رحمه الله  و امام محمد رحمه الله  می‌باشد. [به هر حال، اول وقت نماز ظهر، پس از زوال خورشید است و در تعیین آخر وقت نماز ظهر، اختلاف است:‌ امام ابوحنیفه رحمه الله  بر این باور است که آخر وقت ظهر، هنگامی است که سایه‌ی هر چیز، دو برابر خودش شود؛ البته بدون سایه‌ی زوال . و فتوا نیز به قول امام ابوحنیفه رحمه الله  است و صاحب‌نظران متأخر احناف نیز بدان عمل می‌کنند.

و امام ابویوسف رحمه الله  و امام محمد رحمه الله  بر این اعتقادند که: آخر وقت نمازظهر، هنگامی است که سایه‌ی هر چیز، به اندازه‌ی خودش گردد؛ البته بدون در نظر گرفتن سایه‌ی زوال. و امام طحاوی، این رأی را ترجیح داده است.]

* وقت نماز عصر: اول وقت نماز عصر، پس از گذشتن وقت ظهر - [از نظرگاه امام ابویوسف و امام محمد:] وقتی که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش گردد؛ [و از دیدگاه امام ابوحنیفه:] هنگامی که سایه‌ی هر چیز دو برابرش شود - شروع می‌شود و تا غروب خورشید ادامه دارد؛ [زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «وَقْتُ الْعَصْرِ مٰا لَمْ تَغْرُبِ الشَّمْسُ» (مسلم)؛ «وقت نماز عصر، تا زمانی است که خورشید غروب نکرده باشد».]

* وقت نماز مغرب: وقت آن، از غروب خورشید شروع می‌شود و تا پنهان شدن شَفَق سرخ رنگ، ادامه دارد. و فتوا نیز بر آن است؛ [زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «وَقْتُ الْمَغْرِبِ اِذٰا غٰابَتِ الشَّمْسُ مٰا لَمْ يَسْقُطِ الشَّفَقُ» (مسلم)؛ «وقت نماز مغرب، هنگامی است که خورشید غروب کرده، تا وقتی که شَفَق سرخ رنگ، ناپدید نشده است».

و از بریده رضی الله عنه  روایت شده است که: یکی درباره‌ی اوقات نماز از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سؤال کرد که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دو روز با وی نماز خواند. نماز مغرب را در روز اول، وقتی خواند که خورشید غروب کرده بود و روز دوم، وقتی نماز مغرب را خواند که هنوز شفق احمر ناپدید نشده بود. سپس فرمود: کجاست آن کس که از وقت نماز پرسش می‌کرد؟ آن مرد گفت: منم ای فرستاده‌ی خدا! پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «وقت نماز شما مابین آن دو وقت است که دیدید». (مسلم)

و در مورد «شفق» می‌توان چنین گفت: اگر چنان‌چه پس از غروب خورشید، به سمت مغرب نگاه کنی، سرخی‌یی را در کرانه‌ی افق مشاهده خواهی کرد که در حدود چهل دقیقه یا اندکی بیشتر، در افق باقی می‌ماند؛ و این سرخی پس از غروب خورشید، آرام آرام و به تدریج کاهش می‌یابد و از سرخی آن، کاسته می‌شود؛ و هنگامی که آن سرخی از بین رفت، به دنبال آن سفیدی‌یی در کرانه‌ی افق ظاهر و هویدا می‌گردد.

 و واژه‌ی «شفق»، هم به آن «سرخی پس از غروب خورشید» اطلاق می‌گردد و هم به آن «سفیدی‌یی که به دنبال سرخی» ظاهر و هویدا می‌گردد.

امام ابوحنیفه رحمه الله  بر این باور است که: «شفق»، همان «سفیدی‌یی است که به دنبال سرخی ظاهر می‌گردد»؛ از این رو، از دیدگاه ایشان، هرگاه آن «سفیدی» ناپدید گشت، وقت مغرب، خارج و وقت عشاء، داخل می‌شود.

و امام ابویوسف رحمه الله  و امام محمد رحمه الله  بر این باورند که: «شفق»، همان «سرخی» است؛ از این رو از دیدگاه و منظر این دو بزرگوار، هرگاه آن سرخی ناپید شد، وقت مغرب خارج و وقت عشاء داخل می‌شود.]

* وقت نماز عشاء و وتر: اول وقت نماز عشاء و وتر، از هنگام پنهان شدن شفق آغاز می‌گردد و تا طلوع صبح صادق ادامه می‌یابد. و گزاردن نماز وتر، پیش از گزاردن نماز فرض عشاء، درست نیست؛ زیرا لازم است تا ترتیب میان فرض عشاء و وتر مراعات گردد؛ [از این رو، نخست باید فرض عشاء ادا گردد و پس از آن، نماز وتر گزارده شود.]

و کسی که وقت نماز فرض عشاء و وتر واجب را نمی‌یابد، در آن صورت بر وی گزاردن آن‌ها واجب نمی‌باشد؛ [زیرا سبب نماز - یعنی وقت آن‌ها - وجود ندارد]؛ و نباید دو نماز فرض را در یک وقت، با همدیگر جمع نماید، [خواه] جمع کردن از روی عذر باشد [یا بدون عذر؛] و تنها شخص حاجی می‌تواند نمازهای ظهر و عصر را در عرفه [همراه با امام و با یک اذان و دو اقامه] در وقت ظهر [جمع تقدیم] ادا نماید؛ و نیز می‌تواند نمازهای مغرب و عشاء را در مزدلفه [در وقت عشاء - جمع تأخیر - و با یک اذان و یک اقامه] جمع نماید؛ البته با دو شرط:

الف) [به امامت و پیشنمازی] امام و پیشوای بزرگ [یا جانشین وی، نمازها را جمع نماید.]

ب) در حالت اِحرام باشد.

و جایز نیست که نماز مغرب، در طی مسیر مزدلفه خوانده شود؛ [از این رو، اگر چنان‌چه فردی از حاجیان، نماز مغرب خویش را در مسیر مزدلفه گزارد؛ در آن صورت نمازش درست نیست؛ و بر وی لازم است که آن را اعاده نماید.]

و در مورد اوقات نماز، انجام این کارها، مستحب و پسندیده می‌باشد:

* برای مردان مستحب است که نماز صبح، هنگامی گزارده شود که هوا قدری روشن شده است؛ [زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «اَسْفِرُوْا بِالْفَجْرِ، فَاِنَّهُ اَعْظَمُ لِلْاَجْرِ» (ترمذی و مسند امام ابوحنیفه)؛ «نماز بامداد را هنگامی بگزارید که هوا قدری روشن شده است؛ زیرا این کار پاداش بزرگی را به دنبال دارد».

و این وقت مستحب در نماز، این طور است که وقتی هوا قدری روشن شد، نماز را شروع کند و نماز خویش را با قرائت مسنون بگزارد و نماز را در وقتی به پایان برساند که اگر احیاناً نمازش فاسد شد، این اندازه وقت داشته باشد که نماز خویش را با طهارت و قرائت مسنون، اعاده نماید؛ و برای فرد نمازگزار درست نیست که نماز صبح را به اندازه‌ای به تأخیر اندازد که در طلوع خورشید به شک و تردید افتد.

و از این قاعده، نماز صبحی که حاجیان در مزدلفه می‌گزارند، مستثنا می‌شود؛ زیرا مستحب است که نماز صبح در مزدلفه، در تاریکی خوانده شود.]

* مستحب است که در تابستان، نماز ظهر [به آخر وقت آن، که] هوا اندکی سرد گردد، به تأخیر انداخته شود؛ [زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «اِذَا اشْتَدَّ الْحَرُّ فَاَبْرِدُوْا بِالصَّلٰاةِ فَاِنَّ شِدَّةَ الْحَرِّ مِنْ فَيْحِ جَهَنَّمَ» (بخاری و مسلم)؛ «هنگام شدت گرما، نماز را تا وقت خنک شدن هوا به تأخیر بیاندازید؛ چون شدت گرما، از حرارت جهنّم است».]

* در زمستان، عدم تأخیر نماز ظهر مستحب است؛ [یعنی بهتر است که نماز ظهر در زمستان، در اول وقت گزارده شود، [مگر آن که روز ابری باشد که در آن صورت، نماز ظهر در زمستان، با تأخیر، گزارده می‌شود، [تا بدین ترتیب بر زوال خورشید، یقین حاصل شود.]

* به تأخیر انداختن نماز عصر [چه در زمستان و چه در تابستان] مستحب است؛ البته مشروط بر آن که رنگ خورشید تغییر نکرده باشد. [و تغییر رنگ خورشید: چنین است که اگر به سوی خورشید نگاه کنی، با مشاهده‌ی آن، چشمانت را شعله و حرارت آن نزند.

و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مورد کسی که نماز عصر را تا وقت زرد شدن خورشید به تأخیر می‌اندازد، می‌فرماید: «تِلْكَ صَلٰاةُ الْمُنٰافِقِ؛ يَجْلِسُ وَ يَرْقُبُ الشَّمْسَ حَتّٰي اِذٰا کٰانَتْ بَيْنَ قَرْنَيِ الشَّيْطٰانِ قٰامَ فَنَقَرَهٰا اَرْبَعًا لٰايَذْکُرُ اللهَ اِلّٰا قَلِيْلاً» (مسلم، ابوداود، ترمذی و نسایی)؛ «این، نماز منافق است که می‌نشیند و منتظر می‌ماند تا خورشید بین دو شاخ شیطان قرار بگیرد؛ آنگاه بلند می‌شود و چهار رکعت نماز را (مانند مرغی که به زمین نوک می‌زند)، تند و سریع می‌خواند و در آن، یادی از خدا نمی‌کند مگر اندک».]

* زود گزاردن نماز عصر در روزهای ابری مستحب می‌باشد.

* زود گزاردن نماز مغرب [چه در زمستان و چه در تابستان] مستحب می‌باشد؛ [زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «لٰاتَزٰالُ اُمَّتِيْ بِخَيْرٍ اَوْ عَلَي الْفِطْرَةِ مٰا لَمْ يُؤَخِّرُوا الْمَغْرِبَ حَتّٰي تَشْتَبِكَ النُّجُوْمُ» (ابوداود)؛ «امّت من تا وقتی که نماز مغرب را تا موقع ظاهر شدن ستارگان به تأخیر نیانداخته‌اند، همواره بر خیر - یا فطرت دینی و دین حنیف - هستند».

و سلمة بن اکوع رضی الله عنه  گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  کٰانَ يُصَلِّي الْمَغْرِبَ اِذٰا غَرُبَتِ الشَّمْسُ وَ تَوٰارَتْ بِالْحِجٰابِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نماز مغرب را همین که خورشید غروب می‌کرد و پنهان می‌شد، می‌خواند».]

و تنها در روزهای ابری، نماز مغرب، با تأخیر گزارده می‌شود؛ [تا بدین ترتیب به غروب خورشید، یقین کرده شود.]

* و به تأخیر انداختن نماز عشاء تا سپری شدن یک سوم از شب، مستحب است. [عایشه رضی الله عنها  گوید: «اِعْتَمُّ النَّبِيُّ  صل الله علیه و آله و سلم  ذٰاتَ لَيْلَةٍ حَتّٰي ذَهَبَ عٰامَّةُ اللَّيْلِ وَ حتّٰي نٰامَ اَهْلُ الْمَسْجِدِ؛‌ ثُمَّ خَرَجَ فَصَلّٰي؛ فَقٰالَ: اِنَّه لَوَقْتُهٰا؛ لَوْلٰا اَنْ اَشُقَّ عَلٰي اُمَّتِيْ» (مسلم)؛ «شبی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  نماز عشاء را به تأخیر انداخت تا این که قسمت اعظم شب گذشت و اهل مسجد خوابیدند، سپس خارج شد؛ نماز را خواند و فرمود: اگر امّتم به سختی نمی‌افتاد، الان وقت آن (نماز عشاء) است».

و انس بن مالک رضی الله عنه  گوید: ‌«نَظَرْنَا النَّبِيَّ  صل الله علیه و آله و سلم  ذٰاتَ لَيْلَةٍ حَتّٰي کٰانَ شَطْرُ اللَّيْلِ يَبْلُغُهُ؛ فَجٰاءَ فَصَلّٰي لَنٰا ثُمَّ خَطَبَنٰا فَقٰالَ: اَلٰا اِنَّ النّٰاسَ قَدْ صَلُّوا ثُمَّ رَقَدُوْا؛ وَ اِنَّکُمْ لَمْ تَزٰالُوْا فِيْ صَلٰاةٍ مَا انْتَظَرْتُمُ الصَّلٰاةَ» (بخاری و مسلم)؛ «شبی آن قدر منتظر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  ماندیم تا این که نیمه شب فرارسید؛ آنگاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد و برای ما امامت کرد؛ پس از آن، برایمان خطبه‌ای خواند و فرمود: آگاه باشید که مردم نماز خوانده‌اند و خوابیده‌اند و شما از وقتی که منتظر نماز مانده‌اید، همواره در نماز بوده‌اید».]

* و زودگزاردن نماز عشاء در روزهای ابری مستحب است.

*و به تأخیر انداختن نماز وتر تا آخر شب، برای کسی که از بیدار شدن در آخر شب مطمئن است، مستحب می‌باشد؛ [از این رو، فرد مسلمانی که به گزاردن نماز تهجّد مأنوس است، در صورتی که به بیدار شدن خویش در آخر شب مطمئن است، برایش مستحب است که نماز وتر خویش را تا آخر شب به تأخیر بیاندازد؛ و کسی که به بیدار شدن خود در آخر شب اعتماد ندارد و بیم آن دارد که پیش از طلوع صبح صادق از خواب بیدار نشود، برای چنین فردی بهتر همان است که پیش از خواب، نماز وتر را بگزارد.

عایشه رضی الله عنها  گوید: «مِنْ کُلِّ اللَّيْلِ قَدْ اَوْتَرَ رَسُوْلُ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم ؛ مِنْ اَوَّلِ اللَّيْلِ وَ اَوْسَطِهِ وَ آخِرِهِ؛ فَانْتَهٰي وِتْرُهُ اِلَي السَّحَرِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در تمام شب وتر را خوانده است؛ در اول، وسط، و در آخر شب و وتر او به سحر منتهی می‌شد».

و برای کسی که بیم آن دارد که آخر شب بیدار نشود، مستحب است که وترش را در اول شب بخواند؛ همچنان‌که برای کسی که گمان می‌کند آخر شب بیدار می‌شود، تأخیر آن سنّت است؛ ابوقتاده رضی الله عنه  گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به ابوبکر رضی الله عنه  فرمود: «مَتٰي تُوْتِرُ؟»؛ «کی وتر می‌خوانی؟» گفت: قبل از آن که بخوابم. به عمر رضی الله عنه  فرمود: «مَتٰي تُوْتِرُ؟»؛ «چه وقت وتر می‌خوانی؟» گفت: می‌خوابم و بعد بلند می‌شوم و وتر می‌خوانم. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به ابوبکر رضی الله عنه  فرمود: «اَخَذْتَ بِالْحَزْمِ اَوْ بِالْوَثِيْقَةِ»؛ «محکم‌کاری و احتیاط کردی». و به عمر رضی الله عنه  فرمود: «اَخَذْتَ بِالْقُوَّةِ»؛ «کارت همراه با قدرت و نیرو بود». (ابوداود، ابن ماجه و صحیح ابن خزیمه).

و عایشه رضی الله عنها  گوید: «کٰانَ النَّبِيُّ  صل الله علیه و آله و سلم  يُصَلِّيْ وَ اَنَا رٰاقِدَةٌ مُّعْتَرِضَةٌ عَلٰي فِرٰاشِهِ، فَاِذٰا اَرٰادَ اَنْ يُّوْتِرَ اَيْقَظَنِيْ فَاَوْتَرْتُ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نماز می‌خواند، در حالی که من روی بسترش خوابیده بودم؛ وقتی می‌خواست نماز وتر بخواند مرا بیدار می‌کرد و من هم نماز وتر را می‌خواندم».]

فَصلٌ

ثَلاثَةُ أَوقَاتٍ لَا يَصِحُّ فِيهَا شَيءٌ مِنَ الفَرَائِضِ وَالوَاجِبَاتِ الَّتِي لَزِمَت فِي الذِّمَّةِ قَبلَ دُخُولِهَا: عِندَ طُلُوعِ الشَّمسِ اِلَی أَن تَرتَفِعَ؛ وَ عِندَ اِستِوَائِهَا اِلَی اَن تَزُولَ؛ وَ عِندَ اِصفِرَارِهَا اِلَی اَن تَغرُبَ. وَ يَصِحُّ أَدَاءُ مَا وَجَبَ فِيهَا مَعَ الكِرَاهَةِ كَجِنَازَةٍ حَضَرَت وَ سَجدَةِ آيَةٍ تُلِيَت فِيهَا؛ كَمَا صَحَّ عَصرُ اليَومِ عِندَ الغُرُوبِ مَعَ الكَرَاهَةِ

وَ الأَوقَاتُ الثَّلَاثَةُ، يَكرَهُ فِيهَا النَّافِلَةُ كِرَاهَةَ تَحرِيمٍ وَ لَو كَانَ لَهَا سَبَبٌ كَالمَنذُورِ وَ رَكعَتَيِ الطَّوَافِ

وَ يَكرَهُ التَّنَفُّلُ بَعدَ طُلُوعِ الفَجرِ بِأَكثَرَ مِن سُنَّتِه وَ بَعدَ صَلَاتِه وَ بَعدَ صَلَاةِ العَصرِ وَ قَبلَ صَلَاةِ المَغرِبِ وَ عِندَ خُرُوجِ الخَطِيبِ حَتَّی يَفرُغَ مِنَ الصَّلَاةِ وَ عِندَ الإِقَامَةِ إِلَّا سُنَّةَ الفَجرِ وَ قَبلَ العِيدِ وَ لَو فِي المَنزِلِ وَ بَعدَه فِي المَسجِدِ وَ بَينَ الجَمعَينِ فِي عَرَفَةَ وَ مُزدَلِفَةَ وَ عِندَ ضَيقِ وَقتِ المَكتُوبَةِ وَ مُدَافِعَةِ الأَخبَثَينِ وَ حُضُورِ طَعَامٍ تَتُوقُه نَفسُه وَ مَا يُشغِلُ البَالَ وَ يُخِلُّ بِالخُشُوعِ.

فصل: [پیرامون وقت‌هایی که گزاردن نماز در آن‌ها مکروه است]

سه وقت وجود دارند که در آن‌ها، نه خواندن فرائض [چه اداء و چه قضاء] درست است و نه خواندن نمازهای واجبی که پیش از فرارسیدن اوقات مکروه، بر ذمّه‌ی انسان لازم گردیده است؛ [همانند نماز وتر؛ نمازهای نذری؛ دو رکعت طواف؛ سجده‌ی تلاوت و نماز جنازه.]

و این سه وقت عبارتند از:

* هنگام طلوع خورشید تا آن که خورشید بالا آید.

* هنگامی که خورشید [در وقت نیمروز] در وسط آسمان قرار بگیرد [یعنی هنگام زوال خورشید]، تا آن که خورشید زوال پیدا نماید.

* هنگام زرد شدن خورشید، تا آن که خورشید غروب نماید. [و از این حکم، نماز عصر همان روز مستثنا است؛ زیرا که گزاردن نماز عصر، در هنگام زرد شدن خورشید نیز جواز دارد. و این موضوع در مورد کسی تحقّق پیدا می‌کند که نماز عصرِ همان روز خویش را تا هنگام زرد شدن خورشید نگزارده است؛ از این رو، این فرد، نماز عصر خویش را به جهت کراهیت وقت، ترک نکند، بلکه آن را بخواند و به خاطر به تأخیر انداختنش از خداوند بلندمرتبه، پوزش و آمرزش بخواهد؛ و باید به یاد داشت که به جز این نماز، گزاردن هیچ نمازی در این وقت روا نیست.

و عقبة بن عامر رضی الله عنه  در مورد اوقاتی که ادای نماز در آن‌ها نهی شده، گفته است: «ثَلٰاثُ سٰاعٰاتٍ کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  يَنْهٰانٰا اَنْ نُصَلِّيَ فِيْهِنَّ اَوْ اَنْ نُقْبِرَ فِيْهِنَّ مَوْتٰانٰا: حِيْنَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بٰازِغَةً حَتّٰي تَرْتَفِعَ؛ وَ حِيْنَ يَقُوْمُ قٰائِمُ الظَّهِيْرَةِ حَتّٰي تَمِيْلَ الشَّمْسُ، وَ حِيْنَ تَضَيَّفَ الشَّمْسُ لِلْغُرُوْبِ حَتّٰي تَغْرُبَ» (مسلم، ابن ماجه، ترمذی و نسایی)؛ «سه وقت است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  ما را از نماز خواندن یا دفن کردن مرده‌هایمان در آن اوقات، نهی کرده است: وقتی که تازه خورشید طلوع می‌کند تا آن که بلند شود؛ و وقتی که خورشید در وسط آسمان قرار می‌گیرد تا وقتی که مایل شود؛ و زمانی که خورشید در آستانه‌ی غروب باشد تا وقتی که غروب کند».

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  علّت نهی از نماز در این اوقات را در خطابش به عمروبن عبسه رضی الله عنه  بیان کرده و فرموده است:

«صَلِّ صَلٰاةَ الصُّبْحِ، ثُمَّ اقْصِرْ عَنِ الصَّلٰاةِ حَتّٰي تَطْلُعَ الشَّمْسُ حَتّٰي تَرْتَفِعَ؛ فَاِنَّهٰا تَطْلُعُ حِيْنَ تَطْلُعُ بَيْنَ قَرْنَيْ شَيْطٰانٍ؛ وَ حِيْنَئِذٍ يَسْجُدُ لَهَا الْکُفّٰارُ؛ ثُمَّ صَلِّ فَاِنَّ الصَّلٰاةَ مَشْهُوْدَةٌ مَحْضُوْرَةٌ، حَتّٰي يَسْتَقِلَّ الظِّلُّ بِالرُّمْحِ، ثُمَّ اقْصِرْ عَنِ الصَّلٰاةِ فَاِنَّهُ حِيْنَئِذٍ تَسْجُرُ جَهَنَّمُ؛ فَاِذٰا اَقْبَلَ الْفَيْءُ فَصَلِّ فَاِنَّ الصَّلٰاةَ مَشْهُوْدَةٌ مَحْضُوْرَةٌ حَتّٰي تُصَلِّي الْعَصْرَ، ثُمَّ اقْصِرْ عَنِ الصَّلٰاةِ حَتّٰي تَغْرُبَ الشَّمْسُ فَاِنَّهٰا تَغْرُبُ بَيْنَ قَرْنَيْ شَيْطٰانٍ وَ حِيْنَئِذٍ يَسْجُدُ لَهٰا الْکُفّٰارُ» (مسلم)؛ «نماز صبح را بخوان؛ سپس تا وقتی که خورشید طلوع می‌کند و بالا می‌آید نماز نخوان؛ چون خورشید بین دو شاخ شیطان طلوع می‌کند وکفّار برای آن سجده می‌برند؛ سپس نماز (ضُحی) بخوان چون فرشتگان شاهد و حاضر بر نماز هستند تا این که سایه‌ی نیزه به کمترین مقدار خود می‌رسد؛ آن وقت از خواندن نماز خودداری کن؛ چون در این وقت، آتش دوزخ شعله ور می‌شود. سپس وقتی که سایه مایل شد، نماز بخوان؛ چون فرشتگان، شاهد و حاضر بر نماز هستند. تا آن که نماز عصر را می‌خوانی و بعد از آن، از نماز خواندن خودداری کن تا وقتی که خورشید غروب کند؛ چون خورشید بین دو شاخ شیطان غروب می‌کند و در این زمان کفار برای آن سجده می‌برند».]

و ادا کردن آنچه که در این اوقات واجب گردیده، به همراه کراهیت صحیح است؛ مانند این که در این اوقات، جنازه‌ای حاضر گردد؛ [که در آن صورت، نماز خواندن بر آن جواز دارد امّا به همراه کراهیت.] و همانند آیه‌ی سجده‌ای که در این اوقات خوانده شده است [که در آن صورت برای تلاوت کننده، ادای سجده‌ی تلاوت به همراه کراهیت جواز دارد.] همچنان‌که گزاردن نماز عصرِ همان روز به هنگام غروب خورشید [زرد شدن خورشید] نیز به همراه کراهیت صحیح است؛ [یعنی گزاردن نماز عصرِ همان روز در هنگام زرد شدن خورشید، به همراه کراهیت جایز است؛ و این موضوع در مورد کسی تحقق پیدا می‌کند که نماز عصر همان روز خویش را تا هنگام زرد شدن خورشید نگزارد؛ از این رو، این فرد، نماز عصر خویش را به جهت کراهیت وقت، ترک نکند، بلکه آن را بخواند و به جهت به تأخیر انداختنش، از خداوند پوزش و آمرزش بخواهد.]

[ناگفته نماند که] گزاردن نمازهای نفل در این سه وقت، مکروه تحریمی است؛ اگر چه آن نماز نفل، دارای سبب نیز باشد؛ همچون نماز نذری، و دو رکعتِ نماز پس از طواف [؛ و دو رکعت پس از وضو (تحية الوضوء)؛ و دور رکعت تحیة المسجد؛ و نفل گزاردن در مکه‌ی مکرمه. از این رو، کسی که می‌خواهد نماز نذری یا دو رکعت نماز پس از طواف و یا‌... بگزارد، نمی‌تواند در این اوقات، آن‌ها را بخواند؛ بلکه باید صبر کند تا خورشید طلوع کند و به اندازه‌ی یک نیزه بلند شود و یا آفتاب غروب کند و یا وقت استواء به پایان برسد.]

[اوقاتی که خواندن نمازهای نفل، در آن‌ها مکروه است:]

گزاردن نماز نفل، در این وقت‌ها مکروه است:

* گزاردن بیشتر از دو رکعتِ نماز سنّت صبح، پس از طلوع صبح صادق؛ [زیرا یسار مولای ابن عمر رضی الله عنهما  گوید: «رَآنِيْ اِبْنُ عُمَرَ وَ اَنَا اُصَلِّيْ بَعْدَ طُلُوْعِ الْفَجْرِ. فَقٰالَ: يٰا يَسٰارُ! اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ  صل الله علیه و آله و سلم  خَرَجَ عَلَيْنٰا وَ نَحْنُ نُصَلِّيْ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ. فَقٰالَ: لِيُبَلِّغَ شٰاهِدُکُمْ غٰائِبَکُمْ؛ لٰاتُصَلُّوْا بَعْدَ الْفَجْرِ اِلّٰا سَجْدَتَيْنِ» (ابوداود و ابن ماجه)؛ «ابن عمر رضی الله عنهما  مرا دید که پس از طلوع صبح صادق نماز می‌خواندم. گفت: ای یسار! پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روزی بر ما وارد شد در حالی که در این وقت، نماز نفل می‌خواندیم. فرمود: حاضرانِ در اینجا، به غائبان برسانند که پس از طلوع صبح صادق، به جز دو رکعت، دیگر نمازی نیست»؛ و مراد نخواندن نفل است.]

* [گزاردن نماز نفل مستحب،] پس از ادای نماز فرض صبح [تا هنگامی که خورشید طلوع کند و به اندازه‌ی یک نیزه بلند شود.]

* [خواندن نماز نفل مستحب،] پس از ادای نماز عصر [تا هنگامی که خورشید غروب کند.]

* گزاردن نماز نفل، پیش از خواندن نماز مغرب. [پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سه بار فرمودند: «صَلُّوْا قَبْلَ صَلٰاةِ الْمَغْرِبِ»؛ «پیش از نماز مغرب، نماز بخوانید»؛ و در سوّمین بار فرمودند: «لِمَنْ شٰاءَ»؛ «برای کسی که می‌خواهد». و رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  این جمله‌ی اخیر را بدین جهت فرمودند تا مردم، نماز پیش از مغرب را سنّت نگردانند. این روایت را بخاری در کتاب «تهجّد» در باب «الصلاة قبل المغرب» نقل کرده است. و این حدیث به دو موضوع اشاره دارد: یکی مشروعیت نفل خواندن پیش از مغرب؛ و دیگری این که این نماز، سنّت مؤکده نیست.

و برخورد مردم درباره‌ی دو رکعتِ نماز پیش از مغرب، به دو صورت است: گروهی از مردم، این نماز را با اِلتزام و پایبندی می‌گزارند و هیچگاه آن را ترک نمی‌کنند؛ و هر کس دو رکعت نماز پیش از مغرب را نخواند، با نگاهی تند و خشن بدو می‌نگرند؛ رفتار این گروه از مردم، غلوّآمیز و خارج از دایره‌ی تعالیم و آموزه‌های اسلامی است؛ زیرا که اینگونه رفتار، بیانگر آن است که خواندن دو رکعت نماز پیش از مغرب، از زمره‌ی لوازم و ضروریات است که هیچگاه نباید ترک شود و حال آن که این رفتار، مخالف این فرموده‌ی رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  است که فرمودند: «برای کسی که می‌خواهد». و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  این جمله را بدین جهت فرمودند تا مردم، نماز پیش از مغرب را سنّت قرار ندهند.

و گروهی دیگر از مردم، بر این باورند که خواندن نماز نفل پیش از مغرب، به شدّت ممنوع و قدغن می‌باشد؛ از این رو، هیچگاه آن را نمی‌خوانند، و حال آن که برخی اوقات اتفاق می‌افتد که وقت کافی برای خواندن نماز پیش از مغرب وجود دارد؛ به ویژه در حرمین شریفین که ائمه‌اش پس از اذان، با اندکی تأخیر به محراب می‌رسند، به طوری که اگر کسی از نمازگزاران بخواهد، می‌تواند در این فاصله، دو رکعتِ نماز پیش از مغرب را بخواند؛ از این رو، اگر چنان‌چه مردم گاهی اوقات دو رکعت نماز پیش از مغرب را بخوانند و گاهی آن را ترک کنند، هیچ‌گونه حَرج و اشکالی وجود ندارد.

و آنچه در برخی از کتاب‌های فقهی احناف وارد شده است که: خواندن نماز نفل، پیش از مغرب مکروه است؛ این کراهیت حمل بر صورتی می‌شود که دو رکعت نماز نفل پیش از مغرب، به صورت طولانی خوانده شود؛ به طوری که میان اذان و اقامه، فاصله‌ای طولانی ایجاد کند؛ ولی هرگاه فاصله‌ی میان اذان و اقامه کوتاه باشد و نماز به صورت مختصر و سبک ادا گردد، در این صورت هیچ‌گونه کراهیتی وجود ندارد.

شامی در کتاب «ردالمحتار» (1/252) گوید: «اگر چنان‌چه دو رکعت نماز پیش از مغرب، به صورت مختصر و کوتاه خوانده شود، هیچ اشکالی در خواندن آن نیست». و بدین موضوع در کتاب «الفتح القدير»، «الحلية» و «البحر الرائق» نیز اشاره رفته است.]

* گزاردن نماز نفل در آن هنگام که خطیب در روز جمعه برای ایراد خطبه‌ی نماز جمعه، بیرون می‌آید؛ تا آنگاه که از نماز فرض جمعه فارغ گردد؛ [زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «اِذٰا قُلْتَ لِصٰاحِبَكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ اَنْصِتْ، وَ الْاِمٰامُ يَخْطُبُ فَقَدْ لَغَوْتَ» (ابن ماجه و نسایی)؛ «هرگاه هنگام خطبه‌ی امام، به دوستت گفتی: ساکت شو؛ سخن باطلی گفته‌ای».]

* گزاردن نماز نفل به هنگام گفتن اقامه‌ی نماز؛ و تنها، خواندن نماز سنّت، از این حکم مستثنا است؛ [زیرا که نماز سنّت صبح در هنگام اقامه و پس از آن نیز - بدون کراهیت - در گوشه‌ی مسجد، خوانده می‌شود؛ اگر چنان‌چه شخص، یقین داشته باشد که امام را در رکعت دوم درمی‌یابد.

و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «اِذٰا اُقِيْمَتِ الصَّلٰاةُ فَلٰا صَلٰاةَ اِلَّا الْمَکْتُوْبَة» (مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «هرگاه نماز فرض اقامه شد، خواندن هیچ نمازی جز همان فرض جایز نیست».]

* خواندن نفل، پیش از نماز عید؛ اگر چه در منزلش باشد؛ [یعنی پیش از نماز عید، نماز نفل نخواند، نه در منزلش و نه در عیدگاه.]

* خواندن نفل پس از نماز عید در عیدگاه؛ [یعنی اگر چنان‌چه پس از نماز عید در منزلش نماز نفل را خواند، نماز وی بدون کراهیت جایز است.

ابن عباس رضی الله عنهما  گوید: «اِنَّ النَّبِيَّ  صل الله علیه و آله و سلم  صَلّٰي يَوْمَ الْفِطْرِ رَکْعَتَيْنِ، لَمْ يُصَلِّ قَبْلَهٰا وَ لٰا بَعْدَهٰا» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  روز عید فطر، دو رکعت نماز خواند؛ قبل و بعداز آن، نماز دیگری را نخواند».]

* در بین دونماز ظهر وعصر که در عرفه به صورت یکجا و جمع خوانده می‌شوند؛ [یعنی هرگاه حاجی در عرفه، نمازهای ظهر را با همدیگر خواند، در آن صورت نباید در بین آن‌ها نماز نفل بخواند؛ و فراتر از آن نباید در بین آن دو، سنّت‌های ظهر را نیز بخواند.]

* در بین دو نماز مغرب و عشاء که در مزدلفه به صورت جمع و یکجا گزارده می‌شوند؛ [یعنی هرگاه حاجی در سرزمین مزدلفه، نمازهای مغرب و عشاء را در وقت عشاء با همدیگر خواند، در آن صورت نباید در فاصله‌ی میان آن‌ها، نماز نفل بخواند. و فراتر از آن، نباید در بین آن دو، سنّت مغرب را بخواند؛ زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در بین آن‌ها، هیچ نماز نفل و سنّتی را نخوانده است. (مصنّف ابن ابی شیبه و مسند بزار)]

* به هنگام تنگ بودن وقت نماز فرض؛ [به طوری که فرد نمازگزار از آن بیم داشته باشد که اگر چنان‌چه به گزاردن نفل مشغول شود؛ نماز فرض از وی فوت می‌شود.]

* به هنگام فشار پیشاب و مدفوع [و یا باد شکم؛ زیرا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ الطَّعٰامِ وَ لٰا وَ هُوَ يُدٰافِعُهُ الْاَخْبَثٰانِ» (مسلم، ابوداود و ابن ماجه)؛ «در حالت حاضر بودن غذا و فشار ادرار و مدفوع، نمازی نیست.» از این رو، نماز چه فرض باشد و چه نفل، به هنگام فشار پیشاب، مدفوع و باد شکم مکروه است.]

* به هنگام حاضر شدن غذا؛ البته در صورتی که شخص، گرسنه باشد و در نفس خویش، میل شدیدی به سوی غذا می‌یافت.

* به هنگام حاضر بودن چیزی که فکر و اندیشه و توجه و عنایت فرد نمازگزار را به خود مشغول گردانیده و به خشوع و خضوع [جسمانی و روحانی نمازگزار،] خلل وارد نماید؛ [زیرا عایشه رضی الله عنها  گوید: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در لباسی نقش و نگاردار نماز خواند؛ سپس فرمود: «شَغَلَتْنِيْ اَعْلٰامُ هٰذِهِ؛ اِذْهَبُوْا بِهٰا اِلَي اَبِيْ جَحْمٍ؛ وَ أْتُوْنِيْ بِاَنْبِجٰانِيَّتِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «نقش و نگارهای این لباس، مرا به خود مشغول کرد، آن را برای ابوجحم ببرید و انبجانیه (لباس ساده و بدون نقش و نگار) او را برایم بیاورید».]


 

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...