وضو شرایط و فرایض و سنتها و مبطلاتی دارد.
شرایطی که وضو بدون آنها صحيح نیست عبارتند از: اسلام (مسلمان بودن)، تمییز و تشخیص و داشتن شعور، پاک بودن آب وضو، نبودن مانع حسی بر اندامهای وضو مانند چرک و کثافتی که مانع رسیدن آب به پوست اندامهای وضو باشد، نبودن مانع شرعی مانند حیض و نفاس (قاعدگی و زایمان) و فرا رسیدن وقت نماز برای کسانی که دارای حالت اضطراری و ضرورت میباشند مانند زن مستحاضه (دائم الحیض) و کسی که ادرار و باد شکم را نگه نمیدارد. چون طهارت و پاکیزگی این قبیل اشخاص طهارت ضرورت و ناچاری است و پیش از فرا رسیدن وقت نماز این ضرورت وجود ندارد.
فرایض وضو شش چیز است:
1- نیت. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«إِنَّمَا الأَعمَالُ بِاَلنِّياتِ» (رواه الشيخان).
«پاداش اعمال براساس نیّت و قصد درونی است». شیخین آن را روایت کردهاند. قصد و اراده و نیت وضو به وقت شستن اولین جزء صورت میباشد. مقصود از نیّت، قصد برطرف کردن حدث (بیوضوئی) یا مباح کردن نماز خواندن یا قصد فرض وضو است.
2- شستن صورت و آب بر آن جاری کردن. چون خداوند میفرماید:
﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ﴾ [المائدة: 6].
«(بهنگام وضو) صورتهایتان را بشوئید».
طول صورت عبارت است از فاصله بین قسمت بالایی پیشانی (رستنگاه مو) تا قسمت انتهای چانه، و عرض و پهنای آن ما بین دو نرمه گوشها است. واجب است همه صورت و موهای آن جز موهای عراضین (رخسار و بناگوش) شسته شود. اگر موی صورت کم پشت باشد واجب است ظاهر و باطن آن با پوست صورت شسته شود، و اگر موی صورت و ریش پرپشت باشد تنها شستن ظاهر آن واجب است. معیار و میزان خفیف و کم پشت بودن موی صورت آنست که پوست صورت از لابلای آن دیده شود.
3- شستن هر دو دست با مرفق و آرنجها. چون خداوند میگوید:
﴿وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ﴾ [المائدة: 6].
«و دستهایتان را تا آرنجها بشوئید».
حرف «إلی» در آیه به معنی «مع» است، یعنی دستها را با آرنجها بشوئید. همان گونه که در آیه ﴿مَنۡ أَنصَارِيٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ [آل عمران: 52] «إلی» به معنی «مع» است، یعنی چه کسی حاضر است که با خداوند مرا یاری کند. و سخن جابر رضی الله عنه نیز بر این دلالت میکند که گفت:
«رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صل الله علیه و آله و سلم يُدِيرُ الْـمَاءَ عَلَى الْمِرْفَقِ». (رواه دار قطنی والبيهقي).
«من پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که در وضو آب را بر آرنجها میریخت و آنها را میشست».
(دار قطنی و بیهقی آن را روایت کردهاند).
و این دو شخص از جابر روایت کردهاند که او آب را روی آرنجها ریخت، و گفت:
«هذَا وُضُوءٌ لا يَقْبَلُ اللهُ الصَّلاةَ إِلَّا بِهِ».
«اینست وضویی که خداوند جز با آن نماز را نمیپذیرد».
مرفق (آرنج) مفصلی است بین ساعد و بازو. واجب است در شستن دستها و آرنجها آب به همه موها و پوست برسد، حتی اگر در زیر ناخنها چرک و کثافت باشد و مانع رسیدن آب به پوست گردد وضوی چنین شخصی صحيح نیست و نمازش باطل است.
4- مسح سر که بر اندک و بسیار آن صادق است. چون در حدیث مغیره آمده است: «أَنَّ النَّبِیَّ صل الله علیه و آله و سلم تَوَضَّأَ وَمَسَحَ بِناصِيتَهِ وَعَلی عَمامَتِهِ وَعَلیَ الْـخُفَّيِن».
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وضو گرفت و بر پیشانیش و بر عمامهاش و بر خفین خود مسح کرد».
(مسلم آن را روایت کرده است).
اگر مسح همه سر فرض میبود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به مسح پیشانی اکتفا نمیکرد، و چون اگر کسی بر پیشانی و فرق سر یتیم دست کشید صحيح است بگوئیم: او سر یتیم را مسح کرد.
5- شستن پاها تا قوزکها و با قوزکهای پا، چون خداوند میگوید:
﴿وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِ﴾ [المائدة: 6].
«و پاهای تان را با قوزکهایتان (بشوئید)».
(إلی) در این آیه به معنی (مع) است، و مراد از کعبین دو استخوان برجسته بین ساق و قدم است. در حدیث صحيح آمده است که:
«فَغَسَل رِجْلَهُ اليُمْنی إِلیَ الکَعْبَينِ وَرِجْلَهُ اليُسری کَذَلِکَ».
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پای راستش را همراه قوزکها سپس پای چپش را همراه قوزکها شست».
و به روایت از نعمان بن بشیر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ ثَلَاثًا وَاللّـَهِ لَتُقِيمُنَّ صُفُوفَكُمْ أَوْ لَيُخَالِفَنَّ اللّـَهُ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ قَالَ: فَرَأَيْت الرَّجُلَ يَلْزَقُ مَنْكِبَهُ بِمَنْكِبِ صَاحِبِهِ وَكَعْبَهُ بِكَعْبِهِ». (رواه البخاری وأبوداود).
«صفهای نمازتان را راست و درست کنید، سه بار گفتن. قسم بخداوند یا اینکه صفهای تان را راست میسازید و یا اینکه خداوند در دلهای شما مخالفت میاندازد، پس دیدم مردمان ما چنان بهم میپیوستند که شانه به شانه و قوزک پای به قوزک پای همدیگر میچسپاندند». (بخاری و ابوداود آن را روایت کرده است).
6- مراعات ترتیب بین فرایض وضو به ترتیبی که گذشت. اگر بگوئیم که: (و) عطف برای ترتیب است، فرض بودن مراعات ترتیب از آیه وضو استفاده میشود، وإلا از فعل و رفتار پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرض بودن مراعات ترتیب را استفاده میکنیم. و همچنین از گفتارش نیز این را میفهمیم، چون از او صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است که به صورت غیر مرتب وضو گرفته باشد و چون او صل الله علیه و آله و سلم بعد از آنکه به همین ترتیب وضو گرفت گفت:
«هَذَا وُضُوءُ لاَ يَقْبَلُ اللَّـهُ الصَّلاَةَ إِلاَّ بِهِ» (رواه البخاری).
«اینست وضوئی که خداوند نماز را نمیپذیرد جز با آن».
(بخاری آن را روایت کرده است).
و چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «اِبدَؤُا بِمَا بَدَأَ اللهُ بِهِ». (رواه النسائی بإسناد صحيح).
«در وضو از اندامهائی شروع کنید که خداوند بدان شروع کرده است که با صورت آغاز کرده است».
(نسائی آن را با اسناد صحيح روایت کرده است).
به علاوه خداوند یک اندام مسح را که سر است بین اندامهای شستی ذکر کرده است و بین آنها فاصله انداخته است، و در سخن شیوای عرب فرق وجدائی متجانسین جز به خاطر فائده ای خاص صورت نمیگیرد، و این فائده خاص در این آیه وجوب مراعات ترتیب است، و گذشته از آن این آیه برای بیان وضوی واجب است.
(مستحبات و امور پسندیده وضو).
واما سنتها و مستحبات وضو به شرح زیر میباشد:
1- تسمیه (بسم الله الرحمن الرحیم) در ابتدای وضو. چون بیهقی با اسناد جیّد و نیکو روایت کرده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دست خود را در ظرف آب وضو نهاد و به یاران خود گفت:
«تَوَضَّؤُوْا بِاسمِ اللهِ».
«بنام الله وضو بگیرید».
و در حدیث صحيح آمده است:
«كُلُّ أَمْرٍ ذِى بَالٍ لاَ يُبْدَأُ فِيهِ بِبِسمِ اللهِ فَهُوَ أَجْزَمُ».
«هرکار با اهمیتی که با نام الله شروع نشود آن کار ناقص و برکت آن اندک است».
2- شستن کف دو دست پیش از داخل کردن آنها در ظروف آب وضو. چون این کیفیت و صفت در وضوی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم وارد و نقل شده است. و چون در حدیث اوس بن اوس ثقفی رضی الله عنه آمده است که گفت: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّـهِ صل الله علیه و آله و سلم تَوَضَّأَ فَاسْتَوْكَفَ ثَلاَثاً».
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم که وضو میگرفت او سه بار کف دستها را شست».
(امام محمد آن را تخریج کرده است). ودر صحيحین از عثمان بن عفان رضی الله عنه روایت شده که:
«فَأَفْرَغَ عَلَى كَفَّيْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍ فَغَسَلَهُمَا».
«او سه بار آب بر کف دستان خود ریخت و آنها را شست».
و مثل آن از جماعتی از یاران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به ثبوت رسیده است.
3- و
4- مضمضمه و استنشاق (آب در دهان و بینی گرداندند)، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنین کرده و گفته است: ده چیز از جمله سنن وضو میباشد که مضمضه و استنشاق را از جمل آنها شمرد، (و مسلم آن را روایت کرده است).
برای عمل به سنّت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تقدیم مضمضمه (آب در دهان گرداندن) بر استنشاق (آب در بینی گرداندن) شرط است. برای کسانی که روزه نباشند مبالغه در مضمضه و استنشاق مستحب است. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«وَبَالِغْ فِى الاِسْتِنْشَاقِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ صَائِمًا».
«در استنشاق مبالغه کن مگر این که روزه باشی».
و اما برای کسی که روزه باشد مبالغه مکروه است.
5- مسح همه سر، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنین کرده است و برای خروج از خلافی که در این رابطه مطرح است، سنّت آنست که از جلو سر آغاز نموده و سپس هر دو دست را تا پس گردن ببرد و به جای آغاز برگرداند. این کیفیت درباره وضوی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و توصیف آن از عبدالله بن زید روایت شده است، که جماعت صحاح آن را تخریج کردهاند.
6- مسح قسمت ظاهری و داخل گوشها با آب جدید و تازه. عبدالله بن زید گفت:
«رَأَیتُ رَسُولَ اللهِ صل الله علیه و آله و سلم یَتَوَضَّأُ فَأَخَذَ لأِ ُذُنَیْهِ ماءً خِلافَ الماءِ الَّذِی أَخَذَهُ لِرَأسِهِ». (رواه الحاکم والبیهقی).
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دیدم وضو میگرفت و برای مسح گوشهایش مجددا دست به آب زد غیر از آبی که برای مسح سر بدان دست زده بود».
چگونگی و کیفیت مسح گوشها بدین شکل است که انگشتان شهادت (مسبحه) را در سوراخ گوشها داخل کرده و داخل آنها بچرخاند و با انگشتان بزرگ و شست (ابهام) قسمت ظاهری گوشها را بمالد و مسح کند.
7- تخلیل اللحیة یا خلال کردن ریش انبوه و پرپشت با انگشتان دست و شستن لابلای موی ریش، ریش انبوه آنست که از خلال موی ریش پوست زیر آن دیده نشود. به روایت از ابن عباس رضی الله عنهما پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هرگاه وضو میگرفت با انگشتان دستش ریش را خلال میکرد، که ابن ماجه آن را روایت کرده است. باز هم به روایت از ابن عباس رضی الله عنهما آمده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در وضو با انگشتان ریش را خلال میکرد. (بخاری گفته است این حدیث صحيحترین روایت است در این باب).
8- خلال کردن و شستن لابلای انگشتان دست و پا. ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «إذَا تَوَضَّأْتَ فَخَلِّلْ أَصَابِعَ يَدَيْكَ وَرِجْلَيْكَ». (رواه ابن ماجه والترمذی).
«هرگاه وضو گرفتی انگشتان دست و پایت را خلال کن».
خلال کردن و شستن لابلای انگشتان پا بدین شکل است: با انگشت کوچک دست چپ از پائین پای راست و انگشت کوچک پای راست شروع کرده و به انگشت کوچک پای چپ خاتمه دهد، و خلال انگشتهای دستان با خلال کردن آنها با همدیگر و داخل کردن انگشتان دست در همدیگر صورت میگیرد.
9- تقدیم اندامهای راست بر چپ در وضو، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«إِذَا تَوَضَّأْتُمْ، فَابْدَءُوا بِمَيَامِنِكُمْ». (رواه أبوداود وابن ماجه).
«هرگاه وضو گرفتید از طرف راست شروع کنید».
(به روایت ابو داوود و ابن ماجه و تصحيح ابن خزیمه و ابن حبان).
به روایت از عایشه آمده است که:
«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم يُحِبُّ التَّيَامُنَ مَا اسْتَطَاعَ فِي
طُهُورِهِ وَتَنَعُّلِهِ وَتَرَجُّلِهِ وَ فِی شَأنِهِ کُلِّهِ»
(متفق علیه).
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم همواره ابتدا کردن به طرف راست را دوست میداشت خواه در کفش پوشیدن و شانه کردن مویش و خواه در وضو و غسل و همه کارهایش».
معنی ترجل شانه کردن موی است که از طرف راست شروع میکرد.
10- تکرار کردن شستن اندامهای وضو تا سه مرتبه، چون در حدیث عثمان آمده است که:
«رَسُولُ اللهِ صل الله علیه و آله و سلم تَوَضَّأَ ثَلَاثاً» (رواه مسلم).
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در وضو شستن اندامها را سه بار تکرار میکرد».
در روایتی از ابی داود از عثمان آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سه بار سرش را مسح کرد. و در روایتی از ابن ماجه آمده است که علی بن ابیطالب در وضو هر عملی را سه بار انجام داد و گفت: اینست وضوی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم .
11- سنّت است انجام اعمال وضو پشت سر هم به دنبال هم باشند بلکه تاکید بر آن است، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چنین کرده و با این عمل از خلافی که در بین علما وجود دارد رهایی مییابیم. (چون بعضی موالات را واجب میدانند).
و مستحب و پسندیده است که بعد از وضو دستها را نتکاند تا آب آنها بچکد، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «إِذا تَوَضَّأَتُم لَا تَنْفُضُوا أَيْدِيَكُمْ فَإِنَّهَا مَرَاوِحُ الشَّيْطَانِ». (رواه ابن أبی حاتم وغیره).
«هرگاه وضو گرفتید دستتان را نتکانید چون این عمل بادبزن شیطان است».
و چون این عمل به منزله تبری و بیزاری از عبادت (وضو) است، مستحب است بعد از تسمیه این دعای را بیفزاید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرلِی ذَنْبِی وَوَسِّع لِی فِی دَارِی وَبَارِکْ لِی فِی رِزقِی».
«خداوندا گناهم را بیامرز، و خانهام را وسیع گردان، و روزیم را برکت و فزونی بخش».
و انگشتری را که اگر آب به زیرش برسد خلال کند و تکان دهد وإلا در آوردن آن واجب است. و مستحب است که در وضو از بالای صورت و پیشانی و ابتدای سر و در دستها و پاها از نوک انگشتان شروع کند اگر خود آب وضو را بر اندامها میریخت، و اگرخودش بر دست و پای آب نمیریخت از آرنجها ابتدا کند و نباید آب وضو از مقدار یک مد (دو رطل عراقی و 18 لیتر فرنگی و یک من) کمتر باشد، و در آب اسراف نکند و بیش از سه بار هیچ اندامی را نشوید، و در اثنای وضو و خلال آن سخن نگوید و با آب بر چهرهاش سیلی نزند، و بعد از اتمام وضو بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
چون مسلم روایت کرده است که:
«مَن تَوَضَّأَ فَقالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللّـَهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، إلَّا فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةِ يَدْخُلُ مِنْ أَيِّهَا شَاءَ».
«هرکسی وضو گیرد و بگوید: أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّـهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، إلَّا فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الـْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةِ يَدْخُلُ مِنْ أَيِّـهَا شَاءَ». درهای هشتگانه بهشت بر وی گشوده میشود و او از هرکدام بخواهد وارد میگردد». ترمذی بر آن افزوده است:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَاجْعَلْنِي مِنَ الْـمُتَطَهِّرِينَ».
«خداوندا مرا از توبه کنندگان و پشیمان کنندگان از گناهان و از پاکان قرار بده». و حاکم بدان افزوده است: «سُبْحَاَنكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ».
«خداوندا تو منزه و پاک هستی و تو را ستایش و حمد گویم و گواهی میدهم که بجز ذات تو هیچ معبود بحق نیست، و از تو طلب مغفرت میکنم و بسوی تو بر میگردم».
و خواندن دو رکعت نماز بعد از وضو نیز سنّت است. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«مَا مِن أَحِدٍ يَتَوَضَّأُ، فَيُحْسِنُ الوضوءَ وَيُصَلِّي رَكعَتَينِ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ وَوَجهِهِ عَلَيهِما، إِلَّا وَجَبَتْ لَهُ الْـجَنَّـةُ». (رواه مسلم).
«هرکس به نحو احسن وضو بگیرد سپس دو رکعت نماز بگذارد که با تمام وجود و قلب خود متوجه آن نماز باشد (خشوع و خضوع و حضور قلب داشته باشد) بهشت برای او واجب میگردد».
بدان و آگاه باش اگر کسی در خلال شستن اندامهای وضو، در شستن بعضی شک کند و در اثنای طهارت وضو باشد این برایش به حساب نمیآید، زیرا اصل عدم آن است، و اما شکّ بعد از فراغت از وضو بنا به قول راجح ضرری ندارد، چون شک فراوان است و چون ظاهر آنست که طهارت و وضو به کمال صورت گرفته است.
استنجاء (رهایی از نجاست و آلودگی)
استنجاء در لغت و زبان عرب به معنای طلب رهائی و خلاص شدن از چیزی است، و از نجوت الشجرة به معنی، آن را بریدم گرفته شده است. چون شخص استنجاء کننده بدین وسیله اذیت و آزار آلودگی را از خویش قطع میکند. و در اصطلاح فقه و شرع استنجاء به معنی برطرف کردن آلودگی و نجاست پس و پیش انسان با آب یا سنگ و امثال آن یا با هر دوی آنها است.
حکم استنجاء آنست که شرعا واجب است، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«إذا ذَهَبَ أَحَدُکُم إِلَی الغائِطِ فَلیَذهَب مَعَهُ بِثَلاثَةِ أَحجارٍ یَستَطِیبُ بِهِنَّ فَإِنَّها تُجزِئُ عَنهُ». (رواه أبوداود والدار قطنی وابن ماجه بإسناد صحيح).
«هرگاه کسی از شما به قضای حاجت رفت با سه تکه سنگ خود را پاک کند، آنها برای طهارت و پاکی از این آلودگی کافی هستند».
و به روایت از انس آمده است که گفت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : هر وقت به محل قضای حاجت میرفت، من و جوانی همقدّ من آفتابه و حرابهای[1] با خود میبردیم و ایشان با آن طهارت میکردند و خود را پاک میکردند. (این روایت متفق علیه اصحاب صحاح است).
بهتر است که در استنجاء از سنگ و آب هر دو استفاده شود چون خداوند مردم (قباء) را ستوده است بدین عملشان که میفرماید: ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ ١٠٨﴾ [التوبة: 108].
«در آنجا مردانی هستند که دوست دارند خود را پاک و پاکیزه کنند و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد».
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از چگونگی طهارت مردم قباء سوال کرد و گفت:
«إنَّا نُتْبِعُ الْحِجَارَةَ الْـمَاءَ».
«مایان اول با سنگ و بعد با آب استنجاء میکنیم».
بزار آن را با اسناد ضعیف روایت کرده است. و نووی منکر این روایت شده و گفته است: بدینگونه فقهاء آن را روایت کردهاند و حال این روایت در کتب اصلی وجود ندارد. بلکه مذکور در کتب حدیث اینست: «کُنّا نَستَنجِی بِالماءِ» «ما همواره با آب طهارت و نظافت میکردیم».
جماعتی آن را روایت کردهاند از جمله احمد و ابن خزیمه. در مورد افضلیت جمع بین سنگ و آب گفتهاند: جرم و حجم نجاست با سنگ از میان میرود و اثر آن را با آب، دیگر نیازی به آلودگی دست با نجاست نیست. اگر شخصی بخواهد به یکی کفایت و اقتصار کند آب بهتر است که هم جرم و هم اثر نجاست را از میان میبرد به خلاف سنگ که تنها عین نجاست را از میان میبرد نه اثر آن را. اگر با سنگ استنجاء کند واجب است با سه تکه سنگ این عمل را انجام دهد به شرطی که پاکیزگی با آنها حاصل شود. به خاطر همین حدیث که قبلا نقل شد.
شرایط سنگی که بدان استنجاء صورت میگیرد
برای سنگ و چیزهائی که حکم آن را داشته باشد شرایط زیر لازم است:
1- باید پاک باشند. پس استنجاء با سنگ آلوده یا چیزهای ناپاک کفایت نمیکند. عبدالله بن مسعود رضی الله عنه گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به محل قضای حاجت رفت و به من امر کرد که سه تکه سنگ برایش بیاورم که دو تکه سنگ پیدا کردم و سومی را نیافتم لذا یک تکه سرگین خشک شده حیوان را با آنها برایش آوردم که سنگها را گرفت و سرگین را دور انداخت و گفت: (آن ناپاک است). (بخاری آن را روایت کرده است).
2- چیزی که بدان استنجاء میشود باید برطرف کننده نجاست باشد و آن را از جای بکند. پس شیشه و امثال آن که صاف و غیر قالع میباشد کفایت نمیکنند.
3- نباید آن چیز محترم و دارای احترام باشد. چه استنجاء به چیزهای محترم مانند خوراک انسان چون نان، و خوراک جن چون استخوان جایز نیست. زیرا مسلم روایت کرده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از استنجاء به استخوان نهی کرد و گفت:
«إِنَّهُ زَادُ إِخْوانِکُم». «به حقیقت استخوان توشه برادرانتان از جنّ است».
وقتی که استنجاء با مواد خوراکی جنّ جایز نباشد با خوراک آدمی به طریق اولی جایز نیست. از جمله چیزهای محترم کتب علمی مانند: فقه و حدیث است، و چیزهای پیوسته به آنها، نه چیزهائی که از آنها جدا میشود از قبیل جلد و غیر آن که اشکال ندارد، مگر جلد مصحف که با آن هم جایز نیست استنجاء صورت گیرد خواه پیوسته یا جدا از آن باشد، و همچنین چیزهائی که نام معظم چون نام الله و پیامبران خدا در آن باشد باز استنجاء به آنها جایز نیست.
4- نباید چیزی که از پس یا پیش بیرون آمده خشک شده باشد که در آن صورت حتما استنجاء باید با آب باشد.
5- نباید مدفوع و ادرار از محل خروج منتقل شده باشد که در آن صورت استنجاء باید با آب صورت گیرد.
1- اگر کسی در صحرا بدون داشتن چیزی و پرده ای معتبر در پیش و پس قضای حاجت کند، روی و پشت کردن به قبله بر وی حرام است. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«إِذا أَتَیتُمُ الغائِطَ فَلَا تَسْتَقْبِلُوا القِبْلَةَ وَلَا تَسْتَدبِرُوهَا بِبَوْلٍ وَلَا غَائِطٍ وَلکِنْ شَرِّقُوا أَوغَرِّبُوا» (رواه الشيخان).
«هرگاه به محل قضای حاجت رفتید نه روی به قبله و نه پشت بدان کنید نه در ادرار کردن و نه در مدفوع کردن و لیکن روی به شرق یا غرب کنید».
علت این حرام بودن آنست که جهت قبله معظم است پس واجب است حفظ و صیانت آن. چون سراقه ابن مالک گفت: از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت:
«إِذَا أَتَی أَحَدُکُمُ البَوْلَ فَلیُکْرِم قِبْلَةَ الله ِ عَزَّوَجَلَّ فَلَا یَسْتَقْبِل ِالقِبلَةَ».
«هرگاه یکی از شما به محل قضای حاجت آمد احترام قبله خدا را نگه دارد پس روی به قبله ننشیند و قضای حاجت نکند».
اما هرگاه کسی در صحرا و بیابان و خانه قضای حاجت کرد و در جلو او پوشش و ساتری به ارتفاع و بنلدی سه گز باشد، چه در ساختمان و چه در بیابان روی به قبله نشستن اشکالی ندارد. نووی چنین گفته است:... اما استقبال و استدبار (روی وپشت به قبله نشستن) در ساختمان حرام نیست. چون در حدیث ابن عمر رضی الله عنهما آمده که گفت:
«رَقِيْتُ يَوْماً عَلَى بَيْتِ حَفْصَةَ , فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم يَقْضِي حَاجَتَهُ مُسْتَقْبِلَ الشَّامَ مُسْتَدْبِرَ الْكَعْبَةَ». (رواه الجماعة).
«روزی از خانه حفصه رضی الله عنها بالا رفتم، دیدم که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مشغول قضای حاجت است و روی به شام و پشت به جهت کعبه نشسته است».
و امام شافعی گفته است: استقبال و استدبار در صحرا حرام است نه در ساختمان، و به روایت از مروان اصفر آمده است که گفت: ابن عمر رضی الله عنهما را دیدم که مرکب خویش را روی به قبله خوابانده بود و پشت سر آن ادرار میکرد (روی به قبله) به وی گفتم: ای ابوعبدالرحمن! مگر از روی به قبله ادرار کردن نهی نشده است؟ گفت:
«بَلَى، إِنَّمَا نُهِيَ عَنْ ذَلِكَ فِي الْفَضَاءِ، فَإِذَا كَانَ بَيْنَكَ وَبَيْنَ الْقِبْلَةِ شَيْءٌ يَسْتُرُكَ فَلا بَأْسَ». (أخرجه أبوداود والحاکم).
«چرا، این وقتی است که در فضای باز باشد و چیزی جلو رویت نباشد که تو را بپوشاند، ولی هرگاه چیزی جلوی شما باشد و بین شما و قبله چیزی باشد که شما را بپوشاند اشکالی ندارد».
2- باید از ادرار کردن در آب ایستاده و راکد دوری کرد. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«لَا یَبُولَنَّ أَحَدُکُم فِی المَاءِ الرّاکِدِ».
«هیچکس از شما در آب راکد و ایستاده ادرار نکند».
و چون جابر رضی الله عنه روایت کرده است:
«أَن النَّبِیَّ صل الله علیه و آله و سلم نَهَی أَن یُبالَ فِی الماءِ الرّاکِدِ» (رواه مسلم).
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از ادرار کردن در آب ایستاده نهی کرد».
این نهی از قضای حاجت در آب ایستاده اندک و بسیار را شامل میشود چون طبع انسان از آن نفرت دارد و آن را پلید میشمارد، و نهی برای آب اندک ایستاده شدت بیشتری هم دارد. چون گفتهاند: مأوی و مسکن جنّیان در شب آب راکد است، و اطمینان نیست که از قضای حاجت در آن به آنها آسیب نرسد. و اما آب روان اگر اندک باشد ادرار کردن در آن حرام است چون آن را بر خویش و دیگران تلف میکند، اگر آب روان بسیار باشد ادرار کردن در آن مکروه و ناپسند است. بعضی برای آب راکد نیز چنین گفتهاند: (یعنی بین اندک و بسیار فرق قایل شدهاند).
3- قضای حاجت نباید در زیر درختان میوه صورت گیرد بویژه مدفوع. چون این عمل موجب تباه شدن میوه میشود یا در آن صورت طبیعت انسان از آن میوه دوری میکند.
4- قضای حاجت نباید در راه صورت گیرد بویژه مدفوع. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«اتَّقُوا اللاَّعِنَيْنِ» قَالُوا: وَمَا اللاَّعِنَانِ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الَّذِى يَتَخَلَّى فِى طَرِيقِ النَّاسِ أَوْ ظِلِّهِمْ». (رواه مسلم).
«از دو چیز که سبب میشود مردم شما را لعنت و نفرین کنند پرهیز نمایید، گفتند: آن دو چیز که مایه نفرین دیگران میگردد چیست؟ فرمود: کسیکه در سر راه مردم یا سایه ای که در آن تجمع میکنند قضای حاجت کند».
معنی حدیث آنست که از قضای حاجت در راه مردم یا سایه آنها که سبب لعن و نفرین میشود دوری کنید.
5- از ادرار کردن در سوراخهای زمین باید پرهیز کرد چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نهی کردهاند:
«نَهی أَن یُبالَ فِی الجُحْرِ لِأَنَّها مَساکِنُ الجِنِّ». (رواه النسائی وأبو داود وقال الحاکم: علی شرط الشيخين).
«ازاین که در سوراخهای زمین ادرار کرده شود نهی فرمود، چون این سوراخها مسکن جنّیان است».
6- قضای حاجت بویژه مدفوع کردن نباید در سایه ای که محل تجمع مردم است صورت گیرد، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«اتَّقُوا الْـمَلاعِنَ الثَّلاثَ: الْبَرَازَ فِي الْـمَوَارِدِ، وَقَارِعَةِ الطَّرِيقِ، وَالظِّلِّ». (رواه أبوداود).
«از سه چیز که موجب لعنت و نفرین مردم است پرهیز کنید: نشستن برای قضای حاجت در محل آبشخورها، و در راسته راههای همگانی، و درجای سایه داری که مردم آنجا جمع میشوند».
مقصود مواضعی است که مردم بدانجا رفت و آمد دارند یا راههای ورود به آبشخورها و راسته کوهها که محل تردد است. محلهای آفتابخور در زمستان که مردم آنجاها جمع میشوند مانند محلهای سایه دار در تابستان است، و ادرار کردن بر گور نیز حرام است و همچنین در مساجد حتی اگر در ظرف هم باشد.
7- نباید در حین قضای حاجت چه ادرار و چه مدفوع سخن بگوید، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«لا یَخرُجُ الرَّجُلانِ یَضْرِبانِ الغائِطَ کاشِفِی عَورَتَیهِمَا یَتَحَدَّثانِ فَإِنَّ الله َ یَمْقُتُ عَلی ذلِکَ». (رواه أبوداود).
«دو نفر که به محل قضای حاجت میروند، در حالیکه کاشف عورت کرده و به سخن گفتن میپردازند، خدا را خشمگین میکنند».
در حدیث آمده است که: خداوند بر وی (مقت) میگیرد، و (مقت) به معنی شدت خشم است و این شدت خشم تنها بر کشف عورت واقع میشود وإلاّ سخن گفتن مکروه است و به حرمت نمیانجامد، همان گونه که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم درباره طلاق گفته است:
«أَبغَضُ الحَلَالِ إِلَی اللهِ الطَّلاقُ».
«مبغوضترین حلال نزد خداوند طلاق دادن همسر است». یعنی با وجود این که حرام نیست ولی خداوند آن را منفور میداند.
جواب سلام دادن و جواب کسی که عطسه میکند و حمد گفتن به هنگام عطسه نیز حکم سخن گفتن را دارد. اگر در آن حال عطسه کند در دلش حمد خدای را بگوید نه به زبان. محب طبری میگوید: لازم است که در حین قضای حاجت از خوردن و نوشیدن و نگریستن به مدفوع و ادرار و نگاه کردن به عورت خود و به آسمان پرهیز کند و نباید با دستان خود بازی کند، و نشستن در محل قضای حاجت را طولانی نکند، و مکروه است که چیزی با وی باشد که نام الله در آن نوشته شده باشد مانند انگشتری با مسکوکات، و همچنین چیزی که در آن قرآن باشد و نام رسول الله نیز حکم نام الله را دارد و بدان ملحق شده است به خاطر تعظیم پیامبر صل الله علیه و آله و سلم .
«کانَ رَسُولُ اللهِ صل الله علیه و آله و سلم إِذا دَخَلَ الخَلَاءَ وَضَعَ خاتَمَهُ لِأَنَّهُ کانِ عَلَیهِ مَحَمَّدُ رَسوُلُ اللهِ». (رواه الترمذی وقال حسن صحيح).
«پیامبر صل الله علیه و آله و سلم همواره چون به محل قضای حاجت میرفت انگشتری خود را از انگشت به در میآورد و باخود نمیبرد چون بر آن محمد رسول الله نوشته بود».
و اما بردن مصحف به مستراح و توالت حرام است مگر این که بترسد آن را بدزدند یا بدست کافر بیفتد که در آن صورت حرام نیست و حفاظت آن واجب است مادام که ممکن باشد، و هر اسم محترمی مانند اسماء دیگر انبیاء الهی نیز همین حکم را دارد.
8- نباید پشت و روی به خورشید و ماه که از آیات درخشان خداوندند قضای حاجت کند.
9- نباید در مسیر وزش باد ادرار کند و باید در حال نشستن برای قضای حاجت بر پای چپ تکیه کند، و به وقت دخول در محل قضای حاجت نیز آن را جلو بیاندازد و بگوید:
«بِسْمِ اللهِ، اللهُمَّ إِنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْـخُبُثِ والخبائِثِ».
«بنام خدا، خداوند به تو پناه میبرم از شیاطین نر و ماده و از پلیدی و پلیدیها».
و به وقت فراغت از قضای حاجت و خروج، پای راست خود را جلو بیاندازد و بگوید:
«غُفرانَکَ اَلَحمْدلِلهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنیّ الأَذی وَعافانِی».
«خداوندا آمرزشت را میخواهم، حمد و ستایش خدای را که ناراحتی را از من دور ساخت و مرا آسوده کرد».
چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هرگاه از محل قضای حاجت بیرون آمد میگفت:
«غُفرانَکَ الّلهُمَّ».
«آمرزشت را میخواهم خداوندا».
(به روایت پنج نفر از صاحبان صحاح بجز نسائی). و از طرق ضعیف روایت شده که میگفت:
«اَلحَمدُلِلِه الَّذِی أَذْهَبَ عَنّی الأَذی وَعافانی».
«ستایش خدای را که ناراحتی را از من دور ساخت و مرا آسوده کرد».
و مستحب است که به وقت قضای حاجت از مردم دور شود و برای ادرار جای نرمی انتخاب کند تا از آلوده شدن به نجاست و ناپاکی پرهیز نماید. چون در روایت ابوموسی رضی الله عنه آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«إِذا بالَ أَحَدُکُمْ فَلیَرتَد لِبَولِهِ مَكانًا لَيِّنًا». (رواه أحمد وأبوداود).
«به جای نرم و همواری در کنار دیواری رفت و ادرار کرد و گفت: هرگاه یکی از شما ادرار کرد جایی مناسب برای ادرار کردنش بگزیند».
بعد از استنجاء و طهارت به جهت دفع وسواس اندکی آب بر قسمت پیشین شلوارش بپاشد.
(چیزهائی که وضو را تباه و باطل میسازند)
1- چیزی که از دو سوراخ معمولی پیش و پس انسان بیرون آید جسم باشد یا باد، عادی باشد یا نادر و کمیاب مانند خون و سنگ ریزه، خواه ذاتا ناپاک باشد یا پاک باشد چون کرم. و دلیل آن قول خدا است که میگوید:
﴿أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ﴾ [النساء: 43].
«یا اگر یکی از شما از قضای حاجت برگشت».
کلمه (غائط) در آیه به معنی محل قضای حاجت است. و به جهت مجاورت غائط (مدفوع) بدان نامیده شده است که ادرار و مدفوع و باد را همه در بر میگیرد. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«لایَقبَلُ اللهُ صَلاةَ أَحَدِکُم إِذا أَحدَثَ حَتّی یَتَوَضَّأَ».
«وقتی یکی از شما وضویش باطل شد و بیوضو گردید خداوند نمازش را نمیپذیرد مگر این که وضو بگیرد و وضویش را تجدید کند».
یکی از ابوهریره رضی الله عنه پرسید: حدث چیست؟ گفت: بادی با صدا یا بیصدا از انسان خارج شود. (این روایت متفق علیه است بین اصحاب صحاح).
یا اگر آنچه که از شخص خارج میشود (مذی) آب عشق باشد. چون از علی بن ابیطالب رضی الله عنه روایت شده است که گفت: آب عشق و مذی فراوان داشتم و شرم داشتم که از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم درباره آن سوال کنم به خاطر دخترش، لذا به مقداد بن اسود کندی رضی الله عنه دستور دادم که این سوال را از او کرد و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«یَغسِلُ ذَکَرَهُ وَیَتَوَضَّأُ». (رواه الشيخان).
«آلت مردانگی خود را بشوید و وضو بگیرد».
همچنین است (وَدی) چون ابن عباس رضی الله عنهما و ابن مسعود رضی الله عنه گفتهاند: پس از خروج مذی فقط وضو لازم است، نه غسل بنابر آنچه بیهقی در سنن خویش آورده است. و هرچیزی که از جلو یا عقب آدمی خارج گردد بر آنچه که در آیه ذکر شده است قیاس میشود.
و اما چیزهایی که از غیر این دو مجرای پیش و پس بیرون آید وضو را باطل و بیاثر نمیسازد، مانند رگ زدن، و خون گرفتن در حجامت، و استفراغ کردن و امثال آن. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم حجامت کرد و نمازش را خواند و وضو نگرفت، وتنها جای حجامت و خون گرفتگی را شست. و روایت شده است که: چون دو مرد از یاران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در غزوه «ذات الرقاع» از مسلمانان حراست و پاسداری میکردند یکی از آنان به نماز ایستاد و مردی از کافران به سوی وی تیری انداخت و او تیر را بیرون کشید و نمازش را خواند در حالیکه خونش روان بود، و سپس پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از آن اطلاع پیدا کرد و آن را انکار ننمود. و چون چیزی که از دو مجرای پیش و پس بیرون میآید خصوصیتی دارد که در غیر آنها یافت نمیشود.
2- از جمله نواقض وضو خواب است، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: «اَلعَیْنانِ وِکاءُ الّسهِ (الدّبر) فَأِذا نامَتِ العَینانِ اِِنطَلَقَ الوِکاءُ فَمَن نامَ فَلیَتَوضَّأ». (رواه أبوداود وابن ماجه).
«بیداری چشمان، بند (مقعد و دبر) انسان است، پس هرگاه چشمان به خواب رفتند این بند باز میشود، بنابر این هرکس خوابید برای نماز خواندن وضویش را تجدید کند چون وضویش باطل میشود».
معنی حدیث آنست که بیداری چشمان به منزله بند و بازدارنده دبر انسان میباشد چون چشمان به خواب رفتند این بند باز میشود و گسسته میگردد، و این بیداری است که مانع آنست که چیزی از آن خارج شود، و چنانچه آدمی به گونهای به خواب رود که نشیمنگاه وی به زمین چسبیده باشد از این حکم استثناء میگردد و موجب نقض وضو نیست چون انس رضی الله عنه گفت:
«کانَ أَصحابُ رَسُولِ اللهِ صَلَّی علیه وسلم یَنامُوْنَ ثُمَّ یُصَلُّوْنَ وَلَا یَتَوَضَّئُونَ». (رواه مسلم).
وزاد أبو داود: «حَتَّی تَحفِقَ رُؤوسُهُم».
«یاران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به خواب میرفتند و سپس نماز میخواندند بدون این که وضو بگیرند». مسلم آن را روایت کرده است. و ابو داود بدان افزوده است که: بگونه ای بخواب میرفتند که سرشان تکان میخورد. و این حالت در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روی داده است.
3- تماس پوستی با زنان بیگانه و نامحرمی که محل اشتها هستند – مقصود زنی که نکاحش جایز است – بدون پوشش و مانع. چون خداوند میفرماید:
﴿أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾ [النساء: 43].
«یا (وقتی که) با زنان تماس (پوستی مستقیم) پیدا کردید».
این که در آیه تیمم، ملامسه را بعد از آمدن از قضای حاجت ذکر کرده و بر آن عطف نموده است بر این دلالت دارد که ملامسه و دست زدن به زن نامحرم نیز مثل برگشتن از قضای حاجت، بیوضوئی و حدث است و ﴿لَٰمَسۡتُمُ﴾ در آیه به معنی جماع کردن نیست.
چون این خلاف ظاهر آیه است چون لفظ مس و ملامسه خاص و ویژه جماع و نزدیکی جنسی نیست. و در آیه دیگری آمده است: ﴿فَلَمَسُوهُ بِأَيۡدِيهِمۡ﴾ [الأنعام: 7]. آن را دست زدند. و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم خطاب به شخصی که اقرار به زنا کرده بود، گفت: «لَعَلَّکَ لَامَستَ» شاید او را دست زده باشی و او نیز شما را دست زده باشد. و هرگاه در دلیل، احتمال پیش آمد که معنی دیگری داشته باشد استدلال بدان ساقط میشود و کلمه (لمس) در لغت عرب تماس پوست با پوست است خواه از روی قصد یا بدون قصد و از روی شهوت و آرزو و یا بدون شهوت باشد و فرق نمیکند که پیرمرد و فاقد شهوت و تمایل جنسی و یا جوان باشد، و فرق نمیکند که اخته شده و عنین و ناتوان جنسی باشد یا خیر، و همچنین است مراهق و پسری که به سن بلوغ نزدیک شده باشد. و در زن فرق نمیکند که جوان باشد یا پیرزنی که مورد اشتها نیست چون بهرحال در آن گمان شهوت میرود.
اما اگر دست زدن از روی پوشش باشد، در این صورت وضو باطل نمیشود چون گفتیم: مس به معنی تماس پوست با پوست است و در حال وجود مانع و حایل چنین نیست، و همچنین با دست زدن به ناخن و موی و دندان وضو نقض و باطل نمیشود.
4- از جمله نواقض وضو زوال عقل است خواه به سبب مستی، بیماری بیهوشی یا دیوانگی باشد. چون هرگاه خواب وضو را باطل سازد، زوال عقل به طریق اولی این کار را سبب میشود چون از هوش رفتگی به سبب مستی و بیماری بیشتر سبب نقض وضو میشود تا خواب.
5- از جمله نواقض وضو دست زدن به شرمگاه مرد و زن بدون حائل به وسیله کف دست است. خواه از خود شخص یا از غیر او باشد و خواه مرد و زن و بزرگ و کوچک باشد. چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«مَن مَسَّ فَرجَهُ فَلیَتَوَضَّأ». (رواه أحمد والترمذی وقال الحاکم: هو علی شرط الشيخين).
«هرکس به شرمگاه خود دست زد، باید وضو بگیرد یعنی وضویش باطل میشود».
و باز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفته است:
«إِذا أَفْضی أَحَدُکُمْ بِیَدِهِ إِلی فَرْجِهِ وَلَیْسَ بَینَهُما سِتْرٌ وَلَا حِجابٌ فَلْیَتَوَضَّأ». (رواه ابن حبان).
«هرگاه یکی از شما به شرمگاه خود دست زد و چیزی بین دست و آن حائل نبود و پرده و پوششی وجود نداشت وضویش باطل میشود و باید وضو بگیرد».
کلمه (افضاء) که در حدیث آمده است به معنی تماس و مس کردن با کف دست است. و هرگاه برابر نص دست زدن به شرمگاه خود شخص موجب نقض وضو باشد دست زدن به شرمگاه دیگران به طریق اولی موجب نقض وضو میشود.
چون این عمل نسبت به غیر خیلی زشت تر میباشد و بیشتر هتک حرمت میکند، و بلکه ثابت شده است که در حدیث چنین آمده است:
«مَن مَسَّ ذَکَراً فَلیَتَوَضَّأ».
«هرکس آلت تناسلی را دست زد وضو بگیرد».
و در حدیث «بسره» آمده است که او گفت:
«وَیَتَوَضَّأُ مِن مَسِّ الذَّکَرَ». (رواه أحمد والنسائی).
«از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم که میگفت: از دست زدن به آلت تناسلی و شرمگاه وضو گرفتن لازم میآید وضو باطل میشود».
فرق نمیکند که آلت تناسلی و شرمگاه خود شخص باشد یا از آن غیر.
و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت:
«أَیَّما رَجُلٍ مَسَّ ذَکَرَهُ فَلیَتَوَضَّأ وَأَیَّمَا امرَأَةٍ مَسَّتْ فَرجَها فَلتَتَوَضَّأ» (رواه أحمد).
«هر مردی آلت خود را دست بزند باید وضو بگیرد، و هر زنی آلت تناسلی خود را دست بزند باید وضو بگیرد یعنی وضویشان باطل میشود».
و اما روایتی که به موجب آن دست زدن به شرمگاه وضو را نقض نمیکند ابن حبان آن را منسوخ دانسته است.
6- از جمله نواقض وضو دست زدن به حلقه دبر و مقعد آدمی است چون کلمه (فرج) که در حدیث آمده است شامل آن هم میشود، و به قیاس بر شرمگاه پیشین آن نیز ناقض وضو است. گفتیم: اگر داخل کف دستان تماس با پیش و پس آدمی پیدا کند ناقض وضو است این بدان معنی است که غیر آن ناقض نیست، مانند سرانگشتهای دست و لای انگشتان و کنارههای آنها و کنارههای کف دستان که اینها ناقض وضو نیست، و گفتیم: دست زدن به شرمگاه و پیش و پس آدمی ناقض وضو است پس، پیش و پس حیوان و پرندگان ناقض وضو نیست.
7- از جمله چیزهایی که وضو را باطل میکند شفا و بهبودی کسی است که همیشه بیوضو و «دائم الحدث» است، مانند کسی که ادرار یا باد شکم نگه نمیدارد یا زنی که همیشه حایض و مستحاضه است. چون طهارت این گونه اشخاص طهارت ضرورت و ناچاری بوده، پس هرگاه این ناچاری برطرف شد و پایان یافت، حکم آن نیز که عفو و گذشت از بیرون آمدن چیزی از مجرای پیش و پس در حال بیماری است منتفی میگردد و حکم اشخاص دیگر را مییابند.
یکی از قواعد مقرر و ثابت در فقه که احکامی فراوان بر آن مبتنی است [استصحاب اصل و دور انداختن شک] است. فقهاء اجماع دارند بر این که اگر شخصی شک و گمان داشته باشد در این که آیا زنش را طلاق داده است یا خیر؟ چون اصل آنست که او را طلاق نداده باشد پس برای او جایز نیست به این اصل عمل کند و با وی همخوابگی و مقاربت کند، و اگر شک کرد در این که آیا با آن زن ازدواج کرده است یا خیر؟ چون اصل بر آنست که ازدواج صورت نگرفته باشد و در ازدواج شک کرده است پس برای او جایز نیست که با وی همخوابگی کند. و همچنین اگر کسی در داشتن وضو و طهارت یقین داشت و در نداشتن وضو و باطل شدن آن شک کرد، اصل بقای طهارت است و اگر برعکس در بیوضوئی یقین داشت و در طهارت بعد از آن شک کرد اصل بقای بیوضوئی و عدم طهارت است.
و اگر در طهارت و حدث هر دو یقین داشت، بدینگونه که یقین داشت که بعد از طلوع آفتاب حالت طهر و حدث هر دو برای او پیش آمده است و نمیدانست که کدام یک پیش از دیگری بوده است، باید دقت کند و ببیند که اگر او پیش از طلوع آفتاب بیوضو بوده باشد پس الان که شک برایش پیش آمده است وضو دارد و پاک است، چون حدث و ناپاکی قبل از طلوع بوده و احتمال دارد پیش از طهارت بوده باشد یا پس از آن، بنابر این اصل طهارت و پاکی است و آن معتبراست. و اگر پیش از طلوع آفتاب پاک بوده باشد پس او الان ناپاک است، چون یقین پاکی پیش از طلوع با یقین ناپاکی بعد از آن برطرف میشود و جایز و روا است که طهارت بر عدم طهارت مقدم باشد یا متاخر پس عدم طهارت و حدث اصل است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر