توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ مهر ۲۸, چهارشنبه

حج

 

حج

حج در زبان عربی به معنی قصد است، و در اصطلاح شرع به معنی قصد زیارت خانه کعبه برای ادای اعمال حج است از قبیل طواف و سعی بین صفا و مروه و وقوف در عرفه و دیگر مناسک به جهت پاسخ و لبیک گفتن به امر خدا و طلب رضای او.

حکم حج:

حج بیت الله به دلیل قرآن کریم و سنت نبوی و اجاع امت اسلامی فرض است. خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا [آل عمران: 97].

«خداوند فرض نموده که هر کس قدرت و استطاعت (مالی و جسمی داشته باشد) از خانه خدا (بیت الله الحرام) زیارت به عمل آورد و قصد حج آن کند».

و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «بُنِیَ الإِسلامُ عَلی خَمسٍ ....» الحدیث. «بنای اسلام بر پنج چیز نهاده شده است».

تا آخر حدیث، که از جمله آن‌ها یکی بیت الله الحرام است و باز هم فرموده است:

«حَـجُّوا قَبْلَ أَن لا تَحُـجُّوا» (رواه البیهقی فی السنن).

«پیش از آنکه بمیرید حج کنید و از خانه خدا زیارت به عمل آورید»

پس حج جزو ارکان ضروری دین است و هرکسی منکر وجوب آن گردد کافر می‌شود.

حج در تمام دوران زندگی یک بار فرض است

امت اسلامی اجماع کرده‌اند که حج در طول عمر یک بار واجب و فرض است. اقرع بن حابس از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال نمود آیا حج خانه خدا در هر سال واجب است یا یک بار در طول عمر؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «بَل -الحج- مَرَّةً واحِدَةً فَمَن زادَ فَتطوُّعٌ» (أخرجه أحمد).

«بلکه در طول عمر یک بار فرض است پس هرکس بیش از یک بار حج کند داوطلبی است و سنت می‌باشد».

عمره

عمره نیز چون حج فرض است. چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ [البقرة: 169].

«حج و عمره را با دستور خدا و برای او به اتمام برسانید».

از عایشه  رضی الله عنها  روایت شده که گفت:

«أَنَّها قالَتْ یَا رَسُولَ اللهِ هَل عَلَی النِّساءِ جهادٌ؟ قالَ نَعَم جِهادُ لاقِـتالَ فیهِ الْـحَجُّ وَالْعُمْرَةُ».

«ای رسول الله آیا بر زنان جهاد واجب است؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: آری جهادی که در آن جنگ نیست: حج و عمره».

(و اما خبر ترمذی از جابر  رضی الله عنه  که): «از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال شد آیا عمره واجب است؟ فرمود: نخیر لیکن انجام عمره بهتر است». و در مجموع گفته شده است که: حافظان حدیث بر ضعف این خبر اتفاق دارند. و در تمام طول عمر نیز یک بار واجب است. و اعمال و مناسک آن همان اعمال حج است بجز وقوف در عرفه که در عمره لازم و واجب نیست.

آموزش و فراگیری احکام حج

بر کسی که اراده حج دارد واجب است که احکام حج را اعم از واجبات و محرمات و مکروهات و مباحات به تمامی یاد گیرد. چون خداوند عبادت را از کسی نخواسته است که بدان عبادت جاهل باشد، پس هر چیزی که عمل به آن واجب باشد علم به آن نیز واجب است خداوند می‌فرماید:

﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣ [النحل: 43].

«اگر چیزی را (که عمل به آن واجب است) نمی‌دانید آن را از کسانی بپرسید و فراگیرید که اهل ذکر و عالم به آن باشند».

و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «طَلَبُ العِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ» (رواه البیهقی). «طلب و کسب علم بر هر مسلمانی فرض است».

و در روایت دیگری «زن و مرد مسلمان» آمده است.

نخستین چیزی که فرا گرفتن آن واجب است

نخستین چیزی که واجب است هرکس یاد بگیرد شناختن حلال و حرام از نظر شرع است. چون دانستن حلال بر انجام طاعت و فرمانبرداری از خدا و دوری از نافرمانی و معصیت خدا کمک می‌کند، خداوند پاک است و جز عمل و کردار پاک را نمی‌پذیرد و خداوند مؤمنان را به همان چیزهائی دستور داده است که به پیامبران مرسل فرموده است، و می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ [المؤمنون: 51].

«ای رسولان من، از روزی حلال بخورید».

و ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ [البقرة: 172].

«ای مؤمنان از روزی حلال و پاکی که روزی شما گردانیدیم بخورید».

هر کس کسبش حلال و پاک باشد عملش نیز پاک و رو به فزونی است، و هرکس کسبش حلال و پاک نباشد خوف آن است که عملش نیز پذیرفته نشود. خدای تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٢٧ [المائدة: 27].

«به راستی خداوند تنها (اعمال) متقیان را قبول می‌کند».

شاعر چه نیکو گفته است:

«إِذا حَجَجْتَ بِمالٍ أَصلُهُ سُحْتُ

 

فَما حَجَجتَ وَلکِن حَجَّتِ العیُر»

«هرگاه با مالی که اصل آن حرام است به حج بروی تو به حج نرفتهای بلکه این شتر است که به حج رفته است».

به حقیقت حج از بزرگترین اعمال بندگان خدا است چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود:

«أَفْضَلُ الأَعْـمالِ عِنْدَاللهِ إیمانٌ لاشَکَّ فیهِ وَغَزوٌ لَا غَلُولَ فیهِ وَحَجٌّ مَبْـرُوْرٌ». (رواه ابن حبان فی صحیحه).

«برترین اعمال نزد خدا ایمانی است که درآن شک نباشد و جهادی است که در آن خیانت و دزدی از مال غنایم نباشد و حجی است که مقبول باشد»

و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن حَجَّ فَلَم یَرفَث (یتکلم بالفحش) رَجَعَ کَهَیئِتَهِ یَومَ وَلَدَتهُ أُمُّهُ» (أخرجه الجماعة).

«هرکس حج را انجام دهد و سخن ناشایست نگوید وقتی که از سفر حجش برگردد آن گونه از گناهانش پاک می‌گردد که گویی تازه از مادر زاده باشد».

وجوب حج فوری نیست یعنی لازم نیست که همان روز که انسان استطاعت یافت حتما همان روز به آن اقدام کند بلکه واجبی است که مهلت دارد و وقت آن تنگ نیست، و به اصطلاح شرع واجب فوری نیست بلکه با تراخی و تاخیر واجب است و مهلت دارد. لیکن بهتر است که هر چه زودتر به آن مبادرت ورزید چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن مَلَکَ زاداً وَراحِلَةً تُبَلِغُّـهُ إِلی بَیتِ اللهِ وَلَم یَحُجَّ فَلا عَلَیهِ أَن یَمُوتَ یَهُـودِیًّا أَو نَصْرانِیّاً». (أخرجه الترمذی).

«هرکس مالک زاد و توشه و وسیله نقلیه و سواری باشد که بتواند به خانه خدا برود و نرود و حجش را به جای نیاورد بر وی باکی نیست که یهودی یا نصرانی بمیرد».

یعنی با آنان فرقی ندارد چون به سبب سستی از انجام ان درمانده است. باز پیامبر فرموده:

«مَن لَم یَحْبِسهُ مَرَضٌ أَو حاجَةٌ ظاهِرَةٌ أو سُلطانٌ جائِرٌ فَلَم یَحُجَّ فَلیَمُتْ إِن شاءَ یَهُودِیاً أَو نَصرانیّاً» (أخرجه أحمد).

«هرکس بدون موانع بیماری یا احتیاج ظاهری یا ممانعت سلطان ستمکار از ادای فریضه حج خودداری کند و مرگش فرا رسد مرگ او با مرگ یهودی و نصرانی فرق ندارد».

شرایط وجوب حج

برای وجوب حج چند شرط وجود دارد:

اول: مسلمان بودن، چون حج به مانند نماز و زکات و روزه عبادت است و شرط عبادت اسلام است. و چون در حدیث معاذبن جبل  رضی الله عنه  آمده است:

«اُدْعُهُم إِلی شَهادَةِ أَن لَا إِلهَ إِلاّ اللهُ فَإِنْ هُم أَطاعُوْکَ فَأَعلِمْهُم أَنَّ عَلَیهِمْ کَذا».

«آنان را به گفتن و اقرار کلمه شهادتین بخوان چون تو را اجابت کردند و اطاعت نمودند به آنان خبر ده که چه چیزهایی برآنان واجب است..».

و از جمله آن‌ها یکی حج بود. پس حج بر کافر اصلی به صورت وجوب مطالبه آن پیش از مسلمان شدن واجب نیست. اما مرتدی که استطاعت حج داشته وجوب حج از عهده او ساقط نمی‌شود، و چنانچه در حال تنگدستی دوباره مسلمان شد با همان استطاعت قبلی حج بر ذمه اوست. و اگر در تمکن و استطاعت دوباره مسلمان شد و پیش از سفر حج مرد باید از میراث او برایش حج به جای آورده شود.

دوم: بالغ بودن است. پس برکودک حج واجب نیست، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «از سه کس تکلیف برداشته شده است» که کودک یکی از آن‌ها است. و به قیاس بر دگر عبادات که بر کودک واجب نیست.

سوم: عقل داشتن. به دلیل همان حدیث که از سه کس قلم تکلیف برداشته شده که یکی از آن‌ها دیوانه است، پس حج بر دیوانه نیز واجب نیست.

چهارم: آزاد بودن. پس حج بر بنده و برده واجب نیست، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته:

«أَیَّما عَبْدٍ حَجَّ ثُمَّ أُعْـتِقَ فَعَلَیهِ حَجَّةٌ أُخْری».

«هر بنده و بردهای که حج را به جا آورد و سپس آزاد گردد چون استطاعت یافت بر وی حج دیگری واجب است».

و چون نماز جمعه بر وی واجب نیست اگرچه به وی نزدیک هم باشد به جهت مراعات حق اربابش، پس حج به طریق اولی واجب نیست چون وقت بیشتری می‌گیرد.

پنجم: داشتن استطاعت و قدرت مالی و بدنی. چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا [آل عمران: 97].

«خداوند فرض کرده است که هر کس استطاعت یافت (یعنی زاد و راحله یافت) بیت الله الحرام را زیارت کند».

استطاعت دو نوع است: استطاعت شخصی و استطاعت با غیر. برای استطاعت شخصی لازم است که امور زیر تحقق پذیرد:

1-    داشتن وسیله شخصی یا استیجاری برای کسی که مسافت بین او و مکه مسافت قصر نماز یا بیشتر باشد. ولی چنانچه کمتر از آن مسافت باشد اگر قدرت رفتن داشته باشد وجود وسیله نقلیه و استطاعت آن شرط است.

2-    وجود توشه و آذوقه رفت و برگشت و هزینه سفر. و شرط است که هزینه توشه و آذوقه سفر و هزینه وسیله نقلیه مازاد بر نفقه و هزینه و لباس و مایحتاج خود و کسانی باشد که نفقه آن‌ها در مدت رفتن و برگشتنش بر وی واجب است. باید دانست اگر کسی قدرت و استطاعت تامین هزینه‌های حج را داشت لیکن محتاج به ازدواج بود چون نگران آن باشد که دچار زنا گردد، صرف این هزینه برای ازدواج بهتر و مهمتر از صرف آن برای حج است. چون احتیاج به ازدواج فوری است و حج فوری نیست و مهلت و تراخی دارد ولی اگر نیازش به ازدواج به گونه‌ای نباشد که خوف ارتکاب زنا داشته باشد تقدیم حج بر ازدواج بهتر است.

3-    خالی بودن راه حج از خطر به گونه‌ای که بر جان و مال و آبروی خویش ایمن باشد اگرچه این خطر اندک هم باشد، چون بهرحال برایش ایجاد ضرر می‌کند.

4-    امکان رفتن به حج یعنی آن قدر وقت باشد و آن قدر زمان مانده باشد که بتواند به حج رود و به وقوف در عرفه برسد.

اما استطاعت با غیر در صورتی است که به نیابت از مرده ای باشد که انجام عبادت حج از میراث او به هزینه او واجب باشد، یا به نیابت از کسی باشد که به علت پیری یا عذر دیگری از انجام اعمال حج ناتوان باشد، یا با اجرت المثلی باشد که مازاد بر نیازهایش باشد یا با وجود مطیع و فرمانبرداری باشد که برای انجام عبادت حج و ادای فریضه حج اطاعت کند.

ارکان حج

ارکان و پایه‌های حج پنج چیز است:

رکن اول: احرام است که عبارت است از نیت و قصد دخول در حج یا دخول در عمره و بدان جهت احرام نامیده شده است که انسان را از ارتکاب محرمات منع می‌کند.

دلیل وجوب احرام این حدیث می‌باشد: «به حقیقت با نیت است که اعمال عبادی ارزش و اعتبار پیدا می‌کند». احرام به سه گونه صورت می‌گیرد: افراد، تمتع، و قِران. بدون خلاف هر یک از آن‌ها جایز است لیکن خلاف در آن است که کدام بهتر است.

امام شافعی در عموم کتاب‌هایش به صراحت گفته است که: اول افراد سپس تمتع سپس قران بهتر است. صورت افراد آن است که حاجی تنها احرام به حج ببندد و چون از آن فارغ شد سپس احرام به عمره بندد و مناسک عمره را انجام دهد.

صورت تمتع آن است که از میقات بلد خویش که عازم مکه است به عمره احرام ببندد که پس از انجام مناسک عمره از میقات مکه احرام به حج بندد، و این کیفیت مورد اجماع همه است. به این جهت این کیفیت را تمتع نام نهاده‌اند چون در فاصله پس از انجام اعمال عمره و آغاز اعمال حج می‌تواند از چیزهایی که در احرام بر او حرامند تمتع و بهره گیرد.

صورت قران آن است که از میقات با حج و عمره هر دو با هم احرام ببندد که اعمال و مناسک عمره در اعمال و مناسک حج مندرج و داخل می‌شود. و دلیل آن روایت عایشه  رضی الله عنها  است که گفت: «همراه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در سال حجة الوداع (آخرین حج پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ) به قصد حج بیرون آمدیم که بعضی با عمره احرام بستند و بعضی احرام به حج و عمره هر دو بستند و بعضی احرام به حج تنها بستند، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  احرام به حج بستند، و اما کسانی که با احرام به عمره بسته بودند به هنگام نزول به مکه و انجام اعمال عمره احرام خود را گشودند و بدان پایان دادند و آزاد شدند، و اما کسانی که احرام به حج بسته بودند یا جمع بین حج و عمره کرده بودند تا پایان اعمال حج در روز قربانی احرام خود را نگشودند و آزاد نشدند». به روایت احمد و شیخین و مالک.

رکن دوم: وقوف در عرفات است. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دستور داد که جارجی ندا در دهد: «حج یعنی عرفه» مقصود آن است که بیشترین و بزرگترین ارکان حج در عرفه است. وقوف در عرفات با حضور در یک قسمت از عرفات حاصل می‌شود ولو اینکه با عبور از آنجا در طلب عبد فراری یا گمشده یا امثال آن باشد.

یا این که در عرفات حاضر شودو بخوابد تا این که وقت بگذرد و این او را کفایت می‌کند، چون تکلیف بر او باقی است. وقتی وقوف در عرفه کفایت می‌کند که شخص متوقف در آنجا لیاقت و اهلیت عبادت را داشته باشد سپس در هر محلی از عرفات توقف کند جایز است، چون همه مواضع عرفات عرفه است. وقت توقف در عرفه از وقت زوال خورشید در روز عرفه تا طلوع فجر روز بعدی است. جمع بین شب و روز در عرفه شرط نیست لیکن بهتر است.

رکن سوم: طواف خانه کعبه یعنی طواف الإفاضه، چون اجماع بر این است که مراد از این آیه:

﴿وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ ٢٩ [الحج: 29].

«باید طواف بیت العتیق یعنی خانه کعبه را کنند».

طواف الإفاضه است، و به دلیل قاعده شدن صیغه همسر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  که در حدیث آمده است.

برای طواف خانه کعبه چند چیز واجب است

1-    طهارت و پاکی از بی‌وضویی و جنابت و پاکی از آلودگی جسمی ولباس و مکان.

2-    ستر عورت با لباس پاک چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«اَلطَّوَافُ بِالبَیْتِ صَلَاةٌ إِلَّا أَنَّ اللهَ أَحَلَّ فِیْهِ النُّطْقَ فَلَا یَنْطِقُ إِلاّ بِخَیْرٍ».

«طواف خانه کعبه حکم نماز را دارد جز آن که خداوند در آن سخن گفتن را حلال کرده است پس هر کس در حین طواف سخن گوید جز سخن نیکو و خیر نگوید».

و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به اسماء دختر عمیس که قاعده شده بود گفت:

«اِصْنَعی ما یَصْنَعُ الحاجُّ غَیرَ أَن تَطُوْفِی بِالبَیْتِ».

«هر کاری را که حاجیان می‌کنند تو نیز بکن جز طواف خانه کعبه»

که حدیث صحیحی است. باید دانست که مذهب ابوحنیفه و مذهب احمد بن حنبل بنا به حدیث صحیحی که از او روایت شده است، این است زنی که دچار حیض و نفاس شده و طواف افاضه بر او واجب گشته و ناچار است که به ناگاه کوچ کند و چنانچه تخلف کند و از قافله عقب بماند و تا پاک شدن بماند نگران جان و مال خود باشد، بر او واجب است که خود را به قدر امکان از خون پاک کند و با وسایل ممکن و جلوگیری از خون ریزی و احتیاط کامل و خویشتن داری وارد مسجدالحرام شود و طواف خانه کعبه را انجام دهد و بین صفا و مروه نیز سعی نماید، سپس توبه کند و به خداوند رجوع نماید و شتر یا گاوی را جهت کفاره آن قربانی کرده و ذبح نماید و آن را بر فقرای حرم تقسیم کند. چنانچه در اثنای طواف بی‌وضو شد بر وی لازم است که تجدید وضو کند، و بنا به قول صحیح بقیه را ادامه دهد و از جایی که قطع کرده است شروع کند. و برخی گفته‌اند: واجب است از نو طواف را از سر گیرد و آنچه که انجام داده است باطل می‌باشد.

3-    مراعات ترتیب به این معنی که از حجرالأسود آغاز کند و خانه کعبه در طرف چپ او واقع شود.

4-    در وقت طواف باید تمام بدنش خارج از خانه کعبه باشد و طواف بیرون از خانه کعبه از جمله شادروان صورت گیرد، چون شادروان یا همان بنای چسبیده به اساس کعبه که حلقه‌های پرده در آن است نیز جزء خانه کعبه است. چنانچه طواف کند و دستش محاذی شادروان باشد طوافش صحیح نیست، و همچنین طواف باید از خارج از (حجر اسماعیل) صورت گیرد، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بیرون از مسجد طواف را انجام داد.

5-    باید طواف در داخل مسجد الحرام صورت گیرد، چون بیت همه‌اش حرم است در هر موضعی طواف کند جایز است.

6-    تعداد هفت مرتبه طواف است و بنابر قول صحیح پیوسته بودن هر هفت طواف به هم واجب نیست بلکه سنت است.

و به دلیل حدیث عبدالله بن سائب که در حال طواف سنت است که گفت: از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم در بین رکن یمانی و حجرالأسود می‌گفت:

﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١ [البقرة: 21].

«خداوندا در دنیا و در آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از آتش دوزخ و عذاب آن محفوظ و مصون دار».

به روایت از ابوهریره  رضی الله عنه  آمده است که گفت: «هر کس هفت بار طواف خانه کعبه کند و جز: «سُبحانَ اللهِ وَالحمدُلِلَّهِ وَلَا إلهَ إلَّا اللهُ وَاللهُ أکْبـَرْ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إلَّا بِاللهِ» نگوید ده سیئه و کار بد از پرونده‌اش محو شده و ده حسنه و کار نیکو در پرونده‌اش نوشته می‌شود و ده درجه مقامش بالا می‌رود». ابن ماجه آن را تخریج کرده است. به روایت از عایشه  رضی الله عنها  آمده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«إِنَّما جُعِلَ الطَّوافُ بِالبَیتِ وَبِالصَّفا وَالمرْوَةِ لِإِقامَـةِ ذِکرِ اللهِ» (رواه أبوداود والحاکم).

«به حقیقت طواف خانه کعبه و سعی بین صفا و مروه برای آن قرار داده شده و واجب شده است تا ذکر خداوند گفته شود».

رکن چهارم از ارکان حج: سعی بین صفا و مروه است. چون عملا پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  خود چنین کرده و در حین سعی گفته است:

«اِسعَوا فَإِنَّ الله تَعالی کَتَبَ عَلَیکُمُ السَّعیَ».

«شما نیز سعی را انجام دهید زیرا خداوند تعالی سعی بین صفا و مروه را بر شما واجب کرده است».

وچون سعی شعاری است که در حج و عمره هر دو صورت گرفته و انجام داده می‌شود. و شرط است که این سعی بعد از طواف صحیح صورت گیرد خواه طواف الإفاضه یا طواف القدوم باشد. و مراعات ترتیب سعی نیز شرط است، به این معنی که از صفا شروع و به مروه پایان پذیرد چون به مروه رسید، یک بار محسوب می‌شود و بار دوم شروع از مروه است که چون به صفا رسید دوبار می‌شود، و به این منوال واجب است که هفت مرتبه سعی بین صفا و مروه را به جای آورد چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  عملا چنین کرده است. برای سعی بین صفا و مروه طهارت شرط نیست، و همچون ستر عورت و دیگر شرایط نماز نیز شرط نیست. انجام دادن سعی سواره نیز جایز است لیکن پیاده بهتر است و ترک سعی با قربانی و خون ریختن جبران نمی‌شود، و بدون انجام سعی حلال شدن و بیرون آمدن از احرام جایز نیست.

رکن پنجم حج: تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر است چون خداوند می‌فرماید:

﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمۡ وَمُقَصِّرِينَ [الفتح: 27].

«در حالی که سرتان را می‌تراشید و موی تان را کوتاه می‌کنید».

و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«رَحِمَ اللهُ المُحَلِّقِیْنَ. قالُوا: وَالمقَصِّرینَ یا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: وَالمقَصِّرینَ» (رواه الشیخان).

«خداوند رحم کند کسانی را که سرشان را می‌تراشد. گفتند: کسانی که سرشان را کوتاه می‌کنند چطور یا رسول الله؟ فرمود: و خدا آنان را نیز رحم کند».

و هر یک از تراشیدن یا کوتاه کردن موی برای مردان و زنان جایز است لیکن برای مردان تراشیدن بهتر و برای زنان کوتاه کردن بهتر است. و تراشیدن یا کوتاه کردن سه عدد موی کفایت می‌کند. وقت حلق و تقصیر برای حاجی یعنی برای کسی که به حج احرام بسته است بعد از رمی جمره عقبه است، و برای کسی که به عمره یا به تمتع احرام بسته است وقت حلق و تقصیر بعد از فراغت از سعی بین صفا و مروه است، و کسی که قربانی و هدیه با خود دارد وقت حلق و تقصیر بعد از سر بریدن آن است. برای کسی که سرش طاس است و موی ندارد مستحب است که چاقوی سرتراشی را بر سرش مرور دهد.

اعمال واجب حج

قبلا از ارکان حج سخن گفتیم و اینک اعمال واجب حج را بیان می‌کنیم. فرق بین واجبات و ارکان آن است که وجود مناسک و عبادت حج متوقف بر وجود ارکان است و هر رکنی تحقق نپذیرد با خون قربانی جبران نمی‌شود، لیکن وجود مناسک و عبادت حج متوقف بر واجبات نیست و هریک از آن‌ها که ترک شود با یک قربانی جبران می‌شود.

چیزهایی که برای احرام واجب است سه چیز می‌باشد:

اول: بایستی در میقات معین احرام بسته شود چنانچه حاجی بدون احرام از میقات بگذرد و بخواهد مناسک را انجام دهد بر وی لازم است که پیش از انجام مناسک حج به میقات برگردد و احرام بسته آن وقت مناسک را انجام دهد، اگرچه احرام هم بسته باشد لازم است که پیش از شروع در مناسک به میقات برگردد. چنانچه به میقات بر نگشت یا بعد از شروع مناسک به میقات برگشت بر او لازم است که خون بریزد یعنی قربانی کند و حتی اگر از روی فراموشی یا از روی نادانی وعدم آگاهی از میقات بدون احرام گذشته باشد باز هم باید حیوانی سر ببرد، لیکن در این صورت گناهکار نمی‌شود. بهتر است که از اول میقات احرام ببندد تا باقی میقات را در حال احرام طی کند مگر در میقات «ذی الحلیفة» که در آنجا بهتر است از همان مسجدی که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از آنجا احرام بست احرام ببندد.

باید دانست که میقات خود دو نوع است یک میقات زمانی و دیگر میقات مکانی.

میقات زمانی و مدت زمانی که برای حج وجود دارد ماه‌های شوال و ذوالقعده و ده شب اول ذی الحجه است که آخرین شب آن شب عید قربان است بنا به قول صحیح، چون خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞ [البقرة: 197].

«(عبادت) حج (باید) در چند ماه معلوم و مشخص انجام گیرد».

 و ﴿۞يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّ [البقرة: 189].

و «از تو سوال می‌کنند درباره ماه‌ها و هلالهای ماه، بگو: آن‌ها برای آن هستند که مردم اوقات خود و زمان (عبادت) حج را به آن بشناسند».

واما عمره: تمام سال برای آن جایز است، فقط حج است که باید حتما در آن میقات زمانی ویژه صورت گیرد، چون علما اتفاق دارند بر این که عمره درتمام فصول و ماه‌های سال جایز است.

و اما میقات مکانی: یعنی محلی که باید از آنجا احرام بست. برای کسانی که در مکه مقیم هستند خواه اهل مکه باشند یا نباشند خود مکه میقات مکانی است. برخی گفته‌‌اند: مکه و دیگر نقاط سرزمین حرم است پس احرام بستن اهل مکه و کسانی که در مکه هستند از در خانه شان شروع می‌شود، و اما برای کسانی که مقیم مکه نیستند اگر منزلشان بین مکه و میقات شرعی واقع باشد میقات مکانیشان همان روستا و محل سکونتشان است، یا همان محل چادر و زندگی بدوی است که در آن سکونت دارند.

چنانچه منازلشان آن سوی میقاتهای شرعی واقع باشد، میقاتشان همان میقاتهای شرعی است که از آنجا عبور می‌‌کنند، و میقاتهای شرعی پنج محل است:

 اول: ذوالحلیفة و میقات کسانی است که از مدینه شریفه عازم مکه هستند که در فاصله ده مرحله از مکه واقع است.

دوم: جحفه (اکنون به رابغ تبدیل شده است) و میقات کسانی که از شام و مصر و مغرب عازم مکه هستند.

سوم: یلملم و میقات کسانی است که از یمن عازم مکه هستند.

چهارم: قرن و میقات کسانی است که از سرزمین نجد عازم مکه هستند. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر میقات بودن این چهار محل تصریح کرده است در حدیثی که در آخرش آمده است:

«هُـنَّ لَهُنَّ وَلِمَن آتی عَلَیهِنَّ مِن غَیرِهِنَّ مِمَّن أرادَ الْحـَجَّ أَوِ الْعُمْرَةَ».

«این چهار محل میقات کسانی است که در آنجا سکونت دارند یا کسانی که از آنجا عبور می‌کنند و اراده و قصد حج و عمره را دارند».

پنجم: ذات عرق میقات کسانی است که از عراق و خراسان عازم مکه هستند و این هم نزد اکثر علما به تصریح پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  میقات است، و برخی گفته‌اند: با اجتهاد عمر خطاب  رضی الله عنه  میقات قرار داده شده است.

پس هر کس بدون احرام از میقات بگذرد و اراده انجام مناسک حج را داشته باشد و از میقات گذشته و احرام ببندد این عملش حرام است، و بر وی لازم است که خون بریزد و باید یک گوسفند یک ساله یا یک بز دو ساله سر ببرد. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته:

«مَن تَرَکَ نُسُکاً فَعَلَیهِ دَمٌ» (رواه ابن عباس رضی الله عنهما ).

«هرکس نسکی از مناسک حج را ترک کند بر او واجب است که خون بریزد».

چنانچه آن شخص بدون احرام از میقات مکانی گذشته و به میقات شرعی برگشت و هیچکدام از مناسک حج را شروع نکرده بود و از میقات احرام بست و شروع به انجام مناسک کرد خونریزی و ذبح حیوان از او ساقط می‌شود، ولی اگر نسکی از مناسک حج را انجام داده بود و به میقات برگشت و مجددا احرام بست این خون و ذبح حیوان از او ساقط نمی‌شود، چون او یکی از مناسک حج را با احرام ناقص انجام داده است. فرق نمی‌کند نسکی که انجام داده است نسک فرض یا سنت باشد و حتما باید خون بریزد.

واجب دوم حج: رمی جمرات سه گانه است. سه بار در ایام التشریق غیر از جمره عقبه که تنها درروز عید قربان هفت سنگ ریزه به سوی آن انداخته می‌شود. چنانچه شخصی بخواهد شتاب کند سنگ انداختن جمرات در روز سوم ایام التشریق از او ساقط می‌گردد. باید دانست که سنگ‌هائی که در این روزها انداخته می‌شود بیست و یک سنگ ریزه است که به هر یک از آن روزها هفت سنگ ریزه می‌رسد. در سنگ انداختن به جمرات (رمی جمرات) مراعات ترتیب شرط است، بدین گونه که از جمره ای شروع شود که نزد مسجد خیف در منی است، سپس جمره وسطی سپس جمره عقبه که آخری است. آنچه که در رمی واجب است آن است که رمی و انداختن بر آن اطلاق شود و چنانچه سنگ ریزه را در جمره‌ها قرار دهد و آن‌ها را آنجا بنهد بنا به قول صحیح معتبر و قبول نیست. چون نهادن سنگ، انداختن سنگ نیست. شرط است که به قصد جمره‌ها سنگ اندازد پس چنانچه سنگ را در هوا انداخت و بر جمره افتاد قبول و معتبر نیست. شرط است که شخص حاجی سنگ ریزه‌ها را به دست خود اندازد پس چنانچه سنگها را با پای یا با کمان و فلاختن اندازد جایز نیست. و شرط است که هفت عدد سنگ را در هفته مرتبه بیندازد پس اگر دو سنگ را به یک باره انداخت اگر هر دو بر جمره افتند یک سنگ به حساب می‌آید حتی اگر هر هفت سنگ ریزه را به یک باره انداخت یک سنگ به حساب می‌آید. هرگاه شخصی حاجی به علت بیماری یا غیر آن خود از انداختن سنگها عاجز باشد می‌تواند کسی را به جای خویش تعیین کند که سنگ اندازی را انجام دهد به شرط این ک شخص نایب خود سنگ انداخته باشد. وإلا جایز نیست که به جای او سنگ اندازی کند.

واجب سوم حج: تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر که شمردن آن از جمله واجبات حج ضعیف است. معتمد و معتبر آن است که این عمل از جمله ارکان حج است نه از جمله واجبات حج، بلکه امام شافعی اتفاق را بر رکن بودن آن نقل کرده است و به خلاف در آن توجه و اعتبار نکرده است. و بهر حال انجام این عمل ضروری و حتمی و لازم است. و در حدیث جابر  رضی الله عنه  آمده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به یاران خود دستور داد سر خود را بتراشند یا کوتاه کنند. آری بهتر است ک مردان موی سر خود را بتراشند چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مراسم «حجة الوداع» چنین کرده است. (مسلم آن را روایت کرده است). و چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «اللّهُمَّ اغفِرْ لِلْمُحَلِّقیِنَ» وفی الثالثه: «ولِلمُقَـصِّرینَ».

«خداوند کسانی را که در مراسم حج موی سر را می‌تراشند مورد مغفرت خود قرار بده» و بار سوم که این دعا را تکرار کرد گفت: «و کسانی را نیز که موی سر را کوتاه می‌کنند».

انجام حج برای زنان

هرگاه برای زنان شرایط وجوب حج که قبلا بیان شد تحقق پذیرد انجام اعمال حج بر آنان نیز واجب است. علاوه بر شرایطی که برای وجوب حج در مردان ذکر شد برای زنان واجب است که شوهر یا محرمی همراه داشته باشند. ضابطه و قاعده محرم بودن آن است که زن نسبت به آن شخص نکاحش برای همیشه حرام باشد به سبب نسب یا به سبب خویشاوندی زناشوئی، یا به سبب شیرخوارگی. به روایت از ابن عباس  رضی الله عنهما  آمده است که گفت: از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم می‌گفت:

«لَا یَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامرَأَةٍ إِلاّ مَعَها ذَو مَحْرمٍ وَلَا تُسافِرِ المَرأَةُ إِلاّ مَعَ ذِی مَحرَمٍ» فَقالَ رَجُلٌ: یا رَسوُلَ اللهِ إِنَّ امرَأَتی خَرَجَت حاجَّةً وَإِنّی اکتَتَبْتُ فی غَزْوَةِ کَذا وَکَذا. فَقالَ: «اِنطَلِق فَحَجَّ مَعَ امرَأَتِکَ» (رواه البخاری ومسلم).

«نباید هیچ مردی هرگز با زنی خلوت کند مگر این که محرمی با آن زن باشد، و نباید زن به مسافرت برود مگر همراه محرمی. پس مردی گفت: ای رسول الله همسر من برای زیارت حج بیرون رفته است و من خود برای شرکت در فلان جنگ و جهاد نام نوشته‌ام، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: برو با زنت حج را بگزار».

به روایت از یحیی بن عباس آمده است که گفت: «زنی از اهل ری به ابراهیم نخعی نوشت که: من استطاعت حج را دارم و ثروتمندم و هنوز فریضه حج را انجام نداده‌ام و محرمی هم ندارم. ابراهیم به وی نوشت: پس تو از جمله کسانی هستی که استطاعت حج را نداری و خداوند استطاعت راه حج را به تو نداده است». و زنان اگر زنانی دیگر را که مورد اعتماد هستد همراه داشته باشند بنا به قول مشهور کفایت می‌کند و می‌توانند به سفر حج بروند.

 

سنت‌های حج

اول: سنت است که حاجی به صورت افراد احرام ببندد (تنها به حج احرام بندد که پس از فراغت از آن احرام به عمره بندد و مناسک آن را انجام دهد).

دوم: تلبیه یعنی گفتن: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّـیْکَ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبّـَیْکَ إِنَّ الحَمَدَ وَالنِّعْمَـةَ لَکَ وَالمُلْک لَا شَرِیکَ لَکَ». «پروردگارا اینک به خدمت آمدم و فرمانت را می‌برم از آن جهت تو را فرمان می‌برم که تو شریک نداری به حقیقت حمد و ستایش و نعمت و پادشاهی تنها از آن تو است و کسی در آن‌ها با تو شریک نیست».

مستحب است که در حال احرام تلبیه را بگوید، چون خلف از سلف چنین نقل کرده‌اند. و سنت است که در طی مدت دوام احرام این تلبیه را فراوان گوید و در هر حال آن را بگوید و خواه ایستاده یا نشسته و سواره یا پیاده خواه جنابت داشته یا حیض، بویژه در هر بالا رفتنی یا پایین رفتنی مستحب بودنش تاکید بیشتری دارد، و همچنین به هنگام سوار شدن یا پاده شدن و به هنگام اجتماع رفقا و آمدن شب و آمدن روز و در مسجد خیف در منی و در مسجد الحرام نیز مستحب است. و در وقت طواف القدوم و به هنگام سعی بین صاف و مروه مستحب نیست. چون هر دو اذکار و دعاهای خاص خود را دارند. و در طواف الإفاضه و طواف الوداع نباید تلبیه بگوید، چون تلبیه گذشته است و پس از سنگ انداختن به جمره عقبه وقت تلبیه گفتن تمام می‌شود.

برای مردان مستحب است که با صدای بلند تلبیه گویند نه برای زنان. و مستحب است که چون از تلبیه فارغ شد صلوات بر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بفرستد و از خداوند طلب رضای او و بهشت را بنماید و از آتش دوزخ به خداوند پناه ببرد، سپس هر دعائی را که می‌خواهد بگوید و نباید در اثنای تلبیه گفتن سخنی دیگر گوید. و مکروه است که بر تلبیه گوینده سلام داد لیکن چون بر وی سلام دهند باید جواب سلام را بدهد.

سوم: طواف القدوم (طواف به هنگام ورود به مکه) چون به منزله درود و سلام و تحیت گفتن به بیت الله الحرام است. و در صحیح مسلم آمده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به هنگام ورود به مکه طواف کرد. چنانچه شخصی وارد شونده به مکه طواف عمره را انجام دهد او را به جای طواف القدوم کفایت می‌کند همان گونه که ادای نماز فریضه به جای نماز سنت تحیة المسجد کفایت می‌کند.

چهارم: شب ماندن در مزدلفه (مبیت به مزدلفه) چنانچه بیشتر قسمت شب را در آنجا بماند (مبیت) صورت گرفته است. رافعی چنین گفته است. برخی گفته‌اند: چنانچه لحظه‌ای از نصف دوم شب را در آنجا دریابد (مبیت) صورت می‌گیرد که نوووی آن را ترجیح داده است.

پنجم: دو رکعت نماز سنت طواف فرض، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: «تنها پنج نماز در در طی شبانه روز فرض است». کسی گفت: آیا غیر از آن‌ها بر من واجب است؟ فرمود: نخیر مگر این که داوطلبانه و به صورت سنت و اضافه بر فرایض باشد».

ششم: ماندن شب‌های عرفه در منی که این شب ماندن هم با ماندن بیشتر شب در آنجا حاصل می‌شود.

هفتم: طواف وداع (خداحافظی) که آخرین عملی است حاجی انجام می‌دهد. چون از عمربن خطاب  رضی الله عنه  روایت شده است که گفت: «آخرین مناسک حج طواف خانه کعبه است» (امام مالک در مؤطا آن را روایت کرده است).

نپوشدن لباس دوخته شده

درباره نپوشیدن لباس دوخته شده برای مردان به هنگام احرام علما اختلاف دارند، برخی گفته‌اند: واجب است مردان در حال احرام از لباس دوخته شده برهنه باشند. رافعی با قاطعیت چنین گفته است که: این تجرد واجب است تا پوشیدن لباس دوخته در احرام نباشد و پوشیدن لباس دوخته شده در احرام ممنوع است. و نووی نیز بدان جزم دارد. و گروهی دیگر گفته‌اند: این تجرد از لباس دوخته برای مردان مستحب است. اسنائی گفته است: سخن مقبول آن است چون پیش از احرام سبب بیرون آوردن لباس دوخته حاصل نشده است، لذا رها کردن شکار پیش از احرام بدون خلاف واجب نیست. و در تائید آن گفته‌اند: اگر کسی طلاق همسر خود را معلق به همبستری و جماع کند بر او جماع پیش از طلاق ممنوع نیست. پس هرگاه شخص در حال احرام از لباس دوخته برهنه شد مستحب است ازار (زیرجامه) و رداء (تن پوش و بالا پوش) سفید با نعلین بپوشد. چون ابن المنذر گفته است: ثابت شده است پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«لِیَحْرِم أَحَدُکُم فِی إِزارٍ وَرِداءٍ أَبیَضَیْنِ وَنَعْلَیْنِ».

«باید هر یک از شما که احرام می‌بندد در ازار و رداء سفید و نعلین احرام ببندد».

در بخاری از ابن عباس  رضی الله عنهما آمده است پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  «در ازار و رداء احرام بست و یارانش نیز چنین کرده‌اند». (به روایت مسلم). اما دلیل این که باید سفید باشد چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«اِلبِسُوا مِنْ ثِیابِکُمُ البَیاضَ فَإِنَّها خَیرُ ثِیابِکُم وَکَفِّنُوا فِیها مَوتاکُمْ» (رواه أبوداود والترمذی).

«لباس سفیدتان را بپوشید چون به راستی لباس سفید بهترین لباس شما است و مردگان خود را نیز در آن کفن کنید».

و پوشیدن لباس رنگی مکروه است. و مستحب است که چون احرام بست دو رکعت نماز سنت احرام بخواند که در رکعت ا ول (پس فاتحه) سوره (کافرون) و در رکعت دوم (پس از فاتحه) سوره (اخلاص) را بخواند. چنانچه در آن وقت نماز فرض را بخواند از خواندن سنت احرام بی‌نیاز می‌شود.

چیزهائی که بر شخص در حال احرام حرام هستند

برکسی که در حال احرام است ده چیز حرام است:

1-    پوشیدن لباس دوخته.

2-    پوشاندن سر برای مردان.

3-    پوشاندن چهره و روی برای زنان. پس هرگاه مرد احرام بست و به حال احرام درآمد پوشاندن تمامی اعضای بدن و سر بر او حرام است خواه لباس دوخته باشد مانند پیراهن و شلوار و بیژامه یا غیر دوخته باشد مانند عمامه و دستار. چون در صحیحین آمده است که مردی از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوال کرد که مرد در حال احرام چه نوع لباس بپوشد؟ گفت:

«لَا تَلْبِسُوا مِنَ الثِّیابِ القَمِیصَ وَلَا العَمَامَةَ وَلَا السَّراویلاتِ وَلَا الْبَرَانسَ وَلا الخَفافَ إِلاَّ أَن لَّا یَجِدَ النَّعلَینِ فَیَلْبِسَ الخُفَّینِ وَلیَقْطَعْهُما أَسْفَلَ مِنَ الکَعبَینِ وَلَا تَلْبِسُوا مِنَ الثِّیابِ ما مَسَّهُ وَرسٌ أَو زَعفَرانُ».

«پیراهن و عمامه و شلوار و بیژامه و جامه بلند و خف را نپوشد مگر این که کسی نعلین نیابد که در آن صورت پایین خفین را تا قوزک پا ببرد و بپوشد و لباس رنگ شده با «ورس» و «زعفران» (لباس رنگی) نیز مپوشید».

و اما درباره نپوشاندن سر به علت این که شخصی در حال احرام بود و از شترش افتاد و فوت کرد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لَا تُخَـمِّرُوا رَأسَهُ فَإِنَّهُ یَبْعَثُ یَومَ القِـیامَةِ مُلَبِّـیاً» (رواه الشیخان).

«سر او را نپوشانید (طوری کفن کنید او را که سرش پوشیده نشود) چون به راستی او در روز رستاخیز لبیک گویان زنده می‌شود یعنی در حال احرام».

برای شخص محرم جایز است که ازار را گره زده و آن را با نخی ببندد و می‌تواند در ازار جائی مانند جای تکمه قرار دهد و نخی را از آن بگذراند و آن را گره زند، به خلاف رداء که جایز نیست آن را گره بزند یا گوشه‌ای از آن را به گوشه‌ای دیگر با نخی ببندد، و می‌تواند شمشیری را حایل کند و جورابی را بر کمرش و وسطش ببندد. این‌ها درباره مرد بود، و اما درباره زن چهره و صورت او حکم سر مرد را دارد و باید تمام سر و بدنش را با لباس دوخته بپوشاند و او می‌تواند چهره‌اش را نیز با پارچه‌ای یا خرقه‌ای بپوشاند مشروط بر آن که آن پارچه یا خرقه با چهره‌اش تماس نداشته باشد و بدان متصل نباشد خواه به آن عمل نیاز داشته باشد به جهت محافظت از گرما یا سرما یا از خوف فتنه و امثال آن یا احتیاج و نیاز نداشته باشد.

4-    برای کسی که در حال احرام می‌باشد حرام است که مویش را شانه کند یا آن را از هم رها کند یا ناخن آن را بخاراند چنانچه بداند که به علت انباشته بودن مویش با شانه کردن و خاراندن، موی از آن کنده می‌شود.

5-    در احرام ازاله موی با تراشیدن حرام است. چون خداوند گفته است:

﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُ [البقرة: 196].

«سرتان را نتراشید تا زمانی که حیوان قربانی به محلش می‌رسد (یعنی مراسم و مناسک حج تمام می‌شود)».

بین موی سر و موی دیگر اندام‌های بدن فرقی نیست و ازاله موی به هرشکل باشد حرام است خواه با تراشیدن یا با کندن یا با کوتاه کردن یا سوزاندن یا ازاله آن به وسیله واجبی و امثال آن باشد.

6-    ازاله و گرفتن ناخن نیز حکم ازاله موی را دارد، فرق نمی‌کند کوتاه کردن باشد یا بریدن به وسیله دندان یا شکستن و امثال آن. چون علما بر حرام بودن آن به هر شکل اجماع دارند.

7-    استعمال مواد خوشبوی در جامه و بدن چون مواد خوشبوی خود رفاهیت است و با روح احرام سازگار نیست، و حاجی باید ژولیده و غبارآلود باشد. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است: «... اما مواد خوشبوی که در تو موجود است آن را بشوی» و سه بار آن را گفت. مواد خوشبو چیزی است که هدف از استعمال آن ایجاد بوی خوش باشد، مانند گل خوشبوی و یاسمن و یاس و بنفشه. پس چنانچه کیسه یا خرقه محتوی مشک یا غیر آن را که دهانه آن بسته باشد حمل کند بر او حرام نیست خواه آن را ببرید یا خیر شافعی آن را به صراحت گفته است.

8-    کشتن حیوان شکاری در خشکی. صید و حیوان شکاری عبارت است از هر حیوان و جاندار وحشی که طبعا گرفتن آن ممکن نباشد مگر با حیله و نیرنگ خواه اهلی شده باشد یا خیر. در این که صید حرام است فرق نمی‌کند بین این که حیوان وحشی باشد یا پرنده، چون به هر حال نام صید و نخچیر بر آن اطلاق میشود و همان گونه که کشتن آن حرام است شکار کردنش نیز حرام است. به دلیل قول خدای تعالی:

﴿وَحُرِّمَ عَلَيۡكُمۡ صَيۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗا [المائدة: 96].

«تا زمانی که در احرام باشید شکار کردن در خشکی بر شما حرام است».

وقتی شکار حرام است که گوشتش خوردنی و حلال باشد و شرطش آن است، و اما اگر حلال گوشت نباشد تعرض به آن حرام نیست و چنانچه در احرام به قتل حیوانی اقدام کرد که حلال گوشت نیست بر او فدیه واجب نیست بلکه گاهی در این نوع شکار مواردی خواهد بود که قتلش برای کسی که در احرام است مستحب است همان گونه که برای غیر محرم نیز چنین است. مانند حیوانات موذی، بلکه رافعی در فصل خوراکی‌ها گفته است: کشتن برخی حیوانات واجب است، مانند مار، و کژدم، و موش، و سگ گزنده، و غراب، و گرگ، و شیر و پلنگ، و خرس، و کرکس، و عقاب، و کک، و زنبور، و پشه بزرگ.

9-    عقد نکاح و جماع و مباشرت توام با شهوات. پس بر کسی که در احرام است حرام میباشد ازدواج کند و عقد نکاح بندد برای خودش یا برای دیگری به وکالت یا به ولایت، چون پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«لا یَنْکْحُ الْمُحْرِمُ وَلَا یُنْکِحُ».

«کسی که در احرام است نه کسی را به نکاح خویش در می‌آورد و نه برای کسی نکاح می‌بندد».

و در روایت آمده است: «لا یَخْطُبُ» «به خواستگاری نمی‌رود و خواستگاری نمی‌کند».

(به روایت مسلم و در روایت دارقطنی آمده است): «لَا یَتَزَوَّجُ المُحْرِمُ وَلَا یُزَوِّجُ» (رواه مسلم)

«کسی که در احرام است قبول ازدواج نمی‌کند و برای کسی نیز عقد ازدواج نمی‌بندد».

چنانچه عقد ازدواج را ببندد باطل است چون نهی کردن از آن موجب حرام بودن و فاسد بودن آن است، و این مورد اجماع یاران پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  است. همان گونه که عقد نکاح حرام است جماع نیز حرام است. چون خداوند فرموده است:

﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّ [البقرة: 197].

«در حج مباشرت جنسی و (ارتکاب) اعمال فسق و جدال و نزاع وجود ندارد) یعنی نباید هیچ یک از آن‌ها باشد».

«رفث» در آیه به معنی جماع است و مباشرت و نزدیکی بدون جماع نیز اگر با شهوت باشد حرام است، وهمچنین استمناء، زیرا اگر دواعی و عوامل جماع مانند عقد نکاح و استعمال مواد خوشبو حرام باشند نزدیکی بدون جماع و با شهوت به طریق اولی حرام می‌باشد، چون این نوع مباشرت و نزدیکی برای کسی که در اعتکاف است حرام می‌باشد و بدون شک تأکید حرمت آن در احرام بیشتر است.

هرکس در حال احرام مرتکب این محرمات شود واجب است فدیه بدهد

محرماتی که ذکر شد از قبیل استعمال مواد خوشبو و غیر آن هرکس مرتکب آن‌ها یا مرتکب نوعی از آن‌ها بشود برابر شرطی که برایش ذکر شده است بر او واجب است که فدیه بدهد. چیزی از چیزی تمتع و بهره برده است که بر وی در حال احرام حرام است. و مباشرت با شهوت هنگامی موجب فدیه می‌شود که انزال منی صورت گیرد.

عقد نکاح و جماع در حال احرام

اما بستن عقد نکاح موجب فدیه نمی‌شود چون مقصود از آن که صحت عقد است حاصل نمی‌شود، و اما مقاربت جنسی حج را به کلی فاسد می‌کند و عمره را نیز فاسد می‌کند. و عمره تنها یک حلال شدن و گشودن دارد. کسی که حج او به وسیله جماع فاسد شد نباید از حج بیرون بیاید بلکه بر او واجب است که اعمال و مناسک حج را ادامه دهد و به اتمام برساند اگرچه فاسد هم باشد.

چون خداوند می‌فرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ [البقرة: 196].

«برای رضای خدا حج و عمره را به تمامی انجام دهید (و مناسک آن‌ها را به پایان برسانید)».

و بر او واجب است که بلافاصله و فورا این حج را قضا کند خواه حج فرض باشد یا حج داوطلبی و غیرفرضی، یعنی در سال آینده باید آن را قضا کند. و اما حج زن اگر همسرش با اکراه با وی جماع کرده باشد یا در خواب بوده باشد حج او فاسد نمی‌شود، و اگر با اطلاع از حرام بودن آن با مجامعت شوهرش رضایت داده باشد و از او فرمان برده باشد حج او نیز فاسد می‌شود.

کسی که وقوف در عرفه را در نیافته باشد

کسی که پیش از طلوع فجر روز قربانی به عرفه نرسیده و وقوف در آن را درنیافته باشد حج را از دست داده و به حج نرسیده است. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن أَدْرَکَ عَرَفَةَ فَقَد أَدْرَکَ الحَجَّ وَمَن فاتَهُ عَرَفَةَ لَیلاً فَقَد فاتَهُ الحَجُّ فَلیُهِلَّ بِعَمرَةٍ وَعَلَیهِ الحَجُّ مِن قابِلٍ» (رواه الدار قطنی).

«هر کس شب به عرفه برسد و آنجا را دریابد به حقیقت او حج را دریافته است و هر کس شب عید به عرفه نرسد حج را درنیافته است پس او احرام به عمره ببندد و بر او است که سال بعدی به حج آید».

چون وقوف در عرفه رکنی است که مقید به وقت خاص است پس اگر آن وقت فوت شود آن نیز فوت می‌شود، مانند نماز جمعه و بلافاصله با انجام عمل عمره که طواف و سعی بین صفا و مروه نیز لازم است اگر بعد از طواف القدوم سعی نکرده باشد، و دیگر رمی جمرات در منی واجب نیست و شب ماندن در مزدلفه اگرچه وقتش نیز باقی باشد دیگر سنت نیست، و همچنین اگرچه رمی جمرات هم باقی باشد.

همچنانکه قضای حج واجب است هدی و قربانی نیز واجب است. گویند: در روز عید قربان هبار بن الأسود به حضور عمر بن خطاب  رضی الله عنه  آمد و گفت: «ای امیر مؤمنان ما در محاسبه روزهای ماه اشتباه کرده ایم، پسر عمر به وی گفت: برو به مکه و طواف خانه کعبه کنید شما و کسانی که همراه تو هستند، و بین صفا و مروه سعی کنید و هدیه خانه کعبه را که همراه آورده اید قربانی کنید و سرتان را بتراشید یا موی آن کوتاه کنید سپس برگردید و سال آینده که موسم حج فرا رسید حج را بگزارید و هدیه خانه کعبه را نیز بیاورید و قربانی کنید، و هرکس هدیه ندارد سه روز را در موسم حج روزه بگیرد و هفت روز را وقتی روزه بگیرد که به محل خویش برگردد». به روایت مالک در مؤطا با اسناد صحیح و این مسأله مشهور شده و به صورت اجماع درآمده است.

کسی که یک رکن از ارکان حج را ترک کند

هر کس رکنی از ارکان حج را ترک کند از احرام حلال نمی‌گردد تا این که آن رکن را انجام دهد یعنی باید حتما رکن را انجام دهد، و با ریختن خون جبران نمی‌گیرد بلکه مناسک و اعمال حج متوقف بر آن است، چون ماهیت حج حاصل نمی‌شود و تحقق نمی‌پذیرد مگر با تحقق همه ارکان آن. و ماهیت هر چیزی با فوت جزئی از آن فوت می‌گردد، مانند نماز که وقتی از نماز خارج می‌گردد که همه ارکان آن صورت گرفته باشد.

خون‌های واجبی که در احرام واجب می‌گردند

خون‌هایی که در مناسک حج به سبب ترک واجبی یا انجام فعل حرامی واجب می‌گردند عبارتند از: ذبح یک گوسفند مگر در صورت وقوع جماع که برای آن واجب است یک شتر ذبح کند، و در هر دو مورد گوسفند و شتری باید ذبح کند که برای قربانی کفایت می‌کند، مگر فدیه شکار که در آن مماثله واجب است که برای کوچک کوچک و برای بزرگ بزرگ ذبح می‌شود.

خون‌هایی که واجبند پنج تا است:

اول: خونی که متعلق به ترک واجبی از واجبات حج است، مانند ترک احرام در میقات معین شده و ترک رمی جمرات که باید به عنوان ترتیب و تعدیل خونی بریزد و گوسفند ذبح کند و چنانچه از آن عاجر بود با قیمت آن خوراک و طعام بخرد و آن را صدقه بدهد چنانچه از آن هم عاجر باشد به جای هر (مد) از طعام تعیین شده یک روز روزه بگیرد. در «المحرر» آن را تصحیح کرده. و در «المنهج» از آن پیروی کرده است.

دوم: خونی که به سبب تراشیدن سر یا رفاه جوئی واجب می‌شود. پس هرکس سرش را یا سه عدد موی از آن تراشید یا ناخنها را گرفت باید خون فدیه بدهد، و او مختار است بین این که گوسفندی را ذبح کند یا این که سه صاع (2176 گرم) مواد خوراکی را بر شش نفر مسکین صدقه بدهد که به هر مسکینی نیم صاع (1088 گرم) برسد و یا این که سه روز را روزه بگیرد. دلیل تخییر و مخیر بودن او قول خدای تعالی است:

﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖۚ [البقرة:196].

«هرکس در حج مریض شد یا در سرش آزار و رنجی بود (که می‌بایست آن را بتراشد) او باید فدیه بدهد (اعم) از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا ریختن خون».

یعنی اگر سرش را به آن عذرها تراشید فدیه بدهد که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  با گفتار خویش آن را بیان کرده است: «أَيُؤْذِيكَ هَوَامُّ رَأْسِكَ» قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «فَاحْلِقْ وَصُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَطْعِمْ سِتَّةَ مَسَاكِينَ أَوِ انْسُكْ نَسِيكَةً» (رواه الشیخان).

«آیا جانوران سر تو را آزار می‌رسانند و رنج می‌دهند؟ گفت: آری. گفت: پس سرت را بتراش و سه روز روزه بگیر، یا طعام بر شش مسکین صدقه و احسان کن یعنی سه صاع مواد خوراکی به آنان بده، و یا گوسفندی ذبح کن».

گرفتن ناخنها هم حکم تراشیدن موی را دارد و همچنین بقیه چیزهایی که حرام هستند اگر مورد تمتع و بهره گیری واقع شدند همین حکم را دارند، مانند استفاده از مواد خوشبو و روغن زدن به سر و لباس دوخته پوشیدن و انجام مقدمات جماع، چون همگی آن‌ها در این که رفاه هستند با هم مشترکند و یک حکم دارند.

سوم: خونی که به سبب منع شدن حاجی از اتمام مناسک حج و عمره واجب می‌شود. که به آن «احصار» می‌گویند. پس اگر کسی را از اتمام مناسک حج یا عمره منع کردند خواه در سرزمین «حلک یا در سرزمین «حرم» باشد و غیر از آن راه دیگری نیافت او احرام خود را می‌گشاید و هدی خویش را قربانی می‌کند و در همانجا آن را ذبح می‌نماید، و حداقل «هدی» گوسفند است که برای قربانی کفایت کند، و باید نیت بیرون آمدن از احرام کند و نیت گشودن آن را داشته باشد. به دلیل قول خدای تعالی: ﴿فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ [البقرة: 196].

«چنانچه از انجام اعمال ومناسک حج و عمره منع شدید آنچه که برایتان دست می‌دهد از هدی ذبح کنید».

یعنی اگر از انجام و ادامه مناسک حج منع شدید می‌توانید از احرام بیرون آیید و بر شما واجب که آنچه از هدی برایتان دست می‌دهد ذبح کنید. و در صحیحین آمده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حدیبیه از احرام بیرون آمد و احرام خود را گشود چون مشرکان او را از انجام مناسک حج منع کردند، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  احرام به عمره بسته بود. لازم است که اول حیوان هدی را ذبح کند و بعد از آن به تراشیدن موی سر اقدام نماید، چون خدای تعالی می‌گوید:

﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُ [البقرة: 196].

«سرتان را نتراشید تا این که هدی در جای خود واقع شود و بدانجا برسد (یعنی ذبح شود)».

چهارم: خونی که به سبب کشتن حیوان صید واجب می‌شود. نخچیری که شخص در احرام کشته است اگر از جمله چیزهایی باشد که مثل آن موجود باشد مخیر است بین این که مثل آن را ذبح کند و به فقراء و مساکین حرم بدهد و این که آن را قیمت گذاری کرده و با بهای آن طعام و خوراک برای مساکین حرم بخرد، یا این که به جای هر مد از طعام یک روز روزه گیرد، چون خدای تعالی می‌فرماید: ﴿فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ يَحۡكُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنكُمۡ هَدۡيَۢا بَٰلِغَ ٱلۡكَعۡبَةِ أَوۡ كَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰكِينَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِكَ صِيَامٗا [المائدة: 95].

«جزای صید و شکار مانند حیوانی است که از چهار پایان کشته است که همانند بودن آن را دو شاهد عادل گواهی کنند و به عنوان هدیه به کعبه تقدیم شود و به آن برسد، یا کفاره آن طعام مساکین از شما (شش نفر) داده شود یا در ازای (هر مدی یک روز) روزه بگیرد».

چنانچه صید از آن‌هایی بود که مثل آن پیدا نشود شخص محرم مخیر است بین این که قیمت تعیین شده آن را طعام بخرد و آن را بر مساکین حرم صدقه کند و بین این که به جای هر مدی از طعام یک روز را روزه بگیرد، و آنچه که در قیمت و تعیین نرخ معتبر است قیمت محل تلف شدن نخچیر است. و مراد از حیوان شکاری که مثل آن پیدا شود آن است که حیوانی را که ذبح می‌کنند تقریبا از نظر ظاهر و صورت شبیه و نزدیک به آن باشد، ومراد شباهت در جنس نیست تا این که برای کشتن شتر مرغ ذبح شتر مرغ و برای صید آهو ذبح آهو واجب باشد. چون خداوند آن را به «نعم» (شتر و گاو و گوسفند و بز) مقید کرده است، و از جنس به صورت عدول کرده و اکتفا می‌شود. چون جماعتی از اصحاب بیش از یک بار برای صید و شکار شتر مرغ دستور ذبح شتر داده‌اند، و برای صید گورخر و گاو وحشی دستور ذبح گاو داده‌اند، و برای صید کفتار دستور ذبح قوچ داده‌اند. جابر  رضی الله عنه  خبر داده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نیز اینچنین حکم نموده است. و همچنین جمعی از یاران او نیز به آن حکم کرده‌اند. و اصحاب درباره کشتن آهو به ذبح بز حکم کرده‌اند و در کشتن خرگوش به ذبح بزغاله ماده یک ساله حکم کرده‌اند، که عمر بن خطاب  رضی الله عنه  و عطا به آن حکم کرده‌اند. و به درشتی و خردی نیز توجه داشته‌اند که برای کوچک به کوچک و برای بزرگ به بزرگ حکم کرده‌اند، و برای ماده به ذبح ماده و برای نر به ذبح نر دستور داده‌اند، و برای سالم به ذبح سالم و برای شکستن به ذبح شکسته امر کرده‌اند تا بر اقتضای آیه مماثله را مراعات کرده باشند.

پنجم: خونی که به جماع واجب می‌گردد و خون ترتیب و تعدیل است که واجب است یک شتر قربانی کند، چنانچه آن را نتوانست باید گاوی قربانی کند چنانچه آن را هم نتوانست باید هفت گوسفند قربانی کند چنانچه از آن هم عاجز ماند قیمت شتر را معلوم و با بهای آن طعام و مواد خوراکی می‌خرد و آن را صدقه می‌دهد، چنانچه آن را نیز نتوانست به جای هر مد طعام یک روز را روزه میگیرد. و برای اینکه قربانی کردن شتر واجب است دلیل آورده‌اند که عمر خطاب  رضی الله عنه  و پسرش عبدالله  رضی الله عنه  چنین فتوی داده‌اند، و همچنین ابن عباس و ابوهریره  رضی الله عنهم  نیز چنین گفته‌اند.

اما این که اگر شتر نبود باید گاو و اگر آن هم نبود باید هفت گوسفند را قربانی کند، به این دلیل است که در قربانی حکم شتر را دارند. و اینکه اگر آن هم دست نداد باید طعام داد، برای این است که شرع خود در کفاره صید و شکار از حیوان به آن عدول نموده است، پس این جا به دلیل عذر به آن مراجعه می‌شود و قیمت گذاری، قیمت وقت مکه معتبر است که (نووی در شرح مهذب به صراحت چنین گفته است). برخی گفته‌اند: قیمت منی معتبر است. و برخی گفته‌اند: قیمت محل انجام دادن سبب خون معتبر است، یعنی جائی که جماع در آنجا روی داده است.

محل ذبح قربانی و طعام دادن کفاره

ذبح قربانی گاهی به سبب منع از انجام مناسک حج صورت می‌گیرد و گاهی به علل دیگر. چنانچه هدی به علت احصار صورت گیرد همانجا که احصار و مانع پیش می‌آید حیوان هدیه شده ذبح می‌گردد. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حدیبیه که این ممانعت پیش آمد حیوان هدیه شده را ذبح فرمود، و اما خونی که به سبب انجام فعل حرام یا ترک فعل واجبی باشد اختصاصا باید این ذبح در سرزمین حرم صورت گیرد. چون خداوند می‌فرماید:

﴿هَدۡيَۢا بَٰلِغَ ٱلۡكَعۡبَةِ [المائدة: 95].

«این هدیه باید به کعبه برسد».

و باید گوشت آن به مردمان مسکین سرزمین حرم داده شود، چون هدف از هدی گوشت آن است. و فرق نمی‌کند که مسکینها اهل خود حرم باشند یا اهل آنجا نبوده و از جاهای دیگر آمده باشند لیکن دادن آن به مساکین مقیم بهتر است. ولی اگر به جای ذبح، طعام را داد واجب است که آن طعام را به خود مساکین حرم بدهد چون بدل، حکم مبدل منه دارد به خلاف روزه که در هر جا صحیح است چون در آن فایده ای برای مساکین نیست تا حتما در حرم باشد. حداقل آن است که مقدار واجب را به سه نفر مسکین بدهد و مساوات بین آنان واجب نیست بلکه می‌توان به یکی بیشتر یا کمتر داد و با هم تفاوت داشته باشند.

شکار و صید در محوطه حرم و بریدن درختان آنجا

صید در سرزمین حرم مکه برای هر کس حرام است خواه در حال احرام باشد یا در حال احرام نباشد، و همچنین بریدن رستنیهای آنجا از گیاه و نباتات. پس بریدن درختان آنجا هرگاه تر باشند و اذیت و آزاری نداشته باشند حرام است.

اما در مورد درختان خشک و مؤذی تعرض بدانها حرام نیست همان گونه که تعرض به حیوان مؤذی نیز حرام نیست. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در روز فتح مکه گفت: «به حقیقت سرزمین حرم به خاطر خداوند محترم است و تعرض به آن حرام است. کسی حق ندارد درختان آنجا را بشکند و ببرد و حیوانات شکاریش را صید کند و چیزی که در آنجا افتاده یا گمشده باشد نباید بر دارد مگر کسی که بخواهد آن را بشناساند و کسی حق ندارد گیاهان تر آنجا را بچیند، ابن عباس  رضی الله عنهما  گفت: ای رسول الله مگر «اذخر» که برای سوخت کوره آهنگری و خانه‌ها استعمال می‌شود؟! گفت: مگر «اذخر» که اشکالی ندارد». به روایت شیخین. یعنی نباید درختان و گیاهان تر بریده و کنده شوند، ولی بریدن اذخر برای کوره آهنگری و سقف و پوشش خانه‌ها اشکال ندارد. گرفتن و برداشتن برگ درختان به شرط این که به پوست درختان آسیب نرساند جایز است. چنانچه شاخه‌ای بگیرد و چیزی به جای آن ننشاند بر او ضمانتی نیست مانند برگها. همان گونه که بریدن درختان حرم حرام است کندن و چیدن نباتات و گیاهانش نیز حرام است البته گیاهان خودروی‌تر. چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: گیاهان تر و خودروی آنجا بیرون آورده و کنده نمی‌شود، و معلوم است که بریدنشان نیز همین حکم را دارد چون جائی که کندن درست نباشد بریدن هم درست نیست.

آری نباید گیاهان و درختان آنجا را برید یا کند، لیکن جایز است که حیوانات را در آنجا رها کرد تا بچرند. اگر گیاهان آنجا را به قصد تعلیف و علف دادن به حیوانات جمع کرد بنابر قول اصح جایز است همان گونه که رها کردن حیوانات جایز است. برخی گفته‌اند: با توجه به ظاهر حدیث چیدن و جمع آوری گیاهان آنجا برای علف حیوان نیز جایز نیست. بنا به قول اصح گرفتن گیاهان و درختان حرم برای درمان روا است چون احتیاج بدانها برای درمان شدیدتر است تا نیاز به اذخر برای سقف خانه و نیازهای دیگر که بنا به قول صحیح قطع اذخر جایز است.

انجام اعمال حج به جای دیگری

هرگاه کسی استطاعت و توان شرعی حج را یافت سپس به علت بیماریی که امید بهبودی آن نیست یا به علت پیری شدید از انجام حج عاجز شد بر او واجب نیست. که یک نفر را به جای خویش بگمارد تا به جایش او اعمال حج را انجام دهد. به دلیل حدیث ابن عباس  رضی الله عنهما  که گفت: زنی از قبیله خثعم گفت: «ای رسول الله فریضه حج پدرم را که پیرمردی افتاده و ناتوان است دریافته و بر او حج واجب شده و او نمی‌تواند خود را روی مرکب نگه دارد آیا من می‌توانم حج را برایش انجام دهم؟ فرمود: «آری به جای او اعمال حج انجام ده». برای نائب شرط است که قبلا اعمال حج را برای خود انجام داده باشد و باید مورد اطمینان بوده و به احکام حج عالم باشد. سنت است که در تلبیه گوید: «لبیک عن فلان» «خداوندا من به جای فلان کس به خدمت آمده ام و فرمانت را لبیک می‌گویم».

حج پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سه بار اعمال حج را انجام داد: دو بار پیش از هجرت و یک بار بعد از هجرت در سال دهم هجری که به نام حجة الوداع (حج خداحافظی) معروف است، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در آن سال در هنگام مراسم حج از مردم خدا حافظی کرد و گفت:

«لِتَأخُذُوا عَنِّی مَناسِکَکُم فَإِنّی لَا أَدری لَعَلّی لَا أَحُجُّ بَعَدَ حَجِّی هذِهِ».

«ای مردم شما باید مناسک و اعمال حجتان را از من فرا گیرید چون نمی‌دانم شاید بعد از این حج دیگر به اعمال حج موفق نشوم و به حج نیایم».

اینک جامع‌ترین حدیث درباره حج پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بدین شرح است: جعفر صادق از پدرش محمد باقر روایت کرد که گفت: «به جابر بن عبدالله  رضی الله عنه  گفتم: چگونگی حج پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را برایم بگو و به من خبر ده که او گفت: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نه سال در مدینه ماند و به حج نرفت (موفق به انجام اعمال حج نشد) سپس در سال دهم هجری اعلام کرد که می‌خواهد به حج برود و پس از شنیدن این خبر مردمان فراوانی به مدینه وارد شدند که همگی می‌خواستند همراه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بوده و به وی اقتدا نمایند و اعمال او را در حج انجام دهند. این بود که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از مدینه بیرون رفت و ما نیز همراه او بیرون رفتیم تا این که به «ذالحلیفة» رسیدیم که در آنجا اسماء دختر عمیس زن ابوبکر، محمد پسر ابوبکر را به دنیا آورد و کسی را پیش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرستاد که من چکار کنم؟ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: برو غسل کن و استثفار نما (چیزی بر کمر ببند و کهنه و پارچه ای عریض را در جای خون ریزی قرار ده و از پس و پیش محکم آن را بر کمر ببندد) آن گاه نیت احرام کن. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مسجد ذاالحلیفه نماز خواند سپس بر شتر خویش به نام «قصواء» سوار شد تا این که مشرف بر بیابان شد و تا چشم کار می‌کرد در پیش خود سواران و پیادگان حاجی را دید و همچنین در طرف راست و چپ و پشت سر خود نیز چنین جمعیتی را مشاهده کرد. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در میان ما بود و همچنان قرآن بر وی نازل می‌شد و او تأویل و حقیقت آن را می‌دانست و هر عملی را انجام می‌داد ما نیز از او پیروی می‌کردیم که ندای توحید را سر داد و گفت: «لَبَّیْکَ اللهُمُّ لَبَّـیْکَ لَبَّـیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّـیْکَ إنَّ الحَمْدَ وَالنَّعْمَةَ لَکَ وَالمُلکَ لَا شَرِیکَ لَکَ».

و مردم نیز ندای توحید و تهلیل را سر دادند که امروز نیز می‌گویند، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  چیزی از آن را رد نکرد و به تلبیه گفتن مشغول گردید. جابر گفت: ما جز حج را نیت نمی‌کردیم و با عمره آشنا نبودیم تا این که با پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به خانه کعبه آمدیم که رکن حجر الأسود را استلام کرد و سه بار با سرعت و هروله و چهار بار به صورت عادی عمل طواف را انجام داد سپس به مقام ابراهیم علیه السلام رفت و این آیه را خواند:

﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى [البقرة: 125].

«در مقام ابراهیم نماز بخوانید».

که مقام ابراهیم را بین خود و بین خانه کعبه قرار داد. جعفر بن محمد گفت: پدرم روایت می‌کند که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دو رکعت نماز در مقام ابراهیم خواند و بعد از قرائت فاتحه در رکعت اول ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ و در رکعت دوم ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ ١ را خواند. سپس بعد از نماز به رکن حجر الأسود برگشت و آن را استلام کرد و از دروزاه صفا بیرون رفت چون به صفا نزدیک شد چنین خواند:

﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ [البقرة: 158].

«به راستی صفا و مروه از شعایر خدایند».

آغاز می‌‌کنم به چیزی که خداوند به آن آغاز کرده و از آن نام برده است پس، از صفا شروع کرد و از آن بالا رفت تا اینکه خانه کعبه را از آنجا دید و روی به قبله ایستاد و گفت: «لَا إلهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ لَا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحدَهُ أَنْجَزَ وَعدَهُ وَنَصَرَ عَبدَهُ وَهَزَمَ الأَحزَابَ وَحدَهُ» سپس در این میان دعا کرد و سه بار این توحید و تکبیر و دعا را تکرار کرد. سپس از صفا فرود آمد تا به وسط وادی رسید و با شتاب رفت و ما نیز بالا رفتیم تا این که به مروه رسید و بر روی مروه همان اعمالی را انجام داد و اقوالی را گفت که در صفا کرده بود تا این که آخرین طوافش بر روی مروه پایان یافت و گفت: اگر آنچه را که الآن می‌دانم قبلا می‌دانستم حیوان قربانی را با خود نمی‌آوردم و احرام به عمره می‌بستم پس هر کس از شما با خود هدی ندارد از احرام بیرون آید و احرام خود را به عمره تبدیل کند و احرام را پایان دهد که همه مردم احرام خود را به پایان بردند و موی سر را کوتاه کردند، مگر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و کسانی که با خود حیوان هدی آورده بودند. پس سراقه بن مالک برخاست و گفت: یا رسول الله! آیا فقط امسال این عمل را می‌توانیم انجام دهیم و به عمره احرام ببندیم یا هر سال و برای ابد می‌توانیم چنان کنیم؟

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  انگشتان دستان خود را در هم فرو برد و تشبیک اصابع کرد و گفت: از این به بعد عمره نیز در عمل حج داخل شد و دوباره چنین گفت: نه، برای همیشه چنین است برای همیشه چنین است. علی بن ابیطالب  رضی الله عنه  از یمن رسید و شتران قربانی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را با خود آورده بود و فاطمه  رضی الله عنها  را دید که از احرام بیرون آمده و لباس رنگی پوشیده و سرمه به چشمان کشیده که علی آن را بر وی نپسندید و گفت: چه کسی به تو گفته است که چنین کنی؟ فاطمه گفت: پدرم مرا چنین دستور داده است. بعدها علی در عراق نقل می‌کرد: سپس پیش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  رفتم که پیامبر را بر علیه فاطمه تحریک کنم که چنین کرده است و در ضمن از او فتوی طلب کنم و بگویم که: این عمل فاطمه را بر وی نپسندیدم و به وی خبر دهم که فاطمه گفت: پدرم چنین دستور داده است. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: او راست گفته است او راست گفته است. و تو ای علی وقتی که احرام بستی و حج را بر خود فرض کردی چه گفتی؟ گفت: گفتم خداوندا به آن احرام می‌بندم که رسول تو به آن احرام بسته است. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت: من با خود هدی آورده ام پس تو نباید از احرام بیرون آیی، تمام حیواناتی که علی از یمن آورده بود و آنچه که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از مدینه با خود آورده بود جمعاً یکصد رأس بود، چون روز «یوم الترویة» هشتم ذی الحجه شد همگی به سوی منی روی آوردند و احرام به حج بستند. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوار شد پس نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز صبح را در منی خواند، سپس اندکی توقف و مکث نمود تا این که خورشید طلوع کرد و دستور داد که خیمه ای مویین در «نمره» برای او برپا کنند، پس پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  راه افتاد و قریش شک نداشتند در این که او در نزد «مشعرالحرام» درمزدله توقف می‌کند همان گونه که قریش در دوره جاهلیت چنین می‌کردند.

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  راه افتاد و از آنجا عبور کرد و توقف نکرد تا این که به «عرفه» رسید و دید که در «نمره» برای وی خیمه مویین زده‌اند. پس در آنجا فرود آمد تا این که خورشید به محل زوال رسید و زوال کرد، پس دستور داد که «قصواء» را برایش آماده کردند و به وسط دره و وادی آمد و برای مردم خطبه ای ایراد کرد، سپس بلال اذان گفت، که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  نماز ظهر را خواند سپس اقامه گفت و نماز عصر را نیز خواند، و در بین آن‌ها چیز دیگری نخواند. سپس پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوار شد تا اینکه به «موقف» رسید و قصواء را به طرف سنگها رها ساخت و راه پیادگان را در جلو خود نهاد و روی به قبله قرار گرفت و همچنان توقف کرد و ایستاد تا این که خورشید غروب کرد و اندکی زردی خورشید به هنگام غروب قرص آن از میان رفت، و اسامه بن زید را پشت سر خود سوار کرد و شتر خود را روان ساخت و به راه افتاد آن قدر زمام و افسار قصواء را کشیده بود که سرش به جلو زینش خم خورد و با دست راست اشاره می‌کرد و می‌گفت: ای مردم آرامش را مراعات کنید! هرگاه به سر بالایی می‌رسید اندکی زمام و افسار شتر را آزاد و رها می‌کرد تا بالا رود تا اینکه به «مزدلفه» رسید و در آنجا نماز مغرب و عشاء را به یک اذان و دو اقامه خواند و در بین آن‌ها تسبیحاتی نگفت.

سپس بر پهلوی خوابید تا این که فجر طلوع کرد، سپس که بامداد آشکار شد با اذان و اقامه نماز صبح را خواند. سپس بر قصواء سوار شد تا این که به «مشعرالحرام» رسید و روی به قبله ایستاد و حمد و تکبیر و تهلیل و توحید به دعا گفت، و همچنان ایستاده بود تا این که به خوبی و به تمامی هوا روشن شد، سپس پیش از این که خورشید طلوع کند راه افتاد، و فضل پسر عباس را پشت سر خود سوار کرد که مردی بود با چهره سفیدو زیبا و موی نیکو (که پسر عمویش بود).

چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  راه افتاد کجاوه‌های زنان از کنار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌گذشت، و فضل به زنان نگاه می‌کرد که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دست خود را روی صورت فضل نهاد تا آن‌ها را نبیند که فضل صورت خود را به طرف دیگر غیر داد که نگاهشان کند و باز هم پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دست خود را روی صورت او نهاد تا نبیند که او باز هم چهره خود را تغییر می‌داد و نگاه می‌کرد تا این که به «بطن محسر» رسید که اندکی حرکت کرد سپس راه میانی و وسطی را پیش گرفت که از «جمره کبری» بیرون می‌آمد تا این که به جمره کبری رسید که نزد درخت بود، و هفت سنگ ریزه به سوی آن انداخت که با انداختن هر یک تکبیر می‌گفت و سنگها، سنگ ریزه‌هایی بودند که با انگشتان از وسط وادی پرتاب می‌شدند، سپس به سوی قربانگاه برگشت و با دست خود شصت و سه شتر قربانی را ذبح کرد، سپس به علی بن ابیطالب دستور داد که باقیمانده را نحر کند و او را در قربانی خود شریک نمود، سپس دستور داد که از هر شتر قربانی شده پاره ای گوشت بردارند که در دیگی گذاشتند و طبخ گردید و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و علی از آن گوشتها و آبگوشتش خوردند و نوشیدند، سپس نزد فرزندان عبدالمطلب رفت که از آب زمزم به مردم می‌دادند و گفت: ای فرزندان عبدالمطلب از چاه زمزم برای مردم آب بکشید اگر خوف آن نبود که مردم بر این سقایت بر شما غلبه کنند من نیز با شما آب می‌کشیدم که سطلی از آب زمزم را به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  دادند و او از آن نوشید». (مسلم و ابوداود و ابن ماجه آن را تخریج کرده‌اند).

زیارت مسجد النبی و قبر شریف پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

پس از آنکه حاجی فریضه حج را انجام داد و مناسک حج را به پایان برد لازم می‌باشد که برای زیارت روضه مطهره حضرت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مدینه بار سفر ببندد تا مسجد النبی روضه مطهره را زیارت کند و به این وسیله به محضر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شرفیاب گردد.

(بخاری و مسلم از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت کرده‌اند که گفت): پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«صلاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذا خَیرٌ مِن أَلفِ صَلاةٍ فیما سِواهُ إِلَّا المَسْجِدَ الحَرامَ».

«خواندن یک نماز در مسجد من (در مدینه) بهتر است از یک هزار نماز در غیر آن جز مسجد الحرام (درمکه)».

و گفت:

«مَن زارَ قَبْرِی وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتِی». «هرکس قبر مرا زیارت کند بر من واجب است که او را شفاعت کنم». (که بزار و دارقطنی آن را تخریج نموده‌اند). (این حدیث و تمامی احادیثی که در زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به طور خاص آمده است صحیح نمی‌باشد، مصحح)

و همچنین ابن عدی آن را از ابن عمر  رضی الله عنهما  نقل کرده است و باز هم گفته است:

«مَن جائَنِی زائِراً لَا تَعْمِدُهُ حاجَةٌ إِلَّا زِیارَتِی کانَ حَقّاً عَلَیَّ أَن أَکُونَ لَهُ شَفِیعاً یَومَ القِیامَةِ». (أخرجه الدار قطنی) (این حدیث و تمامی احادیثی که در زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به طور خاص آمده است صحیح نمی‌باشد، مصحح)

«هرکس به زیارت من آید و جز آن قصد و نیاز دیگری نداشته باشد بر من واجب خواهد بود که روز قیامت برای او شفاعت کنم».

پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«مَن حَجَّ فَزارَ قَبْرِی بَعْدَ مَوتِی کانَ کَمَن زارَنی فِی حَیاتِی» (أخرجه الدار قطنی). (این حدیث و تمامی احادیثی که در زیارت قبر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  به طور خاص آمده است صحیح نمی‌باشد، مصحح)

«هرکس حج گزارد سپس قبر مرا زیارت کرد او چون کسی است که مرا در حال حیات و زندگی زیارت کرده باشد».

دارقطنی در سنن خود و طبرانی در «الکبیر» و «الأوسط» و بیهقی در سنن خود آن را تخریج کرده‌اند. قاضی عیاض گفت: زیارت قبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سنت و روش نیکویی است که مورد اجماع همه مسلمین است و فضیلتی است که به آن ترغیب و تشویق شده است.

آداب زیارت از قبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

هرگاه حاجی برای زیارت قبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و مسجدش رهسپار مدینه گردد از وی خواسته می‌شود که در طول راه فراوان بر او صلوات و سلام بفرستد، و چون چشمش بر درختان مدینه و حرم نبوی افتاد بر این صلوات و سلام بیفزاید و از خداوند مسئلت نماید که این زیارت را برایش سودمند گرداند و از او بپذیرد. و مستحب و پسندیده است که برای دخول در مدینه غسل کند و بهترین و نظیف‌ترین لباس خود را بپوشد و چون وارد مدینه شد بگوید:

«بِسمِ اللهِ رَبِّ أَدخِلنی مُدْخَلَ صِدقٍ وَأَخْرِجنِی مُخْرَجَ صِدقٍ وَاجعَل لِی مِن لَّدُنْـکَ سُلطاناً نَصِیراً. اَللّهُمَّ افتَح لِی أّبوابَ رَحمْـِتکَ وَارْزُقنِی مِن زِیارَةِ رَسُولِکَ ما رَزَقتَ أَولِیاءَکَ وَأَهْلَ طاعَتِکَ وَاغفرِلِی وَارحمَنِی یا خَیرَ مَسْئُولٍ. اَللّهُمَّ إِنّی أَسْألُکَ خَیرَ هِذهِ البَلْدةِ وَخَیرَ أَهْلِها وَخَیرَ ما فیها وَأَعوُذُبِکَ مِن شَرِها وَشَرِّ أَهْلِها وَشَرِّ ما فِیها».

 به نام الله، پروردگارا مرا به جایگاه راستان داخل گردان و با صداقت مرا داخل کن، و چون راستان مرا از آن بیرون آور و با قدرت و نیروی خود مرا یاری فرما. خداوندا درهای رحمتت را به رویم بگشا و از زیارت پیامبرت  صل الله علیه و آله و سلم  آن را روزیم گردان که روزی اولیای خویش گردانده ای و به مطیعان خویش عطا کرده‌ای، و مرا بیامرز و به من رحم کن ای بهترین کسی که مورد درخواست قرار گرفته‌ای. خداوندا خیر این شهر و خیر مردمانش و بهترین چیزی که در آن است از تو مسئلت دارم و از شر این شهر و شر مردمانش و شری که در آن باشد به تو پناه می‌برم».

باید زیارت کننده متواضع و فروتن و خاشع باشد و بداند این شهری است که خداوند آن را برای هجرتگاه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برگزیده است، و شهری است که محل نزول وحی و منبع احکام شریعت اسلامی است.

و چون داخل مسجد النبی شد نخست پای راست را جلو اندازد و بگوید:

«بِسمِ اللهِ وَالصّلاةُ عَلی رَسُولِ اللهِ. رَبِّ اغْفِرلِی ذُنُوبی وَافتَحَ لِی أَبوابَ رَحمِتَکَ. أَعُوذُ بِاللهِ العَظیمِ وَ بِوَجهِهِ الکَرِیمِ وَ سُلطانِهِ القَدیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ».

«بنام الله و صلاة و سلام بر رسول الله، خداوندا گناهانم را بیامرز و درهای رحمتت را به رویم بگشا، پناه می‌برم به خداوند بزرگوار و ذات کریمش و قدرت قدیمش از دست شیطان رانده شده و رجیمش».

سپس به سوی روضه مطهره که در بین قبر شریف و منبر گرامیش قرار دارد، برود و دو رکعت نماز تحیة المسجد به جای آورد.

از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت شده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«ما بَیْنَ بَیتی وَمِنْبَری رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الْجَنَّـةِ وَمِنْبَری عَلی حَوْضِی». «بین خانه و منبرم روضه ای از روضه‌های بهشت است و منبر من بر حوض من [حوض کوثر] است».

کیفیت زیارت

سپس به سوی قبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  رود بدون آن که به آن هجوم برد و یا خود را بدان بچسباند و دستان را بر آن دراز کند، بلکه روی به جدار و دیوار قبر شریف و پشت به قبله در حدود چهار ذراع دور از آن بایستد. چون روایت شده است که عمر بن خطاب  رضی الله عنه  گفت: سنت آن است که از طرف قبله رو به روضه شریف برود و پشت به طرف قبله باشد و روی به سوی قبر سپس بگوید: «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته» و زیارت کننده می‌تواند بر آن بیفزاید: «السلام علیک یا خیر خلق الله یا إمام المتقین یا سید المرسلین إنی أشهد أن لا إله إلا لله وحده لا شریک له وأنک عبده ورسوله قد بلغت الرسالة وأدیت الأمانة ونصحت الأمة فجزاک الله عنا أفضل ما جزی نبیا عن أمته....».

«سلام و درود بر تو ای بهترین خلق خدای ای پیشوای پرهیزگاران ای سرور پیامبران، گواهی می‌دهم که هیچ معبود حقیقی وجود ندارد جز الله و هیچ گونه شریکی ندارد و گواهی می‌دهم که تو بنده و رسول حقیقی خدا هستی، و به راستی مأموریت و رسالت خود را انجام دادی و امانت خویش را رساندی و بهترین نصیحت گوی و خیرخواه امت بودی، پس خداوندا از تو می‌خواهیم که به جای ما و برای این هدایت و ارشادی که نسبت به ما انجام داد، بهترین پاداشی را که به هر پیامبری به جای امتش داده‌ای به وی ارزانی داری، خداوندا رحمت و درود خود را بر محمد و آل او بفرست همان گونه که رحمت خود را بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به راستی تو شایسته هر حمد و بزرگداشتی هستی. خداوندا برکت و نعمت افزون خود را بر محمد و آل محمد بریز همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم ریختی به راستی تنها تو شایسته حمد و بزرگداشت هستی) خداوندا تو خود گفته‌ای:

﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا ٦٤ [النساء: 64].

«اگر مردمانی که به خود ظلم کرده‌اند پیش تو می‌آمدند و از خداوند طلب استغفار می‌کردند و (پیامبر نیز) برایشان طلب مغفرت می‌کرد می‌دیدند که خداوند توبه پذیر و مهربان است» اینک ای رسول الله به پیشگاهت آمده ام و از گناهانم در پیشگاه خدا طلب استغفار دارم و تو را شفیع خود در پیشگاه خداوند قرار میدهم خداوندا از تو مسئلت دارم که مغفرتت را برایم واجب گردانی همان گونه که هرکس در حال زندگی پیش پیامبرت می‌رفت مغفرتت را برایش واجب می‌گرداندی. خداوندا نخستین شفاعت را به او بده و او را نخستین شافعان قرار بده ای مهربان‌ترین مهربانها». سپس برای پدر و مادرش و مسلمانان دعا کند. و سلام کسانی را که سفارش کرده‌اند که سلامشان را به پیشگاه رسول خدا برساند رسانده و بگوید: «السلام علیک یا رسول الله من فلان ابن فلان» ای پیامبر خدای سلام فلان فرزند فلان بر تو باد. یا گوید فلانی بر تو سلام می‌کند یا رسول الله.

سپس از طرف راست به اندازه یک ذراع عقب می‌نشیند رو به سوی قبر حضرت ابوبکر  رضی الله عنه  نموده و می‌گوید: سلام بر تو ای خلیفه پیامبر خدای، سلام بر تو ای یار پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و مونس وی در غار و رازدار وی، خداوند جزای خیر به تو دهد که به امت محمد  صل الله علیه و آله و سلم  خدمت کردی، سپس از طرف راست به اندازه یک ذراع دیگر عقب نشیند و رو به سوی قبر حضرت عمر  رضی الله عنه  نموده و گوید: سلام بر تو ای امیر مؤمنان، سلام بر تو ای یاور مسلمانان، سلام بر تو ای کسی که خداوند به وسیله تو عزت مسلمانان را افزون کرد و عزیز گردانید، خداوند جزای خیر خدمت به امت محمد  صل الله علیه و آله و سلم  را به تو دهد.

کسی که بتواند این دعاها را بخواند کافی است بگوید: سلام بر تو یا رسول الله. نافع روایت کرده است که ابن عمر  رضی الله عنهما  هرگاه از سفری بر می‌گشت و داخل مسجد النبی می‌شد نزد روضه شریف می‌رفت و می‌گفت: «سلام بر تو ای رسول خدای، سلام بر تو ای ابوبکر صدیق، سلام بر تو ای پدرم». (بیهقی آن را نقل کرده است).

باید زائر ملاحظه کند که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سلامش را می‌شنود و جوابش را نیز می‌گوید، چون ابوهریره  رضی الله عنه  گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

«ما مِن أَحَدٍ یُسَلِّمُ عَلَیَّ إِلَّا رَدَّ اللهُ عَلیَّ رُوحِی حَتّی أَرُدَّ عَلَیهِ السَّلامَ». (أخرجه أحمد وأبوداود والبیهقی). «هرکس بر من سلام کند خداوند روحم را به من بر می‌گرداند تا سلام او را جواب گوید».

و زائر باید به تأکید بداند که نباید در مسجدالنبی صدایش را بلند کند، چون سائب بن زید گفت: من در مسجد النبی بر پهلوی خوابیده بودم مردی مرا سنگ ریزه انداخت که چون سربلند کردم دیدم عمربن خطاب است، و گفت: برو آن دو مرد را پیش من آر و من رفتم آن‌ها را آوردم گفت: اهل کجائید؟ گفتند: اهل طایف هستیم. گفت: «اگر اهل این شهر می‌بودید آنچنان شما را تازیانه می‌زدم که دردتان بگیرد. شما چطور در مسجد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  صدای خود را این گونه بلند می‌کند؟» (بخاری آن را تخریج کرده است).

سنت است که زائر بعد از زیارت فراوان در روضه شریف نماز بخواند و دعا کند و هرگاه داخل مسجد شد نیت اعتکاف نماید. اگرچه به صورت مروری وارد مسجد شود و مدت اندکی در مسجد بماند.

زیارت گورستان بقیع و گور شهیدان

مستحب است که زائر هر روز از گورستان بقیع زیارت به عمل آورد بویژه روزهای جمعه زیارت قبور بقیع تأکید بیشتری دارد. عایشه  رضی الله عنها  گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  همواره آخر شب به گورستان بقیع می‌رفت و می‌گفت:

«اَلسَّلامُ عَلَیکُم دارَ قَومٍ مُؤْمِنینَ، وَأتاکُمْ ما تُوعَدوُن غَداً مُؤجَّلُونَ، وَإِنّـا إِن شاءَ اللهُ بِکُم لاحِـقُونَ. اَللّهُمَّ اغْفِر لِأَهْلِ البَـقِیْعِ الغَرْقَدِ» (أخرجه مسلم والبیهقی).

«سلام بر شما ای خانه قوم مؤمنان، آنچه که به شما وعده داده شده است فردای قیامت به زودی به شما داده خواهد شد، و اگر خداوند بخواهد ما نیز به شما ملحق می‌شویم خداوندا ساکنان گورستان بقیع غرقد را بیامرز».

و پسندیده است که قبور معروف را زیارت کند مانند قبر ابراهیم فرزند پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  قبر عثمان بن عفان رضی الله عنه  و عباس  رضی الله عنه  عموی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و حسن فرزند علی  رضی الله عنهما  و دیگران از این قبیل، و با زیارت صفیه عمه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  زیارت قبرستان را خاتمه دهد.

مستحب است که صبح زود در روز پنجشنبه به زیارت گور شهیدان در احد برود و از زیارت قبر حضرت حمزه سیدالشهدا  رضی الله عنه  عموی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آغاز کند.

زیارت مساجدی که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در آن‌ها نماز خوانده است

مهمترین مساجدی که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  درآنها نماز خوانده است پنج مسجد هستند:

1-    مسجد قبا، زیارت آن مستحب است و نیکو است که این زیارت در روز شنبه صورت گیرد، چون ابن عمر  رضی الله عنهما  گفت: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  همواره روزهای شنبه از مسجد قبا سواره یا پیاده زیارت بعمل می‌آورد و دو رکعت نماز در آنجا می‌خواند» (شیخین و ابوداود و نسائی و بیهقی آن را تخریج کرده‌اند).

2-    مسجد الفتح، زیارت آن و نماز خواند در آن و دعای در آن سنت است، چون جابر بن عبدالله رضی الله عنه  گفت: پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سه بار در مسجد الفتح دعا کرد روز دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه که روز چهارشنبه در میان دو نماز خداوند دعایش را استجابت کرد و علامت شادی در چهره‌اش پدیدار بود. جابر  رضی الله عنه  گفت: «هرگاه کار مهم و سختی برایم پیش می‌آمد این وقت را برای دعا انتخاب می‌کردم و به دعا می‌پرداختم و اجابت و قبول را می‌شناختم». (احمد و بزار با سندی که رجالش مورد اعتماد هستند آن را نقل کرده‌اند).

(به روایت از ابن الحکم بن ثوبان آمده است): که گفت: کسی به من خبر داد که پشت پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مسجد الفتح نماز خوانده بود که پیامبر پس از نماز دعا کرد و گفت:

«اَلّلهُمَّ لَکَ الـْحَمْدُ هَدَیتَنی مِنَ الضَّـلالَةِ فَلا مُکْرِمَ لَمِن أَهَنْتَ وَلا مُعِزَّ لِمَن أَذْلَلْتَ ولا مُذِلَّ لِمَنْ أَعزَزْتَ ولا ناصِرَ لِمَن خَذَلْتَ وَلا خاذِلَ لِمَن نَصَرْتَ وَلا مُعْطِیَ لِما مَنَعْتَ وَلا مانِعَ لِما أَعطَیْتَ وَلا رازِقَ لِمَنْ حَرَمْتَ وَلا رافِعَ لِمَن خَفَضْتَ وَلَا خافِضَ لِمَنْ رَفَعْتَ وَلَا خَارِقَ لِمَنْ سَتَرْتَ وَلَا ساتِرَ لِمَنْ خَرَقْتَ وَلَا مُقَرِّبَ لِما باعَدْتَ وَلَا مُباعِدَ لِما قَرَّبْتَ» (أخرجه أحمد).

«خداوندا حمد و ستایش فقط تو را است که مرا از گمراهی نجات داده و هدایتم کردی کسی را که تو خوار کنی و اهانت نمائی کسی دیگر نمی‌تواند او را محترم دارد و کسی را که ذلت دهی کسی نمی‌تواند او را عزیز گرداند، و کسی را که عزیز گردانی کسی نمی‌تواند او را ذلیل سازد، و کسی را که خذلان و رسوائی دهی کسی نمی‌تواند او را یاری رساند، و کسی را که یاری رسانی هیچکس نمی‌تواند او را رسوا سازد، و چیزی را که تو منع کنی کسی نمی‌تواند ببخشد و چیزی را که ببخشی کسی نمی‌تواند مانع آن شود، و کسی را که تو محروم کنی کسی نمی‌تواند او را روزی دهد، و کسی را که تو پایین بیاوری کسی نمی‌تواند او را بالا ببرد و رفعت بخشد و کسی که تو او را رفعت ببخشی کسی نمی‌تواند او را پایین بیاورد، و کسی که تو او را پوشانده باشی کسی نمی‌تواند پرده‌اش را پاره کند و کسی که تو او را پرده بدرانی کسی نمی‌تواند او را بپوشاند، و کسی را که تو دور گردانی کسی نمی‌تواند نزدیک گرداند و کسی را که تو نزدیک گردانی کسی نمی‌تواند او را دور گرداند».

3-    مسجد (الجمعة)، در حدیث آمده است که در میان (بنی سالم بن عوف) نماز جمعه را پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  دریافت پس پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مسجدی که در میان وادی «رانونا» واقع است نخستین نماز جمعه را در مدینه خواند.

4-    مسجد الفضیح، مسجدی است که در قسمت شرقی مسجد قبا واقع است. از ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت شده است که: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در مسجد فضیح بود که او از نوشابه مخصوصی از آب انگور آوردند و از آن نوشید». (احمد آن را تخریج کرده است). آن را به آن جهت فضیح نامیده‌اند، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  وقتی که بنی النضیر را محاصره کرده بود خیمه‌اش را در جای این مسجد برپا کرد و آنجا اقامت داشت که آیه تحریم شراب نازل شد.

5-    مسجد الأحزاب، این مسجد در زمان پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  ساخته شد. به روایت جابر بن عبدالله  رضی الله عنه  آمده است که: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به مسجد الأحزاب آمد و عبای خویش را پهن کرد و برخاست و هر دو دست خود را به دعا برداشت و بر علیه احزاب به دعا پرداخت و نماز نخواند، سپس مجددا آمد و بر علیه آنان دعا کرد و نماز خواند». (احمد آن را تخریج کرده است).

زیارت چاه‌های آب در مدینه که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از آن‌ها نوشیده است

این چاه‌ها که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از آب آن‌ها نوشیده است فراوانند و مهمترین آن‌ها پنج چاه است:

1-    چاه اریس، واقع در جنوب غربی مسجد قباء که انگشتری پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از دست عثمان بن عفان  رضی الله عنه  در آن افتاد.

2-    چاه اهاب، که معروف است به زمزم (مدینه) که آبش شبیه به آب چاه زمزم است در مکه، آن را به جهت کثرت تبرک به آن و نقل کردن آبش به آفاق جهان زمزم نامیده‌اند همان گونه که به آب زمزم تبرک می‌کنند و آن را به همه نقاط عالم اسلامی می‌برند.

3-    چاه بیرحاء، چاه و باغی است در شمال دیوار مدینه از طرف شرق که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به داخل آن می‌رفت و در زیر سایه درختان آن می‌نشست و از آب آن چاه می‌نوشید.

4-    چاه بضاعه، در شمال غربی چاه «بیرحاء» که با غسل در آب آن طلب شفا می‌کنند و سه روز در آن غسل می‌کنند، و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  همواره از آب آن می‌نوشید.

5-    بئر روحه، چاهی است که به چاه عثمان معروف است، چون او آن را خرید و به صورت خیریه آن را وقف و صدقه نمود. بشر بن بشیر اسلمی از پدرش روایت کرده است که گفت: چون مهاجرین به مدینه آمدند از آب مدینه خوششان نمی‌آمد و مردی از بنی غفار چشمه ای داشت که به نام «رومة» معروف بود که هر مشک آن آب را با یک مُد می‌فروخت. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به وی گفت: آیا حاضر هستی این چشمه را به بهای چشمه‌ای در بهشت به من بفروشی؟ گفتا: ای رسول خدا برای خود و خانواده ام جز آن چیزی نداریم. این سخن به سمع عثمان بن عفان  رضی الله عنه  رسید که آن را با سی و پنج هزار درهم خرید سپس پیش پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  رفت و گفت: آیا آن بهایی که برای آن مرد غفاری قرار دادی برای من نیز می‌دهدی؟ گفت: آری. عثمان بن عفان گفت: «پس آن چاه را در راه خدا وقف مسلمانان کردم». (بغوی آن را تخریج کرده است).

پس برای کسی که در مدینه می‌باشد لازم است همه محلهای مبارک و مساجد و زیارتگاههای را که دارای فضیلت هستند زیارت کند به شرط این که مدت طولانی در آنجا اقامت کند و فرصت داشته باشد. چنانچه فرصت کافی نداشته باشد اقامت در حضور پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و فرصت را غنیمت بشمارد که اگر بیشتر در روضه شریف بماند و به آن بنگرد بهتر است.

و مستحب است که در مدینه تا آنجا که امکان دارد روزه باشد و بر اهل مدینه غریبان صدقه دهد.

آداب مراجعت از مدینه

برای کسی که می‌خواهد از مدینه منوره بیرون آید سنت است[1] که با خواندن دو رکعت نماز به عنوان خداحافظی از مسجدالنبی خداحافظی کند که در رکعت اول بعد از قرائت فاتحه ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ و در رکعت دوم بعد از فاتحه سوره «اخلاص» را بخواند و هر چه دلش می‌خواهد از دعای دنیا و دین بگوید، و با الحمدالله والصلاة والسلام علی رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  دعای خویش را پایان دهد و تجدید توبه از گناهان بنماید. سپس قبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را زیارت کند همان گونه و با همان دستور که اول زیارت کرده بود، سپس بگوید: خداوندا این نوبت را آخرین نوبت زیارت قبر پیامبرت و حرم شریفش مگردان و زیارت مجدد و بازگشتن به زیارت او را و اعتکاف در حضورش را برایمان آسان گردان و عفو و عافیت را در دنیا و آخرت نصیبم گردان. سپس رو به سمت قبر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌رود و روی به پشت نمی‌رود و می‌گوید: خداوندا در این سفرمان از تو نیکی و تقوی می‌طلبیم و از تو می‌خواهیم که ما را به انجام اعمالی موفق گردانی که خود دوست داری و از آن راضی هستی.

مستحب است که از خرمای مدینه یا امثال آن برای خانواده‌اش هدیه ای با خود ببرد. و هر جا بر بلندی زمین رسید تکبیر گوید و دعای قبلی را که از ابن عمر  رضی الله عنهما  نقل شد بخواند که او گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  هرگاه از جنگی بر می‌گشت یا از حج بر می‌گشت یا از عمره بر می‌گشت چون به مرتفعات زمین می‌رسید سه بار تکبیر می‌گفت، سپس می‌گفت: «لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحدَهُ لَا شَریِکَ لَهُ لَهُ المُلکُ وَلَهُ الَحَمْدُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْئٍ قَدیرٌ آئِبُـونَ تائِـبُونَ عابِدُونَ ساجِدُونَ لِرَبِّنا حامِدُونَ صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الأحْزابَ وَحْدَهُ» (بیهقی آن را تخریج کرده است).

چون زائر مشرف بر شهرش شود نام آن را ببرد و بگوید: توبه کنان و عبادت کنان و سجده کنان و حمد خدای خویش گویان برگشتیم. خداوند وعده‌اش را تحقق بخشید و به آن وفا کرد و بنده خود را یاری داد و خود تنها همه احزابی را که بر علیه مسلمین متحد شده بودند شکست داد، خداوندا مرا در آنجا آرامش بخش وروزی نیکو نصیبم گردان.

و پیش از ورود به شهرش کسی را بفرستد تا به آنان خبر دهد و سرزده و ناگهانی بر آنان وارد نشود و منزل خود برگردد و درآنجا نیز دو رکعت نماز بخواند، چون نافع از ابن عمر  رضی الله عنهما  روایت می‌کند که گفت: چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  از سفر حج خود برگشت داخل مدینه شد و شتر خود را بر در مسجدش خواباند سپس به داخل مسجد رفت و آنجا دو رکعت نماز خواند سپس به خانه‌اش برگشت. نافع گفت: عبدالله بن عمر چنین می‌کرد. (احمد و ابوداود با سند نیکو آن را تخریج کرده‌اند).

ملاقات با حاجی و تهنیت گفتن به وی

مستحب است که حاجیان را پیش از ورود به خانه شان زیارت و ملاقات کرد و بر آنان سلام داد و با آنان مصافحه و روبوسی نمود و از آنان طلب دعای خیر کرد و بدین گونه بدانان تهنیت گفت:

«قَبَّلَ اللهُ حَجَّکَ وَأَعْظَمَ أَجْرَکَ وَأَخْلَفَ نَفَقَتَکَ وَغَفَرَ ذَنْبَکَ».

«خداوند حج و زیارتت را بپذیرد و اجر و مزد و پاداشت را بزرگ گرداند و هزینه‌ات را جبران کند و عوض به تو دهد و گناهانت را بیامرزد».

به روایت ابن عمر  رضی الله عنهما  آمده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«إِذا لَقِیتَ الحاجَّ فَسَلِّم عَلَیهِ وَصافِحْهُ وَمُرْهُ أَن یَستَغفِرَ لَکَ قَبلَ أَن یَدْخُلَ بَیتَهُ فَإِنَّهُ مَغفُورٌ لَهُ» (أخرجه أحمد والحاکم وقال: صحیح علی شرط مسلم).

«هرگاه با حاجی روبروشدی بر وی سلام کن و مصافحه نما و از وی بخواه که پیش از ورود به خانه‌اش برایت طلب استغفار و آمرزش کند چون او آمرزیده و پاک است».

بدعت‌های حج و زیارت

1-    وارد شدن به عرفه پیش از وقت شرعی آن. وقت شرعی دخول در عرفه بین زوال خورشید روز عرفه و طلوع فجر روز قربان است. ابن اسحاق گفت: نافع از ابن عمر برایم نقل کرد و گفت: «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  صبح روز عرفه نماز صبح را در منی خواند سپس از آنجا روان شد تا آن را به عرفه آمد و در «نمره» فرود آمد تا این که نماز ظهر فرا رسید که در حین گرمای ظهر نماز ظهر و عصر را با هم جمع کرد سپس خطبه‌ای برای مردم ایراد فرمود، سپس راه افتاد و در «موقف» در عرفه ایستاد. (احمد و ابوداود آن را تخریج کرده‌اند).

2- عموم مردم اعتقاد دارند که باید در عرفه روی «جبل الرحمة» توقف کرد و اصل «موقف» آنجا است نه جاهای دیگر عرفه. این تفکر خطا و اشتباه است، بلکه بهترین جای عرفه جائی است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  در آنجا توقف کرد که عبارت است از نزدیک «صخرات» در قسمت چپ «جبل الرحمة». چون سلیمان بن موسی از جبیر بن مطعم روایت کرده است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفت:

«کُلُّ عَرَفاتٍ مَوْقِفُ وَارفَعُوا عَن بَطْنِ عَرَفَةَ».

«تمام عرفات موقف به حساب می‌آید و از وادی عرفه بالاتر روید».

یعنی عرفه جزو موقف نیست. (احمد و بزار و طبرانی در «الکبیر» با سندی آن را تخریج کرده‌اند که رجال آن مورد وثوق هستند).

2-    این که حجاج ظهر روز عرفه از مکه مستقیما به سوی عرفات رهسپار می‌شوند که بدین وسیله بعضی از سنن را از دست می‌دهند، از قبیل این که باید بعد از طلوع خورشید یوم الترویه به «منی» بروند و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در آنجا بخوانند و شب را در آنجا بمانند تا این که نماز صبح روز نهم را آنجا بخوانند و بعد از طلوع خورشید روز نهم از «منی» به سوی عرفه روان گردند، و در «نمرة» فرود آیند و خطبه امام حج را بعد از زوال بشنوند و به صورت جمع تقدیم نماز ظهر و عصر را با هم در مسجد «نمرة» جمع کنند.

درباره توصیف حج پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  جابربن عبدالله  رضی الله عنه  گفته است: «چون یوم الترویه (هشتم ذی الحجه) فرا رسید به سوی «منی» روان شدند و احرام به حج بستند و لبیک گفتند و پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  سوار شد و در منی نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز صبح «روز بعد» را خواند سپس اندکی توقف کرد تا اینکه خورشید (روز نهم) طلوع کرد...»

3-    بسیاری از راهنمای حجاج، حاجیان را پیش از غروب از عرفه پایین می‌آورند و مستقیما به منی می‌برند و شب را در مزدلفه نمی‌مانند و این سنت بزرگ نبوی را از دست می‌دهند با وصف این که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شب را در مزدلفه ماند و نماز صبح را در آنجا خواند و اجازه نداد کسی شب از آنجا به منی برود مگر زنان و ناتوانان را که به آنان اجازه داد، و همچنین راهنمایان کاری می‌کنند که حاجیان غسل برای دخول در مکه را نیز از چاه «ذی طوی» از دست بدهند، و در رمی جمرات نیز شتاب به خرج دهند و حجاج را وادار می‌کنند که پیش از زوال روز دوازدهم ذی الحجه به رمی جمرات اقدام کنند با این که وقت رمی جمرات بعد از زوال فرا می‌رسد.

4-    مردم پیش از وقت در محل طوافگاه پیرامون کعبه می‌نشینند و مدت زیادی انتظار وقت طواف را می‌کشند تا جماعت مردم فرا رسد و راه طواف کنندگان را سد می‌کنند به بسیار به حال مردم زیان آور است و بین نشستگان و طواف کنندگان نزاع شدید در می‌گیرد.

5-    این که در مسجدالحرام نماز جماعت برپا می‌شود در حالی که عده‌ای فراوان از حاجیان مشغول سعی بین صفا و مروه هستند و بر ادای نماز جماعت مریض نیستند و سخت تر و تلخ تر آن است که نماز مغرب شروع می‌شود و هنوز مردم مشغول سعی بین صفا و مروه هستند و آن قدر آن را طول می‌دهند که نماز مغرب وقتش می‌گذرد. چطور این گونه اشخاص انتظار خیر و برکت دارند در حالی که فریضه الهی را به عمد ترک می‌کنند و حال آن که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌گوید:

«لا حَظَّ فِی الْإِسْلامِ لِمَن تَرَکَ الصَّلاةَ» (أخرجه أحمد)[2].

«هرکس نماز را (به عمد) ترک کند او بهره‌ای از اسلام ندارد».

بدعت‌های زیارت روضه مطهره پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم

از جمله: این که زائران بعد از هر نماز فریضه صف می‌بندند به غیر از نماز عشاء و با صدای بلندی فریاد بر می‌دارند و بر محمد  صل الله علیه و آله و سلم  و یارانش که در حضور او هستند سلام می‌فرستند و با صدای واحدی این فریاد گوش خراش را بر می‌دارند، و این به راستی کاری است زشت و برابر کتاب و سنت و اجماع امت حرام است. خداوند می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٢ [الحجرات: 2].

«ای مؤمنان صدای خود را بر صدای پیامبر بلند مکنید، و در برابر او صدای خود را بلند مکنید آن گونه که در برابر هم صدا بلند می‌کنید (چون این عمل شما) موجب می‌شود که اعمالتان باطل شود وشما ندانید».

وهمه امت اجماع دارند بر این که احترام پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حال مرگ و حیات یکسان است. و خداوند برکسانی که را که در پیشگاه رسول الله صدای خویش را بلند نمی‌کنند و آهسته سخن می‌گویند به مزد و اجر عظیم و بزرگ بشارت داده است:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصۡوَٰتَهُمۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ ٱمۡتَحَنَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ لِلتَّقۡوَىٰۚ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِيمٌ ٣ [الحجرات: 3].

«همانا آن‌هایی که صدای خویش را در نزد رسول خدای پایین می‌آورند و آهسته سخن می‌گویند آنان کسانی هستند که خداوند قلوبشان را برای (پذیرش) تقوای الهی امتحان کرده است، برای آنان است مغفرت و آمرزش و پاداش عظیم».

و خداوند گروهی دیگر را نکوهش کرده است به علت آن که صدای خود را در نزد رسول خدای بلند می‌کنند و آنان را بی‌خرد خوانده است:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَآءِ ٱلۡحُجُرَٰتِ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ ٤ [الحجرات: 4].

«آنان که با صدای بلند از پشت دیوار حجره‌ها تو را فریاد می‌زنند (و شیوه ادب را مراعات نمی‌کنند) بیشترشان دارای خرد نیستند (و درک نمی‌کنند که این کار زشت است)».

روایت کرده‌اند که ابوجعفر منصور خلیفه عباسی با امام مالک در مسجد النبی مناظره کرد، امام مالک گفت: «ای امیر مؤمنان صدایت را در این مسجد بلند مکن چون خداوند مردم را ادب فرموده و گفته است: ﴿لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ [الحجرات: 2] «صدای‌تان را بر صدای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  بلند مکنید».

و گروهی دیگر را مورد نکوهش قرار داده که گفت: «به حقیقت کسانی که از آن سوی دیوار حجره‌ها تو را صدا می‌زنند...». ابوجعفر منصور وقتی این سخن را شنید آرام گرفت و تواضع نمود.




[1]- تمامی این مسائل دلیلی از سنت بر آن وجود ندارد و حدیثی در این موارد به طور خاص نشده است هر چند که دعا کردن و نماز خواندن چیز خوبی است و در همه وقت (مگر جاها و زمانهایی که در شرع استثناء شده است) اشکال شرعی ندارد و اینکه گفته شود سنت است نیاز به دلیل شرعی از سنت دارد، ولی از باب آداب و ارشاد زائرین به فضائل بدون نسبت دادن به سنت بهتر است.

[2]- برای تفصیل بیشتر به کتاب مناسک شیخ امین خطاب مراجعه شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...